واحد:
این واژه (لغت) نیز همچون بسیاری واژه های دیگر مظلوم واقع شده است. نبود دقت کافی در نزد برخی متفکران یا نویسندگان یا سخنگویان یا دیگران، باعث می شود بسیاری واژه ها با برخی برداشتهای خاص از موقعیتهای خاص تفسیر شوند و در نزد برخی افراد، معنای خاص مثبت یا منفی بگیرند؛ معنایی بیرون از دامنه معنای اصلی آنها.
مثلا برای همین واژه "مصلحت"، ناظر به برخی "مصلحت جوییهای کوته نظرانه" که بعضاً آمیخته به دروغ و فریب است، برخی گمان کرده اند "مصلحت" همیشه آمیخته به دروغ و در برابر "حقیقت" است. درحالیکه "مصلحت" یعنی "آنچه به صلاح است"، نه کمتر نه بیشتر. حال اگر کسی با کوته فکری و ناراستی آن را ادعا کرد و بر گفتار یا کردار نادرست خویش نام "مصلحت" گذاشت بدین معنا نیست که راست می گوید و همان "مصلحت" است. باید به او گفت این که تو می گویی "مصلحت" نیست نه آنکه بگوییم پس "مصلحت" چیز بدی است.
"مصلحت" از ریشه "صلح" و به معنای "آنچه به صلاح است" می باشد. بنابراین در ذات خود در کفه خوبیها قرار می گیرد.
حال می توان بحث کرد که ما گاهی یک "مصلحت کلی" را می بینیم و یا گاهی یک "مصلحت جزئی". اگر کسی یک "مصلحت جزئی" را دید و برپایه آن تصمیم گرفت و کار کرد و آن "مصلحت سنجی جزئی" به جایی دیگر آسیب رساند، اشکال از کجاست؟ اشکال در "جزئی نگری" است نه در خود (نفس) "مصلحت سنجی". راه چاره نیز در این است که هرگاه کسی یا گروهی خواست "مصلحت سنجی" کند با دیدی باز و گسترده و دربرگیرنده سنجش پیامدهای خرد و کلان بر کسان (افراد) و گروههای گوناگون، تا اندازه ای که می تواند گسترده، "مصلحت سنجی" کند. و بهترین و آرمانی (ایده آل) ترین "مصلحت سنجی" آن است که همه را در همه زمانها، در بر بگیرد. البته آن از دسترس بشر عادی معمولا بیرون است، پس هر کس به اندازه ای که در توان دارد در این سو تلاش کند تا به بیشترین سود و خیر همگانی و کمترین زیان و شر، در اندازه توانش، دست یابد.
به گمان من باید به پیراستن برخی داوریهای نادرست جا افتاده در اذهان، عُرف، سخنان و در ادبیاتمان بپردازیم تا از برخی کژاندیشیهای (کج فکریهای) نهادینه شده مان بتوانیم دور شویم و رها شویم.
8337271518
در آغاز:
- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)
- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)
سپس
(نوشته واحد:)
"مجاهده اصلاحی" یا "تلاش برای بهسازی":
تلاشی
که کسی با باور به مسؤولیت فردی و جمعی انسان انجام می دهد تا بتواند تا
اندازه ای که در توان اوست، کار و نقش خویش، و محیط (زمینه) زندگی خویش را
کمک برای اصلاح (به صلاح آوردن، دُرُست کردن، بهسازی، ساختن) کند. در این تلاش باید به قابلیت پذیرش محیط برای اصلاح، توان فرد اصلاحگر (مُصلِح، بهساز، سازنده، دُرُستکُن، درستگر)، و هزینه/فایده ی فرایند اصلاح توجه کافی داشت. موفق شدن در آن نیازمند اندازه ای مناسب از صالح (شایسته، دُرُستکار) بودن؛ یعنی داشتن اندازه ای مناسب از شایستگی (صلاحیت) های گوناگون شخص اصلاحگر، شامل شایستگی عملی و شخصیتی و علمی یعنی شناخت (معرفت) و دانش (علم) و خرد (عقل) کافی و ... می باشد، که اگر شایستگی های کافی
و متناسب با امور مورد اصلاح وجود نداشته باشد، گاهی ناموفق و گاهی در سوی
مخالف باعث افزایش خرابی امور و اوضاع (فساد) می شود، یعنی بجای درست کردن، ویران (خراب) می کند.
بنابراین بهتر است هر اصلاحگر، "با ظرافت و احتیاط کافی" و "در اندازه ی توان خویش" به دنبال اصلاح باشد همچنان که بنا بر فرموده قرآن کریم حضرت شعیب (ع) می فرماید که "نمی خواهم مگر اصلاح به اندازه ای که می توانم"، یعنی در مجموعه ی توان خویش بتواند به نتیجه اصلاحی موفق برسد وگرنه امری خواستنی نخواهد بود. پس "چگونگی و اندازه بهسازی" دو چیزِ نیازمند به پرداختِ اندیشه ای و شناختی است.
همچنین "زمینه های بهسازی" (اصلاح) بسیار گوناگون است و در هر زمان باید دید اولویتهای اصلاحی چیست. یکی از چیزهایی که همیشه اولویت است و خواهد بود تلاش برای کمک و زمینه سازی برای برپایی (اقامه) دادگری (قسط و عدل) و حق و صلح است، که روی دیگر آن ایستادن در برابر ستم (ظلم) است (صلح پایدار نیز برپایه درجاتی از عدالت ممکن می شود)، آنچنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید که هدف نهایی فرستادن رسولان اِلاهی (اِلهی)، پرورش و راه انداختن انسانها و مردم برای برپایی قسط (داد) است. و برپایه باورهای موعودباور، حضرت (مهدی) موعود سلام الله علیه (مُصلِح کل)، نیز همین وظیفه اصلی را ان شاءالله تحقق می بخشد.
توجه کنیم که همه واژه های صلح، صالح، صلاح، مصلحت، اصلاح، مُصلِح، صلاحیت و ... از یک ریشه عربی "صلح" (برابر فارسی "سازش") می باشند یعنی آنچه سازش و سازگاری و سازندگی و درستی یک چیز با خود و در برابر زمینه (محیط) آن چیز را بسازد و از دلِ آن؛ سازش، سازگاری، سازندگی، ساختن، نیکی و خوبی (خیر) برای خودش و همسایگانش در محیط، بیرون و پدید آید. خداوند در قرآن کریم بارها بر "عمل صالح" (کار درست، درستکاری) در کنار "ایمان" تأکید می فرماید و شرط ورود به بهشت مؤمنان علاوه بر ایمان، "عمل صالح" است؛ یعنی کاری که خوبی و نیکی و صلح از آن بیرون می آید و "صلح آور" است.
پس هرکس می تواند ببیند چگونه می تواند با رعایت همه مصلحتهایی (برای خود و دیگران) که می داند و "باید بداند"، تا چه اندازه و با نگهداشتِ (حفظ) تعادلهای گوناگون، و چگونه، در سوی اهداف مثبت راه بپیماید (حرکت کند). نیت برای رضای خداوند، توکل بر او، همراه با تلاش در بدست آوردن دانش و دیگر نیازها (ملزومات)، مقدماتی است که می تواند به موفقیت یک اصلاحگر (مصلح، بهساز) بیانجامد.
مرتبط:
- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)
- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)
- تحلیلی بر نقش امید به آینده در نگاه انتظار و نیازهای کنونی جامعه انسانها
- چگونگی تحقّق اهداف والای حضرت خاتم الانبیاء(ص) به دست با کفایت حضرت خاتم الاوصیاء (عج)
- سخنرانی آیتالله میرباقری با موضوع حرکت جوامع ذیل برنامه نبوی - جلسات 1 تا 3
- میلاد امام زمان و زندگی منتظرانه و زمینه سازی برای ظهور در سخن آیتالله میرباقری
- بررسی و شناخت مفهوم اصلاح و اصلاحگری از دیدگاه دین اسلام
8337271392
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، انفعال و انتظار کشیدن برای اتفاقات خوب در زندگی ممکن نیست و افراد برای بازگرداندن شادی به زندگی خود باید راهکارهای جدیدی امتحان کنند. در اولین قدم لازم است احساس ترحم نسبت به خودتان را از بین ببرید. دلسوزی و ترحم نسبت به خودتان کمکی به تغییر شرایط نمیکند.
بجای احساس ترحم بهتر است با خود مهربان باشید و با احساس شفقت نسبت به خودتان رخدادهای تلخ زندگی را پشت سر بگذارید. گاهی اوقات تشخیص میان احساس ترحم یا شفقت نسبت به خودتان سخت است، اما نگران نباشید. با این روش میتوانید به راحتی متوجه شوید کدام حس را نسبت به خودتان دارید.
یک تکه کاغذ بگیرید و آن را به دو ستون تقسیم کنید. سر یک ستون ترحم به خود و دیگری شفقت به خود را یادداشت کنید. زیر عنوان شفقت به خود بنویسید: «سازنده است و باعث افزایش ظرفیت عاطفی، خودآگاهی و رشد میشود.» برای ستون ترحم به خود بنویسید: «مخرب است و به چرخه منفی نگری، درماندگی و رکود عاطفی منجر میشود.»
اکنون به این فکر کنید که چگونه درباره خودتان فکر و حتی صحبت میکنید، چه اقداماتی برای بازگرداندن شادی به زندگیتان انجام میدهید و در چه زمینههایی منفعل هستید و سکون و پسرفت را پذیرفتهاید؛ درباره بخشهای مختلف زندگی و رفتار خود فکر کنید و با دقت هر کدام را در ستون مربوطه قرار دهید.به عنوان مثال، انجام کاری فعال برای کمک به خود، مانند کمک گرفتن از یک روان درمانگر، مفید است. چنین فعالیتی در ستون دلسوزی به خود قرار میگیرد. در مقابل تمرکز بر اتفاقاتی که در طی آن مورد ظلم یا رنج قرار گرفتهاید و از دیگران رنجیده شدهاید و در نتیجه نشخوار فکری، اضطراب و پسرفت، در ستون ترحم برای خود قرار میگیرد.
در ابتدا ممکن است تشخیص ترحم به خود از احساس شفقت برای خود، سخت باشد، اما یاد گرفتن تفاوت میان این دو احساس درونی بسیار مهم است. برای مثال هنگامی که با یک شکست در زمینه کاری مواجه میشوید، میتوانید به خودتان بگویید: «اشکال ندارد. همه اشتباه میکنند. از این موضوع درس میگیرم و دفعه خواهم گرفت و دفعه بعد بهتر عمل خواهم کرد.» در عوض احساس ترحم به خود میتواند باعث شود احساس کنید در حق شما بیانصافی شده است، لیاقت شما بیشتر از اتفاقی که افتاد است و کارفرما به دلایل شخصی و غرض ورزی چنین کاری کرده است.
هدف از این تمرین آگاهی پیدا کردن نسبت به زمانهایی است که نسبت به خود احساس ترحم میکنیم و به نتایج غیرمنطقی میرسیم. مقابله با این افکار و جایگزین کردن آنها با افکار شفقتآمیز نسبت به خود باعث ایجاد تغییر در مکانیسم دفاعی مغز میشود.
ایجاد تغییر و یافتن راهی برای پیشرفت با وجود افکار ترحمآمیز نسبت به خود تقریباً غیرممکن است. البته بسیار مهم است در زمان شناسایی افکار ترحمآمیز نسبت به خودتان احساس شرم و سرافکندگی نکنید، زیرا نه تنها کمکی نمیکند بلکه شرایط را وخیمتر میکند، اما به خودتان اجازه دهید در مواجهه با افکار شفقتآمیز احساس پیروزی و پیشرفت داشته باشید و به خودتان افتخار کنید.
لحن افکار شفقتآمیز با خود مهربان و گرم است و شامل دست بکار شدن برای کاهش رنج و برقراری ارتباط مفید با دیگران است. دلسوزی به خود شامل احساس درماندگی، رنجش و انزوا است که منجر به افسردگی و غرق شدن در افکار منفی میشود.
به جای اینکه اجازه دهید احساسات شما تمام زندگیتان را کنترل کند، یک بخش نظارت کننده در ذهنتان ایجاد کنید که از دور احساسات و افکار افسرده کننده را تماشا کند. با کمک این روش دیگر در افکار منفی خود غرق نخواهید شد، زیرا احساسات تمام واکنشهایتان را شکل نمیدهند و بخشی از مغز شما به عنوان یک داور از دور واکنشهایتان را تحت کنترل دارد.
این تمرین باعث ایجاد دید متعادلتری نسبت به شرایط و احساسات شما میشود، در حالی که دلسوزی به خود، فاقد دیدگاه است و منجر به نشخوار فکری و دید تحریف شده از واقعیت میشود.
طبیعی است که بخواهیم صرفاً بر روی نکات منفی زندگی خود تمرکز کنیم، اما اگر نسبت به نکات مثبت و پیشرفتها بیتفاوت باشیم هیچ شانسی برای بهتر شدن شرایط قائل نخواهیم شد. به دستاوردهایتان افتخار کنید و بابت اتفاقات خوب سپاسگزار باشید. طبیعت انسان به دنبال پیشرفت، رسیدن به دستاوردهای جدید و مشخص کردن اهداف بزرگتر است، اما نباید راهی که طی کردهاید و کوچکترین پیشرفتها در مسیر را فراموش کنید.
گاهی اوقات ایده چیزی را دوست داریم و پس از به واقعیت پیوستنش متوجه میشویم اشتباه کردهایم؛ این اتفاقی طبیعی است و نباید خودتان را سرزنش کنید. اهداف و ایدههای جدیدی مشخص کنید و آزمایش کنید چه چیزی باعث خوشحالی شما میشود. منتظر ماندن برای تغییر شرایط هدر دادن زندگی است و کمکی به حالتان نمیکند.
در کل انفعال و سرزنش (ترحم به خود) را با فعال بودن و مسئولیت پذیری (شفقت به خود) تعویض کنید. به زودی مشاهده میکنید زندگی خود را بیشتر دوست خواهید داشت و دیگران نیز شما را بیشتر دوست خواهند داشت
نقد واحد:
نویسنده به گونه ای نوشته است گویا احساس مورد ظلم یا بی مهری دیگران قرار گرفتن، یک توهم و برداشت نادرست است. این خود گفته و برداشتی نادرست است. حال اینکه کسی پس از این احساس چه راهی در رویارویی با آن در پیش بگیرد و رویکردی سازنده یا ویرانگر (مخرب) در پیش بگیرد، چیزی دیگر است. همه انسانها و ظاهرا بسیاری حیوانات دریافتی (درک و فهمی) از ستم (ظلم) دارند و این تجربه را بارها داشته اند و چیزی انکارناپذیر است که زمینه (محیط) با ستم و بی عدالتی و پایمال کردن حقهای گوناگون، حال چه کوچک و چه بزرگ، با انسانها و حیوانات برخورد می کند و این موجب رنج می شود. ولی رفتار و واکنش موجودات به این رنجها گوناگون است؛ برخی افسرده می شوند، برخی قهر می کنند، برخی پرخاش می کنند، برخی شکیبایی (صبر) می کنند، ... ، برخی با شکیبایی و آگاهی، تلاش برای بهسازی (اصلاح) می کنند.
اینکه نویسنده و مترجم در ترجمه از واژه های: "ترحم"، "شفقت"، "دلسوزی" با معنای خاصی که خود در ذهنش تعریف کرده است، بهره برده، باعث نمی شود ما بپذیریم این واژه ها همان معنا را دارند و یکی بد است و دیگری خوب. انسان می تواند بداند مورد ستم و آزار نابحق قرار گرفته است و برای خود دلسوزی کند و به خود ترحم کند و با حس شفقت برای خود نیز تلاش در بهبود خود کند؛ یعنی تلاش کند پیامدهای ناخوشایند آن را از روان و ذهن خویش بزداید و ویرانیهای درونی را بازسازی و نوسازی کند تا آنکه حتی توانمندتر از گذشته از تجربه ای ناخوشایند که محیط سر راه او گذاشته بوده است، بیرون آید و بگذرد. "دلسوزی" واژه ای فارسی است که برابر با؛ "ترحم" و "شفقت" که هر دو لغتهایی عربی هستند، می باشد.
انسان آگاه، نسبت به اشکالات و کاستیها و کژیهای محیط خویش نیز، آگاه می تواند باشد، و برپایه همین شناخت خویش، تدبیر و چاره جویی درخور (متناسب) را نیز بداند یا بدست آورد. انسان آگاه و بهساز (مُصلح، اصلاحگر) تلاش برای شناخت محیط (زمینه) خویش و دیگران می کند، و در این شناخت، نباید با انکار واقعیتهای ناخوشایند (همچون برخی توصیه های نادرست نویسنده در مطلب بالا)، دچار خودفریبی و دیگرفریبی شود، بلکه گام (فاز) شناخت را از گام (فاز) بهسازی (اصلاح) جدا (تفکیک) می کند. پس از شناخت از کژیها و بدیها، به اندیشه ورزی و خردورزی و چاره جویی (تدبیر) برای پویش و بدست آوردن (کشف) راه چاره (راه حل) می پردازد و سپس در گام (فاز) انجام (اجرا) با توجه به توان خویش و دیگران به بهسازی (اصلاح) می پردازد.
برای شناخت بیشتر آنچه گفته شد به موضوع "تلاش برای بهسازی (مجاهده اصلاحی) " مراجعه کنید.
بسمه تعالی
چند وقتی است که غذا دادن به سگ و گربه های خانگی یا غیرخانگی میان بخش بزرگی از مردم کشور ما ایران گسترش یافته است و کاری معمول و مرسوم شده است. برخی که از دید(نظر) مالی تواناتر هستند و حیوان خانگی سگ یا گربه دارند، برای حیوان خود غذاهای گوشتی ویژه مانند مرغ و ... درست می کنند به گونه ای که ترکیب ویژه ای دارد زیرا چشایی آن حیوان (بخاطر عادت) شکل دیگر گوشت و غذا را نمی پسندد! وقتی را صرف آشپزی می کنند و گوشتی را به حیوان می دهند که بسیاری خانواده های مستضعف (ضعیف نگاه داشته شده یا به ضعف افکنده شده) توان خرید و خوردن آن را حتی در یک ماه ندارند، خانواده هایی که بچه های در سن رشد دارند و نیاز به مواد غذایی گوناگون از جمله انواع گوشت دارند. یا بیمار دارند و نیاز به تقویت او هست. به حیوانی گوشتِ با کیفیت می دهند که به گونه ای ساخته (خلق) شده است که آشغال گوشت و استخوان را می تواند به آسانی بخورد و گوارش (هضم) کند و بیمار هم نشود حتی اگر خام و کثیف بخورد. چه اندازه پول هزینه می شود برای خوراک سگ و گربه، ولی بسیاری از همین آدمها هنگامی که نیازمندی از ایشان درخواست کمک می کند دریغ می کنند. البته برخی از ایشان، مهربان هستند هم نسبت به انسانها و هم حیوانات و این خوب است.
پرسش من اینجاست که آیا برای مهربان بودن با حیوانات نیاز است به آنها بهترین و گرانترین غذای انسان را بدهیم تا برای انسانهای دیگر در رقابتِ بازار، قیمت آن خوراکها بالا برود و چه بسا از دسترس آنها دور شود؟ یا می توان به حیوان گوشتخوار، ضایعات گوشتی و استخوانی داد و خوراک خوب را برای انسانها نگاه داشت؟
همچنین آیا نمی توان همین پولهای هدر شونده برای پرداخت قیمت گوشت گران برای حیوانات اینچنینی را به کارهای بهتری داد تا رشدی فرهنگی و عقلی (خردی) و علمی (دانشی) در جامعه ایجاد کند؟ مثلا کمک به مدارس، انتشار سایتها و کتابهای خوب یا کمک به سازمانهای مردم نهاد خیریه واقعی، یا رساندن به نیازمندان از راه آشنایان قابل اعتماد؟
ممکن است برخی انسانهای خوب این کارها را نیز می کنند ولی در همان حال برای حیوانات نیز غذای گران فراهم می کنند. خوب آیا نمی توانند همین بخش را نیز به آن بخش بدهند و خوراک ارزان را جایگزین کنند. به نظرم می رسد خود آن حیوانات هم اگر ازشان بپرسیم احتمالا حاضر به این فداکاری هستند!
در خیابان و بوستان (پارک) ها که گام برمی داریم گربه های چاق و چله با چندین مامان (!) (یعنی خانمهایی که قربون صدقه آنها می روند و گربه ها و یا سگ خانگی خویش را مامان صدا می زنند گویی بچه ایشان است) می بینیم. و این یک جَوّ شده است و بسیاری از مردم هم به دنبال گرفتن آن جَوّ رایج.
درست است که بسیار پولها بدست دستهای گوناگون بد هزینه می شود و نابود می شود ولی آیا هر یک از ما هم باید چنین کنیم (هدر دادن پول و مال و امکانات و وقت و انرژی و دغدغه و اعصاب. یعنی اسراف و تبذیر) یا ما باید خرد بیشتری داشته باشیم از کسانی که از دید ما نادرست کار می کنند.
باید بدانیم که خداوند اسراف و تبذیر کنندگان، یعنی زیاده روان و دور ریزندگان، را دوست ندارد، و انتظار دارد نعمتهایی که به افراد یا مردمی داده است را به درستی مصرف و بهره برداری کنند. خداوند مهربانی را ارزشمند می داند و خود را مهربان معرفی می کند، و در آموزه های دینی خویش همیشه انسان را به مهربانی به هم نوع یا دیگر انواع و آفریده ها سفارش فرموده است، ولی همچنین فرموده است که هر کاری راهی دارد و هرچیزی جایگاهی دارد که باید در جایگاه خویش گذاشته شود و باشد (تعریف عدالت) و برون رفتِ یک چیز از جایگاهش ستم (ظلم) است زیرا خراب می کند آن نظم کلی حکیمانه را.
امیدوارم مردم ما راههای بهتری برای هزینه و سرمایه گذاری امکانات خویش؛ امکانات وجودی خویش یا در اختیار خویش، جستجو کنند و بیابند و در کار بگیرند (عمل کنند).
8333679968
به نام خدا
ویرایش 14020103
(تکمیل مطلب از واحد)
(مطلب اولیه از اینجا گرفته شده است: جهاد با نفس یا جهاد اکبر در روایات)
برای "مجاهده با نفس"، "تلاش در خودسازی" ترجمه خوبی به نظر می رسد.
در آغاز، این مطلب: شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)
سپس
- چرا مجاهده با نفس جهاد اکبر دانسته شده است؟
نامگذاری برپایه فرموده های پیشوایان سلام الله علیهم است:
امام صادق (ع)
فرمودند: «پیامبر سپاهی را به جنگ فرستاد هنگامی که
برگشتند فرمود: خوش آمد می گویم به گروهی که جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند در حالی
که جهاد اکبرشان باقی مانده است. پرسیدند یا رسول الله جهاد اکبر دیگر چیست؟
فرمودند: مبارزه با نفس است.»
امام علی (ع): «اعلموا ان الجهاد الاکبر جهاد النفس فاشتغلوا بجهاد انفسکم تسعدوا»؛ بدانید که جهاد اکبر مبارزه با نفس است. پس با هواهای نفسانی تان بجنگید تا نیک بخت شوید.
امام علی (ع): «افضل
الجهاد جهاد النفس عن الهوی و فطامها عن لذات الدنیا»؛ برترین جهاد مبارزه با هوای
نفس و بازگرفتن آن از لذتهای دنیاست.
و دلیل جهاد اکبر نامیدن یعنی "بزرگترین جهاد یا تلاش" برای بسیار دشوار و سخت بودن آن است که از هر تلاش دیگری دشوارتر می شود.
- درباره شناخت اهمیت مجاهده با نفس:
رسول الله (ص): «جاهدوا انفسکم علی شهواتکم تحل قلوبکم الحکمة»؛ با خواهشهای نفسانی تان بجنگید تا دلهایتان را حکمت فرا گیرد.امام علی (ع): «جهاد النفس بالعلم عنوان العقل»؛ مبارزه آگاهانه با نفس سرلوحه خرد (عقل) آدمی است.
امام علی علیه السلام: «جهاد النفس مهرالجنة»؛ مبارزه با نفس کابین بهشت است.
امام علی (ع): «مجاهدة النفس شیمة النبلاء»؛ مبارزه با نفس خصلت انسانهای شریف و بزرگوار است.
رسول الله (ص): «المجاهد من جاهد نفسه فی الله»؛ مجاهد کسی است که برای خدا با نفس خود مبارزه کند.
امام علی (ع): «ان المجاهد نفسه علی طاعة الله و عن معاصیه عند الله سبحانه بمنزلة بر شهید»؛ کسی که در مسیر بندگی خدا و دوری از نافرمانی او با نفس خویش مبارزه کند در نزد خداوند جایگاه و مقام نیکوکار شهید را دارد.
امام کاظم علیه
السلام: «جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب علیک کجهاد عدوک»؛ با نفست مبارزه
کن تا آن را از خواهشهایش بازداری که مبارزه با نفس مانند جنگ با دشمنت بر تو واجب
است.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 176 می فرماید: «المؤمن لایمسی و لا یصبح الا ونفسه ظنون عنده»؛ مؤمن خصلتش این است: صبحی را به شام نمی برد و شبی را به صبح نمی آورد مگر اینکه نفسش مورد بدگمانی اوست، همیشه با یک نوع بدگمانی به نفس خود نگاه می کند، مثل آدمی که همسایه خائنی داشته باشد که به او اعتماد ندارد و دائما در فکر این است که این همسایه خیانتی نکند. حضرت علی علیه السلام می گوید مؤمن باید همیشه به نفس خودش به چشم یک خائن و کسی که نمی شود به او اعتماد کرد و مورد بدگمانی و بدبینی است نگاه کند.
در حدیث دیگر نفس را به این
شکل معرفی کرده اند که: «واجعل نفسک عدوا
تجاهده» (وسائل 123 / 11)؛
به نفست به چشم یک
دشمن نگاه کن که با او مبارزه می کنی، همیشه به او بدبین باش .
پیغمبر اکرم فرمود:
«اَعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک» (محجةالبیضاء 6/5)؛
نفس تو دشمن ترینِ
دشمنان توست.
على (علیه السلام) مى
فرماید:
المجاهد من جاهد
نفسه؛ مجاهد حقیقى کسى است که با هوسهاى سرکش نفس بجنگد.
و از امام صادق (علیه
السلام) نقل شده:
«من ملک نفسه اذا رغب،
و اذا رهب، و اذا اشتهى، و اذا غضب، و اذا رضى، حرم الله جسده على النار»؛
کسى که برخویشتن در
چند حالت مسلط باشد؛ به هنگام تمایل، و به هنگام ترس و به هنگام شهوت و به هنگام
غضب و به هنگام رضایت و خشنودى از کسى، (یعنی آنچنان بر اراده خویش مسلط باشد که این
امور، او را از فرمان خدا منحرف نسازد)، خداوند جسد او را بر آتش حرام مى کند.
- درباره سختی مجاهده با نفس و ضرورت توکل به خداوند:
در حدیث معراج خطاب به پیامبر اکرم (ص) آمده است: «مردم یک بار می میرند، ولی نیکوکاران و آخرت گرایان بر اثر مبارزه با نفسهایشان و مخالفت با خواهشهای درونی شان و ستیز با شیطانی که در رگهایشان جاری است روزی هفتاد بار می میرند.»
امیر مؤمنان على
(علیه السلام) در دعاى صباح چه زیبا مى فرماید:
«و ان خذلنى نصرک عند
محاربة النفس و الشیطان فقد وکلنى خذلانک الى حیث النصب و الحرمان»؛
اگر به هنگام مبارزه
با نفس و شیطان از یارى تو محروم بمانم این محرومیت مرا به رنج و حرمان مى سپارد و
امیدى به نجات من نیست.
- درباره ارزش خویش و سویه ی مثبت نفس:
- امام صادق (ع) فرمودند: «نفس خود را همچون دشمنی دان که با او مبارزه می کنی و امانت و عاریه ای که باید آن را برگردانی، زیرا خداوند تو را طبیب نفست قرار داده است و راه سلامت آن را به تو نشان داده و درد و بیماری آن هم برایت روشن شده است و به درمان آن هم راهنمایی شده ای. پس بنگر با نفس خود چه می کنی.»
- امام علی علیه السلام در وصیت نامه ای که به فرزند بزرگوارش امام مجتبی علیه السلام می نویسد، می فرماید: اکرم نفسک من کل دَنیّه و ان ساقتک الی الرغائب فإنک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا «نهج البلاغه، نامه 31/86»؛
پسرکم! نفس خود را گرامی و محترم بدار از این که به هر یک از پستیها دچار بشود، زیرا اگر از نفس خود چیزی را باختی و از دست دادی، دیگر هیچ چیز نمی تواند جای آن را پر کند.
یعنی اگر بدنت را از دست بدهی جایش پرشدنی است، تا چه رسد که مال و ثروتت را از دست بدهی. هر چه را از دست بدهی چیز دیگری می تواند جای آن را پر کند، اما یک چیز است که اگر آن را از دست بدهی دیگر جا پر کن ندارد و آن نفس خودت است. فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا؛ اگر از خود خود، از خویشتن خود چیزی را از دست بدهی، عوض برایش پیدا نمی کنی. همچنین در یکی از خطابه هایی که در صفین فرمودند و در نهج البلاغه هم هست، دم از پیروزی و غلبه می زند و می گوید اصلا زندگیی که با توسری خوری و زیر دستی باشد، مردن از آن بهتر است و مردنی که با پیروزی باشد بر چنین زندگی هزاران بار ترجیح دارد. آخرین جمله آن حماسه اش این است:
«فالموت فی حیاتکم
مقهورین و الحیات فی موتکم قاهرین»؛
مردن این است که
مغلوب و مقهور و توسری خور دیگران باشید ولو روی زمین راه بروید، و زندگی این است
که پیروز باشید ولو زیر خاک باشید.
«نهج البلاغه خطبه 51»
- شعری از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان آن را می خواندند: اثا من بالنفس النفیسه ربها *** و لیس لها فی الخلق کلهم ثمن
(بحار الانوار، ج 75، ص 135، باب 21)
من نفس خودم را با هیچ موجودی برابر نمی کنم. اگر بخواهی معامله بکنی با نفس خودم، هیچ چیزی را با آن برابر نمی کنم جز پروردگارم. در عوض، فقط او را می گیرم. از آن که بگذرد حاضر نیستم این سرمایه خودم و این خویشتن خودم را بدهم. تمام دنیا و ما فیها را، تمام ماسَوَی الله (هرآنچیزی جز خدا) را من با این گوهر نفیس برابر نمی کنم.
مرتبط:
- شناخت لشکریان عقل و جهل در فرمایش امام صادق سلام الله علیه
- حدیث عنوان بصری: دستور العمل امام صادق علیه السلام برای خودسازی
- بیان حکمت بلاها و ابتلاها در پاکسازی نفس در غزل مولوی
7944070963