عصرایران؛ مازیار آقازاده - دونالد ترامپ در دولت دوم خود یک تنه به جنگ کل دنیا آمده است.
به نظر می رسد او در دور دوم ریاست خود بر ایالات متحده آمریکا که هنوز چند روزی از آن نگذشته، بیش و پیش از دشمنان و رقبای آمریکا، با تکنیک "مرد دیوانه"، کار خود را با دوستان و متحدان واشنگتن البته به استثنای اسرائیل آغاز کرده است.
او از سویی کانال پاناما را می خواهد، از سوی دیگر نام تاریخی و شناخته شده و رسمی "خلیج مکزیک" را به نامی مجعول و من درآوردی (خلیج آمریکا) تغییر می دهد، به دنبال الحاق کردن کانادا به خاک آمریکاست و از سوی دیگر با قلدری خواستار الحاق گرینلند از دانمارک به آمریکاست و همزمان با همه اینها کل کشورهای آمریکای لاتین و مرکزی را با اخراج توهین آمیز اتباعشان از خاک آمریکا با استفاده از هواپیماهای ترابری نظامی، به طور یکسان تحقیر و تهدید می کند.
او حتی دو کشور هم مرز آمریکا یعنی مکزیک و کانادا را نیز با لحنی بسیار تحقیر و تهدید آمیز خطاب قرار می دهد و آنها را به جنگ تعرفه ای تهدید کرده و خواسته های تحقیر آمیزی از سران آنها دارد، از جمله می گوید و مدعی است: کانادا و مکزیک باید از ارسال مواد مخدر و باندهای تبهکار و قاچاق انسان و... به خاک آمریکا خودداری کنند وگرنه آنها را با اعمال تعرفه بر کالاهایشان تنبیه و مجازات خواهد کرد.
ترامپ مدام متحدان سنتی واشنگتن را تهدید و تحقیر می کند؛ همزمان ایلان ماسک رفیق گرمابه و گلستان و وزیر کابینه او با دولتمردان چپ و سوسیال دموکرات اروپایی پنجه در پنجه افکنده و آشکارا در انتخابات آلمان از جناح های افراطی دست راستی پشتیبانی می کند.
ترامپ یک دوجین الیگارشی فناوری را نیز دور خود جمع کرده و تلاش دارد آنها را نیز به نحوی در مناسبات جدید قدرت در واشنگتن سهیم سازد و بدین سان گردش حیرت انگیز ایالات متحده آمریکا آن از یک نظام دستکم در ظاهر "لیبرال- دموکراتیک" به یک نظام "الیگارشیک" و سرمایه سالار را رقم بزند.
او در سال های 2015 و 2016 و زمانی که برای بار نخست پای در راه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری گذاشته بود به شدت از آنچه که "مناسبات سیاسی فاسد حاکم بر واشنگتن" می نامید، می نالید و انتقاد می کرد و حالا که برای بار دوم سکان هدایت کاخ سفید را به چنگ آورده، به نظر می رسد خود در صدد ایجاد مناسبات جدید با الیگارشی حاکم بر اقتصاد آمریکاست که از همه جهت وضعیت اقتصادی و جیب و ذهن مردم آمریکا را در کنترل خود دارند.
درواقع با یک کاسه شدن قدرت سیاسی و اقتصادی و فناوری و دیجیتال و.. در دست هیات حاکمه جدید آمریکا با محوریت ترامپ، مناسبات جدیدی پیش روی مردم آمریکا و مردم بسیاری از نقاط دیگر جهان است؛ که خوف آن بر رجایش می چربد.
ترامپ به پشتوانه قدرت جدید، همه کشورهای دوست و دشمن آمریکا را به جنگ تعرفه ای تهدید می کند؛ غافل از اینکه تجربه تاریخ نشان داده اگر یک قدرت بخواهد همزمان و یک تنه به جنگ دیگر قدرت های جهانی برود، به دست خود زمینه تشکیل یک ائتلاف برضد خود را فراهم می آورد؛ چون هیچ کشوری در دنیا چه بزرگ و چه کوچک تحمل چنین قلدری های زمخت و عریان را ندارد.
رنجاندن و رماندن همزمان اتحادیه اروپا، چین و دیگر متحدان و رقبای سنتی مثل انگلیس و.. می تواند در نهایت به قیمت ائتلاف همه این کشورها علیه آمریکا تمام شود و نظام هژمونیک در حال افول کنونی را با سرعت بیشتری رو به زوال ببرد.
به قول حافظ:
"چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حَریمِ حَرَم نخواهد ماند"
ترامپ مدام از پرهیز آمریکا از کمک های اقتصادی به دیگر کشورها و
سازمان های بین المللی سخن گفته و حتی در یکی از فرامین اجرایی دولت جدیدش،
به استثنای کمک های مالی به اسرائیل و مصر(که از قضا هر دو کمک برای لابی
صهیونیستی حاکم بر کنگره آمریکا مهم است) دیگر کمک های آمریکا به کشورها و
نهادهای بین المللی را به حالت تعلیق درآورده است.
ترامپ تاکنون نشان داده 2 اصل مهم در دوره دولت جدیدش را در نظر دارد و باقی مسایل برای او حاشیه ای و بی اهمیت است:
1- دیکته های لابی صهیونیستی ( و مسیحیان انجیلی) در زمینه خواست ها و نیازهای اسرائیل از آمریکا
2- صرفه اقتصادی و دلاری هر مساله ای برای آمریکا
او به عنوان کسی که در زندگی شخصی اش همواره از نگاه یک تاجر (املاکی) به دنیا نگاه کرده، ظاهرا بر این امر وقوف ندارد که مصلحت های اداره یک امپراتوری بزرگ از نوع ایالات متحده آمریکا نیازمند توجه به متغیرهای متعدد و پرشماری است و زمانی لازم است برای برخی مصلحت سنجی ها و دلایل ژئوپلتیک، هزینه دلاری و اقتصادی بدهد؛ و اتفاقا همین نظام جهانی کنونی شکل گرفته پس از جنگ دوم جهانی و سقوط شوروی در دهه 1990 است که به آمریکا این اجازه را داده که به صورت نامحدود و با خلق دلار بی پشتوانه، هر چه می خواهد خرج کند و بدهی خود را به بیش از یک سوم کل کیک اقتصاد جهانی برساند و درباره خلق دلار و تحمیل تورم داخلی خود به دیگر کشورها، به هیچ کس و هیچ جایی نیز پاسخگو نباشد.
از این منظر، هرچند کاستن از هزینه های رو به تزاید ابربدهکارترین کشور جهان (ایالات متحده آمریکا 36 تریلیون دلار بدهی دارد و سالانه بیش از 800 میلیارد دلار سود این بدهی است و کسری بودجه دولت فدرال به بالای 2.2 تریلیون دلار رسیده است) اقدامی درست و در جهت نجات آمریکا تفسیر و تعبیر می شود، اما این کاستن از هزینه ها باید با محاسبه و سنجیده انجام شود و همه امور را نباید با عینک منفعت دلاری سنجید.
برای مثال در زمینه جنگ اوکراین بنا به نظر غالب تحلیلگران، مصلحت ژئوپلتیک آمریکا ادامه جنگ و فرسایش تدریجی اروپا و روسیه به صورت همزمان است و پایان دادن به این جنگ به قیمت تضمین خواسته های روسیه در نهایت به ضرر راهبردی بلوک غرب و در صدر آن آمریکاست؛ در حالی که ادامه این بحران حتی با وجود کمک های چند ده میلیارد دلاری آمریکا برای تداوم این جنگ، هم از منظر وابستگی بیشتر اقتصادی اروپا به آمریکا( سود کلان خرید انرژی و تسلیحات کشورهای اروپایی از آمریکا) و هم از نظر فرسایش تدریجی نظامی و اقتصادی روسیه، به نفع مناقع راهبردی آمریکاست؛ منافعی راهبردی که تضمین گر ادامه نظام جهانی کنونی به رهبری آمریکاست.
در حالی که صرفا نگاه ترامپ به آن چند ده میلیارد دلار کمک نظامی واشنگتن به اوکراین برای مقابله با روسیه است و گمان می کند که این پول از دست آمریکا رفته و یک نوع هزینه بی مورد است؛ در حالی که در همین 3 سال از آغاز جنگ اوکراین، واشنگتن دهها و صدها میلیارد دلار سود از ناحیه گرفتن جای روسیه در بازار انرژی اروپا و زمینه سازی برای انعقاد قراردهای تسلیحاتی جدید به دست آورده است.
در معرفی درس ظرافتهای کلامی گفتیم که در هر یک از درسهای این مجموعه میخواهیم به سراغ یک یا چند کلمه برویم و دربارهٔ معنای آنها، ریشه، تاریخچه و تفاوتهایشان صحبت کنیم. این بار چهار کلمهٔ مال، دارایی، ثروت و سرمایه را برای بررسی و مقایسه انتخاب کردهایم.
واضح است که این واژهها بسته به محل و موضوع کاربرد میتوانند معانی مختلفی داشته و پیامهای متفاوتی را منتقل کنند. بهویژه اینکه طی بیش از هزار سال، اقتصاد، سیاست، تجارت و فرهنگ، هر یک خواستهها، انتظارات، باورها و ارزشهای خود را بر این واژگان بار کردهاند. بنابراین آنچه در این درس و دیگر درسهای ظرافت کلامی دربارهٔ معنای این واژهها گفته میشود، حکم کلی و قطعی نیست.
بسیاری از ما دو واژهٔ مال (عربی) و دارایی (فارسی) را تقریباً مترادف فرض میکنیم. این کار کاملاً قابلدرک و قابلدفاع است. چنانکه وزارت اقتصاد و دارایی تا سال ۱۳۱۹ شمسی وزارت مالیه نامیده میشده است.
خوب است اشاره کنیم واژهٔ دارایی به شکل و معنای امروزی آن (تقریباً معادل asset در انگلیسی) نسبتاً جدید است و در گذشته رواج نداشته است. معمولاً هر جا در متنهای قدیمی «دارایی» را میبینید، منظور نویسنده «دارا بودن» است و آن را در برابر «ناداری (نداشتن و دارا نبودن)» بهکار برده است: «ناداری این جهان ز دارایی به» (کتاب درّهٔ نادره – قرن ۱۲).
در عین اینکه در بسیاری از متنها دو واژهٔ دارایی و مال کاملاً همارز هستند و میتوانند بهجای یکدیگر بهکار روند، تفاوتهای ظریفی هم بین این دو وجود دارد که اگر به آنها دقت کنید، حرفهایتان شفافتر شده و خطر و دردسر سوءبرداشت کمتر خواهد شد:
قلمرو واژهٔ «دارایی» گستردهتر از «مال» است
واژهٔ مال معمولاً مفهوم مالکیت (ownership) را در خود دارد و میتوان آن را واژهای عینی دانست (چندان تفسیرپذیر نیست). یک خودرو یا مال شما هست یا نیست. اما وقتی میگویید «دارایی اصلی ما اعتماد مشتری است» گزارهای قابلبحث و مفهومی ذهنی مطرح کردهاید که هر کس تفسیر متفاوتی از آن دارد و به سادگی نمیتوان آن را رد یا تأیید کرد.
حتی در مورد مصداق دارایی هم سلیقهها و قضاوتهای متفاوتی وجود دارد. ممکن است کسی به دوست خود بگوید «این روزها بزرگترین دارایی من امید است.» در حالی که طرف دوم امید را صرفاً نوعی نگرش و بخشی از مدل ذهنی بداند و از جنس دارایی نداند.
برای درک گستردگی معنایی دارایی در مقایسه با مال، کافی است به این نکته توجه کنید که اموال معمولاً به منقول و غیرمنقول تقسیم میشوند که در هر دو حالت، ملموس و فیزیکیاند. در حالی که دارایی به مشهود و نامشهود تقسیم میشود و همین نشان میدهد که چه طیف گستردهای را در بر میگیرد.
در «مال» مفهوم تسلط و کنترل مستتر است
فرض کنید یک نفر به شریک عاطفیاش بگوید: «تو مال من هستی» یا «تو یکی از مهمترین اموال من هستی». چنین جملههایی – جز در شرایط خاص و در میانهٔ جوشش احساسات، توهینآمیز تلقی میشوند. یا لااقل این حس را القا میکنند که طرف مقابل میخواهد از حس تسلط و کنترل و مالکیت سخن بگوید.
اما اگر همین جملهها با «دارایی» بازنویسی کنیم، بسیار زیباترند و احساس بهتری در طرف مقابل برمیانگیزند: «تو مهمترین دارایی من هستی.» «دارایی واقعی من در زندگی تویی.»
سرمایه واژهای قدیمی است که در نوشتههای قدما و اشعار شاعران کهن نیز تقریباً به همان معنایی که ما میفهمیم و میبهکار میبریم، آمده است.
فردوسی هم برای دینار و دِرَم (=درهم) از تعبیر سرمایه استفاده کرده است: «درم داد ناپاکدل را چهار / به او گفت کاین را تو سرمایه دار.» سرمایه در اشعار خیام هم بهکار رفته است: «هشدار که سرمایهٔ سودای جهان / عمر است، چنان کش گذرانی، گذرد.» در رسائل خواجه عبدالله (قرن پنجم هجری قمری) هم سرمایه را در جملهای کاملاً نزدیک به فضای نوشتههای امروزی میبینیم: «خویشتنشناسی را بزرگ سرمایه دان.»
سَرمایه (به انگلیسی: Capital) در علم اقتصاد، عبارت است از حق صاحبان یک مؤسسه نسبت به باقیمانده دارایی مؤسسه مذکور. در علم حقوق مالی، عبارت است از وثیقه بستانکاران شرکت و یا حق صاحبان یک موسسه نسبت به باقیمانده دارایی موسسه مذکور پس از انحلال یا تصفیه موسسه. در علم مالی عبارت است از دارایی استفاده شده جهت تولید ثروت بیشتر یا ایجاد و توسعه یک کسب و کار جدید.[۱]
از نظر حسابداری این مبلغ از کم کردن بدهیهای مؤسسه از جمع دارایی آن بدست میآید. بعبارت دیگر پس از پرداخت تمام بدهیها و تعهداتِ یک مؤسسه، آنچه از دارایی باقی میماند، سرمایه مؤسسه است و متعلق به صاحب یا صاحبان آن مؤسسه .
بدهیها و تعهدات - دارایی = سرمایه
بهطور مثال اگر در یک مؤسسه جمع داراییها ۳٬۱۳۰٬۰۰۰ ریال و جمع بدهیهای مؤسسه ۱۳۰٬۰۰۰ ریال باشد آنگاه سرمایه مؤسسه ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال خواهد بود، که از تفاضل دارایی و بدهی بدست میآید.
حال اگر این مؤسسه مبلغ ۲۰٬۰۰۰ ریال وام دریافت کند، مجموع داراییها به ۳٬۱۵۰٬۰۰۰ ریال و میزان بدهیهای به ۱۵۰٬۰۰۰ ریال افزایش پیدا میکند. در نتیجه تفاضل این دو مجدداً عدد ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال بدست میآید. ملاحظه میشود که گرفتن وام عملاً موجب افزایش سرمایه نمیشود. زیرا علیرغم افزایش دارایی موجب افزایش بدهی نیز میگردد.
بهطور کل سرمایه از دو طریق افزایش می یابد:
بر اساس نوع شرکت، سرمایه به سه طریق مطرح میگردد:
از نظر علوم اجتماعی و رفتاری سرمایه میتواند بهطور کلی به چهار دسته تقسیم شود: سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، سرمایۀ نمادین.
سرمایه ابعاد گوناگونی دارد که هر کدام از نظر ماهیت، قلمرو و تأثیراتی که بر توسعه میگذارند، با یکدیگر متفاوتند؛ و در عین حال در فرایند توسعه و چگونگی شکلگیری آن لازم و ملزوم یکدیگرند، که عبارتند از:
دارایی (به انگلیسی :asset)،در حسابداری، کلیهٔ اموال و حقوقی است که دارای ارزش پولی باشند. دارایی هر منبعی است که تحت مالکیت یا کنترل یک واحد اقتصادی است. دارایی هر چیزی (مشهود یا ناملموس) است که بتوان از آن برای تولید ارزش اقتصادی مثبت استفاده کرد. دارایی ها ارزش مالکیت را نشان می دهد که می تواند به پول نقد تبدیل شود (اگرچه خود پول نقد نیز یک دارایی محسوب می شود).[۱]
داراییهای یک واحد، ممکن است پدیدههای عینی و مشهود باشند. مثل زمین، ساختمان، موجودی نقدی و موجودی کالا، یا به صورت حقوق مالی و امتیازات غیرقابل رؤیت، مثل سرقفلی و مطالبات از اشخاص.
داراییها عرفاً از دیدگاه اراده در ترازنامه به گروههای متمایزی تقسیم میشوند.
دو گروه که مورد استفاده بیشتری دارند عبارتند از داراییهای جاری و داراییهای ثابت. داراییهای جاری: این داراییها اقلامی هستند که انتظار میرود در طی یک سال یا یک دوره عملیاتی از تاریخ تنظیم ترازنامه (هر کدام که طولانیتر است) به وجه نقد تبدیل، یا مصرف یا فروخته شوند. معمولاً داراییهای جاری بر حسب سرعت تبدیل شدن به وجه نقد یا مصرف در ترازنامه منعکس میگردند. مانند: بانکها، صندوق، تنخواهگردان، بدهکاران، پیشپرداختها، موجودی کالا و ملزومات اداری.
داراییهای ثابت: این داراییها، اقلامی مشهود با عمری طولانی میباشند که در جریان عملیات مؤسسه مورد استفاده قرار میگیرند. داراییهای این گروه به مرور زمان و پس از استفادۀ مکرر مستهلک میگردند به همین دلیل برای هر یک از داراییهای ثابت استهلاک منظور میشود. (به استثنای زمین که مستهلک نمیگردد) مانند: زمین، ساختمان، تأسیسات، ماشینآلات و تجهیزات، ابزارآلات، وسائل نقلیه و منصوبات، قالبها، لوازم آزمایشگاهی و داراییهای سرمایهای موجود در انبار.
طبق تعریف جدیدتری که در کتاب مبانی نظری حسابداری از دارایی شده، دارایی مفهومی مالی است، یعنی؛
اموال و حقوقی که منافع آتی قابل تبدیل به پول دارند، و بر اثر معاملات، عملیات یا رویدادهای مشخص به مالکیت یا تسلط مالکانهٔ یک واحد تجاری درآمدهاند؛ دارایی آن واحد محسوب میشوند.
دارایی، یکی از عناصر حسابداری نشاندهندهٔ وضعیت مالی واحد انتفاعی است.[۲]
دارایی و پس انداز و سرمایهگذاری قابلیت تبدیل شدن بهیکدیگر را دارند.[۳][۴] مسکن، خودرو، تلفن همراه، کامپیوتر و حتی آب لولهکشی و دسترسی به سرویسهای بهداشتی از جمله داراییهای خانوار هستند.[۵] پس انداز یکی از راههای سهیم کردن نسل آینده در داراییهایی است که امروز در اختیار است. خانواده در طول حیات خود به داراییهایی دست مییابد که خواسته و ناخواسته بخش چشمگیری از آن در آینده به اعضای جوان آن میرسد.[۶] حفظ و حراست از دارایی و تلاش برای افزودن بر آن از سویی موجب میشود تا زندگی جاری با سهولت بیشتری پیش رود و از سوی دیگر آیندگان پشتوانههای قویتری داشته باشند.[۶] مسکن با دارا بودن حجم قابل توجه در بازار داراییها و همچنین برخورداری از ریسک کمتر نسبت به سایر داراییها، ضمن جلب اعتماد سرمایهگذاران همواره نقش ضربهگیر را در اقتصاد ایفا نمودهاست.[۷]
دارایی ها به پنج دسته اصلی تقسیم می شوند: مشتقات، اوراق قرضه، سهام، ارز، کالا (commodity کامودیتی).[۸]