واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

توماس فریدمن هشدار داد: فروپاشی بزرگ در کمین آمریکاست/ ترامپ مردی حقیر در روزگاری پرچالش است

  توماس فریدمن هشدار داد:
 فروپاشی بزرگ در کمین آمریکاست/ ترامپ مردی حقیر در روزگاری پرچالش است
فلسفه سیاست خارجی ترامپ، نه "مهار و مشارکت"، که "چپاول و گریز" است. ترامپ، راهزنِ جغرافیای سیاسی است.
      عصر ایران؛ لیلا احمدی- «توماس فریدمن» (Thomas L. Friedman)، ستون‌نویس نیویورک‌تایمز و استاد سیاست خارجی،  سیاست خارجی را با سبک تحلیلی خاصِ خود می‌شناسند.  او در ساده‌سازی پیچیدگی‌ها تبحر دارد. فریدمن توانایی فوق‌العاده‌ای در تبیین تودرتویی‌های سیاسی به زبان ساده و قابل‌فهم دارد.   او اغلب از استعاره‌ها، داستان‌های کوتاه و مثال‌های ملموس برای انتقال دیدگاه‌های خود استفاده می‌کند. 
    تحلیل‌های او معمولاً در تلاقی سیاست خارجی، اقتصاد جهانی و تحولات تکنولوژیک قرار دارند.
    فریدمن تأثیر این حوزه‌ها بر یکدیگر را به‌خوبی نشان می‌دهد. او نگاهی گسترده به مسائل جهانی دارد و تأکید می‌کند که سیاست‌ داخلی آمریکا بر نظم بین‌المللی اثرگذار است.
   فریدمن در نوشته‌هایش بدون ملاحظه از رهبران سیاسی، به‌ویژه دونالد ترامپ انتقاد می‌کند و بر اهمیت رهبری هوشمندانه، دیپلماسی قوی و چندجانبه‌گرایی پای می‌فشارد. 
   او از مدافعان سرسخت جهانی‌شدن، تجارت آزاد و ارتباطات بین‌المللی است و معتقد است که انزواگرایی و سیاست‌های حمایت‌گرایانه به ضرر کشورها تمام می‌شود.
    تحلیل‌های او بر اساس مشاهدات میدانی و سفرهای گسترده به کشورهای مختلف جهان است. او علاقه زیادی به آینده‌پژوهی دارد و به‌ویژه بر فناوری، تغییرات اقلیمی و تحولات اجتماعی متمرکز است که چشم‌انداز آینده را مشخص می‌کنند.
فریدمن
    فریدمن در یک‌کلام، تحلیل‌گری صریح، انتقادی و آینده‌نگر است که سعی می‌کند با ارائه تصویری شفاف از مسائل جهانی، مخاطبان را به تفکر درباره چالش‌های بزرگِ دنیای مدرن ترغیب کند.
   او در این مقاله به سیاست‌های نامنسجم و پرهرج‌ومرجِ دونالد ترامپ، به‌ویژه در حوزه‌های سیاست خارجی، اقتصاد و تجارت جهانی پرداخته و شرح می‌دهد که ترامپ ازسویی استراتژی منسجمی برای مواجهه با چالش‌های قرن ۲۱ ندارد و از سوی دیگر، تصمیماتش را بر اساس انتقام‌جویی سیاسی و وفاداری شخصی می‌گیرد
    فریدمن ترامپ را به دلیل اتخاذ سیاست‌های متناقض مانند کاهش و افزایش ناگهانی تعرفه‌ها، حمایت‌های ناپایدار از اوکراین و برخورد غیرقابل پیش‌بینی با دوستان و دشمنان آمریکا، مورد انتقاد قرار می‌دهد. 
  او هشدار می‌دهد این وضعیت، نه‌تنها باعث بی‌ثباتی اقتصادی و سردرگمی در بازارها شده، بلکه اعتماد متحدان سنتی آمریکا را نیز از بین برده و ولادیمیر پوتین از این وضعیت بیشترین نفع را می‌برد.
   او همچنین به بزرگ‌ترین دروغ ترامپ اشاره کرده و ادعا می‌کند که اقتصادی در حال فروپاشی را از جو بایدن به ارث برده است.
     فریدمن توضیح می‌دهد که در پایان دولت بایدن، اقتصاد آمریکا در وضعیت نسبتاً خوبی قرار داشت و تنها چالش واقعی، عدم توازن تجاری با چین بود که می‌توانست با رویکردی هماهنگ و همکاری با متحدان، در غیاب سیاست‌های بی‌ثبات ترامپ، حل‌و‌فصل شود.
    در ادامه، او ترامپ را فردی "حقیر در روزگاری پرچالش" توصیف می‌کند و با نقل‌قولی از آبراهام لینکلن هشدار می‌دهد که بزرگ‌ترین تهدید برای آمریکا از داخل کشور، یعنی سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک و تخریب وحدت ملی، نشأت می‌گیرد.
    در نهایت هم تأکید می‌کند اگر ترامپ قصد دارد مسیر آمریکا را به‌طور بنیادین تغییر دهد، باید برنامه‌ای مشخص، تیمی حرفه‌ای و رویکردی اخلاقی‌تر در پیش بگیرد، اما نشانه‌‌های درپیش‌گرفتن چنین برنامه‌ای در دولت او دیده نمی‌شود.
     متن کامل مقاله توماس فریدمن به قرار زیر است؛ با این توضیح همیشگی که مقالات ارائه‌شده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
                                                                       *****************
توماس فریدمن:  اگر از راهبردهای زیگزاگیِ رئیس‌جمهور ترامپ در مورد اوکراین، تعرفه‌ها، میکروچیپ‌ها و بسیاری از مسائل دیگر سردرگم شده‌اید، تقصیر شما نیست. 
 مشکل از اوست؛ همان رئیس‌جمهوری که برای گریز از پیگرد قانونی و انتقام از کسانی که به دروغ، آن‌ها را به تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ متهم کرده بود، بار دیگر  نامزد شد و روی کار آمد.
 
  او هرگز بینش منسجمی درباره مهم‌ترین روندهای جهان کنونی و بهترین شیوه انطباق با این روندها برای شکوفایی در قرن ۲۱ نداشت. هدف ترامپ از نامزدی چیز دیگری بود  و وقتی پیروز شد، بار دیگر جدل‌ها و وسواس‌های پیشین، داستان تعرفه‌ها، تقابل ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی و ماجرای کانادا پیش کشیده شد.
 
  او دولت را با حجم بی‌سابقه‌ای از ایدئولوگ‌های افراطی پر کرد. تنها معیار گزینش هم، وفاداری مطلق و پیوسته و تام‌و‌تمام به ترامپ و خواسته‌های او بود؛ وفاداریِ فراتر از قانون اساسی، ارزش‌های سنتیِ سیاستِ خارجی آمریکا و قوانین بنیادینِ اقتصاد.
 
 نتیجه چیزی است که اینک مشاهده می‌کنید؛ ملغمه‌ای آشفته از تعرفه‌هایی که امروز اعمال و فردا لغو می‌شوند، کمک‌های متزلزل به اوکراین، تعدیلات متناوب در برنامه‌ها و سازمان‌های داخل و خارج که همگی از سوی وزرای کابینه و گماشته‌های او اجرا می‌شوند و ترس شان این است که مبادا ایلان ماسک یا ترامپ در رسانه‌های اجتماعی علیه آن‌ها چیزی بگویند.
 
 این وضع در چهارسال آینده، کارساز نخواهد بود. بازارها در شرایط "عدم قطعیت"، به فروپاشی روانی می‌رسند، کارآفرینان از هم می‌گسلند، تولیدکنندگان دچار بحران می‌شوند، سرمایه‌گذارانِ داخلی و خارجی سرخورده می‌شوند، متحدان به تنگ می‌آیند و سرانجام نظام جهانی در بحران فرو خواهد رفت.
 
  با این وضعیت نمی‌توان کشور را اداره کرد، نمی‌توان متحد آمریکا شد، نمی‌توان کسب‌وکاری را پیش برد و شریک تجاریِ بلندمدت آمریکا باقی ماند.
 
  شرایط به‌گونه‌ای است که رئیس‌جمهور ایالات متحده در بازه زمانی کوتاه، اوکراین و روسیه را تهدید می‌کند و بعد تهدید علیه روسیه را پس می‌گیرد. ترامپ تعرفه‌های سنگینی بر مکزیک و کانادا وضع می‌کند و بعد آن‌ها را به تعویق می‌اندازد. او تعرفه‌های چین را دو برابر می‌کند و تهدید می‌کند که تعرفه‌های بیشتری بر اروپا و کانادا اعمال خواهد کرد.
 
  مقامات ارشدِ قدیمی‌ترین متحدان ما در محافل خصوص نگرانی‌شان را ابراز کرده‌اند. 
 
  آن‌ها نگرانند که ما نه‌‌ صرفا بی‌ثبات، که عملاً به دشمن آن‌ها مبدل شده باشیم. تنها کسی که با او به‌نرمی رفتار می‌شود، پوتین است و متحدان سنتی آمریکا از این موضوع در حیرت‌اند.
 
  اما بزرگ‌ترین دروغ ترامپ در میان همه دروغ‌های بزرگش این است که ادعا می‌کند اقتصادی در حال فروپاشی را به ارث برده و به همین دلیل مجبور به انجام این اقدامات شده است. چنین ادعایی مهمل است. 
 
  جو بایدن اشتباهات زیادی داشت، اما در پایان دوره‌اش، "فدرال رزرو" هوشمندانه‌‌ای بر جا گذاشت که اقتصاد را در وضعیت مناسبی قرار داد و در مسیر درستی حرکت کرد. آمریکا قطعاً در آن شرایط به شوک ناشی از اِعمال تعرفه‌های جهانی نیازی نداشت.
 
در دوره بایدن، ترازنامه‌های شرکت‌ها و خانوارها نسبتاً صحیح بودند، قیمت نفت در سطح پایینی قرار داشت، نرخ بیکاری حدود ۴ درصد بود، هزینه‌های مصرف‌کننده رو به افزایش و رشد تولید ناخالص داخلی حدود ۲ درصد بود. البته باید توازن تجاری با چین اصلاح می‌شد و در این مورد همیشه حق با ترامپ بوده است. مورد چین، تنها اضطرار واقعی بود و می‌توانستیم آن را با افزایش هدفمند تعرفه‌ها بر پکن و هماهنگی با متحدانمان رفع کنیم. این روش می‌توانست چین را به تغییر رویه وادارد.
 
  اقتصاددانان نگران‌اند. عدم قطعیت شدیدی که ترامپ به اقتصاد وارد کرده، می‌تواند به کاهش نرخ بهره به دلایل ناموجه بیانجامد. تردید بیش از حدِ سرمایه‌گذاران، رشد اقتصادی را در داخل و خارج کاهش می‌دهد و حتی ممکن است جهان با وضعیت ناگوارتری مواجه شود؛ ترکیب رکود اقتصادی و تورمِ ناشی از تعرفه‌های گسترده که به آن "رکود تورمی" می‌گویند.
 
  [م. عدم قطعیت اقتصادی (Economic Uncertainty)، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن آینده‌ی اقتصادی، غیرقابل پیش‌بینی است و عوامل متعددی به نوسانات و عدم اطمینان در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی انجامیده‌اند. این وضعیت می‌تواند ناشی از عوامل داخلی یا خارجی باشد و تأثیرات گسترده‌ای بر سرمایه‌گذاری، مصرف، سیاست‌های مالی و رشد اقتصادی دارد. 
 
عوامل ایجادکننده‌ی عدم قطعیت اقتصادی عبارت‌اند از:
 
1. تحولات سیاسی: تغییرات در دولت‌ها، سیاست‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا قوانین جدید می‌توانند منجر به عدم اطمینان شوند.
 
2. نوسانات بازارهای مالی: تغییرات ناگهانی در ارزش ارز، بورس و بازارهای سرمایه‌گذاری سبب تردید در سرمایه‌گذاری‌ها می‌شود.
 
3. بحران‌های اقتصادی جهانی: رکود اقتصادی، جنگ‌های تجاری و مشکلات زنجیره‌ی تأمین جهانی، نمونه‌هایی از بحران‌هایی هستند که عدم قطعیت را افزایش می‌دهند.
 
4. تحولات تکنولوژیکی: ظهور فناوری‌های جدید می‌تواند باعث تغییر در صنایع مختلف و ایجاد نگرانی درباره آینده‌ی بازار کار شود.
 
5. ریسک‌های ژئوپلیتیکی: جنگ‌ها، تحریم‌ها و تنش‌های بین‌المللی می‌توانند تأثیرات جدی بر رشد اقتصادی و تجارت جهانی داشته باشند.
 
6. بحران‌های بهداشتی و زیست‌محیطی: بیماری‌های همه‌گیر (مانند کووید-19) یا تغییرات آب‌وهوایی می‌توانند پیش‌بینی‌پذیری اقتصاد را کاهش دهند.
 
اثرات عدم قطعیت اقتصادی:
کاهش سرمایه‌گذاری: سرمایه‌گذاران در شرایط نامطمئن ترجیح می‌دهند دارایی‌های خود را نقد نگه دارند یا به بازارهای امن‌تری منتقل کنند.
 
کاهش مصرف: خانوارها به دلیل ترس از آینده‌ی اقتصادی، هزینه‌های خود را کاهش داده، پس‌انداز بیشتری انجام می‌دهند.
 
کندی رشد اقتصادی: کاهش سرمایه‌گذاری و مصرف]  
افزایش نوسانات در بازارهای مالی: عدم قطعیت باعث افزایش رفتارهای هیجانی در بازارهای مالی می‌شود.
 
مشکلات در سیاست‌گذاری اقتصادی: دولت‌ها در شرایط عدم قطعیت، ممکن است سیاست‌های اقتصادی محافظه‌کارانه‌تری اتخاذ کنند که به رشد اقتصادی آسیب بزند.
 
راهکارهای کاهش عدم قطعیت اقتصادی:
ایجاد ثبات در سیاست‌های مالی و پولی
شفافیت در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی
حمایت از نوآوری و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها
مدیریت صحیح ریسک‌های ژئوپلیتیکی
بهبود همکاری‌های بین‌المللی برای مقابله با بحران‌های اقتصادی جهانی
 
عدم قطعیت اقتصادی، واقعیتی انکارناپذیر در دنیای مدرن است، اما سیاست‌گذاری هوشمندانه و افزایش شفافیت می‌تواند اثرات منفی آن را کاهش دهد. 
 
 [م. رکود تورمی (Stagflation)، ترکیبی از رکود اقتصادی (کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری) و تورم بالا (افزایش قیمت کالاها و خدمات) است. این پدیده، چالش بزرگ برای سیاست‌گذاران اقتصادی محسوب می‌شود، زیرا معمولاً ابزارهای مقابله با رکود و تورم در تضاد با یکدیگر قرار دارند.
 
ویژگی‌های رکود تورمی:
1. کاهش رشد اقتصادی: تولید ناخالص داخلی (GDP) کاهش می‌یابد یا رشد آن متوقف می‌شود.
 
2. افزایش بیکاری: شرکت‌ها به دلیل کاهش تقاضا نیروی کار خود را تعدیل می‌کنند.
 
3. تورم بالا: هزینه‌ی کالاها و خدمات افزایش می‌یابد، درحالی‌که درآمد واقعی مردم کاهش می‌یابد.
 
4. کاهش قدرت خرید: با افزایش قیمت‌ها و ثابت ماندن یا کاهش دستمزدها، مردم قدرت خرید کمتری دارند.
 
علل رکود تورمی:
1. شوک‌های عرضه: کاهش ناگهانی در عرضه کالاها و خدمات، مانند افزایش شدید قیمت نفت (مثلاً در دهه ۱۹۷۰).
 
2. افزایش هزینه‌های تولید: رشد قیمت مواد اولیه، انرژی یا نیروی کار باعث افزایش قیمت نهایی کالاها می‌شود.
 
3. سیاست‌های پولی و مالی نامناسب: چاپ پول بیش‌ازحد، افزایش ناگهانی نرخ بهره یا سیاست‌های مالیاتی اشتباه می‌توانند به رکود تورمی دامن بزنند.
 
4. بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی: تحریم‌ها، جنگ‌ها یا بحران‌های اقتصادی جهانی می‌توانند زنجیره‌ی تأمین را مختل کنند و هزینه‌های تولید را بالا ببرند.
 
چالش‌های مقابله با رکود تورمی:
سیاست‌های ضد رکود (مانند کاهش نرخ بهره و افزایش مخارج دولتی) معمولاً باعث افزایش تورم می‌شوند.
 
سیاست‌های ضد تورمی (مانند افزایش نرخ بهره و کاهش نقدینگی) معمولاً رشد اقتصادی را کاهش می‌دهند و بیکاری را افزایش می‌دهند.
 
بنابراین، سیاست‌گذاران باید تعادلی میان این دو برقرار کنند تا اقتصاد را از رکود تورمی خارج کنند.
 
راهکارهای مقابله با رکود تورمی:
 
1. کنترل هزینه‌های تولید: سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و فناوری برای افزایش بهره‌وری.
 
2. مدیریت سیاست‌های پولی و مالی: تنظیم دقیق نرخ بهره و کنترل نقدینگی.
 
3. تنوع‌بخشی به منابع انرژی: کاهش وابستگی به منابع انرژی پرنوسان (مثلاً نفت).
 
4. تقویت تولید داخلی: کاهش وابستگی به واردات و افزایش تولید ملی برای کاهش هزینه‌ها.
 
رکود تورمی یکی از سخت‌ترین چالش‌های اقتصادی است، اما با سیاست‌گذاری صحیح می‌توان اثرات آن را کاهش داد.]
 
این وضعیت، صرفاً عدم قطعیتِ مقطعی نیست که در گذشته‌های نه‌چندان دور تجربه شده است؛ عدم قطعیتی که ترامپ ایجاد کرده، به عمق ساختار رخنه می‌کند و از فروپاشی پیکره ای ۸۰ ساله به‌دستِ شخص اول مملکت حکایت دارد؛ مهم‌ترین نقش‌آفرین که نمی‌داند چه می‌کند و با جماعتی چاپلوس و نادان احاطه شده است.
 
جهان از سال ۱۹۴۵ تاکنون، روند خارق‌العاده رشد اقتصادی و رابطه صلح‌آمیز با قدرت‌های بزرگ را از سر گذرانده است. این دوره بی‌نقص نبوده است. سال‌های دشواری را سپری کردیم و برخی کشورها از قافله عقب ماندند، اما در مجموع، این ۸۰ سال در مقیاس تاریخ جهانی، مثال‌زدنی است و برای بسیاری از کشورهای جهان به‌نحو شگفت‌انگیزی آرامش و رونق به ارمغان آورده است.
 
بسیاری از کشورها در وضعیت مساعد به‌سر می‌بردند و مهم‌ترین دلیل‌اش این بود که ایالات‌متحده، بسامان، قدرتمند و حافظ صلح بود.
 
آمریکایی که جهان می‌شناخت، در بریده‌هایی از نطق تاریخیِ تحلیفِ جان.اف.کندی به تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۶۱ خلاصه می‌شود. 
 
کندی می‌گفت: "بگذار هر ملتی، خواه دوست یا دشمن، بداند که ما هر بهایی خواهیم پرداخت، هر باری را به دوش خواهیم کشید، هر سختی (صعوبتی) را تحمل خواهیم کرد، از هر دوستی حمایت و با هر دشمنی مقابله خواهیم کرد تا بقای آزادی و پیشبرد آن را تضمین کنیم ... هم‌میهنان من، نگویید کشورتان چه کاری می‌تواند برای شما انجام دهد؟ بگویید شما چه قدمی برای کشورتان برمی‌دارید؟ شهروندان جهان، نگویید آمریکا برای ما چه خواهد کرد؟ بگویید چگونه می‌توانیم به‌اتفاق، آزادی بشریت را محقق سازیم؟"
 
ترامپ و معاون بی‌مایه‌اش، جی‌دی ونس، این پیام کندی را کاملاً وارونه کرده‌اند و تجویزشان این است:
 
"بگذار هر ملتی، خواه دوست یا دشمن، بداند که آمریکای امروز هیچ بهایی نخواهد پرداخت، هیچ باری را به دوش نخواهد کشید، هیچ سختی را متحمل نخواهد شد، هر دوستی را رها خواهد کرد و به هر دشمنی نزدیک می‌شود تا بقای سیاسی دولت ترامپ را تضمین کند. هیچ مهم نیست که آزادی از جهان رخت بربندد... هم‌میهنان من، نگویید کشورتان چه کاری می‌تواند برای شما انجام دهد؟ بگویید شما چه قدمی برای رئیس‌جمهور ترامپ برمی‌دارید؟ شهروندان جهان، نگویید آمریکا برای شما چه خواهد کرد؟ بگویید چقدر حاضرید بپردازید تا آمریکا از آزادی شما در برابر روسیه یا چین دفاع کند؟"
 
ایالات‌متحده از سال ۱۹۴۵، تثبیت‌کننده بوده و در همکاری با نهادهایی مثل ناتو، سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، سهم بیشتری از هزینه‌ها را می‌پرداخت تا انسجام جهانی تقویت شود. بیشترین سود هم به خودش رسید، چون بیشترین سهم را داشت. وقتی چنین کشوری ناگهان از این نقش خارج می‌شود و به غارتگر مبدل می‌شود، تشویش ایجاد می‌کند.
 
فلسفه سیاست خارجی ترامپ، چیزی نیست که بر اساس آن، کمپین انتخاباتی‌اش را برگزار کرده و در تاریخ هم نمونه‌ای ندارد.
ترامپ
 
چند روز پیش، نهوم بارنه‌آ (ستون‌نویس روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت) می‌گفت: "ترامپ، امپریالیستی منزوی است. او می‌خواهد بدون اعزام نیرو و پرداخت هزینه، همه مزایای امپریالیستی ازجمله سرزمین و منابع معدنی کشورها را تصاحب کند 
 
فلسفه سیاست خارجی ترامپ، نه "مهار و مشارکت"، که "چپاول و گریز" است. ترامپ، راهزنِ جغرافیای سیاسی است. او می‌خواهد گرینلند، پاناما، کانادا و غزه را بدون هزینه در جیب‌اش بگذارد و به پناهگاه امن‌اش در آمریکا برگردد. متحدان ما پس از جنگ جهانی هرگز چنین آمریکایی را به یاد ندارند.
 
اگر ترامپ می‌خواهد آمریکا را ۱۸۰ درجه بچرخاند، وظیفه دارد برنامه منسجمی بر پایه اصول اقتصادی معقول و تیمی متشکل از بهترین و درخشان‌ترین افراد، (نه چاپلوس‌ترین و افراطی‌ترین عناصر جناح راست) ارائه دهد.
 
 او باید توضیح دهد که چرا با حذف نیروهای حرفه‌ای از نهادهای کلیدی کشور در انتقال از دولتی به دولت دیگر و انتصاب ایدئولوگ‌های افراطی در پست‌های کلیدی، فقط به نفع خودش عمل می‌کند و منافع کشور را از یاد برده است؟
 
از همه مهم‌تر این که، او به هر آمریکایی، صرف‌نظر از وابستگی‌های حزبی، قدری شرافت انسانی بدهکار است. تنها راهی که رئیس‌جمهور می‌تواند به مدد آن، اندکی تغییر ایجاد کند، این است که دست دوستی به سوی مخالفانش دراز کند و تا جایی که ممکن است آن‌ها را با خود همراه سازد. درک می‌کنم. آن‌ها خشمگین‌اند. اما ترامپ رئیس‌جمهور کشوری حافظ صلح است و باید بزرگ‌تر و بزرگوارتر از آن‌ها باشد.
 
افسوس که ترامپ چنین نیست. آنچه لئون ویزلتیر زمانی درباره بنیامین نتانیاهو گفت، خیلی بیش‌تر از بی‌بی درباره ترامپ صادق است: "او مردی حقیر در روزگاری پرچالش است."
 
آنچه بیش از همه در تضاد با نطق تحلیف کندی قرار دارد و مرا دلسرد و هراسان می‌کند، سخنرانی آبراهام لینکلن در ژانویه ۱۸۳۸ در انجمن لیکیوم جوانان اسپرینگفیلد، ایلینوی است. سخنان او در ذهنم نقش بسته است. او می‌گوید: "تنها قدرتی که می‌تواند ما را نابود کند، خودمان هستیم؛ چگونه؟ با سوءاستفاده از ارزشمندترین نهادها و بدرفتاری با یکدیگر."
 
از او پرسیدند:"خطر چگونه نزدیک می‌شود؟" پاسخ داد: " اگر روزی گذار خطر به ما بیفتد، از میان خودمان می‌جوشد و برمی‌آید. از خارج از مرزهای ما نخواهد آمد. اگر سرنوشتمان نابودی باشد، نگارنده و کارگزار آن خودمانیم. ما ملت آزادی هستیم. تا می‌توانیم زندگی می‌کنیم و اگر خطری جانکاه تهدیدمان کند، همه‌با‌هم غزل خداحافظی را می‌خوانیم."

فیگارو: اروپا برای جنگ با روسیه آماده می‌شود

فیگارو: اروپا برای جنگ با روسیه آماده می‌شود
یک روزنامه فرانسوی‌زبان در گزارشی نوشت: مقام‌های ارشد نظامی در کشور‌های اروپایی در حال آماده شدن برای یک رویارویی احتمالی با روسیه در قالب یک درگیری ترکیبی یا حتی یک جنگ مستقیم هستند.
بر اساس این گزارش، جو مشابهی را می‌توان در چندین کشور اروپایی دیگر مشاهده کرد که در آن نظامیان این کشور‌ها سناریو‌های مختلف در صورت وقوع جنگ با روسیه را در نظر گرفته و بر اساس این سناریو‌های احتمالی در حال آماده کردن نیرو‌های خود هستند.
 
به گزارش ایرنا به نقل از فیگارو، یک روزنامه فرانسوی‌زبان در گزارشی نوشت: مقام‌های ارشد نظامی در کشور‌های اروپایی در حال آماده شدن برای یک رویارویی احتمالی با روسیه در قالب یک درگیری ترکیبی یا حتی یک جنگ مستقیم هستند.
 
این روزنامه می‌افزاید: ارتش فرانسه نیز در حال حاضر در حال آماده شدن برای رویارویی با بدترین شرایط قابل پیش‌بینی در صورت وقوع جنگ با روسیه است.
بر اساس این گزارش، جو مشابهی را می‌توان در چندین کشور اروپایی دیگر مشاهده کرد که در آن نظامیان این کشور‌ها سناریو‌های مختلف در صورت وقوع جنگ با روسیه را در نظر گرفته و بر اساس این سناریو‌های احتمالی در حال آماده کردن نیرو‌های خود هستند.
 
در این گزارش آمده است: حتی در شرایطی که احتمال یک جنگ تمام عیار بین روسیه و ناتو کم باشد، با در نظر گرفتن خطرات تشدید تنش اتمی، مقام‌های ارشد نظامی اروپایی در حال بررسی انجام یک عملیات نظامی در مقیاس محدود در یک کشور خارج از اروپا یا به راه انداختن یک جنگ ترکیبی علیه روسیه هستند.
 کارستن برویر رئیس ستاد مشترک ارتش آلمان پیش‌تر خواستار ایجاد یک نیروی نظامی بازدارنده قدرتمند برای این کشور شد و تاکید کرد که باید آماده درگیری با روسیه طی پنج سال آینده باشیم.
 
برویر با بیان اینکه آلمان از فرصتی بی‌انتها برای ایجاد ارتشی که توانایی شرکت در یک درگیری نظامی را داشته باشد برخوردار نیست، هشدار داد: در حال حاضر احتمال یک رویارویی نظامی با مسکو در بالاترین حد خود از زمان پایان جنگ سرد قرار دارد.
 
وی با اشاره به اینکه با دنبال کردن شواهد و قرائن، می‌توان پیش‌بینی کرد که پنج تا هشت سال آینده یک تهدید نظامی از سوی روسیه آلمان را تهدید خواهد کرد، افزود: البته این به معنای آن نیست که در آن زمان به طور حتم یک درگیری نظامی بین روسیه و آلمان به وقوع خواهد پیوست، اما این احتمال وجود دارد.
 
برویر همچنین با پیشنهاد برقراری مجدد نوعی از نظام وظیفه اجباری در آلمان، خاطرنشان کرد: جامعه آلمان باید ذهنیت خود را تغییر و سوئد را الگوی خود قرار دهد که نظام وظیفه اجباری را برای اکثر شهروندان خود در نظر گرفته است، شهروندانی که پس از دیدن آموزش نظامی به نیرو‌های ذخیره تبدیل می‌شوند.
 
از سوی دیگر پاتریک سندرز فرمانده نظامیان انگلستان نیز پیش از این ضمن درخواست از مقامات لندن برای آماده کردن مردم درخصوص جنگ احتمالی با روسیه، خطاب به مردم این کشور گفت: آماده نبرد با مسکو باشید.
 
فرمانده نیرو‌های مسلح انگلستان اولین مقامی نیست که نسبت به وقوع جنگ احتمالی با روسیه به مردم کشورش هشدار داده است بلکه برخی دیگر از مقامات اروپایی نیز پیش‌تر نسبت به احتمال وقوع جنگ با روسیه هشدار داده بودند.
 
در همین ارتباط بوریس پیستوریوس وزیر دفاع آلمان هم به تازگی پیش‌بینی کرده بود که احتمال دارد پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) در پنج تا هشت سال آینده به یک درگیری نظامی تمام عیار با روسیه کشیده شود.
 
پیستوریوس در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «زد دی اف» با تائید تلویحی گزارش روزنامه بیلد، اعلام کرد که آلمان باید احتمال وقوع جنگ با روسیه را در نظر گرفته و خودش را آماده چنین رویدادی کند.
 
در همین ارتباط، لهستان نیز در حال ارتقای توان نظامی خود با تسلیح و جذب هزاران سرباز بیشتر برای تبدیل شدن به قدرتمندترین ارتش در اروپا است.
 
همچنین راب باوئر رئیس کمیته نظامی ناتو هم پیش‌تر گفته بود که اکنون، پیمان آتلانتیک شمالی با وضعیتی خطرناک در جهان روبرو شده است که در دهه‌های اخیر هرگز وضعیتی مشابه آن را تجربه نکرده بود.

بیل گیتس: هوش مصنوعی ۱۰ سال دیگر جایگزین پزشکان و معلمان می‌شود

بیل گیتس: هوش مصنوعی ۱۰ سال دیگر جایگزین پزشکان و معلمان می‌شود
به باور مدیرعامل سابق مایکروسافت، هوش مصنوعی تا ۱۰ سال دیگر در حوزه‌های کلیدی جای انسان‌ها را می‌گیرد.

در ماه‌های اخیر، بیل گیتس، یکی از بنیان‌گذاران مایکروسافت، دیدگاه‌های جالبی درباره‌ی هوش مصنوعی، مسیر توسعه و تأثیر کلی آن بر مشاغل ارائه کرده است. گیتس پیش‌تر ادعا کرده بود که هوش مصنوعی در بسیاری از حوزه‌ها جایگزین انسان‌ها خواهد شد.

به گزارش زومیت، بیل گیتس در مصاحبه‌ای با با جیمی فلن، کمدین معروف در برنامه‌ی The Tonight Show شبکه‌ی NBC گفت که هوش مصنوعی طی ۱۰ سال آینده جایگزین پزشکان و معلمان خواهد شد.

گیتس اذعان کرد که هوش مصنوعی هنوز به مرحله‌ای نرسیده که بتواند متخصصان را جایگزین کند. او با تأکید بر اهمیت پزشکان و معلمان در حوزه‌های تخصصی‌شان، اشاره کرد که تخصص همچنان «کم‌یاب» است؛ اما طی دهه‌ی آینده، هوش مصنوعی می‌تواند ارائه‌ی مشاوره‌ی پزشکی و آموزش باکیفیت را به‌صورت رایگان و در دسترس همگان ممکن کند.

به باور گیتس، این انسان‌ها هستند که تعیین خواهند کرد کدام جنبه‌های زندگی را برای خود حفظ کنند. او تأکید کرده بود هیچ‌کس علاقه‌ای ندارد که بازی بیسبالِ کامپیوترها را تماشا کند. اخیراً، او اظهار داشت تنها سه حرفه در عصر هوش مصنوعی ایمن خواهند ماند: متخصصان انرژی، زیست‌شناسان و برنامه‌نویسان.

اگرچه گزارش‌های متعددی نشان می‌دهند که برنامه‌نویسی می‌تواند به‌راحتی به‌وسیله‌ی هوش مصنوعی تصرف شود، گیتس معتقد است که انسان‌ها در این فرآیند نقشی حیاتی دارند، زیرا وظیفه‌ی شناسایی و اصلاح خطاها را برعهده خواهند داشت.

گیتس ادعا می‌کند که حوزه و صنعت انرژی به‌قدری پیچیده است که هوش مصنوعی را نمی‌توان در آن استفاده کرد.

به گفته‌ی بیل گیتس: «توسعه‌ی هوش مصنوعی بسیار عمیق و حتی کمی ترسناک است، زیرا به سرعت رخ می‌دهد و محدودیت زیادی ندارد.»

کدام هوش مصنوعی اطلاعات بیشتری از شما را دارد؟(+اینفوگرافی)

کدام هوش مصنوعی اطلاعات شما را کامل دارد؟(+اینفوگرافی)
جمع‌آوری داده‌های کاربران در ابزارهای هوش مصنوعی مانند جمینی و چت جی پی تی چالش‌های پیچیده‌ای در حوزه حریم خصوصی و حفظ امنیت اطلاعات ایجاد می‌کند.

جمع‌آوری اطلاعات کاربران در ابزارهای هوش مصنوعی از طریق یکپارچه‌سازی داده‌های مختلف از منابعی مانند تاریخچه جست‌وجو، موقعیت مکانی، ایمیل و سایر سرویس‌های مرتبط انجام می‌شود. این داده‌ها برای بهبود عملکرد ابزار، شخصی‌سازی سرویس‌ها و افزایش دقت پیش‌بینی‌ها استفاده می‌شوند، اما مرز بین استفاده مفید و دخالت ناخواسته در حریم خصوصی به‌ویژه در پلتفرم‌های اجتماعی و ابزارهای چندرسانه‌ای که داده‌های متنی، تصویری و صوتی را پردازش می‌کنند، بسیار باریک است. در بعضی موارد، این داده‌ها بدون رضایت کاربر جمع‌آوری می‌شوند که نگرانی‌های قانونی و اخلاقی را به‌ویژه در مورد کودکان و نوجوانان تشدید می‌کند.

به گزارش ایمنا، بر اساس گزارش سرف شارک Surfshark، گوگل جمینی با جمع‌آوری ۲۲ نوع داده در ۱۰ دسته‌بندی، رکورددار جمع‌آوری اطلاعات کاربران در بین ربات‌های هوش مصنوعی است. این داده‌ها شامل مواردی مانند دسترسی به مخاطبین (که هیچ ربات دیگری آن را جمع‌آوری نمی‌کند)، اطلاعات تشخیصی عمومی و سایر موارد می‌شود.

کدام هوش مصنوعی اطلاعات شما را کامل دارد؟

جمع‌آوری داده‌های حساس مانند اطلاعات تماس، نگرانی‌های جدی در مورد حریم خصوصی کاربران ایجاد می‌کند. این داده‌ها می‌توانند برای بهبود عملکرد ربات یا تحلیل رفتاری استفاده شوند، اما بدون شفافیت کافی، خطر سوءاستفاده یا فروش اطلاعات به شرکت‌های ثالث وجود دارد.

بر اساس داده‌های Apple App Store، ربات‌های دیگر مانند کلاود ChatGPT (OpenAI) چت‌جی‌پی‌تی، Claude (Anthropic) و گروک Grok (xAI) نیز داده‌های کاربر را جمع‌آوری می‌کنند، اما به اندازه جمینی گسترده نیست. این گزارش نشان می‌دهد رقابت در حوزه هوش مصنوعی نه‌تنها به عملکرد فنی، بلکه به سیاست‌های حریم خصوصی نیز گره خورده است.

رتبه نام ابزار کل داده‌های جمع‌آوری‌شده دسته‌بندی‌ها

۱

Gemini ۲۲ اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، مخاطبین، محتوای کاربر، تاریخچه، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده، خریدها، سایر داده‌ها

۲

Claude ۱۳ اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، محتوای کاربر، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده

۳

Copilot ۱۲ اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، محتوای کاربر، تاریخچه، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده

۴

DeepSeek ۱۱ اطلاعات تماس، محتوای کاربر، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده

۵

ChatGPT ۱۰ اطلاعات تماس، محتوای کاربر، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده

۶

Perplexity ۱۰ موقعیت جغرافیایی، شناسه‌های هویتی، تشخیصی، داده‌های استفاده، خریدها

۷

Grok ۷ اطلاعات تماس، شناسه‌های هویتی، تشخیصی

هوش مصنوعی برتر متولد می‌شود؛ نقطه‌ تکینگی

هوش مصنوعی برتر متولد می‌شود

هوش مصنوعی برتر متولد می‌شود
گروه علمی: هوش مصنوعی و تکینگی فناوری از مهم‌ترین مباحث قرن ۲۱ هستند. بسیاری از دانشمندان و متخصصان فناوری پیش‌بینی می‌کنند که در آینده‌ای نه‌چندان دور، هوش مصنوعی جامع (AGI) به سطحی از پیشرفت خواهد رسید که توانایی‌های آن از توانایی‌های انسان فراتر خواهد رفت. برخی حتی باور دارند که این نقطه‌ عطف ممکن است ظرف ۱۲ ماه آینده محقق شود.
 
به گزارش دیجیاتو، تکینگی فناوری به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن، هوش مصنوعی نه‌تنها به هوش انسانی می‌رسد، بلکه از آن فراتر می‌رود و به‌صورت مستقل قادر به بهبود و توسعه‌ خود خواهد شد. این مفهوم به معنای ایجاد یک هوش فراتر از درک و کنترل بشر است که می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر جامعه و آینده‌ انسان داشته باشد.
پیش‌بینی‌ها درباره‌ زمان وقوع تکینگی متفاوت است. برخی از متخصصان آن را غیرممکن می‌دانند، درحالی‌که برخی دیگر معتقدند در دهه‌های آینده رخ خواهد داد. بااین‌حال ظهور مدل‌های زبانی بزرگ (LLMs) تحلیلگران را به تغییر دیدگاه واداشته است. برخی از پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهند که تکینگی می‌تواند تا سال ۲۰۲۶ محقق شود، درحالی‌که تعدادی از کارشناسان بازه‌ زمانی ۲۰۳۰ تا ۲۰۵۰ را برای وقوع آن محتمل می‌دانند.
یکی از دلایل اصلی سرعت گرفتن پیش‌بینی‌های مرتبط با تکینگی، افزایش توان پردازشی رایانه‌ها و پیشرفت در فناوری‌های سخت‌افزاری مانند محاسبات کوانتومی است. طبق قانون مور، توان پردازشی هر ۱۸ ماه دو برابر می‌شود. اگرچه برخی معتقدند که این قانون درحال نزدیک شدن به محدودیت‌های فیزیکی خود است، اما ظهور رایانش کوانتومی می‌تواند این مسیر را ادامه دهد و امکان دستیابی به تکینگی را تسریع کند.
آیا پیشرفت هوش مصنوعی می‌تواند به تکینگی منجر شود؟
برخی از دانشمندان معتقدند که هوش مصنوعی هرگز نمی‌تواند به‌طور کامل جایگزین هوش انسانی شود، چرا که هوش انسان دارای ابعاد مختلفی همچون هوش عاطفی، اجتماعی، بین‌فردی و درون‌فردی است. هوش مصنوعی کنونی عمدتاً در حوزه‌ تحلیل داده‌ها و پردازش اطلاعات منطقی-ریاضی قوی است، اما هنوز فاصله‌ زیادی با تفکر خلاقانه و شهودی انسان دارد.

با توجه به سرعت پیشرفت فناوری، آینده‌ای پر از تغییرات اساسی در انتظار ماست. آیا این تغییرات به نفع بشریت خواهند بود یا خطرات بزرگی به همراه خواهند داشت؟ پاسخ این پرسش تا حد زیادی به نحوه‌ مدیریت و کنترل توسعه‌ هوش مصنوعی بستگی دارد. در نهایت، تکینگی نه‌تنها چالش‌های جدیدی ایجاد می‌کند، بلکه فرصتی برای پیشرفت بی‌سابقه‌ علم و فناوری خواهد بود.

اگرچه پیش‌بینی‌های متعددی درباره‌ زمان وقوع تکینگی وجود دارد، اما آنچه مشخص است این است که ما در مسیر تغییرات عظیمی قرار داریم. انسانیت باید برای رؤیارویی با چالش‌ها و فرصت‌هایی که این فناوری ایجاد می‌کند آماده باشد. چه در ۱۲ ماه آینده و چه در دهه‌های بعد، تکینگی به احتمال زیاد در نقطه‌ای از آینده‌ ما رخ خواهد داد و این ما هستیم که باید نحوه‌ تعامل با آن را تعیین کنیم.