رهبری مؤثر تنها به داشتن عنوان مدیریتی محدود نمیشود؛ بلکه در رفتار، تصمیمگیری و تعامل با دیگران نمود پیدا میکند.
یکی از نشانههای کلیدی که میتواند ضعف در رهبری را آشکار کند، کمبود صبر و شکیبایی است که تأثیر منفی عمیقی بر عملکرد تیمها و محیط کاری دارد. گاهی اوقات، تشخیص رهبری ضعیف چندان آسان نیست. همه رهبران ناکارآمد به وضوح سمی یا مستبد نیستند.
بلکه، ضعف در رهبری میتواند در لحظات کوچک روزمره خود را نشان دهد: در نحوه صحبت با تیم، مدیریت اشتباهات، یا نحوه برخورد با دیگران زمانی که کسی نظارهگر نیست. برای تشخیص رهبری ضعیف، نیازی به فهرست طولانی از ویژگیها ندارید. یک علامت ساده میتواند تفاوت بین یک رهبر مؤثر و فردی که فقط عنوان رهبری را یدک میکشد را آشکار کند.
یکی از مشخصههای کلیدی که میتواند ضعف در رهبری را به سرعت آشکار کند، کمبود صبر است. رهبرانی که تحمل کافی ندارند، در برابر تفاوتهای دیگران بیتابی نشان میدهند و معمولاً بر اساس نیازها و انتظارات ایدهآل خود تصمیمگیری میکنند، بدون اینکه انعطافپذیری لازم را داشته باشند.
چنین رهبرانی، به جای تشویق همکاری و تعامل سازنده، بر تصمیمگیریهای خود اصرار میورزند و به سختی از دیدگاههای دیگران استفاده میکنند. آنها گاهی بدون مشورت با تیم، مسیر خاصی را پیش میبرند و نظرات متفاوت را نادیده میگیرند. این رفتار میتواند تأثیر مخربی بر روحیه تیم داشته باشد و مانع از شکوفایی خلاقیت و بهرهوری شود.
تأثیر صبر بر رهبری مؤثردر کتاب رهبری انسانی: با عشق رهبری کنید و یک مدیر فوقالعاده باشید، تأثیر شگرف صبر در اثربخشی رهبری بررسی شده است. شاید در محیطهای پرشتاب و پرفشار، صبر یک ویژگی غیرضروری به نظر برسد، اما تحقیقات نشان میدهند که صبر میتواند تحول بزرگی در محیط کاری ایجاد کند.
مطالعهای که دیوید اسلوس در دوران قرنطینه کووید-۱۹ روی ۵۷۸ کارمند تماموقت در ایالات متحده انجام داد، نشان داد که صبر در رهبری باعث افزایش خلاقیت، همکاری و بهرهوری کارکنان میشود. در مطالعه دیگری در سال ۲۰۰۷، پروفسور سارا اشنیتکر از کالج فولر و رابرت امونز از دانشگاه کالیفرنیا، دیویس، رابطه بین صبر و سلامت روان را بررسی کردند.
این تحقیق نشان داد که افراد صبور کمتر دچار افسردگی و احساسات منفی میشوند و توانایی بهتری در مقابله با استرس و شرایط دشوار دارند. همچنین، این افراد احساس قدردانی بیشتری دارند، بیشتر به جامعه و جهان پیرامون خود احساس تعلق میکنند و حس فراوانی بیشتری در زندگی خود دارند.
تحقیقات نشان میدهند که وجود رهبران صبور در سازمانها تأثیر مستقیمی بر رفاه کارکنان دارد. در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۸، ۲۲۴۸ کارمند از شرکتهای تکنولوژی معروف مانند آمازون، اپل، گوگل، فیسبوک و اوبر شرکت کردند و به این سوال پاسخ دادند که بدترین ویژگی یک مدیر چیست. ویژگی «مدیری که بیش از حد جزئیات را کنترل میکند» رتبه اول را کسب کرد و بلافاصله پس از آن، «مدیر بیصبر» قرار گرفت.
این مسئله برای کارمندان سطح مبتدی حتی ناراحتکنندهتر بود، به طوری که ۲۰٪ آنها اذعان داشتند که مدیرانشان بیش از حد بیصبر هستند. رهبران سطح بالا تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ سازمانی دارند. زمانی که این افراد صبوری را در رفتار خود نشان دهند، سایر اعضای تیم نیز به سمت این مهارت متمایل میشوند. بنابراین، برای ایجاد یک فرهنگ کاری مثبت، ضروری است که رهبران سازمانی صبر را در عملکرد روزانه خود به نمایش بگذارند.
اگر میخواهید یک رهبر مؤثر باشید و از ایجاد جوی متشنج و پراسترس جلوگیری کنید، تمرین صبر باید بخشی از رویکرد مدیریتی شما باشد. در اینجا چند راهکار برای تقویت این ویژگی آورده شده است:
رهبران بیصبر معمولاً به دنبال پاسخهای سریع و نتایج فوری هستند. اما در بسیاری از موارد، بهترین تصمیمات، آنهایی هستند که با دقت بررسی شده و از دیدگاههای مختلف بهره بردهاند. قبل از تصمیمگیری عجولانه، کمی مکث کنید، اطلاعات بیشتری جمعآوری کنید و به تیم خود فرصت دهید تا پیشنهادهایشان را مطرح کنند.
یکی از راههای کلیدی برای نشان دادن صبر در رهبری، تقویت مهارت گوش دادن فعال است. به جای اینکه بلافاصله در میان صحبتهای دیگران مداخله کنید یا نتیجهگیریهای سریع انجام دهید، با دقت به صحبتهای تیم خود گوش دهید و به آنها نشان دهید که نظرشان برای شما ارزشمند است.
رهبران بیصبر اغلب تصمیمات را بهتنهایی و بدون در نظر گرفتن نظرات تیم اتخاذ میکنند. در مقابل، رهبران صبور از فرآیندهای مشارکتی استفاده میکنند و به کارکنان خود فرصت میدهند که در تصمیمگیریها نقش داشته باشند. این کار نهتنها باعث ایجاد حس مسئولیت پذیری در میان کارکنان میشود، بلکه موجب افزایش بهرهوری و تعهد کاری نیز خواهد شد.
رهبران صبور میدانند که اشتباهات بخشی از فرآیند یادگیری و رشد است. به جای سرزنش یا واکنش هیجانی، از هر اشتباه به عنوان فرصتی برای آموزش و بهبود استفاده کنید. رویکرد صبورانه نسبت به خطاها باعث میشود که تیم شما اعتماد بیشتری به شما داشته باشد و احساس امنیت بیشتری در محیط کار کند.
صبر یک مهارت است که با تمرین قابل بهبود است. تمرینات ذهنآگاهی، مدیتیشن و تکنیکهای مدیریت استرس میتوانند به شما کمک کنند تا در شرایط پرفشار، آرامش خود را حفظ کنید. زمانی که احساس میکنید تحت فشار هستید، چند نفس عمیق بکشید و روی لحظه حال تمرکز کنید.
رهبری اثربخش تنها به مهارتهای فنی و تصمیمگیریهای سریع وابسته نیست، بلکه شامل توانایی مدیریت احساسات، تعامل مثبت با دیگران و ایجاد محیطی حمایتی برای تیم نیز میشود. کمبود صبر میتواند نشانهای آشکار از رهبری ضعیف باشد و تأثیرات مخربی بر عملکرد تیم داشته باشد.
در مقابل، رهبرانی که صبور هستند، فضا را برای رشد، خلاقیت و همکاری باز میکنند و محیط کاری سالمتری را رقم میزنند. با تمرین صبر و اتخاذ رویکردی متعادل، میتوان به یک رهبر مؤثر و الهامبخش تبدیل شد که نهتنها نتایج بهتری برای سازمان به ارمغان میآورد، بلکه موجب افزایش رضایت و انگیزه کارکنان نیز میشود. در نهایت، رهبری موفق یعنی توانایی هدایت دیگران با درک، حوصله و حمایت.
منبع: اینک
در ماههای اخیر، بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، دیدگاههای جالبی دربارهی هوش مصنوعی، مسیر توسعه و تأثیر کلی آن بر مشاغل ارائه کرده است. گیتس پیشتر ادعا کرده بود که هوش مصنوعی در بسیاری از حوزهها جایگزین انسانها خواهد شد.
به گزارش زومیت، بیل گیتس در مصاحبهای با با جیمی فلن، کمدین معروف در برنامهی The Tonight Show شبکهی NBC گفت که هوش مصنوعی طی ۱۰ سال آینده جایگزین پزشکان و معلمان خواهد شد.
گیتس اذعان کرد که هوش مصنوعی هنوز به مرحلهای نرسیده که بتواند متخصصان را جایگزین کند. او با تأکید بر اهمیت پزشکان و معلمان در حوزههای تخصصیشان، اشاره کرد که تخصص همچنان «کمیاب» است؛ اما طی دههی آینده، هوش مصنوعی میتواند ارائهی مشاورهی پزشکی و آموزش باکیفیت را بهصورت رایگان و در دسترس همگان ممکن کند.
به باور گیتس، این انسانها هستند که تعیین خواهند کرد کدام جنبههای زندگی را برای خود حفظ کنند. او تأکید کرده بود هیچکس علاقهای ندارد که بازی بیسبالِ کامپیوترها را تماشا کند. اخیراً، او اظهار داشت تنها سه حرفه در عصر هوش مصنوعی ایمن خواهند ماند: متخصصان انرژی، زیستشناسان و برنامهنویسان.
اگرچه گزارشهای متعددی نشان میدهند که برنامهنویسی میتواند بهراحتی بهوسیلهی هوش مصنوعی تصرف شود، گیتس معتقد است که انسانها در این فرآیند نقشی حیاتی دارند، زیرا وظیفهی شناسایی و اصلاح خطاها را برعهده خواهند داشت.
گیتس ادعا میکند که حوزه و صنعت انرژی بهقدری پیچیده است که هوش مصنوعی را نمیتوان در آن استفاده کرد.به گفتهی بیل گیتس: «توسعهی هوش مصنوعی بسیار عمیق و حتی کمی ترسناک است، زیرا به سرعت رخ میدهد و محدودیت زیادی ندارد.»
جمعآوری اطلاعات کاربران در ابزارهای هوش مصنوعی از طریق یکپارچهسازی دادههای مختلف از منابعی مانند تاریخچه جستوجو، موقعیت مکانی، ایمیل و سایر سرویسهای مرتبط انجام میشود. این دادهها برای بهبود عملکرد ابزار، شخصیسازی سرویسها و افزایش دقت پیشبینیها استفاده میشوند، اما مرز بین استفاده مفید و دخالت ناخواسته در حریم خصوصی بهویژه در پلتفرمهای اجتماعی و ابزارهای چندرسانهای که دادههای متنی، تصویری و صوتی را پردازش میکنند، بسیار باریک است. در بعضی موارد، این دادهها بدون رضایت کاربر جمعآوری میشوند که نگرانیهای قانونی و اخلاقی را بهویژه در مورد کودکان و نوجوانان تشدید میکند.
به گزارش ایمنا، بر اساس گزارش سرف شارک Surfshark، گوگل جمینی با جمعآوری ۲۲ نوع داده در ۱۰ دستهبندی، رکورددار جمعآوری اطلاعات کاربران در بین رباتهای هوش مصنوعی است. این دادهها شامل مواردی مانند دسترسی به مخاطبین (که هیچ ربات دیگری آن را جمعآوری نمیکند)، اطلاعات تشخیصی عمومی و سایر موارد میشود.
جمعآوری دادههای حساس مانند اطلاعات تماس، نگرانیهای جدی در مورد حریم خصوصی کاربران ایجاد میکند. این دادهها میتوانند برای بهبود عملکرد ربات یا تحلیل رفتاری استفاده شوند، اما بدون شفافیت کافی، خطر سوءاستفاده یا فروش اطلاعات به شرکتهای ثالث وجود دارد.
بر اساس دادههای Apple App Store، رباتهای دیگر مانند کلاود ChatGPT (OpenAI) چتجیپیتی، Claude (Anthropic) و گروک Grok (xAI) نیز دادههای کاربر را جمعآوری میکنند، اما به اندازه جمینی گسترده نیست. این گزارش نشان میدهد رقابت در حوزه هوش مصنوعی نهتنها به عملکرد فنی، بلکه به سیاستهای حریم خصوصی نیز گره خورده است.
رتبه | نام ابزار | کل دادههای جمعآوریشده | دستهبندیها |
۱ |
Gemini | ۲۲ | اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، مخاطبین، محتوای کاربر، تاریخچه، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده، خریدها، سایر دادهها |
۲ |
Claude | ۱۳ | اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، محتوای کاربر، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده |
۳ |
Copilot | ۱۲ | اطلاعات تماس، موقعیت جغرافیایی، محتوای کاربر، تاریخچه، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده |
۴ |
DeepSeek | ۱۱ | اطلاعات تماس، محتوای کاربر، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده |
۵ |
ChatGPT | ۱۰ | اطلاعات تماس، محتوای کاربر، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده |
۶ |
Perplexity | ۱۰ | موقعیت جغرافیایی، شناسههای هویتی، تشخیصی، دادههای استفاده، خریدها |
۷ |
Grok | ۷ | اطلاعات تماس، شناسههای هویتی، تشخیصی |
پژوهشی تازه به وسیله گروهی از محققان OpenAI و آزمایشگاه رسانهای MIT نشان داده که برخی از کاربران پرمصرف ChatGPT ممکن است در حال لغزیدن به سوی نوعی اعتیاد باشند.
به گزارش یک پزشک، این وابستگی، که در متن پژوهش از آن با عنوان «استفادهٔ مشکلساز» (Problematic Use) یاد شده، با نشانههایی چون درگیری ذهنی، اضطراب در زمان قطع استفاده، احساس ناتوانی در کنترل رفتار و حتی تغییرات خلقی همراه است.
برخلاف آنچه شاید بهنظر برسد، این وابستگیها صرفاً در میان افراد آسیبپذیر یا تنها دیده نشدهاند. بسیاری از این کاربران، همانهایی هستند که بهشکل حرفهای، روزانه از ChatGPT برای کار، تحقیق، مشاوره یا تولید محتوا استفاده میکنند. آنچه این پژوهش را خاص و نگرانکننده میکند، همین مسئله است: وابستگی در حال رشد نهفقط میان کاربران شخصی، بلکه میان کاربران کارکشته و هدفمند هم دیده میشود. یعنی صرف داشتن هدف واضح، یا مهارت در استفاده از ابزار، بهتنهایی از وابستگی جلوگیری نمیکند. وقتی گفتوگو با چتبات بخشی از روتین زندگی شود، گذر از مرز کنترل، خیلی آرام و بیصدا اتفاق میافتد.
بخش دیگری از این تحقیق نشان میدهد که افرادی که ساعات زیادی را برای گفتوگو با چتبات میگذرانند، کمکم نگاهشان به آن تغییر میکند. چتبات دیگر فقط یک ابزار پاسخگو نیست؛ بهنوعی به «دوست» مجازی و همدم همیشگی آنها تبدیل میشود. این رابطه، که در روانشناسی به آن رابطهٔ پاراسوشیال (Parasocial Relationship) میگویند، یعنی احساس نزدیکی و صمیمیت با کسی (یا چیزی) که در واقعیت هیچ آگاهی یا احساسی نسبت به طرف مقابل ندارد.
چنین رابطهای معمولاً میان افراد و چهرههای مشهور دیده میشود، اما حالا ظاهراً چتباتها نیز دارند وارد این قلمرو میشوند. در نبود ارتباطات انسانی مؤثر یا تجربهٔ تنهایی و انزوا، ذهن انسان ناخودآگاه به دنبال جایگزینی میگردد؛ و اگر آن جایگزین همیشه در دسترس، بیخستگی، و پاسخگو باشد، خطر وابستگی واقعیتر میشود. پژوهشگران هشدار دادهاند که در چنین شرایطی، هرگونه تغییر کوچک در رفتار چتبات – مثل تأخیر در پاسخ یا تغییر لحن – میتواند باعث اضطراب و استرس کاربران شود.
گفتوگو با متن یا صدا؟ تفاوتی مهم در میزان دلبستگی روانییکی از یافتههای جالب تحقیق این بود که افرادی که با ChatGPT بهشکل نوشتاری گفتوگو میکردند، بیشتر از کسانی که از حالت صوتی (Voice Mode) استفاده کرده بودند، زبان عاطفی و احساسی بهکار میبردند. بهعبارتی، تایپ کردن و نوشتن، فضا و وقت بیشتری برای احساس و درگیر شدن ذهنی فراهم میکند تا صرفاً شنیدن صدا یا مکالمه صوتی.
پژوهشگران همچنین متوجه شدند که استفادهٔ کوتاهمدت از حالت صوتی، معمولاً با احساس روانی بهتری همراه است. شاید به این دلیل که گفتوگوی صوتی بیشتر بهعنوان ابزاری گذرا تلقی میشود، درحالیکه تایپ کردن میتواند نوعی «نوشتن ذهن» باشد؛ فرآیندی که باعث درگیری بیشتر احساسی میشود. این تفاوت در نحوهٔ استفاده، بهویژه وقتی بهصورت مستمر تکرار شود، میتواند روی نوع رابطهٔ کاربر با چتبات اثر بگذارد و حتی زمینهساز وابستگی عمیقتر شود.
یکی از نتایج متناقض اما مهم این پژوهش آن است که افرادی که از ChatGPT برای اهداف شخصی – مثل صحبت دربارهٔ احساسات، خاطرات، یا مسائل فردی – استفاده میکنند، در مجموع وابستگی کمتری به آن دارند. درحالیکه افرادی که از آن برای مسائل به ظاهر غیرشخصی مثل مشورت کاری، تولید محتوا، یا ایدهپردازی بهره میبرند، بیشتر دچار وابستگی روانی میشوند.
این یافته ممکن است عجیب بهنظر برسد، اما توضیحی روانشناختی دارد: وقتی شما دربارهٔ مسائل شخصی صحبت میکنید، مرزهای رابطه را واضحتر در ذهنتان نگه میدارید. اما وقتی ChatGPT به «همکار خستگیناپذیر»، «ایدهپرداز بینقص» یا «حلکنندهٔ فوری مسئلهها» تبدیل شود، مرزها آرامآرام محو میشوند. ذهن ما بهسرعت شروع به اعتماد، اتکا، و حتی دلبستگی به چنین موجودی میکند. اینجاست که ابزار از کارکرد منطقیاش خارج شده و به بخش ثابتی از ساختار عاطفی و ذهنی فرد تبدیل میشود.
نکتهٔ اصلی و شاید خطرناکترین قسمت این پژوهش این است که تفاوتی نمیکند شما با چه هدفی از ChatGPT استفاده میکنید، یا چه نوع گفتوگویی با آن دارید؛ آنچه بیش از همه در بروز وابستگی نقش دارد، مدتزمان استفاده است. هرچه زمان بیشتری را با چتبات بگذرانید، احتمال ایجاد رابطهٔ احساسی، وابستگی یا حتی اعتیاد رفتاری بیشتر میشود.
این نکته ما را به پرسشی جدی میرساند: آیا آمادگی داریم با فناوریای
روبهرو شویم که هم هوشمند است، هم همیشه در دسترس و هم میتواند در سکوت،
جای رابطهٔ انسانی را پر کند؟
پاسخ شاید هنوز معلوم نباشد، اما
پژوهشگران تأکید کردهاند که در کنار توسعهٔ چتباتها، باید زیرساختهایی
هم برای آگاهیرسانی، تنظیمگری رفتاری، و نظارت تخصصی شکل بگیرد.
هوش مصنوعی، با تمام جذابیتها و امکاناتش، اگر بدون همراهی عقل و آگاهی انسانی استفاده شود، میتواند بهجای ابزار نجات، به دام ذهنی تبدیل شود؛ دامی نرم، صمیمی، و در ظاهر بیخطر.
منبع: futurism