واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

آداب برگزاری جلسات هیات مدیره شرکتهای سهامی خاص

ثبت دادمهر - حد نصاب تشکیل جلسات هیات مدیره
جلسه هیئت مدیره یکی از مهم‌ترین ارکان تصمیم‌گیری در شرکت‌های سهامی است که به‌طور منظم یا بر اساس نیازهای خاص شرکت برگزار می‌شود. در این جلسات، موضوعات کلیدی مربوط به سیاست‌گذاری، بودجه و برنامه‌های استراتژیک شرکت بررسی و تصویب می‌شوند. 

در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف جلسات هیات مدیره پرداخته می‌شود. از جمله مباحث مهم، می‌توان به نحوه دعوت به جلسه، شرایط تشکیل، وظایف افراد حاضر و چگونگی مستندسازی و ثبت تصمیمات اشاره کرد. 

آیین نامه برگزاری جلسات هیات مدیره

آیین‌نامه برگزاری جلسات هیئت مدیره مجموعه‌ای از قوانین و دستورالعمل‌هایی است که نحوه تشکیل، برگزاری و اداره جلسات هیئت مدیره شرکت را تعیین می‌کند. این آیین‌نامه معمولاً در اساسنامه شرکت یا به‌صورت جداگانه توسط هیئت مدیره تصویب می‌شود و به‌منظور تضمین نظم، شفافیت و کارآمدی در جلسات هیئت مدیره طراحی شده است.

آیین‌نامه شامل جزئیاتی مانند نحوه دعوت به جلسه، زمان و مکان برگزاری جلسات، حد نصاب لازم برای تشکیل جلسه، و روند تصویب تصمیمات است. همچنین، این آیین‌نامه می‌تواند به موضوعاتی نظیر چگونگی تنظیم صورت‌جلسات، نحوه رأی‌گیری، و الزامات مربوط به حضور فیزیکی یا غیرحضوری اعضا در جلسات بپردازد. رعایت این آیین‌نامه باعث می‌شود که جلسات هیئت مدیره به‌صورت منظم و قانونی برگزار شود و تصمیمات گرفته‌شده از اعتبار قانونی برخوردار باشند.

شرایط دعوت به جلسه هیات مدیره

دعوت به جلسه هیات مدیره باید بر اساس مقررات و آیین‌نامه‌های داخلی شرکت، و معمولاً طبق شرایط تعیین‌شده در اساسنامه، انجام شود. یکی از اصول مهم در دعوت به جلسه، اطلاع‌رسانی به‌موقع و رسمی به تمامی اعضای هیات مدیره است. دعوتنامه جلسه هیئت مدیره باید شامل زمان، مکان، و دستور جلسه باشد تا اعضا از موضوعات مورد بحث و زمان برگزاری جلسه مطلع شوند.

در بیشتر شرکت‌ها، رئیس هیات مدیره مسئول دعوت به جلسات است، اما در صورت غیاب یا عدم اقدام او، دیگر اعضای هیات مدیره نیز می‌توانند با توافق، اقدام به دعوت از سایرین برای تشکیل جلسه کنند. معمولاً یک بازه زمانی مشخص برای ارسال دعوت‌نامه وجود دارد، به‌طوری‌که باید چند روز پیش از جلسه، به اعضا اطلاع داده شود تا امکان برنامه‌ریزی برای حضور فراهم شود.

رعایت این شرایط برای رسمیت یافتن جلسه و اتخاذ تصمیمات قانونی ضروری است. عدم اطلاع‌رسانی به موقع یا عدم دعوت رسمی از تمامی اعضا می‌تواند منجر به باطل شدن تصمیمات جلسه یا حتی تعویق آن شود.

سمت های حاضر در جلسه هیئت مدیره

در جلسات هیئت مدیره، هر یک از سمت‌های مشخص‌شده نقش‌های کلیدی دارند که به مدیریت و نظم‌دهی جلسه کمک می‌کنند. برخی از این سمت‌ها، بسته به قوانین داخلی شرکت و اساسنامه، الزامی و برخی دیگر اختیاری هستند. در ادامه به سمت‌های مربوط به جلسه هیئت مدیره و الزامی یا اختیاری بودن آن‌ها اشاره می‌شود:

۱- رئیس جلسه (الزامی)

رئیس هیئت مدیره که مسئولیت اداره و هدایت جلسه را بر عهده دارد. وجود رئیس جلسه برای برگزاری قانونی جلسه و مدیریت بحث‌ها الزامی است.

۲- دبیر جلسه (الزامی)

دبیر جلسه مسئول ثبت صورت‌جلسه، مستندسازی تصمیمات و پیگیری مصوبات است. وجود دبیر برای ثبت قانونی تصمیمات الزامی است.

۳- ناظران جلسه (اختیاری)

ناظر یا ناظران بر صحت برگزاری جلسه و رعایت قوانین نظارت می‌کنند. حضور ناظران بیشتر در موارد حساس یا در اساسنامه‌های خاص الزامی است، اما به‌طور کلی اختیاری هستند.

حدنصاب تشکیل جلسات هیات مدیره

حد نصاب تشکیل جلسات هیات مدیره طبق قانون تجارت، به حداقل تعداد اعضایی اشاره دارد که باید در جلسه هیئت مدیره شرکت حضور داشته باشند تا آن جلسه به‌طور قانونی رسمیت پیدا کند. برای تشکیل جلسات هیات مدیره برخلاف جلسات مجامع عمومی، ملاک، میزان سرمایۀ اعضای هیات مدیره نیست و اعضا بدون توجه به میزان سرمایه، حق حضور و رأی دارند.

این حد نصاب معمولاً در اساسنامه شرکت تعیین می‌شود، اما به‌طور کلی برای تشکیل جلسات هیات مدیره، حضور بیش از نصف اعضای (اکثریت مطلق عددی) هیات مدیره الزامی است. به‌عنوان مثال، اگر هیئت مدیره یک شرکت شامل ۵ عضو باشد، حداقل حضور ۳ عضو برای رسمیت یافتن جلسه ضروری است. اعضای هیئت‌مدیره می‌توانند وکیل یا نماینده خود را در جلسات هیات مدیره اعزام کنند. اما نماینده و وکیل در نصاب رسمیت جلسات محاسبه نمی‌شوند و حق رأی نخواهند داشت.

حدنصاب تصمیم جلسات هیات مدیره

حد نصاب تصمیم جلسات هیئت مدیره به تعداد آرائی اشاره دارد که برای تصویب تصمیمات در جلسه هیئت مدیره لازم است. به‌طور معمول، حدنصاب تصمیم جلسات اعضای هیات مدیره اکثریت آرای حاضران (اکثریت مطلق) است. به عنوان مثال، اگر ۵ عضو هیئت مدیره در جلسه شرکت کنند، برای تصویب یک تصمیم، حداقل ۳ رأی موافق نیاز است.

برخی اساسنامه‌ها ممکن است برای تصمیمات خاص یا حساس، حد نصاب بیشتری مانند دو سوم آراء را در نظر بگیرند، اما به طور کلی اکثریت مطلق ملاک تصویب تصمیمات در جلسات هیئت مدیره است. این سیستم اطمینان می‌دهد که تصمیمات بر اساس مشارکت اکثریت اعضا اتخاذ شده و از نظر قانونی معتبر است.

تعداد جلسات هیات مدیره در سال

تعداد جلسات هیات مدیره در سال معمولاً بر اساس نیازهای شرکت و در چارچوبی که در اساسنامه یا قوانین داخلی شرکت تعیین شده، مشخص می‌شود. در بسیاری از شرکت‌ها، برگزاری جلسات هیات مدیره به‌صورت منظم و حداقل چند بار در سال الزامی است تا اعضای هیات مدیره بتوانند بر امور شرکت نظارت داشته و تصمیمات مهم را اتخاذ کنند. تعداد دقیق جلسات ممکن است به نوع شرکت و فعالیت‌های آن بستگی داشته باشد، اما برخی اساسنامه‌ها یا قوانین ممکن است حداقل تعداد جلسات سالانه را مشخص کنند.

در شرکت‌های سهامی خاص، ممکن است هیات مدیره بسته به نیاز و شرایط، جلسات فوق‌العاده‌ای نیز برگزار کند. این جلسات می‌توانند در مواقع بحرانی یا برای بررسی موضوعات فوری تشکیل شوند. هدف از برگزاری منظم جلسات، اطمینان از عملکرد صحیح شرکت و هماهنگی اعضای هیات مدیره در تصمیم‌گیری‌های کلیدی است.

حق حضور در جلسات هیات مدیره

هزینه حق حضور در جلسات هیات مدیره مبلغی است که به اعضای هیات مدیره برای شرکت در جلسات پرداخت می‌شود و هدف آن جبران زمانی است که اعضا برای مشارکت در تصمیم‌گیری‌های شرکت صرف می‌کنند. این هزینه به طور مستقیم به تعداد جلسات برگزارشده و حضور فعال اعضا مرتبط است و می‌تواند به شکل ثابت یا بر اساس تعداد جلسات تعیین شود.

شرکت‌ها معمولاً در اساسنامه یا مصوبات مجمع عمومی، میزان دقیق این هزینه را تعیین می‌کنند تا شفافیت و نظم در پرداخت‌ها حفظ شود. پرداخت هزینه حق حضور به اعضای هیات مدیره، انگیزه آن‌ها را برای شرکت منظم و مؤثر در جلسات تقویت کرده و باعث می‌شود که تصمیم‌گیری‌های کلیدی با مشارکت کامل اعضا صورت گیرد.

وظایف رئیس هیات مدیره در جلسه هیات مدیره

وظایف رئیس هیئت مدیره در برگزاری جلسات هیات مدیره، شامل مجموعه‌ای از مسئولیت‌ها است که برای اطمینان از برگزاری منظم و کارآمد جلسات و اتخاذ تصمیمات قانونی و موثر طراحی شده‌اند. برخی از مهم‌ترین وظایف رئیس هیئت مدیره عبارتند از:

دعوت به جلسه

یکی از وظایف اصلی رئیس هیئت مدیره، برنامه‌ریزی و دعوت اعضای هیات مدیره به جلسات است. او باید به موقع زمان، مکان، و دستور جلسه را به اطلاع تمامی اعضا برساند تا امکان حضور آن‌ها در جلسه فراهم شود.

تعیین دستور جلسه

رئیس هیئت مدیره مسئول تنظیم و ارائه دستور جلسه است. او باید با در نظر گرفتن اولویت‌ها و مسائل کلیدی، موضوعات مورد بحث را مشخص کرده و به اعضا اطلاع دهد تا جلسه به صورت هدفمند و کارآمد برگزار شود.

مدیریت جلسه

در طول برگزاری جلسه، رئیس هیات مدیره نقش مدیریت و هدایت بحث‌ها را بر عهده دارد. او باید مباحث را به شکلی منظم پیش ببرد و از انحراف از موضوعات جلوگیری کند تا تمامی موارد در دستور جلسه به‌درستی بررسی شوند.

رأی‌گیری و تصویب تصمیمات

رئیس هیئت مدیره وظیفه دارد فرآیند رأی‌گیری درباره تصمیمات را مدیریت کند. او باید مطمئن شود که تمامی اعضا فرصت ارائه نظرات خود را دارند و در نهایت، بر اساس قوانین و مقررات شرکت، تصمیمات به رأی‌گیری گذاشته شوند.

حفظ نظم و انسجام جلسه

یکی از وظایف کلیدی رئیس، حفظ نظم جلسه و جلوگیری از بروز اختلافات یا بحث‌های غیرمرتبط است. او باید اطمینان حاصل کند که جلسه به‌طور مؤثر پیش می‌رود و تمامی اعضا نقش خود را ایفا می‌کنند.

وظایف دبیر جلسات هیئت مدیره

دبیر جلسات هیئت مدیره نقش کلیدی در سازماندهی و هماهنگی جلسات دارد و مسئولیت‌های متعددی بر عهده اوست. یکی از مهم‌ترین وظایف دبیر، تنظیم و آماده‌سازی دستور جلسه است. او باید با هماهنگی رئیس هیئت مدیره و سایر اعضا، موضوعات مهم را برای بحث و تصمیم‌گیری در جلسه مشخص کرده و در قالب دستور جلسه به اعضا اطلاع‌رسانی کند.

همچنین، ثبت و مستندسازی تصمیمات یکی از وظایف اساسی دبیر است. او موظف است صورت‌جلسه‌های دقیق از مباحث مطرح‌شده و تصمیمات نهایی گرفته‌شده تهیه کرده و آن‌ها را برای مراجعات بعدی به‌طور کامل و منظم بایگانی کند. از دیگر وظایف دبیر، پیگیری مصوبات جلسه است، به این معنا که او وظیفه دارد اطمینان حاصل کند که تصمیمات اتخاذشده به‌درستی اجرا می‌شوند و گزارش‌های پیشرفت آن‌ها را به هیئت مدیره ارائه دهد.

حضور بازرس در جلسات هیئت مدیره

در تشکیل جلسات هیات مدیره طبق قانون تجارت، حضور بازرس الزامی نیست. بازرسان به‌طور معمول عضو هیات مدیره نیستند و وظیفه آن‌ها نظارت بر فعالیت‌های مالی و عملکرد هیات مدیره است. با این حال، حضور بازرس در جلسات هیات مدیره می‌تواند اختیاری باشد و به شفافیت و نظارت بیشتر بر تصمیمات کمک کند. بازرس در صورتی که لازم بداند یا دعوت شود، می‌تواند در جلسات شرکت کند و نظرات یا گزارش‌های خود را ارائه دهد.

بازرس می‌تواند در جلسات هیئت مدیره شرکت کند تا از نزدیک بر تصمیمات نظارت داشته و در صورت مشاهده هرگونه نقص یا انحراف از قوانین، گزارش‌های خود را به سهامداران و مجامع عمومی ارائه دهد. حضور بازرس به‌ویژه در موارد حساس یا موضوعات مالی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، اما طبق قانون تجارت، شرکت در جلسات هیات مدیره برای بازرس اجباری نیست.

درصورتی‌که رئیس هیات مدیره به وظایف خود در مورد دعوت از هیات مدیره عمل نکند، چه می‌شود؟

یا اینکه عده‌ای از اعضای هیات مدیره برای تصمیم‌گیری لازم بدانند که هیات مدیره را تشکیل دهند، می‌توانند هیات مدیره را دعوت کنند. طبق این ماده، حداقل یک‌سوم اعضای هیات مدیره می‌توانند هیات مدیره را با دو شرط ذیل دعوت نمایند:

- از تشکیل آخرین جلسه هیات مدیره حداقل یک ماه گذشته باشد.
- با ذکر دستور جلسه هیات مدیره

دعوت از هیات مدیره توسط برخی از اعضا به دلیل جلوگیری رئیس هیئت‌مدیره، هنگام سوءاستفاده از موقعیت خود است.

نامه دعوت به جلسه هیئت مدیره

نامه دعوت به جلسه هیئت مدیره یک سند رسمی است که به‌منظور اطلاع‌رسانی به اعضای هیئت مدیره برای شرکت در جلسه‌ای خاص تهیه می‌شود. این نامه باید به‌طور شفاف و دقیق تهیه شده و شامل اطلاعات ضروری باشد تا اعضا بتوانند برای حضور در جلسه برنامه‌ریزی کنند. نکات کلیدی که باید در دعوتنامه جلسه هیئت مدیره رعایت شوند عبارتند از:

۱- تاریخ، زمان و مکان جلسه

یکی از مهم‌ترین بخش‌های نامه دعوت، مشخص کردن دقیق تاریخ، زمان و مکان جلسه است تا اعضا بتوانند برنامه‌ریزی مناسبی داشته باشند.

۲- دستور جلسه

در این نامه باید فهرستی از موضوعات و مسائل مهمی که قرار است در جلسه مورد بحث قرار گیرند، به‌صورت خلاصه ارائه شود. این دستور جلسه به اعضا کمک می‌کند تا از پیش آمادگی لازم برای مشارکت در مباحث داشته باشند.

۳- امضای دعوت‌کننده

دعوتنامه جلسه هیئت مدیره معمولاً توسط رئیس هیئت مدیره یا دبیر جلسه امضاء می‌شود و به عنوان یک سند رسمی به اعضا ارسال می‌گردد.

۴- روش ارسال

نامه دعوت می‌تواند از طریق ایمیل، پست، یا سایر ابزارهای ارتباطی رسمی که در اساسنامه شرکت تعیین شده است، به اعضای هیئت مدیره ارسال شود. ارسال به‌موقع و مطابق با مقررات اهمیت زیادی دارد.

نحوه نوشتن صورت جلسه هیئت مدیره

نوشتن صورت جلسه هیئت مدیره یک فرآیند مهم و رسمی است که تمامی مباحث و تصمیمات اتخاذ شده در جلسه را به‌صورت مستند ثبت می‌کند. صورت جلسه باید به‌طور دقیق و منظم تهیه شود تا به عنوان سند قانونی در آینده مورد استفاده قرار گیرد. برای تنظیم صحیح صورت جلسه، مراحل زیر باید دنبال شود:

۱- ثبت مشخصات جلسه

در ابتدای صورت جلسه، باید تاریخ، زمان، و مکان برگزاری جلسه به همراه اسامی کامل اعضای حاضر و غایب ذکر شود. همچنین، سمت هر یک از اعضا (رئیس، دبیر، ناظران) نیز باید مشخص شود.

۲- دستور جلسه

فهرستی از موضوعاتی که در جلسه مورد بحث قرار گرفته، به‌عنوان دستور جلسه باید در متن ذکر شود. این موضوعات می‌تواند شامل مسائل مالی، تصمیمات استراتژیک، و هر موضوع دیگری باشد که در دستور کار قرار گرفته است.

۳- تصمیمات و مصوبات

در ادامه، تمامی تصمیمات و مصوبات جلسه باید به‌طور دقیق ثبت شود. همچنین، نتیجه رأی‌گیری هر یک از موضوعات و تعداد آراء موافق، مخالف، و ممتنع نیز باید ذکر شود.

۴- امضاء و تایید

در انتها، صورت جلسه باید توسط رئیس جلسه، دبیر، و سایر اعضای حاضر به امضاء برسد تا به‌عنوان یک سند رسمی و قانونی معتبر شود.

نمونه صورت جلسه هیئت مدیره

شماره ثبت شرکت: ……………….. سرمایه ثبت شده: ……………….. ریال شناسه ملی: ………………..
جلسه هیات مدیره شرکت ……………….. (سهامی خاص) ثبت شده به شماره ……………….. در تاریخ ……………….. ساعت ……………….. با حضور کلیه اعضاء در محل قانونی تشکیل و نسبت به الف: تعیین سمت مدیران ب: تعیین وضعیت حق امضاء تصمیمات ذیل اتخاذ گردید.

الف) تعیین سمت مدیران:
۱- آقای ……………….. به شماره ملی ……………….. به سمت مدیرعامل (خارج از اعضا و سهامداران)
۲- خانم ……………….. به شماره ملی ……………….. به سمت رئیس هیئت مدیره و عضو هیئت مدیره
۳- خانم ……………….. به شماره ملی ……………….. به سمت نایب رئیس هیئت مدیره و عضو هیئت مدیره
۴- خانم ……………….. به شماره ملی ……………….. به سمت عضو هیئت مدیره
۵- آقای ……………….. به شماره ملی ……………….. به سمت عضو هیئت مدیره
برای مدت دو سال انتخاب شد.

ب) تعیین وضعیت حق امضاء: کلیه اسناد و اوراق بهادار و تعهدآور شرکت از قبیل چک، سفته، بروات، قراردادها و عقود اسلامی و اوراق عادی و اداری با امضاء مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره متفقا همراه با مهر شرکت معتبر می باشد.

محل امضاء اعضای هیات مدیره: ………………..





مطلب 2: نحوه دعوت و تشکیل جلسات هیئت مدیره

نحوه دعوت و تشکیل جلسات هیئت مدیره و نصاب لازم برای رسمیت جلسه و اتخاذ تصمیم در مواد ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۲۳ لایحه اصلاحی در این خصوص تعیین تکلیف شده است. در متن زیر به توضیح تخصصی در زمینه اقدامات پس از ثبت شرکت خواهیم پرداخت که راهنمای شما عزیزان در این زمینه خواهد بود. با مجتمع ثبتی پایش همراه باشید و برای پاسخ به سوالات خود با کارشناسان تماس بگیرید.

ماده ۱۲۲ لایحه اصلاحی در این خصوص مقرر می دارد:

«ترتیب دعوت و تشکیل جلسات هیأت مدیره را اساسنامه تعیین خواهد کرد ولی در هر حال عده ای از مدیران که اقلا یک سوم اعضاء هیأت مدیره را تشکیل می دهند می توانند در صورتی که از تاریخ تشکیل آخرین جلسه هیأت مدیره حداقل یک ماه گذشته باشد با ذکر دستور جلسه هیأت مدیره را دعوت نمایند. بنابراین طبق ماده ۱۲۲ ترتیب دعوت به جلسات هیأت مدیره و ترتیب تشکیل جلسات آن از قبیل زمان تشکیل، مکان تشکیل، دستور جلسه و غیره توسط اساسنامه تعیین می شود و لایحه اصلاحی در این خصوص مطلبی ندارد.

در این ماده غیر از رئیس هیأت مدیره، مدیران اقلیت نیز طی شرایطی می توانند هیأت مدیره را دعوت نمایند و بنظر می رسد که با توجه به مفهوم ماده ۱۲۲ بایستی حداقل ماهی یک بار جلسه هیأت مدیره تشکیل شود.

ماده ۱۲۳ لایحه اصلاحی در خصوص ضرورت تنظیم صورتجلسه و محتویات آن می باشد. برای هر یک از جلسات هیأت مدیره باید صورتجلسه ای تنظیم و لااقل به امضاء اکثریت مدیران حاضر در جلسه برسد.

ترتیب تنظیم صورت جلسه هیئت مدیره

در صورت جلسات هیأت مدیره نام مدیرانی که حضور دارند یا غایب می باشند و خلاصه ای از مذاکرات و همچنین تصمیمات متخذه در جلسه با قید تاریخ در آن قید می گردد. هریک از مدیران که با تمام یا بعضی از تصمیمات مندرج در صورتجلسه مخالف باشند، نظر او باید در صورتجلسه قید شود.» یکی از موارد دیگری که نظرات عضو هیات مدیره باید در صورتجلسه هیات مدیره درج شود، ماده ۲۴۷ لایحه اصلاحی است. بنابراین مندرجات صورتجلسه هیأت مدیره شامل موارد زیر است:

  • نام مدیران حاضر و غایب در جلسه
  • امضاء صورتجلسه حداقل توسط اکثریت مدیران حاضر در جلسه
  • خلاصه ای از مذاکرات در جلسه
  • کلیه تصمیمات متخذه در جلسه
  • مورخ بودن صورتجلسه
  • قید نظر مدیران مخالف با تصمیمات اتخاذ شده در جلسه

علت الزامی بودن قید نظرات مدیران مخالف با تصمیمات هیأت مدیره شاید به این علت باشد که اولا در صورت ورود خسارت به شرکت در اثر تصمیمات هیات مدیره، مدیر مخالف بتواند عدم تقصیر خود را اثبات نموده و خود را از زیر بار مسئولیت رها نماید. ثانیا: مدیر مخالف می تواند با درج نظر مخالف خود، مسوولیت جزایی را از خود رفع نماید. (ماده ۲۴۷ لایحه اصلاحی)

نحوه دعوت و تشکیل جلسات هیئت مدیره

نصاب لازم برای رسمیت جلسه و اتخاذ تصمیم

ماده ۱۲۱ لایحه اصلاحی نصاب لازم برای رسمیت یافتن جلسات هیأت مدیره و نصاب لازم برای اتخاذ تصمیم اعضاء هیأت مدیره را بیان می نماید:

«برای تشکیل جلسات هیأت مدیره حضور بیش از نصف اعضاء هیأت مدیره لازم است. تصمیمات باید به اکثریت آراء حاضرین اتخاذ گردد مگر آنکه در اساسنامه اکثریت بیشتری مقرر شده باشد.»

حد نصاب نفرات حاضر در جلسه

بنابراین برای رسمیت جلسات هیأت مدیره حضور بیش از نصف اعضاء هیأت مدیره لازم است یعنی اگر شرکت دارای ۵ نفر مدیر باشد بایستی ۳ شخص برای رسمیت جلسه حاضر باشند.

نصاب اتخاذ تصمیم، موافقت اکثریت آراء حاضرین در جلسه رسمی است. یعنی نصف به علاوه یک آراء حاضر در جلسه رسمی بایستی با تصمیمات موافق باشند. در مثال فوق بایستی حداقل دو نفر از مدیران با تصمیمات موافق باشند. و إلا تصمیمات مزبور معتبر نبوده و طبق ماده ۲۷۰ لایحه اصلاحی می توان بطلان تصمیمات مزبور را از دادگاه تقاضا نمود.

حد نصاب سهام اعضاء حاضر در جلسه

حداقل نصاب رسمیت و اتخاذ تصمیم مندرج در ماده ۱۲۱ آمره می باشد و نمی توان اکثریت مزبور را کاهش داد. ولی طبق قسمت اخیر ماده ۱۲۱ مؤسسین و سهامداران می توانند در اساسنامه شرکت اکثریت بیشتری را مقرر نمایند و اصولا بهتر است.

تعداد مدیران شرکت بهتر است فرد باشد. (۳ یا ۵ یا ۷ یا ۹) چون در غیر این صورت ممکن است هیچگاه جلسات هیأت مدیره رسمیت نیافته و در صورت رسمیت یافتن به هیچ وجه اتخاذ تصمیم واقع نشود.

رویه عملی شرکت ها نیز این است که تعداد مدیران فرد می باشد. تصمیماتی که به امضای کلیه مدیران رسیده باشد. دارای اعتبار تصمیماتی خواهد بود که در جلسه هیات مدیره اتخاذ شده باشد.

جهت ثبت تصمیمات هیئت مدیره در اداره ثبت شرکت ها حتماً با کارشناسان ما در مجتمع ثبتی پایش تماس بگیرید.




پس از ثبت شرکت، این امکان فراهم خواهد شد تا هیئت مدیره شرکت تشکیل شود. هیئت مدیره به عنوان یکی از ارکان اصلی شرکت ها و موسسات غیر تجاری به گروهی از مدیران اطلاق می گردد که تعداد آنها را قانون گذار تعیین نموده است و مسئولیت راهبری و اداره امور شرکت را برای مدت محدود یا نامحدود (بر اساس نوع شرکت و اساسنامه تنظیم شده) برعهده دارند. برای هر جلسه هیئت مدیره باید یک صورتجلسه تنظیم و به امضاء اکثریت مدیران جلسه برسد(طبق اساسنامه عمل شود و حتماً دستورات جلسه هئیت مدیره رعایت شود) . پرداختن به ثبت صورتجلسه هیئت مدیره امری مهم تلقی می شود. بنابراین قصد داریم تا در ادامه این مقاله از موسسه ثبت شرکت فکر برتر به تنظیم و ثبت صورتجلسه هیئت مدیره شرکت بپردازیم. پس برای کسب اطلاعات در این زمینه بهتر است در ادامه با ما همراه باشید.

اعضای هیات مدیره 

هیات مدیره که لایحه اصلاح قانون تجارت به مسامحه آن را مکرراَ "مدیران" نیز می نامد، رکن اداره کننده شرکت سهامی بوده و دارای اعضای اصلی و علی البدل می باشد و تعداد آنها را اساسنامه تعیین می کند؛ ولی به تصریح عبارت اخیر ماده 107 لایحه مزبور، عده اعضای (اصلی) هیات مدیره در شرکت سهامی عام، نباید از پنج نفر کمتر باشد.

در باره تعداد نفرات اعضای شرکت سهامی خاص، لایحه اصلاح قانون تجارت بیانی ندارد. لیکن با اعتناء بر این امر که هیات مدیره هر شرکت سهامی باید یک رئیس و یک نایب رییس داشته باشد، باید گفت که عده اعضای اصلی هیات مدیره شرکت سهامی خاص نباید از دو نفر کمتر باشد.

عضویت شخص حقوقی در هیات مدیره

اعضای هیات مدیره شرکت سهامی از بین سهامداران انتخاب می شوند. شخص حقوقی نیز می تواند سهامدار شرکت باشد. طبق ماده 110 لایحه اصلاح قانون تجارت، اشخاص حقوقی را می توان به مدیریت شرکت انتخاب نمود. در این صورت به بیان ماده 110، شخص حقوقی همان مسوولیت های مدنی شخص حقیقی را داشته و باید یک نفر را به نمایندگی دائمی خود جهت انجام وظایف مدیریت معرفی کند. چنین نماینده ای به تصریح ماده ی مذکور، مشمول همان شرایط و تعهدات و مسوولیت های مدنی و جزایی عضو هیات مدیره و از جهت مدنی با شخص حقوقی، که او را به نمایندگی تعیین نموده است "مسوولیت تضامنی" خواهد داشت.

موارد و ترتیب جانشینی اعضای علی البدل

در صورتی که بر اثر فوت یا استعفا یا سلب شرایط از یک یا چند نفر از اعضای اصلی هیات مدیره، تعداد آن ها از حداقل مقرر کمتر شود، اعضای علی البدل به ترتیب تعیین شده در اساسنامه، والا به ترتیب مقرر توسط مجمع عمومی عادی، جای آنان را خواهند گرفت و در صورتی که عضو علی البدل تعیین نشده باشد یا تعداد آن کافی برای تصدی محل های خالی در هیات مدیره نباشد، اعضای باقیمانده هیات مدیره باید بلافاصله مجمع عمومی عادی را جهت تکمیل اعضای هیات مدیره دعوت نمایند. هرگاه اعضای مزبور از دعوت مجمع عمومی خودداری کند، هر ذی نفع حق دارد از بازرس یا بازرسان شرکت بخواهد که به دعوت مجمع عمومی عادی جهت تکمیل اعضای هیات مدیره با رعایت تشریفات لازم اقدام کنند و بازرس یا بازرسان مکلف به انجام چنین درخواستی می باشند. در صورتی که سمت تمام یا بعضی از اعضای هیات مدیره طی مدتی زاید بر شش ماه بلاتصدی بماند، هر ذی نفع می تواند انحلال شرکت را از دادگاه درخواست نماید.

انتخاب هیات مدیره و مدت مدیریت

انتخاب هیات مدیره در صلاحیت مجمع عمومی عادی است. ولی اولین هیات مدیره را در بدو تاسیس شرکت، مجمع عمومی موسس انتخاب می کند. چون در شرکت سهامی خاص، تشکیل مجمع عمومی موسس الزامی نیست، لذا هر گاه در شرکت مزبور مجمع مذکور تشکیل نشود اولین هیات مدیره توسط سهامداران انتخاب می شود. اعضای هیات مدیره را اعم از اصلی و علی البدل، مجمع عمومی عادی از بین سهامداران و مجمع عمومی موسس از بین خریداران سهام انتخاب می نمایند. انتخاب با اکثریت نسبی به عمل می آید.

در مورد انتخاب اعضای هیات مدیره، تعداد آراء هر رای دهنده در عدد مدیرانی که باید انتخاب شوند، ضرب می شود و حق رای هر رای دهنده، برابر حاصلضرب مذکور خواهد بود.رای دهنده می تواند آراء خود را به یک نفر بدهد یا آن را بین دو یا چند نفری که مایل باشد تقسیم کند. مدت مدیریت در اساسنامه تعیین می شود. لیکن،به تصریح قانون این مدت نباید از دو سال تجاوز کند. اعضای هیات مدیره پس از انتخاب شدن باید کتباَ قبول سمت نمایند.قبول سمت به خودی خود دلیل بر این است که مدیر،با علم به تکالیف و مسوولیت های سمت خود، عهده دار آن گردیده است.

کلیه اعمال و اقدامات مدیران شرکت سهامی در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است و نمی توان به عذر عدم اجرای تشریفات مربوط به طرز انتخاب آنها اعمال و اقدامات آنان را غیر معتبر دانست. یادآوری می شود در مواردی که تصمیمات مجمع عمومی عادی متضمن انتخاب اعضای هیات مدیره است، باید یک نسخه از صورتجلسه مجمع جهت ثبت به مرجع ثبت ارسال گردد (مستنداَ به ماده 106 لایحه اصلاح قانون تجارت).

عزل هیات مدیره

هیات مدیره کلاَ یا بعضاَ قابل عزل می باشد. عزل هیات مدیره کلاَ یا عزل احد یا تعدادی از اعضای آن، حتی اگر به وسیله مجمع عمومی موسس انتخاب شده باشند در صلاحیت مجمع عمومی عادی است. در موردی دادگاه نیز می تواند به عزل هر یک از اعضای هیات مدیره اقدام کند. توضیح این که به موجب قانون برخی از اشخاص از عضویت در هیات مدیره ممنوع هستند. حال اگر از اشخاص ممنوع کسی به عضویت هیات مدیره انتخاب شود یا شخصی پس از انتخاب شدن به علت تحقق شرایط، مشمول ممنوعیت مزبور گردد، دادگاه به تقاضای هر ذی نفع حکم عزل وی را صادر می کند.

انتخاب مجدد اعضای هیات مدیره

بر اساس ماده ی 109 لایحه اصلاح قانون تجارت، انتخاب مجدد مدیران بلامانع است.یعنی هر یک از اعضای اصلی و علی البدل هیات مدیره می تواند به طور مکرر و متوالی به عضویت اصلی و علی البدل یا بالعکس انتخاب شود.اگر خدمات و مدیریت عضو هیات مدیره موجبات رضایت سهامداران را فراهم آورده و خود وی مجدداَ داوطلب عضویت هیات مدیره شود و ممنوعیت قانونی نیز برای این امر وجود نداشته باشد در چنین حالتی که "مقتضی موجود و موانع مفقود است"، قانون منطقاَ انتخاب مجدد وی را به عضویت مزبور بلامانع اعلام کرده است (ولی این امر متاسفانه ممکن است در مواردی تالی دیگری داشته و عملاَ فرد یا افرادی را به مدیران مادام العمر شرکت تبدیل کند).

تنظیم و ثبت صورتجلسات هیات مدیره

دعوت و ریاست جلسات هیات مدیره بر عهده رئیس هیات مدیره و در غیاب او، بر عهده نایب رئیس هیات مدیره می باشد. رسمیت جلسات با حضور بیش از نصف اعضای هیات مدیره حاصل می شود. تصمیمات باید در جلسه رسمی با اکثریت مطلق آراء حاضران در جلسه اتخاذ گردد، مگر آن که در اساسنامه اکثریت بیشتری پیش بینی شده باشد. ترتیب دعوت و تشکیل جلسات هیات مدیره را اساسنامه تعیین می کند. ولی در هر حال عده ای از اعضای هیات مدیره که دست کم یک سوم اعضای هیات مدیره را تشکیل دهند، می توانند با ذکر دستور جلسه، هیات مدیره را دعوت نمایند؛ مشروط بر این که حداقل یک ماه از تاریخ تشکیل آخرین جلسه هیات مدیره گذشته باشد.

برای هر یک از جلسات هیات مدیره باید صورتجلسه ای تنظیم شود. این صورتجلسه باید لااقل به امضای اکثریت حاضران در جلسه برسد. در تمام صورتجلسه های هیات مدیره باید نام مدیرانی که در جلسه حضور دارند و یا غایب می باشند و نیز خلاصه ای از مذاکرات و همچنین تصمیمات متخذ در جلسه با قید تاریخ آن ذکر گردد. نظر هر یک از مدیران حاضر در جلسه که با تمام یا بعضی از تصمیمات مندرج در صورتجلسه مخالف باشد باید در صورتجلسه نوشته شود.

نمونه صورتجلسه مجمع عمومی سالیانه یا عادی بطور فوق العاده برای انتخاب مدیران و بازرسین روزنامه و تصویب تراز در شرکت های سهامی خاص

بسمه تعالی

نام شرکت: .............................

شماره ثبت شرکت: .................                         سرمایه ثبت شده: .....................

صورتجلسه مجمع عمومی عادی سالیانه (یا عادی بطور فوق العاده) شرکت .............. سهامی خاص ثبت شده به شماره ..................... در تاریخ ................. ساعت .................... با حضور کلیه / اکثریت سهامداران در محل قانونی شرکت (اگر جلسه در محل دیگری غیر از محل قانونی شرکت تشکیل شده آدرس آن محل نوشته شود) تشکیل گردید.

الف: در اجرای ماده 101 لایحه اصلاحی قانون تجارت:

1- خانم / آقای ................................ به سمت رییس جلسه

2- خانم / آقای ............................... به سمت ناظر جلسه

3- خانم / آقای ............................. به سمت ناظر جلسه

4- خانم / آقای ............................. به سمت منشی جلسه انتخاب شدند.

ب: در خصوص دستور جلسه 1- انتخاب مدیران 2- انتخاب بازرسین 3- انتخاب روزنامه کثیرالانتشار 4- تصویب ترازنامه حساب سود و زیان به شرح ذیل اتخاذ تصمیم شد.

ب-1- اعضای هیات مدیره عبارتند از خانم / آقای ............... خانم / آقای ................. خانم / آقای ............... برای مدت دو سال انتخاب و با امضاء ذیل صورتجلسه قبولی خود را اعلام می دارند. مجمع تصویب نمود در اجرای ماده 124 لایحه اصلاحی قانون تجارت می تواند رئیس هیات مدیره و مدیر عامل یک نفر باشد.

ب- 2- با رعایت ماده 147 لایحه اصلاحی قانون تجارت خانم / آقای ................. به سمت بازرس اصلی خانم / آقای.......... به سمت بازرس علی البدل برای مدت یک سال مالی انتخاب شدند.

ب- 3- روزنامه کثیرالانتشار .................... جهت نشر آگهی های شرکت انتخاب شد.

ب- 4- پس از قرائت گزارش بازرس قانونی ترازنامه و حساب سود و زیان شرکت منتهی به سال ............. مورد تصویب قرار گرفت.

ح: به خانم / آقای...................احدی از سهامداران یا احدی از مدیران یا وکیل رسمی شرکت وکالت داده می شود که ضمن مراجعه به اداره ثبت شرکت ها نسبت به ثبت صورتجلسه و پرداخت حق الثبت و امضاء ذیل دفاتر ثبت اقدام نماید.

امضاء هیات رییسه: رئیس جلسه .......................... ناظر جلسه .......................... منشی جلسه .................................

امضاء اعضای هیات مدیره:

1- .................................... 2- ................................ 3- ...................................4- ................................

امضاء بازرسین:

بازرس اصلی                                                بازرس علی البدل

نمونه صورتجلسه در خصوص کاهش / افزایش تعداد اعضای هیات مدیره در شرکت های با مسئولیت محدود

بسمه تعالی

مجمع عمومی فوق العاده شرکت ........................ و شناسه ملی ................... با مسئولیت محدود به شماره ثبت ...................... مورخ .......................... ساعت ...................... با حضور کلیه / اکثریت سهامداران در محل قانونی شرکت تشکیل گردید و تصمیمات ذیل اتخاذ گردید.

آقای / خانم ................................... دارنده ............................ ریال سهم الشرکه

آقای / خانم ................................... دارنده ............................ ریال سهم الشرکه

آقای / خانم ................................... دارنده ............................ ریال سهم الشرکه

آقای / خانم ................................... دارنده ............................ ریال سهم الشرکه

آقای / خانم ................................... دارنده ............................ ریال سهم الشرکه

دستور جلسه:  کاهش / افزایش تعداد مدیران و اصلاح ماده اساسنامه

تعداد اعضای هیات مدیره به ......... نفر کاهش / افزایش یافت و ماده مربوطه اساسنامه اصلاح گردید.

به آقای / خانم .................... احدی از شرکاء وکالت داده می شود تا ضمن مراجعه به اداره ثبت شرکت ها نسبت به ثبت صورتجلسه و پرداخت هزینه های قانونی و امضاء ذیل دفاتر ثبت اقدام نماید.

نکات مهم در تنظیم صورتجلسه

_ کلیه صورتجلسات می بایست روی سربرگ شخصیت حقوقی مربوطه بعد از امضای اشخاص ذی سمت و با مهر شخصیت حقوقی تهیه و ارسال شود.

_در صورتی که جلسه با حضور اکثریت شرکا/سهامداران تشکیل شده رعایت تشریفات دعوت وفق اساسنامه شرکت یا قانون تجارت با ارائه مستندات الزامی است.

_تمام شرکاء ذیل صورتجلسه و تمام صفحات را امضاء نمایند.

_در شرکت های محدود شرکاء اصالتاَ،وکالتاَ یا ولایتاَ نام خود را همراه با ذکر سمت و میزان سهم الشرکه در صورتجلسه نوشته و امضاء نمایند.

_کلیه ی اقدامات پذیرش صورتجلسات از طریق سامانه اینترنتی اداره ی ثبت شرکت ها به نشانی irsherkat.ssaa.ir صورت می گیرد.

_صورتجلسه در سه نسخه تنظیم و کلیه صفحات به امضاء و یک نسخه از آن ظرف مدت سه روز پس از پذیرش نهایی در سامانه از طریق پست به اداره ثبت شرکت ها ارسال و سپس بارکد پستی در سیستم درج گردد.

_جهت دسترسی به کلیه اطلاعیه ها و بخشنامه ها و آخرین راهنمایی های مربوط به چگونگی پذیرش و ثبت درخواست تاسیس و تغییرات اینترنتی و علاوه بر مراجعه به راهنمای سایت فوق می توان از پایگاه اطلاع رسانی ثبت شرکت ها به آدرس https://sherkat.ssaa.ir/  نیز جهت بهره برداری لازم استفاده نمود.

از همراهیتان سپاسگزاریم.

"موسسه ثبتی و حقوقی فکر برتر افتخار دارد با بهره گیری از کارشناسان متخصص و مجرب و با چندین دهه تجربه ی موفق، آمادگی خود را جهت ارائه ی کلیه ی خدمات در زمینه های حقوقی و ثبتی نظیر ثبت شرکت، ثبت برند، ثبت اختراع و ثبت طرح صنعتی اعلام نماید".

با ارائه خدماتی نوین در خدمت شما عزیزان هستیم.

جهت کسب اطلاعات بیشتر به یکی از طرق ذیل ارتباط برقرار فرمایید:

  • شماره تماس:42143-021
  • سامانه ی پیامکی: 100042143
  • تماس با متخصصین فکر برتر از طریق شماره های مندرج در سامانه
  • سامانه ی تخصصی ثبت شرکت فکر برتر https://companyregister.ir/
  • پست الکترونیکی به نشانی info@companyregister.ir

آدرس: خیابان ولیعصر، تقاطع نیایش، بلوار اسفندیار، پلاک 90

«برتراند راسل» به زبان ساده : مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید!

«برتراند راسل» به زبان ساده : مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید!
  راسل می گوید که اگر همه فقط ۴ ساعت در روز کار کنند، بیکاری کاهش می‌یابد و مردم وقت بیشتری برای فعالیت‌های خلاقانه و لذت‌بخش خواهند داشت.

عصر ایران - در ادامه بررسی اندیشه های فلسفی، به نام پرآوازه "برتراند آرتور ویلیام راسل" می رسیم. او در ۱۸ مه ۱۸۷۲ در انگلستان، در یک خانواده‌ی اشرافی و سیاستمدار به دنیا آمد. خانواده‌ی او از نظر فکری بسیار برجسته بودند؛ پدربزرگش، جان راسل، نخست‌وزیر بریتانیا بود. اما زندگی در همان اول کار، روی ناخوش خود را به راسل کوچولو نشان داد و مادر و خواهرش در 2 سالگی او به دلیل دیفتری فوت کردند و کمی بعد، پدرش نیز از دنیا رفت. پس از این، او تحت سرپرستی مادربزرگ محافظه‌کار و مذهبی‌اش قرار گرفت.

با وجود محیط مذهبی خانه، راسل از همان نوجوانی شروع به شک کردن به باورهای مسیحیت کرد. او در یادداشت‌هایش نوشته که دوران نوجوانی‌اش پر از احساس تنهایی و افسردگی بوده، اما علاقه‌ی شدیدش به ریاضیات و فلسفه باعث شد که در ذهنش دنیایی تازه بسازد. مطالعه‌ی آثار افلاطون، کانت و لایب‌نیتس، او را به فلسفه علاقه‌مند کرد. در سن ۱۸ سالگی، به دانشگاه کمبریج رفت و در آنجا به مطالعه‌ی منطق و ریاضیات پرداخت.

در کمبریج، او با آلفرد نورث وایتهد آشنا شد و این دو، یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌های تاریخ فلسفه و ریاضیات یعنی "اصول ریاضیات" (Principia Mathematica) را نوشتند. این اثر، پایه‌های جدیدی برای منطق ریاضی گذاشت و تلاش کرد تمام مفاهیم ریاضی را بر اساس منطق محض تعریف کند.

«برتراند راسل» به زبان ساده : مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید!

اما زندگی راسل فقط به فلسفه و منطق محدود نشد. او فردی بسیار فعال در سیاست بود. در دوران جنگ جهانی اول، به دلیل مخالفتش با جنگ، از دانشگاه اخراج شد و حتی مدتی را در زندان گذراند.
پس از جنگ، او سفرهای زیادی کرد و به تدریس و نویسندگی ادامه داد. در جنگ جهانی دوم، گرچه در ابتدا با جنگیدن مخالفت می‌کرد، اما با دیدن خطر فاشیسم، نظرش تغییر کرد. او همچنین در دوران جنگ سرد، یکی از بزرگ‌ترین منتقدان تسلیحات هسته‌ای شد و برای صلح جهانی فعالیت کرد.

راسل در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد و تا آخرین روزهای عمرش، ذهنی فعال و پرسشگر داشت. در سال ۱۹۵۰، به پاس فعالیت‌هایش در زمینه‌ی فلسفه و حقوق بشر، جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. در سن ۹۷ سالگی، در سال ۱۹۷۰ درگذشت، اما ایده‌هایش همچنان در دنیای فلسفه و علم زنده‌اند.

اصول فلسفه برتراند راسل 

برتراند راسل یکی از پایه‌گذاران فلسفه تحلیلی بود.  اصول فلسفی او بر پایه عقلانیت، منطق و تحلیل دقیق مفاهیم استوار است. اگر می خواهید اصول فلسفی او را بدانید ادامه این مطلب برای شماست:

۱. منطق‌گرایی (Logicism)

راسل معتقد بود که ریاضیات و منطق از یک جنس هستند و می‌توان تمام مفاهیم ریاضی را به مفاهیم منطقی تقلیل داد. او تلاش کرد تا نشان دهد که ریاضیات بر پایه اصول منطقی بنا شده است و نیازی به مفاهیم مستقل ریاضی ندارد.

در کتاب "Principia Mathematica" (که با همکاری آلفرد نورث وایتهد نوشته شد)، راسل تلاش کرد تا نشان دهد که حتی ساده‌ترین مفاهیم ریاضی مانند اعداد را می‌توان با استفاده از منطق تعریف کرد.  این ایده به ما کمک می‌کند تا بفهمیم که چگونه مفاهیم پیچیده ریاضی از اصول ساده‌تر و منطقی‌تر نشأت می‌گیرند. این رویکرد در علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی نیز کاربرد دارد، جایی که منطق پایه بسیاری از الگوریتم‌ها است.

۲. تحلیل زبانی (Linguistic Analysis)

راسل بر اساس تجربیات فردی و ادبی به این نتیجه رسیده بود که بسیاری از مشکلات فلسفی ناشی از ابهامات زبانی هستند. او معتقد بود که با تحلیل دقیق زبان و ساختار جملات، می‌توان این ابهامات را برطرف کرد و به درک بهتری از مسائل فلسفی رسید.

  این ایده در فلسفه زبان و تحلیل متون بسیار مفید است. برای مثال، در حقوق یا سیاست، تحلیل دقیق زبان می‌تواند به جلوگیری از سوءتفاهم‌ها و تفسیرهای نادرست کمک کند.

«برتراند راسل» به زبان ساده : مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید!

۳. اومانیسم و عقلانیت (Humanism and Rationalism)

راسل به شدت به عقلانیت و علم باور داشت و معتقد بود که انسان‌ها باید با استفاده از عقل و منطق، مشکلات خود را حل کنند. او مخالف خرافات و باورهای غیرمنطقی بود و همواره بر اهمیت تفکر انتقادی تأکید می‌کرد.

این ایده در آموزش و پرورش بسیار مهم است. آموزش تفکر انتقادی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا به جای پذیرش بدون سؤال اطلاعات، آنها را تحلیل کنند و به درک بهتری از جهان برسند.

۴. رئالیسم (Realism)

راسل به عنوان یک رئالیست، معتقد بود که جهان خارجی مستقل از ذهن انسان وجود دارد و ما می‌توانیم از طریق علم و منطق به درک آن برسیم. او مخالف ایده‌آلیسم بود که معتقد است جهان تنها در ذهن ما وجود دارد.

 راسل استدلال می‌کرد که حتی اگر همه انسان‌ها ناپدید شوند، جهان فیزیکی همچنان وجود خواهد داشت. این ایده بر پایه علم فیزیک و مشاهدات تجربی استوار است.

 ۵. صلح‌طلبی و اخلاق (Pacifism and Ethics)

راسل نه تنها یک فیلسوف نظری بود، بلکه به مسائل اخلاقی و اجتماعی نیز علاقه‌مند بود. او به شدت مخالف جنگ و خشونت بود و معتقد بود که انسان‌ها باید با استفاده از عقل و گفت‌وگو، اختلافات خود را حل کنند.

  راسل در طول جنگ جهانی اول به دلیل مخالفت با جنگ زندانی شد. او بعدها نیز در جنبش ضد جنگ ویتنام و جنبش ضد سلاح‌های هسته ای فعال بود.

۶. شک‌گرایی سالم (Healthy Skepticism)

راسل معتقد بود که شک‌گرایی سالم می‌تواند به پیشرفت فکری کمک کند. او از مردم می‌خواست که به جای پذیرش کورکورانه اطلاعات، همیشه سؤال کنند و به دنبال شواهد و استدلال‌های محکم باشند.

 راسل در کتاب "مسائل فلسفه" به خوانندگان یادآوری می‌کند که حتی ساده‌ترین باورها، مانند وجود جهان خارجی، نیاز به بررسی و تردید دارند. او استدلال می‌کرد که این شک‌گرایی به ما کمک می‌کند تا به درک عمیق‌تری از واقعیت برسیم.

در ستایش بطالت

«برتراند راسل»  در ستایش بطالت

هر چند راسل به معنای واقعی کلمه، زندگی خود رابه بطالت نگذراند  ولی کتاب معروفی دارد به نام " در ستایش بطالت" ، عنوانی که حتماً نگاه شما را در کتابفروشی به خود جلب می کند.این کتاب در سال ۱۹۳۵ منتشر شد و راسل در آن به نقد سیستم‌های کاری مدرن و تأثیر آنها بر زندگی انسان‌ها می‌پردازد. او استدلال می‌کند که جامعه‌ی صنعتی و سرمایه‌داری بیش از حد بر کار و تولید متمرکز شده است و این موضوع باعث شده تا انسان‌ها از زندگی لذت‌بخش و معنادار محروم شوند. در ادامه، اندیشه‌های اصلی راسل در این کتاب را به زبان ساده توضیح می‌دهم:
۱. کار بیش از حد، زندگی را نابود می‌کند

راسل معتقد بود که جامعه‌ی مدرن بیش از حد بر کار تأکید دارد و مردم مجبورند ساعت‌های طولانی کار کنند تا فقط نیازهای اولیه‌ی خود را برآورده کنند. او استدلال می‌کرد که این سیستم باعث می‌شود مردم وقت کافی برای استراحت، تفریح و رشد شخصی نداشته باشند.

  راسل اشاره می‌کند که در گذشته، مردم زمان بیشتری برای استراحت و لذت بردن از زندگی داشتند، اما در جامعه‌ی صنعتی، کار به یک اجبار تبدیل شده است.

۲. تقسیم ناعادلانۀ  کار

راسل به این موضوع اشاره می‌کند که کار در جامعه به طور ناعادلانه تقسیم شده است. برخی افراد ساعت‌های طولانی و سخت کار می‌کنند، در حالی که برخی دیگر کار کمی انجام می‌دهند یا اصلاً کار نمی‌کنند. او معتقد بود که اگر کار به طور عادلانه‌تری تقسیم شود، همه می‌توانند ساعت‌های کمتری کار کنند و زمان بیشتری برای زندگی داشته باشند.

  راسل می گوید که اگر همه فقط ۴ ساعت در روز کار کنند، بیکاری کاهش می‌یابد و مردم وقت بیشتری برای فعالیت‌های خلاقانه و لذت‌بخش خواهند داشت.

۳. بطالت به معنای تنبلی نیست

راسل تأکید می‌کند که بطالت (Idleness) به معنای تنبلی یا بی‌کاری نیست، بلکه به معنای داشتن زمان آزاد برای انجام کارهایی است که واقعاً به آنها علاقه داریم. او معتقد بود که انسان‌ها باید وقت بیشتری برای تفکر، خلاقیت و لذت بردن از زندگی داشته باشند.

 راسل می‌گوید بسیاری از پیشرفت‌های بزرگ علمی و فرهنگی در تاریخ، نتیجه‌ی زمان آزاد و تفکر افراد بوده است، نه کار سخت و طاقت‌فرسا.

4. بطالت به عنوان راهی برای صلح

راسل همچنین معتقد بود که کاهش ساعت کار و افزایش زمان آزاد می‌تواند به کاهش تنش‌های اجتماعی و جنگ‌ها کمک کند. او استدلال می‌کرد که بسیاری از جنگ‌ها ناشی از رقابت‌های اقتصادی و تلاش برای کنترل منابع هستند. اگر مردم زمان بیشتری برای تفکر و همکاری داشته باشند، احتمال درگیری‌ها کاهش می‌یابد. 

اگر بخواهیم خیلی مختصر و مفید بگوییم راسل در این کتاب به ما یادآوری می‌کند که کار نباید تنها هدف زندگی باشد. او معتقد است که انسان‌ها باید زمان بیشتری برای استراحت، تفکر و لذت بردن از زندگی داشته باشند. راسل پیشنهاد می‌کند که با کاهش ساعت کار و تقسیم عادلانه‌تر آن، می‌توانیم به جامعه‌ای برسیم که در آن مردم شادتر، خلاق‌تر و صلح‌طلب‌تر باشند.

این کتاب نه تنها یک انتقاد تند به سیستم‌های کاری مدرن است، بلکه دعوتی است به بازنگری در ارزش‌های جامعه و اولویت‌دادن به زندگی معنادار و لذت‌بخش.
البته که مشخص است در جامعه ای که با چند شیفت کار هم نمی شود نیازهای اولیه زندگی را تامین کرد، این اندیشه راسل، محلی از اعراب ندارد؛ در واقع شاید روی سخن راسل سیاستگذاران جوامع است که باید شرایطی را فراهم کنند که انسان ها با حداقلی از کار بتوانند حداکثر لذت از زندگی را ببرند.


نقدهایی بر فلسفه راسل

کاهشگرایی: برخی منتقدان معتقدند که رویکرد راسل به فلسفه، به ویژه در مورد منطقگرایی، بیش از حد کاهشگرایانه است. آنها استدلال میکنند که نمی توان تمام مفاهیم فلسفی و ریاضی را به مفاهیم منطقی ساده تقلیل داد.

عدم توجه به تجربه گرایی: برخی فیلسوفان، مانند جان دیویی، معتقدند که راسل به اندازه کافی به نقش تجربه و احساسات در شکل گیری دانش توجه نکرده است. آنها بر این باورند که فلسفه راسل بیش از حد بر عقلانیت و منطق متمرکز است و از جنبه های دیگر تجربه انسانی غافل شده است.

انتقادات مذهبی: راسل به دلیل انتقادات تندش از مذهب، مورد انتقاد قرار گرفته است. برخی معتقدند که او نتوانسته است به درستی به جنبه های مثبت و معنوی مذهب توجه کند و بیش از حد بر جنبه های منفی آن تمرکز کرده است.

کتاب های برتراند راسل

راسل، نویسنده ای پرکار بود و نگاهی به عناوین کتاب هایش موید این مدعاست:

آرمان‌های سیاسی
آزادی و سازمان: پیدایش و سیر تکوین سوسیالیسم، لیبرالیسم، رادیکالیسم، ناسیونالیسم
اخلاق و سیاست«برتراند راسل» به زبان ساده : مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید!
امیدهای نو
پژوهشی در معناداری و صدق
تاثیر علم بر اجتماع
تاریخ فلسفه غرب
جهان‌بینی علمی
تحلیل علمی ـ فلسفی از اصول مارکسیسم ماتریالیسم
پیروزی سفید
زناشوئی و اخلاق
حقیقت و افسانه
جهان‌بینی علمی
شاهراه خوشبختی
زمینه‌های فلسفه
علم و مذهب
عمل و تئوری بلشویسم
قدرت
درک تاریخ
جنایات جنگ در ویتنام
مرجع قدرت و فرد
آینده بشر
اخلاق و سیاست در جامعه
تحلیل ذهن
تسخیر خوشبختی
چرا مسیحی نیستم
مفهوم نسبیت انشتین و نتایج فلسفی آن
ماده و یاد: رهیافتی به رابطه جسم و روح
زندگینامه برتراند راسل به قلم خودش
مقدمه‌ای بر فلسفه ریاضی
جهانی که من می‌شناسم
آموزش و زندگی بهتر
عرفان و منطق
تکامل فلسفی من
تحلیل ذهن
اتمیسم منطقی
اصول نوسازی جامعه
قدرت و فرد
مسائل فلسفه
در ستایش بطالت
پژوهشی در معناداری و صدق
مسئله چین
بلشویسم از تئوری تا عمل

 5 جمله از راسل

1 .  ترس منبع اصلی خرافات است و یکی از بزرگترین منابع ظلم.

2 . مشکل دنیا این است که احمق‌ها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید.

3 .علم چیزی است که شما می دانید، فلسفه چیزی است که شما نمی دانید.

4 . آزاد اندیشی یعنی آمادگی برای تغییر عقیده در برابر شواهد جدید.
5. هرگز از ابراز عقیده‌ی خود نترسید، حتی اگر تنها کسی باشید که آن را باور دارد.


بیشتر بخوانید:

«سهروردی» به زبان ساده : فیلسوف ایرانگرایی که تندروها تکفیر و اعدامش کردند

«هانا آرنت» به زبان ساده : هیچ چیز خطرناک‌تر از این نیست که مردم فکر نکنند

«رنه دکارت» به زبان ساده : می اندیشم، پس هستم

«فردریش نیچه» به زبان ساده : خدا مرده است و ما او را کشته ایم!

«ارسطو» به زبان ساده: انسان، حیوان سیاسی است

«کارل پوپر» به زبان ساده : همیشه آماده باشیم که از باورهایمان دست بکشیم، دانش ما همواره ناقص و موقت است

تعریف فریب و تدلیس؛ فریب دادن طرف مقابل در انواع معاملات چه آثاری دارد؟

دانستنی های حقوقی؛
در قراردادها گاهی اتفاق می‌افتد که یکی از طرفین معامله اعمال فریبنده و نیرنگ‌آمیز انجام دهد تا آن معامله سر بگیرد، یا اینکه این کارها با آگاهی و علم او صورت بگیرد، و به سبب آن کارها، کالایی که موردمعامله است، فاقد عیب یا نقصِ موجود یا واجد کمالِ غیرموجود نشان داده شود و با اغوای طرف دیگر عقد، وی به انعقاد آن قرارداد برانگیخته شود.

ابوالفضل محبی ـ در قراردادها گاهی اتفاق می‌افتد که یکی از طرفین معامله اعمال فریبنده و نیرنگ‌آمیز انجام دهد تا آن معامله سر بگیرد، یا اینکه این کارها با آگاهی و علم او صورت بگیرد، و به سبب آن کارها، کالایی که موردمعامله است، فاقد عیب یا نقصِ موجود یا واجد کمالِ غیرموجود نشان داده شود و با اغوای طرف دیگر عقد، وی به انعقاد آن قرارداد برانگیخته شود. 
 
به گزارش «تابناک» تدلیس، از ریشۀ عربی دَلَس و دُلْسَه (ظلمت و تاریکی) و در لغت به‌معنای کتمان کردن و پوشاندن است؛ در معنای حقوقی و در ماده ۴۳۸ قانون مدنی این‌گونه تعریف شده‌ است :«تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود». بزرگان حقوقی نیز آن را بدین شکل تعریف کرده‌اند که تدلیس نیرنگی نامتعارف است که از سوی یکی از دو طرف معامله، یا با آگاهی و دستیاری او، به‌منظور گمراه ساختن طرف دیگر به‌کار می‌رود و او را به معامله‌ای برمی‌انگیزد که در صورت آگاه بودن از واقع به آن رضا نمی‌داد؛ به عبارت دیگر اگر طرف معامله می‌دانست که به‌طور مثال مورد معامله دارای این حسن نبوده و یا دارای این عیب است، اقدام به انجام معامله نمی‌کرد. در نتیجه برای به وقوع پیوستن تدلیس دو شرط لازم است: انجام عملیات (اعم از گفتار یا فعل) و فریب دادن.

باید توجه داشت که جهت اثربخش بودن تدلیس این شرط لازم است که عملیات فریب‌دهنده باید پیش از انجام معامله باشد تا طرف دیگر را اغوا و رغبت به انجام معامله را ایجاد کند؛ در واقع به‌جهت این رغبت طرف معامله به سرگرفتن آن رضا دهد.

به نوشته «چطور» باید مدنظر قرار داد که در ماده ۴۳۸ قانون مدنی، تنها قراردادهای تجاری مدنظر نبوده و عقد نکاح را نیز در برمی‌گیرد. برای مثال از قدیم عملی به‌نام «تدلیس ماشِطه» شناخته‌ شده است. این اصطلاح به عملی اشاره دارد که آرایشگر، زنی را به‌نحوی آرایش کند که عیوب صورت او معلوم نشود یا زیبایی‌هایی غیرواقعی برای او بسازد و سپس او شوهر کند؛ دروغ در داشتن تحصیلات یا شغل عالی، ادعای فرزند خانواده سرشناسی بودن، پنهان کردن ازدواج قبلی یا بیماری و… نیز از جمله مثال‌هایی از تدلیس هستند که امروزه در دادگاه‌های خانواده، تعدادی از پرونده‌‌های طلاق به این موضوعات اختصاص دارد.

اثر تدلیس در معاملات
وقوع تدلیس باعث ایجاد حق فسخ برای شخص فریب‌خورده در قرارداد می‌گردد. به‌منظور بررسی بیشتر اثر تدلیس در معاملات، دو نوع از عقود را از هم تفکیک می‌کنیم: عقد نکاح و معاملات تجاری.

تدلیس در عقد نکاح
مواد ۱۱۲۱، ۱۱۲۲و ۱۱۲۳ قانون مدنی، موارد متعددی از موجباتی را که سبب ایجاد حق فسخ برای زوج و زوجه می‌شود، نام برده‌ است. فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب‌خورده می‌تواند آسان‌تر از طلاق، نکاح را فسخ کند. این موارد به شرح زیر است.
۱. مواردی در مرد که موجب حق فسخ برای زن می‌گردد:
جنون؛
عَنَن به‌معنای بیماری جنسی‌ برای مرد است. به‌گونه‌ای که ناتوان از آمیزش می‌گردد. این مورد زمانی در فسخ عقد نکاح اثر دارد که بعد از گذشت یک‌سال از تاریخ رجوع زن به حاکم رفع نشود؛
خصاء به‌معنای اَخته بودن مرد و ناتوانی از باروَری در وی است؛
مقطوع بودن آلت تناسلی.
۲. مواردی در زن که موجب حق فسخ برای مرد می‌گردد:
جنون؛
قَرَن: استخوانی در فرج و مانع جماع؛
جُذام؛
بَرَص: گونه‌‌ای بیماری پوستی و ناواگیر است که به‌صورت لکه‌‌های سفید و نرم بر بدن ظاهر می‌‌شود و بر اثر اختلال در عملکرد رنگدانه‌‌های پوستی پدید می‌‌آید؛
اِفضاء: یکی بودن مجرای بول و حیض؛
زمین‌گیری؛
نابینایی از هر دو چشم.
۳. موارد ذکرشده تنها چند نمونه از موضوعات تدلیس بودند و محصور و محدود نیز نیستند. هر گاه در یکی از طرفین، صفت خاصی اعم از معنوی یا جسمانی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود؛ خواه وصف مذکور در عقد به‌صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد. همچنین اگر صفتی شرط نشده اما طرف دیگر خود را واجد آن معرفی کرده‌ باشد، حق فسخ نکاح برای طرف دیگر همچنان وجود دارد؛ مانند اینکه هر کدام از زوج یا زوجه ادعا کنند مدرک تحصیلی دکترا دارند یا در وزارتخانه مشغول به کار هستند و …
قانون بیان داشته که عیوب زن درصورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حین عقد وجود داشته‌است؛ در نتیجه اگر بعد از عقد نکاح ایجاد شود، موجب حق فسخ برای زوج نخواهد بود، اما زوج می‌تواند برای طلاق اقدام کند. از طرف دیگر، هر گاه جنون و عنن در مرد، بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.
همان‌طور که بیان شد، درصورتی‌که هر یک از زوجین به هر طریقی قبل از عقد نکاح عالم و آگاه به موارد فوق‌الذکر در طرف دیگر باشد، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.

تدلیس در معاملات تجاری
انجام هر گونه عملیاتی که سبب فریب طرف دیگر در مورد ویژگی‌های مورد معامله شود، چه از طرف بایع (فروشنده) و چه از طرف خریدار باشد، سبب تحقق تدلیس و ایجاد خیار فسخ برای معامله آن می‌گردد که اثر فوری دارد و باید فوراً اعمال گردد.
گاهی طرفین قرارداد در متن آن شرط می‌کنند که تمامی خیارات ساقط شود (شرط اسقاط کافه خیارات). آیا با وجود عدم آگاهی هریک از طرفین معامله از تدلیس طرف دیگر، این اسقاط حق بر فسخ قرارداد صحیح است؟
برخی از حقوقدانان معتقدند که علی‌الاصول تا زمانی که فردی از موضوع حق خود اطلاع ندارد، نمی‌تواند آن را اسقاط کند چراکه ممکن است در صورت آگاهی به سقوط آن رضا نمی‌داد. به‌علاوه، بیان می‌کنند که خیار تدلیس قبل از وقوع معامله و اطلاع زیان‌دیده از تدلیس قابل اسقاط نیست و در این خصوص استدلال می‌شود که اگر بنا باشد فردی دیگری را فریب دهد و با توسل به قانون و اسقاط خیار تدلیس موجبات ممانعت از احقاق حق زیان‌دیده را فراهم کند؛ درواقع از قانون به‌عنوان وسیله‌ای برای تضییع حقوق دیگران استفاده کرده و چون قانون نمی‌تواند و نمی‌بایست وسیله ورود خسارات ناروا به اشخاص تلقی گردد، فلذا خیار تدلیس را قبل از اطلاع زیان‌دیده قابل اسقاط نمی‌دانند؛ منتهای امر به‌نظر می‌رسد، ضروری باشد که در هنگام تنظیم قرارداد و اسقاط خیارات این خیار، استثناء گردد.



تدلیس (فقه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




تدلیس در لغت به معنای کتمان کردن و پوشاندن است و در فقه و حقوق و حدیث یا هر امر دیگری به معنای «کتمان عیب آن» دانسته اند.


تدلیس، از ریشه دَلَس و دُلْسَة به معنای ظلمت و تاریکی، در لغت به معنای کتمان کردن و پوشاندن است. نخستین لغویان، تدلیس در بیع یا هر امر دیگری را «کتمان عیب آن» دانسته اند.

ازهری تأکید می‌کند که تدلیس در اسناد حدیث از همین جا (در لغت) ریشه گرفته است و این سخن منطقی می‌نماید، زیرا با توجه به ریشه این واژه کسی که در معامله یا نقل حدیث تدلیس می‌کند، گویی امر را برای فرد مقابل خود تار و مشتبه می‌کند و حقیقت را از او پوشیده می‌دارد. سخن شهید ثانی نیز بر چنین رابطه ای اِشعار دارد.

معنای اصطلاحی تدلیس در متون فقهی و حقوقی نزدیک به معنای لغوی آن، ولی از جهتی گسترده تر از آن است. در این متون، تدلیس آن است که یکی از دو طرف عقد کارهای فریبنده و نیرنگ آمیز انجام دهد، یا این کارها با آگاهی او صورت گیرد، و به سبب آن کارها، کالای مورد معامله یا شخص طرف عقد، فاقد عیب یا نقصِ موجود یا واجد کمالِ غیرموجود نمایانده شود و با اغوای طرف دیگر عقد، وی به انعقاد آن برانگیخته شود. بر این اساس، تدلیس علاوه بر پوشاندن عیب، اظهار کمالِ غیرموجود را نیز دربر می‌گیرد، هرچند برخی منابع آن را به همان معنای لغوی می‌دانند. همچنین به موجب مادّه ۴۳۸ قانون مدنی ایران، تدلیس عملیاتی است که موجب فریب طرف معامله شود. در برخی منابع فقهیِ اهل سنّت و شماری از قوانین برخی کشورها، در این زمینه اصطلاحاتی دیگر مانند تلبیس، تغریر و خِداع به کار رفته است، ولی در فقه شیعه و برخی مذاهب عامه، بویژه فقه حنبلی، اصطلاح تدلیس متداولتر است.

ز دیدگاه فقها، تدلیس علاوه بر آن‌که دارای حرمت تکلیفی است، در معاملات با حصول شرایطی، برای تدلیس شونده حق فسخ یا اصطلاحاً خیار تدلیس به وجود می‌آورد. بیشتر منابع فقهی امامی، بویژه منابع متقدم، خیارتدلیس را در شمار اقسام خیار نیاورده و به سبب پیوند موضوع تدلیس با عیوب در معاملات، آن را در باب خیار عیب و در ضمن مبحث بیع المصرّاة یا تصریه مطرح کرده اند. شماری دیگر آن را صورتی خاص از خیار تخلف از وصف دانسته اند، اما برخی فقها به استقلال خیار تدلیس تصریح کرده اند و برخی دیگر در باره آن در فصلی جداگانه یا به عنوان خیاری مستقل بحث کرده اند.


۵.۱ - تدلیس به نحو تصریه

از مهمترین مصادیق تدلیس، تصریه است، یعنی امتناع از دوشیدن شیر حیوان شیرده‌ به‌طور موقت به منظور آن‌که در زمانِ فروش حیوان، شیردهی آن بیش از واقع نشان داده شود. فقها با استناد به احادیثی خاص و حدیث لاضرر و ادلّه دیگر، آن را حرام و با شرایطی موجب حدوث خیار شمرده اند اغلب آنان به استناد حصول ضرر یا تدلیس، حکم مذکور در احادیث را به تمامی حیوانات و حتی انسان تعمیم داده اند.

۵.۱.۱ - تصریه در نظر مشهور فقهای امامی

به نظر مشهور فقهای امامی، هرگاه تصریه با اقرار یا بیّنه ثابت شود، فسخ عقد تا سه روز پس از اثبات ممکن است، در غیر این صورت می‌توان با حداکثر سه روز آزمودنِ (اختبار) حیوانِ شیرده، تصریه را ثابت کرد. بنابراین، چنانچه در این مدت، شیر حیوان کاهش یابد، خریدار می‌تواند معامله را فسخ کند، البته پس از سه روز اختبار، فسخ معامله باید فوری و بدون تأخیر صورت گیرد. اگر خریدار معامله را فسخ کند، باید شیر دوشیده شده و در صورت تلف شدن، مثل یا قیمت آن را به مالک برگرداند.

۵.۲ - تدلیسِ ماشطه، غِشّ و نَجْش

از دیگر مصادیق تدلیس در منابع فقهی یا از مفاهیمی که می‌تواند مصداق تدلیس باشد، عبارت‌اند از: تدلیسِ ماشطه (آرایشگر)، یعنی نیکو جلوه دادن زنی که قصد ازدواج دارد یا پوشاندن عیوب وی از راههایی چون کاربرد مواد آرایشی و پیوند مو.
غِشّ (یا غشّ خفی)، یعنی خدعه پنهانی با آمیختن مبیع با جنسی کم ارزشتر به طوری که پیدا نباشد.
نَجْش، یعنی ورود شخص ثالث که خریدار کالا نیست در ظاهر خریدار به منظور افزایش بهای کالای مورد معامله میان دو فرد یا ستایش نابجای شخص ثالث از آن کالا؛ شرط کردن یک صفت یا ویژگی مفقود برای یکی از طرفین عقد نکاح و رعایت نکردن امانت و صداقت در بیوع امانات، یعنی بیعهایی که در آن فروشنده باید قیمت خرید خود را افشا کند.


برای تحقق خیار تدلیس دو شرط اساسی لازم است: انجام گرفتن کار فریبنده و فریب خوردن طرف عقد. کار فریبنده ممکن است به صورت کردار یا گفتار باشد که تدلیس حاصل از آن‌ها را بترتیب تدلیس فعلی و تدلیس قولی می‌نامند. همچنین در برخی موارد صِرف سکوت معامله کننده در باره عیوب پنهان مبیع یا شخص طرف عقد، می تواند تدلیس را تحقق بخشد. در فقه امامی در باره لزوم بیان عیوب کالای مورد معامله توسط طرف عقد، اقوال مختلفی ابراز شده است.

از دیدگاه فقها و حقوقدانان، هر کار فریبنده ای موجب تدلیس نیست. بسیاری از جلوه پردازیها و ظاهرسازیهای معمول در تجارت، مانند تزیین کالا یا لباس یا آرایش طرف عقد نکاح در حد متعارف که از نظر عقلا پسندیده است، موجب خیار نمی‌شود، هرچند برخی فقها این کارها را مکروه دانسته اند. علاوه بر این، کار فریبنده را باید طرف عقد انجام دهد و تدلیس شخص ثالث اصولاً اثری ندارد. با اینهمه، فقها در عقد نکاح، فریبکاری ولیّ زوج یا زوجه، عاقد و حتی واسطه ازدواج را موجب خیار می‌دانند و معدودی از فقها در نَجْش، که شخصی بیگانه در معامله دخالت می‌کند، به تحقق خیار قائل اند. همچنین برای تحقق کار فریبنده لازم است که تدلیس کننده قصد فریب داشته باشد و فقها در تعریف و تحلیل مصادیق تدلیس به این نکته توجه داشته اند. حتی به فتوای برخی فقها، در تصریه، اگر فروشنده در ازدیاد شیر مقصّر نباشد و شیر خودبخود یا بر اثر فراموشی جمع گردد، خیار به وجود نمی‌آید. حقوقدانان نیز وجود قصد فریب را برای تحقق کار فریبنده ضروری دانسته اند، هرچند از دیدگاه آنان نباید تدلیس را مانند حقوق رم، جرمی مدنی تلقی کرد و احکام تدلیس به اصول مسئولیت مدنی نزدیکتر است تا قواعد کیفری.

ارتکاب اعمال فریبنده در صورتی موجب ثبوت خیار می‌شود که در طرف دیگر عقد اثر گذاشته و وی را به انعقاد آن وادارد. فقها در مصادیق بارز تدلیس، مانند تصریه و نجش، به این نکته تصریح کرده اند؛ و علاوه بر آن، گفته‌اند که با علم طرف عقد به فریبکاری متعاقد دیگر و نیز در صورت آشکار بودن عیب یا قابل تشخیص بودن آن بسهولت، برای وی خیار به وجود نمی‌آید.

در برخی منابع فقهی، افزایش یافتن ثَمَن معامله به سبب تدلیس، از شروط تحقق خیار شمرده شده است ولی بسیاری از فقها، با آن‌که مهمترین دلیل ثبوت خیار را قاعده لاضرر می‌دانند، چنین شرطی را مطرح نکرده اند. حتی به نظر برخی فقها، اشتراط هر وصفی که از دیدگاه عقلا پسندیده باشد، حتی اگر مالیت عین موصوف را کاهش دهد، می تواند تدلیس را تحقق بخشد. ظاهراً به نظر این دسته از فقها، حصول ضرر، حکمت و دلیل ثبوت خیار به شمار می‌رود نه شرط آن، و از آن‌جا که برای استناد به حکمت یک حکم وجود آن در بیش‌تر مصادیق حکم کافی است، چنین شرطی ضروری نمی‌نماید. با وجود این، باید پذیرفت که تدلیس معمولاً با زیان تدلیس شونده و چه بسا با غبن وی همراه است.
به تصریح برخی فقهای امامی، خیار تدلیس فوری است و پس از اثبات تدلیس باید بی درنگ اعمال شود. این نظر در مادّه ۴۴۰ قانون مدنی ایران انعکاس یافته است.
خیار تدلیس‌ به‌طور معمول در ابواب عقد بیع مطرح شده است، ولی از منابع فقهی برمی آید که این خیار ویژه عقد بیع نیست و بخصوص در عقد نکاح بتفصیل از آن بحث شده است. در حقوق ایران نیز تدلیس به عقد بیع اختصاص ندارد و به نظر حقوقدانان، امروزه عقد بیمه از موارد شایع وقوع تدلیس است.

به موجب برخی منابع فقهی، طرف زیان دیده از تدلیس علاوه بر خیار فسخ، حق مطالبه خسارت را نیز دارد. در این منابع، در باره چگونگی پرداخت خسارت فسخ عقد نکاح بر اثر تدلیس، آرا و اقوال گوناگونی مطرح شده است. شماری از فقها، تدلیس را مستوجب تعزیر نیز دانسته اند.

یکی از مباحث تدلیس در باب تجارت و نکاح می‌باشد.

۱۳.۱ - موارد تحقق تدلیس

۱. نشان دادن چیزی بر خلاف واقع، مانند سرخ کردن صورت کنیز جهت سرخ روی نشان دادن وی یا ندوشیدن شیر گوسفند به منظور پرشیر نشان دادن آن.
۲. بازگو نکردن عیب موجود با علم به آن.
۳. عقد به وصف یا شرط کمال با علم به فقدان آن در واقع، مانند ازدواج با زنی با وصف آزاد بودن (برده نبودن) یا با شرط دوشیزه بودن (بیوه نبودن)؛ در حالی که وی در واقع فاقد آن وصف یا شرط است.

صِرف وجود عیب در صورتی که دو طرف عقد از آن آگاهی نداشته باشند تدلیس به شمار نمی‌رود.

۱۳.۲ - حکم تدلیس

تدلیس به همه گونه‌های آن حرام است و موجب ثبوت خیار می‌شودکه به اهمّ موارد و مصادیق آن در دو باب فقهی یادشده اشاره می‌کنیم.

۱۳.۳ - تدلیس در معامله حیوان شیرده

تصریه (ندوشیدن شیر و جمع شدن آن در پستان حیوان جهت پرشیر نشان دادن آن) از مصادیق تدلیس است و خریدار پس از آگاهی از آن می‌تواند معامله را فسخ کند

۱۳.۴ - تدلیس کنیز برای خریدار

آرایش کردن زن یا کنیز به ‌گونه‌ای که زشتی وی را پنهان کند و او را بر خلاف واقع، زیبا نشان دهد تا خواستگاران یا خریداران به ازدواج یا خرید وی رغبت نشان دهند، تدلیس و حرام است که در فقه از آن به تدلیس ماشطه (آرایشگر) تعبیر می‌شود.

۱۳.۵ - حکم مزد تدلیس ماشطه

دریافت مزد در قبال چنین عملی (تدلیس ماشطه) باطل است.

۱۳.۶ - خیار تخلف شرط

اگر کسی کنیزی را به وصف یا شرط سرخ گون یا دارای گیسوان بودن بخرد سپس خلاف آن آشکار شود، به قول مشهور، حق خیار دارد. این حق در فرض اشتراط از جهت تخلف شرط است نه تدلیس.

۱۳.۷ - تدلیس در نکاح

تدلیس در ازدواج، یا نسبت به عیوبی است که موجب ثبوت خیار می‌شوند، مانند دیوانگی، نابینایی و عنن، یا نسبت به دیگر کاستیها، مانند یک چشم بودن یا ناقص بودن بعضی اعضای بدن و یا نسبت به صفات کمال، مانند زیبایی، حسب و نسب عالی و دوشیزه بودن که زن یا شوهر ِ فاقد آنها خود را بدان متصف نماید.

۱۳.۸ - ثبوت خیار فسخ در تدلیس

ثبوت خیار فسخ در فرض اوّل که در متن فوق گفته شد، از آثار عیب است نه تدلیس؛ لیکن حرمت تدلیس و استحقاق کیفر بر آن از آثار تدلیس به شمار می‌روند. در این صورت با تحقّق دخول، اگر تدلیس کننده غیر زوجه باشد، شوهر بعد از فسخ عقد در صورتی که با همسرش نزدیکی کرده باشد، باید تمام مهر را به زن بپردازد؛ لیکن می‌تواند آن را از تدلیس کننده بگیرد؛ ولی اگر تدلیس کننده خود زوجه باشد مستحق مهر نخواهد بود. در دو فرض دیگر، تدلیس در صورتی موجب ثبوت خیار فسخ خواهد بود که عدم آن کاستی ـ در فرض دوم ـ یا وجود صفت کمال ـ در فرض سوم ـ به صورت شرط یا وصف در متن عقد ذکر شده باشد و گرنه صرف بازگو نکردن عیب و کتمان آن، موجب ثبوت خیار فسخ نمی‌شود.البتّه برخی در ثبوت خیار فسخ به سبب تدلیس حتّی در صورت شرط ـ جز در موارد وجود دلیل خاص ـ اشکال کرده و آن را نپذیرفته اند.
در مقابل، گروهی حقّ خیار فسخ را حتّی در صورتی که در عقد وصف کمال، شرط نشده باشد، لیکن عقد مبنی بر آن باشد نیز ثابت دانسته‌اند، مانند موردی که زنی ادّعا کرده از فلان قبیله است و مردی به سبب این انتساب، با وی ازدواج کرده، سپس خلاف آن آشکار شده است. در چنین موردی خیار فسخ عقد نزد اینان ثابت است؛ هرچند در متن عقد شرط نشده باشد.

چنانچه کسی که حقّ خیار دارد بعد از دخول، عقد ازدواج را فسخ کند، حکم مهر، همانند صورت نخست است.


(۱) ابن ادریس حلّی، السّرائرالحاوی لتحریر الفتاوی کتاب المتاجر و البیوع، در سلسلة الینابیع الفقهیة، ج ۱۴: المتاجر، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳) ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴) ابن منظور، لسان العرب.
(۵) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۲، چاپ احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره (بی تا).
(۶) حسن امامی، حقوق مدنی، ج ۱، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۷) مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
(۸) مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
(۹) پرویز اوصیا، «تدلیس: مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، انگلیس، اسلام و ایران»، در تحولات حقوق خصوصی، زیرنظر ناصر کاتوزیان، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۰) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۱۱) محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش.
(۱۲) عبدالحی حجازی، النظریة العامّة للالتزام، کویت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۳) حر عاملی، وسائل الشیعة.
(۱۴) محمدجواد بن محمدحسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلاّ مة، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸/ ۱۹۹۶ـ ۱۹۹۸.
(۱۵) عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
(۱۶) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۱۷) عبدالرزاق احمد سنهوری، النظریة العامة للالتزامات، ج ۱: نظریة العقد، بیروت ۱۳۵۳/۱۹۳۴.
(۱۸) علی شایگان، حقوق مدنی، به کوشش محمدرضا بندرچی، قزوین ۱۳۷۵ ش.
(۱۹) محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، قم ۱۴۱۴.
(۲۰) محمد بن مکی شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة، چاپ محمدتقی مروارید و علی اصغر مروارید، تهران ۱۴۰۶.
(۲۱) زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم ۱۴۰۸.
(۲۲) زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۳) عبدالرحمان صابونی، شرح قانون الاحوال الشخصیة السّوری، دمشق ۱۳۹۶ـ۱۳۹۹/ ۱۹۷۷ـ۱۹۷۹.
(۲۴) حسین صفایی و اسداللّه امامی، حقوق خانواده، نکاح و انحلال آن، ج ۱، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۵) علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
(۲۶) محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۲۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج ۲، قم ۱۴۱۸.
(۲۸) حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۵، قم ۱۳۷۴ ش.
(۲۹) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۳۰) ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج ۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۳۱) عبداللّه مامقانی، مناهج المتّقین فی فقه ائمة الحق و الیقین، قم: آل البیت، (بی تا).
(۳۲) جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
(۳۳) علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
(۳۴) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۸، قم ۱۴۱۴.
(۳۵) الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۳۶) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشّتات، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۷) محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
(۳۸) EI ۲ , sv " Tadlis ۲ " (by G H A Juynboll) ;.
(۳۹) Ignaz Goldziher, Muslim studies , vol ۲, ed S M Stern, translated from the German by C R Barber and S M Stern, London ۱۹۷۱.

۱. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۳۶۲، ج ۱۲، چاپ احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره (بی تا).
۲. ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۷.
۳. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۲۸، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.    
۴. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۳۶۲، ج ۱۲، چاپ احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره (بی تا).
۵. زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص۱۴۲، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم ۱۴۰۸.
۶. گولد تسیهر، ج ۲، ص ۵۵.
۷. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۸. تدلیس: مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، انگلیس، اسلام و ایران، در تحولات حقوق خصوصی، ج۱، ص۲۹۷، پانویس ۱، پرویز اوصیا، زیرنظر ناصر کاتوزیان، تهران ۱۳۷۵ ش.
۹. اشتراط زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۶، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۱۲. عبداللّه مامقانی، مناهج المتّقین فی فقه ائمة الحق و الیقین، ج۱، ص۳۷۰، قم: آل البیت، (بی تا).
۱۳. ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۰، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۴. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۱۵. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۱۱۰۷.
۱۶. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۷. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۲۰، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۱۸. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۹. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۲۰. عبدالرحمان صابونی، شرح قانون الاحوال الشخصیة السّوری، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۳۹۶ـ۱۳۹۹/ ۱۹۷۷ـ۱۹۷۹.
۲۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۲. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۳. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۴. وهبه مصطفی زحیلی، ج۴، ص۵۲۲، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۵. وهبه مصطفی زحیلی، ج۴، ص۵۲۹، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۶. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۲۷. احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۸، ص۴۳۰، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۸، قم ۱۴۱۴.
۲۸. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۵، ص۲۰۳، قم ۱۴۱۸.
۲۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۳۰. ابن ادریس حلّی، السّرائرالحاوی لتحریر الفتاوی کتاب المتاجر و البیوع، ج۱، ص۳۳۸، در سلسلة الینابیع الفقهیة، ج ۱۴: المتاجر، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۳۱. یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱۹، ص۹۷، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
۳۲. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۶، قم ۱۴۱۸.    
۳۳. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۶، قم ۱۴۱۴.    
۳۴. محمد بن مکی شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدتقی مروارید و علی اصغر مروارید، تهران ۱۴۰۶.
۳۵. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ ۱۲۵، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۳۶. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۴ـ۴۰۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۳۷. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۹، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۳۹. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۷، قم ۱۴۱۴.
۴۰. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۴۱. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۶_۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۲. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱ ۵۰۲، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۴۳. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۷، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۴۴. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۷، قم ۱۴۱۴.    
۴۵. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۵ـ۴۰۶، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۴۶. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۷. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ۱۲۶، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۴۸. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۶ـ ۲۷۹، قم ۱۴۱۴.
۴۹. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۰. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱ ـ۵۰۴، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۱. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۴ـ۴۱، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۵۲. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۳. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۱۵۰، قم ۱۴۱۸.
۵۴. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۱۵۸، قم ۱۴۱۸.
۵۵. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۵، قم ۱۴۱۴ ۱۴۱۵.    
۵۶. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۶۲۲۶۳، قم ۱۴۱۴ ۱۴۱۵.    
۵۷. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۸۱ـ۲۸۲، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
۵۸. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۵۹ ـ۶۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۵۹. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۶۰. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۶۱. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۳۸، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۶۲. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۶۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۶۴. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۳۴ـ ۳۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۶۵. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۵۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۶۶. مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۶۷. حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۵۱۴، تهران ۱۳۶۸ ش.
۶۸. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۶۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸ـ ۲۲۰، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷۰. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۷۱. جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۰، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
۷۲. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۳۹۴ـ ۳۹۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۷۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۷۴. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۱۸۹ـ۱۹۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش.
۷۵. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۲۸۹، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷۶. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۸۲ـ ۳۸۴.
۷۷. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۱۹۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش.
۷۸. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۲۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش.
۷۹. حسین صفایی و اسداللّه امامی، حقوق خانواده، ج۱، ص۵۱۵، نکاح و انحلال آن، ج ۱، تهران ۱۳۶۹ ش.
۸۰. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۴۰، تهران ۱۳۷۶ ش.
۸۱. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۵۳۹۶، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۲. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۲۸۲ـ۲۸۶، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
۸۳. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۱، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۸۴. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۶ ـ۸۴، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۸۵. ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۸۶. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۷، قم ۱۴۱۸.    
۸۷. علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، ج۵، ص۳۲، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
۸۸. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۸۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۳۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۹۰. مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۵۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۹۱. محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۱۹۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش.
۹۲. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۳۳ـ ۳۳۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
۹۳. عبدالحی حجازی، النظریة العامّة للالتزام، ج۱، ص۱۰۴۶ـ۱۰۴۷، کویت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۹۴. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۳۵، تهران ۱۳۷۶ ش.
۹۵. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹۶. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۹۷. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۹، قم ۱۴۱۴.
۹۸. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۹۹. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۰. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۰۱. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ ۱۲۵، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۱۰۲. حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۶، قم ۱۴۱۸.
۱۰۳. ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۴. ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۰ ـ۸۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۵. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۱، ص۳۲۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
۱۰۶. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۳۹۲ـ ۳۹۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
۱۰۷. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۱۱۰۸.
۱۰۸. محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۹، قم ۱۴۱۴.
۱۰۹. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۱۱۰. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۸۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۱. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۲۸۱، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
۱۱۲. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵ ـ۸۶۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۱۱۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸ـ۳۹۹، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۱۱۴. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۵۱، تهران ۱۳۷۶ ش.
۱۱۵. پرویز اوصیا، «تدلیس: مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، ج۱، ص۳۲۳، انگلیس، اسلام و ایران»، در تحولات حقوق خصوصی، زیرنظر ناصر کاتوزیان، تهران ۱۳۷۵ ش.
۱۱۶. عبدالرزاق احمد سنهوری، النظریة العامة للالتزامات، ج۱، ص۳۹۵ـ ۳۹۸، ج ۱: نظریة العقد، بیروت ۱۳۵۳/۱۹۳۴.
۱۱۷. حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۵۱۴، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۱۸. علی شایگان، حقوق مدنی، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش محمدرضا بندرچی، قزوین ۱۳۷۵ ش.
۱۱۹. زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۷، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۲۰. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشّتات، ج۲، ص۱۷۳، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۲۱. مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۹، چاپ افست قم ۱۴۱۶.
۱۲۲. محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۵۴ ـ ۸۵۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲.
۱۲۳. علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۳۰۳ـ۳۰۵، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
۱۲۴. حسین صفایی و اسداللّه امامی، حقوق خانواده، ج۱، ص۲۴۹، نکاح و انحلال آن، ج ۱، تهران ۱۳۶۹ ش.
۱۲۵. الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۲۶. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۶۲.    
۱۲۷. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۶۳-۳۶۵.    
۱۲۸. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۴.    
۱۲۹. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۸۴.    
۱۳۰. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۲.    
۱۳۱. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۴.    
۱۳۲. جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۸۴.    
۱۳۳. جواهر الکلام، ج۲۳، ص ۲۸۴.    
۱۳۴. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶.    
۱۳۵. مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۵.
۱۳۶. مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۲-۱۳۳.
۱۳۷. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵.    
۱۳۸. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۸۵-۳۸۶.    
۱۳۹. مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۶-۱۳۷.
۱۴۰. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵.    
۱۴۱. منهاج الصالحین(خویی)، ج۲، ص۲۷۹.    
۱۴۲. فقه الصادق، ج۲۲، ص۱۰۰-۱۰۶.    
۱۴۳. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۸۵-۳۸۶.    
۱۴۴. مهذب الاحکام، ج۲۵، ص ۱۳۷.


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تدلیس در فقه»، شماره۳۳۸۲.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۴۲۳-۴۲۴.   


درباره فریب عرفی «مهریه را کی داده و کی گرفته»

تصور اینکه، «مهریه را کی داده و کی گرفته» درست است؟

تصور اینکه، «مهریه را کی داده و کی گرفته» درست است؟

ایسنا/کرمان یک وکیل پایه یک دادگستری، ضرب المثل «مهریه را کی داده و کی گرفته» را فریب دهنده و نادرست دانست و توجه به مفاد قرارداد ازدواج، موضوع مهریه را مورد تاکید قرار داد.

دکتر سید امیر رسول معین زاده میرحسینی عضو بنیاد ملی نخبگان و پژوهشگر دکترای حقوق خصوصی دانشگاه تهران در گفت وگو با خبرنگار حوزه حقوقی ایسنا گفت: "مَهریه" یا همان غلط مصطلح آن "مِهریه"، مطابق فقه اسلامی و به تبع آن، قانون مدنی ایران، مالی است که ضمن عقد نکاح یا همان قرارداد ازدواج، بین زوجین مورد توافق قرار می‌گیرد و شوهر را متعهد به پرداخت آن در حق زن می‌کند.

وی افزود: زوجیت، نتیجه و اثر اصلی قرارداد ازدواج است که برخلاف سایر قراردادها، جنبه اخلاقی و معنوی آن بر جنبه حقوقی‎اش غلبه دارد. با این وجود، عقد نکاح، علاوه بر اثر اصلی خود، آثار و نتایج دیگری نیز دارد که تا حدودی وجهه حقوقی و بعضا اقتصادی به خود می گیرد. 

این حقوقدان ادامه داد: برای نمونه، زوج، متعهد به پرداخت یک سری حقوق مالی نظیر مهریه، نفقه، اجرت‎المثل ایام زوجیت، نحله و ... به زوجه می باشد لذا زن و مرد می‌توانند هرچیزی را که جنبه مالیت داشته باشد و عرفا به آن "مال" اطلاق شود به عنوان مهریه در ضمن عقد نکاح خود، تعیین کند.

عضو کانون وکلای دادگستری مرکز، با اشاره به اینکه از حیث ارزش مالی، حداقل و حداکثری برای تعیین مهریه وجود ندارد، عنوان کرد: زوجین می توانند مالی با ارزش هزار تومان و حتی کمتر الی ده میلیارد تومان و حتی بیشتر را به عنوان مهریه تعیین کنند. هم‎چنین تعیین نوع این مال، به صلاحدید خودشان است برای مثال می توانند وجه نقد، سکه طلا، خانه، اتومبیل و غیره را به عنوان مهریه تعیین کنند. 

معین زاده میرحسینی با بیان نکت ه‎ای مهم در تعیین نوع مهریه تاکید کرد: آنچه که پیشتر هم، به آن اشاره شد مالیت داشتن مهریه است، برای مثال زوجین نمی توانند ده کیلو بال مگس را به عنوان مهریه تعیین کنند زیرا که منفعت عقلایی نداشته و در بازار برای آن ارزش اقتصادی قائل نیستند، یا چیزهایی که طبق شرع مقدس اسلام یا قوانین، معامله آن ممنوع و باطل هست نظیر مشروبات الکلی یا مواد مخدر را به عنوان مهریه تعیین کنند زیرا که در بازار مسلمین، این اشیا فاقد ارزش و مالیت هستند.

وکیل پایه یک دادگستری استان کرمان بیان داشت: برخلاف تصور عمومی، در عقد نکاح دائم، تعیین مهریه الزامی نیست، چنانچه زن و مرد در موقع جاری شدن صیغه عقد نکاح از تعیین مهریه اجتناب ورزند، زوجه مستحق "مَهرالمثل" خواهد بود.

وی ادامه داد: مهرالمثل، به معنای مهریه‌‎ای است که عرفا برای زنی با چنین جایگاه و موقعیت خانوادگی و اجتماعی تعیین می‌‎شود لذا برای تعیین مهرالمثل، کارشناس دادگستری، به دستور دادگاه، باتوجه به معیار فوق‌‎الذکر، مهریه‌ای، برای زوجه تعیین و زوج متعهد به پرداخت آن خواهد بود.

عضو بنیاد ملی نخبگان، درخصوص تعیین مهریه عقد نکاح موقت گفت: برخلاف عقد نکاح دائم، در عقد نکاح موقت، تعیین مهریه، ضروری است و در صورت عدم تعیین، عقد نکاح باطل خواهد بود لذا همانطور که گفته شد، میزان ارزش مهریه، به توافق زوجین بستگی دارد. شرع و قانون، این توافق را هرچند که ارزش مال تعیین شده، بسیار سنگین هم باشد به رسمیت می شناسد و دلیل آن هم، اراده و اختیار زوج در تعیین مهریه است.

وی با بیان اینکه مرد بالغ، عاقل، رشید و مختاری که تعهد به پرداخت مهریه گزاف و سنگین می‌کند، مصداق بارز قاعده "اقدام" و در اصلاح عامیانه همان " خود کرده را تدبیر نیست" می باشد، افزود: با این وجود، آقایان، در اغلب موارد در موقع جاری شدن صیغه نکاح، کور و کر می شوند، هیجان و احساس بر عقل و منطقشان غلبه می کند و مالی را به عنوان مهریه تعیین ‎می کنند که بعضا اگر اموال کل خانواده یا خاندانشان را روی هم بگذارند پاسخ‎گوی تامین آن نخواهد بود. 

این حقوقدان در ادامه، تصریح کرد: شاید چنین افرادی، روی این ضرب ‎المثل بسیار فریب‌‎دهنده و قطعا نادرست "مهریه را کی داده کی گرفته" حساب باز می کنند این درحالی است که مهریه را یا به زبان خوش می‌دهند و یا به زبان قهر و زور می‎ستانند.

مدرس دانشگاه شهید باهنر کرمان گفت: در طول سالیان اخیر، واحدهای اجرای مفاد اسناد رسمی ادارات ثبت اسناد و املاک، دادگاه‌های خانواده مملو از زن و شوهرهایی هست که روزی با شیرینی عسل، دهان خود را شیرین و حالا با تلخی دعاوی خانوادگی از جمله مطالبه مهریه، کام خویش را زهر کرده ‎اند و زندان‌ها پر از مردانی است که به علت عدم پرداخت مهریه یا قسطی از اقساط آن، آزادی‎شان سلب شده است.

معین زاده میرحسینی با تاکید براین نکته که خانم‌ها برای وصول مهریه راه سهل و آسانی را در پیش ندارند، ادامه داد: آقایان در بیشتر موارد با شروع اختلافات، مالکیت اموال خود را به اطرافیان منتقل می‌کنند یا حتی بعد از توقیف اموال توسط خانم، با طرح دعاوی صوری از سوی اشخاص ثالث، مانع از وصول مهریه همسرشان می شوند و خانم نیز باید مدت مدیدی به دنبال حق خود بدود و آخر سر هم دادگاه مهریه وی را تقسیط نموده به گونه‌‎ای که اگر آقا هزار سال هم عمر نماید لازم نیست نصف طلب خانم را هم بپردازد.

پژوهشگر دکترای حقوق خصوصی دانشگاه تهران، درخصوص مبحث طلاق، بیان داشت: در بحث طلاق، که شرعا و قانونا از اختیارات زوج است و خانم‌ها جز در موارد استثنایی امکان مطلقه نمودن خود را ندارند، آقا، خانم را چنان تحت فشار قرار می دهد که بالاخره خانم به این ترفند قدیمی متوسل شود که "مهرم حلال، جانم آزاد". لذا مطالب شگفت انگیز درخصوص مهریه کم نیست.

این مدرس دانشگاه افزود: اگر خانمی فوت کند، پدر و مادرش می توانند بخشی از مهریه دخترشان را که به ایشان ارث می‎رسد از داماد سابقشان مطالبه کنند لذا مدعیان مهریه منحصر به زوجه شخص نیست چه بسا مردی به علت نپرداختن مهریه به پدرِ همسر مرحومش، به زندان هم برود.

معین زاده میرحسینی با بیان اینکه، مهریه یکی از معضلات اساسی و پیچیده امروز جامعه ما می باشد، گفت: قوای سه ‎گانه هر یک به سهم خویش، سعی در حل و فصل این مشکل داشته و دارند اما تا به امروز راه به جایی نبرده ‎اند، از تعیین ۱۱۴ عدد سکه بهار آزادی به عنوان سقف، جلب زوج در عدم پرداخت مهریه گرفته تا تعیین حق الثبت های سنگین که اخیرا زمزمه‎ تصویب آن به گوش می‎رسد.

وکیل پایه یک دادگستری استان کرمان ادامه داد: به نظر بنده هیچ کدام قدرت کافی برای حل این مسئله را ندارند و بهترین راه حل، آگاهی ‎بخشی و فرهنگ ‎سازی است، به ‎گونه ای که جوانان و خانواده های آنان، ضمن کنترل غلیان احساسات در دوره پیش از عقد نکاح یا به اصطلاح دوران نامزدی، با عقلانیت و به دور از چشم و هم چشمی و تقلید از رسوم نادرست، نسبت به مفاد قرارداد ازدواج خود از جمله مهریه تصمیم گیری کنند.

گفت و گو از معظمه رنجبر