به گزارش فرارو به نقل از گاردین، انفعال و انتظار کشیدن برای اتفاقات خوب در زندگی ممکن نیست و افراد برای بازگرداندن شادی به زندگی خود باید راهکارهای جدیدی امتحان کنند. در اولین قدم لازم است احساس ترحم نسبت به خودتان را از بین ببرید. دلسوزی و ترحم نسبت به خودتان کمکی به تغییر شرایط نمیکند.
بجای احساس ترحم بهتر است با خود مهربان باشید و با احساس شفقت نسبت به خودتان رخدادهای تلخ زندگی را پشت سر بگذارید. گاهی اوقات تشخیص میان احساس ترحم یا شفقت نسبت به خودتان سخت است، اما نگران نباشید. با این روش میتوانید به راحتی متوجه شوید کدام حس را نسبت به خودتان دارید.
یک تکه کاغذ بگیرید و آن را به دو ستون تقسیم کنید. سر یک ستون ترحم به خود و دیگری شفقت به خود را یادداشت کنید. زیر عنوان شفقت به خود بنویسید: «سازنده است و باعث افزایش ظرفیت عاطفی، خودآگاهی و رشد میشود.» برای ستون ترحم به خود بنویسید: «مخرب است و به چرخه منفی نگری، درماندگی و رکود عاطفی منجر میشود.»
اکنون به این فکر کنید که چگونه درباره خودتان فکر و حتی صحبت میکنید، چه اقداماتی برای بازگرداندن شادی به زندگیتان انجام میدهید و در چه زمینههایی منفعل هستید و سکون و پسرفت را پذیرفتهاید؛ درباره بخشهای مختلف زندگی و رفتار خود فکر کنید و با دقت هر کدام را در ستون مربوطه قرار دهید.به عنوان مثال، انجام کاری فعال برای کمک به خود، مانند کمک گرفتن از یک روان درمانگر، مفید است. چنین فعالیتی در ستون دلسوزی به خود قرار میگیرد. در مقابل تمرکز بر اتفاقاتی که در طی آن مورد ظلم یا رنج قرار گرفتهاید و از دیگران رنجیده شدهاید و در نتیجه نشخوار فکری، اضطراب و پسرفت، در ستون ترحم برای خود قرار میگیرد.
در ابتدا ممکن است تشخیص ترحم به خود از احساس شفقت برای خود، سخت باشد، اما یاد گرفتن تفاوت میان این دو احساس درونی بسیار مهم است. برای مثال هنگامی که با یک شکست در زمینه کاری مواجه میشوید، میتوانید به خودتان بگویید: «اشکال ندارد. همه اشتباه میکنند. از این موضوع درس میگیرم و دفعه خواهم گرفت و دفعه بعد بهتر عمل خواهم کرد.» در عوض احساس ترحم به خود میتواند باعث شود احساس کنید در حق شما بیانصافی شده است، لیاقت شما بیشتر از اتفاقی که افتاد است و کارفرما به دلایل شخصی و غرض ورزی چنین کاری کرده است.
هدف از این تمرین آگاهی پیدا کردن نسبت به زمانهایی است که نسبت به خود احساس ترحم میکنیم و به نتایج غیرمنطقی میرسیم. مقابله با این افکار و جایگزین کردن آنها با افکار شفقتآمیز نسبت به خود باعث ایجاد تغییر در مکانیسم دفاعی مغز میشود.
ایجاد تغییر و یافتن راهی برای پیشرفت با وجود افکار ترحمآمیز نسبت به خود تقریباً غیرممکن است. البته بسیار مهم است در زمان شناسایی افکار ترحمآمیز نسبت به خودتان احساس شرم و سرافکندگی نکنید، زیرا نه تنها کمکی نمیکند بلکه شرایط را وخیمتر میکند، اما به خودتان اجازه دهید در مواجهه با افکار شفقتآمیز احساس پیروزی و پیشرفت داشته باشید و به خودتان افتخار کنید.
لحن افکار شفقتآمیز با خود مهربان و گرم است و شامل دست بکار شدن برای کاهش رنج و برقراری ارتباط مفید با دیگران است. دلسوزی به خود شامل احساس درماندگی، رنجش و انزوا است که منجر به افسردگی و غرق شدن در افکار منفی میشود.
به جای اینکه اجازه دهید احساسات شما تمام زندگیتان را کنترل کند، یک بخش نظارت کننده در ذهنتان ایجاد کنید که از دور احساسات و افکار افسرده کننده را تماشا کند. با کمک این روش دیگر در افکار منفی خود غرق نخواهید شد، زیرا احساسات تمام واکنشهایتان را شکل نمیدهند و بخشی از مغز شما به عنوان یک داور از دور واکنشهایتان را تحت کنترل دارد.
این تمرین باعث ایجاد دید متعادلتری نسبت به شرایط و احساسات شما میشود، در حالی که دلسوزی به خود، فاقد دیدگاه است و منجر به نشخوار فکری و دید تحریف شده از واقعیت میشود.
طبیعی است که بخواهیم صرفاً بر روی نکات منفی زندگی خود تمرکز کنیم، اما اگر نسبت به نکات مثبت و پیشرفتها بیتفاوت باشیم هیچ شانسی برای بهتر شدن شرایط قائل نخواهیم شد. به دستاوردهایتان افتخار کنید و بابت اتفاقات خوب سپاسگزار باشید. طبیعت انسان به دنبال پیشرفت، رسیدن به دستاوردهای جدید و مشخص کردن اهداف بزرگتر است، اما نباید راهی که طی کردهاید و کوچکترین پیشرفتها در مسیر را فراموش کنید.
گاهی اوقات ایده چیزی را دوست داریم و پس از به واقعیت پیوستنش متوجه میشویم اشتباه کردهایم؛ این اتفاقی طبیعی است و نباید خودتان را سرزنش کنید. اهداف و ایدههای جدیدی مشخص کنید و آزمایش کنید چه چیزی باعث خوشحالی شما میشود. منتظر ماندن برای تغییر شرایط هدر دادن زندگی است و کمکی به حالتان نمیکند.
در کل انفعال و سرزنش (ترحم به خود) را با فعال بودن و مسئولیت پذیری (شفقت به خود) تعویض کنید. به زودی مشاهده میکنید زندگی خود را بیشتر دوست خواهید داشت و دیگران نیز شما را بیشتر دوست خواهند داشت
نقد واحد:
نویسنده به گونه ای نوشته است گویا احساس مورد ظلم یا بی مهری دیگران قرار گرفتن، یک توهم و برداشت نادرست است. این خود گفته و برداشتی نادرست است. حال اینکه کسی پس از این احساس چه راهی در رویارویی با آن در پیش بگیرد و رویکردی سازنده یا ویرانگر (مخرب) در پیش بگیرد، چیزی دیگر است. همه انسانها و ظاهرا بسیاری حیوانات دریافتی (درک و فهمی) از ستم (ظلم) دارند و این تجربه را بارها داشته اند و چیزی انکارناپذیر است که زمینه (محیط) با ستم و بی عدالتی و پایمال کردن حقهای گوناگون، حال چه کوچک و چه بزرگ، با انسانها و حیوانات برخورد می کند و این موجب رنج می شود. ولی رفتار و واکنش موجودات به این رنجها گوناگون است؛ برخی افسرده می شوند، برخی قهر می کنند، برخی پرخاش می کنند، برخی شکیبایی (صبر) می کنند، ... ، برخی با شکیبایی و آگاهی، تلاش برای بهسازی (اصلاح) می کنند.
اینکه نویسنده و مترجم در ترجمه از واژه های: "ترحم"، "شفقت"، "دلسوزی" با معنای خاصی که خود در ذهنش تعریف کرده است، بهره برده، باعث نمی شود ما بپذیریم این واژه ها همان معنا را دارند و یکی بد است و دیگری خوب. انسان می تواند بداند مورد ستم و آزار نابحق قرار گرفته است و برای خود دلسوزی کند و به خود ترحم کند و با حس شفقت برای خود نیز تلاش در بهبود خود کند؛ یعنی تلاش کند پیامدهای ناخوشایند آن را از روان و ذهن خویش بزداید و ویرانیهای درونی را بازسازی و نوسازی کند تا آنکه حتی توانمندتر از گذشته از تجربه ای ناخوشایند که محیط سر راه او گذاشته بوده است، بیرون آید و بگذرد. "دلسوزی" واژه ای فارسی است که برابر با؛ "ترحم" و "شفقت" که هر دو لغتهایی عربی هستند، می باشد.
انسان آگاه، نسبت به اشکالات و کاستیها و کژیهای محیط خویش نیز، آگاه می تواند باشد، و برپایه همین شناخت خویش، تدبیر و چاره جویی درخور (متناسب) را نیز بداند یا بدست آورد. انسان آگاه و بهساز (مُصلح، اصلاحگر) تلاش برای شناخت محیط (زمینه) خویش و دیگران می کند، و در این شناخت، نباید با انکار واقعیتهای ناخوشایند (همچون برخی توصیه های نادرست نویسنده در مطلب بالا)، دچار خودفریبی و دیگرفریبی شود، بلکه گام (فاز) شناخت را از گام (فاز) بهسازی (اصلاح) جدا (تفکیک) می کند. پس از شناخت از کژیها و بدیها، به اندیشه ورزی و خردورزی و چاره جویی (تدبیر) برای پویش و بدست آوردن (کشف) راه چاره (راه حل) می پردازد و سپس در گام (فاز) انجام (اجرا) با توجه به توان خویش و دیگران به بهسازی (اصلاح) می پردازد.
برای شناخت بیشتر آنچه گفته شد به موضوع "تلاش برای بهسازی (مجاهده اصلاحی) " مراجعه کنید.