یک مأمور سابق سرویس مخفی که وظیفه حفاظت از روسای جمهور جرج دابلیو. بوش، بیل کلینتون و باراک اوباما را برعهده داشته، توصیهای ساده اما مهم برای ترغیب دیگران به انجام خواستههایتان دارد:
کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش کنید.
به گزارش روزیاتو، ایوی پومپوراس، بازجو و مأمور سابق سرویس مخفی باور دارد که این تصور که با زیاد صحبت کردن میتوان کنترل اوضاع را به دست گرفت، کاملاً اشتباه است.
بزرگترین اشتباه افراد این است که بیش از حد صحبت میکنند. وقتی من حرف میزنم و شما گوش میدهید، همه چیز را درباره من می دانید؛ از ارزشها و باورهایم گرفته تا چیزهایی که برایم اهمیت دارند.
به گفته او، کلید متقاعد کردن دیگران، شناخت دلایل و انگیزههای رفتاری آنهاست.
برای تأثیرگذاری باید بفهمید که چه چیزی باعث میشود طرف مقابل کاری را انجام دهد. این انگیزهها میتوانند احترام، امنیت، خانواده، پول، جایگاه اجتماعی، آزادی یا هر چیز دیگری باشند.
او تأکید کرده که اگر از منظر «من به چیزی نیاز دارم» به یک موقعیت نزدیک شوید، احتمال شکستتان بالاست. در عوض باید از خود بپرسید: «این فرد به چه چیزی نیاز دارد؟»
پومپوراس به عنوان یک متخصص دستگاه دروغسنج، باور دارد که گوش دادن بهترین ابزار برای شناخت عمیق دیگران است. او معتقد است که هر فردی انگیزهها و اهداف متفاوتی دارد و اگر به آنها زمان و فضای کافی بدهید، شخصیت خود را آشکار میکنند.پومپوراس این نکات ارزشمند را در گفتوگویی در پادکست «خاطرات یک مدیرعامل» با استیون بارتلت مطرح کرده است.
او همچنین نویسنده کتابی به نام «ضدگلوله شدن» است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب، تجربیات ۱۲ ساله پومپوراس در سرویس مخفی را به درسهایی مفید تبدیل کرده که میتواند برای هر کسی در مواجهه با چالشهای زندگی مفید باشد.
یکی از درسهای مهم او در این کتابش این است:
اگر کسی گفت «به من اعتماد کن، من می دانم که دارم چه کار میکنم»، معمولاً نباید به حرفش اعتماد کنید.
پومپوراس به اهمیت زبان بدن هم اشاره کرده است. به گفته او، بیشتر ارتباطات ما از طریق حرکات بدن انجام میشوند و نه کلماتی که بر زبان می آوریم.
وقتی کسی به صحبتهای من گوش میدهد، حرکت سر به نشانه تأیید یا دنبال کردن نگاه، نشان میدهد که پیامم به او منتقل شده است. اما اگر ناگهان دستهایش را روی سینه قلاب کند، یعنی چیزی گفتم که ناراحتش کرده است.
پومپوراس در سالهای اخیر، پس از پایان خدمت دولتی خود، به آموزش و سخنرانی درباره هنر شناخت افراد و تقویت ارتباطات مؤثر پرداخته است. او بر این باور است که توجه دقیق به زبان بدن و شنیدن حرفهای دیگران میتواند به هر کسی کمک کند تا نشانههای استرس، تردید یا فریب را تشخیص دهد.
این مهارتها میتوانند در موقعیتهای مختلف زندگی، از کسبوکار تا تعاملات خانوادگی یا حتی در دنیای قرارهای عاشقانه بسیار کارآمد باشند.
پومپوراس که در محله کوئینز نیویورک و در خانوادهای یونانیتبار بزرگ شده، بخشی از توانایی خود در درک افراد را به «هوش خیابانی» دوران جوانیاش نسبت میدهد. او معتقد است که این تجربهها به او یاد دادهاند تا به نشانههای کوچک اما مهم در رفتار دیگران توجه کند.
ما اغلب فکر میکنیم که باید دائماً حرف بزنیم تا دیگران ما را ببینند و بشناسند. اما واقعیت این است که بیشتر مردم اهمیتی به این موضوع نمیدهند. مهم این است که یاد بگیریم چگونه به آنها گوش کنیم و بفهمیم.
در معرفی درس ظرافتهای کلامی گفتیم که در هر یک از درسهای این مجموعه میخواهیم به سراغ یک یا چند کلمه برویم و دربارهٔ معنای آنها، ریشه، تاریخچه و تفاوتهایشان صحبت کنیم. این بار چهار کلمهٔ مال، دارایی، ثروت و سرمایه را برای بررسی و مقایسه انتخاب کردهایم.
واضح است که این واژهها بسته به محل و موضوع کاربرد میتوانند معانی مختلفی داشته و پیامهای متفاوتی را منتقل کنند. بهویژه اینکه طی بیش از هزار سال، اقتصاد، سیاست، تجارت و فرهنگ، هر یک خواستهها، انتظارات، باورها و ارزشهای خود را بر این واژگان بار کردهاند. بنابراین آنچه در این درس و دیگر درسهای ظرافت کلامی دربارهٔ معنای این واژهها گفته میشود، حکم کلی و قطعی نیست.
بسیاری از ما دو واژهٔ مال (عربی) و دارایی (فارسی) را تقریباً مترادف فرض میکنیم. این کار کاملاً قابلدرک و قابلدفاع است. چنانکه وزارت اقتصاد و دارایی تا سال ۱۳۱۹ شمسی وزارت مالیه نامیده میشده است.
خوب است اشاره کنیم واژهٔ دارایی به شکل و معنای امروزی آن (تقریباً معادل asset در انگلیسی) نسبتاً جدید است و در گذشته رواج نداشته است. معمولاً هر جا در متنهای قدیمی «دارایی» را میبینید، منظور نویسنده «دارا بودن» است و آن را در برابر «ناداری (نداشتن و دارا نبودن)» بهکار برده است: «ناداری این جهان ز دارایی به» (کتاب درّهٔ نادره – قرن ۱۲).
در عین اینکه در بسیاری از متنها دو واژهٔ دارایی و مال کاملاً همارز هستند و میتوانند بهجای یکدیگر بهکار روند، تفاوتهای ظریفی هم بین این دو وجود دارد که اگر به آنها دقت کنید، حرفهایتان شفافتر شده و خطر و دردسر سوءبرداشت کمتر خواهد شد:
قلمرو واژهٔ «دارایی» گستردهتر از «مال» است
واژهٔ مال معمولاً مفهوم مالکیت (ownership) را در خود دارد و میتوان آن را واژهای عینی دانست (چندان تفسیرپذیر نیست). یک خودرو یا مال شما هست یا نیست. اما وقتی میگویید «دارایی اصلی ما اعتماد مشتری است» گزارهای قابلبحث و مفهومی ذهنی مطرح کردهاید که هر کس تفسیر متفاوتی از آن دارد و به سادگی نمیتوان آن را رد یا تأیید کرد.
حتی در مورد مصداق دارایی هم سلیقهها و قضاوتهای متفاوتی وجود دارد. ممکن است کسی به دوست خود بگوید «این روزها بزرگترین دارایی من امید است.» در حالی که طرف دوم امید را صرفاً نوعی نگرش و بخشی از مدل ذهنی بداند و از جنس دارایی نداند.
برای درک گستردگی معنایی دارایی در مقایسه با مال، کافی است به این نکته توجه کنید که اموال معمولاً به منقول و غیرمنقول تقسیم میشوند که در هر دو حالت، ملموس و فیزیکیاند. در حالی که دارایی به مشهود و نامشهود تقسیم میشود و همین نشان میدهد که چه طیف گستردهای را در بر میگیرد.
در «مال» مفهوم تسلط و کنترل مستتر است
فرض کنید یک نفر به شریک عاطفیاش بگوید: «تو مال من هستی» یا «تو یکی از مهمترین اموال من هستی». چنین جملههایی – جز در شرایط خاص و در میانهٔ جوشش احساسات، توهینآمیز تلقی میشوند. یا لااقل این حس را القا میکنند که طرف مقابل میخواهد از حس تسلط و کنترل و مالکیت سخن بگوید.
اما اگر همین جملهها با «دارایی» بازنویسی کنیم، بسیار زیباترند و احساس بهتری در طرف مقابل برمیانگیزند: «تو مهمترین دارایی من هستی.» «دارایی واقعی من در زندگی تویی.»
سرمایه واژهای قدیمی است که در نوشتههای قدما و اشعار شاعران کهن نیز تقریباً به همان معنایی که ما میفهمیم و میبهکار میبریم، آمده است.
فردوسی هم برای دینار و دِرَم (=درهم) از تعبیر سرمایه استفاده کرده است: «درم داد ناپاکدل را چهار / به او گفت کاین را تو سرمایه دار.» سرمایه در اشعار خیام هم بهکار رفته است: «هشدار که سرمایهٔ سودای جهان / عمر است، چنان کش گذرانی، گذرد.» در رسائل خواجه عبدالله (قرن پنجم هجری قمری) هم سرمایه را در جملهای کاملاً نزدیک به فضای نوشتههای امروزی میبینیم: «خویشتنشناسی را بزرگ سرمایه دان.»
سَرمایه (به انگلیسی: Capital) در علم اقتصاد، عبارت است از حق صاحبان یک مؤسسه نسبت به باقیمانده دارایی مؤسسه مذکور. در علم حقوق مالی، عبارت است از وثیقه بستانکاران شرکت و یا حق صاحبان یک موسسه نسبت به باقیمانده دارایی موسسه مذکور پس از انحلال یا تصفیه موسسه. در علم مالی عبارت است از دارایی استفاده شده جهت تولید ثروت بیشتر یا ایجاد و توسعه یک کسب و کار جدید.[۱]
از نظر حسابداری این مبلغ از کم کردن بدهیهای مؤسسه از جمع دارایی آن بدست میآید. بعبارت دیگر پس از پرداخت تمام بدهیها و تعهداتِ یک مؤسسه، آنچه از دارایی باقی میماند، سرمایه مؤسسه است و متعلق به صاحب یا صاحبان آن مؤسسه .
بدهیها و تعهدات - دارایی = سرمایه
بهطور مثال اگر در یک مؤسسه جمع داراییها ۳٬۱۳۰٬۰۰۰ ریال و جمع بدهیهای مؤسسه ۱۳۰٬۰۰۰ ریال باشد آنگاه سرمایه مؤسسه ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال خواهد بود، که از تفاضل دارایی و بدهی بدست میآید.
حال اگر این مؤسسه مبلغ ۲۰٬۰۰۰ ریال وام دریافت کند، مجموع داراییها به ۳٬۱۵۰٬۰۰۰ ریال و میزان بدهیهای به ۱۵۰٬۰۰۰ ریال افزایش پیدا میکند. در نتیجه تفاضل این دو مجدداً عدد ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال بدست میآید. ملاحظه میشود که گرفتن وام عملاً موجب افزایش سرمایه نمیشود. زیرا علیرغم افزایش دارایی موجب افزایش بدهی نیز میگردد.
بهطور کل سرمایه از دو طریق افزایش می یابد:
بر اساس نوع شرکت، سرمایه به سه طریق مطرح میگردد:
از نظر علوم اجتماعی و رفتاری سرمایه میتواند بهطور کلی به چهار دسته تقسیم شود: سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، سرمایۀ نمادین.
سرمایه ابعاد گوناگونی دارد که هر کدام از نظر ماهیت، قلمرو و تأثیراتی که بر توسعه میگذارند، با یکدیگر متفاوتند؛ و در عین حال در فرایند توسعه و چگونگی شکلگیری آن لازم و ملزوم یکدیگرند، که عبارتند از:
دارایی (به انگلیسی :asset)،در حسابداری، کلیهٔ اموال و حقوقی است که دارای ارزش پولی باشند. دارایی هر منبعی است که تحت مالکیت یا کنترل یک واحد اقتصادی است. دارایی هر چیزی (مشهود یا ناملموس) است که بتوان از آن برای تولید ارزش اقتصادی مثبت استفاده کرد. دارایی ها ارزش مالکیت را نشان می دهد که می تواند به پول نقد تبدیل شود (اگرچه خود پول نقد نیز یک دارایی محسوب می شود).[۱]
داراییهای یک واحد، ممکن است پدیدههای عینی و مشهود باشند. مثل زمین، ساختمان، موجودی نقدی و موجودی کالا، یا به صورت حقوق مالی و امتیازات غیرقابل رؤیت، مثل سرقفلی و مطالبات از اشخاص.
داراییها عرفاً از دیدگاه اراده در ترازنامه به گروههای متمایزی تقسیم میشوند.
دو گروه که مورد استفاده بیشتری دارند عبارتند از داراییهای جاری و داراییهای ثابت. داراییهای جاری: این داراییها اقلامی هستند که انتظار میرود در طی یک سال یا یک دوره عملیاتی از تاریخ تنظیم ترازنامه (هر کدام که طولانیتر است) به وجه نقد تبدیل، یا مصرف یا فروخته شوند. معمولاً داراییهای جاری بر حسب سرعت تبدیل شدن به وجه نقد یا مصرف در ترازنامه منعکس میگردند. مانند: بانکها، صندوق، تنخواهگردان، بدهکاران، پیشپرداختها، موجودی کالا و ملزومات اداری.
داراییهای ثابت: این داراییها، اقلامی مشهود با عمری طولانی میباشند که در جریان عملیات مؤسسه مورد استفاده قرار میگیرند. داراییهای این گروه به مرور زمان و پس از استفادۀ مکرر مستهلک میگردند به همین دلیل برای هر یک از داراییهای ثابت استهلاک منظور میشود. (به استثنای زمین که مستهلک نمیگردد) مانند: زمین، ساختمان، تأسیسات، ماشینآلات و تجهیزات، ابزارآلات، وسائل نقلیه و منصوبات، قالبها، لوازم آزمایشگاهی و داراییهای سرمایهای موجود در انبار.
طبق تعریف جدیدتری که در کتاب مبانی نظری حسابداری از دارایی شده، دارایی مفهومی مالی است، یعنی؛
اموال و حقوقی که منافع آتی قابل تبدیل به پول دارند، و بر اثر معاملات، عملیات یا رویدادهای مشخص به مالکیت یا تسلط مالکانهٔ یک واحد تجاری درآمدهاند؛ دارایی آن واحد محسوب میشوند.
دارایی، یکی از عناصر حسابداری نشاندهندهٔ وضعیت مالی واحد انتفاعی است.[۲]
دارایی و پس انداز و سرمایهگذاری قابلیت تبدیل شدن بهیکدیگر را دارند.[۳][۴] مسکن، خودرو، تلفن همراه، کامپیوتر و حتی آب لولهکشی و دسترسی به سرویسهای بهداشتی از جمله داراییهای خانوار هستند.[۵] پس انداز یکی از راههای سهیم کردن نسل آینده در داراییهایی است که امروز در اختیار است. خانواده در طول حیات خود به داراییهایی دست مییابد که خواسته و ناخواسته بخش چشمگیری از آن در آینده به اعضای جوان آن میرسد.[۶] حفظ و حراست از دارایی و تلاش برای افزودن بر آن از سویی موجب میشود تا زندگی جاری با سهولت بیشتری پیش رود و از سوی دیگر آیندگان پشتوانههای قویتری داشته باشند.[۶] مسکن با دارا بودن حجم قابل توجه در بازار داراییها و همچنین برخورداری از ریسک کمتر نسبت به سایر داراییها، ضمن جلب اعتماد سرمایهگذاران همواره نقش ضربهگیر را در اقتصاد ایفا نمودهاست.[۷]
دارایی ها به پنج دسته اصلی تقسیم می شوند: مشتقات، اوراق قرضه، سهام، ارز، کالا (commodity کامودیتی).[۸]