واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

مقاله تازه توماس فریدمن: ترامپ علیه اروپا و نخبگان جهان

مقاله تازه توماس فریدمن درباره دیدار رهبران آمریکا و اسراییل
ترامپ علیه اروپا و نخبگان جهان
    فریدمن نگران از بین رفتن تصویر اخلاقی و ارزشیِ آمریکاست؛ کشوری که زمانی الهام‌بخش آزادی، تکثر و پیشرفت بود و اکنون با شتاب به کشوری خودکامه، تنگ‌نظر، بیگانه‌هراس و مرتجع مبدل می‌شود. 

   عصر ایران؛ لیلا احمدی- مفسری با قواره و شمایل توماس فریدمن نیاز به معرفی ندارد، ولی بد نیست به سیاق همیشه، در آغاز نوشته، توضیح مختصری درباره‌ی دیدگاه‌ کلی نویسنده و نقش تأثیرگذارش در شکل‌دهی به افکار عمومی و گفتمان سیاسی آمریکا داده شود. دیدگاهش به‌طور مرتب در نیویورک‌تایمز منتشر می‌شود و خوانندگان فراوانی در میان سیاست‌مداران، دانشگاهیان و نخبگان دارد.

    او دهه‌هاست که مسائل خاورمیانه و روابط آمریکا با جهان عرب، اسرائیل، چین و روسیه را با عمق فکری و دیدگاهی منحصربه‌فرد روایت می‌کند. غالب سیاست‌گذاران، خواه موافق یا مخالف، تحلیل‌های او را دنبال می‌کنند و همگی در این‌باره اتفاق‌نظر دارند که فریدمن، اشارات قابل‌تأمل و تحلیل‌های بحث‌برانگیزی دارد. او یکی از مهم‌ترین منتقدان سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا است و در دوره‌های مختلف، نقدهای جدی و تأثیرگذاری ارائه داده است. 

  دیدگاهش پلی است میان نخبگان و عموم مردم. فریدمن می‌تواند مفاهیم پیچیده‌ی جهانی‌سازی، ژئوپلیتیک، اقتصاد و تکنولوژی را به زبان ساده و قابل‌فهم برای مخاطب عام شرح دهد. همین قابلیت، جایگاه او را در میان مفسرانِ برجسته، تثبیت کرده است. او در رأس قدرت سیاسی نیست، اما صدایی نیرومند در تفسیر و ترسیمِ سیاست در آمریکا و جهان غرب است.

  دیدگاه فریدمن در قبال سیاست‌های دونالد ترامپ به‌شدت منفی، انتقادی و هشداردهنده است. او ترامپ را سیاستمداری ناکارآمد و تهدیدی اساسی برای بنیان‌های دموکراسی آمریکا می‌داند. ترامپ از نگاه فریدمن، خودکامه‌‌ای بالقوه است که به تخریب نهادهای دموکراتیک و قانون‌مدار آمریکا اهتمام دارد. ترامپ، نهادهایی مانند دستگاه قضایی، سازمان‌های امنیتی و رسانه‌ها را دشمن خود قلمداد می‌کند و به جای التزام به قانون، وفاداری شخصی را برمی‌گزیند. 

  به نظر فریدمن، سیاست‌ خارجی ترامپ، تضعیف‌کننده‌ی جایگاه جهانیِ آمریکاست. او به جای حفظ اتحادهای سنتی و ائتلاف‌ با دموکراسی‌های قدرتمند اروپایی، به تحقیر آن‌ها پرداخته و قدرت نرم آمریکا - یعنی توان جذب متحدان و نخبگان جهانی-  را نابود کرده است.

 به عقیده او، ترامپ از مفاهیم تاریخی، سوءاستفاده‌ی سیاسی می‌کند و مصائب مردم را دستمایه‌ای برای سرکوب آزادی و تقویت سیاست‌های راست افراطی کرده است.

  فریدمن نگران از بین رفتن تصویر اخلاقی و ارزشیِ آمریکاست؛ کشوری که زمانی الهام‌بخش آزادی، تکثر و پیشرفت بود و اکنون با شتاب به کشوری خودکامه، تنگ‌نظر، بیگانه‌هراس و مرتجع مبدل می‌شود. 

 او ترامپ را نیروی مخربی می‌بیند که سیاست‌های نادرستی در پیش گرفته و تیشه به ریشه‌ی هویت آمریکا - به‌عنوان کشوری پیشرو در دموکراسی و حقوق بشر- زده است.

  فریدمن به‌وضوح از تصمیمات ترامپ خشمگین است و در این مقاله نیز با لحنی عتاب‌آلود، از دیدار اخیر دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید انتقاد می‌کند. دیدار این دو رهبر، تجسم ائتلافی ویرانگر است و نشان می‌دهد که هر دو در مسیر تضعیف دموکراسی، قانون‌گرایی و ارزش‌های لیبرال حرکت می‌کنند. فریدمن آن‌ها را رهبرانی می‌داند که نهادهای مستقل را تضعیف می‌کنند، با برچسبِ «دولت پنهان» به مخالفان می‌تازند و اتحاد با کشورهای دموکراتیک را فدای ائتلاف‌های اقتدارگرا می‌کنند.

  او در این مجال، به تاسی از دیدگاه فرید زکریا و با اشاره به کتاب مهم او باعنوان جهان پساآمریکایی، از «پسا‌آمریکا» و «پسا‌اسرائیل» سخن گفته و هشدار داده که این دو کشور، آگاهانه از هویت تاریخی و آرمانی‌شان - در قالب دموکراسی‌هایی قانون‌محور و عدالت‌طلب-  فاصله گرفته‌اند. فریدمن، عملکرد ترامپ و نتانیاهو را در بهره‌برداری ابزاری از یهودستیزی، سرکوب آزادی بیان، تضعیف نهادهای امنیتی و قضایی و تحقیر نخبگان علمی و فنی، مخاطره‌آمیز می‌داند.

او جامعه مدنی اسرائیل را مقاوم‌تر از آمریکا قلمداد کرده و با اشاره به هشدار شخصیت‌های امنیتی اسرائیل درباره نتانیاهو، از خوانندگان می‌خواهد «مبارزه برای نجات دموکراسی» را جدی بگیرند و تمام‌قد در حراست از آن بکوشند.

   [م. شایان ذکر است که آثار و مقالات ارائه‌شده در بخش ترجمه، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.]
➖➖➖➖➖➖➖
    روزگاری دیدار رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و نخست‌وزیر اسرائیل، مایه‌ی مباهات یهودیان آمریکایی و اسرائیلی بود. چنین رخدادی از دید غالب ناظران، همکاری دو رهبر دموکراتیک قلمداد می‌شد و حالا چه؟ با نظر به عکس صمیمانه‌ی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، دست در دست هم در دفتر بیضیِ‌شکلِ کاخ سفید، انزجار و دلسردی به سراغمان می‌آید.

      ترامپ و نتانیاهو در حال ایجاد جهان «پساآمریکایی» و «پساسرائیلی» هستند. منظورم از «پساآمریکا»، آمریکایی نیست که قدرتش به‌تدریج کاهش می‌یابد. اشاره به آمریکایی دارم که عامدانه به هویت بنیادین‌اش پشت‌پا می‌زند و می‌کوشد از الگوی تعهد به حاکمیت قانون در داخل و بهبود وضع بشر در خارج، فاصله بگیرد. منظور از «پساسرائیل» هم، اسرائیلی است که آگاهانه از هویت تاریخی‌اش فاصله می‌گیرد تا دیگر [به زعم نویسنده] دموکراسی قانون‌مدار و پیشرو در منطقه‌ای مملو از خودکامگان نباشد؛ کشوری که همیشه به‌شرط تأمین امنیت‌، صلح پایدار با فلسطینی‌ها را بر «تملک دائم» غزه و کرانه‌ی باختری و مذاکره را بر جنگ برتری می‌داد.

  دیگر دشوار بتوان تصور کرد که آرمان آمریکاییِ ترامپ و معاونش، جی.دی. ونس، وجه اشتراکی با سخنان رونالد ریگان در ژانویه ۱۹۸۹ بیابد. ریگان در سخنرانی وداعش آمریکای دیگری را تجسم کرده بود و از لزوم القای ارزش‌های آمریکایی به نوباوگان سخن گفته بود. 

  «از واقعیت آمریکا بگویید و شرح دهید که در تاریخ جهان چه جایگاهی دارد.» او آمریکا را به مشعلی اخلاقی و سیاسی بر فراز جهان مانند کرده بود. 

«کشوری رفیع، راسخ و پرمباهات، بر فراز صخره‌هایی استوارتر از اقیانوس‌‌ها و در تیررسِ تندبادها، ... پرتوان به کرم و لطف پروردگار ... آکنده از مردمانی مختلف با گونه‌گون‌ترین پیشینه‌ها...  در جوار هم به صلح و آشتی ... در دیاری که بندرهای آزاد دارد و زنده است به تجارت و بداعت‌ ...  مرز و بومی که اگر در آن دیواری هست، دری در میان دارد؛ دری و درهایی گشوده به روی همت‌مندان و دلداران‌»

ترامپ و ونس در تلاش‌اند آمریکایی بسازند که هیچ شباهتی به آمریکای عصر ریگان ندارد و به متحدانِ دموکرات، به بازار آزاد و قانون‌مدار و به اتحادیه‌ی اروپا به چشم تحقیر می‌نگرد. ترامپ اخیراً گفته اتحادیه‌ی اروپا برای «دور زدن آمریکا» تأسیس شده و در روز دیدار با نتانیاهو در دفتر بیضی‌شکل هم این ادعا را تکرار کرده است. چنین گفته‌ای با آن میزان کینه‌توزی و جهالت تاریخی که از او سراغ داریم، نفس‌ را در سینه حبس می‌کند.

ترامپ و ونس می‌خواهند ما را به پساآمریکایی برسانند که حافظان دلیرِ مرزهای آزادی و قهرمانان دلاوری مانند اوکراینی‌ها را از خود می‌راند و در ازای تمدید کمک‌های نظامی‌ به اکراه، بهره‌برداری از معادن و مخازنِ میهن جنگ‌زده را پیش می‌کشد.

[م. سخنرانی وداع رونالد ریگان در ۱۱ ژانویه ۱۹۸۹، پس از هشت سال ریاست‌جمهوری، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین سخنرانی‌های خداحافظی در تاریخ آمریکا است. ریگان در این سخنرانی، ضمن مرور دوران ریاست‌جمهوری‌اش، بر ارزش‌های آمریکایی، نقش کلیدی مردم و آزادی تأکید کرده است. او آمریکا را «شهری درخشان و رفیع» قلمداد کرده و از اهمیت ایمان به کشور، میهن‌پرستی و مسئولیت فردی سخن گفته است.

نکته‌ی برجسته‌ی سخنرانی، هشدار ریگان درباره کاهش حس ملی‌گرایی و دانسته‌های مدنی نسل جوان است. اگر آمریکایی‌ها ندانند چه چیزی آن‌ها را به ملت مبدل کرده است، آزادی‌ و ارزش‌هایشان به خطر می‌افتد. پس خواستار بازگشت به آموزش تاریخ و ارزش‌های بنیادین آمریکا شده است.

سخنرانی ریگان از این حیث مهم است که خلاصه‌ای از مواضع سیاسی او است، با نگاهی آینده‌نگر به نقش شهروندان در حراست از دموکراسی. خیلی‌ها این خطابه را بیانیه‌ای فرهنگی و سیاسی می‌دانند که همچنان الهام‌بخش محافظه‌کاران و طرفداران آزادی فردی است.]

هر دو رهبر، خواهان استبدادند. هر دو در پی تضعیف حاکمیت قانون و «نخبگان» در کشورشان هستند؛ می‌خواهند منتقدان را در لوای «دولت پنهان»، در هم بکوبند. هر دو کشورشان را از آرمانی جهانی‌‌ که زمانی «نور بر ملت‌ها» می‌تاباند، به‌ ملی‌گراییِ تنگ‌نظرانه، خشونت و قساوتی سوق می‌دهند که می‌کوشد پاک‌سازی قومی را عادی جلوه دهد. هر دو، مخالفان سیاسی‌شان را نه رقبای مشروع که دشمنان داخلی قلمداد می‌کنند و کابینه‌ را با افراد بی‌کفایتی انباشته‌اند که اعتنایی به قانون ندارند و تنها مزیت‌شان، وفاداری به شخص اول مملکت است.

  هر دو، کشور را از متحدان سنتی دموکرات زدوده‌اند. هر دو، گسترش سرزمینی را حق الهی خود می‌دانند. یکی می‌گوید «از خلیج آمریکا تا گرینلند» را تصاحب می‌کنم و دیگری به دنبال «کرانه‌ی باختری تا غزه» است.

  فرید زکریا در سال ۲۰۰۸، کتابی آینده‌نگرانه با عنوان «جهان پساآمریکایی» منتشر کرد و این ایده را بسط داد که حتی اگر در آینده، ایالات متحده قدرت برتر جهانی باقی بماند، در دورانِ پس از جنگ سرد، «ظهور دیگران» (کشورهایی مانند چین و هند)، سلطه‌ی نسبی آمریکا را خدشه‌دار می‌کند.

[م. کتاب «جهان پسا-آمریکایی» نوشته فرید زکریا، تحلیل‌گر برجسته روابط بین‌الملل، نگاهی است به تحول نظم جهانی در قرن ۲۱ و افول نسبی قدرت ایالات متحده.

  او در این کتاب توضیح می‌دهد که به موازات سقوط آمریکا، شاهد برآمدنِ قدرت‌های دیگر مانند چین، هند، برزیل و برخی کشورهای در حال توسعه خواهیم بود که قدرت را از غرب به شرق و از آمریکا به دیگر بازیگران جهانی منتقل می‌کنند.

زکریا معتقد است که آمریکا کماکان قدرت مهمی باقی خواهد ماند، اما دیگر یگانه ابرقدرتِ بی‌رقیب نخواهد بود. او اصطلاح «ظهور دیگران» را برای این روند به کار می‌برد و از آمریکا می‌خواهد که خود را با نظم جدید جهانی وفق دهد، واقع‌بینانه با دیگر قدرت‌ها تعامل کند و از یک‌جانبه‌گرایی فاصله بگیرد.

کتاب همچنین نقدهایی به سیاست‌های داخلی آمریکا و مسائلی مثل کاهش کیفیت آموزش، فقدان نوگرایی در زیرساخت‌ها و سیاست‌زدگی شدید دارد. زکریا می‌گوید آمریکا با سرمایه‌گذاری در علم، نوآوری و دیپلماسیِ هوشمند و با گشودگی و انعطاف درقبال کشورهای جهان می‌تواند نقش رهبری را حفظ کند.

این کتاب دیدگاهی واقع‌گرایانه و آینده‌نگرانه نسبت به تحولات قدرت در جهان دارد و از این نظر بسیار تأثیرگذار بوده است.]

  آن‌ها می‌خواهند ما را به «پساآمریکایی» برسانند که دیگر تمایلی به حفظ قدرت نرم خود ندارد و در پی تقویت آن هم نیست؛ قدرتی که به آمریکا امکان می‌داد متحدان زیادی جذب کند و مهاجران نخبه را به سوی خود بکشاند. این مفهوم را اولین‌بار، جوزف نای (استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد) مطرح کرد. ترامپ و یارانش برای این قدرت نرم هیچ ارزشی قائل نیستند و از این واقعیت غافل‌اند که اگر این قابلیت را از دست بدهیم، توانِ متقاعدکردنِ کشورهای دیگر به ائتلاف و توان حفظ منافع و ارزش‌های‌مان را از دست خواهیم داد؛ مزیتی بی‌همتا که تاکنون ما را از روسیه و چین متمایز کرده است.

 به قول لری دایموند (کارشناس حوزه دموکراسی در دانشگاه استنفورد)، "ترامپ نه‌فقط مشاغل و ارزش‌ها که به‌معنای واقعی کلمه، آمریکا را تضعیف می‌کند. آمریکای ترامپ تا جایی که در تصورم می‌گنجد، غریبه‌ترین آمریکایی است که تاکنون در آن زیسته‌ام و می‌خواهم عاقبت‌به‌خیریِ نوه‌هایم را در آن ببینم."

 نتانیاهو نیز با تمام توان مشغول پی‌ریزیِ کشوری پسااسرائیلی است. ترامپ، رئیس اف‌بی‌آی را به دلیل فقدان وفاداری برکنار کرد و نتانیاهو هم به صرافت افتاده تا همین کار را با رونن بار، رئیس محترم و معتبر شاباک (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) انجام دهد؛ آن هم دقیقا وقتی که بار مشغول تحقیق درباره برخی از نزدیکان نتانیاهو به‌ اتهام همدستی احتمالی با دولت قطر است.

 حالا قرعه به نام نتانیاهو افتاده و او را به اتهام فساد در دادگاه محاکمه می‌کنند.

[م. دادگاه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، از مهم‌ترین پرونده‌های فساد سیاسی در تاریخ این کشور است. او در چند پرونده مختلف با اتهاماتی از قبیل رشوه، فریب افکار عمومی و سوءاستفاده از قدرت روبه‌رو است. این پرونده‌ها به‌طور خاص شامل سه پرونده با شماره‌های ۱۰۰۰، ۲۰۰۰ و ۴۰۰۰ می‌شوند:

پرونده ۱۰۰۰: نتانیاهو متهم است از بازرگانانی مانند آرنون میلچن، هدایای گران‌قیمت شامل سیگار، شامپاین و جواهرات دریافت کرده است.

پرونده ۲۰۰۰: گفت‌وگوهای نتانیاهو با ناشر روزنامه «یدیعوت آحارونوت» درباره پوشش مطلوب رسانه‌ای برای محدود کردن رقیب رسانه‌ای او، محور این پرونده است.

پرونده ۴۰۰۰: جدی‌ترین اتهام او مربوط به کمک به شرکت مخابراتی «بِزِک» در ازای پوشش مثبتِ وب‌سایت خبری آن (والا) است.

نتانیاهو همه این اتهامات را رد کرده و آن‌ها را «تله سیاسی» نامیده است. دادگاه رسیدگی به اتهامات  او از سال ۲۰۲۰ در جریان است و  بی‌بی با وجود فشارهای قانونی، قدرت سیاسی خود را حفظ کرده است. روند دادگاه و نتایج احتمالی آن می‌تواند تأثیر چشمگیری بر آینده سیاسی اسرائیل بگذارد.]

«رئیس‌جمهور ترامپ به پدیده‌ قابل‌توجهی متوسل شده است؛ نوعی یهودستیزی‌ که از دل مباحث مربوط به اسرائیل بیرون آمده و قرار است مسائلی مانند سرکوب مهاجرت، آموزش عالی و آزادی بیان در اسرائیل را توجیه کند.»

جاناتان جکوبی (مدیر ملی پروژه‌ی نکسوس که در زمینه‌ی مبارزه با یهودستیزی و دفاع از دموکراسی فعالیت می‌کند) می‌گوید:

"به‌عنوان فردی یهودی و آمریکایی، نیاز و تمایلی به دفاع ریاکارانه‌ از ترامپ ندارم. او همان کسی‌ است که در سال ۲۰۱۷، ملی‌گرایان سفیدپوست و نئونازی‌هایی را که در شارلوتسویلِ ویرجینیا تظاهرات کردند، «اشخاص بسیار محترم» توصیف کرد. جی.دی. ونس هم از حزب AfD آلمان که هم‌دلی با نازی‌ها دارد و جنایات هولوکاست را ناچیز می‌شمارد، حمایت کرده است. رهبران این حزب بر این باورند که آلمانی‌ها دیگر نباید به‌خاطر جرائم نازی‌ها، احساس گناه کنند."

  [م. حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD)، حزب راست‌گرای افراطی آلمان است که در سال ۲۰۱۳ تأسیس شد و ابتدا در مخالفت با سیاست‌های مالی اتحادیه اروپا و بحران یورو شکل گرفت، اما سپس تمرکز خود را بر موضوعات جنجالی مانند ضدیت با مهاجرت، اسلام‌هراسی، ملی‌گرایی، و تردید نسبت به اتحادیه اروپا گذاشت. AfD خواهان کنترل شدیدتر مرزها و محدودکردن پذیرش پناهجویان، به‌ویژه مسلمانان است.

این حزب از سیاست‌های چندفرهنگی و جهانی‌سازی انتقاد می‌کند و بر محافظت از فرهنگ و هویت ملی آلمان تأکید دارد. همچنین در قبال روسیه موضع نرمی دارد و از تقویت روابط با این کشور حمایت می‌کند.

در برخی ایالت‌های شرقی آلمان، AfD توانسته آرای قابل‌توجهی کسب کند، اما در سطح ملی هنوز در انزوا قرار دارد و سایر احزاب، حاضر به ائتلاف با آن نیستند. مواضع تندِ برخی از اعضا، این حزب را با اتهاماتی نظیر نژادپرستی و نفرت‌پراکنی مواجه کرده است. با وجود انتقادات گسترده، محبوبیت AfD و نقش آن در سیاست آلمان رو به افزایش است.]

خاخام شارون بروس از کنیسه‌ی IKAR واقع در لس‌آنجلس، در خلال یکی از مواعظ‌ش در روز  ۸ مارس هشدار داد:

«ما یهودیان به ابزاری برای پیشبرد برنامه‌ی سیاسی مبدل شده‌ایم؛ برنامه‌ای که به بافت اجتماعی، نهادهای محافظ یهودیان و سایر اقلیت‌ها، آسیب خواهد زد. از ما سوءاستفاده می‌شود. رنج‌ها و آلام ما، به بهانه‌ای برای پایمال‌کردن رؤیای دموکراسیِ چندنژادی بدل گشته است و همزمان هدف تشکیل کشور مسیحی سفیدپوست را محقق می‌کند.»

[م. اتهام یهودستیزی به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، بیشتر به خاطر اظهارات و مواضع مبهم یا جنجالی او در رابطه با یهودیان و اسرائیل مطرح شده است. برخی از انتقادات شامل سخنان کلی‌نگر درباره یهودیان آمریکایی، وفاداری دوگانه و استفاده از کلیشه‌های قدیمی است. ترامپ روابط نزدیکی با دولت اسرائیل داشت و اقداماتی چون انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم را انجام داد، اما منتقدان می‌گویند حمایت از اسرائیل لزوماً به معنای عدم یهودستیزی نیست. اظهارات او بارها موجب ناراحتی بخشی از جامعه یهودی آمریکا و واکنش گروه‌های مدافع حقوق اقلیت‌ها شده است.]

نتانیاهو مانند ترامپ و تاحدی به لطف او، احساس مصونیت می‌کند و بر این باور است که هیچ‌چیز نمی‌تواند او را زمین بزند. این طرز فکر به سطوح پایین‌تر فرماندهی هم منتقل شده و به رویدادهایی مانند حادثه‌ی ماه گذشته انجامیده است؛ حادثه‌ای که در خلال آن نیروهای اسرائیلی در جنوب غزه، جان ۱۵ امدادگر  را گرفتند. یکی از مقام‌های ارشدِ ارتش اسرائیل به روزنامه‌ی هاآرتص گفته است: «زنجیره‌ی فرماندهی در سطوح پایین‌تر، حقیقت را کتمان می‌کند.»

[م. در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۲۵، ارتش اسرائیل در حمله‌ای به جنوب غزه و منطقه رفح، دو کاروان امدادی را هدف قرار داد که منجر به کشته شدن ۱۵ امدادگر شد. این امدادگران متعلق به هلال‌احمر فلسطین و واحد دفاع مدنی بودند. ویدئوهای منتشرشده نشان می‌دهد خودروهای امدادی علائم اضطراری داشتند. برخی از اجساد با دست و پاهای بسته و آثار شلیک از فاصله نزدیک یافت شدند. ارتش اسرائیل این حادثه را "اشتباه جدی" قلمداد کرده، اما رسانه‌های جهان آن را نقض آشکار حقوق بشر می‌دانند. پس از حادثه، اجساد در گورهای کم‌عمق دفن و خودروها تخریب شدند. این اقدام واکنش‌های گسترده‌ای در پی داشت. چند فرمانده نظامی اسرائیل تاکنون توبیخ و برکنار شده‌اند. سازمان ملل هم خواستار تحقیقات مستقل و فوری در این باره شده است.]

خوشبختانه جامعه‌ی مدنی اسرائیل نشان داده مقاومتی مثال‌زدنی و به‌مراتب عظیم‌تر از جامعه‌ی مدنی آمریکا دارد. تعجبی هم ندارد. ترامپ می‌تواند نخبگان آمریکا را با تمجید هوادارانش تحقیر کند، اما اسرائیلی‌ها به‌خوبی می‌دانند که کشورشان بدون نخبگان فنی، علمی و نظامی‌ دوام نمی‌آورد. به همین دلیل است که این ماه، ۱۸ نفر از رؤسای سابق نهادهای امنیتی اسرائیل—از ارتش، موساد، شاباک، اطلاعات نظامی و پلیس—اعلام کردند که نتانیاهو دیگر برای خدمت به‌عنوان نخست‌وزیر صلاحیت ندارد. آن‌ها اعلام کردند که «رفتار نخست‌وزیر، تهدیدی واضح و عاجل برای امنیت و آینده‌ی اسرائیل به‌عنوان کشوری یهودی و دموکراتیک است.»

به کسانی که رؤیای ممانعت از شکل‌گیری جهان پسا‌آمریکایی و پسا‌اسرائیلی را دارند، این پیام را می‌دهم که "همه ما برای آینده می‌جنگیم و من تمام قد، با تمام وجود در کنارتان هستم. ما  هرگز از پا در نخواهیم آمد."

[م. جامعه مدنی اسرائیل در سال‌های اخیر، به‌ویژه از زمان بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت، مخالفت‌های گسترده‌ای با سیاست‌ها و عملکرد او نشان داده است. این مخالفت‌ها به‌ویژه با طرح جنجالی اصلاحات قضایی که از سوی دولت راست‌گرای او پیشنهاد شد، شدت گرفته است.

  این طرح که با هدف کاهش اختیارات دیوان عالی و افزایش نفوذ دولت بر قوه قضائیه مطرح شد، موجی از اعتراضات عمومی و تظاهرات بی‌سابقه در سراسر اسرائیل برانگیخت.

مخالفان، از جمله وکلا، قضات، دانشگاهیان، فعالان حقوق بشر و گروه‌های مدنی، معتقدند که این اصلاحات، دموکراسی اسرائیل را تضعیف کرده و اصل تفکیک قوا را به خطر می‌اندازد. همچنین، بسیاری از افسران ارشد نظامی و نیروهای ذخیره ارتش هشدار دادند که بی‌ثباتی سیاسی می‌تواند امنیت ملی اسرائیل را به خطر اندازد.

افزون بر مسائل قضایی، فساد مالی، مدیریت نادرست در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و بحران‌های امنیتی، از دیگر دلایل مخالفت جامعه مدنی با نتانیاهو است. این مخالفت‌ها نشان‌دهنده شکاف عمیق میان بخش‌هایی از مردم اسرائیل و دولت اوست و آینده سیاسی نتانیاهو را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد