در معرفی درس ظرافتهای کلامی گفتیم که در هر یک از درسهای این مجموعه میخواهیم به سراغ یک یا چند کلمه برویم و دربارهٔ معنای آنها، ریشه، تاریخچه و تفاوتهایشان صحبت کنیم. این بار چهار کلمهٔ مال، دارایی، ثروت و سرمایه را برای بررسی و مقایسه انتخاب کردهایم.
واضح است که این واژهها بسته به محل و موضوع کاربرد میتوانند معانی مختلفی داشته و پیامهای متفاوتی را منتقل کنند. بهویژه اینکه طی بیش از هزار سال، اقتصاد، سیاست، تجارت و فرهنگ، هر یک خواستهها، انتظارات، باورها و ارزشهای خود را بر این واژگان بار کردهاند. بنابراین آنچه در این درس و دیگر درسهای ظرافت کلامی دربارهٔ معنای این واژهها گفته میشود، حکم کلی و قطعی نیست.
بسیاری از ما دو واژهٔ مال (عربی) و دارایی (فارسی) را تقریباً مترادف فرض میکنیم. این کار کاملاً قابلدرک و قابلدفاع است. چنانکه وزارت اقتصاد و دارایی تا سال ۱۳۱۹ شمسی وزارت مالیه نامیده میشده است.
خوب است اشاره کنیم واژهٔ دارایی به شکل و معنای امروزی آن (تقریباً معادل asset در انگلیسی) نسبتاً جدید است و در گذشته رواج نداشته است. معمولاً هر جا در متنهای قدیمی «دارایی» را میبینید، منظور نویسنده «دارا بودن» است و آن را در برابر «ناداری (نداشتن و دارا نبودن)» بهکار برده است: «ناداری این جهان ز دارایی به» (کتاب درّهٔ نادره – قرن ۱۲).
در عین اینکه در بسیاری از متنها دو واژهٔ دارایی و مال کاملاً همارز هستند و میتوانند بهجای یکدیگر بهکار روند، تفاوتهای ظریفی هم بین این دو وجود دارد که اگر به آنها دقت کنید، حرفهایتان شفافتر شده و خطر و دردسر سوءبرداشت کمتر خواهد شد:
قلمرو واژهٔ «دارایی» گستردهتر از «مال» است
واژهٔ مال معمولاً مفهوم مالکیت (ownership) را در خود دارد و میتوان آن را واژهای عینی دانست (چندان تفسیرپذیر نیست). یک خودرو یا مال شما هست یا نیست. اما وقتی میگویید «دارایی اصلی ما اعتماد مشتری است» گزارهای قابلبحث و مفهومی ذهنی مطرح کردهاید که هر کس تفسیر متفاوتی از آن دارد و به سادگی نمیتوان آن را رد یا تأیید کرد.
حتی در مورد مصداق دارایی هم سلیقهها و قضاوتهای متفاوتی وجود دارد. ممکن است کسی به دوست خود بگوید «این روزها بزرگترین دارایی من امید است.» در حالی که طرف دوم امید را صرفاً نوعی نگرش و بخشی از مدل ذهنی بداند و از جنس دارایی نداند.
برای درک گستردگی معنایی دارایی در مقایسه با مال، کافی است به این نکته توجه کنید که اموال معمولاً به منقول و غیرمنقول تقسیم میشوند که در هر دو حالت، ملموس و فیزیکیاند. در حالی که دارایی به مشهود و نامشهود تقسیم میشود و همین نشان میدهد که چه طیف گستردهای را در بر میگیرد.
در «مال» مفهوم تسلط و کنترل مستتر است
فرض کنید یک نفر به شریک عاطفیاش بگوید: «تو مال من هستی» یا «تو یکی از مهمترین اموال من هستی». چنین جملههایی – جز در شرایط خاص و در میانهٔ جوشش احساسات، توهینآمیز تلقی میشوند. یا لااقل این حس را القا میکنند که طرف مقابل میخواهد از حس تسلط و کنترل و مالکیت سخن بگوید.
اما اگر همین جملهها با «دارایی» بازنویسی کنیم، بسیار زیباترند و احساس بهتری در طرف مقابل برمیانگیزند: «تو مهمترین دارایی من هستی.» «دارایی واقعی من در زندگی تویی.»
سرمایه واژهای قدیمی است که در نوشتههای قدما و اشعار شاعران کهن نیز تقریباً به همان معنایی که ما میفهمیم و میبهکار میبریم، آمده است.
فردوسی هم برای دینار و دِرَم (=درهم) از تعبیر سرمایه استفاده کرده است: «درم داد ناپاکدل را چهار / به او گفت کاین را تو سرمایه دار.» سرمایه در اشعار خیام هم بهکار رفته است: «هشدار که سرمایهٔ سودای جهان / عمر است، چنان کش گذرانی، گذرد.» در رسائل خواجه عبدالله (قرن پنجم هجری قمری) هم سرمایه را در جملهای کاملاً نزدیک به فضای نوشتههای امروزی میبینیم: «خویشتنشناسی را بزرگ سرمایه دان.»
سَرمایه (به انگلیسی: Capital) در علم اقتصاد، عبارت است از حق صاحبان یک مؤسسه نسبت به باقیمانده دارایی مؤسسه مذکور. در علم حقوق مالی، عبارت است از وثیقه بستانکاران شرکت و یا حق صاحبان یک موسسه نسبت به باقیمانده دارایی موسسه مذکور پس از انحلال یا تصفیه موسسه. در علم مالی عبارت است از دارایی استفاده شده جهت تولید ثروت بیشتر یا ایجاد و توسعه یک کسب و کار جدید.[۱]
از نظر حسابداری این مبلغ از کم کردن بدهیهای مؤسسه از جمع دارایی آن بدست میآید. بعبارت دیگر پس از پرداخت تمام بدهیها و تعهداتِ یک مؤسسه، آنچه از دارایی باقی میماند، سرمایه مؤسسه است و متعلق به صاحب یا صاحبان آن مؤسسه .
بدهیها و تعهدات - دارایی = سرمایه
بهطور مثال اگر در یک مؤسسه جمع داراییها ۳٬۱۳۰٬۰۰۰ ریال و جمع بدهیهای مؤسسه ۱۳۰٬۰۰۰ ریال باشد آنگاه سرمایه مؤسسه ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال خواهد بود، که از تفاضل دارایی و بدهی بدست میآید.
حال اگر این مؤسسه مبلغ ۲۰٬۰۰۰ ریال وام دریافت کند، مجموع داراییها به ۳٬۱۵۰٬۰۰۰ ریال و میزان بدهیهای به ۱۵۰٬۰۰۰ ریال افزایش پیدا میکند. در نتیجه تفاضل این دو مجدداً عدد ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال بدست میآید. ملاحظه میشود که گرفتن وام عملاً موجب افزایش سرمایه نمیشود. زیرا علیرغم افزایش دارایی موجب افزایش بدهی نیز میگردد.
بهطور کل سرمایه از دو طریق افزایش می یابد:
بر اساس نوع شرکت، سرمایه به سه طریق مطرح میگردد:
از نظر علوم اجتماعی و رفتاری سرمایه میتواند بهطور کلی به چهار دسته تقسیم شود: سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، سرمایۀ نمادین.
سرمایه ابعاد گوناگونی دارد که هر کدام از نظر ماهیت، قلمرو و تأثیراتی که بر توسعه میگذارند، با یکدیگر متفاوتند؛ و در عین حال در فرایند توسعه و چگونگی شکلگیری آن لازم و ملزوم یکدیگرند، که عبارتند از:
دارایی (به انگلیسی :asset)،در حسابداری، کلیهٔ اموال و حقوقی است که دارای ارزش پولی باشند. دارایی هر منبعی است که تحت مالکیت یا کنترل یک واحد اقتصادی است. دارایی هر چیزی (مشهود یا ناملموس) است که بتوان از آن برای تولید ارزش اقتصادی مثبت استفاده کرد. دارایی ها ارزش مالکیت را نشان می دهد که می تواند به پول نقد تبدیل شود (اگرچه خود پول نقد نیز یک دارایی محسوب می شود).[۱]
داراییهای یک واحد، ممکن است پدیدههای عینی و مشهود باشند. مثل زمین، ساختمان، موجودی نقدی و موجودی کالا، یا به صورت حقوق مالی و امتیازات غیرقابل رؤیت، مثل سرقفلی و مطالبات از اشخاص.
داراییها عرفاً از دیدگاه اراده در ترازنامه به گروههای متمایزی تقسیم میشوند.
دو گروه که مورد استفاده بیشتری دارند عبارتند از داراییهای جاری و داراییهای ثابت. داراییهای جاری: این داراییها اقلامی هستند که انتظار میرود در طی یک سال یا یک دوره عملیاتی از تاریخ تنظیم ترازنامه (هر کدام که طولانیتر است) به وجه نقد تبدیل، یا مصرف یا فروخته شوند. معمولاً داراییهای جاری بر حسب سرعت تبدیل شدن به وجه نقد یا مصرف در ترازنامه منعکس میگردند. مانند: بانکها، صندوق، تنخواهگردان، بدهکاران، پیشپرداختها، موجودی کالا و ملزومات اداری.
داراییهای ثابت: این داراییها، اقلامی مشهود با عمری طولانی میباشند که در جریان عملیات مؤسسه مورد استفاده قرار میگیرند. داراییهای این گروه به مرور زمان و پس از استفادۀ مکرر مستهلک میگردند به همین دلیل برای هر یک از داراییهای ثابت استهلاک منظور میشود. (به استثنای زمین که مستهلک نمیگردد) مانند: زمین، ساختمان، تأسیسات، ماشینآلات و تجهیزات، ابزارآلات، وسائل نقلیه و منصوبات، قالبها، لوازم آزمایشگاهی و داراییهای سرمایهای موجود در انبار.
طبق تعریف جدیدتری که در کتاب مبانی نظری حسابداری از دارایی شده، دارایی مفهومی مالی است، یعنی؛
اموال و حقوقی که منافع آتی قابل تبدیل به پول دارند، و بر اثر معاملات، عملیات یا رویدادهای مشخص به مالکیت یا تسلط مالکانهٔ یک واحد تجاری درآمدهاند؛ دارایی آن واحد محسوب میشوند.
دارایی، یکی از عناصر حسابداری نشاندهندهٔ وضعیت مالی واحد انتفاعی است.[۲]
دارایی و پس انداز و سرمایهگذاری قابلیت تبدیل شدن بهیکدیگر را دارند.[۳][۴] مسکن، خودرو، تلفن همراه، کامپیوتر و حتی آب لولهکشی و دسترسی به سرویسهای بهداشتی از جمله داراییهای خانوار هستند.[۵] پس انداز یکی از راههای سهیم کردن نسل آینده در داراییهایی است که امروز در اختیار است. خانواده در طول حیات خود به داراییهایی دست مییابد که خواسته و ناخواسته بخش چشمگیری از آن در آینده به اعضای جوان آن میرسد.[۶] حفظ و حراست از دارایی و تلاش برای افزودن بر آن از سویی موجب میشود تا زندگی جاری با سهولت بیشتری پیش رود و از سوی دیگر آیندگان پشتوانههای قویتری داشته باشند.[۶] مسکن با دارا بودن حجم قابل توجه در بازار داراییها و همچنین برخورداری از ریسک کمتر نسبت به سایر داراییها، ضمن جلب اعتماد سرمایهگذاران همواره نقش ضربهگیر را در اقتصاد ایفا نمودهاست.[۷]
دارایی ها به پنج دسته اصلی تقسیم می شوند: مشتقات، اوراق قرضه، سهام، ارز، کالا (commodity کامودیتی).[۸]
واحد:
این واژه (لغت) نیز همچون بسیاری واژه های دیگر مظلوم واقع شده است. نبود دقت کافی در نزد برخی متفکران یا نویسندگان یا سخنگویان یا دیگران، باعث می شود بسیاری واژه ها با برخی برداشتهای خاص از موقعیتهای خاص تفسیر شوند و در نزد برخی افراد، معنای خاص مثبت یا منفی بگیرند؛ معنایی بیرون از دامنه معنای اصلی آنها.
مثلا برای همین واژه "مصلحت"، ناظر به برخی "مصلحت جوییهای کوته نظرانه" که بعضاً آمیخته به دروغ و فریب است، برخی گمان کرده اند "مصلحت" همیشه آمیخته به دروغ و در برابر "حقیقت" است. درحالیکه "مصلحت" یعنی "آنچه به صلاح است"، نه کمتر نه بیشتر. حال اگر کسی با کوته فکری و ناراستی آن را ادعا کرد و بر گفتار یا کردار نادرست خویش نام "مصلحت" گذاشت بدین معنا نیست که راست می گوید و همان "مصلحت" است. باید به او گفت این که تو می گویی "مصلحت" نیست نه آنکه بگوییم پس "مصلحت" چیز بدی است.
"مصلحت" از ریشه "صلح" و به معنای "آنچه به صلاح است" می باشد. بنابراین در ذات خود در کفه خوبیها قرار می گیرد.
حال می توان بحث کرد که ما گاهی یک "مصلحت کلی" را می بینیم و یا گاهی یک "مصلحت جزئی". اگر کسی یک "مصلحت جزئی" را دید و برپایه آن تصمیم گرفت و کار کرد و آن "مصلحت سنجی جزئی" به جایی دیگر آسیب رساند، اشکال از کجاست؟ اشکال در "جزئی نگری" است نه در خود (نفس) "مصلحت سنجی". راه چاره نیز در این است که هرگاه کسی یا گروهی خواست "مصلحت سنجی" کند با دیدی باز و گسترده و دربرگیرنده سنجش پیامدهای خرد و کلان بر کسان (افراد) و گروههای گوناگون، تا اندازه ای که می تواند گسترده، "مصلحت سنجی" کند. و بهترین و آرمانی (ایده آل) ترین "مصلحت سنجی" آن است که همه را در همه زمانها، در بر بگیرد. البته آن از دسترس بشر عادی معمولا بیرون است، پس هر کس به اندازه ای که در توان دارد در این سو تلاش کند تا به بیشترین سود و خیر همگانی و کمترین زیان و شر، در اندازه توانش، دست یابد.
به گمان من باید به پیراستن برخی داوریهای نادرست جا افتاده در اذهان، عُرف، سخنان و در ادبیاتمان بپردازیم تا از برخی کژاندیشیهای (کج فکریهای) نهادینه شده مان بتوانیم دور شویم و رها شویم.
- دکتر ملکیان: ریشه فلسفی صلح، اشتراک منافع است + اصلاح و تکمیل مطلب از واحد
8337271518
در آغاز:
- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)
- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)
سپس
(نوشته واحد:)
"مجاهده اصلاحی" یا "تلاش برای بهسازی":
تلاشی
که کسی با باور به مسؤولیت فردی و جمعی انسان انجام می دهد تا بتواند تا
اندازه ای که در توان اوست، کار و نقش خویش، و محیط (زمینه) زندگی خویش را
کمک برای اصلاح (به صلاح آوردن، دُرُست کردن، بهسازی، ساختن) کند. در این تلاش باید به قابلیت پذیرش محیط برای اصلاح، توان فرد اصلاحگر (مُصلِح، بهساز، سازنده، دُرُستکُن، درستگر)، و هزینه/فایده ی فرایند اصلاح توجه کافی داشت. موفق شدن در آن نیازمند اندازه ای مناسب از صالح (شایسته، دُرُستکار) بودن؛ یعنی داشتن اندازه ای مناسب از شایستگی (صلاحیت) های گوناگون شخص اصلاحگر، شامل شایستگی عملی و شخصیتی و علمی یعنی شناخت (معرفت) و دانش (علم) و خرد (عقل) کافی و ... می باشد، که اگر شایستگی های کافی
و متناسب با امور مورد اصلاح وجود نداشته باشد، گاهی ناموفق و گاهی در سوی
مخالف باعث افزایش خرابی امور و اوضاع (فساد) می شود، یعنی بجای درست کردن، ویران (خراب) می کند.
بنابراین بهتر است هر اصلاحگر، "با ظرافت و احتیاط کافی" و "در اندازه ی توان خویش" به دنبال اصلاح باشد همچنان که بنا بر فرموده قرآن کریم حضرت شعیب (ع) می فرماید که "نمی خواهم مگر اصلاح به اندازه ای که می توانم"، یعنی در مجموعه ی توان خویش بتواند به نتیجه اصلاحی موفق برسد وگرنه امری خواستنی نخواهد بود. پس "چگونگی و اندازه بهسازی" دو چیزِ نیازمند به پرداختِ اندیشه ای و شناختی است.
همچنین "زمینه های بهسازی" (اصلاح) بسیار گوناگون است و در هر زمان باید دید اولویتهای اصلاحی چیست. یکی از چیزهایی که همیشه اولویت است و خواهد بود تلاش برای کمک و زمینه سازی برای برپایی (اقامه) دادگری (قسط و عدل) و حق و صلح است، که روی دیگر آن ایستادن در برابر ستم (ظلم) است (صلح پایدار نیز برپایه درجاتی از عدالت ممکن می شود)، آنچنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید که هدف نهایی فرستادن رسولان اِلاهی (اِلهی)، پرورش و راه انداختن انسانها و مردم برای برپایی قسط (داد) است. و برپایه باورهای موعودباور، حضرت (مهدی) موعود سلام الله علیه (مُصلِح کل)، نیز همین وظیفه اصلی را ان شاءالله تحقق می بخشد.
توجه کنیم که همه واژه های صلح، صالح، صلاح، مصلحت، اصلاح، مُصلِح، صلاحیت و ... از یک ریشه عربی "صلح" (برابر فارسی "سازش") می باشند یعنی آنچه سازش و سازگاری و سازندگی و درستی یک چیز با خود و در برابر زمینه (محیط) آن چیز را بسازد و از دلِ آن؛ سازش، سازگاری، سازندگی، ساختن، نیکی و خوبی (خیر) برای خودش و همسایگانش در محیط، بیرون و پدید آید. خداوند در قرآن کریم بارها بر "عمل صالح" (کار درست، درستکاری) در کنار "ایمان" تأکید می فرماید و شرط ورود به بهشت مؤمنان علاوه بر ایمان، "عمل صالح" است؛ یعنی کاری که خوبی و نیکی و صلح از آن بیرون می آید و "صلح آور" است.
پس هرکس می تواند ببیند چگونه می تواند با رعایت همه مصلحتهایی (برای خود و دیگران) که می داند و "باید بداند"، تا چه اندازه و با نگهداشتِ (حفظ) تعادلهای گوناگون، و چگونه، در سوی اهداف مثبت راه بپیماید (حرکت کند). نیت برای رضای خداوند، توکل بر او، همراه با تلاش در بدست آوردن دانش و دیگر نیازها (ملزومات)، مقدماتی است که می تواند به موفقیت یک اصلاحگر (مصلح، بهساز) بیانجامد.
مرتبط:
- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)
- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)
- تحلیلی بر نقش امید به آینده در نگاه انتظار و نیازهای کنونی جامعه انسانها
- چگونگی تحقّق اهداف والای حضرت خاتم الانبیاء(ص) به دست با کفایت حضرت خاتم الاوصیاء (عج)
- سخنرانی آیتالله میرباقری با موضوع حرکت جوامع ذیل برنامه نبوی - جلسات 1 تا 3
- میلاد امام زمان و زندگی منتظرانه و زمینه سازی برای ظهور در سخن آیتالله میرباقری
- بررسی و شناخت مفهوم اصلاح و اصلاحگری از دیدگاه دین اسلام
- درباره "عمل صالح" و "اصلاح" در سخن حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
8337271392