واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

کوتاه درباره شناخت مفهوم واژه های مال، ثروت، دارایی و سرمایه؛ کاربرد عمومی، و ویژه در حسابداری و اقتصاد

تفاوت مال، ثروت، دارایی و سرمایه چیست؟

مال دارایی ثروت سرمایه

در معرفی درس ظرافتهای کلامی گفتیم که در هر یک از درس‌های این مجموعه می‌خواهیم به سراغ یک یا چند کلمه برویم و دربارهٔ معنای آن‌ها، ریشه، تاریخچه و تفاوت‌هایشان صحبت کنیم. این بار چهار کلمهٔ مال، دارایی، ثروت و سرمایه را برای بررسی و مقایسه انتخاب کرده‌ایم.

واضح است که این واژه‌ها بسته به محل و موضوع کاربرد می‌توانند معانی مختلفی داشته و پیام‌های متفاوتی را منتقل کنند. به‌ویژه این‌که طی بیش از هزار سال، اقتصاد، سیاست، تجارت و فرهنگ، هر یک خواسته‌ها، انتظارات، باورها و ارزش‌های خود را بر این واژگان بار کرده‌اند. بنابراین آن‌چه در این درس و دیگر درس‌های ظرافت کلامی دربارهٔ معنای این واژه‌ها گفته می‌شود، حکم کلی و قطعی نیست.

مال و دارایی

بسیاری از ما دو واژهٔ مال (عربی) و دارایی (فارسی) را تقریباً مترادف فرض می‌کنیم. این کار کاملاً قابل‌درک و قابل‌دفاع است. چنان‌که وزارت اقتصاد و دارایی تا سال ۱۳۱۹ شمسی وزارت مالیه نامیده می‌شده است.

خوب است اشاره کنیم واژهٔ دارایی به شکل و معنای امروزی آن (تقریباً معادل asset در انگلیسی) نسبتاً جدید است و در گذشته رواج نداشته است. معمولاً هر جا در متن‌های قدیمی «دارایی» را می‌بینید، منظور نویسنده «دارا بودن» است و آن را در برابر «ناداری (نداشتن و دارا نبودن)» به‌کار برده است: «ناداری این جهان ز دارایی به» (کتاب درّهٔ نادره – قرن ۱۲).

در عین این‌که در بسیاری از متن‌ها دو واژهٔ دارایی و مال کاملاً هم‌ارز هستند و می‌توانند به‌جای یکدیگر به‌کار روند، تفاوت‌های ظریفی هم بین این دو وجود دارد که اگر به آن‌ها دقت کنید، حرف‌هایتان شفاف‌تر شده و خطر و دردسر سوء‌برداشت کمتر خواهد شد:

قلمرو واژهٔ «دارایی» گسترده‌تر از «مال» است

واژهٔ مال معمولاً مفهوم مالکیت (ownership) را در خود دارد و می‌توان آن‌ را واژه‌ای عینی دانست (چندان تفسیر‌پذیر نیست). یک خودرو یا مال شما هست یا نیست. اما وقتی می‌گویید «دارایی اصلی ما اعتماد مشتری است» گزاره‌ای قابل‌بحث و مفهومی ذهنی مطرح کرده‌اید که هر کس تفسیر متفاوتی از آن دارد و به سادگی نمی‌توان آن را رد یا تأیید کرد.

حتی در مورد مصداق دارایی هم سلیقه‌ها و قضاوت‌های متفاوتی وجود دارد. ممکن است کسی به دوست خود بگوید «این روزها بزرگ‌ترین دارایی من امید است.» در حالی که طرف دوم امید را صرفاً نوعی نگرش و بخشی از مدل ذهنی بداند و از جنس دارایی نداند.

برای درک گستردگی معنایی دارایی در مقایسه با مال، کافی است به این نکته توجه کنید که اموال معمولاً به منقول و غیرمنقول تقسیم می‌شوند که در هر دو حالت، ملموس و فیزیکی‌اند. در حالی که دارایی به مشهود و نامشهود تقسیم می‌شود و همین نشان می‌دهد که چه طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد.

در «مال» مفهوم تسلط و کنترل مستتر است

فرض کنید یک نفر به شریک عاطفی‌اش بگوید: «تو مال من هستی» یا «تو یکی از مهم‌ترین اموال من هستی». چنین جمله‌هایی – جز در شرایط خاص و در میانهٔ جوشش احساسات، توهین‌آمیز تلقی می‌شوند. یا لااقل این حس را القا می‌کنند که طرف مقابل می‌خواهد از حس تسلط و کنترل و مالکیت سخن بگوید.

اما اگر همین جمله‌ها با «دارایی» بازنویسی کنیم، بسیار زیباترند و احساس بهتری در طرف مقابل برمی‌انگیزند: «تو مهم‌ترین دارایی من هستی.» «دارایی واقعی من در زندگی تویی.»

سرمایه

سرمایه واژه‌ای قدیمی است که در نوشته‌های قدما و اشعار شاعران کهن نیز تقریباً به همان معنایی که ما می‌فهمیم و می‌به‌کار می‌بریم، آمده است.

فردوسی هم برای دینار و دِرَم (=درهم) از تعبیر سرمایه استفاده کرده است: «درم داد ناپاک‌دل را چهار / به او گفت کاین را تو سرمایه دار.» سرمایه در اشعار خیام هم به‌کار رفته است: «هشدار که سرمایهٔ سودای جهان / عمر است، چنان کش گذرانی، گذرد.» در رسائل خواجه‌ عبدالله (قرن پنجم هجری قمری) هم سرمایه را در جمله‌ای کاملاً‌ نزدیک به فضای نوشته‌های امروزی می‌بینیم:‌ «خویشتن‌شناسی را بزرگ سرمایه دان.»




سرمایه

سَرمایه (به انگلیسی: Capital) در علم اقتصاد، عبارت است از حق صاحبان یک مؤسسه نسبت به باقیمانده دارایی مؤسسه مذکور. در علم حقوق مالی، عبارت است از وثیقه بستانکاران شرکت و یا حق صاحبان یک موسسه نسبت به باقیمانده دارایی موسسه مذکور پس از انحلال یا تصفیه موسسه. در علم مالی عبارت است از دارایی استفاده شده جهت تولید ثروت بیشتر یا ایجاد و توسعه یک کسب و کار جدید.[۱]

از نظر حسابداری این مبلغ از کم کردن بدهی‌های مؤسسه از جمع دارایی آن بدست می‌آید. بعبارت دیگر پس از پرداخت تمام بدهی‌ها و تعهداتِ یک مؤسسه، آنچه از دارایی باقی می‌ماند، سرمایه مؤسسه است و متعلق به صاحب یا صاحبان آن مؤسسه .

بدهی‌ها و تعهدات - دارایی = سرمایه

به‌طور مثال اگر در یک مؤسسه جمع دارایی‌ها ۳٬۱۳۰٬۰۰۰ ریال و جمع بدهی‌های مؤسسه ۱۳۰٬۰۰۰ ریال باشد آنگاه سرمایه مؤسسه ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال خواهد بود، که از تفاضل دارایی و بدهی بدست می‌آید.

حال اگر این مؤسسه مبلغ ۲۰٬۰۰۰ ریال وام دریافت کند، مجموع دارایی‌ها به ۳٬۱۵۰٬۰۰۰ ریال و میزان بدهیهای به ۱۵۰٬۰۰۰ ریال افزایش پیدا می‌کند. در نتیجه تفاضل این دو مجدداً عدد ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ ریال بدست می‌آید. ملاحظه می‌شود که گرفتن وام عملاً موجب افزایش سرمایه نمی‌شود. زیرا علی‌رغم افزایش دارایی موجب افزایش بدهی نیز می‌گردد.

به‌طور کل سرمایه از دو طریق افزایش می یابد:

  • سرمایه‌گذاری شخصی
  • سود حاصل از عملیات مؤسسه

انواع سرمایه

بر اساس نوع شرکت، سرمایه به سه طریق مطرح می‌گردد:

  • در شرکت‌های فردی سرمایه متعلق به یک فرد (صاحب مؤسسه) می‌باشد.
  • در شرکت‌های غیر سهامی سرمایه متعلق به دو یا چند شریک می‌باشد.
  • در شرکتهای سهامی سرمایه به تعدادی سهم تقسیم می‌گردد.

از نظر علوم اجتماعی و رفتاری سرمایه می‌تواند به‌طور کلی به چهار دسته تقسیم شود: سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، سرمایۀ نمادین.

  1. سرمایۀ فرهنگی: از دیدگاه بوردیو، سرمایه آن چیزی است که به عنوان رابطه اجتماعی در درون یک سازواره از تعاملات عمل می‌کند و دامنه آن بدون هیچ تمایزی به تمامی کالاها، اشیاء و نشانه‌هایی که خود را به عنوان چیزهایی کم‌یاب و ارزشمند عرضه می‌دارند (و در یک ساختار مشخص اجتماعی، مورد قضاوت هستند) کشیده می‌شود و سرمایه فرهنگی به عنوان یک رابطه اجتماعی درون سازواره‌ای از تعاملات که مشتمل بر دانش فرهنگی انباشته عمل می‌کند، منتهی به قدرت و منزلت می‌گردد.
  2. سرمایۀ اجتماعی: سرمایه اجتماعی دلالت بر اشکالی از سازمان چون اعتماد، قواعد و شبکه‌ها دارد که می‌توانند کارایی جامعه را از طریق کنش‌های متناسب تسهیل کنند. در نتیجه تعاون خود انگیخته از طریق سرمایه اجتماعی تسهیل می‌شود. در اندیشه پاتنام و فوکویاما، سرمایه اجتماعی به عنوان یک پدیده جامعه شناسان کلان لحاظ شده‌است. به نظر آن‌ها ملت‌ها می‌توانند از سطوح متفاوتی از سرمایه اجتماعی برخوردار باشند که فرصت برای تحقق دموکراسی یا صنعتی شدن آن‌ها فراهم می‌سازد، در نهایت در شرایط وجود سرمایه اجتماعی شاهد بسط و گسترش فرایند مشارکت در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و نیز بسط انجمن‌های داوطلبانه خواهیم بود، فرایندی که می‌تواند سازوکار مؤثری برای نیل به توسعه باشد.
  3. سرمایۀ اقتصادی:سرمایه اقتصادی فرد با گویه‌های وسایل رفاهی، درآمد فرد (درصورت دارا بودن)، درآمد پدر، نحوه مالکیت منزل، وضعیت منزل مسکونی، مالکیت تلفن همراه، رایانه، ماشین و نوع اتومبیل، زمین، باغ و سپرده بانکی سنجیده می‌شود. سرمایه اقتصادی به دو صورت جاری و غیرجاری وجود دارد:  سرمایه اقتصادی جاری: نوعی از سرمایه اقتصادی است که به سرعت قابل تبدیل به وجه نقد (پول) است . سرمایه اقتصادی غیر جاری: نوعی از سرمایه اقتصادی است که به سرعت قابل تبدیل به وجه نقد (پول)  نیست[۲]
  4. سرمایۀ نمادین: در سرتاسر جامعه حضور دارد و می‌تواند بر گفتار، رفتار و پندار مردم تأثیر بگذارد و تأثیر بگیرد. در درجه اول سرمایه نمادین نوع تغییر شکل یافته از هر نوع سرمایه محسوب می‌شود که به عنوان نماد و سمبل محسوب می‌شود و دارنده آن از جانب مردم مورد عزت و احترام قرار می‌گیرد و به نوعی، به عنوان پرستیژ محسوب می‌شود و از طرفی هر نوع از سرمایه می‌باشد که در چشم دیگران به عنوان نماد محسوب می‌شود. در بیانی دیگر می‌توان این چنین بیان نمود که سرمایه نمادین از هر نوع سرمایه به عنوان بعدی جداگانه محسوب می‌شود و در واقع باید سرمایه نمادین را به عنوان بٌعدی از هر سرمایه محسوب نمود..

ابعاد سرمایه

سرمایه ابعاد گوناگونی دارد که هر کدام از نظر ماهیت، قلمرو و تأثیراتی که بر توسعه می‌گذارند، با یکدیگر متفاوتند؛ و در عین حال در فرایند توسعه و چگونگی شکل‌گیری آن لازم و ملزوم یکدیگرند، که عبارتند از:

  • سرمایه ثابت اقتصادی
  • سرمایه مولد اقتصادی
  • سرمایه جاری
  • سرمایه ثابت اجتماعی

جستارهای وابسته

منابع

  1. "CAPITAL | meaning in the Cambridge English Dictionary". dictionary.cambridge.org (به انگلیسی). Retrieved 2020-02-05.
  1.   قاسمی و نامدار (١٣٩٤). بررسی رابطه سرمایه فرهنگی وسرمایه نمادین فرهنگی (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه دولتی ایلام).
  • نبوی، عزیز، اصول حسابداری جلد اول، تهران، کتابخانه فروردین


دارایی

دارایی (به انگلیسی :asset)،در حسابداری، کلیهٔ اموال و حقوقی است که دارای ارزش پولی باشند. دارایی هر منبعی است که تحت مالکیت یا کنترل یک واحد اقتصادی است. دارایی هر چیزی (مشهود یا ناملموس) است که بتوان از آن برای تولید ارزش اقتصادی مثبت استفاده کرد. دارایی ها ارزش مالکیت را نشان می دهد که می تواند به پول نقد تبدیل شود (اگرچه خود پول نقد نیز یک دارایی محسوب می شود).[۱]

دارایی‌های یک واحد، ممکن است پدیده‌های عینی و مشهود باشند. مثل زمین، ساختمان، موجودی نقدی و موجودی کالا، یا به صورت حقوق مالی و امتیازات غیرقابل رؤیت، مثل سرقفلی و مطالبات از اشخاص.

دارایی‌ها عرفاً از دیدگاه اراده در ترازنامه به گروه‌های متمایزی تقسیم می‌شوند.

دو گروه که مورد استفاده بیشتری دارند عبارتند از دارایی‌های جاری و دارایی‌های ثابت. دارایی‌های جاری: این دارایی‌ها اقلامی هستند که انتظار می‌رود در طی یک سال یا یک دوره عملیاتی از تاریخ تنظیم ترازنامه (هر کدام که طولانی‌تر است) به وجه نقد تبدیل، یا مصرف یا فروخته شوند. معمولاً دارایی‌های جاری بر حسب سرعت تبدیل شدن به وجه نقد یا مصرف در ترازنامه منعکس می‌گردند. مانند: بانک‌ها، صندوق، تنخواه‌گردان، بدهکاران، پیش‌پرداخت‌ها، موجودی کالا و ملزومات اداری.

دارایی‌های ثابت: این دارایی‌ها، اقلامی مشهود با عمری طولانی می‌باشند که در جریان عملیات مؤسسه مورد استفاده قرار می‌گیرند. دارایی‌های این گروه به مرور زمان و پس از استفادۀ مکرر مستهلک می‌گردند به همین دلیل برای هر یک از دارایی‌های ثابت استهلاک منظور می‌شود. (به استثنای زمین که مستهلک نمی‌گردد) مانند: زمین، ساختمان، تأسیسات، ماشین‌آلات و تجهیزات، ابزارآلات، وسائل نقلیه و منصوبات، قالبها، لوازم آزمایشگاهی و دارایی‌های سرمایه‌ای موجود در انبار.

طبق تعریف جدیدتری که در کتاب مبانی نظری حسابداری از دارایی شده، دارایی مفهومی مالی است، یعنی؛

 اموال و حقوقی که منافع آتی قابل تبدیل به پول دارند، و بر اثر معاملات، عملیات یا رویدادهای مشخص به مالکیت یا تسلط مالکانهٔ یک واحد تجاری درآمده‌اند؛ دارایی آن واحد محسوب می‌شوند.

دارایی، یکی از عناصر حسابداری نشان‌دهندهٔ وضعیت مالی واحد انتفاعی است.[۲]

مفهوم اجتماعی دارایی

دارایی و پس انداز و سرمایه‌گذاری قابلیت تبدیل شدن به‌یکدیگر را دارند.[۳][۴] مسکن، خودرو، تلفن همراه، کامپیوتر و حتی آب لوله‌کشی و دسترسی به سرویس‌های بهداشتی از جمله دارایی‌های خانوار هستند.[۵] پس انداز یکی از راه‌های سهیم کردن نسل آینده در دارایی‌هایی است که امروز در اختیار است. خانواده در طول حیات خود به دارایی‌هایی دست می‌یابد که خواسته و ناخواسته بخش چشمگیری از آن در آینده به اعضای جوان آن می‌رسد.[۶] حفظ و حراست از دارایی و تلاش برای افزودن بر آن از سویی موجب می‌شود تا زندگی جاری با سهولت بیشتری پیش رود و از سوی دیگر آیندگان پشتوانه‌های قویتری داشته باشند.[۶] مسکن با دارا بودن حجم قابل توجه در بازار دارایی‌ها و همچنین برخورداری از ریسک کمتر نسبت به سایر دارایی‌ها، ضمن جلب اعتماد سرمایه‌گذاران همواره نقش ضربه‌گیر را در اقتصاد ایفا نموده‌است.[۷]

انواع دارایی ها از منظر مدیریت مالی

دارایی ها به پنج دسته اصلی تقسیم می شوند: مشتقات، اوراق قرضه، سهام، ارز، کالا (commodity کامودیتی).[۸]

جستارهای وابسته




انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از زمزمه‌های جنگ‌طلبی در داخل کشور

انتقاد جمهوری اسلامی از زمزمه‌های جنگ‌طلبی در داخل کشور

انتقاد جمهوری اسلامی از زمزمه‌های جنگ‌طلبی در داخل کشور

گروه سیاسی: روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله روز یکشنبه (۲۹ مهرماه) نوشت: «یکی از خطرناک‌ترین مطالبی که در کشور ما تبلیغ می‌شود این است که استقبال از جنگ به معنای شجاعت است و تلاش برای جلوگیری از جنگ نوعی ترس را در خود دارد. 

نباید ذره‌ای تردید کرد که جنگ، شر است و همه باید تلاش کنند کشور وارد جنگ نشود. در شرایط احساسی کنونی که عده‌ای بر طبل جنگ می‌کوبند، صلح‌خواهی و تلاش برای جلوگیری از وقوع جنگ، عین شجاعت است و کسانی که برای وارد کردن کشور به جنگ تلاش می‌کنند، نه تنها از شجاعت بوئی نبرده‌اند بلکه این کلمه پرمحتوا و ارزشمند را با «تهور» که برخلاف معیارهای عقلی وارد مهلکه شدن است اشتباه می‌گیرند.

بر این نکته نیز باید تأکید کرد که صلح‌خواهی به معنای تسلیم شدن در برابر زورگوئی‌ها و زیاده‌خواهی‌ها نیست. هرجا و هر زمان که دشمن به کشور و منافع ملی حمله کند، در برابر او ایستادن و با تمام توان مقابله کردن، واجب است. این ایستادگی و مقابله کردن با دشمن متجاوز است که «شجاعت» نام دارد نه استقبال از جنگ. 

شرایط امروز منطقه، بسیار حساس است. همه چیز حکایت از برنامه‌ریزی حساب‌شده رژیم صهیونیستی برای کشاندن ایران به جنگ دارند. صهیونیست‌ها حتی درصدد هستند آمریکا و بعضی کشورهای اروپائی را هم به چنین جنگی بکشانند. آن‌ها بقاء موجودیت نامشروع خود را در تشنج و جنگ جستجو می‌کنند. 

ما به عنوان مسلمانان قطعاً برای نجات مردم فلسطین وظیفه خطیری برعهده داریم ولی انجام این وظیفه را نباید به جنگ منحصر کنیم، همانطور که امام خمینی بارها فرمودند وحدت مسلمانان، عامل اصلی مبارزه با غده سرطانی صهیونیسم در منطقه است و تمام تلاش‌ها باید بر این محور متمرکز باشد. اینکه مسئولان سیاسی و نظامی کشور همواره تأکید می‌کنند ما خواهان جنگ نیستیم ولی اگر تعرضی به کشورمان بشود آماده مقابله و پشیمان کردن دشمن هستیم، به همین نکته اشاره دارد. 

سفرهای متعدد وزیر امور خارجه کشورمان به کشورهای منطقه و گفتگوهایش با سران بعضی از کشورهای غربی که در روزهای اخیر صورت گرفته نیز در چارچوب همین تفکر صحیح است که باید مانع وقوع جنگ شویم و درصدد پیمودن راه‌های دیگر برای مبارزه جدی، ریشه‌ای و کارساز علیه رژیم صهیونیستی تا ریشه‌کن شدن این غده سرطانی از قلب جهان اسلام برآئیم. 

این واقعیت تلخ را نمی‌توان نادیده گرفت که رژیم اشغالگر و نامشروع صهیونیستی یک خطر برای تمام ملت‌ها و کشورهای منطقه است و به حکم عقل و شرع نباید حتی یک روز از تلاش برای نابود ساختن آن کوتاهی کرد. نکته بسیار مهم نوع این تلاش است که باید آنچنان دقیق، بابرنامه و حساب‌شده باشد که حتماً به نتیجه برسد و کم‌ترین هزینه را برای ملت‌ها و کشورهای مسلمان دربرداشته باشد. 

چنین طرحی، بدون همفکری، همراهی و همکاری کشورهای اسلامی با همدیگر امکان‌پذیر نیست. ما باید تلاش‌های سیاسی برای رسیدن به این همفکری را گسترش بدهیم و با ادامه این مسیر، به همراهی و همکاری جمعی که نام دیگر آن وحدت امت اسلامی است برسیم. رسیدن به چنین هدفی نیازمند صبر و صرف وقت و تلاش مضاعف است ولی نتیجه قطعی آن رسیدن به مطلوب است. 

درخصوص جمهوری اسلامی ایران که به دلیل ویژگی‌های متعددش می‌تواند محور تلاش‌ها برای ایجاد وحدت باشد، این نکته را باید در نظر بگیریم که قبل از هر اقدامی لازم است در درون خود به این واقعیت برسد که پرهیز از جنگ، شجاعتی است که قطعاً در بالاترین رتبه عقلانیت قرار دارد کمااینکه در صورت حمله دشمن، آنچه در بالاترین رتبه عقلانیت قرار دارد ورود به جهاد دفاعی و دادن پاسخ دندان‌شکن به هر متجاوزی است. تردیدی وجود ندارد که هر وقت دشمن حمله کند، آحاد مردم با تمام توان به مقابله خواهند پرداخت و او را پشیمان خواهند کرد.

درباره مفهوم واژه "مصلحت"

مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی


واحد:

این واژه (لغت) نیز همچون بسیاری واژه های دیگر مظلوم واقع شده است. نبود دقت کافی در نزد برخی متفکران یا نویسندگان یا سخنگویان یا دیگران، باعث می شود بسیاری واژه ها با برخی برداشتهای خاص از موقعیتهای خاص تفسیر شوند و در نزد برخی افراد، معنای خاص مثبت یا منفی بگیرند؛ معنایی بیرون از دامنه معنای اصلی آنها.

مثلا برای همین واژه "مصلحت"، ناظر به برخی "مصلحت جوییهای کوته نظرانه" که بعضاً آمیخته به دروغ و فریب است، برخی گمان کرده اند "مصلحت" همیشه آمیخته به دروغ و در برابر "حقیقت" است. درحالیکه "مصلحت" یعنی "آنچه به صلاح است"، نه کمتر نه بیشتر. حال اگر کسی با کوته فکری و ناراستی آن را ادعا کرد و بر گفتار یا کردار نادرست خویش نام "مصلحت" گذاشت بدین معنا نیست که راست می گوید و همان "مصلحت" است. باید به او گفت این که تو می گویی "مصلحت" نیست نه آنکه بگوییم پس "مصلحت" چیز بدی است.

"مصلحت" از ریشه "صلح" و به معنای "آنچه به صلاح است" می باشد. بنابراین در ذات خود در کفه خوبیها قرار می گیرد.

حال می توان بحث کرد که ما گاهی یک "مصلحت کلی" را می بینیم و یا گاهی یک "مصلحت جزئی". اگر کسی یک "مصلحت جزئی" را دید و برپایه آن تصمیم گرفت و کار کرد و آن "مصلحت سنجی جزئی" به جایی دیگر آسیب رساند، اشکال از کجاست؟ اشکال در "جزئی نگری" است نه در خود (نفس) "مصلحت سنجی". راه چاره نیز در این است که هرگاه کسی یا گروهی خواست "مصلحت سنجی" کند با دیدی باز و گسترده و دربرگیرنده سنجش پیامدهای خرد و کلان بر کسان (افراد) و گروههای گوناگون، تا اندازه ای که می تواند گسترده، "مصلحت سنجی" کند. و بهترین و آرمانی (ایده آل) ترین "مصلحت سنجی" آن است که همه را در همه زمانها، در بر بگیرد. البته آن از دسترس بشر عادی معمولا بیرون است، پس هر کس به اندازه ای که در توان دارد در این سو تلاش کند تا به بیشترین سود و خیر همگانی و کمترین زیان و شر، در اندازه توانش، دست یابد.

به گمان من باید به پیراستن برخی داوریهای نادرست جا افتاده در اذهان، عُرف، سخنان و در ادبیاتمان بپردازیم تا از برخی کژاندیشیهای (کج فکریهای) نهادینه شده مان بتوانیم دور شویم و رها شویم.



مرتبط:

- دکتر ملکیان: ریشه فلسفی صلح، اشتراک منافع است + اصلاح و تکمیل مطلب از واحد

8337271518

"مجاهده اصلاحی" یا "تلاش برای بهسازی"

ویرایش کنونی 14030817

- مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی


در آغاز:

- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)

- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)

سپس

(نوشته واحد:)

"مجاهده اصلاحی" یا "تلاش برای بهسازی":

 تلاشی که کسی با باور به مسؤولیت فردی و جمعی انسان انجام می دهد تا بتواند تا اندازه ای که در توان اوست، کار و نقش خویش، و محیط (زمینه) زندگی خویش را کمک برای اصلاح (به صلاح آوردن، دُرُست کردن، بهسازی، ساختن) کند. در این تلاش باید به قابلیت پذیرش محیط برای اصلاح، توان فرد اصلاحگر (مُصلِح، بهساز، سازنده، دُرُستکُن، درستگر)، و هزینه/فایده ی فرایند اصلاح توجه کافی داشت. موفق شدن در آن نیازمند اندازه ای مناسب از صالح (شایسته، دُرُستکار) بودن؛ یعنی داشتن اندازه ای مناسب از شایستگی (صلاحیت) های گوناگون شخص اصلاحگر، شامل شایستگی عملی و شخصیتی و علمی یعنی شناخت (معرفت) و دانش (علم) و خرد (عقل) کافی  و ... می باشد، که اگر شایستگی های کافی و متناسب با امور مورد اصلاح وجود نداشته باشد، گاهی ناموفق و گاهی در سوی مخالف باعث افزایش خرابی امور و اوضاع (فساد) می شود، یعنی بجای درست کردن، ویران (خراب) می کند.

 بنابراین بهتر است هر اصلاحگر، "با ظرافت و احتیاط کافی" و "در اندازه ی توان خویش" به دنبال اصلاح باشد همچنان که بنا بر فرموده قرآن کریم حضرت شعیب (ع) می فرماید که "نمی خواهم مگر اصلاح به اندازه ای که می توانم"، یعنی در مجموعه ی توان خویش بتواند به نتیجه اصلاحی موفق برسد وگرنه امری خواستنی نخواهد بود. پس "چگونگی و اندازه بهسازی" دو چیزِ نیازمند به پرداختِ اندیشه ای و شناختی است.

همچنین "زمینه های بهسازی" (اصلاح) بسیار گوناگون است و در هر زمان باید دید اولویتهای اصلاحی چیست. یکی از چیزهایی که همیشه اولویت است و خواهد بود تلاش برای کمک و زمینه سازی برای برپایی (اقامه) دادگری (قسط و عدل) و حق و صلح است، که روی دیگر آن ایستادن در برابر ستم (ظلم) است (صلح پایدار نیز برپایه درجاتی از عدالت ممکن می شود)، آنچنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید که هدف نهایی فرستادن رسولان اِلاهی (اِلهی)، پرورش و راه انداختن انسانها و مردم برای برپایی قسط (داد) است. و برپایه باورهای موعودباور، حضرت (مهدی) موعود سلام الله علیه (مُصلِح کل)، نیز همین وظیفه اصلی را ان شاءالله تحقق می بخشد.

توجه کنیم که همه واژه های صلح، صالح، صلاح، مصلحت، اصلاح، مُصلِح، صلاحیت و ... از یک ریشه عربی "صلح" (برابر فارسی "سازش") می باشند یعنی آنچه سازش و سازگاری و سازندگی و درستی یک چیز با خود و در برابر زمینه (محیط) آن چیز را بسازد و از دلِ آن؛ سازش، سازگاری، سازندگی، ساختن، نیکی و خوبی (خیر) برای خودش و همسایگانش در محیط، بیرون و پدید آید. خداوند در قرآن کریم بارها بر "عمل صالح" (کار درست، درستکاری) در کنار "ایمان" تأکید می فرماید و شرط ورود به بهشت مؤمنان علاوه بر ایمان، "عمل صالح" است؛ یعنی کاری که خوبی و نیکی و صلح از آن بیرون می آید و "صلح آور" است.

پس هرکس می تواند ببیند چگونه می تواند با رعایت همه مصلحتهایی (برای خود و دیگران) که می داند و "باید بداند"، تا چه اندازه و با نگهداشتِ (حفظ) تعادلهای گوناگون، و چگونه، در سوی اهداف مثبت راه بپیماید (حرکت کند). نیت برای رضای خداوند، توکل بر او، همراه با تلاش در بدست آوردن دانش و دیگر نیازها (ملزومات)، مقدماتی است که می تواند به موفقیت یک اصلاحگر (مصلح، بهساز) بیانجامد.


مرتبط:

- شناخت معنای لغوی مجاهدت (مجاهده)

- انواع جهاد(مجاهدت) در فرموده امام حسین (ع)

 - تحلیلی بر نقش امید به آینده در نگاه انتظار و نیازهای کنونی جامعه انسانها

- چگونگی تحقّق اهداف والای حضرت خاتم الانبیاء(ص) به دست با کفایت حضرت خاتم الاوصیاء (عج)

- سخنرانی آیت‌الله میرباقری با موضوع حرکت جوامع ذیل برنامه نبوی - جلسات 1 تا 3

- میلاد امام زمان و زندگی منتظرانه و زمینه سازی برای ظهور در سخن آیت‌الله میرباقری

- بررسی و شناخت مفهوم اصلاح و اصلاحگری از دیدگاه دین اسلام

- درباره مفهوم واژه "مصلحت"

- درباره "عمل صالح" و "اصلاح" در سخن حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


8337271392

روایت تاریخ دانِ آمریکایی از ذوب شدن مغول ها در تمدن و فرهنگ ایرانی

تاریخ نامه
روایت تاریخ دانِ آمریکایی از ذوب شدن مغول ها در تمدن و فرهنگ ایرانی
در همین سالهای وحشت زا ملت ایران بر خلاف مملوکها و سلجوقیها موطن خویش را ترک نکرد و بخاک بیگانه پناه نبرد. ایرانیها با وجود همه صدماتی که بر اثر ۳۵ سال جنگ مهیب متحمل شده بودند تمدن خود را همچنان زنده نگاه داشتند و بر روی خرابه های نیشابور و هرات و ری گلستان ها و بوستان های تازه ای ایجاد کردند. 
عصر ایران* - پروفسور «هارولد لمب» خاورشناس معروف آمریکایی در شهریور 1322 و در زمان اشغال متفقین وارد ایران شده و مدتی در کشور می ماند. روزنامه کیهان مصاحبه ای با این ایران‌شناس برجسته کرده و تقاضا می کند مقاله ای برای این روزنامه به رشته تحریر آورد. متن زیر حاصل آن تقاضا است به قلم هارولد لمب** که در آن شرح ذوب شدن مغول ها در تمدن و فرهنگ ایرانی روایت شده است.

"یک سرمشق پایداری و توانایی"

 
در سال ۱۲۵۳ میلادی منکوقاآن ارشد خانواده چنگیزیان و فرمانروای مغولستان برلیقی ( فرمانی ) به برادر خود هلاکوخان داد که بموجب آن میبایستی هلاکوخان با ارتش نیرومندی روی به آسیای جنوب باختری نهد و هر اندازه که میتواند ممالک را بتصرف خود در آورده برای خویشتن و پسرانش نگاهدارد.
بدین ترتیب کشور ایران که اندکی قبل یعنی از سال ۱۲۱۸ میلادی تا سال ۱۲۲۱ نیز پایمال سم ستوران سربازان چنگیز شده بود دوباره متحمل صدمات و بلایای ارتش هلاکوخان گردید.
هلاکوخان با مهندسین چینی که اجیر کرده و آتش اندازهای نفتی که لشگریان خود را با آن مجهز نموده بود و با کمک سوار نظام ترک و متحدین ارمنی خود چنان ارتش نیرومندی تشکیل داد که همه سلاطین و امرای ممالک اسلامی از مقابل او فرار کردند. هیچ عایق و مانعی در راه پیشرفت او پیدا نشد . 
 
هارولد لمب
 
ترک های خوارزمی که در اراضی اطراف بحر خزر سکونت داشتند از وطن خویش مهاجرت کردند و بسیاری از آنان بمصر رفتند و همین ها اولین مملوکهای معروف مصر شدند که مدتها بر آن خطه فرمانروائی میکردند. ترک های مقتدر سلجوقی نیز بهمین قسم در مقابل هجوم مغولها فرار کردند و به اراضی مرتفع روم که اکنون آسیای صغیر نام دارد پناه بردند. شهر عظیم بغداد ویران گردید و ۲۰ هزار تن از اهالی آن بقتل رسیدند و عمارات آن طعمه حریق شد. از این تاریخ ببعد دیگر هیچگاه بغداد مرکز فرهنگی و سیاسی عالم اسلام نگردید. 
 
 ولی در همین سالهای وحشت زا ملت ایران بر خلاف مملوکها و سلجوقیها موطن خویش را ترک نکرد و بخاک بیگانه پناه نبرد . ایرانیها با وجود همه صدماتی که بر اثر ۳۵ سال جنگ مهیب متحمل شده بودند تمدن خود را همچنان زنده نگاه داشتند و بر روی خرابه های نیشابور و هرات و ری گلستان ها و بوستان های تازه ای ایجاد کردند. 
 
تمدن نیرومند عهد پر افتخار ساسانی باقی ماند و بکشور مصیبت زده عراق که در زیر چکمه وحشیهای مغولی رمقی برایش نمانده بود کمکهای شایانی کرد. بدین ترتیب ایران مرکز امپراطوری جدید مغول در جنوب باختری آسیا گشت. دانشمندان ایرانی خدمات بزرگی بسلاطین مغول کردند و از جمله خواجه نصیر الدین طوسی که وزیر هلاکوخان بود قسمت عمده کتاب های کتاب خانه بغداد را از نهب و غارت نجات داد .  
 
رصدخانه بزرگی برای در بارهلاکوخان ساخته شد و تاریخ نویسان ایرانی تاریخ این سال ها را نوشتند و ضبط کردند و بهمین جهت است که اکنون مطالعه و تحقیق در تاریخ آن زمان برای ما آسان میباشد.  عطاء الدین ملک ملقب بجوینی در سال ۱۲۹۰ میلادی کتاب تاریخ جهان‌گشا را برشته تحریر در آورد و یکی از پزشکهای عالیمقدار همدان موسوم به رشیدالدین تاریخ بزرک عالم را که موسوم به جامع التواریخ است تالیف نمود .  
 
این دانشمندان و نظایر آنان در دربار جدید مغولها در تبریز نفوذ داشتند و توانستند اخلاف هلاکوخان را به روش های بهتری برای حکومت هدایت کنند. در سال ۱۲۵۳ میلادی هلاکوخان از آسیای مرکزی بیرون آمده بود تا یاسای چنگیری را از سمرقند تا مصر مطاع ومجرى سازد. 
 
اخلاف هلاکوخان بجای اینکه این نقشه را پیروی کنند و ادامه دهند حکومت خود را بر اصل انسان دوستی و اغماض و نیکوکاری ایرانیان قرار دادند . سدهای جدید آب ساخته شد و راهها و جاده ها معمور گشت و دادگاههایی مجزی از دادگاههای نظامی و لشکری ایجاد شد. غازان‌خان که دو نسل پس از هلاکو خان بمقام ایلخانی رسید مذهب تشیع را اختیار کرد و پادشاهی روشنفکر و فرهنگدوست گشت. 
 
در زمان سلطنت غازان‌خان رومیها و مصریها بمرکز جدید تمدن که ایران بود، نزدیک شدند و از علوم و ادبیات آن بهره ور گشتند. در همین زمان بود که مثنوى بزرک جلال الدین رومی نوشته شد و مقدمات ظهور حافظ فراهم گشت. بجای باسای چنگیزی فرهنگ و تمدن ایران از سمرقند تا مصر رواج یافت، همچنانکه در گذشته رواج داشت و همچنانکه در آینده نیز رواج خواهد یافت.
 
--------------------------
پی نوشت ها:
در باز نشر متن مقاله شیوه نگارش اصلی رعایت شده است.
منبع: روزنامه کیهان، سال دوم، شماره ۲۹۸، ۱۰ شهریور ۱۳۲۲
* با سپاس از علی سلیمانی برای انتخاب مطلب و اسکن روزنامه
** هارولد آلبرت لمب (Harold Albert Lamb) (زادهٔ ۱۸۹۲ - درگذشتهٔ ۱۹۶۲) تاریخ‌دان (نه تاریخ‌نویس)، رمان‌نویس، داستان‌کوتاه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی بود. لمب در آلپاین نیوجرسی به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات دانشگاهی، وارد ارتش شد و چند سالی نیز در جریان جنگ جهانی دوم، در ارتش فعالیت کرد. هارولد لمب علاوه بر زبان انگلیسی، به زبان‌های عربی و چینی نیز مسلط بود و با مسافرت به چین، ایران، روسیه و منطقه خاورمیانه، ماه‌ها در این ممالک به تحقیق و مطالعه تاریخی و ادبی پرداخت.
وی به دانشمندان، شاعران و سخن سرایان ایران علاقه فراوان داشت و قسمتی از عمر خود را به مطالعه دربارهٔ تاریخ ایران و زندگینامه شعرا و نویسندگان ایران صرف کرد. او عضو انجمن روابط آمریکا و آسیا و اتحادیه نویسندگان آمریکایی و عضو انجمن ملی خاورمیانه بود.
از هارولد لمب رمان‌های متعددی دربارهٔ تاریخ و شخصیت‌های ایران برجای مانده که کوروش کبیر، حکیم عمرخیام، زندگینامه امیرتیمور، چنگیزخان، اسکندر مقدونی و صلیبی‌ها از آن جمله است.
هارولد لمب سرانجام در نهم آوریل ۱۹۶۲ در ۷۰ سالگی درگذشت.