متن روایت از کتاب امالی شیخ صدوق منتشر می گردد.
قَالَ الصَّادِقُ
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(ع) ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا یُجَرِّئُکَ عَلَى
مَعَاصِیهِ وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَا یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ.
امام
صادق(ع) فرمود: به خداوند آن گونه امید داشته باش که [امیدت] تو را به
نافرمانی او گستاخ نکند و آن گونه از خدا بترس که[ترست] تو را از رحمت او
نا امید نسازد.
امالی صدوق، ص14
منبع: حوزه نیوز
دکتر محمود سریع القلم
استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشگر توسعه
آدمی هر کاری که بخواهد انجام دهد به تئوری نیاز دارد، حتی برای خریدن یک جفت کفش: داشتن اصول روشن و تست شده، مرحله بندی آزمایش اصول و سپس ارزیابی نتیجه.
دستیابی به تئوری قابل اتکاء در زندگی فردی و در مسائل اجتماعی و عمومی پروژۀ بسیار سنگینی است. در تئوری های زندگی و مدیریت سیاسی و اقتصادی، مطلوبیت ضرورتا محصول دانش، مدرک، جلسات خوب و یادگیری های متعارف نیست. شاید نزدیک به ۹۰ درصد آنچه ما می گوییم، واکنش نشان می دهیم، عمل می کنیم و به آن توجه می کنیم، ریشه در مخزن ها و سیلوهای ناخودآگاه ما دارد.
آیا تا به حال این تجربه را داشته اید: تحصیل کرده ای در یک رشته فنی یا علوم انسانی و غیره در یک دانشگاه برتر جهانی درس خوانده اما از شنیدن یک نظر متفاوت با نظر خودش، به شدت بر آشفته و عصبانی می شود. شخص به مواد خام و دانش و مدرک دست یافته ولی در بحث و گفت و گو، مخزن ناخودآگاه استبدادی فعال است و او خود متوجه آن نیست. در سیلوهای ناخودآگاه مربوط به فکر، تبادل فکر، گفت و گو و یادگیری از دیگران، در این فرد، سیلوی انباشته شده ی تحکّم و زور حضور دارد و کار می کند. تا زمانی که این سیلو با سیلوهای جدیدی جایگزین نشود که:
هر انسانی حق دارد فکر خود را داشته باشد و تفاوت آراء باعث رشد و پیشرفت می شود، همان ناخودآگاه سابق عمل می کند بدون آنکه فرد اصلا متوجه باشد.
پریدن وسط حرف دیگران، دوبله پارک کردن، تو صف زدن، مالیات ندادن، دخالت در زندگی دیگران، تخریب مخالف فکری، سرعت رفتن، سوالات خصوصی کردن، بی توجهی به قول و قرار، دیر رسیدن، حس برتری به دیگران، آشغال پرت کردن، فراوان دروغ گفتن، سرمایه گذاری گسترده برای سر در آوردن از زندگی دیگران، فخر فروشی ، خود را حق به جانب دانستن، مفصّل در مورد دیگران قضاوت کردن، در مورد همه مسائل عالَم نظر دادن، اصولا زیاد حرف زدن، بخش پرلیوان را ندیدن، رعایت نکردن فاصله در صف دستگاه خود پرداز، اول نپرسیدن و فوری قضاوت کردن، قرض پس ندادن، زود عصبانی شدن، پارتی بازی، سوء استفاده از امکانات دولتی، بی احترامی به دیگران، چراغ قرمز رد کردن، و شاید نزدیک به هزار خصلت، واکنش و رفتار دیگر، عموما عمل اتوماتیک بخش ناخودآگاه انسانهاست.
انسان ها، فرصت طلب، دروغ گو و ناجوانمرد، به دنیا نمی آیند. آنچه در محیط می گذرد به تدریج لایه های نا خودآگاه آن ها را پر می کند. ناخودآگاه انسان، او را برای آنچه که آگاهانه است آماده می کند. به نوعی انسان ها، ناخودآگاه خود را تبدیل به عادات فکری، توجیهی و رفتاری می کنند. ناخودآگاه محصول محیط است: از خانواده، مدرسه، رسانه ها، تبلیغات، پروپاگاندا و دولت. تصور کنید در سال ۱۳۵۳، یک نوجوان در فضاهای عمومی در معرض دو مسئله قرار می گیرد:
الف) مبادا از شاه انتقاد کنید، ساواک همه جا حضور دارد
و
ب) نیکسون رییس جمهور آمریکا به خاطر شنود مقّر حزب رقیب قبل از آنکه استیضاح شود، استعفا داد.
هردو مطلب در ناخود آگاه رسوب می کنند. نوجوان عادت می کند که درمحیط اول سکوت کند و در محیط دوم اظهار نظر آزادانه داشته باشد. هردو عادت می شوند.
تحولات سنگاپور و کره جنوبی هم اکنون این تز علمی را به اثبات رسانده
است که توسعه یافتگی قبل از آنکه به پول، فناوری، خط تولید، نقش دولت و
بنگاه ها، سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، نظام بانکی و غیره مربوط باشد، به
نوع انسانی مربوط است که در جامعه تربیت می شود؛ تربیتی که ۹۰ درصد آن در
ناخودآگاه فرد از طریق محیط رسوب می کند.
چرا دانمارک رتبه اول جهانی
را در دولت الکترونیک دارد؟ ۸۸ درصد مردم، نیاز های خدماتی خود را از طریق
اینترنت با نهاد های دولتی و عمومی انجام می دهند. ۸۸ درصد مردم از طریق
Email با مسئولین محلی و غیر محلی برای انجام امور خود در تماس هستند.
گفته
می شود ریشه این مسئله که صرفه جویی فراوانی در رفت و آمد، حمل و نقل،
مصرف سوخت، پرسنل و حقوق دارد، در اعتماد بسیار بالای عامه مردم نسبت به
بخش خصوصی و بخش عمومی است. دانمارک در نقش مردم در تصمیم گیری ها و سیاست
گذاری های دولتی، رتبه اول جهانی را دارد.
استرالیا و کره جنوبی،
رتبه های دوم و سوم جهانی را در دیجیتالی شدن و شفافیت عملکرد مقامات
دارند. مردم دانمارک از حکومت خود و حکومت دانمارک از شهروندان خود به
تعاریفی مشترک دست یافته اند که در ناخودآگاه آنها تثبیت شده است.
انسان می تواند اتومبیل خود را بهتر کند ولی ناخودآگاه را به راحتی نمی
توان تغییر داد. شاید شخصی بتواند با یک معامله موفق تجاری از فقر به ثروت
برسد ولی ناخودآگاه دوران محرومیت را نمی تواند به راحتی حذف کند. شاید
فردی بتواند با یک تلفن و شانسی، از یک آدم معمولی به فردی با نفوذ تبدیل
شود ولی ناخودآگاه دوران قبلی را نمی تواند سریع پاک کند.
شخصی می
تواند چندین مدرک دکتری اخذ کند ولی شاید ناخودآگاه غیرمدنی او جلوتر از
دانش مربوط به چندین مدرک دکتری حرکت کند. اهتمامی که دانمارک و مهمتر از
دانمارک، کره جنوبی انجام داده است، به موازات توسعه یافتگی فیزیکی و پروژه
ای، ناخودآگاه توسعه یافته ای سرشار از احترام، اعتماد، همکاری، امید به
آینده، تخصص گرایی، شایسته سالاری، حمایت از یکدیگر، راستگویی، شفافیت و
اعتماد به نفس را ایجاد کرده است. نظام آموزشی کره جنوبی یکی از پنج سیستم
اول برتر جهان است به طوری که این کشور مدیران بی شماری برای کشور های دیگر
تربیت می کند و هم اکنون یکی از بهترین کشورها برای سرمایه گذاری است. در
دورۀ پهلوی دوم، ایران اِر (Iran Air) یکی از بهترین شرکت های هواپیمایی
جهان بود و تهران،hub هوایی خاور میانه بود (دوبی و استانبول فعلی) ولی
ناخودآگاه افراد عمدتا دست نخورده باقی ماند به طوری که بدیهی ترین موضوع
مدنی یعنی تحمل دیدگاه های مختلف، حل و فصل نشد.
نمی شود با ناخودآگاه دوره صفوی و قاجار، مدل توسعه یافتگی قرن بیستم و بیست و یکم را اجرا کرد. وقتی انسان normal بزرگ شود و نیاز های طبیعی انسانی او برطرف شود، روانی آرام و متعادل خواهد داشت. گذشتۀ او مکمل آیندۀ او می شود. وقتی شهروند normal تربیت شد، بخش ناخودآگاه، اتوماتیک خوب عمل می کند. اینکه در بخش ناخودآگاه انسان، کدام تجربیات و متون باید جمع شوند و کدام معاشرت ها و مشاهدات باید انباشته شوند، کدام منطق و تئوری باید راهنما باشند، خود دایره المعارفی قابل توجه است.
خاطرم هست که در یک کنفرانس تخصصی در سال ۱۳۷۵ که ۳۷ ساله بودم، بر سر
میز گردِ شام که پنج نفر نشسته بودند، رئیس یک دولت اروپایی که حدود ۳۰ سال
از من بزرگتر بود، پس از آنکه در صندلی کنار من نشست و دستمال را از یقۀ
پیراهنش آویزان کرد از من بلافاصله پرسید: می توانم از شما بپرسم که تا به
حال به چند کشور سفر کرده اید؟ گفتم: ۴۴ .
با چشم های رضایت بخشی گفت:
حالا مکالمۀ ما معنا خواهد داشت. او با مدرک و دانشگاه و کتاب و مقاله کاری
نداشت. ملاک او برای سنجش محتوای ناخودآگاه، تعدّد و وسعت مشاهدات بود. هم
اکنون، مهمترین معیار Google و Amazon برای استخدام یک متقاضی، ارزیابی
توانمندی های نهفته در ناخودآگاه اوست.
سومین جلسه از دور ششم گفتوگوهای توسعه با محوریت بررسی اندیشه دکتر فرشاد مومنی، چهارشنبه 23آبان ماه در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، برگزار شد.
به گزارش عصر ایران، در این جلسه ذیل جنبههای نظری رویکرد فرشاد مؤمنی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، خوانش او از مسئله توسعه در ایران و علل و موانع توسعهنیافتگی بررسی شد. لازم به ذکر است، سلسله نشستهای توسعه را اعضای موسسه «پویش فکری توسعه» با دبیری علمی محسن رنانی به پیش میبرند و در این راه به اتکای حمایت و پشتیبانی پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیتمدرس، این نشستها در محل این پژوهشکده برگزار میشوند.
نشستهایی که هدف از آن، تولید، تمرین، انتشار و ارتقای همکاریها و گفتوگوهای توسعهمحور میان متفکران و صاحبنظران دانشهای جامعهشناسی، اقتصاد، انسانشناسی، علوم سیاسی، روانشناسی و... است تا در نهایت از خلال ایجاد نوعی همافزایی گفتمانی، دستیابی به چارچوبی تحلیلی برای توضیح مسئله توسعه در ایران ممکن و راهکارهایی سیاستی و جامعهمحور برای آن تدوین شود. همچنین برگزاری سلسله گفتوگوهای توسعه از شهریورماه سال گذشته شروع شد که در پنج دوره قبلی آن به ترتیب، آرا و نظریات توسعهای محمود سریعالقلم، مقصود فراستخواه، مسعود نیلی، رضا داوریاردکانی و بایزید مردوخی بررسی شده است.
نشست چهارشنبه گذشته این پویش فکری نیز، به واکاوی نظریهها و بنیانهای فکری فرشاد مؤمنی اختصاص داشت که در این میان، علی عربمازار یزدی، علیاصغر سعیدی و علی دینیترکمانی به ارزیابی و نقد آثار این اقتصاددان پرداختند. مؤمنی در این جلسه با تأکید بر اینکه در میان اقتصاددانان توسعهای، پرطرفدارترین رویکرد همانا تقدم امر اجتماعی بر سایر امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است، اظهارکرد: «توسعه، دانشی بینرشتهای است و توسعهیافتگی، امر اجتماعی -در حال حاضر- نسبت به هر دوره تاریخی دیگر، از ضریب اهمیت بیشتری برخوردار است». وی ضمن بسط دیدگاههای خود با محور قراردادن تمهیدات نهادی و در عصر انقلاب دانایی، نقطه آغازین توسعه در ایران را، اصلاح سازههای ذهنی عموم مردمان جامعه و در هر جایگاه و مقام اجتماعی دانست.
وی با مقدم دانستن جایگاه عدالت، نسبت به آزادی، خاطرنشان کرد: «پروبلماتیک علوم انسانی و اجتماعی در قرن بیستویکم از سمت آزادی به عدالت، تغییر جهت داده که بیش از همه تابع تحولات موج سوم انقلاب صنعتی یا همان انقلاب دانایی است». به گفته مدیر مؤسسه مطالعاتی دین و اقتصاد و به نقل از شهید بهشتی، این آزادی است که میوه درخت عدالت است.» مؤمنی در بخش دیگری از صحبتهای خود به تبیین سطوح تحلیلی کلان، خُرد و توسعهایِ طرح شده در علم اقتصاد پرداخت و با تشریح جزئیات سطح تحلیل توسعه، کانون اصلی تمرکز این سطح تحلیل، یعنی روششناسی را توضیح داد.
عصر ایران
- استاد تاریخ دانشگاه تهران با تحلیل دو سوی واقعه کربلا، کنشگران سپاه
امام حسین ع را عمدتا نیروهای فرهنگی، علمی و اجتماعی اما اهل جهاد توصیف
کرد و گفت: کنشگران سپاه یزید اما از اشراف نظامیاند که به خاطر قدرت و
ثروت دست به هر جنایتی میزدند.
به گزارش عصر ایران، دکتر غلامرضا ظریفیان
در پنجمین شب از سلسله نشست های «عاشورا و امروز ما» که به همت «بنیاد
اندیشه و احسان توحید»، «خانه اندیشمندان علوم انسانی» و «انجمن اندیشه و
قلم» برگزار شد، سخنرانی خود در شب عاشورا را با عنوان «ریخت شناسی
کنشگران مؤثر واقعۀ کربلا» ایراد کرد.
او با بیان اینکه «کاروان
امام حسین و لشگر یزید عموما عرباند با یک تفاوت که اکثر اصحاب امام، عرب
جنوبی و یمنیاند اما اغلب لشگر یزید از اعراب شمالیاند که عموما ساکن
کوفه بودند» گفت: «اعراب جنوبی و یمنی، با شمشیر، اسلام نیاوردند بلکه زمان
پیامبر به صورت ارادی و اختیاری اسلام آوردند. یمنیها حمایت کننده اصلی
امام علی (ع) بودند. امام حسن را هم یمنیها حمایت کردند. اکثر شهدای کربلا
غیر از بنی هاشم، یمنی هستند. ما ایرانیها نیز تشیع خود را مدیون یمنیها
هستیم؛ مهاجرانی که به مناطق مرکزی و ری آمدند».
اشراف نظامی که اشراف اقتصادی شدند
ظریفیان
اضافه کرد: «اما کنشگران اصلی سپاه یزید حجازی و اعراب شمالیاند؛ مانند
عبیدالله زیاد، عمر سعد، شمر، اشعث و شبث. اعراب شمالی نقشی فعال در فتوحات
داشتند و بعدها در سپاه یزید از اشراف نظامی شدند. البته اشرافیتشان
را با رانت به دست آورده بودند. آنان نظامیانی بودند که از رانت ویژه
برخوردار شدند و به اشراف اقتصادی تبدیل گشتند و همین بود که امام حسین
میفرمود حرف حق را نمیفهمید چون شکمتان از حرام پر شده است».
او در ادامه به شخصیتشناسی و ارایۀ گزارشی از زندگی کنشگران اصلی لشگر
یزید پرداخت و با بیان اینکه عمرسعد فرزند «سعد ابی وقاص» است، گفت: «پدر
عمرسعد نقش موثری در به خلافت رسیدن عثمان داشت و سپس والی کوفه شد. او در
دورۀ امیرالمؤمنین کناره گرفت و منزوی شد، در دورۀ معاویه هم تا حدودی
منزوی و سپس مسموم و کشته شد. سعد اما به رغم برخوردی که معاویه با پدرش
کرد از نیروهای اصلی فعال دورۀ معاویه است که در خدمت زیاد ابن ابیه در می
آید.
عمر شخصیت نظامی دارد و سهم زیادی از فتوحات برده است. او
همراه شمر در قتل عام حجربن عدی و یارانش نقش ایفا کرد و از کاسبان فتنه
اند. عمر شهادت می دهد که حجربن عدی فتنه گر است و دلیل قتل حجر همین شهادت
است. او همچنین وقتی مسلم به کوفه می آید به یزید نامه می نویسد و یزید را
تحریک می کند و می گوید اگر دیر بجنبی کوفه را از دست می دهی. بعد هم در
کربلا در مقابل امام حسین قرار می گیرد».
مرد هزارچهرۀ واقعۀ کربلا
ظریفیان
در توصیف شخصیت شبث، او را «مرد هزارچهره» خواند و اظهار کرد: «شبث در
ماجرای پیامبران دروغین در زمان حضرت محمد(ص) و اوایل وفات ایشان از
مدافعان پیامبران دروغین بود. بعدها توبه می کند و از فرماندهان فتوحات
نظامی می شود. او از کسانی است که در قتل عثمان نقش دارد. در جنگ جمل در
برابر امیرالمومنین است اما بعد از مدتی رنگ عوض می کند و در واقعه صفین
کنار حضرت قرار می گیرد.
امیرالمومنین
که ضعیف می شود به خوارج می پیوندد، در گفت و گویی که حضرت با خوارج دارد
توبه می کند. بعد از شهادت امام حسن به معاویه می پیوندد. در واقعه حجر بن
عدی جزو شهادت دهندگان علیه اوست. وقتی معاویه می میرد با نوشتن نامه امام
حسین را به کوفه دعوت می کند. در نهایت هم عبیدالله او را فرمانده سپاه
پیاده نظام روز عاشورا می کند. او در قیام توابین نیز از آنان حمایت می کند
اما بعدها در مقابل مختار قرار می گیرد و با قاتل مختار بیعت می کند.»
او
در ادامه به شخصیت شناسی شمربن ذی الجوشن پرداخت و گفت: «او به سختی اسلام
آورد، فردی بشدت متحجر است، یازده بار پیاده به حج رفت. نظامی صرف و مزدور
است. تند و افراطی، بددهن و هرزه گو، اما معتقد است خدا را به خوبی می
شناسد.
از یاران علی (ع) بوده اما بعدها به خوارج می پیوندد و در
جنگ نهروان جان سالم به در می برد. بعدها به خدمت معاویه درآمد و در ماجرای
قتل حجربن عدی قسم یاد می کند که حجر مرتد است و مسلم را نیز فتنه گر می
خواند. او کاملا نگاه قبیله ای و طایفه ای دارد و در کربلا لحظه به لحظه
حرکت امام حسین را گزارش می کند. شب عاشورا امان نامه برای حضرت ابوالفضل
می آورد. در عاشورا در کشته شدن امام حسین و قتل حضرت عباس فعال بود و
مسوول انتقال سرها به شام است.»
ظریفیان با اظهار اینکه «در سپاه یزید افراد بی هویت زیادی وجود دارند»
تصریح کرد: «حرمله یکی از نظامیان بی ریشه ای است که به فرمان امیرش دست به
هر کاری می زند.او تیراندازی ماهر و قاتل علی اصغر و عبدالله بن حسن است.»
و نقش فعال در قتل حضرت عباس دارد.»
او با بیان اینکه «خاندان اشعث نیز نقش فعالی در سپاه یزید داشتند» گفت:
«اشعث امیرالمومنین را مجبور به حکمیت و پذیرفتن ابوموسی اشعری کرد. بعدها
معاویه او را که در سپاه امام حسن بود خرید و اشعث پشت امام را خالی کرد.
اشعث دو پسر به نام های محمد و قیس دارد که هر دو از نیروهای فعال سپاه
پزید هستند. محمد چشم در چشم امام حسین منکر فرزند پیغمبر بودن امام شد.
قیس جزو کسانی است که به امام حسین نامه نوشتند که به کوفه بیا اما در آتش
زدن خیمه ها نقش داشت.»
5زن در کربلا با سپاه یزید درگیر شدند
ظریفیان
در ادامه به شخصیت شناسی کنشگران فعال کاروان امام حسین (ع) در کربلا
پرداخت و ابتدا با اشاره به نقش زنان گفت: «زنان در کربلا نقش بسیار مهمی
را ایفا کردند. یازده مادر شهید در کربلا بودند؛ حدود 5 زن با دشمن در
کربلا مواجهه داشتند که یکی از آنان به شهادت رسید. در ماجرای اسرا عده ای
از زنان برای آزادی اسرا تلاش کردند که منجر به، به شهادت رسیدن آنان شد. اما
متاسفانه کمتر از نقش زنان یاد می شود.»
او سپس به توصیف شخصیت مسلم بن عوسجه پرداخت و اظهار کرد: «مسلم 80 ساله
بود. از یاران پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن بود. محدث، فقیه و مورد
وثوق است.»
ظریفیان با بیان اینکه «شخصیت های موثر کاروان امام
حسین نه اشراف نظامی بودند و نه اشراف اقتصادی» افزود: «مسلم در دولت
امیرالمومنین نقش بسیار موثری داشت. شب عاشورا سخنان نغزی بیان کرد. در روز
عاشورا 50 نفر از یاران امام در ساعات اولیه به شهادت رسیدند، اولین فردی
که پس از این به میدان می رود مسلم بن عوسجه است. او به قدری معنوی و بزرگ
است که وقتی وارد میدان می شود فرمانده سپاه دستور می دهد سریع او را بکشند
چون معتقد است اگر مسلم به میدان بیاید بسیاری از سپاهیانش را متزلزل می
کند.»
او با بیان اینکه «حبیب از شخصیت های برجسته اسلام است» گفت: «حبیب از
یاران خاص پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن و زاهد و باتقوا بود. امام حسین
در نامه ای حبیب را دانشمند فقیه و صاحب اخلاق نیکو خطاب می کند که جایگاه
علمی او را نشان می دهد.»
اصحاب امام حسین اهل غلو حتی درباره امام نبودند
ظریفیان
با اشاره به ویژگی های یاران امام حسین گفت: «یک ویژگی اصحاب امام حسین
عدم غلو درباره امام است که کلمه ای خارج از مسلمات شرعی به زبان نمی
آورند. از امام انتظارهای فرابشری نداشتند چون اهل فکر و دانش و فقیه
هستند.»
او در جمع بندی به مقایسه سپاهیان یزید با یاران امام حسین
پرداخت و اظهار کرد: «کنشگران موثر کاروان امام حسین در عرصه عمل و نظر
از موقعیت قبیله ای خود فاصله گرفتند و در مقام انسان مومن، مختار و زاهد
بودند. آنان مدافع حق در برابر ظلم و مدافع آزادی بیان بودند و با همین
نگاه در کنار امام حسین قرار گرفتند. اما کنشگران سپاه یزید متکی بر بافت
قبیله ای بودند و دعواهای هاشمی- اموی را به کربلا آورده بودند».
ظریفیان افزود: «کنشگران سپاه امام حسین عمدتاً نیروهای فرهنگی، علمی و
اجتماعی بودند، شغل حرفه ای آنان نظامی نبوده اما اهل جهاد بودند. فهم دین
آنان در پناه شمشیر نبوده اما کنشگران سپاه یزید از اشراف نظامی است که
از رانت فتوحات استفاده کرده بودند. سران لشگر یزید از اشرافی هستند که بخاطر
قدرت و ثروت دست به هر اقدام و جنایتی می زدند اما اصحاب امام، اهل غلو و
زیاده روی حتی در مدح امام حسین نیستند».
او در پایان خاطرنشان کرد:
«ادبیات یاران حسین، فاخر و دلسوزانه حتی نسبت به دشمن است، اما ادبیات
لشگر یزید مملو از اهانت، خشونت و انحطاط است.»
گروه سیاسی- رجانیوز: محمدصادق شهبازی در جلسه درسگفتارهای جنگ فقر و غنا گفت: ما امروز در کشور ساختار فسادزا داریم. آقایان رفتند اول قانون نوشتند و سپس بر اساس آن، حقوق و املاک نجومی دادند. مقابل این سازوکارها باید ایستاد؛ اما اینگونه نیست که حکومت از بالا به پایین بخواهد هدایتشده فساد داشته باشد و خلاف انجام بگیرد.
به گزارش «رجانیوز» محمدصادق شهبازی، در سومین جلسه از سلسله درسگفتارهای تابستانه با عنوان «جنگ فقر و غنا» که به همت «مدرسه انقلاب سلامی» در حسینیه هنر برگزار شد، در سخنانی گفت: ما در سلسله درسگفتار جنگ فقر و غنا بحث ما نه بنای تئوریک بسیار عمیق، نه بحثهای روز و نه بحثهای مهارتی که به ماجرای عدالت ارتباط دارد است. ما میخواهیم اندیشه اجتماعی انقلاب اسلامی در حوزه عدالت را ناظر به حرفهای متفکرین انقلاب و مباحث دینی بنیادین خودمان بازخوانی کنیم.
وی افزود: تعاریف مختلفی را از عدالت تا امروز بررسی کردیم که ازجمله آنها میتوان عدالت به معنای توازن، اعطای حقوق افراد، مراعات شایستگیها، برابری و مساوات در فرصتهای عمومی اشاره کرد که این موارد تعریفهای اصلی در مورد عدالت اجتماعی به شمار میآیند.
نویسنده کتاب «تشکل دهه پیشرفت» ادامه داد: دیدگاه دینی ما اما با تعریفی جامعتر، بسیاری از مسائلی را که دغدغه این تعریفها است در خود جایداده است، لذا عدالت را به دادن حق هر صاحب حقی تعریف میکند؛ اعم از جامعه، فرد، طبیعت، مال و... «إِعْطَاءِ کلِ ذِی حَقٍ حَقَّه». این جامعیت را در تعریف حق و اعطای حق را میتوانیم در مواردی مثل رساله حقوق امام سجاد (ع) جستجو کنیم. برخلاف بسیاری از متفکران اسلامی که آمدهاند در فضای سنتی این موضوع را به حقوق افراد تعبیر کردند و بعد میبینیم که این مبنا میتواند با دیدگاه لیبرالها که اصالت را صرفاً به حقوق افراد میدهد، نزدیک شود.
این نویسنده اضافه کرد: عرصههای عدالت را با دو منطق بررسی میکنیم. با یک منطق حوزههای ناظر با آن را بررسی میکنیم که در این رابطه عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت فرهنگی، عدالت اجتماعی در معنای خاص آن بحث و بررسی میکنیم. یکوقتهایی هم هست که ناظر بر جنس بیعدالتی و عدالت است که به فقر و فساد و تبعیض نظر میاندازیم.
فقر انسان را از عقلانیت دور میکند
شهبازی یادآور شد: یکی از بحثهایی که در متون دینی ما فراوان به آن پرداختهشده، درباره نتایج فقر است. در متون دینی آمده که فقر انسان را از عقلانیت دور میکند. غالب این بحثها که در متون دینی ما نسبت به نتایج فقر آمده از حضرت علی (ع) است.
وی توضیح داد: امام علی (ع) در مورد فقر میفرمایند: شخص فقیر، حتی در شهر خودش هم غریب است. از خاصیتهای فقر این است که انسان را به حقارت میکشاند و صدای افراد فقیر شنیده نمیشود.
نویسنده کتاب «کدام انتظار؛ انتظار انقلابی یا انحرافی؟!» عنوان کرد: امیرالمؤمنین (ع) در نامه معروف خودشان به امام حسن (ع) نوشتند، فقر موجب از بین رفتن دین میشود. لذا در جامعهای که مردم آن درگیر نان شب خود هستند، هرچقدر هم که از معنویت و دین صحبت شود شنیده نمیشود.
پژوهشگر اندیشه دینی اظهار داشت: فقر را نباید صرفاً از زاویه خیریه ببینیم که فقط یک کمکی را به فرد محروم انجام بدهیم. بلکه مسئله مهم رفع استضعاف است. باید برویم و ببینیم چه جیزی باعث شده افراد دچار ضعف و فقر شوند.
این نویسنده تصریح کرد: در نگاه دینی سطحی از داشتن مال، موجب قوام دین مردم دانسته میشود. مال در منطق اسلامی ماهیتی قوامی و ساماندهنده برای زندگی اجتماعی دارد. در منطق دینی، مال و مالکیت همانند بسیاری از چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد ذاتاً مثبت یا منفی نیست. بلکه در بسیاری از موارد مال وسیله رشد و حفظ دین مردم است؛ اما در طرف دیگر هم میگوید دربند مال نباشید و بهتعبیر امام سجاد (ع) در رساله حقوق، باید حقوق آن را عطا کنید!
مسئله مالکیت در منطق دین اعتباری است
نویسنده مجموعه «سبک زندگی انقلابی» ادامه داد: مسئله مالکیت در منطق دین اعتباری است. اجمال ماجرا این میشود، پولی که کنز شود حتی از راه حلال و آن را نه در مسیر تولید به کار ببرید، نه به فقرا کمک کنید و نه با آن کار فرهنگی کنید، این مال، باطل است.
این نویسنده اضافه کرد: در متون دینی بسیاری از مسائل موجود در حوزه فقر، ناشی از تبعیض دانسته شده است. در متون دینی آمده مردم، فقیر، محتاج، گرسنه و بدون لباس نشدند مگر به گناه اغنیا.
شهبازی در بخش دیگری از سخنانش یادآور شد: زهد در منطق دین به نداری معنا نمیشود بلکه به نیاز واقعی از فرد تعبیر میشود که دارای کف و سقفی است. سقف این زهد، عرف جامعه و کف آن، عسر و حرج است.
وی عنوان کرد: در کنار نفی سرمایهاندوزی، از طرف دیگر هم به وسعت دادن به زندگی هم توصیهشده است.
این فعال فرهنگی توضیح داد: در منطق دینی کار برای توسعه زندگی و ایجاد کار و شغل، کمک و انفاق به فقرا و مردم اشکالی ندارد و برابر جهاد ارزیابیشده است.
کارشناس ارشد مطالعات انقلاب اسلامی با اشاره به نسبت برخی آرمانها با عدالت اظهار داشت: موضوع عدالت و امنیت امروز بهعنوان یکی از مسئلههای مهم کشور ما مطرح است. در ضرورت و اصل امنیت همانند عدالت هیچ بحثی نیست و در متون دینی و در نهجالبلاغه حضرت علی (ع) مفصل دراینباره بحث دارند.
شهبازی تصریح کرد: متون دینی ما عدالت را پایهای اساسی برای امنیت میشمارند. در متون دینی، عدل، موجب قوام ساختار اجتماعی محسوب میشود. متون زیادی داریم که مشخصاً به اولویت عدالت بر امنیت اشاره میکنند، حتی از عدل بهعنوان سپر دولتها یادشده است.
وی تأکید کرد: دین در مورد عدالت به این نکته بسیار مهم اشاره میکند که اگر کشور بر پایههای عدل بنا شد و با ستونهای عقل و عقلانیت سامان پیدا کرد خداوند این حکومت را یاری کرده و دشمنان آن را خوار میکند.
چشمپوشی از عدالت موجب تغییر هویت نظام میشود
پژوهشگر اقتصاد سیاسی افزود: اسلام، هر دو حوزه عدالت و امنیت را مهم میداند و در این میان، اولویت را به عدالت میدهد. البته بهصورت موردی و در شرایطی خاص ممکن است حفظ حکومت اسلامی و وجود خطر عینی و قطعی برای آن موجب تأخیر در اجرای عدالت شود؛ چراکه اگر حکومت دینی نباشد نمیتوان عدالت و سایر آرمانها را اجرا کرده یا پیگرفت؛ اما اگر این موضوع به یک رویه تبدیل شود، درست نیست و اشکال دارد. چراکه حکومت ابزار اجرای عدالت است و اگر مدام در حکومتی، برای عدم اجرای عدالت بهانهتراشی شود، چیزی از هدف اصلی و اسلامیت آن حکومت باقی نمیماند و موجب تغییر هویت آن میشود.
شهبازی عنوان کرد: عدالت آرمانی قابل حد خوردن نیست، زیرا مهمترین هدف اجتماعی دین اجرای عدالت است. البته این هدف نهایی نیست. دین عدالت اجتماعی را برای رساندن انسانها به معنویت و معرفت و تربیت میخواهد. عدالت مهمترین آرمان اجتماعی است؛ اما موارد دیگری چون آزادی و پیشرفت حد میخورند. عدالت آرمانی درجه اول است و موجب میشود هرچیزی سرجای خود باشد. اصل حکومت دینی و اجرای احکام اسلام در آن برای رعایت عدالت است.
وی در بخش دیگری از این نشست به موضوع عدالت بین شیعه و اهل تسنن اشاره کرد: اهل تسنن میگویند اگر حکومت تمایل داشت و حاکم تشخیص داد میتواند بنا به مصالحی اقداماتی را انجام دهد و بهاصطلاح به آن مصالح مرسله میگویند. در چارچوب فلسفه سیاسی برادران اهل تسنن قیام علیه حاکم جائر باطل است؛ اما شیعیان میگویند اگر حاکم عدالت نداشت و از آن خارج شد قیام علیه او جایز و در صورت تحقق شرایط، واجب است. مصلحت در فقه شیعه هم بدون شاخص و دلیل و مرسله نیست و باید با ملاک شرعی و تزاحم با موارد اهم مستند باشد.
نویسنده کتاب «خودسازی و جامعهسازی» توضیح داد: البته شیعه در این میان به شاخصهایی هم در این زمینه اشاره میکند. اولاً باید مشخص شود مسئلهای عینی وجود دارد. سپس دلیل مشخصی برای آن پیدا شود. این دلیل مشخص هم باید حد و چارچوب داشته باشد، زمانمند باشد و حوزه آنهم مشخص شود. همچنین مستند بر یک سری از اصول مشخص دینی باشد. به همین دلیل مصلحت در نگاه شیعه کاملاً یک بحث فقهی است.
این نویسنده اظهار داشت: اگر حکمی فقهی است دلیل نمیشود نتوان آن را موردنقد قرارداد؛ زیرا او مجتهد است و به این فتوا رسیده است؛ اما در مورد اینکه این مصلحتی که به آن رسیدیم به چه صورتی است میتوانیم آن را موردبررسی قرار بدهیم.
شهبازی متذکر شد: بحث مصلحت در جریان شیعه را به این دلیل نمیتوان نقد کرد که بشری است؛ اما ما میگوییم چارچوب دارد. دعوای ما این است که این چارچوبها رعایت شده است یا نه؛ اما اهل تسنن میگوید حکومت خواسته و کرده و کسی نمیتواند اعتراض بکند مگر اینکه بتوانند به آن حاکم غالب شوند و خودشان حکومت تشکیل بدهند؛ اما این موضوع برای ما قابل نقد است و میتوانیم تصمیماتی را که گرفته میشود نقد کنیم که به مصلحت است یا خیر.
فساد در کشور سیستماتیک نشده است
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنانش درباره وجود فساد در کشور افزود: در کشور ما هم ساختارهای فسادزا و هم سازوکارهای فسادزا وجود دارد اما فساد سیستماتیک نشده است؛ یعنی حکومت بهجایی نرسیده که رأس و چارچوبهای کلی آن مثل رژِیم پهلوی بخواهد فساد صورت بپذیرد.
این نویسنده ادامه داد: ما امروز در کشور سازوکار و ساختار فسادزا فراوان داریم. آقایان رفتند و اول قانون نوشتند و سپس بر اساس آن، حقوق و املاک نجومی دادند. باید مقابل این ساختارها و سازوکارها ایستاد؛ اما اینگونه نیست که حکومت از بالا به پایین بخواهد بهصورت هدایتشده فساد داشته باشد و خلاف انجام بگیرد.
شهبازی خاطرنشان کرد: اینکه یک سیستم، سازوکارهای غلط دارد فرق دارد بااینکه یک سیستمی مثل محمدرضا پهلوی که از بالا طوری چیده شده که سرشبکههای اصلی فساد سران خود رژیم بودند؛ یعنی محمدرضا پهلوی با خانواده و دوستان خود بالای حکومت نشسته و طوری سیستم را چیدهاند که ملت را چپاول کنند.
وی اضافه کرد: معتقد نیستم که کل سیستم کشور فاسد است. حتی قبل از اینکه رهبر انقلاب در سخنرانی خودشان بگویند ما در عدالت پیشرفت کردیم در نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی گفتم ما در عدالت عقبماندهایم، اما در عدالت اجتماعی به نسبت گذشته خودمان پیشرفت کردهایم. مثال آن مقایسه فقر ستیزی امروز با قبل از انقلاب و یا رسیدگی امروز حکومت به روستاها در دهه هفتاد در مقایسه با امروز است.
نویسنده کتاب «انسان انقلاب اسلامی» یادآور شد: در ساختارها و سازوکارهای کشور فساد است اما راه اصلاح وجود دارد. مهمترین دلیل آنهم این است که خود ما رفتیم و مسائلی را پیگیری کردیم و امکان اصلاح آن را مشاهده کردیم.
این پژوهشگر دینی عنوان کرد: در موضوع نسبت بین عدالت و معنویت، اعم از توحید، فرهنگ و معنویت با نسبتی دوطرفه روبرو هستیم. معنویت هدف نهایی است، اما این هدف نهایی بدون طی کردن واقعیاتی در عرصه اجتماعی محقق نمیشود. بدون اخلاق و معنویت نمیتوان عدالت را محقق کرد و بدون عدالت، رسیدن به اخلاق و معنویت ناممکن است.
این نویسنده توضیح داد: یکی از مسائلی که در حوزه عدالت با آن روبرو هستیم این است که تعبیر عدالت فردی با عدالت اجتماعی باهم خلط میشود و بعد در مورد نسبت عدالت و ولایت حرفهای غلطی گفته میشود. دوگانهسوزی بین عدالت و ولایت از اساس اشتباه است. البته عدالت در منطق شیعی به ولایت اولی است. اصلاً عدالت آنچیزی است که حق ولایت ایجاد میکند. اگر طرف عادل نباشد و ظلم فردی و یا ظلم اجتماعی کند او از عدالت ساقط است و حق ولایت ندارد.
شهبازی اظهار داشت: پیامبر اکرم (ص) در جامع الاخبار میگوید: پستترین افراد در نظر خداوند کسی است که حاکمیت مردم را بپذیرد ولی بین آنها عدالت را اجرا نکند. امام حسین (ع) در روز عاشورا میفرمایند: شما رفتید و حاکمانی برای خودتان برگزیدید بدون اینکه آنها بین شما عدالتی را افشانده باشند یا شما امیدی هم نداشته باشید که اینها بعداً در حق شما عدالتی بورزند. البته ممکن است به مصالح کلانی به خاطر خطر واقعی برای اصل حکومت دینی و بهصورت موردی و در موارد جزئی و موقت، اجرای عدالت به تأخیر افتاده یا در موردی خاص اجرا نشود.
وی تصریح کرد: در مورد نسبت عدالت و وحدت، در جامعه اسلامی حتماً وحدت مسئله مهمی است؛ اما نگاه اهلبیت (ع) میگوید اگر میخواهید در جامعه هم وحدت باشد، عدالت نیاز داریم. مهمترین نمونهاش خطبه فاطمی به بهانه ماجرای فدک است.
نویسنده کتاب «نفوذ و سلطه» در بخش پایانی این برنامه گفت: یکی از دعواهای جدی که خروجی بیرونی هم دارد نسبت عدالت و پیشرفت است. یک نگاه این است که اعتقاد دارند پول و ثروت تولید کنیم تا بهتدریج آدمها به عدالت برسند. نگاه دوم که نگاه دینی ما است میگوید عدالت مقدم بر پیشرفت است. عدالت به معنای توزیع عادلانه فقر که صرفاً افراد در ناداریهای خود برابر باشند نیست. بلکه بهدنبال پیشرفت هستیم تا ثروت تولید شود و آن ثروت درست توزیع شود و در آنهم به عدالت برسیم؛ یعنی هم در فرصتها و وضعیت کنونی باید عدالت برقرار باشد که افراد بتوانند ثروت تولید کرده و جامعه پیشرفت کند، عدالت هم شاخص پیشرفت است و هم در نقطه تولید ثروت و پیشرفت، باز به دنبال عدالت هستیم. این منطق جامعتر از عدالت توزیعی صرف است.