Dubai's 3D-printed "Office of the Future" is now officially open:
it will house the Dubai Future Foundation and will serve as a meeting
place for international delegates. Take a look inside.
The “Office of the Future” is now officially open…but it won’t be serving as just any office.
Dubai’s 3D-printed building is a 2,700-square-foot, single-story
structure printed out of a special mix of concrete, fiber reinforced
plastic, and glass fiber reinforced gypsum. And it looks astounding.
It will serve to promote innovation and enhance communication,
specifically as a meeting place for international delegates. It will
also house the Dubai Future Foundation, a government initiative
dedicated to solving modern society’s biggest challenges.
To that end, Austrian office furniture company Bene furnished its interiors with modern pieces.
Earlier this year, His Highness Shaikh Mohammad Bin Rashid Al
Maktoum, Vice-President and Prime Minister of the UAE of Dubai,
inaugurated the building as part of his goal to put Dubai in the
forefront of global innovation.
The futuristic structure took only 17 days to print—resulting in an
80% reduction on construction costs, 60% on labor, and 60% on waste.
Construction firm Cazza Technologies has announced plans
to build the world's first 3D printed skyscraper in the city of Dubai in
the United Arab Emirates.
As more 3D printed construction projects come to fruition, the
tech is expected to become cheaper, further speeding up the pace of
adoption.
A Tall Order
Dubai-based construction firm Cazza Technologies has announced plans to build the world’s first 3D printed skyscraper.
“When we first thought of implementing 3D printing technologies, we
were mostly thinking of houses and low-rise buildings. Developers kept
asking us if it was possible to build a 3D printed skyscraper. This led
us to begin researching how we could adapt the technologies for taller
structures,” Chris Kelsey, CEO of Cazza, explained to Construction Week Online.
The company’s large robotic 3D printers already allow them to
construct architecturally complex buildings at unprecedented speeds. All
of the essential structural components for tall buildings, including
reinforcements with steer rebar, can be 3D printed using this system.
For the skyscraper project, the system will simply be merged with
existing cranes, which means there’s no need to build specialized cranes
from scratch. Any construction elements for the skyscraper that can’t
be 3D printed will be completed using traditional construction methods.
While Cazza has confirmed that the first 3D printed skyscraper using
its novel construction method will be built in Dubai, details such as
the building’s height or when the project will begin are still under
wraps.
3D Printing Everything
3D printing technology has already established a foothold in numerous
fields. It’s particularly prevalent in the medical industry, where it
is being used to build organs and human cells,
but the tech’s application in housing and construction hasn’t exactly
been moving at the same rate. Nevertheless, ambitious 3D projects such
as Cazza’s are set to shine a spotlight on the technology’s potential.
Once others see this potential for speed and cost efficiency, they will
be more likely to adopt the tech themselves.
Cazza
may be the first company to attempt to 3D print a skyscraper, but others
have successfully completed smaller projects, including a tiny guesthouse in Amsterdam and a Suzhou-style Chinese villa in
Binzhou. As more projects such as those are undertaken, the technology
will become cheaper, further speeding up the pace of adoption. “It is
all about economies of scale where the initial high technology costs
will reduce as we enter the mass-production phase,” explains
Kelsey. Eventually, 3D printed skyscrapers could be the norm.
تا فرمانروایی نباشد و کسی نباشد که از فرمان فرمانروا تبعیت کند این
فرمانروایی شکل نمیگیرد. لذا همۀ تکالیفی که مربوط به جمع فرمانروا و
فرمانبر است، هر تکلیفی که مربوط به این جمع است، چه آن تکلیفی که فاعلش
جمع است، چه آن تکلیفی که با فرمان حاکم و اطاعت فرمانبران شکل میگیرد،
حاکم در آن دخیل است.
گروه معارف - رجانیوز:فقه
نظام یک سطح کاملا متفاوت با فقه شخصی است و البته بر آن تأثیر بسیار
زیادی دارد. وقتی ما تکلیف نهادهای اجتماعی را مشخص کردیم، تحولی در نگاه
ما نسبت به شخص مومن به وجود می آید. درفقه شخصگرا شما یک نقش را برای شخص
در نظر می گیرید و آن نقشی است که او در ارتباط با خدا دارد و آن نقش
بندگی است. در فقه نظام اما نقش فرد در نهادهای اجتماعی مورد توجه قرار می
گیرد و حالا باید او را در نظام اجتماعی در نظر بگیریم. این موضوع روی
تکالیف فردی بسیار مؤثر است. ممکن است چیزی برای شخص به خودی خود حلال باشد
ولی بنابر شخصیت اجتماعی او حرام شود.
در
یک نظام که نمیتواند وظایف خود را درست انجام دهد ممکن است افراد خوبی به
صورت فردی وجود داشته باشند و همۀ وظایف شخصی خودشان را هم عمل کنند، ولی
باز هم عدالت اجرا نمی شود، پیشرفت صورت نمی گیرد، معنویت در جامعه رشد نمی
کند. این جاست که نقش فقه حکومتی برجسته شده و ضرورت آن آشکار می شود. بنابراین فقه کلان، نظام ساز است و باید این مجموعه را طوری طراحی کند که به سوی تحقق اهداف و انجام درست وظایف پیش برود.
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی نبینا محمدٍ و آله الطاهرین
نقش حاکم در فقه کلان
در
فقه کلان همیشه اراده حاکم تأثیر دارد، یعنی این افعال یا فعل حاکم بما هو
حاکم است، یعنی فعل حاکم است اما نه حاکم بما هو شخصٌ بلکه بما هو حاکم،
حاکمی که کسانی از فرمان او اطاعت میکنند و او بماهو هو باید بیاید و
تکلیف کند. او تکلیفی بهعنوان حاکم دارد؛ هر تکلیفی که بهعنوان حاکم
متوجه فعل حاکم شود آن تکلیف متوجه فقه کلان است، این تکلیف، تکلیف جامعه
است. تا جامعه شکل نگیرد، چنین تکلیفی اصلاً موضوعیت ندارد و موضوع آن محقق
نمیشود، همچنین در آنجایی که یک فعلی فعل جمع است، وقتی یک فعل فعل جمع
به ما هو جمع شد، _یعنی جمع با حاکم منظور است_ این فعل جمعی مانند تأسیس
حکومت است؛ اگر امام بخواهد بهتنهایی تأسیس حکومت کند، اصلاً این فعل شدنی
نیست، به دلیل اینکه قیام حکومت یعنی یک حاکمی باشد فرمان دهد و مردمی از
او تبعیت کنند. این قیام به حکومت است. این قیام به حکومت یعنی فعل دست
جمعی. یعنی تا یک حاکم مشروع -البته اگر قیام و حکومت مشروع باشد- پیدا
نشود که فرمان و دستور او شرعیت داشته باشد، حق فرمان داشته باشد، قیام شکل
نمیگیرد. معنی حاکم مشروع یعنی این، یعنی حق فرمان داشته باشد، مهمترین
مسئله در قرآن کریم در اصول و فروع ما مسئله فرمان است. همۀ دین در یکچیز خلاصه میشود؛ چه کسی فرمان دهد و اگر فرمان داد -اگر حق فرمان داشته باشد- باید اطاعت شود. و لذا میفرماید: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ»
او مأمور است و مکلف است که اول من اسلم باشد و اول المسلمین باشد و وقتی
امر کرد ما هم مکلف به تبعیت از حق فرمان او هستیم، معنی سیاست همین حق
فرمان است.
پیمان اطاعت و پیمان نصرت
انسان
باید این را خوب متوجه باشد و باید ما در جامعه، در مجامع سیاسی، در مجامع
دینی در مجامع علمی خوب این مطلب را تبیین کنیم و این مطلب از خصوصیات
معارف دینی ماست، این چیزی است که ما از روایات و آیات قرآن استفاده
میکنیم، «قلبی لقلبکم سِلم امری لامرکم متّبَع».
تا
فرمانروایی نباشد و کسی نباشد که از فرمان فرمانروا تبعیت کند این
فرمانروایی شکل نمیگیرد. لذا همۀ تکالیفی که مربوط به جمع فرمانروا و
فرمانبر است، هر تکلیفی که مربوط به این جمع است، چه آن تکلیفی که فاعلش
جمع است، چه آن تکلیفی که با فرمان حاکم و اطاعت فرمانبران شکل میگیرد،
حاکم در آن دخیل است. این نکته مربوط به لسان تکلیف است و دیگر خیلی به خود
تکلیف ارتباطی ندارد. به دلیل اینکه اینجا هر دو تکلیف جمعی است و فعل در
هر دو جا فعل جمعی است منتها ما در روایات دو نوع ادله داریم؛ یک لسان،
خطاب به حاکم است و به خود او دستور داده میشود اما حاکم بما هو حاکم. یک
لسان، خطاب به جمع است، به جمع حاکم و محکوم است. -این تفاوت اثباتی است نه
ثبوتی- در عالَم خطاب گاهی یک خطابی داریم که مخاطب آن جمع جامعه است،
مانند «لِیقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ» آیه میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ اَلْکتابَ وَ اَلْمِیزانَ لِیقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ»
در اینجا برخی اشتباه میکنند و بیان میکنند که مراد از "ناس" فقط
فرمانبر است، خیر، ناس جامعه است و اعم از فرمان روا و فرمانبر است و
اینها باید قیام به قسط کنند.
امیرالمؤمین(ع) فرمود: و الّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود النَّاصر...
لألقیت حبلها علی غاربها» یعنی اگر این نبود که مردم تبعیت کردند و
اعلام اطاعت و نصرت کردند، تکلیفی بر من نبود. وقتی مردم اعلام نصرت کردند
اینجا تکلیف منجز شده است. به دلیل اینکه این فعل، فعل جمع و فعل حاکم و
محکوم است، فعل حاکم تنها نیست که برخی می گویند که چرا وقتی آمدند با علی (ع) بیعت کنند، فرمود: «دعونی و التمسوا غیری» به دلیل اینکه حضرت از اینکه این افراد پای فرمان میایستند مطمئن نبود و میخواست حداقل بر آنها اتمامحجت کند
و بر آنها اعلام کند؛ تا آنها بگویند که ما پای فرمان و اطاعت هستیم، پای
نصرت هستیم وقتی گفتیم که این پیمان، در گام اول پیمان و در گام دوم رابطه
است؛ هم پیمان است و هم رابطه هست و این مسئله اطاعت و نصرت هم از مکملات نظریه حکومتی برای اسلام است.
نظریه حکومت اسلامی این است که فرمانروا فرمان میدهد، وقتی تکلیف به
فرمانروا منجز خواهد شد که جمعی باشند که این دو میثاق را اطاعت کنند. «وَ اُذْکرُوا نِعْمَةَ اَللّهِ عَلَیکمْ» قطعاً نعمت فرمان الهی است «وَ مِیثاقَهُ اَلَّذِی واثَقَکمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» این یک میثاق است و میثاق دیگر میثاق نصرت و یاری است؛ «إِنَّ
اَللّهَ اِشْتَری مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ
بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ» تا یک
همچین جمعی که میثاق اطاعت و میثاق نصرت را با رهبر نبندند، احکام جمعی
حکومتی و احکام جمعی مربوط به تکلیف کلان فقه ما فاعل پیدا نمیکند و اصلاً
موضوع پیدا نمیکند. به دلیل اینکه موضوع پیدا نمیکند لذا تکلیف آن منجّز
بر حاکم هم نیست، حاکمِ تنها تکلیفی بر او منجّز نمیشود تا فرمانبرانی که
میثاق اطاعت و نصرت هر دو را با او ببندند. این میثاق اطاعت است. لذا حضرت
امیر(ع) که فرمود "دعُونی" برای اینکه این میثاق اطاعت خدا و نصرت را از
مردم بگیرد. آیا کسی که مطیع است لزوما ناصر هم هست؟ خیر شاهد ما این آیات
قران کریم که مربوط به استإذان از رسول اکرم(ص) در جهاد است «مِنْهُمُ اَلنَّبِی یقُولُونَ إِنَّ بُیوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِی بِعَوْرَةٍ إِنْ یرِیدُونَ إِلاّ فِراراً» «إِنَّما یسْتَأْذِنُک اَلَّذِینَ» «عَفَا اَللّهُ عَنْک لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یتَبَینَ لَک اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ اَلْکاذِبِینَ»
گاهی خداوند میفرماید که به آنها اذن بده؛ این افرادی که رسول خدا(ص) به
آنها اذن میداد، میثاق اطاعت را "نکث" نکرده بودند اما میثاق نصرت را نکث
کرده بودند. شب عاشورا یکی از اصحاب خدمت سیدالشهدا(ع) آمد و گفت: من با
شما هستم تا وقتیکه مأیوس شوم از اینکه بتوانم شری را از شما دفع کنم،
دیگر وقتی دیدم که کار از کار گذشته است، اجازه دهید که من از شما جدا شوم.
حضرت فرمود: مختاری، اما چگونه میتوانی خود را از این معرکه برَهانی! گفت
میتوانم. فردا در آن سختترین لحظات سیدالشهدا(ع) را رها کرد و رفت.
اینها میثاق اطاعت را نشکستند اما میثاق نصرت را شکستند.
اگر
به این دو میثاق با هم وفا نشود، یعنی اگر -این موارد از مسائل اساسی دین
ما است- تا حاکم مطمئن از این میثاق اطاعت و نصرت نشود- البته این حاکم که
میگوییم امام است و نه رسول زیرا رسول تکلیف دیگری افزون بر تکلیف امام
دارد. لذاست که "امام یُؤتی" اما "الرسول یاتی". رسول مکلف است که این
میثاق را ایجاد کند یعنی آن جامعۀ دارای چنین میثاقی را به وجود آورد.
بالاخره «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه»
درِ خانه مردم را میزند تا همه را با این میثاق آشنا کند. اما امام تکلیف
دیگری دارد؛ تا مردم اعلام حمایت و اطاعت نکند او تکلیف قیام ندارد، تا
زمانی که یک جمعی که بتوانند (این جمع، جمع اکثریت نیست، جمع قادر است،
گاهی هم که ما میگوییم باید رأی و تبعیت مردم باشد منظور کدام مردم است؟
مردمی که بتوانند ایجاد حمایت و ایجاد قدرت برای امام در تأسیس حکومت کنند.
لذا فرق است بین آن رأیی که در
اسلام برای تأسیس حکومت به آن بها داده شده است و آن رأیی که در نگاههای
سیاسی لیبرالی و دموکراسی مطرح است. رأی جمعی اهمیت دارد که ایجاد قدرت
کند. جمعی که توان برقراری حکومت اسلامی را پیدا کند نه صرفا رای اکثریت) حکومت
اسلامی را ایجاد کنند، آمدند و به امام گفتند: ما مطیع و یاوریم. [امام
آنگاه باید قیام کند.] لذا شما احادیث باب جهاد را مطالعه بفرمایید؛ آمد
خدمت امام سجاد(ع) و گفت: جهاد را رها کرده و حج انجام میدهی؟ حضرت فرمود:
که اگر من تعدادی یاور داشتم که میتوانستم با آنها قیام کنم، قیام
میکردم. در یک روایت دیگر داریم که حضرت به یک گله گوسفندی اشاره کرد و
فرمود: اگر به تعداد آنها یار داشتم قیام میکردم. یعنی اگر یک جمعی که این
جمع قدرت انجام تکلیف را داشته باشد، اگر این جمع برای من حاصل شود تکلیف
برای من امام منجز خواهد شد.
این
نوع تکلیف تکلیفی است که مکلف به آن مجموعهی بههمپیوسته حاکم یعنی
فرمانروا و فرمانبرانی که پای فرمان فرمانروا هستند؛ هم در عرصه اطاعت و هم
در عرصه نصرت. تازه ما باید به جامعه بگوییم که تکلیف شما تنها تکلیف
اطاعت نیست، یعنی اگر قانونی در جمهوری اسلامی تصویب شد _که این قانون یعنی فرمان_،
مردم تنها مکلف نیستند که بیایند از فرمان فقط اطاعت کنند، بلکه باید یاری
کنند که این فرمان اجرایی شود، دو تکلیف دارند، هم تکلیف اطاعت و هم تکلف
یاوری. این تکالیفی که مکلف به آن
تکالیف این جمع فرمانروا و فرمانبران است، اینها تکالیف کلان و فقه کلان
هستند. اینها تکالیفی هستند که مکلف به این تکالیف یک جمع است. این تکالیف
را باید از متن فقه استخراج کرد؛ در عرصه فرهنگ، در عرصه اقتصاد. مثلا در
عرصه اقتصاد که شما وارد شوید معاملات مانند بیع و مضاربه. خوب این معاملات
این نوع احکام، احکامی نیست که طرف آن حاکم باشد، این فعل مربوط به حاکم و
محکوم نیست بلکه فعل مربوط به خود محکوم است، فعل مربوط به فقه خرد است،
این تعبیر فقه خرد یعنی فقهی که تکلیف خود افراد را در جامعه معین میکند.
لذا اگر ما هم آمدیم و خواستیم بگوییم اقتصاد داشته باشیم، یعنی آن اقتصادی
که حاکم میخواهد برای آن جامعه حاکم کند، این یک تکلیف دیگری و یک نوع
دیگری از فعل و رفتار است.
نسبت فقه خُرد و فقه کلان
استاد
شهید صدر(ره) میفرماید که ما در اینجا سیستم داریم، نظر ایشان بهحکم است
و باید احکامی که این سیستم را تشکیل میدهد را پیدا کنیم، اما این تعبیری
که ما میکنیم شاید بهتر باشد، که ما نگاه موضوعی به فقه نظام داریم؛ یعنی
موضوع "مکلفٌ به" فقه نظام کیست؟ مکلف کیست؟ در این نگاه میگوییم که "مکلفٌ به"
تکالیف فقه نظام عبارت است از حاکم بماهو حاکم یا حاکم و محکوم هر دو با
هم. هر تکلیفی که یکطرف آن حاکم باشد مربوط به فقه کلان است، به دلیل
اینکه در اینجا بحث تک فرد نیست بلکه بحث مجموعه است و این بسیار متفاوت
است. ما در فرهنگ –در فقه فرهنگ- یک بحثی داریم که غیبت حرام است، دروغ
حرام است، تهمت حرام است، اینها همه ابعاد فقه فرهنگ است اما فقه خرد
فرهنگ. شاید اگر بخواهیم این احکام را اجرا کنیم، بتوانیم صد حکم را در
بیاوریم که در آنها احکام فرهنگ است اما احکام فقهِ خرد فرهنگ است. حال این
احکام فقه خرد فرهنگ را در کتابها داریم و آن را بحث هم کردهایم، بحث آن
را مرحوم شیخ در مکاسب بحث کرده است، فقهای دیگر در جاهای دیگر بحث
کردهاند، اما ما چیز دیگری پیدا کردهایم؛ یک حاکم و یک جامعهای که
میخواهد بهوسیله آن حاکم مدیریت شود. این حاکم باید چهکار کند که در
جامعه رفتار اجتماعی تبدیل به رفتار سالم شود؟ جامعه دروغ نگوید؛ تهمت نزند
و در یک کلام جامعه سالم باشد. این یک مقوله دیگری است. بله ممکن است ما
تکالیف یک مقوله را از همان فقه خرد استنباط کرده و به دست بیاوریم اما این
نوع دیگری از تکلیف است و در حقیقت نوع آن متفاوت است اگر توفیقی باشد در
جلسه آینده در ضمن چند نمونه ابعاد فرهنگی و اجتماعی فقه کلان را بیشتر
بررسی خواهیم کرد.
We dream of drowning cities. Popular culture is overflowing with
depressing yet strangely romantic images of our future waterworld—from
books like The Drowned World to films like 2012 and The Day After Tomorrow. We’re drawn to works that dramatize the effects of climate change, perhaps because we take some glee in seeing how bad it can get.
This morbid fascination with environmental catastrophe has invaded the zeitgeist for good reason. Ice caps are melting faster
than ever, while hurricanes and tsunamis seem to strike with growing
frequency and severity. The sea level is rising at an increasingly rapid rate,
promising to dramatically reshape our continents, and the lives of the
millions of people who live along the coasts. In short, science fiction
is threatening to become science fact.
But for some architects, planners and designers, the prospect of a
drowned world is inspiring—a call to action to preemptively develop
possible solutions. Humans have been changing the environment for the
worse, but we have the technology and capability to dramatically improve
it—to purposely alter the environment by designing new
buildings and changing cities. The following architectural schemes offer
solutions for living with water, whether it be in a single community,
in a wide flood zone or in a drastically flooded world.
Water-Based Urban Development, by DeltaSync
DeltaSync is a Dutch firm specializing in floating urbanism.
Last spring, the interdisciplinary design consultancy completed a
year-long feasibility study (pdf) for the Seasteading Institute,
exploring the possibility of building “the first floating city with
political autonomy” by 2020. DeltaSync’s design uses foam and steel
hexagon-shaped islands that can be joined together like Settlers of Catan
tiles to form a variety of urban designs. If your seastead isn’t
working out as you had planned, just move a few tiles. The DeltaSync
proposal is most noteworthy for its in-depth, 100-plus page report
exploring the practical issues, such as ideal community size, operating
expenses and income generation, that need to be addressed for such a
community to prosper.
Why is it so much fun to hang out with our
friends? Why are some people so sociable while others are loners or
seemingly outright allergic to interactions with others?
A new study by
researchers at the Stanford University School of Medicine begins to
provide an answer, pinpointing places and processes in the brain
that promote socialization by providing pleasurable sensations when it
occurs. The findings point to potential ways of helping people, such as
those with autism or schizophrenia, who can be painfully averse to
socializing.
The study, which will be published Sept. 29 in Science,
details the role of a substance called oxytocin in fostering and
maintaining sociability. The senior author is Robert Malenka, MD, PhD,
professor and associate chair of psychiatry and behavioral science. The
lead author is former postdoctoral scholar Lin Hung, PhD.
"Our study reveals new insights about the brain circuitry behind
social reward, the positive experience you often get when you run into
an old friend or meet somebody you like," said Malenka, who has focused
much of his research on an assembly of interacting nerve tracts in the
brain collectively known as the reward circuitry.
"The reward circuitry is crucial to our survival because it rewards
us for doing things that have, during our evolutionary history, tended
to enhance our survival, our reproduction and the survival of our
resulting offspring," said Malenka, who holds the Nancy Friend Pritzker
Professorship in Psychiatry and the Behavioral Sciences. "It tells us
what's good by making us feel good. When you're hungry, food tastes
great. When you're thirsty, water is refreshing. Sex is great pretty
much most of the time. Hanging out with your friends confers a survival
advantage, too, by decreasing your chances of getting eaten by
predators, increasing your chances of finding a mate and maybe helping
you learn where food and water are."
Reward system conserved over evolution
Because the reward system is so critical, it's been carefully
conserved over evolution and in many respects operates just the same way
in mice as it does in humans, making mice good experimental models for
studying it.
Far and away the most important component of the brain's reward
circuitry, Malenka said, is a nerve tract that runs from a structure
deep in the brain called the ventral tegmental area
to a midbrain structure called the nucleus accumbens. The ventral
tegmental area houses a cluster of nerve cells, or neurons, whose
projections to the nucleus accumbens secrete a substance called
dopamine, altering neuronal activity in this region. Dopamine release in
the nucleus accumbens can produce a wave of pleasure, telling the brain
that the event going on is helpful for survival. Dopamine release in
this region, and subsequent changes in activity there and in downstream
neurons, also prime the brain to remember the events and the behaviors
leading up to the chemical's release.
This tract, so famous for reinforcing survival-enhancing behaviors
such as eating, drinking and mating, has been infamously implicated in
our vulnerability to drug addiction—a survival-threatening outcome
resulting from drugs' ability to inappropriately stimulate dopamine
secretion in the tract. But understanding exactly how and under what
natural conditions the firing of its dopamine-secreting nerves gets
tripped off is a work in progress.
Earlier research has specifically implicated dopamine release
in the nucleus accumbens in social behavior. "So, we knew reward
circuitry plays a role in social interactions," Malenka said. "What we
still didn't know—but now we do—was: How does this increased dopamine
release during social interaction come about?"
'Love hormone' pulls the strings
It turns out that another chemical—oxytocin—is pulling the strings.
Oxytocin is sometimes called the "love hormone" because it's thought
to be involved in falling in love, mother-child bonding and female
sexual arousal, as well as lifetime pair-bonding of sexual mates among
some species. The chief source of oxytocin in the brain is the
paraventricular nucleus, which resides in a deep-brain structure called
the hypothalamus that serves as a manifold master regulator of body
temperature, hunger, thirst, sleep, emotional reactions and more.
Research over the last 20 to 40 years has suggested that oxytocin
plays a role in promoting not just sexual or nurturing behavior, but
also sociability. A 2013 study co-authored by Malenka showed that
oxytocin was essential to reinforcing friendly, social behavior in mice.
But how that occurred was unclear, as the paraventricular nucleus sends
oxytocin-squirting nerve tracts to many areas throughout the brain.
So Malenka and his colleagues designed experiments to nail down
oxytocin's role in social behavior. They confirmed that a tract running
from the paraventricular nucleus to the ventral tegmental area carried
oxytocin. They showed, for the first time, that activity in this tract's
oxytocin-secreting neurons jumped during mice's social interactions and
that this neuronal activity was required for their normal social behavior.
Disrupting this activity inhibited sociability but didn't impair the
mice's movement or their appetite for pleasurable drugs, such as
cocaine.
The researchers demonstrated that oxytocin secreted in the ventral
tegmental area by neurons originating in the paraventricular nucleus
fosters sociability by binding to receptors on the dopamine-secreting
neurons that compose the tract running from the ventral tegmental area
to the nucleus accumbens, enhancing the firing of the reward-circuit tract.
The findings should help translational researchers develop
medications for individuals with neurological disorders, such as autism,
depression and schizophrenia, whose conditions compromise their ability
to experience pleasure from connecting with other people, Malenka said.
But he also voiced a desire for more widespread applications of the
research. "With so much hatred and anger in the world," he said, "what
could possibly be more important than understanding the mechanisms in
the brain that make us want to be friendly with other people?"