آیتالله جوادی آملی در پیامی تصویری به مناسبت سومین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی، از ویژگیهای شخصیتی و اعتقادی آن مرحوم تجلیل کرد.
آیتالله جوادی آملی در پیامی تصویری به مناسبت سومین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی، از ویژگیهای شخصیتی و اعتقادی آن مرحوم تجلیل کرد.
متن این پیام به شرح زیر است:
ایام سوگ و ماتم فاطمه زهرا (صلوات االله علیها) است، این ماتم تحمل ناپذیر را به پیشگاه ولیعصر (ارواحنا فداه) تعزیت عرض میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم نظام و رهبر ما، ملت ما و مسئولان ما را در سایه قرآن و عترت همچنان محفوظ و سالم نگه بدارد.
در گرامیداشت مقام قرآنی و فقهی زنده یاد آیت االله هاشمی رفسنجانی دو نکته را نباید فراموش کرد؛ اول اینکه از ترازهای علمی این سیاستمدار نام آور این است که قرآن کتاب جهانی است و از آغاز ورود آن جهانی بودن را اعلام کرد، با جهان کار دارد و حوزه اسلامی یا ایمانی اعم از مسلمین و کلیمیها و مانند آن، گوشهای از برنامههای جهانی قرآن کریم است.
از همان آغاز نزول قرآن در سوره «مدثر» و مانند آن فرمود این کتاب حقوق بشر، حریت بشر، شکوه و جمال و جلال بشر را در بردارد راه تحصیل آن را بازگو میکند، راه اجرایی شدن آن را نشان میدهد و مانند آن و برای رسیدن به محتوای جهانی قرآن کریم یک پژوهش محققانه خستگی ناپذیر و یک کوشش و تلاش همه جانبه لازم است. آنچه از «زیارت جامعه» برمی آید که انسان وقتی به بارگاه ولیّی از اولیای الهی مشرف شد بعد از عرض ادب میگوید که من محقق دینی هستم که راه شما را طی میکنم، در سیاستهای الهی من پیرو مکتب شما هستم که شما «ساسة العباد» هستید، من خط قرمزهای ولایی شما را همچنان حفظ میکنم.
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی سالیان متمادی فقه را در مشهد و در محضر اساتید نام آوری مثل امام خمینی (رضوان الله علیه) فرا گرفت. قرآن را تا آنجا که مقدور بود از مکتب علامه طباطبایی آموخت و سایر مسایل دینی را از محضر آیت االله العظمی بروجردی و بزرگان دیگر همچون امام راحل فرا گرفت. از نظر فقهی صاحب نظر شد و علاقه او نسبت به فقه این بود که حکومت دینی تشکیل شود، قانون آن دینی، افراد هم قانونمدار و محصول آن هم فتواهای دینی و گرایشهای روایی باشد. فقیه نامآوری هم در رأس این سیاست و حکومت قرار بگیرد تا از راهنمایی آن فقیه جامع، جامعه اسلامی طرفی ببندد؛ بنابراین آنچه در زندان مرقوم فرمودند از مطالب عمیق قرآنی، کاملاً نافع و امیدبخش است. آنچه که در بحثهای فقهی مرقوم فرمودند خواه به صورت تقریر درس یا به صورت جزوه نویسی آزاد، آن هم برکات این حوزه است که حکومت را دینی میکند، مسئولان را متدین میکند، هدف والای شریعت را تشریح میکند و محصول حکومت را هم حفظ یک نظامی که بتواند به پیشگاه ولیّعصر (ارواحنا فداه) تقدیم شود.
نکته دیگری که در جامعیت مرحوم آیت االله هاشمی رفسنجانی از نظر فقهی و قرآنی که محصول تلاشهای خستگی ناپذیر و خالصانه و محققانه این دانشمند نام آور سیاسی است این است که در سوره مبارکه «آل عمران» قرآن کریم همان طوری که نظام ارباب و رعیتی مادی و اقتصادی را کلاً محکوم میداند، نظام ارباب و رعیتی فقهی و فرهنگی را هم محکوم میداند.
فرمود هیچ پیامبری، هیچ امامی، هیچ اولیایی از اولیای الهی، معارف آسمانی را از خدا دریافت نکرد که بعد مجاز باشد برابر قانون منحوس ارباب و رعیتی عمل کند بگوید حرف مرا بپذیرید اندیشه مرا ارج بنهید، هیچ پیامبری نمیگوید به طرف من گرایش پیدا کنید که من بشوم معبود شما. این یک نظام پوسیده و منحوس ارباب و رعیتی فرهنگی است، لذا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی شورای فقهی را پیشنهاد میداد که مبادا تک رأی بودن و یک نظر خاص داشتن بر جامعه حاکم باشد و مردم ناچار باشند از یک رأی پیروی کنند؛ البته شورای فقهی به نظر واحد میرسد و جامعه از آن نظر واحد پیروی میکند.
عصر ایران؛ جعفر محمدی* - جامعه یا جمعیت؟
این سوالی است که در بررسی وضعیت بحرانی ایران امروز نمی توان آن را
نادیده گرفت. در این نوشتار می خواهم به یکی از ریشه های بحرانی که درگیرش
هستیم اشاره کنم؛ موضوعی که می تواند بهای بسیار گزافی بر همه ما و فرزندان
مان تحمیل کند.
می کوشم ساده و مختصر بنویسم.
ساده ترین تعریف برای "جمعیت" این است: گروهی انسان که در یک سکونتگاه زندگی می کنند.
و
ساده ترین تعریف برای "جامعه": انسان هایی که در یک سکونتگاه زندگی می
کنند، دارای همبستگی هستند، رویکردها و منافع جمعی دارند و برای نیل به
اهداف مشترک، با همدیگر تعامل می کنند.
فاجعه عمیقی که درگیرش هستیم این است: "جامعه" ما به سرعت در حال تبدیل شدن به "جمعیت" است.
شعارها و تعارفات را کنار بگذارید و به این چند سؤال بیندیشید:
- همبستگی ما رو به استحکام است یا مدام در حال دور شدن از همدیگر
هستیم؟ یگانگی در میان ما ایرانیان بیشتر نمود دارد یا چندگانگی؟ روز به
روز با یکدیگر آشناتر و نزدیک تر می شویم یا مدام در حال دور شدن از همیم؟
- رویکردهایمان عمدتاً شبیه هم است یا هر کدام مان در سیاست و
اقتصاد و ایدئولوژی و اخلاقیات و ... ساز خودمان را می زنیم؟ اکثرمان به
منافع جمعی فکر می کنیم یا نفع شخصی مان را بر نفع عمومی ترجیح می دهیم و
پایش بیفتد نفع عمومی را قربانی سود شخصی می کنیم؟
- اهداف
مشترکی که تقریباً همه مردم بر آن اتفاق نظر داشته باشند داریم یا خیر و
اگر داریم آیا تعامل مستمر و نهادینه شده ای برای رسیده به آن اهداف جمعی
تردید ناپذیر داریم؟
پاسخ هایی که من به این پرسش ها دارم، به شدت
نگرانم می کند که ما در حال تبدیل شدن از "جامعه" به "جمعیت" هستیم، یعنی
تعدادی انسان که روز به روز مشترکات شان کم می شود و در نهایت آنچه می
ماند یک سکونتگاه مشترک است؛ سکونتگاهی که در فقدان همگرایی بین ساکنانش،
می تواند دچار از هم پاشیدگی نیز بشود.
این زنگ خطری است که اگر
بدان توجه جدی و عملی نشود، به زودی مهم ترین زیر ساخت مان، یعنی داشتن
"جامعه" را از دست خواهیم داد و فرو خواهیم ریخت.
یک
جامعه شناس می گوید: اگر تورم در کشوری یک
برابر افزایش پیدا کند، نرخ جرم و جنایت دو برابر میشود. اگر بیکاری در
جامعه یک برابر افزایش یابد، جرم و جنایت دو برابر افزایش پیدا میکند و
جالب است بدانید اگر تورم و بیکاری در کنار هم یک برابر افزایش پیدا کنند،
میزان وقوع جنایت و جرم در جامعه ۴.۵ برابر میگردد.
به گزارش ایسنا، افزایش مداوم و بیرویهی سطح عمومی قیمتها آثار زیان
باری را بر ابعاد مختلف زندگی انسان تحمیل میکند. اینکه تورم ناشی از
امواج و انعکاس بحران مالی و اقتصادی جهانی است یا نشان دهندهی ضعف در
دستگاههای نظارتی بازار، درست مشخص نیست، اما آنچه در خصوص وجود وضعیت
بیمار اقتصادی و تداوم این شرایط بدیهی به نظر میرسد، تبعات روانی و
آسیبهای اجتماعی متعدد و فراوانی است که در پی این امر تشدید خواهد شد.
به گزارش ایسنا، تورم به عنوان مقولهای اقتصادی، رابطهای انکارنشدنی و قابل رؤیت با مشکلات اجتماعی دارد و بر همین اساس نمیتوان آن را منفک از دیگر پدیدههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... به شمار آورد؛ لذا رخدادهای اقتصادی همواره تأثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر شرایط و موقعیت افراد جامعه خواهند داشت.
تورم اقتصادی و تبعات آن بر بدنهی اجتماع
یکی از مباحثی که در شرایط تورم و گرانی بسیار اهمیت دارد این است که افراد احساس از خودبیگانگی پیدا میکنند؛ چرا که به اندازهی تلاش و کارشان، پول دریافت نکرده و میزان دریافتی نیز متناسب با رشد تورم و گرانی در جامعه نبوده و بسیار از شرایط جامعه و اقتصاد عقب است. همین باعث میشود افراد احساس بدی نسبت به خودشان داشته باشند و از خودشان فاصله بگیرند. علاوه بر این، احساس محرومیت نسبی افراد جامعه بیش از پیش برجسته و به موازات آن احساس شادی و رفاه ذهنی آنان کمرنگ میگردد.
سید ابراهیم مساوات، دکترای جامعه شناسی در رابطه با تبعات این رویداد اقتصادی در جامعه بیان میکند: «این ماجرا را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد. از جمله پیامدهای گرانی و تورم بر زندگی اجتماعی انسانها ترس و احساس عدم اطمینان آنان نسبت به آینده و شرایط جامعه است و این دلهره و نگرانی نسبت به اینکه فردا قرار است چه اتفاقی رخ دهد و آیندهی شغلی و زندگی فرد چه خواهد شد، وجود دارد.»
کاهش مسئولیت پذیری
این مدرس دانشگاه میافزاید: «مورد بعد این است که مقولههای سرمایهی اجتماعی مثل اعتماد، مشارکت افراد، برقراری ارتباطات مناسب و تعهد و مسئولیت پذیری در چنین جامعهای که تورم و گرانی بیداد میکند، به شدت کاهش می یابد. این کاهش سرمایهی اجتماعی در دو بعد خود را نشان میدهد؛ یکی در ارتباطات بین فردی که به شدت اعتماد افراد نسبت به یکدیگر کمرنگ شده و نگاهی بدبینانه نسبت به هم خواهند داشت و مورد مهم تر، اعتماد اجتماعی و به طور کلی سرمایهی اجتماعی در ارتباط با دولت است. زمانی که اعتماد مردم نسبت به دولت کم شود، قاعدتاً مشارکت در فعالیتهای سیاسی نیز کاهش پیدا خواهد کرد و ارتباطات کمرنگ و کمرنگتر میشود که تبعات خاص خودش را دارد و پرداختن به آن از این مجال خارج است.»
تورم نه تنها در زندگی اقتصادی که در لایههای پیدا و پنهان زیست اجتماعی و اخلاقی یک جامعه نیز نقش دارد، یعنی عامل بیثباتی و از بین بردن اشتغال، تخریب سرمایهی اجتماعی، افزایش جرم و جنایت و... نیز میباشد.
ارتباط افزایش تورم و بیکاری با میزان جرم و جنایت
مساوات در این باره عنوان میکند: «مهمترین نکتهای که شاید در بسیاری از تحلیلها و مسائل مربوط به این قضیه به آن توجه نشده باشد، بحث شاخص فلاکت است. شاخص فلاکت مجموعهای از نرخ تورم به علاوهی نرخ بیکاری است. بسیاری اوقات تورم و افزایش نرخ قیمتها، تأثیرات مستقیمی بر بیکاری میگذارند؛ افراد زیادی کار خود را از دست میدهند و بسیاری دیگر نیز مجبور به تعدیل نیرو میشوند. در چنین شرایطی که نرخ تورم افزایش پیدا میکند و بیکاری نیز بیشتر میشود، شاخص فلاکت بالا میرود. اگر تورم در کشوری یک برابر افزایش پیدا کند، نرخ جرم و جنایت دو برابر میشود. اگر بیکاری در جامعه یک برابر افزایش یابد، جرم و جنایت دو برابر افزایش پیدا میکند و جالب است بدانید اگر تورم و بیکاری در کنار هم یک برابر افزایش پیدا کنند، میزان وقوع جنایت و جرم در جامعه ۴.۵ برابر میگردد.»
وی همچنین ادامه میدهد: «در سال ۲۰۱۸ در نتایج به دست آمده از یک پژوهش، ایران در بین ۹۵ کشور انتخاب شده در دنیا رتبهی چهارم را از نظر شاخص فلاکت به دست آورد. طبق آماری که مسئولین داده اند در کشور ما در تابستان ۱۳۹۸ شاخص فلاکت ۵۳.۲ واحد بوده است در صورتی که مؤسسهی بینالمللی کاتو این شاخص فلاکت را در ایران ۷۵.۷ واحد اعلام کرده است. طبق شاخصها و آمارهای موجود، تشدید این وضعیت تبعات اجتماعی زیادی در حیطههای مختلف مخصوصاً در افزایش جرم و جنایت دارد.»
مساوات در پایان میگوید: «امیدوارم با آینده نگری، برنامه ریزی درست و پیروی از اصول قانونی بتوانیم مسئلهی تورم و گرانی و شرایط فعلی اقتصادی را تحت مدیریت دربیاوریم.»
یک مطالعه جدید در آمریکا نشان میدهد که یافتن هدف و معنایی در زندگی میتواند خطر مرگ زودرس را کاهش دهد.
به گزارش ایسنا، محققان در این مطالعه دادههای بیش از ۱۰۰۰ بزرگسال آمریکایی را که به پرسشنامههای روانشناختی در مورد هدف زندگی پاسخ داده بودند، مورد بررسی قرار دادند.
آنها دریافتند افرادی که احساس میکردند معنای زندگی را پیدا کردهاند، بهزیستی جسمی و روانی بهتری را گزارش داده و تمایل به داشتن عمر طولانیتری دارند اما افرادی که هنوز به دنبال معنای زندگی بودند، بهزیستی روانی بدتر و همچنین عملکرد ضعیفتر شناختی داشتند.
یافتههای این تیم تحقیقاتی از دانشگاه کالیفرنیای سن دیگو حاکی از آن است که عدم دستیابی به هدف زندگی به خودی خود یک عامل خطر برای مرگ زودرس بوده و یافتن آن ممکن است به افزایش سالهای عمر کمک کند.
به گفته یک استاد روانپزشکی و علوم اعصاب دانشکده پزشکی سن دیگوی آمریکا، بسیاری از افراد از منظر فلسفی به معنی و هدف در زندگی فکر میکنند. نکته آن است که افرادی که به این معنا دست مییابند نسبت به اشخاصی که در یافتن آن موفق نیستند، زندگی شادتر و سالمتری دارند.
در این مطالعه که دادههای بیش از ۱۰۰۰ بزرگسال آمریکاییِ بین ۲۱ تا بیش از ۱۰۰ ساله مورد بررسی قرار گرفته، از شرکتکنندگان خواسته شد تا عباراتی از جمله "من به دنبال یک هدف یا مأموریت برای زندگی خودم هستم" و "من یک هدف رضایتبخش در یافتهام" را امتیازبندی کنند.
نتایج نشان داد افرادی که به این هدف دست یافتهاند از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردارند. همچنین افرادی که در جستوجوی این معنا بودند از افرادی که به دنبال آن نیستند، از وضعیت سلامت بهتری برخوردار هستند.
همچنین اثرات دستیابی به این معنا در افراد کمتر و بیشتر از ۶۰ ساله متفاوت بوده است. در دهه دوم زندگی افراد به طور معمول در مورد شغل، شریک زندگی و هدف خود مطمئن نیستند. با ورود به دهه سوم و چهارم زندگی امکان دارد افراد شغل و شریک زندگی خود را پیدا کرده و جستوجو برای یافتن معنای زندگی کاهش یافته و در عوض معنا افزایش مییابد.
بعد از ۶۰ سالگی معمولا این روند تغییر میکند. افراد در این سن اغلب بازنشسته شدهاند. درست همان طور که داشتن شغلی ثابت منجر به شفافیت هدف زندگی میشود، از دست دادن آن منجر به ایجاد حسی مبهم در مورد هدف زندگی میشود.
بسیاری تصور میکنند با از دست دادن شغلشان، بخشی از هویت خود را از دست دادهاند. همچنین در این سنین مشکلات سلامتی آغاز شده و احتمال دارد افراد بسیاری از اعضای خانواده و عزیزان خود را از دست بدهند. از همین رو با تغییر معنای قبلی افراد شروع به جستوجوی دوباره برای یافتن معنایی جدید در زندگی خود میکنند.
به نوشته روزنامه دیلی میل، در اوایل سال جاری میلادی (۲۰۱۹)، مطالعهای در مورد ۷۰۰۰ آمریکایی میانسال نشان داد افرادی که هدفی قوی در زندگی ندارند، بیش از دو برابر افرادی که حداقل یک هدف قوی در زندگی خود دارند، احتمال مرگ ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی طی یک دوره پنج ساله را دارند. این هدف حتی در جلوگیری از مرگ و میر زودرس بیش از ترک دخانیات یا ورزش منظم تاثیر دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اگر مدیریت کشور به همین سبک ادامه پیدا کند و به روح جوان انقلابی بها داده نشود، دهه به دهه از عدالت دور میشویم، هرچند پس از انقلاب گامهای بزرگی در عرصه عدالت برداشته شده است.
به گزارش عصرایران به نقل از تسنیم، حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ویژه برنامه روز دانشجو که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) با عنوان «دانشجو و مسیر عدالت» برگزار شد، با بیان اینکه عدالت در تفکر شیعی از اهمیت ویژهای برخوردار است، گفت: عدالت اقتصادی پیشانی عدالت اجتماعی است، هرچند که نباید عدالت اجتماعی را منحصر در عدالت اجتماعی کرد.
وی ادامه داد: روی کاغذ این تقسیمبندیها معنا دارد، ولی در عمل عدالت، بیعدالتی و کم عدالتی داریم.
رحیمپور ازغدی افزود: یک نگاه معتقد است در عرصه عمل برقراری عدالت ممکن نیست. باید واقعبین بود نه واقعگرا! انسان واقعگرا تسلیم واقعیت میشود ولی انسان واقعبین علیرغم توجه به واقعیت تلاش میکند تا واقعیت را تغییر دهد!
بیشتر بخوانید..
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: راه رشد از نظر تئوری توحید و از نظر عملی عدالت است، که هدف همه این موارد در یک راستا و در یک پروژه هستند. این مورد انگیره اسلامی از ورود به عدالت است(نگاه پازلگونه).
وی یادآور شد: تصور مارکسیست ها از عدالت این است که انسانها را گاوهایی میپندارند که باید از علوفه برابر برخوردار باشد!
رحیمپور ازغدی بیان کرد: لیبرالها معتقدند اساسا با برابری چرخ جامعه نمیچرخد و لازمه توسعه وجود نابرابری است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: کفر یعنی واقعپوشی و کافر کسی است که بزرگترین واقعیت که خداوند باشد را انکار میکند. ظالم به خود نیز ظلم میکند، قرآن میگوید در ظلم هم ظالم و هم مظلوم ضرر می کنند.
رحیمپور ازغدی ادامه داد: معنویت هم در افراط هم در تفریط از بین میرود، به عنوان مثال هم کمخوری غیرارادی باعث کاهش معنویت میشود هم پرخوری.
وی یادآور شد: قدرت، ثروت، شهوت و حتی علم اگر به عنوان وسیله استخدام شوند میتوانند انسان را به خدا برسانند اما اگر تبدیل به هدف شوند تبدیل به تور شیطان میشود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود:گروههای متعددی سعی کردند پرچمدار عدالت باشد، از سوسیالیسم تا اسلام. شهید مطهری معتقد بود نزدیکترین مدل اقتصادی به اسلام از منظر عدالت، سوسیالیسم آرمانخواه است!
رحیمپور ازغدی گفت: لیبرالیسم قابل تفکیک است و میتوان در برخی موارد نظیر پاسخگو بودن قدرت، کرامت زن و حقوق بشر را الگو برداری نماییم و این امر با التقاط فرق دارد!
وی تاکید کرد: در حوزه عدالت اجتماعی اقتصادی جریانهای اسلامی با نه گفتن به سوسیالیسم و کاپیتالیسم، اقدام به نظریهپردازی کردند هرچند در اقلیت بودند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خطاب به دانشجویان تاکید کرد: بروزرسانی نظریهها و حل مسائل (عملی) وظیفه شماست، دوران شما نباید از صفر شروع شود، باید بررسی کرد کجا خوب جلو آمدیم و کجا درجا زدیم.
رحیمپور ازغدی اظهار داشت: مدیران خوبِ عدالتخواه به مرور زمان رسوب میکنند و محافظهکار میشوند ولی عقل تجربی آنها برخلاف جوانان زیاد میشود. مدیر جوان دو بار چرتکه میاندازد و صدبار عمل میکند ولی مدیر پیر صدبار چرتکه میاندازد و شاید دوبار هم عمل نکند!
وی تاکید کرد: اگر مدیریت کشور به همین سبک ادامه پیدا کند و به روح جوان انقلابی بها داده نشود، دهه به دهه از عدالت دور میشویم، هرچند که پس از انقلاب گامهای بزرگی در عرصه عدالت برداشته شده است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: پوتین در جایی نقل کرده است تنها یک کشور کمونیسم در جهان داریم آنهم ایران است که انرژی را مفت میدهد و تنها بخاطر نفت است که ورشکست نشده است.
وی افزود: برخی معتقدتد سوپسید عین عدالت است، برخی آن را ضد عدالت میدانند. جالب است هر دو هم با معادلات و نمودارهای ریاضی اقتصادی حرفشان را اثبات میکنند!
رحیمپور ازغدی گفت: افزایش سن مدیران نباید موجب کاهش آرمانگرایی بشود و باید ریسک عقلایی کرد.