بسیاری از افراد قطعی برق و انرژی را تجربه کردهاند و همه بهاتفاق این قطعی را ناخوشایند و آزاردهنده میدانند، بعد از گذشت یک ساعت از قطعی برق بسیاری افراد پرخاشگر شده و گاهاً به باعث و بانی احتمالی آن هم لعنت میفرستند!
معمولا بعد از چند ساعت قطعی برق شروع به قدم زدن درون خانه میکنید و کمکم آثار استرس و نگرانی درون شما ظاهر میشود. بعد از چند روز قطعی برق و نداشتن امکاناتی هم چون تلویزیون و اینترنت و گرمکنهای برقی سطح استرس شما تا سقف منزلتان هم بالا میرود. اما این تمام ماجرا نیست و قطعی برق در ابعاد وسیعتر آثار بسیار گستردهتری دارد. اگر قطعی برق صرفاً منحصر به منزل شما نشده و تمام شهر را در برمیگیرد، متعاقب آن افراد زیادی براثر نبود امکانات پزشکی و بهداشتی جان خود را از دست میدهند و همچنین شرکتهای بزرگ میلیونها دلار خسارت میبینند و از طرف دیگر میلیونها تن مواد غذایی فاسد میشوند و از بین میروند، اگر داستان ما ابعاد فاجعهآمیز بیشتری به خود بگیرد و برد این قطعی برق به یک ناحیه بزرگ برسد رسماً دولت و ارتش در آن ناحیه فلج میشود و نتیجه آنیک هرجومرج و ناامنی گسترده است.
اینها بخشی از واقعیات وابستگی بیحدومرز جامعه امروزی بشر به الکتریسیته و بهصورت کلی انرژی است.
یک بمب الکترومغناطیسی یا همان E-Bomb ها یک سلاح مخوف است که بهمنظور سوءاستفاده از یک جامعه به وابستگی شدید آن به الکتریسیته طراحی و ساختهشده است، ولی جالب است که بدانید یک بمب الکترومغناطیسی نهتنها منابع الکتریسیته را از کار میاندازد بلکه تمام ابزارها و ماشینهایی که با الکتریسیته کار میکنند نیز از کار میافتند، تصور کنید که یک بمب الکترومغناطیسی درون شهر شما منفجر شود نتیجه آن این است که دیگر ژنراتورهای مولد برق کار نخواهند کرد و همچنین تمام وسایل برقی از کار میافتند و همینطور دیگر هیچ خودرویی (انواع جدید آن) قادر به حرکت نخواهند بود و بههیچوجه امکان برقراری تماس تلفنی وجود نخواهد داشت، اگر بخواهیم کوتاه توضیح دهیم یک بمب الکترومغناطیسی بزرگ میتواند یک شهر بزرگ را ظرف مدت چند دهم ثانیه 200 سال در تاریخ به عقب برگرداند.
ارتش ایالاتمتحده آمریکا برای سالیان درازی بودجههای هنگفتی را بر روی ساخت بمبهای الکترومغناطیسی سرمایه گزاری کرده است و خیلی از کارشناسان نظامی بر این عقیده هستند که امروزه آمریکا به فنّاوری ساخت چنین بمبهایی دستیافته است و هماکنون این بمبها را درون زرادخانههای نظامی خود انبار کرده است، البته از دیدگاه دیگر نیز میتوان خطر استفاده این نوع بمبها توسط تروریستها درون شهرهای بزرگ امریکا را مدنظر قرارداد که در ادامه به اصول حاکم بر این نوع بمبها میپردازیم.
اصول اولیه بمبهای الکترومغناطیسی (EMP)
در حقیقت اصول اولیه طراحی اینگونه بمبها بهگونهای است که این بمبها یک میدان الکترومغناطیسی شدید را به مدار الکتریکی یک ماشین وارد میکند و بدین گونه نوعی شوک به آن مدار وارد میشود.
اگر شما با چگونگی کارکرد میدانهای الکترومغناطیسی آشنایی داشته باشید میدانید که درواقع سیگنالهای ارسالی توسط امواج رادیویی و تلفنهای همراه همگی از همین نوع میدان هستند، همچنین میتوان نور معمولی و امواج X و ماکروویو را از همین گروه در نظر بگیریم.
برای آشنایی هر چه بیشتر شما با میدانهای مغناطیسی بایستی این موضوع را بدانید که جریانهای الکتریکی تولید میدانهای مغناطیسی میکنند و همچنین تغییر اندازه و یا جهت میدانهای مغناطیسی نیز باعث تولید جریان الکتریکی القایی در یک مدار میشود، برای مثال یک رادیو با تغییر جریان عبوری درون مدار خود باعث تولید یک میدان مغناطیسی میشود، حال این میدان مغناطیسی تولیدی میتواند باعث القای یک جریان الکتریکی درون یک هادی دیگر برای مثال آنتن یک رادیوی دیگر شود. حال اگر نوسانات سیگنالهای الکتریکی حاوی پیام خاصی باشند دریافتکنندگان این سیگنالها توان رمزگشایی از این پیام را دارند.
حال یک ایستگاه رادیویی معمولی میدان مغناطیسی بهاندازه تولید یک جریان با شدت کم را تولید میکند تا پیام خود را به دریافتکننده برساند حال اگر این ایستگاه رادیویی یک میدان مغناطیسی قوی تولید کند نتیجه آن القای جریان الکتریکی با شدت بسیار بالا خواهد بود که این جریان میتواند اجزای نیمههادی مدار و رادیو را بهکلی نابود کند.
یک نوسان شدید مغناطیسی میتواند یک جریان الکتریکی القایی قوی را در اجسام هادی مثل خطوط تلفن و یا خطوط انتقال برق و یا حتی خطوط فلزی انتقال آب ایجاد کند، حال این آنتنهای ناخواسته میتوانند این جریان شدید الکتریکی را به اجزای نیمههادی متصل به خود انتقال دهند برای مثال خطوط تلفن و برق میتواند این جریان شدید را به وسایل الکتریکی هم چون کامپیوترها و تلویزیونها و غیره انتقال دهد که این جریان بیدرنگ باعث از بین رفتن اجزای آن وسایل برقی خواهد شد برای مثال این جریان باتریها را از بین میبرد و یا توان منفجر کردن ترانسفورماتورها را دارد و یا میتواند سیمها را ذوب کند و بهکلی از مدار خارج کند.
EMP های اتمی
بمبهای الکترومغناطیسی اخیراً درون تیترهای اخبار و روزنامهها زیاد به چشم میآیند، ولی دنیا با اصول بمبهای الکترومغناطیسی سالهاست که آشنایی دارد و اولین آشناییها به سالهای 1960 میلادی بازمیگردد.
در حقیقت دلیل اصلی نگرانی آمریکا از این نوع بمبها به سالهای 1958 میلادی بازمیگردد یعنی زمانی که آمریکا یک بمب هیدروژنی را بر روی اقیانوس آرام مورد آزمایش قرارداد، نتیجه این آزمایش بسیار جالب و تأثیرگذار بود بهگونهای که برق منطقه هاوایی که صدها مایل با منطقه انفجار فاصله داشت بهکلی رفت و همچنین تمام وسایل مخابراتی تا فواصلی به دوری استرالیا دچار اختلال شدند.
درواقع اغتشاش الکتریکی و اصول آن بر اساس توری آرتور کامپتون ( Arthur Compton) در سال 1925 پایهریزی شده است، ادعای مطرحشده در نظریه گفتهشده بدین گونه است که فوتونهای انرژی الکترومغناطیسی میتواند الکترونها را از اتمهایی با عدد اتمی کم جدا کند، در آزمایشهای سالهای 1958 محققان متوجه شدند که پرتوهای شدید گاما که از امواج انفجار به وجود آمده بودند مقدار زیادی از الکترونها را از اتمهای اکسیژن و نیتروژن جدا کرده و آنها را وارد جو زمین کرده بودند و درنتیجه این سیل الکترونهای آزادشده از اتمهای اکسیژن و نیتروژن با میدان مغناطیسی زمین وارد تعامل شده و جریانی الکتریکی را القا کردند که این جریان در ناحیه وسیعی از سطح کره زمین درون اجسام نیمههادی القا شد.
در طول سالیان جنگ سرد میان ایالاتمتحده آمریکا و شوروی همواره سازمان جاسوسی آمریکا نگران این موضوع بوده است که شوروی موشکی اتمی را بر فراز ایالاتمتحده در فاصله 50 کیلومتری جو منفجر کند و نتیجه این انفجار فلج شدن تمام ایالاتمتحده میشده است.
این روزها همچنآنیک انفجار اتمی بهخودیخود میتواند یک دغدغه برای مسئولان ایالاتمتحده باشد ولی مهمتر از آن بمبهای الکترومغناطیسی هستند که بدون تخریب فیزیکی میتوانند همان تأثیر بمبهای اتمی را داشته باشند البته این بمبها در مقیاس کوچکتری عمل میکنند زیرا فوتونهای کمتری را به جو زمین ساطع میکنند ولی باز به نوع خود تهدیدی بالقوه محسوب میشوند.
EMP های غیر اتمی
در مورد بمبهای الکترومغناطیسی غیر اتمی بایستی گفته شود که احتمالاً آمریکا بزرگترین زرادخانه این نوع بمبها را در اختیار دارد و گزارشگران و متخصصان نظامی احتمال میدهند که ارتش امریکا از این نوع بمبها در جنگ علیه عراق استفاده کرده است و این بمبهای غیر اتمی از نوع بمبهایی با امواج قوی ماکرویو است که به آنها high power microwaves (HPMs) میگویند.
البته در مورد بمبهای غیر اتمی الکترومغناطیسی بایستی گفته شود که احتمالاً بدین گونه کار میکنند که با متمرکز کردن دستههای پرتو بر روی هدف خاصی باعث ایجاد اختلال درون آن هدف میشوند و همچنین امکان نصب این نوع بمبها بر روی موشکهای کروز نیز وجود دارد.
حال شاید عدهای به این فکر فروروند که فنّاوری ساخت اینگونه بمبها بسیار پیشرفته و هزینهبر است اما اینهمه ماجرا نیست و سکه ما دو رو دارد! زیرا با داشتن اندکی اطلاعات مهندسی و مواد نهچندان گرانقیمت هر سازمان تروریستی توان ساخت اینگونه بمبها را در ابعاد کوچک و تأثیرگذاری کم دارد.
در اواخر سپتامبر 2001 یک مکانیک معروف مقالهای را به چاپ رساند که در آن امکان ساخت یک بمب الکترومغناطیس با سازوکاری ساده را موردبررسی قرار داده بود، در آن مقاله نویسنده تمرکز خود را بر اصول بمبهای مولد شار فشرده
(flux compression generator bombs (FCGs)) معطوف کرده بود که این نوع فنّاوری به سالهای 1950 میلادی بازمیگردد، ساختار این نوع بمبها بسیار ساده و تقریباً ارزانقیمت هستند.
چگونگی ساخت یک بمب الکترومغناطیس غیر اتمی در منزل!
بمب شامل یک سیلندر فلزی میشود که به آن آرمیچر میگویند و این سیلندر فلزی ما توسط یکرشته سیم فلزی ثابت که به دور آن پیچیده شده است محاصره میشود (باید این کویل به دور سیلندر پیچیده شود)، سیلندر فلزی باید توسط مواد منفجره پر شود و به دور مجموعه سیلندر و سیمپیچ خود باید یک پوشش محافظ محکم قرار دهیم تا تمام مجموعه درون آن قرار گیرد، البته باید بین سیلندر محافظ و سیمپیچ خود یکفاصله داده شود تا بین این دو تماسی برقرار نشود و بمب ما همچنین باید دارای یک منبع انرژی برای شروع انفجار باشد که خازن میتواند این وظیفه را بر عهده بگیرد.
حال در اینجا به سلسله وقایعی که از شروع انفجار درون بمب اتفاق میافتد میپردازیم:
رابطی که خازن ما را به سیمپیچ وصل میکند یک جریان اولیه را به سیمپیچ میدهد که این جریان اولیه باعث به وجود آمدن یک میدان مغناطیسی شدید درون سیلندر میشود.
پس از به وجود آمدن میدان مغناطیسی درون سیلندر حاوی مواد منفجره این مواد توسط جریان القایی از سوی میدان مذکور شروع به منفجرشدن میکنند و موج انفجار کمکم تمام سیلندر را فرامیگیرد و در سر راه خود بقیه مواد منفجره را منفجر میکند.
همانگونه که مواد منفجره شروع به منفجرشدن میکنند و در طول سیلندر بهپیش میروند، سیلندر مذکور نیز با سیمپیچ اطراف خود ارتباط برقرار میکند و این ارتباط باعث ایجاد اتصال کوتاه درون مدار میشود و سیمپیچ ما را از منبع تغذیه خود قطع میکند.
حرکت این اتصال کوتاه درون مدار مذکور باعث فشرده شدن میدان مغناطیسی درون سیلندر میشود و نهایتاً این میدان فشرده یک انفجار الکترومغناطیسی را به وجود میآورد.
بایستی یادآوری کنیم که بمب الکترومغناطیسی ما ناحیه کوچکی را موردحمله قرار میدهد و قابلمقایسه با یک بمب اتمی نیست ولی بهنوعی یک بمب الکترومغناطیسی حساب میشود.
آینده بمبهای الکترومغناطیسی
امروزه با توجه به تأثیرات این نوع بمبها ارتشهای جهان علاقه زیادی برای به خدمت گرفتن این دسته از بمبها را نشان میدهند، زیرا با این بمبها میشود از کشته شدن افراد زیادی جلوگیری کرد یا اینکه میشود از خرابیهای گسترده اجتناب ورزید ولی نتیجه استفاده از این بمبها شگفتانگیز خواهد بود زیرا با استفاده از این نوع بمبها میشود یک ارتش بزرگ و مجهز را 200 سال به عقب راند و درنتیجه تمام امکانات تهاجمی و دفاعی آنها را از کار انداخت.
در کل حملات الکترومغناطیسی میتواند به سه گروه عمده تقسیم شود، گروه اول حملات با پالسهای ضعیف است که توانایی از کار انداختن موقت دستگاههای الکتریکی را دارد، گروه دوم حملات با پالسهای متوسط است که توانایی از کار انداختن دائم برخی از مدارهای ضعیف و حساس را داراست و گروه آخر نیز حمله با پالسهای قوی است که توانایی تخریب کامل تمام مدارهای الکتریکی را داراست.
در جنگهای مدرن آینده یک سلاح الکترومغناطیسی میتواند بسیاری از سیستمهای نظامی دشمن را بدون ایجاد تلفات از کار بیاندازد برای مثال این سلاح میتواند سیستم کنترلی یک خودرو را از کار بیاندازد و یا سیستمهای هدفگیری موشکهای مختلف را از کار بیاندازد و یا اینکه سیستمهای ارتباطی بین خطوط دشمن را بهکلی از کار بیاندازد و همچنین میتواند سیستمهای ناوبری را از رده خارج کند و یا حسگرهای برد بلند و برد کوتاه را نابود سازد.
یکی از ویژگیهای مهم سلاحهای الکترومغناطیسی توانایی عبور پالسهای مغناطیسی از سطح زمین و عوارض جغرافیایی است و همین ویژگی میتواند این سلاح را به ابزاری بسیار مؤثر علیه سنگرهای زیرزمینی تبدیل سازد زیرا سنگرهای زیرزمینی به دلیل برخورداری از پوشش سطح زمین در مقابل بمبها و موشکهای معمولی مقاوم است درنتیجه استفاده از این نوع بمبها نمیتواند آنچنان کارساز باشد ولی استفاده از بمبهای الکترومغناطیسی میتواند باعث ازکارافتادن سیستم تهویه و روشنایی و ارتباطی سنگر شود درنتیجه عملاً این سنگرها به سنگرهایی بدون استفاده تبدیل میشوند.
امروزه ارتشهای مدرن دنیا در مقابل حملات الکترومغناطیسی بسیار آسیبپذیر هستند، ولی آنها در حال بررسی راهکارهایی برای مقابله با اینگونه حملات نیز هستند برای مثال استفاده از نوعی عایق خاص ممکن است تأثیر این نوع بمبها را بر روی مدارهای الکتریکی به حداقل برساند، ولی نکته جالب در مورد بمبهای الکترومغناطیسی اثرات مخرب فوقالعاده این بمب بر روی روحیه دشمن است، زیرا شما زمانی که تحت حمله الکترومغناطیسی قرار میگیرید ممکن است که از حمله آسیبی نبینید ولی بدون شک خود را درون دنیایی متفاوت با آنچه به خاطر دارید پیدا خواهید کرد.
جوانمرد کسی است که این هفت ویژگی را داشته باشد
خبرگزاری
شبستان: روزی امام مجتبی (ع) در مجلسی حضور داشتند که معاویه نیز در آن
مجلس بود. وی از امام سوال کرد که مروت و جوانمردی در چیست؟
حجت الاسلام علیرضا نظری خرم، عضو پژوهشکده تفسیر پژوهشگاه قران و حدیث در گفتگو با خبرنگار قران و معارف خبرگزاری شبستان با بیان حدیثی از امام حسن مجتبی(ع) درباره ویژگی های انسان جوانمرد گفت: این حدیث را شیخ حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه نقل می کند از امام صادق (ع) که فرمود: روزی امام مجتبی (ع) در مجلسی حضور داشتند که معاویه هم در آن مجلس بود معاویه از امام سوالی می کند و خود این سوال حکایت از آن دارد که اهل بیت ما حتی در میان مخالفان هم به علم و فضل و تقوا شناخته شده بودند.
معاویه از امام می پرسد مروت و جوانمردی یعنی چه؟ حضرت اولا پاسخ او را می دهند که این یک درس است که در مواجهه با مخالف تمام تلاش اهل بیت این بود که بتوانند آنها را جذب کنند و این نکته ای برای ما دارد که تلاش کنیم افرادی را که ایمان آنها ضعیف است و یا ارتباط آنها با دین کم است به سوی تعالیم اسلام دعوت کنیم.
امام در پاسخ می فرمایند: جوانمرد کسی است که چند ویژگی داشته باشد. اولین نشانه مروت و جوانمردی آن است که فرد دین و ایمان خود را حفظ کند؛ یعنی انسان جوانمرد ابتدا باید باورها و اعتقادات خود را در برابر باورهای غلط و افراد ناباب که در جامعه وجود دارند، حفظ کند.
وی افزود: امام مجتبی (ع) دومین نشانه جوانمرد را این گونه بر می شمرند که انسان جوانمرد در اصلاح امور مربوط به کسب و کارش تلاش می کند. یعنی با مروت کسی است که تلاش می کند تا هر کاری را که مربوط به اوست به درستی انجام دهد. یک کارمند، کاسب، طلبه، دانشجو و ... هر کسی در هر مجموعه ای که قرار گرفته و کاری به او محول شده آن را به درستی انجام می دهد.
سومین نشانه «حسن منازعه» است؛ یعنی رعایت آداب و اخلاق در بحث و گفتگو! وقتی با کسی بحث می کنیم به عنوان مثال امروز در وضعیت عمومی کشورمان بحث ها و مناظراتی میان مردم، مسئولان، احزاب و گروه ها وجود دارد گاه دیده می شود که در این مباحث تقوا رعایت نمی شود، بی احترامی صورت می گیرد، توهین می شود، گاهی حتی رهبری به صراحت از یک حرکت دفاع می کنند اما باز اهانت ها ادامه می یابد.
اختلاف دیدگاه داشتن در یک مسئله اشکالی ندارد اما امام مجتبی (ع) می فرماید حسن منازعه داشته باشید یعنی در گفتگوها و بحث ها رعایت آداب و اخلاق را بکنید به گونه ای که اگر کسی این گفتگو را می بیند هم لذت ببرد و هم چیزی به دانسته های او افزوده شود در غیر این صورت با پرخاشگری و بی احترامی کردن و اتهام زدن چیزی به دست نمی آید.
این کارشناس دینی خاطرنشان کرد: همسران می توانند در خانواده به نظر و دیدگاه هم احترام بگذارند هر چند می توانند نظرات یکدیگر را نپذیرند اما می شود با احترام برخورد کرد.
دیگر نشانه جوانمرد آن است که افشاء سلام کند. یعنی در سلام یا پاسخ سلام به شکلی آن را مطرح می کند که طرف مقابل متوجه شود گاهی دیده می شود افراد یا در سلام دادن یا پاسخ سلام بسیار آرام صحبت می کنند و طرف مقابل حتی شک می کند که جواب سلامی داده شده یا نه !!
این مسئله گاه باعث سوءظن و بدبینی می شود. بنابراین در مجالس و محافل باید افشای سلام داشت به گونه ای که دیگران متوجه سلام شما بشوند. حتی در احادیث داریم که نسبت به استاد و معلم خود سلام ویژه داشته باشید.
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی وارد جمعی می شوید که استاد و معلم شما کسی که شما چیزی از او آموخته اید در آن جمع حاضر است شما به آن جمع یک سلام بدهید و به استاد و معلم خود نیز سلام ویژه ای داشته باشید.
حجت الاسلام نظری تصریح کرد: ویژگی دیگر جوانمرد آن است که سخنانش نرم است و درشت گویی نمی کند. برای سخن گفتن با دیگران نباید از کلماتی استفاده کرد که آزاردهنده باشد و طرف مقابل را برنجاند، سعی کنیم از کلمات نرم و دلنشین استفاده کنیم و توجه داشته باشیم که هم ادبیات و هم لحن کلام مهم است.
یعنی ما باید هم از جهت لحن خوب سخن بگوییم و هم از جهت محتوای سخنان؛ به عبارت دیگر هم کلماتی که استفاده می کنیم محترمانه و محبت آمیز باشد و هم لحن ما توام با احترام باشد. حتی در قرآن داریم که خداوند وقتی حضرت موسی را برای گفتگو با فرعون مامور می کند می فرماید سنجیده، باوقار و محترمانه با فرعون سخن بگو!
گاهی تندی در سخن نیاز است اما این موارد استثنا هستند. یکی دیگر از نشانه های جوانمرد «کف» است یعنی پرهیز از اموری که ارتباطی به ما ندارد. اگر همین یک نکته را در زندگی فردی و روابط اجتماعی رعایت کنیم یعنی از کارها و سخنانی که ارتباطی به ما ندارد بپرهیزیم - سخنی که گفتن آن نفعی ندارد و نگفتن آن هم ضرری نمی رساند- بسیاری از اختلافات خانوادگی و حرف و حدیث های منزل، مدرسه، محل کار، دانشگاه و روابط بین دوستان از میان می رود. چرا که بسیاری از اینها به دلیل سخنانی است که بدون دلیل گفته شده ولی باعث آزردگی شده است.
و در پایان امام می فرمایند: جوانمرد کسی است که محبت مردم را به خود جلب می کند به گونه ای رفتار می کند که محبت دیگران به او جلب شود. این نکته ظریفی است. این به معنای این نیست که کارها را برای رضایت دیگران انجام دهیم یعنی ریاکار باشیم امام می فرماید محبت دیگران را جلب کنید.
محبت مردم چگونه به دست می آید؟ با ویژگی هایی که برشمردیم یعنی بیان نرم و دلنشین، سلام کردن، حسن منازعه در گفتگو، با ایمان بودن، پرهیز از اموری که به انسان ارتباطی ندارد این مسایل خود به خود منجر به جلب محبت دیگران می شود.
رفتار تهاجمی عربستان سعودی در قبال ایران که در چند ماه اخیر و بعد از قطع روابط سیاسی - اقتصادی ریاض با تهران به سمت یک تقابل آشکار در حرکت است، از یکسو به چند دهه روابط کج دار و مریز پایان داده و از سوی دیگر و به گفته ناظران و تحلیلگران دوره جدیدی از تنش ها و بحران را به دلیل آنچه تغییر شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی عربستان خوانده می شود، به وجود آورده است. در چنین شرایطی میان اتاق های فکر، رسانه ها و افکار عمومی این سوال برجسته شده که هدف سعودی ها از دنبال کردن این راهبرد ضدایرانی چیست؟ و این سیاست چه پیام ها و پیامدهایی برای منطقه خاورمیانه و به خصوص برای تهران رقیب اصلی ریاض در بر خواهد داشت؟
احمد نقیب زاده، استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله کارشناسانی است که معتقد است سایه جنگ بر سر منطقه اگرچه کمرنگ، اما قابل رویت است و هر لحظه ممکن است سعودی ها در یک تصمیم نابخردانه به سمت تقابل با تهران حرکت کنند. نقیب زاده که مدرک دکترای «جامعه شناسی سیاسی» از دانشگاه «نانتر» فرانسه را دارد با بیان اینکه عربستان سعودی زخم خورده، معتقد است ریاض به شدت خود را در حال سقوط می بیند و دقیقا همان اقداماتی را انجام می دهد که امپراتوری عثمانی در سال های پایانی حیاتش انجام می داد.
این استاد علوم سیاسی درخصوص استراتژی ایران در مقابله با عربستان سعودی نیز معتقد است که ما چیزی به نام سیاست سعودی نداریم و تکلیف این راهبرد به دلیل دوگانگی در تقابل یا تعامل با ریاض، مشخص نیست و نیازمند راهبردی جایگزین هستیم. متن کامل این گفت و گو در زیر می آید:
یک سال پس از روی کار آمدن ملک سلمان و تیم سیاسی-امنیتی جدید سعودی شاهد هستیم که عربستان در یک مواجهه آشکار با ایران قرار گرفته که در ماجرای حمله به سفارت این کشور در تهران و قطع روابط سیاسی اقتصادی ریاض به اوج خود رسید. ریشه ها و بسترهای این رویکرد تقابلی عربستان سعودی به چه عواملی برمی گردد؟
قبل از پاسخ به این سوال باید نگاهی به وضعیت عربستان انداخت. عربستان شاید تنها کشوری است که با تشکل ها و ساختارهای ماقبل سرمایه داری در قرن 21 اداره می شود که این سامان سیاسی به هیچ وجه مناسب شرایط کنونی نیست. اگر تاکنون به مدد دلارهای نفتی و حمایت های آمریکا، بقای چنین رژیمی حفظ شده، اما اکنون بر همگان روشن است که این کشور دیر یا زود فرو خواهد پاشید. این کشور نه تنها با نظام بین المللی همخوانی ندارد، بلکه از نظر داخلی هم مورد چالش واقع شده است.
در سال های اخیر مقالات زیادی چاپ شده مبنی بر اینکه با عربستان چه باید کرد؟ به این معنی که سکوت قبلی شکسته شد و این سوال پیش آمد که به هر صورت نگه داشتن چنین رژیمی برای آمریکا مقدور و حتی شدنی هم نیست. بنابراین نقش عربستان در پایان قرن بیستم و در ایجاد جریان های اسلامگرای افراطی و جهادی مجددا مورد بررسی قرار گرفته است. نه اینکه آمریکایی ها و غربی ها نمی دانستند که وهابیت بستر و خاستگاه بسیاری از جریان های افراط گرایی در خاورمیانه است، این را می دانند؛ اما چون خود آمریکا و غرب، سیاست ابزاری کردن اسلام در مقابل شوروی را در پیش گرفته بودند و از دلارها و ایدئولوژی عربستان برای ایجاد جریان هایی چون القاعده و طالبان استفاده می کردند، چشم خود را بر این نقش مخرب عربستان بستند. اما در دو، سه سال اخیر مقالات زیادی مبنی بر نقش عربستان در ایجاد جریان افراط گرا در خاورمیانه منتشر شده است. علاوه بر این، نقش اتباع عربستان در حملات 11 سپتامبر باعث زیر سوال رفتن نقش خود ریاض شده که از طریق سفارتخانه ها و اشخاص نزدیک به این رژیم صورت گرفته است. بنابراین این موضوع می تواند برای عربستان پر سروصدا باشد و روابط ریاض با واشنگتن را دچار آشوب کند. به همین دلیل ملاحظه می کنیم که سیاستمداران آمریکایی هر از گاهی مجددا به عقب برمی گردند و نقش عربستان در این ماجرا را نفی و تحلیل می کنند. اما این ماجرا با وجود اسناد معتبر مبنی بر دست داشتن عربستان در حملات 11 سپتامبر و حملات دیگر تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ اگر این مساله به طور جدی در دستور کار قرار بگیرد، آن گاه تصمیم گیرندگان آمریکایی باید به سمت فروپاشی و اسقاط رژیم سعودی پیش بروند؛ اما چون شرایط کنونی مهیا نیست، منتظر خواهند ماند تا روز مناسب فرا برسد.با چنین وضعیتی، عربستان سعودی زخم خورده است. ریاض به شدت خود را در حال سقوط می بیند و دقیقا همان اقداماتی را انجام می دهد که امپراتوری عثمانی در سال های پایانی حیاتش انجام می داد. بنابراین تصمیم گیرندگان جدیدی به رهبری ملک سلمان برای بقای رژیم روی کار می آیند که به استراتژی فرار به جلو و تهاجم دست می زنند. یکی از اقداماتی که اینها می توانستند انجام دهند، بزرگ جلوه دادن خطر ایران است تا با ایجاد سر و صدا، خود در سایه آن مصون بمانند. اخیرا در یک کنفرانس به نام «جامعه مدنی در خاورمیانه» در پاریس شرکت کردم و بدون هیچ گونه برنامه ریزی از قبل و بدون اینکه کسی نقشه ای چیده باشد، کل این کنفرانس علیه عربستان موضع گرفت. به همین دلیل نمایندگان سفارت عربستان که در این نشست بودند، بسیار عصبانی شدند و کنفرانس را ترک کردند با این توجیه که گویا برنامه ای از قبل برای محکومیت عربستان طراحی شده است. در واقع دلیل اصلی این بود که از هر زاویه ای که به موضوعاتی چون صلح و جامعه مدنی در خاورمیانه نگاه می کردیم، نقش مخرب عربستان در آن دیده می شد. بنابراین این کنفرانس نمونه ای از یک کار بیطرفانه بود و اگر قرار باشد افراد آکادمیک بی طرف دست به قلم شوند، به ناچار عربستان سعودی از زوایای زیادی زیر سوال خواهد رفت.
بنابراین در چنین شرایطی عربستان به این نتیجه رسیده که اگر ایران قربانی اهداف سعودی ها شود و خطر آن برای جهانیان پررنگ تر شود، راه نجاتی برای عربستان فراهم خواهد شد و چون برجام خلاف چنین نتیجه ای را برای عربستان نوید داد، آنها بیش از پیش دچار دستپاچگی و آشوب شده اند.
به نوعی در صحبت هایتان به نقش عوامل داخلی یعنی روی کارآمدن زمامداران جدید عربستان، عوامل منطقه ای و روند تحولات در محیط پیرامونی ریاض و همچنین عوامل بین المللی یعنی گسست در روابط با آمریکایی ها اشاره کردید. در این میان نقش کدام یک از این سه دسته عوامل را در اتخاذ این رویکرد عربستان مهم تر و پررنگ تر می بینید؟
نقش نخبگان سیاسی حاکم را برجسته تر می بینم. چون جریان بین المللی در واقع از سعودی ها ناامید شده است. ناامیدی نه به این دلیل که یک روابط خانوادگی به هم خورده، بلکه از ماندگاری و بقای این رژیم ناامید شده و در نتایج نقشی که تاکنون ایفا کرده، دچار تردید شده است. آمریکایی ها به ویژه سیاستمدارانی چون برژینسکی تز ابزاری کردن اسلام را مطرح کردند که به خود تخریبی بیشتر خاورمیانه منجر شد. ابزاری کردن اسلام هم به این معنی که گروه هایی ایجاد شود تا با خلق جنگ و درگیری به اسم اسلام، همدیگر را تضعیف کنند. اما به نظر می رسد چنین سیاستی شکست خورده و فجایع آن به خود آمریکایی ها هم کشیده شده است. بنابراین این وضعیت آنها را به این نتیجه رسانده که تغییراتی در این تز ایجاد کنند. به همین دلیل در حال فاصله گرفتن از عربستان سعودی اند.
نکته دوم که بسیار حائز اهمیت است مساله نفت است. تاکنون غیر از یک دوره شکل گیری القاعده که سعودی ها دلارهای نفتی و کمک های لجستیکی در اختیار آمریکایی ها قرار دادند، ارزش دیگری به جز نفت برای آمریکا نداشتند. در شرایط کنونی که نه شوروی وجود دارد و نه نفت محور استراتژی آمریکا قرار دارد و نه دیگر عربستان متحد قابل اطمینانی برای آمریکایی ها است، واشنگتن و نظام بین الملل به این نقش مخرب عربستان پی برده است. بنابراین، تنها نقش عربستان در مسائل منطقه ای باقی می ماند. در مساله سوریه و در پروژه سقوط بشار اسد که آن هم تاکنون به بن بست رسیده و آینده روشنی ندارد. دلیل آن نیز این موضوع است که اتخاذ این سیاست ها درست نبوده است. مجموعه این مسائل باعث شده تا سعودی ها در یک حالت تدافعی قرار بگیرند و این وضعیت آنها را در حالت تهاجم برای جلوگیری از سقوط قرار داده است. از این رو این نخبگان جدید روی کارآمده در این اندیشه اند که اگر اقدامی انجام ندهند، به زودی به نقطه پایان خواهند رسید.
چرخش راهبرد سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به سمت آسیای شرقی تا چه حد سعودی ها را نگران کرده و بر این رویکرد تهاجمی تاثیر گذاشته است؟
بله این واقعیت دارد و نزدیک به یک دهه است که محافل فکری و موسسات پژوهشی در این خصوص فعالیت می کنند، چون خاورمیانه دیگر آن مرکزیت راهبردی را برای آمریکایی ها ندارد و آسیای جنوب شرقی و دریای چین از اولویت برخوردار هستند. در این میان بی نیازی آمریکا از نفت خاورمیانه هم مزید بر علت شده است.
هفته گذشته خبرگزاری رویترز در یک گزارش مفصل به راهبرد ضدایرانی سعودی ها پرداخته و این استدلال را مطرح کرده بود که این راهبرد فراتر از منطقه است و عربستان به دنبال این است تا در سطح فرامنطقه ای هم در مقابل ایران بایستد و علاوه بر کشورهای عربی، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را هم علیه ایران بسیج کند. آیا سعودی ها توانایی این را دارند که این تقابل را به سطح فرامنطقه ای بکشانند؟
بسیار طبیعی است که عربستانی ها در مناطقی که احساس کرده اند، حضور ایران به ضرر منافع آنها است، ورود کنند و آن را مورد هجمه قرار دهند. برای نمونه سودان را باید مثال زد. ایران با کمک های خود وارد شد و در این میان کسانی هم به تشیع گرویدند، این وضعیت باعث شد تا عربستان پیشنهادهای مالی قابل توجه تری مطرح کند و اگر برای نمونه ایران سالی 800 هزار دلار به سودانی ها کمک می کرد، عربستان رقم این کمک ها را به سالی 8 میلیارد دلار رساند با این شرط که ایرانی ها را از سودان اخراج کنند. در مدت یک هفته، سودانی ها تمام شرکت های ایرانی مشغول در سودان را اخراج و با سعودی ها جایگزین کردند و امروز حضور عربستان در خیابان های خارطوم کاملا احساس می شود. در سایر مناطق هم روال به همین گونه است. اما این وضعیت به این معنا نیست که عربستان بتواند این برنامه را در سطح فرامنطقه ای یا بین المللی علیه ایران طراحی کند، بلکه این ناشی از سیاست های گذشته ایران بود که در حقیقت سیاست های خود را به قاره آفریقا و آمریکای لاتین کشاند و در آنجاها حضور پیدا کرد و عربستان برای اینکه دست ایران را در این مناطق قطع کند، حضور پیدا کرد.
از سوی دیگر به نظر می رسد که ایران برخوردار از یک استراتژی روشن و مشخص در قبال عربستان نیست و بین نخبگان سیاسی و امنیتی ایران اجماعی در این خصوص وجود ندارد. آیا ما فاقد یک راهبرد خنثی کننده در قبال سعودی ها هستیم؟
کاملا درست است. از همان آغاز یک دوگانگی یا تردید نسبت به دوستی یا دشمنی عربستان وجود داشت. دسته اول که معتقد به رویکرد تقابل بودند و استناد خود را به سخنان امام خمینی(ره) در مورد عربستان می کردند که گفته بودند اگر از اسرائیل بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت. رویکرد دوم هم معتقد به تعامل و کنار آمدن با عربستان بوده است. اما این دو رویکرد هیچ گاه به نتیجه نرسیدند و این دوگانگی متاسفانه سبب شد تا هیچ سیاست روشنی در قبال عربستان وجود نداشته باشد. بنابراین، در شرایط کنونی ما چیزی به نام سیاست سعودی نداریم که مشخص کند در قبال این کشور چه کاری می خواهیم انجام دهیم. این البته محدود به عربستان نمی شود و در جاهای مختلفی این فقدان سیاست به چشم می خورد. در جاهایی که مسلم است ما نفوذی داریم این سیاست روشن است، اما در فضاهایی که پای تعامل به میان می آید، تکلیف این راهبرد مشخص نیست.
میان محافل فکری و رسانه های غربی و عربی بر این جمله تاکید می شود که ایران امروزه در جهان عرب دارای نفوذ است و بر 4 پایتخت عربی مسلط است. تا چه حد این تحلیل ریشه در واقعیت دارد و باعث عصبانیت سعودی ها و شکل دهی به رویکرد تهاجمی آنها شده است؟
این رویکرد عربستان سعودی ناشی از قبیله گرایی آنها است وگرنه کدام جهان عرب؟ امروزه جهان به کشورها تقسیم شده و هر کشور دارای منافع ملی خاص خود است و دیگر عرب و عجم معنی ندارد. در یک دوره ای بین عراق و کویت عرب جنگ در گرفت. بنابراین این تفکر قبیله گرایانه است که ما فکر کنیم عربیم و کس دیگری نباید بین ما نفوذ کند و دست به مداخله بزند. نکته دوم هم این موضوع است چه کسی و کدام مرجع به عربستان حکم تولیت اعراب را داده است که خود را سردمدار جهان عرب می بیند. در حالی که همیشه بین قاهره، دمشق و بغداد یک رقابت بر سر رهبری جهان عرب بوده است. اقدامات تهران در واقع از منظر منافع ملی و رابطه دولت و ملت ها است. در این میان باید گفت که سوریه اساسا چه ربطی به عربستان دارد که عربستان دوستی تهران -دمشق را مداخله در جهان عرب می داند.
حال با توجه به این وضعیت، مطلوب ترین یا به نوعی مناسب ترین راهبردی که ایران می تواند اتخاذ کند، چیست؟ یک استراتژی که اگرچه نمی تواند یک ضدراهبرد باشد، حداقل بتواند این رویکرد عربستان را خنثی کند؟
در تعامل با کشورها یک نقطه صفر وجود دارد، یعنی دو کشور کاری با یکدیگر نداشته باشند. سیر روابط هم از روابط سرد شروع می شود به روابط گرم می رسد و سپس دوستی و نهایتا اتحاد منجر می شود. در شرایط کنونی هیچ یک از این مراحل بین ایران و عربستان سعودی وجود ندارد. یعنی حداقل باید روابط صفر وجود داشته باشد که با توجه به واقعیت ها به خصوص مرز مشترک و حجم درگیری ها، نمی تواند وجود داشته باشد. اگر حتی یک رابطه سرد حکمفرما بود، یعنی روابط وجود داشت، اما گرم نبود، می توانست قابل پذیرش باشد. از همه بهتر روابط همکاری و دوستی است. اگر قرار باشد عربستان به سمت فروپاشی برود، ایران در آن نقشی ندارد و در جهان غرب در مورد آن تصمیم گیری می شود، اما فرض ایران باید این باشد که عربستان برای مدت طولانی در کنارش وجود دارد. به خصوص این واقعیت تا زمانی که عربستان هست، آمریکایی ها این کشور را ترک نخواهند کرد. بنابراین عربستان در قالب یک نوع اتحاد با غرب مورد سنجش و بررسی قرار بگیرد، نه به عنوان یک کشور جدا و مستقل.
چشم انداز این بازی عربستان در منطقه و در قبال ایران به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
به سمت ایجاد درگیری و همچنین پررنگ نشان دادن افزایش هزینه های سقوط به غرب که اگر روزی به ترکیب عربستان دست بزند با چه آثار و پیامدهایی مواجه خواهد شد، اما غربی ها هم درس خود را خوب می دانند و اگر روزی بخواهند به همکاری با عربستان خاتمه دهند، می دانند از کجا وارد شوند. در چنین شرایطی ایران باید خیلی مراقبت کند که وضعیت عربستان بحرانی است و هر لحظه ممکن است در چارچوب یک سیاست خردگریزی و بی خردی دست به یک عمل تند بزند. بنابراین ایران نباید وارد این ماجرا شود، چون هیچ سودی برای ما قابل تصور نیست. ما باید از خطاهای عربستان بهره برداری کنیم. در این شرایط همه جهان متوجه نقش مخرب عربستان در یمن شده اند که تعداد بیشماری از کودکان و غیرنظامیان را کشته است، باید این موارد را بیشتر به گوش جهانیان رساند، اما آنچه مشخص است این موضوع است که دو کشور از درگیری سودی نخواهند برد.
در چنین فضایی این رویکرد عربستان منجر به تقابل آشکار هم خواهد شد؟
فکر نمی کنم. دو کشور ترکیه و عربستان در منطقه هستند که از یک طرف در وضعیت بحرانی قرار دارند و از سوی دیگر از اقتدار نسبی هم برخوردارند. از اینها باید نگران بود، چون در وضعیت بحرانی قرار دارند و خردورزی عمیقی هم بر آنها حاکم نیست و هر لحظه ممکن است برای نجات خود دست به جنگ بزنند. بنابراین این احتمال وجود دارد، اما از سوی دیگر، یک محاسباتی هم دارند و آن هم به شرایط و پتانسیل های ایران بر می گردد. ایران کشوری است که از پس 8 سال جنگ تحمیلی به رغم کمک ها به صدام بر آمد. دوستان ترکیه و عربستان هم این توصیه را به آنها می کنند که دست به چنین کاری نزنند. در این میان درست است که عربستان از جنگ افزارهای پیشرفته ای برخوردار است، اما توانایی استفاده از آنها توسط نیروهای بومی خود را ندارد و از افسران خارجی استفاده می کند. در چنین فضایی عربستان راه های دیپلماتیک را در پیش می گیرد و از خطاهای ایران استفاده می کند. آتش سوزی در سفارت عربستان در تهران در زمانی صورت گرفت که تمام توجه جهانیان از بعد حقوق بشر متوجه ریاض بود. ناگهان عربستان توپ را به زمین ایران انداخت و از این آتش سوزی استفاده کرد و برنده شد و در یک چرخش، همه نگاه ها متوجه ایران شد. بنابراین در جریان این حادثه سعودی ها به خوبی بازی کردند و خیلی خوب برنده شدند.
آیا در این فضا، امکان همکاری وجود دارد؟ به خصوص که ایران ابتکار مجمع گفت وگوهای منطقه ای را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه کرده است؟ تا چه حد این سازوکار عملیاتی است؟
خود گفتن این جمله و طرح این ابتکار یک نوع تخفیف در بحران ها ایجاد می کند. یعنی هدف ما همکاری است و جنگ نیست، اما در عمل چنین چیزی صورت نخواهد گرفت. به خاطر اینکه امارات عربی متحده چنان از ایران هراس دارد که خود را در منظومه عربستان تعریف می کند. همچنین عربستان سعودی نسبت به نیات ایران بسیار بدبین است و تهران را رقیب سرسخت اصلی خود در منطقه می داند و حاضر نیست در چنین مجمعی شرکت کند، اما ما می توانیم از سیاست های آقای هاشمی رفسنجانی استفاده کنیم و همان وضعیتی را در پیش بگیریم که آن زمان با سفر به عربستان دنبال شد. یعنی نوعی همکاری، چشم پوشی و اغماض نسبت به برنامه های یکدیگر و همچنین منتظر بمانیم تا ببینیم سرنوشت عربستان به چه نحوی رقم خواهد خورد.
آیا امکان شکل گیری جنگ بین دو کشور وجود دارد؟ و اگر پاسخ منفی است، این تنش خود را در چه صورت و وضعیتی نشان خواهد داد؟
وضعیت دو کشور نامعلوم است و بستگی به کنش هر طرف دارد. متاسفانه سایه جنگ اگرچه کمرنگ، اما قابل رویت است و به دلایلی که در سطور بالا به آن اشاره کردم، امکان آن نیز وجود دارد، اما بیشتر خود را در جنگ ها و درگیری های نیابتی نشان خواهد داد که از این زاویه گسترش پیدا خواهد کرد. در این فضا ایران باید به خوبی متوجه باشد که در باتلاق هایی که در منطقه ایجاد کرده اند، فرو نرود که بیرون آمدن از آن ها دشوار باشد. ما باید همیشه مداخله حداقلی و در چارچوب منافع ملی انجام دهیم و زمانی هم که لازم نیست خود را کنار بکشیم، اما عربستان می تواند با دلارهای خود گروه های جعلی تاسیس کند و آنها را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دهد.
در این میان لابی های عربی وابسته به عربستان تا چه حد می توانند بر برجام تاثیرگذار باشند؟
برجام دیگر انجام شده ولی متاسفانه کسی به این نکته دقت نمی کند که چه کسانی دارند همان حرف هایی را می زنند که اسرائیل و عربستان سعودی می زنند. اساسا الان در خارج مشکل حادی برای ایران وجود ندارد.
* روزنامه دنیای اقتصاد
چندی پیش بود که روزنامه «الاخبار» از احتمال کودتا در عربستان سعودی خبر داد. گزارش های ناظران تحولات عربستان حاکی از آن است که بیش از 80 درصد امرای این کشور خواهان عزل ملک سلمان از پادشاهی کشورشان هستند. بعضی ها در خارج و برخی دیگر در داخل تلاش می کنند، اعلام کنند که «کودتایی جدید» در شرف وقوع است و امکان فروپاشی حکومت سلمان در هر لحظه ای وجود دارد.