واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

مرگ دختر 18 ساله در پی عمل بینی

سحر اسکندری ۱۸ ساله که شاگرد اول مدرسه‌شان بود و تمام اوقات فراغت خود را با خواندن کتاب می‌گذراند، با توجه به اینکه در رشته پزشکی قبول شده بود می‌خواست پرستار شود تا بتواند بیشتر به مردم خدمت کند.

به گزارش ایسنا، «خراسان» در ادامه نوشت: دختر جوان در شرایط سختی بزرگ شده بود و هر روز رویا‌ها و کار‌هایی را که قصد داشت انجام دهد در دفترش می‌نوشت و در دست‌نوشته‌هایش همیشه با فرشته نگهبان حرف می‌زد و حرف‌هایش را به او می‌گفت. در این میان، غضروف روی بینی او باعث شده بود نوک بینی‌اش کج شود و به همین دلیل آرزو داشت با عمل زیبایی نقص آن را رفع کند تا اینکه خانواده‌اش به سختی توانستند هزینه جراحی را تهیه کنند و تنها دختر خانواده را در یک قدمی رسیدن به رویایش قرار دهند.

آخرین دیدار

روز ششم مرداد، سحر همراه خانواده‌اش به بیمارستان مدرس تهران رفت و با خوشحالی، لباس اتاق عمل را پوشید و با خانواده‌اش خداحافظی کرد. عقربه‌ها ساعت ۱۱ صبح ششم مرداد را نشان می‌داد که سحر وارد اتاق عمل شد و خانواده‌اش پشت در اتاق منتظر ماندند. لحظات به سختی می‌گذشت و همه چشم‌انتظار بودند.

پدر و مادر سحر پشت در اتاق عمل زیر لب دعا می‌خواندند تا دخترشان به سلامت خارج شود. ساعت ۴ بعد از ظهر، پزشکان یکی پس از دیگری به اتاق عمل می‌رفتند و خارج می‌شدند و این رفت و آمد‌ها باعث نگرانی خانواده سحر شده بود. هیچ کس جواب درستی به آن‌ها نمی‌داد تا اینکه یکی از پزشکان از اتاق خارج شد و خواست پدر و مادر سحر وارد اتاق او شوند.
 
پزشک جوان به پدر و مادر سحر گفت که دخترتان به دارو‌ها واکنش نشان داده است، باید امروز در بیمارستان زیر نظر باشد و فردا از بیمارستان مرخص می‌شود.
 
سحر به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد و ۱۸ روز زیر نظر پزشکان بود تا اینکه با تمام رویا‌ها و آرزوهایش روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد و دیگر نتوانست نتیجه عمل زیبایی‌اش را در آینه ببیند.

خانه‌ای در سکوت

خانه قدیمی یک طبقه با دیوار‌های آجری که روی دیوار‌ها بنر‌هایی از غم و سوگواری دیده می‌شد و روی همه آن‌ها اسم سحر نوشته شده بود، نشان از آن داشت که خانه دختر با محبت و دلسوز خانواده اسکندری است. خانه در سکوت بود و روی صندلی اتاق دختر جوان یک پارچه سیاه کشیده شده بود.

مادر او وقتی تصاویر و تقدیرنامه‌های دخترش را روی دیوار اتاق دید، اشک روی گونه‌هایش جاری شد و زیر لب می‌گفت: دخترم را از من گرفتند.

پدر سحر سعی داشت با خونسردی داغ دخترش را پشت تلخندهایش پنهان نگه ‍‌دارد، اما وقتی درباره دخترش شروع به صحبت کرد، خیلی زود سکوت کرد و داغ از دست دادن دخترشان را در گلویش نگه داشت.

او گفت: روز ششم مرداد دخترم به اتاق عمل رفت و هرچه منتظر ماندیم از اتاق بیرون نیامد تا اینکه یکی از پزشکان اعلام کرد دخترتان به دارو‌ها واکنش نشان داده و باید شب در بیمارستان بستری شود.

وی افزود: شوکه شده بودیم، چون دخترم همه آزمایش‌های قبل از عمل جراحی را انجام داده بود و هیچ مشکلی در آزمایش‌ها نبود. قرار بود فردای روز عمل از بیمارستان مرخص شود، اما ۱۹ روز در بخش مراقبت‌های ویژه زیر نظر بود.

پدر این دختر جوان ادامه داد: سحر ۱۸ سال داشت، همیشه درس می‌خواند و تنها سرمایه‌های من در زندگی فرزندانم هستند که یکی از آن‌ها را پزشکان از من گرفتند.

وی افزود: روز‌هایی که دخترم در بیمارستان بود، پزشکان هر روز حرف‌های جدیدی می‌زدند و به ما امید می‌دادند. این در حالی بود که من از چند پزشک دیگر خارج از بیمارستان درخواست کمک کردم و هر کسی دخترم را می‌دید تاکید می‌کرد که او مرگ مغزی شده و اکسیژن به مغزش نرسیده است.
 
من آخرین بار جسد دخترم را دیدم. پزشکان حرف‌های دروغ زیادی به ما زدند. با اینکه خودم دخترم را به خاک سپردم، اما هنوز منتظر معجزه هستم تا سحر از در اتاق بیرون بیاید و با همان صدای همیشگی بگوید: «سلام بابا».

پدر داغدیده درباره اهدای اعضای بدن دخترش گفت: تصمیم گرفتیم اعضای بدن او را اهدا کنیم که مادر و برادرم با هم صحبت کردند و خواستند تا روز شنبه صبر کنیم شاید اتفاقی بیفتد. به همین دلیل پنجشنبه به بیمارستان رفتیم و همان روز با یکی از پزشکان جر وبحث لفظی کردم. قرار بود درباره رضایتمان برای اهدای عضو صحبت کنیم که ساعت ۱۲:۳۰ اعلام کردند دخترتان دیگر نفس نمی‌کشد و به کام مرگ فرو رفته است.

وی افزود: در وزارت بهداشت از کل مجموعه بیمارستان شکایت کردیم و یک شکایت نیز در دادسرای جرایم پزشکی ارائه دادیم. دخترم دیگر برنمی‌گردد، اما با این پیگیری‌‎ها می‌خواهیم خانواده دیگری داغ فرزند نبیند.

مادر سحر نیز گفت: قرار بود سحر روز ۱۰ مرداد به اتاق عمل برود که پزشک دخترم با من تماس گرفت و خواست عمل جراحی را زودتر انجام دهیم که دخترم نیز پذیرفت.

وی افزود: همان روز یک دختر جوان دیگر برای عمل برداشتن زگیل از کف پایش به بیمارستان آمده بود که همسن دخترم بود و گویا سحر را می‌شناخت و با هم به اتاق عمل رفتند.

او از همان روز اول به مادرش گفته بود که پزشکان سحر را کشتند، صورتش کبود شده بود و روی صورتش یک ملحفه سفید کشیده بودند.

مادر دختر جوان ادامه داد: مادر آن دختر شماره تلفنم را گرفت، اما هیچ وقت حرفی نزد و هر روز پیگیر حال سحر بود تا اینکه دخترم فوت کرد و همان روز گفت دخترش دیده که سحر از روز نخست در اتاق عمل فوت کرده و آن حرف‌ها برای امید واهی دادن به ما بوده است.

این مادر داغدیده افزود: دخترم درس‌خوان بود و پزشکی قبول شد، اما دوست داشت رشته پرستاری بخواند تا بعد از چهار سال بتواند به مردم خدمت کند که این اتفاق افتاد و مغز استخوان و دریچه قلبش را اهدا کردیم.
 
هیچ یک از مسئولان پاسخگو نبودند و حتی از بیمارستان یک پیامک تسلیت نفرستادند و پیگیر نشدند. دخترم هدف داشت و، چون به سختی بزرگ شده بود، می‌خواست به همنوعان خودش کمک و خدمت کند، اما پزشکان جان او را گرفتند. دکتر‌ها در حق دخترم کوتاهی کردند. درد بزرگی است که من مادر را می‌سوزاند و تا قیامت باید داغ بچه‌ام را ببینم.

وی گفت: هنوز باور نداریم که فرزندمان فوت کرده است.

بنا بر این گزارش، تحقیقات در خصوص علت مرگ این دختر جوان از سوی مراجع قضایی ادامه دارد.

فارغ‌التحصیلان کدام رشته بیکار ترند؟

به گزارش مهر، یکی از شاخصه‌های موثر در انتخاب رشته داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها به خصوص در سال‌های اخیر، بحث اشتغال است؛ به طوری که در سال‌های اخیر شاهد هستیم افراد نسبت به رشته‌هایی اقبال نشان داده اند که برای آن شغلی در جامعه فراهم باشد؛ بنابراین امروز دانشگاه‌ها و رشته‌هایی که به مسائلی همچون اشتغال پذیری و تربیت دانشجویان با مهارت، اهتمام ورزیده اند، بیش از سایر دانشگاه‌ها مورد توجه افراد برای تحصیل قرار گرفته است.

وزارت علوم در آخرین پیمایش خود، میزان اشتغال افراد در ۶ گروه تحصیلی را اعلام کرده است. در این پیمایش ملی نسبت شاغلین به دانش آموختگان در هر گروه مشخص شده است.

در جدول زیر به تعداد شاغلین و غیرشاغلین در ۶ رشته تحصیلی اشاره شده است:


 

هنر

کشاورزی و دامپزشکی

فنی و مهندسی

علوم پزشکی

علوم پایه 

علوم انسانی

غیرشاغلین

۲۴ هزار و ۱۸۳ نفر

۱۸ هزار و ۸۵۸  نفر

۱۲۴هزار و  ۵۱۰ نفر

۸ هزار و  ۸۹۳ نفر

۱۹ هزار و ۳۳۹ نفر

۱۳۹ هزار و ۵۲۴ نفر

شاغلین

۱۹ هزار و ۵۳۶ نفر

۱۷ هزار و ۷۰۸ نفر

۱۲۹ هزار و  ۹۳۹ نفر

۲۳ هزارو ۱۸۲ نفر

۲۲ هزار و ۸۴۲ نفر

۱۶۵ هزار و ۸۶۱ نفر

 

گزاره‌های موجود در جدول بالا نشان می‌دهد؛ میزان غیر شاغلین رشته هنر از میزان شاغلان آن پیشی گرفته است؛ به طوری که بیکاران این رشته، ۲۴ هزار و ۱۸۳ نفر و شاغلان ۱۹ هزار و ۵۳۶ هزار نفر هستند.

اما آمار‌ها در گروه علوم پزشکی برعکس گروه هنر است؛ به طوری که شاغلان آن ۲۳ هزار و ۱۸۲ نفر و غیرشاغلین ۸ هزار و ۸۹۳ نفر است.

همچنین میزان شاغلان و بیکاران گروه فنی و مهندسی تقریبا برابر است؛ به طوری که میزان شاغلان حدود ۱۲۹ هزار نفر و غیرشاغلان ۱۲۴ هزار نفر اعلام شده است.

درصد اشتغال دانش آموختگان به تفکیک گروه‌های تحصیلی براساس پیمایش سال ۱۳۹۷ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به شرح زیر است:

 

گروه تحصیلی

تعداد دانش آموختگان

شاغلین

نسبت شاغلین به دانش آموختگان (درصد)

علوم انسانی

۳۰۵ هزار و ۳۸۵ نفر

۱۶۵هزار و ۸۶۱

۵۴.۳۱

فنی و مهندسی

۲۵۴ هزار و ۴۴۹ نفر

۱۲۹ هزار و ۹۳۹ 

۵۱.۰۷

هنر

۴۳ هزار و ۷۱۹ نفر

۱۹ هزار و ۵۳۶ 

۴۴.۶۹

علوم پایه

۴۲ هزار و ۱۸۱ نفر

۲۲ هزار و ۸۴۲

۵۴.۱۵

کشاورزی و دامپروری

۳۶ هزار و ۵۶۶ نفر

۱۷ هزارو ۷۰۸ 

۴۸.۴۳

علوم پزشکی

۳۲ هزار و ۷۵ نفر

۲۳ هزار و ۱۸۲

۷۲.۲۷

مجموع

۷۱۴ هزار و ۳۷۵ نفر

۳۷۹ هزار و ۶۸ 

۵۳.۶

میزان اشتغال دانش آموختگان علوم پزشکی در جدول بالا قابل توجه است؛ چرا که نسبت شاغلین این گروه تحصیلی ۷۲.۲۷ درصد نسبت به دانش آموختگان آن است.

گروه‌های علوم پایه و علوم انسانی نیز در رتبه‌های بعدی قرار دارند در حالی که گروه هنر با ۴۴ درصد، کمترین میزان اشتغال را برای دانش آموختگان خود به همراه داشته است.

براساس این جدول، رشته علوم پزشکی بیشترین و رشته هنر کمترین میزان اشتغال را نسبت به دانش آموختگان خود دارند.

همچنین آمار نهایی موجود در این جدول، نسبت شاغلین به دانش آموختگان را ۵۳ درصد نشان می‌دهد که گویای آن است که نیمی از دانش آموختگانی که ۴ سال از فارغ التحصیل شدنشان گذشته، بیکار هستند.

فرو نشست دشت‌های خراسان 25 برابرِ حد بحرانی

مدیرعامل شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی گفت: میزان فرونشست دشت‌های استان خراسان 25 میلیمتر است که حد بحرانی آن یک میلیمتر می‌باشد و این آمار بسیار تاسف بار است چرا که دشت‌های ما 25 برابر بیش از حد بحرانی فرونشست دارند.

به گزارش ایسنا، محمد علایی در نشست خبری که به مناسبت هفته دولت امروز در استانداری برگزار شد، میانگین بارش خراسان رضوی در سال را 220 میلیمتر اعلام کرد و افزود: این رقم نسبت به آمار میانگین جهانی کم است،

وی ادامه داد: متاسفانه در 60 سال گذشته حجم برداشت از منابع آبی استان روند صعودی داشته که در بهترین شرایط باید برای جلوگیری از تنش آبی حداکثر 40 درصد از منابع آب تجدید پذیر برداشت شود، در صورتی که در طولانی مدت این آمار به 146 درصد رسیده یعنی بیشتر از ظرفیت منابع آب زیرزمینی برداشت کردیم.

مدیر عامل شرکت آب منطقه‌ای خراسان رضوی با اشاره به اینکه متاسفانه به لحاظ کسری مخزن رتبه اول را در کشور داریم، گفت: همچنین طبق آمار ارائه شده یک میلیارد و 200 میلیون متر مکعب کسری منابع زیر زمینی داریم.

علایی با بیان اینکه میزان نشست دشت‌های استان خراسان 25 میلیمتر است که حد بحرانی آن یک میلیمتر می‌باشد، اظهار کرد: این آمار بسیار تاسف بار است، یعنی دشت‌های ما 25 برابر بیش از حد بحرانی نشست دارند، گرچه در این زمینه کارهای زیادی انجام شده اما نا تمام مانده است، زیرا همه عوامل موثر و مسئولان حوزه آب فعال نبودند.

وی ادامه داد: طبق برنامه همیاران آب اخیرا همه عوامل موثر در حوزه آب با دیدگاه‌های مختلف با یکدیگر گفت‌وگو داشتند و طبق سند ایجادی مقرر شد تا سال 1405 کسری مخازن آب زیر زمینی به صفر برسد که همکاری استاندار در این زمینه  بسیار موثر بود، زیرا او و نهادهای مختلف از جمله دانشگاه، قوه قضائیه، روحانیون، کشاورزان، نمایندگان و ائمه جمعه و جماعت نقش پررنگی در این تصمیم گیری داشتند.

علایی با بیان اینکه در کنار داشتن طرح و برنامه مسئله آب باید دغدغه هر خراسانی شود، اظهارکرد: در این زمینه رسانه ها می توانند نقش موثری ایفا کنند.

وی خرید و فروش آب برای کشاورزان را تنها از طریق فعال شدن بازار آب اعلام کرد و گفت: روز گذشته معاون وزیر اعلام کرد که تا آخر هفته آینده وزارت نیرو مجوز انتقال و شیرین سازی آب از دریای عمان را صادر می کند.
مدیر عامل شرکت آب منطقه خراسان رضوی به نشست سالانه آب‌های زیرزمینی دشت مشهد اشاره کرد و گفت: با توجه به این رویداد 57 درصد روستاهای ما تخلیه شدند واین افراد به شهرها مهاجرت کردند.

علایی با انتقاد از عملکرد وزارت خانه بهداشت و علوم افزود: این دو وزارت خانه پس از گذشت ده سال موفق به تهیه استاندارد بهداشتی آب نشدند و با وجود پیگیری‌های ما هیچ پیشنهاد و طرحی برای استاندارد و کیفیت آب ارائه ندادند.

وی طرح انتقال آب از دریای عمان را بزرگترین طرح انتقال آبی کشور دانست و ابراز کرد: این طرح توسط بخش خصوصی اجرایی می شود که هزینه  آن پنج میلیارد یورو پیش بینی شده است که البته این عدد قطعی نیست.

علایی با بیان اینکه انسجام مدیریتی بی نظیری در استان برای بهبود شرایط آب وجود دارد، عنوان کرد: عمیات اجرایی بازگشایی کشف رود در محور شاهنامه با اعتبار 15 میلیارد ریال و بازگشایی رودخانه دوغارون در شهرستان تربت جام با اعتبار 20 میلیارد ریال از دیگر پروژه‌های افتتاحی در هفته دولت است.

نامه احمد توکلی به سران قوا: اگر خودمان را به کری هم زده باشیم، باید تاکنون صدای «هل من ناصر» مستاجران را شنیده باشیم

تعدیل اجاره بها به عنوان اقدامی فوری در شهرهای بزرگ، به ویژه در تهران ضروری است تا آثار مثبت دو راه حل قبلی به تدریج آشکار شود، دخالت دولت که فعلا از آن گریزی نیست، باید به نحوی باشد که موجران آن را دور نزنند و بر میزان اقتصاد زیرزمینی و غیررسمی افزوده نشود. از سیاست‌های تشویقی مانند تخفیف مالیاتی برای موجران منصف نباید غفلت کرد. هر طرحی در این زمینه باید با رعایت این نکات تهیه شود.

رئیس هیات مدیره دیده بان شفافیت و عدالت با ارسال نامه‌هایی به روسای قوا ، اعضای دولت، مجلس ،قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام و اعضای شورای نگهبان ،ضمن هشدار نسبت به افزایش چشمگیر حاشیه نشینی در شهرها در آینده ای نزدیک با ارایه راهکارهایی خواستار تدابیر اساسی در زمینه مسکن و اجاره مسکن شد.

به گزارش ایسنا، متن این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

رئیس و اعضای محترم هیئت دولت

رئیس و نمایندگان محترم مجلس

رئیس و مقامات محترم قوه قضاییه

اعضای محترم شورای نگهبان

رئیس و اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام

سلام علیکم

ما جماعت مسئول، در رده‌های مختلف، اگر ناشنوا هم شده باشیم؛ از شنیدن صدای شکستن استخوان‌های مستأجران و مستمند تنها! در زیر فشار طاقت‌فرسا و رهای! اجاره مسکن، گریزی نداریم. حتی اگر خودمان را به کری هم زده باشیم؛ باید تاکنون صدای «هل من ناصر» آن‌ها را شنیده باشیم! اما اینکه نه قدم از قدم برمی‌داریم و نه قلم از قلم؛ پناه بر خدا برای ماهایی که گویی ترسمان از خدا هم ریخته است!

حکایت تلخ و اسفناک این روزهای مستأجران، زمانی تلخ‌تر و اسفناک تر می‌شود که می‌بینیم دولت، در «بی‌عملی»، زحمت تماشا را هم به خود نداده و عملاً «اعلام بی طرفی» کرده است. البته با کنار رفتن آن وزیر شیفته نظام سرمایه‌داری و آمدن وزیر جدید راه و شهرسازی، برخی اقدامات مثبت آغاز شده که نسبت به فاجعه بی سرپناهی پس از بحران ارزی به هیچ وجه پاسخگو نیست. چگونه وقتی بر اساس آخرین گزارش بانک مرکزی میانگین قیمت یک متر مربع واحد مسکونی در تهران، به 13.35 میلیون در تیرماه 98 رسیده است، از تلاش بخشی و ناتمام، میتوان حل مشکل موجود را انتظار داشت.

در پی تلاطم صعودی قیمت ارز، هرج‌ومرج بی‌سابقه‌ای در اکثر بازارها پدیدار شد. این هرج‌ومرج در بازار خرید و اجاره مسکن به شکل دهشتناکی رسیده است. هجوم سرمایه سوداگر به این بازار، با جهاندن بی‌سابقه قیمت‌ها و بی حساب‌وکتاب بودن بازارها، موجران را به افزایش اجاره بها کشاند. افزایش غیرمتناسب و بی‌انصافی برخی موجران، وضعیت غیرقابل تحملی را برای گرفتارترین اقشار اجتماع رقم زده است، وضعیتی که چاره‌اندیشی فوری را ضروری ساخته است.

تابستان فصل تمدید بسیاری از قراردادهای اجاره است. چه بسیار خانواده‌های اجاره‌نشین که قادر به تأمین شرایط شگفت‌آور موجران نبوده و نخواهند بود. مشاهدات بسیار دردناک و هشداردهنده است و اگر به سرعت تدابیری اندیشیده نشود به‌زودی چند میلیون حاشیه‌نشین به 11 میلیون حاشیه‌نشین موجود در اطراف شهرها افزوده خواهد شد.

در سال 1379، اگر هر خانوار یک سوم درآمد ماهانه خود را پس‌انداز می‌کرد طول دوره انتظار برای خانه‌دار شدن، 12 سال بوده است. دوره انتظار با روندی افزایشی در سال 94 به 31 سال رسید این شاخص متوسط و اگر تنها دهک‌های پایین منظور باشند، با قاطعیت میتوان گفت این گروه عظیم بدون حمایت‌های اجتماعی و مداخله دولت، هرگز خانه‌دار نمی‌شوند این مصیبت زمانی رخ داد که بخش مهمی از تقاضا را دولت قبل با مسکن مهر پاسخ داده بود و هنوز زلزله 8 ریشتری سال 97 در بازار ارز رخ نداده بود. الان 2 تا 3 برابر شدن یکباره اجاره ها رایج شده است. در این وضعیت افزایش اختلاس، سرقت، رشوه، تقلب و انواع جرائم مالی دیگر نباید تعجبی را برانگیزد.

علت عمده گرانی مسکن افزایش تقاضای سوداگرانه در این بازار از 3 سال پیش از پیروزی انقلاب (1355) تاکنون است. به طوری که در سال 95 تنها 36 درصد تقاضای مسکن برای سکنی گزیدن (شخصی یا اجاری) بود. دو سوم دیگر تقاضا برای احتکار و گران کردن و بعد فروش بود. خالی نگه‌داشتن خانه و عدم عرضه آن، مرتبا در حال افزایش است. خانه‌های خالی از 633 هزار واحد در سال 1385 به 2 میلیون و 600 هزار واحد افزایش یافت! اگر دوسوم متقاضیان سوداگر از این بازار کنار بکشند و خانه‌های خالی به بازار عرضه شوند، با این کاهش شدید تقاضا و افزایش شدید عرضه، افت بسیار مبارکی در قیمت‌های خرید یا اجاره ایجاد میکند. اگر بتوانیم چنین کاری بکنیم، ولی نکنیم، خیانت نیست؟ گر چه فاعل خائن نباشد.

این وضعیت پیش از بحران ارزی در کشور بوده است. پدیده‌های مشئوم دیگری، از جمله کاهش فاحش اعتماد عمومی نسبت به مسئولان و احساس عدم حضور و نظارت دولت در عرصه چاره‌جویی مشکلات مردم، باعث شدند که هرج‌ومرجی صعودی در قیمت‌ها که در دوره‌های پیشین سقوط ارزش پول ملی دیده نشده بود، پیدا شود و سرپناه داشتن به مصیبت عظمی و غیر قابل تحمل بدل گردد. اینجانب در تیرماه سال 97، با ارائه تحلیلی، راه‌حل‌هایی برای برون‌رفت از معضل، به سران قوا دادم تا از قدرتی که ولی فقیه به قصد نجات مردم نجیب از این معضلات به آن‌ها داده اند، به درستی بهره بگیرند. در این شرایط وانفسا این راه‌حل‌ها پیشنهاد می‌شود:

1- مالیات بر عایدی سرمایه در بخش زمین و مسکن که مالیات بر سود حاصل از افزایش ارزش دارایی بدون ایجاد ارزش افزوده و فعالیت تولیدی است. در شرایط فعلی، مالیات سود حاصل از این سوداگری دو در هزار قیمت منطقه‌ای است! یعنی صفر درصد! اگر نرخ مالیات از 25 درصد بخش صنعت بالاتر باشد، (مثلا مانند کشورهای او ای سی دی 32 درصد) جهت حرکت سرمایه معکوس شده و سرمایه راکد اختصاص‌یافته به سوداگری مسکن، به سرمایه مولد صنعتی تبدیل می‌شود که قیمت تمام شده بخش صنعت را کاهش و تولید را افزایش می‌دهد (ضد رکود تورمی=افزایش اشتغال و کاهش فقر)، آن دوسوم تقاضای مربوط به سوداگری زمین و مسکن را حذف میکند (کاهش ارزش ملک و اجاره بها=کاهش نابرابری در توزیع دارایی و درآمد). اثر مهم دیگر افزایش درآمد مالیاتی دولت است که عرضه خدمات دولت را بیشتر می‌سازد و از این طریق نیز بر سطح رفاه عمومی می‌افزاید.

2- مالیات بر خانه‌های خالی اگر نرخش به درستی و مؤثر تعیین شود، انگیزه عرضه 2 میلیون و 600 هزار واحد خالی را برای فروش یا اجاره فراهم می‌سازد و بدین ترتیب با افزایش عرضه، قیمت مسکن و اجاره بها کاهش می‌یابد. (کاهش تورم و افزایش کارایی). البته چه در این جا و چه در راه حل‌های دیگر، قواعد باید طوری طراحی شوند که رفتار ذی‌نفعان با نفع عمومی هم جهت شود، نه برعکس؛ مثلا منافع بنگاه‌های املاک در افزایش قیمت اجاره و نیز قیمت خریدوفروش مسکن است. چون درآمد املاک درصدی از اجاره یا قیمت معامله است. هرچه اجاره و قیمت فروش مسکن بیشتر شود درآمد بنگاه‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند. به همین دلیل بنگاه‌های املاک در افزایش بی‌ضابطه اجاره بها و همچنین قیمت مسکن نقش جدی دارند. برای خنثی شدن این پدیده مبنای درآمد بنگاه‌های املاک رقمی ثابت تعیین شود.

3- تعدیل اجاره بها به عنوان اقدامی فوری در شهرهای بزرگ، به ویژه در تهران ضروری است تا آثار مثبت دو راه حل قبلی به تدریج آشکار شود، دخالت دولت که فعلا از آن گریزی نیست، باید به نحوی باشد که موجران آن را دور نزنند و بر میزان اقتصاد زیرزمینی و غیررسمی افزوده نشود. از سیاست‌های تشویقی مانند تخفیف مالیاتی برای موجران منصف نباید غفلت کرد. هر طرحی در این زمینه باید با رعایت این نکات تهیه شود.

4- اختصاص بودجه برای کمک به اسکان مستضعفان ضرورت تام دارد؛ چنان که ملاحظه شد به دلیل ناتوانی مطلق این قشر برای دسترسی به سرپناه، انجام این حرکت، وظیفه قطعی حکومت است.


با احترام

احمد توکلی

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام

و رئیس هیأت مدیره سازمان مردم نهاد دیده‌بان شفافیت و عدالت

برخی نامسؤولان شیفته و تشنه «جیب»

آنها به مدیریت می‌رسند که جیب خود، فامیل، آشنایان و دوستان خود را پر کنند و اصلا برای‌شان مهم نیست آینده ایران با تصمیم‌های آنها چه خواهد شد.

عصرایران؛ مصطفی داننده- این روزها بازار دادگاه‌های فسادهای مالی حسابی داغ است. هر روز خبر تازه‌ای از فساد و بازداشت یک مدیر به گوش مردم می‌رسد. خبرهایی که اتفاقا خوب است و نشان می‌دهد عزم جدی برای برخورد با فسادهای اقتصادی که مردم را شاکی کرده است، وجود دارد.

در این میان سوالی ایجاد می‌شود که چرا در جامعه شاهد ظهور چنین فسادهایی هستیم؟ جامعه‌ای که در آن از صبح که بیدار می‌‎شوی تا شب که بخوابی از اخلاق و رعایت حق دیگران حرف زده می‌شود!

بله، این فسادهای گسترده نشان می‌دهد که هنجارها در جامعه به ویژه در برخی مقامات تغییر پیدا کرده است. در سال‌های نه چندان دور خدمت به مردم یک فضیلت بود. خدمتی که در آن مسؤولان به دنبال پر کردن جیب خود نبودند اما حالا برخی فقط برای این به کرسی مدیریت تکیه می‌زنند که جیب خود را پر کنند و به شهرت برسند.

زمانی شهید بهشتی در وصف مسؤولان گفته بود:«ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت» اما حالا...

«وطن» و «مردم» قربانی جیب برخی مدیران

انتخابات‌ مختلفی را که در این سال‌ها برگزار شده است ببینید. فردی برای عضویت در شورای یک شهر کوچک چنان خرجی می‌کند که برخی فکر می‌کنند او عزم ریاست جمهوری دارد. یا برای رسیدن به کرسی سبز مجلس، یک نامزد میلیاردها تومان خرج می‌کند تا توسط مردم نماینده مجلس خطاب شود.

وقتی هدف عوض شود باید هم هر روز شاهد شنیدن خبر بازداشت فلان مدیر یا بهمان مسؤول باشیم. باید هم عکس متهمی را در هیات‌های مذهبی ببینم بعد او را در دادگاه با لباس راه راه مشاهده کنیم. برای اینگونه مدیران، دین هم یک ابزار برای رسیدن به ثروت و قدرت بیشتر است.

دومین ویژگی این مدیران این است که آنها هیچ حسی به وطن ندارند. وطن برای آنها تنها یک اسم است و تمام. مگر می‌شود کسی دلش برای ایران بتپد بعد وقتی به مقامی می‌رسد برای پیشرفت ایران گامی برندارد.

برای این دسته از مدیران، وطن یعنی جیب پر پول. آنها فقط برای جیب خود کار می‌کنند و کاری به کشور و مشکلات آن ندارند. بله، برخی از مدیران ما وطن پرست نیستند و هیچ دغدغه‌ای نسبت به نام ایران ندارند.

آنها به مدیریت می‌رسند که جیب خود، فامیل، آشنایان و دوستان خود را پر کنند و اصلا برای‌شان مهم نیست آینده ایران با تصمیم‌های آنها چه خواهد شد. برای‌شان مهم نیست، جوانان این سرزمین با دیدن رفتار آنها سرخورده می‌شوند و تصمیم به ترک وطن می‌گیرند.

یکی از مهم‌ترین مشکلات کشور ما برخی مدیران هستند که هدف‌‍شان عوض شده است و از خدمت به قدرت رسیده‌اند و دغدغه‌ای به نام ایران ندارند.

تمام کشورهایی که امروز آنها را پیشرفته می‌دانیم مدیرانی داشته‌اند که دلشان برای وطن‌شان می‌تپید و می‌دانستند پیشرفت وطن یعنی پیشرفت آنها و رونق گرفتن زندگی‌شان.