واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

شرط دوستی خدا، تبعیت و زهد در دنیاست

شرط دوستی خدا، تبعیت و زهد در دنیاست

امام در ادامه فراز اول دعای ندبه، پس از حمد خدا، ویژگی اولیاء الهی را چنین توصیف کرده و به این سؤال پاسخ می دهد که آیا خدا بعضی بندگانش را بیشتر از سایر بندگانش دوست دارد، یا مساله چیز دیگری است.

«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ، مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ= خدایا تو را ستایش، بر آنچه به آن جارى شد قضاى تو درباره اولیائت، آنان را که تنها براى خود و دینت برگزیدى؛ آنگاه که براى ایشان اختیار کردى، فراوانى نعمت پابرجایى که نزد توست، نعمتى که تباهى و نابودى ندارد، بعد از آنکه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنها شرط فرمودى؛ آنها هم بر این شرط متعهد شدند».

تمام حرف هایی که امام می خواهد درباره انسان و ماجرای خلقت انسان بگوید، در این فراز دعای ندبه است و بقیه فرازها مربوط به چگونگی مراحل «شدن» انسان است.

در بخش حس، اله‌مان محسوسات و در بخش خیال، اله مان مخیلات و در بخش وهم، اله مان موهومات و در بخش عقل، اله مان معقولات و در بخش فوق عقل، اله و معشوق حقیقی مان «الله» است. اما در بخش بی نهایت‌طلبی‌مان برای اینکه به سعادت برسیم، باید یک مسیری را طی کنیم. این مسیر همان مسیر محمد و آل محمد است. چون اولین مخلوق خدای تبارک و تعالی، نور محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) است.

این نور، جلوه ای عقلی و ملکوتی و ناسوتی دارد و ما چون قصد برگشت به سوی خدا را داریم، باید به این «مثل اعلی» دست پیدا کنیم. برای رسیدن به «مثل اعلی» باید بدانیم که خدا آن را برای دوستانش می خواهد و کسانی به «مثل اعلی» می رسند که هم خدا را دوست داشته باشند و هم محبوب خدا باشند.

حال سؤال اینجاست که با این بیان، آیا این درست است که بگوئیم که خدا بعضی‌ها را دوست دارد و بعضی‌ها را دوست ندارد؟ اصلاً این گونه نیست. زیرا خدا مخلوقاتش را دوست دارد و یک رحمت عامه نسبت به همه موجودات دارد. چنانکه قرآن می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ/ عَلَّمَ الْقُرْآنَ/ خَلَقَ الْإِنْسَانَ= [خداى] رحمان/ قرآن را یاد داد/ انسان را آفرید». پس ظهور با «رحمان» شروع شده است. یعنی از روی رحمت خلق می کند. پس این که ما به دنیا می آئیم، با رحمت رحمانیه خداوند است. ولی برای برگشت و رسیدن به «مثل اعلی» نیاز به رحمت رحیمیه داریم.

پس این که کسی «ولی» شده، ناشی از یک رحمت ویژه خداست که رحمت رحیمیه نام دارد. دوست ویژه خدا شدن، شرطش این است که انسان وقتی به دنیا رسید، بتواند ضریب مقاومتش را آنقدر پائین بیاورد که سرعتش در عروج و قوس صعود به سمت معاد بالا برود تا شبیه الله شود.

بنابراین، انسان چون قرار است شبیه الله شود، احتیاج به الگو و مربی دارد. از این الگو تعبیر به «امام» می شود. شخصیت امام به گونه ای است که می تواند ما را تا آن مقام خلیفه الهی ببرد.

امام زمان (علیه السلام) با ما یک رابطه حقیقی دارد که اصل و ریشه ماست و یک رابطه حقوقی دارد که امام ماست و بر گردن ما حق دارد. اگر بخواهیم این مسیر را طی کنیم، باید دست مان را به دست امام معصوم برسانیم و با او باشیم تا به مقام «مثلی اعلی» برسیم.

در اینجا فلسفه ی نیاز به دین، مشخص می شود. و آن این است که برای رسیدن به بی نهایت هم احتیاج به قانونی داریم که قرآن نام دارد و هم احتیاج به مربی داریم که امام معصوم است. 

چگونه انسان «دوست» خدا می شود

برای آن که روشن شود، چگونه می توان محبوب خداوند شد و راه رسیدن به این مقام چیست، لازم است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان، راه های رسیدن به این مقام را بپیماید.

یک استاد رشد همه شاگردانش را می خواهد و دوست دارد که همه بزرگ شوند، اما همه این را نمی خواهند. بعضی دغدغه مدرک دارند، بعضی برای پر کردن وقتشان به کلاس می آیند و... اما در این میان، بعضی ها پیدا می شوند که دوست دارند مثل خود استاد بشوند. از این رو، استاد هم آنها را به طور ویژه دوست دارد و به طور ویژه درس می دهد.

انسان ها هم همین طور هستند. خدا نعمت را برای همه می خواهد. اما در بین بندگان فقط ولی الله است که دغدغه «مثل اعلی» شدن را دارد. در این صورت، خدا نعمت های بی پایان را برای او می خواهد.

حالا برای رسیدن به درجه ولی الله، نزدیک ترین روش این است که از مثل اعلی کمک بگیریم تا بفهمیم که چگونه باید خود را به الله برسانیم.

در سوره می خوانیم: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ= بگو اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید تا خدا هم دوستتان بدارد». دلیل اینکه خدا کلمه حب را بکار برده، این است که در ذات ما این رمز را قرار داده است.

استاد آن شاگردی را دوست دارد و خصوصی برایش وقت می گذارد که «تبعیت» بیشتری از استاد می کند و مهارت هایش را بالا می برد. در این صورت استاد هم او را به طور ویژه تربیت می کند.

ما باید دقیقا همان مسیری را که خود مثل اعلی رفته را طی کنیم. این حبی که اینجاست حب رحیمیه است. دیگر حب رحمانی نیست.

این دوستی و رحمت ویژه، همان رحمت رحیمیه است. در این رحمت، پارتی بازی نیست. یعنی اینکه فکر کنیم خدا کسی را بی حساب دوست داشته و او را ویژه تربیت کرده، درست نیست. رحمت ویژه، همیشه در تبعیت اتفاق می افتد. هر چقدر تبعیت بیشتری داشته باشیم، یعنی عناد نکنیم، لجبازی نکنیم، از رحمت رحیمیه ی بیشتری برخوردار خواهیم شد. اما شرطش تلقین و تمرین کردن است. تلقین یعنی آن چیزهایی که خوشمان نمی آید را کنار بگذاریم، مقاومت ها را در هر 4 بخش کنار بگذاریم تا بخش فوق عقل ما فعال شود و به الله برسیم.

پس ما در اطاعت و تبعیت می توانیم دوست خدا شویم. در اینجاست که به دین نیاز پیدا می کنیم. یعنی با دستورات و احکام خدا بتوانیم بر حس، خیال، وهم و عقلمان غلبه کنیم تا فوق عقل بالغ و فعال شود.

فلسفه دین این است که سبک زندگی انسان را سر و سامان می دهد. یعنی لذت ها و امورات زندگی انسان را جهت الهی داده و انسان را تربیت می کند. او را محدود نمی کند، بلکه شئونات انسان را به گونه ای تربیت می کند تا مزاحم رشد بخش فوق عقلانی نشود.

خدا هم نیامده با دینش یا با فرستادن معصومین، ما را اذیت کند. بلکه خدا با دین و دستوراتش، بخش های پائینی وجودی انسان را محدود می کند تا تولد سالم پیدا کنیم.

اخلاص لازمه خدمت به دین است

در فراز « الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ= تو خالصشان کردی  برای خودت و دینت»، اگر قرار باشد ما خالص شویم، باید از بخش هایی (حرام) که مزاحم رشد ماست، دوری کنیم. هر چیزی که با حیثیت الهی ما سازگاری ندارد، باید کنار گذاشت.

حالا عشق به همسر، عشق به فرزند و... در جاهایی سازگاری با عشق به الله دارد و در جاهایی ندارد. آنجائی که بین عشق های زمینی و عشق الهی مخیر شدیم که یکی را انتخاب کنیم، باید آنقدر قدرتمند باشیم که عشق الهی را بتوانیم انتخاب کنیم. مثل داستان کربلا که عشق برتر باعث شد که همه از عشق مادری، برادری، فرزندی و... بگذرند.

فوق عقل است که مقامی برای خلوص است و این همان مقامی بود که حضرت جبرئیل سلام الله علیه در شب معراج به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت که من بیشتر از این نمی توانم جلو بیایم.

حالا برای غلبه بر کشش های دنیایی چه کار کنیم تا نیاز به مبارزه نداشته باشیم! پاسخ همان «تبعیت» است. این فرمول به ما یاد می دهد که هم از بخش های حسی، خیالی، وهمی و عقلی، لذت ببریم و هم مزاحم رشد ما نباشند. این کار سرعت ما را تا به الله بی نهایت می کند و در رشد انسانی فوق العاده قوی می کند. 

«کسانی که خدا آنها را خالص کرده» یعنی کسانی که ویژه قرب و همراهی الله شدند.  آدم تا خودش را خالص نکند به درد دین خدا هم نمی خورد. چون کشش ها نمی گذارد که انسان به راحتی خدمت کند. پس لازمه خدمت به دین خدا خالص شدن است.

در ادامه می فرماید: «إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ، مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ= اختیار کردی برای آن­ها نعمت­های بسیاری که پیش خودت هست، از نعمت های پایدار». جزیل یعنی نعمت های بسیاری که انتها ندارد و فراوان است. عشق خدا به ما بیشتر از عشق ما به خداست.  لیلی از مجنون بسی مجنون تر است.

زهد؛ شرط رسیدن به مقام خلیفة اللهی است

در فراز «الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ= نعمتى که تباهى و نابودى ندارد، بعد از آنکه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنها شرط فرمودى»، خدای تبارک و تعالی برای اولیاء خودش، زهد را شرط کرده است. یعنی لازمه رسیدن به مقام خلیفة اللهی، زهد است و فقط با این شرط امکان پذیر است.

ما وقتی به دنیا می آییم، یک سلسله دارائی های بدنی، گیاهی، حیوانی و عقلی پیدا می کنیم. نباید عشق به اینها مزاحمت ایجاد کند. اگر مزاحم در عشق ما به خدا شد، خطرناک می شود. پس در هر 4 مرحله باید تا حد و درجه ای بی توجه شویم و این معنای زهد است.

زهد یعنی مستقلا به هیچ کدام از اینها نگاه نکنید. آنها فقط یک ابزار و وسیله ای برای رسیدن به آخرت هستند.

قرآن کریم زهد را این گونه تعریف می کند: «لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ = برای آنچه از شما فوت شده تاسف نخورید، و به آنچه به شما داده شده است، دلبسته و شادمان نباشید». یعنی اگر دل نبندید شاد می شوید.

وابسته و دلبسته به داشته هایمان نشویم و شرط دلبسته نبودن این است که دلمان را آزاد کنیم. چون تمام انسانیت و هدف خلقت در زهد انسان است. پس زهد یعنی آزادی دل، رها شدن تا رسیدن به خدا.

با زهد در برابر مصائب دنیا بی تابی نکنید

قیمت هر انسانی به معشوق هایش است. اینکه عاشق چه چیزهایی هستی، قیمتت را مشخص می کند.

مؤمن کسی است که به وطن و بی نهایت خودش ایمان دارد. او به معشوق اصلی اش هم ایمان دارد. علت اینکه بعضی از مؤمنین نمی توانند خوب باشند، این است که در بخش زنانه و مردانگی شان مسلمان شدند. اما هیچ وقت شبیه به الله نمی شوند. باید به «من»ی که از جنس خداست ایمان بیاوریم. در این صورت به معشوق حقیقی هم ایمان می آوریم.

نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «المؤمنُ کالغریبِ فی الدُّنیا، لایأنَسُ فی عِزِّها و لایَجْزَعُ مِن ذُلِّها= مؤمن در دنیا مثل غریبی است که با عزّت و قدرت های دنیایی انس نمی گیرد  و از خواری آن، بى‌تابى نمى‌کند».

اینکه مؤمن با هیچ یک از عزت های دنیایی انس نمی گیرد. منظور عزت هایی است که مزاحم هستند و به آنها نمی چسبد و از نداشتن آنها ناراحت نمی شود. از نبود آنها غصه دار نمی شود و غر نمی زند. غصه زمانی می آید که وابستگی و دلبستگی باشد. وقتی آزاد باشیم، چیزی تو را اذیت نمی کند که غصه اش را بخوری و از نداشتن آن بی تابی کنی. بعضی وقتها نداشتن بعضی از کمالات، برای انسان تحقیر و کم شخصیتی می آورد. در حالی که به تعبیر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مؤمن از نبود آنها احساس ذلت نمی کند.

همه قشنگی های زندگی در انس نگرفتن به کمالات دنیایی است و نترسیدن از ذلت های دنیاست.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان= مصیبت برای آدم صبور یک مصیبت است ولی برای کسی که اهل جزع و بی تابی کردن است، مصیبت دو برابر می شود». یعنی بی تابی و غصه خوردن مصیبت را دو برابر می کند. این زهد است. زهد یعنی بایستی تا تو را بتراشند. مثلا دکتری که به تو می خواهد سوزن بزند. باید ایستاد و دردش را تحمل کرد تا شفا گرفت.

 (یک بخش دیگر از لک الحمد علی ما جری فی قضاؤک را در جلسه بعدی توضیح خواهم داد)

و در ادامه دعا حضرت می فرماید: «فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ= پس آنها هم این شرط را پذیرفتند».

گرفتار زیور و زیبائی و ظواهر دنیا نشوید. هر چند از زیبایی ها می توان استفاده کرد، اما نباید مزاحم باشند. کسانی که گرفتار و وابسته زیور و آلات دنیا هستند، روح شان خیلی سنگین می شود؛ چون زینت ها انسان را کور می کند. اگر بخواهیم زینتی را به دست بیاریم و از خیر آخرت بگذریم، ارزشی ندارد.

در روایت نقل است: «شیرینی دنیا، تلخی آخرت است». همه انسان ها سهمیه شان از رنج و لذت یکی است. بعضی ها مصیبت هایشان را در دنیا می گذارند و تمام می کنند. بعضی ها نمی خواهند مصیبت هایشان در دنیا باشد. از این رو با لذت طلبی، راحت طلبی و نفس چرانی، مصیبت شان به آخرت می افتد. اما خدا به دوستان خودش این شرط را کرده که در دنیا زهد و تبعیت داشته باشند و آنها هم پذیرفتند.

 

پزشکان مهدوی (جلسه 21)؛


شناسه مطلب : 6052



کلیدواژه

ایرانیان و استقرار حکومت حضرت مهدی (علیه السلام)

19 بهمن 1395

حضرت مهدی موعود (علیه السلام) مجری همه نقشه های پیغمبر اسلام (صلوات الله علیه) و حضرات معصومین (علیهم السلام) بلکه تمام پیامبران است. در این میان انقلاب اسلامی ایران، بهترین الگوی زمینه ساز حکومت جهانی مهدی (عج الله تعالی) است که همه جوامع بشری را به سمت پذیرش مصلح جهانی و برقراری عدالت جهانی سوق می دهد.

انقلاب اسلامی ایران، ودیعه ای الهی بود که همه ائمه منتظرش بودند. آیات و روایات فراوانی در باب این انقلاب وجود دارد، از جمله مژده ی بزرگی که خداوند در قرآن به ایرانیان بشارت می دهد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ= اى کسانى که ایمان آورده‏ اید هر کس از شما از دین خود برگردد به زودى خدا گروهى [دیگر] را مى ‏آورد که آنان را دوست مى دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ ترسند این فضل خداست آن را به هر که بخواهد مى‏ دهد و خدا گشایشگر داناست»

این آیه، یک قانون کلى به همه مسلمانان ارائه می دهد: اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند، زیانى به خدا و آئین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى رسانند. زیرا خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت از این آئین بر مى انگیزد. سپس صفات کسانى که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، شرح مى دهد:

  1. آنها به خدا عشق مى ورزند و جز به خشنودى او نمى اندیشند. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند. (یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ).
  2.  آنها در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هیچ ملامت کننده اى نمى هراسند. (وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ)

روایت است: «چون این آیه نازل شد، اصحاب از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سوال کردند که این آیه در شأن چه کسانی نازل شده است؟ حضرت دست به شانه‌ى سلمان فارسى ‌زد و فرمود: هموطنان تو مصداق این آیه‌اند».

در تاریخ آمده که ایرانیان به راحتی اسلام را پذیرفتند و زمینه های پذیرش اسلام، از سوی ایرانیان و علاقه آنها به دین مقدس اسلام و حتی بالا بودن ایمان و یقین آنها نسبت به سایر قوم ها موجب شد که برخی از معصومان (علیهم السلام) از ایرانیان ستایش نمایند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد ایرانیان فرمود: «أعظمُ النّاسِ نَصیباً فِى الاسلامِ أهْلُ الْفارسِ= بالاترین مردم از نظر ایمان ایرانیان هستند». همچنین امام امت (ره) فرمود: ملت ایران از ملت حجاز در عهد رسول الله و از ملت عراق در عهد امیرالمؤمنین بالاتر هستند، حتی بزرگترین دانشمندان اسلام و فیلسوفان هم ایرانیان هستند. آنها هستند که دین را حفظ کرده اند تا امروز به دست ما برسد. هنگامی که اعراب به ایران حمله کردند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) جمله مهمی فرمودند: «همچنان که شما اعراب، برای حمایت از اسلام ایرانیان را با شمشیر می زنید، دنیا به پایان نمی رسد مگر این که ایرانیان بخاطر تازه کردن اسلام و حمایت از قرآن و پیاده شدن دستورات آسمانی این کتاب الهی، شما را با شمشیر خواهند زد و با شما خواهند جنگید».

این نکته مهمی است که انقلاب ما در قرآن و فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) معرفی و انجامش پیش بینی شده است. به ویژه در مورد مردم بزرگ ایران و رسالتی که حق تعالی برعهده این ملت قرار داده و قرار است پرچمدار اسلام و حکومت مهدی (علیه السلام) باشند.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مردمی از شرق قیام می کنند و زمینه سلطنت مهدی را فراهم می‌کنند». امام امت که معمار انقلاب اسلامی است و بیشترین حق را در تفسیر انقلاب دارند، او هم ماموریت بزرگ انقلاب اسلامی را مقدمه سازی ظهور حضرت مهدی معرفی می کند.

امام‌خمینی‌ (ره) با وقوف‌ بر رسالت‌ خطیر و الهی‌ خود، هدف‌ نهایی انقلاب‌ اسلامی‌ را در پیام مهمی بیان کردند: «انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‌داری حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد». ...

سفارش حضرت حجت(عج) برای دعای فرج

سفارش حضرت حجت(عج) برای دعای فرج

چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۲۴

در توقیع شریفی که از حضرت حجت(عج) روایت شده، چنین آمده است: «و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شما است.» (۱۱)


قبل این گفتار چنین است: «و اما علت آنچه از غیبت واقع شده، پس خداوند می فرماید: «یا ایها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید سوال نکنید از چیزهایی که اگر برایتان افشا شود به ضرر شما است.

به درستی که هیچ یک از پدرانم نبودند مگر این که بیعتی از طاغوت زمانش بر گردنشان قرار داشت و حال آنکه من هنگامی که خروج می کنم هیچ کدام از طاغوت ها برگردنم بیعتی ندارند. اما نحوه بهره مندی از من در دوران غیبتم همانند بهره مندی از خورشید است هنگامی که ابر آن را از دیدگان پوشانده باشد؛

و من البته مایه ایمنی اهل زمین هستم، همچنان که ستارگان مایه ایمنی اهل آسمانند؛ پس از آنچه برای شما فایده ای ندارد مپرسید و برای آگاه شدن از آن چه تکلیف ندارید خود را به زحمت میندازید و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شماست؛ و ...»

پی نوشت ها:

۱- کمال الدین: ۴۸۵/۲

منبع: مکیال المکارم


چرا امام مهدی(عج) را «عین الله فى خلقه» می خوانیم؟!


سوالی مطرح است مبنی بر آنکه: آیا امام زمان(عج) شاهد و ناظر اعمال ما است و به کارهاى خوب و بد ما آگاهى دارد؟ در این صورت آیا این منافى با ستّار بودن خداوند نیست؛ زیرا خود او به پیامبرش فرموده است: «گناهان امت تو را هم به تو نمى گویم...؟!»



در پاسخ این سؤال، بیان چند نکته ضرورى است:

یکم. گواه و شاهد بودن پیامبر (صلی الله علیه وآله)  [و امامان معصوم] بر رفتارهاى مردم، در آیاتى از قرآن کریم بیان شده است؛ از جمله: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤلاءِ شَهِیداً»[11] ؛ «حال آنان چگونه است، در روزى که از هر امتى شاهد و گواهى [بر اعمالشان] مى آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد».

افزون بر فرشتگان (نویسندگان رفتارها)، اعضاء و جوارح انسان، زمان و مکان، پیامبران و معصومین(ع) نیز از جمله گواهان یادشده در آیه شریفه مى باشند[2].

مراد از «شهادت و گواهى» یادشده در آیه، آگاهى از حقایق و ژرفاى رفتارهاى مردم در دنیا، از جهت نیل به نیکبختى یا تیره روزى، پذیرفته شدن یا رد شدن در پیشگاه الهى، امتحان فرمانبرى یا سرپیچى از احکام الهى و سپس گواهى دادن بر آن در روز قیامت است. آن گاه که خداوند از بسیارى - از جمله پیامبر(ص) و معصومین (علیهم السلام)  - گواهى مى طلبد [3].


دوم. با توجه به مطالب یادشده، مراد از گواه بودن امام زمان(عج) بر رفتارهاى ما، آگاهى از اعمال ماست و منظور از دیدن اعمال، دیدن با «چشم دل» است، نه چشم سر؛ همچنان که خداوند ناظر و آگاه بر اعمال است، بدون اینکه چشم مادى داشته باشد.

امام زمان(عج) چشم خدا در میان انسان هاست «السلام علیک یا عین الله فى خلقه»[4] و بر کل هستى و همه جوامع انسانى، اشراف و نظارت کامل دارد «و عینک الناظرة باذنک»[5].


سوم. بر اساس روایات مختلف و تفاسیر، اعمال و تقدیرات انسان ها هر سال - در شب قدر و توسط ملائکه و روح - بر امام زمان(عج) عرضه مى شود و او از همه آنها مطلع است. امام (علیه السلام) ، همچون پدرى مهربان، از شیعیان خود مراقبت مى کند و در لحظات سرنوشت ساز، با شیوه هاى مختلف به یارى آنها مى شتابد و چنان که در توقیع شریف آن حضرت(عج) به شیخ مفید آمده است :

«فانّا نُحیط علما باَنبائکم و لا یعزب عنّا شى ءٌ من أخبارکم»[6] ؛ «ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما، بر ما پوشیده و مخفى نیست».

امیرالمومینن امام على (علیه السلام)  در حدیثى در این باره مى فرمایند :«لیس یغیب عنّا مؤمن فى شرق الارض و لا فى غربها» ؛[7] «هیچ مؤمنى در شرق و غرب زمین، از نظر ما غایب نیست».

امام صادق (علیه السلام)  نیز فرموده است:«انّ الدنیا لتمثّل للامام مثل خلقة الجوز فلا یعزب عنه شى ءٌ»[8] ؛ «آسمان و زمین در نزد امام، چون پاره گردویى حاضر و نمایان است».

در واقع بر اساس احادیثى که تفسیر سوره «قدر» و آیات آغازین سوره «دخان»... وجود دارد فهمیده مى شود که فرشتگان در شب قدر، مقدّرات یکساله را به نزد «ولىّ مطلق زمان» مى آورند و بر او عرضه مى دارند و به او تسلیم مى کنند. این واقعیت همواره بوده و خواهد بود. در روزگار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محل نزول فرشتگان شب قدر، حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه وآله  وسلم)  بوده است.

بر اساس دلایل معتبر و احادیث وارده از سوى اهل بیت (علیهم السلام)  و اهل سنت، پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، شب قدر هم چنان وجود دارد[9] و این مقام شایسته جانشینان واقعى پیامبر(ص) است.

امیرالمومنین امام على (علیه السلام)  درباره این دو واقعیت بزرگ مى فرمایند: «شب قدر هر سال هست. در این شب امور همه سال (تقدیرها و سرنوشت ها)، فرو فرستاده مى شود. پس از درگذشت پیامبران، نیز این شب، صاحبانى دارد...»[10].


چهارم. روایات عرض اعمال بر امام عصر(عج)، معتبر بوده و منافى با ستّاریت خداوند و معارض با دیگر روایات نیست؛ زیرا امام زمان(عج)، واسطه فیض الهى و رابط خلق و خالق است و تمام عنایات و الطاف الهى به جهان، به وساطت و به برکت وجود آن حضرت(عج) جارى مى شود و لازمه اینکه به بهترین وجهى، این وساطت تحقق پذیرد و در مواقع لازم، فیوضات به بندگان برسد، این است که آن حضرت(عج) از قابلیت ها و افعال همگان باخبر باشد.


پنجم. میزان ستّار بودن پروردگار نسبت به هر کس، به تناسب لیاقت، شایستگى و درجات قرب او در پیشگاه الهى است. از این رو، خداوند براى کافران و فسادگران، پرده پوشى ندارد و ستاریت او نسبت به مؤمنان نیز، به تناسب درجات ایمان آنها، متفاوت است. بنابراین چه بسا بعضى از اعمال مؤمنان مقرّب را از نظر امام زمان(عج) نیز مخفى بدارد و شاید در همین مرتبه است که در قیامت، برخى اعمال را از پیامبراکرم(ص) نیز پوشیده مى دارد.


ششم. امامان معصوم (علیهم السلام)  از همه صفات الهى برخوردارند و همه کمالات حق در وجود پاک آنها تجلى یافته است. از جمله این صفات، صفت ستار بودن است. همان گونه که حق تعالى ستار است و بندگان مؤمنش را رسوا نمى کند، ولىّ حق و حجت الهى نیز که مظهر ستاریت حق است، رازدار اسرار و اعمال مردم است و اعمال مؤمنان را براى دیگران فاش نمى سازد. در واقع ستار بودن ولىّ حق پرتوى از ستار بودن خداوند است و از آن جدا نیست، همانطورى که خود حجت الهى تجلى کمال (و جمال و جلال حق است) و ظهور کامل و تمام عیار صفات حسناى ربوبى است. پس در اینجا دوگانگى وجود ندارد تا منافاتى لازم بیاید.

پی نوشت:

[1]. نساء 4، آیه 41.

[2]. طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 89.

[3]. علامه طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 321.

[4]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.

[5]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.

[6]. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 596.

[7]. یوم الخلاص، ج 2، ص 648.

[8]. اختصاص، ص 217.

[9]. ر.ک: اصول کافى، کتاب الحجه، باب فى شأن انا انزلناه...، ح 5 و 7.

[10]. کافى، تناسب الحجة، ح 2.

برگرفته از کتاب مهدویت پیش از ظهور - حجت الاسلام رحیم کارگر


روانکاو آمریکایی: ترامپ خودشیفتگی بدخیم دارد

آنچه وضعیت کنونی را نگران‌کننده‌تر می‌کند این است که ترامپ حالا در کاخ سفید در محاصره دستیاران و استراتژیست‌هایی است که در آتش اختلالات او هیزم می‌ریزند و او را به‌طور فزاینده‌ای حتی متوهم‌تر و روان‌پریش‌تر می‌کنند.
دکتر جان گارتنر، روان‌درمانگر آمریکایی هشدار داده که رئیس‌جمهور آمریکا از اختلال روانی "خودشیفتگی بدخیم" رنج می‌برد؛ اختلالی درمان‌ناپذیر که با توجه به قدرت جایگاه او می‌تواند منشا تهدیدهای جدی برای آمریکا و جهان باشد.

روانکاو مشهور بیماری بدخیم ترامپ را تشخیص داد

به گزارش "یو اس نیوز" یک هفته از آغاز ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ گذشته و او در این هفت روز چنان طوفانی به پا کرده که زنگ خطر را برای بسیاری از شهروندان در آمریکا و سراسر جهان به صدا درآورده است. دکتر جان گارتنر، استاد بنام روان‌شناسی در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا، تحلیلی از وضعیت نابسامان شخصیت دونالد ترامپ ارائه کرده که هشداردهنده و هراس‌آور است.

 جان گارتنر معتقد است: «دونالد ترامپ به‌طور خطرناکی روان‌پریش است و دمدمی‌مزاجی‌اش او را در انجام وظایف ریاست‌جمهوری ناتوان می‌سازد.»
این روان‌درمانگر برجسته که پیش‌تر بیوگرافی روان‌کاوانه بیل کلینتون را در قالب کتابی منتشر کرده، گفته است: «ترامپ به اختلال درمان‌ناپذیر خودشیفتگی بدخیم مبتلاست که نشانه‌های آن رفتارهای تهاجمی و ضد اجتماعی، دیگرآزاری (سادیسم)، پارانویا و خودبزرگ‌بینی حاد است.»
روانکاو مشهور بیماری بدخیم ترامپ را تشخیص داد

این استاد دانشگاه جان هاپکینز همچنین از رویت نشانه‌هایی از "هیپومانیا" (شیدایی) در شخصیت دونالد ترامپ خبر داده که نشانه‌هایش «فقدان هم‌دلی و از دست دادن کنترل رفتارهای هیجانی و این احساس غالب است که دیگران عظمت او و شخصیت بی‌نظیرش را درک نمی‌کنند.»

نمونه‌ای از این رفتارها را می‌توان در واکنش‌های هیستریک ترامپ به اندازه جمعیت شرکت‌کننده در مراسم تحلیف او اشاره کرد. او می‌گوید مراسم تحلیف هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا تا این اندازه با استقبال عمومی روبرو نشده بود، در حالی که شواهد خلاف آن را نشان می‌دهند. این‌که دونالد ترامپ تا این اندازه به میزان و اندازه هرچیزی اهمیت می‌دهد و به چیزی جز "برتری مطلق" راضی نیست، خبر از درگیری‌های جدی ذهن او می‌دهد.

ترامپ حتی برای توجیه باختش به هیلاری کلینتون در شمارش مطلق آرای عمومی، سناریوی "سه تا پنج میلیون آراء تقلبی" به نفع کلینتون و به ضرر خود را ساخته و کمیته‌ای را مسئول بررسی آن کرده، در حالی که هیچ‌گونه شواهد و مدارکی برای مدعای خود ندارد.
این‌ها همان توهمات هشداردهنده‌ای است که به اعتقاد جان گارتنر می‌تواند در طول زمان تهدیدهای بزرگ‌تری برای آمریکا و جهان بیافریند.

جان گارتنر با انتشار تحلیل روان‌کاوانه شخصیت ترامپ، یکی از قواعد اساسی اخلاق روان‌شناسی را که به "قاعده گلدواتر" معروف است، نقض کرده است. بر اساس این قاعده، روان‌کاوها اخلاقا مجاز نیستند تحلیل روان‌شناختی خود از شخصیت‌های مشهور را بدون ملاقات با آنها و آزمودن وضعیت آنها و جلب رضایت‌شان منتشر کنند. با این حال، او می‌گوید پی‌آمدهای این اختلالات حاد روانی در شخصیت دونالد ترامپ ممکن است چنان ویرانگر باشند که او ترجیح داده با نقض این قاعده، افکار عمومی را از آن مطلع سازد.

آنچه وضعیت کنونی را نگران‌کننده‌تر می‌کند این است که ترامپ حالا در کاخ سفید در محاصره دستیاران و استراتژیست‌هایی است که در آتش اختلالات او هیزم می‌ریزند و او را به‌طور فزاینده‌ای حتی متوهم‌تر و روان‌پریش‌تر می‌کنند. دکتر گارتنر در توضیح این وضعیت می‌گوید: «مثل این است که کسی را که با اعتیاد به الکل دست به گریبان است، در حلقه کسانی قرار دهی که دم به دم برایش بطری‌های ویسکی باز می‌کنند.»