واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

دختران در تله مخدرهای جدید

آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته.
آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود.
 
روزنامه ایران نوشت: «اعتیاد زنان و دختران جوان معضل خزنده و خاموشی است که در سال‌های اخیر در جامعه ریشه دوانده و توانسته بنیان خانواده و سلامت جامعه را با چالش‌های اساسی مواجه کند. آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود. از آنجا که دختران تربیت‌کنندگان نسل‌های آینده هر کشوری هستند و باید مهارت‌های لازم مربوط به همسرداری و فرزندپروری را به‌درستی بیاموزند، اعتیاد به عنوان عامل مختل‌کننده این آموزش‌ها می‌تواند جامعه را در معرض آسیب‌های اجتماعی پیچیده‌ای قرار دهد. از این رو در این باره با دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید:
 
در سال‌های اخیر اعتیاد به یکی از پنج معضل اساسی کشور تبدیل شده است و متأسفانه آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته. به نظر شما دلیل بروز این معضل چیست؟
 
شاید حتی عنوان‌کردن اعتیاد به عنوان یکی از ۵ معضل اساسی کشور کمی مدارا و مماشات باشد؛ چرا که آمارهای اعلام‌شده نشان می‌دهد چهارمین علت مرگ و میر در کشور به طور مستقیم یا غیر مستقیم با مواد مخدر ارتباط دارد. به عنوان مثال ارتباط مستقیم بین سرطان‌های ریه، حلق، حنجره و گلو با مصرف دخانیات و مواد تدخینی وجود دارد. متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد دو پدیده نامبارک در این زمینه بوده‌ایم: نخست کاهش سن گرایش به مصرف مواد مخدر - در گذشته‌ها کسانی که سمت مواد مخدر می‌رفتند، عمدتاً سن بالایی داشتند. - هر چند این موضوع مورد تأیید نیست اما این افراد کمتر تقبیح می‌شدند. شاید به این خاطر که آنها برای رفع دردها یا بهبود بیماری از مخدرها استفاده می‌کردند یا حتی به دلیل فرهنگ پایین‌تر گمان می‌کردند مواد مخدر می‌تواند به آنها کمک کند. ولی با توجه به این که آنها نیروی جوان و فعال کشور نبودند که بخواهند چرخ‌های اجتماعی و اقتصادی را به حرکت درآورند، خیلی مورد تقبیح قرار نمی‌گرفتند. ولی یکی از مشکلات امروزه جامعه ما این است که سن ابتلا به اعتیاد بشدت کاهش یافته است. یعنی پدیده مذموم اعتیاد حتی در بین کسانی که از نظر جامعه آماری در اوایل سنین نوجوانی قرار دارند، شیوع  یافته است.
 
دومین پدیده نامبارک و در واقع موضوع دهشتناک اعتیاد زنان است. متأسفانه آمار وحشتناکی وجود دارد و آن این که تعداد خانم‌هایی که دچار اعتیاد می‌شوند، روز به روز بیشتر می‌شود. در گذشته در هر زمینه که فکر کنید هم از نظر اعتیاد به مواد مخدر و هم از نظر مصرف موادی که جامعه کمتر با آن برخورد می‌کند مانند استفاده از سیگار و قلیان و مواردی از این دست آقایان پیشرو بودند. در حال حاضر هم مردها از نظر کمیت همچنان از خانم‌ها پیشی گرفته‌اند اما متأسفانه آمارها نشان می‌دهد خانم‌ها در این زمینه در حال نزدیک‌شدن به آقایان هستند.
 
در سال‌های گذشته برخی از جرایم و رفتارهای خارج از عرف و ناهنجار مردانه بود. سیگارکشیدن و اعتیاد یکی از همین رفتارها و عادات ناپسند بود که بیشتر در میان مردان دیده می‌شد. اما در سال‌های اخیر می‌بینیم که دختران هم گرایش زیادی به استعمال دخانیات و مصرف مواد مخدر پیدا کرده‌اند و قبح این موضوع در جامعه از بین رفته است. گاهی حتی در اماکن عمومی دخترانی را می‌بینیم که سیگار به دست دارند یا از مصرف یک نوع مخدر سخن می‌گویند. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
 
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. اول از همه این که مشکلات فرهنگی، اقتصادی و مواردی از قبیل ناتوانی خانواده‌ها در برطرف‌کردن نیازمندی‌های فرزندان مانند نداشتن تفریح باعث شده برخی از اعضای خانواده به اعتیاد روی بیاورند. طبیعی است فرزندان کوچک و دخترانی که در این خانواده‌ها زندگی می‌کنند، الگویی جز این افراد ندارند و به سمت اعتیاد گرایش می‌یابند.
 
در دسترس بودن دلیل دیگری است. به این معنا که مواد مخدر نسبت به گذشته بیشتر در دسترس افراد قرار دارد و البته داستان مسائل اقتصادی باعث می‌شود خانواده‌ها برای تأمین معاش زندگی تلاش کنند. این تلاش چند برابری برای معاش خانواده به معنای حضور کمتر در خانواده و نظارت کمتر بر رفتار فرزندان است که یکی از تبعات آن به بیراهه رفتن فرزندان و حتی اعتیاد آنهاست. در چنین شرایطی حتی گاهی دختران به فکر انجام فعالیت در خارج از منزل و کسب درآمد می‌افتند. از این رو گروهی که هوش کمتری دارند، خیلی سریع در دام قاچاقچیان و سوء‌استفاده‌کنندگان می‌افتند. این افراد برای این که نوجوانان را وادار به ادامه کار کنند، آنها را آلوده می‌کنند.
 
متأسفانه گروهی از دختران هم گمان می‌کنند باید حق نداشته خود را به دست بیاورند و به همین دلیل به جای این که تلاش کنند در مسائل مهم مانند مسائل علمی، اقتصادی، معنوی و مواردی از این دست قله‌ها را درنوردند، برعکس عمل می‌کنند. یعنی به سوی سقوط و شیب‌های مشکل‌دار حرکت می‌کنند. در واقع حرکت در سرازیری همواره راحت‌تر از حرکت در سربالایی است. طبعاً یکی از راه‌های رفتن به سمت دره، گرایش به اعتیاد مواد مخدر و مواد محرک است.
 
دلیل دیگر این است که امروزه دیدگاه خانواده‌ها نسبت به فرزندان دختر در مقایسه با نسل‌های قبل مثبت‌تر شده است. قوانین خانواده در مورد آنها ساده‌تر شده و حتی می‌بینیم که برخی دختران اجازه دارند ساعت دیرتری به خانه برگردند. اینها آزادی‌های بیشتری است که اگر بستر فرهنگی آن فراهم نباشد، به بروز مشکلات زیادی منجر خواهد شد. از طرف دیگر نبود امکان تفریحات سالم برای دختران در مقایسه با پسرها به دلیل مسائل فرهنگی و اقتصادی باعث شده برخی از دختران مصرف مواد مخدر را به عنوان یک تفریح در نظر بگیرند. برای مثال پسرها می‌توانند با یک توپ در خیابان به فعالیت ورزشی و تفریح سالم بپردازند اما دختران این امکان را ندارند. از طرف دیگر خانواده‌هایی عمدتاً خانواده‌های دهه ۴۰ و ۵۰ هستند که اصطلاحاً دختران دم بخت دارند. آنها مشکلات زیادی نظیر مشکلات اقتصادی و معیشتی و ... را تجربه کرده‌اند و حالا  اصطلاحاً از آن سمت بوم افتاده‌اند و با دادن امکانات بیش از اندازه مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده‌اند. این را هم فراموش نکنیم که یکی از نظریه‌هایی که در بحث اعتیاد مطرح می‌شود از دست دادن شیء محبوب است. خیلی از مواقع این از دست دادن خیالی است مانند از دست دادن محبت، عشق و نگاه والدین که می‌تواند در پرتو اختلالات و اختلافات بین خانواده‌ها وجود داشته باشد. در حقیقت دختر خانواده حس می‌کند همه چیز را از دست داده و این ترس باعث می‌شود به دنبال جایگزین که احتمالاً مواد مخدر خواهد بود، برود.
 
برخی از آمار نشان می‌دهد بیشترین زنان معتاد در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار دارند؛ در حالی که در این سن دختران نیازمند کسب مهارت‌های مربوط به همسرداری و فرزندپروری هستند تا جامعه با آسیب‌های کمتری مواجه باشد. شما این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟
 
طبق آمار نزدیک ۹۸ درصد دروازه ورود به سمت اعتیاد از سیگار و قلیان عبور می‌کند. معمولا می‌بینیم شروع اعتیاد بین دختران جوان که عمدتا با سیگار و قلیان آغاز می‌شود، بارقه‌های خود را در دوران نوجوانی نشان می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که لزوماً و حتماً در دوران نوجوانی ابتلا صورت می‌گیرد. اما می‌توان گفت به طور عمده شروع بحث اعتیاد در اوایل  دوران نوجوانی  است و در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی به حداکثر خود می‌رسد و این زمانی است که دختر جدای از علم آموزی باید به کسب مهارت‌های زندگی بپردازد. خانه‌داری و فرزندپروری را بیاموزد و متأسفانه اعتیاد مانع از کسب این مهارت‌ها خواهد شد و چنین فردی نمی‌تواند مسئولیت سنگین خود را بخوبی انجام دهد. اینجاست که ما علاوه بر نگرانی برای او نگران نسل‌های بعدی هم خواهیم شد.
 
همان طور که اشاره کردید مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در گرایش دختران به اعتیاد مؤثر است. آیا می‌توان گفت سطح تحصیلی دختران هم در گرایش آنها به اعتیاد مؤثر است؟ اگر این گونه است، بیشتر در میان کدام قشر از جامعه می‌شود؟
 
بررسی‌ها نشان می‌دهد که عمدتاً کسانی که از قشر فرهنگی تحصیلاتی بالاتری هستند کمتر به سمت مواد مخدر کشیده می‌شوند. به عبارتی یک رابطه معکوس میان تحصیلات و ابتلا به اعتیاد وجود دارد البته این بدان معنا نیست که همه تحصیلکرده‌ها سلامت هستند و آنهایی که تحصیلاتشان پایین است یا تحصیلاتی ندارند، معتاد هستند. اما به نظر می‌رسد داشتن اطلاعات و حضور در محیط‌های علمی و ارتباط با کسانی که کرسی‌های دانشگاهی را اشغال کرده‌اند و مواردی از این دست، نگاهی فراخ‌تر و بازتر به فرد می‌دهد و باعث می‌شود با علم بیشتر به موارد متفاوت من جمله خطرات ابتلا به اعتیاد نگاه  کند و طبیعتاً به سمت اعتیاد حرکت نکند.
 
با توجه به وفور انواع مواد مخدر صنعتی در جامعه و دسترسی آسان به آنها، به خانواده‌ها چه توصیه‌ای دارید آیا خانواده‌ها باید آموزش خاصی ببینند تا مانع معتادشدن فرزندان‌شان شوند؟
 
توصیه من این است که در درجه اول خانواده‌ها باید حتی‌الامکان از نظر سلامت جسم و روان خود را پاک نگه دارند. چون اولین معلم فرزندان والدین هستند. از طرف دیگر محدودیت‌ها در خانواده باید به‌درستی تعریف شود. اگر چیزی را از فرزندمان می‌گیریم باید جایگزین مناسبی برای آن داشته باشیم. مثلاً اگر به دلیل تردیدی که نسبت به دوستان فرزندمان داریم تفریح یا زمانی را که دوست دارد با آن دوستان بگذراند حذف می‌کنیم باید با بازی و تفریح و سرگرمی که دوست دارد این خلأ را پر کنیم و اصطلاحاً اوقات فراغت فرزندمان را به‌درستی پرکنیم. نمی‌توانیم با زور و ارعاب و تهدید چیزی را از او بگیریم و برای پرکردن خلأ ناشی از آن اقدامی نکنیم. بنابراین باید شرایط مناسب را مهیا کنیم. از سوی دیگر آموزش‌ها می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. آموزش می‌تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد. برای مثال درباره موضوعی که در تلویزیون دیده‌ایم به طور غیر مستقیم با فرزندان صحبت کنیم. این رفتار در بازسازی و بهسازی ساختار تفکر او بسیار تأثیرگذار است. در حالی که نصیحت‌های مکرر می‌تواند آنها را فراری کند.
 
از سوی دیگر خانواده باید بر دانش و آگاهی‌های خود بیفزاید. برخی نشانه‌ها که از گذشته در برنامه‌های رادیو و تلویزیون برای اعتیاد یک فرد عنوان می‌شد در جامعه کنونی دیگر تاریخ مصرف ندارد. مثلاً ما همیشه فرد معتاد را به عنوان کسی می‌شناختیم که کتش روی دوشش است و نمی‌تواند درست راه برود یا حرف بزند. امروزه برخی از انواع اعتیاد چنین نشانه‌هایی دارند اما لزوماً همه آنها این گونه نیستند. خیلی از موادی که امروزه استفاده می‌شود نه بو دارد و نه دود. دیگر آن حالت‌های بی‌حالی، کرختی و خماری را به وجود نمی‌آورد بلکه شاید فرد شب‌زنده‌داری بیشتری را تجربه کند. پوستش متورم و چشمانش قرمز شوند. مشکل عدم تمرکز پیدا کند یا برعکس ساعت‌های متمادی مطالعه کند. دچار گر گرفتگی شود یا پرخاشگر و بی‌انگیزه شود. همه اینها نشانه‌هایی هستند که خانواده‌ها باید به آنها توجه و به‌موقع اقدام کنند تا از آسیب فرزندشان پیشگیری کنند.»

نمونه ای از ضرورت برقراری "نظام تأمین اجتماعی" در جامعه ای معقول و عادلانه

ماه‌ها است اجاره خانه عقب افتاده و صاحبخانه مدام تماس می‌گیرد و واقعا نمی‌دانم باید دردم را به چه کسی بگویم. بسته به وضعیت جسمی و نظر دکتر هفته‌ای سه یا چهار روز فیزیوتراپی می‌کنم و توان پرداخت هزینه‌های آن را ندارم.

هیچکس در این روز‌ها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم.

به گزارش میزان، رضا رویگری پیرامون آخرین وضعیت سلامتی خود گفت: این روز‌ها در خانه‌ام و مریض و وضع مالی خوبی هم ندارم. فیزیوتراپی و هزینه اجاره خانه و هزینه‌های روزمره زندگی توان من را گرفته و روز‌های سختی را می‌گذرانم.

وی در همین راستا افزود: هیچکس در این روز‌ها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم و هنوز نفس می‌کشم. تا وقتی که می‌توانستم کار کنم از من کار کشیدند و حالا که به سختی راه رسیده‌ام گوشه خانه افتاده‌ام و کسی خبری از من نمی‌گیرد. این همه سال برای هنر و فرهنگ این مملک و مردم خوبم زحمت کشیدم، اما در آخر این وضعیت من است. کار‌های خوب ارزشی و مهمی را بازی کردم که بسیاری از بازیگران در کارنامه خودشان این مجموعه‌هایی که من کار کردم را ندارند.

بازیگر سریال «خورشید شب» بیان کرد: در این شرایط اقتصادی ناشی از کرونا آن‌ها که سالم هستند با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم می‌کنند دیگر چه برسد به من که توان فعالیت و کار کردن هم ندارم. ماه‌ها است اجاره خانه عقب افتاده و صاحبخانه مدام تماس می‌گیرد و واقعا نمی‌دانم باید دردم را به چه کسی بگویم. بسته به وضعیت جسمی و نظر دکتر هفته‌ای سه یا چهار روز فیزیوتراپی می‌کنم و توان پرداخت هزینه‌های آن را ندارم.

وی همچنین ابراز کرد: در خانه که هستم گاهی سریال‌های تلویزیونی را دنبال می‌کنم و خاطرات خوب گذشته با دوستان را مرور می‌کنم. زمانیکه توان بازیگری داشتم با عشق بازی می‌کردم و میزان دستمزد و مسائل مالی که الان برای خیلی از بازیگران مهم است برایم مهم نبود.

وی با اشاره به ضرورت واکسیناسیون سراسری بیان کرد: روزانه اخباری مربوط به کرونا را دنبال می‌کنم و از این اتفاقاتی که هر روزه شاهد آن هستیم ناراحتم. متاسفانه با شیوع ویروس کرونا از ابتدا تا الان خیلی از دوستان و همکاران و مردم عزیزمان را از دست دادیم. این موج جدید هم ظاهرا کشنده‌تر است و امیدوارم واکسیناسیون سراسری با جدیت و سریع‌تر انجام شود. من واکسن کرونا نزدم و نمی‌دانم در صورت مبتلا شدن چه کاری می‌توانم بکنم.

رضا رویگری خاطرنشان کرد: امیدوارم مسئولان فرهنگی و دوستان از حال من باخبر شوند و در این وضعیت که به کمک نیاز دارم دریغ نکنند. سریال‌های «مختارنامه»، «معصومیت از دست رفته»، «سال‌های مشروطه»، سرود «ایران ایران» و ... را برای این مملکت و مردم انجام دادم. به لحاظ حرکتی مشکل دارم و هزینه‌های درمان هم بالا است. گاهی آرزو می‌کنم کاش بازیگری را کنار می‌گذاشتم تا شاید به این وضعیت دچار نمی‌شدم.

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

گروه اقتصادی: تورم 100و200درصدی در بازار اجاره، واقعیتی است که راه را برای اخراج گسترده مستأجران ضعیف و متوسط هموار کرده و در این وضعیت، به گواه مشاوران املاک، مستأجرانی که نتوانند از محل پس‌انداز و قرض یا فروش خودرو و طلا، هزینه اضافه شده به قرارداد اجاره را تأمین ‌کنند، به‌راحتی از متن شهر به بافت حاشیه‌ای و شهرهای حومه‌ای اخراج می‌شوند.
اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!
به‌گزارش همشهری، کوچ اجباری مستأجران به محلات پایین‌تر که چند سالی است در فصل تابستان داغ می‌شود، حالا با شدتی بیشتر و ابعادی بزرگ‌تر در حال تکرار است؛ بنا به مشاهدات میدانی، حالا دیگر بحث کوچ به محله یا خیابان پایین‌تر مطرح نیست و دایره این کوچ تا بیرون از شهر نیز کشیده شده است. البته این روایت‌ها در نگاه اول می‌تواند انگ سیاه‌نمایی بخورد اما حداقل از نگاه نگارنده که علاوه بر گزارش‌های میدانی مکرر، شاهد بروز این اتفاق برای بخشی از بدنه تحریریه روزنامه نیز بوده، این گزارش نمایی گویا از وضعیت واقعی مستأجران در کلانشهرهاست.
مستأجران؛ درآمد ریالی و خرج دلاری
در 3سال اخیر، قیمت‌ها در اقتصاد ایران فارغ از وضعیت درآمدی و قدرت خرید مصرف‌کنندگان، عمدتا براساس هم‌سنجی با ارزش دلار رشد کرده و اگرچه ازنظر ریالی چندین برابر قبل شده است، ازلحاظ ارزش دلاری، چندان بالاتر از ارزش 3تا4سال پیش قرار ندارد؛ بااین‌وجود، به‌واسطه ریالی بودن درآمد در اقتصاد ما، بخش عمده جامعه ایرانی باید تاوان تورم 700درصدی نرخ ارز را بپردازند و به‌خصوص در طبقات ضعیف و متوسط، گرانی بی‌سابقه‌ای را تجربه ‌کنند. بزرگ‌ترین دام هزینه‌ای اقتصاد ایران برای این دهک‌ها، هزینه تأمین مسکن است که گاه بیش از تمام درآمد شغل اصلی خانوار را می‌بلعد و آنها را وادار به پذیرش شغل دوم و سوم می‌کند.
وضعیت فعلی بازار اجاره، تصویر تمام‌قد از فشاری است که در اقتصاد ایران به طبقه اجاره‌نشین وارد شده یا به‌زودی به آنها تحمیل خواهد شد؛ واقعیتی که مشاوران املاک نیز به آن اشاره می‌کنند، بی‌رحمی عجیب و بی‌سابقه بازار اجاره است که فقط بر مبنای ارزش مسکن و بازدهی مورد‌انتظار موجران از این سرمایه‌گذاری کلان تعیین می‌شود و آمار و ارقام آن با درآمد و پس‌انداز هیچ مستأجری جور درنمی‌آید. به گزارش همشهری، دستمزد مصوب قانون کار برای یک کارگر سرپرست خانوار 4نفره حدود 4.2میلیون تومان است و حتی در کلانشهرها نیز میانگین مزد کارگران و حقوق‌بگیران از 7تا10میلیون تومان در‌ ماه فراتر نمی‌رود اما با شرایط فعلی بازار اجاره، بحران درآمد ریالی و خرج دلاری مستأجران بالا گرفته و کل این مبالغ نیز کفاف پرداخت هزینه اجاره را نمی‌دهد.
قهر کلانشهرها با طبقه متوسط
با قیمت‌های فعلی بازار اجاره، دخل‌وخرج طبقه متوسط به‌خصوص در کلانشهرها همخوانی ندارد؛ به همین واسطه، مشاوران املاک معتقدند در دوره پیش‌رو و پس از اتمام دوره کرونا که مصوبه تمدید اجباری قراردادهای اجاره نیز ابطال می‌شود، اخراج مستأجران ضعیف و طبقه متوسط از شهرها با سرعت بیشتری اجرا خواهد شد. یکی از مشاوران املاک تهران در گفت‌وگوی تلفنی با همشهری می‌گوید: بازار اجاره فعلا به‌شدت کساد است و فقط مستأجران خانه‌اولی و کسانی که به هر دلیلی موفق به تمدید اجباری قرارداد قبلی خود نشده‌اند به‌دنبال یافتن مورد اجاره هستند؛ اما در همین بازار کساد نیز تورم بازار به‌قدری است که کمتر کسی می‌تواند در محله قبلی خود یا مناطقی که قبلا با طبقه درآمدی او متناسب بود، خانه اجاره کند.
او می‌افزاید: بازار اجاره در مواجهه با قشر حقوق‌بگیر، شمشیر را از رو بسته و اغلب مستأجران ناچار به شکست در این مصاف هستند؛ چراکه قیمت اجاره فعلا نسبت به سال قبل 3تا4برابر شده و عملا قدرت خرید هیچ‌یک از مستأجران طبقه متوسط شهری با این میزان افزایش همخوانی ندارد. به عقیده او، مستأجران قربانی پروژه گران‌سازی کلانشهرها شده‌اند و در حال اخراج از کلانشهرها به‌خصوص تهران هستند. این اتفاق، به‌نوعی نسل‌کشی مستأجران طبقات ضعیف و متوسط در شهرهاست که بدون کمترین دخالت از سوی دولت و مسئولان در حال اجراست.

اقتصاد، در راه هندی شدن/محمد طبیبیان

اگر بگویم در مسیر «هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسان‌ها هم دارد هندی می شود، چهره‌ها در اثر ضعف تغذیه مستمر به دلیل گرانی مواد غذایی و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.

محمد طبیبیان*؛ اقتصاددان - روزنامه آرمان ملی
 این که یک ملت فقیر شود رخداد دردناکی است اما عجیب و غریب نیست؛ همان‌طور که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشورها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.

می‌توان این راه را طی کرد بدون سر و صدا، فقط گاه‌گاهی با یک رخداد چشم باز می‌کنیم و متوجه می‌شویم به آنجا نزدیک‌تر شده‌ایم.
 
اخیراً اتوبوسی واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی کشته شدند و بسیار خانواده‌هایی عزادار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیک‌ها و قطعات یک عامل مهم بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل، قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند یعنی موجودی امکانات حمل‌ونقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کارگاه‌ها و کارخانه‌ها هم با مشکل فرسایش ماشین‌آلات و ابزار روبه‌رو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.

 این فقیر شدنِ خاموش در بسیاری از خانه‌های ما هم در جریان است. مصداقی بگویم:
سه سال پیش سماوری خریدم ۲۲۰ هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم می‌گوید ۳۵۰ هزار تومان. خود سماور اگر پیدا کردید ۲.۵ میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم.
 
یک سطل کف‌شور پدالی سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار تومان بود که شکست، امروز صبح فروشنده گفت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از ۲۰ سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از ۶۰ میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد؛ نخواهم خرید.
 
جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه بازنشسته هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید درآمد ماهانه بسیاری از ما  طی سه چهار سال به یک‌سوم رسیده. وقتی به زیر ۱۰۰ دلار در ماه رسید چشم باز می‌کنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.

 اگر بگویم در مسیر «به سمت هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسان‌ها هم دارد هندی می شود، چهره‌ها در اثر ضعف تغذیه مستمر که گرانی مواد غذایی به تدریج سبب می‌شود. و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.

سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه فعالیت‌هایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیده‌ایم گفته‌ای هدف برنامه این است که طی ۲۰ سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زود تر از ژاپن جلو بزنیم.
 
گفتم من چنین مطلبی را بیان نکرده‌ام تصور هم نمی‌کنم تا ۵۰ سال دیگر هم به ژاپن برسیم. اکنون ۴۰ سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیده‌ایم به سمت هند. آن دانشجویان را هم خبر دارم در کانادا زندگی می‌کنند، به ژاپن‌شان رسیده‌اند. هند هم دارد پیشرفت می‌کند، نگرانی من این است که به سمت پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقب‌تر بیابیم.

 دقت کردید در مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری کسی از بلندنظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ همه در حد قول تامین مقداری پول کمک معاش یا قول‌های محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند.

 شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مسمتر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.

پیش بینی تابستانی گرم و کم آب و کم سابقه

تابستانی بی سابقه در نیم قرن اخیر

تابستانی بی سابقه در نیم قرن اخیر
گروه جامعه: صدای زنگ بی آبی از حالا و قبل از فرا رسیدن فصل گرم تابستان بلند شده و خبر از بحرانی شدن وضعیت کشور در روزهای آتی می‌دهد؛ طبق گفته کارشناسان به علت کاهش باران در پاییز و زمستان ۹۹ و کاهش ذخایر سدها و ذخایر برف در ارتفاعات زاگرس و البرز، شرایط آبی کشور در سال ۱۴۰۰ اصلا مطلوب نیست.
همچنین با توجه به پیش‌بینی پژوهشکده اقلیم‌ شناسی شهرهایی از جمله اراک، اصفهان، بندرعباس، تهران، شیراز، کرمان، مشهد، همدان، یزد، قزوین، قم و کرج  نیز تابستان ۱۴۰۰ با بحران تأمین آب مواجه خواهند شد.

محمدرضا محبوب فر کارشناس محیط زیست  با اشاره به اینکه مصرف بی رویه آب و مدیریت نادرست منابع آبی باعث به وجود آمدن بحران کم آبی در ایران شده است، اظهار کرد: کشور ما از سال ۱۴۰۰ وارد ورشکستگی دائمی و همیشگی آب شده است. همه آب‌های ایران اعم از سطحی و زیرزمینی مصرف شده‌اند و آبی در طبیعت نمانده است و حق آبه‌ای هم نیست که در اختیار محیط زیست قرار گیرد.

او در ادامه بیان کرد: همین موضوع وضعیت آب و برق کشور را در معرض خطر قرار داده است و در صورتی که گشایشی حاصل نشود، این مسئله منجر به بروز بحران در مناطق روستایی و شهری خواهد شد که می‌تواند وضعیت کشور را در بخش مرکزی، غربی و جنوبی ایران متزلزل سازد.این کارشناس محیط زیست تصریح کرد: مردم باید آگاه باشند که امسال خشک‌ترین تابستان ۵۰ سال اخیر را تجربه می‌کنند. خرداد در حالی به نیمه می‌رسد که برخی از استان‌های کشور دمای هوای بالای ۴٠ درجه را تجربه می‌کنند و گرمای پیش رو در همه مناطق ایران به صورت میانگین بین ۲ تا ۳ درجه بالاتر از حد معمول و در دوره ۱۰ ساله بی سابقه بوده است.

محبوب فر تشریح کرد: ورشکستگی آبی سرزمین ایران به گونه‌ای است که این روز‌ها حتی آبی برای مصرف شرب مردم در روستا‌ها و شهر‌های مرزی و دورافتاده و همچنین شهر‌ها و روستا‌های مناطق جغرافیایی نسبتا پربارش و حاصلخیز کشور باقی نمانده است.

او افزود: همچنین از سال ۹۶ دو سوم سرمایه اصناف و بنگاه‌های اقتصادی در ایران از بین رفته است و ۸۰ درصد اصناف در آستانه ورشکستگی هستند. این روز‌ها خاموشی‌های گسترده در سطح کشور، واحد‌های صنفی، صنایع و کارخانه‌ها را با مشکلات عدیده‌ای از حیث تولید و ارائه خدمات و تعطیلی‌های مداوم و ضرر و زیان‌های میلیاردی مواجه ساخته است.این کارشناس محیط زیست با اشاره به قطعی برق در روز‌های گذشته تصریح کرد: هفته‌های آینده همزمان با ورود به فصل گرم سال قطعی‌ها از سر گرفته و دامنه آن نیز در فصل تابستان گسترده‌تر خواهد شد، خاموشی‌ها یکی از اتفاقات ناگوار تابستان امسال هستند و علاوه بر آن جیره‌بندی آب در حداقل ۲۵۰ نقطه شهری کشور اتفاق خواهد افتاد.