واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر: نه فقط راهنمای عمل حاکمان که «سند مطالبه گری مردمان»

«لشکریان»، به فرمان خدا دژهای استوار مردم اند و زینت «حاکمان». دین به آن ها عزت یابد و کار مردم جز به آن ها استقامت نپذیرد.

عصر ایران -آنگاه که امام علی (ع) ، مالک اشتر را به حکوت مصر گمارد، نامه ای به او نوشت که عهدنامه حکومتگری است. این نامه، حاوی اصول حکومت و مدیریت است و خواندن آن به هر که مسوولیتی در هر سطحی دارد - از عالی ترین مناصب حکومتی تا مدیریت یک شرکت کوچک - افق بازتری می دهد. 

بند بند نامه، که 14 قرن پیش نوشته شده است، چنان تازه و بدیع است که آن را به دستورالعملی برای مدیریت در همه زمان ها و مکان ها تبدیل کرده است.

مالک اشتر، در مسیر مصر توسط عوامل معاویه مسموم شد و به شهادت رسید.

این نامه را بخوانید و اجرایش را از حاکمان خود بخواهید                                                  مالک اشتر در سریال امام علی(ع)

خلاصه ای از این نامه را که در برگیرنده مهم ترین بخش های این سند پر افتخار انسانی است، می خوانید:

به نام خداوند بخشاینده مهربان

این فرمانی است از بنده خدا، علی امیرالمؤمنین به مالک بن حارث اشتر نخعی در پیمانی که با او می نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها فرمان می دهم. او را فرمان می دهم که زمام نفس خویش در برابر شهوت ها به دست گیرد و از سرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.

ای مالک! مهربانی به مردم و دوست داشتن آن ها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز.
چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان (مردم) دو گروهند یا هم کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.

از مردم خطاها سر خواهد زد و لغزش هایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.

هر گاه کسی را بخشودی، از کرده خود پشیمان مشو و هر گاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش.

هرگز به خشمی، که از آن، امکان رهایی هست، مشتاب و مگوی که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود. زیرا، چنین پنداری سبب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست.

هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آن ها توانایی نیست.

هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خدا دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

باید که محبوب ترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر بود و با عدالت دم سازتر و خشنودی مردم را در پی داشته باشد زیرا خشم توده های مردم، خشنودی نزدیکان را زیر پای بسپرد و حال آن که، خشم نزدیکان اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد.

خواص و نزدیکان کسانی هستند که به هنگام فراخی و آسایش بر دوش والی باری گران اند و چون حادثه ای پیش آید کمتر از هر کس به یاری اش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والی می طلبند و اگر عطایی یابند، کمتر از همه سپاس می گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش می پذیرند. در برابر سختی های روزگار، شکیبایی شان بس اندک است. اما ستون دین و انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد.

 تا توانی عیب های دیگران را بپوشان، تا خداوند عیب های تو را که خواهی از مردم مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر کینه ای را بگشای و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مکن. زیرا سخن چین، خیانتکار است، هر چند،خود را چون نیک خواهان وانماید.

با بخیلان رای مزن که تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان، زیرا حرص و طمع را در چشم تو می آرایند.

باید که برگزیده ترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایی که خداوند بر دوستانش نمی پسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند، سپس، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشده ای، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد.

 بهترین چیزی که حسن ظن والی را نسبت به مردمش سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق مردم و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایی که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن مردم برای تو فراهم آید. زیرا حسن ظن آنان، رنج بسیاری را از تو دور می سازد. 

 با دانشمندان و حکیمان، فراوان، گفتگو کن.

بدان، که مردم را صنف هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و از یکدیگر بی نیاز نباشند:

- لشکریان، به فرمان خدا دژهای استوار مردم اند و زینت حاکمان. دین به آن ها عزت یابد و راه ها به آن ها امن گردد و کار مردم جز به آن ها استقامت نپذیرد. و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد.

- این دو صنف، برپای نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان و کارگزاران و دبیران اند، اینان عقدها و معاهده ها را می بندند و منافع حکومت را گرد می آورند و در هر کار، چه خصوصی و چه عمومی، به آن ها متکی توان بود. 

- این ها که برشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران که گردهم می آیند و تا سودی حاصل کنند، بازارها را برپای می دارند و به کارهایی که دیگران در انجام دادن آن ها ناتوان اند امور مردم را سامان می دهند.

- آن گاه، صنف فرودین، یعنی نیازمندان و مسکینان اند و سزاوار است که والی آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند.

در نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف، گشایشی است. و هر یک را بر والی حقی است، آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد.


 از لشکریان خود آن را که در نظرت نیک خواه ترین آن ها به خدا و پیامبر او و امام توست، به کار برگمار. اینان باید پاکدامن ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آن ها پوزش خواهند، آرامش یابند. به ناتوانان، مهربان و بر زورمندان، سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیزد و نرمیشان برجای ننشاند.

 باید که بهترین مایه شادمانی والیان برپای داشتن عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن دوستی در میان افراد مردم. و این دوستی پدید نیاید، مگر به سلامت دل هاشان. ونیکخواهی شان درست نبود، مگر آنگاه که برای کارهای خود بر گرد والیان خود باشند و بار دولت ایشان را بر دوش خویش سنگین نشمارند.

پس امیدهایشان را نیک برآور و پیوسته به نیکیشان بستای و رنج هایی را که تحمل کرده اند، همواره بر زبان آر، زیرا یاد کردن از کارهای نیکشان، دلیران را برمی انگیزد و از کارماندگان را به کار ترغیب می کند ان شاء الله. 

 قاضی تو باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش از همه به دلیل متکی باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و در کشف حقیقت، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد، قاطع رای دهد. چرب زبانی و ستایش به خودپسندیش نکشاند. از تشویق و ترغیب دیگران به یکی از دو طرف دعوا متمایل نشود. چنین کسان اندک به دست آیند، پس داوری مردی چون او را نیکو تعهد کن و نیکو نگهدار. و در بذل مال به او، گشاده دستی به خرج ده تا گرفتاریش برطرف شود و نیازش به مردم نیفتد. و او را در نزد خود چنان منزلتی ده که نزدیکانت درباره او طمع نکنند و در نزد تو از آسیب دیگران در امان ماند.

در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی با آن ها. و بی مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رای خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، گونه ای از ستم و خیانت است.

کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربه و حیا هستند...در ارزاقشان بیفزای، زیرا فراوانی ارزاق، آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و از دست اندازی به مالی که در تصرف دارند، باز می دارد و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان بگمار. زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق مردم وامی دارد.

هر گاه یکی از کارگزاران دست به خیانت گشود باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی. سپس، خوار و ذلیلش سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ تهمت را بر گردنش آویزی.

در کار خراج (مالیات) نیکو نظر کن، به گونه ای که به صلاح خراجگزاران باشد... ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشی، زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هرگاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرو رفتن آن یا بی آبی، شکایت نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آنقدر که امید می داری که کارشان را سامان دهد.

 چه بسا کارها پیش آید که اگر رفع مشکل را بر عهده خود مردم گذاری، به خوشدلی به انجامش رسانند. زیرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش نهی، انجام دهند.

سپس، به دبیرانت نظر کن و بهترین آنان را بر کارهای خود بگمار و نامه هایی را که در آن تدبیرها و اسرار حکومتت آمده است، از جمع دبیران، به کسی اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر باشد... دبیر باید به پایگاه و مقام خویش در کارها آگاه باشد زیرا کسی که مقدار خویش را نداند، به طریق اولی، مقدار دیگران را نتواند شناخت. مباد که در گزینش آن ها بر فراست و اعتماد و حسن ظن خود تکیه کنی. زیرا مردان با ظاهر آرایی و نیکوخدمتی، خویشتن را در چشم والیان عزیز گردانند. ولی، در پس این ظاهر آراسته و خدمت نیکو، نه نشانی از نیکخواهی است و نه امانت... بر سر هر کاری از کارهای خود از میان ایشان، رئیسی برگمار. کسی که بزرگی کار مقهورش نسازد و بسیاری آن ها سبب پراکندگی خاطرش نشود. اگر در دبیران تو عیبی یافته شود و تو از آن غفلت کرده باشی، تو را به آن بازخواست کنند.

اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه وران بپذیر و درباره آن ها به کارگزارانت نیکو سفارش کن. خواه آن ها که بر یک جای مقیم اند و خواه آن ها که با سرمایه خویش این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج خود زندگی نمایند...اینان مردمی مسالمت جوی اند که نه از فتنه گری هایشان بیمی است و نه از شر و فسادشان وحشتی. در کارشان نظر کن، خواه در حضرت تو باشند یا در شهرهای تو. با این همه بدان که بسیاری از ایشان را روشی ناشایسته است و حریص اند و بخیل. احتکار می کنند و به میل خود برای کالای خود بها می گذارند، با این کار به مردم زیان می رسانند و برای والیان هم مایه ننگ و عیب هستند.

پس از احتکار منع کن که رسول الله(صلی الله علیه و آله) از آن منع کرده است و باید خرید و فروش به آسانی صورت گیرد و بر موازین عدل، به گونه ای که در بها، نه فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود. پس از آن که احتکار را ممنوع داشتی، اگر کسی باز هم دست به احتکار کالا زد، کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب عبرت دیگران گردد ولی کار به اسراف نکشد.

خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودین: کسانی که بیچارگان اند از مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمین گیران.در این طبقه، مردمی هستند سائل و مردمی هستند، که در عین نیاز روی سؤال ندارند. خداوند حقی برای ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که آن را رعایت کنی، پس، در نگهداشت آن بکوش. برای اینان در بیت المال خود حقی مقرر دار و نیز بخشی از غلات اراضی خالصه اسلام را، در هر شهری، به آنان اختصاص ده. زیرا برای دورترینشان همان حقی است که نزدیکترینشان از آن برخوردارند... کسانی از امینان خود را که خدای ترس و فروتن باشند، برای نگریستن در کارهای فقیران برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.

تیماردار یتیمان باش و غمخوار پیران از کار افتاده که بیچاره اند و دست سؤال پیش کس دراز نکنند.

برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان پردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد و بفرمای تا یاران و نگهبانان به یک سو شوند، تا مراجعه کنندگان بی هراس و بی لکنت زبان سخن خویش بگوید که من از رسول الله(صلی الله علیه و آله) بارها شنیدم که می گفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیردست نتواند بدون لکنت زبان حق خود را از قوی دست بستاند.

اگر چیزی می بخشی، چنان بخش که گویی تو را گوارا افتاده است و اگر منع می کنی، باید که منع تو با مهربانی و پوزش خواهی همراه بود.

کار هر روز را در همان روز به انجام رسان، زیرا هر روز را کاری است خاص خود.

باید در اقامه فرایضی، که خاص خداوند است، نیت خویش خالص گردانی و در اوقاتی باشد که بدان اختصاص دارد. پس در بخشی از شبانه روز، تن خود را در طاعت خدای بگمار و اعمالی را که سبب نزدیکی تو به خدای می شود به انجام رسان و بکوش تا اعمالت بی هیچ عیب و نقصی گزارده آید، هر چند، سبب فرسودن جسم تو گردد. چون با مردم نماز می گزاری، چنان مکن که آنان را رنجیده سازی یا نمازت را ضایع گردانی، زیرا برخی از نمازگزاران بیمارند و برخی نیازمند. از رسول الله(صلی الله علیه و آله)هنگامی که مرا به یمن می فرستاد، پرسیدم که چگونه با مردم نمازگزارم؟ فرمود: به قدر توان ناتوان ترین آن ها و بر مؤمنان مهربان باش.

به هر حال، روی پوشیدنت از مردم به دراز نکشد، زیرا روی پوشیدن والیان از مردم خود، گونه ای نامهربانی است به آن ها و سبب می شود که از امور ملک آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختی ها و رنج های آنان آگاه شود؟

و بدان، که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتری جویی و گردنکشی است و در معاملت با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطع موجبات آن صفات قطع کن. به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده، مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی بندند که صاحبان زمین های مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند. پس لذت و گوارایی، نصیب ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره تو گردد.

اجرای حق را درباره هر که باشد، چه خویشاوند و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایی به خرج ده که خداوند پاداش شکیبایی تو را خواهد داد.هر چند، در اجرای عدالت، خویشاوندان و نزدیکان تو را زیان رسد. 

اگر مردم بر تو به ستمگری گمان برد، عذر خود را به آشکارا با آنان در میان نه و با این کار از بدگمانی شان بکاه، که چون چنین کنی، خود را به عدالت پروده ای و با مردم مدارا نموده ای. عذری که می آوری سبب می شود که تو به مقصود خود رسی و آنان نیز به حق راه یابند.

اگر دشمن ات تو را به صلح فراخواند، از آن روی برمتاب که خشنودی خدای در آن نهفته است. صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج برهاند و کشورت را امنیت بخشد. ولی، پس از پیمان صلح، از دشمن برحذر باش و نیک برحذر باش. زیرا دشمن، چه بسا نزدیکی کند تا تو را به غفلت فرو گیرد. پس دوراندیشی را از دست منه و حسن ظن را به یک سو نه و اگر میان خود و دشمنت پیمان دوستی بستی و امانش دادی به عهد خویش وفا کن و امانی را که داده ای، نیک، رعایت نمای.

در برابر پیمانی که بسته ای و امانی که داده ای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک از واجبات خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید، در آن همداستان و همرای هستند، بزرگ تر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای به عهد را در میان خود لازم می شمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی را دریافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفته ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان مفریب. زیرا تنها نادانان شقی در برابر خدای تعالی، دلیری کنند.

 پیمانی مبند که در آن تاویل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار کردن پیمان برای بر هم زدنش به عبارت های دو پهلو که در آن ها ایهامی باشد، تکیه منمای.

بپرهیز از خون ها و خونریزی های بناحق. زیرا هیچ چیز، بیش از خونریزی بناحق، موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد.

خداوند سبحان، چون در روز حساب به داوری در میان مردم پردازد، نخستین داوری او درباره خون هایی است که مردم از یکدیگر ریخته اند. پس مباد که حکومت خود را با ریختن خون حرام تقویت کنی، زیرا ریختن چنان خونی نه تنها حکومت را ناتوان و سست سازد، بلکه آن را از میان برمی دارد یا به دیگران می سپارد.

از خودپسندی و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگی به ستایش و چرب زبانی های دیگران، پرهیز کن، زیرا یکی از بهترین فرصت های شیطان است برای تاختن تا کردارهای نیکوی نیکوکاران را نابود سازد.

زنهار از این که به احسان خود بر مردم منت گذاری یا آنچه برای آن ها کرده ای، بزرگش شماری یا وعده دهی و خلاف آن کنی...خدای تعالی می فرماید: خداوند سخت به خشم می آید که چیزی بگویید و به جای نیاورید.

از شتاب کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آن ها بپرهیز و نیز، از سستی در انجام دادن کاری که زمان آن فرا رسیده است و از لجاج و اصرار در کاری که سررشته اش ناپیدا بود و از سستی کردن در کارها، هنگامی که راه رسیدن به هدف باز و روشن است، حذر نمای. پس هر چیز را به جای خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام رسان.

و بپرهیز از این که به خود اختصاص دهی، چیزی را که همگان را در آن حقی است یا خود را به نادانی زنی در آنچه توجه تو به آن ضروری است و همه از آن آگاه اند. زیرا بزودی آن را از تو می ستانند و به دیگری می دهند.زودا که بینی که داد مظلومان را از تو می ستانند.

به هنگام خشم خویشتندار باش و از شدت تندی و تیزی خود بکاه و دست به روی کس بر مدار و سخن زشت بر زبان میاور و از این همه، خود را در امان دار باز ایستادن از دشنام گویی و به تاخیرافکندن قهر خصم، تا خشمت فرو نشیند و زمام اختیارت به دستت آید.

از خدای می طلبم که به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هر مطلوبی مرا و تو را توفیق دهد به چیزی که خشنودیش در آن است، از داشتن عذری آشکار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیک در میان بندگانش و نشانه های نیک در بلادش و کمال نعمت او و فراوانی کرمش. و اینکه کار من و تو را به سعادت و شهادت به پایان رساند، به آنچه در نزد اوست مشتاقیم.

امیرالمومنین به چه کسانی سخت می‌گرفت؟

امیرالمومنین به چه کسانی سخت می‌گرفت؟

می‌گفتند علی(ع) سختگیر است! و راست می‌گفتند، علی سختگیر بود! اما نمی‌گفتند و به مصلحت خویش نمی‌دیدند که بگویند علی بر چه کسانی سخت می‌گیرد؟
 
به گزارش رجانیوز، امروز سالروز واقعه تلخی است که سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری در مسجد کوفه اتفاق افتاد و شمشیر‌ی که همه کفر و پلیدی را نمایندگی می‌کرد، بر فرق مولایمان امیر مومنان‌(ع) که همه فضیلت‌ها در وجود مبارکش جمع بود، فرود آمد... امروز که در غم مولایمان‌(ع) به سوگ نشسته‌ایم، بخشی از یک یادداشت درباره حضرت امیرالمومنین(ع) را می خوانیم.
«می‌گفتند علی(ع) سختگیر است! و راست می‌گفتند، علی سختگیر بود! اما نمی‌گفتند و به مصلحت خویش نمی‌دیدند که بگویند علی بر چه کسانی سخت می‌گیرد؟ مولای ما، امیرمومنان(ع) که برای آسایش و آرامش مردم، با آسایش و آرامش وداع گفته بود. وقتی حرامیان در بخشی از سرزمین پهناور تحت حاکمیت او، خلخالی از پای دختری بیرون آورده بودند، چهره به آتش تنور نزدیک کرده و به مکافات گناهی که دیگران مرتکب شده بودند، خود را ملامت کرده بود.
 
با آن کودک یتیم که پدر از دست داده بود، به بازی کودکانه پرداخته، و او را بر پشت خویش نشانده و سواری داده بود.
 
 وقتی شنید حاکم بصره که گمارده او بود با اشراف و ثروتمندان همسفره شده و بر خوان آنان نشسته است، دست به قلم برده و خطاب به او نوشته بود «امام شما به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است» و آورده بود «هوا و هوس هرگز بر من چیره نشده است و نخواهد شد، حرص و آز مرا وادار نخواهد کرد که خوراک نیکو برگزینم، در حالی که شاید در گوشه‌ای از سرزمین حجاز یا یمامه، کسی باشد که حسرت گُرده نانی ببرد و هرگز سیر نخورد...
 
من سیر بخوابم و در اطراف و پیرامون من، شکم‌های گرسنه یا جگرهای سوخته باشند؟ آیا سزاوار است به این بسنده کنم که بگویند امیرمومنان است ولی در ناگواری‌های روزگار شریک آنان نباشم، یا در سختی‌های زندگی، اسوه‌ای برای آنها نباشم؟»... در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری خود، به صراحت فرمود: آنانی که از بیت‌المال مسلمین، اموالی را به ناحق برگرفته‌اند، حتی اگر از آن خشتی تهیه کرده و در ساختن بنایی به کار برده باشند، از آنها باز خواهم ستاند و یا در نامه‌ای به «اشعث بن قیس» که والی حضرت در آذربایجان بود، به ملامت و با تحکم نوشت: «این منصب، طعمه نیست، بلکه امانتی است که بر گردن تو آویخته است».
 
طلحه و زبیر بعد از آنکه با پاسخ به شدت منفی امیرمومنان در قبال زیاده‌خواهی خود از بیت‌المال مسلمین رو‌به‌رو شدند، از علی روی برگرداندند و غائله جمل را برپا کردند. ابوموسی اشعری را گفته‌اند انسانی ساده‌لوح بود و از این روی در حکمیت فریب عمروعاص را خورد و خلافت را به معاویه سپرد. اما، تاریخ حکایت دیگری نیز دارد و آن، اینکه ابوموسی از مال‌اندوزان و ثروتمندان بود تا آنجا که وقتی از شهری به شهر دیگر کوچ می‌کرد، چندین شتر، اموال او را حمل می‌کردند. به یقین حصیر و گلیم و آفتابه و لگن را با خود از این شهر به آن شهر نمی‌کشید و اموالی که همراه خویش منتقل می‌کرد، اشیاء گرانبها و زر و سیم بسیار بود. آیا شخص ثروتمندی با این خصوصیات می‌توانست به حاکمیت مولا علی(ع) تن بدهد؟! ....
 
مولای ما، امیرمومنان علیه‌السلام با این جماعت سختگیر و درگیر بود. علی(ع) خود گفته بود «آگاه باشید، کار ما دشوار است و دشوار می‌آید و سنگینی آن را کسی می‌تواند تحمل کند که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده است» و... علی پدر امت، پدر یتیمان و محرومان و مستضعفان بود و چه زیبا رسول خدا(ص) می‌فرمود؛ انا و علی ابواه هذه الامه... «من و علی پدران این امت هستیم»... پدر بزرگوار همه انسان‌ها از آن عصر، تا این عصر و تا همه عصرها...».

اوضاع کرونا، ترسناک تر از آن است که تصور می شود

کودکان ناقل های بسیار خطرناکی هستند چون ممکن هست در بسیاری از آنها حتی علامت سرماخوردگی نیز وجود نداشته باشد.

جمع بندی ۵ ساعت گفتگوی متخصصین در کلاب هاوس دکتر سیامک قاسمی بدون هیچ گونه سانسور

۱_ راه حل قطعی واکسیناسیون گسترده

۲_ اگر همین امروز ۱۴۰ میلیون دوز مورد نیاز جمعیت ایران وارد بشود، در بهترین حالت تزریق ۵۰۰ هزار دوز روزانه به مردم ۲۸۰ روز نیاز هست تا مردم بصورت کامل واکسینه بشوند

۳_ با توجه به شرایط تحریمی، عدم خرید واکسن، عدم تصمیم گیری های درست، تعویض دولت در ۱۴۰۰ و ... حداقل تا سال ۱۴۰۲ این وضعیت ادامه خواهد داشت.

۴_ هر ۷ روز تمامی مقادیر مرتبط با کرونای انگلیسی دوبرابر خواهد شد. از کشته شدگان تا مبتلایان بستری و سرپایی

۵_راه حل فعلی با توجه به شرایط فقط قرنطینه با محدودیت بالا هست که دولت توانایی انجام آنرا ندارد.

اوضاع کرونا

۶_ نگرانی از فروپاشی سیستم بهداشتی به شدت بالاست به همین خاطر فقط در خانه بمانید و تمام برنامه های حاشیه ای را لغو نمایید.

۷_ در حال حاضر ابتلای خانوادگی به شدت زیاد میباشد و مهمترین زمان آن هم هنگام غذا خوردن هست که افراد نمیتوانند ماسک بزنند.

۸ _با توجه به شرایط، نوع واکسن در حال حاضر اهمیتی ندارد.

۹_ ایران به دلیل عدم تصمیم گیری بموقع ۱۶ میلیون دز واکسنهای مورد تایید سبد کواکس را از دست داد.

۱۰_ اطلاع رسانی جهت لغو کلیه جلسات، همایشها، مراسم های مذهبی و .... توسط خود مردم صورت پذیرد.

۱۱_هر نوع علامت سرماخوردگی، کرونا لحاظ میشود و از خود درمانی پرهیز نمایید و زمان طلایی ۳ روز اول جهت تجویز دارو را از دست ندهید.

۱۲_ تعداد مبتلایان در حال حاضر بسیار فراتر از اعداد اعلامی میباشد بدلیل اینکه روزانه حدود ۸۰ هزار تست بیشتر گرفته نمیشود

۱۳_ در حال حاضر جوان ها بیشتری ابتلا و فوتی ها را شامل میشوند.

۱۴_کودکان مبتلا میشوند ولی درصد فوت بسیار بسیار پایین است اما کودکان ناقل های بسیار خطرناکی هستند چون ممکن هست در بسیاری از آنها حتی علامت سرماخوردگی نیز وجود نداشته باشد.

۱۵_در خانه بمانید، ماسک بزنید و از هر گونه تجمع خودداری کنید.

۱۶_ درصورت تداوم این وضع و عدم تصمیم گیری بموقع به شرایط انتخاب بیمار خواهیم رسید و متاسفانه بسیاری از مردم در خیابانها و پیاده رو ها و خانه ها فوت خواهند کرد

۱۷_ شرایط اکسیژن بیمارستانها بسیار بحرانیست.

مجاهدات شرط مرابطه مؤمنانه منتظرانه

مرابطه مؤمنانه منتظرانه

امیرالمؤمنین علی(ع) در کلامی لطیف فرمودند:

«آیه‌ای در قرآن هست که کسی پیش از من و بعد از من بدان عمل نکرده است.»1
سپس اشاره به آیه 12 از «سوره مجادله» داشتند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه...؛
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که می‌خواهید با رسول خدا نجوا کنید، پیش از آن، صدقه‌ای در راه خدا بدهید...»

علّت شهرت این آیه مبارکه به «آیه نجوا» و شأن نزول آن، به واقعه‌ای برمی‌گردد که اشراف و توانگران، به کرّات پیش پیامبر اکرم(ص) می‌آمدند، بالادست مجلس می‌نشستند و به قصد تفاخر و نشان دادن نزدیکی خود به رسول مکرّم(ص) با ایشان در گوشی نجوا می‌کردند.
این جماعت ضمن آنکه به فقیران مجال گفت‌وگو نمی‌دادند، با پرگویی و بیهوده‌گویی هم وقت پیامبر خدا(ص) را می‌گرفتند و موجب آزار ایشان می‌شدند تا آنکه این آیه نازل شد.

خداوند متعال در این آیه، برای نجوا با رسول الله(ص)، شرط پرداخت درهمی صدقه را اعلام فرمود. اعلام این شرط، باعث شد تا مزاحمان از اطراف پراکنده شوند و تنها یک مرد بود که به این فرمان عمل کرد.

حضرت امیرمؤمنان(ع) درباره این ماجرا فرمودند:
«دیناری داشتم، به ده درهم فروختم و هرگاه با پیامبر(ص) نجوا می‌کردم، درهمی صدقه می‌دادم تا تمام شد...»2

البتّه با نزول آیه‌ای دیگر، آیه نجوا و حکم صدقه دادن به قصد نجوا با رسول خدا(ص) نسخ شد.
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون‏؛3
آیا از اینکه پیش از نجواتان صدقاتی بدهید، ترسیدید؟ حال که عمل نکردید و خدا عفوتان کرد، پس نماز برپا دارید و زکات بدهید و مطیع خدا و رسولش باشید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.»

نزول آیه نجوا و حکم صدقه، یک آزمون بود برای سنجش مدّعیان و یک تعلیم تا مسلمانان بدانند، ضرورتاً باید برای آنچه که طالبند و دوست دارند، هزینه کنند و ظریف‌تر آنکه، اهل ذکاوت و هوشمندی دریابند، به آنکه حاضر نیست برای رسیدن به مطلوبش هزینه کند، چیزی نباید داد؛ اعمّ از آنکه حرفه‌ای باشد یا دانشی یا هر چیز دیگری؛

گویی خداوند متعال که عالم بر همه اسرار و نیّت‌های درونی خلق عالم است، می‌خواست رجحان و برتری مردی را اعلام و اثبات نماید که در ایشان، آمادگی و بینایی تمام موجود بوده که حاضر شدند از مال خود برای رسیدن به علم و معرفت بگذرند.

در آن فرصت و در وقت پرداخت صدقه، حضرت علی(ع) ده سؤال عرضه داشتند و ده پاسخ دریافت کردند. پاسخ‌های مجمل به سؤالاتی کوتاه که می‌توان درباره هر سؤال و جواب، ساعت‌ها به گفت‌وگو نشست؛ به عبارت دیگر، از میانه یک «آیه نجوا» از زبان رسول مکرّم(ص)، ده آیه سر برآورد.

بدین سبب عرض می‌کنم این‌همه آیه سر برآورد که هر پاسخ رسول مکرّم(ص)، حکم آیه‌ای آسمانی داشت؛ چرا که خداوند درباره آن وجود مبارک فرموده است:
«ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏؛4
یار شما [رسول الله(ص)] نه گمراه شده و نه در نادانی مانده و از سر هوس سخن نمی‌گوید. این سخن [او]، جز وحی‌ای که وحی می‌شود، نیست...»

اعلام دینداری و ایمان زبانی، کفایت از تحقّق ایمان در انسان و برخورداری جانش از لقمه‌های نورانی نمی‌کند، مجاهدت با مال و جان، موجب به شکوفه نشستن نهال دینداری، کشف حقایق مستتر، منوّر شدن جان مؤمنان و سرانجام، بسط و تعمیق جغرافیای دینداری در گستره زمین می‌شود؛ مگر جز این است که قبیله ایمان، سنن الهی و احکام آسمانی از مسیر مجاهدت مجاهدان در اقصا نقاط عالم گسترده شده و تاریکی‌های جهل را از صفحات قلب چند صد میلیون نفر از بندگان خدا زدوده است؟ و هر کجا که مسلمانان دست از مجاهدت برداشته اند، خوار و زمین‌گیر شده و مشرکان و کفّار بر جان و خاک آنان مستولی گشتند.

جهاد با مال و جان و آمادگی برای جهاد، شرط حیات مؤمنانه و زمینه‌ساز مبسوط‌الید شدن امام برای زدودن کفر و شرک و نفاق از پهنه زمین و بسط دولت کریمه است.

خداوند متعال در «سوره توبه»، آیات 44 تا 46، مؤمنان متّقی و حیات مؤمنانه را به نحوی شگفت معرّفی می‌کند و می‌فرماید.
«لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ؛5
کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، برای اینکه با مال و جانشان جهاد کنند، از تو اجازه نمی‌طلبند و خداوند به احوال متّقیان داناست.»

مؤمنان متّقی، برای جهاد با مال و جان، منتظر اذن رسول خدا(ص) و نیازمند صدور اذن و فرمان نمی‌مانند و ضرورتی برای ارائه دلیل و برهان و ترک جهاد، با مال و جان نمی‌شناسند.

«إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فی‏ رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون‏؛6
ای رسول! تنها کسانی از تو اجازه معافی از جهاد می‌خواهند که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و دل‌هایشان در شکّ و ریب است و آن منافقان پیوسته در شکّ و تردید مانده و سرگردانند.»

در ادامه، خداوند با اقامه دلیل و نشانه، پرده از مرز میان ایمان و نفاق برمی‌دارد و می‌فرماید:
«وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً...؛7
اگر (اینان) می‌خواستند که به جنگ (جهاد) بیرون شوند، برای خویش ساز و برگی آماده کرده بودند...»

چونان بنی‌اسرائیل جفاکار که پس از تجربه آن‌همه داد و دهش و اعجاز از سوی رسول مکرّم(ع)، بر دروازه‌های شهر ستمکاران ایستاده و به جای مجاهدت در رکاب حضرت موسی(ع)، خطاب به ایشان گفتند:
«... یا مُوسی‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون‏؛8
ای موسی! تا آن مردم (قوم عمالقه) در آن سرزمین هستند، ما ابداً داخل آن نخواهیم شد. پس تو خودت با پروردگارت بروید و با آنان جنگ کنید. ما همین‌جا نشسته‌ایم.»

ما هم دانسته و ندانسته، بی‌هیچ اهتمام جدّی و قصدی برای مجاهدت، ولو با مال، در مسیر انتظار و آمادگی برای استقبال از امام منتظَر، به کار و بار خویش مشغول شده و به عبث، چشم انتظار معجزه نشسته‌ایم.

موضوع گشایش دروازه‌های شهر ستمکاران در دوره حیات حضرت موسی(ع) معطّل ماند، سرگردانی چهل ساله بنی‌اسرائیل در میان صحرا اتّفاق افتاد و آن رسول مکرّم از دنیا رفت؛ در تنهایی و غربت تمام. تا آنکه در عصر وصیّ آن رسول، حضرت یوشع بن نون(ع)، بنی‌اسرائیل توبه‌کنان کمر همّت بسته و روی به جهاد آوردند و با گشودن دروازه‌ها و شکست دادن عمالقه، پیروزمندانه به شهر وارد شدند.

از آمادگی مؤمنانه منتظران برای جهاد و زمینه‌سازی، با عنوان «مرابطه» (
مرزبانی) یاد می‌شود.می‌خواستم عرض کنم، مرزبانی منتظران و اظهار محبّت و معرفت ایشان، بدون آمادگی برای جهاد مال و جان در طریق حضرت دوست محقّق نمی‌شود.
هیچیک از ما، در میدان گشوده‌شده سال‌های آخرالزّمانی، معذور و برکنار نمی‌ماند.

آنان که خداوند از روی لطف و کرم به ایشان زبان فصیح و قلم روان عطا کرده، به همان اندازه موظّف و مکلّف به میدان‌داری‌اند که صاحبان جاه و مال در مسیر نشر معارف مهدوی شیعی، تربیت جوانان و نوجوانان و سرانجام بسط عدالت و قسط میان مؤمنان و مستضعفان این وطن ولایی و اسلامی باید قیام کرد و با تدارک ادوات و امکانات لازم، چراغ امیدواری را در خانه دل شیعیان روشن کرد. شاید که این اظهار آمادگی عملی دریای رحمت خداوندی را به جوش آورده، موجب تعجیل در ظهور حضرت امام عدل و مهربانی شود.


با موعود و خانواده بزرگ موعودیان منتظر همراه شوید و با اعطای سهمی از اعتبار، وقت و مال خویش، ما را در رساندن آثار مهدوی موعود به میان طالبان و تشنگان معارف مهدوی و علوی یاری دهید.

اسماعیل شفیعی سروستانی


پی‌نوشت:
1. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، تهران، چاپ اوّل، 1410ه‍ .ق.، ص 470.
2. همان، ص 470.
3. سوره مجادله، آیه 13.
4. سوره نجم، آیات 2-4.
5. سوره توبه، آیه 44.
6. سوره توبه، آیه 45.
7. سوره توبه، آیه 46.
8. سوره مائده، آیه 24.


مرتبط:
- مرابطه مرزبانی مومنانه منتظران: سخنان آقای اسماعیل شفیعی سروستانی در نیمه شعبان فروردین1400 خورشیدی
8255657384

دلایل طولانی شدن غیبت امام زمان (عج)

در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند.

دلایل طولانی شدن غیبت امام زمان (عج)

در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند.
گروه معارف-رجانیوز: یکی از مسائل مهم دنیای امروزی بحث از منجی عالم بشریت است. کسی که انسان‌ها را از چنگال ظلم و ستم رهانیده و جهان را پر از عدل و داد می‌کند. ادیان و مذاهب مختلف برای پاسخ به این خواسته درونی، تمام تلاش خود را کرده‌اند تا با معرفی آن شخص، امید را به پیروان خود هدیه کنند. شیعیان نیز با اعتقاد به منجی موعود، با ادله‌ای محکم بر این باورند که آن شخص یازدهمین فرزند امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
 
ریشه یابی غیبت امام عصر علیه‌السلام
به گزارش رجانیوز، در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند. شاید یکی از مهمترین و اصلی‌ترین علل غیبت آن حضرت را بتوان از زمان حمله به خانه‌ امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه‌ زهرا سلام الله علیها ریشه‌یابی کرد؛ زیرا اولین انحراف و اصلی‌ترین بدعت در اسلام، از همان روز شکل گرفته و در همان آزمون بود که بیشتر مسلمین از ایمان حقیقی سقوط کردند. [۱] از همان‌جا بود که مسلمانان، درمورد تعهدی که در مقابل خدا و رسول او بر عهده داشتند، کوتاهی کرده و آن را به جا نیاوردند و متأسفانه همین سستی و اهمال در امر دین از ناحیه‌ عموم مسلمین و شیعیان باعث می‌شود تا ائمه‌ معصومین علیهم السلام یکی پس از دیگری مجبور به خانه‌نشینی شده و امکانی برای قیام و اصلاح جامعه نیابند.
 
با نگاه به احادیث، علل و حکمت‌های دیگری نیز می‌توان برای این غیبت طولانی یافت کرد که در اینجا به اختصار، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
 
۱. رشد و تکمیل عقول مردم
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّی لَا یَبْقَی صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَی النَّاسِ‏ حَتَّی لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ؛ [۲] این امر (یعنی ظهور و تشکیل حکومت به دست قائم آل محمد علیهم السلام) محقق نمی‌شود، تا زمانی که هیچ دسته‌ای از مردم باقی نمانند، مگر آنکه (مدتی) بر مردم حکومت کرده باشند، تا بعد از آن، کسی نگوید که اگر ما به حکومت می‌رسیدیم، به عدل و قسط رفتار می‌کردیم. سپس (امام) قائم به حق وعدل قیام می‌کند.»
 
یکی از وجوه مطرح شده به عنوان علت این غیبت طولانی، داده شدن فرصتی به مردم برای تجربه و تأمل و فهم عمیق‌تر و دقیق‌تر از جهان و آیین الهی است. به این ترتیب مَکاتب و ایدئولوژی‌های مختلف در طول قرن‌ها بر مردم حکومت کرده و در مقامِ عمل، ناکارآمدی خود را اثبات می‌کنند تا در نهایت مردم با اندیشه و تجربه‌ خود به این نتیجه برسند که جز با تکیه کردن بر آیین الهی و رهبری فردی معصوم، نمی‌توان عدالت را در جهان برقرار نمود. از این طریق، مردم احساس نیاز شدید به رهبری معصوم پیدا کرده و در صورت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از ایشان تبعیت راستین می‌نمایند.
 
۲. پرهیز از بیعت با ستمگران
اجتناب از بیعت با حاکمان ستمگر در سراسر جهان، یکی از علل غیبت امام عصر علیه‌السلام است. غرض این است که در هنگام قیام، بیعت احدی بر گردنشان نبوده و در نتیجه وامدار کسی نباشند. امام رضا علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: «کَأَنِّی بِالشِّیعَةِ عِنْدَ فِقْدَانِهِمُ الثَّالِثَ‏ مِنْ وُلْدِی یَطْلُبُونَ الْمَرْعَی...؛ [۳] گویی شیعیان را می‌بینم که به هنگام از دست رفتن سومین فرزند از نسل من، به دنبال امام (بعدی) می‌گردند ولی او را نمی‌یابند. گفتم: چرا او را نمی‌یابند، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: زیرا امامشان از آنها غایب می‌شود. گفتم: برای چه؟ فرمودند: برای آن که وقتی با شمشیر قیام می‌کند، بیعت أحدی بر عهده‌اش نباشد.
 
۳. ظلم و ستم مردم
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: ای مردم! بدانید که زمین هرگز از حجت الهی خالی نمی ماند؛ امّا پروردگار عالم مردم را به خاطر ظلم و ستمی که مرتکب می شوند و همینطور به جهت زیاده روی هایی که در حق خود انجام می دهند به زودی از دیدن حجت خودش محروم خواهد ساخت.[۴]
 
۴. اجرای سنت پیامبران گذشت
یکی از علل ذکر شده در روایات آن است که سنت خداوند در مورد برخی از امت های پیامبران بر آن بوده که با غیبت و عدم حضور موقتِ آن پیامبر در میان امّت، مردم را امتحان کرده و ایمان آن ها را بیازماید؛ همان گونه که در ماجرای غیبت چهل روزه‌ی حضرت موسی علیه السلام از قوم بنی اسرائیل و گمراه شدن آنان به واسطه گوساله سامری دیده می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: «إِنَّ لِلْقَائِمِ (علیه السلام) مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَی إِلَّا أَنْ یُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) فِی غَیْبَاتِهِمْ؛[۵] همانا برای قائم از ما اهل بیت، غیبتی است که دوره‌اش طولانی می‌شود. به ایشان گفتم: چرا این گونه است، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: همانا خداوند عزوجل إبا دارد از این که سنت پیامبران در موضوع غیبتشان را درمورد او جاری نسازد.»
 
۵. خروج مؤمنان از صلب کفّار و منافقان
زمانی که حضرت نوح علیه السلام با علم الهیِ خویش متوجه شدند که دیگر هیچ مؤمنی در نسل کافران باقی نمانده، آنها را نفرین کردند. در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً؛ [۶] اگر آن ها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می‏ کنند و جز فرزندانی بدکار و کافر از آنان ایجاد نمی‌شود.»
 
یکی دیگر از علل غیبت امام زمان علیه السلام همین مطلب است؛ زیرا برای خداوند متعال، مؤمنینی وجود دارد که به صورت امانت و ودیعه در صُلب عده‌ای از کافرین و منافقین قرار دارند و ایشان هرگز ظهور نخواهند کرد، مگر آن که امانت‌های الهی ظاهر شوند؛ آنگاه با هر که بخواهد مقابله کرده و آنان را به قتل می‌رساند.[۷]
 
۷. عدم همدلی شیعیان
حضرت می فرمایند: «وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا...؛ [۸] اگر شیعیان ما که خداوند توفیقِ طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می‌شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‌گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما. پس علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز اخباری که از کردارناپسندِ ایشان به ما می‌رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.»
 
بر این اساس، حجاب و مانع اصلی از ملاقات آن حضرت و امکان ظهور و قیام جهانی ایشان، گناهان ما و عدم تقوای الهی و پرهیز از محرمات می‌باشد که سبب می‌گردد تا خداوند همچنان این بلاء و محنت را بر مردم مستدام دارد. پس بیاییم با دعا و تضرع به درگاه الهی و با حفظ هر چه بیشتر تقوا و انجام وظایف دینی، به سهم خودمان، برای ظهور حضرت مقدمه سازی کنیم؛ ان شاءالله.
 
پی نوشت
[۱] بحارالانوار،ج۳۴، ص۲۷۴
[۲] بحارالانوار،ج۵۲، ص۲۴۴
[۳] بحارالانوار،ج۵۲، ص۹۶
[۴] بحارالانوار،ج۵۱، ص۱۱۲و۱۱۳
[۵] علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۵
[۶] سوره نوح، آیه ۲۷
[۷] کمال الدین و تمام النعمه،ج۲، ص۶۴۲[۸] احتجاج، ج۲، ص۴۹۹
 
منبع: فارس