عصر ایران -
دکتر محمد فصیحی متخصص بیماریهای عفونی و دارای برد تخصصی در زمینه بیماری
های نوپدید (آلرژی، نقص ایمنی، هپاتیت، ایدز و آنفولانزا) است. او از همان
ابتدای شیوع کرونا، به کار درمان بیماران کرونایی پرداخته و تا کنون چندین هزار بیمار مبتلا به کرونا را ویزیت و درمان کرده است.
او
بیش از یک دهه تحقیقات متعددی درباره آنفلوآنزا و دیگر بیماری های نوپدید
داشته است. با شیوع کرونا، دکتر فصیحی، تجربیات علمی اش را روی درمان
کرونا متمرکز کرد و به موفقیت های قابل توجهی دست یافت. به عنوان مثال در
همان ابتدای شیوع کرونا، 105 بیمار کرونایی را مداوا کرد و همان زمان طی
مصاحبه ای اعلام کرد که تنها دو بیمارش فوت کردند: یکی که خونریزی ریوی و
دیگری سرطان خون داشت. یکی از بیماران فوت شده، صرفاً ویزیت شد و چند ساعت
بعد، پیش از آغاز درمان، فوت کرد. بقیه بیماران همگی معالجه شدند که رقم
بهبود بسیار بالاتر از رقم های ملی و جهانی بود. در ماه های بعد، ضریب
بهبودی افرادی که وی درمان شان کرد، بسیار بالاتر هم رفت.
وی 12 سال پیش با روش های طب ایرانی به ویژه استفاده از زنجبیل و آویشن، آمار فوتی های"آنفلوآنزای نوع 1" را در یکی از استان های غربی کشور به عدد "صفر" رساند این در حالی بود که همان سال در شهرهای مختلف کشور، افراد زیاد بر اثر این نوع از انفلوآنزا فوت کردند.
او با مقایسه کرونا و آنفلوآنزا، تجربیات قبلی را که به صورت مقاله علمی هم درآمده بود، به کار گرفت و در کنار روش های طب کلاسیک، آموزه های طب سنتی را نیز به کار گرفت. نتیجه بسیار درخشان بود و اغلب قریب به اتفاق بیماران وی، بهبود کامل یافتند. غالب بیماران وی تنها ظرف 3 روز، بهبود علائم را تجربه کرده اند.
دکتر فصیحی می گوید: ما در جنگ با کرونا باید هم از ارتش پزشکی کلاسیک استفاده کنیم و هم از ارتش طب سنتی. ما در 40 روز اول شیوع کرونا به این نتیجه رسیدیم که استفاده همزمان از طب سنتی و کلاسیک، برای درمان کرونا نتیجه بهتری می دهد.
این
پزشک، هنگام ویزیت بیماران کرونایی، ماسک نمی زند و در این باره می گوید:
من همه جا ماسک می زنم ولی هنگام ویزیت بیمار، ماسکم را بر می دارم چون
باید با بیماران ارتباط چهره به چهره برقرار کرد و در وهله اول ترس شان را
ریخت و به آنها امید داد. وقتی بیماران از من می پرسند نمی ترسی بیماری از
ما به شما سرایت کند، می گویم من به توصیه ها و روش خودم اطمینان دارم.
با این کار و سخن، آنها روحیه پیدا می کنند.
آنچه می خوانید، خلاصه برداری از 2 مصاحبه دکتر فصیحی است. خواندن و عمل به این توصیه ها که از زبان متخصصی بیان می شود که هر روز با بیماران کرونایی سر و کار دارد، می تواند در پیشگیری و درمان کرونا بسیار کمک کننده باشد:
- درباره اثرات درمانی زنجبیل، به حدی در دنیا تحقیق شده که وقتی وارد بررسی شان شدیم و تعدد مطالعات را دیدیم، خجالت کشیدیم بگوییم این گیاه مال طب سنتی ماست.
زنجبیل حتی روی بیماران بستری با تنگی نفس بسیار شدید در ICU هم مفید واقع شده و در این باره مقاله علمی بین المللی وجود دارد.
- بیماری های سرما دوست مانند کرونا و آنفلوآنزا، با استفاده از گرمیجاتی مانند زنجبیل، دارچین، عسل، سیاه دانه و زیره بهتر درمان می شوند و بهتر قابل پیشگیری اند. سعی کنید پایه گرمی بدن تان را بالا ببرید.
- درمان کرونا با غذاهایی است که طبع "گرم و خشک" دارند.
- افراد گرم مزاج کمتر کرونا می گیرند. سرد مزاج ها بیشتر درگیر می شوند. چاق ها که عمدتاً سرد مزاج اند بیشتر کرونا می گیرند.
بالای 70 درصد بیماران کرونایی که من ویزیت کرده ام، سرد مزاج اند.
- می توانید از داروخانه قرص زنجبیل بخرید و روزی 4 عدد بخورید. همچنین
می توانید کپسول های خالی را بخرید و داخلش زنجبیل یا دارچین بریزید و برای
پیشگیری، روزی یک عدد (نیم گرم) و برای درمان روزی 6 قرص زنجبیل (3 الی 4
گرم) بخورید.
همچنین می توانید زنجبیل را با عسل ممزوج کنید و به شکل خمیر و قرص دربیاورید و هر روز 2 عدد بخورید.
اگر هم زنجبیل نبود، از هر گیاه دیگری که طبع گرم دارد و نیز از عسل استفاده شود.
- اگر بویایی تان از بین رفته، از قطره نعنا یا منتول که در داروخانه ها موجود است استفاده کنید تا بویایی ظرف سه روز برگردد.
اگر بویایی تان رفته، حتماً ناقل هستید.
- مردم در غذا کاهلی می کنند. مثلاً خیلی کم دارچین می خورند ولی سردیجاتی مانند ماست می خورند. توصیه می کنم در همه غذاها و چایی چوب یا پودر دارچین و زنجبیل بریزید. اگر گرمیجاتی مانند دارچین و زعفران را اول پخت و پز ( نه آخر غذا) ، به غذا اضافه کنیم، در غذا ممزوج می شود و اگر کسی به بو و طعم این ها حساسیت داشته باشد، دیگر اذیت نمی شود.
- در پژوهشی از مسوولان بیمارستان خواستم پنیر را از صبحانه بیماران حذف کنند و به جایش ارده شیره دهند یا در سوپ شان چوب دارچین بیندازند و ماست را از ناهار و شام حذف کنند. این روش بسیار موثر بود و در روند بهبودی بیماران اثرات مثبتی داد.
*پنیر را فعلا حذف کنید.
*در شیر برنج شیره انگور بریزید و آن را به صورت گرم بخورید.
*شیر را به صورت گرم بخورید که بسیار مفید است ولی از نوشیدن شیر سرد خودداری کنید.
*حلوا ارده و ارده شیره بخورید. اگر دیابت دارید، از ارده با شیره توت یا شیره انگور یا شیره خرما استفاده کنید.
*کره و مربا و خامه و عسل بخورید.
*برنج را به صورت سبزی پلو، شوید پلو، زیره پلو بخورید و از زعفران هم استفاده کنید.
*در خورشت همراه برنج (که طبع سرد دارد) از ادویه گرم استفاده کنید. اگر به ادویه حساسیت دارید یا طعم آن را دوست ندارید، ادویه را ابتدای پخت پز اضافه کنید نه در انتهای آن.
*گوشت گاو و گوساله و مرغ کمتر استفاه شود و به جایش گوشت گوسفند و بوقلمون بخورید. ماهی نخورید ولی اگر می خورید، حتماً کنارش ادویه گرم زیاد بخورید.
سوپ با ادویه های گرم بخورید. اگر در غذا رب می ریزید، برای خنثی سازی سردی آن، حتما به غذا ادویه های گرم بیفزایید.
*سیب بسیار مناسب است. آب سیب تب را از بین می برد و اشتها آور است.
*پرتقال و کیوی برای کسی که بیمار است توصیه نمی شود.
*لیمو ترش را با آب گرم و عسل به صورت شربت بخورید.
*هندوانه نخورید، مخصوصا اگر بیمارید یا از بیمار مراقبت می کنید.
*گوجه و خیار و کاهو نخورید. به جای سالاد ، سبزی بخورید، خصوصا نعنا و ریحان و پونه. به جای ماست هم زیتون بخورید.
*خشکبار و آجیل بخورید.
*پیاز تند خوب است؛ پیاز شمال مناسب نیست.
*خرما، طبع گرم دارد. اگر معده تان سوزش دارد، پوست خرما را بکنید. خرماهای خشک مثل زاهدی و چیپس خرما برای دیابتی ها مفید است.
سیر اثربخشی فوق العاده ای دارد. اگر چند حبه سیر را داخل شیر
بریزید و شیر را به حدی حرارت دهید که نصفش بخار شود، آنچه باقی می ماند
برای پیشگیری از کرونا بسیار مفید است. این نوشیدنی برای بیماران قلبی و
دیابتی هم بسیار مفید است و بهتر است صبح ها بخورند. سیر داخل شیر هم باید
میل شود.
- ترکیب هلیله، مصطکی و شکر سرخ (که به داروی امام کاظم "ع" معروف است) چون گرمی است، برای مقابله با کرونا مفید است ولی هنوز مقالاتی در این باره نداریم.
- چکاندن روغن گل بنفشه در "بینی" مفید است و دارویش به صورت داروخانه ای هم موجود است و شرکت های مختلف دارویی هم تولیدش می کنند و رفرنس علمی دارد.
- بادکش در دوران کرونا مناسب است ولی درباره حجامت افراد کرونایی اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، افرادی که قبل از ابتلا (مثلاً 6 ماه قبل) حجامت کرده اند، ایمنی بالاتری دارند و کمتر مریض می شوند. در مقالات علمی جهان هم به کرات به فواید حجامت اشاره شده است.
- اگر ریه ها درگیر خلط شده اند، استفاده از بخور نعنا خوب است. حتی می شود عصاره نعنا را که در داروخانه ها هست، به دهانه بینی و پیشانی مالید که بسیار مفید است.
- اسپری سیاه دانه که در داروخانه ها هست نیز بسیار مفید است. آویشن هم توصیه می شود.
در افراد کم و سن و سال، مالیدن روغن سیاه دانه یا بادام تلخ روی سینه مناسب است ولی در افرادی که سن بالایی دارند، جذب پوستی اندک است و چندان اثر ندارد.
هر روز دهان و حلق و بینی تان را با آب نمک رقیق بشویید و غرغره کنید.
گروهی از متخصصان مرکز پزشکی "تافتس" در ایالات متحده براساس دستورالعملهای به روز شده اعلام کردند: افراد مسن که به بیماری قلبی مبتلا نیستند، نباید برای پیشگیری از بروز اولین حمله قلبی یا سکته مغزی به مصرف آسپرین اقدام کنند.
به گزارش ایسنا، این متخصصان در پیش نویس دستورالعملهای به روز شده اظهار داشتند: افرادی که دچار بیماری قلبی نیستند لازم نیست برای جلوگیری از وقوع اولین مورد حمله قلبی یا سکته مغزی دُز پایین آسپرین مصرف کنند.
به گفته متخصصان خطرات خونریزی در افراد ۶۰ سال به بالا که سابقه سکته قلبی یا مغزی نداشته اند بیشتر از مزایای بالقوه مصرف قرص آسپرین است.
برای اولین بار این گروه از متخصصان اظهار داشتند که ممکن است مصرف این دارو برای افراد ۴۰ ساله که خطر خونریزی آنان را تهدید نمی کند مزایای کمی داشته باشد. همچنین اطلاعات کافی در مورد مزایای مصرف این دارو در افراد سالم ۵۰ تا ۶۰ ساله وجود ندارد.
این توصیه ها تنها برای افرادی است که دارای فشار خون بالا، کلسترول بالا، چاقی یا سایر بیماریهایی هستند که احتمال حمله قلبی یا سکته مغزی را در آنان افزایش می دهد. صرف نظر از سن، بزرگسالان باید با پزشک در مورد قطع یا شروع مصرف آسپرین مشورت کنند.
به گزارش ایسنا به نقل از ژاپن تودی، محققان بر این باورند: استفاده از آسپرین می تواند آسیب های جدی ایجاد کند و با بالا رفتن سن این خطر افزایش می یابد.
جیا تولنتینو، نیویورکر — یکی از ویراستاران قدیمی و عزیز من شعاری داشت که شبیه جملههای قصار بودایی بود. او هرازگاهی به من میگفت «ایدهها احمقت میکنند». هیچوقت از او نخواستم بیشتر توضیح دهد، چون میترسیدم نتیجه هرچه باشد، همانطور که گفته، مرا احمق کند، یعنی بهقدری درگیر فهمیدن شوم که از فهمیدنِ واقعی باز بمانم، و بهقدری بر مفهوم متمرکز شوم که از چرخش جهان غافل شوم. یکی از دلایلی که میترسیدم سؤال کنم این بود که من هم، مثل خیلی از آشنایانم، تاحدی احمق بودم، مثل کسی که خوب زندگی را تحلیل میکند ولی بد آن را تجربه میکند.
تحلیلکردن بهجای تجربهکردن، در بعضی موقعیتها مثل دانشگاه و رسانه و توییتر، استعدادی همهگیر و کموبیش مطلوب است. چطور میشود تجربهای کامل داشت وقتی سهونیم میلیارد نفر افکارشان را در اینترنت به اشتراک میگذارند، ثروت بیستوشش میلیاردر به اندازۀ نیمی از مردم جهان است، و فاجعۀ اقلیمی بقای همۀ ما را تهدید میکند؟ به همۀ اینها، زندگی در گوشت و پوستی متحرک با یک قلب و یک خود را هم اضافه کنید. جواب این است: معمولاً تجربۀ کاملی نداریم.
اولین رمان کریستین اسمالوود، زندگی ذهن، کتاب ارزشمندی است. شخصیت اصلی رمان، دوروتی، مدرس مدعو درس زبان انگلیسی در دانشگاهی بینام و نشان در نیویورک است که در دهۀ چهارم زندگیاش به سر میبرد. موجودی حساب بانکیاش او را به وحشت میاندازد، و این در حالی است که بهترین دوستش، مُبلی دههزار دلاری را بیارزش قلمداد میکند.
دوروتی، درحالیکه به آبسردکُن دانشگاه خیره شده است، با خودش فکر میکند «بقیه حداقل شغلی دارند که مجبور نباشند از این آبسردکن کثیف آب بخورند». او دکترای زبان انگلیسی دارد و بیکار است. مجبور است کتابهایی که دوست ندارد را به دانشجویانی درس بدهد که از نظرش آدمهای جالبی نیستند و زندگی آهستهآهسته امید را از او میگیرد، مثل اینکه در هواپیما بخواهید پتویتان را از زیر بغلدستیتان که دارد خروپف میکند بیرون بکشید.
اسمالوود مینویسد «او یادش میآید زمانی انجام کاری که برایش آموزش دیده بود چندان سخت به نظر نمیرسید، ولی الآن دیگر خواستن مربوط به گذشته است. او در دورانِ پساخواستن زندگی میکند».
در آغاز رمان، شش روز از سقط جنین ناخواستۀ دوروتی میگذرد. او در دستشویی تکنفره و تمیز کتابخانه است و با خودش فکر میکند سقط جنین ناخواسته «چیزی بیشتر از ناراحتی، و کمتر از ضربۀ روانی» است؛ بارداریاش هم مثل بقیۀ چیزهای زندگیاش نه حاصلِ خواستن بود، نه نتیجۀ نخواستن.
دوروتی علاقهای به بدنش ندارد. او که نمیتواند سقط جنین ناخواستهاش را در چارچوبِ داستانِ زندگیاش جای دهد ترجیح میدهد راجع به آن صحبت نکند، نه با شریک زندگیاش، راگ، که مردی محترم ولی سرد است؛ نه با دوست پولدار و خودشیفتهاش، گبی؛ نه با رواندرمانگرش؛ نه با رواندرمانگر کمکیاش که با او راجع به نیازش به داشتن رواندرمانگر کمکی صحبت میکند. فقط این آدمها هستند که دوروتی راجع به خودش با آنها حرف میزند، ولی حتی در کنار آنها هم بیشتر فکر میکند و ساکت مینشیند.
به نظرش حرفزدن راجع به زندهبودن خیلی سخت است؛ زندهبودن خیلی پیچیده است، مخصوصاً این روزها. با خودش فکر میکند «مواجهه با درد و لذتی که لابلای جمعیت یک واگن مترو جا خوش کرده، کار سختی است. هرکس ناامیدیها، نقاط عطف، لذتها، و عشقهایی دارد. تنها چاره این است که از وجود -که گوشخراش، تپنده، و نفرتانگیز است- پنهان شوید و خود را بیحس کنید».
دوروتی هم، مثل خیلی از کسانی که این رمان را دوست خواهند داشت، گاهی شدیداً افسرده و ناکارآمد است و گاهی کاملاً عادی و خوب. با خودش فکر میکند «آیا خسته است؟ چه احساسی باید داشته باشد؟». او در حریم خصوصی ذهنش زندگی میکند و آهسته در امواج خروشان افکارش به ماجراجویی مشغول است، ولی در دنیای فیزیکی کار زیادی نمیکند.
اسمالوود صحنههای زیادی را خلق میکند که در آنها اختلاف بین افکار و اعمال دوروتی صحنههای خندهداری را رقم میزند. مثلاً فکر میکند، در فضایی آخرالزمانی، گروهی از بچههای آویزان از قایق، مثل یک هیئت منصفه، به قضاوت دربارۀ او نشستهاند و او برایشان توضیح میدهد که اگر در زمینۀ مسائل اقلیمی کنشی انجام نداده، بهخاطر این بوده است که «از حریم خودش که تحت حملۀ شبکههای اجتماعی بوده است محافظت کند» و بعد، در واقعیت، خودش را در دستشویی با دستمال پاک میکند.
اسمالوود، که روزنامهنگار و محقق است، دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیا دارد. موضوع رسالهاش «رئالیسمِ افسردهخو» بوده است و در آن به تحلیل آثار نویسندگانی پرداخته که «درجات مختلفی از گرفتاری یا جراحت را نشان میدهند و به راهبردهای مختلف برای تحمل وضع یا عبورکردن از تردیدها اشاره میکنند» (اصطلاح رئالیسمِ افسردهخو از آثار روانشناسانی وام گرفته شده است که معتقدند آدمهای افسرده جهان را دقیقتر میبینند). او، در صفحۀ سوم این رساله، جملهای را اینطور آغاز میکند «نمیگویم تلاشهای علمیِ انتقادی لزوماً بیهوده است».
چنین احساساتی را -که به کار بردنش در چنین بافتی بسیار خندهدار است- به شکلِ شدیدتری در رمان میبینیم؛ تلاش علمیِ انتقادی هم رویکرد اصلی دوروتی برای فهم دنیا است و هم فرایندی که مدام خود را از آن منفک میکند. دوروتی وقتی در مترو میبیند چشم مردی آبمروارید دارد و هنگام تعریف قصۀ زندگیاش همه را مورد خطاب قرار میدهد، فکر میکند چطور همۀ مسافران یک گروه را شکل میدهند («دوروتی فکر میکند این بهخاطر قدرت گوینده است»). مرد راجع به زمانی حرف میزند که به عفونت استاف مبتلا شده بود و اینکه چطور فهمیده بود که در یازده سپتامبر باید در شمال شهر بماند.
دوروتی ناگهان به یاد شعر «سرود ملوان کهن» میافتد، شعری که دوستش
ندارد. نتیجه میگیرد «مقاومت نوعی تجربهای هنری بود». روزی دیگر، موقع
فکرکردن به تغییرات اقلیمی، ماکارونیهای چسبیده به ته قابلمه را جدا
میکند و به شریک زندگیاش میگوید «درست است که هرکسی باید به دنبال جایی
برای زندگی باشد، ولی راهبردهای جغرافیایی نباید ما را از قدرتِ فائق و
دسیسههای بخت غافل کند». و بلافاصله اضافه میکند: «ماکارونیها هم سفت
شده، هم تُرد».
چنین انفکاکی را، هرچند به گونهای کمتر طنزآمیز،
میتوان در واکنش دوروتی به سقط جنین ناخواستهاش هم مشاهده کرد. او نسبت
به این موضوع هم کنجکاو است و هم از آن خجالت میکشد -وقتی پای بدنش
درمیان باشد، مثل یک بچۀ ناوارد میشود. خون دلمهبستۀ بدنش را وارسی
میکند، کمی مزه مزهاش میکند و تصور میکند در رستورانی شیک نشسته است،
بعد در حالی به رختخواب میرود که مزۀ آن خون در دهانش است.
بدنش عجیب و توصیفناپذیر است: دوروتی موضوعاتی سادهتر مثل مصائب تمدن بشری، یا مفهوم شرم-تحقیر و سرافکندگی-انزجار را که توسط روانشناسی به نام سیلوان تامکینز مطرح شده است، ترجیح میدهد. در لحظاتی که به نظر میرسد بیش از همه با بارداری شکستخوردهاش تناسب داشته باشد وارد مسائل انتزاعی میشود، موقع سونوگرافی از رحم ناسازگارش، به «تناقضهای حسآمیزی» و کتاب کوه جادو اثر توماس مان فکر میکند. ولی ذهنش همچنان تصاویری از تقدم بحرانهایی که با چنان آرامشی شما را تحتتأثیر قرار میدهند که نمیدانید چطور به آنها واکنش نشان دهید، و بدقوارگی بدن را پیش چشمانش میآورد: سگی را قبلاً میشناخت که بدنش بهقدری پر از غده شده بود که مثل «جورابی بود که آن را از سنگریزه پر کرده باشند». یا یکی از دوستانش کیستی در آرنجش داشت، و وقتی داشت موهایش را دماسبی میکرد ناگهان «یک عالمه رشتههای سفیدرنگ از دستش بیرون پاشید».