واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

بدن ما چگونه کالری می‌سوزاند؟

بدن ما چگونه کالری می‌سوزاند؟

بدن ما چگونه کالری می‌سوزاند؟
گروه علمی: هرچه فرد بزرگ‌تر باشد سلول‌های بیشتری دارد و بنابراین کالری بیشتری در روز می‌سوزاند. اما ارزیابی اینکه آیا متغیر‌هایی مانند سن، جنس، شیوه زندگی و بیماری بر میزان مصرف انرژی ما تأثیر می‌گذارد یا خیر بسیار سخت‌تر است.دانستن اینکه سوخت‌وساز بدن چگونه است و کالری‌ها چطور مصرف می‌شوند دغدغه بسیاری از افراد است که به دنبال یک وزن ایده‌آل هستند.
به نقل از نیویورک تایمز، اغلب به ما گفته می‌شود که تنها کاری که باید انجام دهید این است که وزن خود را در وضعی سالم نگه دارید و برای این کار اطمینان حاصل کنید که میزان کالری دریافتی شما برابر با کالری مصرف شده است. اگر کالری یا انرژی بیشتری نسبت به میزان مصرفی خود دریافت کنید، وزن خود را افزایش می‌دهید. اگر خروجی بیشتر از ورودی باشد، وزن را از کم کرده‌اید. هنگام ورزش کردن مشغول سوزاندن کالری هستیم و ۵۵ تا ۷۰ درصد از آنچه می‌خوریم و می‌نوشیم صرف واکنش‌های شیمیایی نامرئی در بدن ما می‌شود، واکنش‌هایی که برای زنده ماندن ما ضروری هستند.


اغلب ما وقتی به سوخت‌وساز فکر می‌کنیم فقط ورزش جلوی چشممان می‌آید در حالی که کل سلول‌های بدن ما هر روز در حال سوخت‌وساز هستند. محاسبه کل مصرف انرژی به ما می‌گوید که برای زنده ماندن چقدر کالری نیاز داریم. همچنین به ما می‌گوید که بدن چگونه کار می‌کند.
اگرچه دانشمندان حداقل یک قرن است که سوخت‌وساز را مطالعه می‌کنند، اما نتوانسته‌اند آن را به اندازه کافی اندازه گیری کنند. واضح است که هرچه فرد بزرگ‌تر باشد سلول‌های بیشتری دارد و بنابراین کالری بیشتری در روز می‌سوزاند. اما ارزیابی اینکه آیا متغیر‌هایی مانند سن، جنس، شیوه زندگی و بیماری بر میزان مصرف انرژی ما تأثیر می‌گذارد یا خیر بسیار سخت‌تر است.

این فقدان داده‌ها منجر به مفروضاتی شد که ریشه در تجربیات شخصی دارند: به عنوان مثال، تغییرات هورمونی قابل توجهی مانند آنچه در دوران بلوغ و یائسگی رخ می‌دهد باعث افزایش یا کاهش سوخت‌وساز ما می‌شود و ما را وادار می‌کند کالری بیشتر یا کمتری در روز بسوزانیم. تصور می‌شود که مردان به طور ذاتی سوخت‌وساز سریع‌تری نسبت به زنان دارند، زیرا به نظر می‌رسد که آن‌ها راحت‌تر وزن کم می‌کنند، یا اینکه مصرف انرژی ما در میانسالی کند می‌شود و باعث افزایش تدریجی و اجتناب ناپذیر وزن می‌شود.

ماه گذشته، مقاله‌ای با بیش از ۸۰ نویسنده منتشر شد که نشان داد که بسیاری از تصورات ما در مورد سوخت‌وساز غلط است. با استفاده از داده‌های جمع‌آوری شده قبلی از بیش از ۶ هزار و ۴۰۰ نفر نفر که از ۸ روز تا ۹۵ سال سن داشتند و با اندازه بدن و میزان چربی و ماهیچه‌های موجود، دریافتند که سوخت‌وساز ما به طور کلی از چهار مرحله مختلف عبور می‌کند.

سوخت‌وساز نوزادان مشابه سوخت‌وساز بزرگسالان است. سپس، در سن یک ماهگی میزان سوخت‌وساز آن‌ها به سرعت افزایش می‌یابد، بین ۹ تا ۱۵ ماهگی، بیش از ۵۰ درصد بیشتر از یک بزرگسال سوخت‌وساز دارند. یک بزرگسال حدود ۴ هزار کالری در روز می‌سوزاند.

وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده تخمین می‌زند که به طور متوسط، زنان بالغ بین ۱۶۰۰ تا ۲ هزار و ۴۰۰ کالری در روز و مردان بالغ بین ۲ هزار تا ۳ هزار کالری نیاز دارند. بین ۱ تا ۲ سالگی، مصرف انرژی کاهش می‌یابد و تا سن ۲۰ سالگی همچنان در حال سقوط است. از آنجا، تا ۴۰ سال آینده ثابت می‌ماند حتی در دوران بارداری و یائسگی؛ در ۵۵ سالگی به اندازه ۲۵ سالگی کالری می‌سوزانید.

در حدود ۶۰ سالگی، مصرف انرژی دوباره شروع به کاهش می‌کند و این کار را تا پایان عمر ادامه می‌دهد. به گفته محققان، مردان سوخت‌وساز سریع‌تری نسبت به زنان ندارند. در عوض، آن‌ها تمایل دارند کالری بیشتری بسوزانند، زیرا معمولاً نسبت بیشتری از ماهیچه‌ها را دارند، که از انرژی بیشتری نسبت به چربی استفاده می‌کند.

محققان با اندازه‌گیری میزان دی اکسید کربنی که به عنوان یک محصول جانبی تولید می‌کنیم، میزان کالری سوزانده شده را محاسبه می‌کنند. اما معمولاً افراد باید در آزمایشگاه باشند تا آزمایشهای لازم را انجام دهند، بنابراین نتایج این مطالعات فقط سوخت‌وساز آن‌ها را در حالت استراحت، در یک لحظه مشخص را نشان می‌دهد.

اندازه و تنوع نمونه، محققان را قادر می‌سازد تا الگوی مشترکی را در نحوه تغییر سوخت‌وساز با افزایش سن مشاهده کنند. اما تغییرات فوق العاده در میزان سوخت‌وساز افراد وجود دارد که حاصل عوامل دیگر مانند ژن‌ها و شیوه زندگی و عادات است.

در حال حاضر، پرسش‌های زیادی هنوز بی‌جواب مانده‌اند. به عنوان مثال، چگونه سوخت‌وساز‌های سریع‌تر کودکان و کندتر در بزرگسالان باید بر توصیه‌های تغذیه‌ای و دوز دارو تأثیر بگذارد؟ ارتباط بین کاهش سوخت‌وساز، در حدود ۶۰ سالگی و افزایش بیماری مزمن چیست؟ در هر حال دارو‌هایی برای اثرگذاری بر سوخت‌وساز وجود دارند و نشان داده شده است که طول عمر موش‌های آزمایشگاهی را افزایش می‌دهند.

محققان این نظریه را مطرح کرده‌اند که سلول‌های پیر از انرژی کمتری استفاده می‌کنند، زیرا تعمیر و نگهداری مورد نیاز برای جلوگیری از بیماری را کمتر انجام می‌دهند. با این حال، دانستن اینکه چه زمانی سوخت‌وساز به طور طبیعی تغییر می‌کند، باید به محققان در اصلاح مفاهیم سلامتی در هر سنی کمک کند.

«فرمول های خوراکی ضد کرونا» از زبان متخصص عفونی / سودهای نوشداروی آمیخته سیر و شیر

اگر چند حبه سیر را داخل شیر بریزید و شیر را به حدی حرارت دهید که نصفش بخار شود، آنچه باقی می ماند برای پیشگیری از کرونا بسیار مفید است.

عصر ایران - دکتر محمد فصیحی متخصص بیماریهای عفونی و دارای برد تخصصی در زمینه بیماری های نوپدید (آلرژی، نقص ایمنی، هپاتیت، ایدز و آنفولانزا) است. او از همان ابتدای شیوع کرونا، به کار درمان بیماران کرونایی پرداخته و تا کنون چندین هزار بیمار مبتلا به کرونا را ویزیت و درمان کرده است.

او بیش از یک دهه تحقیقات متعددی درباره آنفلوآنزا و دیگر بیماری های  نوپدید داشته است. با شیوع کرونا، دکتر فصیحی، تجربیات علمی اش را روی درمان کرونا متمرکز کرد و به موفقیت های قابل توجهی دست یافت. به عنوان مثال در همان ابتدای شیوع کرونا، 105 بیمار کرونایی را مداوا کرد و همان زمان طی مصاحبه ای اعلام کرد که تنها دو بیمارش فوت کردند: یکی که خونریزی ریوی و دیگری سرطان خون داشت. یکی از بیماران فوت شده، صرفاً ویزیت شد و چند ساعت بعد، پیش از آغاز درمان، فوت کرد. بقیه بیماران همگی معالجه شدند که رقم بهبود بسیار بالاتر از رقم های ملی و جهانی بود. در ماه های بعد، ضریب بهبودی افرادی که وی درمان شان کرد، بسیار بالاتر هم رفت.

وی 12 سال پیش با روش های طب ایرانی به ویژه استفاده از زنجبیل و آویشن، آمار فوتی های"آنفلوآنزای نوع 1" را در یکی از استان های غربی کشور به عدد "صفر" رساند این در حالی بود که همان سال در شهرهای مختلف کشور، افراد زیاد بر اثر این نوع از انفلوآنزا فوت کردند.

دکتر محمد فصیحی

او با مقایسه کرونا و آنفلوآنزا، تجربیات قبلی را که به صورت مقاله علمی هم درآمده بود، به کار گرفت و در کنار روش های طب کلاسیک، آموزه های طب سنتی را نیز به کار گرفت. نتیجه بسیار درخشان بود و اغلب قریب به اتفاق بیماران وی، بهبود کامل یافتند. غالب بیماران وی تنها ظرف 3 روز، بهبود علائم را تجربه کرده اند.

دکتر فصیحی می گوید: ما در جنگ با کرونا باید هم از ارتش پزشکی کلاسیک استفاده کنیم و هم از ارتش طب سنتی. ما در 40 روز اول شیوع کرونا به این نتیجه رسیدیم که استفاده همزمان از طب سنتی و کلاسیک، برای درمان کرونا نتیجه بهتری می دهد.

این پزشک، هنگام ویزیت بیماران کرونایی، ماسک نمی زند و در این باره می گوید: من همه جا ماسک می زنم ولی هنگام ویزیت بیمار، ماسکم را بر می دارم چون باید با بیماران ارتباط چهره به چهره برقرار کرد و در وهله اول ترس شان را ریخت و به آنها امید داد. وقتی بیماران از من می پرسند نمی ترسی بیماری از ما به شما سرایت کند، می گویم من به توصیه ها و روش خودم اطمینان دارم.
با این کار و سخن، آنها روحیه پیدا می کنند.

آنچه می خوانید، خلاصه برداری از 2 مصاحبه دکتر فصیحی است. خواندن و عمل به این توصیه ها که از زبان متخصصی بیان می شود که هر روز با بیماران کرونایی سر و کار دارد، می تواند در پیشگیری و درمان کرونا بسیار کمک کننده باشد:


دنیا به معجزه زنجبیل پی برده است/ ادویه های گرم رمز موفقیت در مبارزه با کرونا

- درباره اثرات درمانی زنجبیل، به حدی در دنیا تحقیق شده که وقتی وارد بررسی شان شدیم و تعدد مطالعات را دیدیم، خجالت کشیدیم بگوییم این گیاه مال طب سنتی ماست.
زنجبیل حتی روی بیماران بستری با تنگی نفس بسیار شدید در ICU هم مفید واقع شده و در این باره مقاله علمی بین المللی وجود دارد.

- بیماری های سرما دوست مانند کرونا و آنفلوآنزا، با استفاده از گرمیجاتی مانند زنجبیل، دارچین، عسل، سیاه دانه و زیره بهتر درمان می شوند و بهتر قابل پیشگیری اند. سعی کنید پایه گرمی بدن تان را بالا ببرید.

- درمان کرونا با غذاهایی است که طبع "گرم و خشک" دارند.

- افراد گرم مزاج کمتر کرونا می گیرند. سرد مزاج ها بیشتر درگیر می شوند. چاق ها که عمدتاً سرد مزاج اند بیشتر کرونا می گیرند.
بالای 70 درصد بیماران کرونایی که من ویزیت کرده ام، سرد مزاج اند.

- می توانید از داروخانه قرص زنجبیل بخرید و روزی 4 عدد بخورید. همچنین می توانید کپسول های خالی را بخرید و داخلش زنجبیل یا دارچین بریزید و برای پیشگیری، روزی یک عدد (نیم گرم) و برای درمان روزی 6 قرص زنجبیل (3 الی 4 گرم) بخورید.
همچنین می توانید زنجبیل را با عسل ممزوج کنید و به شکل خمیر و قرص دربیاورید و هر روز 2 عدد بخورید.
اگر هم زنجبیل نبود، از هر گیاه دیگری که طبع گرم دارد و نیز از عسل استفاده شود.

زنجبیل ضد کرونا

درمان از دست دادن بویایی با قطره نعنا

- اگر بویایی تان از بین رفته، از قطره نعنا یا منتول که در داروخانه ها موجود است استفاده کنید تا بویایی ظرف سه روز برگردد.
اگر بویایی تان رفته، حتماً ناقل هستید.

چه بخوریم، چه نخوریم؟

- مردم در غذا کاهلی می کنند. مثلاً خیلی کم دارچین می خورند ولی سردیجاتی مانند ماست می خورند. توصیه می کنم در همه غذاها و چایی چوب یا پودر دارچین و زنجبیل بریزید. اگر گرمیجاتی مانند دارچین و زعفران را اول پخت و پز ( نه آخر غذا) ، به غذا اضافه کنیم، در غذا ممزوج می شود و اگر کسی به بو و طعم این ها حساسیت داشته باشد، دیگر اذیت نمی شود.

- در پژوهشی از مسوولان بیمارستان خواستم پنیر را از صبحانه بیماران حذف کنند و به جایش ارده شیره دهند یا در سوپ شان چوب دارچین بیندازند و ماست را از ناهار و شام حذف کنند. این روش بسیار موثر بود و در روند بهبودی بیماران اثرات مثبتی داد.

 صبحانه:

*پنیر را فعلا حذف کنید.
*در شیر برنج شیره انگور بریزید و آن را به صورت گرم بخورید.
*شیر را به صورت گرم بخورید که بسیار مفید است ولی از نوشیدن شیر سرد خودداری کنید.
*حلوا ارده و ارده شیره بخورید. اگر دیابت دارید، از ارده با شیره توت یا شیره انگور یا شیره خرما استفاده کنید.
*کره و مربا و خامه و عسل بخورید.

 ناهار:

*برنج را به صورت سبزی پلو، شوید پلو، زیره پلو بخورید و از زعفران هم استفاده کنید.
*در خورشت همراه برنج (که طبع سرد دارد) از ادویه گرم استفاده کنید. اگر به ادویه حساسیت دارید یا طعم آن را دوست ندارید، ادویه را ابتدای پخت پز اضافه کنید نه در انتهای آن.

*گوشت گاو و گوساله و مرغ کمتر استفاه شود و به جایش گوشت گوسفند و بوقلمون بخورید. ماهی نخورید ولی اگر می خورید، حتماً کنارش ادویه گرم زیاد بخورید.

شام:

سوپ با ادویه های گرم بخورید. اگر در غذا رب می ریزید، برای خنثی سازی سردی آن، حتما به غذا ادویه های گرم بیفزایید.

ادویه های گرم ضد کرونا

میان وعده ها و غذاهای جانبی:

*سیب بسیار مناسب است. آب سیب تب را از بین می برد و اشتها آور است.

*پرتقال و کیوی برای کسی که بیمار است توصیه نمی شود.

*لیمو ترش را با آب گرم و عسل به صورت شربت بخورید.

*هندوانه نخورید، مخصوصا اگر بیمارید یا از بیمار مراقبت می کنید.

*گوجه و خیار و کاهو نخورید. به جای سالاد ، سبزی بخورید، خصوصا نعنا و ریحان و پونه. به جای ماست هم زیتون بخورید.

*خشکبار و آجیل بخورید.

*پیاز تند خوب است؛ پیاز شمال مناسب نیست.

*خرما، طبع گرم دارد. اگر معده تان سوزش دارد، پوست خرما را بکنید. خرماهای خشک مثل زاهدی و چیپس خرما برای دیابتی ها مفید است.


فرمول سیر و شیر برای پیشگری از کرونا

سیر اثربخشی فوق العاده ای دارد. اگر چند حبه سیر را داخل شیر بریزید و شیر را به حدی حرارت دهید که نصفش بخار شود، آنچه باقی می ماند برای پیشگیری از کرونا بسیار مفید است. این نوشیدنی برای بیماران قلبی و دیابتی هم بسیار مفید است و بهتر است صبح ها بخورند. سیر داخل شیر هم باید میل شود.

شیرو سیر ضد پیشگیری از کرونا

درباره دو داروی جنجالی

- ترکیب هلیله، مصطکی و شکر سرخ (که به داروی امام کاظم "ع" معروف است) چون گرمی است، برای مقابله با کرونا مفید است ولی هنوز مقالاتی در این باره نداریم.

- چکاندن روغن گل بنفشه در "بینی" مفید است و دارویش به صورت داروخانه ای هم موجود است و شرکت های مختلف دارویی هم تولیدش می کنند و رفرنس علمی دارد.

بادکش و حجامت

- بادکش در دوران کرونا مناسب است ولی درباره حجامت افراد کرونایی اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، افرادی که قبل از ابتلا (مثلاً 6 ماه قبل) حجامت کرده اند، ایمنی بالاتری دارند و کمتر مریض می شوند. در مقالات علمی جهان هم به کرات به فواید حجامت اشاره شده است.

خلط ریه ها

- اگر ریه ها درگیر خلط شده اند، استفاده از بخور نعنا خوب است. حتی می شود عصاره نعنا را که در داروخانه ها هست، به دهانه بینی و پیشانی مالید که بسیار مفید است.

- اسپری سیاه دانه که در داروخانه ها هست نیز بسیار مفید است. آویشن هم توصیه می شود.

در افراد کم و سن و سال، مالیدن روغن سیاه دانه یا بادام تلخ روی سینه مناسب است ولی در افرادی که سن بالایی دارند، جذب پوستی اندک است و چندان اثر ندارد.

آب نمک

هر روز دهان و حلق و بینی تان را با آب نمک رقیق بشویید و غرغره کنید.

یک بار خوراک در روز همانند روزه داری، کلید طلایی لاغری و طول عمر

کلید طلایی لاغری و طول عمر

کلید طلایی لاغری و طول عمر
گروه علمی: محققان در بررسی‌های اخیر خود به نکته‌ای دست یافتند که به طول عمر بیشتر، لاغر ماندن و به طور کلی سلامت بیشتر بدن کمک می‌کند.نتایج یک بررسی جدید روی موش‌ها نشان داده، روزه داری بهتر از کاهش کالری به طول عمر بیشتر و لاغر ماندن کمک می‌کند.
محققان دریافتند، ممکن است روزه‌داری برای کاهش وزن و افزایش سلامتی بهتر از کاهش کالری باشد؛ این بررسی به خوبی نشان داد بزرگترین مزایای سلامتی سهم موش‌هایی بوده که تنها یک وعده در روز غذا می‌خورند؛ وعده شام در ابتدای شب مصرف می‌شود.

گرچه کارشناسان هشدار می‌دهند، ممکن است این مطالعات به راحتی برای انسان تعمیم داده نشوند، اما به طورکلی این مطالعه بر روی موش‌ها نشان می‌دهد که کاهش کالری در شرایط روزه‌داری و خوردن همه آنها در یک وعده ممکن است بهترین راه برای طول عمر بیشتر و لاغر ماندن باشد.محققان دانشگاه ویسکانسین، یکی از معتبرترین دانشگاه‌های آمریکا تاکید می‌کنند، در حالی که کاهش کالری برای سلامتی مفید است، اما روزه داری بهتر است. نتایج این مطالعه در مجله «Nature Metabolism» منتشر شد.

توصیه جدید درباره خوردن آسپرین

به گفته متخصصان خطرات خونریزی در افراد ۶۰ سال به بالا که سابقه سکته قلبی یا مغزی نداشته اند بیشتر از مزایای بالقوه مصرف قرص آسپرین است.



گروهی از متخصصان مرکز پزشکی "تافتس" در ایالات متحده براساس دستورالعملهای به روز شده اعلام کردند: افراد مسن که به بیماری قلبی مبتلا نیستند، نباید برای پیشگیری از بروز اولین حمله قلبی یا سکته مغزی به مصرف آسپرین اقدام کنند.

به گزارش ایسنا، این متخصصان در پیش نویس دستورالعملهای به روز شده اظهار داشتند: افرادی که دچار بیماری قلبی نیستند لازم نیست برای جلوگیری از وقوع اولین مورد حمله قلبی یا سکته مغزی دُز پایین آسپرین مصرف کنند.

به گفته متخصصان خطرات خونریزی در افراد ۶۰ سال به بالا که سابقه سکته قلبی یا مغزی نداشته اند بیشتر از مزایای بالقوه مصرف قرص آسپرین است.

برای اولین بار این گروه از متخصصان اظهار داشتند که ممکن است مصرف این دارو برای افراد ۴۰ ساله که خطر خونریزی آنان را تهدید نمی کند مزایای کمی داشته باشد. همچنین اطلاعات کافی در مورد مزایای مصرف این دارو در افراد سالم ۵۰ تا ۶۰ ساله وجود ندارد.

این توصیه ها تنها برای افرادی است که دارای فشار خون بالا، کلسترول بالا، چاقی یا سایر بیماریهایی هستند که احتمال حمله قلبی یا سکته مغزی را در آنان افزایش می دهد. صرف نظر از سن، بزرگسالان باید با پزشک در مورد قطع یا شروع مصرف آسپرین مشورت کنند.

به گزارش ایسنا به نقل از ژاپن تودی، محققان بر این باورند: استفاده از آسپرین می تواند آسیب های جدی ایجاد کند و با بالا رفتن سن این خطر افزایش می یابد.

وقتی آن‌قدر به زندگی فکر می‌کنی که دیگر نمی‌توانی زندگی کنی!

روزگاری تحصیلات بیشتر معنایش کار بهتر، درآمد بهتر و جایگاه اجتماعی بالاتر بود. اما امروز تحصیلات بیشتر، مخصوصاً در برخی رشته‌ها، فقط به درد این می‌خورد که عمیق‌تر و با اطلاعات بیشتری غصه بخوریم.
جیا تولنتینو
ترجمۀ: محمدحسن شریفیان / فصلنامه ترجمان
مرجع: Newyorker
 

جیا تولنتینو، نیویورکر — یکی از ویراستاران قدیمی و عزیز من شعاری داشت که شبیه جمله‌های قصار بودایی بود. او هرازگاهی به من می‌گفت «ایده‌ها احمقت می‌کنند». هیچ‌وقت از او نخواستم بیشتر توضیح دهد، چون می‌ترسیدم نتیجه هرچه باشد، همان‌طور که گفته، مرا احمق کند، یعنی به‌قدری درگیر فهمیدن شوم که از فهمیدنِ واقعی باز بمانم، و به‌قدری بر مفهوم متمرکز شوم که از چرخش جهان غافل شوم. یکی از دلایلی که می‌ترسیدم سؤال کنم این بود که من هم، مثل خیلی‌ از آشنایانم، تاحدی احمق بودم، مثل کسی که خوب زندگی را تحلیل می‌کند ولی بد آن را تجربه می‌کند.

تحلیل‌کردن به‌جای تجربه‌کردن، در بعضی موقعیت‌ها مثل دانشگاه و رسانه و توییتر، استعدادی همه‌گیر و کم‌و‌بیش مطلوب است. چطور می‌شود تجربه‌ای کامل داشت وقتی سه‌و‌نیم میلیارد نفر افکارشان را در اینترنت به اشتراک می‌گذارند، ثروت بیست‌وشش میلیاردر به اندازۀ نیمی از مردم جهان است، و فاجعۀ اقلیمی بقای همۀ ما را تهدید می‌کند؟ به همۀ این‌ها، زندگی در گوشت و پوستی متحرک با یک قلب و یک خود را هم اضافه کنید. جواب این است: معمولاً تجربۀ کاملی نداریم.

اولین رمان کریستین اسمالوود، زندگی ذهن، کتاب ارزشمندی است. شخصیت اصلی رمان، دوروتی، مدرس مدعو درس زبان انگلیسی در دانشگاهی بی‌نام و نشان در نیویورک است که در دهۀ چهارم زندگی‌اش به سر می‌برد. موجودی حساب بانکی‌اش او را به وحشت می‌اندازد، و این در حالی است که بهترین دوستش، مُبلی ده‌هزار دلاری را بی‌ارزش قلمداد می‌کند.

دوروتی، درحالی‌که به آب‌سردکُن دانشگاه خیره شده است، با خودش فکر می‌کند «بقیه حداقل شغلی دارند که مجبور نباشند از این آب‌سردکن کثیف آب بخورند». او دکترای زبان انگلیسی دارد و بیکار است. مجبور است کتاب‌هایی که دوست ندارد را به دانشجویانی درس بدهد که از نظرش آدم‌های جالبی نیستند و زندگی آهسته‌آهسته امید را از او می‌گیرد، مثل اینکه در هواپیما بخواهید پتویتان را از زیر بغل‌دستی‌تان که دارد خروپف می‌کند بیرون بکشید.

اسمالوود می‌نویسد «او یادش می‌آید زمانی انجام کاری که برایش آموزش دیده بود چندان سخت به نظر نمی‌رسید، ولی الآن دیگر خواستن مربوط به گذشته است. او در دورانِ پساخواستن زندگی می‌کند».

در آغاز رمان، شش روز از سقط جنین ناخواستۀ دوروتی می‌گذرد. او در دستشویی تک‌نفره و تمیز کتابخانه است و با خودش فکر می‌کند سقط جنین ناخواسته «چیزی بیشتر از ناراحتی، و کمتر از ضربۀ روانی» است؛ بارداری‌اش هم مثل بقیۀ چیزهای زندگی‌اش نه حاصلِ خواستن بود، نه نتیجۀ نخواستن.

دوروتی علاقه‌ای به بدنش ندارد. او که نمی‌تواند سقط جنین ناخواسته‌اش را در چارچوبِ داستانِ زندگی‌اش جای دهد ترجیح می‌دهد راجع به آن صحبت نکند، نه با شریک زندگی‌اش، راگ، که مردی محترم ولی سرد است؛ نه با دوست پولدار و خودشیفته‌اش، گبی؛ نه با روان‌درمانگرش؛ نه با روان‌درمانگر کمکی‌اش که با او راجع به نیازش به داشتن روان‌درمانگر کمکی صحبت می‌کند. فقط این آدم‌ها هستند که دوروتی راجع به خودش با آن‌ها حرف می‌زند، ولی حتی در کنار آن‌ها هم بیشتر فکر می‌کند و ساکت می‌نشیند.

به نظرش حرف‌زدن راجع به زنده‌بودن خیلی سخت است؛ زنده‌بودن خیلی پیچیده است، مخصوصاً این روزها. با خودش فکر می‌کند «مواجهه با درد و لذتی که لابلای جمعیت یک واگن مترو جا خوش کرده، کار سختی است. هرکس ناامیدی‌ها، نقاط عطف، لذت‌ها، و عشق‌هایی دارد. تنها چاره این است که از وجود -که گوش‌خراش، تپنده، و نفرت‌انگیز است- پنهان شوید و خود را بی‌حس کنید».

دوروتی هم، مثل خیلی از کسانی که این رمان را دوست خواهند داشت، گاهی شدیداً افسرده و ناکارآمد است و گاهی کاملاً عادی و خوب. با خودش فکر می‌کند «آیا خسته است؟ چه احساسی باید داشته باشد؟». او در حریم خصوصی ذهنش زندگی می‌کند و آهسته در امواج خروشان افکارش به ماجراجویی مشغول است، ولی در دنیای فیزیکی کار زیادی نمی‌کند.

اسمالوود صحنه‌های زیادی را خلق می‌کند که در آن‌ها اختلاف بین افکار و اعمال دوروتی صحنه‌های خنده‌داری را رقم می‌زند. مثلاً فکر می‌کند، در فضایی آخرالزمانی، گروهی از بچه‌های آویزان از قایق، مثل یک هیئت منصفه، به قضاوت دربارۀ او نشسته‌اند و او برایشان توضیح می‌دهد که اگر در زمینۀ مسائل اقلیمی کنشی انجام نداده، به‌خاطر این بوده است که «از حریم خودش که تحت حملۀ شبکه‌های اجتماعی بوده است محافظت کند» و بعد، در واقعیت، خودش را در دستشویی با دستمال پاک می‌کند.

اسمالوود، که روزنامه‌نگار و محقق است، دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیا دارد. موضوع رساله‌اش «رئالیسمِ افسرده‌‌خو» بوده است و در آن به تحلیل آثار نویسندگانی پرداخته که «درجات مختلفی از گرفتاری یا جراحت را نشان می‌دهند و به راهبردهای مختلف برای تحمل وضع یا عبورکردن از تردیدها اشاره می‌کنند» (اصطلاح رئالیسمِ افسرده‌خو از آثار روان‌شناسانی وام گرفته شده است که معتقدند آدم‌های افسرده جهان را دقیق‌تر می‌بینند). او، در صفحۀ سوم این رساله، جمله‌ای را این‌طور آغاز می‌کند «نمی‌گویم تلاش‌های علمیِ انتقادی لزوماً بیهوده است».

چنین احساساتی را -‌که به کار بردنش در چنین بافتی بسیار خنده‌دار است- به‌ شکلِ شدیدتری در رمان می‌بینیم؛ تلاش علمیِ انتقادی هم رویکرد اصلی دوروتی برای فهم دنیا است و هم فرایندی که مدام خود را از آن منفک می‌کند. دوروتی وقتی در مترو می‌بیند چشم مردی آب‌مروارید دارد و هنگام تعریف قصۀ زندگی‌اش همه را مورد خطاب قرار می‌دهد، فکر می‌کند چطور همۀ مسافران یک گروه را شکل می‌دهند («دوروتی فکر می‌کند این به‌خاطر قدرت گوینده است»). مرد راجع به زمانی حرف می‌زند که به عفونت استاف مبتلا شده بود و اینکه چطور فهمیده بود که در یازده سپتامبر باید در شمال شهر بماند.

دوروتی ناگهان به یاد شعر «سرود ملوان کهن» می‌افتد، شعری که دوستش ندارد. نتیجه می‌گیرد «مقاومت نوعی تجربه‌ای هنری بود». روزی دیگر، موقع فکرکردن به تغییرات اقلیمی، ماکارونی‌های چسبیده به ته قابلمه را جدا می‌کند و به شریک زندگی‌اش می‌گوید «درست است که هرکسی باید به دنبال جایی برای زندگی باشد، ولی راهبردهای جغرافیایی نباید ما را از قدرتِ فائق و دسیسه‌های بخت غافل کند». و بلافاصله اضافه می‌کند: «ماکارونی‌ها هم سفت شده، هم تُرد».

چنین انفکاکی را، هرچند به گونه‌ای کمتر طنزآمیز، می‌توان در واکنش دوروتی به سقط جنین ناخواسته‌اش هم مشاهده کرد. او نسبت به این موضوع هم کنجکاو است و هم از آن خجالت می‌کشد -‌وقتی پای بدنش درمیان باشد، ‌مثل یک بچۀ ناوارد می‌شود. خون دلمه‌بستۀ بدنش را وارسی می‌کند، کمی مزه مزه‌اش می‌کند و تصور می‌کند در رستورانی شیک نشسته است، بعد در حالی به رختخواب می‌رود که مزۀ آن خون در دهانش است.

بدنش عجیب و توصیف‌ناپذیر است: دوروتی موضوعاتی ساده‌تر مثل مصائب تمدن بشری، یا مفهوم شرم-تحقیر و سرافکندگی-‌‌انزجار را که توسط روان‌شناسی به نام سیلوان تامکینز مطرح شده است، ترجیح می‌دهد. در لحظاتی که به نظر می‌رسد بیش از همه با بارداری شکست‌خورده‌اش تناسب داشته باشد وارد مسائل انتزاعی می‌شود، موقع سونوگرافی از رحم ناسازگارش، به «تناقض‌های حس‌آمیزی» و کتاب کوه جادو اثر توماس مان فکر می‌کند. ولی ذهنش همچنان تصاویری از تقدم بحران‌هایی که با چنان آرامشی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند که نمی‌دانید چطور به آن‌ها واکنش نشان دهید، و بدقوارگی بدن را پیش چشمانش می‌آورد: سگی را قبلاً می‌شناخت که بدنش به‌قدری پر از غده شده بود که مثل «جورابی بود که آن را از سنگ‌ریزه پر کرده باشند». یا یکی از دوستانش کیستی در آرنجش داشت، و وقتی داشت موهایش را دم‌اسبی می‌کرد ناگهان «یک عالمه رشته‌های سفیدرنگ از دستش بیرون پاشید».


زندگی ذهن به دستۀ روزافزونی از رمان‌های خیالی تعلق دارد که در آن زن سفیدپوست تحصیل‌کرده‌ای می‌کوشد تا حضورِ هم‌زمان امتیاز و خطر را در زندگی‌اش هضم کند. کتاب اسمالوود مثل فرزندِ عموزاده‌تان در مهمانی است که لباس مشکی به تن کرده است. بعضی از رمان‌های جدیدی که در این دسته قرار می‌گیرند عبارتند از؛ "خواستن" اثر لین استیگر استرانگ که مشکلات قهرمانی را روایت می‌کند که محیط دانشگاهی او را طرد کرده است. "مادری" اثر شیلا هتی که راوی آن، درست مثل دوروتی، نسبت به تولیدمثل شدیداً منفعل و مردد است؛ و "آب‌وهوا" اثر جنی آفیل که از زبان کتاب‌داری روایت می‌شود که دانشی سرّی به دست می‌آورد و مدام به فکر تغییرات اقلیمی است. در این رمان‌ها، زنان می‌خواهند تا بحران‌ها را به روشنی درک کنند، اما برای اجتناب‌ از آن بحران‌ها تقریباً هیچ‌کاری نمی‌کنند؛ و معمولاً خشم سرکوب‌شده و ناکامی اجتماعی از رگ گردن به آن‌ها نزدیک‌تر است. دوروتی هرازگاهی دچار ناراحتی‌های لحظه‌ای می‌شود که معمولاً به‌خاطر احساس بی‌فایدگی یا اضافه‌بودن است، ویژگی‌هایی که می‌ترسد خودش در دایرۀ اختیاراتی که داشته، به آن‌ها پر و بال داده باشد. در قسمتی از رمان، می‌خواهد به لاس‌وگاس برود تا در همایشی علمی، مقاله‌ای ارائه کند. اسمالوود می‌نویسد «یک بخش طولانی از مقاله را با این جملات آغاز کرده بود که معنای گوارش چیست؟ در آخر هم معنایش را روشن نمی‌کرد، بلکه به حاشیه می‌رفت و دربارۀ عشای ربانی، غذا‌پختن، گفتمان‌های قرن نوزدهمی راجع به لولۀ گوارش، و همه‌گیری وبا صحبت می‌کرد تا بگوید معنایش دست‌نیافتنی ولی مطلوب و پرمغز است». در هواپیما چشمش به کتابی از نظریه‌پرداز ادبی، فرانکو مورتی، می‌افتد و خیال می‌کند این کتاب او را به‌خاطر غیرضروری‌بودن کارش ملامت می‌کند. کتاب با اخم می‌گوید «بزرگ‌ترین مشکل قرن بیست‌و‌یکم ضایعات است. چیزی راجع بهش نشنیده‌ای انسان‌دوستِ قلابی؟ چربیِ متحرکِ غرق در بدهی؟» مهماندار سرمی‌رسد و بادام‌زمینی تعارف می‌کند.

زندگی ذهن یک ماه و نیم از زندگی دوروتی را در بر می‌گیرد، حدوداً زمانی که طول می‌کشد تا سقط جنین مرموزش کامل شود. شاید بتوان سقط جنین ناخواسته را استعارۀ اصلی رمان دانست: استعاره‌ای برای قابلیت‌های ازدست‌رفتۀ دوروتی یا ناتوانی او در فهمیدن اینکه استعدادهایش از اول چه بوده است. با خودش فکر می‌کند «انگار آدم‌های دیگر با اطمینان بیشتری راجع به انسان‌بودن یا نبودنِ جنین اظهارنظر می‌کنند. اگر بخواهندش، مثل یک بچه‌ به حسابش می‌آورند و عکسش را برای دیگران ایمیل می‌کنند، ولی اگر نخواهندش، حتی اینکه از آن‌ها بخواهی نگاهش کنند را حرکتی خشونت‌بار تلقی می‌کنند». ولی، در این رمان، سقط جنین فقط یکی از مواردی از این دست است: بحران‌هایی که با چنان آرامشی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند که نمی‌دانید چطور به آن‌ها واکنش نشان دهید، تجربه‌هایی که ناگهان مثل مرگ و زندگی به نظر می‌رسد، و شواهد مختلفی از شکست و به نتیجه‌نرسیدن. در مهمانی‌ای که گابی در آپارتمان چندمیلیون ‌دلاری‌اش به راه انداخته مهمان‌ها شروع می‌کنند به خوانندگی روی آهنگ‌های مشهور، و دوروتی فکر می‌کند همین کاری که زمانی برایش نشاط‌آور بود الآن ناراحتش می‌کند. بابت «شکنندگی و محوشدن جوانی و لذت‌های شیرین گذشته» ناراحت است و تنهایی و غم هم باعث ناراحتی‌اش می‌شود.

گاهی این دو ناراحتی با هم ترکیب می‌شود و دوروتی درد شدیدی مثل مرگ و زندگی را تجربه می‌کند که باعث می‌شود احساس کند دارد، با تمام کوچکی وجودش، به تمام چیزهای دیگری که عظیم و درک‌ناپذیرند دوخته می‌شود. او علایق شدیدش را ابراز می‌کند و به عزایشان می‌نشیند. با هیجان‌زدگی به خانه می‌آید درحالی‌که تمام نغمه‌های خوانده و ناخوانده‌ در سینه‌اش مویه می‌کند، سرشار از اضطراب و پشیمانی است، ذوق‌زده و ناامید، بیشتر می‌خواهد و درعین‌حال آرزو می‌کند ای کاش کمتر می‌داشت.

بخشی از من که از ایده‌های احمقانه بدش می‌آید می‌خواهد دوروتی دو دقیقه این افکار را دور بریزد، آهنگ «به راه خودت برو» را گوش کند و به دنبال لذت‌های حیوانی باشد. ولی بعد می‌بینم چنین پاراگرافی هیجانی را به وجود می‌آورد که، مثل بقیۀ بخش‌های رمانِ دردآور و رضایت‌بخش اسمالوود، تنها از طریق تفکر بیش‌ازحد و وسواسی امکان‌پذیر است. چرا در لحظه زندگی کنید وقتی می‌توانید آن را تا جای ممکن تجزیه و تحلیل کنید؟