واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

فیلم Edge of Tomorrow 2014

دانلود فیلم Edge of Tomorrow 2014 لبه فردا با دوبله فارسی و کیفیت عالی

 ,

کیفیت HD 1080p , HD 720p – سانسور شده

دانلود فیلم Edge of Tomorrow 2014 لبه فردا با دوبله فارسی

این فیلم دوبله فارسی و سانسور شده و هیچ گونه صحنه غیر اخلاقی و مغایر با شئونات اسلامی ندارد.

نام اثر: فیلم لبه فردا Edge of Tomorrow

کیفیت: HD 1080p , HD 720p –

امتیاز: IMDb 7.9/10

ژانر: علمی تخیلی | اکشن | ماجراجویی

مخاطب: تماشای این فیلم به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.

نوع فیلم: سینمایی

محصول: آمریکا

کارگردان: داگ لیمان Doug Liman

ستارگان: Tom Cruise ,Emily Blunt ,Bill Paxton

سال تولید: 2010 میلادی

زبان: فارسی (دوبله)

مدت زمان: 112 دقیقه

داستان فیلم:
داستان درباره سربازی به نام ویل کیج (با بازی تام کروز) است که پس از کشته شدن در جنگی علیه بیگانگان فرازمینی، بار دیگر زنده می شود و به روز قبلی خود باز می گردد، و این فرایند بارها تکرار می شود. این امر باعث می شود تا او با هر بار کشته شدن توانایی خود را افزایش داده
و تصمیمات بهتری بگیرد و در پی یافتن روش پیروزی بر بیگانگان باشد و برای این هدف به کمک بانوی جنگجویی از قهرمانان جنگ برود ...

 


راهنمای دانلود:

لطفا برای پخش هرچه بهتر فایل های مالتی مدیا پلیر خود را آپدیت کنید! تنها پلیر مورد تایید وبسایت آپ تی وی، KMPlayer 4.1.4.7 به بالا می باشد. .

برای دانلود فیلم ها با گوشی اندروید تنها برنامه مورد تایید وبسایت آپ تی وی، Advanced Download Manager Pro v5.1.2  می باشد. .

خشایار الوند درگذشت

برزو ارجمند در اینستاگرام از درگذشت خشایار الوند خبر داد.

خشایار الوند فیلمنانویس موفق کشورمان که بیشتر مخاطبان او را با آثار طنزی چون «نقطه چین»، «در حاشیه» و «مجموعه های پایتخت» می شناسند، بر اثر سکته قلبی درگذشت.

 به گزارش روز پنجشنبه ایرنا، برزو ارجمند بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون صبح امروز در پستی اینستاگرامی درگذشت این فیلمنامه نویس را اعلام کرد.
در پیگیری خبرنگار فرهنگی ایرنا با برزو ارجمند، این خبر را بدون اشاره به جزئیات بیشتر تایید کرد.

وی در پست اینستاگرامی خود نوشته بود: غیرقابل باوره، خشایار جانم روحت شاد. سلام من و به پدرم و عارف برسون...

پ ن: خشایار الوند نویسنده اثاری چون قهوه تلخ و پایتخت درگذشت. تسلیت به خانواده مهربانش».
خشایار الوند متولد 1346، فیلمنامه‌نویس ایرانی و برادر سیروس الوند

سیروس الوند کارگردان سینما و تلویزیون است.


الوند فعالیت در سینما را با نگارش فیلمنامه‌های «مزاحم» و «برگ برنده» هر دو به کارگردانی سیروس الوند (برادرش) را آغاز کرد. اما عمده شهرت او به نگارش فیلمنامه سریال ها و مجموعه های طنز موفق چون «نقطه چین» «شب های برره»؛ «باغ مظفر»؛ «گنج مظفر»؛ «مرد هزار چهره»؛ «مرد دو هزار چهره»؛ «قهوه تلخ»؛ «ویلای من»؛ «شوخی کردم» و «در حاشیه» همه به کارگردانی مهران مدیری؛ «پایتخت»؛ «پایتخت 3»؛ «پایتخت 5»؛ «در حاشیه»؛ «پایتخت 4» و «علی‌البدل» به کارگردانی سیروس مقدم؛ «کمربندها را ببندیم» به کارگردانی مهدی مظلومی؛ «مسافران» به کارگردانی رامبد جوان؛ «دیوار به دیوار» و «دیوار به دیوار 2» به کارگردانی سامان مقدم باز می گردد.





















عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر - طبق معمول این سالهای انفجار اطلاعات و عصر ارتباطات، خبر بسیار کوتاه بود خشایار الوند به دلیل ایست قلبی درگذشت. ابتدا یک خبر در شبکه‌های اجتماعی پخش شد و بعد آرام، آرام تبدیل به یک طوفان شد که هر طرف را نگاه می‌کنی عکس خشایار الوند است و ابراز تاسف و ناراحتی از این کوچ نابهنگام.

خشایار الوند برادر سیروس الوند کارگردان قدیمی سینمای ایران و بالتبع عموی ماهور الوند بازیگر است، اتفاقا شروع کار جدی او در زمینه نویسندگی فیلمنامه با نوشتن فیلمنامه فیلم سینمایی «مزاحم» برای برادرش رقم می‌خورد.

اما بعدتر آنچه باعث شد خشایار الوند جایگاه ثابتی به عنوان نویسنده فیلمنامه پیدا کند سریال‌های طنز مختلفی بود که در تیم نویسندگان آن حضور داشت و شروع آنها هم با مجموعه‌های مهران مدیری بود. یک تیم نویسنده 4 نفری وجود داشت که با هم می‌نوشتند و با همدیگر به موفقیتهای بسیار زیادی در عرصه نویسندگی سریال‌ طنز پیدا کردند: پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، امیر مهدی ژوله و خشایار الوند.

خشایار الوند ؛ مرد قلم‌شاد

الوند 10 سریال با مهران مدیری کار کرده است که از مجموعه‌های طنز هر شبی یا اصطلاحا 90 قسمتی در بین آنها به چشم می‌خورد (نقطه چین، شبهای برره، باغ مظفر، در حاشیه) تا سریالهای مناسبتی ایام عید (مرد هزار چهره، مرد دو هزار چهره) و سریال های نمایش خانگی (گنج مظفر، قهوه تلخ، ویلای من، شوخی کردم). از مجموعه‌های با داستان طولانی تا آیتم‌های کوتاه 10 الی 15 دقیقه‌ای و در تمام این مقوله‌ها موفق.

در دوازدهمین جشن «دنیای تصویر» یا «جشن حافظ» (سال 1390) وقتی که مهران مدیری جایزه بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی را برای «مرد دوهزار چهره» و «قهوه تلخ» دریافت کرد به روی سن اظهار کرد: «بار کار بر دوش دو نفر سنگین بود؛ آنها امیرمهدی ژوله و خشایار الوند، نویسندگان کارهستند. نوشتن برای 35 بازیگر اصلی کاری بسیار سختی است و با عشقی که به برادران قاسم‌خانی دارم و با همکاری‌های خوبی که با هم داشتیم تندیسم را به الوند و ژوله تقدیم می‌کنم.»

طیف گسترده‌ای از سریال‌های طنز در کارنامه خشایار الوند به چشم می‌خورد که مهران مدیری کارگردان آنها نیست، مهدی مظلومی (کمربندها را ببندیم)، محمد حسین لطیفی (ساخت ایران)، رامبد جوان (مسافران)، سامان مقدم (دیوار به دیوار 1 و 2 )، بهروز شعیبی (گلشیفته) و در این اواخر تقریبا اکثر کارهای سیروس مقدم (پایتخت1 ، 3 ، 4 ، 5 و علی‌البدل).

خشایار الوند ؛ مرد قلم‌شاد

ذکر همه این موارد نشانگر چند خصوصیت بارز خشایار الوند است: حرفه‌ای، متعهد، منعطف و کاربلد، اگر چنین خصوصیاتی در یک نویسنده جمع نشده باشد نمی‌توانست کارنامه‌ای اینچنین پربار و پرکار داشته باشد.

بسیاری از دوستان و همکاران او آرامش، مهربانی، صبوری و خوش‌مشربی را از بارزترین خصوصیات خشایار الوند ذکر کرده‌اند.

پوریا ذوالفقاری (منتقد سینمایی) آخرین خاطره اش از الوند را چنین گفته است: « می‌گوید به بازیگران نقش های فرعی سریال های طنز زنگ می‌زنید و خبرشان را در مجله‌تان کار می‌کنید. ولی با نویسنده همان سریال تماس نمی‌گیرید. می‌گویم همین جا پیاده می‌شوم. زحمت افتادی. دست می‌دهیم و می‌گویم فردا زنگ می‌زنم تلفنی مصاحبه‌ای کنیم. با خنده می‌گوید نه. بذار دیرتر. اینجوری حس می‌کنم چون این را گفتم و رساندمت زنگ زدی... می‌خندیم... می‌رود و این می‌شود آخرین دیدارمان. لعنت به این زندگی و واقعا از این فرهادکش فریاد...»

بسیار ناخوشایند و غم‌انگیز است چنین مطالبی را برای نویسنده‌ای بنویسی که او با قلمش ساعات و زمان زیادی شادی و خنده برایت به همراه آورده است، این نوشتار ادای احترامی است به تمام آن لحظات شاد و خنده‌هایی که خشایار الوند برای من رقم زده است، روحت شاد، مرد قلم شاد.




اینجا چه خبر است؟ مراسم بدرقه خشایار الوند به منزل ابدیست یا یک مسابقه برای درآوردن اشک و آه و ناله بیشتر حضار؟

عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر - چند روز از کوچ ناگهانی خشایار الوند گذشته است، روز شنبه مراسم بدرقه او در خانه سینما برگزار شد و در این مراسم فامیل‌ها و دوستان او پشت تریبون رفته و سخنانی بیان کردند من‌جمله امیر مهدی ژوله که از دوستان نزدیک خشایار الوند است.

در بخشی از سخنانش که با تیتر «صحبت‌های سوزناک ژوله در تشییع خشایار الوند»* در فضای مجازی بازنشر شده است ژوله خطاب به خشایار الوند می‌گوید: « مرد مومن تو (درباره الی) رو دیدی و می‌گفتی پاهام لرزید از تصور اینکه اون بچه داره غرق میشه، پاهات نلرزید از اینکه پسرت بیاد و جسدت رو ببینه؟ و پسر 10-12 ساله‌ات بیافته روی سینه‌ات سعی کنه تنفس مصنوعی بده؟

پاهات نلرزید از اینکه این باید گوشی رو برداره زنگ بزنه به دوستهای باباش بگه سلام عمو بابام مرد، این چه فیلمنامه غلط و غولوطیه؟ مگه تو اینقده ساختار و ساختمان فیلمنامه نمی‌شناختی؟ چرا اینقدر سوراخ داره این فیلمنامه؟

آدم یه قهرمانی را می‌خواد جدا کنه از قصه، جدا کنه از فیلمنامه، مگه نباید کاشتی داشته باشه که این از بین بره؟ همینجوری یهو زندگی، کات مرگ. این چه کات غلطیه آخه؟ بعد سکانس مواجهه دختر 6 ساله با اینکه بگه بابام کو؟ و ...»

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
از همان روز شنبه که این سخنان را شنیدم حالم منقلب شد، در این 2 روز بسیار کلنجار رفتم تا خودم را قانع کنم در این مورد ننویسم اما نتوانستم، خودم را نهیب زدم که ژوله دوست صمیمی چندین ساله‌اش را از دست داده، در شرایط عادی نیست، این حرفهایی که می‌زند برای تسلی دادن خودش است، ولی باز نتوانستم بپذیرم که برای تسلای خودمان هر حرفی را بزنیم یا اینچنین برخورد کنیم، حتی اگر حالمان بسیار بد باشد.

با هیچ منطقی نتونستم این حرفها و مدل برخورد ژوله را درک کنم، اولین مواجهه با حرفهای ژوله و سوالاتش این تصور غلط را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که مگر خشایار الوند خودکشی کرده است که چنین سوالاتی را از او می‌پرسد؟ پس دوباره یادآوری کنیم که خشایار الوند در خانه‌اش آن شب فوتبال (بازی رئال مادرید و بارسلونا) را دیده و بعد مشغول کار بر روی اپیزود ویژه پایتخت بوده و در زمانی که خانواده‌اش خواب بوده‌اند سکته قلبی کرده است.

اگر همین حرفها را امیر مهدی ژوله در قالب یادداشتی در اینستاگرامش منتشر می‌کرد شاید هم خیلی به دلم می‌نشست و حتی به دلیل انتخاب این زبان بیانی و ارجاع به اصطلاحات فیلمنامه‌نویسی (به دلیل فیلمنامه نویس بودن الوند و ژوله) تحسینش هم می‌کردم ولی در چنین وقتی (زمان تشییع او) و جلوی همسر، بچه‌ها، برادر و ... کارکردش را نمی‌فهمم؟

علی الخصوص که با هرکدام از سوالات و حرفهایی ژوله آه و ناله و داد و بیداد حاضران را هم می‌شنویم، باید یک سوال پرسید اینجا چه خبر است؟ مراسم بدرقه خشایار الوند به منزلگاه ابدی اوست یا یک مسابقه برای درآوردن اشک و آه و ناله بیشتر حضار؟

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
واقعا اگر یک نفر از حضاری که در آنجا حضور داشت به دلیل تولید این حجم از غم، اندوه و گریه اتفاقی برایش می‌افتاد یا سکته می‌کرد، چه کسی جوابگو خواهد بود؟

در مجالس ختم سنتی همواره حد و حدودی رعایت می‌شود و چنین صریح و مهار نشده به یک اتفاق یا اتفاقاتی اشاره نمی‌کنند، در واقع می‌دانند که تا چه اندازه و از چه کلمات و جملاتی استفاده کنند. مثلا اگر کسی بر اثر حادثه تصادف فوت کرده باشد، هیچگاه اشاره‌ای به این قضیه یا چگونگی تصادف نمی‌کنند، و اگر آنجا هم بی مهابا بخواهند اشک در آورند عمل اشتباهی است.

من نه در اروپا و غرب زندگی کرده‌ام و نه اینقدر ندیده و نشناخته شیفته آنها هستم که از همه اتفاقات آن طرف آب تعریف و تمجید کنم اما می‌دانم که در مراسم‌هایی که برای درگذشت کسی برگزار می‌کنند سعی بر آنست که خاطرات خوب و احساس قشنگی که درباره شخص درگذشته دارند را بیان کنند، به نظرم این بسیار کار قشنگ و درستی است: «زنده کردن یاد نیکی از آن سفر کرده».

من فکر می‌کنم اگر اتفاقی مشابه برای من رخ دهد، آیا دوست دارم کسی از دوستانم در مراسمم این گونه ( آنهم در مرگی که خودم هیچ نقشی در آن نداشته‌ام) مرا مورد خطاب قرار دهد؟ واقعا نه، هر قدر هم که مرا دوست داشته باشد و ناراحت باشد به دلیل همین دوست داشتن من، باید ملاحظه حال خانواده‌ام را بکند.

دوست دارم با ذکر چند خاطره از من این احساس را به بچه‌ام بدهند که پدرش انسانی ارزشمند بوده که دوستانش به نیکی از او یاد می‌کنند، نه یک نفر با لحنی شاکی مدام سوالاتی بپرسد که شاید (حتی 1 درصد) دخترم فکر کند من مقصرم که مُردم.

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
هر مراسمی یک پروتکل نانوشته دارد که حاصل تجربه یک شخص یا یک نسل نیست، بلکه در طول زمان و اتفاقات رخ داده برای نسل‌های مختلف یک جامعه به این قواعد و مراسم رسیده‌اند.

به امیر مهدی ژوله باید یادآوری کرد آیا در مراسم خشایار الوند که خود سمبل شادی بود و یک عمر با قلمش مردم را شاد کرده است، اصلا درست است با این غلظت غم و اندوه تولید کرد؟

در چنین زمان‌هایی هر اندازه هم که ناراحت و مصیبت دیده باشیم باید حواسمان باشد که من تنها شخص داغدیده نیستم و پایمان بلرزد از هر کلام که به زبان می‌آریم یا هر رفتاری که نشان می‌دهیم، چون شاید باعث غم و اندوه بیشتر بازماندگان باشید نه تسلای خاطر آنان.




معرفی ده سریال پربیننده دنیا

محمد مهدی مبارکی

10 سریالی که آخر سر به خاطر صحبت بیش از اندازه دوستانتان می‌بینید

به طور حتم دوستانتان در گفتگوهایشان درباره فیلم یا سریالی صحبت می‌کنند که ممکن است شما آن را ندید باشید. بعد از کلی حرف درباره فیلم موردنظر آخر سر برای ساکت کردن دوستانتان می‌شینید و فیلم را مشاهده می‌کنید. در ادامه به ۱۰ فیلم و سریالی که به خاطر همین موضوع باید ببینید تا دوستانتان را در زمان به میان آمدن بحثی درباره فیلم و سریال همراهی کنید را نام برده‌ایم.

Black Mirror ( پخش از سال 2011 - همچنان در حال پخش )

آینه سیاه (به انگلیسی:Black Mirror) را می‌توان جزو عجیب‌ترین و خلاقانه‌ترین سریال‌هایی دانست که طی چند سال گذشته ساخته شده است. این سریال علمی-تخیلی در انگلیس ساخته و در شبکه اینترنتی ‌نت‌فیلکس پخش می‌شود. سریال به طور علنی نقدی آشکار بر روابط انسانی و تکنولوژی دارد و سعی دارد به بیننده در مورد این شیوه زندگی اسفبار هشدار دهد. سریال در هر قسمت خود بخشی از زندگی امروزه انسانها را به باد انتقاد می‌گیرد. اعتیاد به تکنولوژی، نظام سرمایه داری، زندگی سیاست مداران و قانون قضایی و پورنوگرافی و میل مردم به خشونت مجازی تنها بخشی از چیزهایی هستند که در سریال به آنها پرداخته می‌شود.در واقع سریال بدون هیچ ترسی و البته بدون هیچ تعارفی به تمام چیزهایی که هالیوود در سالهای اخیر سعی کرده آنرا به عنوان لایف استایل آمریکایی جا بیندازد حمله و به شدت از آن انتقاد میکند.آینه سیاه از محصولات کاملا اورجینال نتفلیکس محسوب میشود.سریال با استقبال به شدت بالای منتقدین و به خصوص تماشاگران همراه بوده است

Parks and Recreation(پخش از سال 2009 تا 2014 میلادی)

«پارک‌ها و تفریحات» (Parks and Recreation) مجموعه 125 قسمتی است که از شبکه NBC طی سال‌های 2009 تا 2014 و در ژانر کمدی پخش می‌شد. از بازیگران این سریال می‌توان به  ایمی پولر، رشیدا جونز، عزیز انصاری، نیک آفرمن، آبری پلازا، پل اشنایدر، کریس پرت، ادام اسکات و راب لو اشاره کرد. این فیلم توانست در زمان پخشش نامزدی و جوایز متعددی را از جمله Primetime Emmy Award (امی ساعات پربیننده) و پنج نامزدی جایزه امی و یک جایزه گلدن گلوب برای بازیگر پولر و همچنین نامزدی مجموعه کمدی / موزیکال را در گلدن گلوب بدست بیاورد. روزنامه معتبر Time نیز در سال ۲۰۱۲ این سریال را به عنوان بهترین برنامه تلویزیونی سال انتخاب کرد.

Breaking Bad ( پخش از سال 2008 تا 2013 میلادی) 

آیا کسی را می‌توانید پیدا کنید که با نام هیزنبرگ یا «والتر وایت» آشنا نباشد؟ Breaking Bad را می‌توان جزو موفق‌ترین سریال‌های چند دهه اخیر دانست. بی‌شک بیشتر شما دوستان با این مجموعه تلویزیونی آشنا هستید. مجموعه‌ای که در ژانر درام توسط «وینس گیلیگان» تهیه و ساخته شد. «والتر وایت» داستان مفصلی دارد که نمی‌توان در این مقاله گنجاند. معلم شیمی که به سرطان ریه مبتلا می‌شود و برای تامین هزینه‌های مالی خودش و خانواده‌اش به همراه دانش آموزش پیشینش یعنی «جسی پینکمن» شروع به تولید و پخش شیشه می‌کند. 20 ژانویه 2008 اولین قسمت از این مجموعه پخش شد و در ۲9 سپتامبر 2013 شاهد پخش آخرین فصل و آخرین قسمت از این مجموعه موفق و محبوب از شبکه AMC بودیم. 

The Wire (پخش از سال 2002 تا 2008 میلادی)

«شنود» (The Wire) نام سریالیست که در سبک جنایی-درام از شبکه HBO طی سال‌های 2002 تا 2008 میلادی پخش شد. این سریال که توسط نویسنده و خبرنگار سابق پلیس (دیوید سیمون) نوشته شده بود در پنج فصل (60قسمت) به نمایش در آمد. در هر فصل از «شنود» ما شاهد جنبه‌های مختلفی از شهر بالتیمور بودیم. متاسفانه این فیلم با وجودیکه توسط بینندگان رتبه «عالی» را کسب کرد، هرگز برنده جایزه‌ای نشد. «شنود» توسط بسیاری از منتقدان به عنوان بزرگ‌ترین سریال تلویزیون توصیف شده است.

Friday Night Lights (پخش از سال 2006 تا 2011 میلادی)

«جمعه شب‌های روشن» (Fiday Night Lights)  داستان شهر کوچکی بنام «دیلن» که در ایالت تگزاس آمریکا واقع شده است را روایت می‌کند. به هیچ وجه فکر نکنید که قرار است در جمعه شبی، زامبی‌ها شهر را فرا بگیرند. چراکه در این سریال بیشتر از هر سریالی دیگری که به کشتار و قتل فکر می‌کند، به زندگی فکر شده است. رکن اساسی فیلم «ورزش» و فوتبالی است که جمعه شب‌ها برگزار می‌شود. ما از جایی وارد داستان این سریال می‌شویم که شهرنشینان برای تیم فوتبال دبیرستانشان (دیلن پنترز) یک سرمربی جدید بنام «اریک تیلور» را استخدام می‌کنند تا تیمشان را قهرمان کند. در کل فیلم جوی آرام، اما هیجان انگیز دارد و مطمئن باشید از دیدنش خسته نمی‌شوید.

Freaks and Geeks (پخش در سال 1999)

«فریک و گیکز» (Freaks and Geeks) جزء آن دسته سریال‌هایست که همچنان مشخص نیست به چه خاطر بعد از پخش فصل اول کنسل شد! امتیاز این فیلم از IMDB به طور خارق العاده‌ای 8.9 از 10 است. این سریال که در ژانر کمدی است توسط «پال فیگ»  و «جود آپاتو» کارگردانی و ساخته شد. «ُریگ و گیکز» از شبکه NBC طی سال 1999 - 2000 پخش شد. شاید جالب باشد بدانید که فقط از این سریال 8 قسمت ساخته شد.این سریال در مجله تایم سال 2007 در لیست ۱۰۰ سریال برتر تاریخ قرار گرفت. 

Orphan Black ( پخش از سال 2013 - همچنان در حال پخش )

«یتیم سیاه» (Orphan Black) یک سریال کاندایی در ژانر علمی-تخیلیست که توسط «گریمی منسون» و «جان فاکت» ساخته و کارگردانی شده است و از سال ۲۰۱۳ در حال پخش است. اگر جزو طرفداران سریال‌هایی هستید که به پیامد‌های اختلاقی و معنوی کلون سازی  و شبیه سازی از انسان‌ها می‌پردازند؛ باید حتما این سریال را ببینید. زیرا دقیقا به همین موضوع می‌پردازد و اثرات مربوط به مسائل هویت شخصی را به تصویر می‌کشد.

Luther (پخش از سال 20۱۰ تا 2015 میلادی)

«لوثر» (Luther) پروژه بریتانیایی است که طی سال‌های 2010 و ۲۰۱۵ از شبکه BBC One پخش شد. در این سریال ما شاهد به تصویر کشیدن زندگی شخصیت اصلی فیلم - جان لوثر - هستیم. کارآگاهی که با پروژه‌های متفاوتی رو به رو می‌شود. اگر جزو طرفداران سریال «شرلوک» هستید به هیچ وجه  «لوثر» را از دست ندهید. خالق و نویسنده این سریال «نیل کراس» است. پخش «لوثر» از جولای 2013 شروع شد و در دسامبر 2015 به پایان رسید. 

Hannibal ( پخش از سال 2013 تا 2015 میلادی)

همانند تمام سریال‌ها، مدیران شبکه فصل اول را به صورت آزمایشی خریداری و پخش می‌کنند و در صورتی مورد توجه قرار گرفتند آن را برای فصل‌های بعدی تمدید می‌کنند. Hannibal نیز مانند تمام سریال‌ها به صورت آزمایشی پخش شد و توانست در همان قسمت‌های نخست به پر بیننده ترین سریال NBC تبدیل شود. این ماجرا تا فصل سوم ادامه داشت که به یک باره خبر کنسل شدن فصل چهارم سریال منتشر شد! مگه میشه؟ سریال به این خوش ساختی چرا باید در اوایل راهش کنسل شود. بعد از به وجود آمدن کمپین‌های مختلفی با موضوع واحد یعنی «ساخت فصل چهارم Hannibal» شبکه NBC گفت فصل چهارم ساخته می‌شود و پس از گذشت چند روز این شبکه زیر حرف قبلی‌اش زد و باز کار ساخت فصل چهارم را کنسل کرد. Hannibal روایتگر زندگی  یک مامور FBI به نام «ویل گراهام» است که با روش خاصی توانسته به مقام بالایی برسد. وی در روش برگزیده‌اش با تمرکزی بر روی قتل صورت گرفته خودش را جای قاتل قرار می‌دهد و به جای قاتل فکر می‌کند. همه چیز برای وی خوب و خوش در حال سپری شدن است تا زمانی که یک روانشناس کاربلد به نام «هانیبال لکتر» وارد داستان می‌شود. این دو در ابتدا پروژه‌های متعددی را باهم حل می‌کنند اما پس از گذشت مدتی «ویل گراهام» به ذات حقیقی «هانیبال» پی می‌برد. 4 آوریل 2013 اولین قسمت و در 22 ژوئن 2015 آخرین قسمت از این سریال به نمایش درآمد.

Doctor Who ( پخش از سال 2005 - همچنان در حال پخش)

دوازده سال! کمتر سریالی را می‌توان پیدا می‌کرد که بعد از گذشت ۱۲ سال همچنان پخش می‌شود. به نحوی می‌توان گفت هیچ سریالی را نمی‌توانید پیدا کنید که تا این مدت عمر کرده باشد. «دکتر هو» (Doctor Who) جزو پربیننده‌ترین ساخته های شبکه تلویزیونی BBC است که در ژآنر علمی-تخیلی روایت می‌شود. شاید جالب باشد بدانید که پخش این سریال در اصل ازسال 1963 آغاز شده است و دکتر هویی که این روزها می‌بینید به عنوان سری جدید این سریال به حساب می‌آید. «دکتر هو» این روزها به عنوان نشان فرهنگ معاصر بریتانیایی شناخته می‌شود. داستان سریال «دکتر هو» درباره شخصیتی است که با ماشین زمان خود (تاردیس) در زمان سفر می‌کند و با شیاطین تمدن‌ها می‌جنگد.

نگارش نخستین فیلمنامه توسط هوش مصنوعی

پیشرفتی بزرگ در زمینه هوش مصنوعی و شبکه های عصبی:

نگارش نخستین فیلمنامه توسط هوش مصنوعی

سیناپرس:

شاید باور این که هوش مصنوعی به حدی از پیشرفت رسیده باشد که بتواند آثار هنری نوین را خلق کند برای ما بسیار دشوار به نظر برسد ولی در حقیقت امر این سیستم ها توانسته اند تا حدی پیشرفت کنند که محتوای پیچیده ای مانند شعر را خلق کنند. در آخرین نمونه از غافلگیری های مربوط به هوش مصنوعی نیز شاهد نوشته شدن یک فیلمنامه توسط این سیستم ها هستیم.

از روی این فیلمنامه یک فیلم کوتاه ساخته شده است که هنرپیشگان و کارگردان فیلم از فیلمنامه آن بسیار راضی بوده اند. در ادامه نیز در همین راستا نیز این فیلم در جشنواره ویژه ای در رده سینما و فیلم شرکت خواهد کرد. مقصد این داستان، چالش علمی و تخیلی لندن است که موجب می شود تا این فیلمنامه به صورت جدی نقد شود.

این فیلمنامه توسط افرادی که با آن سر و کار داشته اند به عنوان یک اثر تیره، رازآلود و مدرن تفسیر شده است که به خودی خود نشان دهنده توانایی این هوش مصنوعی در نگارش داستان است. البته این داستان برای به چالش کشیده شدن تنها به بازخوردهای عادی بسنده نکرده است و طراحان هوش مصنوعی نویسنده این داستان قصد دارند تا آن را به نقد متخصصان دنیای سینما محک بزنند.

برای درک محتوای این اثر کافی است تا نخستین خط آن را مطالعه کنید: «در آینده ای نه چندان دور بحران بیکاری به اندازه ای بالا خواهد گرفت که موجب می شود تا جوانان برای ادامه زندگی اقدام به فروش خون بدن خود کنند.» همین آغاز تلخ نشان دهنده این است که با یک اثر دارای پتانسیل بالا در رده علمی و تخیلی روبرو هستیم. با این حال باید به انتظار نشست تا متخصصان چالش علمی و تخیلی لندن به سراغ نقد این فیلمنامه رفته و مشکلات آن از دید تخصصی را فاش سازند.

منبع: singularityhub

ترجمه: آناهیتا عیوض خانی

بوی پیراهن یوسف؛ فیلم انتظار ابراهیم حاتمی کیا

بوی پیراهن یوسف از فیلمهای مهم ابراهیم حاتمی کیاست .

به گزارش "سینماسینما"، خود ابراهیم حاتمی کیا در مصاحبه ای درباره این فیلم گفته :از من پرسیدند:« چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی سازی و گفتم که ساخته ام؛ همین «بوی پیراهن یوسف». حتما که نباید مستقیما سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می کرد. »

در زمان نمایش فیلم شهرام جعفری نژاد درباره آن می نویسد: «بوی پیراهن یوسف درباره انتظار و منتظران است. منتظرانی که برخی عاقلند و برخی عاشق، برخی باور دارند و برخی تردید و برخی صبورند و برخی ناپایدار. اما نتیجه به هر حال فرقی نمی کند. معجزه ایمان، عاقلان و عاشقان را یکسان به وصل می رساند (امتیاز فیلم در این تلقی ست.)» (ماهنامه سینمایی فیلم، شماره ۱۹۱)


حس صمیمیتی که در «بوی پیراهن یوسف» داشتیم

یکی از بازی‌های شاخص نصیریان در نقش دایی غفور فیلم «بوی پیراهن یوسف» است.

 خود علی نصیریان خودش درمصاحبه ای دراین باره گفته :”می‌دانستم که حاتمی کیا فیلمساز بسیار قابلی است و فیلم‌های قبلی‌اش را دیده بودم و با اطمینان سر کارش رفتم. از نقش و فیلمنامه هم خیلی خوشم آمد و می‌دانستم کار خوبی می‌شود.” او همچنین در یک صحنه از «برج مینو» هم بازی کرده است.در این باره می گوید:”حاتمی‌کیا مصر بود و می‌گفت دوست دارم در این صحنه باشید. خواهش کرد و من هم قبول کردم. وقتی پلان را دیدم، فهمیدم درست می‌گوید و شاید کس دیگری را می‌گذاشت، این معنا و حس صحنه در نمی‌آمد. حس صمیمیتی که در «بوی پیراهن یوسف» داشتیم باعث شد از حضور در این صحنه دریغ نداشته باشم.”

قوچانی: هنوز هیچ فیلمی به اندازه بوی پیرهن یوسف نتوانسته مفهوم انتظار را به تصویر بکشد

 محمد قوچانی روزنامه نگار مشهور در یادداشتی در زمان اکران فیلم چ نوشته ودر بخشهایی از آن به فیلم بوی پیرهن  یوسف اشاره کرده :در سال­ های اخیر پول­ های هنگفتی در سینما و تلویزیون خرج ترویج سینمای دینی شده است اما هنوز هیچ فیلمی به اندازه­ ی بوی پیراهن یوسف نتوانسته مفهوم ” انتظار” را به تصویر بکشد و البته شاید روزگاری بنویسند که هیچ فیلمی به اندازه”چ” نتوانسته ” معجزه” را به نمایش درآورد.”آژانس شیشه­ ای” هم با یک معجزه پایان یافت: یک هلی کوپتر و نامه­ ای که گویی از آسمان می­ آمد و البته در نهایت آنقدر دیر رسید که کار از کار گذشت.

غفور بوی پیرهن یوسف در برابرجمع
مهرزاد دانش منتقد سینما نیز در مطلبی درباره سینمای حاتمی کیا نوشته :شخصیت‌های اصلی آثار ابراهیم حاتمی‌کیا را سخت می‌توان از یاد برد. یکی از ویژگی‌های اساسی و معمولاً ثابت این آدم‌ها فردیت پررنگشان در برابر ایده‌های منبعث از ناحیه اجتماع پیرامونی است. گفتمان فرد در برابر اجتماع یکی از قدیمی‌ترین و متداول‌ترین الگوهای دراماتیک است، اما در سینمای ایران به دلیل جا نیفتادن بحث فردیت در مناسبات انسانی و معاشرتی، کمتر به کار آمده.

این منتقد سینما در بخش دیگری از مطلب خود می نویسد :منتها در سینمای برخی فیلمسازان که از این مرز ذهنی گذر کرده‌اند، ردپاهایی پررنگ از فردیت دیده می‌شود؛ از جمله حاتمی‌کیا. اصلاً یکی از دلایلی که فیلم‌های او را از بیشتر همتایانش در سینمای جنگ متمایز کرده همین رویکرد است. در غالب فیلم‌های جنگی ما، آدم‌ها هویت مستقل ندارند و همه شبیه به همان جمعیتی هستند که از رسانه‌های رسمی تحت عنوان رزمندگان اسلام نام برده می‌شود. اگر کسی از این مرز جمعیتی عبور کند یا خائن است و به سزای عملش می‌رسد و یا اگر رستگار باشد توفیق توبه برایش حاصل می‌آید.برای همین است که کمتر شخصیت رزمنده‌ای از خیل فیلم‌های جنگی سینمای ایران در ذهن باقی مانده، چرا که واجد فردیتی مستقل به لحاظ منش و روش و عقیده نیستند و همان نقابی را بر چهره دارند که دیگری بر صورت زده است. اما آدم‌های حاتمی‌کیا عموماً از جنسی دیگرند. ساز مخالف می‌زنند و در تنهایی‌شان ثبات قدم دارند. تا آن جا پیش می‌روند که یا ادعایشان ثابت شود و یا خود در ایده‌هایشان مستغرق شوند. این ثبات و سرسختی نشان از استقلالی دارد که همان فردیت‌شان را تشکیل می‌دهد. آنها با جمع پیرامونی‌شان درگیرند و از جانب سایرین شماتت می‌شوند و حتی با عناوینی از قبیل دیوانه و لجباز روبه‌رو می‌شوند اما استحکام فردی، این حمله جمعی را با پاتک مواجه می‌سازد. در بوی پیراهن یوسف ادعای غفور مبنی بر زنده بودن یوسفش، مورد پذیرش هیچ جمعی نیست؛ حتی اعضای خانواده‌اش؛ و حتی دختر مسافری که در بخشی از راه و انتظار، با او همراه است از میانه می‌گسلد. غفور در تنهایی‌اش مصمم است و تردید‌هایش را مثل سعید از کرخه تا راین در قالب فریاد به خدا در خلوت ابراز می‌دارد. در صحنه‌ای زیبا این فردیت منزوی در قبال جمع به روشنی بروز می‌یابد: آنجا که غفور مستأصل در لاین مخالف خیابان می‌راند و اتومبیل‌ها همگی از روبه‌رویش در حال حرکتند: شمایلی رنج‌کشیده از عبور در برابر آن چه دیگران واقعیتی تردیدناپذیر می‌نامندش. اما پایان فیلم حقیقت فردی غفور را در برابر واقعیت جمعی دیگران به اثبات می‌رساند و بار دیگر قهرمان تنهای داستان پیروز میدان نبرد با جمعیت پیرامون می‌شود.

 شب و ایمان به طلوع

 ناصر صفاریان منتقد مطرح سینما در مطلبی در ماهنامه فیلم در سال ۷۶ درباره این فیلم می نویسد :پس از ساختار مبتنی بر فرم در «خاکستر سبز»، در فیلم «بوی پیرهن یوسف» ، حاتمی‌کیا یک بار دیگر به سراغ سینمای قصه‌گو می‌رود. «بوی پیرهن یوسف»، از بسیاری جهات شبیه «از کرخه تا راین» است، اما از انسجام آن فیلم خبری نیست.

خواست حاتمی‌کیا بر بیان مفهوم انتظار در پس موضوع آزادی اسرا، باعث شده با بافتی تمثیلی روبه‌روباشیم. تمام صحنه‌های فیلم – به جز یکی از صحنه‌های خانه‌ شیرین، که به یک دستی کار لطمه زده- تا قبل از ورود آزادگان، در شب می‌گذرد و در نبود آن‌ها همه جا تیره و ظلمانی ست. اما پس از فصل زیبای تونل، با ورود اسیران، نور همه جا را فرا می‌گیرد و شب جای خود را به روز می‌دهد. علاوه بر انتخاب اسم شخصیت‌ها که هر یک برگرفته از مذهب یا ادبیات است (یوسف، یونس، شیرین، خسرو)، استفاده از حضور پرچم‌های رنگارنگ و استقبال‌کنندگانی که از نژادهای مختلف هستند و از نقاط مختلف ایران گرد آمده‌اند، فضایی فرازمانی و فرامکانی خلق می‌کند که ماجرای فیلم – و مفهوم انتظار- را به همه تعمیم می‌دهد. از تونل به بعد که شاهد التهاب سماع‌گونه‌ شیرین هستیم، فیلم به تصویر ناب روی می‌آورد و از خط روایی بخش قبل از تونل فاصله می‌گیرد.

 با این که اهمیت قائل شدن بیش از حد برای موسیقی – که از توفیق موسیقی «از کرخه تا راین» ناشی شده – و بخش‌های ابتدایی به ویژه سکانس آغازین، به ساختار اثر صدمه زده، درون‌مایه احساسی و عاطفی فیلم آن قدر قوی است که تماشاگر را به راحتی با خود همراه می‌کند.

 حاتمی‌کیا می‌گوید: «چرا همیشه باید از عقل به حس برسیم؟ بیاییم حس را به عقل تبدیل کنیم.» در فیلم هم، حس جلوتر از عقل حرکت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. فصل تونل و تبدیل شدن یک پلاک به دو پلاک و مرور فیلم‌های ویدئویی مربوط به یوسف در ذهن شیرین، بهترین جلوه‌های تبدیل عقل به حس و بسط روحیه‌ ایثار -بر اساس احساس- است. تمام نشانه‌های مادی موجود ثابت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند که یوسف شهید شده، اما دایی غفور با نگرشی فراتر از عقل و منطق، ایمان دارد که یوسف باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. در مقابل، شرایط به گونه‌ای رقم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد که نشانه‌هایی از زنده بودن خسرو به دست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. اما نتیجه، چیز دیگری می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید. برخلاف تمام معیارهای منطقی، یوسف – که نباید برگردد – برمی‌گردد و خسرو – که باید برگردد – بر نمی‌‌‌‌‌گردد. فیلمساز، با چنین پایانی، این نکته را گوشزد می‌‌کند که انتظار هنوز پایان نیافته و این تسلسل همچنان ادامه دارد.

 ویژگی مثبت «بوی پیرهن یوسف» این است که حاتمی‌کیا پرونده‌ فیلمش را با خوش‌بینی غیرواقعی نمی‌بندد. در کنار امید و ایمان به معجزه، رگه‌هایی از تلخی و ناامیدی هم وجود دارد که به باورپذیر شدن اثر کمک می‌کند. یوسف در شرایطی به آغوش میهن باز می‌گردد که دیگر از آغوش صدیقه خبری نیست. حبیب، داماد دایی غفور به این نتیجه می‌رسد که با آن صورت به هم ریخته‌ای که زن و فرزندش هم توان دیدنش را ندارند، از خانه دور باشد. نمای پایانی هم در خوش‌ بینانه‌ترین دید، نشانه‌ تداوم انتظار شیرین است؛ چرا که شیرین به رغم آن که به دایی غفور می‌‌‌‌‌‌گوید دوست دارد برادرش از کدام سو بیاید، در لحظه‌ پایانی به سویی دیگر خیره می‌‌‌‌شود. با نگاهی که امیدی به بازگشت خسرو ندارد، نگاهی که امتدادش به خسرو نمی‌‌رسد.