واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

وظیفه اصلی علما دعوت به عقل و درایت است

وظیفه اصلی علما دعوت به عقل و درایت است (از تابناک)

آیت الله جوادی آملی، یکی از مراجع تقلید شیعیان با بیان اینکه وظیفه و کار اصلی علما این است که جامعه را به فهم و عقل و درایت دعوت کنند، گفت: جامعه بی عقل پذیرش عدل را ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی بعد از ظهر سه شنبه در درس تفسیر قرآن کریم اظهار داشت: طلاب حوزه‌های علمیه نباید در تعطیلات تابستان ارتباط خود را با حوزه علمیه و درس و بحث قطع کنند.

وی ادامه داد: در تعطیلاتی که این چند روز وجود دارد مباحثه کنید و به مرور درس‌ها بپردازید زیرا همه به وجود امام زمان(عج) وابسته هستید و شاگردان ایشان هستید.

استاد سطوح عالی حوزه با بیان اینکه وجود مبارک دو کار می‌کنند که یکی مهم و دیگری اهم است اضافه کرد: کار مهم اقامه عدل و داد است که بر عهده مسئولان است و همه ما هم در آن سهیم هستیم ولی کار اهم، آن است که عقل مردم زیاد شود که به مراتب بالاتر از عدل برسند.

جامعه عقل محور، عدل مدار است

وی اظهار داشت: جامعه عقل محور، عدل مدار است و نه بیراهه می‌رود و نه اختلاس می‌کند و این کار اصلی علما است که جامعه را به فهم و عقل و درایت دعوت کنند.

آیت الله جوادی آملی افزود: جامعه را می‌شود عادل کرد اما اول باید عاقل کنیم بنابراین مهمترین کار به دست علماست که کار عوامانه را نه انجام دهیم و نه دیگران را به انجام آن تشویق کنیم.

استاد حوزه علمیه اضافه کرد: به فکر عوام نباشیم که آنان چه می‌خواهند بلکه به آنان بگوییم که چه می‌خواهید.

وی تأکید کرد:  کار حضرت این است که اول جامعه را عاقل و بعد عادل می‌کند؛ حضرت مهدی(عج) با دست الهی عقل مردم را بالا می‌برند زیرا جامعه بی عقل پذیرش عدل را ندارد.

الگوی راه و مرام شهدا در زندگی روزمره و جامعه

ابتکاری که در سال 62 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زده شد تشکیل تیپی بود به نام «تیپ بدر» و در آن مقطع زمانی متشکل از دو گروه احرار و بعد‌ها مجاهدین می‌شد که احرار متشکل از اسیران عراقی بود و مجاهدین نیز افرادی بودند که علیه رژیم بعث و صدام به مبارزه می‌پرداختند.
احرار از میان اسیران عراقی تشکیل می‌شد که به رغم آنکه اسیر بودند، اما به این نتیجه دست یافته بودند که صدام آن‌ها را به زور و با فریب به جبهه کشیده است تا با ایرانی‌ها بجنگند که این دسته از اسیران علاقمند بودند تا در نبرد حق علیه باطل در جبهه حق قرار گیرند و با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سال‌ها در آن می‌جنگیدند، در بسیاری از عملیات‌ها توانستند ضربات سنگین و سهمناکی را بر بدنه رژیم بعث وارد کنند و بسیاری از آن‌ها هم به شهادت رسیدند.

بعد از سرنگونی صدام و در پی آن متلاشی شدن حزب بعث و تشکیل دولت مستقل در عراق افرادی که در سپاه بدر سازماندهی شده بودند، نقش مهم و بسزایی را در ایجاد امنیت و استقرار حکومت ایفا کردند و اکنون شاخه نظامی بدر نیز به فرماندهی "هادی‌العامری" مقابل جنایات داعش ایستاده‌ و در پی آزادسازی کل عراق از شر این تروریست‌ها است و شاید یکی از اقدامات مهمی که از این سازمان صورت گرفته‌است آزادسازی آمرلی بود.

تشکیل لشکری از دل دشمن به فرماندهی کسی همچون شهید اسماعیل دقایقی برای اداره این تیپ از اتفاقاتی در دفاع مقدس بود که شاید کمتر به آن پرداخت شده باشد.

اینکه یک ایرانی بخواهد با اسیران عراقی که ظاهرا و یا باطنا از رژیم بعث بیزاری جسته و خواهان پیکار با هم وطنان خود باشند، رابطه برقرار کند و بر آنان فرماندهی نماید و نیز از آنان نیروهایی بسازد که در بدر و خیبر حماسه ها بیافرینند؛ مسئله ساده ای نیست و شاید اگر هر کس دیگری جز دقایقی بود، از این مهم بر نمی آمد.

اخلاق اسلامی و رافت و رحمتی که دقایقی ها داشتند هر سنگی را آب می کرد و آنچه که همه گان و از جمله این عرب زبانان را شیفته او ساخته بود اخلاص و گذشت شهید دقایقی بود. 
پایه گذاری این بخش از سپاه کار را به جایی رسانده است که امروز بعد از 31 سال از تشکیل آن، این سپاه به فرماندهی "هادی‌العامری" در برابر شقی ترین انسان ها یعنی داعش ایستاده است و در عملیات های موفق و چشمگیر توانسته است خود را به اثبات رساند.

هر سازمانی منشا و ریشه ای دارد و ریشه این پیروزی در خاک دفاع مقدس است که متشکلین آن مانند دقایقی ها جز بر مدار اخلاق و ایمان و اخلاص گام بر نمی داشتند ؛ چرا که احرار یعنی اسیران عراقی، چنان او را پذیرفته و شیفته اش شده بودند که گویا اصلا روزگاری در برابرش نمی جنگیدند! 

و اما سوالی که در ذهن متبادر می شود آن است که چرا هر سازمانی که منشا اش دفاع مقدس و بچه های آن دوران باشد ختم به خیر خواهد شد و چرا ما در عرصه های دیگر اینچنین نیستیم؟! 

هر جایی که این ارزشها نبود و یا کمرنگ شد و یا آدمهایی شبیه به باکری ها نداشتیم که از جنازه برادرش هم به واسطه رعایت انصاف و عدالت بین شهدا، گذشت و به عقب نیاورد؛ نتیجه ی برعکس گرفتیم و طعم ذلت و شکست را چشیده ایم.  

هدف نگارنده دعواهای سیاسی و سینه زدن برای شخص خاصی نیست که به نظر خیلی ها ممکن است برسد. نقل یه حقیقت است. حقیقت بچه های جبهه، حقیقت آدم هایی که به فراموشی سپرده شدند، حقیقت آدم هایی که در موزه قرار گرفتند و به فراخور نیازهای مان از ایشان تعریف و تمجید می کنیم. 

می گوییم شهدا ولی خبری از راه و مرام شهدا نیست. فقط قبر می سازیم و مزارهایشان را به تابلوهای مان وصل می کنیم. حالا شهدا چطور زندگی می کردند، چطور کار می کردند، چطور حرف می زدند و چطور مسئولیت قبول می کردند؟ خبری نیست! بعضی اوقات هم طوری از ایشان سخن می گوییم که انگار آنها برای هزاران سال پیش بودند و ارتباطی به ما و امروزمان ندارند!
شاید برای پیروزی های بزرگتر و موفقیت های چشمگیر جای امثالی چون دقایقی و باقری و همت و باکری ها خالی است و شاید هم ما به جای راه آنها فقط اسمشان را نگه داشته ایم.راهی که جز ایثار و شهادت نمی طلبد و خود و منافع خودی و جناحی در آن جایی ندارد و هر چه هست خدا و رضای اوست.


حال خیلی از جوان‌های امروز خوب نیست

مشکل جوانان ما فقط پول نیست، فقط کار نیست، فقط ازدواج کردن نیست، دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند و می‌خواهند خودشان را با دود نشان دهند، با صدای بلند آهنگ ماشین، با داد و دعوا و چاقو کشی، با دور دور کردن با ماشین‌های گران قیمت، با لباس‌های مارک و دوستی‌های مجازی و خیابانی.

ایسنا نوشت: آدم دلش به حال جوانان می‌سوزد، به حال 15 تا 30 ساله‌هایی که حالشان خوب نیست این روزها.

درست در سنی که کلی استعداد در درونشان منتظر بیرون آمدن است، منتظر اینکه با یک فرصت و امکانات هرچند کم و مختصر این استعداد بیرون بپرد و جوان یک ورزشکار و قهرمان شود، یک نقاش و خطاط ماهر، یک نخبه که در آزمایشگاه دارویی جدید برای درمان یک بیماری کشف کند، یک حافظ قرآن، اصلا یک تعمیرکار ماهر اتومبیل، اما ... . 

حال خیلی از جوان‌های امروز خوب نیست

اما همه این استعدادها در وجودش مدفون می‌شود، توانایی‌هایش را از دست می‌دهد وقتی که روی تخت قهوه‌خانه نشسته و از دو سوراخ بینی‌اش با افتخار دود قلیان را شکل حلقه بیرون می‌دهد، استعدادهایش به سرطان ریه و کبد تبدیل می‌شود وقتی که یک بسته سیگار در جیب پشت شلوارش منتظر دود شدن است.

یک بیماری مسری خطرناک و به شدت واگیر است. آنقدر که از ایدز و هپاتیت و سرطان می‎ترسیم از مرض‌هایی که این روزها جوانان را آرام آرام می‌کشد نمی‌ترسیم، نمی‌ترسیم از اینکه سیگار دست یک رفیق به دست 10 رفیق دیگرش سرایت می‌کند، اینکه مدل و مارک شلوار و تی‌شرت و کفش باید دقیق عین فلانی باشد، از اینکه یک جوان قلیانی پای تک تک دوستانش را به قهوه‌خانه‌ها باز می‌کند.

نمی‌ترسیم از اینکه جوان ما به جای دویدن دنبال توپ و روزی 100 تا طناب زدن و دوچرخه‌سواری همه هیجان و انرژی‌اش را در دور دور کردن با سرعت زیاد در خیابان‌های شهر آن هم با صدای آهنگ بلند خالی‌ می‌کند و بعد داستان تصادف پورشه زرد و BMW نقل محافل می‌شود.

از مرض مسری جوانان نمی‌ترسیم که نیاز به تشکیل زندگی و پیدا کردن نیمه گمشده خود را در عکس‌های فتوشاپی فیسبوک و اینستاگرام جست و جو می‌کنند، ماه‌ها با شریک زندگی خیالی خود در شبکه‌های اجتماعی بدون اینکه لحظه‌ای او را دیده باشند چت می‌کنند و آخر کار هم طرف شیاد از آب در می‌آید.

حال این روزهای جوانان خوب نیست وقتی که در کمتر از چند دقیقه می‌توانند برای خود گل، شیشه، علف و ... جور می‌کنند و بدون دردسر و راحت آن را بین سیگار لاپیچ می‌کنند و نئشه می‌شوند و بغل دستی را هم دعوت نمی‌کنند.

قدیم‌ها سیگار و قلیان و پیپ و دود مال بزرگترها بود، مال پدربزرگ‌ها و حالا مال نوجوانان و جوانان است، این یعنی خطری بزرگ در کمین نسل جوان است.

با جیب خالی، شده قرض هم بگیرند پول سیگار و ساندویچ را جور می‌کنند، اما خانه نمی‌روند، خانه نمی‌روند حتی اگر غذای ظهر حاضر باشد. نمی‌روند که نصیحت و غرغر بشنوند، تحقیر شوند، اشتباهاتشان گوشزد شود، به سر به راه شدن تشویق شوند، نمی‌روند خانه که لحظه‌ای از هم سالانشان دور شوند. دختر و پسر هم ندارد، هر دو درگیرند.

البته همه هم اینطور نیستند، هستند کسانی که جوانیشان را خوب می‌گذرانند، اما تعدادشان دارد روز به روز کم می‌شود.

تا اسم جوان می‌آید همه سراغ رقم بیکاری می‌روند، سراغ اینکه کدام استان چه درصدی دارد و جایگاه چندم است. سراغ بالا رفتن سن ازدواج می‌روند، سراغ اینکه دولت وام ازدواج بدهد، تسهیلات مسکن بدهد.

مشاور استاندار کرمانشاه در امور جوانان با بیان اینکه اکثر مشکلات جوانان ریشه فرهنگی و اجتماعی دارد، گفت: متاسفانه دغدغه همه برای حل مشکلات جوانان به اشتغال معطوف شده است.

روح الله باقرآبادی در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به آسیب‌های فراوانی که پیش روی جوانان است، تصریح کرد: متاسفانه رویکرد برنامه‌ریزی‌های ما به گونه‌ای است که منتظر می‌مانیم آسیب‌ها رخ دهند و بعد به آن بپردازیم و همین امر باعث شده جوانان ما درگیر آسیب‌هایی از جمله اعتیاد، خودکشی و ... شوند.

وی گفت: متاسفانه با ادغام غیرکارشناسی بخش ورزش و جوانان، مسائل جوانان ما به حاشیه رفته و امید است شاهد احیاء مجدد سازمان جوانان باشیم.

اما مشکل جوانان ما فقط پول نیست، فقط کار نیست، فقط ازدواج کردن نیست، دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند و می‌خواهند خودشان را با دود نشان دهند، با صدای بلند آهنگ ماشین، با داد و دعوا و چاقو کشی، با دور دور کردن با ماشین‌های گران قیمت، با لباس‌های مارک و دوستی‌های مجازی و خیابانی.

یک کارشناس ارشد مشاوره معتقد است: خانواده‌ها باید از نصیحت جوانان خودداری کنند و آنها را ببینند، به حرفشان گوش دهند و با آنها حرف بزنند.

مهناز قراول‌باشی از خانواده‌ها خواست به جای نصیحت کردن فرزند جوان خود، با او صحبت کنند و اشتباهاتی که انجام داده را با همراهی خود او بررسی کنند.

وی تاکید کرد: جوان به دلیل ویژگی ذاتی دوران جوانی تمایل دارد با همسالان خود تعامل داشته باشد و مسائل خود را با آنها در میان بگذارد و وقتی که جوان رابطه خوبی با خانواده‌اش ندارد از همسالان خود راهنمایی می‌گیرد که معمولا دانش کافی ندارند و به همین دلیل راهنمایی‌های غلط دریافت می‌کند و به بی‌راهه کشیده می‌شود.

این مشاور از خانواده‌ها خواست ارتباط نزدیکتری با جوانان خود برقرار کنند و آنها را مورد توجه قرار دهند.

یادمان باشد این 15 تا 30 ساله‌ها قرار است فردا مدیرکل شوند، استاد دانشگاه و نماینده مجلس شوند، دکتر و مهندس شوند.

اینها همان‌هایی هستند که باید حالا در آزمایشگاه‌ها و باشگاه‌ها و دانشگاه‌ها وقت بگذرانند، نه در خیابان و پارک و پارتی و قهوه‌خانه و کافه.

کمی صدای جوانان را بشنویم، به داد دلشان برسیم، حال خیلی از جوان‌های امروز خوب نیست، آدم دلش برای جوانان می‌سوزد.

منبع: ایسنا

بیانی و تحلیلی از مفهوم دجال آخرالزمان

7741729565

واحد: تابحال تفسیرها و تطبیقهای احتمالی زیادی برای احادیث و مباحث آخرالزمان و ظهور امام زمان (عج) با وقایع هر زمان انجام شده است که بسیار با عدم قطعیت همراه است، همچنین همیشه همراه با نگرش نویسنده و گوینده نسبت به جهان و تفسیر و اطلاع او از واقعیتهای جهان است که می تواند با تحلیلها و تفسیرهای خواننده و شنونده موافق یا متفاوت باشد. تحلیل زیر نیز همینطور است. همچنین بسیاری مسائلی که مطرح شده است گاهی بسیار دشوار است برای ذهن و شاید تا نزدیک شدن به وقوع آنها نتوان درک درستی از آنها بدست آورد، با اینحال به نظر واحد باید تحلیلها و سخنان متفاوت را خواند و شنید و تفکر و تعقل کرد تا بتوان به تحلیل و درک خود از بعضی واقعیتها و علوم مربوطه رسید. نوشته زیر با این نگرش قرار داده شده است. 



چکیده
ما در این تحقیق برآنیم که یکی از دشمنان مهدی موعود(عج) که فساد و فتنه‌ی او سراسر عالم را فرا می‌گیرد، را بشناسیم. این دشمن که همان دجّال نام دارد، در روایات شیعه از نشانه‌های ظهور از آن یاد شده است. در فصول ابتدایی به بررسی انواع فتنه و دیدگاه‌ها و ویژگی‌ها و صفات دجّال از نظر مسیحیت، یهودیت و اسلام مورد بررسی قرار می‌گیرد.
در فصول میانی به شناسایی دجّال در زمان کنونی و نمونه‌ها و مصادیق آن در حال حاضر می‌پردازیم و همچنین شیطان‌پرستی که یکی از حامیان سرسخت دجّال می‌باشد مورد بررسی قرار می‌گیرد. در فصل پایانی به بررسی چگونگی مبارزه با فتنه و فساد دجّال و راهکارهای عملی مبارزه با این فتنه‌ی بزرگ مورد تحلیل قرار می‌گیرد.
واژه‌های کلیدی : دجّال ، فتنه ، تک چشمی ، شیطان ، مهدویت
مقدمه
سلام ودرود بی پایان بر آن راه خدا که تنها راه سعادت، رهپویی در راه ولایت و هدایت اوست. سلام بر آستان شهیدان و درود به محضر امام شهیدان. همان طور که می دانیم اصلی ترین دشمن مهدی موعود که گسترده‌ترین فتنه‌ها، و انحرافات و ریزش‌ها را در آخر الزمان میان مردم جهان ایجاد می‌نماید، دجال است. از طرفی در عرصه‌ی «مهدی شناسی» با هفت شاخه اصلی و بنیادین مواجه می‌شویم که به صورت خلاصه عبارتند از:

1- چهره شناسی :

شناسایی ویژگی‌های ظاهری و جسمانی مهدی موعود(روحی فداه)

2- تبار شناسی :

شناسایی سلسله‌ی پدران و مادران مهدی موعود(عج) تا حضرت آدم و حوا(علیهما السلام)

3- تاریخ شناسی :

شناسایی تاریخ ولادت، تاریخ غیبت صغری و تاریخ غیبت کبرای مهدی موعود(عج)

4- شأن و مقام شناسی :

شناسایی شئونات و مقامات مهدی موعود (عج) و جایگاه حقیقی او در نظام هستی

5- اخلاق شناسی :

شناسایی سیره‌ی اخلاقی مهدی موعود(عج) در عرصه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی

6- حکومت شناسی :

شناسایی ارکان سیاست و حکومت در دولت کریمه مهدوی

7- دشمن شناسی :

شناسایی دشمنان اصلی مهدی موعود (عج) و شناخت فتنه‌ها و فساد انگیزی های ایشان.
در شاخه‌ی هفتم و در عرصه‌ی دشمن شناسی مهدوی، با نام دو چهره‌ی اصلی مواجه هستیم: سفیانی و دجّال. چهره‌ی اول شخصیتی حقیقی و یهودی از آل ابی‌سفیان است که هم زمان با ظهور مهدی موعود(عج) از دو جبهه‌ به سوی سپاهیان و هواداران آن حضرت لشگرکشی می‌کند امّا چهره‌ی دوم شخص یا جریان عجیب و پر رمز و رازی است که فتنه گری و فساد انگیزی خویش را از سالیان پیش از ظهور و با استفاده از ابزارهایی پیشرفته و کارآمد در عرصه جهانی آغاز می نماید و بیشتر مردم جهان را از فضای معنوی و آرمان‌های مهدوی دور می‌سازد. بنابراین اصلی‌ترین دشمن منجی موعود که فساد و فتنه‌ی ایشان شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد دجّال و دجّال‌صفتان عالمند. از این رو شناسایی حقیقت دجّال و دجّالیان و آگاهی از بنیان‌های فتنه‌گری و ابزارهای فسادانگیزی ایشان از چند جهت ضرورت دارد:

« دجّال‌شناسی » راهی به « مهدی‌شناسی » :

یکی از راه‌های شناخت هر چیز، شناسایی ضد آن چیز است. مثلاً برای شناخت «روز» می بایست از ویژگی‌های ضد آن که «شب» باشد آگاه باشیم. در غیر اینصورت به شناختی دقیق از «روز» دست نمی‌یابیم. از این رو، یکی از راه‌های شناخت هر شخصیت، شناخت دشمنان او و ویژگی‌های آنان است. بدین‌سان، شناخت دشمنان مهدی موعود(عج) و بررسی ویژگی آنان می‌تواند ما را به شناختی دقیق‌تر از مهدی موعود(عج) و ویژگی‌های اخلاقی او رهنمون کند تا معیاری باشد برای ایجاد نزدیکی و تناسب اخلاقی میان ما و آن حضرت و نیز ملاکی باشد برای ایجاد دوری و ستیز اخلاقی با دشمنان آن حضرت.

« دجّال‌شناسی » زنگ هشداری جدی :

با شناسایی دجّال و جلوه‌های رنگارنگ و فراگیر او در سطح جهان، زنگ هشداری جدی برای تمام دوستداران مهدی موعود(عج) به صدا در می‌آید که ای وای چه غافل نشسته‌ایم، در حالی که فتنه‌ی دجَال به متن جامعه، رسانه، مدرسه، خانه و خانواده‌های ما نفوذ کرده و آرمان‌های شیطانی خویش را در ذهن و جان جوانان ما رسوخ داده و ما را به ستیزی آشکار با آرمان‌های مهدوی وادار ساخته است.

« دجّال‌شناسی » مانع زدایی تربیت مهدوی :

با شناسایی دجّال و بنیان‌های فسادانگیزی او، باید همه‌ دست در دست هم به فکر چاره بر آییم، کودکان و نوجوانان خود را در یابیم، خانه‌ها و خانواده‌ها را از غرقاب فراگیر فساد دجّال نجات دهیم و راهکارهای عملی ستیز با فتنه‌ها و فسادها‌ی فراگیر او را دریابیم ودر متن جامعه، رسانه، مدرسه و خانواده‌ها نهادینه نماییم تا بتوانیم با مانع‌زدایی تربیتی، غسل پاک و عفیف را برای مجاهدت و جان‌فشانی در عرصه‌ی مهدی یاوری تربیت نماییم.
فصل اول : دجّال اصلی ترین دشمن منجی موعود
ظهور دجّال در فرجام زمان، به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان، از آموزه‌های مشترک بین یهودیت، مسیحیت و اسلام است. ردپای دجّال را از دو قرن قبل از میلاد مسیح، در تورات و آموزه‌های موسوی و آن‌گاه در انجیل و آموزه‌های عیسوی و پس از آن در قرآن و روایات محمدی(صلی الله علیه و اله) می‌توان یافت.

الف) دجّال از دیدگاه مسیحیت و یهودیت ( دیدگاه اول )

واژه‌ی دجّال در زبان عِبری و درآموزه‌های یهودی به معنای «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه‌ی «دج:دشمن، ضد» و «آل: خدا»(1) تشکیل شده است. واژه‌ی دجّال در الهیات مسیحی، به معنای ضد مسیح«Antichrist» می باشد. از منظر الهیات مسیحی دجّال کسی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند و پرچم ضدیت و دشمنی با تمام آموزه‌های عیسی مسیح را بر می افرازد. به علاوه عدّه‌ای از اندیشمندان مسیحی بر این باورند که دجّال شخصی خاص و دشمن برجسته‌ی مسیح است. برخی دیگر دجّال را مجموعه‌ی کامل کسانی می‌دانند که با عیسی مسیح مخالفند.

ب) دجّال از دیدگاه اسلام ( دیدگاه دوم )

واژه‌ی دجال در زبان عربی، صیغه‌ی مبالغه از ماده‌ی «دَجَلَ» به معنای «کذاب و حیله‌گر و بسیار دروغ‌گو» است.(2) واژه‌ی دجّال همچنین می تواند از مصدر«تدجیل» به معنای «پوشاندن با طلا» و «آب طلاکاری» ‌باشد. از آن جا که فرآیند آب طلاکاری فلزی غیر از طلا با ظاهر طلا عرضه می‌شود و در آن نوعی دغل و ظاهرفریبی صورت می‌پذیرد، به همین دلیل افراد بسیار دروغگویی که باطل را حق جلوه می دهند و به زشتی‌ها صورتی زیبا و فریبنده می‌پوشانند، دجّال نامیده می‌شوند.
طبق آموزه‌های اسلامی، دجّال با استفاده از هر نوع دروغ و حیله و سحر و جادو به امور باطل لباس حق می‌پوشاند. او زشتی را زیبایی، بدی را خوبی و جهنم را بهشت جلوه می‌دهد. فساد و فتنه‌ی او شرق و غرب عالم را فرا می‌ گیرد و به تمام خانه‌های مردم جهان وارد می‌گردد. اساس فسادگستری و فسادانگیزی‌های او بر موسیقی و استفاده از جذابیت‌های زنان استوار است. در روایات نبوی از فتنه‌ی دجّال با عنوان «أشّدُّ الْفِتَن: سخت‌ترین فتنه‌ها»(3) یاد شده است! پیامبراسلام از امت خویش خواسته است که دجّال و ویژگی‌های او را به خوبی بشناسند، در فتنه‌انگیزی‌های او به دقت بیندیشند و خطر خیزی آن را به یکدیگر و آیندگان خویش یادآور شوند و در همه حال بر ضد دجّال و آرمان‌هایش عمل نمایند:
«ویژگی‌های دجّال را برایتان گفتم تا در آن بیندیشید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد او عمل نمایید. آیندگان خویش را ازفتنه‌ی دجّال با خبر سازید و یکدیگر را بدان یادآور شوید!! پس همانا فتنه‌ی دجّال، سخت‌ترین فتنه‌ها و شدیدترین آزمایش‌هاست.»

ج) دجّال از منظر روایات ( دیدگاه سوم )

به طور اساسی درباره‌ی دجّال و خروج وی ، دیدگاه‌های متفاوتی براساس روایات ارائه شده است:
1- دیدگاه اول :
برخی بر این باورند که دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکسی با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حلیه‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این که در روایات از دجّال‌های فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «قیامت برپا نمی‌شود تا وقتی که مهدی(عج) از فرزندانم قیام کند و مهدی قیام نمی‌کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگویند: من پیامبرم»(4).
هم چنین برخی از اندیشمندان اسلامی و کارشناسان معارف مهدوی، دجّال و ویژگی‌های شگفت‌انگیز او را که در روایات اسلامی بیان شده است، اشاراتی کنایی و استعاری می دانند که به صورت رمزگونه از جریان ضدخدایی و شیطانی‌ در آخرالزمان خبر می‌دهد که بر قلب و ذهن مردم عالم، تسلط می یابد و فسادگستری و فتنه‌انگیزی را در سطح جهان به نهایت درجه‌ی ممکن می‌رساند. این جریان فراگیر، تمام آموزه‌های الهی را به سُخره می‌گیرد، همه‌ی ارزش‌های اخلاقی را زیر پا می‌نهد و تمام فضیلت‌های انسانی را درهم می‌کوبد. طبق این دیدگاه، دجّال می‌تواند نمادی از نظام مادی‌گرایی حاکم بر جهان باشد که با مظاهر فریبنده و خیره‌کننده خود چشم انسانی و معنویت‌گرای مردم عالم را کور کرده و تنها چشم حیوانی و مادی‌گرای آنان را گشوده است از این منظر، دجّال یک فرد نیست بلکه عنوانی است کلی برای افراد حیله‌گر و پُر تزویری که بر سر راه انقلاب جهانی منجی موعود ظاهر می شوند و مانع می‌تراشند و برای فریب مردم و کشاندن آنان به سوی فساد و طغیان و خداستیزی از همه وسیله و حیله‌ای استفاده می کنند.
2- دیدگاه دوم :
گروهی دیگر او را فردی معین می دانند که با عنوان«دجّال» خروج می کند و مردم را به انحراف می‌کشاند. برخی به اسنتاد روایاتی او را زنده می دانند. برای مثال گفته می‌شود او در زمان حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهد ماند. هم چنین برخی از دانشمندان اسلامی دجّال را شخص معینی دانسته‌اند که هرچند یهودی الاصل است اما هویت اصلی او تا زمان ظهور منجی موعود ناشناخته باقی می‌ماند. طبق این دیدگاه، دجّال مردی یک چشمی با توانمندی فوق‌العاده است که در آخر الزمان ظهور می‌کند. او با ابزارها و مرکب‌های شگفت‌انگیزی که در اختیار دارد، فوج فوج مردم عالم را از گرایش به آرمان‌های منجی موعود باز می‌دارد و با حیله و تزویر مردم را به سوی شقاوت و جهنم ابدی سوق می‌دهد.
3- دیدگاه سوم :
این دیدگاه که در واقع دیدگاه برگزیده‌ی ماست، در حقیقت جمع میان دو دیدگاه قبلی است: یعنی همان‌گونه که از ریشه‌ی لغوی دجّال و از منابع حدیثی معتبر استفاده می شود، دجّال منحصر به یک شخص آن هم با یک چشم در میان پیشانی و با جثه‌ای افسانه‌ای و مرکبی رویایی نیست بلکه عنوانی کلی است برای تمام سردمداران دروغ‌گو و فریبکار از رهبران مادی دنیا در آخرالزمان و نیز نمادی سمبلیک است برای تمام افراد پر ترویز و حیله‌گر که برای کشاندن توده‌های مردم جهان به دنبال ایده‌های شیطانی و هواهای نفسانی خود از هر مکر و دروغ و فریبی استفاده می‌کند(دیدگاه اول) اما در واقع دجّال یک مفهوم کلی است که می‌تواند بر مصادیق بی‌شمار منطبق گردد. از میان این مصادیق بی‌شمار، دجّال دارای یک مصداق اصلی با توانمندی‌های شگفت‌انگیز شیطانی است که چهره و هویت اصلی‌اش در زمان ظهور آشکار می گردد و نیز دارای مصادیق فراوان فرعی از پیروان و هم قطاران اوست(دیدگاه دوم) پس دجّال براساس دیدگاه سوم، در واقع یک مفهوم کلی و یک جریان عظیم است که سرپرستی این جریان را یک فرد پر ترویز و حیله‌گر بر عهده دارد. که هویت او تا زمان ظهور ناشناخته باقی می‌ماند.
از این نظر، واژه‌ی دجّال، همانند واژه‌ی «شیطان» خواهد بود. (5) چنانچه شیطان نیز یک مفهوم کلی است که دارای یک مصداق اصلی و مصادیق بی‌شمار فرعی می‌باشد. مصداق اصلی مفهوم «شیطان»، همان «ابلیس اعظم» است و مصادیق فرعی آن، تمام پیروان و فرمانبران ابلیس از جنیان و انسیان در طول تاریخ می باشد.
فصل دوم : جلوه های آخرالزمانی دجّال
طبق دیدگاه سوم که در فصل قبل گذشت، معرفت و شناخت دجّال مستلزم سه مولفه است :
1- دجّال دارای مصادیق فراوان فرعی است که تمام پیروان دجّال و دجّال‌صفتان عالم را در بر می گیرد.
2- دجّال دارای یک مصداق اصلی و ناشناس است که هویت حقیقی‌اش تا زمان ظهور ناشناخته باقی می‌ماند و پس از ظهور برای همگان آشکار می‌گردد.
3- دجّال دارای جلوه‌های گوناگون و رنگارنگی است که با آن بیشتر مردم جهان را می‌فریبد و آنان را از گرایش به آرمان های الهی منجی دور و گریزان می‌سازد.
براساس این دیدگاه جلوه‌های آخرالزمانی دجال را می توان این گونه برشمرد:
الف) تسلط نظام مادی‌گرایی که خود شامل تمام مظاهر فریبنده‌ی دنیوی « از ثروت جویی و زن پرستی و جاه طلبی تا شراب خواری و استفاده مواد مخدر » می گردد. نظامی که چشم خدابین و معنویت‌گرای آن از اصل و اساس از بین رفته و چشم ظاهربین و دنیاگرای آن به صورت افراطی گشوده شده است.
ب) تسلط نظام رسانه‌ای که ابزار آن ماهواره‌ها، اینترنت، سینما، تلویزیون، موبایل و... است و بنیان کار آن بر فیلم‌ها و موسیقی‌های حرام با تکیه بر سکس و خشونت و لااُبالی‌گری استوار است. نظامی که از طریق امواج، ذهن و اندیشه‌ی مردم جهان را در چنبره‌ی خویش گرفته و آنان را با تک چشم جادویی خویش سحر کرده و به هر سویی که می‌خواهد، می‌کشاند.
ج) فراگیری طاغوت‌های سیاسی، ناتوهای فرهنگی و عرفان‌های دروغین نوظهور که خود شامل ابرقدرت‌های شیطانی، لابی های صهیونستی، تیم‌های فراماسونری، کابالا، شیطان‌پرستی و... می‌گردد. فرقه و گروهای اهریمنی که بر ارکان قدرت و ثروت جهان چنگ انداخته و بیشتر مردم جهان را در جولان‌گاه فتنه و فساد خویش تار و مار ساخته‌اند.

1- دجّال ، از نشانه های ظهور

همان‌طور که می دانیم، یکی از نشانه‌های ظهور که فراوان از آن سخن به میان آمده، «خروج دجّال» است. اگرچه این رخداد در شمار نشانه‌های حتمی ظهور ذکر نشده است، اما تعداد روایات آن در منابع روایی، به ویژه در منابع اهل سنت، به مراتب از تعداد روایات درباره‌ی نشانه‌های حتمی ظهور بیشتر است.
از روایات اسلامی استفاده می‌شود که دجّال فردی ستمکار، دروغ‌گو، حیله‌گر و پر تزویر است که در آخرالزمان مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از دجّال سخن به میان آمده است. در روایاتی، از خروج دجّال به عنوان نشانه‌های ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از «أشْراطْ الساعَة: نشانه‌های قیامت»(6) یاد شده است. در کتاب‌های اهل‌سنت بیشتر با عنوان یکی از نشانه‌های برپایی قیامت معرفی شده است اما منابع روایی شیعه، اغلب از آن به عنوان حادثه‌ای مهم و فراگیر که هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) رخ خواهد داد، در شمار نشانه‌های ظهور یاد کرده‌اند.

2- ویژگی و نشانه‌های دجّال

أصبغ بن نباته از حضرت علی(علیه السلام) پرسید: یا امیرالمومنین! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمودند:«--- بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت کسی است که اور را تکذیب کند. بدان که نشانه‌های او این است که :
1- چشم راستش کور شده [ از اصل خلقت، چشم راست ندارد. به گونه‌ای که گودی حدقه‌اش نیست] و چشم دیگرش در وسط پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد و در آن گوشت بسته شده‌ای است که با خون درآمیخته است.
2- میان دو چشمش نوشته است:«کافر» که هر با سواد و بی‌سوادی آن را می خواند.
3- در دریاها فرو می‌رود.
4- مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می کنند طعام است.
5- در زمان قحطی سختی خروج می‌کند در حالی که بر مرکبی خاکستری سوار است.
6- هر قدم از مرکب او یک میل است و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده می‌شود و بر آبی نگذرد جزء آن که فرو رود و جای آن تا روز قیامت خشک بماند.
7- به آوازی که تمام جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: «ای دوستان من، نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما!».
8- دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی‌ای است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود. براستی که پروردگار شما نه یک چشمی است ونه غذا می خورد نه راه می‌ررود و نه زوال دارد و برتر است خداوند از این اوصاف، برتری بزرگی!
9- آگاه باشید بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند.
10- خداوند او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را «افیق» نامند، به دست کسی که عیسی(علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشیدکه پس از آن، حادثه‌ای بزرگ واقع خواهد شد و آن خروج دابّه (7) از زمین است. (8)
1- از نکات شگفت‌آور و تأمل‌برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط بسیار شدیدی است که بین دجّال و یهود مطرح شده است. چنانچه در روایات آمده است که: « بیشتر پیروان دجّال یهودی‌ها هستند».
2- نکته‌ی مهم‌تر این که فضای بیشتر روایات در برشماری ویژگی‌های دجّال، فضایی کنایی و استعاری است که سمبل‌ها و کدهایی رمزگونه را برای شناسایی دجّال فرا روی مخاطبان خویش قرار می دهد. چنین فضایی بیشتر از هر چیز نیازمند دقت و تأملی فراوان و تحلیلهای عمیق و دقیق براساس کیاست و زیرکی‌های مومنانه است چنانچه پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) بر این امر مهم تأکید ورزیده و نسبت به آن متذکّر شده‌اند.(9)
فصل سوم : بنیان‌های فتنه‌ی دجّال
فتنه‌ی دجّال، بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین فتنه‌ای خواهد بود که جهان آفرینش و نسل آدمی به خود دیده است. به عبارتی بهتر، فتنه‌ی دجّال، تکامل یافته‌ی تمام فتنه‌ها در طول تاریخ بشر و پیشرفته‌ترین و گمراه کنده‌ترین فتنه‌هاست. تا جایی که می‌توان گفت: تمام فتنه‌های پیشین در طول تاریخ بشری، هرکدام قطعه‌ای برای ساختن و تکمیل «پازل فتنه‌ی دجّال» بوده است. از طرفی پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: « هیچ فتنه‌ی کوچک و بزرگی در دنیا به وجود نیامده است مگر آن که برای شکل‌گیری فتنه‌ی دجّال آمده است».(10).
قتل عام ملت ها ، چپاول ثروت ها ، لجام گسیختگی شهوت ها
بنیان‌های فتنه‌ی دجّال بر قتل عام و خونریزی، چپاول وغارت اموال، شهوت‌پرستی و فساد جنسی استوار گشته است. بنابراین می توان گفت که چهار فتنه در پیش روی ماست: در فتنه‌ی نخست خونریزی حلال شمرده می‌شود. در فتنه‌ی دوم علاوه بر خونریزی، چپاول اموال حلال شمرده می‌شود. در فتنه‌ی سوم علاوه بر خونریزی و چپاول اموال، تجاوز به عنف و ناموس حلال شمرده می‌شود. آن‌گاه فتنه چهارم، فتنه‌ی دجّال خواهد بود. در حقیقت، قتل عام ملت‌ها، چپاول ثروت‌ها و لجام گسیختگی شهوت‌ها، قطعه‌های اصلی در شکل‌گیری «پازل دجّال» همان عظیم‌ترین فتنه‌ها خواهند بود.

زن پرستی ، عقل ستیزی ، ثروت طلبی

امام علی(علیه السلام) در حدیثی هشدار بخش، بنیان فتنه‌هایی را که عظیم‌ترین آنها دجّال است، در سه امر معرفی فرموده‌اند: «بنیان فتنه‌ها سه چیز است: زن‌دوستی که شمشیر شیطان است. شراب خواری که دام شیطان است. ثروت‌دوستی که نیزه‌ی شیطان است»(11)
«حُبُّ النِّساء» به معنای محبت و گرایش افراطی نسبت به زنان و جذابیت‌های زنانگی است که در دوران معاصر با گرایش (فیمینیسم: زن‌گرایی و زن‌سالاری» در نظام مادی‌گری و با گرایش افراطی «زن‌پرستی و لذت‌جویی» در آیین شیطان‌پرستی مطابقت دارد. «شُربُ الخمر» به معنای گرایش به سوی «عقل‌ستیزی» با استفاده از مست کننده‌ها می‌باشد که می‌تواند تمام مشروبات الکلی مست کننده و تمام گونه‌های مواد مخدر و روان‌گردان را در بربگیرد.
«حُبُّ الدرهم و الدینار» به معنای محبت افراطی به ثروت‌طلبی است که مهم‌ترین مصداق آن را می‌توان نظام مادی‌گرایی محض که بر مردم جهان سیطره یافته است برشمرد. بنابراین بنیان‌های اصلی فتنه‌ی دجّال را تا بدین جا می‌توان چنین برشمرد:‌
1- خونریزی عمومی و قتل عام ملت‌ها.
2- ثروت‌طلبی و چپاول اموال و ثروت‌ها.
3- لذت‌جویی و لجام گسیختگی شهوت‌ها.
4- عقل‌ستیزی با استفاده از مشروبات مست کننده، مواد تخدیر کننده و روان‌گردان‌ها.
فتنه‌ی عظیم دجّال دارای بنیان‌ها و محورهای مهم دیگری است که در ادامه‌ی نوشتار به تفصیل بدان‌ها خواهیم پرداخت. بنیان‌های شگفت که خلاصه‌وار عبارتند از:
5- ادعای خدایی و ربوبیت.
6- استخدام جنیان وشیاطین.
7- استفاده‌ی گسترده از سحر و شعبده و جادو.
8- ترویج شکم‌پرستی و سوء استفاده از عنصر غذا.
9- بهره‌گیری از تصویرسازی‌های دروغ دجّال که با آنها زشت را زیبا و زیبا را زشت، بهشت را جهنم و جهنم را بهشت و در یک کلام حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد.

دجّال و ادعای ربوبیت

داعیه‌ی خدایی و پندار ربوبیت، از اصلی‌‌ترین ویژگی‌های دجّال است. دجّال در ابتدا داعیه‌دار نبوت و پیامبری می‌‌گردد و آن‌گاه به تدریج ادعای خدایی می نماید. تا جایی که با بالاترین اوج صدایش در میان تمام مردم جهان ندای«أنا ربُّکُمُ الأعلی» را سر می‌دهد.
دجّال با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، این ندای فراگیر را به گوش تمام جنیان و انسیان و تمام شیاطین در شرق و غرب عالم می‌رساند تا هریک از آنان به زبان خویش این پیام و ندا را دریابد.
دجّال با استفاده از سحر و شعبده و جادو و با تصرف در چشم مردمان کارهای شگفت‌انگیزی به انجام می‌رساند و با تکیه و استناد بدان کارها، خود را پروردگار جهان برمی‌شمارد. او به ظاهر در حرکت خورشید تصرف می نماید و به ظاهر آن را به حرکت یا سکون وا می‌دارد و ندا می‌دهد: « من پروردگار جهانیانم. این خورشید به اجازه و رخصت من حرکت می کند. آیا مایلید آن را از حرکت باز دارم؟» آن گاه خورشید را به ظاهر آن چنان از حرکت باز می‌دارد که یک روز مانند یک ماه جلوه می‌کند. سپس می‌گوید: «آیا مایلید که اینک آن را به حرکت وادار نماییم؟» پس خورشید را چنان به حرکت در می‌آورد که یک روز همچون یک ساعت جلوه می‌نماید.(12).
در مقامی دیگر، دجّال بر شخصی تسلط می‌یابد، به ظاهر او را می کشد و زنده می‌نماید. آن گاه می گوید: «آیا من پروردگارتان نیستم که زنده می‌نمایم و می‌میرانم؟» در این میان آنان که داعیه‌ی ربوبیت و خدایی دجّال را می‌پذیرند، در دریای فساد و تباهی و فتنه غرق می‌گردند و آنان که از وی روی برمی‌تابند، از فتنه و فساد دجّال محفوظ نگه داشته می‌شوند.(13)
زنی پس از باور به خدایی دجّال نزد او می‌آید و از او می‌خواهد همسرش را زنده گرداند. دجّال شیطانی را فرا می خواند تا به چهره‌ی همسر آن زن پیش روی او ظاهر شود. آن زن، شیطان ممثّل شده را به جای همسر زنده شده‌ی خویش باور می‌کند... تا جایی که با آن شیطان ادامه‌ی زندگی می‌دهد و با او هم بستر می‌شود، غافل از اینکه با شیطان هم آغوش و همبستر گشته است... و بدین سان پیروان دجّال و اقرار کنندگان به خدایی او، با شیطان قرین و همنشین می‌گردند و خانه‌هایشان از حضور شیاطین پر و لبریز میگردد:
[و هرآن که از یاد خدای رحمان دوری گزیند، شیطانی را برای او برمی‌گماریم تا همواره قرین و همنشین او باشد.](14)
مردان عرب پس از اقرار به ربوبیت دجّال از او تمنا می کنند شتران و گوسفندانشان را که در طول دوران قحطی و خشکسالی تلف شده‌اند را زنده کند و به آنها بازگرداند. دجّال گروهی از شیاطین را که به چهره شتران و گوسفندانشان در آمده‌اند، به آنها می‌بخشد و آنان با سرور و شادمانی می‌گویند: «اگر او خدای ما نبود، شتران و گوسفندان مرده‌ی ما را زنده نمی ساخت!!»(15)
فصل چهارم : دجّال و استخدام جنیّان و شیاطین

جنیّان و شیاطین و بیعت با دجّال

از جمله نعمت‌هایی که پروردگار هستی در اختیار حضرت سلیمان(علیه السلام) نهاد، قدرت تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن ایشان در راستای اهداف و رسالت‌های الهی‌اش بود: « و مِنَ الشّیاطینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ و یَعملُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ: وبرخی از جنیان را مسخر سلیمان کردیم تا برای او به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگری در دستگاه او بپردازند».(16) در فرهنگ قرآنی و روایی از جنیان با عنوان شیاطین یاد می‌شود.
پس از خروج دجّال، انبوهی از جنیان و شیاطین جهان با او بیعت می‌کنند و در خدمت او قرار می‌گیرند و با تمام وجود وی را در تحقق اهداف شیطانی‌اش یاری می‌رسانند. آنان با تمثّل به صورت‌های انسان‌هایی که دجّال اراده می‌کند، او را در اثبات خدایی‌اش یاری و کمک می‌کنند. دجّال خطاب به مرد اعرابی می‌گوید: «اگر اینک با چشمان خود ببینی که پدر و مادرت را زنده می‌کنم، آیا شهادت می‌دهی که من پروردگار توام؟» او قبول می‌کند و آن‌‌گاه دو شیطان به دستور دجّال، در چهره‌ی پدر و مادر وی تمثّل می‌یابند و در مقابلش ظاهر می‌شوند و خطاب به او می‌گویند: « ای فرزند از او پیروی کن که همانا او پرودگار توست!» آن‌گاه به مردی دیگر که پدر و برادرش مرده‌اند، می‌گوید: «اگر بنگری که پدر و برادرت را برایت زنده می‌گردانم، آیا یقین خواهی یافت که من پروردگار توام؟» می‌گوید: «بله» پس شیطانی هم چهره‌ی پدرش و شیطانی همانند برادرش در مقابل او تمثّل می‌یابند تا او به ربوبیت دجّال اقرار نماید.
شیاطین، به دستور دجّال، حتی به صورت حیوانات نیز تمثّل می‌یابند. دجّال از مردی بادیه‌نشین برای اقرار به ربوبیت خویش در مقابل زنده‌سازی شترش اقرار می‌گیرد و آن‌گاه از شیطانی می خواهد تا به صورت شتر اعرابی ظاهر گردد. آن شیطان همانند شتر بادیه‌نشین، بلکه چاق‌تر و شیرده‌تر تمثّل می‌یابد و همین باعث گمراهی او و اقرارش به خدایی دجّال می گردد.
جنیانی که با دجّال بیعت کرده و در خدمت او قرار گرفته‌اند، گنج‌های زمین را برای او استخراج می‌کنند و حتی در قتل عام مردم به دستور او شرکت می‌کنند.

تصویرسازی با حیله و دروغ

از دیگر فتنه‌های دجّال که در روایات فراوان به آن تاکید شده است، « تصویرسازی‌های دروغین» و بهره‌گیری‌های شیطانی و ضد الهی از این تصاویر است: « ... وهمراه دجّال تصاویری از بهشت‌های سرسبز است که در آن نهرها جاری است و تصاویری از آتش سیاه که لهیب و دودش شلعه می‌کشد.»(17)
اساس تصویر سازی‌های دجّال، براساس حیله و نیرنگ و فریب استوار است. در واقع دجّال با تصویر پردازی‌های دروغین خویش، جهنم را بهشت و بهشت را جهنم جلوه می‌دهد. باطل را لباس حق و حق را لباس باطل می‌پوشاند. او زشتی‌های آتشین را زیبایی‌های بهشتی و زیبایی‌های بهشتی را زشتی‌های آتشین می‌نمایاند. فلذا پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «همانا دجّال به همراه تصویری به مثال بهشت و آتش می‌آید اما حقیقت آن چه را که بهشت می‌خواند آتش است».2 بدین سان آن چه را که دجّال بهشت و آسایش و خرمی جلوه می‌دهد، دارای چنان هویت حرام و گناه‌آلودی است که فرجامش جزء آتش جهنم و عذاب دردناک الهی نیست. از سوی دیگر، آن چه را که دجّال به عنوان جهنم و عذاب و ناراحتی نمایش می‌دهد، دار ای هویتی الهی و ضدشیطانی است که حقیقتش جزء بهشت و آسایش و خرمی نیست.
شاید به توان «تصویرسازی‌های دروغین دجّال» را بر «فیلم‌سازی‌های غیرالهی و شیطانی» در جهان معاصر تطبیق داد.

حجت های الهی بر ضد دجّال

پروردگار هستی، برای اتمام حجت بر مردم جهان رسولانی را برمی‌انگیزاند تا در هر زمان و مکان، کذب و دروغ‌گویی دجّال را در ادعای خدایی‌اش بر ملا سازند و مردم را از فساد و فتنه‌انگیزی او انذار دهند. رسولان برانگیخته شده برای تکذیب دجّال عبارتند از:
1- حضرت یَسَع، پیامبرالهی که همه جا به دنبال دجّال می‌رود و مردم را از او برحذر می‌دارد و می‌گوید: « این فرد، مسیح دروغ‌گوست از او دوری کنید لعنت خدا بر او باد»
2- رسول ویژه الهی برای رسوا سازی دجّال که نذیر نامیده می‌شود، با سفر به تمام نقاط جهان همگان را به ظهور دجّال و فتنه‌گری و فسادانگیزی او خبر می‌دهد. همانا اوست که خبر خروج دجّال و لشگریان او را به سپاه مهدی(عج) در بیت‌المقدس می‌رساند. آنان به نذیرالهی اعلام می‌دارند که به طور کامل برای جهاد و قتال با لشگریان دجّال آماده‌اند و از او می‌خواهند که نزد آنان بماند. او رسالت خویش را آگاه‌سازی مردم جهان از فتنه‌ی دجّال معرفی می‌نماید و از نزد ایشان باز می‌گردد. به هنگام بازگشت از بیت‌المقدس، نیروهای دجّال نذیر را شناسایی و دستگیر می‌کنند و به نزد دجّال می‌برند. دجّال می‌گوید: «این مرد می‌پندارد که من از غلبه‌ی بر او ناتوانم. اینک او را با بدترین و دردناک‌ترین نوع مرگ به قتل برسانید!» پس از صدور این فرمان، جلادان دجّال نذیر را با ارّه قطعه قطعه می کنند. آن‌گاه دجّال رو به لشگریان و پیروان خود می‌کند و می‌گوید: « اینک اگر او را زنده سازم آیا یقین می‌یابید که من پروردگار شمایم؟» آنان می‌گویند: «ما باور داریم که تو پروردگار مایی و دوست می‌داریم بر یقین ما افزوده گردد». نذیر با اشاره‌ی دجّال، اما به اذن و رخصت الهی از جا بر می‌خیزد در حالی که خداوند چنین رخصتی را به دجّال برای زنده ساختن احدی دیگر نمی‌دهد. در آن هنگام دجّال خطاب به نذیر می‌گوید: «آیا من نبودم که تو را می‌راندم و زنده ساختم؟ نیک دریافتی که من پروردگار توام!» او می‌گوید: « اینک یقینم به پروردگار یکتای خویش افزون گشت. من همانم که رسول‌خدا مرا بشارت داد که به دست تو به قتل می‌رسم و آن‌گاه به اذن و رخصت خداوند زنده می‌شوم. خداوند احدی دیگر را به جزء من برای تو زنده نخواهد کرد». پس از آن خداوند پوششی کامل و نامرئی از سُرب برای نذیر قرار می‌دهد. به گونه‌ای که شمشیر و خنجر و سنگ و هیچ سلاحی از لشگریان دجّال بر او اثر نمی‌کند و هیچ آسیبی به او نمی‌رساند.
دجّال دستور می‌دهد که او را در آتش بیفکنید. او را به دستور وی در کوهی از آتش گداخته می‌افکنند اما خداوند کوه آتش را برای او به بهشتی خرم و سرسبز تبدیل می‌گرداند. واین جاست که مردم در صداقت و حقانیت دجّال تردید پیدا می کنند.
فصل پنجم : تک چشم جادویی دجّال
دجّال آخرالزمان و ساحره‌ی قرن بیست و یک، با تک چشم جادویی‌اش، همه را سحر می‌کند. جام جهان‌نمایی که هرثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می‌کند. بچه‌ها، با صدای او از خواب بیدار می‌شوند و پای حرف‌هایش می‌خوابند. مادرها، موقع دیدن فیلم محبوبشان، دیگر حوصله‌ی بچه و سرو صدایش را ندارند. مردها با فوتبال‌هایش، قرار از کف می‌دهند و هیچ کسی را نمی شناسند. تلویزیون تیشه‌ای شده بر درخت رابطه‌ی آنها. تیشه‌ای نامرئی که ریشه‌های درخت رابطه و عاطفه را یکی‌یکی قطع می‌کند. شاید آن دجّال وعده داده شده‌ی آخرالزمان را که یک چشم دارد و موهای بسیار و از هر مو آهنگ‌هایی تولید می‌کند، بتوان از باب «کلّم الناس علی قدر عقولهم» بر همین رسانه‌های کنونی تطبیق داد که ابزار گسترش بندگان شیطان شده‌اند و مردمان را از آسمان دور می‌سازند و به انواع لذایذ دنیوی جذب می‌کنند.

نسل رسانه

نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی را با رسانه‌های جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، رایانه، سی‌دی و دی‌وی‌دی‌ها، فیلم‌ها، گیم‌نت، بازی‌های رایانه‌ای، موبایل وحتی ماهواره‌ها دلیلی براین مدعاست تا جایی که امروز معضلی به نام تلفن همراه در بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی نیز به چشم می‌خورد. رسانه‌های جدید از آن جا که عامل غفلت‌زایی و سرگرمی‌اند، به گونه‌ای شگفت‌انگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سوالات اساسی و روحیه‌ی تلاش و جستجو، در ذهن نوجوانان و جوانانی که در این سن دچار تغییرات طبیعی روحی و روانی وشکل‌گیری شخصیتی هستند، جلوگیری می‌کنند و فضایی سرشار از آلودگی و تنهایی و احساسات درونی و تحریکات جنسی را جایگزین آن‌ها می‌کنند و این چنین است که نسل رسانه‌ها را پر آسیب و بحران‌زا می بینیم.
در عصر پرترافیک تکنولوژی و موج‌های الکترونیکی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده با مهره‌های بی‌جان و رنگارنگ در چشم جادویی دجّال؟! ورود به چشم جادویی، کارت ورود نمی‌خواهد، هرچند نفر که باشید، آماده‌ی پذیرایی از شماست. فرقی هم نمی‌کند، کجایی باشید، شهری یا روستایی، شمالی یا جنوبی، ایرانی یا... چه بپوشید! بهایی که از شما می خواهد این است: « توجه و تمرکز به تشعشات و امواج چشم پرفروغ جادویی» فقط ببین و بشنو! هویت خود را فراموش کن و پیروی نما.

داعیه‌ی خدایی دجّال

اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکه‌های اطلاعاتی و همگرایی ماهواره‌ای و فیبر نوری محقق شد و در این میان، فناوری با نفی اختیار و اراده‌ی بشر بر او لگام می‌زند وبا فریب و نیرنگ، وی را خدا می‌نامد! فیلم‌ها از طریق بازیابی ستاره‌ (ظهور ستاره‌های سینمایی و ورزشی) رگ خواب توده‌ها را به دست گرفتند. حباب سرگردان فناوری، زمانی کره‌ی خاکی را در برگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی ـ فنی در زمینه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات را «میکروچیپ‌ها»(18) به وجود آورند. به کارگیری میکروچیپ‌ها در ساختمان موبایل، انعطاف‌پذیری چشم‌گیری را به دنبال داشت. تولید موبایل‌هایی که می‌توانند به اینترنت و ماهواره وصل شوند، فاصله‌ها را بی معنی کرد. چرا که تمام دنیا را می‌شد در یک صفحه‌ی کوچک مانیتوری جای داد.
غافل از این که فناوری برتر به بهانه‌ی کارآیی و اثربخشی بیشتر با راه‌اندازی سامانه‌ای، کارمندانش را از طریق تلفن‌های همراهشان ردیابی می‌کند. خدایان فناوری و سرمایه با استفاده از فناوری سنجش از راه دور و ماهواره‌ای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند و با استفاده از این اطلاعات گران قیمت، روابط اقتصادی و نظامی خود را با سایر کشورها تنظیم می‌کنند.
احاطه بر فضا و راهپیمایی بر سطح کره‌ی ماه، ادعای مالکیت و ربوبیت را بار دیگر در او زنده کرد و فناوری‌ای که حیات انتزاعی‌اش را مرهون انسان لجام گسیخته بود، به خدمتی بزرگ در خدمت بشر نائل آمد: «کهکشان‌ها نیز خدایی به شایستگی انسان نخواهند داشت». امروزه ماهواره‌ها نیز به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین(19) ، سرویس‌های مخابراتی و تلویزیونی بین قاره‌ای را در تمام ساعت‌های شبانه روز تأمین می‌کند. اکنون سرعت بی سابقه‌ی اطلاعات، انسان را در خود غرق کرده است.

سجده بر پای محراب شیشه ای

عصری را که ما درآن قرار داریم، می‌توان عصر هویت رسانه‌ای نام نهاد. انسان عصر ما مانند یک قایق کوچک و شکست خورده‌ای که در اقیانوس بزرگ رسانه گرفتار شده و امواج سهمگین آن این قایق را به این طرف و آن طرف می‌کشاند. هرآن موجی می‌آید و ضربه‌ای شکننده به آن وارد می‌سازد و این روال ادامه دارد تا او را از صحنه‌ی وجود محو کند و چیزی از آن باقی نماند. حال در چنین شرایطی که تمامی عوامل دست به دست هم داده‌اند تا قایق هویت ما را نابود سازند، برما لازم است تا با بازگشت به«خود» دست به دامان خداوند متعال و جانشین او در روی زمین شویم و انسانیت خود را از هلاکت و غرق شدن در دریای پرتلاطم رسانه نجات دهیم.

رسانه ، ابزار تهاجم فرهنگی

رسانه، جاده صاف کن فرهنگ‌ها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شب‌بازی آن به شمار می آید. نظام سلطه، بیشترین مدد را از رسانه می‌گیرد. دیگر پیام‌ها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمی‌گردند که تصاویر، نمادها، علامت‌ها و نشانه‌هایند و مخاطب را به قول «پاولف» به پیامی شرطی می‌سازد یا به تعبیر ما پیامی را برای ما تداعی می‌کند.
«زیگفرید کراکور» نویسنده آلمانی، واژه‌ی بمباران تصاویر را برای سیاست‌های نظام غرب و آمریکا به کار می‌برد که آنان قبل از هرگونه احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی، عالم را با تصاویر بمباران می‌کنند. نگاهی به فیلم‌ها، بازی‌ها و آثار دیگر، گستره‌ای از تخریب‌ها و تحریف‌های آخرالزمان، خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت می‌کند.

بندگان رسانه

امروزه کم‌تر انسانی را می‌توان یافت که در روز چندین ساعت وقت خود صرف مطالعه‌ی کتاب‌ها، مجلات، روزنامه‌ ها و یا مشاهده‌ی تلویزیون، ماهواره‌ و... نکند و دیده و شنیده‌ها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تاثیر قول رسانه قرار نگیرد. اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانه‌ها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سر و کار دارد که آنها تحت سلطه‌ی مستقیم رسانه هستند. پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقریباً تمامی ما تحت تاثیر رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت می‌دهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوه‌ی نگرش به خدا و قیامت که همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما می‌سازد.

رسانه و بحران هویت

انسانی که مخاطب فیلم‌ها، رُمان‌ها، مجلات و شبکه‌هایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، سکس و لاابالی‌گری، شیطان‌پرستی، انسان‌پرستی، زن‌پرستی و... هستند، به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا می‌کند. امروزه به دنبال شهوت‌پرستی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز به دنبال خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مصرف مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر....چنین انسانی توازن شخصیتی ندارد و هنر پیشه‌ای است که در سکانس‌های مختلف زندگی نقش‌های متعدد ایفا می‌کند.
در خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقش دیگری را اجرا می‌کند.
اصول حاکم بر رسانه
اصول حاکم بر رسانه‌های غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از:
1- لذت‌پرستی و لذت‌جویی (آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته، لذت‌گرایی و تمتع است).
2- دنیا‌پرستی.
3- اُمانیسم و خودپرستی.
4- فیمینیسم و زن‌پرستی.
5- سودپرستی اقتصادی یا ثروت‌پرستی.
6- ترویج بی‌بند و باری، اباحه‌گری یا شهوت‌پرستی.
فصل ششم : نیروهای دجّال مستقر بر بام دنیا
دجّال‌صفتان جهان در جنگ رسانه‌ای و ناتوی فرهنگی، می‌کوشند تا با سیطره‌ی فرهنگی، اهداف و مقاصد شیطانی خویش را بر مردم جهان تحمیل کنند. ابزارهای مورد استفاده‌ی دجّالیان در آخرالزمان عبارتند از:

1- شبکه های ماهواره ای :

در کل جهان دویست و سه ماهواره‌ی تلویزیونی فعال در یکصدو پنجاه و نه مدار قرار گرفته‌اند که تنها در ایران امکان دیدن هشت هزار و ششصد شبکه تلویزیونی و یکهزار و سیصد و نه شبکه رادیویی را فراهم می‌آورند.
این حجم جدای از سی و پنج میلیون سایت فعال اینترنتی ، بروزترین بازی‌های کامپیوتری، رشد میلیونی استفاده از تلفن همراه، اس‌ام‌اس و بلوتوث، انتشار هزاران عنوان رمان، مجله و ژورنال در گرایش‌ها و غالب‌های متنوع و جذاب و صدها فعالیت تأثیرگذار رسانه‌ای دنیا در داخل کشورمان بشمار می‌رود که شبانه روز سرزمین بکر حاصل‌خیز، فکر و ذهن جوانان را آماج بمباران نرم خود قرار می‌دهد. بمبارانی از فرکانس‌ها و امواجی که همه روزه عوارض و تبعات آن را در گوشه و کنار شهرها با دو چشم می‌توان به نظاره نشست. بمبارانی با نشانه‌گیری هویت و اصالت جوانان و گرفتن تلفات از موثرترین نیروهای پرتحرک، فعال و پویای انقلاب. شنیدن این نکته تأسف‌انگیز است ولی شنیدنی، اینکه رژیم اسرائیل تنها با داشتن بیست و دو صدم درصد جمعیت دنیا دارنده‌ی دویست و چهارده شبکه‌ی ماهواره‌ای بصورت شبانه‌روزی است. آمار ذیل فعالیت فراوان شبکه‌های ماهواره‌ای در کشورمان را نشان می‌دهد:
*تعداد کل ماهواره‌های مستقر در فضای ایران : شصت و هفت ماهوراه
*تعداد کل شبکه‌های ماهواره‌ای (اعم از تلویزیونی، رادیویی و دیتا) قابل دریافت در ایران: بیش از سیزده هزار و دویست و یازده شبکه
*تعداد کل شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای قابل دریافت در ایران : بیش از هشت هزار و پانصد و نود ویک شبکه
*تعداد کل شبکه‌های فعال اسرائیل قابل دریافت در ایران : بیش از هفتاد و هفت شبکه
*تعداد شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای فارسی زبان قابل دریافت در ایران : بیش از سی و دو شبکه. (20)
از این سی و دو شبکه، چهار شبکه به عنوان تجزیه طلب و بیست شبکه به عنوان ضد فرهنگی و هشت شبکه فعالیت‌های سیاسی برانداز دارند. از جمله آسیب‌های فرهنگی ماهواره را می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف) هویت شکنی :
آنچه تا کنون ما را در برابر تهدیدات و توطئه‌ها مقاوم نگه داشته «هویت دینی» ماست و اکنون ماهواره‌ها این سرمایه بزرگ را هدف قرار داده‌اند.
ب) تغییر اخلاق :
نمایش و ترویج وقاحت، بی‌عفتی، بهره‌وری بیش از حد از تن، برهنگی مفرط، شهوت‌پرستی و زن‌پرستی از جمله سوغات‌های ماهواره محسوب می‌شوند. مبارزه با نمادهای مذهبی و دینی، بی اهمیت نشان دادن ارزش‌های خانواده و روابط خانوادگی، ترویج مادی‌گرایی، غفلت ‌زدایی و بی توجهی به عواطف و معنویات و بی ثباتی سیاسی از دیگر آسیب‌های فرهنگی ماهواره به شمار می‌آید.

2- اینترنت

اینترنت، واقعیتی انکار ناپذیر است که مطالب مفید و ارزشمندی را در خود جای داده و در عین حال بسیاری از آن‌ها با محتوای آلوده همراه است. امروزه وجود بیش از دویست و هشتاد میلیون صفحه حاوی میلیاردها عکس و تصویر مستهجن در کنار آغاز به کار روزانه‌ی پانصد سایت پورنوگرافی (سکس)، اینترنت را به منبع فساد جهانی تبدیل کرده است. طبق بررسی‌ها، افراد متصل به اینترنت دچار نوعی وابستگی روحی به این شبکه‌ی جادویی می‌شوند. به همین سبب، اینترنت به یکی از وسایل مورد استفاده طراحان ناتوی فرهنگی برای تهاجم فرهنگی مبدّل شده است. به جرات می‌توان گفت که در کشورمان اینترنت بعد از رسانه ملی، دومین رسانه مورد توجه جوانان بشمار می‌آید. در کشورمان بیش از پانزده میلیون صفحه به دنیای اینترنت گشوده شده است و اگر این رسانه کنترل نشود، راهی خطرناک به سوی ابتذال و گسترش فرهنگ غرب و ناتوی فرهنگی خواهد بود.
ورای اینترنت
پژوهشگران از کشف این نکته تعجب کرده‌اند که با مردم با دسترسی به «www»، احساس نا امیدی و انزوا می‌کنند و استفاده بیش از حد از اینترنت، کاهش ارتباط با اعضای خانواده و کم شدن گستره‌ی حضور اجتماعی آنها را در پی داشته است. آنها نتیجه می‌گیرند که حضور واقعی انسان برای دیگران از بین رفته است. کار اینترنت در مورد معنا آن است که زندگیمان را بدتر می‌کند. زندگی روی وب جذّابیت دارد. چون آسیب‌پذیری و تعهد را حذف می‌کند. امّا این نبود شور و شوق، معنا را از میان خواهد برد. باید دانست که ابزارها خنثی نیستند و اینترنت، تعهد شخص را در دنیای خانوادگی و اجتماعی‌اش کم می‌کند. این کاهش تعهد، به نوبه خود درک از واقیت و معنا را در زندگی شخص کاهش می‌دهد. در واقع گویا هر چه از اینترنت بیشتر استفاده کنیم، بیشتر به دنیای غیرواقعی، تنها و بی‌معنای کسانی کشانده می‌شویم که می‌خواهند از دردسرهای دنیای واقعی بگریزند. گریزی نافرجام که ره به گورستان‌های مجازی خواهد برد.

آسیب رسانی اینترنت به روابط خانوادگی

اینترنت، اخلاق و منش و عملکردکاربران را متحول می‌کند. مشاهده‌ی تصاویر مغایر اخلاق عمومی، ایجاد عشق مجازی بین کاربران، آموزش‌های مبتنی بر ایدئولوژی منفی‌گرایانه و یا افراطی و یا اساساً روبه رو شدن با اطلاعاتی که افکار را به هم می‌ریزد، می‌تواند سطح خویشاوندی و روابط خانوادگی را متزلزل کند. امروزه اینترنت یک عالم مجازی برای مردم به حساب می‌آید. به سبب شرایط اقتصادی و همچنین فراغ بال بیشتر کاربران، امکان بهره‌برداری از اینترنت در ساعات پایانی شب فراهم‌تر و مناسبتر به نظر می‌رسد از این رو اینترنت، شب را که مایه آرامش همسران است، مایه اضطراب و بوجود آوردن فکرهای مزاحم می‌کند. اینترنت زمینه‌های مخرب «من» و «تو»ی همسران را افزایش می‌دهد و دنیای آنان را از یکدیگر جدا می‌سازد.
دسترسی کودکان و نوجوانان به اینترنت و استفاده از تصاویر و اطلاعاتی که اغلب برای بزرگسالان مناسبتر است، باعث می‌شود نسل‌های بعدی که از آن فرزندان بوجود می‌آیند، اهمیت زناشویی و استحکام خانواده را ناچیز و بیهوده ارزیابی کنند.
اینترنت به مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیراخلاقی و... می‌ماند اما آیا این گونه ارتباط آزاد به سود خانواده و نسل‌های امروز است و آیا آنان با وجود این فناوری، با ارزش‌ها همچنان معامله ارزشمندی می‌کنند یا نه؟، چندان روشن نیست. اینترنت میان خانواده‌ها چندگانگی فرهنگی بوجود می‌آورد.
کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که«براساس روند موجود» تا چند سال آینده، اینترنت وسیله‌ای خواهد شد که تمامی مراکز و وسایل‌گذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد کرد.
فصل هفتم : عالم مجازی
وبلاگ
وبلاگ، یکی از همان موجودات ناشناخته مجازی است که دایره جذّابیتش روز به روز گسترش می‌یابد، تا آنجا که امروزه بیش از هفتاد و پنج هزار وبلاگ در هر دقیقه به روز می‌شود. سرعت رشد و فراگیر این پدیده به اندازه‌ای است که برخی از صاحب نظران ارتباطات آن را به تبی تند تشبیه می‌کنند که سرانجام به عرق سرد مرگ خواهد نشست.
وبلاگ‌ها امروزه به مهمترین منابع انتشار شایعات و اخبار بی‌اساس و همچنین اطلاعات بی‌ارزش(به لحاظ خبری) تبدیل شده‌‌اند که می‌تواند ذهن مخاطبان خویش را بمباران اطلاعاتی و جان آنان را منفعل و درمانده نماید. ارتباطات سیار، به دو میلیارد مشترک در سال2006 رسیده است. تعداد وبلاگ‌ها در سال 2006، بیست و شش میلیون بوده که در اکتبر همان سال به هفت میلیون و سیصد هزار وبلاگ رسیده است. در مجموع می‌توان گفت که هر شش‌ماه، فضای وب در جهان دو برابر می‌شود. هر وبلاگ در ایران یک رسانه است و هر رسانه سعی می‌کند یک پیام مشخص را از مبدأ به مقصد برساند. اینترنت دیگر از مرزهای شخصی روابط انسان‌ها گذشته است.
پیام کوتاه
افزایش چشم‌گیر مشترکان تلفن همراه و آمار میلیونی ارسال پیام کوتاه(روزانه چهل و پنج میلیون پیام) توسط کاربران سبب تبدیل پیام کوتاه به نوعی رسانه‌ی نوشتاری دیجتال شده است. این پیام‌های میلیونی پیرامون چهار محور اصلی مناسبت‌ها، طنز، عاشقانه و خیر اخلاقی قرار دارند. تمسخر و تضعیف شخصیت‌ها و قومیت‌های گوناگون و نسبت دادن اتهام‌های ناروا و خلاف شأن به اقوام مختلف، اساس پیامک‌های طنز را تشکیل می‌دهند. این روند در دراز مدت به تخریب شخصیت‌ها و قومیت‌ها انجامیده و نوعی تفرقه‌افکنی در میان اقوام فارس، لر، ترک، بلوچ و... که دارای مذهب و ملیت مشترک هستند، پدید می‌آورد. در حالی که از طریق ابزار پیام رسانی، می‌توان جدیدترین اخبار جهان بویژه جهان اسلام، پیام‌های دینی، نکات اخلاقی و... را به دیگران انتقال داد.

باربی ، آموزگار ابتذال

رهبر معظم انقلاب در جمله‌ای تأمل برانگیز می‌فرمایند: « اگر یک انقلاب تحت فشار اقتصادی، سیاسی و تبلیغی قرار گیرد، قابل ملامت نیست ولی اگر این انقلاب نتواند فرزندانش را تربیت کند، قابل ملامت و سرزنش است».
شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم زنان و دختران، تجربه‌ی تلخ تاریخی در اندلس بود که به خارج شدن اسپانیا از جهان اسلام پس از هشتصد سال حاکمیت اسلام انجامید. برنامه‌ریزان آمریکایی و اروپایی که به نقش بی دلیل زنان و دختران در ترویج فرهنگ برهنگی پی برده‌اند عروسک باربی را برای رسیدن به اهداف خود طراحی کردند. عروسکی که برای لحظه لحظه‌ی زندگی مردم برنامه دارد. لباس‌های ظریف، خوش‌رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و تفکر بزرگ‌ترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل، گردهم آمده‌اند. هیچ عروسکی تاکنون به اندازه‌ی باربی، لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این خوش پوشی، به دختری اختصاص دارد که نماینده‌ی فرهنگ غرب و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است. عریان‌گرایی، اشراف‌گرایی و مصرف‌گرایی سه مولفه‌ی اصلی لباس‌های باربی محسوب می‌شوند.
یکی دیگر از کارکردهای باربی، پررنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران است. به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، این عروسک آموزگار سکس و ابتذال است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد. عروسک برتز را، نسل جدید باربی نامیده‌اند. برتز همراه خود یک جهیزیه‌ی کامل دارد. انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی با تنوع چشمگیر.
تولد دارا و سارا، برادر و خواهر نجیب و پاکدامن و مسلمان ایرانی، خبر تکان دهنده‌ای بود که پس از نیم قرن تخت پادشاهی پرنس باربی را به لرزه درآورد و بازتابی گسترده در عرصه‌ی جهانی یافت. برخی رسانه‌های جمعی بیگانه القاب گوناگونی به دارا و سارا داده‌اند. ازجمله: باربی ایرانی، عروسک ضدباربی، جنگ فرهنگی، عروسک‌های دوقلوی اسلامی، جنگ عروسک‌ها و... پس از دارا و سارا، فولا و لیلا عروسک‌های محجبه‌ی و رزانه، باربی مسلمان، میان کودکان مسلمان خاورمیانه و آمریکا و کانادا طرفداران بسیاری یافت.
کودکان ، بردگان خردسال رسانه
به چشم‌هایش نگاه کنید. چطور پای تلویزیون میخکوب شده، چگونه به تک چشم جادویی خیره شده و نگاهش به راست و چپ می‌چرخد. برنامه‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای، کودک را به نوعی به خواب مصنوعی فرو می‌برد، او را سحر می‌کند و عقل و هوش و حواس را از او می‌ستاند. کودک برای فیلم‌ها و انیمیشن‌ها جنبه‌ی تصویری و خیالی قائل نیست و هرچه را می‌بیند، واقعیت محض تصور می‌کند.
براساس تحقیقی در فرانسه کودکان و نوجوانانی که بیش از یک بار در هفته فیلم می‌بینند، نیازمند مراقبت روان‌پزشک هستند. آنها معمولاً بعد از دیدن انیمیشن‌های پرتحرک به تقلید می‌پردازند و با شخصیت‌ فیلم همذات پنداری می‌کنند و شخصیت او را پایه‌ریزی می‌کنند.(20) قهرمانان فیلم از نگاه کودک قوی‌ترین انسان‌ها هستند. در اکثر اوقات شخصیت‌ها و قهرمانان دوران کودکی، شخصیت آینده‌ی او را شکل می‌دهد.
امروزه هشتاد کانال به کودکان اختصاص دارد و مشغول شکل دهی شخصیت نسل آینده‌ی بشر است.
هم اکنون هفت شرکت بزرگ و عمده‌ی جهان به ساخت انواع سرگرمی و انیمیشن برای کودکان مشغولند. تأثیر منفی رسانه‌ها بر کودکان در تمام کشورها امری مشترک است.
باربی‌های جدید که در سنین چهار تا شش ساله با لباس‌های برهنه و دامن‌های کوتاه در دسترس کودکان قرار گرفته‌اند، عرصه را برای آشنایی کودکان با مسائل سکس و حتی تجربه‌ی آن در سن زیر دوازده سال مهیا کرده است.
در آمریکا سهم سرگرمی‌های دیجیتال در بازار کودکان بیش از درآمد ناخالص فیلم‌های هالیوودی و هفت برابر بیش‌تر از هزینه‌ی تولید فیلم‌های تلویزیونی کودکان بوده است. در بازارهای الکترونی، کودکان(بیش‌تر از همه پسران) ژانرهای پر زد و خورد جنگی، رزمی، ورزشی و ماجراجویی را ترجیح می‌دهند که اکثر آن‌ها حاوی خشونت است.
غرق شدن در شهوت و خشونت این بازی‌ها، یکی از مهم‌ترین عوامل محرک استفاده از این بازی‌هاست. بازی‌های رایانه، دنیایی را برای کودک فراهم می‌کنند که او را می‌تواند در آن امپراطور کند و برهمه چیز کنترل داشته باشد.
اعتیاد کودکان به بازی و آسیب‌هایی چون تأثیرات مخرب روانی ـ تربیتی از جمله تقویت حس پرخاشگری در کودکان، انزواطلبی، افت تحصیلی و آسیب جسمانی، مانند: عوارض بصری هرگز قابل چشم‌پوشی نیستند.
فصل هشتم : شوکرانی که کودکانمان می‌نوشند

دجّال های مجازی

مردم اروپا برای نشان دادن نفرت خود، یهودیان را به موش تشبیه کردند. متفکران و سران یهود هم به فکر راهکارهای اساسی برای این نوع از یهود ستیزی افتادند.
لابی صهیونیسم با استفاده از ابزار قدرتمند سینما و تلویزیون وارد عمل شد و با ساخت انیمیشن‌هایی که ستاره‌های آن موش‌ها بودند، این حیوان را موجودی دوست داشتنی جلوه داد. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره‌ی این گروه از آثار قرار دارد. مادر دامبو بر خلاف سایر فیل‌ها که کلاهی زنگوله‌دار به سر دارد، کلاه عرق چین مانند، مخصوص یهودیان را به سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد. دامبو نیز طی عملیاتی، پرچمی را در سیرک به اهتزاز در می‌آورد که بی‌شباهت به پرچم رژیم اشغالگر قدس نیست!
عبارت رفتن به سوی خورشید در تورات بیان شده و در بین یهودیان این گونه رایج است که منظور از آن، بازگشت به سرزمین موعود می‌باشد. در کارتون «لوک خوش‌شانس» خانه‌ی لوک کجاست؟ چرا او همیشه با اسبش به سوی خورشید در حال غروب، آرام و خسته حرکت می‌کند؟ چرا همیشه این ترانه را زیر لب زمزمه می‌کند: «من گاو چرانی تنها هستم که از خانه‌ام دور افتاده‌ام؟» شخصیت لوک، تداعی‌گر یهودی مظلوم و دور مانده از سرزمین مادری خویش است. داستان «هاچ زنبور عسل»، «بنر» و... به کودک یهودی می‌فهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خود باشد و غیر یهودیان موجوداتی ترسناک، بدجنس و حتی بدبو هستند که می‌خواهند او را از بین ببرند.
در کارتون شیرشاه ( Lion king )، شیر نماد سلطه‌ی جهانی یهود است. در تورات آمده است: « یعقوب در میان امت و قوم‌های بسیار، مثل شیر در میان جانوران جنگل و مانند شیر درنده میان گله‌های گوسفند خواهد بود که هنگام عبور پایمال می‌کند و می‌درد. قوم اسرائیل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد».

بازی‌های رایانه‌ای و پیامدهای منفی آن

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «بازی‌های رایانه‌ای به شوالیه‌های مجازی قدرتمند و جذاب ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب تبدیل شده‌اند که در حال تخریب و تغییر تدریجی ارزش‌ها و هنجارهای انقلاب اسلامی و جهان اسلام هستند». این شوالیه‌های رایانه‌ای در جنگ‌های صلیبی قرن جدید بدون هیچ‌گونه حساسیتی تا عمق خانه‌هایمان نفوذ کرده‌اند و ما در بی خبری با آغوش باز به استقبال آنها رفته‌ایم و هزینه‌هایی برای آن‌ها می‌دهیم.
برخی بازی‌های رایانه‌ای با محتوای صهیونیستی و آمریکایی طراحی شده و اسلام ستیزی در شکل، فرم و محتوای آن‌ها موج می‌زند. کودکان در گیر و دار خشونت بازی‌ها، شلیک خود را به سمت سربندهایی با نام‌های مقدس برطرف مسلمانان متوجه کرده‌ و به مراحل بالاتر صعود می‌کنند. تکرار و حتی گاهی آشنایی با چنین باز‌هایی کافی است تا فرهنگی غنی شده از اسطوره‌های صهیونیستی و یهودی را به روان کودک تزریق کند. در این میان، مادرانی که در دنیای فیمنیست روانه بازار کار شده، کودک را با چاقویی خطرناک تنها می‌گذارند.

زنان رایانه‌ای ، اهداف جنسی

صاحبان قدرت و سرمایه با ترویج فساد اخلاقی، سکس و آزادسازی روابط جنسی و نفی ارزش‌های دینی و انسانی، بستر و زمینه‌های استثمار زنان را فراهم ساخته‌اند. بازی‌های رایانه‌ای از سویی ضمن تهی ساختن زن از عواطف سرشار، او را در اوج کینه‌جویی و تخاصم تصویر می‌کنند و از سویی دیگر با نادیده گرفتن ارزش‌های انسانی و به نمایش گذاشتن جذابیت جنسی، به وی هویت کالایی می‌بخشند و در اصل او را دچار شخصیت منفی می‌کنند. این بازی‌ها نوعی ابزار مدرن برای زدودن قبح اعمال چون جنایت، قتل، سرقت، قمار، اعمال منافی عفت، استعمال مواد مخدر و... هستند. در زندگی قهرمانان این بازی‌ها، خانواده وجود ندارد و فقط قدرت و جذابیت جنسی و کشت و کشتار ارزش شمرده می‌شود که خطرناک است.
فصل نهم : آیین دروغین شیطان پرستی

شیطان‌پرستی

یکی از آیین‌های انحرافی و عرفان‌های دروغین نوظهور که از مصادیق آشکار دجّال آخر الزمان به حساب می‌آید، آیین دروغین شیطان‌پرستی است. ارکان اصلی و بنیادین این آیین عبارتند از: 1- ارتباط عمیق و ریشه‌دار با صهیونیسم و یهودیت انحرافی. 2- اعتقاد و باور به قدرتی شکست ناپذیر و فراگیر برای شیطان. 3- شهوت‌پرستی، فساد جنسی و زن‌پرستی. 4- استفاده‌ی گسترده از مشروبات الکلی، مواد مخدر و مواد روان‌گردان. 5- مادی گرایی و ثروت طلبی محض. 6- استفاده‌ی فراگیر از فیلم‌ها، تصاویر و موسیقی‌های حرام. 7- مسیح ستیزی و ضدیت با آموزه‌های الهی عیسی مسیح.
نمادهای شیطان پرستان و تطبیق آن بر ویژگی‌ های دجّال
آنتوان لاوی، مأمور شناخته‌ شده‌ی سازمان جاسوسی آمریکا و بنیان‌گذار شیطان‌پرستی، بعد از تالیف دو کتاب انجیل شیطان‌پرستی و آیین شیطان‌پرستی و نوشتن یک سری مناجات‌ها با شیطان، به فکر پیاده کردن این افکار مخصوصاً دستورات آیین شیطان‌پرستی در قالب نمادهای جالب و تازه افتاد در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی، خط بسیار روشنی از ارتباط سهیون(یهودیت انحرافی) و سیتنیسم(شیطان‌پرستی) به وضوح قابل مشاهده است. در ذیل برخی از نمادهای شیطان‌پرستی که به عنوان نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر بر روی دست بندها، پیراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و... درج شده و به ایران اسلامی نیز راه یافته است، مورد بررسی و معرفی قرار می‌گیرد:
1- نماد عددی « 666 » :
این سمبل با عنوان شماره تلفن شیطان، توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده است اما در حقیقت علامت انسان و نشانه‌ی جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود. از سال‌های پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلفی بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده می‌شود. «666» بر اساس حروف ابجد، حروف شیطان نیز می‌باشد. «666» در الهیات مسیحی، کد عددی «دجّال ضد مسیح» است که پیش از ظهور منجی موعود به دشمنی و ستیز با تمام آرمان‌ها و آموزه‌های الهی عیسی مسیح، می‌پردازد.
2- نماد صلیب شکسته شده :
این نماد با هدف به مسخره گرفتن مسیحیت و دشمنی آشکار با آموزه‌های الهی عیسی مسیح، وارد شیطان‌پرستی شده است.
3- نماد صلیب وارونه :
این نماد حکایت از وارونه شدن مسیحیت دارد و عمدتاً برای استهزاء و به سخره گرفتن این دین است. صلیب وارونه در گردنبدهای بسیاری مشاهده شده و خواننده‌های راک، انواع مختلف آن را به همراه دارند.
دجّال در الهیات مسیحی، «ضد مسیح» و در الهیات اسلامی، «مسیح دروغین» خوانده می‌شود و این از آن روست که دجّال هرچند ادهای قدرت و کرامت‌های مسیحایی را دارد اما در عمل به جنگ و ستیز با تمام نمادها و آموزه‌های عیسوی می‌پردازد.
4- نماد هرج و مرج ( Anarchy ) :
این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که «هرچه تخریب کننده است تو انجام بده» این نماد مورد استفاده‌ی گروه‌های هوی متال است.
5- نماد تک چشم فراگیر :
چشم در برخی نمادهای روشن فکری نیز به کار می‌رود. اما شیطان‌پرستان اعتقاد دارند که چشم در بالای هرم، چشم شیطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد. این علامت در پیشگویی‌ها، جادوگری و کنترل مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد. گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکا نیز به کار رفته است.
6- نماد پنتاگرام یا ستاره‌ی پنج پر :
اگر نوشته‌ی وسط نماد یعنی «Satanism» به معنای شیطان‌گرایی را به همراه دایره حذف کنیم، آن وقت یک ستاره‌ی پنج ضلعی می‌ماند که همان نشانه‌ی ستاره صبح یهود یا پنتاگرام است. دجّال دارای تک چشم پرفروغ و درخشان است که همانند ستاره‌ی صبح می‌درخشد.
7- نماد شهوت :
این نماد به انگلیسی،«Ankh» انشاء می‌شود که سمبل شهوت‌رانی و باروری است. این نماد به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر می‌شود. امروزه نماد «فیمینیسم» و زن‌پرستی نیز در واقع نمادی برداشته شده از سمبل‌های شیطانی است.
8- نماد پرچم رژیم صهیونیستی :
رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان، حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان‌گرایان نیز پرهیز ندارد. بیشتر پیروان و حمایت کنندگان دجّال در آخرالزمان یهودی‌ها هستند.
9- نماد ضد عدالت :
با توجه به این که تبر رو به بالا، در روم باستان نماد عدالت بشمار می‌آمده، شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان ضد عدالت انتخاب کرده‌اند.
10- نماد چشم شیطان :
این نماد نیز به معنای چشم شیطان و نظارت و اقتدار است. دجّال، دارای تک چشم جادویی، افسون‌گر و شیطانی است که خیره شوندگان خود را تحت اقتدار و سیطره‌ی کامل خویش می‌گیرد.

اسرائیل و ترویج شیطان پرستی

رژیم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها را همواره به منزله‌ی تهدیدی جدی برای منافع ملی خود می‌بیند، در اقداماتی گوناگون و پیاپی مبادرت به ساخت جریان‌های مسموم فرهنگی کرده است و این جریانات مسموم را به رگ‌های حیاتی جوامع(از طریق جاذبه‌های مجازی) تزریق می‌کند. در نگاهی جامع، ارتباط رژیم صهیونیستی و نقش آن در سازماندهی گروه‌های شیطان‌پرست در محورهای زیر قابل اشاره است:
الف) این گروه‌ها به لحاظ پیوند با آموزه‌های یهودیت انحرافی (صهیونیسم)، ارتباط ریشه‌دار گسترده‌ای با این رژیم داشته و خواهند داشت.
ب) فرقه‌های مختلف شیطان‌پرستی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی، یعنی CIA و موساد، هدایت و تغذیه می‌شوند.
ج) بودجه، نظارت و پشتیبانی شیطان‌پرستان فعال در جمهوری اسلامی ایران، به طور مستقیم از سوی سازمان موساد تأمین شده و این سلسله اقدامات با اهداف امنیتی دنبال می‌شود.
د) رژیم صهیونیستی از اعضای این گروه‌ها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره می‌برد به گونه‌ای که انجام خشونت بارترین اعمال به این گروه‌ها واگذار می‌شود.

موسیقی و شیطان پرستی

شیطان‌پرستان با استفاده‌ی از موسیقی توانسته‌اند به نفوذ خود در اقسا نقاط جهان بیفزایند. بیشتر این اقدامات در فضای تأسیس و فعالیت گروه متالیکا دنبال شده است. متالیکا در حقیقت ضد ارزش‌هایی را ارائه می‌کند که شامل بازگشت به تاریکی(محور اصلی تفکرات شیطان‌پرستی)، بی‌رحمی و تجاوز جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن است. خوانندگان گروه متالیکا روی صحنه و در کلیپ‌های خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه‌های فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار می‌زنند و از کثیف‌ترین گروه‌های موسیقی جهان به شمار می‌آیند. متالیکا از هم جنس بازی نیز دفاع می‌کند و آلبومی را در سالروز مرگ «کوئین» هم جنس باز بنام آمریکایی، منتشر کرد.
برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از ده میلیون و دویست هزار کپی از آلبوم‌های این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است.

مرلین منسون ، دجّال ساختگی آمریکا

استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید همانند شیاطین نو، ظرفیت‌های جدیدی را در اختیار شیطان‌پرستان قرار داد.
پس از انجام اقدامات جسورانه‌ی گروه منسون در انتخاب رنگ بندی صحنه، نوع اجرا، گستاخی در استفاده از الفاظ رکیک و ترویج فحشا در آثارشان، منسون به ستاره‌ی مبتذل اما پرمخاطب در رسانه‌های آمریکایی مبدل شد. ناگفته نماند که حضور معنادار روزنامه‌های آمریکایی در چهره سازی این عنصر نامطلوب فرهنگی نیز بی‌تأثیر نبوده است.
منسون در سال 1997 به یکی از خبر سازترین چهره‌های جهان مبدل شد. محصول این فعالیت‌ها، شهرت و ثروت بسیار زیادی است که حداقل پنج نسل بعد از این خواننده‌ی متالیکا را بیمه کرده است و بسیاری از آگاهان، نامبرده را از سوپر میلیونرها یا بهتر بگوییم میلیاردرهای جهان می‌شناسند که به کمک تسلط بر احساسات جوانان دور مانده از معنویت و به مددکارهای شنیع توانسته است ثروت کلانی را جذب حساب‌های بانکی‌اش نماید. خبر تکان دهنده‌ای از پاره کردن انجیل در اجرای کنسرت زنده‌ی منسون و پرتاب کردن آن به سوی جمعیت در سراسر جهان منتشر شد. منسون انجیل را پاره کرد و خطاب به جمعیت با صدای سنگین و خشکیده فریاد زد: « این است خدای شما». باز خبری می‌رسد و به سرعت در تمامی سایت‌های خبری پخش می‌شود که او در هنگام برگزاری یکی دیگر از کنسرت‌هایش، مدفوع را بر روی صحنه‌ی اجرا بلیعده و سپس مست و لایعقل به نعره کشیدن‌های مداوم ادامه داده است. این اخبار علی رغم زشتی خیره کننده‌اش، به سرعت در جهان گسترش می‌یابد. طبیعی است که در جامعه‌ی ویران آمریکا، انجام چنین اقداماتی صرفاً تندروی‌های کودکانه یک جوان آمریکایی است که حتی تا سی و هفت سالگی نیز در وجودش مانده است.
منسون در بسیاری از کشورها توانسته است گروه‌های مختلفی از جوانان را تحت تأثیر فضای عمومی رایج در آمریکا مبنی بر داشتن حلقه‌های هوادار برای خوانندگان مطرح نظیر مایکل جکسون و... را ایجاد نماید. تغذیه‌ی این گروه‌ها با ترتیب دادن دکورهای ویژه (ساخت کلیپ‌های پرهزینه و فوق فنی و...) و به مدد انجام امورات خلاف اخلاق امکان‌پذیر می‌شود. ارائه‌ی آثار متناوب و بودن وقفه‌های طولانی از دیگر عواملی است که کمک می‌کند این خواننده‌ی متالیکا، همواره گروه‌های کوچک و بزرگ از هواداران را به خود اختصاص دهد.
تمام افرادی که با این شیطان مدرن بر خورد داشته‌اند، چنانچه مورد سوال قرار بگیرند، اولین موردی را که از منسون نقل خواهند کرد، نوع آرایش سر و صورت و نحوه‌ی لباس پوشیدن، راه رفتن و حتی و وسایل نقیله ی مورد استفاده ی او خواهد بود. اگر چه این شیطان ساخته شده توسط نظام سلطه و استحاله ی فرهنگی آمریکا، فلسفه‌بافی‌هایی را نیز در خصوص ظاهر نامتعارفش ارائه کرده است، مانند اینکه می‌خواهد « با انجام چنین چهره آرایی‌ها، باطن انسان‌ها را به تصویر بکشد» و... اما آن چه حقیقی به نظر می‌رسد وجود بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی است که در درون وی به وجود آمده و این گونه راه به جهان خارج گشوده است.
چشم چپ منسون اولین نمادی است که از آن به عنوان «Marilyn Manson Look» یاد می‌شود. این چشم با لنز پر رنگ روشن از چشم دیگر وی که معمولاً با رنگ سیاه پوشیده می‌شود، متمایز شده است. این ویژگی منسون، با
ویژگی تک چشمی بودن دجّال مطابقت دارد. دجّال دارای مرکبی است که از هر تار موی مرکب او آوای موسیقی حرامی بلند است که هرکدام گروهی از مردم جهان را گمراه کرده و به تباهی می‌کشاند. دجّال دارای تک چشم شیشه‌ای سبز رنگی است که با آن همگان را افسون و جادو می‌کند و نگاه‌ها را به سوی خویش خیره می‌گرداند.
فصل دهم : بنای خانه در دامنه ی آتشفشان
نیچه خطاب به فیلسوفان می‌گوید: «خانه‌هایتان را در دامنه‌های کوه آتشفشان بنا کنید.» و ما همه‌ی کسانی را که در جستجوی حقیقت هستند، مخاطب این سخن می‌یابیم. گریختن مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می‌اندیشند وگرنه مرگ یکبار، زاری هم یکبار.
دهکده‌ی جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم ماهواره‌ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده‌اند. این همان دهکده‌ای است که در تلویزیون‌هایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می‌دهند، همان دهکده‌ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسانهایی با سر خوک به دنیا می‌آیند. این همان دهکده‌ای است که در آن دویست و چهل وشش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب این جاست که باز هم این همان دهکده‌ی جهانی است که در نیمه شبهایش ماه، هم بر میکده‌ها، کاباره‌ها و کازینوهای «لاس وگاس» تابیده است و هم بر حسینیه‌ی « دو کوهه» و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می‌گریسته‌اند. دنیای عجیبی است، نه؟!
... واکنون که با وجود ماهواره‌ها، مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده است و آیینه جادو در یکایک خانه‌های این دهکده‌ی بهم پیوسته جهانی نفوذ کرده است، عقل سطحی چنین حکم می‌کند که دیگر هیچ چیز نمی‌تواند حکومت جهانی رسانه را حتی به لرزه بیاندازد، چه رسد به آنکه آن را به انقراض بکشاند اما چنین نیست. اکنون در غرب مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی‌آید به فردا می‌نگرند. آنها هر لحظه انتظار می‌کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است، با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن غرب آشکار گردد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم، بنیان‌های بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و نا آگاهی‌های جمعی که انقلاب‌زا هستند به یکباره روی می‌آورند. همچون انفجار یک منبع نور.
... اما درباره‌ی خودمان [در مقابل سیطره‌ی جهانی رسانه‌ها] نباید بترسیم. حصارها تا زمانی مفید فایده هستند که دزدان شب را بر زمین می‌زند اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود می‌آیند، چگونه می‌توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارها بتوانند ما را از شر ماهواره‌ها محفوظ دارند، بیرون شد. و «خانه را در دامنه‌ی آتشفشان بنا کرد». باید در روبرو شدن با واقعیت به اندازه‌ی کافی جرات و شجاعت داشت.

استخدام تبلیغی ‌ـ‌ تربیتی رسانه

همان کسی که از جهانی شدن خبر داد، ما را به قدرت رسانه‌ای نیز رهنمون ساخت در این میان عده‌ای به خوبی دریافتند که باید خانه‌ی خود را در دامنه‌ی آتشفشان بنا کنند. و گرنه آن که گمان می‌کند که این سیل همه را با خود می‌برد، خواهد رفت، از هر کیش و قوم و مذهبی که باشد. این عده، شهروندانی مطیع برای دهکده‌ی جهانی نیستند و از همین رو از تهدید سیل، فرصتی برای جرات و شجاعت و مقاومت یافته‌اند.
اگر کنترل ویدیو، تلویزیون و ماهواره برای ما چندان آسان نباشد، برای غرب نیز چنین است. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو ریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ به ظاهر مستحکم حصارهایی پوسیده دارد. ماموریت مهم رسانه‌ها از همین جا و از مدت‌ها پیش آغاز شده است. سیاستمداران هالیوود برآنند تا با معرفی منجی دروغین، روح امید را در مردم بدمند. چرا که مردمشان به اضطرار رسیده و در انتظار منجی به فردا می‌نگرند. تسلط و سیطره‌ی جهالت آمیز غرب بر جهان با آگاهی بخشی بر مردم جهان به تدریج از میان خواهد رفت. ما از نقطه عطف تاریخ گذشته‌ایم و از این پس به سمت فرو پاشی تمدن غرب می‌رویم این تفکر الهی ـ مهدوی اسلام است که در سراسر گیتی مردم را به سوی آرمان‌هایی برتر و فردایی روشن جذب می‌کند.
رسالت رسانه های اسلامی
قطار انقلاب در حرکت است و رسانه‌ها وظیفه‌ی سنگینی بر عهده دارند. سکوت در رسانه‌ها معنی ندارد و ایستایی از ویژگی‌های رسانه‌های خاموش است. پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد: «هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی دغدغه، کوله بار مسئولیت و امانتشان را بر زمین بگذارند که مطمئن باشند که مردمشان بدون اتکا بغیر و در چهارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‌ و هنرمندان ما در جبهه‌های مقدسمان این گونه بوده‌اند.» (22) در این عصر فولادین رسانه‌ای و آماج فرکانس‌ها، رسانه‌هایی که سخن از حقیقت می‌رانند، به سان منبرهایی نورانی‌اند که کلام خدا را در برابر نفیر گوساله‌ی طلایی دجّال، این سامری زمان، طنین‌انداز می‌کند. از همین روست که دنیای مدعی اطلاعات آزاد، تاب شنیدن و دیدن شبکه‌ای به کوچکی المنار را نیز ندارد. این نشان از آن دارد که قدرت تأثیر و آسیب‌پذیری دنیای جدید از شنیدن این کلام تا کجاست که کوچکترین صداها نیز می‌توانند سونامی خطرآفرینی برای قدرت‌ها بشمار بیایند. ولی برای انعکاس نور حق. در دنیایی که بر قوانین مادی بنا شده فرکانس‌های شبکه‌ی کوچکی چون المنار می‌تواند تأثیر طوفانی در دنیای سیاست نوین داشته باشد همچون بال زدن پروانه‌ای در کالیفرنیا که با انرژی آزاد شده از بال زدنش طوفانی مهیب را در جزایر اندونزی ایجاد می‌کند.
دجّالان زمانی که استر و مرکب خود را با گوهر و آهنگ و نوا و رنگ، فریبنده و زیبا ساخته‌اند به خوبی می‌دانسته‌اند که منبر حق تا چه اندازه می‌تواند تأثیر خود را درمیان توده‌ها بگذارد و از همین روست که منبر و کلاه حق، این شمشیر دو دم را، بزرگترین خطر در برابر منبر شیطان یعنی رسانه‌های نوین در خدمت قدرقدرت‌ها می‌دانند. این مهم، کار رسانه‌های امت اسلام را دو چندان می‌سازد تا به جای غفلت و مستی و سرگرمی، انسان را به حقیقت و معنویت بخوانند.
زیبنده نیست حتی در ماه خدا و شهر اتصال انسان به آسمان رسانه‌های تصویری ما، بر اساس نگاه اهل کتاب و به ویژه مبانی هالیوود و غرب، سازه‌ها و مجموعه‌های خود را در لحظه‌هایی که باید همه را به معنویت بخوانند، به سرگرمی و تفریح و قهقهه دعوت نمایند. رسانه‌ها بهترین راهنمایان جامعه‌اند. افسون‌گرایی و دین‌گرایی مرزی نزدیک بهم دارند که تمییز و تبیین آن از عهده فرهیختگان متعهد عرصه‌ی هنر بر خواهد آمد. اگر چه به دور از انصاف است که جهاد و تلاش اصحاب رسانه را در انعکاس حقیقت در این سیاه بازار پرآشوب و فتنه‌ی دنیا نادیده گرفت.
استفاده تبلیغی ‌ـ‌ تربیتی از اینترنت
شبکه جهانی اینترنت با در بر گرفتن حجم انبوهی از اطلاعات و گستردگی زبان‌های انتقال پیام، مسیر ارتباطی قدرتمندی را برای تبلیغ ادیان و آیین‌های مختلف فراهم کرده است. در طول سالهای حضور این پدیده در کشورمان، قدم‌های خوبی از سوی قشر متدین برای انتقال مفاهیم دینی از مجرای این تکنولوژی برداشته شده است که اگرچه در مقایسه با گستردگی جهان اینترنت بسیار کوچک بوده اما شروع نیکی به حساب می‌آید. برخی کسانی که دغدغه‌ی دین را دارند، به پدیده‌ی وبلاگ‌نویسی روی آورده و دانسته‌ها و دغدغه‌های خود را از این راه به اطلاع دیگران می‌رسانند. البته آمار وبلاگ‌نویس‌های مذهبی در مقایسه با سایر وبلاگ‌نویسان که بدلیل ناشناس بودنشان، بی رحمانه می‌نویسند و همه چیز را نقد می‌کنند، کم است. و امید می‌رود این روند درآینده شکل معکوس به خود بگیرد.
ضرورت فیلترینگ
غول عظیم الجثه اینترنت، در عین سودمندی، خطرهای بزرگی را نیز به همراه دارد. عمده‌ترین این خطرها، دسترسی آسان جوانان و نوجوانان به اطلاعاتی نامتناسب با شرایط سنی و بایسته‌های دینی آنهاست. مهمترین این آفت‌ها و خطرها پیرامون انحرافی‌های جنسی و اخلاقی است که از طریق ویروسهای از پیش تعیین شده‌ی غرب جهت مذهب‌زدایی و دوری جوانان از آموزه‌های دینی، گریبان‌گیر ‌آنها می‌شود. ذهن هر انسان عاقل و منصف، فیلترینگ سایت‌ها و بلاگ‌های منحرف کننده و مستهجن و مبتذل را تأیید می‌کند.
فصل یازدهم : راهکارهای عملی « دجّال ستیزی »
قرآن محوری
«فَأقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ: آن مقدار که می‌توانید از قرآن تلاوت کنید.» (23)
دجّال، اصلی‌ترین دشمن امام زمان(عج) و قرآن در فرجام زمان است. قرآن و امام زمان(عج)، هر دو یک حقیقت واحدند، دارای رسالت و آرمان‌های مشترکند و دجّال، دشمن این دو حقیقت واحد است و با تمام آرمان‌های قرآنی و مهدوی سر ستیز و جنگ بر می‌دارد. از این رو یکی از مهمترین راهکارهای عملی دجّال ستیزی، رویکرد حقیقی و عملی به قرآن و در یک کلام «قرآن محوری» است.
بذر فطرت، با آب ادب و حکمت جوانه می‌زند و بادوام جرعه نوشی از چشمه سار معرفت و معنویت به بار می‌نشیند و این در حالی است که سرچشمه معرفت و معنویت و منبع ادب و حکمت، قرآن است:«بدانید که این قرآن اندرز دهنده‌ای است که در اندرز آن رنگ فریب نیست و راه نماینده‌ای است که گمراه نمی‌کند، سخن‌گویی است که دورغ نمی‌گوید. هرکس با قرآن همنشینی کند، چون برخیزد چیزی بر او افزوده شده و چیزی از او کاسته شده است. به هدایتش افزوده شده و از کور دلی‌اش کاسته گشته است.»2 این در حالی است که دجّال، اصلی ترین دشمن قرآن و امام زمان(عج) هزار رنگ و هزار چهره‌ای است فریبکار. راه نماینده‌ای است گمراه کننده. سخن‌گویی است کذاب و دروغ‌زن. هر که از دجّال پیروی نماید و با دجّال‌صفتان نشست و برخاست نماید، در ظلمت و گمراهی و کور دلی‌اش افزوده و از هدایت و فضیلت و نورانیتش کاسته گردد.
احساس زیبای رها شدن از فتنه‌ی زمینیان و پر گشودن به سوی آسمان و هم‌پروازی با فرشتگان، از آرزوهای فرا دنیایی هر انسانی برای داشتن یک زندگی نورانی و خدایی است. فرار از جلوه‌فروشی‌های هزار رنگ دجّالی و گشودن راهی به سوی هدایت‌های ویژه‌ی مهدوی، هنر رادمردان برگزیده الهی است که در پرتو انس با معارف قرآن و عملی ساختن دستور العمل‌های الهی آن تحقق می‌یابد.
از سعادتمندی‌های مردان و زنان بزرگ، استفاده‌ی چند منظوره از محیط خانه و خانواده است و از بهترین بهره‌برداری‌ها از یک مسکن خاکی، تبدیل آن به خانه‌ای افلاکی، فرودگاهی نورانی و عروج‌گاهی ربانی است که این همه تنها از انس خانه و خانواده با قرآن رقم می خورد: «خانه‌ای که در آن قرآن خوانده می‌شود و از خداوند بلند پایه در آن یاد می‌گردد، برکتش بسیار می‌گردد، فرشتگان در آن حضور می‌یابند، شیاطین آنجا را ترک می کنند و آن خانه برای آسمان نشینان چنان می‌درخشد که ستاره برای زمینیان. و خانه‌ای که در آن قرآن خوانده نمی‌شود و نامی از خداوند والا به میان نمی‌آید، کم برکت می‌شود، فرشتگان از آنجا می‌روند و شیاطین حضور می‌یابند.»(24) بر این اساس تلاوت قرآن در هر خانه‌ای باعث فراری شدن شیاطین از حریم آن خانه می‌گردد. این است رمز فاصله گرفتن خانه و اهل آن از دجّال و شیاطین او. چرا که مهمترین نشانه‌ی خانه‌های پیروان دجّال، لبریزی و سرشاری آن خانه‌ها از حضور شیاطین است: « بُیوتُهُم مَملُوَّةً شَیاطینَ: خانه‌های پیروان دجّال از شیاطین لبریز می‌گردد.»(25)

دجّال ستیزی در پرتو قرآن محوری

در میان سوره‌های قرآنی، این نسخه‌ی شفاء بخش آسمانی، تلاوت سوره‌های قارعه و کهف و عمل به پیام‌های تربیتی آن برای «دجّال ستیزی» و «دجّال گریزی» فراوان مورد تاکید واقع شده است:
الف) انس با سوره‌ی کهف :
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) برای ایمن ماندن از فتنه و فساد دجّال و جلوه‌گری‌های آن، بر تلاوت مداوم سوره‌ی کهف بویژه در شب و روز جمعه و در اندیشیدن در مضامین عالی آن و بر عمل کردن به معارف نورانی آن تاکید ویژه‌ای فرموده‌اند: « هرکس سوره‌ی کهف را در شب و روز جمعه تلاوت کند، از فتنه و فساد دجّال در امان می‌ماند.»(26) همچنین فرموده‌اند: « هرکس سوره‌ی کهف را بر طبق آن حقیقتی که نازل شده است، قرائت نماید، دجّال هرگز بر او مسلط نخواهد شد و برای نفوذ در او راهی نخواهد یافت.»(27) نکته‌ی مهم و حیاتی در این مقام این است که حقیقت هر تلاوت و قرائتی، اندیشه ورزی و عمل‌گرایی است. به دیگر سخن، قرائتی ما را به حقیقت آیات رهنمون می‌کند که همراه با تأمل و تدبر باشد ودر رفتار و گفتار ما جلوه‌گر شود.
رسیدن به فضلیت وآثار حقیقی آیات به طور کامل، در گرو تلاوت همراه با اندیشه و عمل است. از این رو برای ایمن ماندن از فتنه‌ی دجّال و رسیدن به مقام دجّال ستیزی، تلاوت همراه با تدبر در سوره‌ی کهف و عمل کردن به پیام‌های تربیتی و هدایتی آن لازم و ضروری است. در این سوره سخن از جوانمردانی است که با نور فطرت خویش، به تمام جلوه‌های رنگارنگ و مظاهر فریبنده‌ی دنیایی پشت کردند و از فتنه و فساد طاغوت زمانه به سوی پروردگار خویش گریختند و دل غاری تنگ و تاریک را بر ظلمت‌های شیطانی و لذت‌های زودگذر حیوانی ترجیح دادند و سرانجام به سعادت دنیا و آخرت رسیدنند.
ب) انس با سوره‌ی قارعه :
امام باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: « هر کس سوره قارعه را بسیار تلاوت کند، خداوند او را از فتنه‌ی دجّال و ایمان آوردن به او در امان می‌دارد.»(28) پرودرگار هستی در سوره قارعه بیش از هر چیز به «معادباوری» و «عمل‌گرایی» به عنوان رمز رسیدن به زندگانی سعادتمندانه در دنیا و آخرت تاکید می‌ورزد: « پس هرگاه عمل هرکس در میزان حق با ارزش و گران سنگ باشد، او در بهشت به زندگانی آسوده، خشنود خواهد بود و عمل هرکس بی قدر و سبک وزن باشد، جایگاهش در قعر هاویه(همان آتش بسیار سوزنده و گدازنده) است.»(29) براین اساس، با « معاد باوری اندیشمندانه» و « عمل‌گرایی خالصانه» می‌توان از فتنه‌ها و فساد انگیزی‌های دجّال و دجّال‌صفتان جهان رهید و به سوی خداوند و جانشین او در روی زمین ره پویید.

ولایت مداری

یکی دیگر از راهکارهای عملی دجال ستیزی، ولایت مداری و امام سالاری است. در این همین راستا، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: « فرزندانتان را براساس محبت من و محبت اهل بیتم و بر محور قرآن تربیت نمایید.»2 همچنین می‌فرمایند: «هر که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات نماید که ایمانش کامل و اسلامش نیکو شده باشد، باید ولایت حجت صاحب الزمان را بپذیرد.»3 آنان« یاران امام زمان(عج)» با تمام توان امامشان را در میان گیرند و جان خویش را در نبردها سپر بلای او سازند و هرچه را اراده کند با جان و دل انجام دهند. ...ایشان در مقابل او از کنیز نسبت به اربابش مطیع‌تر و فرمان‌بردارترند.
شناخت و اعتقاد ‌یاوران مهدی(عج)، نسبت به امام خویش در رژفای وجودشان ریشه دوانیده و سراسر وجودشان را فراگرفته است. این شناختی فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است که همان معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در نظام هستی است. این همان معرفتی است که آنها را از محبت او سرشار کرده و مطیع و گوش به فرمان او قرار داده است. زیرا که می‌دانند سخن امام، سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست.
چنانچه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در وصف آنان فرموده است: « آنان مجاهدانی تلاش گر در فرمانبرداری خداوند و فرمانبرداری امام خویشند.»(30) بدین سان یکی از محورهای اصلی، در فرآیند «مهدی‌گرایی» و «دجّال ستیزی»، ولایت مداری و امام سالاری است. در طول تمام دوره‌های تربیتی، برانگیختن محبت، معرفت و ولایت‌پذیری نسبت به امام زمان(عج) از مهمترین محورها و بنیان‌های تربیتی است. روح و حقیقت خانواده باید به احرام درآید و همواره دور کعبه ولایت و امامت طواف نماید چرا که وجود امام، چون کعبه است که مردم باید به گردش طواف نمایند نه او به گرد مردم!
در پایان موارد دیگری از راهکارهای عملی دجّال ستیزی را به طور فهرست وار بیان می‌کنیم:

1- عفت‌گرایی. 2- پرهیز از ثروت‌جویی. 3- سلوک مهدوی. 4- پرهیز از شک‌گرایی. 5- غیرت‌ورزی. 6- تقوا و گناه‌گریزی. 7- پرهیز از حرام‌خواری. 8- خردگرایی. 9- پرهیز از پرخوری و پرخوابی. 10- انس با مناجات. 11- پرهیز از سخنان شیطانی. 12- پرهیز از موسیقی حرام. 13- پرهیز از حب دنیا و مظاهرآن. 14- پرهیز از ریاست‌طلبی و رباخواری. 15- توکل، انابه، استعاذه و... .

پی نوشت ها :

* مطالب ارائه شده در این نوشتار از سررسید سال 1389 کانون طلیعه ظهور ویژه نامه دجال شناسی و دجال ستیزی می باشد که بصورت مقاله تنظیم و با هماهنگی این کانون جهت نشر معارف مهدوی و استفاده عموم ارائه میگردد .

1-در زبان عِبری، «آل» و «ایل» به معنای خدا می باشد. به عنوان مثال واژه‌ی «اسرائیل» که لقب حضرت یعقوب(علیه السلام) است، که از واژه‌ی«اسرا» و «ایل» ترکیب یافته و به معنای «مجاهد خدا» است. البته بنابر آموزه‌های تحریف یافته‌ی تورات، «اسرائیل» به معنای «غلبه کننده بر خدا» به دلیل غلبه‌ی یعقوب در کُشتی با خدا می باشد.
2 - ر.ک: لسان العرب،ج4،ذیل واژه‌ی دجال.
3– متقی هندی، کنزالعمال،ج14.
4- شیخ مفید، ارشاد،ج2.
5- جالب توجه اینکه در انجیل و الهیات مسیحی واژه‌ی «دجّال» در پاره‌ای از موارد بر «شیطان» و نیز در برخی موارد بر شخص «ابلیس» تطبیق شده است. جالب‌تر اینکه کّد دجّال در انجیل، عدد666 معرفی گشته است که این عدد نماد و کد شیطان در آیین شیطان‌پرستی است(مکاشفات یوحنا، فصل 13).
6 – أشراط «جمع شرط» به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخیز بزرگ است. بنابراین «اشراط الساعه» به معنای [نزدیک شدن] قیامت است. این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد.(مجمع البحرین،ج4)
7 – دابّه یا دابّه الارض، موجودی عظیم الجثه است که در آخرالزمان پدید می‌آید و نشانه نزدیکی قیامت است.(ابن ابی بیشه، المصنف، ج8).
8- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2.
9– ر.ک: صفحه‌ی 12، ذیل دیدگاه دوم.
10– مسند احمد، ج5.
11- ری‌شهری، میزان‌الحکمه،ج9،ح15611.
12 – ابن حمّاد، الفتن،ج2.
13- مسند احمد، ج5.
14 – سوره زخرف، آیه 36.
15 – کورانی، معجم احلدیث المهدی، ج3.
16 – سوره انبیاء، آیه82.
17 – مسند احمد، ج1.
18 – صحیح بخاری، ج4.
19 – به مجموعه‌ی ترانزیستورها و ای‌سی‌های که در کنار هم قرار گرفته‌اند و مسئولیت پردازش داده‌ها و برون داده‌ها را دارند میکروچیپ می‌گویند
20 – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره8و9.
21 – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره 8و9
22 – سایت آفتاب، مقاله‌ی تأثیر تلویزیون بر کودک و نوجوان.
23 – پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد، صحیفه‌ی نور، ج21.
24 - سوره مزمل، آیه 20.
25- سید رضی، نهج البلاغه، خطبه‌ی175.
26 – کلینی، اصول کافی، ج2.
27- کورانی، معجم احادیث المهدی، ج3.
28 – کفعمی، المصباح.
29 – کورانی، معجم احادیث المهدی، ج2.
30 – شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص 269.
31 – سوره قارعه، آیه 6-9.
32 – نورالله قاضی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل.
33 – سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن.
34 - سیدمصطفی کاظمی، بشاره الاسلام.

منابع و مأخذ :
1- آیتی نصرت الله، سفیانی از اوج تا افول، انتشارات موسسه‌ی آینده روشن
2- آوینی مرتضی(شهید)، مقاله‌ی انفجار اطلاعات
3- حیدری کاشانی محمدباقر، دجّال و جلوه‌های آخرالزمانی آن، انتشارات سبط النبی
4- مکارم شیرازی ناصر(آیت الله)، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، انتشارات طلیعه‌ی ظهور
5- کارنیا بوکت، کودک و رسانه، مرکز تحقیات و مطالعات برنامه‌ای(چاپ 84)
6- سایت آفتاب: www.Aftab.ir
7- فصلنامه‌ی فرهنگ پویا، شماره‌های 8 و9
8- کورانی، معجم احادیث المهدی

بیانی از ارتباط قوم سلمان (ع) و ظهور حضرت امام منتظر (عج) (3)

7741472361

واحد: تابحال تفسیرها و تطبیقهای احتمالی زیادی برای احادیث و مباحث آخرالزمان و ظهور امام زمان (عج) با وقایع هر زمان انجام شده است که بسیار با عدم قطعیت همراه است، همچنین همیشه همراه با نگرش نویسنده و گوینده نسبت به جهان و تفسیر و اطلاع او از واقعیتهای جهان است که می تواند با تحلیلها و تفسیرهای خواننده و شنونده موافق یا متفاوت باشد. تحلیل زیر نیز همینطور است. به نظر واحد باید تحلیلها و سخنان متفاوت را خواند و شنید و تفکر و تعقل کرد تا بتوان به تحلیل خود از واقعیتها و علوم مربوطه رسید. نوشته زیر با این نگرش قرار داده شده است. 


انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور (3) (از راسخون)

نویسنده: دکتر محمّد هادی همایون

5. انقلاب اسلامی و ولایت


موضوع ولایت و ولایت پذیری مهمترین موضوع انقلاب اسلامی است که اساساً می تواند مأموریت اصلی و فلسفه شکل گیری این انقلاب را پیش از ظهور تبیین نماید. اگر بنا باشد در آخرالزمان دین جدیدی از سوی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف عرضه شود که البته همان اسلام ناب است که پیرایه های آن زدوده شده، پذیرش این دین نیاز به سطح بالایی از ولایت پذیری دارد. انسان ها نیز تا زمانی که تصور کنند تا انتهای راه می توانند با تکیه بر علم، هوش و تدبیر خویش پیش روند، سخت در اشتباهند و آماده ظهور نخواهند بود. جریان حکومت زمینه ساز ظهور، جریان گذراندن انسان ها است از صافی فتنه ها و بلایا برای آماده ساختن آنان برای درک روز موعود و جانبازی در راه حضرتش، ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی بیش از سی سال است که در معرض تمرین و آزمون ولایت پذیری قرار دارد.
در تحلیل انقلاب اسلامی بر این اساس بایستی میان دو گروه خواص و عوام یا به عبارت دقیق تر "خواص" و "مردم" تمایز قائل شویم که بارها از سوی امام خامنه ای در سال های اخیر مورد تأکید قرار گرفته است. نقش و جایگاه متفاوت خواص، وظایف آنان را نیز در طول تاریخ سنگین تر کرده و لذا آنان را در برابر آزمون های سخت تری نیز قرار داده است. بررسی میزان موفقیت خواص و مردم در آزمون های پیش از ظهور در انقلاب و جمهوری اسلامی بخش پایانی این مقاله را تشکیل می دهد.
تاکنون تحلیل های متفاوتی از نسل های انقلاب و ویژگی های آنان ارائه شده است. نظریه نسل ها عمدتاً بر این مبنا استوار است که پس از گذشت مدتی از تاریخ هر واقعه، نسل جدیدی شکل می گیرد که در جریان آن واقعه حضور نداشته و موضع آن می تواند در برابر آن واقعه تاریخی، موضعی جز مواضع پدرانش باشد. در این که فاصله زمانی برای شکل گیری یک نسل جدید چند سال است، معمولاً فاصله دو نسل را 30 سال ذکر می کنند. این فاصله زمانی ظاهراً بر اساس سن ازدواج در جوامع غربی طراحی شده و معمولاً سنی است که در آن شخص ازدواج کرده و دارای فرزند می شود. اما نگاهی فرهنگی تر و تمدنی تر در دوران معاصر می تواند ما را به فاصله های کمتری نیز برساند. سرعت تحولات فرهنگی در جهان معاصر-که آن را یکی از نشانه های ظهور برشمرده اند-به اندازه ای است که بر اساس آن به راحتی می توان میان دو نفر با فاصله سنی 10 سال، تفاوت فرهنگی را احساس نمود. توالی و شدت وقوع حوادث مهم نیز در جهان معاصر، همین فاصله را ایجاد می کند.
بر این اساس می توان فاصله نسل های انقلاب اسلامی را در تحلیل، 10 سال فرض کرد و تلاش نمود تا تصویری از اختلافات و شباهت های این نسل ها برای رسیدن به درکی روشن از گذشته و حال انقلاب و پیش بینی آینده آن ارائه نمود. بی شک در این تحلیل متوجه خواهیم بود که این مبنا تنها بازاری برای تحلیل در اختیار ما قرار می دهد که به هیچ وجه نمی توان به جزمیت آن اطمینان داشت. نه این گونه است که افراد یک نسل به هم شبیه باشند و نه این تعلق آنان را از اختیار و غلبه بر شرایط بیرونی باز می دارد. بی شک این گونه هم نیست که فاصله اندک میان تولد و دو نفر از دو دهه، آنان را با یکدیگر کلاً متفاوت کند. در اینجا سطح تحلیل، سطحی کلان و تمدنی است.
اگر نسل های انقلاب را از 1300 شمسی به این سو 10 سال به 10 سال تقسیم کنیم، متولدین دو دهه 1300 و 1310 را بایستی شاگردان مستقیم امام نام نهاد. این گروه فرصت و افتخار آن را داشتند که در تاریکی مطلق رژیم پهلوی، بی آنکه نشانه ای روشن از انقلاب اسلامی را در فراروی خود بیینند، وارد عرصه علم و جهاد توأم شده و در این راه متحمل سختی های فراوان گردند. درک محضر مستقیم امام و دریافت اصیل نظریه ولایت فقیه از ایشان، همراه با تحمل شکنجه ها و دشواری های مبارزه، از آنان انسان هایی آگاه و ایثارگر ساخت که در دشوارترین شرایط پس از انقلاب نیز دست از امام و راه او برنداشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز همین نسل بودند که طبقه رهبران میانی انقلاب را شکل داده و اداره کشور را ذیل رهبری امام برعهده گرفتند.
در جریان حوادث انقلاب و جنگ بسیاری از این نسل به شهادت رسیدند که از آن میان می توان به بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید باهنر اشاره نمود. پس از امام خمینی رحمه الله نیز، از میان همین نسل بود که امام خامنه ای برخاست و عَلَم انقلاب را در سخت ترین شرایط بر دوش کشید و تا حال حاضر به پیش رانده است. هنوز هم یاوران اصلی امام خامنه ای در این دوره بزرگانی از همان نسل هستند که با پای بندی به اصل ولایت فقیه در کنار ایشان ایستاده اند.
با گسترش مبارزه و سرایت اندیشه های اسلام انقلابی به دانشگاه ها در داخل و خارج از کشور، نسل متولدین دهه 20 نیز با امام و انقلاب آشنا شد. این گروه معمولاً فرزندان خانواده های متدینی بودند که از طریق نسل پیشین با این آموزه ها آشنا شده و تلاش داشتند تا زندگی خود را بر اساس آن تنظیم نمایند. این در حالی بود که تحصیل آنان در دانشگاه، چه در داخل و چه در خارج از کشور، آنان را در معرض جدی اندیشه های سکولار قرار داده و آنان را به تفکیکی میان علوم روز و علوم اسلام کشانده بود. گروهی نیز از این نسل درصدد برآمده بودند تا از طریقی میان این آموزه ها در زندگی و اندیشه های خود جمع کنند. ورود این نسل به کانون مبارزه با توجه به سن آنان، در دهه 50 صورت گرفت و ضمن چشاندن سختی مبارزه، دوران زندانی شدن و شکنجه ای طولانی را با توجه به پیروزی انقلاب در سال 1357 برای آنان رقم نزد. این نسل نسبت به نسل پیشین شناخت تفصیلی تری از جهان معاصر داشت، اما با مبانی اسلامی کمتر از آنان آشنا بود و همچنین برای انقلاب نیز سختی کمتری را تحمل کرده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، این نسل آماده ترین نسلی بود که می توانست مدیریت کشور را برعهده گیرد.
اداره کشور در شرایط سخت پس از انقلاب از افتخارات این نسل است. آزموده شدن این نسل در کوران انقلابی از سویی دیگر آسیبی جدی را برای آنان در پی داشت که عبارت بود از ادامه مصّرانه ی مدیریت و سهل انگاری در تربیت مدیران جدید و واگذاری مسئولیت به آنان. این موضوع رفته رفته تبدیل به یکی از معضلات جمهوری اسلامی شد. در ادامه و به ویژه با ورود به دوران سازندگی پس از دفاع مقدس خلأهای نظری این گروه آشکار شد و عدم توانایی آنان برای جمع میان سازندگی و توسعه با مبانی اسلامی منجر به توسعه ای غیرعدالت محور و ورود فرهنگ و ارزش های غربی به درون جامعه اسلامی شد. شکل گیری "کارگزاران سازندگی" محصول این جریان است. با جدا شدن این نسل از صحنه مدیریت کشور، فعالیت های آنان با توجه به ارتباط گسترده ملی و بین المللی برخاسته از دوران مدیریت طولانی، در بخش خصوصی ادامه یافت. گروه نخبه ای از این نسل نیز با توجه به این سرمایه گرانقدر و تجربه ارزشمند سالهای پیش از انقلاب تا حوادث ابتدای انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، به عنوان یاران اصلی امام خامنه ای پس از رهبری در کنار ایشان باقی ماندند.
نسل دهه 30 نسلی میانه است که در جریان انقلاب رفتارهای متفاوتی را از خود نشان داد. گروهی از این نسل که به دانشگاه ها وارد شده بودند، با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، با نسل پیشین همراه و با جمعیتی کمتر وارد عرصه های مدیریتی انقلاب شده و رفتاری مشابه آنان از خود بروز دادند.
گروهی نیز با جریان انقلاب و اهمیت یافتن علوم اسلامی و انسانی، بیشتر، از رشته های فنی و مهندسی وارد حوزه علوم انسانی در دانشکده ها و حوزه های علمیه شده و تلاش وسیعی را برای اسلامی کردن علوم آغاز کردند. فضلای مطرح معاصر در این حوزه از همین نسلند که البته جمعیت زیادی را تشکیل نمی دهند و در عین حال با فروکش کردن جریان اقبال به حوزه و علوم انسانی در سال های پس از انقلاب، امکانی قابل اعتنا برای تربیت نسل پس از خود در این حوزه نیافتند. به نظر می رسد چنانچه موضوع تحول در علوم انسانی در دوران حیات و فعالیت این گروه با جدیت پی گیری و حمایت نشود، سرمایه گرانقدری را در این راه از دست داده ایم.
گروهی نیز با وقوع انقلاب فرهنگی و پس از تسخیر لانه جاسوسی، وارد امور سیاسی و امنیتی کشور شدند که با توجه به حضور همان خلأ نظری نسل پیشین به سیاسی کاری غلتیده و در عرصه نظری نیز مترجم اندیشه های سکولار غربی شدند. تفاوت اینان با نسل دهه 20 مطالعه بیشتر آنان به دلیل فراغت بیشتر از امور اجرایی کشور بود. تلاش های این گروه در جریان انقلاب اسلامی شباهت زیادی با جریان پروتستانتیزم در اروپای قرن 16 م داشت. تجمع این گروه در "مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری"، یکی از علل پیدایش جریان موسوم به "دوم خرداد" بود. این گروه پس از کارگزاران سازندگی که توسعه اقتصادی کشور را با الگویی غربی به انحراف کشاندند، همان الگو را وارد عرصه توسعه سیاسی کرده و تلاش نمودند تا کار نیمه تمام آنان را به انجام برسانند. با توجه به تعامل مؤثر میان عرصه اقتصاد و سیاست از یک سو و عرصه فرهنگ از سوی دیگر، مدل توسعه این دو دوره در نهایت سبب شکل گیری تأثیرات مهم و مخرب فرهنگی در جامعه شد.
اما جمعیت بیشتری از این نسل، با توجه به اشغال بودن پست های مدیریتی از سوی نسل دهه 20، با وقوع جنگ تحمیلی به عرصه مدیریت دفاع مقدس وارد شده و توانستند با ایمان، درایت و هوش سرشار خود، 8 سال جنگ نابرابر را مدیریت نمایند. سرداران شهید دفاع مقدس عمدتاً از این نسلند. از این گروه، آنانی که پس از پایان دفاع مقدس به عرصه عمومی کشور بازگشتند، عمدتاً در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازماندهی شده و با جدیت به امر سازندگی و مشارکت در آبادانی کشور پرداختند. گروه اندکی نیز از اینان با پایان جنگ به همان عرصه هایی وارد شدند که پیشتر مورد تجربه نسل پیشین قرار گرفته بود.
با آشکارشدن ضعف در مبانی نظری و عملکرد جبهه موسوم به دوم خرداد-که محصول گروه پیشین از همین نسل بود-و ایجاد عزم در مردم مؤمن و انقلابی برای حضور در صحنه، ابتدا در قالب انتخابات شوراها و مجلس شورای اسلامی، و سپس با انتخابات ریاست جمهوری، بازماندگان این گروه به مدیریت کلان کشور دست یافتند. جریان مسووم به "سوم تیر" و دولت نهم، در تحلیلی تقلیل گرایانه، انقلابی بود از درون نسل دهه 30 علیه گروهی دیگر از همین نسل. فرایند انتقال نسلی مدیریت و وارد نمودن مدیران جوان به این عرصه در این دوره آغاز شد که با توجه به وقوع دیرهنگام آن، به ویژه در ابتدای راه با مشکلات و آسیب هایی نیز مواجه شد.
اما نسل دهه 40 همانی بود که امام خمینی رحمه الله آنان را سربازانی خوانده بود که در ابتدای شکل گیری انقلاب در نیمه خرداد 42 هنوز به دنیا نیامده یا دوران خردسالی خود را می گذراندند. دوران مدرسه و دبیرستان این گروه عمدتاً با انقلاب، و دوران دانشگاه آنان با دفاع مقدس گذشت. مروری بر سنگ قبرهای شهدا در بهشت زهرا حاکی از جانبازی این نسل در جریان دفاع مقدس است. همراه شدن دوران بلوغ و شکل گیری شخصیت این نسل با انقلاب اسلامی و رهبری امام، اینان را از وفادارترین نسل ها به آرمان های امام خمینی رحمه الله و نزدیکترین نسل به نسل اول شاگردان امام قرار داد. همچنین از آن جا که برای سالیان متمادی امور اجرایی کشور و مدیریت آن از این نسل به دور نگاه داشته شده بود، فرصت خوبی برای آنان ایجاد شد تا در دانشگاه ها و حوزه های عملیه به کسب علم و تولید علم اسلامی بپردازند. شکل گیری دانشگاه های اسلامی و مراکز حوزوی متمایل به علوم روز مربوط به همین نسل می شود. این مراکز علمی برخاسته از انقلاب اسلامی که عمدتاً از سوی نسل اول پایه گذاری شده بود، محصولات نخست خود را از میان این نسل به جامعه ارائه نمود. اینان در انقلاب اسلامی، طلایه داران نهضت علمی به ویژه در حوزه علم اسلامی شدند. با بروز انقلاب مدیریتی در کشور و روی کارآمدن دولت های نهم و دهم، همین نسل بودند که-البته دیرهنگام و در برخی موارد به دلیل تأخر به وجود آمده، نه چندان کارآمد-به کمک نسل دهه 30 شتافته و اداره امور را در دست گرفتند.
اما نسل دهه 50 در حالی خود را یافت که دوران انقلاب و دفاع مقدس به پایان رسیده و کشور در شرایط پس از جنگ قرار داشت. اعمال سیاست های سازندگی مبتنی بر توسعه غربی به هیچ وجه در آغاز راه زندگی، آنان را با جامعه اسلامی روبرو نساخت. فاصله سنی 20 ساله این نسل با نسل دهه 30، آنان را از این نسل متنوع و میانه بسیار تأثیرپذیر ساخته بود، اتفاقی که در مورد رابطه دو نسل 20 و 40 نیفتاد. سبب این امر فاصله گرفتن نسل دهه 20 از همه نسل ها از جمله نسل دهه 40 و تأثیرپذیری نسل دهه 40 از دو نسل 1300 و 1310 به دلیل شرایط انقلاب بود. اما در مورد نسل دهه 50، مربیان و معلمان این نسل از متولدین دهه 30 بودند و پدران و مادران آنان نیز در خانه اکثراً به همین نسل تعلق داشتند. سرانجام تلاش های سیاسی و روانی گروهی از دهه 30 که به توسعه سیاسی از نوع غربی آن اعتقاد داشتند، با آرمان خواهی این نسل جمع شد و واقعه دوم خرداد را آفرید. اما در ادامه، سرخوردگی حاصل از دست نیافتن به آرمان ها، از این نسل، نسلی قربانی و عزلت طلب آفرید. در مقابل، گروهی از این نسل که به جریان تعلق نداشتند، همچون تک درخت های کویری محکم و استوار بارآمده و در صحنه های بعدی انقلاب ایفای نقش کردند.
با ورود نسل دهه 60 به صحنه، انتظار می رفت که در پی دو مرحله تجربه توسعه اقتصادی و سیاسی، اینک نوبت به توسعه فرهنگی از نوع غربی آن رسیده باشد. این درست در همان زمان بود که تهاجم فرهنگی غرب نیز به کشور ما در اوج خود قرار داشت. نسل دهه 60 متأثر از شرایط داخلی و خارجی کشور، می توانست به انقلابی فرهنگ گریز دست زند. در این شرایط با همان تحلیل پیشین که برخی حوادث به ظاهر تلخ و مخرب، در باطن خویش مأموریتی سازنده و مبتنی بر لطف و رحمت الهی دارند، واقعه دوم خرداد و عبرت حاصل از آن، کشور را از عقبه ای سخت گذراند و انقلاب را بیمه کرد.
نسل دهه 40 که فاصله ای 20 ساله و تأثیرگذار بر این نسل داشت، با تجربه دوم خرداد به وجود آمد و متوجه شد که نسل دهه 60 نیز همانند نسل دهه 50، انقلاب و جنگ را ندیده و لزوماً نمی تواند در تجربه انقلابی با پدرانش مشترک باشد. مردم انقلابی دست به کار شده و به تربیت فرزندان و شاگردان نورسیده خود پرداختند. متأسفانه در این جریان، اگرچه سینما و ادبیات دفاع مقدس می توانست بار بزرگی را از روی دوش انقلاب اسلامی بردارد، اما جز تعداد اندک و از خود گذشته به این صحنه وارد نشدند. در مقابل، ارتباطات انسانی و چهره به چهره، همانند دوران انقلاب، به جای ارتباطات توده در این دوره به میدان آمد و دوباره اثبات کرد که این نوع از ارتباط می تواند ابزار اشاعه ی ویژه تمدن اسلامی برخاسته از انقلاب باشد.
بازگشت پیکرهای مطهر شهدا به میهن اسلامی و دفن شهدای گمنام در میان آنان در اماکن و مراکز مختلف کشور، یادآور تلاش های امامزادگان بزرگوار در این سرزمین برای گستراندن توحید و ولایت در میان قوم آخرالزمانی فارس بود. این جریان معنوی همراه با راه اندازی کاروان های راهیان نور و بازدید از جبهه های جنوب، دوباره حال و هوای دفاع مقدس را به کشور بازگرداند و به نسل دهه 60 آموخت که انقلاب اسلامی میراثی گرانبها از سوی پدرانش است که امروزه به نگاهبانی او نیاز دارد. پوشش این جریان از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و تأثیر غیرقابل انکار آن، نشانه ی لزوم در نظر گرفتن نقش تکمیلی برای رسانه ها و توده در نظام ارتباطی جمهوری اسلامی است که اساس آن بر ارتباطات مستقیم بنیان نهاده می شود.
همچنین از آنجا که اقدامات حزب شیطان همواره بر صراط مستقیم خداوند قرار دارد و نهایتاً دشمنی آنان منجر به تقویت جبهه حزب الله می شود، تهاجم فرهنگی غرب که در این دوره رواج داشت، در برخورد با این فضای معنوی تبدیل به ابزاری شد برای آگاهی بیشتر این نسل و شکل دهی به نگاهی جهانی در آنان که این نسل را به کلی از نسل های پیشین متمایز می ساخت. برخورداری از نگاه و دغدغه جهانی از ویژگی های یاران امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
انقلاب سوم تیر نتیجه این اقدامات بود که البته در پی خود فتنه 88 را نیز به دنبال داشت. با روی کار آمدن دولت نهم از سوی نسل دهه 30، نسل های دهه 40، 50، و 60 نیز به کمک آمدند و انقلابی مدیریتی در کشور شکل گرفت. این انقلاب مدیریتی به نوبه خود با آزادسازی ظرفیت های انقلاب، نهضتی علمی را دامن زد که پیش از آن تنها با حمایت و رعایت امام خامنه ای حیاتی آزمایشگاهی را تجربه کرده بود. این انقلاب علمی، شرط لازم و نوید بخش تمدن اسلامیِ در راه بود.
اینک نسل دهه 70 به میدان وارد شده است. این نسل می تواند متأثر از نسل دهه 50 و همچنین در واکنش به هیجانات داخلی سال های اخیر کشور، نسلی گوشه نشین و عزلت طلب باشد که راهی جز راه نسل دهه 60 را در پیش گیرد. از سویی دیگر با توجه به واقع شدن دوران بلوغ این نسل در جریان حوادث سوم تیر، می توان مشابه سازی ای میان این نسل و نسل دهه 40 که در کوران انقلاب اسلامی شکل گرفتند، انجام داد. بر این اساس نسل دهه 70 را باید نسل بازگشت انقلاب و ارزش ها به کشور دانست که آینده روشنی را برای انقلاب رقم خواهند زد. با هر دو تحلیل به یک نکته در مورد این نسل می توان مطمئن و امیدوار بود و آن صلاحیت آنان برای پیشبرد نهضت تمدن ساز علمی برخاسته از انقلاب اسلامی است. این که آینده پیش رو چه سرنوشتی را در انتظار این نسل و امت تمدن ساز ایران قرار داده است. تحلیل دیگری را می طلبد که تلاش می شود در ادامه تقدیم شود.
سنت خداوند در مورد اقوامی که ادعای زمینه سازی ظهور را داشته باشند، بر اساس آیات 214 سوره بقره (83) و 142سوره آل عمران(84)، مورد ابتلاء و آزمایش قرار دادن و ورود آنان به فتنه های گوناگون است تا در این فرایند، آزموده، پخته و سرانجام شایسته ی ظهور شوند. بر این اساس در نگاهی به حوادث سه دهه انقلاب اسلامی و با در نظر داشتن مأموریت زمینه سازی ایرانیان آخرالزمان و آزمون ولایت پذیری آنان در پی این ادعا، سه مرحله ی متمایز را در این سیر می توان تشخیص داد.
داستان انقلاب اسلامی ایران و آزمون های الهی امت آخرالزمانی، از تابستان 58 و با روز قدس آغاز می شود. اگرچه 22 بهمن 57 روز پیروزی انقلاب اسلامی و 12 فروردین 58 روز استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران است، اما مأموریت و فرایند جهانی سازی انقلاب از این روز بود که وارد مرحله ای عملیاتی شد. بلافاصله با این آغاز، انقلاب اسلامی نیز وارد آزمون ها و فتنه های سخت شد. اغتشاشات داخلی، درگیری های مسلحانه، ترور ها و شهادت ها، جولان جاسوسان و منافقان، و سرانجام جنگ تحمیلی مواردی از این آزمون سخت بود که مقاومت جانانه و پیروزی در آن، مردم ایران را شایسته ورود به مرحله بعد کرد.
جوانان کشور در این دوره تبعیت از امام را با گذشتن از جان خود به اثبات رساندند، تبعیتی که لزوماً برخاسته از مقام فقاهت و مرجعیت امام نبود. جاذبه ای الهی در امام بود که دل هر انسان مؤمنی را تسخیر کرده بود و وی را شیفته ایشان می ساخت. اما این تنها یک گام از ولایت پذیری بود. لازم بود تا در آزمونی دیگر، جای جاذبه و ولایت عوض شده و این بار این ولایت باشد که جاذبه را به دنبال خود به ارمغان آورد، اگرچه می دانیم در عالم بالا این دو از یکدیگر جداشدنی نیستند. با پیروزی در آزمون های سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی، در تعبیری تلخ، مردم ایران شایسته آن شدند که امام خود را از دست داده و ادامه راه را بی او و با ولیّی دیگر از شاگردان و شریک مأموریت او ادامه دهند. آغاز رهبری امام خامنه ای درست در پایان دوره ی ده ساله و در تابستان 68 بود.
دوران اولیه رهبری در این مرحله، دوران مظلومیت و سکوت و صبر امام و امت بود. این نیز خود آزمایشی بزرگ بود که به مراتب سخت تر از آزمایش مرحله نخست می نمود. در پایان این دوره، بر اساس سنت الهی، بلایی سخت که در پی خود حامل رحمت بود بر سر راه ایرانیان قرار داده شد. در تابستان 78 و در انتهای یک دوره ی ده ساله دیگر از آزمایش، حادثه ی کوی دانشگاه اتفاق افتاد. از این حادثه و ابتلاء، مردم سربلند بیرون آمدند و خواص دچار لغزشی به مراتب روشن تر از لغزش مرحله ی نخست شدند. این مرحله، مرحله ی آزمایش مردم در سختی و ضراء بود.(85)
دوران سوم در حالی آغاز شد که اندک اندک لایه های سختی کنار می رفت و دوران خوشی و سرّاء آغاز می شد. آزمایش امت ها در دوران سرخوشی و نعمت، می تواند به مراتب سخت تر از آزمایش آنان در دوران سختی و نقمت باشد. از این رو بود که این نوع آزمایش در تقدیر ملت ایران پس از آزمایش در سختی قرار داده شده بود. رفته رفته ارزش های انقلاب به ساختارهای حکومتی بازگشت و انقلابی دیگر در دوران انقلاب آغاز شد. مردم ایران پس از تجربه انرژی هسته ای و مقاومت در برابر دسیسه های دشمن و پیروزی در آن، به انسجامی اعجاب انگیز در داخل کشور رسیده بودند که بی شک مورد طمع شیطان قرار می گرفت. در این لحظه، اختلاف به عنوان سلاح قدیمی شیطان می توانست به کار آید.
اندک اندک زمینه برای بروز فتنه آماده شد. ریشه های فتنه 88 را باید در 20 سال پیش و در پایان دهه نخست جستجو کرد. شیوه ی امام خمینی در مدیریت مسائل کشور معمولاً به نحوی بود که از موضع گیری سریع و شفاف در مسائل مهم داخلی اجتناب می نمود تا مشکل در سیر طبیعی خود سبب پخته شدن مردم در جریان انقلاب شود. فتنه بنی صدر و سکوت معنی دار امام تا آخرین روزها از نمونه های این امر است. اما در مورد قائم مقامی آقای منتظری این چنین عمل نشد. در حالی که موضوع ایشان تنها در میان خواص مطرح بود و مردم اطلاع چندانی از آن نداشتند، در فروردین ماه 68 امام ایشان را از قائم مقامی خود خلع نموده و به دنبال آن با اصلاح قانون اساسی زمینه را برای رهبری امام خامنه ای فراهم ساختند. این تدبیر نشان می دهد که امام رحمه الله از حادثه تلخ قریب الوقوع داغدار شدن امت اطلاع داشته و می دانستند که زمان برای معالجه فتنه تنگ و موضوع رهبری و ولایت فقیه نیز اصل موضوع انقلاب است که نمی توان علاج آن را به بعد موکول کرد.
با رهبری امام خامنه ای این فتنه به درون خود خزید و مشغول توطئه شد. در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری هنوز معلوم نبود که آیا جناح مقابل قافیه را باخته است یا اینکه با یک دوره چهارساله صبر و توطئه دوباره می تواند به مسند قدرت بازگردد. روند چهار سال نخست ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نشان داد که این جریان دیگر هیچ شانسی برای رسیدن به قدرت نداشته و برای همیشه باید از سلطه بر ایران اسلامی چشم بپوشد. از اینجا بود که حوادث پس از انتخابات دهم در کشور کلید خورد. در حالی که در جریان انتخابات، طرفداران نامزدهای مختلف در نشاط و آرامش به صحنه انتخابات آمده و از خود حضوری بی نظیر را به نمایش گذاشته بودند، پس از برگزاری انتخابات، با اندکی سوء تدبیر دوستان و با مداخله ی دولت ها و رسانه های خارجی، فتنه ناتمام 68 در تابستان 88 سرباز کرد و کشور را مشتعل ساخت. هدف این فتنه اصل ولایت فقیه بود.
از سویی دیگر با تقدیر الهی، از مدتی پیش جریانی محسوس از فوت علمای بزرگ و صاحبدل آغاز شده بود که کنجکاوی اهل دقت را برانگیخته بود. در جریان فتنه معلوم شد که صحنه بایستی از حضور این بزرگان خالی می شد تا عرصه، عرصه ی هنرنمایی ولایت فقیه و ولایت پذیری مطلق امت باشد. با اوج گرفتن فتنه، امام و امت به صحنه آمده و نمایشی با شکوه از ولایت و ولایت پذیری را به جهانیان عرضه کردند. در این آزمایش بزرگ که در پایان دوره ی ده ساله سوم انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، مردم بیش از پیش شایستگی خود را برای کسب عنوان امت آخرالزمانی نشان دادند و البته در مقابل، خواص در این آزمون دچار شکستی سنگین تر از دو دوره پیش شدند.(86)
این که آزمون مردم و خواص در جریان انقلاب اسلامی و در ادعای زمینه سازی ظهور تا کجا پیش خواهد رفت و نسل دهه 70 و نسل های بعد چه ارمغانی را پیش روی جهانیان خواهند گذاشت، بستگی تام به عملکرد ما در این دوره ی حساس از آخرالزمان دارد. ما می توانیم همان امت آخرالزمانی و اهل فارس باشیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنان را برادران خویش خواند. اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة!

پی‌نوشت‌ها:

83- أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‌
آیا پنداشتید که داخل بهشت مى‏شوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ] شما نیامده است ؟ آنان دچار سختى و زیان شدند و به [ هول و ] تکان درآمدند، تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند: «یارى خدا کى خواهد بود؟» هش دار، که پیروزى خدا نزدیک است.
84-أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ‌
آیا پنداشتید که داخل بهشت مى‏شوید، بى‏آنکه خداوند جهادگران و شکیبایان شما را معلوم بدارد؟
85- سوره بقره، آیه 177: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌
نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید، بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردن ] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زیان، و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانى که راست گفته‏اند، و آنان همان پرهیزگارانند.
سوره انعام، آیه 42:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ‌
و به یقین، ما به سوى امّتهایى که پیش از تو بودند [پیامبرانى] فرستادیم، و آنان را به تنگى معیشت و بیمارى دچار ساختیم، تا به زارى و خاکسارى درآیند.
86- در روزهایی که این اثر در دست ارزیابی قرار داشت و برای چاپ آماده می شد، جریان مهم و عظیم خیزش و بیداری اسلامی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی به وقوع پیوست. سه دهه مقاومت مردم ایران و پایمردی آنان بر مأموریت انقلاب اسلامی، سرانجام ثمر داد و انقلاب اسلامی را وارد مرحله دوم خویش نمود. پیش از این و در سال 1341 امام خمینی رحمه الله پیش بینی کرده بودند که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شده و منجر به تشکیل حکومت اسلامی در این کشور خواهد شد. در مرحله دوم، این انقلاب به کشورهای اسلامی و سپس در مرحله سوم، به دیگر کشورهای جهان سرایت خواهند کرد. این پیش بینی به عنوان نتیجه طبیعی پیشبرد انقلاب اسلامی و هدیه خداوند به مردم ایران محقق شد و انقلاب اسلامی را نه تنها از مرحله نخست گذر داد که با سرعتی باورنکردنی وارد مرحله سوم نمود. این سرعت اعجاب انگیز در ورود به مرحله سوم و بروز آشفتگی و عدالت طلبی در کشورهای اروپایی، تنها چند روز پیش از وقوع، مورد پیش بینی امام خامنه ای قرار گرفت.
در چنین شرایطی است که به نظر می رسد دوباره ابزار کهنه و مؤثر شیطان به کار آمده و در حساسترین شرایط انقلاب اسلامی، اختلاف را به عنوان فتنه ای دیگر به جان این انقلاب مقدس و کشور الهی انداخته است. خداوند ما را از شر همه فتنه های آخرالزمان محفوظ داشته و متوجه و قدردان انقلاب بزرگمان بگرداند! ان شاء الله.

منبع مقاله : 
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.