واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

تحلیل سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان از شرایط منطقه و شیعیان


دبیرکل حزب‌الله لبنان با بیان اینکه دیگر دوران اختلافات عربستان، قطر و ترکیه در خصوص سوریه تمام شده و همه علیه مقاومت متحد شده‌اند، گفت: شرایط به اندازه سال ۱۹۸۲ خطرناک است و احتمال اعلام بسیج عمومی وجود دارد. 

به گزارش «تابناک»، «سید حسن نصرالله» در دیدار با شماری از مجروحان مقاومت، اعلام کرد، ‌شرایط لبنان به خطرناکی شرایط سال ۱۹۸۲ است و احتمال اعلام بسیج عمومی وجود دارد. 

در این دیدار که به مناسبت روز ملی مجروحان برگزار شد، دبیر کل حزب‌الله لبنان مختصات مرحله آینده مبارزه با تروریسم را ترسیم کرد و هشدار داد ‌«خطری که اکنون ما (و مردم، مقاومت و منطقه) را تهدید می‌کند، خطری موجودیتی و شبیه خطر مرحله سال ۱۹۸۲ است». 

جنگ‌ را باید تا جنگ صفین ادامه داد

به نوشته الاخبار، نصرالله تصریح کرد که احتمال اعلام بسیج عمومی وجود دارد و در مرحله آینده جایی برای ناامیدی نیست و «مرحله‌ای است که همه توان و قدرت و امکاناتمان را برای مقابله با تکفیری‌ها به کار خواهیم گرفت... و در هر مکان و به صورت نامحدود و بدون اینکه از کسی شرم کنیم و با چشمانی باز مبارزه خواهیم کرد. هر کس از این گزینه ما خوشش نمی‌آیند، کاری که مناسب می‌داند انجام بدهد». 

نصرالله با ذکر اینکه «باید روحیه ما بالا و قوی باشد... دیگر به کسانی که پیروزی‌های ما را کم جلوه می‌دهند یا آن را انکار می‌کنند توجه نمی‌کنیم»، گفت: حتی اگر همه شهر‌ها سقوط کنند، عزم ما سست نمی‌شود... خدا این جنگ را بر ما واجب کرده، همان طور که قبل از ما بر کسانی که در جنگ «بدر» با رسول‌الله و در دیگر جنگ‌ها تا جنگ خیبر بودند واجب کرد... باید راه را تا (جنگ) صفین ادامه دهیم و هر کس ثابت‌قدم بماند، شاید (به مقصد) رسیده باشد». 

اگر در حلب و دمشق و حمص نمی‌جنگیدیم الان در بعلبک باید می‌جنگیدیم

دبیر کل‌ حزب‌الله در پاسخ ضمنی به منتقدان و مغرضانی که گفته و می‌گویند، چرا حزب‌الله در سوریه با تکفیری‌ها مبارزه می‌کند گفت: اگر در حلب، حمص و دمشق نمی‌جنگیدیم، باید در بعلبک، هرمل، غازیه و غیر آن (از شهرهای لبنان) می‌جنگیدیم. 

نصرالله: اختلافات عربستان، ترکیه و قطر تمام شد و علیه ما متحد شده‌اند

نصرالله از پایان اختلافات عربستان، ترکیه و قطر در خصوص جنگ سوریه خبر داد و گفت: سه گزینه پیش روی داریم. ۱ـ اینکه بیشتر از چهار سال گذشته مبارزه کنیم. ۲ـ یا تن به تسلیم و ذبح و اسارت زنان و دخترانمان بدهیم ۳ـ یا اینکه ذلت را بپذیریم و از فاجعه‌ (اشغال فلسطین) به فاجعه دیگر برسیم.. در این جنگ اگر نیمی از ما شهید شوند و نیمی دیگر ‌بمانند و با عزت و کرامت و شرافت زندگی‌ کنند، برای ما بهتر است. حتی اگر در این جنگ، سه چهارم ما شهید شوند و یک چهارم دیگر با شرافت و کرامت بمانند، این بهتر است. (البته) ان‌شاء‌الله این تعداد شهید نخواهند شد اما وضعیت فعلی نیازمند فداکاری‌های بزرگ است زیرا هجمه بزرگ است. دیگر اختلاف عربستان و قطر و ترکیه تمام شد، الان همه در جنگ علیه ما متحد شده‌اند. 

شیعیان سفارت آمریکا خائن و احمق هستند

نصرالله شیعیان سفارت آمریکا را خائن و مزدور دانست و ادامه داد: اگر همت کنیم و مسئولیت خود را بر دوش بگیریم، استخوان‌هایشان را خُرد خواهیم کرد. هر کس هم دیگران را دلسرد کند و حرفی غیر از این بزند، احمق، کور و خائن است. شیعیان سفارت آمریکا، خائن، مزدور و کودن هستند و هیچ کس نمی‌تواند باور ما را تغییر دهد. 

دیگر ملاحظه کسی را نمی‌کنیم؛ احتمال اعلام بسیج عمومی مردم هست

دبیر کل حزب‌الله هشدار داد: از امروز دیگر سکوت نمی‌کنیم و با کسی مدارا نمی‌کنیم. این، جنگ موجودیت (ما و مقاومت) است.‌ جنگ، جنگ آبرو و دین است. ما در مقابل این تکفیری‌ها دینی نداریم. 

سید حسن نصراالله در پایان سخنان خود از بسیج عمومی علیه تکفیری‌ها سخن گفت و افزود: الان زمان بسیج (عمومی) است. همه می‌توانند شرکت کنند، حتی با زبانشان. هر کس نزد مردم اعتباری دارد باید به این بسیج (عمومی) کمک کند. علماء باید حرف بزنند و هر کس جوانی شهید داده، باید حرف بزند. در مرحله آینده احتمال دارد برای همه مردم اعلام بسیج عمومی کنیم. می‌گویم که ممکن است در هر مکانی مبارزه کنیم. از امروز دیگر مقابل کسی سکوت نمی‌کنیم و هر کس مقابل ما (بایستد و) با ما حرف بزند (و کارشکنی کند) در چشمانش خیره می‌شویم و می‌گوییم تو خائنی. چه بزرگ باشد چه کوچک. 

سخنان دبیر کل حزب‌الله لبنان پس از آن اعلام شد که ترکیه، قطر و عربستان با کنار گذاشتن مقعطی اختلافات، هزاران فرد مسلح را در عملیاتی علیه استان ادلب سوریه حمایت کردند و مرکز این استان و چندین شهر دیگر آن مانند جسرالشغور به اشغال افراد مسلح در آمد و در مقابل حزب‌الله و ارتش سوریه مناطق مهمی از منطقه راهبردی قلمون را آزاد کردند.

هشدار اعتیاد در اطراف مدارس


همزمان با فصل امتحانات در مدارس و دانشگاه‌ها، مسئولان پلیس بار دیگر به برخورد با سودجویانی که با پرسه زدن در اطراف مدارس و مراکز آموزشی تلاش می‌کنند مواد توهم‌زا، روانگردان و موادمخدر را به بهانه‌های مختلف میان دانشجویان و دانش‌آموزان توزیع کنند تأکید کردند. روز گذشته رئیس‌پلیس مبارزه با موادمخدر ناجا و رئیس پیشگیری نیروی انتظامی از مأموریت ویِژه پلیس در فصل امتحانات خبر دادند.
 
به گزارش آرمان، اعتیاد به موادمخدر یک معضل پیچیده است که ابعاد مختلفی پیدا می‌کند. این پدیده خانمان‌سوز ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... را دارد. هر چقدر که ابعاد این مساله بیشتر و پیچیده‌تر می‌شوند راه مقابله با آن نیز سخت‌تر است. از آنجا که گردش مالی زیادی در این کار و بازار آن وجود دارد و درآمدزایی آن برای قاچاقچیان زیاد است آنها برای فروش موادمخدر به مردم خود را به آب و آتش می‌زنند و با توجه به گستردگی موادمخدر گروه‌های مختلفی را هدف قرار می‌دهند. اعتیاد دانش‌آموزان و دانشجویان موضوع تازه‌ای نیست اما راهبردهای مواجهه و مقابله با آن در جامعه در زمان‌های مختلف تفاوت می‌کند. 

در دو سال اخیر توجه‌ها به این پدیده بیشتر شده است و آمارهای شفاف‌تری دراین زمینه ارائه شده است. با وجود رویکرد جدید و متفاوتی که در این زمینه در پیش گرفته شده است هنوز هم آمارهای متفاوتی ارائه می‌شود که معمولاً این آمارها مورد انکار وزارت آموزش و پرورش قرار می‌گیرد که این مساله نشان می‌دهد رویکرد واحدی در این زمینه وجود ندارد. آمارها از این حکایت دارند که یک درصد دانش‌آموزان موادمخدر مصرف می‌کنند. بر اساس آمارهای منتشرشده آمار دانش‌آموزان معتاد بین 15 تا 19 سال حدود 45 هزار نفر است. هرچند که این آمارها از سوی آموزش و پرورش مورد انکار قرار می‌گیرند اما گزارش‌ها از کاهش سن اعتیاد به 13 سال حکایت می‌کنند و این به معنای بازشدن پای اعتیاد به مدارس است. در مورد اعتیاد دانش‌آموزان و دانشجویان دو جنبه مختلف مطرح است. یک جنبه آن شامل کسانی می‌شود که به‌طور کلی معتاد هستند و جنبه دیگر آن افرادی را شامل می‌شود که به صورت فصلی موادمخدر مصرف می‌کنند؛ مانند افرادی که در فصل امتحانات روی به مصرف ریتالین می‌آورند. این اعتیادهای فصلی زمینه را برای اعتیاد دائمی فراهم می‌کنند و حتی اگر فرد معتاد هم نشود و به صورت مصرف موقت باقی بماند باز هم این مواد ضررهای فراوانی را به او می‌رساند. 

 برخورد جدی با افراد سودجو

رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر ناجا درباره تدابیر پلیس برای برخورد با افراد سودجویی که در اطراف مدارس و دانشگاه‌ها اقدام به توزیع مواد روانگردان و مخدر کرده یا به بهانه‌هایی سعی در فروش این مواد به قشر دانش‌آموز یا دانشجو دارند، می‌گوید: ما هشدارهای لازم را در این زمینه به مراکز آموزشی و علمی داده‌ایم و از مسئولان آنها خواسته‌ایم که هر نوع رفتار این چنینی را به پلیس گزارش دهند. همچنین خود دانش‌آموزان و دانشجویان نیز باید هوشیار باشند و فعالیت این افراد را به ما اطلاع دهند. خانواده‌ها نیز نقش مهمی در این زمینه دارند و یاور پلیس هستند. علی مویدی می‌افزاید: همکاری مشترکی میان پلیس و آموزش و پرورش در این زمینه وجود دارد. رئیس پلیس پیشگیری ناجا نیز درباره حضور پلیس در اطراف مدارس و گشت‌های کلانتری‌ها می‌گوید: به‌طور کلی در ماموریت‌های پلیس هر جا که بنا باشد اقدام خاصی انجام شود ماموران ما نیز نسبت به تامین امنیت اقدام خواهند کرد. ایسنا نوشت؛ تقی مهری می‌افزاید: جای نگرانی در این زمینه نیست و ما تمام توانمان را برای برقراری امنیت به کار خواهیم بست، ضمن اینکه لازم است شهروندان نیز با پلیس همکاری لازم را داشته باشند و موارد مشکوک این چنینی را از طریق تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 اطلاع دهند. چند روز قبل هم استاندار تهران گفت: در حال حاضر موادمخدر به مدارس ورود کرده و آموزش و پرورش با وجود تمامی اقدامات خوبی که برای جلوگیری از این آسیب انجام داده اما بودجه و امکانات کافی برای مقابله با این بلا را نداشته و باید در این حوزه نیز خیرین به آموزش و پرورش کمک کنند.

 استفاده از روش‌های فعال برای آرامش

رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره در مورد عوارض مصرف موادمخدر و قرص‌های روانگردان در دانش‌آموزان و دانشجویان به «آرمان» می‌گوید: قرص‌های روانگردان عوارض جانبی زیادی دارند. وابستگی‌های جسمی و روانی بسیاری را در افراد ایجاد می‌کنند. فردی که این مواد را مصرف می‌کند شبکه فعال مغزش کند می‌شود و یک حس آرامشی به او دست می‌دهد، این آرامش که در اثر یک عامل بیرونی به وجود می‌آید یک آرامش فعال نیست و زود از بین می‌رود و فرد برای به دست آوردن دوباره آن به مصرف مواد احتیاج دارد. عباسعلی اللهیاری می‌افزاید: در حالی که روش‌هایی که در روانشناسی و مهارت‌های تمرکز حواس برای آرامش حواس از آنها استفاده می‌شود روش‌های فعال هستند و خود فرد عامل تمرکز است. مصرف این داروها اصلا توصیه نمی‌شود و اگر افراد بحران‌ها و کارهایی دارند که برای انجام آنها به تمرکز نیاز است از روش‌های تمرکز فعال استفاده کنند. او ادامه می‌دهد: مصرف این داروها در درازمدت اعتیاد می‌آورد و فرد به آنها وابستگی پیدا می‌کند و با کمترین بحران و ناکامی به سراغ آنها می‌رود تا آرامشش را به دست آورد.

 سن اعتیاد در کشور ما پایین آمده است

مدیرکل درمان سابق ستاد مبارزه با موادمخدر در مورد رواج اعتیاد در بین دانش‌آموزان و دانشجویان می‌گوید: تحقیقات رسمی و مشاهدات ما در کلینیک‌ها نشان می‌دهد که سن اعتیاد در کشور ما پایین آمده است که مهم‌ترین عامل آن تغییر در نوع موادمخدر مصرفی است. مصرف روانگردان‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود و با توجه به خصوصیاتی که این مواد دارند و شرایط اجتماعی مصرف آنها، استقبال سنین پایین از آنها بیشتر است. سعید صفاتیان می‌افزاید: برنامه‌های پیشگیری چندان موفق نبوده‌اند. سازمان‌های فعال در زمینه پیشگیری از مواد مخدر نتوانسته‌اند برنامه منسجمی را در این زمینه داشته باشند. برنامه‌ها هماهنگ و یکسان نبوده‌اند. از سوی دیگر، کسری بودجه‌ای که وجود دارد بر بیشترشدن مشکلات دامن زده است. او تصریح می‌کند: در زمینه مصرف مواد روانگردان و عوارض آن باید آگاهی‌ها را بالا برد. از سوی دیگر خانواده‌ها در زمینه فرزندپروری مشکل دارند و اطلاعات لازم را در زمینه خطرات مصرف موادمخدر ندارند. صفاتیان تأکید می‌کند: آموزش و پرورش باید با اجرای برنامه‌های درست سطح آگاهی دانش‌آموزان را بالا ببرد و به آنها مهارت‌های زندگی را بیاموزد. به دانش‌آموزان تصمیم گرفتن در شرایط بحرانی و قدرت نه گفتن آموزش داده شود تا آنها را در برابر این خطر اجتماعی مصون نگه داشت. 


تحلیلی از وضعیت داعش و منطقه


محمدعلی وکیلی در سرمقاله ابتکار نوشت:

سقوط رمادی مرکز استان الانبار عراق و پالمیرا در سوریه در روزهای اخیر به دست داعش، نشان داد که گروه تروریستی داعش دارای قابلیت های فراتر از بر آورد و انتظار کارشناسان است. داعش با تصرف رمادی، زنگ خطر را برای بغداد و دو شهر مهم و استراتژیک شیعه یعنی نجف و کربلا به صدا در آورد. همچنین با تصرف پالمیرا در مرکز سوریه نشان داد که یک گروه روبه ضعف و افول نیست. از ابتدا هم در چرایی و چگونگی پیدایش این گروه کارشناسان با ابهام های زیادی روبرو بودند. آنچنانکه چیستی این گروه با رمز و راز بسیار درآمیخته بود و قدرت روز افزون و پیشرویهای برق آسایش بر رمز آلود بودن ماهیت این گروه افزوده است. 

وضعیت کنونی داعش نشان داد که بر خلاف پیش بینی بسیاری از کارشناسان، سقوط و نابودی واژه ای نزدیک برای سرنوشت این گروه نیست. داعشی ها از سال 2013 فعالیت رسمی خود را در سوریه و عراق شـــروع کردند و اکنون به بلوغ چهار سالگی رسیده اند. در این مدت تجــارب بسیــــار اندوخته اند. ترکیب ناهمگون اولیه نیروهای خود را به سازماندهی منظم رسانده اند و آموزش های موثری را فرا گرفته اند و برجغرافیای منطقه اشراف پیدا کرده اند. آنان حساب شده منطقه مورد اشغال را انتخاب می کنند. تمرکزشان بر مناطق سنی نشین است. با این تاکتیک راه نفوذ حامیان شیعه عراق و سوریه را بسته اند و آنان را با محدودیتهای ایدئولوژیک روبرو ساخته اند. 

غنائم پیشرفته ای که این گروه از ارتش عراق به دست آورده توان آنان را در مقیاس روزهای اولیه دو چندان نموده است. اما اینها تنها دلائل موفقیت های اخیر این گروه تروریستی نیست بلکه عوامل ساختاری ارتش عراق و سیاستهای منطقه ای و فرا منطقه ای زمینه ساز پیشروی های این گروه بوده است. ضعف ساختار ارتش عراق و سوریه در شرایط فعلی بی تاثیر نبوده است. ارتش کنونی عراق بر خلاف اسلاف خویش از ضعف آموزش حرفه ای و روحیه نظامی رنج می برد. تجارب موصل،تکریت و رمادی نشان داد یک ارتش منظم و گوش به فرمان نیست. این ارتش بیش از آنکه یک نیروی مسلح برای حفظ وحدت سرزمین خود باشد به یک ارکستر ناهمخوان شبیه شده که هــر نفــر در آن سازخود را می نوازد و هیچ هارمونی بر آن حاکم نیست. اما تعارض قدرتهای منطقه ای نیز بر وخامت اوضاع افزوده است. بی شک سیاست تهاجمی حاکمان جدید سعودی در نیرو افزایی داعش موثر بوده و چراغ سبز و حمایتهای پنهانی این رژیم باعث جان دوباره برکالبد این گروه افراطی شده است.

از سویی آمریکائی ها در برخورد با داعش سر یک دو راهی گیر افتاده اند. از سویی پیشروی این گروه می تواند منافع آن کشور را هم به خطر بیندازد و حداقل افکار عمومی بی طرفی و نظاره گری آن دولت را در خصوص جنایات داعش نمی پسندند. از سوی دیگر تجربه ثابت کرد بمباران ائتلاف قادر به از کار انداختن ماشین جنگی داعش نیست و تجربه تکریت و دیگر مناطق نشان داد مهار این گروه تنها از عهده یک جریان بر می آید و آن هم شیعه مورد حمایت ایران می باشد. ولی به دلایل مختلف آمریکا و کشورهای منطقه حاضر به اعتراف به آن نیستند و خواهان چنین اتفاقی هم نمی باشند. ارتش عراق و سوریه هم به تجربه نشان دادند که قادر به مقابله موثر با این گروه سازماندهی شده نیستند. از سوی دیگر ایران اعلام کرده است که شهر های عتبات شامل کربلا، نجف و حرم حضرت زینب(س) جزو خطوط قرمزش می باشد و ترجیح می دهد در مناطق سنی نشین حضور مستقیم نداشته باشد حال با این شرایط وضع سوریه و عراق بغرنج و پیچیده تر از همیشه می باشند. 

حال دولت عراق باید انتخاب کند: یا باید رسماً دست رد بر سینه ایران بزند و خود را به حوادث بسپارد و یا دست رد بر سینه آمریکا زند و آغوشش را بر ایران بگشاید و اجازه دهد که مستشاران ایرانی راههای مهار این گروه خانمان سوز و آدم کش را شناسایی و به اجراء بگذارند. بی شک اگر تا شرایط همین وضع بینابین کنونی باشد، هیچ بعید نیست که در روزهای آتی شاهد ورود داعش به مراکز بغداد و دمشق باشیم.

خطر آب ایران

ایران تا ۳۰ سال اینده کشور ارواح؟ (از salamatnews.blogsky.com)


موسسه «صلح آمریکا» نوشت: در حال حاضر خطری که از جانب بحران قریب‌الوقوع زیست‌محیطی ایران احساس می‌شود، به مراتب بیش از خطر دشمنان خارجی و منازعات سیاسی داخلی است.

به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، طبق گزارش «سازمان جنگل‌ها، مراتع، و آبخیزداری ایران» که در اواسط سال 2013 منتشر شده بود، بیش از دو سوم خاک ایران -در حدود 118 میلیون هکتار- به سرعت در حال تبدیل شدن به بیابان است.

 «عیسی کلانتری» ، مشاور رئیس جمهور در گفت‌وگویی هشدار داده بود که «مشکل اصلی‌ای که ما را تهدید می‌کند و از اسرائیل، و آمریکا و دعواهای سیاسی و... خطرناک‌تر است... این است که فلات ایران دارد غیرقابل سکونت می‌شود... اگر وضعیت اصلاح نشود، ایران 30 سال دیگر کشور ارواح می‌شود.»

وی در این مصاحبه به شرح آینده هشدارآمیز دریاچه‌های خشک‌شده و سفره‌های خالی آب‌های زیرزمینی می‌پردازد، که احتمالاً میلیون‌ها ایرانی را وادار به ترک محل سکونت خود خواهد کرد. 

طبق شاخص عملکرد زیست‌محیطی سال 2012 که از سوی دانشگاه‌های یِیل و کلمبیا انجام شده و 22 فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی، و تغییرات آب و هوایی را مورد بررسی قرار داده بود، ایران از میان 132 کشور مورد مطالعه، در جایگاه 114 ام قرار گرفت.

آب

منابع آب شیرین ایران تحت فشار برداشت‌های غیرقابل تحملی قرار دارند. ۹۰ درصد خاک ایران را -که منطقه‌ای اندکی کوچک‌تر از ایالت آلاسکا [در آمریکا] را دربرمی‌گیرد- سرزمین‌های خشک یا نیمه خشک تشکیل می‌دهند و تقریباً دو سوم حجم بارندگی کشور پیش از آنکه بتواند رودها را پر آب کند، تبخیر می‌شود. در نتیجه، ایران بیش از نیمی از آب مورد نیاز خود را با برداشت از آبخوان‌ها تأمین می‌کند، و مصرف عمومی به سرعت در حال تحلیل بردن منابع زیرزمینی است. با نرخ کنونی مصرف بی‌رویه آب در ایران، ۱۲ استان از ۳۱ استان این کشور، ظرف 50 سال آینده ذخایر آبی خود را به پایان خواهند رساند.

سیاست‌های اقتصادی ایران بر وخامت این مشکل افزوده‌اند. بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی برای مالکان چاه‌ها آزاد است و به علت وجود یارانه‌های دولتی، مصرف‌کنندگان تنها بخشی از هزینه‌های واقعی مصرف انرژی لازم برای پمپاژ آب به سطح را می‌پردازند. سالانه 4 میلیارد مترمکعب از آب‌های زیرزمینی غیرقابل بازگشت ایران، به سطح زمین پمپاژ می‌شوند.

آب‌های سطحی ایران نیز با مشکل مشابهی مواجهند. غالب رودخانه‌های ایران به لحاظ آب‌شناختی خشک شده یا در حال خشک شدن هستند، به این معنا که منابع تجدیدپذیر آبرسانی این رودخانه‌ها هم‌اینک نیز به پایان رسیده است. 

در نتیجه، این آب‌های سطحی، ظرفیت مازاد اندکی برای تأمین تقاضای جمعیت رو به رشد ایران در سال‌های خشک آینده دارند که به تناوب تکرار می‌شوند -دوره‌هایی که میزان بارش زیر حد میانگین است. مصرف نادرست آب در نزدیکی سرچشمه‌ها، بر امکان تأمین نیازهای آبی نواحی دوردست‌تر تأثیر نامطلوبی می‌گذارد. برای مثال در شمال غربی ایران، احداث سدها (مانند کارون 3) ، سیستم نادرست آبیاری، و خشکسالی منجر به کاهش حجم 13 رودی شده است که دریاچه ارومیه را سیراب می‌کردند، و اکنون این دریاچه، که بزرگ‌ترین دریاچه خاورمیانه محسوب می‌شود بیش از 60 درصد حجم خود را نسبت به سال 1995 از دست داده است. در منطقه جنوب غرب نیز دریاچه بختگان که زمانی دومین دریاچه بزرگ ایران بود، تحت تأثیر توأمان خشکسالی‌های طولانی‌مدت و احداث سد بر روی رود کر، اکنون کاملاً خشک شده است.

خطر کشاورزی

مشکلات آبی ایران در حال آسیب زدن به اقتصاد ملی این کشور است. 10 درصد تولید ناخالص داخلی ایران حاصل فعالیت بخش کشاورزی است که نزدیک به یک چهارم نیروی کار ایران را نیز در استخدام خود دارد. به علاوه فعالیت این بخش، از امنیت غذایی ملی نیز پشتیبانی می‌کند. در حقیقت نیز تهران با راهبردی دوگانه برای پیشبرد خودکفایی در تولید محصولات اساسی از طریق افزایش همزمان عرضه و تقاضا، اقدام به اختصاص یارانه‌ای مساوی به تولیدکننده و مصرف‌کننده کرده است.

با این حال، اکنون امنیت غذایی ایران در خطر است، زیرا بخش کشاورزی با اختصاص 92 درصد از کل مصرف آب کشور به خود، تنها در حدود 66 درصد نیاز غذایی 79 میلیون نفر جمعیت ایران را تولید می‌کند. تهران ناچار از وارد کردن 37 درصد باقیمانده است؛ و تشدید «تنش آب» خطر کاهش بیشتر توان تولید بخش کشاورزی را هشدار می‌دهد، که به نوبه خود منجر به افزایش هزینه واردات و وخیم‌تر کردن فشارهای مالی خواهد شد. در حقیقت، نیازهای بخش کشاورزی، اکنون حتی در حال صدمه زدن به امنیت غذایی کشور است. برای مثال خاک برخی مناطق، چون دشت مرکزی کاشان، به سبب برداشت بیش از اندازه از آب‌های زیرزمینی که منجر به تحلیل رفتن سفره‌های آب شده است، به شوره‌زاری بدل شده و امکان کشاورزی در این مناطق کاملاً از بین رفته است.

انتخابی دشوار

رقابت برای دستیابی به منابع محدود آب از همین حالا نیز منجر به بالا گرفتن تنش‌ها و درگیری‌ها، چه در داخل ایران و چه در مناطق مرزی و در مقابله با همسایگان این کشور شده است. 

در اوایل سال 2013، کشاورزان اصفهانی پمپی را که آب رودخانه محلی اصفهان [زاینده‌رود] را به شهر یزد در فاصله 185 مایلی [300 کیلومتری] می‌فرستاد، تخریب کردند. این مسئله در ادامه منجر به یک هفته تظاهرات و کمبود و جیره‌بندی آب در یزد شد. 

در سال 2011، مرزبانان ایرانی پس از عبور از مرز افغانستان و تلاش برای باز کردن یک کانال آب 18 مایلی [30 کیلومتری] از رود هلمند به ایران، با نیروهای افغان درگیر شدند. در دهه 1980، جرقه طولانی‌ترین جنگ تاریخ مدرن خاورمیانه، بر سر دو ادعای رقیب در خصوص کنترل آبراهه راهبردی شط‌العرب [اروند رود] ، میان ایران و عراق، روشن شد.

افزایش فشارها بر منابع آبی ایران، انتخاب دشواری را در میان مصارف مختلف رقیب تعریف می‌کند. در حوضه کرخه، مدیریت منابع آبی باید تصمیم بگیرد که با کاهش جریان آب رودخانه چه کند -آیا این آب را در سد کرخه نگه داشته تا بتواند از آن برای تولید برق استفاده کند یا اینکه مسیر آب به نواحی پایین‌دست را باز کند تا بتواند منطقه‌ای را که به عنوان سبد غذایی ایران شناخته می‌شود، آبیاری کند.

آلودگی

ایران با خطرات زیست‌محیطی جدی دیگری نیز مواجه است. طبق گفته «سازمان بهداشت جهانی» ، سه شهر از پنج شهر نخست در فهرست آلوده‌ترین شهرهای جهان -اهواز، کرمانشاه، و سنندج- در ایران قرار دارند که میزان آلودگی هوا در این شهرها از چهار تا هفت برابر سطح قابل قبول سازمان بهداشت جهانی برآورد شده است. ایران به سبب کیفیت نامطلوب هوا در سرتاسر کشور، از میان 91 کشور مورد بررسی، در جایگاه 86ام قرار گرفته است. آلاینده‌های هوا، تنها در تهران منجر به مرگ سالانه بیش از 5،500 نفر بر اثر بیماری‌های قلبی و عروقی، و تنفسی می‌شوند.

از سویی انتظار می‌رود که روند تغییرات آب و هوای جهانی نیز بر عمق معضلات زیست‌محیطی ایران بیفزاید. به گفته «سازمان حفاظت از محیط زیست» ایران، تغییرات دما و میزان بارش‌ها، امکان برخورداری از آب پاک، به ویژه در مناطق روستایی را کاهش خواهد داد و این نیز به نوبه خود منجر به گسترش بیماری‌های انتقالی از راه آب خواهد شد. دمای بالاتر و حجم پایین‌تر بارندگی می‌تواند تا سال 2050، تا 30 درصد از محصول غلات بکاهد. طبق تحلیلی که از سوی هلند منتشر شده است، تغییرات آب و هوا می‌تواند تا سال‌های 2050-2040، 15 تا 19 درصد از مجموع منابع آب‌های تجدیدشونده ایران را کاهش دهد؛ و در آن زمان، میزان نیاز سالانه آب ایران، بیش از 40 درصد فراتر از حجم منابع تجدیدشونده آب این کشور خواهد بود.

هزینه‌ها

میزان خسارات -ناشی از تنش آب، بیابان‌زایی، و آلودگی- می‌تواند در بلندمدت منجر به ایجاد مشکلات تضعیف‌کننده‌ای برای اقتصاد کشور شود. طبق برآورد «بانک جهانی» ، هزینه سالانه تخریب محیط زیست در ایران، هم‌اینک نیز به میزان هولناک 5 تا 10 درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. در مقایسه، به گفته «اداره حسابرسی دولت آمریکا،» تحریم‌های طاقت‌فرسای واشنگتن و جامعه بین‌المللی، در سال 2012 تنها توانستند 4/1 درصد از تولید ناخالص داخلی ایران را کاهش دهند. و با گذشت زمان، این منابع ارزشمند بیشتر تحلیل رفته، حاصلخیزی بیشتر کاهش یافته، و سلامت عمومی بیش از پیش آسیب خواهد دید.

سوء مدیریت نیز سهم بسزایی در مشکلات زیست‌محیطی ایران دارد. شهرهای ایران یک سوم منابع آب خود را از طریق نشتی لوله‌های آب از دست می‌دهند. سیستم آبیاری این کشور نیز ناکارآمد بوده و از بازدهی بسیار پایینی برخوردار است. بیش از نیمی از حجم آب منابع تجدیدشونده ایران که در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، به هدر می‌رود. ایران برای عبور از چالش‌های زیست‌محیطی، به تنظیم مجدد سیاست‌ها و منابع خود نیاز دارد. به گفته کارشناسان، هزینه فناوری‌های جدید، بکارگیری شیوه‌های صرفه‌جویی، و دیگر اقداماتی که می‌تواند تأمین آب مورد نیاز ایران در سال 2050 را امکان‌پذیر سازد، حداکثر به 3 میلیارد دلار در سال خواهد رسید.
http://media.hemayatonline.ir/larg/1394/02/12/IMG21100128.jpg

ایران اخیراً   گام‌های مثبت مهمی در جهت رفع این مشکلات برداشته است. طرح توزیع هدفمند یارانه‌ها که از سال 2010 آغاز شد، به تدریج مصرف‌کنندگان را وادار به پرداخت هزینه‌های واقعی آبرسانی کرده، و انگیزه آنان را برای صرفه‌جویی در مصرف، و افزایش بازده شیوه‌های مصرف خود سوق خواهد داد. قرار بود درآمدهای ذخیره‌شده حاصل از کاهش یارانه‌های انرژی، صرف پشتیبانی از طرح‌هایی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و آلودگی هوا شود. اما اصلاح توزیع یارانه‌ها، پس از مرحله اول متوقف شد؛ و به علاوه به نظر نمی‌رسد که این اصلاحات در راستای مواجه با چالش‌های زیست‌محیطی طراحی شده یا موثر بوده باشند. بحران قریب‌الوقوع زیست‌محیطی ایران به انقلاب سبز فراگیری در سیاست‌گذاری‌های ملی نیاز دارد.

دعاى ندبه

زیارت دیگر: زیارتى است که سیّد ابن طاوس نقل کرده، و فرموده: زائر دو رکعت نماز بخواند، و پس از آن بگوید: «سلام اللّه الکامل التّامّ الشّامل» تا آخر، و ما این زیارت را در فصل هفتم از باب اول، به عنوان استغاثه به آن حضرت‏ از کتاب «کلم طیّب» نقل کردیم، به آنجا رجوع شود. مؤلّف گوید: سیّد ابن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» فصلى در اعمال سرداب مقدّس آورده و در آن فصل شش زیارت نقل کرده، پس از آن فرموده: دعاى ندبه به این فصل ملحق‏ مى‏ شود، و همچنین زیارتى که هر روز مولاى ما صاحب الامر پس از نماز صبح به آن زیارت مى‏ شود، و آن زیارت هفتم‏ حساب مى‏ شود، و دعاى عهدى که به خواندن آن در حال غیبت امر شده، و دعایى که آن را وقتى که مى‏ خواهند از آن حرم شریف بازگردند بخوانند، آنگاه در کتاب خود به ذکر این چهار عمل شروع کرده است (چهار عمل عبارتند از:1-دعاى ندبه، 2-زیارت پس از نماز صبح، 3-دعاى عهد، 4-دعاى هنگام خروج از حرم) ما هم در این کتاب مبارک از آن بزرگوار پیروى کرده‏ و آن چهار عمل را ذکر مى‏کنیم: عمل اول: دعاى ندبه است. مستحب است دعاى ندبه را در چهار عید؛ یعنى فطر و قربان و غدیر و روز جمعه بخوانند، و دعا این است: 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَا وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِیعَةَ (الذَّرَائِعَ‏) إِلَیْکَ 
ستایش خاص خدا، پروردگار جهانیان است، و درود و سلام خدا، سلامى کامل، بر سرور ما محمد، پیامبرش و اهل بیت او، خدایا تو را ستایش بر آنچه به آن‏ جارى شد قضاى تو درباره اولیایت، آنان‏که تنها براى خود و دینت برگزیدى (خالص کردی)، آنگاه که‏ براى ایشان اختیار کردى فراوانى نعمت پابرجایى که نزد توست، نعمتى که تباهى و نابودى ندارد، پس از آنکه بى‏ میل بودن نسبت به رتبه ‏هاى این دنیاى فرومایه، و زیب و زیورش را با آنان شرط نمودى، آنان هم‏ آن شرط را از تو پذیرفتند، و تو هم وفا نمودن به آن را از جانب آنان دانستى، پس قبولشان کردى، و مقرّب درگاهشان نمودى، و براى آنان یاد والا و ثناى روشن پیش آوردى، و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستادى، و به وحى‏ ات اکرامشان فرمودى، و به دانشت به آنان عطا کردى، و ایشان‏ را دست آویز به سویت
وَ الْوَسِیلَةَ إِلَى رِضْوَانِکَ فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْکِکَ وَ نَجَّیْتَهُ وَ (مَعَ‏) مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَةِ بِرَحْمَتِکَ وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلِیلا وَ سَأَلَکَ لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِکَ عَلِیّا وَ بَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَکْلِیما وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ رِدْءا وَ وَزِیرا وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَبٍ وَ آتَیْتَهُ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ کُلٌّ (وَ کُلا) شَرَعْتَ لَهُ شَرِیعَةً
و وسیله به جانب خشنودى‏ ات قرار دادى،پس بعضى را در بهشت جاى دادى تا آنگاه که از آنجا بیرونش آوردی و برخی را در کشتی خود سوار کردی و او و همراهانش را که ایمان آورده بودند به مهر خود از هلاکت نجات دادی، و بعضى را براى خود دوست صمیمى گرفتى، و از تو درخواست نام نیک در میان آیندگان کرد، و تو درخواست او را اجابت نمودى، و نامش‏ را بلند آوازه کردى، و با بعضى از میان درخت سخن گفتى، سخن گفتنى خاص، و براى او برادرش را یاور و وزیر قرار دادى، و بعضى را بدون پدر به وجود آوردى، و دلایل آشکار به او عنایت فرمودى و به روح القدس او را تأیید نمودى، و براى همه آنان شریعت مقرّر کردى،
وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجا وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیَاءَ (أَوْصِیَاءَهُ‏) مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ (مُسْتَحْفَظا بَعْدَ مُسْتَحْفَظٍ) مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِینِکَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِکَ وَ لِئَلا یَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ یَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لا (لِئَلا) یَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً مُنْذِراً وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَماً هَادِیاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى إِلَى أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِیبِکَ وَ نَجِیبِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، 
و راه را برایش روشن و واضح ساختى، و جانشینانى برایش اختیار کردى، نگهبانى پس از نگهبان، از زمانى تا زمانى‏ دیگر، براى برپا داشتن دینت، و حجّتى بر بندگانت، براى اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود، و باطل بر اهلش (حق‏) پیروز نگردد، و احدى نگوید چه مى ‏شد اگر براى ما پیامبرى بیم‏ دهنده مى‏ فرستادى، و پرچم هدایت براى ما برپا مى ‏نمودى‏ تا بر این اساس از آیاتت پیروى مى‏ کردیم، پیش از آنکه خوار و رسوا شویم، تا اینکه امر (رسالت و هدایت) را به حبیب و برگزیده‏ ات‏ محمد درود خدا بر او و خاندانش را به انتها رساندى،
فَکَانَ کَمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ وَ أَکْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِیَائِکَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبَادِکَ وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَکَ وَ مَغَارِبَکَ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ (بِهِ‏) إِلَى سَمَائِکَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِکَ ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ الْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِینَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ، 
پس بود همانگونه که او را برگزیدى، سرور مخلوقاتت، و برگزیده برگزیدگانت، و برترین انتخاب‏ شدگانت، و گرامیترین معتمدانت، او را بر پیامبرانت مقدم نمودى، و بر جنّ و انس از بندگانت برانگیختى‏ و مشرقها و مغربهایت را زیر پایش گذاردى، و براق را برایش مسخّر ساختى، و روحش (او) را به آسمانت بالا بردى، و دانش آنچه بوده و خواهد بود تا سپرى شدن آفرینشت را به او سپردى، سپس او را با [فرو انداختن] هراس [در دل دشمن] یارى دادى، و به جبرائیل‏ و میکائیل و نشان‏داران از فرشتگانت قرارش گرفتى، و به او وعده دادى که دینش را بر همه دینها پیروز گردانى‏ گرچه مشرکان را خوش نیاید، و این کار پس از آن بود که در جایگاه راستى از اهلش جایش دادى، و قرار دادى براى او و ایشان نخستین‏ خانه ‏اى که براى مردم بنا شد،
لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً وَ قُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَ قُلْتَ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ وَ قُلْتَ مَا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلاً فَکَانُوا هُمُ السَّبِیلَ إِلَیْکَ ، وَ الْمَسْلَکَ إِلَى رِضْوَانِکَ
که در مکه است، خانه بابرکت، و مایه راهنمایى براى جهانیان، در آن خانه نشانه‏ هاى آشکارى است، مقام‏ ابراهیم، و هرکه وارد آن شد در امان بود، و فرمودى: همانا خدا اراده فرموده پلیدى را از شما خانواده اهل بیت ببرد و شما را پاک گرداند پاک ‏کردنى شایسته، سپس پاداش محمد (ص) را در قرآنت موّدت اهل بیت او قرار دادى، و فرمودى‏ بگو من از شما براى رسالت پاداشى جز مودّت نزدیکانم نمى‏ خواهم، و فرمودى: آنچه به عنوان پاداش از شما خواستم، آن هم به سود شماست، و فرمودى: من از شما براى رسالت پاداشى نمى‏ خواهم، جز کسى‏ که بخواهد راهى به جانب پروردگارش بگیرد، پس آنان راه به‏ سوى تو بودند، و راه به حریم خشنودى‏ ات،
فَلَمَّا انْقَضَتْ أَیَّامُهُ أَقَامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیاً إِذْ کَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ: 
آنگاه که روزگار آن حضرت سپرى شد، نماینده‏ اش على بن‏ ابیطالب (درود تو بر آن دو و خاندانشان باد) را، براى راهنمایى برگماشت، چرا که او بیم‏ دهنده و براى هر قومى راهنما بود، پس درحالى‏ که انبوهى از مردم در برابرش بودند فرمود:هرکه من سرپرست او بودم پس على سرپرست اوست،خدایا دوست بدار کسى‏ که على را دوست دارد، و دشمن بدار کسى را که‏ دشمن على است، و یارى کن هرکه او را یارى کند، و خوار کن هرکه او را وا گذارد، و فرمود: هر که من پیامبرش بودم پس على فرمانرواى اوست، و فرمود: من و على از یک درخت هستیم و سایر مردم از درختهاى گوناگونند، و جایگاه او را نسبت به خود همچون جایگاه هارون به موسى قرار داد، و به او فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسایى جز اینکه پس از من پیامبر نیست،و دخترش سرور بانوان جهانیان را به همسرى او در آورد، و از مسجدش براى او حلال کرد آنچه را براى خودش حلال بود، و همه درهایى را که به مسجد باز مى‏ شد بست مگر در خانه او را، آنگاه‏ علم و حکمتش را به او سپرد، و فرمود:
أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ وَ الْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنْتَ غَدا عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ شِیعَتُکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ جِیرَانِی وَ لَوْ لا أَنْتَ یَا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی وَ کَانَ بَعْدَهُ هُدًى مِنَ الضَّلالِ وَ نُورا مِنَ الْعَمَى وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ، 
من شهر علمم و على در آن شهر است، پس هر که اراده شهر علم و حکمت کند باید از در آن وارد شود، سپس گفت: تو برادر و جانشین و وارث منى، گوشتت از گوشت من و خونت از خون من و آشتى با تو آشتى با من و جنگ با تو جنگ با من است، و ایمان با گوشت و خونت آمیخته شده،چنان‏که با گوشت و خون من درآمیخته و تو فرداى قیامت کنار حوض کوثر جانشین منى، و تو قرضم را مى‏ پردازى و به وعده‏ هاى من وفا مى‏ کنى و شیعیان تو بر منبرهایى‏ از نورند درحالى‏ که رویشان سپید و در بهشت پیرامون من و همسایگان منند، و اگر تو اى على نبودى اهل ایمان پس‏ از من شناخته نمى‏ شدند، و آن حضرت پس از پیامبر مایه هدایت از گمراهى و نور از نابینایى و ریسمان استوار خدا و راه راست او بود،
لا یُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِی رَحِمٍ وَ لا بِسَابِقَةٍ فِی دِینٍ وَ لا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا وَ یُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ وَ لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ الْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ (نَاهَشَ‏) ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً وَ غَیْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ (فَأَصَنَّتْ‏) (فَأَصَنَ‏) عَلَى عَدَاوَتِهِ وَ أَکَبَّتْ عَلَى مُنَابَذَتِهِ حَتَّى قَتَلَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى (الْأَشْقِیَاءِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ) الْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِیعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعَایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ ، 
با نزدیک‏اش در خویشاوندى به رسول خدا کسى بر او پیشى نگرفت و همچنین با سابقه ‏اش در دین کسى بر او مقدم نبود، و در فضیلتى از فضائل هیچکس به او نرسید، کار پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش) را پى گرفت، و براساس تأویل قران جنگ مى‏ کرد، و درباره خدا سرزنش‏ هیچ سرزنش‏ کننده ‏اى را به خود نمى‏ گرفت، خون شجاعان عرب را در راه خدا به زمین ریخت، و دلاورانشان را از دم تیغ گذراند و با گرگانشان در افتاد، پس به دلهایشان کینه سپرد کینه جنگ بدر و خیبر و حنین و غیر آنها را، پس دشمنى او را در نهاد خود جا دادند و به جنگ با او رو آوردند، تا پیمان‏ شکنان و جفا پیشگان و خارج‏ شدگان از دایره دین را کشت، و هنگامى‏ که درگذشت‏ و او را بدبخت‏ترین پسینیان، که از بدبخت‏ترین پیشینیان پیروی کرد، به قتل رساند، دستور رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) در باره هدایت‏ کنندگان از پس هدایت‏ کنندگان (امامان بعد از پیامبر) اطاعت نشد و امّت بر دشمنى نسبت به آن‏ حضرت پافشارى کردند، و براى قطع رحم او و تبعید فرزندانش گرد آمدند، مگر اندکى از کسانى‏ که براى رعایت حق درباره ایشان (به پیمان پیامبر) وفا کردند
فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ وَ جَرَى الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ کَانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ (فَلْتَدُرَّ) الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ (یَضِجَ‏) الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ (یَعِجَ‏) الْعَاجُّونَ أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ ، 
پس کشته شد آنکه کشته شد و اسیر گشت آنکه اسیر گشت و تبعید شد آنکه تبعید شد، و قضا بر آنان جارى شد به آنچه که بر آن امید پاداش‏ نیک مى ‏رود، زیرا زمین از آنِ خداست آن را به هرکه از بندگانش بخواهد به ارث مى‏ دهد و سرانجام از آن پرهیزگاران است و منزّه است پروردگار ما که به یقین وعده پروردگارمان انجام‏ شدنى است، و خدا هرگز از وعده خویش تخلّف نمى‏ کند و او نیرومند حکیم است، پس بر پاکیزگان از اهل بیت محمّد و على (درود خدا بر ایشان و خاندانشان) است، باید گریه‏ کنندکان بگریند، و زارى‏ کنندگان‏ بر ایشان زارى کنند، و براى مانند آنان باید اشکها روان شود، و فریادکنندگان فریاد زنند و شیون‏ کنندگان شیون کنند، و خروشندگان بخروشند، حسن کجاست؟ حسین کجاست؟ فرزندان حسین کجایند؟ شایسته‏ اى پس از شایسته دیگر راستگویى پس از راستگویى دیگر، راه از پس راه کجاست؟
أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَیْنَ أَعْلامُ الدِّینِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَیْنَ بَقِیَّةُ اللَّهِ الَّتِی لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِیَةِ أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَیْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ (الْمُتَّخَذُ) لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدِینَ أَیْنَ هَادِمُ أَبْنِیَةِ الشِّرْکِ وَ النِّفَاقِ أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ (النِّفَاقِ)، 
کجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزیده؟ کجایند خورشیدهاى‏ تابان، کجایند ماههاى نورافشان، کجایند ستارگان فروزان، کجایند پرچمهاى دین و پایه‏ هاى دانش، کجاست‏ آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالى نشود، کجاست آن مهیّا گشته براى ریشه‏ کن کردن ستمکاران، کجاست آن‏که براى‏ راست نمودن انحراف و کجى به انتظار اویند، کجاست آن امید شده براى از بین بردن ستم و دشمنى، کجاست آن ذخیره براى تجدید فریضه‏ ها و سنّتها، کجاست آن برگزیده براى بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزو شده براى زنده‏ کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانه‏ هاى دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران‏ کننده‏ بناهاى شرک و دورویى، کجاست نابودکننده اهل فسق و عصیان و طغیان، کجاست دروکننده شاخه‏ هاى‏ گمراهى و شکاف ‏اندازى،
أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْکِذْبِ (الْکَذِبِ‏) وَ الافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ الْإِلْحَادِ أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ أَیْنَ جَامِعُ الْکَلِمَةِ (الْکَلِمِ‏) عَلَى التَّقْوَى أَیْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِی مِنْهُ یُؤْتَى أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیَاءُ أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَیْنَ صَاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدَى أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضَا، 
کجاست محوکننده آثار انحراف و هواهاى نفسانى، کجاست قطع‏ کننده دامهاى دروغ و بهتان، کجاست نابودکننده سرکشان و سرپیچى‏ کنندگان، کجاست ریشه ‏کن ‏کننده اهل لجاجت و گمراهى و بى ‏دینى؟ کجاست عزّت‏بخش دوستان و خوارکننده دشمنان، کجاست گردآورنده سخن بر پایه تقوا، کجاست درِ خدا که از آن آمده شود، کجاست جلوه خدا که دوستان به سویش روى آورند، کجاست آن وسیله پیوند بین‏ زمین و آسمان، کجاست صاحب روز پیروزى و گسترنده پرچم هدایت، کجاست گردآورنده پراکندگى‏ صلاح و رضا،
أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ الطَّالِبُ (الْمُطَالِبُ‏) بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَیْهِ وَ افْتَرَى أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ (الْخَلائِفِ) ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوَى أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَى وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ ابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْکُبْرَى بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَکَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَى یَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ یَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَکْرَمِینَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ (الْمُهْتَدِینَ‏) یَا ابْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبِینَ یَا ابْنَ الْغَطَارِفَةِ الْأَنْجَبِینَ یَا ابْنَ الْأَطَائبِ الْمُطَهَّرِینَ (الْمُسْتَظْهَرِینَ‏) یَا ابْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِینَ یَا ابْنَ الْقَمَاقِمَةِ الْأَکْرَمِینَ (الْأَکْبَرِینَ‏) یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَةِ یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَةِ یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ، 
کجاست خواهنده خون پیامبران و فرزندان پیامبران، کجاست خواهنده خون‏ کشته در کربلا، کجاست آن پیروز شده بر هر که به او ستم کرد و بهتان زد، کجاست آن مضطّرى که اجابت شود هنگامى که دعا کند، کجاست سرسلسله مخلوقات داراى نیکى و تقوا، کجاست فرزند پیامبر برگزیده و فرزند على‏ مرتضى و فرزند خدیجه روشن جبین و فرزند فاطمه کبرى؟  پدر و مادر و جانم فدایت شود، برایت سپر و حصار باشم، اى فرزند سروران مقرّب اى فرزند نجیبان گرامى اى فرزند راهنمایان راه یافته  اى‏ فرزند برگزیدگان پاکیزه، اى فرزند بزرگواران نجیب، اى فرزند پاکان پاکیزه، اى‏ فرزند بزرگواران برگزیده، اى فرزند دریاهاى بى‏ کران بخشش گرامى‏ تر، اى فرزند ماههاى نورافشان، اى فرزند چراغهاى تابان، اى فرزند ستارگان فروزان، اى فرزند اختران درخشان،
یَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ یَا ابْنَ الْأَعْلامِ اللائِحَةِ یَا ابْنَ الْعُلُومِ الْکَامِلَةِ یَا ابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ یَا ابْنَ الْمَعَالِمِ الْمَأْثُورَةِ یَا ابْنَ الْمُعْجِزَاتِ الْمَوْجُودَةِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ (الْمَشْهُورَةِ) یَا ابْنَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ یَا ابْنَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ یَا ابْنَ مَنْ هُوَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَى اللَّهِ عَلِیٌّ حَکِیمٌ یَا ابْنَ الْآیَاتِ وَ الْبَیِّنَاتِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الظَّاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْبَرَاهِینِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَاتِ یَا ابْنَ النِّعَمِ السَّابِغَاتِ یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْکَمَاتِ، 
اى فرزند راههاى روشن، اى فرزند نشانه‏ هاى آشکار، اى فرزند دانشهاى کامل، اى فرزند آیینهاى مشهور، اى فرزند نشانه‏ هاى حفظ شده، اى‏ فرزند معجزات موجود، اى فرزند دلیلهاى محسوس، اى فرزند راه مستقیم، اى فرزند خبر بزرگ، اى فرزند کسى‏ که در امّ الکتاب نزد خدا والا و حکیم است، اى فرزند آیات و نشانه ‏ها، اى فرزند دلیلهاى‏ آشکار، اى فرزند برهانهاى نمایان، اى فرزند حجّتهاى رسا، اى فرزند نعمتهاى‏ کامل، اى فرزند طه و آیات محکم،
یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ یَا ابْنَ مَنْ دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى دُنُوّا وَ اقْتِرَابا مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَى لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّکَ أَوْ ثَرَى  أَ بِرَضْوَى أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى وَ لا أَسْمَعَ (أَسْمَعُ‏) لَکَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِکَ دُونِیَ (لا تُحِیطَ بِی دُونَکَ‏) الْبَلْوَى وَ لا یَنَالَکَ مِنِّی ضَجِیجٌ وَ لا شَکْوَى، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ (یَنْزَحُ‏) عَنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ أُمْنِیَّةُ شَائِقٍ یَتَمَنَّى مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَکَرَا فَحَنَّا، بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ عَقِیدِ عِزٍّ لا یُسَامَى، 
اى فرزند یس و ذاریات، اى فرزند طور و عادیات، اى فرزند کسى‏ که نزدیک شد آنگاه درآویخت، تا آنکه در دسترسى و نزدیکى به خداى علىّ اعلى به فاصله دو کمان یا کمتر بود، اى کاش مى‏ دانستم‏ خانه‏ ات در کجا قرار گرفته، بلکه مى‏ دانستم کدام زمین تو را برداشته یا چه خاکى؟  آیا در کوه رضوایى یا در غیر آن یا در زمین ذى‏ طوایى؟ بر من سخت است که مردم را مى‏ بینم ولى تو دیده نمى ‏شوى، و از تو نمى‏ شنوم صداى محسوسى و نه راز و نیازى، بر من سخت است‏ که تو را بدون من گرفتارى فرا گیرد، و از من به تو فریاد و شکایتى نرسد، جانم فدایت تو پنهان شده ‏اى هستى‏ که از میان ما بیرون نیستى، جانم فدایت تو دورى هستى که از ما دور نیست، جانم فدایت تو آرزوى هر مشتاقى که آرزو کند از مردان و زنان‏ مؤمن که تو را یاد کرده از فراقت ناله کنند، جانم فدایت تو قرین عزّتى که کسى بر او برترى نگیرد،
بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ أَثِیلِ مَجْدٍ لا یُجَارَى (یُحَاذَى‏) بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضَاهَى بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَصِیفِ شَرَفٍ لا یُسَاوَى إِلَى مَتَى أَحَارُ (أَجْأَرُ) فِیکَ یَا مَوْلایَ وَ إِلَى مَتَى وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیکَ وَ أَیَّ نَجْوَى، عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ (أَوْ) أُنَاغَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَى الْقَذَى ، 
جانم فدایت تو درخت ریشه‏ دار مجدى‏ که هم‏ ترازى نپذیرد، جانم فدایت تو نعمت دیرینه‏ اى که او را مانندى نیست، جانم فدایت تو قرین شرفى که وى‏ را برابرى نیست، تا چه زمانى نسبت به تو سرگردان باشم اى مولایم، و تا چه زمان و با کدام بیان تو را وصف کنم و با چه رازو نیازى؟ بر من سخت است که از سوى غیر تو پاسخ داده شوم و سخن مسرّت‏بخش بشنوم، بر من سخت است که براى تو گریه کنم ولى مردم تو را وا گذارند، بر من سخت است که بر تو بگذرد و نه بر دیگران آنچه گذشت، آیا کمک کننده ‏اى هست که فریاد و گریه را در کنارش طولانى کنم؟ آیا بى‏ تابى هست که او را در بى‏ تابى‏ اش هنگامى که خلوت کند یارى رسانم، آیا چشمى هست که خار فراق در آن‏جا گرفته پس چشم من او را بر آن خار خلیدگى مساعدت کند،
هَلْ إِلَیْکَ یَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَى هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْکَ بِعِدَةٍ (بِغَدِهِ‏) فَنَحْظَى، مَتَى نَرِدُ مَنَاهِلَکَ الرَّوِیَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى مَتَى نُغَادِیکَ وَ نُرَاوِحُکَ فَنَقِرَّ عَیْنا (فَتَقَرَّ عُیُونُنَا) مَتَى تَرَانَا (وَ) نَرَاکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَکَ هَوَانا وَ عِقَابا وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَکَبِّرِینَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِینَ، 
آیا به جانب تو اى پسر احمد راهى هست تا ملاقات شوى، آیا روز ما به تو با وعده‏ اى در مى‏ پیوندد تا بهره‏ مند گردیم، چه زمان به چشمه‏ هاى‏ پر آبت وارد مى‏ شویم تا سیراب گردیم، چه زمان از آب وصل خوشگوارت بهره‏ مند مى‏ شویم که تشنگى ما طولانى شد، چه زمان با تو صبح و شام‏ مى‏ کنیم تا دیده از این کار روشن کنیم، چه زمان مارا مى ‏بینى و (در حالی که) ما تو را مى‏ بینیم، درحالى ‏که پرچم پیروزى را گسترده ‏اى، آیا آن روز در مى‏ رسد که ما را ببینى‏ که تو را احاطه کنیم، و تو جامعه جهانى را پیشوا مى‏ شوى درحالى‏ که زمین را از عدالت انباشتى، و دشمنانت را خوارى و کیفر چشانده ‏اى، و سرکشان و منکران حق را نابود کرده ‏اى و ریشه متکبّران را قطع نموده ‏اى، و بیخ و بن ستمکاران را برکنده‏ اى،
وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى وَ إِلَیْکَ أَسْتَعْدِی فَعِنْدَکَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْیَا [الْأُولَى‏] فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِیلَهُ یَا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى وَ مَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِیدُکَ التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ‏] إِلَى وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ بِکَ وَ بِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما وَ مَعَاذا وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما، 
تا ما بگوییم: ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است. خدایا تو برطرف کننده سختیها و حوادث ناگوارى، از تو یارى مى‏ طلبم که‏ یارى و کمک تنها نزد توست، و تو پروردگار آخرت و دنیایى،پس اى فریادرس درماندگان،به فریاد بنده کوچک‏ گرفتارت برس،و سرورش را به او نشان بده اى صاحب نیروهاى شگرف،و به دیدار سرورش،اندوه و سوز دل را از او بزداى،و آتش تشنگى‏اش را خاموش کن،اى که بر عرش چیره‏اى،و بازگشت و سرانجام به سوى اوست،خدایا،ما بندگان به شدّت مشتاق به سوى‏ ولىّ تو هستیم،آنکه مردم را به یاد تو و پیامبرت اندازد،و تو او را براى ما نگهبان و پناهگاه آفریدى،و او را قوم و امان ما قرار دادى،و او را پیشواى اهل ایمان از ما گرداندى،از جانب ما به او تحیّت و سلام برسان،
وَ زِدْنَا بِذَلِکَ یَا رَبِّ إِکْرَاما وَ اجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنَا مُسْتَقَرّا وَ مُقَاما وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَکَ بِتَقْدِیمِکَ إِیَّاهُ أَمَامَنَا حَتَّى تُورِدَنَا جِنَانَکَ [جَنَّاتِکَ‏] وَ مُرَافَقَةَ الشُّهَدَاءِ مِنْ خُلَصَائِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِکَ السَّیِّدِ الْأَکْبَرِ وَ عَلَى [عَلِیٍ‏] أَبِیهِ السَّیِّدِ الْأَصْغَرِ وَ جَدَّتِهِ الصِّدِّیقَةِ الْکُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَةِ وَ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَکْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَکْثَرَ وَ أَوْفَرَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ ، 
و به این وسیله اکرام بر ما را اى‏ پروردگار بیفزا،و جایگاه او را،جایگاه و اقامتگاه ما قرار ده،و نعمتت را با پیش انداختن او در پیش روى ما کامل گردان،تا ما را وارد بهشتهایت نماید،و به همنشینى شهیدان از بندگان خالصت نایل نماید.خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و درود فرست بر محمّد جدّ او و رسولت،آن سرور بزرگتر،و بر پدرش آن سرور پس از پیامبر و بر جدّه‏اش صدّیقه کبرى،فاطمه دختر محمّد،و بر کسانى که بزگزیدى،از پدران نیکوکار و بر خودش،برترین و کامل‏ترین و تمام‏ترین و بادوام‏ترین و بیشترین و فراوان‏ترین درودى که بر یکى از برگزیدگانت و انتخاب‏شدگانت از میان آفریدگانت فرستادى،
وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً لا غَایَةَ لِعَدَدِهَا وَ لا نِهَایَةَ لِمَدَدِهَا وَ لا نَفَادَ لِأَمَدِهَا اللَّهُمَّ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَقَّ وَ أَدْحِضْ بِهِ الْبَاطِلَ وَ أَدِلْ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَکَ وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّی إِلَى مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ یَمْکُثُ فِی ظِلِّهِمْ وَ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الاجْتِهَادِ فِی طَاعَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِیَتِهِ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِرِضَاهُ وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزا عِنْدَکَ وَ اجْعَلْ صَلاتَنَا بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً ، 
و بر او درود فرست،درودى که پایانى براى عدوش،و نهایتى براى مدتش،و به آخر رسیدنى براى زمانش‏ نباشد،خدایا حق را به وسیله او برپا دار،و باطل را به او نابود کن،و دوستانت را به سبب آن جناب به دولت برسان،و دشمنانت را به دست او خوار گردان،و پیوند خدایا بین ما و او،پیوندى که ما را به رفاقت گذشتگان او برساند،و ما را از آنانى قرار ده که به دامان عنایتشان چنگ زنند و در سایه لطفشان اقامت کنند،و ما را بر پرداخت حقوقش،و کوشش در فرمانبردارى‏اش،و دورى از نافرمانى‏اش‏ کمک کن،و بر ما به خشنودى‏اش منّت نه،و رأفت و رحمت و دعاى خیر آن حضرت را به ما ببخش،تا حدّى که به سبب‏ آن به رحمت گسترده‏ات،و رستگارى در پیشگاهت برسیم،خدایا به وسیله او نمازمان را پذیرفته،و گناهانمان را آمرزیده‏ 
وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَابا وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَةً وَ هُمُومَنَا بِهِ مَکْفِیَّةً وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مَقْضِیَّةً وَ أَقْبِلْ إِلَیْنَا بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ اقْبَلْ تَقَرُّبَنَا إِلَیْکَ وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةً نَسْتَکْمِلْ بِهَا الْکَرَامَةَ عِنْدَکَ ثُمَّ لا تَصْرِفْهَا عَنَّا بِجُودِکَ وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِکَأْسِهِ وَ بِیَدِهِ رَیّا رَوِیّا هَنِیئا سَائِغا لا ظَمَأَ بَعْدَهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ 
و دعاهایمان را مستجاب گردان،خدایا روزیهایمان را به سبب او گسترده،و اندوهمان را برطرف شده،و حاجتهایمان را برآورده فرما،و به جانب ما به جلوه کریمت روى آور،و تقرّبان را به سویت بپذیر،و به ما نظر کن نظرى مهربانانه‏ که کرامت را نزد تو،به وسیله آن نظر به کمال برسانیم،و آن نظر مهربانانه را به حق جودت از ما مگردان،و از حوض جدّش(درود خدا بر او و خاندانش)با جام او و به دست او،سیرابمان کن،سیراب‏شدنى کامل،و گوارا و خوش،که پس از آن تشنگى نباشد،اى مهربان‏ترین مهربانان‏
آنگاه به صورتى که گذشت نماز زیارت بجا مى‏آورى و به آن چه خواهى دعا مى‏کنى،که ان شاء اللّه به اجابت خواهد رسید.


این دعای شریف، از معروف ترین دعاهای معتبر شیعه است، و مضامین بلند و مفاهیم والایی دارد، و نجوایی است که یک مسلمان منتظر، به یاد آن امام غایب از نظر، به درگاه خداوندی عرضه می کند. مروری بر اعتقادات و باورهای شیعه نسبت به فضایل اهل بیت ونوید آمدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و اصلاح جهان و گسترش عدل در سایه حکومت جهانی آن دادگستر موعود است، و مستحب است که در چهار عید، یعنی روز های عید فطر، قربان، غدیر، و جمعه خوانده شود.


شیخ بزرگوار محمد بن مشهدی در کتاب «مزار» خود که از مدارک کتاب «بحار» علامه مجلسی است و سید بن طاوس در کتاب «مصباح الزایر» و میرداماد در کتاب «الایام الاربعه» و دیگران روایت کرده‌اند که امام صادق علیه السلام دعای ندبه را در روز عید غدیر، فطر، قربان و جمعه قرایت می‌فرمود. متن دعا چنین است:


«الْحمْد لله رب الْعالمین، وصلی الله علی سیدنا محمد نبیه «ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است و درود خدا بر آقای ما محمد پیامبرش وآله، وسلم تسْلیما. اللهم لک الْحمْد علی ما جری به و بر آل او و سلام کاملی بر ایشان باد خدایا از آن تو است ستایش بر آنچه جاری شد قضاوک فی اوْلیایک الذین اسْتخْلصْتهمْ لنفْسک و دینک، اذ اخْترْت بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت آنانکه خالص گردانیدی آنان را برای خود و دین خود چون انتخاب کردی لهمْ جزیل ما عنْدک من النعیم الْمقیم الذی لا زوال له ولا برای آنها آن نعمت شایان و پایداری که نزد تو است آن نعمتی که زوال و نابودی اضْمحْلال، بعْد انْ‌شرطْت علیْهم الزهْد فی درجات هذه الدنْیا برایش نیست، (و این) پس از آنی (بود که) با آنها شرط کردی تا کناره گیرند از مقامات این دنیای الدنیه وزخْرفها وزبْرجها، فشرطوا لک ذلک، وعلمْت منْهم پست و از زیب و زیورش و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند و تو نیز وفای آنان را به این شرط الْوفاء به، فقبلْتهمْ وقربْتهمْ، وقدمْت لهم الذکْر الْعلی والثناء دانستی و پذیرفتیشان و مقرب درگاهشان کردی و مقرر داشتی از پیش برای ایشان نامی بلند و ثنایی الْجلی، واهْبطْت علیْهمْ ملایکتک، وکرمْتهمْ بوحْیک، آشکار و فرو فرستادی برایشان فرشتگانت را و گرامی داشتی آنان را به وحی خود ورفدْتهمْ بعلْمک، وجعلْتهم الذرایع الیْک، والْوسیله الی و یاریشان کردی به علم خود و قرارشان دادی واسطه درگاهت و وسیله‌ای بسوی رضْوانک، فبعْض اسْکنْته جنتک الی انْ اخْرجْته منْها، وبعْض خوشنودیت پس برخی را در بهشت جا دادی تا آنگاه که از آنجا بیرونش آوردی و برخی را حملْته فی فلْکک ونجیْته ومنْ آمن معه من الْهلکه برحْمتک، در کشتی خود سوار کردی و او و همراهانش را که ایمان آورده بودند به مهر خود از هلاکت نجات دادی وبعْض اتخذْته لنفْسک خلیلا، وسالک لسان صدْق فی و برخی را برای خود خلیل گرفتی و او از تو درخواست کرد نام نیک را در امتهای الْآخرین، فاجبْته، وجعلْت ذلک علیا، وبعْض کلمْته منْ شجره آینده و تو اجابت کردی و نام او را بلند گرداندی و با برخی از میان درخت بطور مخصوصی تکْلیما، وجعلْت له منْ اخیه ردْءا ووزیرا، وبعْض اوْلدْته منْ سخن گفتی و برای او برادرش را یاور و وزیر گردانیدی و برخی را بدون غیْر اب، وآتیْته الْبینات، وایدْته بروح الْقدس، وکل شرعْت له پدر بوجود آوردی و نشانه‌های آشکاری به او دادی و به روح القدس (جبرییل) یاری فرمودی و برای همه آنها دین و قانونی شریعه، ونهجْت له منْهاجا، وتخیرْت له اوْصیاء، مسْتحْفظا بعْد مقرر داشتی و برایش طریقه و برنامه‌ای قرار دادی و اوصیایی برای او انتخاب کردی تا یکی پس از دیگری مسْتحْفظ، منْ مده الی مده، اقامه لدینک، وحجه علی عبادک، نگهبان باشد از زمانی تا زمانی تا برپا ماند دین تو و حجتی باشند بر بندگانت ولیلا یزول‌الْحق عنْ‌مقره، ویغْلب‌الْباطل‌علی اهْله، ولیلا یقول و تا زایل نگردد (دین) حق از جای خود و تا پیروز نگردد باطل بر اهل حق و کسی نگوید احد لوْلا ارْسلْت الیْنا رسولا منْذرا، واقمْت لنا علما هادیا، چرا نفرستادی بسوی ما پیامبری که ما را بترساند و چرا بپا نداشتی پرچمی راهنما فنتبع آیاتک منْ قبْل انْ نذل ونخْزی الی ان‌انْتهیْت بالْامْر الی تا پیروی کنیم از آیات تو پیش ازآنکه خوار و رسوا گردیم تا اینکه رساندی کار را حبیبک ونجیبک محمد، صلی الله علیْه وآله، فکان کما بدست حبیب خود و برگزیده‌ات (حضرت) محمد صلی الله علیه و آله و او چنان بود انْتجبْته سید منْ خلقْته، وصفْوه من اصْطفیْته، وافْضل من که او را برگزیدی بزرگ آفریدگانت و برگزیده برگزیدگانت و برترین اجْتبیْته، واکْرم من اعْتمدْته، قدمْته علی انْبیایک، وبعثْته الی انتخاب شدگانت و گرامی‌ترین معتمدین تو بود و او را بر پیمبرانت مقدم داشتی و بسوی الثقلیْن منْ عبادک، واوْطاْته مشارقک ومغاربک، وسخرْت له جن و انس از بندگانت مبعوث فرمودی و مشرقها و مغربهای عالم را زیر پایش گذاردی و براق را الْبراق، وعرجْت‌به بروْحه الی‌سمایک، واوْدعْته‌علْم ما کان وما مسخر او گرداندی و به آسمان خود او را بالا بردی و علم گذشته و آینده را تا یکون الی انْقضاء خلْقک، ثم نصرْته بالرعْب، وحففْته بجبْرییل هنگام پایان آفرینش به اوسپردی آنگاه او را بوسیله ترس و رعب (در دل‌دشمنش) یاری کردی و گرداگردش جبرییل ومیکاییل والْمسومین منْ ملایکتک، ووعدْته انْ تظْهر دینه و میکاییل و فرشتگان نشاندارت را واداشتی و به او وعده دادی که دینش را بر علی‌الدین کله ولوْ کره‌الْمشْرکون، وذلک بعْد انْ بواْته مبوا همه دینها پیروز گردانی اگرچه مشرکان خوش نداشته باشند، و این جریان پس از آنی بود که قرارش در جایگاه صدْق‌منْ‌اهْله، وجعلْت‌له ولهمْ اول‌بیْت‌وضع‌للناس للذی شایسته در خاندانش (یعنی آنان را برای حفظ دینش معین کردی) و قراردادی برای او و خاندانش نخستین خانه‌ای را که برای مردم بنا شد ببکه مبارکا وهدی للْعالمین، فیه آیات بینات مقام ابْراهیم، که مکه است و مایه برکت و موجب راهنمایی جهانیان است و درآن نشانه‌های آشکاری است چون مقام ابراهیم ومنْ دخله کان آمنا، وقلْت: انما یرید الله لیذْهب عنْکم و هر که در آن درآید ایمن است، و فرمودی: «جز این نیست که خدا اراده فرموده تا دور کند از شما خاندان پلیدی را الرجْس اهْل الْبیْت ویطهرکمْ تطْهیرا، و جعلْت اجْر محمد و بخوبی شما را پاک گرداند» آنگاه مزد محمد را صلواتک علیْه وآله مودتهمْ فی کتابک، فقلْت: قلْ لا اسْالکمْ- که درودهای تو بر او وآلش باد- درکتاب خود دوستی و مودت ایشان قراردادی و فرمودی: «بگو من از شما برای رسالت علیْه‌اجْرا الاالْموده فی‌الْقرْبی وقلْت: ما سالْتکمْ منْ اجْر مزدی نخواهم جز دوستی خویشانم» و فرمودی: «آنچه مزد از شما خواستم فهو لکمْ، وقلْت: ما اسْالکمْ علیْه منْ اجْر الا منْ شاء انْ آن هم بسود شما است» و فرمودی: «من از شما برای رسالت مزدی نخواهم مگر کسی که بخواهد یتخذ الی ربه سبیلا، فکانوا هم‌السبیل الیْک، والْمسْلک الی بسوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد» و اینها بودند آن راه بسوی تو و طریقه سلوک بسوی رضْوانک، فلما انْقضتْ ایامه اقام ولیه علی بْن ابی‌طالب، خوشنودیت و چون روزگار آن حضرت سپری شد برگماشت علی بن ابی‌طالب را صلواتک علیْهما وآلهما، هادیا، اذْ کان هو الْمنْذر، ولکل قوْم- که‌درودهای‌توبر هر دوی آنها و بر آلشان باد- برای راهنمایی زیرا که آن جناب بیم‌دهنده و راهنمای هر هاد، فقال والْملا امامه: «منْ کنْت موْلاه فعلی موْلاه. اللهم وال ملتی‌بود، ودر برابر مردم حاضر فرمود: هر که من مولا و سرپرست اویم علی مولا و سرپرست او است خدایا دوست دار منْ والاه، وعاد منْ عاداه، وانْصرْ منْ نصره، واخْذلْ منْ هر که دوستش دارد و دشمن دار هر که دشمنش باشد و یاری کن هر که یاریش کند و خوار کن هرکه خذله»، وقال: «منْ کنْت انا نبیه فعلی امیره»، وقال: «انا وعلی دست از یاریش بردارد، و فرمود: هرکه من پیامبر او هستم علی امیر و فرمانروای او است، و فرمود: من و علی هر دو منْ شجره واحده، وسایر الناس منْ شجر شتی ، واحله محل از یک درخت هستیم و سایر مردم از درختهای متفرقی هستند، و رتبه او را نسبت به خود هارون منْ موسی فقال: «انْت منی بمنْزله هارون منْ موسی چون رتبه هارون نسبت به موسی قرار داد و بدو فرمود: مقام تو در پیش من مانند مقام هارون است از موسی


الا انه لا نبی بعْدی»، وزوجه ابْنته، سیده نساء الْعالمین، واحل جز اینکه پیامبری پس از من نیست و تزویج کرد به او دخترش بانوی زنان جهانیان را و جایز ساخت له منْ مسْجده ما حل له، وسد الْابْواب الا بابه، ثم اوْدعه علْمه برای او از مسجدش آنچه برای خود او جایز بود، و ببست درهای مسجد را جزدرخانه علی را، سپس علم وحکْمته، فقال: «انا مدینه الْعلْم وعلی بابها، فمنْ اراد الْحکْمه و حکمت خود را به او سپرد و فرمود: من شهر علمم و علی در آن شهر است پس هر که حکمت خواهد فلْیاْتها منْ بابها»، ثم قال: «انْت اخی و وصیی باید از در آن درآید، سپس فرمود: تویی برادر من و وصی من ووارثی، لحْمک منْ لحْمی، ودمک منْ دمی، وسلْمک سلْمی، و وارث من گوشتت از گوشت من و خونت از خون من است صلح تو صلح من وحرْبک حرْبی، والْایمان مخالط لحْمک ودمک، کما خالط و جنگ تو جنگ من است و ایمان با گوشت و خون تو آمیخته شده چنانچه با گوشت لحْمی ودمی، وانْت غدا علی الْحوْض خلیفتی، وانْت تقْضی و خون من آمیخته و تو در فردای محشر بر سر حوض (کوثر) جانشین منی و تو می‌پردازی دیْنی، وتنْجز عداتی، وشیعتک علی منابر منْ نور، مبْیضه قرض مرا و وفا می‌کنی به وعده‌های من و شیعیانت بر منبرهایی از نور با روهای وجوههمْ، حوْلی فی الْجنه، وهمْ جیرانی، ولوْلا انْت یا علی سفید در بهشت اطراف منند و آنها همسایگان منند و اگر تو نبودی- ای علی- لمْ یعْرف الْموْمنون بعْدی»، وکان بعْده هدی من الضلال ونورا مومنان پس از من شناخته نمی‌شدند، و آن جناب پس از رسول خدا راهنمای گمراهی و روشنایی من الْعمی وحبْل الله الْمتین وصراطه الْمسْتقیم، لا یسْبق از کور دلی جهالت و رشته محکم خدا و راه راست او بود، کسی پیشی نگرفت بر او بقرابه فی رحم، ولا بسابقه فی دین، ولا یلْحق فی منْقبه منْ در نزدیکی خویشاوندی به رسول خدا و نه از نظر سابقه در دین و نه کسی توانست در یکی از منقبتها مناقبه، یحْذو حذْو الرسول، صلی الله علیْهما وآلهما، ویقاتل به‌اوبرسد، همانند رسول خدا بود- که درود خدا بر هر دوی ایشان باد- و او بود که بر طبق تاویل و علی التاْویل، ولا تاْخذه فی الله لوْمه لایم قدْ وتر فیه صنادید باطن قرآن می‌جنگید و درباره خدا باکی از سرزنش ملامت کنندگان نداشت در راه‌خدا خون بزرگان الْعرب، وقتل ابْطالهمْ، وناوش ذوْبانهمْ، فاوْدع قلوبهمْ احْقادا عرب‌رابه خاک ریخت و دلاورانشان را بکشت و با گرگانشان در افتاد و همین سبب شد در دلهای ایشان کینه‌ها بگذارد بدْریه وخیْبریه وحنیْنیه وغیْرهن، فاضبتْ علی عداوته، کینه‌های جنگ بدر و خیبر و حنین و غیر آنها پس دشمنی او را به دل گرفتند واکبتْ علی منابذته، حتی قتل الناکثین والْقاسطین والْمارقین، و به جنگ و مخالفت با او بر خاستند تا بیعت شکنان و زورگویان و از دین گریزان را کشت ولما قضی نحْبه، وقتله اشْقی الْآخرین، یتْبع اشْقی‌الْاولین، و چون شقی‌ترین مردم عصر که پیروی کرد از تبه‌کارترین پیشینیان، او را کشت، امتثال لمْ یمْتثلْ امْر رسول الله صلی الله علیْه وآله فی الْهادین بعْد نشد از دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که در باره راهنمایان دین یکی پس از الْهادین، والْامه مصره علی مقْته، مجْتمعه علی قطیعه رحمه، دیگری فرموده بود و امت پافشاری بر دشمنی آن حضرت کردند و گرد آمدند برای قطع رحم او واقْصاء ولْده، الا الْقلیل ممنْ وفی لرعایه الْحق فیهمْ، فقتل منْ و تبعید کردن (و آواره ساختن) فرزندانش جز اندکی از کسانی که رعایت کردند حق ایشان را و درنتیجه قتل، وسبی منْ سبی، واقْصی منْ اقْصی، وجری الْقضاء لهمْ جمعی‌کشته وگروهی‌اسیر و دسته‌ای از وطن آواره گشتند و قلم تقدیر طوری بر ایشان جاری شد بما یرْجی له حسْن الْمثوبه، اذْ کانت‌الْارْض لله یورثها منْ که امید پاداش نیک در آن می‌رود زیرا (کره) زمین از خدا است و به هرکه از بندگانش که بخواهد یشاء منْ‌عباده والْعاقبه للْمتقین، و سبْحان ربناانْ کان وعْد آن‌راارث دهد و بدو واگذارد و سرانجام از آن پرهیزکاران است و منزه است پروردگار ما که حتما وعده پروردگارمان ربنا لمفْعولا، ولنْ یخْلف‌الله وعْده، وهوالْعزیز الْحکیم، فعلی انجام شدنی است و خدا خلف وعده نمی‌کند و او است نیرومند فرزانه پس بر الْاطایب منْ اهْل بیْت محمد وعلی صلی الله علیْهما وآلهما، پاکیزگان از خاندان محمد و علی- درود خدا بر هر دو ایشان و آلشان باد- فلْیبْک الْباکون، وایاهمْ فلْینْدب النادبون، ولمثْلهمْ فلْتدرْ باید گریه کنندگان بگریند و بر آنها باید زاری کنندگان زاری کنند و برای امثال آنها باید اشکها الدموع، ولْیصْرخ الصارخون، ویضج الضاجون، ویعج روان گردد و فریاد زنندگان فریاد زنند و شیون کنندگان شیون کنند و خروش کنندگان الْعاجون، ایْن الْحسن، ایْن الْحسیْن، ایْن ابْناء الْحسیْن، صالح خروش سر دهند کجاست حسن، و کجاست حسین، و کجایند فرزندان حسین، شایسته‌ای بعْد صالح، وصادق بعْد صادق، ایْن السبیل بعْد السبیل، ایْن پس از شایسته دیگر و راستگویی پس از راستگوی دیگر کجاست آن راه حق پس از راه‌دیگر، کجایند الْخیره بعْد الْخیره، ایْن الشموس الطالعه، ایْن‌الْاقْمار الْمنیره، برگزیدگان (خدایی) هر یک پس از دیگری، کجایند خورشید های تابان، کجایند ماههای نور افشان، ایْن الْانْجم الزاهره، ایْن اعْلام الدین وقواعد الْعلْم، ایْن کجایند اختران فروزان، کجایند بزرگان دین و پایه‌های دانش، کجا است به‌جامانده بقیهالله التی لا تخْلو من الْعتْره الْهادیه، ایْن الْمعد لقطْع دابر خدا که بیرون از خاندان عترت راهنما (ی رسول خدا) نیست، کجاست آنکه آماده ریشه‌کن ساختن الظلمه، ایْن الْمنْتظر لاقامه الْامْت والْعوج، ایْن الْمرْتجی ستمگران است؟ کجاست آنکه چشم براهش هستند برای اصلاح نادرستیها و کجیها، کجاست آن مایه امید لازاله الْجوْر والْعدْوان، ایْن الْمدخر لتجْدید الْفرایض والسنن، برای زدودن ستم و تجاوز، کجاست ذخیره الهی برای نو کردن فریضه‌ها و سنتهای دین، ایْن الْمتخیر لاعاده الْمله والشریعه، ایْن الْمومل لاحْیاء کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن کیش و آیین به عرصه جامعه، کجاست آن مایه امید برای زنده کردن الْکتاب وحدوده، ایْن محْیی معالم الدین واهْله، ایْن قاصم قرآن و حدود آن، کجاست زنده کننده آثار دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوْکه الْمعْتدین، ایْن هادم ابْنیه الشرْک والنفاق، ایْن مبید اهْل شوکت زورگویان، کجاست ویران کننده بناهای شرک و دو رویی، کجاست نابود کننده اهل الْفسوق والْعصْیان والطغْیان، ایْن حاصد فروع الْغی والشقاق، فسق و گناه و طغیان، کجاست آنکه شاخه‌های گمراهی و اختلاف را ببرد، ایْن طامس آثارالزیْغ والْاهْواء، ایْن قاطع حبایل الْکذْب کجاست محو کننده آثار کجروی و هوا و هوسها، کجاست پاره کننده دامهای دروغ والْافْتراء، ایْن مبید الْعتاه والْمرده، ایْن مسْتاْصل اهْل الْعناد و بهتان، کجاست نابود کننده سرکشان و متمردان، کجاست ریشه کن کننده ستیزه جویان والتضْلیل والْالْحاد، ایْن‌معز الْاوْلیاءومذل الْاعْداء، ایْن جامع و گمراهگران و بی‌دینان، کجاست عزت بخش دوستان و خوار کننده دشمنان، کجاست آن عامل وحدت مردم الْکلم علی التقْوی ایْن باب الله الذی منْه یوْتی ایْن وجْه‌الله بر اساس پرهیزکاری، کجاست آن راه وصول به خدا، کجاست آن آیینه خدایی الذی الیْه یتوجه الْاوْلیاء، ایْن السبب الْمتصل بیْن‌الْارْض که بسویش توجه کنند اولیاء، کجاست آن سبب ارتباط میان زمین والسماء، ایْن صاحب یوْم الْفتْح وناشر رایه الْهدی ایْن مولف و آسمان، کجاست آن فرمانروای روز پیروزی و برافرازنده پرچم هدایت، کجاست گرد آورنده شمْل الصلاح والرضا، ایْن الطالب بذحول الْانْبیاء وابْناء شایستگی و رضایت مردم، کجاست خون خواه پیمبران و فرزندان الْانْبیاء، ایْن‌الطالب بدم‌الْمقْتول بکرْبلاء، ایْن الْمنْصور علی پیمبران، کجاست خون خواه کشته کربلا، کجاست آن یاری شده و پیروزمند بر من‌اعْتدی علیْه وافْتری ایْن الْمضْطر الذی یجاب اذا دعا، ایْن کسانی که بر او ستم کردند و دروغ بستند، کجاست آن درمانده‌ای که چون دعا کند به اجابت رسد، کجاست صدْر الْخلایق ذو الْبر والتقْوی ایْن ابْن النبی الْمصْطفی وابْن صدر مخلوقات عالم آن نیکوکار با تقوی، کجاست فرزند پیامبر برگزیده و فرزند علی الْمرْتضی وابْن خدیجه الْغراء، وابْن فاطمه الْکبْری، بابی علی مرتضی و فرزند خدیجه روشن سیما و فرزند فاطمه کبری، پدر انْت وامی ونفْسی لک الْوقاء والْحمی یاابْن الساده الْمقربین، و مادرم بفدایت و خودم بلاگردان و سپر پیش روی تو باشم ای فرزند بزرگان مقرب درگاه حق یاابْن النجباء الْاکْرمین، یاابْن الْهداه الْمهْدیین، یاابْن الْخیره ای فرزند نجیبان گرامی، ای فرزند راهنمایان راه یافته ای فرزند نیکان الْمهذبین، یاابْن الْغطارفه الْانْجبین، یاابْن الْاطایب الْمطهرین، پاکیزه ای فرزند گرامیان برگزیده ای فرزند پاکان پاکیزه یاابْن الْخضارمه الْمنْتجبین، یاابْن الْقماقمه الْاکْرمین، یاابْن ای فرزند جوانمردان پرجود برگزیده ای فرزند دریاهای بخشش و تابان ای فرزند 

الْبدورالْمنیره، یاابْن‌السرج الْمضییه، یاابْن الشهب الثاقبه، یاابْن ماههای نور افشان ای فرزند چراغهای تابان ای فرزند الْانْجم الزاهره، یاابْن السبل الْواضحه، یاابْن الْاعْلام اللایحه، ستارگان فروزان ای فرزند اختران درخشان ای فرزند راههای روشن ای فرزند نشانه‌های آشکار یاابْن الْعلوم الْکامله، یاابْن السنن الْمشْهوره، یاابْن الْمعالم ای فرزند دانشهای کامل ای فرزند آیینهای معروف و مشهور ای فرزند آثار و معالم الْماْثوره، یاابْن‌الْمعْجزات الْموْجوده، یاابْن الدلایل الْمشْهوده، رسیده (از خدا و انبیاء) ای فرزند معجزات موجود ای فرزند دلیلهای آشکار یاابْن الصراط الْمسْتقیم، یاابْن النبا الْعظیم، یاابْن منْ هو فی ای فرزند راه مستقیم ای فرزند آن خبر بسیار بزرگ ای فرزند کسی که در دفتر ام الْکتاب لدی الله علی حکیم، یاابْن الْآیات والْبینات، یاابْن اصلی نزد خداوند «علی» (والا) و فرزانه است ای فرزند آیات و نشانه‌های آشکار ای فرزند الدلایل الظاهرات، یا ابْن الْبراهین الْواضحات الْباهرات، یاابْن دلیلهای هویدا ای فرزند برهانهای نمایان روشن ای فرزند الْحجج الْبالغات، یا ابْن النعم السابغات، یاابْن طه والْمحْکمات، حجتهای رسا ای فرزند نعمتهای شایان و فراوان ای فرزند طه و آیات محکم قرآن یاابْن یس والذاریات، یاابْن الطور والْعادیات، یاابْن منْ دنی ای‌فرزند یس و ذاریات، ای فرزند طور و عادیات، ای فرزند کسی که (در شب معراج) نزدیک شد


فتدلی فکان قاب قوْسیْن اوْ ادْنی دنوا واقْترابا من الْعلی و نزدیک‌تر شد به فاصله دو کمان یا نزدیکتر، در نزدیکی و قرب نسبت به خدای والای الْاعْلی لیْت شعْری ایْن اسْتقرتْ بک النوی بلْ ای ارْض اعلی، ای کاش می‌دانستم در چه جایی منزل گرفته‌ای و چه سرزمین و مکانی تقلک اوْ ثری ا برضْوی اوْ غیْرها امْ ذی طوی عزیز علی انْ تو را بر خود نگهداشته آیا در کوه رضوایی یا غیر آن یا در ذی طوی، گران است بر من که اری الْخلْق ولا تری ولا اسْمع لک حسیسا ولا نجْوی عزیز مردم را ببینم ولی تو دیده نشوی و نشنوم از تو صدا و نه رازی، گران است علی انْ تحیط بک دونی الْبلْوی ولا ینالک منی ضجیج ولا بر من که بی من بر تو تنها بلا احاطه کند، و صدای زاری و شکوه من به شکْوی بنفْسی انْت منْ مغیب لمْ یخْل منا، بنفْسی انْت منْ تو نرسد، جانم به قربانت ای پنهانی که از میان ما بیرون نیستی جانم به قربانت ای دور نازح ما نزح عنا، بنفْسی انْت امْنیه شایق یتمنی منْ موْمن از نظری که از ما دور نیست جانم به قربانت ای آرمان هر مشتاقی که آرزویت کنند از مردان وموْمنه ذکرا فحنا، بنفْسی انْت منْ عقید عز لا یسامی بنفْسی و زنان با ایمانی که به یاد تو ناله از دل کشند جانم به قربانت ای بسته به عزتی که کسی برتو برتری نگیرد جانم انْت منْ اثیل مجْد لا یحاذی بنفْسی انْت منْ تلاد نعم به قربانت ای مجد و شوکت ریشه‌داری که همطراز ندارد و جانم به قربانت ای نعمت دیرینه‌ای که لا تضاهی بنفْسی انْت منْ نصیف شرف لا یساوی الی متی شبیه ندارد جانم به قربانت ای قرین شرف و بزرگواری که برابر ندارد، تا کی احار فیک یا موْلای، والی متی وای خطاب اصف فیک وای سرگردان تو باشم ای مولای من، و تا کی و به چه زبانی وصف تو گویم و نجْوی عزیز علی انْ اجاب دونک واناغی عزیز علی انْ راز دل کنم گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگری جز تو بشنوم و گفتگو کنم، گران است بر من که ابْکیک ویخْذلک الْوری عزیز علی انْ یجْری علیْک دونهمْ ما بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند، گران است بر من که بر تو بگذرد آنچه می‌گذرد نه جری هلْ منْ معین فاطیل معه الْعویل والْبکاء، هلْ منْ جزوع بر دیگران، آیا کمک‌کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم آیا بی‌تابی هست فاساعد جزعه اذا خلا، هلْ قذیتْ عیْن فساعدتْها عیْنی علی که‌چون به خلوت رود درزاری و جزع کمکش کنم آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار الْقذی هلْ الیْک یاابْن احْمد سبیل فتلْقی هلْ یتصل یوْمنا من نیز یاریش دهد، آیا ای پسر احمد بسویت راهی هست تا دیدارت کنم آیا روز جدایی ما به وعده تو پیوست منْک بعده فنحْظی متی نرد مناهلک الرویه فنرْوی متی ننْتقع می‌شود تا بهره مند گردیم؟ کی می‌شود که به سرچشمه‌های پرآبت درآییم و سیراب‌شویم؟ کی می‌شود که سیراب گردیم منْ عذْب مایک فقدْ طال الصدی متی نغادیک ونراوحک از آب وصل توکه تشنگی ما به‌داراز کشید؟ کی می‌شودکه صبح وشام را باتو بسر بریم ودیده روشن‌کنیم؟


فنقر عیْنا، متی ترانا ونراک وقدْ نشرْت لواء النصْر تری اترانا کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم و پرچم نصرتت را برافراشته باشی و مردم آن را مشاهده کنند؟ آیا می‌شود که ببینیم نحف بک وانْت توم الْملا، وقدْ ملاْت الْارْض عدْلا، واذقْت آن روزی که گرداگردت را گرفته و تو رهبر مردم باشی و زمین را پر از عدل و داد کنی و بچشانی اعْداءک هوانا وعقابا، وابرْت الْعتاه وجحده الْحق، وقطعْت به دشمنانت خواری و کیفر را و نابود کنی سرکشان و منکران حق را و بزنی دابر الْمتکبرین، واجْتثثْت اصول الظالمین، ونحْن نقول الْحمْد ریشه گردنکشان را و بر کنی اساس ستمکاران را و ما بگوییم: ستایش لله رب الْعالمین. اللهم انْت کشاف الْکرب والْبلْوی والیْک خاص خدا پروردگار جهانیان است خدایا تویی برطرف کننده گرفتاریها و بلا و از تو اسْتعْدی فعنْدک الْعدْوی وانْت رب الْآخره والْاولی، فاغثْ یا دادرسی و یاری جویم که در نزد تو است دادخواهی و یاری و تویی پروردگار آخرت و دنیا پس فریاد رسی کن ای غیاث الْمسْتغیثین عبیْدک الْمبْتلی و اره سیده یا شدید الْقوی فریادرس درماندگان از بنده خرد گرفتارت، و بنمایان به او آقایش را ای سخت نیرو وازلْ عنْه به الْاسی والْجوی وبردْ غلیله یا منْ علی الْعرْش و زایل کن به دیدار آن حضرت از او اندوه و سوز دلش را و فرو نشان سوز عطشش را ای که بر عرش اسْتوی ومنْ الیْه الرجْعی والْمنْتهی اللهم ونحْن عبیدک استواری و ای که بسوی او است بازگشت و سر منزل هر چیز خدایا و ماییم بندگان تو الشایقون الی ولیک الْمذکر بک وبنبیک، خلقْته لنا عصْمه که شیفته دیدار نماینده‌ات هستیم آنکه مردم را به یاد تو و پیامبرت اندازد و تو او را آفریدی که نگهدار وملاذا، واقمْته لنا قواما ومعاذا، وجعلْته للْموْمنین منا اماما، و پشتیبان ما باشد و برپایش داشتی تا قوام و پناهگاه ما باشد و او را پیشوای مومنین فبلغْه منا تحیه وسلاما، وزدْنا بذلک یا رب اکْراما، واجْعلْ از ما گردانی پس برسان به آن جناب از طرف ما تحیت و سلامی و بیفزا بدینوسیله ای پروردگار ما بر کرامت و مقام ما مسْتقره لنا مسْتقرا ومقاما، واتْممْ نعْمتک بتقْدیمک ایاه امامنا، و جایگاه او را جایگاه و اقامتگاه ما قرار ده و کامل کن نعمتت را بر ما به مقدم داشتن آن بزرگوار را در پیش روی ما حتی توردنا جنانک ومرافقه الشهداء منْ خلصایک. اللهم تا ما را به بهشتهای تو درآورد و به رفاقت (و هم نشینی) شهیدان از بندگان خالصت برساند خدایا صل علی محمد وآل محمد، وصل علی محمد جده درود فرست بر محمد و آل محمد و درود فرست بر محمد جد بزرگوار او ورسولک السید الْاکْبر، وعلی ابیه السید الْاصْغر، وجدته و رسول تو آن آقای بزرگ و بر علی پدر بزرگوارش آن آقای کوچکتر و بر جده‌اش الصدیقه الْکبْری فاطمه بنْت محمد، وعلی من اصْطفیْت صدیقه کبری فاطمه دختر محمد که درود خدا بر او وآلش باد و به برگزیدگان نیک رفتار منْ‌آبایه‌الْبرره، وعلیْه افْضل واکْمل واتم وادْوم واکْبر واوْفر ما از پدران آن حضرت و برخود آن جناب فزونترین و کاملترین وتمامترین و مدام‌ترین وبزرگترین و فراوانترین صلیْت علی احد منْ اصْفیایک وخیرتک منْ خلْقک، وصل درودی که بفرستی بر یکی از برگزیدگان و نیکان از خلق خود و درود فرست بر آن جناب علیْه صلوه لا غایه لعددها، ولا نهایه لمددها، ولا نفاد لامدها، درودی که شماره‌اش بی حد و مدتش بی نهایت و تمام نشدنی باشد اللهم واقمْ به الْحق، وادْحضْ به الْباطل، وادلْ به خدایا حق را بوسیله آن حضرت برپا دار و باطل را بدو نابود گردان و دوستانت را بوسیله‌اش اوْلیاءک، واذْللْ به اعْداءک، وصل اللهم بیْنناوبینه وصْله تودی به دولت رسان ودشمنانت رابدست او خوارگردان و پیوند کن خدایا میان ما و او را به پیوندی که برساند ما را الی مرافقه سلفه، واجْعلْنا ممنْ یاْخذ بحجْزتهمْ، ویمْکث فی به رفاقت پدران گذشته او و بگردان ما را از کسانی‌که دامن آنها را بگیرند و در سایه لطف ظلهمْ، واعنا علی تاْدیه حقوقه الیْه، والْاجْتهاد فی طاعته، آنها بایستند و کمکمان کن بر ادای حقوق آن حضرت و سعی و کوشش در فرمانبرداریش واجْتناب معْصیته، وامْننْ علیْنا برضاه، وهبْ لنا راْفته ورحْمته و دوری از نافرمانیش و منت نه بر ما به خوشنودیش و ببخش بر ما رافت و مهربانی ودعاءه وخیْره، ما ننال به سعه منْ رحْمتک، وفوْزا عنْدک، و دعا و خیر آن حضرت را بدان حد که برسیم بدانوسیله به رحمت وسیع تو و به کامیابی از نزد تو واجْعلْ صلاتنا به مقْبوله، وذنوبنا به مغْفوره، ودعاءنا به و بگردان نمازهای ما را بوسیله او پذیرفته و گناهانمان را آمرزیده و دعاهایمان را مسْتجابا، واجْعلْ ارْزاقنا به مبْسوطه، وهمومنا به مکْفیه، مستجاب شده و قرار ده روزیهای ما را بدان حضرت گسترده و اندوههای ما را بوسیله‌اش برطرف شده وحوایجنا به مقْضیه، واقْبلْ الیْنا بوجْهک الْکریم، واقْبلْ تقربنا و حاجتهایمان را روا شده و رو کن بسوی ما (پروردگارا) بدان روی بزرگوارت و بپذیر تقرب‌جویی الیْک، وانْظرْ الیْنا نظْره رحیمه، نسْتکْمل بها الْکرامه عنْدک، ثم ما را بدرگاهت و بنگر بسوی ما به نگاهی مهربانانه تا بدانوسیله بتوانیم مقام خود را در پیش تو به کمال رسانیم و دیگر لا تصْرفْها عنا بجودک، واسْقنا منْ حوْض جده صلی الله علیْه آن مقام را از ما بازنگردان به جود خودت و سیرابمان کن از حوض جدش- که درود خدا بر او وآله بکاْسه وبیده، ریا رویا هنییا سایغا لا ظما بعْده، یا ارْحم و آلش باد- از جام او و بدست آن جناب و سیر و سیراب و گوارا و خوش که تشنگی پس از آن نباشد ای مهربانترین الراحمین».


مهربانان.»

منابع: 

ادعیه و زیارات مدینه منوره با ترجمه فارسی/ مرکز تحقیقات حج/ص71