واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

کوچه‌های رنگی در تهران (عکس)

محیط زندگی انسان ها تنها به درون خانه ها خلاصه نمی شود و فضاهای شهری اعم از کوچه و خیابان نیز بخش مهمی از محیط زندگی هر شهروندی را شامل می شوند که بخش قابل توجهی از عمر هرکس در چنین فضاهایی سپری می شود. لذا توجه به زیباسازی جداره های شهری به ویژه در مناطق کمتر برخوردار شهر تهران مورد توجه شهرداری تهران قرار گرفته است. کوچه های رنگی در منطقه 16 شهر تهران را ببینید.

فریب دادن زنان در مشهد/ عکس های بدون لباس ناهید دست مرد فامیل چه می کرد؟

ناهید زن جوان وقتی عکس های خصوصی اش را دست ناصر دید تازه متوجه شد ناصر غریبه نیست و یکی از اقوام شان است که قصد داشته زندگی ناهید را به هم بزند.

بخ گزارش رکنا، ناهید زن جوان مثل ابر بهار اشک می‌ریخت او به درستی نمی‌توانست آنچه در ماه‌های اخیر بر او و زندگی‌اش گذشته بود را تشریح کند. او با لقب دادن شیطان به فردی که زندگی‌اش را به‌هم ریخته بود، اقدامات این فرد که مردی بیست‌وهشت‌ساله و همسر خواهرش بود را تشریح کرد. موضوعی که موجب شد تا کارشناسان پلیس فتای خراسان‌رضوی برای دستگیری شیطان دست به کار شوند، پیش از آنکه بتواند زندگی زن‌های بیشتری را به هم بریزد.

زن مشهدی وقتی عکس های بدون لباسش را دست ناصر دید شوکه شد

این پرونده با شکایت زنی جوان در پلیس فتای خراسان‌رضوی آغاز شد. شاکی در اظهارات اولیه‌اش اعلام کرد: از چند هفته پیش مردی در فضای مجازی پیام‌های تهدید آمیزی برایم می‌فرستاد. این فرد ناشناس ادعا می‌کرد که تصاویر خصوصی‌ام را در اختیار دارد. اول او را تحویل نمی‌گرفتم و حتی جوابش را هم نمی‌دادم، اما او شروع کرد به دادن اطلاعات شخصی‌ام، تا جایی که اگر در یک مهمانی زنانه لباس خاصی می‌پوشیدم، بعد مشخص می‌شد که او هم خبر دارد.

کم‌کم چند عکس خصوصی‌ام را برایم فرستاد، عکس‌هایی که فقط خودم داشتم و چشم هیچ نامحرمی به آن‌ها نیفتاده بود. بعد درخواست‌های بی‌شرمانه‌ای را مطرح کرد که دیگر تحمل نکردم و برای شکایت به پلیس فتا آمدم.

کارشناسان پلیس فتا پس از تشکیل پرونده در این زمینه تحقیقات جامعی را با توجه به سرنخ‌های موجود، در فضای سایبری آغاز کردند. براساس اظهارات شاکی تصاویری که در اختیار فرد ناشناس بود را تنها چند خانم از نزدیکانش دیده بودند و غیر از آن‌ها هیچ‌کسی به عکس‌ها دسترسی نداشته است.

یکی از افرادی که مأموران به او مظنون بودند، دختر عمه شاکی بود. زنی سی‌وشش‌ساله، تحصیل‌کرده و مادر 2فرزند. هرچند شاکی اعلام کرده بود که اصلا به او مشکوک نیست، اما مأموران او را برای پاره‌ای توضیحات به پلیس فتای خراسان‌رضوی فراخواندند.

زن جوان که نمی‌دانست برای چه به پلیس فتا احضار شده است، وقتی با اتهام مزاحمت سایبری روبه‌رو شد، با صدای بلندی شروع به گریه کرد. تا جایی که کارشناسان از او خواستند، خونسردی‌اش را حفظ کند و ماجرای نهفته در پس این اشک‌ها را بازگو کند.

زن جوان با اشاره به اینکه از چند سال قبل یک گروه مرتبط با شعر و ادب را در یکی از شبکه‌های اجتماعی مدیریت می‌کند از ماجرای عجیبی پرده برمی‌دارد.

براساس اظهارات زن جوان مشخص می‌شود که او با توجه به علاقه‌ای که به ادبیات داشته، در دانشگاه هم این رشته را ادامه می‌دهد. مدیریت چندساله یک گروه هیچ مشکلی برای او ایجاد نکرده بود، تا اینکه چندین ماه قبل خواهر او نیز ازدواج می‌کند. حضور یک مرد جوان در فامیل، موجب می‌شود تا مدیر این گروه مجازی، همسر خواهرش را هم به گروه دعوت کند. چند وقت پیش زن جوان در گیرودار زندگی زناشویی‌اش با همسرش دچار اختلافاتی می‌شوند و به اصطلاح با هم دعوا می‌کنند.

بعد از این دلخوری پیش آمده، زن جوان فعالیت فضای مجازی‌اش را بیشتر می‌کند و آخرین پیامی که در گروه شعر و ادبیات می‌گذارد، بدون هیچ قصدی بحث دلخوری و گله از دنیا بوده است. بلافاصله بعد از گذاشتن این مطلب، همسر خواهرش به او پیام می‌دهد و با اعلام اینکه می‌داند بین او و شوهرش شکراب شده است، او را دلداری می‌دهد که هیچ فردی نمی‌تواند فرد مقابلش را به درستی بشناسد و....

این ارتباط ناخواسته ادامه‌دار می‌شود و زن جوان که از همسرش دلخور بوده، سفره دلش را برای داماد جدید خانواده باز می‌کند و کم‌کم ارتباط آن‌ها صمیمی‌تر می‌شود. تا جایی که او چند تصویر خصوصی هم برای مرد جوان می‌فرستد. با گذشت زمان، کم‌کم جنس صحبت‌های مرد جوان تغییر می‌کند و خواسته‌های عجیب و غریب دیگری همچون ارسال عکس‌های خصوصی دیگر زنان فامیل برای او آغاز می‌شود.

اما زن جوان تن به این کار نمی‌دهد و تهدیدهای این فرد شیطان‌صفت هم آغاز می‌شود. زن نیز که زندگی‌اش را بر لبه تیغ می‌دیده تن به خواسته‌های او می‌دهد و تبدیل به نیرویی برای این فرد می‌شود.

زن جوان در ادامه اظهاراتش با اشاره به اینکه نمی‌‌دانسته چه باید بکند و می‌ترسیده زندگی‌اش از هم بپاشد ادامه می‌دهد: من نمی‌توانستم عواطفم را کنترل کنم و قدرت نه گفتن به این شیطان را هم نداشتم. بعد هم که در این گرداب افتادم باز هم نمی‌دانستم این بحران را چطور مدیریت کنم و هر روز بیشتر در آن فرو می‌رفتم. من قصد همکاری نداشتم اما او مدام تهدید می‌کرد که عکس‌هایم را برای شوهرم می‌فرستد و...

با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار کارشناسان پلیس فتا قرار داد، هویت متهم اصلی پرونده شناسایی و این فرد دستگیر شد.

به گفته رئیس پلیس فتای خراسان‌رضوی، از گوشی تلفن همراه متهم که احتمالا دارای مشکلات روانی است، تعداد زیادی عکس خصوصی از زن‌های جوان و فیلم‌های مستهجن به دست آمد که ضمیمه پرونده‌‌اش شد.

سرهنگ جواد جهانشیری با اشاره به اینکه متهم به جرمش اعتراف کرده است، کمبود آموزش‌ مهارت‌های اجتماعی در آموزش و پرورش و سیستم آموزش عالی را یکی از علت‌های اصلی تشکیل چنین پرونده‌هایی دانست.

وی ادامه داد: اگر در سیستم آموزشی کشور، به مهارت‌های اجتماعی افراد توجه شود و فرد بداند چگونه می‌تواند در بحران‌ها وضعیت موجود را مدیریت کند و فریب شیادان را نخورد، قطعا در آینده از تشکیل چنین پرونده‌هایی در فضای مجازی و حقیقی پیشگیری می‌شود.

جهانشیری با اشاره به اینکه همه افراد مسئول عملکرد خود در فضای مجازی هستند و جرائم فضای مجازی و فضای حقیقی تفاوتی با یکدیگر ندارد، بیان کرد: شهروندان توجه داشته باشند که در صورت وقوع هر مشکلی در فضای مجازی می‌توانند از پلیس فتا کمک بگیرند

شرح بخشی از وصایای حکومتی امیرالمومنین(ع)؛

گروه سیاسی-رجانیوز: به مناسبت سالروز ولادت امیرالمومنین امام علی(ع)، سخنرانی استاد حسن رحیم‌پور ازغدی در جمع دانشجویان کرمانشاهی تقدیم مخاطبین می‌گردد.
 
میلاد مبارک امیرالمومنین ، حضرت علی بن ابیطالب ع را تبریک عرض میکنم. ببینیم مولای ما برای امروز ما در افق "دولت اسلامی" و عصر نظام سازی چه فرمایشی دارند. و مردم سالاری دینی را چگونه آموزش میدهند:
 
۱. حضرت امیر (ع) در تعبیر دقیق و معنادار «الِاحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ» ، یکی از شاخصهای فوق العاده مهم حکومت دینی را پیش می‌کشند.
 
در حکومت قرآنی و علوی، معیاری داریم به نام «بجهدک»، یعنی تلاش با تمام ظرفیت برای خدمت به خلق،  نه  خدمات عادی اداری که خب، امضاء کردم برو! این جهد نیست.
 
خودت می‌دانی با امضاء و کارتابل اداری، کار بندگان خدا راه نمی‌افتد، شاید لازم باشد دستش را بگیری با او بروی به اتاق های دیگر، یا زنگ بزنی به مسئولی دیگر، یا بگویی گرچه فردا تعطیل است ولی من با تو می‌آیم تا مشکلت را حل کنیم، میایم خانه طلبکار تو یا بدهکارت.
 
«جُهد» علوی، یعنی آرام نگیرید وقتی مشکل مردم را می‌دانید و می‌توانید حل کنید. 
 
فرمود اگر مدیران حکومتی، کنار مردم دردمند، آرام بخوابند از ما نیستند. خودشان هم اینگونه نبودند. به ایشان می‌گفتند روزها درکار خدمت به مردم و شبها غرق عبادت و اشک هستید.
 
ایشان گاه درحین عبادت بی‌هوش می‌شدند، در نماز شب‌ و دعا ازحال می رفتند. یک وقت، کسی درب خانه حضرت زهرا(س) را زد که علی(ع) میان نخل‌ها افتاده، حضرت فاطمه(س) فرمودند ایشان همینطورند و در معاشقه با خداوند معمولاً ازحال عادی خارج می‌شوند.
 
روزها هم بی وقفه در پی کار و مشکلات مردم بود. ظهر داغ تابستان کوفه که همه در زیرزمین‌ها و سرداب‌ خانه‌ها بودند، مسافری می‌گوید دیدم علی‌بن‌ابیطالب(ع) در آن هوای گرم عرق ریزان در رفت وآمد است. گفتم آقا چه شده؟ فرمودند: می‌روم و می‌آیم، نکند کودک یتیمی، برده‌ای، اسیری، غریبی در کوچه‌ها مانده که دستش به من نمی‌رسد، پارتی ندارد، به کسی وصل نیست، نکند کودک گرسنه‌ای در کوچه و خیابان تنها مانده باشد، گریه کند.
 
این علی (ع) است. گفتند شما  شب‌ها درسجده های طولانی، داد عشق می‌زنید و در عبادت، خودکشی می‌کنید، روزها در خدمت به مردم خودکشی می‌کنید، این چند ساعتی هم که برای خواب‌ است باز بی‌تابید چرا؟ 
 
علی(ع) فرمود: به خدا سوگند، همین که به ذهنم خطور می‌کند که نکند آن سوی سرزمین اسلام، خانواده‌ای از گرسنگی خوابش نبرد و یک قرص نان ندارد، چگونه بخوابم؟
 
می‌دانید؛ حکومت علی(ع) بزرگترین حکومت جهان بود، از مرزهای هند و آسیای میانه تا شمال آفریقا، ابرقدرت جهان بود، گمان نکنید چند شهر بوده است. به مأمورین چنین حکومت جهانی می‌فرمایند: «الِاحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ». با تمام ظرفیت در خدمت خلق باشید. «رعیت» یعنی کسانی که باید حقوق‌شان رعایت بشود، از خانواده رعایت است. کوشش خالصانه برای راه‌اندازی کار مردم.
 
۲.  « إِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ ». به مدیرانشان می‌فرمایند:
می‌دانی از خدمت به خلق چه به دست می‌آوری؟ می‌دانی وقتی مشکل مردم را حل می‌کنی چه به دست می‌آوری؟ بیش از آنچه از تو به مردم می‌رسد، از مردم به تو می‌رسد.
 
دوستان، بعدها اگر کاره‌ای شوید از این وسوسه‌ها زیاد است که آقا این مردم اصلاً قدر مرا نمی‌دانند!
 
یکی تنها چند ساعتی در تشکیلات اداری حاکمیت وقت می‌گذارد و هیچ غلطی هم نمی‌کند و آن وسط، کار شخصی اش را هم  با امکانات بیت‌المال می‌کند با یکی دیگرکه  کارت ورود و خروج ندارد و ۱۸ ساعت در روز مشغول خدمت بی سر و صدا به مردم یا اندیشیدن به چگونگی حل مشکلات مردم است، خب چرا چنین کنم وچنان نکنم 
 
وقتی من و او پیش مردم، مساوی‌ دیده می‌شویم و مردم، فرق این دو را نمی‌فهمند و اگر بفهمند محل نمی‌گذارند و برایشان مساوی است،  و آخرالامر هم  این یکی، با دلقک‌بازی  رأی میاورد، چرا برای مردم فداکاری کنم؟ از این پس، مردم را فدای خودم می‌کنم، آنها برای من فداکاری کنند! خیلی چیزها ازجمله جوانی ام رابرای مردم از دست بدهم، چه به دست می‌آورم؟ - دقت کنید ، حضرت امیر(ع) می‌گویند آنچه در قبال خدمت به مردم به دست می‌آورید خیلی بیش از آن چیزی است که مردم از قبل خدمات شما به دست می‌آورند، یعنی تویی که سود کردی، این منطق دیگری است.
 
دو منطق است، یکی میگوید هرچه بیشتر از مردم سواری بگیری و کمترکار کنی، بیشتر سود بردی. یک منطق هم اینکه هرچه بیشتر به نفع مردم کار کنی( اما برای خدا )، بیشتر سود برده‌ای، یعنی در قالب کمک به مردم، در واقع به خودت کمک کردی، تو داری رشد می‌کنی، تو داری بهشتی فراخ‌تر و متعالی‌تر به دست می‌آوری، تو داری به خداوند نزدیک‌تر می‌شوی. تو داری آدم‌تر می‌شوی.
 
لذا اگر همان مردمی که به آنان خدمت می‌کنی به تو فحش دهند اگر ناراحت شوی ،خالص نیستی چون معلوم شد به نیت مردم، کار کردی. به مردم خدمت کنید اما نه برای مردم، بلکه برای خدا.
 
برای خدا یعنی چه؟ یعنی برای رشد خودم، یعنی می‌خواهم خودم رشد کنم پس دیگر از مردم طلبی ندارم. این‌ نوع آدم‌ها وقتی به مردم خدمت می‌کنند از کسی طلبکار نمی‌شوند، مغرور نمی‌شوند. حتی اگر مردم این‌ها را نبینند و پس بزنند با خود نمی‌گویند یک دنیا برای مردم کار کردم، با انگشت عسل در دهانشان گذاردم اما گاز می‌گیرند، فحش می‌دهند، برای شان فداکاری می‌کنم به من توهین می‌کنند.
 
امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند اگر طرف حساب تان، خدا باشد ناراحت نمی‌شوید، پشیمان نمی‌شوید، حتی همان لحظه‌ که به شما فحش می‌دهند باز به فکرشان هستید مشکل شان را حل کنید.
 
امام(ره) یک وقتی گفت اگر همین مردمی که می‌گویند درود بر خمینی، فردا بگویند مرگ بر خمینی، برای من مساوی است. در هر دو حال من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و آن خدمت به این مردم است. چه بگویند مرگ، چه درود، من خدمت می‌کنم و اصلاً به این‌ها کاری ندارم که می‌فهمند یا نمی‌فهمند، تشکر می‌کنند یا نمی‌کنند.
 
امیرالمومنین (ع) به مسئولین حکومتی می‌فرمایند مراقب خودتان باشید و با تمام قدرت به مردم خدمت کنید و بدانید هرچه بیشتر خدمت کنید، خودتان بیشتر سود بردید. چیزی که از ناحیه مردم به شما می‌رسد بیش از آن چیزی است که از ناحیه شما به مردم می‌رسد. 
 
همین  نامه پنج سطری برای اصلاح همه مدیریت ها کافیست.  
شاید به ایشان خبر رسیده بوده که این مدیر مقداری سست و بی‌انگیزه شده که مثلاً اینهمه کار می‌کنیم، در عوض به ما تهمت می‌زنند، یا شاید در ذهنش گذشته که خیلی دقت و تلاش صددرصدی هم نکردیم، نکردیم و پای اصول هم خیلی نایستادیم، نایستادیم، مهم نیست. این، جواب آن است.
 
۳. نمونه دیگر در فرمان امام (ع) به شهید کبیر، مالک اشتر است. حکومت اسلامی در مصر و شمال آفریقا تشکیل شده و بسیاری از مردم آفریقا هنوز مسلمان نبودند.
 
حضرت امیر(ع) آموزش می‌دهند که چگونه با مسلمان و غیرمسلمان رفتار کنید. حقوق غیر مسلمانان را بدقت رعایت کنید، به سنتهای درست و شخصیتهای مثبت شان احترام بگذارید. چنین نیست که همه اصول‌شان و هرچه آن‌جا بوده غلط  و صفر تا صدشان همه، باطل بوده است! خیر و خوبی هایی در هر جامعه‌ هست که باید تایید و تثبیت شود و نادرستی هایش نفی و اصلاح شود.
 
مگر تا قبل از انقلاب ۵۷، همه چیز صد در صد خراب بوده و بعد از ۵۷ ناگهان همه چیز صد در صد درست شده ؟  شاید مثلاً ۷۰ درصد سیستم خراب بوده، بعد هم بسیاری اصلاح شده و بسیاری باید اصلاح شود. ضمن این که وقتی درست شده، دوباره ممکن است خراب شود و باید مراقب باشیم. مگر چیزی برای همیشه خراب یا برای همیشه درست می‌ماند؟
 
حضرت امیر(ع) به مالک فرمودند در تاریخ مصر و شمال آفریقا، سنت ها،  ارزش‌ها و گذشته ای است که گرچه سراسر درست نبوده اما سراسر  فساد و ظلم هم نبوده است؛ همه چیز را یک جا نفی نکن، سنت های خوبی اگر دارند، ادامه بده و تأیید کن، خرابی ها را اصلاح کن ، اما به طور مطلق با همه چیز درنیفت.
 
۴. در رأس فرمان مالک فرمودند: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» این فرمان بنده خدا علی امیرالمؤمنین است. این نیز درس دیگری برای حاکمان و دولتمردان است که دائم برای خود، لقب‌تراشی(لقب‌های حکومتی، لقب‌های معنوی،) می‌کنند.
 
علی (ع) یک لقب دارد «عبدالله». در فرمان‌های حکومتی‌ نمی‌فرماید بزرگ‌ ارتشداران! امپراطور جهان، شاه شاه شاهان و....
 
یک کلمه: «عَبْدُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» بنده خدا علی پسر ابوطالب به کارگزاران حکومت اسلامی چنین فرمان می‌دهد. فرمانده مؤمنین هست، اما شکوه مادی برای خود تعریف نفرمود.
 
۵. بنظر شما تعبیر «فِی عَهْدِهِ إِلَیهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ» در این فرمان که چکیده ای از فلسفه سیاسی اسلام و منبعی غنی برای فقه سیاسی شیعه است، تاکید بر چیست؟
 
سخن از عهد و تعهداست. این یک میثاق است. یک مسئولیت و یک قدرت مشروط است. حاکمیت و ولایت مصر را که به مالک می‌سپارند از امانت خدا و امانت مردم می‌گویند.
 
۶. درنهج البلاغه، حاکمان باید مطیع محض حق و عدالت، و با تقوی‌تر و پاک‌تر از دیگران باشند. «اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ،».
 
حق دیکتاتوری ندارند. ازهرنوع سوء استفاده، بلکه هراستفاده غیرمردمی، ممنوع هستند. فرمان اول به مسئولین حکومتی،‌ کل مدیران حکومتی در سه قوه، این است: باتقوا باشید، بیش و پیش از این که بخواهید مردم را با تقوا کنید. شما باید از بقیه آدم‌تر باشید، خودتان آدم باشید، نمی‌توانید آدم نباشید و بخواهید بقیه را آدم کنید. خودتان در مناسبات اقتصادی و سبک زندگی چقدر آدم هستید؟
 
فرمان اول امیرالمؤمنین(ع) به حاکم  آفریقا که البته بین راه ترور شیمیایی و مسموم شد، مالک به مصر نرسیده، شهید شد ولی این یک سند افتخار و مبنایی فرا تاریخی و جهانی برای فلسفه سیاست و علوم سیاسی تا ابد است که قدر آن هنوزهم درست دانسته نشده گرچه بخشی از آن در سازمان ملل هم نصب شد.
 
در رأس همه فرمان‌ها به هر که در کار حکومت است، فرمان تقوی‌ است. تقوی‌الله یعنی خدا محوری، که تصمیم‌گیری‌های حاکمیتی باید تماماً وظیفه گرا باشد. تقوی، ضد دیکتاتوری است. تقوی، مانع مفاسد اقتصادی است، تقوی، بارشوه و اختلاس و رانت نمی‌سازد، با تبعیض و تحقیر مردم، ناسازگاراست.
 
 «ایثارِ طاعَتِهِ»، یعنی هر تصمیمی می‌گیرید ببینید خدا چه گفته، وخدا از حق الناس و عدالت گفته است(ان الله یامربالعدل والاحسان ). خداوند به عدالت و احسان به مردم فرمان می‌دهد. پس کار دیگری حق ندارید، باید همان را برگزینید. ایثار، یعنی ترجیح. فلانی ایثار کرد، یعنی دیگران را بر خود، ترجیح داد. استئثار، عکس ایثار و به معنی خود ترجیحی است.  یعنی اول من بخورم بعد بقیه! اما ایثار؛ یعنی بگذار بقیه بخورند بعد من.
 
حضرت امیر(ع) یک تفاوت‌ میان حاکم مسلمان و حاکم فاسد را همین ایثار و استئثار می‌دانند.
 
حاکم مؤمن درحکومت اسلامی می‌گوید ابتدا مردم بخورند سپس من؛ اما مدیر فاسد می‌گوید اول من بخورم، بیشتر هم بخورم اگر چیزی ماند بعد بقیه بخورند!
 
امیرالمومنین (ع) این را یک مرز واضح میان مدیریت اسلامی و غیر اسلامی می‌دانند.
 
۷.« اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ»؛ فرمان بعدی آن است که خود را بشکن. خودت را بشکن، گمان نکن مرکز عالم هستی! اگر امضایت در جان و مال و آبروی مردم اثر دارد، این یک غنیمت است یا مسئولیت؟ از مردم بالاترید؟ مهمترید؟ خیر، بلکه درخطر بزرگتری واقع شدید.
 
نقل کردند مسئول دادگستری شهرستانی گفته ما در حد خداییم، یک وجب پایین‌تر! درخبرگزاریها خواندم. اگر چنین چیزی گفته، این لامذهبی است. همان طاغوت است. حاکمان حکومت اسلامی باید از همه بنده‌تر و متواضع‌تر باشند، دستور حکومتی بجای خود، اما متواضع و مودب باش. دستورحکومتی، دستور متکبّرانه نیست، برای حل مشکلات مردم است. امضای او مؤثر است، آری اما « یَکْسِرَ نفسه "، خود را بشکن، متواضع و مؤدب باش، در محضر خدا و در مناسبات با مردم.
 
«عِنْدَ الشَّهَواتِ»، بویژه آنگاه که اشتهایتان بیدار می‌شود؛ شهوت یعنی همه تمایلات و خواسته ها. و  تنها شهوت جنسی نیست. شهوت پول، شهوت مقام، شهوت قدرت و شهرت.
 
۸.  اتقواالله:  فرمودند دستور خدا این است: خدامحور باشید؛ هر چه می‌کنید ومیگویید در محضر خدائید. «تقوی‌الله» چگونه؟
«اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ» هر گاه میل به چیزی بجز وظیفه خودکردید ، طمع کردید، میخواهید زور بگویید و داریدآماده خیانت میشوید ،خودتان را بشکنید و دیکتاتور درون خود را سرکوب کنید.
 
۹. « یَزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ». کلمات علی (ع) به مروارید می‌ماند. «فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ». فرمودند: مواظب باشید که نفس تان، رَم نکند، چهره دوم تان رخ ننماید.
 
رئیس شده اید، پول، قدرت و ریاست، شما را وحشی نکند. مراقب نفس خود باشید که نفس شما، هر که و هر جا هستید، بسیار خطرناک است و شما را به لب پرتگاه می‌کشاند.
 
اهمیت را همه جا به خداوند دهید. به خودتان خوشبین نباشید. توجیه گر تصمیمات خود نباشید. نفس شما همواره به بدی فرمان می‌دهد و این یک واقعیت است، نه یک تلقین.
 
می‌فرماید: ای آنانکه به قدرت می رسند،  درون همه شما نیرویی فرمان به خوبی می‌دهد، اما در برابر فطرت و وجدان الهی شما، یک نیروی وحشی نیز در شماست که دائماً فرمان به بدی و خیانت می‌دهد و اگر با این غریزه توجیه گر و حدنشناس، مبارزه نکنید، تبدیل به موجودی نابودگر خواهید شد. فرمان غریزه برای حیوان، بد نیست اما برای انسان، بد است. یک سقوط تلقی می‌شود.
 
 قرآن به صراحت می‌فرماید جز آنجا که خداوند رحم فرماید، همه گرفتار یک حیوانیت خطرناک می‌شویم.
 
به حاکمان و مسئولان فرمان داد که خود را کنترل کنید. ای شما که در قدرت هستید، ده بار بیش از مردم عادی، خود را مدیریت کنید. 
 
۱۰. «اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ»: امیرالمومنین (ع) حکم شریعت سیاسی قرآن را بیان فرمود که دیکتاتوری و خشونت را مهار کنید. مواظب باشید با زبان خشن با مردم حرف نزنید، گردن کلفتی نکنید،  گردن های کلفت، حق حاکمیت نمی‌آورد. در حکومت برای مردم قلدری نکنید. برای دشمنان محکم، قوی و شدید باشید، اما برای مردم تان متواضع و مؤدب باشید.
 
«اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ»، مالک خودتان باشید، بر خود مسلط باشید. خود خواهی و خود محوری، شما را به توهم‌ می‌اندازد. حال که امضای تو، منشأ اثر است و به بقیه دستور می‌دهی، کم‌کم خوش‌خوشانت می‌شود و باورت می‌آید که از بقیه بهتر و مهم‌تری، تو آدمی و بقیه نیستند.
 
خطر جوشش خشم و واکنش عصبانی مدیران کشور درسه قوه، یعنی کسانی مثل بنده که نمی‌توانند خود را کنترل کنند و عصبی‌مزاجی هستند نباید با مردم سر و کار داشته باشند. نپذیرم، و یا خود را اصلاح کنم بعد بپذیرم.
 
فرمودند در حکومت اسلامی، مسئولین، مدیران، کارگزاران حکومت باید با مردم مؤدب و متواضع باشند و با لبخند و صبر و تحمل‌ زیاد مواجه شوند، حتی اگر طرف عصبانی می‌شود و توهین می‌کند، او نباید عصبانی شود.
 
«حَمِیَّةَ أنفِکَ»، یعنی عدم مدیریت خشم و خشونت در کشورداری. فرمودند در حکومت دینی با مردم خشن گفتن نداریم، مگربا مجرم و با توطئه!  که آن هم باز حساب و کتاب دارد.
 
«و سَطوَةَ یَدِکَ وَ غَربَ لِسانِکَ». تک تک این‌ها مشخصاً اشاره دارد به حفظ حریم مردم به ویژه ضعیفان.
 
مراقب دست تان باشید. طرف، کارش راه نیفتاده، به شما توهین می‌کند، تهمت می‌زند ولی شما تحمل کنید و واکنش تند نشان ندهید. البته از این طرف هم گاهی ارباب رجوع را به طرف رشوه دادن، هل می‌دهند.
 
فرمان علی (ع) این است: خشونت در چهره تان آشکار نشود، خشونت دستی و فیزیکی، ممنوع است (سطوه یدک)، توی گوش او بزنی یا دستور بدهی با او برخورد کنند. بد دهنی و اهانت وفحش به مردم، ممنوع، « غرب لسانک».
 
فرمودند اگر نمی‌توانی، نباید مسئولیت اجرایی داشته باشی. اگر دست و زبان و نگاه‌تان را نمی‌توانید کنترل کنید و عصبانی می‌شوید، یا انتقام شخصی می‌گیرید، این‌ خط قرمز است.
 
«احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ»  هیچ واکنشی در لحظه‌ای که عصبانی می‌شوید حق ندارید نشان دهید.
 
باید سکوت کنید تا خشم‌تان فرو بنشیند «حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ» خشم باید آرام بگیرد، در عصبانیت شدید نه حرف بزنید، نه نگاه تند کنید، نه از دستتان استفاده کنید، بلند شو بیرون برو و سرت را پایین بینداز و هیچ نگو، سکوت کن، حتی اگر دارند توهین می‌کنند و تهمت می‌زنند.
 
این بخشنامه حکومتی علی بن ابیطالب (ع) است. رفتار خشن و ادبیات خشن با مردم در حکومت دینی نداشته باشید.
 
«فَتَملِکَ الاختِیارَ» مالک اختیار خودت که شدی، وقتی دوباره خودت را توانستی کنترل کنی و حساب شده واکنش نشان دهی، آن وقت بیا بنشین و جواب بده. تو با آرامش و لبخند بگو نه عزیزم این‌گونه نیست. 
 
البته خودم الان هرچه این حرف‌ها را می‌زنم عصبانی‌ ترمی‌شوم. ولی نقل فرمایش ایشان است. 
 
من که می‌گویم مگر می‌شود؟ خب،  امیرالمؤمنین(ع) اینگونه بود.
 
فرمود وقتی قدرت دست‌تان است باید بیشتر متواضع باشید، خود را از این وضعیت پاسداری و حراست کنید تا کنش یا واکنشی توأم با خشم و توهین به مردم نداشته باشید و اگر به هر دلیلی ناراحت بودید مراقب دست و زبان و امضاهایتان و سوءاستفاده‌ از قانون یا امکانات حکومتی و دولتی و قضایی علیه کسی یا کسانی بخاطر مسائل شخصی یا جناحی یا قومی و... باشید. «تَأخِیرِ السَّطوَةِ» بقدری خود را کنترل کن تا خشم تو بنشیند و بر خودت مسلط شوی. اما و هزار اما...
 
۱۱. «لَن تُحکِمَ ذلکَ مِن نفسِکَ». این هم یک انسان شناسی واقع بینانه دیگر، که نمی‌توانی این وضعیت روحی و قدرت اخلاقی و روحی را در خود نهادینه کنی. «حتَّى تُکثِرَ هُمُومَکَ» مگر این که زیاد به یاد آخرت و غصه‌های قیامت باشی.
 
اگر به فکر قیامت نباشی این خودداری وتحمل، کاری نشدنی است. چون تو خدمت می‌کنی، به تو تهمت می‌زنند! مشکل مردم را حل می‌کنی، به تو اهانت می‌شود! خیلی سخت است، خود را کنترل کنی، اما اگر به یاد قیامت باشی، خواهی دید تحمل حماقت آدم‌های احمق و بی‌ادب و فرصت طلب هم آسان می‌شود.
 
قدرت تحمل تو بالا می‌رود. «بِذِکرِ المَعادِ إلى رَبِّکَ» به این فکر کن که به محضر خداوند خواهی رفت و نزد او بازخواهی گشت. آن وقت تحمل مردم و مشکلات‌شان آسان می‌شود.
 
چنانچه تحمل همه مشکلات برای قیامت باوران، آسان میشود گرچه برای ما سخت است.
 
خانم شهید همت یک وقتی در تلویزیون داشت خاطره ایشان را می‌گفت، گفت که-  الآن شک کردم که شهید همت بوده یا شهید باکری- گفت او از منطقه آمد، از بس گِل و خاک بود با لباس‌هایش رفت زیر دوش که گِل می‌آمد، آن شب ما مهمان داشتیم، مثلاً فردایش هم باید به منطقه می‌رفت. مهمان آمده بود و در خانه چیزی نداشتیم. مقداری نان خشک آورد سر سفره با آب، گفت همین که هست، اگر واقعاً گرسنه‌تان باشد همین‌ها را می‌خورید، اگر نخورید معلوم می‌شود که گرسنه نیستید!
 
گفتم دو طبقه پایین‌تر یک غذا و کنسرو هست. گفت این‌ها برای ما نیست، برای رزمنده‌هاست. می‌توانست صد توجیه بیاورد اما نیاورد. ایمان به خدا و آخرت، همه چیز را اصلاح می‌کند. و البته نه ایمان صوری و لفظی امثال بنده.

کالایی شدن معنا در زندگی روزمرۀ ایرانی

اکنون در دوران پسانخبه گرا، با سوشیال مدیا هر فرد معمولی هم می‌تواند به معنای زندگی دیگران جهت بدهد و نمونه‌اش را در شاخ‌های اینستاگرام و اینفلوئنسرها می‌بینید.

 این روزها بسیاری از ما دو تصویر از زندگی داریم: زندگی واقعی و زندگی مجازی در رسانه‌های اجتماعی. گاهی حتی این مرزبندی هم نامرئی می‌شود و در واقع مرز این دو از بین می‌رود. نکته‌ی مهم اما، ارایه‌ی تصویری روشن از جامعه ایرانی به واسطه رصد صفحات اینستاگرام است. اگر نگوییم تمام جامعه، دست کم می‌توان گفت سلایق و علایق بخش بزرگی از جامعه ایرانی از طریق همین صفحات مجازی قابل تشخیص و شناسایی است.

فردین علیخواه جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در سال‌های اخیر تحقیقات زیادی درباره رسانه‌های اجتماعی انجام داده است.  این جامعه‌شناس در آخرین سخنرانی خود که به دعوت انجمن علمی جامعه شناسی دانشگاه شیراز برگزار شد در مورد کالایی شدن معنا در زندگی روزمره ایرانی صحبت کرد. گزارش مکتوب این سخنرانی را که مریم صابری در "مرور" منتشر کرده در ادامه می خوانید.

علیخواه در این سخنرانی تلاش کرده تا پدیده معنای زندگی را در متن زندگی مجازی کاربران ببیند؛ همان بحثی که همچنان برای او یک پژوهشِ در انجام و تمام نشده محسوب می‌شود.

علیخواه صحبت‌های خود را اینگونه شروع کرد:معنای زندگی همواره گم‌گشته‌ی انسان بوده است و بشر از ابتدا به دنبال یافتن تفسیر یا معنایی از زندگی بوده است. ظهور پیامبران و مصلحان اجتماعی و فلاسفه پاسخی به این نیاز همیشگی بشر بود.این پژوهشگر توضیح داد: در کل معنابخشی به پدیده‌های پیرامون و جهان اطراف یکی از دغدغه‌های مهم بشر به شمار می‌آمده است.

علیخواه سپس با این ایده که معنای زندگی را به عنوان پدیده اجتماعی می‌بیند ادامه داد که دلیل ملاحظه معنای زندگی به عنوان یک پدیده اجتماعی ارتباط و اتصال آن با تحولات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی و به ویژه فناوری است.

به گفته او در واقع معنای زندگی تحت تاثیر تغییرات و تحولات جامعه دچار فراز و نشیب می‌شود و معانی مختلفی به واسطه تغییرات می‌آیند و می‌روند. شاهد مثال این جامعه‌شناس پیشرفت بشر در مهندسی ژنتیک بود که موجب تغییر در معنای زندگی شده یا فروپاشی بلوک شرق، برداشت درباره جهان را دچار تغییر می‌سازد.

سه نوع جامعه در کتابِ «انبوه تنها»

علیخواه سپس با ارجاع به کتاب «انبوه تنها» نوشته دیوید رایزمن در مورد سه تیپ فرهنگی یا سه نوع جامعه صحبت کرد.او توضیح داد: رایزمن جامعه نخست را سنت –راهبر معرفی کرده و ویژگی اصلی این جامعه را «موجود‌خواری» می‌داند به معنی آنچه در دسترس و حاضر است. در این جامعه پاسخ پرسش‌ها آماده و موجود است. یعنی اگر در مورد معنای زندگی چالش و پرسشی به دست می‌آید یک عضو جامعه از نسل پیشین «موجود خواری» می‌کند. شما دغدغه پاسخ به سوال را ندارید. جوامع سنتی و جوامعی که عموما در آن‌ها ادیان حضور پر رنگی دارند را در این دسته قرار می‌دهد.

این استاد دانشگاه گیلان ادامه می‌دهد: رایزمن جامعه نوع دوم را «خود راهبر» می‌نامد. جامعه‌ای که افراد در آن از درون به خودشان دستور می‌دهند. منظور استقلال شخصی و اعتماد به نفس آدم‌ها است. رایزمن این نوع شکل فرهنگی یا ساختار اجتماعی را مثبت می‌داند.

 و سومین جامعه مورد نظر رایزمن، «دگر راهبر» است که ویژگی اصلی آن تقلید است. در این جامعه شاهد آدم‌هایی هستیم که همواره نگاه به بیرون دارند .علاقمند هستند که دوست داشته شوند و دیگران آن‌ها را دوست بدارند و تلاش می‌کنند تا همواره رضایت دیگران را جذب کنند. رایزمن در این بخش به نقش رسانه اشاره می‌کند.منظور آنکه در واقع  رسانه‌ها می‌آیند و برای فرد خوراک آماده تامین می‌کنند و در نتیجه برای معنابخشی به زندگی به افراد کمک می کنند.

کالایی شدن معنا در زندگی

سلبریتی‌ها به جای کشیش‌ها

علیخواه با اشاره به بحث جامعه شناسان در مورد کاهش نقش دین در سامان دادن به جوامع  ادامه می‌دهد: جامعه شناسان اعتقاد دارند در جامعه مدرن الگو دادن به رفتار بر دوش دین نیست ولی سوالی اصلی‌تر آن است که با کاهش نقش دین، چه عواملی جای آن را می‌گیرد؟ عده‌ای مانند کریس روجک معتقدند این سلبریتی‌ها هستند که جای کشیش‌ها را گرفتند.

این استاد دانشگاه با اشاره به شگردهای افسون‌سازی، سحر و جادو در موسیقی پاپ می‌گوید: مایکل جکسون  وقتی می‌خواست وارد سن شود و برای صدهزار نفر برنامه اجرا کند با تکنیک‌های نورپردازی پیچیده‌ای می‌آمد گویی که از آسمان ظهور می‌کرد یا از اعماق زمین ظاهر می‌شد. یعنی کمپانی‌ها سعی می‌کردند افسون و سحر ایجاد کنند و به گونه‌ای به نظر آید که انگار این سوپراستارها منجی زمین هستند.

این جامعه‌شناس ادامه داد؛ شما حتی در صدا و سیمای ایران هم می‌بینید که وقتی می‌خواهند سلبریتی‌ها را به عنوان مهمان برنامه معرفی کنند و آن‌ها وارد صحنه شوند از دالان‌هایی رمز آلود و پر از مه و نورهای وهم آلود رد می‌کنند و برای همین افرادی مانند روجک می‌گویند که سلبریتی‌ها جای شخصیت‌های دینی نشسته‌اند.

افول روایت‌های جهان‌شمول در قرن بیستم

این عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در ادامه صحبت‌های خود با بیان اینکه قرن ۲۰ شاهد افول فرا روایت‌های جهان‌شمول بود می‌گوید: مکاتب قرن بیستم نظیر اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم با گذشت زمان به تدریج دچار افول شدند. با ورود به قرن بیست و یکم حتی نقش روشنفکران و اندیشه پردازان و فلاسفه نیز کمتر شد و در عوض سلبریتی‌ها و روانشناسان زرد جای آنان نشستند. جالب است که برخی از منتقدان روان‌شناسی زرد مراجعه بیمار و نشستن او در مقابل روانشناسان را بازتولید و تداوم اعتراف افراد نزد کشیش‌ها برای بخشش تعبیر کردند.

علیخواه ادامه می‌دهد: ما در قرن ۲۱ شاهد اتفاقات دیگری هستیم. تغییر و تحول فناوری به ویژه فناوری‌های ارتباطی نیز به میزان زیادی روی معنای زندگی تاثیر گذاشته است.

تفکیک جهان آفلاین از آنلاین سخت شده است

او با بیان اینکه زندگی ما در جهان امروز رسانه‌ای یا Mediated  شده است توضیح می‌دهد: ما به واسطه رسانه، نوع خاصی از زندگی را تجربه می‌کنیم. مفاهیمی مانند عشق، ایثار، اعتماد، خوشحالی،غم، هراس بدون تردید یک وجه «رسانه‌ای شده» هم دارند. به همین دلیل گاهی تفکیک جهان آفلاین از آنلاین سخت می‌شود و مرز آن‌ها باریک و محو می‌شود. زندگی امروزی در بسیاری از زمینه‌ها «رسانه‌ای شده» است و تفکیک آن از حیات رسانه‌ای دشوار شده است.

این استاد دانشگاه می‌گوید: بحث معنای زندگی در رسانه جدید در چند ماه اخیر جزو مشغله های من بود و پژوهش‌ام همچنان در جریان است و در این مدت به چند نتیجه در مورد موضوع معنای زندگی در شبکه اجتماعی و رسانه‌های جدید در جامعه ایرانی رسیده‌ام که با شما در میان می‌گذارم.

او در مورد یافته اول خود می‌گوید: کاربران ایرانی نه به دنبال معنای طولی بلکه به دنبال معنای عرضی و موقعیتی از زندگی هستند. برخلاف قرن بیستم که افراد در خصوص معنای زندگی به دنبال چشم اندازها یا دورنماهای کلان و فراگیر یا به عبارتی جهانشمول بودند و نوعی نگاه و ایمان کانونی وجود داشت در این روزها  از نگاههای بلندنگرانه خبری نیست. گویی برای مثال زندگی ۵۰ بخش یا موقعیت دارد و هر بخش توجیه خاص خودش را نیاز دارد. توجیهاتی که حتی ممکن است با هم در تناقض باشند.

تقلیل نیچه به چند جمله ناب

علیخواه سپس ادامه می‌دهد: دوم آنکه ما با اندیشه‌ها و نظام‌های فکری تکه تکه شده مواجهه هستیم. به عنوان مثال در فضای شبکه‌های اجتماعی ایرانی فردریش نیچه که یک نظام فکری منسجم دارد تکه تکه می‌شود. نیچه به چند جمله ناب تقلیل می‌یابد. البته اگر این جمله‌ها واقعا متعلق به نیچه باشند! درباره سایر متفکران نیز همین اتفاق می‌افتد.

جملات انگیزیشیِ نوکیسه‌های فرهنگی

 او سپس در قسمت سوم یافته‌های خود می‌گوید: بخش زیادی از بار معنابخشی به زندگی بر دوش جملات یک سطری یا دو سطری افتاده است. ما شاهد ظهور افرادی هستیم که در همه موضوعات می‌توانند چند جمله زیبا و انگیزشی بگویند. منظورم آن است که برای افراد معنای زندگی را همین جمله‌ها می‌سازند. جمله‌هایی که عموما از گوگل اخذ شده‌اند. من در جایی از این افراد به عنوان نوکیسه‌های فرهنگی نام بردم.

به دنبال معنای زندگی با سرچ در گوگل

 علیخواه با ارجاع به پیوی ایستاگرام شماری از کاربران ایرانی به یکی دیگر از یافته‌های خود اشاره کرده و می‌گوید: ما در این اینجا شاهد تولید انبوه و مصرف انبوه جمله‌های متصل به معنای زندگی هستیم. تک جمله هایی در قسمت بیو یا پروفایل کاربران که شبیه هم هستند و انگار یک کارخانه آن‌ها را تولید کرده است. مثلا جمله «خودت باش» یکی از آنهاست یا «قضاوت دیگران برایم مهم نیست». متأسفانه در زمانه‌ای هستیم که برای یافتن معنای زندگی و به عبارتی یافتن جملات عمیق برای بیوی اینستاگرام به گوگل مراجعه می‌کنند.

عمر کوتاه جملات زیبا در بیوی اینستاگرام

او ادامه می‌دهد: یافته دیگر آنکه شاهد لذت فوری در معنای زندگی هستم. جملات زیبا در بیو می‌آیند اما چون مکانیزم بازار بر آن‌ها حاکم است (یعنی تولید انبوه و مصرف انبوه) دل زدگی زودهنگام از جمله‌ها ایجاد می‌‌شود. کاربران بلافاصله به دنبال جمله دیگری می‌روند که بیانگر توجیه موقعیت جدید زندگی آنان باشد. در اینجا شما مفهوم کالا وارگی در تولید و مصرف معنای زندگی را می‌بینید.

علیخواه در بخش دیگری از یافته هایش به سراغ نقش «شاخ‌های اینستاگرام» و روان شناسان عامه پسند می‌رود. او می‌گوید: نقش روان‌شناسان عامه پسند و غیر علمی در ساختن معنای زندگی بسیار پررنگ شده است که معمولا هم برای حل یک مشکل اساسی و جدی، نسخه‌های عامه پسندانه فردی می‌پیچند که شاید کمکی هم به حل مساله نمی‌کند مانند «کفش‌هایت را بکن و روی ماسه‌های ساحل راه برو»، «طلوع آفتاب را تماشا کن» و مواردی مانند این.

وقتی قرار است شاخ‌های مجازی و روانشناسان زرد به زندگی معنا دهند

علیخواه با اشاره به جملات انگیزشی پرطرفدار در فضای مجازی ادامه داد: مدام از طرف شاخ‌های مجازی و روانشناسان زرد شاهد جملات انگیزشی غیرواقعی و فانتزی هستیم. مانند فردی که اخیرا در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفته است با جمله‌های ترند شده‌ای نظیر «چطوری جون دل، و ادای حال بدا رو در نیار». معنابخشی به زندگی به دست این افراد افتاده است.

این استاد دانشگاه سپس به تقسیم بندی استفاده کنندگان از جملات خاص و پرمغز در فضای مجازی می‌پردازد و می‌گوید: ما شاهد دو نوع افراد و یا استفاده کننده از این جمله ها هستیم. افرادی که در زندگی سخت و مشقت‌باری دارند معمولا دنبال جملاتی هستند که سختی و مشقت آنان را توجیه کند. و آن‌هایی که از زندگی لذت می‌برند دنبال جملاتی هستند که لذت را معنا بخش کند.

علیخواه در ادامه‌ی این مبحث توضیح داد: به همین دلیل شاهدیم که در سال‌های اخیر در ایران موضوع آشوویتس پررنگ می‌شود و به ناگاه لبخند نوجوانی در یک عکس که در صف اتاق گاز و اتاق مرگ ایستاده است مورد توجه کاربران قرار می‌گیرد. یا در سال‌های اخیر کتاب ویکتور فرانکل هم اهمیت پیدا می‌کند و جملاتش نقل محافل می‌شود تا سختی‌ها توجیه پذیر شود. در مقابل هم کسانی جمله «در لحظه زندگی کن» را بکار می‌گیرند که بازگوکننده تفکر افرادی است که لذت می‌برند.

علیخواه ادامه می‌دهد: به عنوان یک یافته دیگر ما شاهدیم که به تدریج معنا و مصرف به هم گره می‌خورند و این مرهون حضور پررنگ «شاخ‌های اینستاگرام و ایفلوئنسرهایی» است که کار عمده آن‌ها تبلیغات و مارکتینگ است.  اینفلوئنسرها سعی می‌کنند مصرف کردن و «از حال بد به حال خوب رسیدن» درست پس از خرید یک کالا را به فالورهایشان منتقل کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان به یکی دیگر از یافته‌هایش اشاره کرد. اینکه شاهد معنای یکبار مصرف از زندگی هستیم. او می‌گوید: برخلاف قرن بیستم که افراد به نظام فکری پایبند بودند و مدت زمان زیادی با آنها همراهی می‌کردند اما اکنون معناها زود کهنه می‌شوند. برای همین درباره آن‌ها می‌توان معناهای یکبارمصرف را بکار برد.

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود به دو گانه ظاهر و باطن اشاره می‌کند که پست مدرن‌ها درباره آن حرف زده‌اند. او می‌گوید: این روزها ظاهر، مهم‌تر از باطن و محتوا شده است. شما گاهی حتی این رفتار را در مورد ناشرینی که کتاب‌هایی درباره معنای زندگی چاپ می‌کنند هم می بینید یعنی محتوای کتاب در حاشیه است و فضای یا تبلیغ یا عکسی که کتاب در آن قرار گرفته است بسیار جذاب‌تر از خود کتاب است. منظور آنکه خود عکس‌ها بیانگر معنای خاصی از زندگی هستند و کتاب بماند!

زمانی برای پایان معنابخشی زندگی از طرف نخبه‌ها

این جامعه‌شناس در پایان صحبت‌هایش درباره آخرین نکته‌اش می‌گوید: در شرایط فعلی نقش اندیشمندان و روشنفکران بسیار کم شده است و در خصوص معنای زندگی می‌توان گفت که بازی از یکطرف دست روانشناسی عامه‌پسند، شبه علمی و زرد و از طرف دیگر در دست اینفلوئنسر است. برخی با مشاهده این وضع معتقدند که جوامع فعلی در شرایط پسانخبه گرا قرار دارند. یعنی زمان اینکه نخبه‌ها بتوانند به معنای زندگی جهت بدهند تمام شده است. اکنون با سوشیال مدیا هر فرد معمولی هم می‌تواند به معنای زندگی دیگران جهت بدهد و نمونه‌اش را در شاخ‌های اینستاگرام و اینفلوئنسرها می‌بینید.

گزارش مریم صابری/مرور

نوشته ای با موضو ع چگونه آدم بهتری شدن

مطمئناً تا به حال به این فکر کرده اید که آیا برای بهتر بودن، کلیدهایی وجود دارد؟ پاسخ این سوال پیچیده است. با این حال، تلاش برای رسیدن به این هدف، هم برای اطرافیان و هم برای خودتان تأثیر تحول آفرینی به همراه خواهد داشت.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردیبرای اینکه بخواهید فرد بهتری شوید، نباید منتظر تجربه موقعیت های خاص یا دشوار بمانید. شما هر روز، این فرصت را دارید که به عنوان یک شخص رشد کنید و نسخه بهتری از خود شوید.

 مطمئناً تا به حال به این فکر کرده اید که آیا برای بهتر بودن، کلیدهایی وجود دارد؟ پاسخ این سوال پیچیده است. با این حال، تلاش برای رسیدن به این هدف، هم برای اطرافیان و هم برای خودتان تأثیر تحول آفرینی به همراه خواهد داشت.

اکثر مردم علاقه مندند به فرد بهتری تبدیل شوند و حاضرند برای آن به طور منظم تلاش کنند. به هر حال، هر تجربه زندگی، چه مثبت یا منفی، می تواند به ما کمک کند تا به انسانی بهتر تبدیل شویم.

گاهی اوقات، موفق می‌شویم، در حالی که زمان های دیگری هست که شما را به خط اصلی برمی گرداند. با این حال ، همانطور که سورن کی‌یرکگارد می‌گوید، مهم این است که تسلیم نشوید. خواستن آینده ای بهتر از خود شروع می شود.

بهتر بودن

کلیدهای هر روز فردِ بهتری بودن

اگر می خواهید راهکارهایی را برای "هر روز شخص بهتری بودن" یاد بگیرید، به خواندن ادامه دهید. در این درس سه رشته در هم متمرکز شده‌اند: انسان شناسی، فلسفه و روانشناسی؛ برخلاف تصور عمومی، فرد بهتری شدن تنها مربوط به روانشناسی مثبت نیست. در حقیقت، چندین رشته در موضوع تبدیل شدن به یک فرد بهتر دخیل هستند.

از طرف دیگر ، جزئیاتی وجود دارد که باید به خاطر بسپارید. این هدف باید یک آرزوی روزانه باشد. صادقانه بگویم، شما نمی‌توانید این کار را به طور کامل انجام دهید. به احتمال زیاد شما همیشه خود را خطاکار و دارای نقص می بینید و حق با شماست. روزی نخواهد بود که شما متوجه نقصی در درون خود نشوید که باید روی آن کار کرد. در حقیقت، آگاهی از این امر به خودی خود دستاورد مهمی است.

کلیدهای فلسفی فرد بهتری بودن

ارسطو گفت که همه قادر به خوبی و فضیلت هستند. با این حال، باید مهربانی کنید تا عادت شود. در اینجا برخی از کلیدهای فلسفی دستیابی به این هدف ارائه می شود:

 محتاط باشید تدبیر به توانایی انعکاسی مربوط است. این بدان معناست که قبل از تصمیم گیری باید به همه چیز فکر کنید و با دیگران ضمن احترام و قدردانی که شایسته آن هستند، رفتار کنید.

 اعتدال (کنترل عاطفی) داشته باشید ضروری است که تمرین کنید و یاد بگیرید بر واقعیت‌های درونی خود مانند خشم، عصبانیت، خودخواهی یا نیاز به قدرت مسلط شوید تا آنگاه به موجودی نجیب تبدیل شوید.

 عدالت داشته باشید رعایت انصاف در هر کاری، احترام داشتن و تمیز بین درست و غلط برای فرد بهتری بودن ضروری است.

 راسخ باشید هر انسانی باید شهامت دفاع از اعتقادات خود را داشته باشد. تمرین کنید که از اصول و ارزش های خود عدول نکنید ضمن این که به ارزش ها و اصول دیگران احترام می گذارید.

کلیدهای مردم شناسی فرد بهتری بودن

الیور اسکات کاری، انسان شناس دانشگاه آکسفورد و همکار موسسه انسان شناسی شناختی و تکاملی است. او در مطالعه ای که مجله Current Anthropology منتشر کرد به سوالاتی پرداخت که تعیین می کند چگونه فرد بهتری باشید. دکتر کاری این ابعاد را به عنوان قوانین اخلاقی تعریف کرد که در 60 کشور مورد مطالعه قرار گرفته است. بیایید ببینیم آنها چه هستند.

از افرادی که برایتان اهمیت دارند، مراقبت کنید. کلید این کار اتخاذ رفتارهایی است که به نفع آنها باشد و خوشبختی آنها را تضمین کند.

به گروه/خانواده/اقوام/دوستان خود کمک کنید.

یاد بگیرید که لطف ها را دریابید و آنها را جبران کنید.

شجاع باشید و از ایستادن بر سر اصول خود و آنچه به آن اعتقاد دارید نترسید.

به هر کس که باشد احترام بگذارید.

داشته ها و منابع خود را به اشتراک بگذارید.

به دیگران حسادت نکنید؛ روی خودتان متمرکز باشید.

کلیدهای روانشناسی فرد بهتری بودن

داروین به ما آموخت که همه ما با مجموعه ای از منابع به جهان می آییم که به ما کمک می کند، هر یک به طریقی، زنده بمانیم. همانطور که آبراهام مزلو می‌گوید، بقا، پایه و اساس است و "تحقق خود” در راس هرم سلسله مراتب نیازهای فرد قرار دارد.

آبراهام مزلو بسیار به صفات افرادی علاقه‌مند بود که کاملاً با محیط سازگار عمل می‌کنند. به گفته وی، همه افراد، توانایی تحقق بخشیدن به خود را دارند، و انگیزه ذاتی هر یک از ما این است که به بهترین فرد ممکن تبدیل شویم.

ادواردو پونست هم توضیح می دهد که، برخلاف سایر حیوانات، چرخه زندگی به ما امکان می دهد دو هدف متفاوت و در عین حال مرتبط را  تعیین و دنبال کنیم: یکی نگهداری و مراقبت از بدن فرد است و دوم رضایت خاطر داشتن.

چهره هایی مانند آبراهام مزلو و مارتین سلیگمن به روشی جالب، کاربردی و مفید به این موضوع پرداختند. از نظر آنها فرد بهتر بودن به معنای سفر به مناطقی مانند هوش هیجانی و قدردانی است. جایی که ما کارکردهای "خود بودن" را در آن تجربه می‌کنیم. پس برای اینکه در هر شرایطی بهترین تلاش خود را بکنید، باید آرزو داشته باشید که به خود سازی واقعی برسید .

ابعادی که برای رسیدن به این هدف باید روی آنها کار کنید:

 خود شناسی شناختن خود آستانه وجودی و هدف اصلی شما در همه زمان ها است. ارتباط با خودِ اصیل‌تان قطعاً شما را در سفر خودشناسی راهنمایی می کند.

 پذیرش را تمرین کنید چیزی که مطمئناً شما را از رنج نجات خواهد داد، یادگیریِ پذیرفتن مردم است، آنچه که هستند. در نهایت، ما قادر به تغییر واقعیت‌ها نیستیم و تنها می توانیم آنها را  به همان گون که هستند، بپذیریم.

 احساسات خود را کنترل کنید هیچ کس به خاطر آنچه برای شما اتفاق می افتد مقصر نیست. در نهایت، شما مسئول خود هستید و باید مناسب رفتار کنید. این بدان معنی است که شما باید یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید. همچنین باید بتوانید نگرانی های خود را به روشی هوشمندانه پاسخ دهید.

ببخشید، تشکر کنید، و تصدیق کنید یادگیریِ بخشیدن دیگران (و خودتان) امری کلیدی است. همچنین یاد بگیرید که لطف دیگرتان را بشناسید و قدرشناس باشید.

همدل باشید چیزهای کمی مانند چسبِ همدلی، همزیستی اجتماعی را بهبود می بخشد. همدلی با دیگران به شما قدرت می‌دهد و یاریتان می کند تا انسان بهتری باشید.

دلسوز دیگران باشید و به خودتان رحم و شفقت داشته باشید شفقت بُعد مهمی است که باید آن را بخاطر بسپارید. به لطف آن، شما می توانید به دیگران احترام بگذارید و رفتارهای پیشگیرانه ای ایجاد کنید که زندگی اطرافیان شما را بهبود بخشد. به همین ترتیب ، هیچ چیز به اندازه گفتگوی دلسوزانه با خود برای احساس آسودگی مهم نیست.


خلاصه

 واقعاً اهمیتی ندارد که کدام یک از رویکردهای سه گانه را برای استفاده و تمرین روزانۀ بهتر بودن انتخاب می‌کنید، چرا که هر کدام از آنها از ابعاد مشترکی که باید تمرین کنید پشتیبانی می کنند. به یاد داشته باشید که این امر پیچیده تر از آن چیزی است که شما فکر می کنید. اما به هر حال، هر روز جای پیشرفت هست و می توان فرد بهتری شد.


کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@