عصر ایران - خلاصه مطلب این است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! در بقیه زندگی مان، ما چاره ای نداریم جز این که تا می توانیم، خودمان حال خودمان را خوب کنیم. روزگار بی تعارف تر از آن است که هوای ما را داشته باشد.
در مجموعه عصر ایران، سایتی داریم به نام "سواد زندگی" و در سواد زندگی، مطالبی وجود دارد که می تواند حال ما را ولو اندکی، بهتر کند.
در
این روزهای بهاری، گزیده ای از بهترین مطالب سواد زندگی که فکر می کنیم
بیشتر به درد زندگی می خورند و می توانند حال مان را بهتر کنند، در عصر
ایران بازنشر می کنیم.
در این روزگار سیاست زده، این دمنوش ها را با طیب خاطر پذیرا باشید:
جعفر محمدی - دردها
یا لذت ها به طور دائمی با ما نمی مانند؛ مطالعات نشان داده است که شادی
یا غم ناشی از یک اتفاق معمولاً از چند ثانیه تا حداکثر 90 روز در انسان
باقی می ماند (استثناها را نادیده می گیریم).
مثلاً وقتی یک کت قدیمی را
می پوشید و ناگهان متوجه می شوید که انگشتری که گم کرده بودید داخل جیب آن
بوده است، خوشحال می شوید ولی بعد از چند ثانیه یا چند دقیقه همه چیز
برایتان عادی می شود و این گونه نیست که تمام عمر آن خوشحالی را با خود حمل
کنید!
وقتی در رشته مورد علاقه تان در دانشگاه قبول می شوید
خوشحالی تان ممکن است 3 - 2 ماه طول بکشد و بعد از آن، ذهن تان با شرایط
جدید سازگار می شود، گو این که شما از اول آفریده شده بودید برای تحصیل در
آن رشته و دانشگاه و لذا اتفاق عجیبی در این میان وجود ندارد که شما را
مدام شعف زده نگه دارد.
اگر خودروی شما را دزد ببرد، اول شوکه می
شوید، اندوهی بزرگ شما را در بر می گیرد و تا مدتها ناراحت هستید ولی بعد
از چندی، زندگی به حالت عادی برمی گردد، انگار که شما هیچگاه آن خودرو را
نداشتید.
حتی کسی که قطع عضو شده است بعد از مدتی -که البته ممکن است
بیش از 90 روز طول بکشد- به زندگی عادی بر می گردد و همانند دیگران به طور
متعارف زندگی می کند. کسانی که به واسطه یک بیماری دردی مزمن دارند، به جدی
و شوخی از این اصطلاح استفاده می کنند که من دیگر با دردم رفیق شده ام.
علت این عادی شدن، "خاصیت سازگاری مغز"
است. مغز وظیفه دارد شما را در یک خط متعادل حیاتی نگه دارد، بنابر این
مانند فنرهای ماشین که در برابر دست اندازها از خودرو و سرنشینان
مراقبت می کنند، مغز نیز در برابر حوادث خوب و بد می کوشد شما را محافظت
کند.
علت این که چرا مغز می کوشد در برابر حوادث بد سازگاری ایجاد کند، مشخص است: اگر ما در بند حوادث و خاطرات منفی و غمبار بمانیم، زمینگیر و ناتوان می شویم و مغز، این را نمی خواهد.
اما چرا مغز در برابر حوادث خوب نیز ایجاد سازگاری می کند و مثلاً باعث می شود ما بعد از چند روز یا چند هفته از خودروی جدیدمان مثل روزهای اول لذت نبریم؟!
پاسخ این است: انسان موجودی لذت جوست و اگر در یک لذت باقی بماند، دیگر انگیزه ای برای رسیدن به مراتب بالاتر و لذت های دیگر نخواهد داشت. ورزشکاری که وزنه مثلاً 150 کیلویی را می زند و مورد تشویق قرار می گیرد و از این موفقیت و مدال لذت می برد باید بعد از مدتی این وضعیت برایش عادی شود تا برای زدن وزنه های سنگین تر انگیزه داشته باشد.
اقتصاد هم بر روی این ویژگی حساب ویژه ای باز کرده است و بنابراین می کوشد در محصولاتی که ارائه می دهد، آپشن های جدیدی را تعریف کند، مثلاً در گوشی های جدید، امکانات تازه تعبیه می کند تا افرادی که گوشی فعلی برایشان عادی شده، برای کسب لذتی جدید، گوشی جدید بخرند.
نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد که از هر سه بیمار مبتلا به کرونا، یک نفر ۶ ماه پس از بهبودی به یک اختلال عصبی یا روحی مبتلا میشود.
به گزارش روز شنبه ایرنا از خبرگزاری یونایتدپرس، محققان دانشگاه «آکسفورد» در این مطالعه وضعیت سلامتی بیش از ۲۳۶ هزار بیمار مبتلا به کووید-۱۹ را که پس از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰ به این ویروس آلوده شده و از این بیماری جان سالم بدر برده بودند، بازبینی کردند.
آنها متوجه شدند که ۳۴ درصد از این بهبودیافتگان کرونا، طی ۶ ماه به بیماری های عصبی و روانی مبتلا شده بودند. شایع ترین تشخیص، «اضطراب» بود که در ۱۷ درصد از افراد تحت درمان مشاهده شد و به دنبال آن «اختلالات خلقی» در ۱۴ درصد بهبودیافتگان مشاهده شده است.
محققان خاطرنشان کردند: در حالی که اثرات عصبی در بهبودیافتگان کرونا که در بیمارستان بستری شده بودند شدیدتر است، اما این عوارض در میان بیمارانی که به صورت سرپایی مداوا شده بودند نیز، شایع است.
محققان در این مطالعه میزان بروز ۱۴ اختلال عصبی و روانی را در میان این بیماران با بیش از ۱۰۶ هزار فرد مبتلا به آنفلوآنزا و بیش از ۲۳۶ هزار فرد مبتلا به هرنوع عفونت دستگاه تنفسی مقایسه کردند.
داده ها نشان داد که طی گذشت ۶ ماه از ابتلا به کرونا، ۳۴ درصد از بهبودیافتگان کووید-۱۹ به یک اختلال عصبی یا سلامت روانی مبتلا شده بودند. تشخیص ابتلا به اختلالات عصبی یا روانی برای ۱۳ درصد از این افراد، برای اولین بار ثبت شده بود.
علاوه بر اضطراب و افسردگی، در هفت درصد از این افراد، بیماری های روانی با اختلالات سوء مصرف مواد تشخیص داده شده و پنج درصد آنها بی خوابی داشتند. خطر تشخیص بیماری عصبی یا روانی در بیمارانی که به موارد شدید کووید-۱۹ مبتلا شده بودند، بیشتر بود اما با این حال بروز این اختلالات تنها به این افراد محدود نمی شد.
درحالی که ۳۴ درصد از بهبودیافتگان کرونا به این عوارض مبتلا شدند، این درصد در میان بهبودیافتگان کرونا که در بیمارستان بستری شده بودند اندکی بیشتر بالغ بر ۳۸ درصد بود و در میان بهبودیافتگان کرونا که در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بستری بودند، بازهم بیشتر بالغ بر ۴۶ درصد بود.
به همین ترتیب، پنج درصد از بهبودیافتگان کرونا که در بیمارستان بستری شده بودند مبتلا به زوال عقل بودند، این در حالی است که تنها ۲ درصد از کل جمعیت مورد مطالعه این بیماری را داشتند.
در همین حال، محققان پس از در نظر گرفتن سایر عوامل خطرساز از جمله سن، جنسیت، قومیت و وضعیت های سلامتی قبلی، متوجه شدند که در کل خطر تشخیص بیماری های عصبی و سلامت روانی پس از بهبودی از کووید-۱۹ نسبت به بهبودی از آنفلوآنزا ۴۴ درصد بیشتر است و خطر ابتلا به این وضعیت ها پس از بهبودی از کرونا نسبت به بهبودی از سایر عفونت های دستگاه تنفسی ۱۶ درصد بالاتر است.
محققان سوابق این بیماران را با افرادی که در همان بازه زمانی به عفونت دستگاه تنفسی مبتلا شده بودند، مقایسه کردند و متوجه شدند که خطر ابتلا به بیماری های عصبی و روانی در بهبودیافتگان کرونا در مقایسه با افرادی که از آنفلوآنزا بهبود یافته بودند، ۴۴ درصد بیشتر است و این خطر در مقایسه با افرادی که از سایر عفونتهای دستگاه تنفسی بهبودی یافته بودند، ۱۶ درصد بیشتر است.
«ماکسیم تاکت» یک روانپزشک در دانشگاه آکسفورد گفت: نتایج مطالعه ما نشان میدهد که با در نظر گرفته همه عوامل خطر ساز، خطر بروز بیماری های عصبی و اختلالات روانی پس از بهبودی از کرونا نسبت به بهبودی از آنفلوآنزا یا سایر عفونتهای تنفسی بیشتر است.
نتایج این مطالعه در مجله The Lancet منتشر شده است.
سال نو را جور دیگری آغاز کنید، به سراغ کارهای ساده و عقب افتاده بروید، انجامش دهید و شرش را بکنید. تنها در چند دقیقه میتوانید بار فکری یک کار ساده را از دوشتان بردارید و احساسی فوق العاده به خود هدیه دهید.
به گزارش عصر ایران، به گفته و نوشته بسیاری از نویسندگان موفقیت و روانشناسان، کارهای کوچک انجام نشده انرژی روانی زیادی از شما میگیرند و منشاء روحی دارند. در بسیاری از مواقع ترس انجام یک کار یا مواجهه با واکنش یک نفر باعث به تعویق افتادن چند ماهه یک کار چند دقیقهای میشود. به تعویق افتادنی که میتواند در هر لحظه روح شما را آزرده و توان شما را برای انجام کارهای دیگر کاهش دهد.
جالب اینجاست که همه ما کارهای سادهای در زندگی داریم که مرتبا آنها را به تعویق انداخته خود را برای انجام کاری چند دقیقهای ناتوان میبینیم. اما چرا این روند را در بسیاری از مراحل زندگی خود تکرار میکنیم؟
این کارهای کوچک میتوانند ارسال یک ایمیل به همکاری باشد که دوستش ندارید، ثبت یا ایجاد یک تغییر کوچک روی فاکتور یا دیگر مدارک کاغذی و شاید یک تماس با رئیستان که تنها یک یا چند دقیقه طول میکشد.
بی بی سی در گزارش "چرا کوچکترین کارها را به تعویق میاندازیم" به علل و تاثیرات آن بر زندگی افراد پرداخته و برایش راهکار ارائه میدهد.
اگر انجام بسیاری از این کارها تنها 5 دقیقه طول بکشد، احتمالا پس از اتمام کار از خود میپرسید که چرا این کار را قبلا انجام ندادهاید؟ شما وقت خود را با فکر آزار دهنده بودن کارتان تلف کردید و با همین فکر از انجام آن طفره رفتهاید. جای تعجب ندارد که به تعویق انداختن یک کار ساده و چند دقیقهای در زندگیتان، به مرور زمان به معضلی آزار دهنده و بزرگ تبدیل میشود و به منابع و انرژی فیزیکی و روانی بیشتری برای حل و فصل آن نیاز خواهید داشت.
افرادی که به صورت مزمن کارهای ساده را به تعویق میاندازند، در هنگام پذیرش نقشهای برجستهتر زندگی که نیاز به استقلال و تصمیمگیری سریعتری دارد سطح استرس بالا، الگوی خواب نامناسب و چشمانداز شغلی بدتری را تجربه میکنند
کارهای کوچک به شکلی غیرعادی فضای زیادی از ذهن شما را درگیر میکنند. با این حال روشهای سادهای برای برگرداندن این فضا به اندازه واقعیشان وجود دارد. روشهایی که با درک و دیدن ریشههای بزرگ جلوه کردن آنها آغاز میشوند. پس از درک و دیدن ریشههای این اهمال، موضوع رویکرد ما با تغییر واکنشهای احساسی و تمرین خودمهرورزی قالبی جدید مییابد و در این شرایط به آسانی میتوانیم به سمت انجام کارهای کوچک به تعویق افتاده خیز برداریم.
"فوشیا سیروس" استاد روانشناسی دانشگاه "شفیلد" انگلستان در این باره میگوید: اهمال کاری انسانها را در وضعیت پردردسرتری قرار خواهد داد.
وی افزود: اغلب افراد همواره در راه تراشیدن دلایلی برای به تعویق انداختن کارهای سادهاند و مرتب میگویند که چه خوب است که به فلان دلیل کارها به تعویق افتادهاند اما واقعیت این است که هیچ نوع تاخیری برای انجام امور برای هیچ کس خوب یا خوشایند نیست.
افرادی که به صورت مزمن کارهای ساده را به تعویق میاندازند، در هنگام پذیرش نقشهای برجستهتر زندگی که نیاز به استقلال و تصمیمگیری سریعتری دارد سطح استرس بالا، الگوی خواب نامناسب و چشمانداز شغلی بدتری را تجربه میکنند. از نگاه علوم مرتبط به بهداشت روان اهمالکاری با افسردگی و اضطراب مرتبط است. این موضوع میتواند روابطمان را نیز تضعیف کند زیرا با اهمال کاری که نوعی بدقولی نیز محسوب میشود، تعهدات خود با دیگران را میشکنیم.
به گفته استاد روانشناسی دانشگاه شفلید درک اهمالکاری در وظایف و امور بزرگ و سخت، آسان است. این کارهای بزرگ که به زمان، انرژی و تعهد زیادی نیاز دارند، میتوانند ترسناک، دلهرهآور یا تضعیف کننده قوای ذهنی باشند. اما اهمال در کارهای ساده و کوچک نیز میتواند به همان اندازه آزار دهنده و انرژی بَر به شمار آیند.
"سیروس" میگوید: در اصل ما امور سادهای را آگاهانه و هوشمندانه به تعویق میاندازیم که احتمالا احساس شک، ناامنی، ترس یا بیکفایتی را در ما برانگیزند.
وی افزود: این کارها میتوانند به سادگیِ پر کردن اسناد اداری جدید یا تعویض "کارتریج" پرینتری باشد که طرز کار با آن را بلد نیستید یا نوشتن یک ایمیل کاری به همکاری که از جواب یا واکنش او نگران یا هراسان هستید.
____________________________________________________________________________________
استاد روانشناسی دانشگاه شفیلد بریتانیا: ما امور سادهیای را آگاهانه و هوشمندانه به تعویق میاندازیم که احتمالا احساس شک، ناامنی، ترس یا بیکفایتی را در ما برانگیزند.
__________________________________________________________________________________
سیروس در ادامه میگوید: بسیاری معتقدند که که اهمال کاری در این موارد به ضعف مدیریت زمان مربوط میشود اما واقعیت این است که این تعلل و به تعویق انداختنها به مدیریت روحیات و خلق و خوی افراد ارتباط دارد.
او گفت: اهمالکاران و کسانی که کارهای ساده را به تعویق میاندازنند، افرادی تنبل، بیخیال و پشت گوشانداز نیستند. آنها مرتب خود را به خاطر کار ساده نکرده سرزنش میکنند و از تعللهای خود نگرانند. کار نکرده مانند خوره روح آنها را میخورد و انرژی زیادی از آنها میگیرد.
این نگرانی در ذهن آنها نشسته و منبع روانی آنها را تخلیه میکند و توانایی آنها در حل مسئله را کاهش میدهد. این افراد در این مواقع جمله "چه مرگم شده؟" را در ذهن خود تکرار میکنند و مرتب به این موضوع فکر میکنند که چرا توانایی انجام یک کار کوچک را از دست دادهاند. پس از آنکه اهمالکاران قصد انجام یک کار ساده را میکنند، خود را در میان موج عظیمی از احساسات منفی درونی دیده و قدرت مشاهده منطقی نسبت به تواناییهای خود را از دست میدهند. آنها در این شرایط و به دلیل ترس و استرس، خود را برای انجام یک کار ساده چند دقیقهای ناتوان و ضعیف میبینند.
این روانشناس و استاد دانشگاه شفیلد انگستان در این باره میگوید: شما با کمی ترس و عدم اطمینان به یک کار کوچک آن را به یک موضوع بزرگ، بسیار وحشتناک و ترس آور تبدیل کردهاید. در واقع شما از کاه کوهی ساخته و آن را هیولا میکنید.
کارشناسان و روانشناسان می گویند کارهای کوچک را به جای اضافه کردن به لیست امور روزانه سریعتر انجام داده و بر آن سوار شوید/ عکس: Alamy
دلیل دیگر تلنبار شدن کارهای ساده و کوچک این است که معمولا این کارها فاقد مهلتها و ساختارهای امور مهم و بزرگ هستند. شما میتوانید به راحتی این کارها را در هر موقع روز انجام دهید. به همین دلیل داشتن واکنشهای اجتنابی در باره این کارها سادهتر از اجتناب از انجام کارهای بزرگی است که تکمیل آن زمان زیادتری میطلبد.
چگونه خود را آماده کاری کنیم که از آن وحشت داریم؟
"تیموتی پیکل" استاد روانشناسی دانشگاه "کارلتون" و نویسنده کتاب "حل معمای تعویق" میگوید انگیزه اغلب به بهبود اهمالکاری کمک میکند. بنابراین اگر بدون توقف و فکر اضافه در مورد چرایی انجام ندادن آن کار، به سراغش بروید، احتمالا در طولانی مدت وضعیت بهتری برای انجام امور و انرژی روانی بالاتری خواهید داشت.
او در این باره گفت: دفعه بعد که تمام وجودتان فریاد میزند که نمیخواهم فلان کار را انجام دهم یا حس خوبی نسبت به آن ندارم؛ از خود بپرسید: "قدم بعدی برای انجام این کار چیست"؟ او افزود: همین سوال ساده توجه شما را به احساسات، عمل و موانع انجام کار جلب میکند.
دیوید آلن مشاور آمریکایی بهرهوری و نویسنده کتاب "کارها را انجام بده" این موضوع را "قانون 2 دقیقهای مینامد". براساس این قانون اگر کاری کمتر از 2 دقیقه طول بکشد زمان صرف شده برای افزودن آن به لیست امور روزانه بیشتر از انجام فوری آن طول میکشد و چنین اقدامی از نظر زمانی ارزنده نیست. بنابراین به جای برنامهریزی فکری و فیزیکی فقط به داخل کار شیرجه بزنید.
________________________________________________________________________________
تیموتی پیکل: نگرش منفی به کارهای ساده، کارها را سختتر کرده و انرژی زیادی میگیرند
_______________________________________________________________________________
این اقدام فعال میتواند به شما کمک کند که از نشخوار فکری غیر ضروری عبور کنید. (گفت و گو یا نشخوارهای ذهنی فرآیندهایی بسیار انرژیگیر هستند).
تحقیق پیکل روی گروهی از دانشجویانش نشان داد که دانشجویان به محض شروع و انجام کار ساده آن را آسان و کم استرستر از زمان به تعویق انداختن آن ارزیابی کردند. پیکل میگوید: انجام کارها به حالات روحی و عاطفی شما ارتباط دارند.
او گفت: شما با متوازن ساختن واکنشهای روحی، عاطفی و درونی، کارهای کوچک و ساده را بهتر مدیریت میکنید.
پیکل میگوید: ما چیزهای کوچک را روی هم تلنبار و آنها را در ذهن خود بزرگ میکنیم. در این شرایط از نظر هیجانی "ربایش آمیگدالا" را تجربه میکنیم. بنابراین در هنگام فکر کردن به کاری کوچک واکنش منفی نشان داده و در اصل از وجود و انرژی خودمان تغذیه میکنیم.
در یک تعریف ویکی پدیایی "ربایش آمیگدالا" یک پاسخ احساسی- عصبی و بیش از اندازه به محرک خارجی، فوری یا پرتلاطم است که کنترل منطقی را از دست شما میرباید. افراد در این مواقع عصبی، غمگین یا ناراحت شده و واکنشهای طبیعی خود نسبت به موقعیت و شرایط را از دست میدهند.
یک ترفند دیگر برای انجام کارهای کوچکتر، جا سازی آنها میان کارهای بزرگتر است. پیکل پیشنهاد میکند: "سعی کنید یک جای مناسب برای انجام کارهای ساده در میان کارهای روزمره و معمولی خود بیابید". او میگوید که هر روز در فاصله 15 دقیقهای پختن جو سر صبحانه، خانهاش را جارو میزند. این موضوع نه تنها به شما حس استفاده بهتر از زمان در طول کارها را میدهد بلکه از انرژی انجام کار مهمتر برای انجام کارهای کوچکتر نیز بهره میبرد.
تمرین خود مهرورزی
"سیروس" میگوید در بسیاری از موارد ما از گذشته خود خاطراتی داریم که باعث به تعویق افتادن کارهای ما میشوند. وی میافزاید: یکی از بهترین راههای مقابله با اهمال کاری برگشتن به گذشته و قرار گرفتن در ریشه خاطراتی است که باعث به تعویق افتادن امور در زندگی ما میشوند. فکر کردن در مورد ریشههای شروع اهمال کاری میتواند ما را برای انجام امور ساده بهتر آماده کند.
شاید شما بتوانید به کار ساده به عنوان فرصتی برای یادگیری یک مهارت جدید نگاه کنید. "سیروس" استاد دانشگاه شفلید بریتانیا در این باره گفت: مهم است که بتوانید کار ساده را به موضوعی سرگرم کننده یا لذتبخش تبدیل کنید. وی میگوید: یکی دیگر از ترفندهای انجام کارهای ساده "تغییر لنزهای نگرشی به امور" است. این کار باعث تغییر دیدگاه احساسی و کاهش هیجانات منفی میشود. "سیروس" افزود: "شاید کمی احمقانه به نظر برسد اما روشی بسیار قدرتمند است".
سیروس و پیکل میگویند: لازم است که بیش از حد خود را سرزنش نکنیم و با توجه به شرایط پراسترس بیماری همهگیر کرونا به خود سخت نگیریم. از طرف دیگر همه تاخیرها اهمالکاری محسوب نمیشوند. "
پیکل افزود: "تاخیرها بخشی از زندگی ما هستند". وی در ادامه گفت: من میتوانم کارها را به تاخیر بیندازم اما این تاخیر نوعی شکست اخلاقی نیست. گاهی این تاخیرها اولویت یک چیز بر دیگری است.
اگر خود را اهمال کار میدانید و برای آن خود را سرزنش میکنید، کمی مهرورزی به خود میتواند عامل موثر برای بازگشت به مسیر درست باشد. پیکل در حال تالیف تحقیقی است که نشان میدهد اهمالکارانی که خود را برای تعویقهای بی دلیل کارهای ساده بخشیدهاند، در آینده اهمال کاریهای کمتری داشتهاند. "سیروس" نیز در حال تالیف تحقیقی است که نشان میدهد چگونه خودمهرورزی در کاهش استرس ناشی از انجام وظایف مفید بوده است.
شرکت آیبیام(IBM) یک سیستم هوش مصنوعی توسعه داده است که در بحث و جدل با انسانها شرکت میکند و حتی گاهی میتواند در یک مجادله پیروز شود و دیگران را قانع کند.
به گزارش ایسنا و به نقل از آیای، هوش مصنوعی(AI) در سالهای اخیر پیشرفتهای چشمگیری داشته است و حتی گاهی اوقات بسیار شبیه به انسان میشود. اکنون در مقاله جدیدی که در مجله Nature منتشر شده است، شرکت "IBM" سیستمی را توسعه داده است که میتواند با انسانها بحث کند و حتی گاهی پیروز شود.
محققان میگویند: ما این سیستم موسوم به "پروژه مناظرهگر"(Project Debater) را ارائه دادهایم که یک سیستم مباحثه کننده خودمختار است که میتواند با انسانها وارد یک بحث رقابتی شود و یک سیستم خارق العاده است.
در آزمایشهای این سیستم، به هوش مصنوعی فقط 15 دقیقه فرصت داده شد تا روی موضوعات مورد بحث تحقیق کند و برای بحث و گفتگو آماده شود و هر بار، موفق به تشکیل یک بیانیه آغازین و حتی استدلال لایه به لایه شد.
البته در بیشتر موارد، انسانها در مناظره با این سیستم پیروز شدند، اما در یک مورد این هوش مصنوعی بود که توانست نظر و موضع 9 انسان را تغییر دهد.
"کریس رید" در نقد این سیستم مینویسد: "پروژه مناظرهگر" یک گام اساسی در توسعه فناوری استدلال و کار با استدلالها به عنوان پدیدههای محلی است. موفقیتهای آن یک نگاه اجمالی از چگونگی کار یک سیستم هوش مصنوعی با شبکهای از استدلالهایی است که توانایی اقناع و تغییر نظر انسانها را دارد.
وی افزود: با توجه به موج اخبار جعلی، دو قطبی شدن افکار عمومی و فراگیری استدلالهای ضعیف، این سیستم موجب کاهش نیاز فوری به انسان برای حمایت از انسان در ایجاد، پردازش، پیمایش و به اشتراک گذاری استدلالهای پیچیده میشود. یک پشتیبانی که هوش مصنوعی میتواند قادر به تأمین آن باشد.
به عبارت دیگر، این هوش مصنوعی جدید برای جایگزین شدن با انسان طراحی نشده است، بلکه برای حمایت از انسان در ایجاد استدلالهای بهتر و منطقیتر با تفاوتهای بیشتر است.
چه
تصوری از خودتان در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده دارید؟ معمولاً وقتی درباره
آیندهمان فکر میکنیم، آدمی ثروتمند، خوشبخت، سالم و معروف را میبینیم.
گویی قرار است در سالهای آینده تحولی بنیادین پیدا کنیم، ناگهان درهای بخت
به رویمان باز شود و حتی صورت جسمانیمان را بهتر و زیباتر کند. در واقع،
تصویر ما از آینده خودمان چنان از پیوندهای امروزین شخصیتمان جداست که
گویی داریم یک بیگانه، یک آدمناشناس را خیالپردازی میکنیم. چرا؟
روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: فیلسوف انگلیسی «درک پارفیت» در کتاب «دورانسازش دلایل و اشخاص» دیدگاهی شدیداً تقلیلگرایانه درباره هویت فردی ارائه میدهد: هویت وجود ندارد حداقل نه در آن معنایی که ما معمولاً آن را در نظر میگیریم. طبق استدلال پارفیت، ما آدمیان هویتی واحد نیستیم که در طول زمان پیش میرود، بلکه زنجیرهای از خویشتنهای متوالی هستیم که هر یک با خویشتنهای قبلی و بعدی مماس میشود و در عین حال از هر دو متمایز است. درباره پسری که شروع به سیگار کشیدن میکند به رغم اینکه میداند، ممکن است که چند دهه بعد بر اثر این عادت دچار رنج و بیماری شود، نباید قضاوتهای سختگیرانه کرد، زیرا از دیدگاه پارفیت «این پسر خود را با خویشتن آیندهاش یکی نمیداند. نگرش او به این خویشتن آینده از جهاتی مانند نگرش او به دیگران است.»
دیدگاه پارفیت حتی بین فیلسوفان نیز مناقشهانگیز بوده است، اما روانشناسان اندک اندک دارند به این حقیقت پی میبرند که شاید این دیدگاه دقیقاً نگرش ما را نسبت به تصمیمگیریهای خودمان توصیف میکند: واقعیت این است که ما به خویشتن آینده خود همچون یک بیگانه مینگریم. اگرچه ما به طرزی گریزناپذیر در سرنوشت فردی شریک خواهیم بود که یک دهه بعد، یک ربع قرن بعد یا بیشتر به آن تبدیل خواهیم شد، اما این فرد برای ما ناشناخته است. این امر توانایی ما را در انجام انتخابهای خوب از طرف آن خویشتنها که البته از طرف خودمان است، سلب میکند. آن تصمیمهای امیدبخش و درخشان را در آغاز سال نو در نظر بگیرید. اگر شما کاملاً خود را در فراموشکردن آن تصمیمها محق میدانید، شاید بدین دلیل باشد که احساس میکنید آن تصمیمها را کس دیگری گرفته است.
هال هرشفیلد، استادیار دانشکده کسبوکار استرن در دانشگاه نیویورک میگوید: «این نوعی تصور عجیب و غریب است. ما در سطح روانشناختی و عاطفی واقعاً به خویشتنِ آینده خود چنان مینگریم که گویی فردی دیگر است.»
هرشفیلد و همکارانش با استفاده از «اف. ام. آر. آی» * به مطالعه تغییرات فعالیت مغز در مواقعی پرداختند که آدمها وضعیت کنونی خود را در نظر میگیرند و به آینده خود میاندیشند. آنها به مطالعه دقیق دو ناحیه از مغز به نامهای کورتکس پیشپیشانی میانی و کورتکس سینگولیت دمی قدامی پرداختند که بیشتر هنگامی فعال هستند که فرد درباره خودش میاندیشد، تا هنگامی که به فردی دیگر میاندیشد. آنها دریافتند این دو ناحیه هنگامیکه افراد به وضعیت امروز خودشان میاندیشند، در مقایسه با هنگامیکه به خودشان در آینده میاندیشند با شدت بیشتری فعال میشوند. خویشتن آینده آنها مانند کسی دیگر احساس میشود. افرادی که بیشترین تغییر فعالیت مغزی را هنگام صحبت درباره خویشتن آینده خود نشان میدهند آنهایی هستند که با کمترین احتمال، سود مالی بلندمدت فراوان را بر سود فوری اندک ترجیح میدهند. امیلی پرونین، روانشناس دانشگاه پرینستون، در پژوهشهایش به نتایجی مشابه دست یافته است. پرونین و تیمش در مطالعهای در سال ۲۰۰۸ به دانشجویان میگویند، قرار است در آزمایشی درباره نفرت شرکت کنند که در آن باید معجونی ساخته شده از سس گوجهفرنگی و سس سویا را بنوشند. آنها به دانشجویان میگویند هرچه آنان، خویشتنهای آینده آنان یا دیگر دانشجویان بیشتر از این معجون مصرف کنند، بیشتر به سود علم خواهد بود.
دانشجویانی که به آنها گفته میشود باید این معجون نفرتانگیز را همان روز بنوشند، متعهد میشوند که دو قاشق سوپخوری مصرف کنند، اما دانشجویانی که خویشتنهای آینده خود (در ترم بعد) یا دیگر دانشجویان را متعهد به شرکت در آزمایش میکنند، میپذیرند که بهطور میانگین نیم فنجان بنوشند. پرونین میگوید ما به خویشتن آینده خود چنان میاندیشیم که به دیگران میاندیشیم: بهصورت سوم شخص.
گسستگی بین خویشتن کنونی ما و خویشتن آینده ما پیامدهایی جدی برای چگونگی تصمیمگیریهایمان دارد. ممکن است اهمالکاری را انتخاب کنیم و بگذاریم نسخهای دیگر از خویشتن ما از پس مسائل یا کارها برآید. یا میتوانیم، همانند مثال پارفیت درباره پسر سیگاری، بر آن نسخهای از خویشتن خود تمرکز کنیم که لذت میبرد و خویشتنی را که هزینه میپردازد، نادیده بگیریم، اما اگر اهمالکاری یا مسئولیتناپذیری میتواند از پیوند سست شما با خویشتن آینده خودتان سرچشمه بگیرد، شاید تقویت این پیوند راهکاری مؤثر برای این مشکل باشد. این دقیقاً شگردی است که برخی پژوهشگران دارند در پیش میگیرند. آنه ویلسون، روانشناس دانشگاه ویلفرد لوریر کانادا، ادراک افراد از زمان را دستکاری میکند: او جداولی زمانی را به آزمایش شوندگان ارائه میکند که طوری مرتب شدهاند که باعث میشود رخدادی آتی، نظیر تاریخ تحویل یک مقاله، یا بسیار نزدیک به نظر برسد یا بسیار دور. ویلسون میگوید: «استفاده از جدول زمانی طولانیتر باعث میشود که افراد پیوند بیشتری با خویشتن آینده خودشان احساس کنند.» این امر، به نوبه خود، دانشجویان را برمیانگیزد تا تکالیف خود را زودتر انجام دهند، و خویشتن پایانترم خودشان را از استرس انجام کار در دقیقه ۹۰ نجات دهند.
هرشفیلد بیشتر رویکردی مبتنی بر فناوریهای پیشرفته را برگزیده است. او و همکارانش، با الهام از کاربرد تصاویر برای برانگیختن افراد به انجام کمکهای خیرخواهانه، آزمایششوندگان را به یک اتاق واقعیت مجازی میبرند و از آنها میخواهند به یک آینه نگاه کنند. آزمایششوندگان یا خویشتن کنونی خود را میبینند یا تصویری از پیری خودشان که به روش دیجیتالی ترسیم شده است. هنگامیکه از اتاق بیرون میآیند، از آنها میپرسند که چگونه هزار دلار را خرج خواهند کرد. آنهایی که تصویر پیری خودشان را میبینند، در مقایسه با کسانی که تصویر کنونی خویش را میبینند، میگویند که دو برابر در حساب بازنشستگی خود پسانداز میکنند. شاید این خبر مهمی برای بخشی از مؤسسات مالی باشد. آلیانتس، غول صنعت بیمه، هزینه پروژهای آزمایشی را در غرب میانه امریکا میپردازد که در آن تیم هرشفیلد هنگامی که کارمندان دولتی بخشی از حقوق خود را به مستمری بازنشستگی اختصاص میدهند، تصویر پیریشان را به آنها نشان میدهند.
مریل اِج، واحد کارگزاری آنلاین بانک امریکایی مریل لینچ، این رویکرد را، بهروش آنلاین با خدمتی به نام بازنشستگی چهره پیش گرفته است. تکتک تصاویر دهه به دهه فرد در آینده با پیشبینیهای تکاندهنده هزینه زندگی و پیشنهادهایی برای سرمایهگذاری در سالهای طلایی عمر فرد همراه است. هرشفیلد هماکنون دارد درباره این امر پژوهش میکند که آیا تصاویر شبیهسازی شده میتواند به افراد کمک کنند تا وزن خود را کاهش دهند یا خیر.
البته، شیوه برخورد ما با خویشتن آینده خودمان ضرورتاً منفی نیست: از آنجا که ما به خویشتن آینده خودمان بهسان فردی دیگر میاندیشیم، تصمیمگیری ما درباره او چگونگی برخورد ما با دیگران را بازتاب میدهد. هرچند پسر سیگاری مثال پارفیت بدون هیچ فکری سلامت خویشتن آینده خودش را به خطر میاندازد، دیگران ممکن است بهروشی متفاوت عمل کنند. هرشفیلد میگوید: «حقیقت این است که ما همیشه، در روابط انسانیمان یا در ازدواجهایمان، برای دیگران ازخودگذشتگی میکنیم.» بنابراین، جنبه مثبت گسستگی ما از خویشتن آینده خودمان آن است که این امر دلیلی دیگر برای تمرین خوبیکردن به دیگران است. یکی از این دیگران هم ممکن است شما باشید.
پینوشت:
* «اف. ام. آر. آی» : تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی: در این روش تصاویری متناوب از مغز در حال فعالیت و سپس در حال استراحت گرفته میشود. سپس این تصاویر با یکدیگر مقایسه میشوند تا نواحی درگیر در یک فعالیت مغزی بهطور فیزیولوژیکی مشخص شوند.
نقل از: وبسایت ترجمان با اندکی تلخیص / نوشته آلیسا اُپار / ترجمه علی برزگر / مرجع: نوتیلوس