توصیههای علم روانشناسی برای جوان ماندن جسم و روح، عنوان موضوعی است که در این پست به آن خواهیم پرداخت.
صنعت ضد پیری در حال رشد چشمگیری است، اما چه میشود اگر راز جوانتر به نظر رسیدن نه در محصولات گرانقیمت یا روشهای درمانی پیچیده، بلکه در عادات ساده روزمره ما نهفته باشد؟
به گزارش فرارو به نقل از هک اسپریت، رفتارها و عادتهای روزانه ما میتوانند تأثیر قابل توجهی بر ظاهر و احساس ما داشته باشند. این موضوع فراتر از نوشیدن آب کافی یا استفاده از ضد آفتاب است. کلید اصلی در ایجاد عاداتی است که نه تنها سلامت جسمی، بلکه ذهنیت مثبت و رفاه روانی را تقویت میکنند. یک فرد شاد و آرام، هالهای از جوانی و نشاط از خود ساطع میکند که هیچ محصول آرایشی یا کرم ضد پیری نمیتواند آن را ایجاد کند.
حتی جوانترین افراد نیز اگر با خلق و خوی بد روز خود را شروع کنند، مسنتر به نظر میرسند. در مقابل، افرادی که شاد و مثبتنگر هستند، سن بیولوژیکی خود را پشت سر میگذارند. احساسات و نگرشهای ما تأثیر عمیقی بر ظاهر فیزیکی ما دارند.
استرس مزمن و احساسات منفی روند پیری را تسریع میکنند، در حالی که احساسات مثبت این روند را کند میکنند. بنابراین، اولین عادت مهم این است: روز خود را با یک نکته مثبت شروع کنید. این میتواند گوش دادن به موسیقی انرژیبخش، خواندن یک جمله الهامبخش، مدیتیشن یا حتی لذت بردن از یک فنجان قهوه باشد. هر کاری که حال شما را خوب میکند و به شما کمک میکند روز خود را با ذهنیتی مثبت آغاز کنید، ارزش انجام دادن دارد. به یاد داشته باشید، مثبتاندیشی نه تنها برای روح، بلکه برای پوست نیز مفید است.
شاید این توصیه را بارها شنیده باشید، اما نوشیدن آب کافی تنها یک شعار سلامتی نیست. این یک روش اثباتشده برای داشتن پوستی صاف، شاداب و جوان است. با نوشیدن آب به میزان کافی، نه تنها پوست شما ظاهر بهتری پیدا میکند، بلکه احساس انرژی و تمرکز بیشتری نیز خواهید داشت. اگر نوشیدن آب کافی هنوز بخشی از عادتهای روزانه شما نیست، بهتر است آن را در اولویت قرار دهید.
ورزش نه تنها برای سلامت عمومی و تناسب اندام، بلکه برای پوست نیز مفید است. زندگی مدرن پر از مشغله است و پیدا کردن زمان برای ورزش گاهی دشوار به نظر میرسد. اما اگر میخواهید جوانتر به نظر برسید، باید فعالیت بدنی خود را افزایش دهید. ورزش جریان خون را بهبود میبخشد و اکسیژن و مواد مغذی را به طور مؤثرتری به سلولهای پوست میرساند.
این فرآیند به سلامت پوست کمک کرده و درخشندگی جوانی را به آن بازمیگرداند. نکته مهم این است که نیازی به انجام ورزشهای سنگین مانند دویدن ماراتن یا ساعتها تمرین در باشگاه ندارید. حتی یک پیادهروی سریع در اطراف خانه یا یک جلسه کوتاه یوگا نیز میتواند تأثیر قابل توجهی بر ظاهر و روحیه شما بگذارد.
«ما همان چیزی هستیم که میخوریم.» این جمله شاید کلیشهای به نظر برسد،
اما حقیقت دارد. پوست، به عنوان بزرگترین عضو بدن، بازتابی از عادات غذایی
ماست. مصرف غذاهای فرآوریشده، قندها و چربیهای ناسالم میتواند باعث
التهاب و استرس اکسیداتیو شود و روند پیری را تسریع کند. از سوی دیگر، یک
رژیم غذایی سرشار از میوهها، سبزیجات، پروتئینهای بدون چربی و چربیهای
سالم میتواند معجزهای برای پوست باشد.
این مواد غذایی سرشار از آنتیاکسیدانها و مواد مغذی هستند که با آسیبهای ناشی از رادیکالهای آزاد مبارزه کرده و سلامت پوست را تقویت میکنند. بنابراین، عادت مهم بعدی این است: به آنچه در بشقاب خود میگذارید دقت کنید و به دنبال یک رژیم غذایی متعادل و متنوع باشید. تغذیه سالم به معنای محدودیت نیست، بلکه سرمایهگذاری بر روی ظاهر و سلامت شماست.
در طول خواب، بدن وارد فاز ترمیم و بازسازی میشود. سلولها بازسازی میشوند، هورمونها متعادل میشوند و سموم از بدن دفع میگردند. این فرآیند برای حفظ ظاهری جوان و شاداب ضروری است. مطالعات نشان دادهاند افرادی که خواب کافی ندارند، در مقایسه با کسانی که خواب باکیفیتی دارند، پیرتر و خستهتر به نظر میرسند. بنابراین، هر شب ۷ تا ۹ ساعت خواب بدون وقفه را هدف قرار دهید. این عادت نه تنها بر پوست، بلکه بر سلامت کلی شما تأثیر شگفتانگیزی خواهد داشت.
شاید این عادت در نگاه اول غیرمنطقی به نظر برسد، اما شاید مهمترین نکته در این مسیر باشد: یاد بگیرید خودتان را همانطور که هستید بپذیرید و دوست داشته باشید. در جستوجوی جوانتر به نظر رسیدن، گاهی فراموش میکنیم که هر چروک و خط خنده نشاندهنده تجربیات و خاطرات زندگی ماست. این نشانهها نماد هر لبخند، هر اخم و هر لحظه شادی و اندوهی هستند که پشت سر گذاشتهایم. پذیرش خود نقش مهمی در سلامت روانی دارد و زمانی که از نظر ذهنی در آرامش هستیم، این موضوع در ظاهر فیزیکی ما نیز منعکس میشود.
قرار گرفتن در معرض نور خورشید یکی از اصلیترین عوامل پیری زودرس پوست است و میتواند منجر به چین و چروک، لکههای پوستی و حتی سرطان پوست شود. بنابراین، هر روز از ضد آفتاب با حداقل SPF 30 استفاده کنید، حتی در روزهای ابری. اگر زمان زیادی را در فضای باز میگذرانید، هر دو ساعت یک بار ضد آفتاب خود را تجدید کنید. همچنین، پوشیدن لباسهای محافظ مانند کلاههای لبهدار و عینک آفتابی را فراموش نکنید.
به یاد داشته باشید که تغییرات بزرگ از قدمهای کوچک آغاز میشوند. نوشیدن یک لیوان آب بیشتر، انتخاب سالاد به جای غذاهای سرخکرده یا حتی انجام چند دقیقه ورزش در روز، همگی سرمایهگذاریهایی برای آینده شما هستند. با خودتان صبور باشید و بدانید که نتایج پایدار به زمان نیاز دارند. هر قدم کوچک شما به سمت سلامتی و جوانی، ارزشمند است.
یک مأمور سابق سرویس مخفی که وظیفه حفاظت از روسای جمهور جرج دابلیو. بوش، بیل کلینتون و باراک اوباما را برعهده داشته، توصیهای ساده اما مهم برای ترغیب دیگران به انجام خواستههایتان دارد:
کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش کنید.
به گزارش روزیاتو، ایوی پومپوراس، بازجو و مأمور سابق سرویس مخفی باور دارد که این تصور که با زیاد صحبت کردن میتوان کنترل اوضاع را به دست گرفت، کاملاً اشتباه است.
بزرگترین اشتباه افراد این است که بیش از حد صحبت میکنند. وقتی من حرف میزنم و شما گوش میدهید، همه چیز را درباره من می دانید؛ از ارزشها و باورهایم گرفته تا چیزهایی که برایم اهمیت دارند.
به گفته او، کلید متقاعد کردن دیگران، شناخت دلایل و انگیزههای رفتاری آنهاست.
برای تأثیرگذاری باید بفهمید که چه چیزی باعث میشود طرف مقابل کاری را انجام دهد. این انگیزهها میتوانند احترام، امنیت، خانواده، پول، جایگاه اجتماعی، آزادی یا هر چیز دیگری باشند.
او تأکید کرده که اگر از منظر «من به چیزی نیاز دارم» به یک موقعیت نزدیک شوید، احتمال شکستتان بالاست. در عوض باید از خود بپرسید: «این فرد به چه چیزی نیاز دارد؟»
پومپوراس به عنوان یک متخصص دستگاه دروغسنج، باور دارد که گوش دادن بهترین ابزار برای شناخت عمیق دیگران است. او معتقد است که هر فردی انگیزهها و اهداف متفاوتی دارد و اگر به آنها زمان و فضای کافی بدهید، شخصیت خود را آشکار میکنند.پومپوراس این نکات ارزشمند را در گفتوگویی در پادکست «خاطرات یک مدیرعامل» با استیون بارتلت مطرح کرده است.
او همچنین نویسنده کتابی به نام «ضدگلوله شدن» است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب، تجربیات ۱۲ ساله پومپوراس در سرویس مخفی را به درسهایی مفید تبدیل کرده که میتواند برای هر کسی در مواجهه با چالشهای زندگی مفید باشد.
یکی از درسهای مهم او در این کتابش این است:
اگر کسی گفت «به من اعتماد کن، من می دانم که دارم چه کار میکنم»، معمولاً نباید به حرفش اعتماد کنید.
پومپوراس به اهمیت زبان بدن هم اشاره کرده است. به گفته او، بیشتر ارتباطات ما از طریق حرکات بدن انجام میشوند و نه کلماتی که بر زبان می آوریم.
وقتی کسی به صحبتهای من گوش میدهد، حرکت سر به نشانه تأیید یا دنبال کردن نگاه، نشان میدهد که پیامم به او منتقل شده است. اما اگر ناگهان دستهایش را روی سینه قلاب کند، یعنی چیزی گفتم که ناراحتش کرده است.
پومپوراس در سالهای اخیر، پس از پایان خدمت دولتی خود، به آموزش و سخنرانی درباره هنر شناخت افراد و تقویت ارتباطات مؤثر پرداخته است. او بر این باور است که توجه دقیق به زبان بدن و شنیدن حرفهای دیگران میتواند به هر کسی کمک کند تا نشانههای استرس، تردید یا فریب را تشخیص دهد.
این مهارتها میتوانند در موقعیتهای مختلف زندگی، از کسبوکار تا تعاملات خانوادگی یا حتی در دنیای قرارهای عاشقانه بسیار کارآمد باشند.
پومپوراس که در محله کوئینز نیویورک و در خانوادهای یونانیتبار بزرگ شده، بخشی از توانایی خود در درک افراد را به «هوش خیابانی» دوران جوانیاش نسبت میدهد. او معتقد است که این تجربهها به او یاد دادهاند تا به نشانههای کوچک اما مهم در رفتار دیگران توجه کند.
ما اغلب فکر میکنیم که باید دائماً حرف بزنیم تا دیگران ما را ببینند و بشناسند. اما واقعیت این است که بیشتر مردم اهمیتی به این موضوع نمیدهند. مهم این است که یاد بگیریم چگونه به آنها گوش کنیم و بفهمیم.
اکنون بر اساس پژوهشی که نتایج آن در ژورنال پژوهشهای روانپزشکی منتشر شده به جز نشانههای آشکار رفتاری در سایکوپاتها یک ویژگی جسمی ظاهراً بسیار رایج هم در آنها وجود دارد. پژوهشگران کانادایی که این بررسی را انجام دادند، پس از بررسی شباهتهای بین افرادی که دچار اختلالهای گوناگون روانپزشکی تشخیص داده شده بودند، به این نتیجه رسیدند.
به گزارش همشهری آنلاین، در این بررسی ۴۴ نفر با مشکلات روانپزشکی و ۳۶ نفر بدون هیچ عارضه روانی گزارشداده شده ارزیابی شدند.
تجزیه و تحلیل ویژگیهای جسمی این افراد نشان داد که ارتباطی میان افراد با عارضه روانپزشکی تشخیص داده شده و یک ویژگی جسمی خاص وجود دارد.
بر اساس این بررسی افراد با تشخیص بالینی بیمار روانی، احتمال بیشتری دارد که انگشت اشاره کوتاهتر و انگشت حلقه بلندتر داشته باشند – یا به عبارت دیگر نسبت 2D:4D آنها پایینتر است.
پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که افرادی که نسبت 2D:4D آنها پایینتر است، با آنچه دانشمندان صفات شخصیتی «سهگانه تاریک» مینامند، مرتبط هستند: یعنی ماکیاولیسم، خودشیفتگی و سایکوپاتی (روانآزاری).این سه صفت از لحاظ اجتماعی بسیار ناپسند شمرده میشوند و ظاهراً، کسانی که در ارزیابی این سهگانه تاریک نمره بالایی کسب کرده بودند، همچنین در سرسختی ذهنی و عملکرد ورزشی نمره بالایی داشتند، اما همچنین در انواع مختلف پیامدهای منفی روانی-اجتماعی و روانشناختی، از جمله عدم تحمل، عدم قطعیت، حساسیت به اضطراب، بیتفاوتی عاطفی و فریبکاری در روابط بین فردی نیز نمرات بالایی کسب کردند.
البته اگر طول انگشت اشاره شما کوتاهتر از انگشت حلقه شما است، نباید وحشت کنید که حتما به یک سایکوپات تبدیل میشوید. در واقع آنچنان که این پژوهشگران میگویند این خصوصیت جسمی مربوط به انگشتها بسیار شایع است. ظاهرا این صفت در رحم ایجاد میشود که نوزادان در سهماهه اول بارداری در معرض مقادیر بالاتر هورمون جنسی تستوسترون و مقادیر کمتر هورمون جنسی استروژن قرار میگیرند.
ایده «ابر انسان» نیچه یکی از مفاهیم مرکزی در فلسفه اوست. این ایده نخستین بار در کتاب «چنین گفت زرتشت» مطرح شد، جایی که نیچه از طریق شخصیت زرتشت، ابر انسان را به عنوان فردی معرفی میکند که حاضر است همه چیز را به خاطر پیشرفت بشریت به خطر بیندازد.
به گزارش فرادید؛ برخلاف «آخرین انسان» که تنها به دنبال راحتی و بقای خود است و هیچ خلاقیتی ندارد، ابر انسان کسی است که ارزشهای جدیدی برای زندگی ایجاد میکند و این ارزشها میتوانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.
نیچه باور دارد که ابر انسان نه تنها بر زندگی خود بلکه بر زندگی دیگران نیز تأثیر میگذارد. او فردی است که با خلق ارزشهای جدید و مستقل، مسیر زندگی خود را تعیین میکند و این ارزشها به گونهای هستند که گویی هرگز از پیش تعیین نشدهاند. به عبارت دیگر، ابر انسان میتواند تاریخ و فرهنگ را به نحوی تغییر دهد که حتی پس از مرگش، تأثیر او در جهان باقی بماند. نیچه ناپلئون را به عنوان مثالی از ابر انسان ذکر میکند، زیرا او تغییرات عمدهای در اروپا ایجاد کرد که تأثیرات آن تا امروز نیز دیده میشود.
این مفهوم با ایده دیگری از نیچه موسوم به «اراده معطوف به قدرت» نیز مرتبط است. نیچه معتقد است که زندگی اساساً یک مبارزه دائمی برای قدرت است. این مبارزه میتواند به اشکال مختلفی بروز کند، چه سازنده و چه مخرب. ابر انسان نیچه کسی است که از اراده معطوف به قدرت برای خلق و تأثیرگذاری به صورت خلاقانه استفاده میکند، به طوری که قدرت و تأثیر او حتی پس از مرگ نیز ادامه مییابد.
نیچه همچنین به موضوع رنج و بیمعنایی زندگی میپردازد و راهحلی برای مقابله با این مسائل ارائه میدهد. او در «چنین گفت زرتشت» مفهوم بازگشت ابدی را مطرح میکند، ایدهای که میگوید ما باید فرض کنیم که زندگیمان به همین شکلی که هست به طور مکرر و بدون وقفه از ابتدا تا انتها تکرار میشود.
در این دیدگاه، ابر انسان کسی است که با آگاهی از این تکرار ابدی، میتواند زندگی را به گونهای ببیند که «هر لحظۀ آن» ارزش تکرار داشته باشد. او به زندگی به عنوان یک کل نگاه میکند، جایی که همه اتفاقات، چه خوب و چه بد، به ضروریترین شکل ممکن رخ دادهاند و او را به فردی تبدیل کردهاند که امروز هست. ابر انسان از رنج نمینالد زیرا میداند که رنج برای تبدیل شدن او به انچه که هست ضرورت داشته است.
یکی دیگر از جنبههای مهم فلسفه نیچه، تعادل بین اصول آپولونی و دیونیزوسی است؛ مفاهیمی که نیچه آنها را از اسطورههای یونانی به وام گرفته بود. اصل آپولونی برای نیچه نمایانگر نظم، عقلانیت و روشنایی است، در حالی که اصل دیونیزوسی نمایانگر بیعقلی، شور و اشتیاق و تاریکی است.
نیچه باور دارد که برای داشتن یک زندگی معنادار، باید تعادلی میان این دو اصل وجود داشته باشد. او بر این باور است که هنر، به ویژه هنر دیونیزوسی، میتواند به انسانها کمک کند تا به این تعادل دست یابند. در آثار بعدیاش، نیچه بیشتر به ارزش اصل دیونیزوسی میپردازد و آن را به عنوان مبنایی برای زندگی با معنا معرفی میکند.
نیچه در تقابل با عقلانیت مطلقی که فرهنگ غربی و علم به آن تأکید دارند، بر اهمیت شور و اشتیاق و جنبههای غیرمنطقی زندگی تأکید میکند. او معتقد است که فرهنگ غربی بیش از حد بر اصول آپولونی تأکید کرده و خلاقیت و احساسات انسانی را سرکوب کرده است.
ابر انسان نیچه فردی است که نه تنها این شور و اشتیاق و جنبۀ غیرمنطقی زندگی را میپذیرد، بلکه از آنها برای خلق ارزشهای جدید و زندگی بامعنا استفاده میکند. او به خلاقیت، احساسات و تمایلات طبیعی خود اجازه میدهد تا به طور کامل بروز کنند و از این طریق، زندگیاش را به چیزی تبدیل میکند که حتی در تکرار ابدی نیز ارزشمند و رضایتبخش باشد. ابر انسان نیچه با پذیرش جنبههای تاریک و غیرمنطقی زندگی، از آنها به عنوان ابزارهایی برای خلق زیبایی و معنا استفاده میکند و از این طریق تأثیر خود را بر جهان و تاریخ به جا میگذارد.
در نهایت، نیچه معتقد است که تنها برخی افراد، با استعدادها و تواناییهای خاص، قادر به تبدیل شدن به ابر انسان هستند. او برخلاف مارکس که به برابری همگان باور دارد، بر تفاوتهای افراد تأکید میکند و دعوت به «برابری انسانها» را به نوعی دعوت انسانها به تبدیل شدن به یک تودۀ بی ارزش قلمداد میکند.
نیچه ابر انسان را به عنوان کسی معرفی میکند که قادر است از محدودیتهای سنتی و قراردادهای اجتماعی فراتر رود و ارزشهای مستقلی برای خود خلق کند. ابر انسان نیچه با آگاهی از محدودیتها و رنجهای زندگی، از هر لحظه آن لذت میبرد و با خلق زیبایی و معنا، تاریخ را به طور نامحدود تحت تأثیر قرار میدهد.