واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نقد و اخبار درباره فیلم «جوکر» (Joker) + شکستن رکورد فروش یک میلیارد دلاری درجه سنی بزرگسال

این فیلم با کمترین مقدار اکشن‌های مرسوم، جلوه‌های کامپیوتری یا داستانگویی دنباله‌پسند ساخته شده است.

عصر ایران ؛ نهال موسوی - فیلم «جوکر» (Joker) با ادامه اکران موفق خود توانست مجموع فروش جهانی خود را پس از ۱۲ روز اکران به بیش از 556 میلیون دلار برساند.«جوکر» یک فیلم کاملا غیرتجاری است که به احتمال زیاد اگر از اسم جوکر بهره نمی‌برد توسط مردم نادیده گرفته می‌شود، اما اسم جوکر، این فیلم کاملا غیرتجاری را در مرکز یک برند کاملا تجاری قرار داده است.

«جوکر» در ساده‌ترین تعریف ممکن یک «درام» است. اما این درام قرار است درآمدی در حد بلاک‌باسترها داشته باشد. چرا که این درام حول و حوش بزرگ‌ترین دشمن بتمن جریان دارد. «جوکر» حکم یک درام تماما مارتین اسکورسیزی‌وار را دارد؛ نمونه‌ای از یک فیلم کامیک‌بوکی است که در یک ژانر عمیقا غیرتجاری به موفقیتی در حد فیلم‌های کامیک‌بوکی مرسوم دست پیدا می‌کند.

پس از رونمایی از فیلم «جوکر» در جشنواره فیلم ونیز که با کسب جایزه شیر طلای بهترین فیلم این رویداد سینمایی همراه شد، به تدریج نگرانی‌هایی درباره این فیلم به سبب مضمون‌های پوچ‌گرایانه و همچنین خشونت فراوان آن ایجاد شد و به همین دلیل سینماهای آمریکا تدابیر ویژه‌ای اتخاذ کردند که شامل ممنوعیت استفاده از ماسک و لباس‌های خاص، رنگ کردن صورت و استفاده ازاسلحه یا شیء می‌شود که موجب ناراحتی حاضرین در سالن نمایش شود.

جوکر

همچنین پلیس آمریکا پیش از ورود مخاطبان با سالن‌های سینما کارت‌های شناسایی آن‌ها را بررسی می‌کند و در عین حال تاکید می‌کند که درجه سنی این فیلم (R=محدود) است و افراد پائین ۱۷ سال برای نمایش این فیلم باید با والدین خود همراهی شوند.

پس از نگرانی‌هایی که از بروز خشونت پس از نمایش فیلم جدید «جوکر» ایجاد شده است، سینماهای زنجیره‌ای مهم در آمریکا استفاده از هر گونه ماسک، پوششی و اسلحه اسباب بازی که موجب ناراحتی سایر مخاطبان در حین نمایش فیلم شود را ممنوع اعلام کردند.

داستان فیلم در سال ۱۹۸۱ و شهر گاتهام سیتی رخ می‌دهد و درباره شخصیت شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان تبدیل به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن می‌شود. «خواکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند. رابرت دنیرو، زازی بیتز، فرانسیس کانروی و مارک مارون دیگر بازیگران فیلم هستند.

بحث ساخت فیلم مستقلی بر پایه شخصیت جوکر از سال ۲۰۱۶ آغاز شد. بعد از آنکه در اوت ۲۰۱۷، برادران وارنر و دی‌سی فیلمز برای خلق یک دنیای مشترک سینمایی به نتیجه رسیدند، فیلیپس برای هدایت پروژه انتخاب شد. فیلیپس علاقه‌مند بود که فیلم به فضای آثار کلاسیک مارتین اسکورسیزی نزدیک باشد و برای همین از آثاری همچون راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱۹۸۰) و سلطان کمدی (۱۹۸۳) برای نوشتن متن الهام گرفت.

طرح اصلی داستان که ریشه شخصیت جوکر را به تصویر می‌کشد نیز از کتاب مصور بتمن: شوخی مرگبار اقتباس شد. فینیکس ابتدا نسبت به پذیرفتن نقش تردید داشت اما در نهایت در فوریه ۲۰۱۸ به پروژه پیوست. کار انتخاب بازیگران مکمل از ژوئیه تا اوت ۲۰۱۸ به طول انجامید. فیلم‌برداری از سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد و در اواخر دسامبر به پایان رسید. جوکر به صورت گسترده در نیویورک و سپس جرزی سیتی و نیوآرک جلوی دوربین رفت.

فیلم اکران گسترده خود را از تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز کرد که با تحسین منتقدان همراه بود و در زمینه فیلم‌نامه، کارگردانی و اجرای فینیکس مورد ستایش قرار گرفت. جوکر تاکنون ۵۵۶ میلیون دلار در سرار جهان فروش کرده در حالی که بودجه ساخت آن ۵۵ میلیون دلار است که آن را به دهمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۹ تبدیل می‌کند.

فیلم Joker (جوکر) با افتتاحیه ۹۶.۲ میلیون دلار کار خود را در گیشه آغاز کرد تا هم رکورد افتتاحیه ماه اکتبر را بشکند و هم یکی از بهترین افتتاحیه‌های فیلم‌های با درجه سنی بزرگسال (R) را به نام خود ثبت کند. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، تازه واردان گیشه نتوانستند ترمز قطار پر سرعت فیلم جوکر را بکشند.

طبق خبری که ددلاین منتشر کرده، فیلم جوکر در سه روز دومین پایان هفته اکرانش موفق شد حدود ۵۵ میلیون دلار دیگر فروش کند تا رکورد دومین هفته اکران یک فیلم در ماه اکتبر را که تا پیش از این به فیلم Gravity (جاذبه) با فروش ۴۳.۱ میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ تعلق داشت، به‌نام خود ثبت کند.

این فیلم در واقع تنها افت فروش ۴۲.۸ درصدی را تجربه کرده و توانست به‌راحتی فیلم Gemini Man (جمینی من) و انیمیشن The Addams Family (خانواده آدامز) را در این هفته شکست دهد.

اکنون در سال ۲۰۱۹، در دورانی هستیم که مخلوط عناصر دیگر ژانرها با چارچوب سینمای ابرقهرمانی حسابی روی بورس است و رعایت کردن یا نکردن این نکته، مشخص‌کننده‌ی موفقیت یا شکست این فیلم‌ها در گیشه خواهد بود.

جوکر

وقتی مردم در قالب فیلم‌های ابرقهرمانی هر چیزی که لازم دارند را به دست می‌آورند، چگونه می‌توانی مردم را برای دیدن فیلم‌های ژانر غیرابرقهرمانی و فیلم‌های مستقل جذب کنی؟ «جوکر» جواب این سؤال است. «جوکر» حتی بیشتر از «شوالیه‌ی تاریکی» یا «لوگان»، حکم یک درام متعلق به دنیای کلاسیک را دارد که از قضا یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای مدیوم کامیک‌بوک، شخصیت اصلی‌اش است.

این فیلم با کمترین مقدار اکشن‌های مرسوم، جلوه‌های کامپیوتری یا داستانگویی دنباله‌پسند ساخته شده است. چیزی که «جوکر» به‌عنوان دوران بعدی سینمای ابرقهرمانی معرفی می‌کند این است: به‌جای اینکه شاهد فیلم‌هایی باشیم که از عناصر دیگر ژانرها (وسترن، تریلر جاسوسی، سرقت و غیره) قرض می‌گیرند، شاهد فیلم‌های ابرقهرمانی‌ای خواهند بودند که به قرض گرفتن‌های جسته و گریخته بسنده نمی‌کنند، بلکه لباس ژانر مقصد را کاملا به تن می‌کنند. با «جوکر» اولویت‌ها تغییر خواهد کرد.

اگر فیلم‌های تیر و طایفه‌ی «جوکر» بتوانند بودجه‌هایشان را پایین نگه دارند و جای صحنه‌های اکشن و جلوه‌های کامپیوتری زیاد، روی ارزش بصری‌شان سرمایه‌گذاری کنند، شاید آن‌ها شانسی برای فراگیر شدن و دست یافتن به درآمدهای نه چندان بالا اما سودآور داشته باشند.

«جوکر» پدیده امروز سینمای جهان، فیلم نفروشی که فروخت!





«جوکر» ساخته کمپانی برادران وارنر با رسیدن به رقم فروش جهانی ۷۸۸.۱ میلیون دلار، رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جهان با درجه محدود R را از آن خود کرد.

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر، «جوکر» به کارگردانی «تاد فیلیپس» و با بازی «واکین فینیکس» توانست رکورد پرفروش‌ترین فیلم درجه R سینما (که در آن مخاطبان کمتر از ۱۷ سال باید همراه با یک بزرگتر به تماشای فیلم بنشینند) را که پیش‌تر به فیلم ابرقهرمانی «ددپول ۲» تعلق داشت، به خود اختصاص دهد.

پیش‌تر فیلم ابرقهرمانی «ددپول ۲» با فروش کلی ۷۸۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸ و «ددپول» با فروش ۷۸۲ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ به عنوان پرفروش‌ترین فیلم‌های درجه R سینما شناخته می‌شدند.

انتظار می‌رود فروش جهانی «جوکر» تا پایان روز جمعه یا شنبه از مرز ۸۰۰ میلیون دلار نیز بگذرد. ساخته جدید «تاد فیلیپس» تاکنون توانسته در گیشه‌های آمریکای شمالی و در بازار‌های بین‌المللی به ترتیب ۲۵۸.۶ میلیون دلار و ۵۲۹.۵ میلیون دلار به فروش برساند.

«ماتریکس؛ بارگذاری مجدد» با فروش ۷۳۸.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۰۳، «آن» با فروش ۶۹۷ میلیون دلاری در سال ۲۰۱۷ و «مصائب مسیح» با فروش ۶۲۲.۳ میلیون دلاری در سال ۲۰۰۳ به ترتیب پس از سری فیلم‌های «ددپول» و «جوکر» در رده‌های بعدی فهرست پرفروش‌ترین فیلم درجه R تاریخ سینما قرار می‌گیرند.

داستان فیلم «جوکر» درباره شخصیت شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن تبدیل می‌شود. «واکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند.


فیلم «جوکر» که با هزینه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شده است، مجموع فروش جهانی خود را به یک میلیارد دلار رساند.

به گزارش ایسنا به نقل از اسکرین، «جوکر» با بازی «واکین فینیکس» در حالی فروش جهانی خود را به مرز یک میلیارد دلار رسانده که ۶۷ درصد از فروش خود را (حدود ۶۸۰ میلیون دلار) از محل گیشه بین‌الملل کسب کرده است و بیش از ۳۴۵ میلیون دلار آن نیز حاصل از فروش در سینما‌های آمریکاست.

این فیلم پس از رونمایی در جشنواره فیلم ونیز و کسب شیر طلای بهترین فیلم و جایزه بهترین بازیگر مرد، توجهات فراوانی را به خود جلب کرد و با آغاز اکران در ماه اکتبر تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما با درجه سنی بزرگسال شد.

«جوکر» که با هزینه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شده با احتساب هزینه‌های بازاریابی تاکنون حداقل سود ۵۰۰ میلیون دلاری را برای کمپانی برادران وارنر و دی‌سی به ارمغان آورده است. این فیلم با گذر از فروش «مرد عنکبوتی ۳» (۸۹۵ میلیون دلار)، هم‌اکنون در رتبه سیزدهم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی سینما قرار دارد.

داستان فیلم «جوکر» درباره کمدین شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن تبدیل می‌شود. «واکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند.





متن زیر، نقدیست بر فیلم آخر تاد فیلیپس؛ جوکر. در این نوشته تلاش شده است تا شخصیت‌ها و روایت داستان در پیش‌زمینه‌‌ اجتماعی و فرهنگی‌شان به تصویر کشیده شوند. و تا حد ممکن تلاش شده چرخش های داستان برملا نشوند اما خطوط اصلی داستان بازگو می‌شوند.


به گزارش عصر ایران، "مسیح بهار" در سایت میدان نوشت: فیلم جوکر یا ژوکر ساخته تاد فیلیپس در تاریخ ۴   اکتبر ۲۰۱۹ برای عموم اکران شد. فیلم جوکر در روز اول اکران در ۳۱ آگوست ۲۰۱۹ در جشنواره فیلم ونیز با تشویق ۸ دقیقه‌ای ایستاده بینندگان مواجه شده بود که موفقیت این ریسک مالی کمپانی برادران وارنر را نوید میداد. زدن پی‌در‌پی رکوردهای فروش حاکی از انتظار مشتاقانه بینندگان بود. این فیلم هم ماجرای تبدیل شدن کمدینی ناموفق به جوکر، دشمن اصلی شخصیت بت‌من، را نشان می‌دهد و هم روایت سینمایی داستان یک بیمار آسیب دیده از خشونت جامعه است که در فرآیند یک دگردیسی جنون آمیز به اَبَرتبه‌کاری اسطوره‌ای تبدیل می شود.
 
جوکر

فیلم جوکر که جوایز فستیوالهای تورنتو و ونیز را درو کرده است به شدت جنجال‌برانگیز است و داستان آن به بحث‌های شدیدی در پیرامونش دامن زده است. ماهیت انسانی توام با تم «ضدنهادهای‌حاکم» (anti-establishment) این فیلم به انتشار نقدهای پررنگی از نویسندگان چپ و راست منجر شده است.
 
در روزگاری که دونالد ترامپ مالیات شرکت‌های آمریکایی را از ۳۵ درصد به ۲۱ درصد کاهش داده است و در روزهایی که برنی سندرز و الیزابت وارن دو کاندیدا از سه کاندیدای اول حزب دموکرات آمریکا در میان شگفتی نخبه‌های سیاسی و مالی آمریکا قول مالیات بر دارایی (جدا از مالیات بر درآمد) داده‌اند، فیلم جوکر هشداری جدی به نظر می‌رسد. شاید به همین دلایل است که مایکل مور فیلمساز آمریکایی این فیلم را فیلمی مهم برای زمانی مهم وصف می‌کند.

شخصیت‌ها و فضا

داستان فیلم در پائیز سال ۱۹۸۱ در شهر معروف DC comics به نام «گاثم‌سیتی» (Gotham city) اتفاق می‌افتد که نسخه خیالی شهر نیویورک است. شهری با نامی که با «شهر نفرین شده» (Goddamn city) هم‌آوا است. شهری تاریک، فاسد و آلوده، مبتلا به فقر، رکود و بیکاری. در ابتدای داستان گفته می‌شود اعتصاب رفتگران باعث تلنبار شدن زباله و هجوم موش‌ها شده است. شهر، کثیف و ملتهب است و هر لحظه بیم ناآرامی و آشوب وجود دارد. شاید این نیز اشاره‌ای به وضعیت بحران مالی خدمات عمومی شهری نیویورک در سال ۱۹۷۵ باشد. 

آرتور فلِک (با بازی خواکیم فینیکس) استندآپ کمدینی ناموفق، شخصی منزوی و تنها با گوژی ملایم در کتف چپ، مردی دِفرمه و شکننده است که به نظر می‌رسد اخیرا از بیمارستان روانی مرخص شده است.
 
آرتور که از شخصیت تراویس (با بازی رابرت دنیرو) در فیلم «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) اقتباس شده، انسانی خوب و حساس تصویر شده که به همراه مادر پیرش در آپارتمانی کثیف و محقر زندگی می‌کند. آرتور ظاهرا از اختلال بی‌اختیاری عاطفی (Pseudobulbar affect disorder) در ادامه یک آسیب مغزی به همراه علائم روانپریشی (psychotic) رنج می‌برد. او کارتی پِرِس شده دارد که روی آن نوشته شده است: «خنده‌ی مرا ببخشید، من بیماری دارم».
 
رویای آرتور این است که به عنوان کمدین به شوی تلویزیونی موری فرانکلین (با بازی رابرت دنیرو) دعوت شود، کاراکتری که از فیلم «پادشاه کمدی» مارتین اسکورسیزی (۱۹۸۳) گرفته شده است. موری با دندان‌های ردیف سفید به مردم لبخند می‌زند و می‌گوید: «زندگی همین است!».
 
مادر آرتور، پنِی فلک پیرزنی رنجور و نامتعادل است که در جوانی برای توماس وین (پدر بت‌من‌) کار می‌کرده. توماس وین میلیاردر مشهوری است که برای کسب پست شهردار خیز برداشته است. او که نماد ثروت و قدرت است در تلویزیون معترضان را دلقکان خطاب می‌کند.

بازی خواکیم فینیکس که رسالتِ دشوار تبدیل یک انسان درمانده، احساساتی، اخلاقی و روانپریش به یک ابرتبه‌کار را بر دوش دارد – گرچه که در نقدهایی به اغراق در بازیگری (overacting) متهم شده است –
مسحورکننده از کار درآمده است. خنده غیر ارادی تا پای خفگی او توان نشان دادن احساسات را از آرتور ربوده است. خنده ای که گفته می شود اجرای آن هربار بازیگران را به تقلا واداشته است.

قصه

خشونت زننده فیلم خیلی زود بیننده را تکان می‌دهد. در سکانس دوم فیلم، آرتور در لباس دلقک در حال چرخاندن تابلوی تبلیغاتی در پیاده‌روست که با مردم آزاری چند نوجوان روبرو می شود. آنها تابلو تبلیغاتی – وسیله کارش – را از او می‌گیرند و او را با خشونت تمام کتک می‌زنند و میان زباله‌ها رها می‌کنند. این مواجهه بسیار انسانی و دردناک است.
 
در تجربه نگارنده، در کمتر از ۵ دقیقه گذشته از شروع فیلم، دو بیننده از سینما خارج شدند. این برخورد که بدون خونریزی و مرگ است نظر بیننده را به کور بودن خشونت و بی‌گناهی ضاربین و مضروبین جلب می‌کند.
 
چند سکانس بعد آرتور عیسی‌وار ضاربین خود را بی‌قصد و ناآگاه – چندتا بچه – می خواند. این احساس دوگانگی تعاریف قهرمان و ضدقهرمان را به چالش می‌کشد.
 
در فیلم جوکر خشونت فیزیکی ثانویه به نظر می‌رسد. فیلم در به تصویر کشیدن جمله معروف گاندی که «فقر بدترین نوع خشونت است» موفق است.
 
از نظر آرتور تحقیر، مورد تبعیض واقع شدن، خواسته نشدن، به حساب نیامدن و دیده نشدن خشونت‌های اصلی اند. آرتور آشکارا همدردی (empathy) دارد. در جائی از فیلم آرتور می‌گوید: «چه بر سر ما آمده است؟ همه سر هم فریاد می‌کشیم و هیچکس خودش را جای دیگری نمی‌گذارد؟». 

رسالت زندگی آرتور به گفته خودش «آوردن خنده و لذت به این دنیای سرد و تاریک» است. او در نیمه اول فیلم متوجه می‌شود که پروسه بی‌رمق درمان او که تحت پوشش بیمه عمومی است به علت کم شدن بودجه دولتی قطع خواهد شد. او در دفترش می‌نویسد: «به عنوان یک بیمار روانی مردم از تو انتظار دارند جوری رفتار کنی که انگار بیمار نیستی».
 
مددکار اجتماعی که زنی سیاهپوست است به او می‌گوید: «آنها برای آدم‌هایی مثل تو تره خورد نمی‌کنند. برای آدم‌هایی مثل من هم تره خورد نمی‌کنند.» آرتور با نگرانی و تحیر از او می‌پرسد: «پس داروهایم را از کجا تهیه کنم؟!» در صحنه‌هایی از این قبیل مشکلات آرتور مرزهای جنسیتی و نژادی را در می‌نوردند و آشکار می‌شود که چالش مشترک نژادها و جنس‌ها تعلق داشتن به طبقه فرودست است.
 
قطع بودجه‌های عمومی درمانی در گاثم‌سیتی یادآور قطع خدمات اجتماعی روانپزشکی به دست رونالد ریگان در دهه ۸۰ میلادی است. شاید هم کوشش اخیر ترامپ برای محدود کردن قانون affordable care (بهره‌مندی افراد کم بضاعت از خدمات درمانی) را به خاطر بیننده بیاورد.
 
واقعیت عینی سیاست های نومحافظه‌کاری در بسیاری از جوامع کنونی به خوبی به بیننده اجازه می‌دهد با آرتور همزادپنداری کرده و از کاهش تعهد دولت در امر بهداشت و درمان عمومی دچار وحشت شود.
 
آرتور از مددکار می‌پرسد: «منم یا بیرون همه دیوانه شده‌اند؟» درمانگر پاسخ می‌دهد: «زمانه سختی است. مردم دست و پا می‌زنند.» آرتور ناامیدانه می‌گوید: «می‌خوام دیگه احساس بد نداشته باشم.»

تنهایی و سقوط 

آرتور که از داشتن پدر محروم بوده در حسرت یک تماس انسانی، گزینه‌های واقعی‌اش را یک به یک از دست داده و به توهم و خیال پناه می‌برد. او می‌بیند که همکار، دوست، خانواده و مددکار به او واقعاً اهمیت نمی‌دهند: «اونقدر دیده نمی‌شی که احساس می‌کنی وجود نداری». ریتم کل فیلم همچون یک تراژدی، تعلیق یک فاجعه در شرف رخ دادن است و بالاخره لحظه واژگونی (peripety) فرا ‌می‌رسد.
 
آرتور که گریم‌کرده از کار بر‌می‌گردد در مترو شاهد آزار دادن یک دختر جوان توسط سه مرد بچه پولدار وال استریت می‌شود. او همچون همیشه در اثر اضطراب خنده هیستریکش را سر می‌دهد و این زمینه‌ساز کتک خوردنش می‌شود. دختر فرار می‌کند و آرتور نیز در دفاع از خود هفت‌تیر کشیده و سه جوان را با تیر می‌زند. سپس گریخته و به توالت می‌رود. این لحظه آغاز جوکر شدن آرتور است.
 
او سرشار از احساس قدرت و پیروزی است، سرمستانه می‌رقصد: رقصی آرام، عجیب و تقلا مانند که تولد و خروج نوزاد جانوران از تخم را به یاد می‌آورد. او با وجد و قدرت جدیدی به زندگی برمی‌گردد. در روزنامه دلقک (آرتور) به عنوان یک عیّار و قهرمان تصویر میشود که از ثروتمندان انتقام می‌گیرد. تابلوهای «مقاومت کنید» و «پولدارها را بکُشید!» در دست معترضان است. مردم به تقلید از جوکر ماسک دلقک به صورت می‌زنند. آشوب و شورش معترضین شهر را فرا می‌گیرد.

فیلم روند خالی شدن یک فرد شکننده را از باور به تمامی زمینه‌های اساسی کنش‌های انسانی نشان می‌دهد: گذشت، محبت، همدردی، سرپرستی، کمک، عشق، رفاقت رفته‌رفته همچون برگ‌های پائیزی ریخته و بدنه خشک و کریهی باقی می‌گذارند. آرتور می‌گوید «دیگر چیزی برای از دست دادن برایم باقی نمانده.»
 
اینکه آرتور در مقابل این بی عدالتی راه یک جانی سایکوپت را پیش می‌گیرد به طبیعت رنجور و بیماری عصبی-روانی او بر‌می‌گردد. نباید فراموش کرد شرایط تصویر شده می‌تواند هر کسی را که طعمی از انسانیت در دهان دارد منقلب کند. می‌تواند به آفریدن یا به نابود کردن بیانجامد. می‌تواند بسته به وضعیت شخص، معتاد، هنرمند، دانشمند، انقلابی یا تبه‌کار خلق کند.
خشونت فیلم با وجود زننده بودن به قدری به‌جا به نظر می‌رسد که بیننده می‌تواند در عین آشوب طلبی و خشونت جوکر با او هم‌انگاری (identify) کند. شعار «پولدارها را بکشید!» نمایان‌گر ماهیت ضدنهادهای‌حاکم اعتراضات مردم گاثم سیتی است. جوکر میگوید «‏من سیاسی نیستم من فقط می‌خواهم مردم را بخندانم.» با این وجود معلوم نیست جنبش به راه افتاده عدالتخواه است یا هدفش بازتوزیع ثروت است. تنها چیزی که از آن برمی‌آید آشوب است.

فیلم این حس را به بیننده منتقل می‌کند که جنون جوکر گناه کس خاصی نیست بلکه واکنش یک عضو شکننده و حساس جامعه به فقر و تهی شدن ساز و کار زندگی شهری از محتوای انسانی است. او دیگر از تراکنش‌های انسانی کاملا ناامید است و غیر اصیل و کاذب بودن همه آنها برایش واضح شده است. اکنون باور به بدی جای بدبینی را گرفته است. فیلم روایت تصویری فرایند جوکر شدن آرتور است. فرایندی که از درگیری در قطار شروع شده و در شورش‌های خیابانی کامل می‌شود.


نقدها

فیلم جوکر حتی قبل از اکران عمومی با حجم زیادی از نقدهای منفی مواجه شد. منتقدین در رسانه های معتبر مختلف فیلم را «ترسناک در سطوح مختلف»، «ناامیدکننده‌ترین فیلم سال»، «فاقد ارزش بحث کردن»، «خطرناک»، «یک حماقت غیرمسئولانه»، «برخوردی ناهمگن، دمدمی مزاج و هیجانی با معضلات اجتماعی» خوانده‌اند و آن را تلاشی مذبوحانه برای برانگیختن همدردی برای تمام آرتور-مانندهایی می دانند که به علت عقده‌مندی و تنهایی هر هفته با تفنگ به جان مردم می افتند و عده‌ای را به رگبار می بندند. آنها جوکر را «شخصیتی دسته دو با فلسفه ای دسته دوم» خوانده که «به جای بررسی و درک ریشه‌های اجتماعی مسائل زندگیش به تاریکی و خشونت فرو می‌رود».
 
منتقدی حتی به شرارت نازی‌ها اشاره کرده و می‌نویسد: «همچنان که هانا آرنت در شرارت مفروض آدولف آیشمن نازی بی‌مایگی می‌دید، من جوکر را تلاشی می‌بینم برای تراشیدن قامت اسطوره از انتقامی به سبک بچه خرخوان‌ها.» یکی از منتقدان نوشته: «بعد از اینکه با عناصر چپانده شده و خسته کننده اعتراضات ضدسرمایه‌داری و ضدثروتمندان مردم در لباس دلقکها اشتیاق بیننده از دست می‌رود، زندگی تبه‌کاری جوکر در میان بهت بیننده شکل می‌گیرد.» 

یادمان باشد این منتقدین فیلم‌هایی چون اونجرز: بازی پایان، پلنگ سیاه و کاپیتان مارول را ستوده اند! البته خطرناک خواندن فیلمها توسط منتقدین چیز جدیدی نیست. پرتقال کوکی (۱۹۷۱)، آخرین وسوسه مسیح (۱۹۸۸) و کوه کاو (Brokeback mountain) (2005) همه در زمان خود توسط منتقدین خطرناک قلمداد شدند.

در نقدهای منفی نوشته شده یک نکته مشترک است. این نقدها به جای آنکه به ریشه و خاستگاه یک مرد ازخودبیگانه، خشمگین و ایزوله بپردازند، رفتار او و پیامدهای دیده شدن قصه او را نقد می‌کنند. از نظر من نهیلیسمی که در نقدهای مختلف به این شخصیت نسبت داده شده درست نیست.
 
شاید منظور منتقدان «نیهیلیسم اخلاقی» است. در هر رو، این زاویه‌ای محدود است. از نگاه نیچه نهیلیست فردی است که از نیروی جنبشی خلاقه انسانی تهی شده است. جهان برایش تنها عرصه‌ای است که از دیگران تقلید کند. به هیچ پروژه بزرگی باور ندارد، هیچ شوری در سر ندارد و از پتانسیل‌های بودنش استفاده نمی‌کند.
 
جوکر نهیلیست نیست، طاغی است. جوکرِ تاد فیلیپس قهرمان نیست زیرا بردن برایش اهمیت ندارد. ضد قهرمان هم نیست زیرا قهرمانی را به چالش نمی‌کشد. او میخواهد همه ببازند! زیرا در این میدان بازی را درست نمی‌داند.

جوکر در هفته اول اکرانش رکورد فروش یک فیلم در ماه اکتبر را زد. شاید موفقیت فیلم جوکر در گیشه را در شرایط حال حاضر بتوان نشانه دیگری از چرخش خواست مردم آمریکا به سمت قهرمانهای «ضدنهادهای‌حاکم» تفسیر کرد. گردشی که خود را در پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا و در موفقیت چشم‌گیر برنی سندرز در مبارزات انتخابات مقدماتی حزب دموکرات نشان داد. هر دو، هرچند از دو سوی مختلف، در نگاه مردم نماینده‌های جریان «ضدنهادهای‌حاکم» بودند.

جوکر

جوکر در شوالیه تاریک

در فیلم «شوالیه تاریک» کریستوفر نولان (۲۰۰۸)، جوکر با افروختن آتش بر تپه‌ای از دلارهای پول‌شویان و تبه‌کاران نقش واقعی بت‌من را به عنوان نگهبان ثروت و قدرت ثروتمندان به تصویر می‌کشد و تناقض درونی ارزشهای این قهرمان را برملا می‌کند. در این فیلم بت‌من برای به دام انداختن جوکر یک شهر امنیتی (surveillance state) به وجود می‌آورد و از طریق تلفنهای همراه پیرامونِ همه را رصد می‌کند. همه اینها راهی جز این نمی‌گذارند که قهرمان بی برو برگرد قصه شوالیه تاریک جوکر شناخته شود.
 
اما جوکر با دیگر ابرتبه‌کاران فیلم‌های بت‌من فرق دارد. به عنوان مثال کاراکتر «بِین» در فیلم دیگر کریستوفر نولان «شوالیه تاریک برمی‌خیزد» (۲۰۱۲) در پی قتل عام همه است. ولی جوکر هیچ چیز نمی‌خواهد. او گاهی پول می‌خواهد ولی آتش می‌زندش. گاهی طرفدار می‌خواهد ولی آنها را به قتل می‌رساند. می‌توان گفت او تنها آشوب می‌خواهد. شاید هم مثل آرتور فقط می‌خواهد حس بد نداشته باشد!
 
هیچ نخواستن جوکر او را به بازیگری شگفت‌انگیز در نظریه بازی (game theory) تبدیل می‌کند. او در بازی هدف مشخصی ندارد و به همین دلیل در تک تک رویارویی‌هایش با استراتژی های بدیع طرف مقابل را آچمز می کند. او می گوید «من سگی‌ام که ماشین‌ها رو دنبال میکنه ولی نمیدونه وقتی یکی رو گرفت باهاش چکار کنه». آشوب‌طلبی هم به تنهایی نمی‌تواند توضیح دهنده راه جوکر باشد. شاید هم جوکر مثل کودکان فقط بازی را می‌خواهد.

قاتل واقعی شخصیت تاریخی بت‌من جوکر است. او دوگانگی ارزشی را که در شخصیت بت‌من وجود دارد بیرون‌کشیده، همچون «نئو» که در فیلم ماتریکس به درون ایجنت ماتریکس فرو میرود و او را متلاشی می‌کند، با نفوذ به روان بت‌من تناقض سیستم اخلاقی عاریه بت‌من را نمایان می‌کند. او نشان می دهد که بت من که خود از بزرگترین ثروتمندان شهر است با وجود داعیه حمایت از مردم بی دفاع چگونه با دفاع از قوانین سوگیرانه، خود ضامن استیلای نخبگان ثروتمند بر مردم ناراضی و تهیدست است. تهیدستانی که برای سهیم شدن از سفره این میلیاردر باید چشم امید به خیریه او داشته باشند.

اما جوکر فیلیپس با جوکر نولان متفاوت است. جوکر فیلیپس درونگرا است. توهم و تردید دارد و رفتارهایش واکنشی و ناگهانی است. جوکر نولان مطمئن، خونسرد و برنامه‌چین است، به انسان‌ها از بالا به پایین نگاه‌کرده و آنها را بازی می‌دهد. همچنین برخلاف فیلم «شوالیه تاریک» که دلقکانش مردان تبه‌کارند، دلقکان «جوکر» زنان و مردان عادی‌اند.


خنده و گریه


یکی از مایه‌های مهم این فیلم بیان نقیضی یا ناسازه‌گویی است. این نقیض‌ها در بیشتر موارد در زیباتر کردن اثر موفق‌اند. آنها طبیعی به نظر می‌آیند و کمتر به بیننده احساس نابجایی می‌دهند.

آرتور در جایی می‌گوید: «همیشه فکر می‌کردم زندگی من یک تراژدی است اما اکنون می‌فهمم زندگی من یک کمدی لعنتی است.» همچنین استفاده از دلقک که نماینده تاریخی خنداندن است برای به تصویر کشیدن تاریک‌ترین رنج‌های امروزی در این اثر یک دوگانگی لذت‌بخش است. گاهی در میان قهقهه های غیر ارادی آرتور می‌توان احساس بدبختی او را لمس‌کرد چرا که می‌داند از کنترل خویشتن ناتوان است و به خاطر این خنده مجازات خواهد شد.

این جمع اضداد بار دیگر در ترانه فیلم – آهنگ معروف «smile» که در فیلم پخش می‌شود – پدیدار می‌شود. ترانه‌ای که شنونده را در عین ناامیدی تشویق به لبخند زدن می‌کند. خنده-گریه آرتور در لباس دلقک ما را به یاد آریای (aria) دل‌انگیز «جامه‌ات را برتن کنِ» دلقکِ اپرای معروف «پالیاچو» اثر روجریو لئون‌کاوالی می‌اندازد که بر خود نهیب می‌زند: «درد و لابه ات را خنده کن و از اشکهایت قهقهه بساز!».

پی‌نوشت

هدف هنر پویش انسان و بازتابیدن جهانِ انسان است. این فرایند گاهی دردناک می‌شود ولی در نهایت به شناخت عمیقتر انسان از خود، دیگر انسانها و جهان اطرافش می‌انجامد. می‌توان گفت که فیلم جوکر به تمامی این اهداف دست یافته است.
 
داستان جوکر داستان شورش تدریجی یک «هیچکس» است. استفاده از بازیگری ناب به جای جلوه‌های ویژه گزاف بر جلای انسانی فیلم می‌افزاید. جوکر نه نژادی فکر می‌کند نه جنسی. حتی رواندرمانگر جوکر که زنی سیاهپوست است، با او همدردی می‌کند و جامعه را به از یادبردن هردوشان متهم می‌کند.
 
فیلم خشم مردم محروم و نزاع طبقاتی را بدون هیچ لفافه‌ای نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که وقتی سیاست‌ها در جهت حفاظت از منافع صاحبان قدرت و ثروت به سمت کاهش خدمات عمومی می‌روند چگونه حاشیه‌های جامعه – که انسانیت جامعه را تضمین می‌کنند – قربانی می‌شوند. اما جوکر دیگر قربانی نیست، او قربانی می‌گیرد. او تمام این ناعدالتی ها را تشدید کرده و به جامعه برمی‌گرداند. 

آرتور، که هدفش آوردن خنده و لذت به جهان بود بالاخره در ناامیدی راه جدیدی می‌بیند. این راه تاریک خنده‌دار نیست. راهی است جنون‌آمیز ولی آزاد کننده. اگر آرتور یک دلقک باشد، جوکر یک دلقک نیست. او دیگر نمی‌خواهد خوشبخت شود. او دیگر به عرف و قانون فکر نمی‌کند.

او می‌خواهد باشد و آزاد شود.

فرآیند ناامیدی و به خودآمدن در هر فردی می تواند رخ دهد. «شدن» یاbecoming  دگردیسیِ فرد در نتیجه به‌خود‌آمدن است.
 
نتیجۀ شدن بستگی به فردی دارد که این شدن برای او اتفاق می‌افتد.
 
شدن می‌تواند برای یک دانشمند اتفاق افتد و در او یک شور مطالعاتی جدید برانگیزد.
 
می‌تواند در هنرمندی اتفاق بیافتد و او را به خلق آثار هنری برانگیزد.
 
می‌تواند انسانی را به شورش و طغیان علیه نابرابری برانگیزد. اما آرتورِ قصه جوکر بیماری است که از اختلالات روانپریشی رنج می‌برد.
 
پس، شدن او با رفتارضداجتماعی و فقدان همدردی با دیگران همراه است.
 
مردم آزاری و قانون‌گریزی کور قابل ستایش نیستند. اما به گفته برشت "گاهی باید باد بوزد تا دیده‌شود زیر دامن قانون واقعاً چه خبر است".





8255157100

فیلم Edge of Tomorrow 2014

دانلود فیلم Edge of Tomorrow 2014 لبه فردا با دوبله فارسی و کیفیت عالی

 ,

کیفیت HD 1080p , HD 720p – سانسور شده

دانلود فیلم Edge of Tomorrow 2014 لبه فردا با دوبله فارسی

این فیلم دوبله فارسی و سانسور شده و هیچ گونه صحنه غیر اخلاقی و مغایر با شئونات اسلامی ندارد.

نام اثر: فیلم لبه فردا Edge of Tomorrow

کیفیت: HD 1080p , HD 720p –

امتیاز: IMDb 7.9/10

ژانر: علمی تخیلی | اکشن | ماجراجویی

مخاطب: تماشای این فیلم به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.

نوع فیلم: سینمایی

محصول: آمریکا

کارگردان: داگ لیمان Doug Liman

ستارگان: Tom Cruise ,Emily Blunt ,Bill Paxton

سال تولید: 2010 میلادی

زبان: فارسی (دوبله)

مدت زمان: 112 دقیقه

داستان فیلم:
داستان درباره سربازی به نام ویل کیج (با بازی تام کروز) است که پس از کشته شدن در جنگی علیه بیگانگان فرازمینی، بار دیگر زنده می شود و به روز قبلی خود باز می گردد، و این فرایند بارها تکرار می شود. این امر باعث می شود تا او با هر بار کشته شدن توانایی خود را افزایش داده
و تصمیمات بهتری بگیرد و در پی یافتن روش پیروزی بر بیگانگان باشد و برای این هدف به کمک بانوی جنگجویی از قهرمانان جنگ برود ...

 


راهنمای دانلود:

لطفا برای پخش هرچه بهتر فایل های مالتی مدیا پلیر خود را آپدیت کنید! تنها پلیر مورد تایید وبسایت آپ تی وی، KMPlayer 4.1.4.7 به بالا می باشد. .

برای دانلود فیلم ها با گوشی اندروید تنها برنامه مورد تایید وبسایت آپ تی وی، Advanced Download Manager Pro v5.1.2  می باشد. .

خشایار الوند درگذشت

برزو ارجمند در اینستاگرام از درگذشت خشایار الوند خبر داد.

خشایار الوند فیلمنانویس موفق کشورمان که بیشتر مخاطبان او را با آثار طنزی چون «نقطه چین»، «در حاشیه» و «مجموعه های پایتخت» می شناسند، بر اثر سکته قلبی درگذشت.

 به گزارش روز پنجشنبه ایرنا، برزو ارجمند بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون صبح امروز در پستی اینستاگرامی درگذشت این فیلمنامه نویس را اعلام کرد.
در پیگیری خبرنگار فرهنگی ایرنا با برزو ارجمند، این خبر را بدون اشاره به جزئیات بیشتر تایید کرد.

وی در پست اینستاگرامی خود نوشته بود: غیرقابل باوره، خشایار جانم روحت شاد. سلام من و به پدرم و عارف برسون...

پ ن: خشایار الوند نویسنده اثاری چون قهوه تلخ و پایتخت درگذشت. تسلیت به خانواده مهربانش».
خشایار الوند متولد 1346، فیلمنامه‌نویس ایرانی و برادر سیروس الوند

سیروس الوند کارگردان سینما و تلویزیون است.


الوند فعالیت در سینما را با نگارش فیلمنامه‌های «مزاحم» و «برگ برنده» هر دو به کارگردانی سیروس الوند (برادرش) را آغاز کرد. اما عمده شهرت او به نگارش فیلمنامه سریال ها و مجموعه های طنز موفق چون «نقطه چین» «شب های برره»؛ «باغ مظفر»؛ «گنج مظفر»؛ «مرد هزار چهره»؛ «مرد دو هزار چهره»؛ «قهوه تلخ»؛ «ویلای من»؛ «شوخی کردم» و «در حاشیه» همه به کارگردانی مهران مدیری؛ «پایتخت»؛ «پایتخت 3»؛ «پایتخت 5»؛ «در حاشیه»؛ «پایتخت 4» و «علی‌البدل» به کارگردانی سیروس مقدم؛ «کمربندها را ببندیم» به کارگردانی مهدی مظلومی؛ «مسافران» به کارگردانی رامبد جوان؛ «دیوار به دیوار» و «دیوار به دیوار 2» به کارگردانی سامان مقدم باز می گردد.





















عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر - طبق معمول این سالهای انفجار اطلاعات و عصر ارتباطات، خبر بسیار کوتاه بود خشایار الوند به دلیل ایست قلبی درگذشت. ابتدا یک خبر در شبکه‌های اجتماعی پخش شد و بعد آرام، آرام تبدیل به یک طوفان شد که هر طرف را نگاه می‌کنی عکس خشایار الوند است و ابراز تاسف و ناراحتی از این کوچ نابهنگام.

خشایار الوند برادر سیروس الوند کارگردان قدیمی سینمای ایران و بالتبع عموی ماهور الوند بازیگر است، اتفاقا شروع کار جدی او در زمینه نویسندگی فیلمنامه با نوشتن فیلمنامه فیلم سینمایی «مزاحم» برای برادرش رقم می‌خورد.

اما بعدتر آنچه باعث شد خشایار الوند جایگاه ثابتی به عنوان نویسنده فیلمنامه پیدا کند سریال‌های طنز مختلفی بود که در تیم نویسندگان آن حضور داشت و شروع آنها هم با مجموعه‌های مهران مدیری بود. یک تیم نویسنده 4 نفری وجود داشت که با هم می‌نوشتند و با همدیگر به موفقیتهای بسیار زیادی در عرصه نویسندگی سریال‌ طنز پیدا کردند: پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، امیر مهدی ژوله و خشایار الوند.

خشایار الوند ؛ مرد قلم‌شاد

الوند 10 سریال با مهران مدیری کار کرده است که از مجموعه‌های طنز هر شبی یا اصطلاحا 90 قسمتی در بین آنها به چشم می‌خورد (نقطه چین، شبهای برره، باغ مظفر، در حاشیه) تا سریالهای مناسبتی ایام عید (مرد هزار چهره، مرد دو هزار چهره) و سریال های نمایش خانگی (گنج مظفر، قهوه تلخ، ویلای من، شوخی کردم). از مجموعه‌های با داستان طولانی تا آیتم‌های کوتاه 10 الی 15 دقیقه‌ای و در تمام این مقوله‌ها موفق.

در دوازدهمین جشن «دنیای تصویر» یا «جشن حافظ» (سال 1390) وقتی که مهران مدیری جایزه بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی را برای «مرد دوهزار چهره» و «قهوه تلخ» دریافت کرد به روی سن اظهار کرد: «بار کار بر دوش دو نفر سنگین بود؛ آنها امیرمهدی ژوله و خشایار الوند، نویسندگان کارهستند. نوشتن برای 35 بازیگر اصلی کاری بسیار سختی است و با عشقی که به برادران قاسم‌خانی دارم و با همکاری‌های خوبی که با هم داشتیم تندیسم را به الوند و ژوله تقدیم می‌کنم.»

طیف گسترده‌ای از سریال‌های طنز در کارنامه خشایار الوند به چشم می‌خورد که مهران مدیری کارگردان آنها نیست، مهدی مظلومی (کمربندها را ببندیم)، محمد حسین لطیفی (ساخت ایران)، رامبد جوان (مسافران)، سامان مقدم (دیوار به دیوار 1 و 2 )، بهروز شعیبی (گلشیفته) و در این اواخر تقریبا اکثر کارهای سیروس مقدم (پایتخت1 ، 3 ، 4 ، 5 و علی‌البدل).

خشایار الوند ؛ مرد قلم‌شاد

ذکر همه این موارد نشانگر چند خصوصیت بارز خشایار الوند است: حرفه‌ای، متعهد، منعطف و کاربلد، اگر چنین خصوصیاتی در یک نویسنده جمع نشده باشد نمی‌توانست کارنامه‌ای اینچنین پربار و پرکار داشته باشد.

بسیاری از دوستان و همکاران او آرامش، مهربانی، صبوری و خوش‌مشربی را از بارزترین خصوصیات خشایار الوند ذکر کرده‌اند.

پوریا ذوالفقاری (منتقد سینمایی) آخرین خاطره اش از الوند را چنین گفته است: « می‌گوید به بازیگران نقش های فرعی سریال های طنز زنگ می‌زنید و خبرشان را در مجله‌تان کار می‌کنید. ولی با نویسنده همان سریال تماس نمی‌گیرید. می‌گویم همین جا پیاده می‌شوم. زحمت افتادی. دست می‌دهیم و می‌گویم فردا زنگ می‌زنم تلفنی مصاحبه‌ای کنیم. با خنده می‌گوید نه. بذار دیرتر. اینجوری حس می‌کنم چون این را گفتم و رساندمت زنگ زدی... می‌خندیم... می‌رود و این می‌شود آخرین دیدارمان. لعنت به این زندگی و واقعا از این فرهادکش فریاد...»

بسیار ناخوشایند و غم‌انگیز است چنین مطالبی را برای نویسنده‌ای بنویسی که او با قلمش ساعات و زمان زیادی شادی و خنده برایت به همراه آورده است، این نوشتار ادای احترامی است به تمام آن لحظات شاد و خنده‌هایی که خشایار الوند برای من رقم زده است، روحت شاد، مرد قلم شاد.




اینجا چه خبر است؟ مراسم بدرقه خشایار الوند به منزل ابدیست یا یک مسابقه برای درآوردن اشک و آه و ناله بیشتر حضار؟

عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر - چند روز از کوچ ناگهانی خشایار الوند گذشته است، روز شنبه مراسم بدرقه او در خانه سینما برگزار شد و در این مراسم فامیل‌ها و دوستان او پشت تریبون رفته و سخنانی بیان کردند من‌جمله امیر مهدی ژوله که از دوستان نزدیک خشایار الوند است.

در بخشی از سخنانش که با تیتر «صحبت‌های سوزناک ژوله در تشییع خشایار الوند»* در فضای مجازی بازنشر شده است ژوله خطاب به خشایار الوند می‌گوید: « مرد مومن تو (درباره الی) رو دیدی و می‌گفتی پاهام لرزید از تصور اینکه اون بچه داره غرق میشه، پاهات نلرزید از اینکه پسرت بیاد و جسدت رو ببینه؟ و پسر 10-12 ساله‌ات بیافته روی سینه‌ات سعی کنه تنفس مصنوعی بده؟

پاهات نلرزید از اینکه این باید گوشی رو برداره زنگ بزنه به دوستهای باباش بگه سلام عمو بابام مرد، این چه فیلمنامه غلط و غولوطیه؟ مگه تو اینقده ساختار و ساختمان فیلمنامه نمی‌شناختی؟ چرا اینقدر سوراخ داره این فیلمنامه؟

آدم یه قهرمانی را می‌خواد جدا کنه از قصه، جدا کنه از فیلمنامه، مگه نباید کاشتی داشته باشه که این از بین بره؟ همینجوری یهو زندگی، کات مرگ. این چه کات غلطیه آخه؟ بعد سکانس مواجهه دختر 6 ساله با اینکه بگه بابام کو؟ و ...»

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
از همان روز شنبه که این سخنان را شنیدم حالم منقلب شد، در این 2 روز بسیار کلنجار رفتم تا خودم را قانع کنم در این مورد ننویسم اما نتوانستم، خودم را نهیب زدم که ژوله دوست صمیمی چندین ساله‌اش را از دست داده، در شرایط عادی نیست، این حرفهایی که می‌زند برای تسلی دادن خودش است، ولی باز نتوانستم بپذیرم که برای تسلای خودمان هر حرفی را بزنیم یا اینچنین برخورد کنیم، حتی اگر حالمان بسیار بد باشد.

با هیچ منطقی نتونستم این حرفها و مدل برخورد ژوله را درک کنم، اولین مواجهه با حرفهای ژوله و سوالاتش این تصور غلط را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که مگر خشایار الوند خودکشی کرده است که چنین سوالاتی را از او می‌پرسد؟ پس دوباره یادآوری کنیم که خشایار الوند در خانه‌اش آن شب فوتبال (بازی رئال مادرید و بارسلونا) را دیده و بعد مشغول کار بر روی اپیزود ویژه پایتخت بوده و در زمانی که خانواده‌اش خواب بوده‌اند سکته قلبی کرده است.

اگر همین حرفها را امیر مهدی ژوله در قالب یادداشتی در اینستاگرامش منتشر می‌کرد شاید هم خیلی به دلم می‌نشست و حتی به دلیل انتخاب این زبان بیانی و ارجاع به اصطلاحات فیلمنامه‌نویسی (به دلیل فیلمنامه نویس بودن الوند و ژوله) تحسینش هم می‌کردم ولی در چنین وقتی (زمان تشییع او) و جلوی همسر، بچه‌ها، برادر و ... کارکردش را نمی‌فهمم؟

علی الخصوص که با هرکدام از سوالات و حرفهایی ژوله آه و ناله و داد و بیداد حاضران را هم می‌شنویم، باید یک سوال پرسید اینجا چه خبر است؟ مراسم بدرقه خشایار الوند به منزلگاه ابدی اوست یا یک مسابقه برای درآوردن اشک و آه و ناله بیشتر حضار؟

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
واقعا اگر یک نفر از حضاری که در آنجا حضور داشت به دلیل تولید این حجم از غم، اندوه و گریه اتفاقی برایش می‌افتاد یا سکته می‌کرد، چه کسی جوابگو خواهد بود؟

در مجالس ختم سنتی همواره حد و حدودی رعایت می‌شود و چنین صریح و مهار نشده به یک اتفاق یا اتفاقاتی اشاره نمی‌کنند، در واقع می‌دانند که تا چه اندازه و از چه کلمات و جملاتی استفاده کنند. مثلا اگر کسی بر اثر حادثه تصادف فوت کرده باشد، هیچگاه اشاره‌ای به این قضیه یا چگونگی تصادف نمی‌کنند، و اگر آنجا هم بی مهابا بخواهند اشک در آورند عمل اشتباهی است.

من نه در اروپا و غرب زندگی کرده‌ام و نه اینقدر ندیده و نشناخته شیفته آنها هستم که از همه اتفاقات آن طرف آب تعریف و تمجید کنم اما می‌دانم که در مراسم‌هایی که برای درگذشت کسی برگزار می‌کنند سعی بر آنست که خاطرات خوب و احساس قشنگی که درباره شخص درگذشته دارند را بیان کنند، به نظرم این بسیار کار قشنگ و درستی است: «زنده کردن یاد نیکی از آن سفر کرده».

من فکر می‌کنم اگر اتفاقی مشابه برای من رخ دهد، آیا دوست دارم کسی از دوستانم در مراسمم این گونه ( آنهم در مرگی که خودم هیچ نقشی در آن نداشته‌ام) مرا مورد خطاب قرار دهد؟ واقعا نه، هر قدر هم که مرا دوست داشته باشد و ناراحت باشد به دلیل همین دوست داشتن من، باید ملاحظه حال خانواده‌ام را بکند.

دوست دارم با ذکر چند خاطره از من این احساس را به بچه‌ام بدهند که پدرش انسانی ارزشمند بوده که دوستانش به نیکی از او یاد می‌کنند، نه یک نفر با لحنی شاکی مدام سوالاتی بپرسد که شاید (حتی 1 درصد) دخترم فکر کند من مقصرم که مُردم.

آقای ژوله، پاهات نلرزید این حرف‌ها رو زدی؟
هر مراسمی یک پروتکل نانوشته دارد که حاصل تجربه یک شخص یا یک نسل نیست، بلکه در طول زمان و اتفاقات رخ داده برای نسل‌های مختلف یک جامعه به این قواعد و مراسم رسیده‌اند.

به امیر مهدی ژوله باید یادآوری کرد آیا در مراسم خشایار الوند که خود سمبل شادی بود و یک عمر با قلمش مردم را شاد کرده است، اصلا درست است با این غلظت غم و اندوه تولید کرد؟

در چنین زمان‌هایی هر اندازه هم که ناراحت و مصیبت دیده باشیم باید حواسمان باشد که من تنها شخص داغدیده نیستم و پایمان بلرزد از هر کلام که به زبان می‌آریم یا هر رفتاری که نشان می‌دهیم، چون شاید باعث غم و اندوه بیشتر بازماندگان باشید نه تسلای خاطر آنان.




معرفی ده سریال پربیننده دنیا

محمد مهدی مبارکی

10 سریالی که آخر سر به خاطر صحبت بیش از اندازه دوستانتان می‌بینید

به طور حتم دوستانتان در گفتگوهایشان درباره فیلم یا سریالی صحبت می‌کنند که ممکن است شما آن را ندید باشید. بعد از کلی حرف درباره فیلم موردنظر آخر سر برای ساکت کردن دوستانتان می‌شینید و فیلم را مشاهده می‌کنید. در ادامه به ۱۰ فیلم و سریالی که به خاطر همین موضوع باید ببینید تا دوستانتان را در زمان به میان آمدن بحثی درباره فیلم و سریال همراهی کنید را نام برده‌ایم.

Black Mirror ( پخش از سال 2011 - همچنان در حال پخش )

آینه سیاه (به انگلیسی:Black Mirror) را می‌توان جزو عجیب‌ترین و خلاقانه‌ترین سریال‌هایی دانست که طی چند سال گذشته ساخته شده است. این سریال علمی-تخیلی در انگلیس ساخته و در شبکه اینترنتی ‌نت‌فیلکس پخش می‌شود. سریال به طور علنی نقدی آشکار بر روابط انسانی و تکنولوژی دارد و سعی دارد به بیننده در مورد این شیوه زندگی اسفبار هشدار دهد. سریال در هر قسمت خود بخشی از زندگی امروزه انسانها را به باد انتقاد می‌گیرد. اعتیاد به تکنولوژی، نظام سرمایه داری، زندگی سیاست مداران و قانون قضایی و پورنوگرافی و میل مردم به خشونت مجازی تنها بخشی از چیزهایی هستند که در سریال به آنها پرداخته می‌شود.در واقع سریال بدون هیچ ترسی و البته بدون هیچ تعارفی به تمام چیزهایی که هالیوود در سالهای اخیر سعی کرده آنرا به عنوان لایف استایل آمریکایی جا بیندازد حمله و به شدت از آن انتقاد میکند.آینه سیاه از محصولات کاملا اورجینال نتفلیکس محسوب میشود.سریال با استقبال به شدت بالای منتقدین و به خصوص تماشاگران همراه بوده است

Parks and Recreation(پخش از سال 2009 تا 2014 میلادی)

«پارک‌ها و تفریحات» (Parks and Recreation) مجموعه 125 قسمتی است که از شبکه NBC طی سال‌های 2009 تا 2014 و در ژانر کمدی پخش می‌شد. از بازیگران این سریال می‌توان به  ایمی پولر، رشیدا جونز، عزیز انصاری، نیک آفرمن، آبری پلازا، پل اشنایدر، کریس پرت، ادام اسکات و راب لو اشاره کرد. این فیلم توانست در زمان پخشش نامزدی و جوایز متعددی را از جمله Primetime Emmy Award (امی ساعات پربیننده) و پنج نامزدی جایزه امی و یک جایزه گلدن گلوب برای بازیگر پولر و همچنین نامزدی مجموعه کمدی / موزیکال را در گلدن گلوب بدست بیاورد. روزنامه معتبر Time نیز در سال ۲۰۱۲ این سریال را به عنوان بهترین برنامه تلویزیونی سال انتخاب کرد.

Breaking Bad ( پخش از سال 2008 تا 2013 میلادی) 

آیا کسی را می‌توانید پیدا کنید که با نام هیزنبرگ یا «والتر وایت» آشنا نباشد؟ Breaking Bad را می‌توان جزو موفق‌ترین سریال‌های چند دهه اخیر دانست. بی‌شک بیشتر شما دوستان با این مجموعه تلویزیونی آشنا هستید. مجموعه‌ای که در ژانر درام توسط «وینس گیلیگان» تهیه و ساخته شد. «والتر وایت» داستان مفصلی دارد که نمی‌توان در این مقاله گنجاند. معلم شیمی که به سرطان ریه مبتلا می‌شود و برای تامین هزینه‌های مالی خودش و خانواده‌اش به همراه دانش آموزش پیشینش یعنی «جسی پینکمن» شروع به تولید و پخش شیشه می‌کند. 20 ژانویه 2008 اولین قسمت از این مجموعه پخش شد و در ۲9 سپتامبر 2013 شاهد پخش آخرین فصل و آخرین قسمت از این مجموعه موفق و محبوب از شبکه AMC بودیم. 

The Wire (پخش از سال 2002 تا 2008 میلادی)

«شنود» (The Wire) نام سریالیست که در سبک جنایی-درام از شبکه HBO طی سال‌های 2002 تا 2008 میلادی پخش شد. این سریال که توسط نویسنده و خبرنگار سابق پلیس (دیوید سیمون) نوشته شده بود در پنج فصل (60قسمت) به نمایش در آمد. در هر فصل از «شنود» ما شاهد جنبه‌های مختلفی از شهر بالتیمور بودیم. متاسفانه این فیلم با وجودیکه توسط بینندگان رتبه «عالی» را کسب کرد، هرگز برنده جایزه‌ای نشد. «شنود» توسط بسیاری از منتقدان به عنوان بزرگ‌ترین سریال تلویزیون توصیف شده است.

Friday Night Lights (پخش از سال 2006 تا 2011 میلادی)

«جمعه شب‌های روشن» (Fiday Night Lights)  داستان شهر کوچکی بنام «دیلن» که در ایالت تگزاس آمریکا واقع شده است را روایت می‌کند. به هیچ وجه فکر نکنید که قرار است در جمعه شبی، زامبی‌ها شهر را فرا بگیرند. چراکه در این سریال بیشتر از هر سریالی دیگری که به کشتار و قتل فکر می‌کند، به زندگی فکر شده است. رکن اساسی فیلم «ورزش» و فوتبالی است که جمعه شب‌ها برگزار می‌شود. ما از جایی وارد داستان این سریال می‌شویم که شهرنشینان برای تیم فوتبال دبیرستانشان (دیلن پنترز) یک سرمربی جدید بنام «اریک تیلور» را استخدام می‌کنند تا تیمشان را قهرمان کند. در کل فیلم جوی آرام، اما هیجان انگیز دارد و مطمئن باشید از دیدنش خسته نمی‌شوید.

Freaks and Geeks (پخش در سال 1999)

«فریک و گیکز» (Freaks and Geeks) جزء آن دسته سریال‌هایست که همچنان مشخص نیست به چه خاطر بعد از پخش فصل اول کنسل شد! امتیاز این فیلم از IMDB به طور خارق العاده‌ای 8.9 از 10 است. این سریال که در ژانر کمدی است توسط «پال فیگ»  و «جود آپاتو» کارگردانی و ساخته شد. «ُریگ و گیکز» از شبکه NBC طی سال 1999 - 2000 پخش شد. شاید جالب باشد بدانید که فقط از این سریال 8 قسمت ساخته شد.این سریال در مجله تایم سال 2007 در لیست ۱۰۰ سریال برتر تاریخ قرار گرفت. 

Orphan Black ( پخش از سال 2013 - همچنان در حال پخش )

«یتیم سیاه» (Orphan Black) یک سریال کاندایی در ژانر علمی-تخیلیست که توسط «گریمی منسون» و «جان فاکت» ساخته و کارگردانی شده است و از سال ۲۰۱۳ در حال پخش است. اگر جزو طرفداران سریال‌هایی هستید که به پیامد‌های اختلاقی و معنوی کلون سازی  و شبیه سازی از انسان‌ها می‌پردازند؛ باید حتما این سریال را ببینید. زیرا دقیقا به همین موضوع می‌پردازد و اثرات مربوط به مسائل هویت شخصی را به تصویر می‌کشد.

Luther (پخش از سال 20۱۰ تا 2015 میلادی)

«لوثر» (Luther) پروژه بریتانیایی است که طی سال‌های 2010 و ۲۰۱۵ از شبکه BBC One پخش شد. در این سریال ما شاهد به تصویر کشیدن زندگی شخصیت اصلی فیلم - جان لوثر - هستیم. کارآگاهی که با پروژه‌های متفاوتی رو به رو می‌شود. اگر جزو طرفداران سریال «شرلوک» هستید به هیچ وجه  «لوثر» را از دست ندهید. خالق و نویسنده این سریال «نیل کراس» است. پخش «لوثر» از جولای 2013 شروع شد و در دسامبر 2015 به پایان رسید. 

Hannibal ( پخش از سال 2013 تا 2015 میلادی)

همانند تمام سریال‌ها، مدیران شبکه فصل اول را به صورت آزمایشی خریداری و پخش می‌کنند و در صورتی مورد توجه قرار گرفتند آن را برای فصل‌های بعدی تمدید می‌کنند. Hannibal نیز مانند تمام سریال‌ها به صورت آزمایشی پخش شد و توانست در همان قسمت‌های نخست به پر بیننده ترین سریال NBC تبدیل شود. این ماجرا تا فصل سوم ادامه داشت که به یک باره خبر کنسل شدن فصل چهارم سریال منتشر شد! مگه میشه؟ سریال به این خوش ساختی چرا باید در اوایل راهش کنسل شود. بعد از به وجود آمدن کمپین‌های مختلفی با موضوع واحد یعنی «ساخت فصل چهارم Hannibal» شبکه NBC گفت فصل چهارم ساخته می‌شود و پس از گذشت چند روز این شبکه زیر حرف قبلی‌اش زد و باز کار ساخت فصل چهارم را کنسل کرد. Hannibal روایتگر زندگی  یک مامور FBI به نام «ویل گراهام» است که با روش خاصی توانسته به مقام بالایی برسد. وی در روش برگزیده‌اش با تمرکزی بر روی قتل صورت گرفته خودش را جای قاتل قرار می‌دهد و به جای قاتل فکر می‌کند. همه چیز برای وی خوب و خوش در حال سپری شدن است تا زمانی که یک روانشناس کاربلد به نام «هانیبال لکتر» وارد داستان می‌شود. این دو در ابتدا پروژه‌های متعددی را باهم حل می‌کنند اما پس از گذشت مدتی «ویل گراهام» به ذات حقیقی «هانیبال» پی می‌برد. 4 آوریل 2013 اولین قسمت و در 22 ژوئن 2015 آخرین قسمت از این سریال به نمایش درآمد.

Doctor Who ( پخش از سال 2005 - همچنان در حال پخش)

دوازده سال! کمتر سریالی را می‌توان پیدا می‌کرد که بعد از گذشت ۱۲ سال همچنان پخش می‌شود. به نحوی می‌توان گفت هیچ سریالی را نمی‌توانید پیدا کنید که تا این مدت عمر کرده باشد. «دکتر هو» (Doctor Who) جزو پربیننده‌ترین ساخته های شبکه تلویزیونی BBC است که در ژآنر علمی-تخیلی روایت می‌شود. شاید جالب باشد بدانید که پخش این سریال در اصل ازسال 1963 آغاز شده است و دکتر هویی که این روزها می‌بینید به عنوان سری جدید این سریال به حساب می‌آید. «دکتر هو» این روزها به عنوان نشان فرهنگ معاصر بریتانیایی شناخته می‌شود. داستان سریال «دکتر هو» درباره شخصیتی است که با ماشین زمان خود (تاردیس) در زمان سفر می‌کند و با شیاطین تمدن‌ها می‌جنگد.

نگارش نخستین فیلمنامه توسط هوش مصنوعی

پیشرفتی بزرگ در زمینه هوش مصنوعی و شبکه های عصبی:

نگارش نخستین فیلمنامه توسط هوش مصنوعی

سیناپرس:

شاید باور این که هوش مصنوعی به حدی از پیشرفت رسیده باشد که بتواند آثار هنری نوین را خلق کند برای ما بسیار دشوار به نظر برسد ولی در حقیقت امر این سیستم ها توانسته اند تا حدی پیشرفت کنند که محتوای پیچیده ای مانند شعر را خلق کنند. در آخرین نمونه از غافلگیری های مربوط به هوش مصنوعی نیز شاهد نوشته شدن یک فیلمنامه توسط این سیستم ها هستیم.

از روی این فیلمنامه یک فیلم کوتاه ساخته شده است که هنرپیشگان و کارگردان فیلم از فیلمنامه آن بسیار راضی بوده اند. در ادامه نیز در همین راستا نیز این فیلم در جشنواره ویژه ای در رده سینما و فیلم شرکت خواهد کرد. مقصد این داستان، چالش علمی و تخیلی لندن است که موجب می شود تا این فیلمنامه به صورت جدی نقد شود.

این فیلمنامه توسط افرادی که با آن سر و کار داشته اند به عنوان یک اثر تیره، رازآلود و مدرن تفسیر شده است که به خودی خود نشان دهنده توانایی این هوش مصنوعی در نگارش داستان است. البته این داستان برای به چالش کشیده شدن تنها به بازخوردهای عادی بسنده نکرده است و طراحان هوش مصنوعی نویسنده این داستان قصد دارند تا آن را به نقد متخصصان دنیای سینما محک بزنند.

برای درک محتوای این اثر کافی است تا نخستین خط آن را مطالعه کنید: «در آینده ای نه چندان دور بحران بیکاری به اندازه ای بالا خواهد گرفت که موجب می شود تا جوانان برای ادامه زندگی اقدام به فروش خون بدن خود کنند.» همین آغاز تلخ نشان دهنده این است که با یک اثر دارای پتانسیل بالا در رده علمی و تخیلی روبرو هستیم. با این حال باید به انتظار نشست تا متخصصان چالش علمی و تخیلی لندن به سراغ نقد این فیلمنامه رفته و مشکلات آن از دید تخصصی را فاش سازند.

منبع: singularityhub

ترجمه: آناهیتا عیوض خانی