هرکدام از ما نام برندها و محصولاتی را به یاد داریم که اکنون خبری از آنها نیست. یا در خبرها گفته میشود این برندها فعال هستند ولی در عمل هیچ محصولی از آنها در بازار نمیبینیم. تا همین چند سال پیش هم آگهیهای تلویزیونی پر بود از نامهای آشنایی که همه به یاد داشتیم و با تبلیغاتشان سرگرم میشدیم، ولی امروزه دیگر یادی از آنها نمیشود و در بیشتر موارد آن برند و کارخانه، عمدتا به دلیل سیاستهای غلط خصوصیسازی و واردات بیرویه تعطیل شده است.
«خراسان» در ادامه نوشت: سراغ چند نام تجاری معروف رفتهایم تا ببینیم چه بر سرشان آمده و سرنوشت آن برند و محصولاتش چه شده است؟ از ارج بگیرید تا آزمایش و پارسالکتریک، تولیپرس و ... . البته در بین برندهایی که در تاریخ محو شدند، نامهایی هم وجود دارد که گفته میشود خوشبختانه بعد از سالها رکود و نداشتن فعالیت، دوباره تولید را از سر گرفتهاند که امیدواریم فقط در حد خبر روی کاغذ نباشد.
قدیمیترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران
نام برند: ارج
«ارج؛ نامی که میشناسید و به آن اطمینان دارید» تبلیغی بود که شاید هنوز در گوش خیلیها مانده باشد. ارج یک سازنده بزرگ محصولات لوازم خانگی در کشور بود. این شرکت از سال ۱۳۱۶ با هشت کارگر ساده مشغول تولید شد و با قدمتی ۷۹ ساله، قدیمیترین سازنده لوازم خانگی ایران لقب گرفت.
در آغاز، کارهای آهنگری، ریختهگری و جوشکاری انجام میداد و همچنین صندلیهای تاشو نیز تولید میکرد. در دهه ۱۳۵۰ فعالیتش گسترش یافت و به تولید لوازم خانگی از جمله یخچال، بخاری، ماشین لباسشویی و کولر نیز روی آورد.
انتخاب نام ارج برای قدیمیترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران، علاوه بر اینکه از اول نام خانوادگی خلیل ارجمند، بنیانگذارش گرفته شده بود، اختصار سه واژه آهنگری، ریختهگری و جوشکاری است.
کارخانه ارج با شروع نهضت صنعتیشدن شروع به تولید یخچال برقی کرد. تولید یخچال در سال ۱۳۴۱ کاملا تصادفی رخ داد. در مسافرتی که مدیر شرکت به دانمارک کرد هدفش بازدید از کارخانهای برای تولید ظرفشویی بود و به توافق نهایی هم نزدیک شده بودند اما با بازدید از کارخانه یخچالسازی نظرش عوض شد و ساخت یخچال را آغاز کرد. یک سال بعد آبگرمکن برقی ۵۰ گالنی ساخت ارج به بازار آمد. تولید آن توسط ارج به توسعه بهداشت شخصی مردم و افول خزینه و حمامهای عمومی که عامل شیوع بسیاری بیماریها بود کمک شایانی کرد. طی واگذاریها، این کارخانه و داراییهای آن که به گفته هاشمی (مدیر کل دفتر صنایع فلزی و لوازم خانگی وزارت صنعت) فقط زمین و سوله کارخانه بود، واگذار شد.
گفته میشود این شرکت در دهه ۷۰ با یک اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی هم مواجه شد. در پی مشکلات مالی، کارخانه ارج رو به سقوط گذاشت تا سرانجام در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضایی انبار ارج، پس از ۷۹ سال به طوررسمی تعطیل شد. گفته میشود شرکت ارج بعد از واگذاری در حال مذاکره با تولیدکنندگان لوازم خانگی خارجی برای شروع مجدد تولید است.
افول گرما و سرمای ایرانی
نام برند: آزمایش
کارخانه آزمایش در سال ۱۳۳۷ بنا شد. هنوز هم در خانه بسیاری از ایرانیها حداقل یک محصول از کارخانه آزمایش وجود دارد، محصولات کارخانهای که روزگاری به واسطه تولید وسایل گرمایشی و سرمایشی و به دلیل ایرانی بودن و تولید داخل کشور، با استقبال زیادی همراه بودند.
آزمایش که توسط محسن آزمایش بنیان گذاشته شد، در ابتدا کارگاهی برای ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات بود. روزگاری که گازکشیها در تهران و چند شهر دیگر پا گرفته بود و بخاریهای کپسولی در بورس بودند، آزمایش نیز به سرعت مدلهای متنوع خود را به بازار عرضه میکرد. بخاری، کولر و یخچال که از عمده تولیدات آزمایش به شمار میرفتند در آن روزها حرف اول را در هر خانهای میزدند و فروش قابل توجهی داشتند.
بسیاری از کارشناسان و فعالان صنعت لوازم خانگی بر این باورند که یکی از دلایل افول آزمایش، نبود مدیریت مناسب این شرکت بود، چرا که نه تنها آمار بلکه سرمایه این شرکت نیز گویای توانایی تولید محصولات ایرانی است. سرمایه این شرکت که در روزهای ابتدای کارش ۳۰ میلیون ریال بود پس از ۱۰ سال به ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یافت و روزهای شکوفایی آزمایش رقم خورد.
هنگامی که مدیریت این شرکت، رشد و توسعه آزمایش را به چشم دید، با پیشبینی تولید سالانه یک میلیارد ریال، زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰ جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری و کارخانهای دیگر بنا کرد. این بار محصولات نسبت به گذشته با تنوع بیشتری همراه بود، چندین نوع یخچال، کولر، آبگرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز نیز در کنار محصولات قبلی افزوده شد، اما فروش دیگر مانند گذشته نبود. فعالیتهای تولیدی شرکت تا اوایل سال ۱۳۸۰ تا حدی رونق داشت و کالاهای جدیدی مانند یخچال سایدبایساید و فریزر بدون برفک به محصولات شرکت اضافه شد، اما بازار محصولات خارجی با این برند ایرانی یار نبود و آزمایش را به تعطیلی کشاند.
در همین سالها مجموعه آزمایش از طریق بورس به بخش خصوصی واگذار شد. در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهیهای فراوان، تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد. اما اکنون خبری از تولید کارخانه آزمایش نیست، چرا که متاسفانه دیگر برند ایرانی آزمایش در میان تعداد زیادی از محصولات لوازم خانگی مرده است.
از باتری قلمی تا لپتاپی که تولید نشد
نام برند: پارس الکتریک
زمانی در خانه هر ایرانی حداقل یک محصول پارس وجود داشت. از تلویزیونهای سیاه و سفید نقلیاش گرفته تا باتریهایی که قدیمیها به آن قوه میگفتند! کارخانههای پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی دیگر توسط محمدهاشم برخوردار از سال ۱۳۴۱ بنیانگذاری شدند تا هشت هزار نفر در این کارخانهها مشغول کار شوند.
این مجموعه بعدا دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارسالکتریک بهعنوان یکی از زیرمجموعههای تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد. از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار میآمد، با این شرکت همکاریاش را ادامه داد. گروندیگ چند سال پیش برای همیشه تعطیل شد و پارس الکتریک نتوانست این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند. از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانههای کرهای دراز کرد تا با یکی از قدیمیترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند.
پارس الکتریک در حالی که میرفت علاوه بر تولید تلویزیونهای السیدی، لپتاپ ایرانی را هم وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل چند برند دیگر با آیندهای نامعلوم روبهرو شود. کارخانجات پارس الکتریک سالها متروکه مانده بود ولی گویا مدتی است دوباره فعالیتش را از سر گرفته است.
شیرهای دوقلوی خسته از واردات
نام برند: کفش بلّا
اگر سن و سالی ازتان گذشته باشد و دوران جوانی را پشت سر گذاشته باشید، حتما شمایل دو شیر که یک آرم بلا را در بر گرفتهاند به یاد دارید. کفش بلا، به نوعی دومین برند معروف کفش ایرانی بود، پس از کفش ملی. رقابت این دو کفش و در بازهای، کفش وین، زبانزد خریداران کفش در ایران بود.
کفش بلا، تولدش را وامدار خانواده عمیدحضور است. پدر و پسرانی که از کاشان به تهران کوچ و پس از مدتی با خرید یک زیرپله در بازار، فروش کیف و کفش را آغاز کردند. همین موضوع مقدمهای شد تا خشت اول بنای «بلا» را بگذارند.
سیستم توزیع به تدریج کفش بلا را از تولید و تجارت ملی مبدل به یک شرکت بزرگ برای برندسازی و مارکتینگ صنعتی در ابعاد ملی کرد. تولیدات بلا کفشهای مختلفی مثل پوتین، کفشهای مجلسی، ورزشی و دمپایی را در بر میگرفت.
با وقوع جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی و نابه سامانی مالکان این برند، بلا در مسیر نزولی قرار گرفت. پس از مدتی به دلایل مختلف از قبیل رکود بازار، واردات کفشهای بیکیفیت و ارزان خارجی و مدیریت ناموفق، بلا نیز به سرنوشت دیگر برندهای خاطرهانگیزی که از بین رفتند، مبتلا شد. خط تولید این کارخانه، قطعه قطعه و به بخش خصوصی واگذار شد.
مدیریت این برند اکنون در دست یک بانک است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاههای بلا در کل کشور کفشهایی را از دیگر تولیدکنندگان عرضه میکند. این سرنوشت تا بیخ گوش کفش ملی هم نزدیک شد ولی خوشبختانه به طور کامل این دیگر برند محبوب را از پا درنیاورد. بلایی که بر سر کفش وین، سومین تولیدی بزرگ دوران دور صنعت کفش ایران آمد.
سرگذشت تلخ یک چرخه ریسندگی
نام برند: نساجی مازندران
در کنار فروشگاههای کفش ملی، فروشگاههای نساجی مازندران حتی در دورافتادهترین شهرستانهای کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاههای کفش ملی و بلا در شهرستانها زنده ماندهاند اما نمایندگیهای فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازهها تقریبا از بین رفتهاند.
کارخانه نساجی قائمشهر که با نام نساجی مازندران هم شناخته میشود، از نخستین واحدهای صنعتی بزرگ کشور محسوب میشد که کلنگ آن در سال ۱۳۰۷ به زمین زده شد و سال ۱۳۱۳ به بهرهبرداری رسید. بعدها تعداد کارخانه نساجی در قائمشهر به سه واحد رسید تا چرخه ریسندگی کامل شود.
نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی ۱۰۰ متری در قائمشهر، شعبه دیگری در کشور نداشت. نساجی مازندران از سه کارخانه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیتسازی بود. در شماره دو منسوجات پردهای، ملحفهای، پیراهنی، فاستونی و... به تولید میرسید و کارخانه شماره سه که در سال ۱۳۵۶ از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهرهبرداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد.
نساجی مازندران، قائمشهر را تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانیها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورند و به برکت وجود این کارخانه کسب روزی کنند. گذشت زمان و تغییراتی از کاهش کشت پنبه در مازندران گرفته تا فرسودگی ماشینآلات و سنگینی بوروکراسی ناشی از مالکیت دولتی سبب شد تا مشکلات کارخانههای نساجی از سال ۷۲ با واگذاری آن به یک بانک بیرونی پیدا کند.
مشکلات واحدهای باقیمانده نساجی قائمشهر از دهه ۸۰ با واگذاریهای مختلف و نسخههایی که با تغییر هر دولت، وزیر و استاندار پیچیده میشد، به کلاف سردرگم تبدیل شد. روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونهای بود که با فرسودگی ماشینآلات، بخشهای مختلف این سه کارخانه تعطیل شد.
هرچند سال گذشته خبرهایی منتشر شد مبنی بر حمایتهای دولتی و نهادها از این کارخانهها تا دوباره به روزهای اوجشان بازگردند و مدیر عامل نساجی هم در مصاحبه با ایرنا خبر از روغنکاری چرخهای این کارخانه داد، ولی با مراجعه به وبسایت شرکت متوجه میشویم که از زمستان سال گذشته هنوز بهروز نشده و خبری از محصولاتش در بازار نیست.
نشانه پاکیزگی که دیگر نیست
نام برند: تولیپرس
یکی از معروفترین آگهیهایی که سالها پیش در رادیو و مخصوصا تلویزیون بهطور مداوم پخش میشد، مربوط به محصولات شرکت تولیپرس بود.
شرکت تولیددارو با تأسیس واحدی با نام واحد دترجنت، پودر لباسشویی «دریا» را در سال ۱۳۴۳ تولید و اولین محموله از آن با عنوان «کاروان دریا» را روانه بازار کرد. با گسترش تقاضای بازار و لزوم افزایش ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده، واحد دترجنت تولید دارو، با عنوان شرکت تولیپرس با ظرفیت سالانه ۷۵ هزار تن انواع پودر لباسشویی، به ثبت رسید و در سال ۱۳۵۲ به شهر صنعتی البرز در قزوین، انتقال یافت و با تولید محصولاتی از جمله پودر لباسشویی دریا و تک، پودر ماشین لباسشویی شوما، مایع ظرفشویی جام و آبشار، مایع نرمکننده لباس هاله و سفیدکننده زدا، شروع به فعالیت کرد.
در ابتدای دهه ۶۰ و متعاقب تقاضای بالای بازار، شرکت تولیپرس اقدام به افزایش ظرفیت کرد و در سال ۱۳۷۹ از سهامی خاص، به سهامی عام تبدیل شد. کارخانه تولیپرس از ۲۷ مرداد ۹۷ به دلیل مشکل در تهیه مواد اولیه تعطیل شد. پس از آن کارخانه در ۱۴ مهر ۱۳۹۷ بازگشایی شده بود که در ۲۸ مهر، تعطیلی دوباره آن اعلام شد.
سال گذشته خانم زرآبادی نماینده مردم قزوین، آبیک و البرز در مجلس در گفتوگو با خبرگزاری خانه ملت درباره وضعیت شرکت تولی پرس، گفته بود: «شرکت تولیپرس تولیدکننده و توزیعکننده مواد شیمیایی، دارویی و آرایشی است که تا پایان سال مالی ۱۳۸۹ متعلق به گروه سرمایهگذاری البرز بوده و در سال مالی ۱۳۹۰ به بخش خصوصی واگذار شد. در شهریور ۹۷ شرکت تولیپرس اعلام کرد به دلیل نداشتن مواد اولیه، کارخانه تعطیل میشود. پس از بازدید انجام گرفته مشخص شد مواد اولیه به میزان کافی در کارخانه موجود است و شرایط شرکت نیازی به «اورهال» ندارد، اما خطوط تولید به حال خود رها شده است. پس از دو هفته تعطیلی کارخانه، موضوع تعطیلی تولیپرس مجدد مطرح شد. شرکت تولیپرس پس از واگذاری با مشکلات بسیار روبهرو شد اما به دلیل استفاده از نام تجاری این مشکلات آشکار نشد.»
با توجه به وبسایت شرکت، تولیپرس هنوز فعال است و تکذیبیه تعطیلی هم در آن قرار گرفته ولی هم سایت مشکل بارگذاری دارد و هم مثل گذشته خبری از محصولات آن در بازار نیست.
نایب
رئیس اتاق بازرگانی ایران میگوید موج دوم کرونا میتواند فشار سنگینی بر
اقتصاد و سایر بخشهای اجتماعی و سیاسی کشور وارد کند و عبور از این
چالشها تنها با یک برنامه حمایتی گسترده ممکن خواهد بود.
حسین سلاح ورزی در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: متاسفانه موج دوم کرونا در کشور آغاز شده و همانطور که تجارب گذشته نشان میداد این موج گستردهتر و شدیدتر است. متاسفانه ما در موج دوم نیز دانش و توان فنی کافی برای حمایت هدفمند از کسب و کارها و فعالیتهای اقتصادی را نداشتیم و از این رو هدف گذاری ها اجرایی نشدند.
به گفته وی، وقتی حمایتهای لازم اعمال نشد، از سویی بسیاری از مردم و صاحبان کسب و کار خود به شکل مستقل محدودیت ها را دور زدند و از سوی دیگر دولت نیز مجبور شد با تعجیل و در زمانی کوتاه رای به بازگشایی دوباره کسب و کارها بدهد.
نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران با اشاره به اهمیت درک ابعاد مختلف موج دوم شیوع کرونا، بیان کرد: در موج دوم از سویی ظرفیتهای نظام درمان به مراتب کمتر است و منابع عمومی برای حمایت از مردم نیز پایینتر خواهد بود و در کنار آن اگر نتوان این موج را کنترل کرد، امکان مواجه شدن با دشواریهای پیچیدهتر اقتصادی و سیاسی وجود خواهد داشت.
سلاح ورزی ادامه داد: در صورت گسترده شدن دوباره ویروس، امکان برقراری محدودیت در مرزها و توقف فزاینده صادرات و واردات را نیز نمیتوان فراموش کرد و از این رو باید تمامی تجارب و داشتهها را در کنار هم قرار داد تا امکان مقابله با این شرایط فراهم شود.
وی با بیان اینکه در حال حاضر در کشور هیچ اولویتی راهبردی تر از مهار بحران شیوع کرونا وجود ندارد، بیان کرد: در این بحران، حمایتهای موردی و غیرکارشناسی باید جای خود را به برنامه حمایتی منسجم و سنجیده بدهد. از این رو باید به جای مداخله موردی در بازارها به قصد اصلاح یک متغیر جزئی، یک سیاست گذاری کلان برای مدیریت مشکلات اقتصاد در شرایط فعلی را در دستور کار قرار داد. چرا که تصمیم غلط به عدم اطمینان منجر میشود و صرف همین موضوع میتواند به هرج و مرج و کنترل ناپذیری کمک کند.
نظام
سرمایه داری آمریکا پس از سال 2008 یکی از همین مراحل اختلال در روند
گسترش عمقی و سطحی بازتولید سرمایه دارانه را دچار شد؛ سپس این اختلال به
صورت زیگزاکی تداوم حرکت داشت و به همین علت گرایش به سمت راست گرایی و
ناسیونالیزم و تقویت نژادپرستی در آن پیش آمده است. روی کار آمدن ترامپ یکی
از نمونه های تقویت آن چیزی هست که می توان وجه ناسیونالیستی این رخداد
نامید.
اما
در حوادث اخیر آمریکا که در پی قتل یک فرد سیاه پوست توسط افسر پلیس
سفیدپوست رخ داده، با یک پدیده مواجه هستیم که حداقل باید در دو سطح با آن
مواجه شویم؛ لایه سطحی و نخست که همه رسانه ها بر روی آن تمرکز کرده اند،
لایه و وجه نژادپرستانه ماجرا و مبارزه با خشونت و نژادپرستی نهادینه شده
در سیستم پلیس یا دولت آمریکاست؛ البته این رویکرد یک واقعیت است و در بخش
هایی از جامعه آمریکا و بدنه پلیس آمریکا و نظامات دولتی آمریکا روحیه
نژادپرستی و خشونت وجود دارد.
اما
این ماجرا یک لایه دوم و عمیق تر هم دارد که مغفول مانده است؛ لایه دوم
همان مشکلات اقتصادی آمریکا است؛ وقتی می بینیم مردم ایالتهایی مانند
نیویوریک و مینوسوتا و برخی نقاط دیگر آمریکا که دارای گروه ها و تجمعات
طرفدار نژاد پرستی هستند هم درگیر اعتراضات شده اند، عملکرد معترضین در
خسارت زدن به اموال و غارت فروشگاه ها حکایت از این دارد که یک لایه دومی
غیر از مساله نژادپرستی وجود دارد و آن لایه همان مشکلات اقتصادی است.
اگر
این تظاهرات و اغتشاشات فقط در اعتراض به یک حرکت نژادپرستانه بود باید در
همان ایالتهایی که معمولا اعتراضات ضدنژادپرستی آمریکاییها در آنها صورت
می گیرد و جمعیت سیاه پوست قابل توجهی دارد، محدود می ماند و پیشروی نمی
کرد اما مساله این است که دامنه این اعتراضات به سمت و سوی ایالتهایی رفته
که اکثریت سفیدپوست دارند و گروههایی از ترکیب جمعیتی آنها در مظان داشتن
گرایشهای نژادپرستانه هستند.
در واقع مرگ یک سیاه پوست توسط پلیس سفیدپوست، کبریت زدن به یک انبار باروت بوده است. محرک ماجرا اعتراض به خشونت و تبعیضِ نهادینه شده در پلیس آمریکا علیه سیاه پوستهاست اما تداوم و مرحله دوم و مهمتر، اعتراض مردم به شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی جامعه آمریکاست. روندی که با سکته سال 2008 به تدریج شروع شد و زیگزاگی عمل کرد و منجر به اختلال در گسترش سطحی و عمقی بازتولید سرمایه گردید و در ادامه مدت کوتاهی در دو سه سال اخیر با برخی تغییراتی که ترامپ ایجاد کرده بود موقتا این روند اختلال، شیب نزولی پیدا کرده بود اما در پی فشار ناشی از شیوع ویروس کرونا بر اقتصاد آمریکا دوباره این روند اختلالی شدت گرفته و فشار اقتصادی روی لایه های میانی و پایینی طبقه متوسط و بخشی از طبقه فرودست و محرومین گسترش پیدا کرده و منجر به آثار اعتراضی شده که بهانه آن اقدام پلیس علیه یک سیاه پوست است.
این
لایه اجتماعی اقتصادیِ اعتراض به وضعیت نظام سرمایه داری در میان جمعیت
معترض هست که وجه مهمتر ماجراست اما رسانه ها آگاهانه یا ناآگاهانه این
مساله را نمی بینند و به آن نمی پردازند.
یکی
از پیامهای این اعتراض، نه گفتن به مناسبات اقتصادی سرمایه داری نئولیبرال
در جامعه آمریکاست. همچنین این حادثه نشان می دهد سیستم سرمایه داری
نئولیبرالی در روند حرکت خود دچار اختلال شده است و ناخشنودیهای مردم نسبت
به مشکلات اقتصادی، ترکیب جمعیتی معترضین خشمگین در خیابان را متنوع و
متکثر و دامنه و سطح اعتراضات را گسترده کرده است.
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه کشور یکی از شدیدترین و پرمضیقه ترین دوران مالی خودش را تجربه می کند، گفت: هیچ پروژه عمرانی را به خاطر بودجه متوقف نکرده ایم و طبق زمان بندی پیش می رود.
به گزارش ایسنا محمدباقر نوبخت در حاشیه بازدید از قطعه پیربازار راه آهن رشت – انزلی، با بیان اینکه خط ریلی گیلان در قطعه های شش و هفت خلیج فارس و دریای عمان را به دریای خزر متصل می کند، گفت: تنها ۳۰ کیلومتر از این قطعه باقی مانده که تا پایان سال تکمیل خواهد شد.
وی راه آهن گیلان را یکی پروژه بزرگ دانست که عملیات اجرایی آن براساس برنامه پیش می رود و اظهار کرد: اعتبارات لازم برای بهره برداری از قطعه رشت – انزلی تا سال ۹۹ تخصیص یافته است.
معاون رئیس جمهور، با بیان اینکه کشور یکی از شدیدترین و پرمضیقه ترین دورانهای مالی خودش را تجربه می کند، گفت: هنر دولت این است که با اولویت بندی و تخصیص بهینه اعتبارات عمل کند و با صرفه جویی در بخش جاری، نسبت به پرداخت های پرسنلی واقعیت ها را در نظر بگیرد.
نوبخت، با اشاره به عدم افزایش سقف بودجه دولت طی سال گذشته و امسال، تصریح کرد: طرح های عمرانی نیمه کاره فراوانی داریم و لذا با اولویت بندی طرح های قابل بهره برداری در سال ۹۹ و طرح های مهم، اعتبارات لازم را تخصیص خواهیم داد تا مردم از رفاه برخوردار شوند.
وی با بیان اینکه در سنوات گذشته بخشی از اعتبارات عمرانی را به صورت اسناد خزانه و اوراق مالی به پیمانکاران می دادیم، عنوان کرد: امسال دولت اسناد و اوراق را در بازارهای سرمایه به ریال تبدیل می کند تا با پرداخت های ریالی به پیمانکاران سرعت اجرای طرح ها را بالا ببرد.
رئیس سازمان برنامه و بودجه، از ابلاغ تخصیص بیش از ۳۱ هزار و ۲۲۰ میلیارد تومان اعتبارات عمرانی به خزانه خبر داد و اضافه کرد: این تخصیص اعتبار برای طرح های عمرانی در این موقع از سال در تاریخ بودجه ریزی کشور وجود نداشته است.
نوبخت، با اشاره به سفرهای هفتگی خود به استان های مختلف، یادآور شد: خطوط ریلی کشور را شناسایی کردیم و طبق برنامه تخصیص اعتبار و نظارت صورت می گیرد. در حال حاضر خط ریلی ۷۳۰ کیلومتری چابهار به زاهدان و میانه - بستان آباد به تبریز و همدان به سنندج و اردبیل و... در دست اقدام است.
وی با بیان اینکه دولت قول خود مبنی بر بهره برداری از آزادراه تهران – شمال را عملیاتی کرد، گفت: خوشبختانه درخصوص پرداخت اعتبارات خط ریلی گیلان عقب نیستیم و از مردم می خواهیم منتظر خدمات فرزندان خود در قوه مجریه باشند، زیرا هیچ پروژه عمرانی را به خاطر بودجه متوقف نکرده ایم و طبق زمان بندی پیش می رود.
معاون رئیس جمهور، با اشاره به تعهد سازمان برنامه و بودجه درخصوص صادق فرضی زاده، وزنه بردار مصدوم گیلانی، متذکر شد: وظیفه دولت و سازمان برنامه و بودجه است تا نسبت به افتخارآفرینانی که روزگاری دل مردم را شاد کردند و اکنون در بستر بیماری هستند، اقدام کند و در کنار آنان باشد لذا اعتبارات لازم برای مداوای این ورزشکار پرافتخار در نظر گرفته شده و از طریق دانشگاه علوم پزشکی گیلان پیگیری خواهد شد.
امید خزانی
دخترک و همراه جوانش در حاشیۀ کمعمق
رودخانه هوس میکنند پایی به آب بزنند یا دستی بشویند اما دخترک سُر
میخورد و رودخانۀ کمعمق ولی خروشان او را با خود میبرد. همراه جوانش خود
را به آب میزند اما از پس آب بر نمیآید و هر دو را بی جان کیلومترها
دورتر مییابند.
این حکایت تلخ ما آدمها هم هست در جامعۀ کنونی که
خروش و سرعت آن بر درک ما از عمق آن چیره شده و ما آدمهای معمولی حتی اگر
اهل شنا و تفرج هم نباشیم با اندک حاجتی سُر میخوریم در بستر خروشان
انحطاطی که در کمین است.
ما محصول محیط و پیرامونمان هستیم . ما آدمهای معمولی بیآنکه مثل خواص، رمان " انسان وحشی"
امیل زولا را خوانده باشیم خود را در هیأت همان انسان وحشی مییابیم که
جامعۀ پرشتاب، بقایش را در بیرحمی، کمفروشی و حرص ترسیم کرده است.
معمولیهایمان
در صف دلار و بورس و خودرو و سکه در تقلا و تنازعی بیپایاناند و
معمولیترهایمان که همیشه میدوند و نمیرسند و دست آخر انبانشان را پر
میبینند از تنفر انباشته از نابرابری و تبدیل میشوند به شعلهای متحرک از
خشم و پرخاش و تنفر که جلوۀ هر روز شهرمان را با نزاعهای خیابانی و
فریادهایی از عمق وجودشان سیاهتر میکنند.
برای ما که آدمهای
معمولی هستیم اخلاق و اخلاقیات الزاماً از نوع مکارم اخلاقی نیستند. خیلی
از ما فارغ از سطح تحصیلات وشغل و منصبی که داریم آدم هایی معمولی هستیم با
آستانۀ فشار و تحمل معمولی.
برخیمان خیلی معمولی هستیم بعضی کمتر
معمولی. شاید خیلی از ما مادام که در خلوت خود و در اتاق شیشهای افکارمان
هستیم قبول نداشته باشیم سوپرمن اخلاق و معرفت نیستیم ولی تا پایمان را به
جامعه بگذاریم که متلاطم است درک میکنیم که معمولی هستیم.
تفاوت
نمیکند پزشک باشیم یا معلم، کشاورز باشیم یا مهندس، راننده باشیم یا
استاد دانشگاه. غالب ما آدمهایی معمولی هستیم با ظرفیتی محدود از
اخلاقمداری در وجود خود.
ما آدممعمولیها ملغمهای از عواطف و
احساسات و عقلانیت و محاسباتایم و جامعۀ پیرامونمان، ما را به شکل خودش
درمیآورد. اگر بیثبات و متلاطم باشد ما را نیز آشفته و بیثبات میکند و
امان از روزی که این محاسبات ولو از نوع دراز مدت بر مسیر اخلاق نخواند.
ما
آدمهای معمولی در مناسبت ها دعا میکنیم و مطالب اخلاقی برای هم
میفرستیم. از سرنوشت شوم شخصیتهای حریص و زیادهخواه و مغرور و کینهجوی
سریالهای تلویزیونی متاثر میشویم و گاهی برای پایان تلخ شأن اشک میریزیم
اما همین که از فضای درام به فضای جامعۀ پرتلاطم پای مینهیم ناخودآگاه
تبدیل میشویم به یکی از آن کاراکترها که بر پایان غمنگیزش اشک ریخته
بودیم. میشویم والتر وایت سریال بریکینگ بد!
از آدم معمولیها که سرعت افزایش نرخ رهن منزلشان دهها برابر نرخ رشد درآمدشان است چه انتظاری باید داشت؟
از فرزندانی که بارها تحقیر پدرشان را در جامعۀ پرشتاب کنونی دیدهاند آیا میشود حرکت بر مدار اخلاق انتظار داشت؟
از آدم معمولیهایی که با پسران و دختران پا به سن گذاشتهشان در آپارتمانی کوچک سر میکنند چه انتظاری میشود داشت؟
از کسی که هر سال از جوانک املاکی عبارت "برو پایین پایین ها دنبال خانه بگرد" را میشنود چه انتظاری است؟
چندین
سال پیش که هنوز جامعه در شکاف معیشتی عمیق فرو نرفته بود؛ آدمربایی سه
جوان که همگی دانش آموختۀ مقطع فوق لیسانس دانشگاههای معتبر بودند همگان
را متحیر کرده بود. اما آن جوانها جامعه را متهم میکردند مثل " من متهم
میکنم " امیل زولا! و واقعا جامعه هم دستکم به اندازۀ خود آنها متهم بود و هست.
ساختارجوامع بشری را قاطبۀ انسان های معمولی تشکیل میدهند و در این ساختار اندکی خواص شرور و اندکی خواص و از ابرار هستند.
جامعۀ سالم جامعهای است که مراقب آدمهای معمولی خود باشد و بستری فراهم نکند که آدمهای معمولی اش سُر بخورند.
دست کم استاد و هنرمند و فرهیخته اش نباید در صف دلار و خودرو باشند و کودکانش با تلاطم های ارزی آشفته شوند!
نبی رحمت فرمود که "کاد الفقر ان یکون کفرا" . پس اگر تنگنای اقتصادی میتواند نور ایمان را خاموش کند قطعا ریشه مرام و مروت و معرفت و اخلاق و راستی و انسانیت را برخواهد کند. بزرگان و خواصی که دغدغۀ اخلاق و سلامت جامعه را دارند تذکار نبی رحمت را به یاد آورند که در تنگنای معیشت نه ایمان خواهد بود و نه اخلاق، نه هنر و نه انسانیت.