نشست "آتش زیر خاکستر" درمورد ناآرامی های آبان ماه امسال در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد و تحلیلگران درباره حوادث آبان ماه بعد از گرانی بنزین به صحبت پرداختند.
به گزارش عصر ایران به نقل از انتخاب، در این نشست، علی شکوهی گفت که چند تحلیل درباره ناآرامیهای آبان وجود دارد:
دکتر مجاهدی هم گفت: بدلیل بحران اقتصادی پس از خروج امریکا از برجام، شاهد ایجاد یک طبقه عمودی اجتماعی ناشی از ریزش طبقات مختلف اقتصادی جامعه هستیم که ویژگی مشترک آن نارضایتی است.
این طبقه جدید که آن را بیقراران فرودست یا بی قرارگران مینامیم پیام مشترک سخن مشخصی ندارد بلکه به وضعیت موجود معترض است و حاضر است در این اعتراض به خود نیز صدمه بزند.
مهمترین اظهارات او به شرح زیر است:
برخی
تحلیلها مبنی بر توطئه بودن این حوادث، قابل تحلیل علمی نیست، حتی اگر
فرض کنیم هم توطئه باشد، باید بستری در نارضایتی اجتماعی داشته باشد که
باید آن بستر را فهم کرد.
اگر ما جامعه را واجد ساخت طبقاتی بدانیم، طبقات با یکدیگر تعاملاتی دارند و افراد هر طبقه هم با هم ارتباط و مناسباتی دارند که در وضعیت طبیعی با یکدیگر کار میکنند، اما در وضعیت غیرطبیعی و آنرمال، طبقات میانی دچار بدقوارگی شده و بخشی از طبقات میانی شروع به ریزش به طبقات پایینتر میکنند یعنی درآمدشان متناسب با همطبقههای سابق نیست و براساس این کاهش درآمد باید سبک زندگی و عادات خود را تغییر و با هم طبقهای جدید خود وفق دهند.
مشکل وقتی شدیدتر میشود که کل یا بخش بزرگی از طبقه متوسط دچار این ریزش شود. اگر بخشهای ریزش کرده، از چند طبقه باشند، میتوان یک طبقه عمودی اجتماعی را تحلیل کرد که دچار ریزش، نارضایتی، تغییر سبک زندگی و سردرگمی اجتماعی میباشند.
این بخش از جامعه که از چندین طبقه و قشر مختلف تشکیل شده، چون نارضایتی مهمترین ویژگیهای آن است، میتواند بستر انتقال و تحریک و اعتراض باشد و کلیت جامعه و وضع موجود را بد و نامطلوب میداند و خود و جامعه را سرزنش میکند.
این سیاه بینی به تدریج به سیاه شدن وضعیت میانجامد، یعنی ذهنیت جامعه، عینیت مییابد.
اگر در جامعه، امکان شکل گیری جنبشهای اجتماعی وجود داشته باشد، این نارضایتیها و اعتراضات را نمایندگی میکند و سخن میگوید، بنابراین به ناامیدی و انباشت نمیرسد.
شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، نشاندهنده همین فقدان جنبشهای نماینده تحولات اجتماعی بود.
در غیاب جنبشهای اجتماعی مثل جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، ناجنبش ها، فعال میشوند که ویژگیهای جنبشها را ندارند و بجای ویژگیهای اثباتی وارد مقاومت نرم در حوزههای مختلف مانند حجاب میشوند که جنبه سلبی دارند.
تفاوت بیقراریهای ٩٦ و ٩٨ این است که در ٩٦ تاحدی از ناجنبش عبور کرده و میتواند سخن بگوید و شعار درست کند.
اما در ٩٨، به همین حد از سخن گفتن هم نمیرسد و بیقراری ٩٨ بی زبان است.
این بی زبانی نشان میدهد که بخش خاصی از این طبقه عمودی فعال شده است که در جامعه شناسی به آن " فرودستان بی قرار" یا بی قرارگران تلفیقی از بیقرار و کارگر یا محروم است.
در تحلیل جهانی میبینیم بی قراریهای ٩٨، با سایر کشورها مانند عراق، لبنان، ونزوئلا و ... همزمان میشود.
اول گروهی که گذشتهای داشتند، اما از دست دادند، نه حال و نه آینده دارند، طبقه متوسط ریزش کرده نماد این گروه هستند
گروه دوم وضعیت حال را داشتند، اما بدلیل شرایط اقتصادی، آینده شان را از دست دادند که طبقات جوان و تحصیل کرده را شامل میشود
گروه سوم، کارگران و محرومانی هستند که شرایط زندگی برای آنها غیرقابل تحمل شده و گذشته، حال و آینده ندارند.
ویژگی طبقه بیقرار آن است که تغییر را از نابودی وضع موجود که ممکن است خودشان هم آسیب ببینند، اما برای آنها اهمیت ندارد و به هر قیمت حتی خودکشی میخواهند این وضع را تغییر دهند.
٨٥ درصد مردم ناراضی هستند و برای آنها روحانی و فلانی فرقی نمیکند
پساجمهوری اسلامی، تصویری سیاه است مانند وضعیت امروز عراق، لبنان و سایر کشورهای مشابه و اپوزیسیونهای نظیر سلطنت طلبها و مجاهدین خلق، اگر ایران را عراق نکنند، سوئیس نمیکنند.
پس مسئولان صدای مردم را بشنوند قبل از اینکه دیر شود.
ما با پدیدههای پسا مواجهیم: پسانفت (کاهش درامد نفت)، پسااعتماد (کاهش اعتماد)، پسابوروکراسی (کاهش ظرفیت اداره کشور) و ... که راه حل آن دموکراسی است، اما قبل از دموکراسی نیاز به اثبات صداقت حکومت به مردم است.
براساس نظرسنجیهای علمی، اکثر مردم ناراضی هستند و میدانند از اعتراضشان بیگانگان استفاده میکنند، اما چاره دیگری ندارند.
٦٢ درصد مردم خواستار گفتگوی حکومت با معترضان هستند.
انقلاب ما با وعده عدالت ایجاد شد، اما امروز با پدیده انباشت و افزایش مستضعفان مواجهیم.
مستضعف به معنای کسی است که به ضعف کشیده شده بنابراین فقط فقرا مستضعف نیستند و کسانی که در طبقات مختلف به ضعف و جایگاه پایینتر کشیده شده اند، مستضعفند.
مستضعفین در برابر بی عدالتیهای شدید نمیتوانند ساکت بمانند، بی عدالتی میان بخشهای مرفه شهر و حاشیه نشینها مانند تهران و مشهد، مناطق صنعتی و شهرهای فقیر کنار آنها مانند ماهشهر.
بی عدالتی شدید در توزیع امکانات، رفاه، بهداشت، آموزش، تفریحات و ... در کنار تخریب شدید محیط زیست حاشیه ها، موجب تشدید نارضایتیها میشوند.
جوانان بین ١٨ تا ٢٩ سال از همه گروههای سنی، ناراضیتر هستند، چرا که این گروه بیشتر رشد اقتصادی منفی یک دهه گذشته را احساس میکنند.
توسعه نامتوازن بهمراه گسترش فقر موجب شدیدترین مظاهر بی عدالتی مانند گسترش حاشیه نشینی، کارتن خوابی و گورخوابی و تن فروشی میشود.
اکثر معترضین کسانی هستند که ظرفیت شوک افزایش قیمت بنزین را ندارند و زندگی روزمره شان مختل میشود.
این وضعیت بی عدالتی اگر هر چه جلوتر برود، عریانتر و خشنتر شود، چشم اندازی برای آینده باقی نمیگذارد و امید اجتماعی را از بین میبرد.
راهکار این است که سیستم، خشنترین صورتهای بی عدالتی را شناسایی کند؛ مانند بحران زنان سرپرست خانوار، خانوادههای دارای چندبیکار یا بیماران شدید و پس از شناسایی، تلاش کند رنج آنها را کاهش دهد.
اینقدر مناقشه و اختلاف در جامعه زیاد است که قدرت تصمیم گیری وجود ندارد و نمیتوان امیدوار به کارآمدی بود.
باید مسئولان بفهمند که برای مردم، نظام و دولت تفاوتی ندارند، مردم میخواهند زندگی کنند و برایشان رییس جمهور و بقیه مسولان فرقی ندارند.
٨٥ درصد مردم از وضعیت کشور ناراضی هستند و فرقی بین روحانی و فلانی نمیگذارند.
مگر ما ترامپ را از حکومت امریکا جدا میکنیم؟ فرض بر اینکه مردم جدا هم بکنند چه تفاوتی برای مشکلات آنها مانند بیکاری و تورم دارد؟
بفهمیم که انسان موجودی مادی است، نیاز به هوا، آب، غذا، مسکن و پوشاک دارد و فقط با معنویات نمیتواند زنده بماند.
به این مردم توجه کنید که زنده بمانند تا بتوانند معنوی شوند.
زنده ماندن نیاز به ساختن اقتصاد و مدیریت کارامدی دارد و ما مثل همه مردم جهان نیازمند سلامت در حکومت، اقتصاد و امنیت و رفاه هستیم.
نتیجه شکاف بین نظام و دولت، توسعه متوازن و غیرمتوازن همین است، اگر شکاف ترمیم نشود به خشونت میانجامد.
خشونت کور، خشونتی است که از طبقه فرودست آغاز و به سایر طبقات توسعه مییابد.
پساجمهوری اسلامی، تصویری سیاه است مانند وضعیت امروز عراق، لبنان و سایر کشورهای مشابه و اپوزیسیونهای نظیر سلطنت طلبها و مجاهدین خلق، اگر ایران را عراق نکنند، سوئیس نمیکنند.
پس مسئولان صدای مردم را بشنوند قبل از اینکه دیر شود.
همچنین دکتر ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرا به موارد زیر اشاره کرد:
عوامل ناآرامیهای آبان ماه که تنها در دو، سه روز گستره بزرگی از کشور را در بر گرفت، متعدد است و نباید آنها را صرفا اقتصادی یا صرفا امنیتی دید.
اگر تنها عامل این موضوع را قیمت بنزین بدانیم قطعا به خطا رفته ایم.
اگر عوامل امنیتی و نقش آفرینی خارجی را نادیده بگیریم خطاست. به ویژه که دلیل جدی این مشکلات تحریمهای آمریکاست.
یکی از مسائل امروز ما دولت ناکارآمد است که در نحوه اجرای شبانه و ضعیف طرح و جزییات آن خود را نشان داد.
اگر پرسیده شود این طرح درست بود یا نه، باید بگویم این طرح بسیاری از شعارهای دولت درباره پخش پول بین مردم و کارت سوخت و.. را زیر سوال برد.
نه تنها مردم که بخشهای دیگر حاکمیت هم توجیه نشده بودند.
یک جامعه شناس با یادآوری اینکه لحظات اعتراضات دارد به هم نزدیکتر می شود، گفت: مسئولین باید خیلی مواظب باشند.
به گزارش ایسنا، امیر محبیان در نشست منطق اجتماعی اعتراضات آبان ۹۸ اظهار کرد: لحظات اعتراضات دارد به هم نزدیک تر می شود. مسئولین باید خیلی مواظب باشند. آنچیزی که باعث شد اعتراضات با پایه بنزین گسترش پیدا کند این بود که چشم انداز منفی است ؛ مردم گرانی فزاینده محتمل بر افزایش قیمت بنزین را متصور شدند.
وی ادامه داد: ۲۸ استان و بیش از صد شهر را اعتراضات در برگرفت ؛ تفاوتش به نسبت اعتراضات ۹۶ این است که شدتش بیشتر شد. شاخصه های این اعتراضات از ۹۶ شروع شد و در ۹۸ هم خود را نشان داد. بر خلاف اعتراضات سال ۸۸ که جریان اصلاحات از اعتراضات مردم حمایت کرد در این اعتراضات هیچ جریان سیاسی از آن حمایت نکرد.
وی افزود: وقتی اعتراضات تحت حمایت جریان سیاسی است نظام سیاسی می داند با چه کسی صحبت کند، اما وقتی اعتراضات این طور اتمیزه می شود اعتراضها به شکل دینامیکی و انتظامی امنیتی تغییر میکند.
یک جامعه شناس، صف های جلوی درب سفارتخانه ها یا افزایش آمار اعتیاد را هم نوعی اعتراض خواند.
به گزارش ایسنا، حسین راغفر در نشست منطق اعتراضات آبان ماه ۹۸ اظهار کرد: کاملا قابل پیشبینی بود و ما سال ها است که پیشبینی اش را میکردیم. سال اول که دولت دهم سیاست های افزایش قیمت حامل ها را اعلام کرد همین استدلال هایی که رئیس دولت دوازدهم مطرح کرد را مطرح کردند.
وی ادامه داد: در آن زمان احتمال شورشها و اعتراضات مردمی مطرح شد خاطرم هست پایان سال ۸۹ سخنگوی دولت دهم در تلوزیون آمد و ادعا کرد مردم با آن ها همکاری کردند و کسانی پیشبینی شورش می کردند، اما شورشی رخ نداد. البته خاطرمان هست دی ۸۹ تمام پمپبنزین ها را نیروهای انتظامی کنترل میکرد، کاملا مشخص بود و این انتظار میان دولت مردان وجود داشت. اما وقتی سخنگو گفت مردم همکاری کردند و شورشی نشد، من جواب دادم این شورش اتفاق افتاد و شما ندیدید، مردم به جای آتش زدن پمپ بنزین ها خودشان را آتش زدند؛ رشد اعتیاد با افزایش قیمت بنزین بالا رفت.
این فعال سیاسی ابراز عقیده کرد: ما از آن سال شاهد اشکال مختلف شورش ها علیه خود هستیم. صف ها درب سفارتخانه ها شورش است، فرار مغزها شورش است.
راغفر گفت: از بعد از جنگ که در آن پایگاه اصلی انقلاب گروه های مردمی بودند، با تغییر سیاست های اقتصادی شاهد ایدئولوژی جدید بودهایم که حمایت از سرمایه و سرمایه دار و بعدها مفاهیمی مثل کارآفرینی جایگزینش شد و مردم به کنار رفتند.
وی همچنین اظهار کرد: وعده های دولتها طی سالیان گذشته مبنی بر کاهش درآمدهای دولت محقق نشد.
این کنشگر اجتماعی گفت: آنچیزی که تحت عنوان خصوصی سازی ها، بانکهای خصوصی و تغییر اصل ۴۴ قانون اساسی رخ داد، به نفع سرمایه داران بود ؛ امروز شاهد این هستیم که منابع معدنی بسیار بزرگی دست اصحاب قدرت است. بسیاری از پتروشیمی ها به احزاب سیاسی داده شد همه کسانی که در درون نظام تصمیم گیری هستند، می دانند بانک ها در چه وضعیتی هستند و میدانند چه فسادهایی صورت گرفته است، اما انگیزه ای برای برخورد با آنان وجود ندارد.
راغفر در ادامه این نشست افزود: وحدت سرزمینی برای ما از هرچه که هست مهم تر است. بسیاری روی این موضوع سرمایه گذاری کردند که تهدید جدی برای کشور است.
وی خاطرنشان کرد: اعتراضات واکنش مردم به افزایش قیمت بنزین نیست، بلکه سرکوب سه دهه نیروی کار و افزایش اشرافیگری است. چه کسانی مقصر بودند؟ آن هایی که به قدرت نزدیک هستند و جالب آنکه خود آنان و خانواده هایشان معترض به نظام هم هستند.
این جامعهشناس گفت: ۵۰۰ هزار میلیارد تومان سپرده های مردم نزد بانک های خصوصی گم شده است. سال ۹۶ مردم در اعتراض به عملکرد صندوق های اعتباری و بانک های خصوصی راه افتادند. مردم جلوی چشم میلیون ها نفر اعتراض می کردند. این ها همه نارضایتی هایی است که نارضایتی را در جامعه ما ریشه دار کرده است.
وی تصریح کرد: حتی اگر مردم می دانستند این افزایش قیمت آخرین افزایش قیمت است حتما رفتارشان متفاوت می بود اما می دانند که این چرخه افزایش قیمت ادامه دار خواهد بود. بعد عده ای می گویند فنر فشرده شد؛ کاری نکنید که فنر ایجاد شود. متاسفانه همه ارزیابی ها به پیامدها فقط توجه میکند نه ریشه ها.
راغفر گفت: آنقدر پول ملی سرکوب شد که برای افغانستان می ارزید از ایران سیب زمینی بخرد. ما برای اولین بار به افغانستان صادرات مواد غذایی داشتیم. ۷۵۰ تن سال گذشته پیاز و سیب زمینی صادر کردیم و شب عید مردم خودمان سیب زمینی و پیاز ندارند. سر ریز این ها روی زندگی مردم است. ۴۰۰ هزار میلیارد تومان پول کردند در جیب خصولتی ها. اسم ۲۰ شرکت خصولتی را نوشتیم و چاپ کردیم. کسی توجه نکرد. مالیاتی که دادند هیچ است. چرا از این ها مالیات نمی گیرید؟ چرا از رانت ها مالیات نمیگیرید؟
راغفر در ادامه گفت: چرا برای کارگرانی که چندماه حقوق نگرفتند حکم سنگین می دهیم و سرکوب می کنیم؟ چه اتفاقی برای ثامن الائمه در مشهد افتاد؟
وی با طرح این پرسش که چرا مردم در بعضی کشورها شورش نمیکنند، گفت: مفهوم محرومیت نسبی از اینجا حاصل می شود که مردم خود را با گروه مرجع خود مقایسه می کنند. این احساسات در دولت های نهم تا دوازدهم ایجاد شده و این سبب شده است که نارضایتی ها افزایش یابد. رژه اشرافیت را هم باید اضافه کرد؛ بازنده ها می بینند یک الف بچه ای پشت ماشین شش هفت میلیارد تومنی عیاشی می کند. در شهر ما هم فساد به اشکال مختلف وجود دارد. مردم مگر نمی بینند با فاصله چند کیلومتری یک خانه آنچنانی در اندرزگو است و در شوش بچه می فروشند؟
این جامعه شناس با بیان اینکه مکانیزم ها برای اعتراض بسته است، گفت: یک کارگر که چند ماه است حقوق نگرفته چگونه باید اعتراض خود را اعلام کند؟ طبیعی است که این انفجارها صورت می گیرد.
وی گفت: عمدتا ایندفعه معترضین از طبقات پایین جامعه هستند. آمارها این موضوع را نشان می دهد. طبقه متوسط احساس نابرابری دارند، اما طبقه پایین با پوست و گوشت این نابرابری را درک می کنند.
راغفر تصریح کرد که فرسوده شدن اعتماد عمومی کاملا خود را در اعتراضات اخیر نشان داده است.
وی گفت: رسانه های خارجی هم طبیعی است که روی اعتراضات مردم سرمایه گذاری کنند. یکی از گروه های معترض جدی در این میان جوان های بیکار و تحصیل کرده ها هستند. اگر درست برخورد نشود با چنین اعتراضاتی و درست مدیریت نشود منتظر انفجار بیش تری باید باشیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اگر مدیریت کشور به همین سبک ادامه پیدا کند و به روح جوان انقلابی بها داده نشود، دهه به دهه از عدالت دور میشویم، هرچند پس از انقلاب گامهای بزرگی در عرصه عدالت برداشته شده است.
به گزارش عصرایران به نقل از تسنیم، حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ویژه برنامه روز دانشجو که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) با عنوان «دانشجو و مسیر عدالت» برگزار شد، با بیان اینکه عدالت در تفکر شیعی از اهمیت ویژهای برخوردار است، گفت: عدالت اقتصادی پیشانی عدالت اجتماعی است، هرچند که نباید عدالت اجتماعی را منحصر در عدالت اجتماعی کرد.
وی ادامه داد: روی کاغذ این تقسیمبندیها معنا دارد، ولی در عمل عدالت، بیعدالتی و کم عدالتی داریم.
رحیمپور ازغدی افزود: یک نگاه معتقد است در عرصه عمل برقراری عدالت ممکن نیست. باید واقعبین بود نه واقعگرا! انسان واقعگرا تسلیم واقعیت میشود ولی انسان واقعبین علیرغم توجه به واقعیت تلاش میکند تا واقعیت را تغییر دهد!
بیشتر بخوانید..
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: راه رشد از نظر تئوری توحید و از نظر عملی عدالت است، که هدف همه این موارد در یک راستا و در یک پروژه هستند. این مورد انگیره اسلامی از ورود به عدالت است(نگاه پازلگونه).
وی یادآور شد: تصور مارکسیست ها از عدالت این است که انسانها را گاوهایی میپندارند که باید از علوفه برابر برخوردار باشد!
رحیمپور ازغدی بیان کرد: لیبرالها معتقدند اساسا با برابری چرخ جامعه نمیچرخد و لازمه توسعه وجود نابرابری است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: کفر یعنی واقعپوشی و کافر کسی است که بزرگترین واقعیت که خداوند باشد را انکار میکند. ظالم به خود نیز ظلم میکند، قرآن میگوید در ظلم هم ظالم و هم مظلوم ضرر می کنند.
رحیمپور ازغدی ادامه داد: معنویت هم در افراط هم در تفریط از بین میرود، به عنوان مثال هم کمخوری غیرارادی باعث کاهش معنویت میشود هم پرخوری.
وی یادآور شد: قدرت، ثروت، شهوت و حتی علم اگر به عنوان وسیله استخدام شوند میتوانند انسان را به خدا برسانند اما اگر تبدیل به هدف شوند تبدیل به تور شیطان میشود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود:گروههای متعددی سعی کردند پرچمدار عدالت باشد، از سوسیالیسم تا اسلام. شهید مطهری معتقد بود نزدیکترین مدل اقتصادی به اسلام از منظر عدالت، سوسیالیسم آرمانخواه است!
رحیمپور ازغدی گفت: لیبرالیسم قابل تفکیک است و میتوان در برخی موارد نظیر پاسخگو بودن قدرت، کرامت زن و حقوق بشر را الگو برداری نماییم و این امر با التقاط فرق دارد!
وی تاکید کرد: در حوزه عدالت اجتماعی اقتصادی جریانهای اسلامی با نه گفتن به سوسیالیسم و کاپیتالیسم، اقدام به نظریهپردازی کردند هرچند در اقلیت بودند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خطاب به دانشجویان تاکید کرد: بروزرسانی نظریهها و حل مسائل (عملی) وظیفه شماست، دوران شما نباید از صفر شروع شود، باید بررسی کرد کجا خوب جلو آمدیم و کجا درجا زدیم.
رحیمپور ازغدی اظهار داشت: مدیران خوبِ عدالتخواه به مرور زمان رسوب میکنند و محافظهکار میشوند ولی عقل تجربی آنها برخلاف جوانان زیاد میشود. مدیر جوان دو بار چرتکه میاندازد و صدبار عمل میکند ولی مدیر پیر صدبار چرتکه میاندازد و شاید دوبار هم عمل نکند!
وی تاکید کرد: اگر مدیریت کشور به همین سبک ادامه پیدا کند و به روح جوان انقلابی بها داده نشود، دهه به دهه از عدالت دور میشویم، هرچند که پس از انقلاب گامهای بزرگی در عرصه عدالت برداشته شده است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: پوتین در جایی نقل کرده است تنها یک کشور کمونیسم در جهان داریم آنهم ایران است که انرژی را مفت میدهد و تنها بخاطر نفت است که ورشکست نشده است.
وی افزود: برخی معتقدتد سوپسید عین عدالت است، برخی آن را ضد عدالت میدانند. جالب است هر دو هم با معادلات و نمودارهای ریاضی اقتصادی حرفشان را اثبات میکنند!
رحیمپور ازغدی گفت: افزایش سن مدیران نباید موجب کاهش آرمانگرایی بشود و باید ریسک عقلایی کرد.
دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر گفت: به عنوان یک مسلمان اگر با گران فروشی مواجه میشویم شرعاً موظفیم که هم تذکر بدهیم و هم گزارش، از آنجا که نهی از منکر یک واجب الهی مانند نماز و روزه است، در چنین مواقعی سکوت کردن به معنی ترک «نهی از منکر» و حرام است.
به گزارش فارس، جلیل محبی عصر امروز در همایش نقش سرمایههای اجتماعی در احیای امر به معروف و نهی از منکر در اصفهان اظهار داشت: آنچه مدنظر امام بود وزارتخانه امر به معروف بود و ستاد احیایی که الان وجود دارد، کارکرد آن چه در نگاه امام بود را ندارد.
دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر افزود: در حال حاضر سازمان بازرسی آن کاری را انجام میدهد که حضرت امام اشاره کردند، هرچند اسم امر به معروف را یدک نمیکشد.
وی با اشاره به انتشار یک فیلم در فضای مجازی گفت: احتمالاً همه حاضران در جلسه کلیپ کودکی که توسط یک جوان به درون سطل زباله انداخته میشود را دیدهاند؛ با این که کار جرم سنگینی نبود ظرف مدت کوتاهی هم بخش خبری صدا و سیما به آن پرداخت و هم نیروهای امنیت برای پیدا کردن آن بسیج شدند و توانستند 24 ساعته آن شخص را بازداشت کنند.
محبی اضافه کرد: این در حالی است که اگر این تصاویر پخش نمیشد و یا به این اندازه انعکاس پیدا نمیکرد شاید هرگز آن شخص گرفتار قانون نمیشد، اما همین که مردم در صفحات بازنشر دادند و از آن انتقاد کردند، «فشار اجتماعی» ایجاد کرد و نتیجه دیگری رقم خورد.
وی با بیان این که این اتفاق یک راه اعتراض صحیح است، توضیح داد: مردم نه آشوب کردند و بانک آتش زدند اما با گفتن و نوشتن نسبت به یک منکر واکنش نشان دادند؛ ستاد احیا باید روی مردم کار کند، به طوری که خود مردم نسبت به بدیها واکنش نشان دهند، امر به معروف چیزی به جز فشار اجتماعی نیست و ما در ستاد احیا باید همین فشار اجتماعی را ایجاد کنیم.
دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر تصریح کرد: کاری که ستاد احیای اصفهان انجام میدهد این است وقتی مشکلی را میبیند، بر خلاف آنچه تصور میشود که رأسا اقدام کند، باید به سراغ مسؤول اداره مربوطه برود و به او تذکر دهد که این مشکل را حل کند.
وی تاکید کرد: ستاد احیای امر به معروف فقط یک وظیفه دارد، این که معروف امر به معروف را گسترش دهد نه این که افراد جامعه تصور کنند امر به معروف وظیفه ستاد احیاست و آنها دیگر لازم نیست کاری انجام دهند، همانطور که بارها گفته شده امر به معروف و نهی از منکر واجب و وظیفهای همگانی است.
محبی یادآور: به عنوان یک مسلمان اگر با گران فروشی مواجه میشویم شرعاً موظفیم که هم تذکر بدهیم و هم گزارش، از آنجا که نهی از منکر یک واجب الهی مانند نماز و روزه است، در چنین مواقعی سکوت کردن به معنی ترک «نهی از منکر» و حرام است.
تحول در ستاد امر به معروف نیاز به همراهی بدنه دارد
در این جلسه تعدادی از نمایندگان اقشار مردم صحبت کردند، علی صالحی مدیر دفتر خبرگزاری فارس اصفهان نیز در این جلسه با اشاره به سخنان دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر اظهار داشت: به عنوان ناظر رسانهای از بیرون به ریل آمدن و حرکت ستاد احیای امر به معروف را میبینیم.
صالحی ادامه داد: وظیفهای که از سوی دبیر ستاد برای ستاد مطرح شد شبیه همان تعریفی است که در خصوص رسانهها گفته میشود، جریان سازی و تأثیرگذاری؛ از همین بحث اهمیت رسانه در کار امر به معروف را میتوان درک کرد.
وی تصریح کرد: در برخی موضوعاتی که مربوط به امر به معروف است دچار بحران درونی هستیم، با این معنا که نیروهای خودی نسبت به مسائل اقناع نشدهاند و حاضر نیستند به میدان بیایند.
مدیر دفتر خبرگزاری فارس اصفهان عنوان کرد: موضوع دیگر، نگاه راهبردی و داشتن چشم اندازهای بلند مدت است که برای مثال بدانیم با این سبک زندگی فعلی چه مسائلی در آینده خواهیم داشت.
وی با اشاره به اهمیت فرهنگسازی از زمان کودکی و نوجوانی گفت: این کار نیز با داشتن یک چشمانداز بلندمدت میسر میشود.
صالحی در پایان با تمجید از ایجاد تحول در ستاد احیای امر به معروف خاطرنشان کرد: نباید از این نکته غافل شد که همراهی بدنه نیز باید وجود داشته باشد، در این راستا تشکیل یک شورای فقهی میتوانند به همراه شدن کل مجموعه ستاد امر به معروف کمک کند.
عصرایران؛ احسان محمدی- چه رنج آور است که میبینی آدمهایی که زمانی محترم و بزرگ بودند، زحمت کشیدند، عرق ریختند، جان کندند، در حد توان بنایی ساختند، توسط تازه از راه رسیدههایی میخورند. نسل نو بهانهای پیدا میکند، چشم میبندد به گذشته، اصلاً یادش نمیآید و نمیخواهد بداند و سنگ میزند و میشکند.
عرصهاش هم فرقی نمیکند، سیاست باشد یا هنر، ورزش باشد یا علم. شبکههای اجتماعی امکان اظهارنظر را به همگان دادهاند، آدمها امکان این را یافتهاند تا حرفشان را بزنند. هر کس با هر درجه از سواد و تحصیلات، بینش و آگاهی از این توانایی برخوردار شده تا نظرش را بگوید. گاهی هم البته فحش و ناسزایی به آن میافزاید!
در این میان قضاوتها صریح و بیپرده شده، آنی و لحظهای. کمتر کسی برای پاسخ دادن، درنگ میکند، صبوری به خرج میدهد، تحقیق میکند. همه میخواهند سریعترین واکنش را در کوتاهترین زمان نشان دهند. اولین باشند. شهوت اولین بودن گاهی به شدت صدمهزاست. مثل کسی که در یک مشاجره لفظی، اولین و سریعترین واکنشش این است که دست به سلاح ببرد!
این روزها در فضای متلاطم جامعه ایرانی، آنقدر دوغ و دوشاب با هم قاطی شده که دشوار میتوان برای نسل تازه از راه رسیدهای که رسانه و شبه رسانه دارد و از قدیمیترها نحوه استفاده از آن را بهتر بلد است، توضیح داد با کوبیدن دیگران، با تکه پاره کردن بزرگترها، راه پیش رویشان هموار نمیشود. هتاکی و دریدگی لزوماً معادل دفاع از حقیقت و آشکار کردن ریاکاری نیست.
اینکه گمان کنیم با مچگرفتن و بیسواد نشان دادن دیگران ما باسواد به نظر میرسیم خطاست. چند روز بعد یک تازه نفس از راه میرسد و ما را بیسواد نشان میدهد. مسابقه افشاگری و تخریب مثل جنگ است. شما میتوانید شروعکننده آن باشید ولی مشخص نیست گلوله آخر را چه کسی شلیک میکند و آیا زندهاید که تمام شدن جنگ را ببینید؟
وقتی
شکستهشدن آدمهای بزرگتر و محترم را میبینم، اشک به چشم آمدنشان یا
انزوا و گریختن از عرصه اجتماعی و پناه بردن به گوشهای که در آن خبری از
«اخبار» و رسانه نباشد، به این فکر میکنم که شاید آنها هم دارند تاوان
کارهای گذشتهشان را میدهند. شاید در روزگار جوانی و شتاب برای قضاوت کردن
دیگران، «باد» کاشتند و حالا فصل درو کردن «توفان» است!
هر
کس تندتر برود، زودتر زمین میخورد. در جامعهای که دیدهشدن به هر قیمتی بر
همه چیز غلبه کند، انتظار حفظ «احترام» آدمها خوش خیالی است اما یک روز
نوبت خودمان و آنها که برایمان عزیز و محترم هستند هم میشود...
عصر ایران؛ جعفر محمدی -
هر چند آمار دقیقی اعلام نشده اما بررسی های اجمالی نشان می دهد قریب به
75درصد از دستگیر شدگان ناآرامی اخیر "بیکار" هستند و بقیه نیز اکثراً
متعلق به جامعه کارگری اند. همچنین 80 درصد از آنها زیر 30 سال سن دارند و
75 درصد نیز تحصیلاتی در حد دیپلم و زیر دیپلم دارند.
این عددها،
حامل تحلیل های عمیقی هستند که اگر بدان ها پرداخته نشود، حوادثی نظیر
ناآرامی های اخیر در ابعادی بزرگ تر و ای بسا غیرقابل کنترل، دور از ذهن
نخواهد بود.
با توجه به ترکیب شرکت کنندگان در ناآرامی های آذر ماه و
نیز مناطق درگیر که عمدتاً محله های غیربرخوردار بودند، می توان از این
واقعه به عنوان "شورش طبقه فقیر، بیکار و حاشیه نشین علیه وضع موجود" یاد
کرد؛ بنزین فقط یک بهانه و زمینه بود.
از
این رو، اگر گشایشی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد نشود، روز به روز فشارهای
معیشتی بیشتری بر مردم ،به ویژه اقشار کم درآمد، وارد خواهد شد و آتش زیر
خاکستر اعتراضات، داغ تر می شود.
جوانی که بیکار است و نه مدرسه و
نه دانشگاه، به او مهارتی نیاموخته اند که بتواند کسب و کاری راه بیندازد و
درآمدی داشته باشد، نه تنها امیدی به آینده ندارد، بلکه اساساً چیزی نیز
برای از دست دادن ندارد. این امر به ویژه در میان جوانان بیکار مجرد
مشهودتر است که تعهدی به زن و فرزند نداشته شان ندارند. برخی آمارها حکایت
از آن دارند که حدود 80 درصد دستگیر شدگان، مجرد هستند.
افزایش روز افزون تعداد کسانی که چیزی برای از دست دادن ندارند، نه "زنگ
خطر" که خود "خطر" است اما گویا مسؤولان کشور ما هنوز فکر می کنند قضایای
اخیر سوء تفاهمی بوده که رفع شده است!
لشکر بیکاران و کارگران کم
درآمدی که هر آن در معرض اخراج هستند یا ماه هاست همان حقوق غیرمکفی را نیز
دریافت ننموده اند، در هر کشوری یک "بمب آماده انفجارِ مترصد جرقه" است.
آنچه در نا آرامی های اخیر انجام شد، خاموش کردن جرقه بود تا به انفجار بمب نینجامد اما آن بمب همچنان باقی است.
البته
که خنثی کردن این بمب برخلاف سایر بمب های متعارف، با نیروهای نظامی و
انتظامی نیست بلکه سایر ارکان حکومت باید اقدامات ریشه ای برای حل مشکل
انجام دهند؛ از گشایش در روابط خارجی گرفته تا حذف موانع کسب و کار و از
بهسازی نظام آموزشی گرفته تا مبارزه با فسادهای اقتصادی.
نمی توان
دروازه های اقتصاد کشور را به روی دنیا بست، نمی توان هزار سنگ پیش پای
کارآفرینان افکند، نمی توان بیمه و مالیات و عوارض سنگین بر صاحبان کسب و
کارها تحمیل کرد، نمی توان ادامه حیات شرکت های دولتی و خصولتی و شبه دولتی
در رقابت نابرابر با بخش نحیف خصوصی را شاهد بود، نمی توان فضای اقتصادی
را تیول آقازاده ها و کارچاق کن ها قرار داد و در همان حال، انتطار داشت
حال سفره مردم خوب باشد و اعتراض نکنند و کار به بلوا نکشد.
تا
اصلاحات اقتصادی - که بعضاً ریشه های سیاسی و بین المللی هم دارند - به طرز
علمی، شجاعانه، فراگیر و با سرعت عمل انجام نشود، آش همان آش است و کاسه
همان کاسه و نیروهای امنیتی و انتظامی باید "آماده باش" بمانند تا بلکه آتش
افروخته شده از ندانم کاری های سایر بخش ها -که به فقر مردمان منجر شده-
را خاموش کنند ولی مگر تا کی می توان به این وضع ادامه داد؟!
مسؤولان اگر فکر می کنند سیاست های مخرب اقتصادی شان را می توانند با دادن یارانه نقدی جبران کنند، سخت در اشتباه اند.
راهکار
اصلی آن است که اقتصاد اولویت اصلی ایران باشد؛ همه چیز باید حول محور
اقتصاد باشد، سیاست خارجی ما باید همواره بر اساس این سوال طراحی شود که
روند کنونی روابط بین المللی مان به نفع اقتصاد است یا خیر؟ قانونگذاری ها
باید معطوف به اقتصاد و معیشت باشد. دولتی ها باید موانع اجرایی کسب و
کارها را از سر راه بردارند. رویکرد قوه قضائیه باید مبارزه با فسادهای
عرصه اقتصاد باشد. به طور خلاصه، قبل از هر تصمیمی چه در سطح خرد و چه در
سطح کلان باید نسبت آن با این سوال سنجیده شود: این تصمیم چه اثری روی
اقتصاد دارد؟
اگر مثبت بود، باید انجام شود و اگر منفی بود باید جلوی آن
گرفته شود. مثلاً هم اکنون ماه هاست که لوایح مربوط به FATF در مجمع تشخیص
مصلحت نظام معطل مانده اند و این در حالی است که تصویب یا عدم تصویب آنها
ارتباط کاملاً مستقیم با سیستم بانکی، عملکرد اقتصادی کشور و نهایتاً معیشت
مردم دارد.
مشکل کشور ما این است که "شعارگرایی" محور کارهاست و هر
کار و تصمیمی با یک سری شعارهای کلیشه ای سنجیده می شود. در همین اتمسفر
است که "اقتصاد" و "دغدغه سفره مردم" از صدر جدول اولویت ها سرنگون می شوند
و به محاق می روند؛ آنگاه مردم فقیر و فقیرتر می شوند و بمب ساعتی بیکاری و
حاشیه نشینی، نه توسط بیگانگان که به دست مدیران ارشد کشور کوک می شود و
مترصد جرقه ای برای انفجار.
هشدار که اگر اقتصاد به اولویت کشور تبدیل و
محک سایر تصمیمات نشود، حوادث آبان ماه در برابر حوادث بعدی، همانند ترقه
بازی در برابر انفجار بمب خواهد بود.
آقایان و خانم های مسؤول! اقتصاد را جدی بگیرید حتی اگر دغدغه حفظ میزهایتان را دارید!
بیشتر بخوانید: