گروه جامعه "رویکرد" - مصطفی آبروشن*: متاسفانه در عصری زندگی میکنیم، که نوعی قالبگرایی بر شیوه رفتار مردم مستولی گشته است.
مشروعشان رشوه تلقی نشود، یک معامله سوری بر سر یک شی بیارزش برقرار میکنند تا به ظاهر معامله تطهیر و پاک شود که متاسفانه این عمل نکوهیده به شدت در حال تسری است؛ به عنوان مثال کمربند رشوه گیرنده به مبلغ گزافی که همان مبلغ توافق شده است، معامله میشود تا رشوه در قالب معامله پذیرفته شده در آید و مشروع گردد به عبارتی این افراد با اصلاح و رعایت ظواهر یک عمل قانونی و شرعی ماهیت ارزشمند یک قاعده قانونی و دینی را دور میزنند.
دلجویی و همدردی از بازماندگان متوفی، جزء فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان است که در واقع شرکت در مراسمی این چنینی نوعی یگانگی وهمدردی را باز تولید میکند و حضور همدلانه در این مراسمها ارزشهای مشترک اجتماعی را به تایید مجدد میرساند.
شما دسته گل میبرید، شخص دیگر یک دسته گل بزرگتر میگیرد و آن یکی دسته گل را آنقدر بزرگ سفارش میدهد که با وانت قابل حمل است و نکته قابل ذکر آن است که خودش در مراسم شرکت نمیکند!؛ بر همین اساس در مییابیم که این الگوی رفتاری که در حال شیوع است، نوعی فخر فروشی غیراخلاقی را به حاضران در مراسم انتقال میدهد به عبارتی شخص با دسته گل آنچنانی، انتقام محبت میگیرد!
در صورتی که محتوای چنین قالب و یا مراسمی، تسلی و همدردی حضوری با بازماندگان بوده است نه نمادی برای برتریجویی.
یکی از اهداف نظامهای اداری در جامعه، خدمترسانی سریع و به موقع به شهروندان است ولی در عمل شاهد آن هستیم که افراد دائماً در پیچ و خم بخشنامههای اداری و دستورالعملهای تحقق ناپذیر سر در گم هستند؛ به عبارتی مشاهده میکنیم که محتوای این عمل که خدمترسانی به شهروندان بوده، گم شده و ابزار کار که همان بخشنامههاست تبدیل به هدف گردیده است.
به طور مثال هدف از پرداخت تسهیلات بانکی رفع مشکل افراد و توسعه اقتصادی کشور به معنی عام است اما مشاهده میکنیم که بانکها شرایطی را برای احراز وام تعیین اعلام میکنند که عملاً امکان استفاده از تسهیلات بانکی غیرممکن به نظر میرسد؛ در واقع دستورالعملها از اهمیت بالایی برخوردار میشوند که از نظر متقاضیان تبدیل به هدف میشود.
با تحلیل موقعیت در میهمانیها و مناسبتهای خانوادگی مشاهده میکنیم که هیچ کدام از حضار احساس رضایت ندارند چرا که به جای کمک به همبستگی و همدلی مشترک و گرهگشایی از مشکلات یکدیگر در مییابیم که میهمان و میزبان به شکل غیرمستقیم و فعالانهای در حال به نمایش گذاشتن شایستگیهای مادی خود به یکدیگر هستند و تلاش فراوانی میکنند که در فرصت به وجود آمده خود را متمایز، شایستهتر و فراتر از دیگران جلوه دهند.
بنابراین بیان این نکته از اهمیت خاصی بر خوردار است که قالب و قواعد ظاهری وسیلهای است برای تسریع در رسیدن به محتوا و ارزشهای پنهان در آن و بدون محتوا، قالبهای اجتماعی دارای ارزش ذاتی نمیباشد. افزایش پیروان این الگوی رفتاری برای جامعه خطرناک بوده و موجب رشد نفاق و بیاعتمادی مردم در روابط شخصی خواهد شد.
باید به این نکته توجه داشت که اگر قالبگرایی بر محتوای مناسبات اجتماعی چیره شود، امکان دستیابی به اهداف جامعه غیرممکن میشود و اثر معکوسی بر جامعه میگذارد و با گسترش ظاهرگرایی، دروغپردازی زیاد میشود به طوری که انسانها در تشخیص حقیقت دچار مشکل میشوند؛ همان چیزی که امروزه در جامعه شاهد آن هستیم.
* عضو انجمن جامعهشناسی ایران
در بحثهای مربوط به شخصیت شناسی، قبلاً بهمعرفی کارن هورنای پرداختیم و سپس در مورد نبودن امنیت و زندگی عصبی حرف زدیم. با توجه به اینکه کارن هورنای مسئله عدم احساس امنیت و اضطراب را در انسان بسیار جدی میبیند، قسمت عمدهای از نظریه کارن هورنای بر روی «استراتژیهای انسانها برای تامین امنیت» متمرکز شده است.
اولین استراتژی مورد استفاده انسانها در دستیابی به امنیت، حرکت کردن به سمت مردم است.
بسیاری از ما احساس میکنیم اگر به سمت مردم حرکت کنیم و خواستههای آنها را رعایت کنیم، آنها ما را دوست خواهند داشت و ما را تایید و تحسین خواهند کرد. مثلاً زنی که میبیند همسرش او را آزار میدهد و با او خوب برخورد نمیکند، احساس میکند شاید اگر به خواستههایش توجه داشته باشم و بیشتر مطابق میل او راه بروم، او به من و بچهها بیشتر توجه کند. به عبارتی اگر بخواهیم این رفتار را در یک باور کلیدی خلاصه کنیم، باید بگوییم که:
بدیهی است که حداقلی از این رفتار، چه در محیط خانواده و چه در محیط کار یا در گروههای دوستان، قابل درک است. اما شکل افراطی این رفتار میتواند آسیبهای جدی به همراه داشته باشد.
دومین استراتژی مورد استفاده انسانها در دستیابی به امنیت، مخالفت کردن با مردم است.
رفتارهای تهاجمی و خشونتآمیز و سواستفاده از دیگران نمونهای از این رفتارهاست. در این حالت، مدل ذهنی غالب بر من این است که: دنیا پر از آدمهای اهل سوءاستفاده و خودخواه است که اگر فرصتی داشته باشند، حتماً در راستای خودخواهی خود از من سو استفاده میکنند. بهترین روش این است که من دست پیش بگیرم و زودتر این کار را بکنم تا در رابطه با دیگران نبازم.
مجرمان، دولتمردان فاسد و مدیران قدرت طلبی که همه چیز و همه کس را فقط برای منافع خود بسیج میکنند، نمونهی این نوع رفتار هستند. باور این گروه دوم را میتوان به این شکل خلاصه کرد که:
این نگاه به شدت بدبینانه به دیگران، ناخودآگاه به ما اجازهی رفتارهای خودخواهانه و سودجویانه را میدهد. به همین دلیل است که مثلاً عمدهی دانشجویان قرض گرفتن جزوه را قابل توجیه و منطقی میدانند، اما وقتی در وضعیت قرض دادن جزوه قرار میگیرند، وارد محاسبات و تردیدهای پیچیده میشوند!
سومین استراتژی مورد استفاده انسانها در دستیابی به امنیت، دور شدن از مردم است.
در این روش، فرد خودش را از دیگران به صورت فیزیکی یا ذهنی دور میکند و از آنها فاصله میگیرد. او به دنیای خودش عقب نشینی میکند و به تدریج به این حس میرسد که خودش برای خودش و زندگیش کافی است. احساس استقلال به او لذت میدهد و میبیند که در نبود دیگران، تهدیدی هم وجود ندارد.
آیا تا به حال کسانی را دیدهاید که از شکل گیری رابطهی عاطفی میترسند و اگر احساس کنند رابطه در حال عمیق شدن است، از آن فرار میکنند؟ این شیوه شاید امنیت را برای آنها تامین کند. اما شیوهی گرانقیمتی برای تامین امنیت است. آنها بهای امنیت نسبی را با تنهایی خود میپردازند. باور گروه سوم را میتوان به این صورت خلاصه کرد که:
بگذارید شکل سادهتر این گزینه را هم بگوییم: کسی که ترجیح میدهد در یک مهمانی در کنار پنجره بایستد و به بیرون خیره شود تا اینکه وارد گفتگو با کسی شود و آن فرد ادامه گفتگو و رابطه با او را نپذیرد.
کارن هورنای معتقد بود همه ما به هر حال، به نوعی اضطراب و ناامنی را تجربه میکنیم. به همین دلیل، همه ما گاه و بیگاه به سراغ برخی از استراتژیهای مذکور میرویم. به همین دلیل هورنای استفاده از این استراتژیها را به دو دسته «استفاده سالم» و «استفاده بیمارگونه یا نوروتیک» تقسیم کرد.
انسان سالم کسی است که بسته به شرایط به سراغ هر یک از این سه استراتژی برود. در واقع استفاده از هر سه مورد آنها را بلد باشد. ممکن است در رابطه با همسر به سراغ یکی برود و در رابطه با فرزند سراغ دیگری. در رابطه با مدیر به سراغ یکی برود و در رابطه با کارمند به سراغ دیگری. ممکن است در مواقع تهدید فیزیکی به سراغ یکی برود و در مواجهه با تهدید روانی به سمت دیگری. ممکن است در محیط کسب و کار به سمت یکی برود و در محیط خانواده یا در محیط های اجتماعی به سمت دیگری.
اما کسی که به شکل بیمارگونه از این استراتژیها استفاده میکند، یکی از آنها را برای همه شرایط و همه زمانها و همه رابطهها به کار میگیرد.
ترتیبی که گروه متمم برای خواندن مطالب سری شخصیت شناسی به شما پیشنهاد میکند: