در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر
افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی
ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو
ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا
حیران کن و بیرنج کن ویران کن و پرگنج کن
شهری ز تو زیر و زبر هم بیخبر هم باخبر
آن میر مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو
آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو
آن جا که یک باخویش نیست یک مست آن جا بیش نیست
آن جان بیچون را بگو وان دام مجنون را بگو
آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو
آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو
آن توبه سوزم را بگو وان خرقه دوزم را بگو
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو
ای شه حسام الدین ما ای فخر جمله اولیا
ای از تو جانها آشنا مستان سلامت میکنند
آواز استاد شجریان: «رندان سلامت می کنند ...»
ز دو دیده خون فشانم ز غــمت شب جدایی
همه شـب نهاده ام سر ، چوسگان برآستانت
مــــژهها و چــشـم یارم به نظر چــــنان نـماید
در گـلستان چـشـمم زچـه رو همیشه باز است
سر برگ گــل ندارم ،به چه رو روم به گلشن
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملتاست این؟
به طـواف کــعبه رفـتم به حرم رهـم ندادند
به قـمـارخــانه رفتم، هــمه پاکــــباز دیدم
دردیـر میزدم مــــن، که نـــدا ز در درآمد
فخرالدین عراقی
مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی
که بتان فرو گذارند اساس خود نمایی
شده انتظارم از حد، چه شود ز در در آیی
«ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی»
چو بنای کار عاشق همه سوز و ساز دیدم
ره حسن و عشق یکسر به نیاز و ناز دیدم
ز جهانیان گروهی به ره مجاز دیدم
« به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی»
ز حدوث پاک گشتم به قدم رهم ندادند
ز وجود هم گذشتم به عدم رهم ندادند
به کنشت سجده بردم، به صنم رهم ندادند
« به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی»
تضمین هاتف از عراقی
تو ماه ا ی و من ماهی این برکه ی کاشی // اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور // از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار // فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار // هشدار که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم // اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی
دانلود نماهنگ شامل دکلمه شاعر آقای علیرضا بدیع و خواندن خواننده آقای حجت اشرف زاده
(خواننده استاد شجریان)
نگار من چو در آید به خنده نمکین
نمک زیاده کند بر جراحت ریشان
***
چه بودی ار سر زلفش به دستم افتادی
چو آستین کریمان به دست درویشان