هیچکس در این روزها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم.
به گزارش میزان، رضا رویگری پیرامون آخرین وضعیت سلامتی خود گفت: این روزها در خانهام و مریض و وضع مالی خوبی هم ندارم. فیزیوتراپی و هزینه اجاره خانه و هزینههای روزمره زندگی توان من را گرفته و روزهای سختی را میگذرانم.
وی در همین راستا افزود: هیچکس در این روزها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم و هنوز نفس میکشم. تا وقتی که میتوانستم کار کنم از من کار کشیدند و حالا که به سختی راه رسیدهام گوشه خانه افتادهام و کسی خبری از من نمیگیرد. این همه سال برای هنر و فرهنگ این مملک و مردم خوبم زحمت کشیدم، اما در آخر این وضعیت من است. کارهای خوب ارزشی و مهمی را بازی کردم که بسیاری از بازیگران در کارنامه خودشان این مجموعههایی که من کار کردم را ندارند.
بازیگر سریال «خورشید شب» بیان کرد: در این شرایط اقتصادی ناشی از کرونا آنها که سالم هستند با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم میکنند دیگر چه برسد به من که توان فعالیت و کار کردن هم ندارم. ماهها است اجاره خانه عقب افتاده و صاحبخانه مدام تماس میگیرد و واقعا نمیدانم باید دردم را به چه کسی بگویم. بسته به وضعیت جسمی و نظر دکتر هفتهای سه یا چهار روز فیزیوتراپی میکنم و توان پرداخت هزینههای آن را ندارم.
وی همچنین ابراز کرد: در خانه که هستم گاهی سریالهای تلویزیونی را دنبال میکنم و خاطرات خوب گذشته با دوستان را مرور میکنم. زمانیکه توان بازیگری داشتم با عشق بازی میکردم و میزان دستمزد و مسائل مالی که الان برای خیلی از بازیگران مهم است برایم مهم نبود.
وی با اشاره به ضرورت واکسیناسیون سراسری بیان کرد: روزانه اخباری مربوط به کرونا را دنبال میکنم و از این اتفاقاتی که هر روزه شاهد آن هستیم ناراحتم. متاسفانه با شیوع ویروس کرونا از ابتدا تا الان خیلی از دوستان و همکاران و مردم عزیزمان را از دست دادیم. این موج جدید هم ظاهرا کشندهتر است و امیدوارم واکسیناسیون سراسری با جدیت و سریعتر انجام شود. من واکسن کرونا نزدم و نمیدانم در صورت مبتلا شدن چه کاری میتوانم بکنم.
رضا رویگری خاطرنشان کرد: امیدوارم مسئولان فرهنگی و دوستان از حال من باخبر شوند و در این وضعیت که به کمک نیاز دارم دریغ نکنند. سریالهای «مختارنامه»، «معصومیت از دست رفته»، «سالهای مشروطه»، سرود «ایران ایران» و ... را برای این مملکت و مردم انجام دادم. به لحاظ حرکتی مشکل دارم و هزینههای درمان هم بالا است. گاهی آرزو میکنم کاش بازیگری را کنار میگذاشتم تا شاید به این وضعیت دچار نمیشدم.
عصر ایران؛ امید جهانشاهی
- بدون برخورداری از درکی جامع و واقعبینانه از تاریخ و روند تحولات
اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، نه میتوان از چیستی مسایل امروز ایران سخن
گفت و نه برای چرایی این مسایل تحلیلی به دست داد. حتی ترسیم تصویر مطلوبی
از آینده کشور در گرو درک وضعیت امروز و دیروز است.
جامعهای که فهم درستی از گذشتۀ خود ندارد هرگز نمیتواند درک درستی از امروز خود بیابد، چراکه به قول ادوارد سعید، «گذشته هرگز نگذشته» و روایتِ گذشته، نگاه به امروز را میسازد و در امروز جاری است.
ذهنیت اغلب ما از تاریخ سیاههای است از سلسلههای پرمصیبتِ شاهانِ
پُرمعصیت. همین ذهنیت، بر نحوۀ نگاه و قضاوت ما بر رویدادهای امروزمان
بیشترین تأثیر را بر جای گذاشته است.
تاریخ اما سرشار است از
فرازهای غرورانگیز در کنار لغزشهای خسارتخیز و در گذارهای حساس هم
انسانهای راستین را به خود دیده و هم دغلکاران و بدکاران را.
تحلیل این که چرا ذهنیتِ تهنشین شدۀ جامعۀ ما از تاریخ، تلخ و سیاه است،
مجالی فراخ میطلبد اما ردپای آن را هم در مُبلّغان رژیم پهلوی اول میتوان
جُست که میخواستند رضاخان را پایهگذار همۀ مظاهر مدرن
از مدرسه و ارتش و ... معرفی کنند (حال آن که مدرنیسم ایرانی ولو با شتاب
کمتر با جنبش مشروطه و بعضا از عصر ناصری شروع شده بود) و هم در مبلغان
پهلوی دوم و بعد از آن و هم البته پروپاگاندای دروغین گفتمان چپ که گفتمان
غالب روشنفکری چند دهه در تاریخ متأخر بوده است. تاریخ، ریشه است و از
جامعۀ ریشه سوخته، چگونه میتوان انتظار هویت ملی و دینی داشت؟
ژان پل سارتر در رمان تهوع مینویسد: «انسان همواره روایتگر است و در میان روایتهای خود و دیگران زندگی میکند.»
روایتهای عمدتاً نفرتانگیز و تحقیرآمیز از تاریخ بر نحوۀ قضاوتهای
امروزمان تاثیر نمیگذارد؟ با هویت ملی و غیرت و پایبندی به آداب و
سنتهای ملی و دینی چه میکند؟
آیا وقت آن نرسیده است که با تاریخ
آشتی کنیم و به جای روایتهایی سراسر سیاه، نگاهی خاکستری داشته باشیم و
البته فرازهای غرورانگیز را برکشیم و به آنها ببالیم تا بدانیم چه بزرگانی
در چه شرایطی چه مرارتهایی کشیدهاند؟
استاد عبدالحسین زرینکوب در کتاب «تاریخ در ترازو»
توضیح میدهد که چگونه آشنایی با تاریخ به تمامی آنچه پیرامون انسان است
معنی میبخشد و مینویسد: «آشنایی با تاریخ انسان را از بسیاری فریبهای
حقارتآمیز، از بسیاری از دلخوشیهای بیحاصل نگه میدارد و نگاه انسان را
آن مایه، قدرت تعمق میبخشد که در ورای حوادث، آنجا که چشم عادی چیزی
نمیبیند نفوذ میکند و زندگی محدود و کوتاه خویش را از طریق تاریخ با
زندگی دراز گذشتۀ انسانیت پیوند دهد و آن را عمیقتر و پرمعنیتر کند.»
بیتردید از مهمترین رسالتهای رسانهها تقویت همبستگی ملی و انتقال
میراث ملی به نسل حاضر است و یکی از مهمترین ابزارهای آن گفتن از تاریخ
کشور است. آنچه استاد زرینکوب عمق بخشیدن به درک و قضاوت جامعه خوانده
آشنایی جامعه با تاریخ است که در گام نخست مستلزم آشتی با تاریخ است.
برنامههای مستند و به ویژه سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی نقش
پررنگی در ایفای این خویشکاریِ اساسی و تقویت هویت ملی و دینی و همبستگی
ملی دارند.
چرا سریال هایی مثل کریمخان زند با
محبوبیت کمنظیر تکرار نمی شود؟ پادشاهی مردمدار که هرگز تاج بر سر
نگذاشت و از تجملات پرهیز کرد و همۀ عمر خود را وکیل رعایا نامید.
وضعیت عمومی در دوره او به مراتب بهتر
بود از آنچه ایران تجربه کرده بود. او راهها را از راهزنان پاک و گزمه ها
مستقر کرد. شهرها را سامان داد و امور دیوانی را نظم بخشید.
از تلاشهای شاه عباس
برای صلابت ایران در عهد صفوی، فاخرتر سوژهای هست؟ برای نخستین بار ارتشی
۴۰ هزار نفری را سامان داد و به بیش از ده سال بیثباتی و جنگ داخلی پایان
داد. سپس روابط بازرگانی خود را با اروپا گسترش داد به گونهای که هیچ
کشوری در آسیا و حتی اروپا وجود نداشت که بازرگانانش را به اصفهان نفرستد.
داستان این شکوه، یادکردنی نیست؟
تاریخ البته فقط تاریخ پادشاهان نیست. گذر به گذرِ تاریخ بسیارند مردان و زنانی که سهمی در تاریخ ثبت کردهاند. چرا داستان جذاب اسدالله معرفت
تصویر نشود که بیسواد بود و اولین مدرسه غیر مکتبی را در ۱۲۷۵ بنا بر
آنچه در روسیه دیده بود بنا کرد؛ با تخته سیاهی که نبود و او خود از روسیه
آورد. داستان عاشقیِ او ستودنی است که تا بود حتی حقوق معلم با خودش بود و
پس از فوتش چند باب مغازه وقف روشنای چراغ مدرسه کرد.
یا داستان زندگی مرتضیقلی خان هدایت معروف به صنیعالدوله که داستان تلاشی است امیدآفرین و انگیزه بخش برای ایران امروز.
او در زمان ناصرالدینشاه
در آلمان درس معدن خواند و متأثر از آنچه در اروپا دیده بود همۀ زندگی خود
را وقف «صنعتیسازی» ایران کرد. همۀ همت او صرف احداث معدن و کارخانه شد.
این ایده که هزینۀ ساخت راهآهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر
کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود از اوست.
ایدههایش را هم در رسالهای جمع کرد به نام «راه نجات»
و در آن بر صنعتی شدن و اهمیت آموزش و پرورش تأکید کرد: «امنیت، فقط داشتن
نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی
برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راههای مناسبی ندارد تا مردم معیشت
خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد.»
هم او اما چهار سال پس از مشروطه
ترور شد. از داستان تلاش مردی کاردان برای ایران، جذابتر هم داستانی هست؟
خاصه ماجرای ترور او. همینقدر بدانیم که ضارب او فردی بود گرجیروس به نام
ایلاریون که همدستی داشت ارمنی به نام ایوان. ضارب طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شد و از مجازات او خبری باز نیامد.
اینها مشتی نشانه خروار است. گذر به گذر سند گذار سخت به امروز است. با
تاریخ آشتی کنیم تا خود را بشناسیم. حق با ادوارد سعید است: گذشته هرگز
نگذشته است!
کشور چین به تازگی اعلام کرده است که اولین انسانها را به مریخ خواهد فرستاد و یک پایگاه دائمی در سیاره سرخ ایجاد خواهد کرد.
به گزارش ایسنا و به نقل از آیای، چین پس از تاسیس یک ایستگاه فضایی خصوصی برای خود در مدار زمین و اعزام سه فضانورد به آن و ارسال موفقیت آمیز کاوشگر به نیمه پنهان ماه و مریخ، حالا چشم انداز خود را روی ایجاد پایگاه انسانی در مریخ قرار داده است.
براساس یک گزارش اولیه از گلوبال تایمز، چین نقشه راهی را برای مأموریتهای سرنشیندار آینده در مریخ فاش کرده است.
چین در حالی برنامههای خود را برای ایجاد پایگاه دائمی در مریخ اعلام کرده است که ناسا، "اسپیسایکس" و قدرتهای فضایی دیگر به شدت در حال تلاش و رقابت برای رسیدن به این آرزوی فضایی هستند.
چین اعلام کرده است که قصد دارد اولین انسانها را تا سال ۲۰۳۳ روی مریخ فرد آورد.
"وانگ شیائوجون" رئیس آکادمی دولتی فناوری پرتاب فضاپیمای چین"(CALT) طی سخنانی با عنوان "سیستم حمل و نقل فضایی اکتشاف مریخی انسان" که در کنفرانس جهانی اکتشافات فضایی(GLEX ۲۰۲۱) ایراد کرد، از این برنامهها خبر داد.
وی همراه با مرور موفقیت کاوشگر "تیانون-۱"(Tianwen-۱) که اولین مأموریت بین سیارهای چین بود و همچنین فرود آوردن و عملیات اکتشافی یک مریخ نورد روی مریخ، برنامه سه مرحلهای چین را برای ارسال انسان به مریخ اعلام کرد.
طبق این برنامهها، مرحله اولیه که به آن مرحله آمادهسازی فناوری نیز گفته میشود، شامل رباتهایی خواهد بود که برای بازگرداندن نمونههای مریخی طراحی شدهاند و یک مکان مناسب را برای استقرار انسان در مریخ در آینده کشف میکنند.
پس از آن، مرحله دوم شامل اعزام انسانها به مریخ است تا یک پایگاه دائمی در این سیاره ایجاد کنند. پس از اتمام ساخت این پایگاه، مرحله سوم شامل عزیمت ناوگانهای باری بزرگ از زمین به مریخ و تسریع پروژههای توسعه در سیاره سرخ خواهد بود.
طبق اعلام این آکادمی، برنامه این مراحل و مراحل اضافی به ترتیب برای سالهای ۲۰۳۳، ۲۰۳۵، ۲۰۳۷، ۲۰۴۱، ۲۰۴۳ و فراتر از آن طراحی شده است.
قابل ذکر است که چین علاوه بر سیستم "نردبان آسمان" که در حال حاضر به عنوان وسیلهای برای کاهش مقیاس یا هزینه کاوشگرهای آینده و مأموریتهای حمل و نقل به مریخ در دست بررسی است، در حال بررسی وسایل نقلیه هستهای برای مأموریتهای انسانی و اکتشاف در مریخ است.
ما مطمئن نیستیم که منظور چین از "نردبان آسمان" چیست، اما این حدس به ذهن متبادر میشود که میتواند یک آسانسور فضایی باشد. اگرچه این ایده جدیدی نیست، اما ایجاد یک روش انتقال عمودی از سطح زمین یا مریخ به مدار آنها، بسیار دشوار است. همچنین مهارتهای فنی لازم برای چنین شاهکار عظیم مهندسی ممکن است هنوز وجود نداشته باشد.
یادآوری این نکته لازم است که بر خلاف ایالات متحده که ناسا، "اسپیسایکس"، "بلو اوریجین" و بسیاری دیگر از شرکتهای خصوصی هوافضا برای ساختن سیستمهای فضایی در یک برنامه فضایی ناهمگن همکاری میکنند، چین کاملاً تحت یک سیستم متحد است و بنابراین برنامههای آن ممکن است قبل از ایالات متحده یا سایر قدرتهای فضایی محقق شود. البته این بدان معنا نیست که چین حتما اولین کشوری خواهد بود که انسانها را روی ماه یا مریخ یا هرجای دیگر مستقر خواهد کرد.
اگر ما به مسابقه فضایی کنونی جهان نگاه کنیم، میبینیم که چین عملکرد بسیار خوبی دارد، اما اینکه بگوییم حتما در انتها پیروز خواهد شد، صحیح نیست.