واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

وضع سعودی‌ها در برابر یمینیها

سعدالله زارعی در یادداشت روز کیهان نوشت:

«سعودی‌ها»، واژه‌ای بود که روز پنجشنبه چندین بار در سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به جای «عربستان» یا «عربستان سعودی» به کار برده شد. در واقع رژیم آل سعود از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون به ندرت با این صراحت و تاکید از سوی رهبری انقلاب مورد خطاب و عتاب قرار گرفته است. رهبر معظم انقلاب در این میان از موضع حسن همجواری از بسیاری از موضوعات عبور می‌کردند و در همین سخنرانی هم به آن اشاره‌ای داشتند «این را همیشه می‌گفتیم که سعودی‌ها در کار سیاست خارجی‌شان یک وقار و متانتی نشان می‌دهند.» از این منظر موضع صریح و قاطع و استفاده از عباراتی نظیر «قطعا بینی سعودی‌ها به خاک مالیده خواهد شد»، بیانگر شرایط جدید منطقه است.

رژیم سعودی از دو هفته پیش بدون آنکه بهانه‌ای وجود داشته باشد، مردم مظلوم یمن را زیر بمباران‌های وحشیانه قرار داده و بدون آنکه به نتیجه‌ای دست پیدا کند هزاران زن و کودک و پیر و جوان یمنی را به خاک و خون کشیده و به زیرساخت‌های محدود این کشور لطمه فراوانی وارد کرده است. این همان رویداد جدیدی است که از نظر جهان اسلام و رهبر بیدار آن، جنایت‌‌آمیز و غیرقابل بخشش می‌باشد. موضع صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی بیانگر آن است که دفاع از مظلوم و کشور تحت تهاجم یمن، فراتر از ملاحظاتی است که دیپلمات‌ها نوعا به آن مبتلا می‌باشند. روی دیگر ماجرا این است که ایران برای دورماندن از تیرهای تهمت آمریکا و عوامل آن، منفعل عمل نمی‌کند و به کمک برادران خود و «جوان‌های علاقه‌مند و معتقدین به منهاج امیر‌المؤمنین سلام‌الله علیه» می‌شتابد.

دو هفته پس از عملیات هوایی علیه مردم یمن، مشخص شد که آن ائتلاف منطقه‌ای که مقامات سعودی مدعی آن بودند، تحقق نیافته و میلیاردها دلاری که آنان برای محقق کردن این ائتلاف به میدان آورده بودند، نتوانسته است به پیدایی جبهه‌ای با محوریت سعودی‌ها منجر شود. ریاض گمان می‌کرد که با خلق یک 11 سپتامبر در یمن و خطرناک معرفی کردن سیطره انصارالله بر این کشور می‌تواند یک جبهه عربی اسلامی سنی با حضور کشورهای بالنسبه قدرتمندتر عربی اسلامی نظیر ترکیه، پاکستان، مصر و سودان به وجود آورده و ضمن تأمین منافع قدرت‌های غربی و صهیونیست‌ها و در نتیجه برخورداری از حمایت آنان، جبهه مقاومت اسلامی را با چالش جدی مواجه کرده و به انزوا سوق دهد. اما علی‌رغم آنکه ریاض در روزهای اول با قول مساعد این کشورها مواجه گردید و ظاهرا نقشه راهی هم برای آن به تصویب اجلاس قاهره رسید اما در عمل اکثر این کشورها خود را کنار کشیده و حضور خود را به شروطی مرتبط کردند.

پاکستان که به دلیل روابط خاص نوازشریف با آل سعود بیش از دیگران در کانون توجه عملیاتی ریاض قرار داشت در نهایت «اعلام بی‌طرفی» کرد. ترکیه راه‌حل نظامی را مردود دانست و در جریان سفر به ایران روی یک نقشه راه سیاسی که متضمن حقوق نیروهای انقلاب هم باشد، صحبت کرد، سودان علی‌رغم حضور اولیه، با سقوط یکی از هواپیماهای نظامی‌اش غیرفعال شد و مصر اگرچه بر آمادگی برای ورود به عملیات نظامی زمینی- که قاعدتا منظور آن هلی‌برن تعدادی نیروی نظامی در پشت جبهه مأرب، تنها منطقه تحت سیطره مشترک القاعده و میلیشیای هادی، می‌باشد - تاکید کرد ولی در عمل کاری انجام نداد و این درحالی است که بسیاری از احزاب و شخصیت‌های برجسته مصری نظیر حسنین هیکل، ابوالفتوح، عمر موسی، محمد البرادعی و حمدین صباحی با شرکت مصر در عملیات آل سعود علیه یمن مخالفت کردند و خبرهای درون ارتش مصر نیز بر بی‌انگیزگی ارتش برای همکاری با ارتش سعودی حکایت می‌کند. با این وصف حمله نظامی عربستان به یمن اگر برای شکل‌دهی به یک جریان قدرتمند سنی برای مقابله با انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت دنبال شده، شکست خورده و اگر برای غلبه بر انصارالله یمن هم طراحی گردیده، نتیجه‌ای دربر نداشته است.

شکست سعودی‌ها در عین حال یک موهبت مهم برای جبهه مقاومت می‌باشد. مسلما ناتوانی سعودی‌ها در این صحنه، نیروهای سیاسی وابسته به این رژیم در منطقه را سرخورده می‌کند و امید آنان به موفقیت در سایر پرونده‌ها را نیز تضعیف می‌نماید. این در حالی است که عملیات علیه یمن، اقدامات انصارالله علیه مناطق و تأسیسات سعودی‌ها را موجه می‌گرداند. باید اضافه کرد که در شعاع 200 کیلومتری شمال یمن ده‌ها مرکز حساس نظامی و غیرنظامی وجود دارند که حمله تلافی‌جویانه انصارالله و ارتش یمن می‌تواند مخاطرات امنیتی آل‌سعود را در مناطق منتهی به دریای سرخ افزایش دهد.

مشکل عمده عربستان در شکل‌دهی به یک جبهه ضدایرانی این است که بسیاری از دولت‌ها و ملت‌های منطقه می‌دانند که ایران‌هراسی یک پروژه امنیتی است که سرویس‌های اطلاعاتی غرب به منظور ایمن‌سازی مناطق و تأسیسات تحت سیطره غرب از خطر تهاجم انقلاب اسلامی و نیروها و جریانات مرتبط با آن، طراحی کرده‌اند. اکثر دولت‌های منطقه این پروژه‌ را برای خود هزینه‌ساز دانسته و با امنیت و منافع خود در تضاد می‌بینند به عنوان مثال اگر نیم‌نگاهی به پاکستان و ترکیه بیندازیم درمی‌یابیم که این دو کشور از سوی دولت‌ها و ملت‌های مخالفشان محاصره شده و تنها، مرزهایشان با ایران دارای امنیت و آرامش است. پاکستان از سوی هند و طالبان و القاعده در شرایط محاصره است و مرزهای ترکیه از سوی عراق، سوریه، یونان، قبرس و... تهدید می‌شوند.

افق اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چیست و اقدامات نظامی عربستان علیه یمن چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟ شواهد و قرائن می‌گویند اقدام نظامی علیه یمن نمی‌تواند «راه‌حل» تلقی شود بنابراین سعودی‌ها در نهایت ناگزیر به انتخاب یکی از این دو راهند؛ جنگ را بدون آنکه به نتیجه خاصی رسیده باشد، رها کنند و بطور یکجانبه آتش‌بس را اعلام نمایند و یا اینکه واسطه‌هایی را برای پیدا کردن «راه‌حل سیاسی» فعال نمایند و به یک حداقل‌هایی در مواجهه با انقلاب مردمی یمن دست پیدا کنند.

یک گزارش بیانگر آن است که پادشاه عربستان در روز ششم حمله هوایی علیه یمن در جلسه کابینه این کشور شرایطی را برای پایان دادن به تهاجم علیه یمن مطرح کرده است که شامل «بازگشت دولت سابق برای حکومت بر کل یمن، بازگرداندن اسلحه به دولت، عدم تهدید دولت از سوی گروه‌ها و احیاء مذاکرات گروه‌ها و دولت تحت اشراف شورای همکاری خلیج‌فارس» می‌باشد. این اظهارات اگرچه در نگاه اول، تلاش سعودی‌ها برای بازگرداندن یمن به شرایط قبل از وقوع انقلاب دوم یمن به حساب می‌آمد و در واقع احیاء «مبادره خلیجی» است اما در عین حال طرح موضوع «لزوم گفت‌وگو» و دعوت به تشکیل «دولت فراگیر» در این زمان و پس از گذشت 10 روز از عملیات نظامی هوایی، توجه سعودی‌ها به لزوم تغییر دلیل از نظامی- امنیتی به سیاسی را تداعی می‌کند. سعودی در این دوره نتوانست به یک ائتلاف واقعی علیه یمن شکل دهد و حملات هوایی آن هم نتوانست شرایط داخلی یمن را به ضرر انصارالله و متحدان آن تغییر دهد. این خود از یک طرف ناکارآمدی حمله نظامی علیه یمن را به اثبات رساند و از طرف دیگر ناکارآمدی دستگاه نظامی و اطلاعاتی آل سعود را برملا کرد.

ارتش سعودی در این حملات از «هوشمندی» برخوردار نبود. بخشی از عملیات نظامی هوایی سعودی متوجه مناطق سیاسی مثل منازل بعضی از شخصیت‌ها، کاخ‌ها، مراکز اداری و درمانی بود و این تأثیری در ضربه زدن به قدرت مقاومت مردم نداشت. درعین حال ارتش متجاوز سعودی برخلاف روش شناخته شده نظامی به نقاط ضعف یمن حمله نکرد بلکه حملات آن عمدتاً متوجه نقاط قوت یمن بود. حمله مداوم به صنعا، صعده، حدید و إب از منظر نظامی یک خطای استراتژیک به حساب می‌آید چرا که این استانها و به خصوص مراکز آنها بطور کامل در اختیار انصارالله قرار دارد و حمله به آن نمی‌تواند وضعیت را دگرگون کند. براساس منطق نظامی، حمله نظامی هوایی نوعاً باید متوجه مناطقی باشد که مخالفان انصار در آن حضور معتنابهی دارند چراکه در این نوع از عملیات‌ها به دلیل بهم‌ریختگی اوضاع پس از حمله نظامی، مخالفان گروه مسلط اگر توانمند باشند، می‌توانند شرایط را به نفع خود دگرگون نمایند.

علاوه بر این، ارتش سعودی با حمله نظامی به بعضی از مراکز درمانی، کارخانه‌های غذایی و اردوگاه پناهندگان آفریقایی‌تبار «المرزاک» در شمال یمن که به کشته شدن دستکم 45 نفر از آنان منجر شد، فشار سنگینی را بر سیستم سیاسی و نظامی سعودی وارد کرده است و این خود از ناهوشیاری رهبری نظامی در حملات علیه مناطق بمباران شده حکایت دارد.

نکته دیگر این است که ادامه پیشروی انصارالله و ارتش در 4 استان جنوبی- عدن، لحج، ابین و ضالع و سیطره بر آنان در روزهایی که سعودی مشغول بمباران مناطقی در شمال و غرب این کشور بود به خوبی بیان‌کننده آن است که تهاجم هوایی نه تنها نتوانسته است خدشه‌ای بر حاکمیت انصارالله وارد کند بلکه به پیشروی و سرعت بیشتر انصار هم منجر شده است. پیش از این، انصارالله مایل به ورود به مناطق جنوبی یمن نبود. شرایط خاصی که در عدن و مأرب به وجود آمد، انصار را ناگزیر به حرکت به سمت جنوب کرد هم اینک استان مأرب که وسعت آن حدود  17 هزار کیلومترمربع است و نزدیک به 250 هزار نفر جمعیت دارد، از سمت شمال، غرب و جنوب به محاصره ارتش و انصار درآمده است و این آخرین منطقه‌ای است که نیروهای القاعده و بقایای میلیشیای منصور هادی بر آن تسلط دارند.

از یک منظر دیگر، مردم یمن در بین کشورهایی که تحولات سریع سال 2012 را تجربه کرده، وفادارترین ملت به جریان بیداری اسلامی به حساب می‌آید. اگرچه انقلاب 2011 یمن نیز به مانند انقلاب‌های مصر، لیبی و تونس دستخوش تغییرات ماهوی گردید اما مردم یمن با انقلاب دوباره، انقلاب خود را نجات دادند، بازتولید انقلاب و بیداری اسلامی در یمن می‌تواند برای مردم مصر، تونس و لیبی درس‌آموز باشد و آنان را به حرکت دوباره تشویق کند. این موضوع قطعاً نگرانی جدی آمریکا، عربستان و... را درپی می‌آورد.


غافلگیری‌ و پیشگیری؛ نظرات کارشناسی واقعی



سال ۹۳ با حداقل سه غافلگیری بزرگ برای افکار عمومی و حتی برخی مقامات و مسئولان ایرانی تمام شد؛ غافلگیری‌های بزرگی که شاید در سال جدید هم ادامه یابد. 


به گزارش «تابناک»، یورش برق‌آسای داعش به شهرهای غربی و شمالی عراق که تا آستانه اشغال بغداد و اربیل نیز پیش رفت برای دستگاه‌های اطلاعاتی غربی نیز یک شکست بود. ایالات متحده هزینهٔ مالی و انسانی فراوانی در عراق پرداخته بود و با خروج نیروهای آمریکایی از این کشور، مخالفان جمهوری‌خواه رئیس‌جمهور اوباما به وی اعتراض می‌کردند که اشتباهات وی، باعث از دست رفتن عراق شده است. 

جیمز کلپر، مدیر امنیت ملی آمریکا تحت فشار رسانه‌های آمریکایی، توجیه جالبی برای غافلگیری آمریکا داشت. وی به واشنگتن‌پست گفت: ما از توانایی و قابلیت‌های داعش و نیز نقایص نظامی دولت عراق مطلع بودیم. مشکل این بود که در ارزیابی اراده داعش برای جنگیدن اشتباه کردیم. این همیشه یک مشکل بوده است. ما در ویتنام هم این مشکل را داشتیم. ما ویت‌کنگ‌ها و ویتنام شمالی ر ا دست کم گرفتیم و اراده ویتنام جنوبی را بیشتر از واقعیت تخمین زدیم. این بار هم ما داعش را دست کم گرفتیم و دولت عراق را بیشتر از واقعیت در نظر گرفته بودیم. 

آمریکایی‌ها در غافلگیر شدن در برابر اقدامات داعش تنها نبودند. در ایران هم حداقل در سطح افکار عمومی، اقدامات داعش بسیار غافلگیرکننده بود. به همین سبب، در عامه مردم نگرانی‌هایی درباره احتمال ورود داعش به خاک ایران به وجود آمد. 

غافلگیری بعدی ایرانی‌ها به فاصله کوتاهی پس ماجرای داعش پیش آمد. به فاصله دو تا سه ماه بعد از هجوم داعش، قیمت نفت ناگهان در مسیر سقوطی شدید قرار گرفت و نمایندگان مجلس، برخی مقامات دولتی و فعالان سیاسی، انگشت اتهام را به سوی عربستان، کویت، عراق، روسیه و یا هر کشور دیگری گرفتند. 

همراه با ترس از مشکل کسری بودجه دولت، مسئولانی که می‌توان پیش‌بینی افت قیمت نفت و آینده اقتصادی کشور را هم در زمره وظایف آن‌ها در نظر گرفت، به جای پاسخ گفتن به چرایی غافلگیر شدن، به دنبال متهمان خارجی گشتند، ولی در این میان دو نکته نادیده گرفته شد؛ نخست اینکه از یک سال پیش از آن، پیش‌بینی‌هایی در مورد احتمال چنین سقوطی در قیمت نفت وجود داشته و دوم آنکه حتی اگر سقوط قیمت نفت نتیجه توطئه‌ای علیه ایران بوده است، قاعدتا نهادهایی در کشور مسئول پیش‌بینی چنین توطئه‌ای بوده‌اند. 

شش ماه پس از داستان سقوط قیمت نفت، این بار افکار عمومی ایران با تجاوز عربستان و چند کشور عربی دیگر به یمن و پشتیبانی کشورهای غربی از این تجاوز غافلگیر شدند. به احتمال زیاد، این تجاوز نزد برخی نهادهای مسئول پیش‌بینی شده بوده، ولی این پیش‌بینی به افکار عمومی نرسیده بود. 

اگر این پیش‌بینی جدی بود، جدی گرفته می‌شد و واکنشی متناسب با آن در نظر گرفته می شد و احتمالا امکان تلاش‌هایی برای سست کردن ائتلافی که برای تجاوز به یمن شکل گرفته است، وجود داشت. 

مثال‌های فوق، تنها سه نمونه از موارد غافلگیری افکار عمومی و حتی مقامات ایرانی در یک سال گذشته است؛ غافلگیری‌هایی که ظاهرا هیچ تضمینی وجود ندارد در سال جدید هم تکرار نشود. مسأله مهم در این میان پاسخ به این سؤال است که چرا ما زیاد غافلگیر می‌شویم و باید برای پیشگیری از چنین غافلگیری‌هایی چه بکنیم؟


تحلیل سردار قالیباف شهردار تهران درباره تفاهم هسته‌ای


سرمقاله امروز همشهری به قلم محمد باقر قالیباف، شهردار تهران درباره تفاهم هسته‌ای لوزان است.

متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

در پی تفاهم هسته‌ای که در لوزان شکل گرفت، بازتاب‌های متنوع و بسیاری در سطح رسانه و شبکه‌های اجتماعی و محافل مختلف طرح شد و تحلیل‌ها و نقدها و تمجیدهای گوناگونی ارائه شد. بنده به سهم خودم از تلاش شبانه روزی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای که حقا و انصافا هرچه در توان داشتند به‌کار بردند تا نتیجه مطلوبی برای ملت ایران به‌دست آورند، تشکر می‌کنم و در عین حال چند نکته را در این رابطه با مردم عزیز در میان می‌گذارم.

1. قطعا اتحاد در حمایت از تیم مذکره‌کننده هسته‌ای مانند پشتیبانی از سربازان عرصه نبرد با دشمن ضروری است. نباید پشت تیم مذاکره‌کننده را خالی کنیم این کار مثل آن است که وسط صحنه نبرد به‌دلیل اختلاف سلیقه و درگیری‌های قبلی شخصی و گروهی با سربازان، نبرد آنها را زیر سؤال ببریم. دل نگرانی از جزئیات تفاهم شده قابل پذیرش است اما توقعات بیجا داشتن از یک مذاکره در این سطح به دور از منطق و عقل است. قاعدتا منطق مذاکره منطق دادوستد است و البته توازن این دادوستد اهمیت دارد اما برخی به‌گونه‌ای اظهارنظر می‌کنند که گویا قرار است در مذاکره فقط حرف ما به کرسی بنشیند! از سوی دیگر اگر معتقد باشیم هر توافقی خوب نیست و این عبارت را صحیح ندانیم که توافق بد بهتر از توافق نکردن است، همچنان‌که اوباما و آمریکایی‌ها به این موضوع اشاره کردند بنابراین به صرف اعلام توافق هم نباید اظهار شادی و شعف کنیم تا زمانی که جزئیات آن کامل و شفاف ارائه نشده است. اما به یقین آنچه در بیانیه مشترک آمده اگر برداشت لغو یکباره تحریم‌ها در ازای اقدامات ایران صحیح باشد باید امیدوار بود که در تدوین نهایی توافق و طرح جزئیات نیز به همین منوال پیش برود. قطعا ما بین بیانیه کاخ سفید و سخنان وزیر امورخارجه کشورمان باید به نماینده دیپلماسی کشورمان اعتماد کنیم و امیدوار باشیم که چارچوبی که او طرح می‌کند در روند مذاکرات سه‌ماه آینده به ثمر بنشیند.

2. موضوع مذاکرات هسته‌ای یک موضوع ملی و فراجناحی است و تحلیل و موضع‌گیری درباره آن از عینک منافع و مصالح گروهی و جنــــاحـی بزرگ‌ترین خیانت به آرمان‌های انقلاب و آینده این ملت و سرزمین است. برای استقلال و رشد و شکوفایی این کشور خون‌های زیادی ریخته شده و سربازان وسرداران بسیاری جانشان را کف دست گرفته و از حیثیت و شرف این ملت و انقلاب دفاع کرده و می‌کنند. نفوذ و اقتدار فعلی ما در منطقه محصول همین جانفشانی‌ها و مجاهدت‌هاست. چه خیانت بزرگی است که در وانفسای نبرد منطقه‌ای و هسته‌ای عده‌ای به‌دنبال آن باشند که از این نمد کلاهی برای خودشان ببافند که قطعا این خیانت به مردم هرگز بخشودنی نیست. اگر پیروزی در کار هست همه ملت پیروزند و اگر تنگنایی وجود دارد همه باید مشارکت کنند تا مملکت از این تنگنا خارج شود. درایت و تدبیر رهبری در انتخاب عنوان سال از این روست که هم دولت و هم ملت باید همدل و همزبان باشند تا مبادا گرفتاری در گرداب تفرقه و کسب منافع و مصالح سیاسی و جناحی به کشتی نظام و کشور صدمه بزند.

3. بدون شک یگانه مسیر موفقیت و پیشرفت کشور درون مرزهای این سرزمین است. سرنوشت ما و چشم‌انداز بلندمدت این مرزو بوم را نه ژنو مشخص می‌کند نه وین نه لوزان و نه هیچ جای دیگر. نه اوباما مشخص می‌کند نه کری و نه هیچ‌کس دیگر. آینده این مملکت در دستان خود ماست به فرهنگ کار ما وابسته است، راز پیشرفت در مناطق جغرافیایی مستعد کشاورزی است، در صنایع گوناگون نهفته است، در اقیانوس سرمایه‌های فکری موج می‌زند که به‌عنوان نمونه در حوزه فناوری خاک می‌خورد. سرنوشت این کشور را من و شما رقم می‌زنیم، جوانان خوش فکر و با انگیزه و تحصیل کرده رقم می‌زنند. اقتصاد این کشور را باید از درون مقاوم و مستحکم کرد. قطع وابستگی به نفت و خام‌فروشی منابع غنی این کشور تلاش و همت می‌خواهد، روحیه جهادی می‌خواهد تا گردنه‌های سخت را طی کند. لوزان هرچقدر هم که شادی بیاورد آینده ما را نمی‌سازد. چرخ اقتصاد ما را برای همیشه نمی‌چرخاند. گره زدن همه امورات کشور به مذاکرات هسته‌ای اشتباه بوده و هست. تماشاچی کردن مردم، فعالان اقتصادی و به‌ویژه مسئولان رده‌های مختلف به نتایج مذاکرات آثار زیانباری دارد. همچنان‌که نتیجه بلافصل این اتفاق مطالبه عمومی برای کاهش فوری قیمت‌ها و... خواهد بود که دور از انتظار است و در آینده نزدیک سرخوردگی به ارمغان می‌آورد. ما در دوره دولت نهم و دهم بالاترین درآمد نفتی را داشتیم اما وضعیت اقتصادی کشور مطلوب نبود و همچنان خام‌فروشی می‌کردیم. اگر همه مراحل مذاکرات به خوبی و مطابق میل ما پیش برود دوباره می‌توانیم در مقیاس بیشتری نفت بفروشیم و دوباره اقتصاد نفتی رونق می‌گیرد. پس راه‌حل نهایی رشد و پیشرفت کشور ما به مدیریت منابع این سرزمین بر می‌گردد نه گره مذاکرات!

4. بزرگ‌ترین خیانت را کسانی مرتکب می‌شوند که موضوع مذاکرات هسته‌ای و موضوعات مشابه را ابزاری برای دوقطبی کردن جامعه استفاده می‌کنند. کسانی که بر این شیپور می‌دمند، قطعا خیر و صلاح این ملت و سرزمین را نمی‌خواهند و اهداف دیگری را دنبال می‌کنند و متأسفانه عده‌ای هم جاهلانه در این دام گرفتار می‌شوند و حتی در بین خانواده‌ها و دوستان نیز به یک طیف صفر و صدی گرایش پیدا می‌کنند و از روی هیجان یا چشم بسته همه‌‌چیز را نفی می‌کنند و یا چشم بسته به به و چه چه می‌کنند و در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند. خسارت‌های جبران ناپذیری که از این رهگذر نصیب ملت می‌شود بعضا جبران ناپذیر است.

در پایان بنده امیدوارم که در سال همدلی و همزبانی ملت و دولت، مردم ایران طعم شیرین پیروزی‌های بزرگ را بچشند و با ایستادگی بر سر آرمان‌هایی که این انقلاب بر آن اساس بناشده نصرت الهی همراه این ملت باشد. ان‌شاءالله

یمن ویتنام عربستان خواهد شد؟


پایگاه خبری اخبارالساعه امارات روز یکشنبه در گزارشی نوشت که اگر عربستان بخواهد در یمن دخالت نظامی کند، به سرنوشت آمریکا در ویتنام دچار خواهد شد.

به گزارش «تابناک»این پایگاه خبری به بررسی علل شکست نظامی آمریکا در ویتنام و نیز شکست عملیات نظامی مصر در یمن در دهه 60 پرداخت و افزود: تشابه زیادی بین این دو عملیات با حمله نظامی همپیمانان عربستان به یمن وجود دارد که آنها را در 'باتلاق یمن' گرفتار خواهد کرد.

اخبار الساعه در بیان این شرایط اضافه کرد: کوهستانی بودن اکثر مناطق، عقاید راسخ و مستحکم، نظام گسترده قبیله ای، سلاح های فراوان در دست مردم و جنگ های دار و دسته ای و نامنظم، دلایلی هستند که هر کشوری را با هر ارتشی برای مدت ها درگیر جنگی طولانی در یمن خواهد کرد.

بیابان ها و کوهستان هایی که از غرب تا شرق یمن و از دریای سرخ تا صحرای ربع الخالی کشیده شده، هرگونه عملیات نظامی در این کشور را با شکست مواجه خواهد کرد. 

این پایگاه خبری با مشابه دانستند طبیعت کوهستانی افغانستان با یمن نوشت: بیش از 80 درصد سرزمین افغانستان کوهستانی است، این عامل در کنار بعد عقیدتی مردم، این کشور را به مقبره امپراتوری ها تبدیل کرد، تا جاییکه تاکنون امپراتوری های انگلیس و شوروی سابق در این کشور، شکست را تجربه کرده اند.

این گزارش افزود: جنبش مردمی انصارالله نیز از همین طبیعت عقایدی برخوردار هستند، آنها خود را سربازان دینی می دانند که به آنها امر شده از خداوند اطاعت کنند و این پایه اعتقادی، آنها را سرسخت در رسیدن به خواسته های خود کرده است.

برهمین اساس است که حملات هوایی تنها برای سرکوب آنها کافی نیست، بلکه گروهی را می خواهد تا با عقاید مشابه با نیروی اعتقادی آنها، با یمنیها مقابله نماید.

این پایگاه خبری اماراتی افزود: به همین دلیل است که عبدالله النفیسی استاد علوم سیاسی دانشگاه کویت در گفت وگوی اخیر خود با شبکه خبری الجزیره قطر خواستار مسلح کردن و ارسال پول برای 'حزب اصلاح یمن' شد، چرا که آنها بیش از 40 هزار نیروی جنگی با همان اعتقادات حوثی ها دارند که اگر مسلح شوند، می توانند عملیات 'طوفان قاطعیت' را بدون ورود در عملیات زمینی با موفقیت روبرو کند.

النفیسی گفته بود که عملیات طوفان قاطعیت هرگز بدون عملیات زمینی موفق نخواهد بود و بهترین راهکار استفاده از نیروهای قبیله ای و گروه اصلاح یمن است .

به نوشته اخبارالساعه، بیش از 85 درصد از جمعیت 25 میلیونی یمن را مردمی تشکیل می دهند که بصورت قبیله ای زندگی می کنند و طبق نظر کارشناسان 200 یا حتی بیش از 400 قبیله در یمن وجود دارد که این امر باعث شده، دولت این کشور حتی در برخورد با شهروندان بطور مستقیم وارد عمل نشود، بلکه همه امور را از طریق شیوخ این قبایل پیگیری نماید و این بر اهمیت نقش کلیدی شیوخ قبایل در صحنه سیاسی یمن تاکید دارد.

اخبار الساعه افزود: علاوه بر این، هر قبیله ای نیز دارای شاخه هایی است که گاهی ممکن است در یک قبیله یک شاخه با حوثی ها، یک شاخه طرفدار عملیات طوفان قاطعیت و یک شاخه نیز با علی عبدالله صالح باشند و این کار را بسیار مشکل می کند.

این گزارش افزود: از هر یکصد یمنی 61 نفر دارای سلاح گرم هستند و دولت نیز تاکنون در جمع آوری این سلاح ها ناموفق بوده است. سلاح در عرف قبیله ای یمن به معنی تامین امنیت، دفاع از خود، دفاع از خاک و آبرو محسوب می شود. 

این پایگاه خبری در ادامه نوشت: کارشناسان معتقدند که حوثی ها ترجیح می دهند وارد جنگ زمینی با عربستان شوند تا جنگ هوایی، تا بتوانند به روش جنگ ویتنام، یمن را باتلاق عربستان و گروههای همپیمان آن نمایند و بدیهی است که کشورهای حاضر در عملیات طوفان قاطعیت هم خیلی خوب از عواقب جنگ زمینی آگاهی دارند.

عربستان سعودی با کمک متحدان عربی اش از 10 روز پیش تاکنون حملات هوایی علیه کشور یمن را آغاز کرده که در این حملات صدها غیرنظامی یمنی کشته شده اند.

عربستان با حمله به یمن دست به یک ماجراجویی خطرناکی زده که با ادامه آن در دام جنگ فرسایشی اسیر خواهد شد، جنگی طولانی مدت که عربستان نام این تجاوز را طوفان قاطعیت گذاشته و با چراغ سبز آمریکا آغاز شده، اما معلوم نیست که واشنگتن تا پایان کار با سعودیها بماند.
ایرنا


تحلیلی از سی ان بی سی برای جنگ در یمن

سی ان بی سی بررسی کرد
کد خبر: ۲۲۷۹۵۳
۰۷ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۱
جنگ در یمن به چه معنا است؟
فرارو- ممکن است جنگ در یمن در شرایط فعلی ضربه ای به عرضه انرژی در خارج از خاورمیانه وارد نکند اما مسائلی به مراتب مهمتر از نفت وجود دارد که می تواند باعث نگرانی شود.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از سی ان بی سی، در حالیکه ائتلافی به سرکردگی عربستان از روز پنج شنبه حملات هوایی به یمن را آغاز کرده، بازارهای نفتی با اوج گیری روبرو شده اند. عربستان و مصر سنی بسیج شده اند تا با نیروهای شیعه ای که اداره بخش عمده یمن را به دست گرفته اند، بجنگند. یمن تولیدکننده نفتی قابل توجهی نیست اما از آنجایی که به عقیده برخی، جنگ در این کشور می تواند منجر به درگیری های گسترده تر در منطقه شود، بر بازار انرژی تاثیر گذاشت.

جان اسپالانزانی، استراتژیست ارشد گروه جی‌اف‌آی به سی ان بی سی گفت: «میان عراق، سوریه و حال یمن، دومینوهایی در حال ریزش است و این مسئله همواره جای نگرانی داشته است.»

ائتلاف بیش از 10 کشور به سرکردگی سعودی ها موسوم به «عملیات طوفان قاطع» مدعی پایان دادن به جنگ داخلی تازه در یمن و ممانعت از شکل گیری شرایطی است که در عراق و سوریه ایجاد شد- هر دو کشور گرفتار جنگی هستند که موجودیت شان را تهدید می کند.

اما یمن همین حال هم یک کشور سقوط کرده است. کامران بخاری، مشاور امور خاورمیانه و جنوب آسیا در اندیشکده استراتفور در اینباره گفت: «یمن در حال حاضر از بسیاری جهات شبیه به سوریه نیست. به عقیده وی تلاش های عربستان برای به عقب راندنی حوثی های شیعه در یمن مانند تلاش های سعودی ها در بحرین طی سال 2011 موفقیت آمیز نخواهد بود چراکه یمن دیگر دولت مرکزی ندارد که بتوان با آن کار کرد.

وی با اشاره به اینکه رسیدگی به مسئله خلا قدرت یکی از اهداف استراتژیک اصلی عربستان است تاکید کرد که حملات هوایی اخیر با هدف آوردن عناصر غیرحوثی پای میز مذاکرات انجام شده است.

در چنین شرایطی، سرمایه گذاران اتفاقات یمن را زیر نظر گرفته اند و نگرانند که جنگ در این کشور به بازار نفت ضربه وارد کند اما ترس بزرگتر آنها این است که شرایط امروز یمن منجر به درگیری های گسترده تر در منطقه شود.

مورگان دونی، تاجر کالاهای مصرفی پیش بینی کرد که جنگ در یمن چهار تا پنج دلار بر قیمت هر بشکه نفت که در حال حاضر بشکه ای 59 دلار معامله می شود، خواهد افزود و در صورت مداخله مستقیم ایران در این جنگ، قیمت ها افزایش بسیار بیشتری خواهد داشت اما احتمال این مسئله بسیار اندک است.

اسپالانزانی گفت: «یمن در میان صادرکنندگان بزرگ نفت نیست اما از نظر استراتژیک در منطقه انتقال انرژی قرار گرفته و از این نظر قابل اهمیت است.»

یمن در بخش جنوبی شبه جزیره عربستان قرار گرفته و جنوبی ترین بخش آن، شکل دهنده تنگه باب المندب (محل اتصال دریای سرخ و خلیج عدن) است. بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا در سال 2013، حدود سه میلیون و 800 هزار بشکه نفت در روز از این گذرگاه استراتژیک عبور کرده است. بر اساس این گزارش، تنگه باب المندب در باریک ترین نقطه خود تنها 18 مایل پهنا دارد.

بت گریل، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در شرکت راند طی ماه ژانویه که درگیری ها در یمن رو به افزایش نهاد به سی ان بی سی گفت: «کنترل این ناحیه برای منطقه و جهان بسیار مهم است.»

ممکن است برخی تاجران نگران این تنگه باشند اما آمریکا خود را متعهد می داند که از شکل گیری هرگونه مانع در این مسیر جلوگیری کند.

لوید آستین در جلسه استماع روز پنج شنبه سنا گفت: «ما در هماهنگی با شرکای شورای همکاری خلیج فارس خود کار خواهیم کرد تا اطمینان یابیم که این تنگه ها باز می مانند.» 

وی با اشاره به تنگه باب المندب و تنگه هرمز میان ایران و شبه جزیره عربستان گفت: «این یکی از منافع اصلی ما است که از جریان آزاد تجارت از طریق هر دو تنگه اطمینان یابیم.»

در حال حاضر آمریکا از نظر اطلاعاتی و لجستیک در عملیات عربستان در یمن حمایت می کند اما به عقیده آنتونی کوردزمن، کارشناس اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی در واشنگتن، این شرایط در نهایت نیازمند اقدامات بیشتر آمریکا خواهد بود.

وی در این‌باره گفت: «یمن اهمیت استراتژیک بسیاری برای آمریکا دارد و با وجود تمام صحبت هایی که در مورد «استقلال» انرژی آمریکا می شود، واقعیت همچنان چیز دیگری است. روند افزایش نفت و سوخت های جایگزین در خارج از منطقه خلیج فارس هیچ تغییری در اهمیت استراتژیک حیاتی این منطقه برای اقتصاد آمریکا و جهان ایجاد نکرده است.»