واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

ظهور تجلیگاه غدیر

ظهور تجلیگاه غدیر

ظهور تجلیگاه غدیر shia muslim                   
امام زمان علیه‌السلام با پیام غدیر بپا می‌خیزد و با پیام غدیر حرکت می‌نماید و با پیام غدیر به پایان می‌رساند

 

عصر ظهور افق بی‌کرانه‌ای است که بشر از تصور آن عاجز است، و نزولِ رحمت است آن‌گونه که انسانیت تاکنون تجربه نکرده است، و کمالِ تعالی و رشد است در گونه‌ای که هنوز عقل بشریت به آنجا نرسیده است. پس هر چه بگوییم دورنمایی از یک بهشت نادیده است که فقط شنیده‌ایم و ایمان آورده‌ایم، و هر تصوری در ذهن بپروریم چشم‌اندازی از سرسبز آرزوهاست که تا محقق نشود لذت آن قابل احساس نخواهد بود
غدیر از آغاز خلقت تا ظهور و تا قیامت
عالَم با غدیر آغازشده و با غدیر ادامه دارد و با غدیر پایان می‌یابد، که همان محبت و ولایت محمد و آل محمدعلیهم السلام است، و بر همین اساس مهم‌ترین رسالت پیامبران ابلاغ پیام غدیر بوده است.
ما معتقدیم غدیر استمرار حلقه پیوند انسان با آفریدگار است که از روز اول بدان نیاز داشته و تا قیامت این روند ادامه دارد. غدیر پاسخ به منجی گرایی بشریت و پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ» انسان است. درواقع انسان رهروِ راه کمال است با برنامه مدوّنِ الهی، که در غدیر تکمیل شد و پیشوای هدایتگر آن در غدیر معرفی گردید.
خداوند منّان سه تعبیر درباره بعثت و غدیر و ظهور در قرآن آورده که این روند را به‌خوبی ترسیم می‌نماید: بعثت را منت خود بر خلق شمرده و فرموده:« لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَی المؤمنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً(1)»؛ و غدیر را کمال دین خود اعلام کرده و فرموده: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم»(2)؛ و ظهور را تابشِ نور الهی به‌حساب آورده و فرموده: «وَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ ربِّها»(3)
این جریان از آغاز خلقت تا بعثت و از بعثت تا غدیر، مسیر خود را طی کرد تا به دوران بعد از پیامبر صلی‌الله علیه واله رسید.
غدیر، پشتوانه‌ای است که در زمان ظهور خود را نشان خواهد داد آنجا که فرموده: «کَتَبَ اللَّهُ َلاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی»(4)
اکنون باید گفت: ظهور انتهای تفصیلی صراط مستقیمِ غدیر و تجلّی کاملِ تعالیِ بشر است. اسلام بدون غدیر و غدیر بدون ظهور متجلی نمی‌شود. آن کمالِ اعلام‌شده در دین و آن نعمتِ به اوج رسیده در ولایت و آن مُهرِ رضایت رب در غدیر، جز با ظهور عملی نخواهد شد.
امام غدیر در روز ظهور آن پیشوای هدایتگری است که رسالت جهانیِ ختم نبوت را بر عهده دارد. آن برنامه مدون الهی در غدیر به دست او در روزگار ظهور متجلی می‌گردد. اوج پیوندِ انسان با آفریدگار در عصر ظهور خود را نشان خواهد داد.
آن روز بهترین بهره‌برداری از جهان هستی به دست امامی آگاه از جزئیات جهانِ خلقت محقق می‌شود. آن روز موجب واجبات که امامت است معنای عملی خود را نشان می‌دهد. آن روز مردم می‌فهمند که دیرزمانی است پاسخ به درخواست «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ»(5) را دریافت کرده بودند، ولی بدان توجه نداشتند.
سقیفه مانع غدیر تا ایام ظهور
برنامه الهی غدیر که به همه بشریت تقدیم شد و هدیه پروردگار به بندگانش بود، ضربه هولناکی را از سوی سقیفه تجربه کرد، که بدبختی بلکه نگون‌بختی واقعی را برای انسان‌ها به ارمغان آورد. با جمله «حَسبُنا کِتابُ اللَّهِ»(6) که به معنای کنار گذاشتن امامِ تعیین‌شده از سوی خداوند بود، طعم شیرینِ غدیر دررسیدن به آرزوهای بشر در کامشان تلخ شد.
واقعیت آن است که مردم چاره‌ای جز بازگشت به‌سوی غدیر ندارند، و ظهور برای همین هدف است.
ظهور با پیام غدیر
امام زمان علیه‌السلام با پیام غدیر بپا می‌خیزد و با پیام غدیر حرکت می‌نماید و با پیام غدیر به پایان می‌رساند. دو آیه تبلیغ و اکمال در این آیه به ظهور می‌رسد که «لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرض»(7) از همین‌جا معلوم می‌گردد که دستور ابلاغ غدیر تا قیامت، به معنای بقاء و ادامه راه انبیا تا روز ظهور و بعدازآن تا قیامت است.
در عصر ظهور معلوم خواهد شد که مردم چقدر نیاز به غدیر داشتند و چه چیزی را پشت پا انداختند. هم تکلیف غدیر با انسان‌ها و هم تکلیف انسان‌ها با غدیر، در آن روز روشن خواهد شد؛ و امام زمان علیه‌السلام مردم را متوجه فراموشی و از دست دادن غدیر می‌نماید.
همه این‌ها ازآنجاست که در غدیر وعده ظهور داده‌شده، و وعده‌های روز ظهور هم اعلام‌شده که تحقق آن حتمی خواهد بود. سیمای موعود در بیست فراز از خطبه غدیر ترسیم‌شده که در عصر ظهور تحقق خواهد یافت. در غدیر دو حکومت با یک محور طراحی شد: علوی و مهدوی؛ که مردم قدر اوّلی را ندانستند، اما دومی را با زمینه‌هایی که غدیر برای پی‌ریزی حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت به دست حضرت مهدی علیه‌السلام آماده کرده درک خواهند کرد.
و چه به‌جاست که بگوییم: غدیر از زمان وقوع تا ظهور به‌صورت گفتمان بوده، و در زمان ظهور گذشته از گفتمان به‌صورت اجرایی و عملی تحقق می‌یابد.
آثار غدیر در ایام ظهور
روزگار ظهور میعادگاه منتظران غدیر است، که قرن‌ها به دست سقیفه در خاک سیاه نشسته‌اند و چشم به دوردست‌های ظهور دوخته‌اند. حتی آنان که رفته‌اند زنده می‌شوند و بازمی‌گردند تا از شهد شیرین غدیر با حضور صاحب آن لذت ببرند و این حق آن‌هاست. آنچه این انتظار را به اشتیاق رسانده، آن است که هیچ‌کس جز دورنمایی از عصر ظهورِ غدیر نشنیده است؛ و شنیدن کی بود مانند دیدن و زیستن در سایه‌سار امام غدیر!
در یک نگاه کلی می‌توان گفت، همه جهاتی که برای نجات و سعادت همه ملت‌ها از همه رنگ و نژاد و زبان و در هر زمان و مکانی لازم است، در غدیر نهفته و در عصر ظهور تجلّی تمام‌عیار می‌یابد. در تبیین این سعادتمندی، دل نوشته‌ها و ناگفته‌های بسیاری را می‌توان بر زبان آورد
1-     اگر بگوییم حیات مادی و معنوی بشر تأمین خواهد شد، گزاف نگفته‌ایم.
2-    اگر بگوییم بشر در تعالی و رشد به اوج می‌رسد و نهایت قابلیت‌های خود را نشان می‌دهد، درست گفته‌ایم.
3-    اگر بگوییم بشر صراط مستقیم را پیدا می‌کند و از آن به‌سوی اهداف الهی حرکت می‌کند و از هر انحرافی مصون خواهد بود، به‌جا گفته‌ایم.
4-    اگر تعبیر کنیم که اسلام که اساس همه ادیان الهی است، در کامل‌ترین صورت خود متجلی خواهد شد، بیراهه نرفته‌ایم.
5-    اگر ادعا کنیم که شر و ظلم و فتنه در همه گونه‌های آن رنگ می‌بازد، و قبل از بهشتِ آخرت در این دنیا بهشت برقرار می‌شود، و همه موجودات با امنیت تمام‌عیار زندگی می‌کنند، عین حقیقت را بر زبان آورده‌ایم.
6-    اگر بگوییم: عصر ظهور روزگاری است که خداوند از بندگانش راضی می‌شود و این رضایت نهایت مطلوب از بشر است، ادعای درستی است.
7-    اگر ادعا کنیم امام غدیر در عصر ظهور بهترین شیوه بهره‌برداری از جهان هستی را به همه نشان خواهد داد، درست گفته‌ایم.
8-    اگر بگوییم: با زعامت امام معصوم علیه‌السلام نورانیت زمین را فرامی‌گیرد، و جهان نورباران می‌شود و همه موجودات به این نورانیت افتخار خواهند کرد، سخن درستی است.

بر دل‌ها مانده تا عصر مهدوی که وعده پروردگار است تحقق یابد و همه زمین یکپارچه غدیر شود.

به امید آن روز...



فهرست منابع:
1-     آل عمران:164.
2-    مائده: 3.
3-    زمر:69
4-    مجادله:21.
5-    حمد:6.
6-    امالی شیخ مفید:ص36.
7-    نور:55.

و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد


خطر ارتداد منتظران موعود!

خطر ارتداد منتظران موعود! shia muslim                   
و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد، همان طور که کار حضرت موسى را در یک شب اصلاح فرمود...

 

ولادت نهمین امام شیعیان، امام جواد (ع) از پربرکت‎ترین و خوش یمن‎ترین وقایع تاریخ شیعه می‎باشد زیرا پیش از این حکمت الهی بر آن قرار گرفته بود که امام رضا(ع) مدت زمان طولانی در انتظار فرزند باشد از این رو برخی از دشمنان اهل بیت، به این مسئله امید بسته و خاندان امامت را تمام شده می‎دانستند و از سوی دیگر، شیعیان، نگران شده و در انتظار امام آینده خود بودند.
اما ولادت امام جواد(ع) اسباب ناامیدی دشمنان و خوشحالی دوستان اهل بیت را فراهم آورد.
نکته قابل تامل این است که شاید بتوان گفت، یکی از علل طولانی شدن ولادت امام جواد(ع) این باشد که خداوند تربیت شیعه برای انتظار امام معصوم را از زمان امام جواد آغاز کرده‎است بدین معنا که انتظار برای دیدار با امام، در جریان فرزندآوری امام رضا(ع) رقم خورد و پس از ایشان، امامان آتی، با برنامه‎ریزی مدون، شیعیان را آماده ایام غیبت امام زمان و منتظر بودن جهت ظهور ایشان می‎کردند.
از این رو امام جواد(ع) در طول مدت عمر کوتاه اما پربرکت خود، همواره مسئله ظهور آخرین منجی که سومین فرزند از فرزندان ایشان می‎باشد را عنوان کرده و سعی در تبیین شخصیت امام مهدی(ع) و چگونگی وقوع امر ظهور داشته‎اند.
مرحوم شیخ صدوق در اکمال الدین از شخصی به نام صفر بن دلف نقل می‎کند که از امام جواد شنیدم که نام امامان پس از خود را می برد وپس از این که اسم امام حسن عسگری را برد، ساکت شد.
پرسیدم که امام پس از ایشان کیست؟
امام جواد اشک بردیدگانشان جاری شدو گریه بسیار زیادی کردند.
سپس فرمودند: پس از او، فرزندش است که قائم از روی حق (ونه باطل) و منتظراست...(1)
در روایتی دیگر آمده است که از امام جواد پرسیده شد پس امام بعد از حسن عسگری (ع)کیست؟ فرمود: براستی که بعد از امام حسن علیه السلام فرزند قائم او به حق منتظر است. سوال کردند:ای فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چرا او را به این نام می گویند فرمود: برای آن که او در وقتی قیام می‎کند که نامش می‎میرد و بیشتر کسانی که به امامت او قائل بودند مرتد می‎شوند.
آن‎گاه عرض کرد: چرا وی را منتظر می‎نامند؟
فرمود: برای آن‎که حجت آن حضرت غیبت است که روزهایش زیاد است و نهایتش به طول می‎کشد و در این حال صاحبان اخلاص انتظار فرج او را می‎کشند.  (2)
عبدالعظیم حسنی به امام جواد گفت: من امیدوارم که شما قیام کننده از آل بیت محمد صل الله باشید، آن که زمین را پر از عدل و قسط می‎کند چنان که پر شده باشد از ظلم و جور. فرمودند: ای ابوالقاسم! هیچ یک از امامان نیست جز قیام کننده به امر خداوند و هادی به سوی دین خدا ولی آن قیام کننده که خداوند عزوجل زمین را به وسیله او از اهل کفر و انکار پاک می سازد و آن را پر از عدل و داد می کند کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده می‎ماند و شخص او از نظرشان غایب می‎گردد و بردن نام او بر آن‎ها حرام است، او هم‎نام و هم‎کنیه رسول خدا می‎باشد. و اوست که زمین برایش پیچیده می‎گردد و هر سختی برایش آسان شود و از یارانش به تعداد اهل بدر سیصد و سیزده نفر از نقاط دوردست زمین فراهم آیند و این است مهدی فرمود: خداوند در سوره بقره آیه 148 می فرماید: هر کجا باشد خدواند همگی شما را خواهد آورد و خداوند بر هر کاری تواناست. پس هر گاه این تعداد از اهل اخلاص به خدمتش مجتمع شوند خداوند امر او را ظاهر می‎سازد و چون شماره یارانش به یک عقد کامل که ده هزار نفر است رسید به اذن خداوند خروج می‎کند و پیوسته از دشمنان خدا خواهد کشت تا خداوند متعال راضی شود. عبدالعظیم گوید: به آن حضرت گفتم: ای آقای من! او چگونه خواهد دانست که خدای عزوجل راضی شده است؟ فرمود: در دلش رحمت می‎اندازد، پس هنگامی که به مدینه داخل شود لات و عزی را بیرون آورد و می‎سوزاند. (3)
در روایتی دیگر، نقل شده که عبدالعظیم حسنی می‎گوید: می‎‎خواستم درباره امام قائم از امام جواد علیه السلام سوال نمایم ، آیا او مهدى عجل الله تعالى فرجه است یا غیر او؟
امام جواد علیه السلام پیش از این که این سؤال را بپرسم، به سوالم پاسخ دادند وفرمودند که در زمان غیبت ، انتظارش واجب است.
در ادامه همین روایت ، چنین جمله ای از امام جواد علیه السلام نقل گشته:
و خداى تبارک و تعالى کار او را در یک شب سامان دهد، همان طور که کار حضرت موسى را در یک شب اصلاح فرمود، او رفت تا براى خانواده خویش آتشى بیاورد، (4)برگشت در حالی که به مقام پیامبری رسیده بود. سپس امام فرمودند: أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَج(5).
خداوند به برکت این مولود مبارک ما را از یاران حضرت بقیه الله الاعظم(عج) در ایام غیبت و ظهور ایشان قرار دهد. (ان شاءالله)

 

 

فهرست منابع
1- ک، [إکمال الدین‏] ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الصَّقْرِ بْنِ دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِی ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً تَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْثُرُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ (بحارالانوار، ج‏51 ، ص‏30).
2- الغیبه ص 186
3- ( کمال الدین ج2 ص 377 و مکیال المکارم ج1 ص 167)
4- اشاره به آیه دهم به بعد سوره مبارکه طه: إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً ...
5- [إکمال الدین‏] الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الرُّویَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ قَال...(بحارالانوار، ج‏51، ص 156).

پیشبینی پیامبر (ص) از رواج رشوه خواری در جامعه های اسلامی

پیشبینی پیامبر (ص) از رواج رشوه خواری در جامعه ما / ماجرای کلاه شرعی با حوضچه هاى ساحلى!

تراز: در نهج البلاغه مى‏ خوانیم که على (ع) از پیامبر (ص) چنین نقل می‏ کند: روزى فرا مى رسد که مردم به وسیله اموالشان آزمایش مى شوند...

پایگاه خبری تحلیلی تراز: در آیات ۱۶۳ تا ۱۶۵ سوره اعراف به سرنوشت قومی اشاره می شود که حکم الهی در خصوص ماهی نگرفتن در روز شنبه را زیر پا گذاشتند. البته مطابق روایات این قوم برای کارشان متوسل به حیله یا همان کلاه شرعی شدند! مجازات و کیفر الهى که با شدت درباره این گروه جارى شد، نشان مى دهد که چهره واقعى گناه هرگز با دگرگون ساختن ظاهر آن و به اصطلاح کلاه شرعى درست کردن، دگرگون نمى گردد، حرام، حرام است، خواه صریحا انجام گیرد، یا زیر لفافه‏ هاى دروغین و عذرهاى واهى.
آنها که تصور مى‏ کنند، گناه را مى‏توان با تغییر چهره صورى تبدیل به یک عمل مجاز کرد در حقیقت خود را فریب مى دهند، و بدبختانه این کار در میان بعضى از بی خبرانى که خود را به دین منتسب مى کنند، فراوان دیده مى شود و همانست که چهره مذهب را در نظر افراد دور افتاده سخت بدنما کرده است.
«و (اى پیامبر!) از آنان درباره‏ى (مردم) آن آبادى که کنار دریا بود سؤال کن! آن گاه که (به قانون،) در روز شنبه تجاوز مى‏ کردند، هنگامى که روز تعطیلى (شنبه)، ماهى‏ ها (به روى آب در) کناره‏هاى دریا به نزد آنان مى‏ آمدند، و (لى) روزى که تعطیل نبودند، ماهیان آشکار نمى‏ شدند. ما این گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمایش مى‏ کردیم.» (اعراف، آیه ۱۶۳)
                                                                                             ***
سه نکته:
* ماجرای کلاه شرعی بوسیله حوضچه هاى ساحلى چه بود!؟

گروهى از بنى اسرائیل (مردم ایله) که در ساحل دریا زندگى مى کردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صید ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهى‏هاى دلخواه آنان جلوه‏گرى بیشترى مى‏کردند و مردم را بیشتر وسوسه مى‏کردند! که این خود آزمایش الهى بود. این قوم، قانون الهى را مزوّرانه شکستند و با ساختن حوضچه هاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهى هایى که روزهاى شنبه به آن وارد مى شدند، روز یکشنبه به راحتى آنها را صید مى‏کردند و ادّعا مى کردند که از فرمان الهى تخلّف نکرده و روز شنبه صید نکرده اند.


** آزمایش سخت الهی
گاهى آزمایش الهى، در صحنه هایى است که تمایلات انسان به اوج مى رسد، چنان که در این آیه منع از صید و آزمایش در حالى است که ماهیان بیشتر خود را نشان مى‏دهند، «تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ» یا در آیه ۹۴ سوره‏ مائده که سخن از تحریم شکار در حالت احرام است، مى‏ خوانیم: «لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ» آنجا که شکار، در دسترس و در تیررس است، منع صید در آن حالت، یک آزمایش الهى است.

 

*** پیشبینی پیامبر (ص) از رواج رشوه خواری در جامعه ما
در نهج البلاغه مى‏خوانیم که على (ع) از پیامبر (ص) چنین نقل مى ‏کند:
"روزى فرا مى رسد که مردم به وسیله اموالشان آزمایش مى شوند، بر خدا منت مى گذارند که دیندارند، و در عین حال در انتظار رحمت اویند و از مجازات او خود را در امان مى بینند.
یستحلون حرامه بالشبهات الکاذبة و الاهواء الساهیة فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة و الربا بالبیع.
"حرام خدا را با شبهات دروغین و خیالات واهى حلال مى شمرند، شراب را تحت عنوان نبیذ و رشوه را به عنوان هدیه (و حق و حساب) و ربا را به نام بیع، براى خود حلال می پندارند"
(نهج البلاغه آخر خطبه ۱۵۶).

چرا و چگونه امام را یاری کنیم


امام را یاری کنیم

دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۱ 


اینکه نام ما «شیعه» باشد و محبت اهل بیت (علیهم السلام) را در دل داشته باشیم، برای سعادت ما کافی نیست. اگر اینگونه باشد، مانند کوفیانی می شویم که در وقت همراهی با امام خویش، مصلحت را برگزیدند و در نهایت، چیزی جز شعله ی سوزان شرم و پشیمانی در وجودشان باقی نماند. آیا تا به حال فکر کرده اید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نیز منتظر همراهی و یاری ما هستند؟

 


به مناسبت عید ولایت، به سراغ سردبیر ماهنامه ی موعود (عج)، «اسماعیل شفیعی سروستانی» رفتیم تا از او بپرسیم، برای یاری رساندن امام چه باید بکنیم؟

*سلام استاد! عیدتان مبارک. از اینکه قبول زحمت کردید، سپاسگزاریم. «یاری رساندن» به امام که در ادعیه و زیارات ما آمده است به چه معناست و آیا ائمه (علیهم السلام) به یاری ما نیاز دارند؟

اسماعیل شفیعی سروستانی: با تبریک ایام جشن عید ولایت وامامت  عید غدیر خم به همه ی شیعیان و مستضعفان جهان عرض می کنم:

امامان معصوم و از جمله حضرت امام زمان علیهم السلام، به دلیل داشتن جایگاه و مرتبه ی خاص نزد خداوند و صفات عالیه ی کمالی، اساساً در هیچ ساحتی نیازمند خلق روزگار نیستند. ازاین رو رویکرد تام ایشان تنها به خداوند تبارک و تعالی است. امام درجایگاه و مقامی خاص از عزت و بی نیازی نسبت به همه برخوردارند.

همین رتبه ی عالی امام است که ایشان را حائز جایگاه ولایت کرده است؛ یعنی «ولی الله» هستند. ولی الله بودن در وجهی به منزله و معنی ولی و سرپرست بودن برای کل مخلوقات انسی، جنی وحتی نباتی و جمادی وحیوانی است.

امام، راهنما، بلد راه و دستگیر هستند تا کل موجودات را از مراتب مختلف پست در دنیا به مراتب کامل تر و عالی برسانند. این مردم و سایر مخلوقاتند که در این جریان، مراتب کمالی را طی می کنند.

دستگیری مردم و بالا کشیدن آنها از مراتب پائین و ارتقا آنان به مراتب بالا و نجات دادن آنها از صفات پست، از دو راه ممکن است صورت بگیرد:

راه اول: از طریق اعجاز و یا اجبار است.

این سخن یا توقع بدین معنی است: خداوند، به واسطه ی نبی مرسل، امامی مبین و یا فرشته ای، یک شبه و در یک لحظه، بی اختیار انسان ها، دگرگونی بزرگی در کل خلق عالم ایجاد کند و تمام عوامل مزاحم رشد و کمال آنان را ازسر راهشان برمی دارد. تمام شیاطین جنی و انسی را نابود می کند و هر انسانی را  با استحقاق و بی استحقاق، با آمادگی و بی آمادگی، با وجود تقاضا و طلب و بی وجود طلب متحول کند. این یک حرکت اعجازی، اجباری و یکباره است.

راه  دوم: از طریق سنتهای الهی است.

در این صورت، دستگیری، ارتقا و برکشیدن انسان ها ازمسیر تجربه ی قوانین و سنتهای الهی اتفاق می افتد و البته با آگاهی خود مردم، با آمادگی و مجاهدت خودشان؛ تحت اشراف وهدایت و ارشاد نبی مرسل یا امام مبین معصوم.


* شما فرمودید که یک راه دستگیری امام از مردم از طریق معجزه است. حالا خداوند که می تواند با یک معجزه همه را یک شبه به کمال برساند، چرا این کار را نمی کند؟!

ممکن است تحول از طریق اول، به مذاق بسیاری خوش بیاید امّا دراین روش اشکالاتی وجود دارد:

الف: اختیار انسان ازاو سلب می شود.

خداوند با اعطا اختیار به انسان او را نسبت به سایر موجودات وحتی فرشتگان شرافت بخشیده است. هیچ انسانی را برای آنکه به درجه ای عالی برسد نمی توان مجبور کرد.

دوم: این تحول اجباری برای انسان فضل نیست.

آیا وقتی انسانی را بدون اختیار و با دست های بسته با هلی کوپتر به قله کوه رسانده باشید فاتح وکوه نورد شناخته می شود؟ جواب منفی است. تمایز، تفاوت و فضیلت در هر مسابقه ای مشروط به داشتن اختیار است.در صورتی کمال و برتری خارج این مسیر معقول و پذیرفته شده اتفاق بیفتد، برای انسان فضل محسوب نمی شود. اعطای هدیه و تشویق او هم مضحک و خنده دار می شود وبرای اوشیرینی ای ندارد. به همین ترتیب هم وقتی دست  انسانی را می گیری و با اعجاز و یا اجبار او را  بدون هیچ زحمتی به مقصد و مرتبه ای عالی می رسانی، فضلی برای او محسوب نمی شود.

سوم: در این روش، یک ظلم مستتر وجود دارد.

در هرعصری در میان جامعه انسانی جماعتی شریف و پاک و صاحب حسنات و جماعتی نادرست و ناپاک زندگی می کنند. وقتی بنا باشد جمله ی ساکنان  زمین به یکباره برکشیده شوند و به مراتب عالی برسند آنکه پیشتر در کسب کمالات زحمت کشیده و با اختیار، مرارت هایی را تاب آورده چه حسی خواهد داشت؟

بی شک احساس می کند در حقش ظلمی اتفاق افتاده است. مثل آنکه معلمی بر سر کلاس درس، آخر سال بی حساب و کتاب به همه دانش اموزان نمره قبولی ثابت بدهد. ممکن است تنبل ها شاد شوند اما تکلیف آنان که در تمام سال زحمت کشیده اند چه می شود؟

در این روش کسانی که صاحب استعداد و استحقاق برای طی مراتب عالی اند، با کسانی که نه استعداد طی این مراتب را دارند و نه استحقاقش را، برابر و مساوی فرض می شوند. در صورتی که این دو گروه  با هم مساوی نیستند.

مساوی گرفتن انسانها، در دادن کیفر یا پاداش، نشان عدالت ورزی نیست. مثل این است که معلمی وارد کلاس درسی بشود و به محصلین بگویید: چون همه شما 15 ساله و پسر هستید باهم  مساوی هستید وبنابراین به همه ی شما نمره ی 15 قبولی می دهیم. در حالی که برخی از آنها  شب بیداری کشیده و درس خوانده اند. دراین شیوه او با کسی که اصلاً اهل تلاش و درس نبوده یکسان فرض شده است. ازاینجاست که عرض می کنم: دستگیری و ارتقا  مردم از طریق اعجاز و یا اجبار عادلانه نبوده و در خود نوعی ظلم را پوشیده دارد.

چهارم: جهان اساساً دار ابتلا است.

بزرگان دین دنیا را مزرعه آخرت اعلام کرده اند. انسان ها محصول این مزرعه را برداشت می کنند. یعنی محصولی را که خودشان کشت کرده اند برداشت می کنند و نه محصول دیگران را.

از مزرعه ی دنیا  انسان، در اثر کِشتن و کوشش کردن، میوه ی مراتب عالی را به دست می آورد. با امکاناتی که دارند، کشت می کنند و آخر سر محصول را برمی دارند. دراین مسیرهمه چیز هست. صدها ابتلا و امتحان وحتی بادهای گزنده و آفت های کاهنده.

جهان، دار امتحان است؛ تا کسی زحمتی نکشد، به جایی نمی رسد. حاصل دست و تلاش انسان باید برداشت شود. حال اگر بخواهد دستگیری از انسان ها و بالا کشیدن آنها صرفا از طریق اعجاز رخ دهد، موضوع دار ابتلا بودن دنیا از بین می رود و معنی خودش را ازدست می دهد. باز هم ظلمی صورت می گیرد. و کسی که تلاشی نکرده است به محصولی دست می یابند که استحقاقش را ندارد.

پنجم: در این روش، قدرشناسی هم اتفاق نمی افتد.

انسان ها وقتی کالایی را مفت و یا از سر راه بدست می آورند، قدر آن را هم نخواهند دانست. در مقابل ازحاصل دست خود حفاظت کرده و آن را پاس می دارند.

ششم: برای قبول ظرفیت و درک مراتب بالاتر، کسب آمادگی ضروری است.

اگر استکانی را سر صبح زیر شیر آب داغ سماور بگیرید، درلحظه ای می شکند و دست شما را هم می سوزاند! چون استکان آمادگی پذیرش آب جوش این سماور را ندارد. در اندازه و قدر شایسته ای قرار نگرفته است که بتواند این آب گرم را تحمل بکند.

بدن آدمی هم همینطور است. آنکه  که اهل ورزش کردن نیست، اگر یک مرتبه تصمیم بگیرد از تپه ای بالا برود، بدنش تا سه روز درد می کند. درمقابل، کسی که بدنش آمادگی دارد، در صبح سرد زمستان، در آب سرد 20درجه زیر صفر هم فرو برود، بیمارنمی شود..این موضوع درباره ی همه اشیا و موجودات صدق می کند.

جان و نفس آدمی هم لازم است برای کسب مدارج بالا آمادگی پیدا کند. وقتی روح خام و ناپخته است، اگر قرار باشد یکباره به مرتبه ی خاصی برسد، مانند همان استکان، می شکند. بنابراین اصلاً معقول هم نیست که با اعجاز و یا اجبار به کسی توانایی ویژه ای ببخشیم که تاب تحملش را ندارد.

ازاین رو و با چند دلیل دیگر عرض می کنم برکشیدن عمومی مردم از طریق اجبار و یا اعجاز (همان طریق اول) معقول ومقبول نیست. بنابراین انسان ناگزیر به مجاهدت و طی طریق به مدد اولیا الهی و مسیر تعیین شده خداوند است.


* ما در روایات خود درباره ی  یاری رساندن به امام  احادیث زیادی داریم. مثلاً امام صادق (ع) فرمودند: «به مردم امر شده است که ... و یاری خود را به ما عرضه نمایند.». شما فرمودید، این امام است که از مردم دستگیری می کند و نیازی به مردم ندارد. پس ما چگونه باید امام را یاری کنیم؟

چنان که گفتم، امام معصوم اساساً نیازی به مردم ندارد. این مردم هستند که به امام نیاز دارند. لیکن، امام برای آنکه مردم را از ظلم ها و بحران هایی که بدان مبتلا شده اند بالا بیاورد، ناگزیز به  آگاهی دادن به مردم و ایجاد ظرفیت لازم در آنها است. تا آنکه انسان ها  هم امکان رفتن پیدا کنند، هم ظرفیت اش را بیابند و هم قدرشناس این نعمت شوند. در غیر این صورت، طی این مراتب برای انسان ممکن نیست.

امام برای به اجرا درآوردن قوانین و سنتهای الهی، به ثمر رساندن جهان و انسان ها  و پیراستن آنها از کثافات دنیوی، منتظر است. ایشان منتظرند تا مردم آماده شوند. آمادگی خود به  نوعی یاری رساندن به امام است. یعنی یاری رساندن به امام برای آنکه اعمال ولایت کند. یاری به امام برای آنکه مردم را از تباهی خلاصی بخشد..

به عبارت دیگر یاری امام به معنای یاری خود است. چون وقتی به امام یاری می دهی به خودت یاری می دهی. یاری دادن امام، به معنای مبسوط الید قرار دادن امام است؛ باز گذاشتن دست امام برای آنکه بتواند با ما، همراه ما از مسیر قوانین و سنتهای الهی جهان انسانها و جهان را متحول کند و صحنه زمین را ازکثافات و پلیدی پاک گرداند.

* چگونه می توانیم در خودمان آمادگی ایجاد کنیم؟

ایجاد آمادگی در خود برای طی مراتب عالی لازم است. دراین مجال کوتاه دراین باره  به مواردی اشاره می کنم:

در این راه و درطی هر مسیری انسان اول نیازمند آن است تا موقعیت، مقصد و فضای دوردستی را که به سوی آن می رود و یا آدرسش را به او داده اند بشناسد.

شناسایی مقصد، در انسان ایجاد میل و انگیزه رفتن می کند. مثلاً دوستی به شما می گوید، جایی را می شناسد در منطقه ای کوهستانی که آبشاری بسیار زیبا دارد با چمنزارهای زیبا. مملو ازدرخت و شکوفه و گل. اگر یک شب را در آنجا بخوابید، تمام خستگی هایت را از بین می برد و....

این چشم انداز زیبا، به ما انگیزه ی رفتن می دهد. وقتی که کشش این زیبایی ها ما را ازخانه خارج کرد و براه انداخت، در مسیر رفتن سختی های راه را تاب می آوریم.

بنابراین، برای آمادگی انسان ناگزیر به شناسایی مقصد است تا میل وکشش رفتن بیابد.

دیگر آنکه، به موازات این قضیه، باید بدانیم که در چه موقعیتی قرار داریم. یعنی مبدا ومکانی را که در آن مستقریم بشناسیم.

ممکن است شخصی در یک برهوت بی آب و علف زندگی کند و از آب کثیف بنوشد و از حیوانات پست و خزنده تغذیه کند و هیچ خبری هم از فضای بیرونی آبادان نداشته باشد. حال  اگر کسی او را خبر کند  که با خروج از این برهوت وارد یک منطقه ی زیبا می شود و آب و غذایی  بهتر  از آنچه دراین برهوت می خورد می یابد، درمی یابد که این برهوت، زیبا نیست و این آبی که می نوشد هم، آب کثیفی است! یعنی با کشف موقعیت کثیف فعلی و محلی که در بیرون از این موقعیت قرار گرفته است، بیزاری از وضعیت موجود در فرد شکل می گیرد. این موقعیت شناسی و شناساندن مقصد، همچون دو بال در کنار یکدیگر هستند.

اولی برای خروج از این وضعیت فعلی ایجاد انگیزه و میل می کند و دومی بیزاری جستن از وضع موجود را سبب می شود.

نکته ی لطیف این موضوع: عشق مقدس و کینه ی مقدس است.

ما در اصطلاح دینی به این دوعنوان می گوییم: تولی جستن و تبری جستن.

کسی که می خواهد برای طی مراتب عالی و یاری رساندن به امام، آمادگی پیدا کند، باید هم دردل "عشق مقدس "را داشته باشد و هم "کینه ی مقدس" را.

عشق به زیبایی ها و لطایف مقصد و کینه ورزی درباره ی کثافات  وضع موجود. این دو، انسان را از جا می کند و به حرکت در مسیر وا می دارد.

رکن سوم این ماجرا می شود: «نحوه ی رفتن». یعنی چگونگی طی این مسیر را تا از این وضعیت نفرت بار به وضع پر کشش و زیبای مطلوب برسید.

کسانی که مردم و مخصوصا جوانان را تربیت می کنند و از طریق رسانه ها و بلندگوها متذکر رفتار و سکناتشان می شوند و دائم به آنها یادآوری می کنند که چگونه بخورد وچگونه بپوشد و...، ولی درباره  وضع موجود و وضع آینده با آنهاسخن نمی گویند و حتی اجازه پرسش و نقد وضع موجود را ازآنها سلب می کنند، آنان را خسته و دلزده می کنند.

ما باید از مقصد و همزمان  با آن از مبدأ و وضع موجود سخن بگوییم تا جذبه و انگیزه ایجاد کنیم و بعد از آن از چگونه رفتن و.... اگر ابتدا از سنگلاخ و سختی راه برای کسی سخن بگویی که اوهرگز براه نمی افتد! اول باید از زیبایی های مقصد بگویید. جذبه ی این مقصد الزاماً باید از سختی های بین راه بیشتر باشد. همیشه باید سنگینی و جذبه ی مقصد قوی تر از سختی های طی طریق باشد، وگرنه سختی های راه غالب می آید و کسی برای رفتن انگیزه پیدا نمی کند.

بنابراین، هر انسانی برای رفتن و طی مسیر، ابتدا باید تصویری زیبا، جذاب، واقعی و قابل دسترس بدست بیاورد و این جذبه چنان میلی در او ایجاد کند که مسیر سخت و سربالایی و سنگلاخ را تاب بیاود؛ این امرایجاد آمادگی می کند.


* چگونه بفهمیم که آماده هستیم یا آمادگی همراهی با امام را نداریم؟

نشانه ی آماده شدن، در خود آماده شدن است؛ این دو از هم جدا نیستند. کسی که ساعت کوک کرده و کوله پشتی اش را بسته است و دارد بند کفشش را برای کوهنوردی می بندد معلوم است که آماده است! دیگر از او نمی پرسیم که آیا آماده ای؟ و کسی که بدون هیچ تمهیداتی، در رختخوابش در حال خرناس کشیدن است معلوم است آمادگی رفتن وکوه نوردی را ندارد.

ظهورِ آمادگی در خود اعمال است. ابتدا این آمادگی در بیان و بروز احساس و نشان دادن ذوق و کشش شخص ظهور پیدا می کند. این مربی است که باید این احساس و انگیزه جوانه زده را در فرد زنده نگهدارد و تداوم ببخشد. کُند و غافل را بیدار کند و بیدار نگه دارد تا به مدد آن، به آمادگی تمام برسد.


* آیا گناه کردن، دشمنی با امام است؟

گناه مفهوم خاص ومصادیق فراوانی دارد. می توان گفت: هر عملی و اندیشه ای که مانع ازرفتن و طی طریق شود گناه به حساب می آید.

وقتی شما می خواهید به کوه بروید، پوشیدن  کفش پاشنه بلند گناه است. چون این کفش مانع رفتن می شود. درطی مسیرسخت کوه گناه کوچک و بزرگ فرقی نمی کند؛ هر عملی که مانع رفتن بشود، سرعت رفتن را کم کند و یا بدن را دچار سستی کند گناه است.

گناه، اول از همه موجب ظلم به خود شخص است و در مرتبه ی دوم، چون باعث زمین گیر شدن ما و عدم آمادگی مان می شود، مانع از اِعمال ولایت امام نیز می گردد و این ظلم در حق امام است.

امام فرماندهی است که می خواهد مردم را به یک مقصد عالی برساند. به عنوان امام و فرمانده، حق اوست که با او همراهی بشود و از او حرف شنوی شود و امرش اطاعت. اگر کسی در گوشه ای از این سپاه عظیم، عده ای را با بزن بکوب مشغول کرد و مانع آمادگی آنها گردید، معلوم است که به امام ظلم کرده است. نه تنها به امام بلکه به خودش و مردمی که آنها را مشغول نگه داشته است هم ظلم کرده است.

امام از چنان شایستگی و استحقاقی در ولایت برخوردار است که اطاعت کردن و فرمانبرداری از او، حق اوست و وقتی که با گناه، دست امام را درباره ی خود می بندیم، به حق او ستم کرده ایم. ضمن آنکه این مانع تراشی درمسیر رشد و کمال خود ما هم سنگ می اندازد.

فرض کنید شما معلمی شایسته سر کلاستان دارید و مطمئنید که می تواند شما را از سد کنکور عبور دهد. آیا حق اونیست که از او اطاعت شود؟

حال اگر میان کلاس، هر کس به نوعی  مانعی تراشید؛ برای مثال دیگران را مضحکه کرد، مانع مطالعه دیگران شد و..، او هم به خودش ظلم کرده است و هم به دیگران. چرا که خود را از رفتن در مسیر عالی کمال بازداشته است، هم حق دیگران را از بین برده است چرا که مانع رفتن آنها شده است و هم به آن معلم شایسته ستم کرده است چرا که دست او را در رشد خود و دیگران بسته است. پس گناه، ظلم به حق امام است. والسلام

 




چشم به راه خورشید

چشم به راه خورشید

چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۳:۴۱

علی اصغر شعر دوست
در انشقاق عرش، از روزنه ای گشاده به سمت فرش، رحمت خداوندی بر انسان نازل شد. عرشیان گلی از باغستان خدا هدیه فرشیان کردند. و هنوز فرشیان عطر آن گل را در مشام خود دارند و هر جا که آفتاب بر آن بتابد و باران بر آن ببارد، عطر آن گل را فرایاد می آورند. انتظار، خیرگی چشمهای زمینیان است; شاید به آن روزنه ای که عرش گشوده است. چشم دوختن به آن خورشیدی است که از روزنه در تابش است و انوار بهشتی بر زمین می افشاند، اما ...

اما انسان آنچه را که باید ، از عرش ستانده است. که انسان خواستنی ترین گلهای بهشتی را با عمیق ترین نیاز دلش چیده است و زمین بارها و بارها در گلبارانی بهشت و بهشتیان مطهر شده است.

و چنین است که خورشید زمین ، در زمین می خرامد و هوای زمین را ، ذرات زمین را ، منور می کند. و زمینیان ، شگفتا که سالهای دیر و دور را در این نورانی ترین لحظه های رب العرش زیسته اند و باز چشم به آسمان دارند.

اما...اما آسمان بار امانتهای خود را بر دوش احسن المخلوقین نهاده و سبک شده است ، آنسان سبک که پرنده در پروازش .

همه تقدیس خداوندی بر خاک نازل شده است. پیامبران همه از عرش بر زمین گام نهاده اند.

مشتی خاک را مگر خدا برنگرفت و بر وی ندمید؟ بر دمید تا خاک ، انسان شد. و مگر مشتی خاک و گل انسان را نگذاشتند که سالهای سال، در انتظار در تابش خورشید بماند؟ ... بماند ... بماند...

شاید از همان است که انتظار شیوه انسان شده است; خیره شدن به ابعاد کهکشانها، تا آن انفجار بزرگ آغاز شود و نور عظیم پدید آید ... اما... اما نور عظیم این بار نه از مشرق آسمان که از مشرق زمین پدیدار خواهد شد... زمینی که خدایش ، مهبط احسن المخلوقین اش خواست. که بهشت گنجایش حجم این انتظار را نداشت، که آسمان توان برکشیدن بار انتظار را نداشت، که سینه انسان را گشوده بودند تا انتظارش بیاموزند. و اگر زمین ، روزی مطلع خورشید خواهد بود، هم از آن روست که انسان به جستجوی خود برآید و بداند که باید... باید در همین نزدیکی ها باشد. اگر خدا از رگ گردن به او نزدیک تر است ، امام(ع) در منظر دو نگاهش است. اگر سر فرود آرد از خیرگی ، و خویش را در صیقل زمین بنگرد. امام(ع) همین نزدیکی هاست.

وقتی که عود بسوزانی تا سرایت معطر شود، وقتی که قرآن بخوانی تا روحت مطهر شود... چون نسیمی بر خانه ات می گذرد و در صمیم خلوت ملکوتی ات انباز می شود.

وای اگر بدانیم ... اگر بدانیم که غفلت ، گوش هوش ما را کر کرده است! اگر بدانیم که کور شده ایم از بس که بر پرتوهای کاذب امید بسته ایم . اگر بدانیم و بخواهیم . امام(ع) می آید، از همین روبروی ما، از همین در، از همان سمتی که باران می چکد و نسیم می وزد و گل عطر می افشاند. از همان گلدسته ای که الله اکبر می شکفد ، ما را نگاه می کند، انگار ... انگار همین حالاست که سینه فشرده شود و دیگر جایی برای قلب متورم و ملتهب انسان باقی نماند.

باشد... یا الله بگوییم و قلبهایمان را در مشتهایمان بگیریم، رو به آن سمت ره بپوییم . نترسیم از سمومی که بر ما خواهند وزید. نترسیم از تردد ماهواره هایی که راه را بر نگاه حسرتمان می بندند. نترسیم از امواجی که بر تارهای شعورمان رله می شوند... اوج بگیریم . از فراز گردنه ملکوت ، زمین را تماشا کنیم . اگر آن نقطه سبز، سبزترین سبز را دیدیم و هوایش را حس کردیم و در حافظه مان نفس کشیدیم ، بدانیم که پیدا کرده ایم آن یعسوب المتقین و عزالموحدین را .

السلام علیک یا سبیل الله السلام علیک یا نورالله الذی لایطفی میثاقی لدیک اذ انت نظام الدین،  و خداوند با ظهور آخرین خلیفه خود بر زمین، آزمون آخرین بشر را آغاز خواهد کرد.

یا رب العالمین و اظهر کلمتک التامة و مغیبک فی ارضک، باید که رجعتی به قلبهامان بکنیم . از سلامتشان بپرسیم. ست بکشیم و جنس قلبهایمان را بدانیم. که خداوند ما را با قلبهایمان به امتحان می کشد. دکتر علی اصغر شعردوست اگر قلبهامان را سکه های قلب ، نستانده باشند، اگر هنوز در شبانگاهان آدینه روز ، از پس انتظاری ، انگار که ابدی ، اندوهی چنگ بر جانمان می اندازد و هراس مرگ قبل از ظهور ، روحمان را می افسرد...

مولای فان ادرکنی الموت قبل ظهورک فانی اتوسل بک و بآبائک الطاهرین الی الله تعالی.

و چه گواراست انتظاری از این سان در رکاب ولی فقیه زمان، و چه زیباست...

گزینه های مرتبط (بر اساس برچسب)