واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

لیلاز: ایران در حال پیر شدن و فقیر شدن است

شما بدترین و وحشیانه‌ترین تجلی توامان فقر و پیری کشور را در صندوق‌های بازنشستگی می‌توانید ببینید. همیشه دولت‌ها به صندوق‌های بازنشستگی به چشم حیات خلوتی که می‌توان منابع آن را به آسانی در اختیار گرفت، نگاه می‌کنند. این موضوع به دلیل تسلط دولت بر ساختارهای اقتصادی و سیاسی ناشی از فقدان دموکراسی و تصدی و دخالت دولت در اقتصاد است.
سعید لیلاز در خصوص وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران اظهار داشت: سال‌ها پیش در مقاله‌ای عنوان کردم که یکی‌ از مهم‌ترین عوامل فروپاشی‌ اتحاد جماهیر شوروی بی‌توجهی به صندوق های بازنشستگی بود.
 
به گزارش ایلنا،  وی افزود: شوروی توسط  آموزه‌های سوسیالیستی اداره می‌شد. آنها زمانی‌که جمعیت‌شان بسیار جوان بود سن بازنشستگی را پایین آوردند و حقوق‌ها را بالا بردند و به طور کلی به آینده و سرنوشت صندوق های بیمه و بازنشستگی بی‌توجهی کردند. در نتیجه در سال 1985  و پنج سال مانده به فروپاشی، تعداد بازنشسته‌ها از تعداد شاغلان جلو زد و اتحاد جماهیر شوروی حدود 102 میلیون بازنشسته داشت. در نتیجه صندوق‌های بازنشستگی این کشور، ورشکسته شدند.
 
وی خاطر نشان کرد: مشکل بنده اساسا این نیست که جمعیت ایران در حال پیر شدن است. پیر شدن اتفاقی است که برای هر کشوری در فرایند توسعه اتفاق می‌افتد.  دنیا پر از کشورهای پیر است مانند لهستان، آلمان ، ژاپن، اروپای غربی، روسیه و ایتالیا. من حتی مشکلی ندارم که ایران کشور نسبتا فقیری است برای اینکه دنیا پر از کشورهای فقیر است. نگرانی من این است که ایران  اولین کشور جهان است که به صورت توامان در حال پیر شدن و فقیر شدن است.
 
لیلاز تصریح کرد: در سایر کشورها ملت‌ها به افراد فقیر در قالب صندوق‌های خیریه توجه می‌کنند  اما زمانی که ملتی هم در حال پیر شدن باشد و هم در حال فقیر شدن، مشکل ایجاد می‌شود. ملت ایران در چهار دهه گذشته بهترین فرصت‌ها برای پیشرفت و توسعه را بدون نتیجه سپری کرد در حالی که هم پول داشتیم و هم ملتی جوان بودیم. در واقع به عنوان یک ملت، هم پول و هم جوانی را از بین بردیم.
 
این اقتصاددان ادامه داد: شما بدترین و وحشیانه‌ترین تجلی توامان فقر و پیری کشور را در صندوق‌های بازنشستگی می‌توانید ببینید. همیشه دولت‌ها به صندوق‌های بازنشستگی به چشم حیات خلوتی که می‌توان منابع آن را به آسانی در اختیار گرفت، نگاه می‌کنند. این موضوع به دلیل تسلط دولت بر ساختارهای اقتصادی و سیاسی ناشی از فقدان دموکراسی و تصدی و دخالت دولت در اقتصاد است.
 
وی ادامه داد: صندوق‌های بیمه در همه جای دنیا اهمیت زیادی دارند. معتبرترین صندوق‌ها در دنیا صندوق‌های بیمه هستند  که جدی‌ترین های آنها در ژاپن است.

پسرانی که ازدواج نکردند، دخترانی‌ که مجرد ماندند


افزایش سن ازدواج یا هرگزازدواج‌نکردن برای دختران و پسران ایرانی نگران‌کننده شده‌است. بسیاری از دختران بی‌مسئولیتی و خصوصیات اخلاقی مردان را دلیلی برای مجرد ماندن و ازدواج نکردن خود می‌دانند


سن یک میلیون و 300 هزار مجرد در کشور از حد متعارف ازدواج گذشته است. این آمار در حالی است که تنها 320 هزار نفر از مجردان را مردان مابقی یعنی 980 هزار نفر را زنان مجرد تشکیل می دهند. بنابراین تعداد زنان هرگز ازدواج‌ نکرده بالای سن متعارف و قبل از تجرد قطعی سه برابر مردان است.

به گزارش خبرآنلاین، سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود. تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. آماری که در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره 7.1 درصد خانواده‌های ایرانی داشت.

زندگی مجردی اما تنها در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نماند. ارقامی که وزارت ورزش و جوانان در سال 1391 اعلام کرد، از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر داد. گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ 30 درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.

اما دلیل این انفجار چه بود؟


زندگی مجردی در ایران که به گفته بسیاری از جامعه‌شناسان به دلیل گذر از کشوری سنتی به صنعتی و سر درگمی جوانان بین باورهای سنتی درست و غلط و فشار دهکده جهانی که فضای مجازی و رسانه‌های فراملی ایجاد کرده، به وجود آماده اما فارغ بر اینها اگر بخواهید علت اصلی زندگی مجردی را در ایران جست‌وجو کنید باید سری به آمارهای کاهشی ازدواج و افزایشی طلاق در ایران و پیامد‌های منفی این امر بزنید. متأسفانه در سال‌های اخیر آمار ثبت ازدواج با روند کاهشی روبه‌رو شده، به طوری که از سال ۱۳۹۰ با رشد منفی ۹.۱ درصد و پس از آن در سال ۱۳۹۱ با رشد منفی ۱.۵ درصد و در سال ۱۳۹۲ منفی ۷.۶ درصد که در ۹ ماهه سال ۱۳۹۳ به منفی ۲.۷ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبلش رسیده است.

افزایش آمار طلاق و پیامدهای این اتفاق در ایران باعث شده بسیاری از جوانان به ازدواج بی‌رغبت شوند و آمار تجرد قطعی را در ایران بالا ببرد. به گفته اصغر نورالله زاده، مدیر عامل صندوق کارآفرینی امید در سال ۹۴ ، ۱۱ میلیون و ۲۴۰ هزار نفر در ایران مجرد مانده‌اند. او همچنین از روند افزایش آمار زنان مجرد در کشور ابراز نگرانی کرده و گفته: سهم زنان نسبت به مردان در تجرد بیشتر است. او میانگین سن ازدواج در مردان را ۲۸ سال و زنان را ۲۳.۵ سال عنوان کرده و گفته است: قریب به ۴ میلیون نفر مجرد دارای تحصیلات بالایی هستند که در این میان سهم زنان تحصیل کرده ازدواج نکرده بیشتر است.

دختران مجرد شهری رقیب دختران مجرد روستایی

شاید باورتان نشود اگر بدانید که دختران روستایی بیش از دختران شهری در معرض تجرد قطعی قرار دارند. براساس سرشماری سال ٩٠، تعداد دختران هرگز ازدواج نکرده در مناطق روستایی در همه گروه‌های سنی بیش از دو‌میلیون و ٦٥٠‌هزار نفر بوده است.

اگر این عدد را در مقابل ٣١١‌هزار و ٥٠٦ دختر سه گروه سنی فوق در نقاط شهری قرار دهیم متوجه می‌شویم که جمعیت دختران هرگز ازدواج نکرده روستایی قابل مقایسه با دختران هرگز ازدواج نکرده شهری نیست. این مقایسه می‌تواند یکی از نشانه‌های جمعیت عظیم مهاجرت مردان روستاها به شهرها باشد که فرصت ازدواج را از دختران روستایی گرفته است. در این میان استان تهران با دارا بودن یک‌میلیون و ٥٤٨‌هزار و ٦٧٣ زن هرگز ازدواج نکرده در میان دختران ١٠ تا ٥٠ سال و بالاتر در صدر این آمار قرار دارد. بعد از تهران استان‌های خراسان‌رضوی، خوزستان، فارس و اصفهان به ترتیب بیشترین تعداد دختران هرگز ازدواج نکرده را دارند. البته تعداد مردان هرگز ازدواج نکرده نیز در تهران با یک‌میلیون و ٩٨١‌هزار ٧٧٦ نفر بالاترین آمار را داشته است. البته باید توجه داشت که آمار ارائه شده مربوط به چهار سال قبل است و این امید و احتمال بسیار زیاد است که دختران این گروه‌های سنی در آستانه تجرد قطعی فرصت ازدواج را یافته و از تقسیم‌بندی هرگز ازدواج‌نکرده‌ها خارج شده باشند.

چرا آمار تجرد زنان افکار عمومی را می‌ترساند؟


طبق آمار علی‌اکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال، یک‌میلیون و ۳۰۰ هزار مرد بالای ۳۵سال و زن بالای ۳۰ سال در کشور داریم که ۳۲۰ هزار نفر آنها پسر و ۹۸۰ هزار نفرشان دختر هستند. هرچند که زندگی و روابط انسان‌ها مثل این آمار خشک و بسته نیست و احتمال زیادی وجود دارد که این حدود یک‌میلیون دختر مجرد در فاصله سرشماری ٩٠ تا ٩٥ ازدواج کرده باشند، اما مسئله مهم، زنگ خطری است که به صدا درآمده است. اما چرا آمار زنان مجرد بیش از مردان مجرد برای مسئولان مورد توجه قرار گرفته  است؟ زن و مادر شدن به هم وابسته‌اند. زنان به واسطه ماهیت وجودیشان، یک وظیفه نانوشته در جامعه و جمعیت دارند که آن همین تعهد طبیعی فرزندآوری است.

تا پیش از این مادربزرگ‌هایمان میانگین ٦ تا ١٢ فرزند را تجربه می‌کردند و مادران ما تجربه میانگین داشتن ٣ تا ٦ فرزند را داشتند اما زنان این دوره گرچه که انتظار می‌رود که تعهد خود را با کاهش متناسب دوره‌شان ادامه دهند اما تعداد قابل توجهی از آنها در سن تجرد قطعی قرار دارند. بنابراین بسیاری از کارشناسان نگرانند تا در صورت ادامه ‌نیافتن چرخه متناسب فرزندآوری نرخ باروری در کشور با افت چشم گیری روبه‌رو شود.  

در تعریف علمی به تعداد فرزندانی که هر خانم در طول دوران بالقوه باروری خود (١٥ تا ٤٩ سال) به دنیا می‌آورد را نرخ باروری می‌گویند که استناد به این تعریف می‌توانید تعداد دختران مجرد ازدواج‌نکرده اطرافتان را مرور کوتاهی کنید و ببینید که این نگرانی چقدر می‌تواند بزرگ باشد.

چرا دختران ایرانی ازدواج نمی‌کنند؟


گرچه مجرد ماندن دختران همانند مجرد ماندن پسران به دلایل بسیاری از جمله دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بستگی دارند و زنان همانند مردان ممکن است فردی هم‌سطح خود پیدا نکنند اما جامعه بیشتر به زنان انگ می‌زند. این زنان مجرد هستند که از سنی به بعد با عنوان‌هایی نظیر «ترشیدگی» مواجه هستند و حتی بسیاری از خانواده‌ها برای فرار از همین انگ، دخترانشان را به هر نوع ازدواجی مجبور می‌کنند. معمولا زنان هرگز ازدواج ‌نکرده با این انگ مواجه هستند که «اگر ایرادی نداشت حتما باید ازدواج می‌کرد». با این حال دختران امروزی سعی می‌کنند با این تفکرات مبارزه کنند. برخی از دختران بی‌مسئولیتی و خصوصیات اخلاقی مردان را دلیلی برای مجرد ماندن و ازدواج نکردن خود می‌دانند

فهیمه آزادی دختر 30 ساله ایرانی یکی از دخترانی است که در گفت‌وگو با روزنامه لس‌انجلس تایمز در تشریح علل مجرد ماندن خود گفته ‌است که «مردهای ایرانی برای ازدواج به اندازه کافی خوب نیستند!» او دختری است که پس از قطع شدن چندین رابطه، به تنهایی در آپارتمانی در جنوب تهران زندگی می‌کرد و اعتقاد داشت که به علت توسعه آموزش عالی، انتظارات زنان بیشتر شده است. او گفته: شما نمی توانید با یک مرد معمولی ایرانی ازدواج کنید که شما را محدود می کند و می گوید "کار نکن، بیرون نرو." این روزها پیدا کردن یک مرد روشنفکر ایرانی واقعا سخت است، آنها عقبتر از ما هستند. او توضیح داد که مدتی با مردی تقریبا ثروتمند که در ارمنستان تحصیل کرده بود زندگی می‌کرده اما بعد از مدتی از او جدا شده است، پس از آن مادر و پدرش از تصمیمش برای اینکه مجرد بماند حمایت کردند. خواهر بزرگتر فهیمه هم وکیلی است که یک فرزند 10 ساله دارد و از شوهر خود طلاق گرفته؛ شوهرش مخالف این بوده که این وکیل به سفرهای کاری برود.

آزادی همچنین گفته که در طول این سال ها با مردهای زیادی آشنا شده است، اما هیچ کدام از آن ها به قدر کافی مسولیت پذیر نبودند تا با آنها ازدواج کند یا بچه دار شوند: «مردهای پیرتر زنان جوان تر از من را ترجیح می دهند و جوان‌ترها هم فقط رابطه جنسی می خواهند چون فکر می کنند من قصد ازدواج ندارم و می توانم سهم پول خودم را در کافی شاپ ها بدهم!»

چرا پسران ازدواج را دوست ندارند؟


بی‌پولی، بیکاری، نداشتن خانه شخصی و تورم از یک طرف و بالا بودن مهریه و توقعات دختران ایرانی از سوی دیگر مردان را از ازدواج فراری می‌دهد. اتفاقی که به راحتی هم دختران را در تجرد قطعی قرار می‌دهد و هم پسران را.

دندان‌گرد شدن ‌دختران ایرانی پاسخی از سوی پسران مجرد به اتهام «خوب نبودن و بی‌مسئولیتی مردهای ایرانی» است. مهرداد یکی از مردان مجردی است که در آستانه ٣٧سالگی با وجود موقعیت خوب مالی و تحصیلی ازدواج نکرده. او فوق‌لیسانس زبان دارد و رئیس یکی از شعب بانک‌های دولتی ایران است. او درباره دلیل ازدواج‌نکردنش و همچنین خوب یا بدبودن دختران و پسران  می‌گوید: «به نظرم، نه دختران و نه پسران دیگر خوب نیستند، مهم‌ترین مشکل هم شاید این است که از مسئولیت قبول‌کردن فرار می‌کنند، حتی آنهایی هم که قبول می‌کنند ازدواج کنند، از مسئولیت‌هایشان در برابر طرف مقابل فرار می‌کنند، این مسئله هم درباره دختران و هم پسران صدق می‌کند و پس در هر دو سمت پیداکردن گزینه مناسب برای ازدواج کار سختی به نظر می‌رسد.» او درباره دلیل ازدواج‌نکردنش نیز می‌گوید: «در همه این سال‌ها توقعم بالا رفته، ضمن اینکه حوصله‌ام هم کم شده و برای خودم پیله تنهایی درست کرده‌ام.»

زنان در تقابل با مردان


«شبکه‌های اجتماعی مقصرند، مجردی بهتر از متاهلی است، دختران از پسران متنفرند و پسران از دختران، خانه پدری بهتر از بی‌خانمانی دو نفره و ازدواج تنها به شرط پول» اینها تنها بخشی از نظرات و واکنش‌های مخاطبان به دلایل مجرد ماندن دختران و پسران ایرانی است. عده‌ای با ارسال نظر به خبرآنلاین به افرادی چون فهیمه آزادی و مهرداد توصیه کرده‌اند که ازدواج را برای ادامه زندگی انتخاب نکنند. عده‌ای دیگر شبکه‌های اجتماعی را مقصر اصلی این تفکرات و پذیرش زندگی مجردی در جوانان دانسته‌اند و گفته‌اند: «شبکه های اجتماعی سبک زندگی رو تغییر دادن، و خانواده ها هم در آموزش کم میذارن. الان هیچ کسی درک درستی از ازدواج نداره در کل هیچ کدوم از دخترا و پسرا طاقت تحمل همدیگرو ندارن و فکر میکنن فقط حرف خودشون باید حرف اول و آخر باشه.»

پذیرش زندگی مجردی از سوی افکار عمومی اما یکی دیگر از خواسته‌هایی و نقدهایی است که بسیاری از مخاطبان آن را با دیگران در میان گذاشته‌اند. یکی از مخاطبان نوشته است: مخاطب دیگری که خود یک دختر مجرد است، به شرایط سخت زندگی دختران مجرد در ایران اشاره کرده و نوشته است: «من زندگی مجردی دارم. کاملا شرایطش رو لمس میکنم. الان مشکل ما این نیست که چرا ازدواج نکردیم مشکل اینجاست که چرا بدون ازدواج نمیتونیم زندگی کنیم.»

مجرد ماندن نگرانی دارد؟


ازدواج‌نکردن نمی‌تواند به خودی خود نگران‌کننده باشد اما وقتی یک دختر رخ‌ندادن آن را در کنار همه محدودیت‌ها، موانع، مشکلات، کمبودها و نگرانی‌هایش می‌گذارد، اوضاع کاملا تغییر می‌کند. واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی تبدیل به یکی از موارد اصلی بحث میان دختران ازدواج‌نکرده یا حتی زنان مطلقه و تنها شده است و بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راه‌های مختلف، پرهزینه و حتی خطرناک را در پیش می‌گیرند. البته همین موارد برای مردان نیز صادق است. از آنجایی که جامعه ما با عرف و رفتارهایی اجتماعی عجین شده و براساس همین رفتارها و عرف‌ها مردان فرصت، امکان و راه‌های بیشتری برای تأمین نیازهای خود دارند.

عدم ارتقای کاری یکی از پیامدهای مجرد ماندن مردان است. اتفاقی که به عنوان یکی از ابزارهای قهرآمیز که نتیجه اش تشویق مردان مجرد به ازدواج است در ایران مورد استفاده قرار گرفته؛ ابزاری که کمتر زمانی به نتیجه مورد نظر دست پیدا کرده است. محمدناصر نیک‌بخت، استاندار همدان از جمله کسانی است که به این اقدام قهرآمیز روی آورده و ضمن اعلام این خبر که 5000 کارمند مجرد در دستگاه های اجرایی فعالیت می کنند، گفته است: در تعجب هستم که کارکنان دستگاه‌های اجرایی با وجود شاغل بودن چرا از امر ازدواج اجتناب می‌کنند؟! بنابراین از این پس کارمندان مجردی که قراردادی هستند را پیمانی نخواهیم کرد و اگر پیمانی باشد رسمی نمی‌شوند.

 مجرد ماندن برای هر دو گروه یک بحران روحی، روانی و حتی جسمانی است. با این حال در جامعه کنونی ما دختران نگرانی بیشتری نسبت به مجرد ماندنشان دارند. به ‌عبارتی بیشتر دختران به‌خصوص آنهایی که تصمیم به زندگی منفک از خانواده خود را می‌گیرند، فارغ از انواع عارضه‌های جسمی و روحی و روانی نوعی نگرانی از آینده و ترس از تنهایی دارند که نمی‌توانند با آن کنار بیایند و ممکن است همین نگرانی و ترس در آنها تبدیل به بیماری‌های دیگری شود.

ترس‌هایی که به گفته ناهید خداکرمی، رئیس کارگروه بهداشت معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری و رئیس انجمن مامایی بین دختران کم ‌سن‌ و سال تنها و دختران و زنانی که از سن ازدواجشان گذشته مشترک است. او می‌گوید این حس بین آقایان تنها و ازدواج‌نکرده هم وجود دارد.

علت چیست؟ چه باید کرد؟


او مسئله عدم ازدواج، گسترش روابط غیر از ازدواج، کاهش فرزندآوری، افزایش سن ازدواج و تمایل‌نداشتن به آن و بسیاری از مشکلات دیگر را زنجیره‌وار به هم متصل دانسته و بیان کرده است: باید بدانیم همه اینها به اشتغال و بیکاری و تحصیلات و میزان محدودیت‌ها و آزادی‌های جوانان در جامعه ربط داشته و دارد. او می‌گوید مهاجرت‌ها و مسائل مالی خانواده‌ها و امید و ناامیدی بین جوانان را باید در نگاه آنها به آینده بررسی کرد. بسیاری از جوانان به‌دلیل همین نداشتن امید به آینده و نداشتن برنامه‌ای برای آینده خود را وارد رفتارها و اقداماتی پرخطر و پرهزینه می‌کنند و برایشان نتایج این اتفاقات مهم نیست و این نگران‌کننده‌ترین اتفاق درباره جوانان یک کشور است. او به نتایج بررسی‌های جهانی اشاره می‌کند و می‌گوید: در جوامعی که شادی و نشاط اجتماعی و فردی بالاست و امید به آینده فرد و خانواده تا حد زیادی وجود دارد، تمایل به ازدواج بیشتر و نرخ باروری هم بالاست و بالعکس در جوامعی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و... وجود دارد، این شاخص‌ها هم افت می‌کند.

خداکرمی در رابطه با تجرد و احساس ترس در مردان نیز گفته: افزایش سن ازدواج یا هرگزازدواج‌نکردن درباره مردان هم نگران‌کننده است اما از آنجایی که مردان از نظر عرفی و اجتماعی و البته جسمی فرصت بیشتری برای دامادشدن دارند نگرانیشان کمتر است. درعین‌حال جامعه ما از شدت نگرانی درباره ازدواج‌نکردن در سنین بالاتر دچار هیجان ازدواج دختران و پسران در سنین کمتر از سن ازدواج شده است و به‌همین‌دلیل شاهد افزایش ازدواج‌های کمتر از ٢٠ساله‌ها هستیم که همین موضوع خود شروع یک اتفاق ناگوار دیگر است.

رئیس کارگروه بهداشت معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری تأکید دارد ارگان‌های مسئول در امر سلامت جسم و روان و نیز ارگان‌های متولی درباره مسائل اشتغال و شادی و نشاط و تحصیل و... همراه با هم مدیریت کنترل اجتماعی را اجرا کنند که البته مبنای آن نباید اقدامات قهری باشد. او گفته است که باید سیاست‌های جداسازی دختران و پسران در سن ازدواج از یکدیگر را اصلاح کنیم و بدانیم که بهتر است دختران و پسران قبل از ازدواج با یکدیگر آشنا شوند. در این شرایط است که آنها می‌توانند اولا اقدام به انتخاب کنند و درعین‌حال با خصوصیات جنس دیگر آشنا شوند.

معمای تحلیل؛ نقش تفاهم فکری اجتماعی در پیشرفت و توسعه

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

آسیایی‌‌ها و حتی ویتنامی‌ها سریع متوجه شدند باید توان‌مندی‌های اقتصادی، تولیدی، تجاری و مدنی خود را غنی کنند تا دیگران فرصت تعدّی به سرزمین آن‌ها را نداشته باشند.
 دکتر محمود سریع القلم - استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

تا به‌حال فرصت کرده‌اید فکر کنید چرا کشورهای شرق آسیا در آرامش، کار و زندگی می‌کنند؟ هم در داخل به تفاهم رسیده‌اند و هم با محیط خارجی. آن‌ها کدام راه را انتخاب کرده‌اند؟ با توجه به تاریخ و حساسیت‌های ملی و هویتی، عموم این کشورها در یک مسیر مطمئن، هم در حال پیشرفت هستند و هم منطقه‌ای بهم تنیده و صلح‌آمیز ایجاد کرده‌اند. در عین حال، تنش‌ها و اختلافات خود را دوجانبه و چندجانبه و بدور از هیاهو، مدیریت می‌کنند.

طبق آمار شش ماه گذشته، ۳۹ بانک چینی، ژاپنی و کره جنوبی، رویهم ۳۷ تریلیون دلار سرمایه دارند. بزرگترین بانک جهان، بانک صنعتی و تجاری چین با ۳٫۶ تریلیون دلار سرمایه است. کره‌ جنوبی با ۷ بانک و دو تریلیون دلار سرمایه در میان ۱۵ کشور برتر دنیاست. در مقابل، ۳۷ بانک آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان، ۳۳ تریلیون دلار سرمایه در اختیار دارند. بزرگترین بانک در میان کشورهای خاورمیانه، بانک ملی قطر با ۱۹۰ میلیارد دلار سرمایه است.


پاسخ به سئوال‌های فوق این متن می‌تواند از زوایای مختلف ارائه شود. اما آنچه مطالعات علمی به ما می‌گوید از این قراراست: عموم کشورهای آسیایی، به نوعی تفاهم داخلی رسیده‌اند.

 از شینتوها در ژاپن، هندوها در هند، کمونیست‌ها در ویتنام و مسلمانان در مالزی و اندونزی به اندیشه‌های مشترکی دست یافته‌اند. این اندیشه‌های مشترک را به صورت تسلسلی در زیر می‌آوریم:

۱- مبنای تمدن جدید بشری در تولید کالا و ارائه خدمات است؛
۲- تولید کالا و ارائه خدمات به نظم اجتماعی، نظم قانونی و نظم سیاست گذاری وابسته است؛
۳- مهم‌ترین وظیفه حکومت و دولت ایجاد و حفظ این نظم است؛
۴- تولید کالا، برای یک ملت، ثروت و امکانات را به ارمغان می‌آورد؛
۵- در نظم داخلی، سیاست‌های اقتصادی، تجاری و بانکی باید برای داخل و خارج کاملا شفاف باشند؛
۶- در نظم داخلی، رقابت برای عموم آزاد و دستگاه قضایی حامی بازار و رقابت باشد؛
۷- در مراحل اولیه، این نظم و حفظ آن الزاماً محتاج دموکراسی نیست؛
۸- این نظم اجتماعی و اقتصادی، به تدریج جامعه مدنی را تقویت می‌کند؛
۹- این نظم، آرامش، امنیت و در نهایت مشروعیت می‌آورد؛
۱۰- این نظم در شبکه مالی، تجاری، فن‌آوری، اقتصادی و یادگیری بین‌المللی بارور شده و تکامل پیدا می‌کند.

نمونه‌های این نظم: چین، ویتنام، اندونزی، مالزی، سنگاپور، کره‌جنوبی، و با مقیاس‌های مختلف بقیه آسیایی‌ها.

کشورهای آسیایی، مرزها و بازارها و تجارت و یادگیری را به روی هم باز کرده‌اند و در نتیجه خطرهای کمتری متوجه آنهاست. این نکته را مقایسه کنید با آمار خرید اسلحه در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس: طی ۱۱ سال گذشته، ۷۲۸ میلیارد دلار. این یعنی ۷۲۸۰۰۰ شغل دائم در اروپای غربی و آمریکای شمالی.

در حالی که آسیایی‌ها به عدالت، امنیت، استقلال ملی و مشروعیت، «اقتصادی و اجتماعی» نگاه کرده‌اند، در خاورمیانه صرفاً به فکر و عمل سیاسی توجه شده ‌است.

روش فکرکردن و واقعی تحلیل‌کردن خود نعمتی است. فهمیدن دقیق و با حداقل پیش‌فرضِ وقایع پیرامونی، نعمتی بزرگتر. چه ارتباط جالب علمی: میان خودنمایی، نمایش، خود بزرگ بینی و اغراق از یک طرف و سیاسی بودن، همه چیز را سیاسی دیدن، راه حل‌ها را سیاسی دانستن و سیاست زده بودن از طرف دیگر. هر دو نیاز به اغراق، خود بزرگ بینی، نمایش و تئاتر دارند.

 شرط دوم دقیق تحلیل کردن و روشن بینی، دوری جستن از عصبانیت در تحلیل است. تبریزی‌ها اصطلاح خوبی دارند: می‌گویند بگذارید مدتی بگذرد، موضوع را خوب بفهمیم و درک کنیم و بعد قضاوت کنیم. تابحال دیده‌اید که خانم مرکل، با عصبانیت سخنرانی کند؟ خشم معرف فقدان اعتماد به‌نفس، استیصال، به ستوه آمدگی و ناراحتی‌های انباشته شده است.

 سخنرانان خاورمیانه‌ای چه در مجامع بین‌المللی و چه در کشور خودشان عموماً با عصبانیت، سخنرانی می‌کنند، ضمن اینکه ۷۴ درصد خشونت در جهان در این منطقه است. خُروشچُف تا آنجا پیش رفت که در حین سخنرانی، کفش خود را بر تریبون مجمع عمومی سازمان ملل می‌کوبید. در مقایسه، امروز آرامش وزرا و مقامات چینی، سنگاپوری، ویتنامی و اندونزیایی را تماشا کنید.

 این کشورها چون توانا هستند، آرامش دارند و نیازی نیست عصبانی شوند. برای این نویسنده طی سال‌ها چهار بار اتفاق افتاده که با فردی گفت‌وگویی داشتم و بعدها متوجه شدم آن فرد در شیمی، فیزیک یا اقتصاد جایزه نوبل برده است. این در حالی بود که طی چندین ساعت گفت‌وگو، این افراد هیچ اشاره‌ای یا اَدایی که مخاطب را متوجه نوبل کند از خود بروز ندادند. توانایی، آرامش و اعتماد به‌نفس می‌آورد. فرد یا کشوری که توانایی دارد نه عصبانی می‌شود و نه خیلی تبلیغ می‌کند مثل اتوموبیل مرسدس بنز است. نمایش و اغراق ناشی از ضعف است.

آسیایی‌‌ها و حتی ویتنامی‌ها سریع متوجه شدند باید توان‌مندی‌های اقتصادی، تولیدی، تجاری و مدنی خود را غنی کنند تا دیگران فرصت تعدّی به سرزمین آن‌ها را نداشته باشند.

 افق‌های خود را واقعی تعریف کردند، مزیت نسبی خود را دقیق مشخص کردند و از همه مهم تر و تعیین کننده تر: بین خود به تفاهم رسیدند. تفاهم در داخل به مراتب کلیدی‌تر و شاید مقدمه‌ای بر تفاهم با بیرون است. چینی‌ها رفتند از اقصی نقاط جهان، هنرمندان، دانشمندان و کارآفرینان چینی را به چین آوردند تا برای قدرت ملی از آن‌ها بهره‌مند شوند. اگر چینی‌ها، مبنا را تقسیم بندی‌های سیاسی می‌گذاشتند، نمی‌توانستند چنین اقدامی کنند. اگر شاقول تفاهم را سیاست، مواضع سیاسی و مرزبندی‌های سیاسی قرار می‌دادند، نمی‌توانستند اقتصاد دوم جهان شوند و با ثروتی که تولید کرده‌اند، ۱۲ ناو هواپیمابر در دست ساخت داشته باشند.

تاریخ نشان می‌دهد تفاهم داخلی پیرامون ایسم‌های سیاسی جواب نمی‌دهد. اگر نروژی‌ها مبنای تفاهم درونی خود را سیاست مقرر می‌کردند نمی‌توانستند با ۵ میلیون جمعیت به تولید ناخالص داخلی ۳۴۵ میلیارد دلاری برسند. چون کشور نروژ ثروتمند است و سیاست‌های توزیعی دقیقی دارد و اقتصاد شفافی را ایجاد کرده، شهروندان آن به زندگی امیدوار، راستگو، فعال و با آرامش هستند و در عین حال از تفاهم اجتماعی، جامعه مدنی، گردش قدرت و امنیت ملی برخوردارند. 

صحیح است که تولید ثروت هدف انسانیت نیست، اما بدون امکانات و درآمد و ثروت و توزیع آن، جامعه سعادتمند، اخلاقی و قانونمند نمی‌توان ایجاد کرد. نه دولت نروژ و نه مردم نروژ در پی تغییرات ژئوپولیتیک در اروپا یا تغییر نظام بین‌الملل نیستند. در حدّ خود، افق گذاری کرده‌اند و در تمامی ابعاد کمی و کیفی توسعه یافتگی، جزء پنج کشور اول جهان هستند.

باید فکر کرد که مبنای تفاهم داخلی چیست؟ تصور کنید اگر شخصی بشنود ۲۰ نوع بیماری دارد، واکنش طبیعی او این خواهد بود: احتمالاً ۱۹ مورد علائم بیماری هستند و یک مورد بیماری کلیدی وجود دارد. نمی‌شود در هرم علت و معلولی مسایل یک جامعه به ۲۵۰ علت اشاره کرد. عوامل را باید به صورت درختی بررسی کرد. ریشه در کجاست؟ وقت و انرژی تلف می‌شود اگر سطح تحلیل و علت یابی را در شاخه‌های بالا و میانی درخت قرار دهیم.

حکمرانی کارآمد بر سیستم‌سازی و ساختارسازی بنا شده است. سیستم سازی محتاج تفاهم داخلی و یا قرارداد اجتماعی است. بنیان این تفاهم می‌تواند سازوکارهای تولید ثروت ملی باشد تا در نهایت اخلاق، قانون، سعادتمندی عمومی نیز به تعادل می رسند. اما اگر مبنای ارتباط در داخل و خارج سیاست باشد، اختلاف، نزاع، درگیری، جنگ و تقابل ایجاد می‌کند. حتی ریشه اصلی پوپولیسم، بی توجهی به اقتصاد و توزیع ناعادلانه امکانات در یک کشور است.

 این در حالی است که پوپولیسم در آسیا رو به کاهش و در خاورمیانه رو به افزایش است. آشفتگی در تحلیل، آشفتگی در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت سعی و خطایی به‌دنبال می‌آورد. آسیایی‌ها با تفاهم و آرامش و درک حدّ و منزلت خود به گونه‌ای عمل کرده‌اند که شهروندانشان از حالت غنچه به گل می‌رسند و شکوفا می‌شوند. در خاورمیانه، شهروندان فرصت گُل شدن را پیدا نمی‌کنند و عموماً در حالت غنچه، پژمرده می‌شوند. بدون سیستم نمی‌توان شکفت و گُل شد.

منبع: سایت اینترنتی دکتر سریع القلم 
www.sariolghalam.com 

مطالب مرتبط

گسل اصلی تهران توانایی زلزله ۷.۵ریشتری دارد

گسل اصلی پایتخت توانایی زلزله ۷.۵ریشتری دارد

پایگاه خبری تحلیلی آب ایران: زلزله همواره به عنوان بزرگترین خطر بالقوه تهران شناخته شده است اما نگرانیها وقتی بیشتر می شود که «شناسایی یک گسل جدید در پایتخت» به تیتر رسانه ها تبدیل می شود.

اواخر شهریورماه گذشته بود که معاون سازمان زمین‌شناسی کشور از شناسایی گسل جدید در مرکز تهران خبر داد و گفت: نقشه جدیدی از گسل‌های تهران در سازمان پژوهش‌های کاربردی زمین‌شناسی تهیه شده است که این گسل‌ها فعال هستند.

جلیل قلمقاش همچنین با بیان اینکه گسل‌های شناسایی شده می‌توانند فعالیت‌های لرزه‌ای در آینده داشته باشند، عنوان کرد: در حال حاضر یک گسل جدید در تهران شناسایی کرده‌ایم که از کنار برج میلاد رد می‌شود و تقریباً در بخش مرکزی تهران است.

او ادامه داد: در تهران که شهری پرخطر از نظر زلزله است، این گسل می‌تواند فعالیت لرزه‌ای داشته باشد و جابه‌جایی آن بیش از گسل‌هایی است که از قدیم شناسایی شده و باید مراقب باشیم چون در تهران همیشه خطر زلزله وجود دارد.

قلمقاش با تشریح جزییات این گسل و دامنه فعالیت آن اظهار کرد: این گسل از شرق تا غرب تهران را در بر می‌گیرد و از آن عبور می‌کند.

این اظهارات معاون سازمان زمین شناسی موجی از نگرانی را در شهروندان و ساکنان تهران پدید آورد اما این پایان راه نبود. یک ماه پس از آن، رئیس بخش زلزله مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی نیز با تایید خبر شناسایی یک گسل جدید در تهران و با بیان اینکه گسل‌های جدیدی در تهران شناسایی شده‌ است، گفت: اکنون ۵ گسل اصلی و بزرگ و بیش از ۴۰ گسل متوسط و خرد فقط در محدوده شهر تهران شناسایی شده است.

علی بیت‌الهی با اشاره به اینکه از حدود ۳۰ سال گذشته خطوط گسلی منقطعی در لاین میانی امتداد بزرگراه حکیم شناسایی شده‌ است، افزود: لاین‌های گسلی در امتداد غرب به شرق تهران وجود دارد که مطالعات و بررسی‌های دقیق‌تر توسط همکاران ما در سازمان زمین شناسی نشان می‌دهد این گسل‌ها به هم پیوسته‌اند که این گسل به هم پیوسته قدرت و توان لرزه‌زایی بالایی دارد.

او تاکید کرد: این گسل که بررسی‌های اخیر نشان داده لاین‌های آن به هم پیوسته است به طور قطع وسعتی بیش از ۵۰ کیلومتر دارد.

در حالی که به نظر می رسید گسل تازه شناخته شده در تهران همان گسلی است که از مجاورت یا زیر برج میلاد عبور می کند، رئیس شورای شهر تهران با تایید وجود گسلی جدید در پایتخت، در اظهار نظری گفت: مکان این گسل ها را برای عدم نگرانی شهروندان اعلام نمی کنیم اما از ساخت و ساز برج ها بر روی آن جلوگیری کرده ایم.

مهدی چمران افزود: متاسفانه همچنان گسل شمال تهران گسل خطرناکی است که باید ساخت و سازها بر روی آن بر اساس ضوابط ویژه ای انجام شود.

شناساسی گسل جدید در تهران در حال حاضر موجب نگرانی شهروندان و اظهار نظرهای گاه متفاوت مسئولان شد که برخی کارشناسان معتقدند اصولا شناسایی گسل جدید در تهران ممکن نیست؛ زیرا مطالعات جامعی در خصوص گسلهای تهران و میزان لرزه خیزی آنها از حدود ۴ دهه قبل توسط پژوهشگران ایرانی و خارجی انجام شده و در این مطالعات تمامی گسلهای تهران با جزییات شدت فعالیت و احتمال لرزه آنها معرفی شده است.

در این زمینه مهدی زارع، عضو هیات علمی پژوهشگاه بین المللی زمین شناسی و مهندسی زلزله با تشریح سابقه انجام مطالعات در زمینه گسلهای تهران می گوید: گسلهای تهران از حدود ۴۰ سال پیش مطالعه و شناسایی شده و نتایج آن هم از سوی محققان ایرانی و خارجی منتشر شده است.

او می افزاید: شاید از نخستین گزارش‌ها در مورد گسلهای تهران، گزارش «چالنکو» است که در حدود ۴۰ سال پیشبرای سازمان زمین شناسی تهیه شده است. همچنین در سال ۵۹ گزارش دکتر قریشی و ارژنگ روش از سوی سازمان زمین شناسی انجام شد و جزییات بیشتری را در مورد گسلهای تهران نمایان کرد. در ادامه در سال ۶۴ گزارش لرزه‌خیزی تهران شامل گسلها منتشر شد که در این گزارشها گسلی نزدیک یا زیر برج میلاد شناسایی شده است.

زارع با رد شناسایی گسلی در تهران معتقد است: در مورد گسلی که این روزها به عنوان گسل جدید معرفی می شود، جایی که گسل و ترانشه آمده و چگونگی جابجایی آبرفتها در هر دو گزارش سال ۵۹ و ۶۴ با نام گسل ونک پارک توضیح داده شده است. البته به تازگی اطلاعات بیشتری از این گسل به دست آمده و گزارشهای جدید، یافته‌های بیشتری را در مورد این گسل در اختیار گذاشته است. واقعیت این است که در مورد این گسل با گذشت زمان اطلاعات بیشتری به دست آمده و مقاله ای که به تازگی در سازمان زمین شناسی منتشر شده در همین راستا است. این گزارش شامل اندازه گیریهای تغییر مکان روی این گسل منتشر شده است؛ اگرچه این گسل با نام‌های متفاوتی چون گسل بزرگراه همت، گسل طرشت، گسل چیتگر یا ونک پارک شناخته می شود.

به اعتقاد کارشناسان زمین شناسی، آخرین گسل‌های ایجاد شده در پوسته در آخرین مرحله کوهزایی حدود ۲.۵ میلیون سال پیش ایجاد شده و گسلهای تهران مربوط به این زمان است.

عضو هیات علمی پژوهشگاه بین المللی زمین شناسی و مهندسی زلزله با تایید این موضوع می گوید: در تهران گسل جدید نداریم و آنچه در مطالعات و در حفاری‌ها می بینیم به معنی گسل جدید نیست. ما در ساخت برج میلاد یا مجتمع ونک پارک حفاری‌هایی انجام دادیم که حین کار، گسلها را مشاهده و اطلاعات جدیدی کسب کردیم. به عنوان مثال اگر تصور ما این بود که میزان تغییر شکل گسل یک میلیمتر در سال است، با یافته های جدید متوجه شدیم که تغییرات گسل بیش از تصور ماست. به بیان ساده تر، اطلاعات جدید از گسلهای تهران در ادامه روندهای شناخته شده قبلی است.

زارع در مورد اینکه اطلاعات جدید چه تغییری در مواجهه ما با زلزله احتمالی تهران ایجاد می کند، می گوید: این داده های جدید سبب می شود تصویر ما از زلزله احتمالی تهران تصویر دقیق تر و شفاف تری باشد. در واقع با این اطلاعات، آنچه احتمال رخ دادن دارد را با روشنی بیشتری می توانیم رصد کنیم.

او در مورد مشخصات گسل مورد نظر که به عنوان گسل جدید معرفی شده است، می افزاید: این گسل از منطقه چیتگر تا بزرگراه همت و در ادامه از بزرگراه زین الدین تا سرخه حصار را در بر می گیرد. اگر همه این گسلهای مقطعی را یک گسل ببینیم طول این گسل بیش از ۱۵ کیلومتر می شود. بسیاری از متخصصان زلزله شناسی این گسل را ادامه یک روند می دانند و به نظر می آید همینطور است.

به طور کلی اگر راندگی‌های پیشانی گسل تهران را بررسی کنیم، یک راندگی اصلی داریم از کن و ولنجک و دربند و دارآباد که تا گردنه قوچک و لواسان امتداد دارد و خود شامل گسلهای دیگری مثل گسل نیاوران است که از میدان نیاوران تا دانشگاه شهید بهشتی ادامه دارد. این گسل اصلی چند راندگی به موازات خود در شهر تهران دارد. یک راندگی اصلی هم همین ونک پارک است که احتمالا تا چند سال آینده اطلاعات بیشتری هم از آن به دست می آید.

عضو هیات علمی پژوهشگاه بین المللی زمین شناسی و مهندسی زلزله در مورد قدرت این گسل در هنگام بروز زلزله احتمالی می گوید: گسل اصلی شمال تهران همان است که در دامنه های البرز قرار دارد. ما با یک پهنه گسلی مواجهیم اگر سناریو فقط زلزله در گسل ۱۵ کیلومتری باشد، خیلی خطرناک نیست اما اگر آن را مجموعه ای از گسلها بدانیم که حدود ۱۰۰ کیلومتر در تهران امتداد دارد، آنجا با روندی مواجهیم که توانایی لرزه ای ۷ تا ۷.۵ را دارد.

او می افزاید: در تحقیقات اخیر متوجه شدیم که گسل ونک پارک توانایی لرزه‌زایی شاید بالاتری هم داشته باشد. با این حال گسل نیاوران با طول ۱۵ کیلومتر و گسل ونک پارک به تنهایی نمی توانند خیلی خطرناک باشند مگر اینکه آنها را در مجموعه گسلهای شمال تهران بدانیم. همچنین در بزرگراه امام علی (ع) موقع ساخت که ترانشه زده شد، یک سری روندها خودشان را نشان دادند که خبر خوبی است چون مطالعات ما را کامل کرد. آنچه از آن به عنوان گسل جدید یاد می شود، افزوده شدن اطلاعات است و از این گسل قبلا خبر داشتیم اما باید بیشتر مطالعه کنیم و با سرمایه گذاری علمی جزییات این گسل و دیگر گسلها را شناسایی کنیم.

منبع: مهر

تحلیلی بر برجام و اینکه ایران چرا در چند سال اخیر به ادامه مسیر ونزوئلا دچار نشد؟ نقش اصلاح برای مسیرهای غلط

به واقع از نظر بسیاری از ناظران منصف اقتصادی آنچه مانع "هم سرنوشتی" ایران و ونزوئلا شد را در یک کلمه می توان خلاصه کرد و آن " برجام" است.
عصر ایران - این روزها مقایسه وضعیت اقتصادی بین ایران و ونزوئلا وجه زیادی پیدا کرده است، چه آنکه دو کشور نفت خیز در سال های گذشته به واسطه توسعه روابط سیاسی خود – در دوران دولت های هوگو چاوز فقید و محمود احمدی نژاد – و پیمودن مسیری که از منظر بسیاری از ناظران به "پوپولیسم سیاسی و اقتصادی" با درآمد هنگفت نفت بالای 100 دلاری مشهور شده است، مشابهت های زیادی داشتند.

اما مسیر دو کشور از میانه های سال 2013 میلادی از هم جدا شد و آن هنگامی بود که در ایران دولتی روی کار آمد که با شعار "تدبیر و امید" حل معضل پرونده هسته ای و گشایش در سیاست خارجی را وجهه همت خود قرار داده و در زمینه اقتصادی نیز ریخت و پاش های دوران 8 سال گذشته با پول نفت را متوقف کرده وبه سیاست های توسعه بر مبنای برنامه ریزی روی آورد و از ابتدای سال 2016 موفق شد بندهای تحریم را از دست و پای اقتصاد ایران باز کند.

اینک اما بر خلاف دوران گذشته – دولت های چاوز و احمدی نژاد-  در مقایسه بین دو کشور ایران و ونزوئلا ، تفاوت های گسترده ای قابل مشاهده است؛ در ایران تورم از حدود 40 درصد – در دولت محمود احمدی نژاد – به زیر 9 درصد رسیده و رشد اقتصادی در کنار رشد سرمایه گذاری – رشد سرمایه گذاری صنعتی در ایران به عدد دو رقمی نزدیک شده است – امیدهای تازه ای را برای آینده اقتصاد کشور خلق کرده است؛ و همه اینها در شرایطی اتفاق افتاده که کشور سابقه اعمال شدید ترین تحریم های بین المللی را از سر گذرانده و در زمینه افت محسوس قیمت نفت نیز همانند ونزوئلا باسختی ها و مشکلات بسیاری مواجه شده است.

اما ونزوئلا امروزه با تورم بیش از 450 درصدی و فروپاشی اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است. کمبود آذوقه و مایحتاج روزانه مردم در کشوری که روی دریایی از نفت خوابیده است، وضعیت این کشور را به مرز فروپاشی کامل رسانده است.
صف های بلند مردمی در مقابل فروشگاه های عرضه مایحتاج اساسی مردم در ونزوئلا

چرا ونزوئلا نشدیم ؟
بسیاری در دو سال گذشته وضعیت ایران و ونزوئلا را از جهت عبور از شرایط بحران مقایسه کرده اند و بسیاری از ناظران معتقدند اگر مسیر و سیاست های دولت محمود احمدی نژاد در 3 سال اخیر نیز ادامه می یافت ، ایران نیز به وضعیتی مشابه ونزوئلای امروز می رسید.

بسیاری از کارشناسان اقتصادی در این زمینه هم نظر و هم عقیده اند و در ماه های گذشته مطالب زیادی در این باره به نگارش در آمده است.

به واقع از نظر بسیاری از ناظران منصف اقتصادی آنچه مانع "هم سرنوشتی" ایران و ونزوئلا شد را در یک کلمه می توان خلاصه کرد و آن " برجام" است. اگر برجام را به عنوان یک فرایند طی شده در سیاست خارحی دولت حسن روحانی در سه سال و نیم گذشته در نظر بگیریم  به واقع حرف گزافه ای نیست اگر ادعا شود : این برجام بود که مانع تلاقی سرنوشت دو کشور ایران و ونزوئلا شده است.

بسیاری از منتقدان و مخالفان برجام این روزها مدام بر طبل " بی دستاوردی و هیچی برجام " می کوبند ؛ فارغ از این که دستاوردهای برجام را می توان از دو منظر تحلیل کرد:

1-یکی از منظر عدم حصول برجام و مسیری که کشور در آن صورت مجبور به پیمودن آن می شد

و دیگری دستاوردهایی که باز شدن بند تحریم ها از دست و پای اقتصاد ایران در کمتر از یک سال گذشته نصیب اقتصاد کشور کرده است و در ماه ها و در صورت تداوم این مسیر و به هم نخوردن توافق برجام در سال های آتی نمود بیشتر خود را در اقتصاد کشور نشان خواهد داد. خرید نزدیک به 200 فروند هواپیمای " نو " از دو کمپانی بزرگ تولید هواپیمای مسافربری جهان را- پس از نزدیک به 4 دهه تحریم – تنها می توان یکی از دستاوردهای نقد برجام دانست که امروزه به جیب اقتصاد کشور وصول شده است.

مطلب زیر نگاه " سعید لیلاز " در این باره است. این کارشناس اقتصادی در سرمقاله امروز (یکشنبه = 5 دی 1395) روزنامه "ایران " تحت چرا ونزوئلا نشدیم ؟عنوان " چرا ونزوئلا نشدیم " دیدگاه خود را درباره تفاوت جایگاه امروز کشورهای ایران و ونزوئلا تشریح کرده است . از نظر لیلاز شرایط ایران به خاطر تحریم ها حتی از ونزوئلا که مواجه با تحریم خاصی نبود بدتر و سخت تر بوده است اما امروز وضعیت اقتصادی دو کشور اساسا قابل مقایسه نیست و این مساله به مدد تفاوت مسیر ایران در دولت یازدهم از مسیر دولت های پیشین چاوز و احمدی نژاد بوده است. سرمقاله این کارشناس اقتصادی در پی می آید: 

"می‌توان به جرأت گفت که در مقام مقایسه شرایط اقتصاد ایران از 4 سال پیش تاکنون به مراتب از اقتصاد ونزوئلا بدتر بوده است زیرا علاوه بر تکانه‌های نفتی شدید که بر اقتصاد دو کشور فشار آورده بود، ایران تحریم‌های شدیدی را تجربه کرد که ونزوئلا با آن روبه‌رو نبود.

جمعیت ونزوئلا کمتر از 40 درصد جمعیت ایران است و میزان درآمدهای نفتی این کشور به نسبت جمعیت حتی در حال حاضر از درآمد‌های نفتی ایران بیشتر است. با این حال آنچه در اقتصاد دو کشور طی 4 سال گذشته پدید آمد کاملاً متفاوت است.

ونزوئلا فروپاشی اقتصادی با تورم بالای 400 درصد و رشد منفی 10 درصد را تجربه می‌کند در حالی که ایران بعد از 25 سال شاهد تورم با ثبات تک رقمی و نرخ رشد اقتصادی 7.4 درصدی است.

بهبود اقتصاد ایران در حالی اتفاق افتاد که هنوز هم جریان جذب سرمایه‌گذاری خارجی روان نشده است و آنچه رشد مثبت 7 درصدی را موجب شده است، ارتقای بهره‌وری اقتصادی است.

 هم‌اکنون نرخ رشد صنعتی ایران نزدیک به دورقمی است. اطلاعات حاکی از این است سطح تولید کارگاه‌های بزرگ صنعتی به سطح سال 90 که بالاترین رقم تاریخ ایران را شامل می‌شود، رسیده است. سال آینده ما باز هم رشد اقتصادی مثبتی را تجربه خواهیم کرد اگر چه شاید کمتر از رشد کنونی باشد.

 این بهبود شاخص‌های کلان اقتصادی در حالی حاصل شده که میزان سطح درآمد‌ها آسیب دیده است و بزرگ‌ترین نوسان نظام ارزی کشور را در سال‌های 90 تا 95 شاهد بودیم. در چنین شرایطی بود که درآمد‌های نفتی کشور به یک‌چهارم کاهش پیدا کرد و واردات کشور 40 درصد افت کرد.

 در این شرایط ما تا پایان سال تنها می‌توانیم بخشی از سطح تولید ملی و قدرت خرید مردم را که در سال 90 داشتیم جبران کنیم. این واقعیت تلخی است که مردم رنج‌دیده از سیاست‌های غلط و فاجعه‌بار سال‌های پیش باید بدانند.

در طول سال‌های دولت قبل مقدار تشکیل سرمایه به نسبت تولید ناخالص داخلی از 41 درصد در سال‌های 84 و 85 به کمتر از 22 درصد تا سال 92 کاهش پیدا کرد. آن سال‌ها پایان یافته است و اکنون می‌توان به جرأت گفت که در شرایط اقتصادی به‌سر می‌بریم که خوشبین‌ترین کارشناسان اقتصادی نمی‌توانستند پیش‌بینی کنند.

مدیریت فضای اقتصاد و اتخاذ سیاست‌های پولی و مالی همراستا با شرایط کلی اقتصاد کشور زمینه را برای جهش عظیم اقتصادی فراهم کرده است و برجام در این مسیر توانست اقتصاد کشور را بر ریل مناسبی قرار دهد. اقتصادی که شرایط به‌مراتب بدتری از ونزوئلا داشت اکنون به لحاظ کارآیی و کارآمدی زمین تا آسمان با اقتصاد فروپاشیده ونزوئلا تفاوت داشته و در مسیر رشد و پیشرفت خود پیش می‌رود."