واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

کالایی شدن معنا در زندگی روزمرۀ ایرانی

اکنون در دوران پسانخبه گرا، با سوشیال مدیا هر فرد معمولی هم می‌تواند به معنای زندگی دیگران جهت بدهد و نمونه‌اش را در شاخ‌های اینستاگرام و اینفلوئنسرها می‌بینید.

 این روزها بسیاری از ما دو تصویر از زندگی داریم: زندگی واقعی و زندگی مجازی در رسانه‌های اجتماعی. گاهی حتی این مرزبندی هم نامرئی می‌شود و در واقع مرز این دو از بین می‌رود. نکته‌ی مهم اما، ارایه‌ی تصویری روشن از جامعه ایرانی به واسطه رصد صفحات اینستاگرام است. اگر نگوییم تمام جامعه، دست کم می‌توان گفت سلایق و علایق بخش بزرگی از جامعه ایرانی از طریق همین صفحات مجازی قابل تشخیص و شناسایی است.

فردین علیخواه جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در سال‌های اخیر تحقیقات زیادی درباره رسانه‌های اجتماعی انجام داده است.  این جامعه‌شناس در آخرین سخنرانی خود که به دعوت انجمن علمی جامعه شناسی دانشگاه شیراز برگزار شد در مورد کالایی شدن معنا در زندگی روزمره ایرانی صحبت کرد. گزارش مکتوب این سخنرانی را که مریم صابری در "مرور" منتشر کرده در ادامه می خوانید.

علیخواه در این سخنرانی تلاش کرده تا پدیده معنای زندگی را در متن زندگی مجازی کاربران ببیند؛ همان بحثی که همچنان برای او یک پژوهشِ در انجام و تمام نشده محسوب می‌شود.

علیخواه صحبت‌های خود را اینگونه شروع کرد:معنای زندگی همواره گم‌گشته‌ی انسان بوده است و بشر از ابتدا به دنبال یافتن تفسیر یا معنایی از زندگی بوده است. ظهور پیامبران و مصلحان اجتماعی و فلاسفه پاسخی به این نیاز همیشگی بشر بود.این پژوهشگر توضیح داد: در کل معنابخشی به پدیده‌های پیرامون و جهان اطراف یکی از دغدغه‌های مهم بشر به شمار می‌آمده است.

علیخواه سپس با این ایده که معنای زندگی را به عنوان پدیده اجتماعی می‌بیند ادامه داد که دلیل ملاحظه معنای زندگی به عنوان یک پدیده اجتماعی ارتباط و اتصال آن با تحولات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی و به ویژه فناوری است.

به گفته او در واقع معنای زندگی تحت تاثیر تغییرات و تحولات جامعه دچار فراز و نشیب می‌شود و معانی مختلفی به واسطه تغییرات می‌آیند و می‌روند. شاهد مثال این جامعه‌شناس پیشرفت بشر در مهندسی ژنتیک بود که موجب تغییر در معنای زندگی شده یا فروپاشی بلوک شرق، برداشت درباره جهان را دچار تغییر می‌سازد.

سه نوع جامعه در کتابِ «انبوه تنها»

علیخواه سپس با ارجاع به کتاب «انبوه تنها» نوشته دیوید رایزمن در مورد سه تیپ فرهنگی یا سه نوع جامعه صحبت کرد.او توضیح داد: رایزمن جامعه نخست را سنت –راهبر معرفی کرده و ویژگی اصلی این جامعه را «موجود‌خواری» می‌داند به معنی آنچه در دسترس و حاضر است. در این جامعه پاسخ پرسش‌ها آماده و موجود است. یعنی اگر در مورد معنای زندگی چالش و پرسشی به دست می‌آید یک عضو جامعه از نسل پیشین «موجود خواری» می‌کند. شما دغدغه پاسخ به سوال را ندارید. جوامع سنتی و جوامعی که عموما در آن‌ها ادیان حضور پر رنگی دارند را در این دسته قرار می‌دهد.

این استاد دانشگاه گیلان ادامه می‌دهد: رایزمن جامعه نوع دوم را «خود راهبر» می‌نامد. جامعه‌ای که افراد در آن از درون به خودشان دستور می‌دهند. منظور استقلال شخصی و اعتماد به نفس آدم‌ها است. رایزمن این نوع شکل فرهنگی یا ساختار اجتماعی را مثبت می‌داند.

 و سومین جامعه مورد نظر رایزمن، «دگر راهبر» است که ویژگی اصلی آن تقلید است. در این جامعه شاهد آدم‌هایی هستیم که همواره نگاه به بیرون دارند .علاقمند هستند که دوست داشته شوند و دیگران آن‌ها را دوست بدارند و تلاش می‌کنند تا همواره رضایت دیگران را جذب کنند. رایزمن در این بخش به نقش رسانه اشاره می‌کند.منظور آنکه در واقع  رسانه‌ها می‌آیند و برای فرد خوراک آماده تامین می‌کنند و در نتیجه برای معنابخشی به زندگی به افراد کمک می کنند.

کالایی شدن معنا در زندگی

سلبریتی‌ها به جای کشیش‌ها

علیخواه با اشاره به بحث جامعه شناسان در مورد کاهش نقش دین در سامان دادن به جوامع  ادامه می‌دهد: جامعه شناسان اعتقاد دارند در جامعه مدرن الگو دادن به رفتار بر دوش دین نیست ولی سوالی اصلی‌تر آن است که با کاهش نقش دین، چه عواملی جای آن را می‌گیرد؟ عده‌ای مانند کریس روجک معتقدند این سلبریتی‌ها هستند که جای کشیش‌ها را گرفتند.

این استاد دانشگاه با اشاره به شگردهای افسون‌سازی، سحر و جادو در موسیقی پاپ می‌گوید: مایکل جکسون  وقتی می‌خواست وارد سن شود و برای صدهزار نفر برنامه اجرا کند با تکنیک‌های نورپردازی پیچیده‌ای می‌آمد گویی که از آسمان ظهور می‌کرد یا از اعماق زمین ظاهر می‌شد. یعنی کمپانی‌ها سعی می‌کردند افسون و سحر ایجاد کنند و به گونه‌ای به نظر آید که انگار این سوپراستارها منجی زمین هستند.

این جامعه‌شناس ادامه داد؛ شما حتی در صدا و سیمای ایران هم می‌بینید که وقتی می‌خواهند سلبریتی‌ها را به عنوان مهمان برنامه معرفی کنند و آن‌ها وارد صحنه شوند از دالان‌هایی رمز آلود و پر از مه و نورهای وهم آلود رد می‌کنند و برای همین افرادی مانند روجک می‌گویند که سلبریتی‌ها جای شخصیت‌های دینی نشسته‌اند.

افول روایت‌های جهان‌شمول در قرن بیستم

این عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در ادامه صحبت‌های خود با بیان اینکه قرن ۲۰ شاهد افول فرا روایت‌های جهان‌شمول بود می‌گوید: مکاتب قرن بیستم نظیر اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم با گذشت زمان به تدریج دچار افول شدند. با ورود به قرن بیست و یکم حتی نقش روشنفکران و اندیشه پردازان و فلاسفه نیز کمتر شد و در عوض سلبریتی‌ها و روانشناسان زرد جای آنان نشستند. جالب است که برخی از منتقدان روان‌شناسی زرد مراجعه بیمار و نشستن او در مقابل روانشناسان را بازتولید و تداوم اعتراف افراد نزد کشیش‌ها برای بخشش تعبیر کردند.

علیخواه ادامه می‌دهد: ما در قرن ۲۱ شاهد اتفاقات دیگری هستیم. تغییر و تحول فناوری به ویژه فناوری‌های ارتباطی نیز به میزان زیادی روی معنای زندگی تاثیر گذاشته است.

تفکیک جهان آفلاین از آنلاین سخت شده است

او با بیان اینکه زندگی ما در جهان امروز رسانه‌ای یا Mediated  شده است توضیح می‌دهد: ما به واسطه رسانه، نوع خاصی از زندگی را تجربه می‌کنیم. مفاهیمی مانند عشق، ایثار، اعتماد، خوشحالی،غم، هراس بدون تردید یک وجه «رسانه‌ای شده» هم دارند. به همین دلیل گاهی تفکیک جهان آفلاین از آنلاین سخت می‌شود و مرز آن‌ها باریک و محو می‌شود. زندگی امروزی در بسیاری از زمینه‌ها «رسانه‌ای شده» است و تفکیک آن از حیات رسانه‌ای دشوار شده است.

این استاد دانشگاه می‌گوید: بحث معنای زندگی در رسانه جدید در چند ماه اخیر جزو مشغله های من بود و پژوهش‌ام همچنان در جریان است و در این مدت به چند نتیجه در مورد موضوع معنای زندگی در شبکه اجتماعی و رسانه‌های جدید در جامعه ایرانی رسیده‌ام که با شما در میان می‌گذارم.

او در مورد یافته اول خود می‌گوید: کاربران ایرانی نه به دنبال معنای طولی بلکه به دنبال معنای عرضی و موقعیتی از زندگی هستند. برخلاف قرن بیستم که افراد در خصوص معنای زندگی به دنبال چشم اندازها یا دورنماهای کلان و فراگیر یا به عبارتی جهانشمول بودند و نوعی نگاه و ایمان کانونی وجود داشت در این روزها  از نگاههای بلندنگرانه خبری نیست. گویی برای مثال زندگی ۵۰ بخش یا موقعیت دارد و هر بخش توجیه خاص خودش را نیاز دارد. توجیهاتی که حتی ممکن است با هم در تناقض باشند.

تقلیل نیچه به چند جمله ناب

علیخواه سپس ادامه می‌دهد: دوم آنکه ما با اندیشه‌ها و نظام‌های فکری تکه تکه شده مواجهه هستیم. به عنوان مثال در فضای شبکه‌های اجتماعی ایرانی فردریش نیچه که یک نظام فکری منسجم دارد تکه تکه می‌شود. نیچه به چند جمله ناب تقلیل می‌یابد. البته اگر این جمله‌ها واقعا متعلق به نیچه باشند! درباره سایر متفکران نیز همین اتفاق می‌افتد.

جملات انگیزیشیِ نوکیسه‌های فرهنگی

 او سپس در قسمت سوم یافته‌های خود می‌گوید: بخش زیادی از بار معنابخشی به زندگی بر دوش جملات یک سطری یا دو سطری افتاده است. ما شاهد ظهور افرادی هستیم که در همه موضوعات می‌توانند چند جمله زیبا و انگیزشی بگویند. منظورم آن است که برای افراد معنای زندگی را همین جمله‌ها می‌سازند. جمله‌هایی که عموما از گوگل اخذ شده‌اند. من در جایی از این افراد به عنوان نوکیسه‌های فرهنگی نام بردم.

به دنبال معنای زندگی با سرچ در گوگل

 علیخواه با ارجاع به پیوی ایستاگرام شماری از کاربران ایرانی به یکی دیگر از یافته‌های خود اشاره کرده و می‌گوید: ما در این اینجا شاهد تولید انبوه و مصرف انبوه جمله‌های متصل به معنای زندگی هستیم. تک جمله هایی در قسمت بیو یا پروفایل کاربران که شبیه هم هستند و انگار یک کارخانه آن‌ها را تولید کرده است. مثلا جمله «خودت باش» یکی از آنهاست یا «قضاوت دیگران برایم مهم نیست». متأسفانه در زمانه‌ای هستیم که برای یافتن معنای زندگی و به عبارتی یافتن جملات عمیق برای بیوی اینستاگرام به گوگل مراجعه می‌کنند.

عمر کوتاه جملات زیبا در بیوی اینستاگرام

او ادامه می‌دهد: یافته دیگر آنکه شاهد لذت فوری در معنای زندگی هستم. جملات زیبا در بیو می‌آیند اما چون مکانیزم بازار بر آن‌ها حاکم است (یعنی تولید انبوه و مصرف انبوه) دل زدگی زودهنگام از جمله‌ها ایجاد می‌‌شود. کاربران بلافاصله به دنبال جمله دیگری می‌روند که بیانگر توجیه موقعیت جدید زندگی آنان باشد. در اینجا شما مفهوم کالا وارگی در تولید و مصرف معنای زندگی را می‌بینید.

علیخواه در بخش دیگری از یافته هایش به سراغ نقش «شاخ‌های اینستاگرام» و روان شناسان عامه پسند می‌رود. او می‌گوید: نقش روان‌شناسان عامه پسند و غیر علمی در ساختن معنای زندگی بسیار پررنگ شده است که معمولا هم برای حل یک مشکل اساسی و جدی، نسخه‌های عامه پسندانه فردی می‌پیچند که شاید کمکی هم به حل مساله نمی‌کند مانند «کفش‌هایت را بکن و روی ماسه‌های ساحل راه برو»، «طلوع آفتاب را تماشا کن» و مواردی مانند این.

وقتی قرار است شاخ‌های مجازی و روانشناسان زرد به زندگی معنا دهند

علیخواه با اشاره به جملات انگیزشی پرطرفدار در فضای مجازی ادامه داد: مدام از طرف شاخ‌های مجازی و روانشناسان زرد شاهد جملات انگیزشی غیرواقعی و فانتزی هستیم. مانند فردی که اخیرا در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفته است با جمله‌های ترند شده‌ای نظیر «چطوری جون دل، و ادای حال بدا رو در نیار». معنابخشی به زندگی به دست این افراد افتاده است.

این استاد دانشگاه سپس به تقسیم بندی استفاده کنندگان از جملات خاص و پرمغز در فضای مجازی می‌پردازد و می‌گوید: ما شاهد دو نوع افراد و یا استفاده کننده از این جمله ها هستیم. افرادی که در زندگی سخت و مشقت‌باری دارند معمولا دنبال جملاتی هستند که سختی و مشقت آنان را توجیه کند. و آن‌هایی که از زندگی لذت می‌برند دنبال جملاتی هستند که لذت را معنا بخش کند.

علیخواه در ادامه‌ی این مبحث توضیح داد: به همین دلیل شاهدیم که در سال‌های اخیر در ایران موضوع آشوویتس پررنگ می‌شود و به ناگاه لبخند نوجوانی در یک عکس که در صف اتاق گاز و اتاق مرگ ایستاده است مورد توجه کاربران قرار می‌گیرد. یا در سال‌های اخیر کتاب ویکتور فرانکل هم اهمیت پیدا می‌کند و جملاتش نقل محافل می‌شود تا سختی‌ها توجیه پذیر شود. در مقابل هم کسانی جمله «در لحظه زندگی کن» را بکار می‌گیرند که بازگوکننده تفکر افرادی است که لذت می‌برند.

علیخواه ادامه می‌دهد: به عنوان یک یافته دیگر ما شاهدیم که به تدریج معنا و مصرف به هم گره می‌خورند و این مرهون حضور پررنگ «شاخ‌های اینستاگرام و ایفلوئنسرهایی» است که کار عمده آن‌ها تبلیغات و مارکتینگ است.  اینفلوئنسرها سعی می‌کنند مصرف کردن و «از حال بد به حال خوب رسیدن» درست پس از خرید یک کالا را به فالورهایشان منتقل کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان به یکی دیگر از یافته‌هایش اشاره کرد. اینکه شاهد معنای یکبار مصرف از زندگی هستیم. او می‌گوید: برخلاف قرن بیستم که افراد به نظام فکری پایبند بودند و مدت زمان زیادی با آنها همراهی می‌کردند اما اکنون معناها زود کهنه می‌شوند. برای همین درباره آن‌ها می‌توان معناهای یکبارمصرف را بکار برد.

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود به دو گانه ظاهر و باطن اشاره می‌کند که پست مدرن‌ها درباره آن حرف زده‌اند. او می‌گوید: این روزها ظاهر، مهم‌تر از باطن و محتوا شده است. شما گاهی حتی این رفتار را در مورد ناشرینی که کتاب‌هایی درباره معنای زندگی چاپ می‌کنند هم می بینید یعنی محتوای کتاب در حاشیه است و فضای یا تبلیغ یا عکسی که کتاب در آن قرار گرفته است بسیار جذاب‌تر از خود کتاب است. منظور آنکه خود عکس‌ها بیانگر معنای خاصی از زندگی هستند و کتاب بماند!

زمانی برای پایان معنابخشی زندگی از طرف نخبه‌ها

این جامعه‌شناس در پایان صحبت‌هایش درباره آخرین نکته‌اش می‌گوید: در شرایط فعلی نقش اندیشمندان و روشنفکران بسیار کم شده است و در خصوص معنای زندگی می‌توان گفت که بازی از یکطرف دست روانشناسی عامه‌پسند، شبه علمی و زرد و از طرف دیگر در دست اینفلوئنسر است. برخی با مشاهده این وضع معتقدند که جوامع فعلی در شرایط پسانخبه گرا قرار دارند. یعنی زمان اینکه نخبه‌ها بتوانند به معنای زندگی جهت بدهند تمام شده است. اکنون با سوشیال مدیا هر فرد معمولی هم می‌تواند به معنای زندگی دیگران جهت بدهد و نمونه‌اش را در شاخ‌های اینستاگرام و اینفلوئنسرها می‌بینید.

گزارش مریم صابری/مرور

هشدار «بیل گیتس» در مورد مرگ ده‌ها میلیون نفر درصورت حمله "بیو تروریسم»

«بیل گیتس» موسس شرکت مایکروسافت چهار سال قبل اول اسفند 1395) در سخنانی در نشست امنیتی مونیخ با اشاره به پیشرفت های حیرت انگیز مهندسی ژنتیک و احتمال دست یابی تروریست ها به این دانش فنی، هشدار داد که یک حمله 'بیوتروریسم' می تواند سبب مرگ میلیون ها نفر در جهان طی کمتر یک سال شود.

گیتس یکی از ثروتمندترین مردان جهان در جریان سخنرانی‌اش در مونیخ گفت که مهندسی ژنتیک می‌تواند به‌ عنوان یک سلاح تروریستی مورداستفاده قرار گیرد.

گیتس که برای اولین بار در این نشست امنیتی جهانی سخنرانی می کرد گفت: ما ارتباط بین امنیت سلامتی و امنیت بین‌الملل را نادیده می‌گیریم و این ‌یک خطری جدی برای ما بشمار می‌آید.

مؤسس شرکت مایکروسافت افزود: بیماری همه‌گیر بعدی می‌تواند به دنبال استفاده از مهندسی ژنتیک برای ایجاد یک نمونه مصنوعی از ویروس آبله و یا یک نمونه کشنده از ویروس آنفلوانزا،  سرچشمه بگیرد.

وی اضافه کرد: این‌ها ( نمونه‌های کشنده از ویروس‌های واگیردار) چه به دلیل یک تغییر ناگهانی در طبیعت و یا توسط یک تروریست ایجاد شوند، به گفته متخصصان امراض مسری، به دلیل رشد سریعشان در محیط قادر هستند که در عرض کمتر از یک سال سبب مرگ بیش از 30 میلیون نفر شوند. این متخصصان بر این باور هستند که دلایل محتملی وجود دارد که جهان می‌تواند ظرف 10 تا 15 سال آینده، شاهد شیوع چنین بیمارهای کشنده‌ای باشد. 

گیتس افزود: این میزان از فاجعه ممکن است دور از ذهن بیاید اما این مساله یک ‌بار در زمانی نه‌چندان دور اتفاق افتاده است . در سال 1918 میلادی، یک نمونه خاص و مرگبار ویروس آنفلوانزا سبب مرگ بین 50 تا 100 میلیون نفر در جهان شد.

وی گفت: پیشرفت در بیوتکنولوژی، ساخت واکسن‌ها و داروهای جدید می‌توانند به جلوگیری از شیوع و نیز تحت کنترل درآوردن چنین بیمارهای کشنده ای کمک کنند.

گیتس اضافه کرد: بیشترین نیازهای ما برای مقابله با شیوع طبیعی این‌گونه بیماری ها، در واقع همان چیزهایی است که برای مقابله با حملات بیوتکنولوژی بین‌المللی لازم است.

وی گفت: کسب آمادگی برای مقابله با شیوع جهانی این بیمارهای همه گیر و بیوتروریسم، به‌اندازه بازدارندگی هسته‌ای و جلوگیری از فجایع ناشی از تغییرات آب و هوایی مهم است و نوآوری ها، همکاری ها و برنامه‌ریزی دقیق می‌توانند به شکل مؤثری تهدیدات ناشی ازاین‌گونه تهدیدات را کاهش دهند.

گیتس که بنیاد خیریه‌اش بودجه تحقیقات درخصوص تشخیص سریع شیوع بیماری‌های فراگیر و افزایش سرعت تولید واکسن را فراهم می‌کند در گفت‌وگو با روزنامه دیلی تلگراف که روز شنبه منتشر شد نیز هشدار داد که تلفات احتمالی ناشی از شیوع یک بیماری همه گیر می‌تواند بیشتر از تلفات حاصل از تغییر آب‌وهوا یا جنگ هسته‌ای باشد.
 
وی بیان داشت: «بیماری‌های همه‌گیر طبیعی ممکن است در مقیاس وسیعی صورت گیرد اما شیوع تعمدی این گونه بیماریها یا بیوتروریسم، از همه آنها گسترده‌تر خواهد بود.» 

گیتس افزود: «شما ممکن است فکر کنید می‌توانید آثار مخرب سلاح هسته‌ای را پس از کشته شدن 100 میلیون نفر متوقف کنید. اما بیماری آبله متوقف نخواهد شد، اگر این بیماری شیوع پیدا کند، تلفات آن بیشتر از تلفات سلاح هسته‌ای خواهد بود.»

وی گفت: مهندسی ژنتیک هم اکنون به شکل حیرت‌انگیزی در حال پیشرفت است. پیش‌ از این، بلندپروازی‌ها درباره جنگ‌افزارهای بیولوژیکی به چند کشور محدود می‌شد اما اکنون در اختیار گروه‌های کوچک با منابع و مهارت‌های محدود نیز قرار گرفته است. 

کنفرانس امنیتی مونیخ روز جمعه گذشته با شرکت 10 رئیس‌جمهوری، معاون رئیس‌جمهوری آمریکا، 8 نخست‌وزیر، وزیران امور خارجه 30 کشور، وزیران دفاع حدود 20 کشور و مقامات بین‌المللی شامل دبیر کل سازمان ملل متحد، دبیر کل ناتو، دبیران کل سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان شانگهای، رئیسان پارلمان و شورای اروپا، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مدیران کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، اینترپل، سازمان بین‌المللی مهاجرت و کمیسیونر عالی پناهندگان و کمیسیونرهای اتحادیه اروپا در هتل «بایریشه هوف» مونیخ آغاز شد و تا یکشنبه (فردا) ادامه خواهد داشت.
در این اجلاس موضوعات مهم بین‌المللی ازجمله آینده ناتو، نظم جهانی، امنیت انسانی، تروریسم و افراط‌گرایی، مسائل منطقه‌ای شامل آسیای جنوب شرقی و شبه‌جزیره کره، جهان عرب، سوریه و اوکراین بررسی می‌شود.





اگرچه تعدادی بیماری وجود دارد که می‌توانند به عنوان سلاح مورد استفاده قرار گیرند اما بیشترین نگرانی درباره بیماری‌هایی مانند سیاه زخم، آبله، بوتولیسم و طاعون است

عصر ایران- «بیل گیتس» موسس شرکت مایکروسافت چهار سال قبل (اول اسفند 1395) در سخنانی در نشست امنیتی مونیخ با اشاره به پیشرفت های حیرت انگیز مهندسی ژنتیک و احتمال دست یابی تروریست ها به این دانش فنی، هشدار داد که یک حمله 'بیوتروریسم' می تواند سبب مرگ دهها میلیون ها نفر در جهان طی کمتر یک سال شود.

گیتس ثروتمندترین مرد جهان در جریان سخنرانی‌اش در مونیخ گفت که مهندسی ژنتیک می‌تواند به‌ عنوان یک سلاح تروریستی مورداستفاده قرار گیرد.

گیتس که برای اولین بار در این نشست امنیتی جهانی سخنرانی می کرد، گفت: ما ارتباط بین امنیت سلامتی و امنیت بین‌الملل را نادیده می‌گیریم و این ‌یک خطری جدی برای ما بشمار می‌آید.

مؤسس شرکت مایکروسافت افزود: بیماری همه‌گیر بعدی می‌تواند به دنبال استفاده از مهندسی ژنتیک برای ایجاد یک نمونه مصنوعی از ویروس آبله و یا یک نمونه کشنده از ویروس آنفلوانزا،  سرچشمه بگیرد.

وی اضافه کرد: این‌ها ( نمونه‌های کشنده از ویروس‌های واگیردار) چه به دلیل یک تغییر ناگهانی در طبیعت و یا توسط یک تروریسم ایجاد شوند، به دلیل رشد سریعشان در محیط قادر هستند که در عرض کمتر از یک سال سبب مرگ بیش از 30 میلیون نفر شوند. این متخصصان بر این باور هستند که دلایل محتملی وجود دارد که جهان می‌تواند ظرف 10 تا 15 سال آینده، شاهد شیوع چنین بیمارهای کشنده‌ای باشد.
پیش بینی که البته تنها سه سال بعد در زمستان 1398 به اسم کرونا به وقوع پیوسته و همچنان ادامه دارد.

گیتس آن روز گفت: این میزان از فاجعه ممکن است دور از ذهن بیاید اما این مساله یک ‌بار در زمانی نه‌چندان دور اتفاق افتاده است . در سال 1918 میلادی، یک نمونه خاص و مرگبار ویروس آنفلوانزا سبب مرگ بین 50 تا 100 میلیون نفر در جهان شد.

او همان موقع با نگاه به "تروریسم داعش" که بر پهنایی از خاورمیانه اعلام خلافت کرده بود به روسای جمهور کشورهای غربی توصیه کرد که: بیشترین نیازهای ما برای مقابله با شیوع این‌گونه بیماری ها، در واقع همان چیزهایی است که برای مقابله با حملات بیوتکنولوژی بین‌المللی لازم است. 

از نظر گیتس کسب آمادگی برای مقابله با شیوع جهانی این بیمارهای همه گیر، چه به صورت طبیعی و چه بیوتروریسم، به‌اندازه بازدارندگی هسته‌ای و جلوگیری از فجایع ناشی از تغییرات آب و هوایی مهم است: «بیماری‌های همه‌گیر طبیعی ممکن است در مقیاس وسیعی صورت گیرد اما شیوع تعمدی این گونه بیماریها یا بیوتروریسم، از همه آنها گسترده‌تر خواهد بود.» 
 او سخنان خود را در کنفرانس مونیخ چنین پایان داد: «شما ممکن است فکر کنید می‌توانید آثار مخرب سلاح هسته‌ای را پس از کشته شدن 100 میلیون نفر متوقف کنید. اما بیماری آبله متوقف نخواهد شد، اگر این بیماری شیوع پیدا کند، تلفات آن بیشتر از تلفات سلاح هسته‌ای خواهد بود.»

گیتس با این ایده که نوآوری ها، همکاری ها و برنامه‌ریزی دقیق می‌توانند به شکل مؤثری تهدیدات ناشی ازاین‌گونه تهدیدات را کاهش دهند، از سالها قبل در بنیاد خیریه‌اش بودجه تحقیقاتی صرف پروژه های تشخیص سریع شیوع بیماری‌های فراگیر و افزایش سرعت تولید واکسن می‌کند.  

بیوتروریسم

 گرمایش جهانی پدیده‌ای است که منجر به افزایش میانگین دمای زمین و سطح اقیانوس‌ها شده‌است و دانشمندان تاکنون مطالعات بسیاری را در این باره انجام داده‌اند اما درباره بیوتروریسم چه می‌دانیم؟ آیا راهی برای مقابله با این حمله وجود دارد؟ در ادامه به طور مختصر به توضیح این موضوع پرداخته‌ شده است*.

بیوتروریسم چیست؟

بیوتروریسم(Bioterrorism) استفاده یا تهدید به استفاده از باکتری‌ها، ویروس‌ها یا سموم به عنوان سلاح است.

احتمال حمله بیوتروریسم چقدر است؟

در ۲۰ سال گذشته چندین حمله کوچک موفق و ناموفق در ایالات متحده و مکان‌های دیگر رخ داده است. اگرچه پیش‌بینی این موضوع سخت است و بسیاری از کارشناسان بیوتروریسم را عملی می‌دانند که احتمال وقوع آن کم است اما در صورت وقوع عواقب بد و جبران ناپذیری خواهد داشت. عواقب چنین حمله‌ای می‌تواند ویرانگر باشد بنابراین آمادگی برای مواجهه با چنین حمله‌ای امری ضروری است.

از چه بیماری‌هایی می‌توان به عنوان سلاح‌های بیولوژیکی استفاده کرد؟

اگرچه تعدادی بیماری وجود دارد که می‌توانند به عنوان سلاح مورد استفاده قرار گیرند اما بیشترین نگرانی درباره بیماری‌هایی مانند سیاه زخم، آبله، بوتولیسم و طاعون است.

آیا می‌توان از سیاه زخم مصون ماند؟

یک واکسن برای سیاه زخم وجود دارد اما برای همگان در دسترس نیست و بیشتر در دسترس افراد نظامی و افرادی که بر روی این بیماری تحقیق می‌کنند و با آن در تماس هستند، قرار دارد. تنها یک دوز از این واکسن تزریق نمی‌شود بلکه شش دوز از واکسن در طول ۱۸ ماه و تزریق تقویت کننده نیز به صورت سالیانه صورت می‌گیرد. برخی افراد که نگران حمله/ ابتلا به سیاه زخم هستند از پزشکان خود می‌خواهند به آنها واکسن سیاه زخم تزریق کنند اگرچه این ترس قابل درک است اما پزشکان این واکسن را ندارند و نمی‌توانند آن را تهیه کنند. در صورت بروز حمله ممکن است از واکسن برای کنترل بیماری استفاده شود اما در حالت عادی تزریق آن تجویز نمی‌شود. سیاه زخم از فردی به فرد دیگر منتقل نمی‌شود.

پزشکان در برخی موارد برای افراد مبتلا به چنین بیماری آنتی بیوتیک تجویز می‌کنند، آیا این کار توصیه می‌شود؟

خیر ، به چند دلیل تجویز آنتی بیوتیک ایده بدی است. استفاده بی‌رویه از آنتی بیوتیک‌ها به ویژه برای زنان باردار و کودکان می‌تواند مضر باشد. سیاه زخم در مراحل اولیه علائمی مشابه آنفلوانزا دارد. استفاده از آنتی بیوتیک بدون تجویز پزشک توسط افرادی که ترس ابتلا به سیاه زخم دارند، ممکن است بیش از آنکه به مشکل آنها کمک کند به بدن آنها آسیب برساند. علاوه بر این استفاده نامناسب از آنتی بیوتیک‌ها ممکن است منجر به مقاومت آنتی بیوتیک نسبت به سایر باکتری‌ها شود. در صورت ابتلا به سیاه زخم، این آنتی بیوتیک‌ها فقط تا زمان انجام آزمایشها و مشخص شدن بهترین دارو برای مقابله با این بیماری مورد استفاده قرار می‌گیرند.

آیا می‌توان در برابر آبله مصون ماند؟

آخرین مورد طبیعی ابتلا به آبله در جهان در سال ۱۹۷۷ اتفاق افتاد. ایالات متحده واکسیناسیون معمول آبله را در سال ۱۹۷۲ متوقف کرد و در نتیجه شرکت‌های دارویی تولید واکسن را متوقف کردند. تقریباً هفت میلیون دوز واکسن در ایالات متحده باقی مانده است. در برخی موارد شک و شبهه‌ای وجود دارد که چند کشور یا گروه‌های سرکش، ویروس را از اتحاد جماهیر شوروی سابق به سرقت برده‌اند. از آنجا که ما نمی‌دانیم تروریست‌ها ویروس را به سرقت برده‌اند یا اینکه این افراد چه کسی را هدف قرار داده‌اند، نمی‌توانیم تعیین کنیم که چه کسی باید این مقدار محدود واکسن را دریافت کند. در صورت شیوع آبله، از واکسن ذخیره شده برای کنترل شیوع بیماری استفاده خواهد شد.

امکان دارد افرادی که در کودکی واکسن آبله را زده‌اند مجددا به آن مبتلا شوند؟

مشخص نیست که آیا افرادی که در کودکی واکسینه شده‌اند هنوز مصون هستند یا خیر اما احتمال اینکه بیشتر افرادی که واکسینه شده‌اند مستعد ابتلا به آبله هستند، وجود دارد.

آیا می‌توان برای محافظت از خود در برابر حمله بیوتروریسم کاری کرد؟

اگرچه افراد به تنهایی نمی‌توانند کار خاصی در این مواقع انجام دهند اما مقامات کشورها می‌توانند کارهای مهمی انجام دهند. بهترین محافظت در برابر حمله بیوتروریسم یک سیستم بهداشت عمومی قوی و آماده و ارائه دهندگان خدمات بهداشتی است که می‌توانند بیماری ناشی از یک عامل بیوتروریسم را تشخیص دهند و این کار نیز با برنامه‌ریزی بین بهداشت عمومی، مدیریت اورژانس و اجرای قانون عملی می‌شود. اداره بهداشت عمومی و آژانس‌های بهداشت عمومی محلی چندین سال است که برای آماده سازی حمله بیوتروریسم تلاش می‌کنند. بخش مدیریت اضطراری یک شریک فعال در این برنامه‌ریزی بوده است. برخی از آموزش‌های ارائه دهندگان خدمات بهداشتی انجام شده و در حال برنامه‌ریزی برای ارائه اطلاعات بیشتر نیز هستند. این آموزش نه تنها شامل ارائه اطلاعاتی درباره آبله و سیاه زخم بلکه سایر عوامل بیوتروریسم نیز می‌باشد. 

* ایسنا

سخنرانی آقای وحید جلیلی با عنوان «نظام انقلابی و خطر تاکتیکراسی»


مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی





تازه‌ترین سخنرانی وحید جلیلی با عنوان «نظام انقلابی و خطر تاکتیکراسی»

می‌گویند ما که از آمریکا دموکرات‌تر نیستیم؛ مردم هر چه کمتر مشارکت کنند بهتر! / اسلامیت منهای جمهوریت، اصلا اسلامیت نیست؛ اشرافیت است/ تضعیف مشارکت حداکثری به تضعیف ولایت و قدرت گرفتن اشرافیت منجر خواهد شد

 

شما سراغ دارید اصولگرایی را که از به حضیض افتادن مشارکت در انتخابات اخیر، عذاب وجدان گرفته باشد؟ یک نمونه سراغ دارید؟ ده‌ها نمونه خلافش با ذوق‌زدگی‌ها و خوشحالی‌های زایدالوصف سراغ ندارید؟

گروه سیاسی - رجانیوز: یازدهم دیماه گذشته جلسه مجمع عمومی جبهه عدالتخواه مشهد در مسجد حجه‌المهدی محله راه آهن  برای مشورت پیرامون انتخابات شوراهای شهر؛ برگزار شد. وحید جلیلی مهمان این نشست بود که درباره ظرفیت‌های مردم‌سالاری دینی و چالش‌های آن  سخنرانی کرد. ویراسته سخنان او در این سخنرانی را می‌خوانید:

 
استقلال؛ در اصلی‌ترین شعارِ جمهوری اسلامی، مقدم بر آزادی و جمهوریت و اسلامیت است. استقلال در سیاست، همان هویت در فرهنگ است. و هویت با استقلال معرفتی آغاز می‌شود؛ همان که مهم‌ترین ممیزه و امتیازِ امام خمینی و انقلاب اسلامی است. این مهم است که ما مراقب تئوری‌های انقلاب، مبانی انقلاب، تعاریفی که با انقلاب اسلامی شکل گرفته و وارد جامعه ایران شده باشیم و اینها را؛ هم حفظ و هم تازه‌گردانی کنیم.

 

حواسمان باشد انقلاب اسلامی پیش از آن که یک انقلاب اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی باشد، یک انقلاب معرفتی است. مبانی و آرمان‌های دقیق و محکم دارد. برکات انقلاب، نتیجه سازوکارهایی است که در آن مبانیِ معرفتی ریشه داشته است.

 

استقلال؛ مقدم بر دیگر مفاهیم است نه صرفا به اقتضای وزن و ریتم آن شعار؛ بلکه چون انقلاب اسلامی؛ تعریفِ مستقل خود از آزادی؛ جمهوریت و اسلامیت را دارد و همین است که او را از دیگر انقلاب‌ها و نظام‌های دنیا ممتاز کرده است. بیانیه گام دوم تلاش می‌کند بحث‌های پیشرانِ جامعه ایران در چند دهه آینده را از سطوح تاکتیکی و اجرایی به تراز راهبردی و تئوریک ارتقاء بدهد و مبانی معرفتی و آرمانی انقلاب را یادآوری کند، چرا که انقلاب با دورشدن از تئوریِ رهبران معرفتی‌اش؛رو به انحطاط خواهد رفت.

 

*****

آیت الله خامنه‌ای در بیانیه گام دوم می‌گوید

یک برکت بزرگ انقلاب اسلامی این است که مشارکت مردمی را در انتخابات به اوج رسانید

 

در بند چهارم می‌گوید:

انقلاب اسلامی را… از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت‌‌گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ این‌گونه، روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحت‌های زندگی جاری شد.”

 

چرا بعضا داریم از این برکات فاصله می‌گیریم؟ و بدتر از آن این که چرا دور شدن از این مبانی؛ حساسیتی در ما ایجاد نمی‌کند و بدتر این که گویی قبلا اشتباه می‌کرده‌ایم و ” این، درسته” .

 

یک دلیلش این است که  نگاه معرفتی و آرمانی را کنار گذاشته‌ایم و نگاه تاکتیکی را جایگزین کرده‌ایم. متاسفانه بحث‌های معرفتی و تئوریک ‌ما در حوزه مسایل جمهوریت و مشارکت و رقابت و …  رقیق و ضعیف شده و جای کار معرفتی،  و همبستگی تئوریک را بحث های اجرایی وتشکیل ائتلاف های پوشالیِ تاکتیکی ، گرفته است. ائتلافِ تاکتیکی را جایگزین وحدت کلمه کرده‌اند در حالی که از هم گسیختگی و لاغریِ تئوریک را با ترفندهای تاکتیکی و به قول خودشان سیاست ورزی، نمی‌شود رفو کرد.

 

******

آقا در گام دوم می‌فرمایند:

و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند.”

اگر نظریه مردم‌سالاری دینی و ولایت فقیه؛ حاصل عمر امام است؛ حاصل عمر آیت الله خامنه ای را اگر بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم همین” نظریه نظام انقلابی” است که اساسش را ایشان در یک جمله تبیین کرده است: “میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند”.

 

*****

 انتخابات؛ عرصه چیست؟ عرصه مهم سازمان‌دهی نظم اجتماعی و سیاسی.  آقا این را به عنوان یک تلنگُر تئوریک دارند با ما مطرح می‌کنند. می‌فرمایند که نباید هیچ وقت بین “سازمان دهی اجتماعی و سیاسی” و  “جوشش انقلابی” فاصله بیفتد.

 

حرف آقا در گام دوم درباره انقلاب این است که :

“ بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان به شدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمان‌خواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است” .

 

بعضی‌ها می‌گویند چرا ما باید با رقبا و دشمنان مرزبندی داشته باشیم و متفاوت باشیم؟ ما که از امریکا دموکرات‌تر نیستیم، از اروپا که دموکرات‌تر نیستیم؛ نصف مردم‌شان در انتخابات شرکت نمی‌کنند، چه اشکالی دارد همان مدل را بازسازی کنیم؟ اصلا همین مدل آمریکایی به مذاق‌شان خوش می‌آید، می‌گویند هر چه مردم کمتر شرکت کنند بهتر.

 

رهبری می‌گویند: با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که: “چرا بماند و چگونه بماند”، اینها بحث‌هایی است که در  انتخابات، کاربردی می‌شود.

آقا می‌گوید: “بی‌شک فاصله میان بایدها و واقعیت‌ها همواره وجدان‌های آرمان‌خواه را عذاب داده و می‌دهد.”

 

اما داریم می‌بینم در این انتخابات‌های اخیر؛ دیگر عذاب وجدانی هم وجود ندارد! یعنی انگار اصلا باید همین  جوری باشد! نه تنها عذاب‌آور نیست برایشان، بلکه شوق انگیز هم هست! شما سراغ دارید اصولگرایی را که از به حضیض افتادن مشارکت در انتخابات اخیر، عذاب وجدان گرفته باشد؟ یک نمونه سراغ دارید؟ دهها نمونه خلافش با ذوق‌زدگی‌ها و خوشحالی‌های زایدالوصف سراغ ندارید؟

 

*****

  این را من ده سال پیش هم گفتم و متاسفانه هنوز هم باید تکرار کنم که شوقی و همتی  برای تبیین ابعاد جمهوریتی نظام در جریان انقلابی دیده نمی‌شود.

در حالی که باید باور داشته باشیم این همه حمایت و اصرار امام و آقا بر جمهوریت و مردم‌سالاری؛ نمی‌تواند در مبانی معرفتی دینی ریشه نداشته باشد.

نپرداختن به ابعاد جمهوریتی نظام، یک خطای راهبردی است که البته در ضعف تئوریک نیروهای انقلابی ریشه دارد.

 

******

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ.

می‌شود مردم‌سالاری را این جوری هم دید که اگر “دفع الله الناس بعضهم ببعضنباشد؛ اگر گروه‌های قدرت با همدیگر کنترل نشوند، دین نابود می‌شود.

 راجع به رقابت سیاسی، بالاخره اسلام حرفی دارد یا ندارد؟ مبنایی دارد یا ندارد؟

دوستان نخبه؛ هم حوزوی هم دانشگاهی، باید فکر تولید کنند و ادبیات بسازند.

 خیلی هم ما حرف داریم. تک ‌تک فرازهایی که در بیانات امام و آقا به آن استناد شده می‌تواند کلی تفصیل پیدا کند و بازخوانی تئوریک بشود.

مبانی معرفتی ما از لولا حضور الحاضر

 تا وشاورهم فی الامر

 تا امرهم شوری بینهم،

تا لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض،

 تا رضا العامه و سخط الخاصه؛

تا لیقوم الناس بالقسط،

و….  برای هر کدام از اینها می‌شود کتاب‌ها نوشت.

 

شما اسم خودتان را گذاشته‌اید عدالت‌خواه! قرآن می‌فرماید: “لیقوم الناس بالقسط” ، امروز روزی است که باید روی این کلمه وسطی زوم کنیم: ایستادگی فراگیر عمومی و مردمی!  برای اقامه عدالت؛ جمهور مردم باید در صحنه باشند. صرفا با حرکت نخبگانی و گروهکی نمی‌شود، این را قرآن دارد به ما می‌گوید و ما فکر کردیم با دو تا وبلاگ و دو تا صفحه توی اینستاگرام یا چهار تا تشکل نصفه نیمه سیاسی  بله ما عدالت‌خواه شدیم!

 

 لیقوم الناس بالقسط، خدا می‌گوید مردم را بیاورید پای کار، مردم یعنی جمهور مردم نه یک تعداد خاصی. این آرمان ما و مبنای معرفتی ماست.

 

*****

امروز به نظر می‌رسد همان اتفاقی که در دهه هفتاد و هشتاد در حوزه اقتصاد به نام تکنوکراسی، (عمدتا توسط کارگزاران و اصلاح‌طلب‌ها) شکل گرفت و ما دیر به فکر نقدش افتادیم؛ دارد تکرار می‌شود و این بار تکنوکراسی، در حوزه سیاست به شکل بسیار خطرناک و مخربی توسط مدعیان اصولگرایی؛ بازسازی می‌شود.

من اسم این پدیده خسارت بار را می‌گذارم: ” تاکتیکراسی” !   

تاکتیکراسی یعنی چه؟

تاکتیکراسی یعنی دور کردنِ مسائل و راه حل‌ها از حوزه معرفتی و آرمانی و فروکاستنشان به سطوح تاکتیکی و اجرایی.

 

اگر، در دهه 70 و 80؛ سازمان‌دهی اقتصادی ما؛ از مبانی و شاخص‌هایِ معرفتی و آرمانی انقلاب اسلامی فاصله گرفت و متکی شد به بحث‌های صرفا تکنیکی و اجرایی و پراگماتیستی؛ امروز هم، در  این دو دهه‌؛ یعنی  دهه 90 و دهه آینده که در پیش داریم؛  اصولگراها  دارند تلاش می‌کنند که در سازمان‌دهی اجتماعی و سیاسی؛  با غلبه دادن تاکتیک بر تئوری؛ یک تاکتیکراسی سیاسی را حاکم کنند؛ که از جهات مختلفی مشابه همان تکنوکراسی اقتصادی است.

 

امروز در  اصول‌گرایی؛ تاکتیسین‌ها جای تئوریسین‌ها را گرفته‌اند و ما به اندازه کافی به این خطر توجه نمی‌کنیم. یک تعداد ژورنالیست‌ها و توئیتیست‌های مرتبط با امنیتی‌ها و اطلاعاتی‌ها که بلدند دیگران را جوگیر و فضا را ملتهب کنند؛ می‌شوند محور اجرای مطامع باندهای قدرت. و خطرِ بزرگتر، این است که حتی تئوریسین‌های ما را وادار می‌کنند که با تنازل از مبانی معرفتی، تاکتیسین بشوند.

 

که نمونه‌اش بیانیه آقایان در انتخابات مجلس یازدهم در تهران بود که دیدید امثال آقای سیدمهدی میرباقری و آقای پناهیان و … هم که یک عمق تئوریکی داشتند؛ اینها هم در برابر فضای سیاست‌زده، منفعل شدند و از مقام آرمان و مبانی؛ تنازل کردند و در قامت تاکتیسین وارد شدند و حاضر شدند بر دقت‌های نظری خط قرمز بکشند و طبق قاعده “النصر بالرعب”؛ مردم را دعوت کنند که بله برای اینکه رای بیاوریم، برای اینکه عملیات اجرایی انتخابات  این جوری درست‌تر سامان پیدا ‌کند؛ به جای اینکه نگاه آرمان‌گرایانه داشته باشید، با یک نگاه محافظه‌کارانه و تاکتیکی رای بدهید.

 

 که البته معلوم شد همان ترسی هم که اصولگراها تلاش کردند با استفاده ابزاری از این آقایان، به جان مردم بیاندازند یک ترس توهمی و دروغین بود.

 

********

کاری که تکنوکراسی در حوزه اقتصاد کرد را تاکتیکراسی؛ در حوزه سیاست پیاده می‌کند؛ یعنی آرمان‌زدایی و معرفت‌زدایی از امر سیاسی. این پروژه خطرناکیست که اصولگرایان در مسیر سکولاریزاسیون نظام کلید زده‌اند و نیروهای حزب اللهی باید حواسشان باشد که اولا خودشان هیزم بیار این مظلمه نشوند و ثانیا مقابله با این چالش خطرناک را وظیفه خودشان بدانند.

 

دقیقا اینها مدل همان تکنوکرات‌هایی هستند که اقتصاد را به آن پرتگاه بردند. فرهنگ اقتصادی ما را تکنوکرات‌ها منحرف کردند، این تاکتیکرات‌ها هم با ظواهر موجه؛ دارند فرهنگ سیاسی منبعث از انقلاب اسلامی را که صریحا رهبری دارد با چه الفاظ دقیقی، مبانی‌اش را در همین بیانیه گام دوم متذکر می‌شود، آلوده و استحاله می‌کنند.

 

 و متاسفانه حتی بعضی از فحول موجّه ما هم منفعل می‌شوند، در برابر این فضا از مبانی معرفتی دست می‌کشند، خودشان را در مقام یک تاکتیسین پایین می‌آورند و با این فساد در فرهنگ سیاسی، همدلی و همراهی نشان می‌دهند.

 

*****

امروز یک عده به جمع‌بندی رسیده‌اند که مبنای امام و مبنای رهبری در یکی از مهمترین مسایل نظام  یعنی مشارکت؛ که اصلا نظریه “نظام انقلابی” بر آن بنا شده؛ غلط است. برخی اصولگراها این را تصریح نمی‌کنند، تقیه می‌کنند، اما در عمل، در رفتار، در موضع‌گیری، بر این مبنا عمل می‌کنند چون جمع‌بندی شان این شده که رفتار بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در ماجرای انتخابات و مشارکتِ مردم غلط و باطل بوده و نباید گذاشت آن فرهنگ سیاسی که امام در نظرش بود؛ حاکم بشود و برای کمرنگ کردن مبانی امامین انقلاب در ماجرای انتخابات برنامه‌ریزی می‌کنند و طراحی دارند.

 

انتخابات در نگاه امام؛ عرصه‌ای است برای تشکل و رشد جمهور مردم، اما در رویکرد عمده اصولگراها؛ (مثل اصلاح‌طلب‌ها) دارد تبدیل می‌شود به عرصه‌ای برای تشکل و حاکمیت ِاشرافیت و خواص.

 

و این‌ها البته ادبیات‌های پشتیبان خاص خودشان را دارند. دائم بین جمهوریت و ولایت تضاد ایجاد می‌کنند و در دوره‌های مختلف، جوری جمهوریت را مطرح می‌کنند کانّه با ولایت فقیه در تضاد است و من باب اکل میته پذیرفته شده است. جالب است که در این زمینه اصولگرا و اصلاح‌طلب با یکدیگر متحد و هم نظر هستند. حالا یکی در موضع دفاع از جمهوریت این ادعا را مطرح می‌کند و دیگری در دفاع از اسلامیت ولی هر دو در این که امام از روی اضطرار یا اشتباه جمهوریت و اسلامیت را تلفیق کرده؛ علنا یا در خفا؛ هم رای هستند.

 

در حالی که “جمهوریت و ولایت ” موید هم و در برابر “سلطنت و اشرافیت” هستند.

 انقلاب اسلامی هم افزایی جمهوریت و ولایت برای برانداختن سلطنت و اشرافیت بود.

اگر علت محدثه انقلاب، هم‌افزایی جمهوریت و ولایت است؛ علت مبقیه هم همان است.

با تضعیف جمهوریت یا ولایت؛ آن دیگری تقویت نمی‌شود بلکه اشرافیت قدرت می‌گیرد و زمینه فشار بر ولایت و انزوای جمهوریت فراهم می‌شود.

 

و در بلند مدت، اگر اشرافیت با همین کنار زدن مبانی آرمانی و معرفتی و از جمله حاکمیت تاکتیکراسی؛ برگشت و جمهوریت را تشریفاتی کرد؛ سلطنت را هم -حالا در هر شکل مدرن یا قدیمی‌ای-  برخواهد گرداند و جایگزین ولایت خواهد کرد.  

 

******

آقا سال‌ها پیش نسبت به بازگشت اشرافیت هشدارهای اکید دادند:

تلاش می‌کنند تا با تکیه بر ارتباطات، انتسابها، زرنگیها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، یک طبقه ممتاز بی‌درد جدید را از درون جمهوری اسلامی به وجود آورند، اما به فضل پروردگار نخواهیم گذاشت طبقه بهره‌مندان از پولهای حرام در جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد، و مخلصین اسلام و انقلاب اجازه نخواهند داد که چنین انحراف بزرگی به وجود آید و یک طبقه مرفه بی‌درد جدید از درون نظام سر برآورد.” (دیدار فرماندهان و مسئولان نیروی انتظامی با فرمانده کل قوا – 25/04/1376)

 

” من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانه‌ی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟ نه، ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه‌ی شریفه‌ی «واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» (۱۷) بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش می‌آورد.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 23/05/1370)

 

بعد خیلی جالب است که آقا برای این که زمینه بازگشت اشرافیت به مدیریت کشور و در خلق و خوی مسئولان  کور شود پیشنهادش چیست؟ چه راهی را بهترین راه می داند؟

” بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمانیعنی مسؤولان کشور – ملاک قرار دهیم، مردم‌سالاری دینی است؛ همین چیزی که بارها گفته‌ایم و تکرار شده است. نباید اشتباه شود؛ این مردم‌سالاری به ریشه‌های دمکراسىِ غربی مطلقاً ارتباط ندارد. این یک چیز دیگر است. اوّلاً مردم‌سالاری- دینی دو چیز نیست؛ این‌طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردم‌سالاری هم متعلّق به دین است.”

 

و باز تاکید می‌کنند:

مردم‌سالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالأخره عدّه‌ای را به پای صندوق‌ها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌که این نیمه اوّل تحقّق پیدا کرد، نوبت نیمه دوم است؛ نوبت پاسخگویی است.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

پاسخ گویی به چه کسانی؟ به فلان حزب و بهمان ائتلاف؟

آقا تبیین می‌کنند:

دنبال این نباش که رضایت گروه‌های خاص – یعنی صاحبان ثروت و قدرت – را به دست آوری. من و شما مخاطب این خطابیم. الان شما اگر وزیرید، اگر نماینده‌اید، اگر از مسؤولان مربوط به نیروهای مسلّحید، اگر مربوط به رهبری هستید، اگر مربوط به قوّه قضایّیه هستید، هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید کاری که انجام می‌دهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

اشرافیت بعد از این که شکل گرفت مگر چه کار می‌کند؟

سعی می‌کند مردم را تا می‌تواند از حضور فعال در صحنه دور کند. کیفیت و کمیت حضور جمهور مردم را در صحنه تضعیف کند.

یک سرِ مردم‌سالاری عبارت است از این‌که تشکّل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت گیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می‌کنند، دولت را انتخاب می‌کنند، نمایندگان را انتخاب می‌کنند، مسؤولان اساسی را به‌واسطه یا بی‌واسطه انتخاب می‌کنند؛ …… مردم بایستی بخواهند، بشناسند، تصمیم بگیرند و انتخاب کنند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز شود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

مردم باید بشناسند و تصمیم بگیرند”! این را مقایسه کنید با سازوکارهای اصولگرایان در انتخابات‌های اخیر مجلس و شوراها که می‌گویند هر سازوکاری که بخواهد امکان مقایسه بین لیست پیشنهادی اصولگرایان با دیگر نیروهای انقلاب را فراهم کند وحدت‌شکن و اختلاف‌افکن است و توده‌های طرفدار انقلاب، حق ندارند بیرون از حلقه بسته لابی‌های سیاست‌بازان؛ شناختی از ظرفیت‌های انقلاب پیدا کنند.

 

حتی در170 شهر که فقط یک نماینده باید انتخاب بشود، اجازه مقایسه و بررسی نمی‌دهند و می‌گویند مردم حتی  اگر بخواهند در دایره آرمان‌های انقلاب و کسانی که توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شده‌اند؛ حرف‌های مختلف را بشنوند؛ نتیجه مطلوب ما از دست می‌رود و نفع ما در دعوت به رای کورکورانه و پرهیز از تحلیل و بررسی و شناخت توده‌ها از کاندیداهای تایید صلاحیت شده است.   

 

امام می‌گوید:

” انتخابات در انحصار هیچ کس نیست نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه‌ها است. انتخابات مال همۀ مردم است. ” (صحیفه امام خمینی – جلد 18 -صفحه 367)

الان رسما چند دوره است که استراتژی اصولگراها؛ عدول از این مبانی معرفتی انقلاب است.

 

اصولگراها دارند تلاش می‌کنند که انتخابات را به انحصار گروه‌ها و احزاب در بیاورند و حتی الامکان؛ احتمال حضور رویش‌های مستقل مردمی انقلاب اسلامی؛ بیرون از دایره طراحی مافیاهای قدرت را به صفر برسانند. این جمنا بازی‌ها غیر این است که دارد انتخابات را در انحصار گروه‌ها در می‌آورد؟

 

می‌بینید که نه فقط در تهران بلکه در 170 حوزه انتخابیه که برای مجلس فقط یک نماینده انتخاب می‌شود تلاش می‌کنند که با ائتلاف‌های نمایشی؛ از ورود آدم‌های تازه؛ به گردونه رقابت جلوگیری کنند تا انتخابات از حالت حیدری- نعمتی و استقلالی – پرسپولیسی خارج نشود.

 

مصلحت قبایل سیاسی در این است که انتخابات نه عرصه ورود رویش‌های حقیقی و آدم‌های مستقل؛ که میدان حاکمیتِ آدم‌های اعتباری –که حقیقتی جز ارتباط با احزاب و پشت پرده سیاست ندارند_ باشد.

 

امام می‌فرماید:  

از قراری که من شنیده‌ام در دانشگاه بعضی از اشخاص رفته‌اند و گفته‌اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا می‌گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند،این منافی با حق مجتهدین است،آنجا شکست خورده‌اند، حالا عکسش را دارند می‌گویند. این هم روی همین زمینه است، اینکه می‌گویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین می‌کند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسی باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین می‌کند، یعنی آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. اینطور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنی دارد که مثلا یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صدتا مجتهد در جاهای دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار!؟
….
دانشگاهی‌ها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسه‌ای و اینها نیست، همه‌شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوان‌ها را مایوس کنند.

….یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است، برای ایران. برای اینکه، آن یک عده از علما را کنار می‌گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می‌شوند، این تمام ملت را می‌خواهد کنار بگذارد. ” (صحیفه امام خمینی – جلد 18 -صفحه 367)

 

امام با این که انتخابات، و معرفی کاندیدا حتی به انحصار مجتهدین در بیاید شدیدا مخالف بود تا چه رسد به سیاست بازانیکه نه معرفت مجتهدان را دارند نه تقوایشان را.

 

امام می گوید:

انتخابات در انحصار هیچ کس نیست نه در انحصار روحانیون است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه‌ها است. انتخابات مال همۀ مردم است. هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همۀ افراد ملت یک جور هستند در انتخابات؛ یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی انجام می‌دهد با آن کسی که در رأس همه امور است در باب انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رأی دارد، آن هم یک رأی دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم باید یک جور عمل بشود. بنابراین توجه به این که انتخابات جوری باشد که مردم‌پسند باشد نه جوری باشد که فرض کن خان پسند باشد . (14 / 12 / 62)

 

حالا با این مبانی؛ بروید ببینید در شهرستان‌ها چه خبر است؟ ارزیابی کنید بعضی تاکتیک‌ها و سازوکارهای انتخاباتی آقایان را در انتخابات شوراها، در انتخابات مجلس و … . این جنس رفتارهایی که دارد در انتخابات‌های اخیر مطرح می‌شود که آقا مردم چه کاره هستند بخواهند فکر کنند، بخواهند رای از روی آگاهی و شناخت و مقایسه بدهند؟ هر چه رأی کورتر بهتر! قبل انتخابات باید تکلیف انتخابات تمام شده باشد! ما باید قبل از انتخابات؛ گزینه‌ها را منحصرا مشخص کنیم و مردم فقط بیعت کنند!

 

 الان کاری که دارد در عرصه انتخابات صورت می‌گیرد این است دیگر. می‌گویند انتخابات را باید تبدیلش کنیم به بیعت.

 

انتخابات باید مثل امتحان تشریحی باشد؛ اینها حتی به امتحان تستی چند گزینه‌ای هم قائل نیستند و می‌گویند باید به صورت رفراندومِ بله یا خیر برگزار شود! یا بدون این که از ما سوال کنی اینهایی که مثلا برای شوراها یا مجلس  معرفی کرده‌ایم، چه ارجحیتی بر دیگران دارند؛ به ما بله می‌گویی و با این قبیله سیاسی بیعت می‌کنی یا بی‌بصیرت هستی! یا بدون بصیرت و فکر و تحلیل و مقایسه رای می‌دهی یا بی‌بصیرت هستی!

 

شما یا لیستِ اصولگرایان را که در لابی‌های متهم به فساد سیاسی تهیه شده قبول داری و به آن بله می‌گویی؛ یا داری آب به آسیاب دشمن می‌ریزی و شق عصای مسلمین می‌کنی و به جهنم خواهی رفت! در همین مشهد؛ عین این جملات به زبان آورده شد! با همین ادبیات سعی کردند برای تثبیت الگوهای کمونیستی و کاپیتالیستی؛ مبنای دینی بتراشند! این قرائتِ آقایان از اسلام در این مقوله  است. قرائتی که صریحا با اسلام انقلاب و اسلام امام خمینی نه در تباین که در تضاد است و ما در صورت سکوت در برابر این فسادهای سیاسی که ریشه در خطاهای فکری و به ابتذال کشیدن دین دارد؛ مسئول خواهیم بود. این روش‌ها نه تنها جمهوری اسلامی را به سمت حکومت امام زمانی نخواهد برد بلکه زمینه روی کارآمدن امویان و عباسیان را فراهم خواهد کرد. تفکر اموی و عباسی مخالف تکلیف جمهور مردم  برای انتخابِ آگاهانه و مسؤولانه است؛ مشوّق تداول قدرت بین الاغنیاء با ترویج تفکر قبیله‌ای بین توده هاست. این نوع رویکردها؛ اصول‌گرایی نیست؛ این استحاله انقلاب به سود  اشرافیت و سلطنت است.

 

همان جور که تکنوکراسی از دل جریان چپ درآمد، امروز تاکتیکراسی دارد از دل جریان اصول‌گرا درمی‌آید که سازمان‌دهی اجتماعی سیاسی را بر مبنای انحصار طلبی کمونیسم و پول محوری کاپیتالیسم انجام می‌دهد، و با بعضی مبانی دینی نظام در این حوزه رسما وداع کرده است.

 

متاسفانه در  همان تاکتیک‌ هم ضعیف هستند و فقط یک تاکتیک می شناسند و آن هم ” النصر باالرعب” است.

 

وقتی که شما بتوانی فضا را بحرانی نشان بدهی؛ در شرایط بحرانی، حکومت نظامی حاکم می‌شود. در شرایط بحرانی، منع عبور و مرور اتفاق می‌افتد. منع تجمع بیش از چند نفر اتفاق می‌افتد.

 

در انتخابات باید پررونق‌ترین بازار سیاسی در مسیر آرمان‌های انقلاب شکل بگیرد، آدم‌های مختلف، نخبگان گوناگون بیایند در چارچوب قانون اساسی و جمهوری اسلامی، حرف بزنند، ملت گوش کنند، مقایسه کنند، و تصمیم بگیرند و پای هزینه و فایده تصمیمشان هم بایستند و رشد کنند. می‌گویند نه!

 

منع عبور و مرور! حکومت نظامی است!  بی‌خود کرده کسی بخواهد بیاید حکومت نظامی را بشکند. ما در بحران هستیم! بنابراین اگر مثلا در انتخابات شوراها یا مجلس؛ چهار تا بچه حزب‌اللهی بیرون از مناسبات حزب‌اللابی‌ها، کاندیدا بشوند با حداقل امکانات با یک دهم یا بعضا یک صدم امکاناتی که اشراف و اصحاب قدرت و ثروت در اختیارشان هست بخواهند در عرصه انتخابات ورود کنند حتی همین‌ها را برنمی‌تابند

 

امام می‌گوید:

همان طور که بارها گفته‌ام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیّم ندارند و هیچ فرد یا گروه و دسته‌ای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارند … . البته مشورت در کارها از دستورات اسلامی است و مردم با متعهدین و معتمدین خویش مشورت می‌نمایند و افراد و گروه‌ها و روحانیون در حدّ تذکرات قبلی در حوزۀ خود می‌توانند کاندیدا معرفی نمایند، ولی هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند. (11 / 1 / 67)

 

الان استراتژی آقایان این شده که هیچ کس اظهار وجود نکند تا ما انتخابات‌داری کنیم.

 

امام می‌فرماید: ” هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند “و یک عده از اصولگرایان هر کس دیگری که فراتر از مکانیسم‌های بعضا فاسد و مفسد  آنها بخواهد اظهار وجود کند را حواله به جهنم می‌کنند!

 

اسلام شناسی این‌ها را دراین فقره مقایسه کنید با اسلام شناسی امام. بالاخره ما یا باید بگوییم امام خمینی اشتباه کرد یا احتمالا شما دارید بر یک تاکتیک اشتباه و بی مبنا پافشاری می‌کنید و می‌خواهید برایش توجیه شبه دینی بتراشید.

 

با انواع و اقسام تهمت‌ها تلاش می‌کنند که هر کسی را که با انحصار (که اسمش را ائتلاف می گذارند) مخالفت کند؛ بیرون از دایره انقلاب نشان بدهند، در حالی که جریان “تاخیر الافاضل” خودش یک جریان برانداز است.

 

 جریانی که دارد تاخیر الافاضل را تئوریزه می‌کند به نص صریح بیان معصوم علیه السلام یک جریان برانداز است: “یستدل علی ادبار الدول باربع…”

 

امروز چپ و راست؛ اصولگرا و اصلاح‌طلب؛ هر دوتایشان به یک شکل دارند از تاکتیک النصر بالرعب” استفاده می‌کنند. مردم را بترسانیم و رای بیاوریم! آی ملت اگر شما به ما رای ندهید پیاده‌روها را دیوار می‌کشند، النصر بالرعب، این طرف  هم همین جور؛ که دیگر به یک وضعیت مسخره‌آمیزی می‌رسد که تا شش بعدازظهر جمعه دوم اسفند98 هنوز توی مشهد می‌گویند لیست اصلاح‌طلبان در راه است

 

******

می‌گویند شما به تاکتیک معتقد نیستید؟ همین طوری فقط می‌خواهید شعار بدهید، در توهمات غرق بشوید؟

 نه! اما مدل‌های تاکتیکی باید در خدمت راهبرد و تئوری و آرمان باشد، نه در مقابلش

تاکتیک درسازمان‌دهی سیاسی و در انتخابات باید ذیل تئوری و در خدمت حضور فعال‌تر و گسترده‌تر و کیفی‌ترِمردم باشد نه این که به تاکتیک‌هایی فکر کنیم برای حذف مشارکت فعالِ مردم، برای نفی تکلیفِ انتخاب آگاهانه و مسئولانه؛  برای وادار کردن مردم به رای دادن از سر اضطرار و هی اختیار آنها را و امکان مقایسه را محدودتر کردن و قرمز و آبی کردن عرصه.

 

******

چرا این شکاف بین اصولگرایان و امامین انقلاب به وجود آمده است؟

 چون امام تئوری داشت، امام مبنا داشت. امام به”دفع الله الناس بعضهم ببعضمعتقد بود، می‌دانست که اگر رقابت ضعیف بشود و شما به اسم جمنا و خمنا و دمنا و …  اجازه رقابت ندهید این فسادآور است. هی پنج به اضافه شش درست کنید، ده به اضافه هفت؛ چهارده به اضافه دوازده …. .

 

ببینید در شهرهای مختلف برای شوراها برای مجلس؛ می‌گویند هر تشکلی بیاید مدل خودش را برای ائتلاف ارایه کند، کل بحث‌های انتخابات، شده این که کدام مدل می‌تواند تعداد بیشتری از نخبگان را که مجموعه‌شان پانصد نفر نمی‌شوند راضی کند!

 

این هشدار امام است:”این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوان‌ها را مایوس کنند.

 

یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند

می‌پرسیم مردم چه کاره هستند؟ مشارکت سیاسی حداکثری یعنی چه؟ ارتقاء بینش سیاسی در انتخابات یعنی چه؟”؛ می‌گویند: این شوخی‌ها را بگذارید کنار.

 

********

خدا سایه آقا را ان شاءالله تا ظهور امام زمان بر سر ما مستدام کند ولی اگر تا موقعی که آقا هست، جمهوریت نهادینه نشود بترسید از بعد این ماجرا. اگر تا موقعی که بنیان‌گذاران نظام و رهبران تئوریک نظام حضور دارند جمهوریت نهادینه نشود و ریشه‌دار نشود بترسید از حاکمیت اشراف. این کشور چند هزار سال بدون کوچک‌ترین مشارکت مردم اداره شده، چند هزار سال!! کی این کار را کرده، غیر اشراف؟ غیر آن‌هایی که منافع‌شان با منافع توده مردم، جمهور مردم در تضاد بوده؟ شما فکر کردید کسانی انگیزه ندارند که  جمهوریت را در این کشور تضعیف کنند؟

 

در فتنه 88 دیدیم که چطور مدعی‌ترین لیبرال‌ها بسیج شدند که ریشه جمهوریت را بزنند و رای مردم را وتو کنند. هیچ بعید ندانید که این ها مترصدند با همکاری اربابان آمریکایی و انگلیسی‌شان یک جمهوری رضاخانی را حاکم کنند که در آن بشود مسلمان‌ها را مثل آب خوردن به خاطر حجاب و هویت دینی به گلوله بست و مجلس فرمایشی راه انداخت و از مدرنیته و مقابله با ارتجاع دم زد.

 

اراجیف اخیر اینها در نفی اسلامیت؛ نشان دهنده ارادتشان به جمهوریت نیست چون در فتنه 88 معلوم شد در ذات قدرت‌پرست دیکتاتور لیبرال‌ها چیست؛ اتفاقا اینها فهمیده‌اند که در جامعه دینی ایران هیچ تضمینی محکم‌تر از اسلامیت برای حفظ مردم‌سالاری نیست و حذف اسلامیت، برای غرب‌زده‌ها  مقدمه حذف مردم‌سالاری است.

 

اما اشرافیت همه اشرافیت است. چه قیافه اصلاح‌طلب به خودش بگیرد چه اصولگرا. از آن طرف هم طیفی از اصولگراها به اسلامیتی فکر می‌کنند که جمهوریت را در آن کمرنگ کرده باشند در حالی که نمی‌دانند این چنین اسلامیتی خدا کی آفرید؟ اسلامیت منهای جمهوریت؛ منهای حق و تکلیف آحاد مردم برای رشد و مشارکت مسئولانه و آگاهانه؛ اصلا اسلامیت نیست؛ اشرافیت است.

 

 در نگاه امام و آقا، جمهوریت نظام  به اندازه اسلامیت نظام، مبنای معرفتیِ دینی دارد. اصلا دو تا نیست اینها و ما این فرصت طلایی را در ده سال آینده داریم که باید برای جمهوریت کار کنیم. بر خلاف آن چه بعضی اصولگراها تبلیغ می‌کنند؛ جمهوریت و ولایت در مقابل هم نیستند بلکه هم‌افزایی با هم دارند همان طور که اشرافیت و سلطنت هم با یکدیگر هم‌افزایی دارند.

 

تضعیف جمهوریت -یعنی مشارکت حداکثری و آگاهانه و مسئولانه مردم- به تضعیف ولایت و قدرت گرفتن اشرافیت منجر خواهد شد و اشرافیت سیاسی که در قالب ائتلاف‌های شکننده تاکتیکی در اصولگرایی هم خودنمایی کرده ، اگر قدرت بگیرد تلاش خواهد کرد تعاریف سلطنتی از ولایت را جایگزین تعاریف انقلابی کند.

 

آن چیزی که آقا در بیانیه گام دوم می‌گویند چند نفر نگران دارد؟  “چرا بمانیم و چگونه بمانیم” یک بزنگاه اساسی است که اگر بی‌اعتنایی کنیم و خطر را درست در نیابیم معلوم نیست سرنوشت انقلاب و نظام به کجا برسد.

 

*******

تاریخ معاصر نهضت‌های اسلامی در جهان اسلام گواه این است که مهم‌ترین مسئله جهان اسلام رسیدن به مدل مردم‌سالاری دینی است.

 

نهضت متمهدین در سودان قیام کردند با شعار مهدویت چند هزار انگلیسی را در یک روز کشتند حکومت دینی برقرار کردند به رهبری مهدی سودانی، صد و پنجاه سال پیش! حدود 1880 است؛ در عرض سیزده سال حکومت سرنگون شد و انگلیسی‌ها، دو مرتبه برگشتند. در لیبی نهضت سنوسی‌ها همین طور. آن هم باز یک نهضت دینی بود یک نهضت سیاسی مبتنی بر متصوفه‌ای که آنجا حضور داشتند و رهبری دینی آنجا را بعهده داشتند؛ تا برسد به قیام ژنرال نجیب و عبدالناصر تا برسد به همین مورد اخیرش، آقای محمد مرسی.

 

اخوان المسلمین مگر تشکیلات کوچکی است؟ آنها که از همه ما مدعی‌تر هستند. اخوان به آن عظمت؛ کل انقلاب‌شان به دو سال نکشید. چرا؟

 

یک دلیل اصلی‌اش؛ نخبه‌گرایی اینها بود. به دلیل اینکه نتوانستند بفهمند جمهور مردم را به صحنه آوردن و در صحنه نگه داشتن چگونه ممکن است. “چگونه بمانیم ” را امام فهمید و اینها نفهمیدند. چون “چرا بمانیم“ اش را نفهمیدند. همه‌شان هم آدم‌های مدعی بودند.

 

 اینها همه‌شان جنس همین هشت به اضافه سه و ده به اضافه هجده و اینها بودند؛ آدم‌های پخته سیاسی باتجربه تشکیلاتی؛ و خبره ائتلاف سازی بین سیاسیون؛  اما بیگانه با لیقوم “الناس” بالقسط؛ و  به باد دادند، انقلابشان را.

 

 شما فکر کنید اگر امروز یک جمهوری اسلامی در مصر بود!! واقعا می‌توانست در هم‌افزایی با جمهوری اسلامی ایران به تغییر اساسی معادلات در کل جهان بیانجامد.

 

*******

خلاصه این که باید  بحث‌های مربوط به جمهوریت و مردم‌سالاری دینی را جدی گرفت چون یک عده می‌خواهند کشور را تکنیکی و تاکتیکی پیش ببرند نه معرفتی و آرمانی.

 

انتخابات است؟ یک بازی راه می‌اندازیم دو تا مدل  سیاست‌ورزی- به قول خودشان- می‌اندازیم توی میدان و قضیه را جمعش می‌کنیم. این که تاکتیک‌های ما چه نسبتی با مبانی معرفتی-آرمانی انقلاب اسلامی دارد، برایشان کمترین اهمیتی ندارد؛ اینکه با این جور سیاست‌ورزی، فرهنگ سیاسی چه بلایی سرش می‌آید. اینکه افق آینده انقلاب اسلامی بر اساس چه هویتی، چه تعاریفی باید پیش برود؛ اینها دغدغه‌ای برایش ندارند. از نوک بینی‌شان جلوتر را نمی‌توانند ببینند.

 

سکوت در برابر سازوکارهای پشتیبان اشرافیت و مبانی جمهوریت دینی؛ هیچ خدمتی به ولایت یا جمهوریت  نیست. ولایت و جمهوریت اگر از هم جدا بشوند هردو آسیب خواهند دید. آن‌ها که ولایت را تضعیف می‌کنند، در حقیقت دارند از موسس و پشتیبان اصلی جمهوریت در ایران، بعد از یک دوران طولانی چند هزارساله، انتقام می‌گیرند که به حاکمیت اشراف پایان داد و به جمهور مردم هویت بخشید و حق و تکلیفشان را برای مشارکت سیاسی تثبیت کرد.

 

آنها هم که جمهوریت و حضور کیفی و کمی مردم در صحنه مشارکت را تضعیف می‌کنند  در حقیقت دارند زمینه “حضورالحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر” را کمرنگ می‌کنند تا ولایت به جای قدرت جمهور؛ به اشراف و قبایل سیاسی نیازمند بشود و بتوانند به خیال خودشان در بزنگاه‌ها او را تحت فشار قرار بدهند و از او باج بخواهند و در نهایت هم زمینه را برای پدید آمدن یک قدرت متمرکز که به جای جمهور بر اشراف متکی است فراهم کنند.

 

این دو جریان سکولاریزاسیون در دو قبیله اصولگرا و اصلاح طلب، اگر چه در ظاهر مثل لبه های یک قیچی با هم زد و خورد دارند اما دارند برای استحاله جمهوری اسلامی از یک نظام انقلابی و مردمی به یک نظام سکولار و اشرافی، هم افزایی می کنند و جوانان انقلابی و نخبگان حزب اللهی اولا نباید به دام هیچکدام بیفتند وثانیا در مقابله با هر دو جریان استحاله طلبِ ارتجاعی، برای دفاع جانانه از مبانی معرفتی-آرمانی انقلاب اسلامی و تثبیت جمهوریت اسلامی و مردمسالاری دینی همه ظرفیت فکری و فرهنگی و اجتماعی شان را به صحنه بیاورند.

 

داعش در حال احیای خود در کمپ‌های آوارگان سوریه

کمپ‌های آوارگان سوریهافزایش میانگین فعالیت‌های جنایت‌کارانه و کشتارها در اردوگاه‌های آوارگان در شمال شرق سوریه، توجه مسؤولان آمریکایی را برانگیخته است و آنها از این امر هراس دارند که نیروهای امنیتی در نبرد مهار کردن حامیان داعش شکست بخورند.

به گزارش ایسنا، به نقل از سایت شبکه الحره، مسؤولان آمریکایی نسبت به این امر هشدار دادند که داعش در حال حاضر به سرعت اردوگاه‌های پر ازدحام از آوارگان و در رأس آنها اردوگاه الهول را به پایگاهی برای عملیات‌های تروریستی خود تبدیل می‌کند. آنها اعلام کردند که خشونت وحشیانه که دیرزمانی است داعش آن را در پیش گرفته است، تنها بخشی از مشکل است.

یک مسؤول آمریکایی گفت: دستگاه‌های امنیتی در الهول برای مقابله با عضوگیری داعش و جمع آوری پول و منابع مالی توسط این گروه مبارزه کردند. داعش تعدادی از خانواده‌های عناصر خود را از الهول با استفاده از شبکه‌های قاچاق در دو استان الحسکه و دیر الزور به بیرون انتقال داد، همچنین اقدام به قاچاق سلاح به این اردوگاه‌ها طی ماه‌های اخیر کرد.

مسؤولان دیگر نیز هشدار دادند که اردوگاه الهول که در آن بیش از ۶۰ هزار تن اکثرا زن و کودک حضور دارند عملاً نقش خود را به عنوان عاملی اصلی در شبکه مالی داعش تقویت کرده است که این امر به انتقال ذخایر نقدی آن در حدود ۱۰۰ میلیون دلار کمک می‌کند.

وزارت خزانه داری آمریکا در یادداشتی اعلام کرد، معمولاً میانجی‌گرانی در ترکیه اقدام به قاچاق اموال به سوریه از طریق باندهای انتقال پول موجود در اردوگاه‌ها می‌کنند.

اطلاعات به دست آمده از کشورهای عضو سازمان ملل حکایت از این دارد که صِرف ورود افرادی از اردوگاه‌های آوارگان می‌تواند اقدام تجاری گسترده‌ای باشد، چراکه قاچاقچیان مبلغی حدود ۲۵۰۰ دلار تا ۳۰۰۰ دلار را برای انتقال هر فرد تقاضا می‌کنند و ممکن است که این مبلغ به ۱۴ هزار دلار برسد.

یاسمین الجمل، مشاور سابق خاورمیانه در وزارت دفاع آمریکا در همایشی مجازی گفت، اقدامات بدی در الهول در حال رخ دادن است، میانگین فرار زنان از اردوگاه الهول و پول‌هایی که از طریق باندهای مختلف داخل و خارج می‌شود، حقیقتاً نشان می‌دهد که اراده واقعی از جانب داعش و حامیانش برای استفاده از الهول به عنوان مرکز و پایگاه جدیدی برای عملیات وجود دارد.

طبق اطلاعاتی که مرکز اطلاعاتی روژ آوا، حامی کردها جمع آوری کرده است، حدود ۲۰۰ فرد از الهول در سال ۲۰۲۰ خارج شده‌اند که ممکن است آمار به دلیل عدم ثبت شدن برخی موارد، خیلی بیشتر باشد.

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این راستا تصریح کرد: هرچقدر که مدت ماندن ده‌ها هزار آواره طولانی شود و امکان بازگشت آنها به خانه و کاشانه‌شان نیز وجود نداشته باشد، دشواری تضمین سلامتی آنها در مقابل عناصر جنایت‌کار و تروریست بیشتر می‌شود، این تروریست‌ها درصدد بهره برداری از ساکنان اردوگاه‌ هستند. بسیار مهم است که کشورها شهروندان خود در اردوگاه‌ را مشخص کرده و آنها را هرچه سریع‌تر بازگردانند.

در حالی که تعدادی از کشورها طی ماه‌های اخیر، اعضای خانواده‌های داعشی را تحویل گرفته‌اند، اما گزارش بازرس کل وزارت دفاع آمریکا هشدار می‌دهد که بسیاری از کشورها همچنان نسبت به بازگرداندن این افراد به وطنشان تردید دارند.

برخی از تحلیلگران هشدار داده‌اند که چه بسا کار به جائی برسد که در آن هنگام، جامعه بین‌الملل نتواند در مقابل پیروزی‌های داعش در اردوگاه‌ها چشمان خود را ببندد.

توماس جاسلین، یک مسؤول برجسته موسسه دفاع از دموکراسی‌ها می‌گوید: شاهد همان پویایی و تحرکی هستیم که در اردوگاه‌های آوارگان در عراق بعد از سقوط نظام صدام و خروج تروریست‌ها از این اردوگاه‌ها رخ داد، به گونه‌ای که می‌توانید نسل بعدی داعش را در این اردوگاه‌ها در حال حاضر مشاهده کنید.

پیش بینی های جدید بیل گیتس: پس از "کرونا" احتمالا دو فاجعه مرگبار دیگر رخ خواهد داد

کسی که می‌خواهد صدمه بزند می تواند یک ویروس را مهندسی کند و این به معنی است که احتمال بروز این بیماری بیشتر از شیوع اپیدمی‌های طبیعی مانند شیوع بیماری فعلی است.

"بیل گیتس" بنیان‌گذار شرکت "مایکروسافت" و یکی از مشهورترین و ثروتمندترین افراد جهان فجایع مهم بعدی که احتمالا بشر در آینده با آن روبرو خواهد شد را پیش بینی کرده است.

به گزارش ایسنا و به نقل از آی ای، بیل گیتس که تقریبا شش سال پیش به مردم درباره شیوع جهانی ناشی از یک ویروس تنفسی هشدار داده بود اکنون در مصاحبه‌ای که با دِرِک مولِر، مدیر کانال یوتیوب وریتاسیوم داشت، درباره دو فاجعه مرگبار دیگر که به اعتقاد او زندگی بشر را در آینده تهدید خواهند کرد صحبت کرد.

بیل گیتس با اشاره به پیش بینی قبلی خود درباره شیوع یک بیماری همه گیر گفت پیش بینی می‌کند که گرمایش جهانی و بیوتروریسم می‌تواند فجایعی باشد که در آینده جهان با آن روبه رو خواهد شد.

در سال ۲۰۱۵ بیل گیتس در یکی از نشست‌های همایش جهانی تد درباره موضوعی با عنوان "شیوع بعدی؟ ما آماده نیستیم" صحبت کرد که این موضوع در ماه مارس سال ۲۰۲۰ و پس از شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت. به دنبال جلوگیری از شیوع جهانی ویروس ابولا در سال ۲۰۱۴ ، گیتس به مردم در مورد شیوع یک بیماری در آینده و اینکه چگونه دنیا باید برای مقابله با این بیماری مجهز باشد هشدار داده بود.

اخیراً در ۴ فوریه ، گیتس طی تماس تلفنی با درک مولر اظهار داشت که از پیشگویی خود احساس خوبی ندارد. گیتس گفت: هیچ احساسی خوبی درباره اینکه چنین چیزی را پیش بینی کردم ندارم.مولر همچنین از گیتس سوال کرد که چگونه دقیقاً شیوع جهانی یک ویروس را در سال ۲۰۱۵ پیش بینی کرده بود. گیتس توضیح داد که با وجود ویروس‌های تنفسی بسیاری در جهان، شیوع یک بیماری همه گیر تنفسی اجتناب ناپذیر است.

وی گفت: تعدادی ویروس تنفسی در جهان وجود دارد و هر از گاهی نیز بر تعداد آنها افزوده می‌شود.بیماری‌های تنفسی بسیار ترسناک هستند زیرا افراد ممکن است گرچه به آن مبتلا هستند در هواپیما و اتوبوس بروند و این بر خلاف برخی دیگر از بیماری‌ها مانند ابولا است که در صورت ابتلا و تا زمانی که ویروس در بدن فرد است و ممکن است افراد دیگر را آلوده ‌کند، افراد مبتلا در بیمارستان بستری خواهند بود.

وقتی از گیتس در مورد اینکه چه فاجعه‌ای دیگری می‌تواند در آینده رخ دهد که بشر برای آن آماده نیست سوال شد وی گفت که می‌تواند دو مورد را ذکر کند و نگرانی‌های خود را درباره وقوع آنها و نحوه مقابله بشر با آنها ابراز کرد.

وی گفت: یکی از آن حوادث گرمایش جهانی است. هر ساله میزان تلفات این رویداد ناگوار حتی بیشتر از تلفاتی است که ما در این بیماری همه گیر داشته‌ایم. وی گفت که احساس می کند درباره پیش بینی دیگرش به اندازه کافی صحبت نشده است و آن بیوتروریسم است. کسی که می‌خواهد صدمه بزند می تواند یک ویروس را مهندسی کند و به این معنی است که احتمال بروز این بیماری بیشتر از شیوع اپیدمی‌های طبیعی مانند شیوع بیماری فعلی است.

مولر همچنین از گیتس پرسید: آیا بشر به لطف درس‌هایی که در این شیوع آموخته است آیا قادر به جلوگیری از همه گیری بعدی خواهد بود؟ اما متأسفانه پاسخ وی "خیر" بود.

گیتس گفت: همه گیری‌های بیشتری وجود خواهد داشت. وی اظهار کرد که به اعتقاد او همه گیری دیگر نیز همچنان می‌تواند هرج و مرج ایجاد کند اما امیدوار است که اگر مردم از این همه گیری آموخته و خود را سازگار کنند ، اوضاع می‌تواند روند بهتری داشته باشد.

گیتس گفت: ما می‌توانیم آمادگی خود را افزایش دهیم بنابراین اگر این کار را انجام دهیم میزان تلفاتمان به اندازه تلفات امروزه ناشی از این بیماری نخواهد بود.