واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

معرفی کتاب "بی شعوری"

کتاب «بی‌شعوری» چند سال است در بازار نشر کشور با استقبال روبرو شده و پس از ۳ سال به چاپ بیست و ششم رسیده است. این کتاب یک اثر روانشناسانه و اجتماعی برای همه مردم جهان است.
یکی از آثار ترجمه ای که چند سال است در بازار نشر ایران تجدید چاپ می‌شود، کتاب «بی‌شعوری» نوشته خاویر کرمنت است که نسخه‌های غیرقانونی و بدون مجوز آن هم به صورت افست در بازار سیاه نشر عرضه می‌شوند.

به گزارش مهر، عرضه نسخه‌های غیرمجاز این کتاب باعث شده که انتشارات تیسا که چاپ ترجمه آن را به عهده داشته، اقدام به عرضه این کتاب با بسته بندی مخصوص کند تا نسخه‌های اصلی از نسخ غیرمجاز قابل تشخیص باشند.

اولین نسخه‌های این کتاب حدود ۲۰ سال پیش در آمریکا چاپ شده است. اما چاپ اول ترجمه محمود فرجامی‌از آن در سال ۹۳ با ۱۹۹ صفحه، توسط انتشارات تیسا راهی بازار نشر شد و در حال حاضر چاپ ۲۶ ام را رد کرده است.

«بی‌شعوری» یک اثر اجتماعی خوب و مناسب است که در مقیاس جزئی برای مردم آمریکا و در مقیاس کلی، برای همه مردم جهان نوشته شده و مطالعه اش می‌تواند برای همه مردم کشورهای مختلف مفید باشد. چرا که به تعبیر نویسنده این اثر، بی‌شعوری به ملیت یا باورهای قومی، دینی و... ارتباطی ندارد بلکه یک بیماری است که می‌تواند واگیردار باشد و همه را مبتلا کند. توضیح این نکته هم ضروری است که کرمنت ابتدای کتاب اشاره می‌کند که منظورش از استفاده از لفظ «بی‌شعوری»، توهین یا ناسزاگویی نیست بلکه بی‌شعوری از نظر او یک بیماری است.

خاویر کرمنت یک پزشک بوده و به معاینه بیماران اشتغال داشته که از یک مقطع زمانی به بعد، نتوانسته نسبت به بی‌شعوری اطرافیانش بی‌تفاوت باشد. البته پس از این دریافت، ابتدا سعی در درمان بی‌شعوری خود کرده و موفق شده است. همان طور هم که خودش اذعان دارد، اگر پیش از درمان بی‌شعوری اش، این کتاب را می‌نوشته، احتمالا تبدیل به دفترچه خاطرات بی‌شعوری اش می‌شده است.

به تعبیر کرمنت که روانشناس نبوده اما به نوعی و با نوشتن این کتاب، به روان درمانی مردم رو آورده، مهم‌ترین مساله درباره بی‌شعورها، این است که بی‌شعوری شان را انکار می‌کنند و اولین قدم هم برای درمان شان، این است که به باور کنند بی‌شعور اند و به آن اعتراف کنند. در یکی از قسمت‌های کتاب که کرمنت از سیستم قضایی و جستجوی عدالت در آمریکا صحبت می‌کند، می‌خوانیم:

«در آمریکا هر بی‌شعوری می‌تواند از سر مردم آزاری دادخواستی علیه هر کسی که اراده کند به راه بیندازد و او را مجبور کند که برای دفاع از خودش مبلغ هنگفتی هزینه کند. سوءنیت و خیال بافی جای شواهد و مدارک محکمه پسند را گرفته و بنابراین دادگاه‌ها تبدیل به میدان بازی دلچسب بی‌شعورها شده است. سریع ترین راه برای شکست خوردن در مرافعه ای قضایی این است که آدم معتقد باشد سیستم قضایی بی‌طرف است. دومین راه گرفتن وکیل پاک و درستکار است. (البته اگر چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد.) زیرا فقط بی‌شعورها از پس بی‌شعورهای دیگر بر می‌آیند و این مسئله ربط چندانی به عدالت ندارد.»

«بی‌شعوری» کتابی است که نویسنده اش از طنز در ساحت‌های مختلف بهره برده است؛ هم در محتوا و هم قالب اثر. در زمینه محتوا، زبان اثر طنز موقعیت و گاهی طنز سیاه است. اما در قالب و فرم، کرمنت کتابش را طوری طراحی کرده که به کتاب‌های موفقیت و آن تیپ کتاب‌های روانشناسی که خیلی عامیانه هستند، تنه می‌زند. او حتی با تعویض نام، با یکی از کتاب‌های موفقیت دونالد ترامپ شوخی کرده و او را هم به عنوان یکی از بی‌شعورهای جهان معرفی می‌کند.

نویسنده در این کتاب، با واقعیات ملموس زندگی سر و کار داشته و توصیف‌هایش واقع گرایانه و شفاف هستند. کرمنت در این زمینه به قدری خوب کار کرده که مترجم کتاب نیز به وجد آمده و در پاورقی‌هایش با بهره برداری از طنز، با نویسنده همراهی می‌کند. فرجامی‌همان طور که در مقدمه اش بر کتاب، اشاره کرده، زحمت زیادی برای ترجمه برخی عبارات _ گاهی تا چند ماه برای پیدا کردن واژه معادل _ کشیده است.

کرمنت در بخشی از کتاب که مربوط به دسته بندی انسان‌های بی‌شعور است، درباره «بی‌شعورهای آب زیرکاه» می‌نویسد: «بی‌شعور آب زیرکاه ترش رو خیلی شبیه آن قبیل گربه‌های خانگی است که تا وقتی در دامن آدمند خیلی دوستانه و ملوس فقط خُر و خُر می‌کنند، اما تا پایشان به حیاط خلوت می‌رسد به درندگان خون خوار تبدیل می‌شوند و از بابت این خصوصیات دوگانه، شگفت آورند. این بی‌شعورها به هر کسی که شادتر، موفق تر و با استعدادتر از خودشان باشد، حسادت می‌ورزند. در نتیجه در پس ظاهر ملایمشان مثل دیگی در حال جوشیدنند و از هیچ نوع نفاق و اختلاف افکنی ای رویگردان نیستند. در ظاهر همیشه به دنبال اتحاد فامیلی و دور هم جمع شدن خانواده اند، اما در واقع به طرز هوشمند و ماهرانه ای از همین فعالیت‌هایشان چنان در جهت سم پاشی و مسموم کردن فضای خانواده استفاده می‌کنند که برادر علیه خواهر، پدر علیه فرزند و عمو علیه برادرزاده موضع بگیرد و همه با هم دشمنی بورزند.»

کتاب «بی‌شعوری» ۵ بخش اصلی دارد که به ترتیب عبارتند از: «چه کسی بی‌شعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بی‌شعور باشد؟»، «انواع بی‌شعورها»، «وقتی جامعه بی‌شعور می‌شود»، «زندگی با بی‌شعورها» و «راه نجات».

این کتاب متن خوبی دارد و از نظر اخلاقی می‌تواند نسخه بسیار خوبی برای مردم ایران هم باشد. چراکه بسیاری از عواملی که خاویر کرمنت به نام نشانه‌های بی‌شعوری می‌شناسد، رذیلت‌های اخلاقی مردم هستند. بنابراین مطالعه این کتاب، آینه بزرگی مقابل مردم جامعه گرفته و باعث می‌شود خود را با تصویری شفاف و بی‌خدشه ببینند.

یکی دیگر از فرازهای جالب این کتاب که مربوط به سیاستمداران و به ویژه سیاستمداران آمریکایی است، به این ترتیب است: «در دهه ۱۹۵۰، شنیدن حرف‌های مک کارتی، بی‌شعوری را در امریکا واگیردار کرد. در دهه ۱۹۶۰ با جنبش‌های اعتراض آمیز دانشجویان بسیاری دیگر آلوده شدند. در دهه ۱۹۷۰ جامعه به طور عمومی‌از مرضی که بعدا جیمی‌کارتر آن را «کسالت روانی» نامید رنج می‌برد. اما از آنجایی که هیچ کس دوست ندارد به بی‌شعوری اش اشاره شود کارتر کله پا شد و به خاک سیاه نشست. دهه ۱۹۸۰ دهه صدور عدالت به عنف بود که سیاستمداران، لابیست‌ها و بی‌شعورهای دیگری از این دست آن را دستاویزی برای تهاجمات خود کردند. چشم انداز آینده هم واضح است: بی‌شعورهای بیشتر، تهاجم‌های بیشتر.»

داشتن لحن طنز برای این کتاب امتیاز خوبی است که باعث می‌شود مخاطب عام تا انتها آن را مطالعه کند. مخاطب خاص هم با توجه به اهمیت موضوع برایش، مطالعه کتاب را جدی گرفته و آن را تا انتها پی می‌گیرد.

«بی‌شعوری» از جمله کتاب‌هایی است که می‌توان آن را به افراد غیرکتابخوان هدیه کرد و امیدوار بود این سنت به عنوان یکی از فعالیت‌های فرهنگساز در جامعه توسط دیگران ادامه پیدا کند.

- تعریف و رفتار با بی شعورها از نگاه رابرت ساتن


تمارینی که قدرت ذهنی شما را تنها با صرف 5 دقیقه در روز بالا می‌برد

چه تسلیم وسوسه خوردن یک کاپ کیک شوید، یا بیخیال اهدافتان شوید، استقامت کار چندان آسانی نیست. اما پیش از اینکه خود را به دلیل نداشتن قدرت اراده خدادادی سرزنش کنید و یا بهانه ای برای عملکرد نه چندان درخشان خود بتراشید، این را در نظر داشته باشید؛ تنها چند دقیقه در روز لازم است تا قدرت لازم ذهنی برای رسیدن به بالاترین ظرفیت خود را بسازید.

تقویت قدرت ذهنی همانند تقویت قدرت بدنی است. 50 حرکت شنا در روز تنها چند دقیقه از وقت شما را می گیرد، اما انجام مرتب آن به شما کمک می‌کند قدرت بدنی بالاتنه خود را بالا ببرید. این مسئله راجع به قدرت ذهنی شما نیز صدق می‌کند. تنها با چند دقیقه در روز، ذهن خود را آماده می‌کنید تا متفاوت تر بیندیشد، احساسات‌تان را کنترل کند، و پربازده‌تر عمل کند. با تمرین مرتب، این قدرت ذهنی را خواهید ساخت.

با اینکه تمرینات بسیاری وجود دارد که می‌تواند به قدرتمندتر شدن شما کمک کند، در اینجا سه تمرین را به شما معرفی می‌کنیم تا قدرت ذهنی خود را در طی پنج دقیقه و حتی کمتر بالا ببرید. با اسکیل ما همراه باشید.


1. سه چیزی که شکرگزار آنها هستید را بشناسید

شمردن الطافی که شامل حال شما شده است، بر خلاف باری که بر دوش شماست، تاثیر بسزایی بر سلامت روان شما دارد. مطالعات نشان می‌دهند که شکرگزاری شادی را افزایش داده و از میزان افسردگی می‌کاهد.

شکرگزاری را با شناخت سه چیزی که در زندگی خود قدردان آنها هستید به عادت روزانه خود تبدیل کنید. این می‌تواند به سادگی شکرگزاری برای آب تمیزی که از شیرآب جاریست باشد یا حتی نسیمی خنک در روزی گرم.

مطالعات نشان داده که با تبدیل شکرگزاری به عادت می‌توان ذهن را تغییر داد. آنها را در دفتر شکرگزاری خود یادداشت کنید، چیزهایی که به هنگام شام شکرگزارشان بودید را بنویسید، یا عادت کنید تا چیزهایی که به خاطر آنها شکرگزار هستید را قبل از خواب به خودتان یادآوری کنید. با گذشت زمان شکرگزاری همانند طبیعت دوم شما می‌شود و تاثیرات مثبت آن را در خوابی آسوده‌تر و سیستم ایمنی بهتر تجربه خواهید کرد.


2. تمرکز حواس را تمرین کنید

با تکرار ذهنی اتفاقات بدی که هفته پیش برایتان رخ داده یا پیش بینی اتفاقات بدی که قرار است روز بعد برایتان رخ دهد، حفظ استقامت غیرممکن می‌شود. تمرکز حواس در ارتباط مستقیم با زندگی در زمان حال است. و از آنجایی که تنها زمانی که می توان در آن رفتار خود را تغییر داد همین حالاست، تمرکز بر همینجا و همین حالا بسیار مهم است.

علم نشان می‌دهد که تمرکز حواس مزایای جسمی و روانی بسیاری دارد. کاهش استرس و گفتگوی درونی مهربان‌تر از جمله این مزایا است.

پس فقط یک دقیقه بر آنچه دور و برتان می‌گذرد تمرکز کنید. به آنچه می‌توانید بشنوید گوش فرا دهید. به اتاق خود نگاهی انداخته و ببینید متوجه چه چیز می‌شوید. اسکنی سریع از بدن خود داشته باشید و به حس آن توجه کنید.

با تمرین مرتب، توانایی خود را برای تمرکز بالا می‌برید، که در دنیای امروزی که به سرعت درحال پیشروی است کمی دشوار است. و همچنین شاهد لذت بردن از لحظات خود خواهید بود زیرا حواستان کمتر پرت مشکلات دیروز و نگرانی های فردا خواهد شد.


3. "همانند شرایط مطلوب" نقش بازی کنید

شاید وسوسه انگیز باشد تا آنقدر صبر کنید تا حسی متفاوت به شما بگوید تغییری ایجاد کنید. اما اگر قرار است تا زمانی که حس خوبی نسبت به خودتان ندارید برای ترفیع اقدام نکنید، یا اگر قرار است تا زمانی که حس خوبی ندارید دوستانتان را به بیرون دعوت نکنید، ممکن است نتیجه معکوسی در بر داشته باشد.  

در عوض، مطالعات نشان می‌دهد که باید همانند کسی که می‌خواهید باشید، عمل کنید. زمانی که رفتار خود را عوض می‌کنید، افکار و احساسات هم دنباله رو آن خواهند بود.

زمانی که غمگینید شاید شانه‌های خود را انداخته و به زمین خیره شوید. این کار شما را در همان حال افسرده نگه می‌دارد. با این حال، شانه‌های خود را صاف کرده و لبخند بزنید، و تغییر آن را در حال و هوای خود ببینید.

و انتظار نداشته باشید که این حس اعتماد به نفس از ناکجا آباد سر و کله‌اش پیدا شود. در عوض، از خودتان بپرسید، چگونه می‌توانم با اعتماد به نفس‌تر عمل کنم؟ حتی اگر با شک‌هایی روبرو هستید. همانند یک فرد با اعتماد به نفس عمل کردن حس شما را نسبت به خودتان مطمئن‌تر می‌کند. و تحقیقات نشان می‌دهد که با اعتماد به نفس عمل کردن حس اعتماد دیگران را نیز در شما بیشتر می‌کند.

از خودتان بپرسید که یک فرد با قدرت بالای ذهنی چه می‌کند؟ و سپس، خودتان جوری عمل کنید که گویی از لحاظ ذهنی بسیار قوی هستید. و بدین شکل قدرتمندتر خواهید شد.


تمرینات مخصوص ذهن را انجام دهید

هر روز فرصتی است برای ارتقا بخشیدن به  نیروی ذهن. بسیار ساده است، تمرینات کوتاه مداوم در طول زمان به شما کمک می‌کند تا قدرت ذهن قوی‌تری ایجاد کنید.

علاوه بر این، به عادات بدی که قدرت ذهن شما را می‌گیرد نیز توجه کنید. احساس تاسف برای خود، تسلیم شدن پس از اولین شکست، و بیخیال قدرت خود شدن از جمله عادات بدی است که می‌تواند آثار مخربی بر قدرت ذهنی شما داشته باشد. کنار گذاشتن این عادات به عملکرد هوشمندانه‌تر شما کمک می‌کند، نه به سخت‌تر کار کردن.



منبع: www.forbes.com


بازنشر و استفاده از مقالات اسکیل ما، به هر شکلی تنها با ذکر نام "اسکیل ما" در بخش منابع و ارائه هایپرلینک مجاز می باشد.


کلمات کلیدی :

به گونه ای فکر و عمل کنیم تا که حسرت نخوریم...

حکایت مرد زاهد را دوباره بخوانید! فرصت ها را نسوزانیم تا دوباره نگوییم کاش و حسرت و حیرت...
عصر ایران؛ سروش بامداد-  این حکایت را احتمالا شنیده اید که مرد عابد و زاهدی دور از قیل و قال دنیا اما با زنی بد خلق و زشت رو روزگار می گذراند. با این حال هیچ شِکوه نمی کرد و تمام طعنه ها و زخم زبان ها را تاب می آورد و هیچ گاه زشت رویی یا زشت خویی زن را به روی او نمی آورد.

زمان و زمانه می گذشت تا روزی فرشته ای بر او ظاهر شد و گفت: ای مرد! پاداش صبر تو این است که سه آرزویت محقق شود. بگو تا هر چه که خواهی برآورده شود. مرد که همچنان زنش را دوست می داشت با هیجان و شتابان به خانه رفت و این حکایت با او بازگفت.

زن از مرد خواست آرزو کند او زیباترین زن دنیا شود تا هر دو به این زیبایی ببالند.

پس مرد نخستین آرزو را گفت و به طرفه العینی زن زیبا شد. چندان که هر دو به شگفتی افتادند.

مرد گمان می کرد که زمان خوش بختی فرا رسیده اما زن اندک اندک بنای ناسازگاری گذاشت که با آن همه وجاهت و زیبایی و دل فریبی چگونه با مردی مسکین و در آن کلبه سر کند و هر چه مرد عهد و پیمان و ماجرای آرزو را یادآور شد اثر نکرد و نکرد چندان که دل مرد شکست و این بار آرزو و در واقع نفرین کرد زن از قبل هم زشت رو تر شود!

باز به آنی چنین شد و این بار سیمای زن چنان برگشت که تحمل آن هم برای زن و هم برای مرد امکان پذیر نبود و ناخواسته گفت: کاش مثل اول شوی و همین «کاش» که از زبان او خارج شد سومین آرزو به حساب آمد و به نقطه نخست بازگشتند!

هر سه آرزو تحقق یافته اما فرصت از کف رفته بود!

این یک حکایت است والبته با نگاه مردسالارانه و می توانیم به جای زن، مرد را بنشانیم و بحث مرد و زن داستان مطرح نیست.

غرض این است که بگوییم همان گونه که در زندگی افراد فرصت های بسیار معدودی برای ادامه تحصیل، اشتغال، ازدواج، سفر، شراکت و موارد دیگر پیش می آید که اگر بهره نبرند یا درست استفاده نکنند از کف می رود در تاریخ یک ملت نیز چنین است و فرصت استفاده از مدیران توسعه گرا و شمار آنان و زمان بسی اندک است.

این ملت چند بار فرصت توسعه و خروج از مدار بسته را پیدا کرده اما بعدتر تنها «کاش» و «حسرت» و «حیرت» باقی مانده است.

فرشته آرزوها بر ما ظاهر نشده و در دنیای خیال هم سیر نمی کنیم اما آرزوهای محال، ما را به نقطه اول بازمی گرداند.

حکایت مرد زاهد را دوباره بخوانید! فرصت ها را نسوزانیم تا دوباره نگوییم کاش و حسرت و حیرت...

"استرس حاد" را بیشتر بشناسیم

طی یک واکنش استرس حاد، سیستم عصبی خودکار فعال شده است و بدن سطوح افزایش یافته هورمون کورتیزول، آدرنالین و دیگر هورمون هایی که در زمان افزایش ضربان قلب، نرخ سریع‌تر تنفس، و فشار خون بالاتر ترشح می شوند را تجربه می کند.

انواع مختلفی از استرس وجود دارند که همگی آنها لزوما ناسالم نیستند. استرس حاد یکی از انواع کمتر مخرب استرس است که شایع‌ترین نوع آن نیز محسوب می شود. ما در طول روز چندین بار ممکن است استرس حاد را تجربه کنیم. استرس حاد به واسطه درک فوری از یک تهدید فیزیکی، عاطفی یا روانی شکل می گیرد. این تهدیدات لازم نیست از انواع شدید باشند و می توانند عوامل استرس‌زای خفیف مانند زنگ ساعت، انتساب جدید در محل کار، یا حتی تماس تلفنی که باید پاسخ داده شود را شامل شوند.

آنچه باید درباره استرس حاد بدانید

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "وری ول"، استرس حاد می تواند در نتیجه عوامل جدی‌تر مانند وارد شدن به بحث و جدل با یک دوست یا شرکت در یک امتحان نیز شکل بگیرد. تهدید می تواند واقعی یا خیالی باشد و این درک تهدید است که محرک واکنش استرس محسوب می شود.

طی یک واکنش استرس حاد، سیستم عصبی خودکار فعال می شود، و بدن سطوح افزایش یافته هورمون کورتیزول، آدرنالین و دیگر هورمون هایی که در زمان افزایش ضربان قلب، نرخ سریع‌تر تنفس، و فشار خون بالاتر ترشح می شوند را تجربه می کند. خون از سمت اندام های انتهایی به سمت عضلات بزرگ هدایت می شود و بدن آماده مبارزه یا فرار می شود. این شرایط به نام واکنش جنگ یا گریز نیز شناخته می شود.

استرس حاد می تواند به راحتی مدیریت شود زیرا به دلیلی رخ می دهد و سپس از بین می رود. این شرایط برای سلامت انسان همانند استرس مزمن مشکل آفرین نیست زیرا رهایی از استرس حاد نسبتا آسان است و به عنوان مثال، با استفاده از تکنیک های ساده تن آرامی می توان به مقابله با استرس کمک کرد.

با این وجود، موارد مکرر استرس حاد می تواند اثر منفی چشمگیرتری را به همراه داشته باشد. چه یک سری از رویدادهای استرس‌زای غیر مرتبط رخ دهند و چه عوامل استرس‌زای مشابه تکرار شوند، این شرایط می تواند به یک وضعیت استرس مزمن تبدیل شود.

بر همین اساس، در اختیار داشتن یک طرح مدیریت استرس از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

از بین بردن استرس در زمانی که ممکن است

کاهش چیزهای کوچکی که به طور مکرر موجب شکل گیری استرس در شما می شوند می تواند سطوح استرس کلی را به حداقل برساند. شما نمی توانید استرس را به طور کامل از زندگی خود حذف کنید، اما تا حد امکان می توانید مواجهه با آن را کاهش دهید.

فراگیری تکنیک های تن آرامی که روی شما تاثیرگذار هستند

این به معنای یافتن روشی برای آرام کردن و استراحت بدن و ذهن است. شما همواره نمی توانید عوامل استرس‌زا را در زندگی خود پیش بینی کنید، اما می توانید واکنش استرس خود را پس از مواجهه با آنها معکوس سازید.

سازگاری با عاداتی که انعطاف پذیری را افزایش می دهند

برخی عادات می توانند انعطاف پذیری فرد نسبت به استرس را افزایش دهند. از جمله آنها می توان به مدیتیشن و ورزش اشاره کرد. سازگاری با یک یا چند نمونه از این عادات می تواند به مدیریت استرس حاد و همچنین استرس مزمن کمک کند.

شناخت بعضی دردهای مزمن که از احساسات ناشی می‌شوند

معده درد می تواند با موقعیت هایی در زندگی که پذیرش آنها برای ما بیش از حد دشوار است، مرتبط باشد.

درد یکی از روش هایی است که بدن برای بیان این که مشکلی وجود دارد، استفاده می کند. در صورت عدم احساس درد ممکن است بدون این که متوجه شویم با مشکلات سلامت جدی مواجه شویم.

دردهایی مزمن که از احساسات ناشی می‌شوند!

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "هلثی ناو"، هنگامی که موضوع درد جمسانی مطرح می شود بسیاری از ما توجهی به عامل عاطفی در این زمینه نداریم در شرایطی که آن نیز می تواند به اندازه عوامل دیگری مانند ژنتیک، تغذیه و آب و هوا در تجربه درد موثر باشد.

درد در لثه ها

ناامنی و عدم تعامل می تواند موجب درد در لثه ها شود. در نتیجه، اطمینان حاصل کنید احساس درد در این بخش از ترس بیش از اندازه ناشی نمی شود.

درد در شانه ها

اگر در شانه های خود احساس درد می کنید این می تواند به معنای بار عاطفی بسیار زیاد باشد. برای پیشگیری از این شرایط باید برای لحظه ای هم که شده منطقی باشید و آن چه را که شما در هم شکسته است شناسایی کنید.

سردرد

شما باید تن آرامی، استراحت و تمرکز روی آن چه موجب آزار شما در زندگی می شود را مد نظر قرار دهید و تصمیم گیری های لازم را در این زمینه انجام دهید.

درد عضلانی

این مورد می تواند با ظرفیت ما در تحت تاثیر قرار دادن شرایط زندگی روزانه مرتبط باشد.

درد در گردن

این مورد به طور معمول با عذرخواهی در ارتباط است، پس اندکی زمان اختصاص داده و درباره همه چیز فکر کنید و ببینید آیا باید از «متاسفم» استفاده کنید یا خیر.

درد در معده

معده درد می تواند با موقعیت هایی در زندگی که پذیرش آنها برای ما بیش از حد دشوار است، مرتبط باشد.

درد در قسمت بالایی پشت

این درد می تواند به واسطه این که در زندگی عاطفی خود بیش از اندازه احساس تنهایی می کنید، شکل گرفته باشد.

درد در استخوان خاجی و دنبالچه

درد در این قسمت ها می تواند با وضعیت هایی که تحریک تنش، اضطراب و استرس را به همراه دارند، مرتبط باشند.

درد در آرنج

این درد می تواند در نتیجه مقاومت نسبت به تغییرات شکل بگیرد. از این رو، شاید به اندکی انعطاف پذیری بیشتر نیاز داشته باشید.

درد در بازوها

این درد می تواند با احساس باری بزرگ در زندگی شما مرتبط باشد، حال ممکن است این بار یک فرد یا یک وضعیت خاص باشد.

درد در دست ها

این درد می تواند با چیزی که آرزوی آن را دارید، اما مسیری دشوار برای دستیابی به آن پیش روی شما قرار دارد، مرتبط باشد.

درد در کفل

این درد می تواند به واسطه دشواری در انطباق با تغییرات در فرد شکل بگیرد.

درد عضلانی و درد هنگام حرکت

این درد می تواند با عدم تجربه مرتبط باشد زیرا از ماجراجویی ها و چالش های جدید هراس دارید.

درد در زانوها

این درد می تواند با خواسته ای بیش از اندازه یک فرد از خود مرتبط باشد. پس به خاطر داشته باشید که شما تنها یک انسان هستید و همه چیز همواره عالی و بی نقص نیست.

درد در دندان

این درد می تواند به واسطه این که با وضعیتی جدید راحت نیستید و نمی توانید با آن کنار بیایید، شکل بگیرد.

درد در قوزک ها

این درد می تواند با عدم رضایت از زندگی مرتبط باشد.

دردی که موجب خستگی می شود

این درد به دلیل آن شکل می گیرد که احساس بی حوصلگی، رکود و خستگی می کنید.

درد در پاها

این درد می تواند با افسردگی در ارتباط باشد زیرا پاهای انسان اندام های حساسی هستند و می توانند به سرعت احساسات منفی را تشخیص دهند.