ارتباط سکته و طلاق
تحقیقی در پایگاه داده معتبر پاب مد منتشر شده است که رابطه ای جالب میان سکته و طلاق را مشخص می کند. طبق این مطالعه از سوئد، احتمال سکته طی چند سال نخست پس از طلاق به شدت افزایش می یابد و در این میان آقایان را بیشتر از خانم ها درگیر سکته می شوند. این موضوع دلایل مختلفی دارد از جمله: اضطراب و ناراحتی افزاینده پس از طلاق یا فوت، کاهش سطح خود مراقبتی و تغییر سبک زندگی که به خصوص در آقایان شدت بالاتری خواهد داشت.
ارتباط سکته و ازدواج ناموفق
پیش تر گفته شد که شکست در ازدواج، آقایان را نسبت به بانوان بیشتر درگیر خواهد کرد. همین موضوع در خصوص ادامه یک زندگی مشترک ناموفق نیز صدق می کند. مطالعه ای که در دانشگاه کلرادو بولدر انجام شده است، نشان داده که استمرار رابطه زناشویی نافرجام، ریسک فاکتورهای سکته را در "بانوان" و نه در آقایان افزایش خواهد داد. در واقع به نظر می رسد که خانم ها در طولانی مدت آسیب پذیری بیشتری نسبت به مشکلات زندگی مشترک داشته باشند.
ارتباط سکته و کودکان
شاید عجیب باشد اما طلاق می تواند منجر به
اثرات دراز مدت بر افزایش ریسک سکته در فرزندان این خانواده ها شود. بر
اساس مطالعه ای دیگر که در مجله بین المللی استروک
به چاپ رسیده است، طلاق والدین در دوران کودکی فرزندان احتمال سکته در
بزرگسالی را برای بچه های پسر تا 3 برابر افزایش داده است. این در حالی است
که هیچ گونه شواهدی از ریسک بالاتر سکته در کودکان دختر در بزرگسالی به
دست نیامده است. معمولا فرزندان خانواده هایی که از یکدیگر جدا شده اند و
احساسات آنها نیز توسط والدین به درستی مدیریت نشده است، با حجم بزرگی از
عواطف منفی همچون گناه و خود سرزنشی رو به رو می شوند.
*** متن کامل و 6 درس کاربردی را اینجا بخوانید:
سواد زندگی؛ سواد عاطفی- تحقیقات نشان داده اند که نوع رابطه عاطفی در زندگی مشترک می تواند تاثیری مستقیم بر سلامت هر یک از همسران داشته باشد. برای مثال احتمال سکته قلبی در ارتباط تنگاتنگ با روابط عاطفی است.
مطالعه ای در سال 2016 در مجله انجمن پزشکی آمریکا (به
اختصار جاما) به چاپ رسید که رابطه میان ازدواج با کاهش ریسک سکته های قلبی- عروقی
و همچنین احتمال بهبود سریع تر پس از تجربه سکته را نشان می داد.
نکته جالب پژوهش این است که روابط عاطفی صمیمانه نه تنها احتمال سکته
همسران را کاهش می دهد بلکه کاهش ریسک ابتلا به سکته های قلبی- عروقی تا
چندین نسل
در یک خانواده باقی خواهد ماند.
ارتباط سکته و طلاق
تحقیقی در پایگاه داده معتبر پاب مد منتشر شده است که رابطه ای جالب میان سکته و طلاق را مشخص می کند. طبق این مطالعه از سوئد، احتمال سکته طی چند سال نخست پس از طلاق به شدت افزایش می یابد و در این میان آقایان را بیشتر از خانم ها درگیر سکته می شوند. این موضوع دلایل مختلفی دارد از جمله: اضطراب و ناراحتی افزاینده پس از طلاق یا فوت، کاهش سطح خود مراقبتی و تغییر سبک زندگی که به خصوص در آقایان شدت بالاتری خواهد داشت.
ارتباط سکته و ازدواج ناموفق
پیش تر گفته شد که شکست در ازدواج، آقایان را نسبت به بانوان بیشتر درگیر خواهد کرد. همین موضوع در خصوص ادامه یک زندگی مشترک ناموفق نیز صدق می کند. مطالعه ای که در دانشگاه کلرادو بولدر انجام شده است، نشان داده که استمرار رابطه زناشویی نافرجام، ریسک فاکتورهای سکته را در "بانوان" و نه در آقایان افزایش خواهد داد. در واقع به نظر می رسد که خانم ها در طولانی مدت آسیب پذیری بیشتری نسبت به مشکلات زندگی مشترک داشته باشند.
ارتباط سکته و کودکان
شاید عجیب باشد اما طلاق می تواند منجر به اثرات دراز مدت بر افزایش ریسک سکته در فرزندان این خانواده ها شود. بر اساس مطالعه ای دیگر که در مجله بین المللی استروک به چاپ رسیده است، طلاق والدین در دوران کودکی فرزندان احتمال سکته در بزرگسالی را برای بچه های پسر تا 3 برابر افزایش داده است. این در حالی است که هیچ گونه شواهدی از ریسک بالاتر سکته در کودکان دختر در بزرگسالی به دست نیامده است. معمولا فرزندان خانواده هایی که از یکدیگر جدا شده اند و احساسات آنها نیز توسط والدین به درستی مدیریت نشده است، با حجم بزرگی از عواطف منفی همچون گناه و خود سرزنشی رو به رو می شوند.
ارتباط سکته و استمرار زندگی مشترک
آنچه گفتیم بدان معنا نیست که سکته فقط سراغ زوج های ناشاد یا از هم جدا شده می آید؛ این پدیده ممکن است هر انسانی را درگیر کند ولی آقایان و خانم هایی که دچار سکته می شوند، در صورت تاهل و زندگی مشترک شاد شانس بهتری برای بهبود خواهند داشت. علاوه بر این دیده شده است که این افراد با سهولت بیشتری مراجعه منظم به پزشک را می پذیرند و بدین ترتیب فرصت بهبودی و زندگی طولانی تر را در اختیار خود قرار می دهند.
البته باید توجه داشت که سکته معمولا منجر به بروز یک سری تغییرات نورونی در نقاط مختلف مغز می شود. این تغییرات ممکن است در پاسخ بیمار به عواطف انسانی و یا حالات چهره تاثیرگذار باشند. به همین علت حفظ کیفیت زندگی مشترک پس از تجربه سکته یکی از زوجین، برای همسر بسیار دشوار خواهد بود. این افراد در صورت عدم دریافت حمایت عاطفی مناسب از جانب همسر خود، با احتمال بالاتری فوت خواهند شد.
محققان دانشگاه دوک در ایالت کارولینای شمالی، اطلاعات 2351 فرد که در مطالعه
سلامت و بازنشستگی (مطالعه در دست
انجام برای بزرگسالان آمریکایی بالای 50 سال) شرکت داشته اند را بررسی کردند. ریسک
مرگ پس از سکته برای بزرگسالانی که هیچ وقت ازدواج نکرده بودند، 71 درصد بیشتر
از متأهلان گزارش شده بود.
طلاق و بیوه شدن نیز در مقایسه با افراد متاهل هر کدام
به ترتیب معادل 23 و 25 درصد احتمال مرگ و میر را بالا بردند. همچنین ریسک سکته و
مرگ و میر برای افرادی که چندین بار طلاق قرار گرفته بودند، حدودا 39
درصد بیشتر از گروه های دیگر عنوان شده است.
مرگ همسر برای بیش
از یکبار نیز می توان این آمار را به 40 درصد برساند.
محققان معتقد هستند که ازدواج های موفق و حتی آنهایی که برای بار چندم انجام می شوند، به واسطه ایجاد شرایط پایدار از نظر مالی، اجتماعی و روانی منتج به تضمین سلامتی در دراز مدت خواهند شد.
پدر علم ژنتیک ایران بر این باور است که ژن بخشندگی و مهربانی در ایران رو به کاهش است و برنامه ریزی و مدیریت، دو نقطه ضعف کشورهای دارای رانت به شمار می آید.
به گزارش ایرنا، داریوش فرهود روز سه شنبه در پنل اخلاق حرفه ای دانشگاه در همایش تعلیم و تربیت و اخلاق دانشگاه خوارزمی ، اظهار کرد: آیا مردم تا آن اندازه اخلاقمدار یا آنقدر سرخورده شدند که می گویند اخلاق، حرف است؟ به قدری از همه مسائل حرف زده می شود که حرف از ارزش خود افتاده است. در تمام اتفاقات جهان سوم که اخلاقیات و رانت هم ویژگی این جهان ( جهان سوم) است، دو نقطه ضعف ذکر می شود.
وی افزود: این دو نقطه ضعف، برنامه ریزی و مدیریت است؛ نیروی انسانی و منابع مالی وجود ندارد. هر بار زلزله و سیل و آتش سوزی در کشور رخ می دهد، به نظر می رسد اولین بار است که حوزه مدیریت را تحویل گرفته ایم و این مسئله مدام تکرار می شود. پیش انگاری و آینده نگاری وجود ندارد اما مقداری همدلی و هماهنگی در صحنه اتفاقات دیده می شود، ولی دوباره کل مسائل رو به فراموشی می گذارد.
وی اظهار کرد: گروه های اخلاقی در دنیا می گویند اخلاق حرفه ای از معلم و استاد شروع می شود، بعد نوبت پزشکی و سپس نوبت قضاوت می رسد. روحانیت اما کجای کار است؟ روحانیت بین معلمی و قضاوت قرار دارد. طی دورانی در دنیا، منادی اخلاق از جمله مسیحیت بنا نهادند و اخلاق را از معلم گرفتند.
به گفته پدر علم ژنتیک ایران، در 90 شاخه مختلف، اخلاق تدریس می شود. اخلاق در اقتصاد، سیاست، جنگ، بازداشتگاه ها و مذهب وجود دارد. در مورد اخلاق در مذهب که تنها سعدی از آن نوشته است، سه فرهنگ به زبان انگلیسی نوشته شد و به این موضوع پرداخت که کدام بخش رفتارهای مذهبی می تواند غیراخلاقی باشد و چه آسیبی وارد می کند.
فرهود، گفت: جایگاه دانشگاه در ایران از زمان نظامیه آغاز شد که نظامیه بغداد مشهورتر از همه و حضرت سعدی شاگرد این نظامیه بود. جایگاه نظامیه فقط این بود که خواندن و نوشتن را بیاموزند تا کسی علم دینی را یاد بگیرد و آن را اشاعه دهد. همین کار هم در مسیحیت انجام شد.
وی افزود: در تاریخ ایران، دانشگاه در اختیار مکتبخانه ها قرار گرفت که علم، دانش و دانش آموزی جرم بود چون فلسفه به معنای نگاه چرایی نباید وجود می داشت؛ البته در نظامیه هم فلسفه ستیزی مطرح شد. سپس دارالفنون و دانشگاه های خوارزمی و تهران راه اندازی کردند. اما تمام این دانشگاه ها در سطح دانشگاه نسل اول و دوم هستند و حفظیات دارند.
وی تاکید کرد: از دانشگاه های نسل سوم و چهارم در ایران خبری نیست، مهارت آموزی و کارآفرینی وجود ندارد. همه جای دنیا نسل چهارم دانشگاه فعال است اما در ایران تعدادی از افراد که هیچ مهارتی حتی مهارت زندگی و اخلاق ندارند برای کار تربیت می شوند.
فرهود گفت: در آموزش و پرورش که قدیم به آن تعلیم و تربیت می گفتند، تنها بخش آموزش دنبال می شود و تربیتی در کار نیست. اگر هم تربیت مطرح باشد، جهت دار و سودار و صرفا برای مسائل خاصی مورد نظر قرار می گیرد که غلط است. تربیت یعنی انسان های مفید تربیت شوند و اخلاق را یاد بگیرند.
وی افزود: بعد از انقلاب؛ نهضت سواد آموزی فعال شد در حالی که الان باید نهضت مهارت آموزی به وجود بیاید. ما در هیچ چیز مهارت نداریم و حتی در منزل یک مهندس کشاورزی، دو گلدان سالم دیده نمی شود چون مهارت ندارد. فردی که به دانشگاه می رود و لیسانس ادبیات انگلیسی دریافت کرده است، دو جمله را به زبان انگلیسی نمی تواند بیان کند.
پدر علم ژنتیک ایران، خاطرنشان کرد: اخلاق را در شاخه های فردی می بینیم که سقوط کرده است؛ اگر اخلاقی فردی در کار نباشد اخلاق حرفه ای حتی اخلاق اجتماعی هم در کار نیست. این مثلث در اخلاق به ما لطمه می زند. اخلاق پیش از ادیان وجود داشت و ادیان وظیفه خود را در به کمال رساندن اخلاق می دانستند.
فرهود تاکید کرد: ادیان برای اخلاق حواشی ایجاد کردند، رودخانه عظیم دین و ایمان در مسیر خود حرکت می کرد اما آن را به جوب هایی تبدیل کردند که از مسیرش خارج شد و شاخه های بدنه ای با ضخامت به راحتی شکست.
به گفته این استاد دانشگاه، اخلاق تاکید می کند از هر قانونی باید تبعیت کرد و مقید به قانون بود که این مسئله اصل اول اخلاق است. اگر قانونی مناسب با اخلاقیات نباشد در این صورت باید اول آن قانون را برطرف کنید بعد به قانون جدید مقید باشید.
وی افزود: آن قانون هم فقط با اصول اخلاقی باید اصلاح کرد؛ حتی قوانین غیراخلاقی را هم باید با روش های اخلاقی اصلاح کنیم.
تحقیقات موسسۀ آمریکایی گالوپ نشان داد که مردم در سراسر جهان در سال ۲۰۱۸ میلادی، برای دومین سال پیاپی غمگینتر و خشمگینتر و ترسناکتر از هر زمانی شدهاند.
به گزارش یورونیوز؛ بر اساس این تحقیقات، جهان در سال گذشتۀ میلادی به اندازۀ سال ۲۰۱۷ بدبخت باقی مانده است که نتیجۀ جنگها، بحرانهای سیاسی و شرایط اضطراری انسانی است.
موسسۀ گالوپ برای انجام این تحقیق بیش از ۱۵۱ هزار مصاحبه را در سال ۲۰۱۸ در ۱۴۰ کشور جهان انجام داده است تا احساسات ساکنان این کشورها را دربارۀ وضعیت زندگیشان دریابد.
در این تحقیق پرسشهایی با هدف درک عواطف و نگاه مردم به زندگی طرح شده و معیارهای سنتی تحقیقات از جمله تولید ناخالص داخلی کشورها، مدنظر قرار نگرفته است.
برخی از پرسشهای مطرح شده عبارتند از: آیا دیروز احساس خوبی داشتید؟ آیا دیروز با احترام با شما رفتار شده است؟ آیا دیروز خندیدهاید یا دستکم لبخند زدهاید؟ آیا دیروز چیز جالبی آموختهاید یا کار جالبی انجام دادهاید؟ آیا شما بیشترین ساعات روز را با غم و اندوه، استرس، دردهای فیزیکی، نگرانی و خشم سپری میکنید؟
نتایج این تحقیق نشان داد که در سال گذشته میلادی بطور متوسط از هر ۱۰ نفر ۴ نفر اعلام کردهاند که زندگی روزمرهشان توام با نگرانیهای زیادی است و از هر ۱۰ نفر ۳ نفر نیز گفتهاند همواره دچار استرس هستند و دردهای فیزیکی بسیاری را تحمل میکنند.
یک چهارم مصاحبه شوندگان دچار غم و اندوه بودند و ۲۲ درصد از آنها نیز همواره خشمگین هستند.
بر اساس نتایج این تحقیق، ۱۰ کشوری که مردمشان بدترین وضعیت را در سال گذشته میلادی تجربه کردهاند به ترتیب عبارتند از: چاد، نیجر، سیرالئون، عراق، ایران، بنین، لیبریا، گینه، سرزمینهای فلسطین و کنگو.
به این ترتیب مردم چاد غمگینترین مردم جهانند و نسبت به مردم دیگر کشورها احساس بدبختی بیشتری میکنند.
چاد از سال ۲۰۱۴ میلادی در یک رکود اقتصادی عمیق به سر میبرد و استانداردهای زندگی در این کشور به پایینترین سطح در میان کشورهای آفریقای مرکزی رسیده است. نزدیک به ۶ میلیون نفر از جمعیت ۱۵ میلیونی این کشور در فقر شدید زندگی میکنند.
اگرچه کشورهای اسکاندیناوی ( فنلاند، دانمارک، نروژ و ایسلند) معمولا خوشبختترین کشورهای جهان هستند و امسال نیز در فهرست شادترین کشورهای سازمان ملل قرار داشتند اما مصاحبههایی که توسط موسسه گالوپ انجام شد نشان داد که احساس خوشبختی در میان مردم آمریکای لاتین بیش از مردم اسکاندیناوی است.
بیش از ۷ نفر از هر ۱۰ پاسخ دهنده به پرسشهای نظرسنجی گالوپ در آمریکای لاتین، اعلام کردهاند که دستکم در روز قبل از مصاحبه، لذت و آرامش و لبخند را تجربه کردهاند و ۸۷ درصد نیز گفتهاند که با آنها با احترام برخورد شده است.
پاراگوئه در میان کشورهای آمریکای لاتین بهترین وضعیت را دارد و نگاه مردم آن به زندگی مثبتتر است. پس از این کشور پاناما، گواتمالا، مکزیک، السالوادور و هندوراس قرار دارند. مردم این کشورها درحالی شادتر از دیگرانند که گاه با نرخ بالایی از فقر و خشونت دست به گریبانند.
جان کلیفتون از مدیران موسسه گالوپ میگوید: «مردم آمریکای لاتین بهترین زندگی را ندارند اما بیش از هرکسی در جهان لبخند میزنند و از زندگی لذت میبرند. یک علت داشتن چنین روحیهای، ویژگیهای فرهنگی این منطقه است که مردم را وادار میکند تا بر بعد مثبت زندگی تمرکز کنند.»
در خارج از قاره آمریکا، این مردم اندونزی هستند که نگاه مثبتتری به زندگی دارند.
بررسیها طی سال 2018 نشان میدهد که آمریکاییها نه تنها جزو مضطربترین مردم در سراسر جهان هستند بلکه در سال گذشته بیشترین میزان خشم، استرس و نگرانی طی یک دهه اخیر را تحمل کردهاند.
به گزارش فارس، تحقیقات جدید موسسه افکارسنجی «گالوپ» نشان میدهد که بیش از نیمی از آمریکاییها در سال 2018 بهصورت روزانه اضطراب شدید را تجربه کرده و این مسئله آنها را در میان پراسترسترین مردم جهان قرار داده است.
در این تحقیقات که طی سال گذشته با جامعه آماری 151 هزار نفر در بیش از 140 کشور جهان انجام شد، مشخص گردید که 55درصد مردم آمریکا استرس مخرب روزانه را تجربه کرده و میزان خشم و نگرانی آنها طی یک دهه اخیر به بالاترین سطح خود رسیده است.
این در حالی است که میانگین استرس جهانی در این نظرسنجی، حدود 35 درصد (تعداد افراد یک کشور که روزانه اضطراب و تشویش را تجربه میکنند) محاسبه شده است. در زمان انجام مصاحبهها، آمریکاییها همچنین به میزان بیشتری در مقایسه با میانگین جهانی (45 درصد در برابر 39 درصد) گفتند که «در روز گذشته نگرانی بیش از حد را تجربه کردند».
بررسی دقیقتر گالوپ نشان میدهد که آمریکاییهای زیر 50 سال با درآمد کم و دیدگاه تیره نسبت به عملکرد «دونالد ترامپ» رئیسجمهور این کشور، تجربههای عاطفی منفی بیشتری در مقایسه با دیگر هموطنان خود داشته اند. این موارد احتمالا با احساس اضطراب، خشم و نگرانی شدید 55 درصد مردم ایالات متحده بیارتباط نیست.
در مقیاس جهانی نیز معیارها همانند سال 2017 است، سالی که از سوی این موسسه بهعنوان «سیاهترین سال بشریت در یک دهه اخیر» نامگذاری شد. همچنین همزمان با کاهش میزان استرس در سطح جهان اما خشونت فردی افزایش داشته و نگرانی و ناراحتی نیز به بالاترین رکورد خود رسیده است.