واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نقد و اخبار درباره فیلم «جوکر» (Joker) + شکستن رکورد فروش یک میلیارد دلاری درجه سنی بزرگسال

این فیلم با کمترین مقدار اکشن‌های مرسوم، جلوه‌های کامپیوتری یا داستانگویی دنباله‌پسند ساخته شده است.

عصر ایران ؛ نهال موسوی - فیلم «جوکر» (Joker) با ادامه اکران موفق خود توانست مجموع فروش جهانی خود را پس از ۱۲ روز اکران به بیش از 556 میلیون دلار برساند.«جوکر» یک فیلم کاملا غیرتجاری است که به احتمال زیاد اگر از اسم جوکر بهره نمی‌برد توسط مردم نادیده گرفته می‌شود، اما اسم جوکر، این فیلم کاملا غیرتجاری را در مرکز یک برند کاملا تجاری قرار داده است.

«جوکر» در ساده‌ترین تعریف ممکن یک «درام» است. اما این درام قرار است درآمدی در حد بلاک‌باسترها داشته باشد. چرا که این درام حول و حوش بزرگ‌ترین دشمن بتمن جریان دارد. «جوکر» حکم یک درام تماما مارتین اسکورسیزی‌وار را دارد؛ نمونه‌ای از یک فیلم کامیک‌بوکی است که در یک ژانر عمیقا غیرتجاری به موفقیتی در حد فیلم‌های کامیک‌بوکی مرسوم دست پیدا می‌کند.

پس از رونمایی از فیلم «جوکر» در جشنواره فیلم ونیز که با کسب جایزه شیر طلای بهترین فیلم این رویداد سینمایی همراه شد، به تدریج نگرانی‌هایی درباره این فیلم به سبب مضمون‌های پوچ‌گرایانه و همچنین خشونت فراوان آن ایجاد شد و به همین دلیل سینماهای آمریکا تدابیر ویژه‌ای اتخاذ کردند که شامل ممنوعیت استفاده از ماسک و لباس‌های خاص، رنگ کردن صورت و استفاده ازاسلحه یا شیء می‌شود که موجب ناراحتی حاضرین در سالن نمایش شود.

جوکر

همچنین پلیس آمریکا پیش از ورود مخاطبان با سالن‌های سینما کارت‌های شناسایی آن‌ها را بررسی می‌کند و در عین حال تاکید می‌کند که درجه سنی این فیلم (R=محدود) است و افراد پائین ۱۷ سال برای نمایش این فیلم باید با والدین خود همراهی شوند.

پس از نگرانی‌هایی که از بروز خشونت پس از نمایش فیلم جدید «جوکر» ایجاد شده است، سینماهای زنجیره‌ای مهم در آمریکا استفاده از هر گونه ماسک، پوششی و اسلحه اسباب بازی که موجب ناراحتی سایر مخاطبان در حین نمایش فیلم شود را ممنوع اعلام کردند.

داستان فیلم در سال ۱۹۸۱ و شهر گاتهام سیتی رخ می‌دهد و درباره شخصیت شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان تبدیل به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن می‌شود. «خواکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند. رابرت دنیرو، زازی بیتز، فرانسیس کانروی و مارک مارون دیگر بازیگران فیلم هستند.

بحث ساخت فیلم مستقلی بر پایه شخصیت جوکر از سال ۲۰۱۶ آغاز شد. بعد از آنکه در اوت ۲۰۱۷، برادران وارنر و دی‌سی فیلمز برای خلق یک دنیای مشترک سینمایی به نتیجه رسیدند، فیلیپس برای هدایت پروژه انتخاب شد. فیلیپس علاقه‌مند بود که فیلم به فضای آثار کلاسیک مارتین اسکورسیزی نزدیک باشد و برای همین از آثاری همچون راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱۹۸۰) و سلطان کمدی (۱۹۸۳) برای نوشتن متن الهام گرفت.

طرح اصلی داستان که ریشه شخصیت جوکر را به تصویر می‌کشد نیز از کتاب مصور بتمن: شوخی مرگبار اقتباس شد. فینیکس ابتدا نسبت به پذیرفتن نقش تردید داشت اما در نهایت در فوریه ۲۰۱۸ به پروژه پیوست. کار انتخاب بازیگران مکمل از ژوئیه تا اوت ۲۰۱۸ به طول انجامید. فیلم‌برداری از سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد و در اواخر دسامبر به پایان رسید. جوکر به صورت گسترده در نیویورک و سپس جرزی سیتی و نیوآرک جلوی دوربین رفت.

فیلم اکران گسترده خود را از تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز کرد که با تحسین منتقدان همراه بود و در زمینه فیلم‌نامه، کارگردانی و اجرای فینیکس مورد ستایش قرار گرفت. جوکر تاکنون ۵۵۶ میلیون دلار در سرار جهان فروش کرده در حالی که بودجه ساخت آن ۵۵ میلیون دلار است که آن را به دهمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۹ تبدیل می‌کند.

فیلم Joker (جوکر) با افتتاحیه ۹۶.۲ میلیون دلار کار خود را در گیشه آغاز کرد تا هم رکورد افتتاحیه ماه اکتبر را بشکند و هم یکی از بهترین افتتاحیه‌های فیلم‌های با درجه سنی بزرگسال (R) را به نام خود ثبت کند. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، تازه واردان گیشه نتوانستند ترمز قطار پر سرعت فیلم جوکر را بکشند.

طبق خبری که ددلاین منتشر کرده، فیلم جوکر در سه روز دومین پایان هفته اکرانش موفق شد حدود ۵۵ میلیون دلار دیگر فروش کند تا رکورد دومین هفته اکران یک فیلم در ماه اکتبر را که تا پیش از این به فیلم Gravity (جاذبه) با فروش ۴۳.۱ میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ تعلق داشت، به‌نام خود ثبت کند.

این فیلم در واقع تنها افت فروش ۴۲.۸ درصدی را تجربه کرده و توانست به‌راحتی فیلم Gemini Man (جمینی من) و انیمیشن The Addams Family (خانواده آدامز) را در این هفته شکست دهد.

اکنون در سال ۲۰۱۹، در دورانی هستیم که مخلوط عناصر دیگر ژانرها با چارچوب سینمای ابرقهرمانی حسابی روی بورس است و رعایت کردن یا نکردن این نکته، مشخص‌کننده‌ی موفقیت یا شکست این فیلم‌ها در گیشه خواهد بود.

جوکر

وقتی مردم در قالب فیلم‌های ابرقهرمانی هر چیزی که لازم دارند را به دست می‌آورند، چگونه می‌توانی مردم را برای دیدن فیلم‌های ژانر غیرابرقهرمانی و فیلم‌های مستقل جذب کنی؟ «جوکر» جواب این سؤال است. «جوکر» حتی بیشتر از «شوالیه‌ی تاریکی» یا «لوگان»، حکم یک درام متعلق به دنیای کلاسیک را دارد که از قضا یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای مدیوم کامیک‌بوک، شخصیت اصلی‌اش است.

این فیلم با کمترین مقدار اکشن‌های مرسوم، جلوه‌های کامپیوتری یا داستانگویی دنباله‌پسند ساخته شده است. چیزی که «جوکر» به‌عنوان دوران بعدی سینمای ابرقهرمانی معرفی می‌کند این است: به‌جای اینکه شاهد فیلم‌هایی باشیم که از عناصر دیگر ژانرها (وسترن، تریلر جاسوسی، سرقت و غیره) قرض می‌گیرند، شاهد فیلم‌های ابرقهرمانی‌ای خواهند بودند که به قرض گرفتن‌های جسته و گریخته بسنده نمی‌کنند، بلکه لباس ژانر مقصد را کاملا به تن می‌کنند. با «جوکر» اولویت‌ها تغییر خواهد کرد.

اگر فیلم‌های تیر و طایفه‌ی «جوکر» بتوانند بودجه‌هایشان را پایین نگه دارند و جای صحنه‌های اکشن و جلوه‌های کامپیوتری زیاد، روی ارزش بصری‌شان سرمایه‌گذاری کنند، شاید آن‌ها شانسی برای فراگیر شدن و دست یافتن به درآمدهای نه چندان بالا اما سودآور داشته باشند.

«جوکر» پدیده امروز سینمای جهان، فیلم نفروشی که فروخت!





«جوکر» ساخته کمپانی برادران وارنر با رسیدن به رقم فروش جهانی ۷۸۸.۱ میلیون دلار، رکورد پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جهان با درجه محدود R را از آن خود کرد.

به گزارش ایسنا به نقل از هالیوود ریپورتر، «جوکر» به کارگردانی «تاد فیلیپس» و با بازی «واکین فینیکس» توانست رکورد پرفروش‌ترین فیلم درجه R سینما (که در آن مخاطبان کمتر از ۱۷ سال باید همراه با یک بزرگتر به تماشای فیلم بنشینند) را که پیش‌تر به فیلم ابرقهرمانی «ددپول ۲» تعلق داشت، به خود اختصاص دهد.

پیش‌تر فیلم ابرقهرمانی «ددپول ۲» با فروش کلی ۷۸۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸ و «ددپول» با فروش ۷۸۲ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ به عنوان پرفروش‌ترین فیلم‌های درجه R سینما شناخته می‌شدند.

انتظار می‌رود فروش جهانی «جوکر» تا پایان روز جمعه یا شنبه از مرز ۸۰۰ میلیون دلار نیز بگذرد. ساخته جدید «تاد فیلیپس» تاکنون توانسته در گیشه‌های آمریکای شمالی و در بازار‌های بین‌المللی به ترتیب ۲۵۸.۶ میلیون دلار و ۵۲۹.۵ میلیون دلار به فروش برساند.

«ماتریکس؛ بارگذاری مجدد» با فروش ۷۳۸.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۰۳، «آن» با فروش ۶۹۷ میلیون دلاری در سال ۲۰۱۷ و «مصائب مسیح» با فروش ۶۲۲.۳ میلیون دلاری در سال ۲۰۰۳ به ترتیب پس از سری فیلم‌های «ددپول» و «جوکر» در رده‌های بعدی فهرست پرفروش‌ترین فیلم درجه R تاریخ سینما قرار می‌گیرند.

داستان فیلم «جوکر» درباره شخصیت شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن تبدیل می‌شود. «واکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند.


فیلم «جوکر» که با هزینه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شده است، مجموع فروش جهانی خود را به یک میلیارد دلار رساند.

به گزارش ایسنا به نقل از اسکرین، «جوکر» با بازی «واکین فینیکس» در حالی فروش جهانی خود را به مرز یک میلیارد دلار رسانده که ۶۷ درصد از فروش خود را (حدود ۶۸۰ میلیون دلار) از محل گیشه بین‌الملل کسب کرده است و بیش از ۳۴۵ میلیون دلار آن نیز حاصل از فروش در سینما‌های آمریکاست.

این فیلم پس از رونمایی در جشنواره فیلم ونیز و کسب شیر طلای بهترین فیلم و جایزه بهترین بازیگر مرد، توجهات فراوانی را به خود جلب کرد و با آغاز اکران در ماه اکتبر تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما با درجه سنی بزرگسال شد.

«جوکر» که با هزینه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شده با احتساب هزینه‌های بازاریابی تاکنون حداقل سود ۵۰۰ میلیون دلاری را برای کمپانی برادران وارنر و دی‌سی به ارمغان آورده است. این فیلم با گذر از فروش «مرد عنکبوتی ۳» (۸۹۵ میلیون دلار)، هم‌اکنون در رتبه سیزدهم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی سینما قرار دارد.

داستان فیلم «جوکر» درباره کمدین شکست‌خورده‌ای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربه‌های تلخ فراوان به یک دلقک قاتل و پوچ‌گرای خشن تبدیل می‌شود. «واکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی می‌کند.





متن زیر، نقدیست بر فیلم آخر تاد فیلیپس؛ جوکر. در این نوشته تلاش شده است تا شخصیت‌ها و روایت داستان در پیش‌زمینه‌‌ اجتماعی و فرهنگی‌شان به تصویر کشیده شوند. و تا حد ممکن تلاش شده چرخش های داستان برملا نشوند اما خطوط اصلی داستان بازگو می‌شوند.


به گزارش عصر ایران، "مسیح بهار" در سایت میدان نوشت: فیلم جوکر یا ژوکر ساخته تاد فیلیپس در تاریخ ۴   اکتبر ۲۰۱۹ برای عموم اکران شد. فیلم جوکر در روز اول اکران در ۳۱ آگوست ۲۰۱۹ در جشنواره فیلم ونیز با تشویق ۸ دقیقه‌ای ایستاده بینندگان مواجه شده بود که موفقیت این ریسک مالی کمپانی برادران وارنر را نوید میداد. زدن پی‌در‌پی رکوردهای فروش حاکی از انتظار مشتاقانه بینندگان بود. این فیلم هم ماجرای تبدیل شدن کمدینی ناموفق به جوکر، دشمن اصلی شخصیت بت‌من، را نشان می‌دهد و هم روایت سینمایی داستان یک بیمار آسیب دیده از خشونت جامعه است که در فرآیند یک دگردیسی جنون آمیز به اَبَرتبه‌کاری اسطوره‌ای تبدیل می شود.
 
جوکر

فیلم جوکر که جوایز فستیوالهای تورنتو و ونیز را درو کرده است به شدت جنجال‌برانگیز است و داستان آن به بحث‌های شدیدی در پیرامونش دامن زده است. ماهیت انسانی توام با تم «ضدنهادهای‌حاکم» (anti-establishment) این فیلم به انتشار نقدهای پررنگی از نویسندگان چپ و راست منجر شده است.
 
در روزگاری که دونالد ترامپ مالیات شرکت‌های آمریکایی را از ۳۵ درصد به ۲۱ درصد کاهش داده است و در روزهایی که برنی سندرز و الیزابت وارن دو کاندیدا از سه کاندیدای اول حزب دموکرات آمریکا در میان شگفتی نخبه‌های سیاسی و مالی آمریکا قول مالیات بر دارایی (جدا از مالیات بر درآمد) داده‌اند، فیلم جوکر هشداری جدی به نظر می‌رسد. شاید به همین دلایل است که مایکل مور فیلمساز آمریکایی این فیلم را فیلمی مهم برای زمانی مهم وصف می‌کند.

شخصیت‌ها و فضا

داستان فیلم در پائیز سال ۱۹۸۱ در شهر معروف DC comics به نام «گاثم‌سیتی» (Gotham city) اتفاق می‌افتد که نسخه خیالی شهر نیویورک است. شهری با نامی که با «شهر نفرین شده» (Goddamn city) هم‌آوا است. شهری تاریک، فاسد و آلوده، مبتلا به فقر، رکود و بیکاری. در ابتدای داستان گفته می‌شود اعتصاب رفتگران باعث تلنبار شدن زباله و هجوم موش‌ها شده است. شهر، کثیف و ملتهب است و هر لحظه بیم ناآرامی و آشوب وجود دارد. شاید این نیز اشاره‌ای به وضعیت بحران مالی خدمات عمومی شهری نیویورک در سال ۱۹۷۵ باشد. 

آرتور فلِک (با بازی خواکیم فینیکس) استندآپ کمدینی ناموفق، شخصی منزوی و تنها با گوژی ملایم در کتف چپ، مردی دِفرمه و شکننده است که به نظر می‌رسد اخیرا از بیمارستان روانی مرخص شده است.
 
آرتور که از شخصیت تراویس (با بازی رابرت دنیرو) در فیلم «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) اقتباس شده، انسانی خوب و حساس تصویر شده که به همراه مادر پیرش در آپارتمانی کثیف و محقر زندگی می‌کند. آرتور ظاهرا از اختلال بی‌اختیاری عاطفی (Pseudobulbar affect disorder) در ادامه یک آسیب مغزی به همراه علائم روانپریشی (psychotic) رنج می‌برد. او کارتی پِرِس شده دارد که روی آن نوشته شده است: «خنده‌ی مرا ببخشید، من بیماری دارم».
 
رویای آرتور این است که به عنوان کمدین به شوی تلویزیونی موری فرانکلین (با بازی رابرت دنیرو) دعوت شود، کاراکتری که از فیلم «پادشاه کمدی» مارتین اسکورسیزی (۱۹۸۳) گرفته شده است. موری با دندان‌های ردیف سفید به مردم لبخند می‌زند و می‌گوید: «زندگی همین است!».
 
مادر آرتور، پنِی فلک پیرزنی رنجور و نامتعادل است که در جوانی برای توماس وین (پدر بت‌من‌) کار می‌کرده. توماس وین میلیاردر مشهوری است که برای کسب پست شهردار خیز برداشته است. او که نماد ثروت و قدرت است در تلویزیون معترضان را دلقکان خطاب می‌کند.

بازی خواکیم فینیکس که رسالتِ دشوار تبدیل یک انسان درمانده، احساساتی، اخلاقی و روانپریش به یک ابرتبه‌کار را بر دوش دارد – گرچه که در نقدهایی به اغراق در بازیگری (overacting) متهم شده است –
مسحورکننده از کار درآمده است. خنده غیر ارادی تا پای خفگی او توان نشان دادن احساسات را از آرتور ربوده است. خنده ای که گفته می شود اجرای آن هربار بازیگران را به تقلا واداشته است.

قصه

خشونت زننده فیلم خیلی زود بیننده را تکان می‌دهد. در سکانس دوم فیلم، آرتور در لباس دلقک در حال چرخاندن تابلوی تبلیغاتی در پیاده‌روست که با مردم آزاری چند نوجوان روبرو می شود. آنها تابلو تبلیغاتی – وسیله کارش – را از او می‌گیرند و او را با خشونت تمام کتک می‌زنند و میان زباله‌ها رها می‌کنند. این مواجهه بسیار انسانی و دردناک است.
 
در تجربه نگارنده، در کمتر از ۵ دقیقه گذشته از شروع فیلم، دو بیننده از سینما خارج شدند. این برخورد که بدون خونریزی و مرگ است نظر بیننده را به کور بودن خشونت و بی‌گناهی ضاربین و مضروبین جلب می‌کند.
 
چند سکانس بعد آرتور عیسی‌وار ضاربین خود را بی‌قصد و ناآگاه – چندتا بچه – می خواند. این احساس دوگانگی تعاریف قهرمان و ضدقهرمان را به چالش می‌کشد.
 
در فیلم جوکر خشونت فیزیکی ثانویه به نظر می‌رسد. فیلم در به تصویر کشیدن جمله معروف گاندی که «فقر بدترین نوع خشونت است» موفق است.
 
از نظر آرتور تحقیر، مورد تبعیض واقع شدن، خواسته نشدن، به حساب نیامدن و دیده نشدن خشونت‌های اصلی اند. آرتور آشکارا همدردی (empathy) دارد. در جائی از فیلم آرتور می‌گوید: «چه بر سر ما آمده است؟ همه سر هم فریاد می‌کشیم و هیچکس خودش را جای دیگری نمی‌گذارد؟». 

رسالت زندگی آرتور به گفته خودش «آوردن خنده و لذت به این دنیای سرد و تاریک» است. او در نیمه اول فیلم متوجه می‌شود که پروسه بی‌رمق درمان او که تحت پوشش بیمه عمومی است به علت کم شدن بودجه دولتی قطع خواهد شد. او در دفترش می‌نویسد: «به عنوان یک بیمار روانی مردم از تو انتظار دارند جوری رفتار کنی که انگار بیمار نیستی».
 
مددکار اجتماعی که زنی سیاهپوست است به او می‌گوید: «آنها برای آدم‌هایی مثل تو تره خورد نمی‌کنند. برای آدم‌هایی مثل من هم تره خورد نمی‌کنند.» آرتور با نگرانی و تحیر از او می‌پرسد: «پس داروهایم را از کجا تهیه کنم؟!» در صحنه‌هایی از این قبیل مشکلات آرتور مرزهای جنسیتی و نژادی را در می‌نوردند و آشکار می‌شود که چالش مشترک نژادها و جنس‌ها تعلق داشتن به طبقه فرودست است.
 
قطع بودجه‌های عمومی درمانی در گاثم‌سیتی یادآور قطع خدمات اجتماعی روانپزشکی به دست رونالد ریگان در دهه ۸۰ میلادی است. شاید هم کوشش اخیر ترامپ برای محدود کردن قانون affordable care (بهره‌مندی افراد کم بضاعت از خدمات درمانی) را به خاطر بیننده بیاورد.
 
واقعیت عینی سیاست های نومحافظه‌کاری در بسیاری از جوامع کنونی به خوبی به بیننده اجازه می‌دهد با آرتور همزادپنداری کرده و از کاهش تعهد دولت در امر بهداشت و درمان عمومی دچار وحشت شود.
 
آرتور از مددکار می‌پرسد: «منم یا بیرون همه دیوانه شده‌اند؟» درمانگر پاسخ می‌دهد: «زمانه سختی است. مردم دست و پا می‌زنند.» آرتور ناامیدانه می‌گوید: «می‌خوام دیگه احساس بد نداشته باشم.»

تنهایی و سقوط 

آرتور که از داشتن پدر محروم بوده در حسرت یک تماس انسانی، گزینه‌های واقعی‌اش را یک به یک از دست داده و به توهم و خیال پناه می‌برد. او می‌بیند که همکار، دوست، خانواده و مددکار به او واقعاً اهمیت نمی‌دهند: «اونقدر دیده نمی‌شی که احساس می‌کنی وجود نداری». ریتم کل فیلم همچون یک تراژدی، تعلیق یک فاجعه در شرف رخ دادن است و بالاخره لحظه واژگونی (peripety) فرا ‌می‌رسد.
 
آرتور که گریم‌کرده از کار بر‌می‌گردد در مترو شاهد آزار دادن یک دختر جوان توسط سه مرد بچه پولدار وال استریت می‌شود. او همچون همیشه در اثر اضطراب خنده هیستریکش را سر می‌دهد و این زمینه‌ساز کتک خوردنش می‌شود. دختر فرار می‌کند و آرتور نیز در دفاع از خود هفت‌تیر کشیده و سه جوان را با تیر می‌زند. سپس گریخته و به توالت می‌رود. این لحظه آغاز جوکر شدن آرتور است.
 
او سرشار از احساس قدرت و پیروزی است، سرمستانه می‌رقصد: رقصی آرام، عجیب و تقلا مانند که تولد و خروج نوزاد جانوران از تخم را به یاد می‌آورد. او با وجد و قدرت جدیدی به زندگی برمی‌گردد. در روزنامه دلقک (آرتور) به عنوان یک عیّار و قهرمان تصویر میشود که از ثروتمندان انتقام می‌گیرد. تابلوهای «مقاومت کنید» و «پولدارها را بکُشید!» در دست معترضان است. مردم به تقلید از جوکر ماسک دلقک به صورت می‌زنند. آشوب و شورش معترضین شهر را فرا می‌گیرد.

فیلم روند خالی شدن یک فرد شکننده را از باور به تمامی زمینه‌های اساسی کنش‌های انسانی نشان می‌دهد: گذشت، محبت، همدردی، سرپرستی، کمک، عشق، رفاقت رفته‌رفته همچون برگ‌های پائیزی ریخته و بدنه خشک و کریهی باقی می‌گذارند. آرتور می‌گوید «دیگر چیزی برای از دست دادن برایم باقی نمانده.»
 
اینکه آرتور در مقابل این بی عدالتی راه یک جانی سایکوپت را پیش می‌گیرد به طبیعت رنجور و بیماری عصبی-روانی او بر‌می‌گردد. نباید فراموش کرد شرایط تصویر شده می‌تواند هر کسی را که طعمی از انسانیت در دهان دارد منقلب کند. می‌تواند به آفریدن یا به نابود کردن بیانجامد. می‌تواند بسته به وضعیت شخص، معتاد، هنرمند، دانشمند، انقلابی یا تبه‌کار خلق کند.
خشونت فیلم با وجود زننده بودن به قدری به‌جا به نظر می‌رسد که بیننده می‌تواند در عین آشوب طلبی و خشونت جوکر با او هم‌انگاری (identify) کند. شعار «پولدارها را بکشید!» نمایان‌گر ماهیت ضدنهادهای‌حاکم اعتراضات مردم گاثم سیتی است. جوکر میگوید «‏من سیاسی نیستم من فقط می‌خواهم مردم را بخندانم.» با این وجود معلوم نیست جنبش به راه افتاده عدالتخواه است یا هدفش بازتوزیع ثروت است. تنها چیزی که از آن برمی‌آید آشوب است.

فیلم این حس را به بیننده منتقل می‌کند که جنون جوکر گناه کس خاصی نیست بلکه واکنش یک عضو شکننده و حساس جامعه به فقر و تهی شدن ساز و کار زندگی شهری از محتوای انسانی است. او دیگر از تراکنش‌های انسانی کاملا ناامید است و غیر اصیل و کاذب بودن همه آنها برایش واضح شده است. اکنون باور به بدی جای بدبینی را گرفته است. فیلم روایت تصویری فرایند جوکر شدن آرتور است. فرایندی که از درگیری در قطار شروع شده و در شورش‌های خیابانی کامل می‌شود.


نقدها

فیلم جوکر حتی قبل از اکران عمومی با حجم زیادی از نقدهای منفی مواجه شد. منتقدین در رسانه های معتبر مختلف فیلم را «ترسناک در سطوح مختلف»، «ناامیدکننده‌ترین فیلم سال»، «فاقد ارزش بحث کردن»، «خطرناک»، «یک حماقت غیرمسئولانه»، «برخوردی ناهمگن، دمدمی مزاج و هیجانی با معضلات اجتماعی» خوانده‌اند و آن را تلاشی مذبوحانه برای برانگیختن همدردی برای تمام آرتور-مانندهایی می دانند که به علت عقده‌مندی و تنهایی هر هفته با تفنگ به جان مردم می افتند و عده‌ای را به رگبار می بندند. آنها جوکر را «شخصیتی دسته دو با فلسفه ای دسته دوم» خوانده که «به جای بررسی و درک ریشه‌های اجتماعی مسائل زندگیش به تاریکی و خشونت فرو می‌رود».
 
منتقدی حتی به شرارت نازی‌ها اشاره کرده و می‌نویسد: «همچنان که هانا آرنت در شرارت مفروض آدولف آیشمن نازی بی‌مایگی می‌دید، من جوکر را تلاشی می‌بینم برای تراشیدن قامت اسطوره از انتقامی به سبک بچه خرخوان‌ها.» یکی از منتقدان نوشته: «بعد از اینکه با عناصر چپانده شده و خسته کننده اعتراضات ضدسرمایه‌داری و ضدثروتمندان مردم در لباس دلقکها اشتیاق بیننده از دست می‌رود، زندگی تبه‌کاری جوکر در میان بهت بیننده شکل می‌گیرد.» 

یادمان باشد این منتقدین فیلم‌هایی چون اونجرز: بازی پایان، پلنگ سیاه و کاپیتان مارول را ستوده اند! البته خطرناک خواندن فیلمها توسط منتقدین چیز جدیدی نیست. پرتقال کوکی (۱۹۷۱)، آخرین وسوسه مسیح (۱۹۸۸) و کوه کاو (Brokeback mountain) (2005) همه در زمان خود توسط منتقدین خطرناک قلمداد شدند.

در نقدهای منفی نوشته شده یک نکته مشترک است. این نقدها به جای آنکه به ریشه و خاستگاه یک مرد ازخودبیگانه، خشمگین و ایزوله بپردازند، رفتار او و پیامدهای دیده شدن قصه او را نقد می‌کنند. از نظر من نهیلیسمی که در نقدهای مختلف به این شخصیت نسبت داده شده درست نیست.
 
شاید منظور منتقدان «نیهیلیسم اخلاقی» است. در هر رو، این زاویه‌ای محدود است. از نگاه نیچه نهیلیست فردی است که از نیروی جنبشی خلاقه انسانی تهی شده است. جهان برایش تنها عرصه‌ای است که از دیگران تقلید کند. به هیچ پروژه بزرگی باور ندارد، هیچ شوری در سر ندارد و از پتانسیل‌های بودنش استفاده نمی‌کند.
 
جوکر نهیلیست نیست، طاغی است. جوکرِ تاد فیلیپس قهرمان نیست زیرا بردن برایش اهمیت ندارد. ضد قهرمان هم نیست زیرا قهرمانی را به چالش نمی‌کشد. او میخواهد همه ببازند! زیرا در این میدان بازی را درست نمی‌داند.

جوکر در هفته اول اکرانش رکورد فروش یک فیلم در ماه اکتبر را زد. شاید موفقیت فیلم جوکر در گیشه را در شرایط حال حاضر بتوان نشانه دیگری از چرخش خواست مردم آمریکا به سمت قهرمانهای «ضدنهادهای‌حاکم» تفسیر کرد. گردشی که خود را در پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا و در موفقیت چشم‌گیر برنی سندرز در مبارزات انتخابات مقدماتی حزب دموکرات نشان داد. هر دو، هرچند از دو سوی مختلف، در نگاه مردم نماینده‌های جریان «ضدنهادهای‌حاکم» بودند.

جوکر

جوکر در شوالیه تاریک

در فیلم «شوالیه تاریک» کریستوفر نولان (۲۰۰۸)، جوکر با افروختن آتش بر تپه‌ای از دلارهای پول‌شویان و تبه‌کاران نقش واقعی بت‌من را به عنوان نگهبان ثروت و قدرت ثروتمندان به تصویر می‌کشد و تناقض درونی ارزشهای این قهرمان را برملا می‌کند. در این فیلم بت‌من برای به دام انداختن جوکر یک شهر امنیتی (surveillance state) به وجود می‌آورد و از طریق تلفنهای همراه پیرامونِ همه را رصد می‌کند. همه اینها راهی جز این نمی‌گذارند که قهرمان بی برو برگرد قصه شوالیه تاریک جوکر شناخته شود.
 
اما جوکر با دیگر ابرتبه‌کاران فیلم‌های بت‌من فرق دارد. به عنوان مثال کاراکتر «بِین» در فیلم دیگر کریستوفر نولان «شوالیه تاریک برمی‌خیزد» (۲۰۱۲) در پی قتل عام همه است. ولی جوکر هیچ چیز نمی‌خواهد. او گاهی پول می‌خواهد ولی آتش می‌زندش. گاهی طرفدار می‌خواهد ولی آنها را به قتل می‌رساند. می‌توان گفت او تنها آشوب می‌خواهد. شاید هم مثل آرتور فقط می‌خواهد حس بد نداشته باشد!
 
هیچ نخواستن جوکر او را به بازیگری شگفت‌انگیز در نظریه بازی (game theory) تبدیل می‌کند. او در بازی هدف مشخصی ندارد و به همین دلیل در تک تک رویارویی‌هایش با استراتژی های بدیع طرف مقابل را آچمز می کند. او می گوید «من سگی‌ام که ماشین‌ها رو دنبال میکنه ولی نمیدونه وقتی یکی رو گرفت باهاش چکار کنه». آشوب‌طلبی هم به تنهایی نمی‌تواند توضیح دهنده راه جوکر باشد. شاید هم جوکر مثل کودکان فقط بازی را می‌خواهد.

قاتل واقعی شخصیت تاریخی بت‌من جوکر است. او دوگانگی ارزشی را که در شخصیت بت‌من وجود دارد بیرون‌کشیده، همچون «نئو» که در فیلم ماتریکس به درون ایجنت ماتریکس فرو میرود و او را متلاشی می‌کند، با نفوذ به روان بت‌من تناقض سیستم اخلاقی عاریه بت‌من را نمایان می‌کند. او نشان می دهد که بت من که خود از بزرگترین ثروتمندان شهر است با وجود داعیه حمایت از مردم بی دفاع چگونه با دفاع از قوانین سوگیرانه، خود ضامن استیلای نخبگان ثروتمند بر مردم ناراضی و تهیدست است. تهیدستانی که برای سهیم شدن از سفره این میلیاردر باید چشم امید به خیریه او داشته باشند.

اما جوکر فیلیپس با جوکر نولان متفاوت است. جوکر فیلیپس درونگرا است. توهم و تردید دارد و رفتارهایش واکنشی و ناگهانی است. جوکر نولان مطمئن، خونسرد و برنامه‌چین است، به انسان‌ها از بالا به پایین نگاه‌کرده و آنها را بازی می‌دهد. همچنین برخلاف فیلم «شوالیه تاریک» که دلقکانش مردان تبه‌کارند، دلقکان «جوکر» زنان و مردان عادی‌اند.


خنده و گریه


یکی از مایه‌های مهم این فیلم بیان نقیضی یا ناسازه‌گویی است. این نقیض‌ها در بیشتر موارد در زیباتر کردن اثر موفق‌اند. آنها طبیعی به نظر می‌آیند و کمتر به بیننده احساس نابجایی می‌دهند.

آرتور در جایی می‌گوید: «همیشه فکر می‌کردم زندگی من یک تراژدی است اما اکنون می‌فهمم زندگی من یک کمدی لعنتی است.» همچنین استفاده از دلقک که نماینده تاریخی خنداندن است برای به تصویر کشیدن تاریک‌ترین رنج‌های امروزی در این اثر یک دوگانگی لذت‌بخش است. گاهی در میان قهقهه های غیر ارادی آرتور می‌توان احساس بدبختی او را لمس‌کرد چرا که می‌داند از کنترل خویشتن ناتوان است و به خاطر این خنده مجازات خواهد شد.

این جمع اضداد بار دیگر در ترانه فیلم – آهنگ معروف «smile» که در فیلم پخش می‌شود – پدیدار می‌شود. ترانه‌ای که شنونده را در عین ناامیدی تشویق به لبخند زدن می‌کند. خنده-گریه آرتور در لباس دلقک ما را به یاد آریای (aria) دل‌انگیز «جامه‌ات را برتن کنِ» دلقکِ اپرای معروف «پالیاچو» اثر روجریو لئون‌کاوالی می‌اندازد که بر خود نهیب می‌زند: «درد و لابه ات را خنده کن و از اشکهایت قهقهه بساز!».

پی‌نوشت

هدف هنر پویش انسان و بازتابیدن جهانِ انسان است. این فرایند گاهی دردناک می‌شود ولی در نهایت به شناخت عمیقتر انسان از خود، دیگر انسانها و جهان اطرافش می‌انجامد. می‌توان گفت که فیلم جوکر به تمامی این اهداف دست یافته است.
 
داستان جوکر داستان شورش تدریجی یک «هیچکس» است. استفاده از بازیگری ناب به جای جلوه‌های ویژه گزاف بر جلای انسانی فیلم می‌افزاید. جوکر نه نژادی فکر می‌کند نه جنسی. حتی رواندرمانگر جوکر که زنی سیاهپوست است، با او همدردی می‌کند و جامعه را به از یادبردن هردوشان متهم می‌کند.
 
فیلم خشم مردم محروم و نزاع طبقاتی را بدون هیچ لفافه‌ای نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که وقتی سیاست‌ها در جهت حفاظت از منافع صاحبان قدرت و ثروت به سمت کاهش خدمات عمومی می‌روند چگونه حاشیه‌های جامعه – که انسانیت جامعه را تضمین می‌کنند – قربانی می‌شوند. اما جوکر دیگر قربانی نیست، او قربانی می‌گیرد. او تمام این ناعدالتی ها را تشدید کرده و به جامعه برمی‌گرداند. 

آرتور، که هدفش آوردن خنده و لذت به جهان بود بالاخره در ناامیدی راه جدیدی می‌بیند. این راه تاریک خنده‌دار نیست. راهی است جنون‌آمیز ولی آزاد کننده. اگر آرتور یک دلقک باشد، جوکر یک دلقک نیست. او دیگر نمی‌خواهد خوشبخت شود. او دیگر به عرف و قانون فکر نمی‌کند.

او می‌خواهد باشد و آزاد شود.

فرآیند ناامیدی و به خودآمدن در هر فردی می تواند رخ دهد. «شدن» یاbecoming  دگردیسیِ فرد در نتیجه به‌خود‌آمدن است.
 
نتیجۀ شدن بستگی به فردی دارد که این شدن برای او اتفاق می‌افتد.
 
شدن می‌تواند برای یک دانشمند اتفاق افتد و در او یک شور مطالعاتی جدید برانگیزد.
 
می‌تواند در هنرمندی اتفاق بیافتد و او را به خلق آثار هنری برانگیزد.
 
می‌تواند انسانی را به شورش و طغیان علیه نابرابری برانگیزد. اما آرتورِ قصه جوکر بیماری است که از اختلالات روانپریشی رنج می‌برد.
 
پس، شدن او با رفتارضداجتماعی و فقدان همدردی با دیگران همراه است.
 
مردم آزاری و قانون‌گریزی کور قابل ستایش نیستند. اما به گفته برشت "گاهی باید باد بوزد تا دیده‌شود زیر دامن قانون واقعاً چه خبر است".





8255157100

بررسی خاستگاه طبقاتی معترضان اعتراضات اخیر

بررسی خاستگاه طبقاتی معترضان اعتراضات اخیر
اعتراضات اخیر ناشی از فرسایش نهاد‌های قانونی انتخابی بود. مردم احساس کردند حتی مجلس هم در مطرح‌کردن مسائل از کارکرد افتاده است.
اعتراضات هفته گذشته در بیش از 100 شهر کشور همچنان از سوی رسانه ها مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد.
به گزارش عصر ایران، روزنامه شرق در "بررسی خاستگاه طبقاتی معترضان اعتراضات اخیر" با دو جامعه شناس گفتگو کرد که در ادامه می‌خوانید:
 
اعتراضات گرانی بنزین
 
یک هفته از اعتراضات در واکنش به افزایش قیمت بنزین گذشت. منطق و شیوه توزیع جغرافیایی مناطق و شهرهایی که در آنها تجمعات اعتراضی برپا شد و در پاره‌ای از مواقع به خشونت‌های بی‌سابقه کشیده شد، به‌گونه‌ای نبود که بتوان براساس آنها تحلیل یا تفکیکی دقیق و قطعی ارائه داد. بااین‌حال در تحلیل‌ها و اظهارنظرهایی که در این روزها منتشر شده است، برخی اعتراضات را مربوط به حاشیه‌نشینان و فرودستان دانسته‌اند و بر همین اساس نیز این وقایع را بررسی کرده‌اند.

حال آنکه در برخی از شهرها محلات و مناطقی را که شاهد اعتراضات و شلوغی بوده‌اند، به‌صورت قطعی نمی‌توان مناطق حاشیه‌ای دانست. در غرب شهر تهران منطقه صادقیه و فلکه اول و دوم صادقیه یا در شرق مناطقی مثل تهرانپارس و پیروزی و نبرد، در روزهای شنبه و یکشنبه هفته گذشته شاهد برپایی اعتراضاتی بوده‌اند. یا در شهر شیراز محله اصلی وقوع خشونت‌بار آشوب محله معالی‌آباد بود که از مناطق مرفه و بالاشهر به حساب می‌آید؛ بااین‌حال برخی دیگر از مناطق اعتراضی شامل این تحلیل می‌شوند، مانند تعدادی از شهرهای کوچک و همین‌طور شهرهای حاشیه‌ای اطراف پایتخت که در هفته گذشته بخش زیادی از تلفات و خسارات و اعتراضات در آنها رقم خورد. نظر جامعه‌شناسان دراین‌باره چیست و ماجرا را چطور تحلیل می‌کنند؟ در همین رابطه همین پرسش‌ها را از علی جنادله، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه علامه و آذر تشکر، جامعه‌شناس که تا چند روز دیگر کتابی از او درباره تعریف و ابعاد حاشیه‌بودگی، منتشر می‌شود، مطرح کردیم.

دوگانه اغتشاشگر و معترض

علی جنادله، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در‌این‌باره به «شرق» این‌طور می‌گوید: «قسمت اعظم اعتراضات، اعتراض مردمی است که به‌لحاظ معیشتی به تنگ آمده‌اند. از مقطعی به بعد طبقه متوسط در مواجهه با اعتراضات در وضعیت پارادوکسیکالی قرار گرفته است؛ از این نظر که طبقه متوسط به ابعاد مختلف جامعه احساس نارضایتی دارد که این نارضایتی فقط محدود به مسائل اقتصادی و معیشتی نیست بلکه در ارتباط با ابعاد سیاسی، سبک زندگی، آزادی‌های اجتماعی، مسائل فرهنگی و... نیز احساس نارضایتی دارد. در بحث گرانی بنزین طبقه متوسط بیشترین آسیب را از این تصمیم خواهد دید، اما طبقه متوسط به‌‌راحتی نمی‌تواند با این اعتراضات هم‌نوایی کند، به دلیل اینکه چشم‌انداز روشن و مشخصی برای سرانجام این اعتراضات متصور نیست و نمی‌داند قرار است چه چیزی اتفاق بیفتد و چه وضعیت جدیدی قرار است رخ دهد.
 
طبقه متوسط در یک وضعیت آچمز و در‌واقع حالت تعلیق قرار دارد؛ از یک‌سو از وضعیت موجود ناراضی است و از سوی دیگر نگران سرانجام این اعتراضات است و این باعث شده است بخش اعظم طبقه متوسط منفعل شود و اینجا است که ممکن است جریان‌های مختلف پوپولیستی و جریان‌های رادیکال مختلف و ناشناسی هدایت اعتراضات را به دست بگیرند و این وضعیت خطرناکی است که ما در آن قرار داریم.

این جامعه‌شناس می‌افزاید: از برخی جهات این اعتراضات شبیه اعتراضات دی‌ماه 96 و از برخی جهات حتی می‌توان گفت شبیه به اعتراضات 88 است، اما در بحث اعتراضات اخیر یک ویژگی خاصی وجود داشت که من آن را در چارچوب فرسایش سرمایه اجتماعی در کل جامعه تحلیل می‌کنم. مردمی که به خیابان‌‌ها آمدند و اعتراضات خود را مطرح کردند، عمده مطالباتشان، معیشتی بود و تا حدودی این اعتراضات از این نظر استمرار مطالبات اعتراضات دی‌ماه 96 بود، اما به‌لحاظ کنش‌، متفاوت از آن بود. اعتراضات اخیر را تا حدود زیادی می‌توان محصول و ادامه فرایند فرسایش لایه‌های مختلف میانجی‌ بین جامعه و قدرت سیاسی درنظر گرفت.
 
بین جامعه، یعنی عموم اقشار مردم و گروه‌های مختلفی که در جامعه وجود دارند و قدرت سیاسی که در رأس جامعه قرار دارد، واسطه‌ها و میانجی‌‌‌هایی قرار دارند که آنها را می‌توانیم در سه لایه طبقه‌بندی کنیم.
 
پایین‌ترین لایه آن، جامعه مدنی به معنای عام آن یعنی تشکل‌های صنفی و سازمان‌‌ها و گروه‌های مردم‌نهاد است.
یک لایه بالاتر از آن احزاب و جریان‌های سیاسی هستند و در لایه‌ بالاتر نهاد‌‌های قانونی انتخابی مانند مجلس قرار دارند. اعتراضات دوره‌های مختلف را می‌توان بر این اساس که محصول فرسایش کدام‌یک از این لایه‌های میانجی هستند، تحلیل و فهم کرد.

جنادله همچنین در ادامه می‌گوید: اولین اعتراضات ناشی از فرسایش لایه اول بود‌؛ ما نهاد‌های مدنی و جامعه مدنی واسط که میانجیگری بین مطالبات مردم و سپهر سیاسی و قدرت حاکمه را داشته باشد، دچار فرسایش کردیم و در حقیقت یک لایه از لایه‌های میانجی‌ را از بین بردیم و از کارکرد انداختیم. اعتراضات 96 ناشی از فرسایش و بی‌کارکرد‌کردن لایه دوم یعنی احزاب و جریان‌‌های سیاسی بود که در شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» تبلور پیدا کرد؛ یعنی مردم و گروه‌های معترض احساس کردند که جریان‌های سیاسی موجود و احزاب سیاسی موجود توانایی مطالبه خواسته‌های آنها را ندارند و ناچار هستند خودشان وارد خیابان شوند و مطالبه حقوق قانونی خودشان را داشته باشند.
 
به نظرم اعتراضات اخیر ناشی از فرسایش بالاترین لایه میانجی، یعنی نهاد‌های قانونی انتخابی بود. مردم احساس کردند حتی مجلس هم در مطرح‌کردن مسائل از کارکرد افتاده است. روز‌به‌روز ما میانجیگران را دچار فرسایش کردیم و رویارویی مستقیم گروه‌های مختلف و جامعه به‌طور عام در برابر قدرت سیاسی را فراهم می‌کنیم. هرچه این رویارویی‌ها به صورت مستقیم باشد، احتمال خشونت بیشتر می‌شود.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به کوتاه‌تر‌شدن بازه زمانی بروز اعتراضاتی از این دست می‌گوید: «اگر به سال‌های اخیر نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که بازه زمانی اعتراضات در سال‌های اخیر کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود و می‌توان گفت از دی‌ماه 96 تا کنون به صورت مستمر ما شاهد اعتراضات پراکنده در جامعه بودیم و احتمالا بیشتر و بیشتر با این اعتراضات مواجه خواهیم شد.
 
مسئله مهم دیگر در این اعتراضات دوگانه اغتشاشگر و معترض است؛ وقتی ما دوگانه اغتشاشگر و معترض را مطرح می‌کنیم، مسئله مهم این است که به‌لحاظ عملیاتی چه سازو‌کاری را فراهم می‌کنیم که این تمایز را ایجاد کنیم؛ یعنی آیا سازوکار و مکانیسم مشخصی وجود دارد که این دو را از یکدیگر متمایز کنیم؟ متمایز‌کردن اغتشاشگر و معترض نیازمند پاسخ‌دادن به چند پرسش است. آیا ظرفیت و بستر نهادی اعتراضی در جامعه ما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد این بستر به چه صورت است؟ تأمین امنیت اعتراضات و جلوگیری از به‌خشونت‌کشیدن این اعتراضات به عهده کیست؟
 
در‌صورتی‌که معترضان از طریق اعتراض مسالمت‌آمیز نتوانند مطالبات خود را محقق کنند، چه مکانیسم‌های قانونی دیگری وجود دارد که مردم بتوانند از طریق آنها مطالبات خود را پیگیری کنند؟ ما باید از این دوگانه اغتشاشگر و معترض رهایی پیدا کنیم‌. ما نمی‌توانیم در این دوگانه متوقف شویم و براساس آن اعترضات و مطالبات مردم را نادیده بگیریم.

حاشیه‌نشینی جغرافیایی نیست

آذر تشکر، جامعه‌شناس نیز در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه برخی می‌گویند این اعتراضات حاشیه‌نشینان بوده است، آیا می‌توان اعتراضات اخیر را به‌لحاظ خاستگاه طبقه‌ای تحلیل و تفکیک کرد، این‌طور توضیح داد: «گاهی وقت‌ها این تقسیم‌بندی‌ها فضایی و جغرافیایی است، از این بعد ماجرا اگر بخواهیم نگاه کنیم، ابتدا باید موضوع را کمی از عقب‌تر ببینیم و بررسی کنیم. در پاره‌ای مواقع مناطق حاشیه‌ای حتی از متن بزرگ‌تر هستند، اما متن براساس مؤلفه‌هایی دیگر تعیین و تثبیت شده. برای این موقعیت باید دید و پرسید که توزیع منابع به چه شکل صورت می‌گیرد و چرا حاشیه و متن ایجاد می‌شود. در شرایط عادلانه توزیع منابع، باید به‌صورت برابر و براساس ظرفیت‌های هر منطقه، شامل ظرفیت طبیعی، انسانی و... انجام شود. سال‌ها پیش‌ تصویب شده و قرار بود طرح‌ها براساس ظرفیت‌های منطقه‌ای، آمایش سرزمین و... بررسی و اجرا شود.
 
سندهای آمایش منطقه‌ای و شهری هم وجود دارد و برای استان‌ها به تفکیک مشخص شده است؛ اما به‌هر‌حال از یک دوره‌ای رفته‌رفته آن تفکر به حاشیه رفت و نظام توزیع منابع در کشور به شکل دیگری رقم خورد و منابع براساس این نظام جدید تقسیم شد؛ برای مثال موضوع کلان‌شهرها مطرح شد و گفته شد کلان‌شهرها به فلان دلایل مهم هستند و بر همین اساس زیرساخت‌های آنها بیشتر شد، شکل و فرم شهری‌شان هر روز بیشتر شبیه شهرهای بزرگ‌تر شد و شبکه‌ای از کلان‌شهرها ساخته شد و منابع زیادی در آنها خرج شد که خود این کلان‌شهرها هم سلسله‌مراتبی دارند و تهران مثلا مرکز همه اینها شده است».

این جامعه‌شناس در ادامه می‌افزاید: «اما همان‌طورکه بالاتر گفتم، در مجموع از نظر من بحث حاشیه فقط به‌لحاظ جغرافیایی نیست و تمایز جغرافیایی قائل‌شدن برای تحلیل واقعیت موجود ما را از اصل داستان دور می‌کند، چون در حقیقت این منابع صرف‌شده هستند که حاشیه و متن را تعیین می‌کنند؛  مثلا اگر قرار باشد ماجرا از زاویه مطالعات شورش‌های شهری بررسی شود و بررسی کنیم کدام مناطق بیشترین اعتراضات را داشته و کدام مناطق نه، همین خودش ما را به بیراهه می‌برد، چون با زاویه دید جغرافیایی موضوع را دیده‌ایم. البته باید باز تأکید کنم که حتی در همین زمینه هم ما خیلی مطالعه نداریم و اغلب در حال حدس و گمان هستیم و براساس همین حدس و گمان‌هاست که مثلا فکر می‌کنیم در شهر ایکس اتفاقی رخ نمی‌دهد، ولی یک‌باره می‌بینیم همان‌جا چنین چیزی رخ داد، اینجاست که متوجه می‌شویم بررسی ما اشتباه بوده است».

تشکر همچنین با اشاره به نبود پژوهش‌های مستند در این زمینه می‌گوید: «از طرفی دیگر باید در نظر داشته باشیم که موضوعاتی از این دست، موضوعاتی به‌شدت پویا و داینامیک هستند؛ یعنی نمی‌شود هر 10، 15 سال یک پژوهش انجام داد و براساس آنها چنین اتفاقاتی را تحلیل و بررسی کرد. بلکه باید با هر اتفاقی که رخ می‌دهد، مطالعه و پژوهش بشود و ابعاد، ریشه‌ها و جزئیات مرتبط با آن را به‌صورت متناوب بررسی کرد.
 
به‌لحاظ تحلیلی و براساس مشاهدات یک جامعه‌شناس، معتقدم اینکه گفته می‌شود مناطق حاشیه‌نشین - براساس همان تقسیم‌بندی جغرافیایی - دست به اعتراض زده‌اند، نتیجه‌گیری دقیق و علمی نیست، چون حاشیه‌بودن فقط به‌لحاظ جغرافیایی نیست، بلکه گروه‌هایی که موقعیت خودشان را حاشیه فرض می‌کنند نیز گاهی ممکن است دست به اعتراض بزنند. حاشیه را براساس سلسله‌مراتب قدرت باید سنجید و بررسی کرد.
 
متن و مرکز آن دسته‌ای هستند که سهم اصلی را می‌برند و بخش بیشتری از منابع صرفشان می‌شود و حاشیه آنهایی هستند که از همه اینها کم‌بهره یا بی‌بهره هستند، فارغ از اینکه به‌لحاظ جغرافیایی کجا واقع شده‌اند. علاوه بر این باید توجه کرد که رابطه متن و پیرامون چگونه چیده می‌شود، اینکه حاشیه چه تصوری نسبت به متن دارد و برعکس. این تحلیل‌ها کمک می‌کند که بدانیم چرا برخی مناطق که از دیدگاه ما حاشیه‌نشین نیستند، در آنها اعتراضات و تحرکاتی صورت می‌گیرد که همراه با تخریب است».

این جامعه‌شناس در انتها نیز گفت: «البته در پایان این را هم باید تأکید کنم که همه این تحلیل‌ها مربوط به وقتی است که فرض برنامه‌ریزی‌‌شده بودن اعتراضات را در نظر نگیریم یا دست‌کم از درصد تأثیرگذاری این مؤلفه آگاه باشیم».

چگونه با تنفسِ شکمی حال بهتری داشته باشیم و بیشتر زندگی کنیم؟ (+روش تمرین و تثبیت)

از پربیننده های "سواد زندگی"
طبق پژوهش دانشمندان ژاپنی و آمریکایی اگر انسان بتواند تعداد تنفس خود را در یک دقیقه به 12 بار کاهش دهد، 5 سال بیشتر زندگی می کند.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی/ سید محمدمهدی شهیدی - ما آدم بزرگ‌ها گاهی آنقدر به خودمان غره می‌شویم که حتی یادمان می‌رود چطور نفس می‌کشیم.

ما هیچ وقت به دم و بازدم خود توجه نمی‌کنیم و برای همین است که یک دفعه از یک جایی در کودکی، تنفس درست و طبیعی "شکمی" به تنفس "سینه‌ای" تبدیل می‌شود.
می‌گویید نه؟! اولین بچه ای را که دیدید صدا بزنید وببینید چطور نفس می کشد؟ وقتی دم را داخل می دهد شکمش بالا می آید اما ما چطور؟ سینه‌مان جلو می‌آید و این طوری می شود که نمی توانیم مثل بچه ها با صدای بلند و زلال داد بزنیم یا بدویم و زود خسته می‌شویم و... .

واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ چه شده که شیوه تنفس صحیح ما که با آن متولد می شویم از یک جایی به بعد تغییر کرده است؟

چینی های باستان شاید اولین کسانی بودند که به این تغییر پی بردند و در آموزشِ مراقبه که امروزه به نام مدیتیشن ، ذهن آگاهی و ... می‌شناسیم؛ اول از همه روی اصلاح تنفس کار کردند. آن ها دریافتند که با اصلاح تنفس و بازگشت به تنفس شکمی یا دیافراگمی جریان انرژی "چی" بهتر در بدن توزیع می شود و پیرو آن مکالمه ذهنی متوقف شده و خودآگاهی کامل یا به اصطلاح آن ها روشن شدگی حادث می‌شود.

تنفس شکمی در یوگا (پرایایاما) بخش مهمی از سلامتی و روحیه معنوی در سنت‌های هند و تبت است. تنفس یوگا می تواند به سرعت ذهن را به لحظه حال برساند و استرس را کاهش دهد.  شواهد بالینی بسیاری برای استفاده از تنفس شکمی یوگا در درمان افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و برای قربانیان فجایع جمعی ارائه شده است.

در طرف دیگر ماجرا محققان دانشگاه UCLA در تحقیقاتی که روی نورون‌های مغز موش انجام می‌دادند دریافتند که "با تغییر الگوی تنفس، می‌توانیم حالت‌‌های عاطفی خود و نحوه تفکر و نحوه تعامل با جهان را تغییر دهیم."

چگونه با تنفسِ شکمی حال بهتری داشته باشیم و بیشتر زندگی کنیم؟ (+روش تمرین و تثبیت)

نفس عمیق بکشید تا مغز شما آرام شود

اکنون دانشمندان می‌دانند چگونه می‌توانید مغز خود را از طریق تنفس خود آرام کنید. در تنفس شکمی شما دو برابر بیشتر از تنفس معمول سینه‌ای حجم هوا را وارد ریه های خود می‌کنید و در نتیجه احساس آرامش شما را فرا می‌گیرد. این تنفس اگر به الگوی دم و بازدم شما تبدیل شود آنگاه چنان بر نحوه تفکر و اندیشه و احساسات تان تاثیر می‌گذارد که استرس و عصبانیت بسیار کمرنگ می‌شود.

یافته‌های محققان می‌تواند توضیحی علمی در مورد این به ما بدهد که چرا تنفس عمیق می‌تواند ما را آرام کند؟

تحقیقات در این باره ابتدا در سال 1991 توسط جک فلدمن استاد عصب شناسی در UCLA آغاز شد و خوشه‌ای از نورون‌ها در ساقه مغز موش‌ها با نام "پیشا بوتزنگر" کشف شد.  به عبارت دیگر ، او و همکارانش مدارهای عصبی را پیدا کردند که باعث می‌شود هنگام نفس زدن سریع، دچار اضطراب و برانگیختگی شویم و وقتی نفس عمیق می‌کشیم آرام باشیم.

 :فلدمن می گوید"با تغییر الگوی تنفس، می‌توانیم حالت‌های عاطفی خود و نحوه تفکر و نحوه تعامل با جهان را تغییر دهیم."

کاهش سرعت نفس فرد از طریق تمرینات تنفسی در حال حاضر برای برخی از انواع اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار می گیرد و توسط بعضی از سازمان ها و گروه ها مانند Breath-Body-Mind   سیستماتیک شده است.
این گروه به سرپرستی پاتریشیا گربارگ (استادیار بالینی روانپزشکی در دانشکده پزشکی نیویورک) با روش های تنفسی، به درمان استرس، اضطراب و افسردگی در میان پناهندگان در شهر برلین پرداخت.

در کل، تنفسِ درست دارای فواید بسیاری است و برای بهبود آن نیز تمرینات مختلفی وجود دارد. با توجه به سن و جنسیت، تعداد تنفس در هر دقیقه متفاوت است که در بالغان بین 13 تا 20 بار (دم و بازدم) در دقیقه در نظر گرفته می شود.

فواید تنفس عمیق و آرام

کسانی که تنفس عمیق دارند، طول عمر بیشتری دارند. تنفس عمیق باعث می‌شود تعداد دم و بازدم در یک دقیقه کمتر شود. هر کس بیش از 20 بار در دقیقه نفس بکشد، مسلما تنفس هایی سطحی خواهد داشت که دم و بازدم عمیق را به دنبال ندارد. طول عمر چنین افرادی احتمالاً از حد متوسط و معمول کمتر است.

به تازگی گروهی از دانشمندان ژاپنی و آمریکایی با انجام یک تحقیق مشترک به این نتیجه جالب رسیده‌اند که اگر انسان بتواند تعداد تنفس خود را در یک دقیقه از 16 به 12 بار کاهش دهد، حدود 5 سال به عمر خود اضافه کرده است.

آموزش تنفس شکمی (تنفس بهاستریکا bhastrika pranayama)

در کتاب‌های مرجع یوگا شیوه اجرای تمرین تنفسی بهاستریکا به صورت های مختلف شرح داده شده است. این تفاوت‌ها ناشی از اهداف گوناگون این تنفس (پرانایاما) است. 

در زبان سانسکریت بهاستریکا به معنی دم آهنگری است. در این تنفس، دم و بازدم هر دو به صورت ضربه ای انجام می‌شود و به علت عبور و خروج سریع و با شدت هوا، صدایی شبیه به هیس (مشابه به صدای دم آهنگری) تولید می شود. از این رو آن را تنفس بهاستریکا می‌نامند.

برای انجام تنفس شکمی نیاز به کارهای سخت ندارید. کافی است تمرکز کنید که شکمی تنفس کنید (یعنی موقع دم، شکم‌تان بالا بیاید)؛ یک هفته ای یاد می‌گیرید.

از امروز دوباره مثل یک کودک با دیافراگم نفس بکشید. دیافراگم پرده‌ای است که بین حفره شکمی و قفسه سینه وجود دارد. می توانید در حین انجام این کار دراز بکشید یا روی یک صندلی راحتی لم بدهید.

بهتر است این تمرین را روزی یک بار به مدت 5 دقیقه انجام دهید. پس از مدتی متوجه می شوید که این تمرین باعث آرامش شده و در عین حال وقت زیادی هم نمی گیرد.

10 روز به مدت 5 دقیقه تمرین کنید. پس از آن سعی کنید در طول فعالیت های معمول روزانه به نحوه تنفس خود دقت کنید. تنفس شکمی می تواند به تدریج برای شما به صورت عادت دربیاید و از این طریق هم میزان استرس تان را کم کنید و هم آرامشی عمیق را تجربه کنید و اگر آن را تثبیت کنید، سبکی و شادی کودکان را به جسم خود بازمی‌گردانید.

شیوه تمرین

  1. یک دست خود را روی شکم بگذارید.
  2. هوا را به آرامی به داخل بینی بکشید و بخش تحتانی ریه های تان را حس کنید. اگر دست‌تان روی شکم بالا آمد متوجه خواهید شد که این کار را درست انجام داده اید.
  3. نفس خود را تا یک دقیقه نگه دارید.
  4. هوا را به آرامی بیرون دهید. همان طور که هوا از ریه های‌تان خارج می شود تصور کنید هوا مثل یک بادکنک در حال خارج شدن از تمام بدن شماست. بگذارید بدن تان خالی شود.
  5. کمی صبر کنید.
  6. به همین روش با آرامش هوا را تا 4 شماره به درون بینی بکشید. دقت کنید که دست روی شکم بالا بیاید. سینه شما باید خیلی کم، اما هماهنگ با شکم حرکت کند.
  7. کمی صبر کرده و نفس خود را نگه دارید.
  8. تا 6 بشمارید و هوا را به آرامی خارج کنید. اگر در ابتدا برای‌تان دشوار است تا 4 بشمارید بعد به تدریج این میزان را تا 6 افزایش دهید.
  9. به مدت 5 دقیقه تنفس به این روش را ادامه دهید.
  10.   .   پیش از شروع تمرین، میزان تنش را در بدن خود بررسی کنید. توجه کنید آیا عضلات خاصی منقبض هستند یا اینکه تنفس تان سریع و کوتاه است یا خیر. دقت کنید که آیا دندان قروچه می کنید یا سایر احساسات اضطرابی را دارید. میزان تنش را در بدن تان از 1 تا 10 درجه بندی کنید که 1 نشانه آرامش کامل و 10 به معنی فشار شدید است.
  11.       پس از انجام تمرین دوباره بدن خود را از جهت میزان تنش بررسی کنید و از 1 تا 10 به آن نمره بدهید.

یادتان باشد که...

  • عمل دم باید از طریق بینی انجام گیرد (درون بینی مژک هایی وجود دارد که مانند فیلتر عمل می کنند و گرد و غبار و... را می گیرند. همچنین دمای هوا را با توجه به دمای بدن تنظیم می کنند).
  • عمل بازدم از طریق دهان باشد.
  • تنفس به آرامی انجام شود.
  • تنفس از نوع شکمی باشد.
  • درد گرفتن زیردنده ها در این تمرین به معنی فشار به عضله دیافراگم و تقویت آن است و نباید نگران باشید. مثل وقتی مسافت زیادی را می دوید و با کم آوردن نفس قسمت زیر دنده ها درد می گیرد. هر دو این دردها به دلیل کار زیاد دیافراگم در هنگام عمل دم و بازدم است. قوی شدن دیافراگم در درازمدت اتفاق می افتد پس کمی ناملایمات را تحمل کنید.
  • افزایش کمّی و کیفی عمرتان را تبریک می‌گوییم؛ سعی کنید زندگی زیباتری داشته باشید.

    * درس مرتبط:
    چگونه در لحظه زندگی کنیم (+ تمرین هایی برای ذهن آگاهی)

    * سواد زندگی؛ مدرسه مهارت های دانش پایه و کاربردی عصر ایران است.

دوش آب سرد یک روش ساده برای « افزایش رضایت از زندگی + کاهش افسردگی + رفع خستگی مزمن »

دوش آب سرد دقیقاً مثل یک شوک ضعیف و گسترده در بدن عمل می کند. در چنین وضعی، ترشح آدرنالین افزایش می یابد و جریان خون رسانی به طرز قابل توجهی تقویت می شود چون با سرد شدن پوست، مغز به قلب فرمان می دهد که برای بازگردانی حرارت مورد نیاز، خون بیشتری به لایه های زیرین پوست ارسال کند. چون پوست بیرونی ترین عضو بدن است تمام اندام ها نیز در مسیر این خون رسانی منتفع می شوند.


سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی - در درس امروز سواد زندگی، می خواهیم یکی از کلیدی ترین و در عین حال ساده ترین و در دسترس ترین روش های زندگی بهتر را بیان کنیم. تاکید می کنیم که حتماً حتماً این روش را در زندگی به کار ببرید و از مزایای بی نظیر آن استفاده کنید.

کل درس این است: با آب سرد دوش بگیرید.

جمله ای منسوب به بوعلی سینا، پزشک نامدار ایرانی است که می گوید: در عجبم که زندگان با آب گرم استحمام می کنند و نمی میرند و مرده ها را با آب سرد می شویند و زنده نمی شوند!

تمام مطالعاتی که در سال های اخیر توسط مراکز معتبر علمی و دانشگاهی در جهان انجام شده، بر فواید بی همتای استحمام با آب سرد صحه می گذارند. در برخی کشورهای اسکاندیناوی کودکان را در استخر های آب سرد قرار می دهند تا بدن شان به زندگی در هوای سرد عادت کند.
یک روش ساده و سرد برای « افزایش رضایت از زندگی + کاهش افسردگی + رفع خستگی مزمن »
چگونه؟

نیازی نیست کل فرایند استحمام با آب سرد انجام شود؛ می توانید با آب گرم متعارف حمام کنید و در انتها با آب سرد دوش بگیرید، بدین ترتیب که زیر دوش بروید و آب را آرام آرام سرد کنید و 30 ثانیه تا 3 دقیقه زیر آب سرد بمانید.
در ابتدا، برایتان سخت خواهد بود و تنها چند ثانیه خواهید توانست زیر آب سرد دوام بیاورید، این طبیعی است و هر بار قدرت بیشتری برای ایستادن زیر دوش آب سرد خواهید داشت: هر چه طولانی تر، بهتر.

روش دوم که بیشتر برای درمان افسردگی و اضطراب از آن استفاده می شود و حتی در برخی مواقع جایگزین الکتروشوک نیز هست، این است: 5 دقیقه با آب گرم 20 درجه دوش بگیرید و سپس به مدت 2 دقیقه با آب سرد 3 درجه ای.

اگر برایتان خیلی سخت است ، چند بار نخست، فقط پاهایتان را با آب سرد بشویید و رفته رفته عادت کنید به شستن اندام های فوقانی.
شستن پاها با آب سرد، حداقلِ لازم است؛ در  خروجی حمام های سنتی، همواره حوض کوچکی از آب سرد وجود داشت تا افراد هنگام خروج، پاهایشان را داخل آن بگذارند.

درباره کودکان نیز از همان دوران کودکی آنها را با آب ولرم استحمام کنید و  پایان حمام شان را با کمی آب سرد - نه خیلی سرد - همراه کنید.

فواید؟

دوش آب سرد دقیقاً مثل یک شوک ضعیف و گسترده در بدن عمل می کند. در چنین وضعی، ترشح آدرنالین افزایش می یابد و جریان خون رسانی به طرز قابل توجهی تقویت می شود چون با سرد شدن پوست، مغز به قلب فرمان می دهد که برای بازگردانی حرارت مورد نیاز، خون بیشتری به لایه های زیرین پوست ارسال کند. چون پوست بیرونی ترین عضو بدن است تمام اندام ها نیز در مسیر این خون رسانی منتفع می شوند.

همچنین آنتی اکسیدان "گلوتاتیون" نیز افرایس می یابد؛ "گلوتاتیون" نوعی آنتی‌اکسیدانِ آنتی اکسیدان هاست و باعث می شود آنتی اکسیدان های دیگر در بدن پایدار باشند.
 آنتی اکسیدان ها از سلول های بدن در برابر  رادیکال های آزاد محافظت می کنند. (رادیکال های آزاد مواد زیان رسانی هستند که از مصرف مواد شیمیایی،سیگار،آلودگی هوا،اشعه ها و امواج شکل می گیرند.) 
بنابر این استمرار دوش آب سرد منجر می شود به:

1 - کاهش قطعی و آشکار بسیاری از افسردگی ها و افزایش احساس رضایت
2 - بهبود سندرم خستگی مزمن و افزایش سرزندگی
3 - تقویت قدرت دفاعی بدن در برابر بیماری ها از سرما خوردگی تا برخی سرطان ها ( در یک تحقیق ثابت شد افرادی که به طور متوسط یک دقیقه پایانی حمام خود را دوش آب سرد می گیرند تعداد روزهایی که در سال بیمار هستند، 30 درصد کاهش یافته است.)
4 - افزایش اراده ( چون ایستادن زیر دوش آب سرد، سخت است و لذا دوش آب سرد، تمرین اراده است و در نهایت به تقویت آن منجر می شود. در برخی دانشکده های نظامی جهان، گرفتن دوش آب سرد روزانه، اجباری است.)
5 - بهبود سلامت پوست
6 - بهبود روند سم زدایی از بدن (ترکیبات سمی دارای رادیکال آزاد در بدن پس از ترکیب با گلوتاتیون از بدن خارج می‌شوند.)

چه زمانی؟
بهترین زمان برای دوش آب سرد، صبح است. در ساعات پایانی شب بهتر است استحمام نکنید چون بدن مرطوب زیر لحاف و پتو، مستعد پرورش انواع باکتری ها و قارچ ها است.
اگر بتوانید هر روز صبح دوش آب سرد بگیرید، بسیار عالی است.

آیا در روزهای سرد زمستانی هم دوش آب سرد بگیریم؟

پاسخ مثبت است. دوش آب سرد می تواند مقاومت بدن در برابر سرما را افزایش داده و از سرما خوردگی جلوگیری کند. البته بعد از حمام خشک کردن بدن و در معرض سرما قرار نگرفتن بسیار مهم است. آب سرد تفاوت بسیاری با هوای سرد دارد.

نکته 1
اگر بیماری (به ویژه بیماری قلبی)یا وضعیت بدنی خاصی دارید (مثل بارداری) ، حتما درباره دوش آب سرد با پزشک خود مشورت کنید.
نکته 2
در استخر، بلافاصله بعد از سونا یا جکوزی گرم، داخل آب سرد نپرید؛ کمی فاصله دهید و ابتدا پاهایتان را داخل حوضچه آب سرد قرار دهید تا از وارد آمدن شوک شدید به بدن جلوگیری شود.

تأکید پایانی
دوش آب سرد، یکی از راه های بهتر شدن زندگی است؛ آن را انجام دهید و به دیگران هم توصیه کنید؛ بچه هایتان را نیز عادت دهید.

پیشنهادی برای مطالعه
 "12 دلیل برای دوش گرفتن با آب سرد" را در عصر ایران مطالعه کنید (اینجا).

توصیف وضعیت روانی ایرانیان از زبان کارشناس

یک روانشناس و مربی آموزش خانواده گفت: تحقیقات نشان می‌دهد که ۲۶ درصد مردم ایران نیازمند روان‌گران سلامت هستند و در بین جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال به‌طور میانگین از هر ۴ ایرانی یک نفر مبتلا به مشکل اعصاب و روان است.

مژگان بنگر در گفتگو با ایسنا، وقوع استرس  را در ۲ حالت تفسیر و اظهار کرد: زمانی که عوامل و شرایط بیرونی فرد را در شرایطی قرار می‌دهند که از او انتظاراتی برود که فراتر از توانایی‌ها، امکانات و منابع او است، فرد دچار استرس شده و پاسخی که شخص از نظر احساسی، عصبی و فیزیولوژیک باید به این توقعات و شرایط محیطی بدهد، باعث استرس در او می‌شود.

وی تصریح کرد: گرفتگی عضلات، تغییرات خلقی، افسردگی و اضطراب، خارش، خشکی دهان، صدای زنگ در گوش، افزایش ضربان قلب، تکرر ادرار، بی‌خوابی و کابوس، احساس خستگی و ضعف و ناتوانی از جمله موارد شایع در اختلالات ناشی از استرس است.

این روانشناس از ۶ مشخصه بارز و مهم استرس یاد کرد و گفت: بروز کهیر، آکنه و جوش روی پوست بدون سابقه آلرژی، ناپایداری وزن بدون دلیل هورمونی و رژیم غذایی، سردرد‌های شدید مانند میگرن، بیماری‌های گوارشی همراه با درد در ناحیه معده همراه با احساس نفخ و طعم تلخ در دهان و در نهایت ریزش مو بی هیچ دلیل خاصی از نمود‌های بارز وجود استرس در افراد است.

بنگر با بیان اینکه استرس در سلامت جسمی و روانی افراد و همچنین رفتار شهروندی تاثیرگذار است، خاطرنشان کرد: به این معنا که هر چقدر افراد در معرض تجربیات تلخ قرار گیرند، آسیب پذیری بیشتری پیدا می‌کنند که پیامد آن عصبانیت زیاد، کج خلقی، ناامیدی، ابهام در هویت‌یابی، جدا شدن از باور‌ها و عقاید و درگیری‌های خیابانی است.

وی با استناد به یک فرضیه جهانی، عامل اجتماعی را قوی‌ترین عنصر تشدیدکننده آسیب پذیری افراد در برابر استرس و حتی بیشتر از تاثیرات ژنتیکی و شخصیتی افراد دانست و افزود: رخداد‌های زندگی، شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نقش ویژه‌ای در افزایش استرس دارند، طلاق، فقر، عدم دسترسی به منابع آموزشی مناسب، عدم دستیابی به امنیت و بیکاری از عوامل بسیار مهم استرس در شرایط کنونی اقتصادی جامعه ایران محسوب می‌شود.

این روانشناس با اشاره به اینکه بیماری‌های اعصاب و روان از جمله مهم‌ترین آن‌ها استرس و اضطراب، بعد از حوادث، به‌طور مشترک با بیماری‌های قلبی و عروقی رتبه دوم خدمات درمانی را به خود اختصاص داده‌اند، بیان کرد: تحقیقات نشان می‌دهد که 23.6 تا ۲۸ درصد مردم ایران نیازمند روان‌گران سلامت هستند و به‌طور میانگین در بین جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال در ایران از هر ۴ نفر یک فرد به این مشکل مبتلا است.

بنگر درباره ارتباط استرس با سایر بیماری‌ها یادآور شد: بیماری‌هایی چون؛ سرطان، چاقی، فشارخون بالا، کلسترول، بیماری‌های قلبی و عروقی، دیابت و بیماری‌های مربوط به نقص سیستم ایمنی به طور قابل توجهی وابسته به استرس است.

وی با بیان اینکه استرس، رفتار‌های پرخطر را افزایش می‌دهد، گفت: استفاده از قلیان، الکل و روابط جنسی ناایمن که در منطقه توریست‌پذیر و چند فرهنگی مانند مازندران بسیار بالا است، از پیامد‌های استرس محسوب می‌شود.

این روانشناس با اشاره به تحقیقی که در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۹۰
شمسی انجام گرفت و نتیجه آن در مجله سلامت سال ۹۴ شمسی چاپ شد، خاطرنشان کرد: بالاترین میزان استرس در میان تمام استان‌های کشور به ترتیب به مشکلات اقتصادی، تورم، مشکلات شغلی و بیکاری، مشکلات محیطی مانند ترافیک و سر و صدا و ازدحام و سپس مشکلات خانوادگی باز می‌گردد.

بنگر عامل اول ایجادکننده استرس در مازندران و گیلان را ویژگی‌های فرهنگی دانست و تاکید کرد: در این استان‌ها از نظر فرهنگی و آموزشِ رفتار‌های مدنی و شهروندی مشکلاتی وجود دارد که موجب آسیب‌پذیری بیشتر این استان‌ها در برابر استرس می‌شود.

وی دومین عامل استرس‌زا در مازندران را اصطلاح رایج پارتی بازی عنوان کرد و افزود: مشاهده انجام کار‌ها براساس روابط و نه ضوابط موجود، در مراجعات مردم به بانک، بیمارستان، ادارات و یا دیگر مراکز باعث وارد آمدن فشار عصبی به مردم و ایجاد استرس است.

این روانشناس با اشاره به اینکه سومین عامل استرس در مازندران تورم بوده و رتبه چهارم مربوط به رشد انحرافات اخلاقی به دلیل عدم مدیریت ورود توریست به این استان است، اظهار کرد: از آنجا که برای اقامت گردشگران و ساختار‌های نظارتی مرتبط و فعالیت‎‌های فرهنگی مربوط به گردشگری، کم کاری شده است در نتیجه جنبه‌های منفی این مسئله برای مردم بومی منطقه نمود بیشتری پیدا کرد.

بنگر ادامه داد: در نهایت می‌توان به عوامل فرهنگی دیگری مثل ورود ماهواره‌ها، فیلم‌ها و فیلتر نشدن بعضی سایت‌ها از سوی والدین در افزایش میزان استرس فرزندان و خانواده‌ها اشاره کرد.

وی شادترین و غمگین‌ترین استان‌های کشور را اینگونه معرفی کرد: شادترین استان‌های ایران به ترتیب زنجان، گلستان، بوشهر، هرمزگان و کردستان و متقابلا غمگین‌ترین استان‌های کشور به ترتیب یزد، کرمانشاه و خراسان رضوی هستند.

این روانشناس با بیان اینکه مازندران نه جزء شادترین‌ها و نه غمگین‌ترین استان‌ها است، خاطرنشان کرد: انتظار می‌رود که به دلیل سرسبزی، منابع طبیعی و جاذبه‌های توریستی استان میزان شادی بیشتر باشد، اما متاسفانه این گونه نیست چراکه درصد بسیاری از افراد را کارگران تشکیل داده که ۷۰ درصد آن‌ها زیر خط فقر هستند، پوشش بیمه‌ای ندارند و نیز از خدمات مربوط به سلامتِ روان محروم هستند.

بنگر تصریح کرد: فقر صرفا به معنی مشکل اقتصادی نیست بلکه به معنی این است که شخص به بیمه، بهداشت و یا مداخله به هنگام در صورت بروز مشکل، دسترسی نداشته و اعتماد به توانمندی‌های شخصی خود ندارد.

وی با معرفی کشور‌های فنلاند، دانمارک، نروژ، ایسلند، هلند و سوئیس به عنوان شادترین ملت‌های دنیا، اولین راه حل برای کاهش استرس را تزریق شادی یا شاد سازی مردم دانست و اظهار کرد: ایران در بین ۱۵۶ کشور جهان که شاخص شادی در آن‌ها بررسی شد، رتبه ۱۱۷ را دارد که رتبه مناسبی نیست و نیاز است ارگان‌های ذیربط نظیر بهزیستی، ورزش و جوانان، آموزش و پرورش، دادگستری، شورا و شهرداری‌ها و استانداری‌ها برای شاد کردن مردم برنامه‌ریزی کنند تا علاوه بر افزایش اعتماد مردم به مسئولان، به کنترل سطح استرس در جامعه کمک شود.

این روانشناس تاکید کرد: رضایت از زندگی، افزایش ورزش‌های هفتگی، افزایش میزان خوش بینی نسبت به زندگی، افزایش شادکامی همسر یا رضایت زناشویی و نداشتن سابقه بیماری یا غربالگری، ۵ رویکردی است که باید نهاد‌ها در نظر بگیرند.

بنگر با بیان نیاز‌ها و ضرورت‌های مازندران جهت کاهش میزان استرس، خاطرنشان کرد: برگزاری رایگان کارگاه‌های آموزشی با هدف افزایش تاب‌آوری اجتماعی مردم و تشویق آن‌ها به حضور در این کارگاه‌ها در سطح شهر‌ها و روستاها، تجهیز فضا‌های ورزشی در سواحل، کوه و جنگل، ایمن‌سازی فضا‌های ورزشی و بالابردن احساس امنیت خانواده‌ها از این فضاها، ترویج فرهنگ کتابخوانی، کارآفرینی، تورم‌زدایی و اعتماد سازی ملی در سطح کلان از مواردی هستند که لازم است برای کاهش میزان استرس در استان اجرا شود.

وی به مباحث آموزش شفقت‌ورزی و خیرگزینی جهت کاهش استرس در مازندران اشاره کرد و گفت: این ۲ مورد مهارتی هستند که سال‌ها نادیده گرفته شدند چراکه نسل حاضر نسلی است که از اعتقادات و باور‌های مذهبی فاصله گرفته و بعضا گریزان است.

این روانشناس با اشاره به اینکه امروزه پکیج‌های آموزشی خاصی برای شفقت‌ورزی تعبیه شده که مردم با آگاهی از آن‌ها می‌توانند انتخاب‌های بهتر با ریسک کمتری در موقعیت‌های مختلف زندگی خود داشته باشند، یادآور شد: این آموزش‌ها باید از سنین ابتدایی، از ابتدای زندگی مشترک و یا از ابتدای ورود به زندگی اجتماعی و شغلی داده شود، درنتیجه ضریب اشتباهات کمتر شده و متقابلا استرس افراد قابل کنترل می‌شود.