کمدی «به بالا نگاه نکن» (Don't look up) به کارگردانی آدام مککی و با بازی لئوناردو دیکاپریو و جنیفر لارنس در ماه دسامبر از پلتفرم نتفلیکس پخش شد و نظر مثبت بسیاری از منتقدان را برانگیخت.
به گزارش یورونیوز؛ این کمدی، با پایانی بهشدت تراژیک، ماجرای راندال میندی و کیت دیبیاسکای، دو پژوهشگر آمریکایی را روایت میکند که در جریان مشاهدات معمول تلسکوپی، متوجه میشوند که یک سیارک به سرعت در حال نزدیک شدن به زمین است. استاد دانشگاه و دانشجوی دکتری فورا قضیه را به ناسا اطلاع میدهند.
در ادامه دو شخصیت محوری داستان فیلم، با توجه به جدی و نزدیک بودن خطر، به کاخ سفید هدایت میشوند و کمدی از همانجا آغاز میشود: شخصیتهای رده بالای حکومت ایالات متحده، از زن و مرد، آدمهایی شارلاتان، احمق و کلاهبردار توصیف میشوند که در آستانه نابودی زمین تمام توجه خود را به وارد کردن یکی قاضی متهم به بازی در فیلمهای پورنوگرافی به دیوان عالی معطوف میکنند.
علاوه بر دولت، رسانهها و جو حاکم بر مدیای دیجیتال هم هدف نقد گزنده فیلم قرار گرفته است. یک شبکه تلویزیونی و یک روزنامه بزرگ حاضر میشوند ماجرا و تهدید را از زبان دو دانشمند نقل کنند. در حالی که برنامه تلویزیونی با مزهپراکنیهای مجری و واکنش «پرخاشگرانه» کیت به هم میریزد و به رسوایی میانجامد.
جلسه بررسی نتایج انتشار گزارش دو دانشمند درباره نابودی قریبالوقوع کره زمین، احتمالا صحنهای آشنا برای بسیاری از خبرنگاران و روزنامهنگاران مشغول در تحریریههای دیجیتال است. مدیران روزنامه با نشان دادن الگوریتمها و آمار و ارقام بازدید از گزارش و واکنشها در شبکههای اجتماعی به آنها میگویند: «مطلبشان زیاد کلیک نیاورده و در حد اخبار آبوهوا بیننده داشته». دانشمندان حیران از این سطح از «حماقت» میگویند ولی ماجرا بر سر بود و نبود کره زمین است، اما پاسخ روسای تحریریه «نه مطلق» است.
نقد شبکههای اجتماعی و حضور پررنگ شهروندان در رسانههای نوظهور
عصر دیجیتال، یکی دیگر از درونمایههای «به بالا نگاه نکن» است. شهروندان
«خودآگاه پندار» با مراجعه به شبکههای اجتماعی، در باورهای غلط خود
استوارتر میشوند و نادانسته و با تصور مخالفت با سیستم، با روندی که از
سوی بخشی از قدرت ایجاد شده همراه میشوند. این ماجرا، بهخصوص برای
آنهایی که جنبشهای آنتیواکس در اروپا و آمریکای شمالی را میشناسند،
بسیار آشنا است.
در «به بالا نگاه نکن» سرنوشت کره زمین سرانجام به دست یک مولتی میلیاردر فعال در فنآوریهای جدید میرسد. مدیر عامل شرکتی خیالی به نام بَش (BASH) که ترکیبی است از شخصیتهای موفق دنیای تجارت و «کارآفرینی» امروز، عصاره ی ایلان ماسک، جف بزوس، استیو جابز، بیل گیتس و... در شخصیت پیتر ایشرول، مدیرعامل بَش خلاصه میشود. او باعث میشود عملیات ناسا برای انهدام دنبالهدار، با توجیه مزایای اقتصادی، نیمهکاره رها شود.
بسیاری از منتقدان در هفتههای اخیر داستان «به بالا نگاه نکن» را آینهای تمام نما از جامعه امروز بشری در مقیاس جهانی توصیف میکنند. اگرچه ماجرا در ایالات متحده آمریکا میگذرد، اما کیش «شایستهسالاری» حاکمان، رویکرد رسانهها و مردمانی سرگردان، احتمالا در همه جای جهان نمودهای کمابیش مشابهی دارد.
گرمایش زمین و شیوع جهانگیر ویروس کرونا، از جمله مواردی هستند که قبول کمدی «به بالا نگاه نکن» و همذاتپنداری با شخصیتهای آن را برای مخاطب عام بهشدت آسان میکند.
۲۰ سال پیش، در یکی از اپیزودهای انیمیشن محبوب سیمپسونها، دونالد ترامپ تاجر مشهور عرصه مستغلات درمقام رئیسجمهور آمریکا رویت میشود.
به گزارش فرهیختگان با روی کار آمدن ترامپ، ناگهان فضای مجازی پر میشود از سکانس مذکور، زمانی که ترامپ درحال سخنرانی است و شخصیت اصلی سریال، هومر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است. همین مساله باعث میشود خالقان سیمپسونها را همچون نوستراداموس قرن ۲۱ بدانند.
در سال ۲۰۱۸ مایا سلام، نویسنده مشهور نیویورکتایمز سراغ این موضوع میرود. او در یادداشتی با عنوان «سیمپسونها بسیاری را پیشبینی کردهاند، بیشترشان قابل توضیحند» تفسیری غیرزرد از ماجرا میدهد. این روزنامهنگار تاکید میکند در اتاق نویسندگان سیمپسونها خبری از گوی بلورین جهانبین نیست و بهواقع نویسندگان این سریال باهوشترین نویسندگان جهان نیستند. آل جین، یکی از نویسندگان اصلی سریال از سال ۱۹۹۸، به نیویورکتایمز میگوید: «آینده را میتوان بهتر از کسی پیشبینی کرد که فکر میکند آینده را پیشبینی میکند.»
اپیزودهای سیمپسونها یکسال پس از تولید روی آنتن میرود و جین میگوید بنابراین «این فقط نوعی از قاب ذهن است که فکر میکنیم در یکسال آینده پیشرو داریم... من پیشبینی میکنم مردم بیش از حد پیشبینیهای بزرگ ما را بزرگ میکنند.»
با اینحال تنها مردم نیستند که سیمپسونها را بزرگ میکنند، نخبگان هم مشتاقانه این سریال را دنبال میکنند و دربارهاش مینویسند، مانند ویلیام ایروین که کتابی باعنوان «سیمپسونها و فلسفه» نگاشته و سالهاست آن را بهعنوان کورس دانشگاهی در دانشگاه کالیفرنیا تدریس میکند. جالب است بدانید ایروین مدیرگروه فلسفه کالج کینگ در ویلکزبار است. پس با یک آدم معمولی عاشق شایعات فضای مجازی روبهرو نیستیم.
او بر این باور است که در سریال نویسندگان بر «سیمپسونها» حکومت میکنند، نه بازیگران. نتیجه نمایشی است بستهبندیشده با ارجاعهایی به هنر، ادبیات، فرهنگ پاپ، سیاست و علم. او میگوید: «وقتی بسیاری از افراد باهوش نمایشی تلویزیونی تولید میکنند، الزامی بر پیشبینیهای شگفتانگیز فراهم میشود.»
یکی دیگر از فاکتورهای ممکن «قانون اعداد واقعا بزرگ»، یک مفهوم ارائهشده توسط فردریک ماستلر و پرسی دیاکونیز ریاضیدانان دانشگاه هاروارد است که در سال ۱۹۸۹ در مقالهای باعنوان «روشهایی برای انطباقات مطالعاتی» ارائه دادند. این قانون بیان میکند «با یک نمونه کافی بزرگ، هرچیز نامعقولی برای رخ دادن مستعد است.»
برنارد بیتمن، نویسنده کتاب «ارتباط با همزمانی»، وجود «حوزه خودآگاهی» فضای ذهنی ما را پیش میکشد که اساسا «خودآگاهی جمعی در کار» است. او میگوید: «درشرایط مناسب، ما میتوانیم چیزهایی را بدانیم که نمیدانیم میدانیم و گاهی اوقات میتوانیم رویدادهایی را پیشبینی کنیم یا آنچه را فکر میکنیم جذب کنیم.»
استفانی، نویسنده سریال گفته است: «ما آیندهنگارانی هستیم که ۱۰ ماه پیشرو را مینویسیم، بنابراین میخواهیم حدس بزنیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد.»
مجله اینسایدر، درهمان روزهای نخست ریاستجمهوری ترامپ سراغ جان دونالدسون، استاد فلسفه دانشگاه گلاسگو میرود. این استاد فلسفه بر این باور است که وجه ماجرا در فلسفه است و سریال مقدمهای است بر فلسفه. باور این فیلسوف آن است که «سریال سیمپسونها نمایشی درباره زندگی است و با موقعیتهایی سروکار دارد که به زندگی ما نزدیک است و بر موضوعاتی دست میگذارد که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم؛ پس چندان هم عجیب نیست برخی مسائل به واقعیت تبدیل شوند.» شاید واقعیت همین باشد، شاید دور شدن مخاطبان سریال از واقعیت خویش، بازنمایی واقعیت روز را برایشان عجیبوغریب کرده است. شاید اگر ما نیز، چون آل جین پیشبینیهایمان را روی کاغذ بیاوریم، درنهایت به یک پیشگو بدل شویم؛ امری که حداقل عموم طرفداران سیمپسونها از آن طفره میروند.
پیشگوییهای کارتون سیمپسونها
اگر در فضای مجازی بهدنبال پیشبینیهای سیمپسونها بگردید با انبوهی از مطالب مختلف روبهرو میشوید. طرفداران سریال مشهور کمپانی فاکس تا توانستهاند در این باره تولید محتوا کردهاند. یکی از بهترین فهرستها متعلق به سایت مشهور Business Insider است که در آن شرح مبسوطی از مهمترین پیشبینیهای این شخصیتهای زردرنگ کرده است:
۱- ماهی سهچشم (فصل دوم، اپیزود۴)
در این اپیزود در سال ۱۹۹۰، بارت یک ماهی سهچشم به نام Blinky در رودخانه کنار نیروگاه هستهای صید میکند که خبرساز میشود. بیش از یک دهه بعد، یک ماهی سهچشم در آرژانتین، در یک مخزن آب رویت میشود که از آبی متصل به نیروگاه برق هستهای تغذیه میکرده است.
۲- سانسور داوودِ میکلآنژ (فصل دوم، اپیزود۶)
در سال ۱۹۹۰ اهالی اسپرینگفیلدی علیه به نمایش گذاشته شدن مجسمه داوودِ میکل آنژ در موزه محلی اعتراض میکنند و این اثر هنری را به خاطر برهنه بودنش، موهن میدانند. سانسور مجسمه در جولای۲۰۱۶ رخ میدهد، زمانی که گروهی از فعالان روس کمپینی برای پوشاندن یک مجسمه دوره رنسانس در مرکز سنتپترزبورگ راهاندازی میکنند.
۳- نامهای از گروه بیتلز (فصل دوم، اپیزود ۱۸)
در سال ۱۹۹۱، شخصیت کارتونی رینگو استار، عضو گروه بیتلز به نامه یکی از طرفدارانش پاسخ میدهد که دههها قبل نوشته شده است. در سپتامبر ۲۰۱۳، دو طرفدار بیتلز از اسکس، از جانب پل مککارتنی پاسخ نامه خود را پس از ۵۰ سال دریافت کردند. این پیام صوتی به سالن نمایشی در لندن ارسال شده بود که قرار بود گروه بیتلز در آن اجرا کند؛ اما سالها بعد توسط یک مورخ در یک حراج پیدا میشود. در سال ۲۰۱۳، این دو در برنامه The One Show شبکه بیبیسی حضور یافته و نامه آنان همراه با پاسخ مک کارتنی به نمایش در میآید.
۴- حمله ببری سیگفرید و روی (فصل پنجم، اپیزود۱۰)
در سال ۱۹۹۳ سیمپسونها برنامه شعبدهبازی مشهور سیگفرید و روی را هجو میکنند. در آن هجو، شعبدهبازان به شکل بیرحمانهای توسط یک ببر سفید مورد حمله قرار میگیرند. در سال ۲۰۱۳، روی هورن، عضو گروه در جریان یک نمایش زنده مورد حمله یکی از ببرهای سفید قرار میگیرد، هرچند هورن از این حمله جان سالم به در میبرد.
۵- رسوایی گوشت اسب (فصل پنجم، اپیزود۱۹)
در سال ۱۹۹۴، دوریس، شخصیت رستوراندار کارتون از گوشت اسب برای پختن نهار برای دانشآموزان مدرسه ابتدایی اسپرینگفیلد استفاده میکند. ۹ سال بعد، اداره امنیت غذایی ایرلند در بیش از یکسوم نمونه همبرگرهای گوشتی سوپرمارکتها و رستورانها دیانای اسب مییابد؛ درحالی که این عدد در مورد گوشت خوک ۸۵ درصد بود.
۶- تصحیح خودکار (فصل ششم، اپیزود۸)
در ۱۹۹۴ دو شخصیت کیرنی و دولف، قلدرهای مدرسه در دستگاه نیوتن مینویسند «کتک زدن مارتین». این یادداشت خیلی زود به «خوردن مارتا» تغییر پیدا میکند که میتوان آن را به پیشگویی دخالت تصحیح خودکار دانست. در این اپیزود دستگاه نیوتن با برندی شبیه برند کمپانی اپل نمایش داده میشود. نیتین گاناترا، رئیس سابق بخش مهندسی اپلیکیشنهای iOS اپل گفته بود که این اپیزود انتقادی نقش مهمی در تصحیح کیبورد آیفونها داشته است.
۷- ساعتهای هوشمند (فصل ششم، اپیزود۱۹)
ایده استفاده از ساعت به جای تلفن در سال ۱۹۹۵ نمایش داده میشود، نزدیک به ۲۰ سال پیش از معرفی اولین ساعت هوشمند اپل.
۸- ساخت برج The Shard (فصل ششم، اپیزود۱۹)
در ۱۹۹۵ پیشبینیهای غیرمنتظرهای در اپیزود «عروسی لیزا» به چشم میخورد. در جریان سفر لیزا به لندن، پشت برج موسوم به Tower Bridge یک آسمانخراش دیده میشود که شباهت بسیار عجیبی به برج The Shard دارد و درست در نقطهای که بعدها این برج ساخته شد نیز قرار دارد. ساخت این برج در سال ۲۰۰۹ و ۱۴ سال پس از انتشار فصل ششم آغاز شد.
۹- کتابداران رباتیک (فصل ششم، اپیزود۱۹)
در اپیزود «عروسی لیزا» رباتها جایگزین کتابدارها شدهاند. بیش از ۲۰ سال بعد، دانشجویان رباتیک دانشگاه ابریستویث نمونه اولیه از ربات کتابدار را میسازند؛ درحالی که محققان سنگاپوری شروع به آزمایش رباتهای کتابدار خود کرده بودند.
۱۰- کشف معادله بوزون هیگز (فصل هشتم، اپیزود اول)
درسال ۱۹۹۸ در اپیزودی با عنوان «جادوگر تراس همیشه سبز»، هومر سیمپسون مخترع میشود و در مقابل یک معادله بسیار پیچیده بر تخته سیاه دیده میشود. به گفته سایمون سینگ، نویسنده کتاب «سیمپسونها و اسرار ریاضیاتی آنان»، این معادله یک پیشگویی باورنکردنی از جرم ذره بوزون هیگز است. این معادله در ابتدا توسط پروفسور پیتر هیگز و پنج فیزیکدان دیگر در سال ۱۹۶۴ مطرح شد؛ اما در ۲۰۱۳ دانشمندان توانستند این معادله را در یک آزمایش ۱۳میلیارد دلاری به اثبات برسانند.
۱۱- شیوع ابولا (فصل نهم، اپیزود۳)
۱۷ سال پیش از شیوع ابولا، در یکی از سکانسهای اپیزود «ساکسیفون لیزا»، مارژ به بارت بیمار توصیه میکند کتابی با عنوان «جرج کنجکاو و ویروس ابولا» را بخواند. این ویروس در دهه ۱۹۹۰ شیوع خاصی نداشت؛ اما چند سال بعد به صدر اخبار جهان میرسد. ابولا اولینبار در ۱۹۷۶ کشف شد و با وجود مرگبارترین شیوع آن در زمان حال، در ۱۹۹۵ باعث مرگ ۲۵۴ نفر در کنگو و ۲۲۴ نفر در اوگاندا در سال ۲۰۰۰ شده بود.
۱۲- خرید کمپانی فاکس قرن بیستم توسط دیزنی (فصل دهم، اپیزود۵)
در سال ۱۹۹۸، در اپیزود «وقتی یک ستاره پیش میکشی» ران هاوارد و برایان گریزر سناریویی برای هومر مینویسند. این سناریو در کمپانی فاکس قرن بیستم تولید شده و تابلوی نصبشده بر سردر دفتر مرکزی استودیو نشان میدهد این استودیو بخشی از کمپانی والتدیزنی است. در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۷، دیزنی با رقم ۴/۵۲ میلیارد دلار استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم را خریداری میکند. بدینترتیب کنترل بسیاری از تولیدات تلویزیونی و سینمایی آن زمان مانند «مردان ایکس»، «آواتار» و حتی خود کارتون سیمپسونها نیز بهدست دیزنی میافتد.
۱۳- تولید گیاه توماکو (فصل یازدهم، اپیزود۵)
در سال ۱۹۹۹ هومر از انرژی هستهای برای تولید یک گونه گیاهی هیبریدی متشکل از گوجهفرنگی و تنباکو استفاده میکند و آن را توماکو مینامد. این موضوع الهامبخش یکی از طرفداران سریال سیمپسونها به نام راب باور برای تولید گیاه خاص خود میشود. در سال ۲۰۰۳، باور توانست از ریشه تنباکو و ساقه گوجهفرنگی گیاه جدید توماکو را بیافریند. نویسندگان کارتون متحیر از این ابداع باور و خانوادهاش را به دفتر خود دعوت کردند و مزه میوه توماکو را چشیدند.
۱۴- نقص دستگاههای رایگیری (فصل بیستم، اپیزود۴)
در سال ۲۰۰۸، هومر را میبینیم که سعی دارد در انتخابات عمومی ایالات متحده به باراک اوباما رأی دهد؛ اما دستگاه رایگیری معیوب، رای او را تغییر میدهد. چهار سال بعد، پس از آنکه یک دستگاه رایگیری در پنسیلوانیا بسیاری از آرای ماخوذه برای اوباما را به حساب رقیب جمهوری خواهش، میت رامنی، به ثبت میرساند، مقامات ناچار به برداشتن آن میشوند.
۱۵- پیروزی ایالات متحده بر سوئد در مسابقات المپیک کرلینگ (فصل بیستویکم، اپیزود۱۲)
در یکی از بزرگترین اتفاقات المپیک زمستانی۲۰۱۸، تیم ایالاتمتحده در مسابقه فینال کرلینگ تیم سوئد را شکست میدهد و مدال طلا را بهدست میآورد. این پیروزی تاریخی در اپیزود «پسر کرل را ملاقات میکند» پیشبینی شده بود. در این اپیزود، مارژ و هومر سیمپسون در مسابقات المپیک ونکوور در تیم کرلینگ ایالاتمتحده حضور دارند که در آنجا تیم سوئد را شکست میدهند. در دنیای واقعی، تیم کرلینگ مردان ایالاتمتحده بعد از شکست تیم سوئد و در شرایطی که از حریف عقب بود به مدال طلای المپیک ۲۰۱۸ دست یافت، همان اتفاقی که دقیقا در سیمپسونها به تصویر کشیده شده بود. این پیروزی دومین مدال تیم ملی کرلینگ ایالاتمتحده در تاریخ این ورزش بود.
۱۶- برنده جایزه نوبل (فصل بیستودوم، اپیزود اول)
بنگت هولمشتروم استاد دانشگاه امآیتی در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد، ۶ سال بعد از آنکه نام وی در میان شانسهای دریافت جایزه نوبل اقتصاد در کارتون سیمپسونها دیده شد، نام این استاد برجسته در جریان شرطبندی مارتین، لیزا، دیتابیش و میلهاوس در مورد برندگان جایزه نوبل روی کارت شرطبندی دیده میشود.
۱۷- پیچش داستانی بزرگ دنریس تارگرین در سریال بازی تاج و تخت (فصل بیستونهم، اپیزود اول)
در اپیزود ماقبل آخر فصل هشتم و پایانی سریال بازی تاج و تخت که سال گذشته منتشر شد، دنریس تارگرین با سوزاندن شهر از قبل تسلیم شده کینگز لندینگ توسط اژدهایان خود و کشتن هزاران نفر از ساکنان شهر، مخاطبان سریال را شوکه میکند. در سال ۲۰۱۷ در اپیزود «رعیتزادگان» سیمپسونها سریال بازی تاج و تخت را حسابی هجو میکنند، برای مثال هومر اژدهایی را به زندگی باز میگرداند که در ادامه یک روستا را به خاکستر تبدیل میکند.
۱۸- پیشبینی ریاستجمهوری دونالد ترامپ (فصل یازدهم، اپیزود۱۷)
در اپیزود «بارت به سوی آینده» در سال ۲۰۰۰ لیزا در آینده بهعنوان ریاستجمهوری ایالات متحده انتخاب میشود. وی در دفتر کار خود خطاب به اعضای دولتش چنین میگوید: «همانطور که میدانید ما بودجه بسیار اندک از رئیسجمهور ترامپ به ارث بردهایم» و در ادامه توسط میلهاوس ون هوتن که وزیر امور خارجه است، از ورشکستگی کشورش مطلع میشود. ۶ سال بعد دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده سوگند یاد کرد و اگرچه در سومین سال حضور او در کاخ سفید، کشورش هنوز ورشکسته نشده؛ اما شیوع ویروس کرونا ضربهای بیسابقه به اقتصاد این کشور وارد کرده است.
عصر ایران ؛ هومن جعفری
- عید آمده، کرونا را هم گذاشته داخل جیبش و حالا در شهر و کاشانه ماست.
ما هم خانه نشینیم و وقت می کشیم و منتظر مانده ایم تا اوضاع مساعد شود که
ظاهرا به این آسانی نیست. طول می کشد تا این کرونای لعنتی، برگردد سراغ
خانه و کاشانه اش. فعلا من و شما و وقت، بیکار نشسته ایم در خانه و نمی
دانیم چه کنیم. گزینه های زیادی در انتظارمان نیست مگر آنکه طوری خودمان را
سرگرم کنیم. شما سریال دوست دارید؟
در این دوران میتوانیم سرمان را با معرفی سریالهای جاسوسی
گرم کنیم. سریال های جاسوسی یکی از جذاب ترین نوع سریال ها برای تماشا
کردن هستند. مهم نیست در چه دورانی زندگی کنیم و کدام کشورها با هم جنگ
داشته باشند. مجموعه های جاسوسی همیشه برای تماشا کردن گزینه های مناسبی
هستند. به معرفی چند مجموعه جذاب و تماشایی می پردازیم:
1 - سرزمین مادری (Homland)
هشت فصل درخشان، 90 قسمت تماشایی و داستان
هایی که یکی بعد از دیگری به نمایش می آیند و شما نمی توانید از تماشا
کردن آن سیر شوید. یکی از بهترین سریال های ساخته شده در این ژانر که هنوز
به پایان نرسیده است.
هوم لند یا سرزمین مادری(میهن)، نمونه کاملی از چیزی است که به آن سریال جاسوسی – سیاسی می گویند. خط کلی داستان در فصل اول این است که در یک عملیات نظامی، یک سرباز آمریکایی بعد از هشت سال اسارت از زندان القاعده نجات پیدا می کند
و به عنوان قهرمان به کشورش باز می گردد. این در حالی است که یکی از
ماموران سیا براساس اطلاعاتی که کسب کرده، فکر می کند که او خود را به
القاعده فروخته تا در آمریکا یک عملیات تروریستی بسیار سنگین را به دستور
ابونظیر رهبر القاعده انجام دهد.
خط
کلی داستان در فصل اول حول همین محور می گردد. تلاش مامور سیا برای نزدیک
شدن به سرباز به خانه برگشته و تحقیق در مورد اینکه آیا او چنین ماموریتی
دارد یا نه!
داستان سریال در هشت فصل به پایان می رسد. در تمام این فصل ها، بیشتر درگیری ها با مسلمانان است. ایران، القاعده، پاکستان، افغانستان و برخی از چهره های اسلامی در این سریال به صورت مستقیم یا غیر مستقیم درگیر این سریال هستند. سریال خوش ساخت و بسیار تماشایی است.
سرزمین مادری در یک بازه زمانی 5 ساله از 2013 تا 2018 ساخته شد و بسیاری از تحولات سیاسی خاورمیانه و آمریکا در آن بازنمایی شدند.
2 - اسم مستعار (Alias)
اسم مستعار یکی از سریال های پرطرفداری بود که جی جی آبرامز، برنامه ساز و تهیه کننده معروف هالیوودی آن را ساخت. این سریال 5 فصله، داستان یک سرویس مخفی شیطانی را به نمایش می گذارد که داخل سرویس های مخفی کشورهای مختلف دنیا تشکیل شده و اعضای آن مشغول انجام دادن کارهایی چون قاچاق، کودتا و جنایات سازمان یافته هستند.
یک
کارمند داخلی این تشکیلات که فکر می کرده برای سیا کار می کند، بعد از
مدتی متوجه ماهیت این نهاد می شود و تصمیم می گیرد که با آنها مقابله کند. سریال در کنار وجهه تبلیغاتی خنده دارش برای سیا، اکشن های ناب و داستان بسیار پرکششی دارد.
در طول پنج فصل این سریال، زاویه و جبهه آدم ها مدام تغییر می کند. آن کسی
که دو ماه قبل می خواستی بکشی، دو ماه بعد هم سنگرت در نبرد با همکار دو
ماه قبلت است!
اسم
مستعار، به خاطر تعدد بازیگران مطرح، لوکیشن های بی شمار و داستان جذابش،
سریال بسیار جذابی است اگر چه عین بقیه سریال های مشابه خود، وجهه تبلیغاتی
خاصی به نفع سیستم دارد که بعضی وقت ها به سریال های تولیدی داخل کشورمان
تنه می زند!
______________________________________________
بیشتر بخوانید:
5 کتاب برای دوران کرونایی به انتخاب نویسندگان تحریریه عصر ایران/ کاوه معینفر
10 فیلم برای دیدن، در این روزهایی که خانه هستیم
15 سایت مفید برای سایتگردی این روزهای کرونایی
______________________________________________
3 - فهرست سیاه (The Blacklist)
یکی از محبوب ترین سریال های این ژانر که هنوز هم ادامه دارد و هواداران پروپاقرصی را هم در تمام دنیا برای خود دست و پا کرده.
ریموند رد ردینگتون( با بازی مثال زدنی جیمز اسپیدر)،
یکی از ده مرد تحت تعقیب اف بی آی، در یک روز بسیار جالب توجه خود را وارد
مقر اصلی این سازمان می کند تا به مقامات این سازمان یک پیشنهاد عجیب و
غیرمنتظره بدهد. اینکه خودش را تسلیم کند و با آنها قراردادی
ببندد که به ازای گرفتن عفو، فهرست ریز و درشتی از جاسوس ها، آدمکش ها،
قاچاقچیان موادمخدر و انواع و اقسام چهره ها و عناصر نامطلوب را تحویل
بدهد.
اطلاعات او از دنیای قاچاقچیان، آنقدر بالاست که این معامله
صورت می گیرد. معامله ای که یک شرط عجیب دیگر هم دارد. اینکه یک افسر زن
کارآموز اف بی ای باید رابط او با سازمان باشد.
خیلی زود شما هم عین این افسر بی اطلاع از همه جا، وارد دنیای مرموز ریموند ردینگتون می شوید.
دنیایی که در آن، حتی یک حرف راست هم شنیده نمی شود. ردینگتون طی تمام فصل
های این مجموعه، شما و مقامات اف بی آی و همچنین نیمی از خلافکاران دنیا
را فریب خواهد داد.
سریال هم اکشن است، هم سیاسی و هم جاسوسی. اشاره
های واضحی به ایران، سپاه قدس و ... در این مجموعه وجود دارد که در نوع
خود برای بیننده ایرانی جذاب است.
توصیه من این است که این مجموعه را با لذت ببینید. بازی جیمز اسپادر، چیزی نیست که فراموش کنید.
4 - مدیر شب (The Night Manager)
اگر جان لوکاره، بهترین نویسنده دنیای
جاسوسی نباشد، قطعا یکی از بهترین ها هست. مردی که تعدادی از بهترین فیلم
ها و سریال های دنیای جاسوسی از آثار او اقتباس شده اند. شاید بتوان او را استفان کینگ دنیای جاسوسی خواند که هر چیزی که می نویسد قابلیت مناسبی برای تبدیل شدن به فیلم و مجموعه تلویزیونی دارد.
مدیر
شب یکی از جذابترین کارهایی است که از آثار او اقتباس شده. داستان در 1993
نوشته و منتشر شد اما سازندگان این مجموعه، حوادث را به زمان انقلاب مصر
در بهار عربی منتقل کردند تا داستان جذاب تر شود.
یک
کارمند عالی رتبه هتل در مصر، به دلایلی به دنبال یک تاجر انگلیسی بشردوست
و خیر می افتد که پشت پرده، یکی از بزرگترین قاچاقچیان اسلحه دنیاست. این
کارمند عالی رتبه، عاشق زنی شده بود که به علت اطلاع داشتن از پرونده های
انتقال و فروش اسلحه توسط این میلیاردر کشته شده بود. او که قصد انتقام
دارد، با کمک یک بخش از سرویس مخفی اطلاعاتی انگلیس برای نفوذ به دنیای این
تاجر آماده می شود تا اطلاعات و مدارک لازم را برای برملا کردن هویت او به
دست بیاورد.
این مینی سریال 6 قسمتی، یکی از پرستاره ترین سریال هایی است که بی بی سی ساخته است.
سوزان بائر، کارگردان اسکاری، ساخت این مجموعه را برعهده گرفت و نیم دو
جین از ستاره های فیلم ها و سریال های انگلیسی از جمله تام هیدلستون، هوگو
لوری، اولویا کولمن و ... در این مجموعه خوش درخشیدند. کار بسیار تماشایی و
جذابی را تماشا خواهید کرد که می توانید در یک روز تمامش کنید. این مجموعه
با وجود کوتاه بودنش آنقدر جوایز درخشان کسب کرده که از شمارش خارج است.
5 - آمریکاییها (The Americans)
یک مجموعه بسیار تماشایی اگر از داستان
های مربوط به جنگ سرد خوشتان می آید. یک زوج جاسوس روسی، در اواخر دوران
جنگ سرد به آمریکا آمده اند و به عنوان یک زوج آمریکایی خود را در این کشور
جا انداخته اند اما همزمان با زندگی به عنوان یک زوج، فعالیت های جاسوسی
پیچیده خود را نیز انجام می دهند. آنها همسایه ای دارند که یک مامور برجسته
اف بی آی است.
این سریال از یک سو، یک سریال جاسوسی است و
از سوی دیگر در دل خود داستان ازدواج و زندگی دشوار دو مامور اطلاعاتی در
سرزمین دشمن را روایت می کند که باید کودکان خود را با فرهنگ دشمن خود بزرگ
کنند.
آمریکایی
ها مجموعه فوق العاده نفسگیری است. شما از میزان وفاداری دو مامور روسی و
کارهایی که به آن دست می زنند شگفتزده خواهید شد. این مجموعه این توانایی
را دارد که بارها و بارها نفس شما را بند بیاورد. این را تضمین میکنم.
6 - بیست و چهار (24)
اما الماس مجموعه فیلم های جاسوسی-سیاسی و اکشن مجموعه 24 است که در ایران بسیار پرطرفدار بود.
24 با بازی خیره کننده کیفرساترلند به نقش جک باوئر، داستان یک مامور
ضدجاسوسی آمریکایی است که به صورت ناخواسته وارد بزرگترین و شدیدترین توطئه
ها علیه آمریکا می شود و با جان فشانی های فراوان و شجاعت خیره کننده،
توطئه ها را خنثی می کند. جک باوئر نمونه و نماد مهندسی مدرن رسانه هاست.
او
تصویری از یک مامور اطلاعاتی را به نمایش می گذارد که کمک می کند تا
میلیون ها مخاطب حتی در کشورهای دشمن، خود را جای او بگذارند. 24 از آن
دسته سریال های هالیوودی جذاب است که پشت داستان خود، معانی و پیام های
سیاسی و نظامی آشکاری را قرار داده. یک نمونه آن همین قصه شکنجه است.
در
دورانی که ارتش آمریکا به علت رسوایی سربازانش در شکنجه زندانیان در
ابوغریب یا گونتانامو یا دیگر زندان های مخفی یا آشمار خود، زیر فشار شدید
رسانه ها بود، 24 نشان دادکه چگونه می توان با شکنجه کردن یک مامور اطلاعاتی کشور دشمن یا یک تروریست، جان میلیون ها نفر را نجات داد! این مجموعه بسیار جذاب در 9 فصل و بیش از دویست قسمت به نمایش گذاشته شد.
از این مجموعه، سریال اسپین آف یا برگرفته ای به نام 24:میراث نیز ساخته شد که تنها یک فصل دوام آورد!
نکته
جالب در مورد این سریال تک فصله اینکه قهرمان آن سیاه پوست بود که تلاشی
برای به نمایش گذاشتن یک مامور اطلاعاتی سیاه پوست کارکشته به حساب می آمد
اما با استقبال مواجه نشد و ادامه ساخت آن منتفی گردید.
عصر ایران؛ محسن ظهوری
- غرق شدن در دنیای قصه، بهترین سرگرمی برای گذشت زمان است، آن هم در این
روزهای پراسترس، که همه فکر و ذکرمان شده کرونا. حالا که قرار است در خانه
بمانیم و جز رعایت نکات بهداشتی، کار دیگری از ما ساخته نیست، بهتر است دل
به دیدن سریالهای جذابی بدهیم که ما را کمی از این استرسها دور میکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیشتر بخوانید: