مطلب پیشنهادی
کارآفرینان میلیونر چگونه میتوانند الگوی ما باشند؟
در ادامه قصد داریم پیشنهادات عملی را در این زمینه ارائه دهیم که به پیشرفت استارتاپ شما کمک میکند، ضمن آن که میتوانید همزمان به نقشهای مهم دیگر خود در خانواده یا به عنوان کارفرما بپردازید. در حقیقت، این پیشنهادها فوقالعاده ارزشمند هستند، حتی اگر به کار تمام وقت خود متعهد هستید.
12 ترفندی که تضمین میکند شما کارآفرین پاره وقت موفقی خواهید شد:
دو همبنیانگذار، که هردو پاره وقت کار میکنند، بسیار بهتر از یک بنیانگذار تمام وقت است. شما هر دو به مهارتهای تکمیلی، بحث در مورد راهکارهای جایگزین و انگیزه دادن به یکدیگر نیاز دارید، اینها از جمله کارهایی است که به تنهایی امکانپذیر نیستند. البته هنوز هم به یک نفر نیاز است که تصمیمگیرنده نهایی باشد.
راهاندازی استارتاپ کار دشواری است، و اداره آن مستلزم نظم و انضباط خاصی میباشد. پاره وقت کار کردن به معنی بیمقصد و نامنظم کار کردن نیست. زمانهای منظمی را در آخر هفتهها یا شبهای بخصوصی در هفته تعیین کنید که با تیم کاری خود ملاقات داشته باشید و فقط و فقط روی پیشبرد استارتاپ خود تمرکز نمایید.
مدیریت زمان برای شما بسیار حائز اهمیت است. اطرافیانتان از اضافه کردن یکسری کارها به برنامه زمانبندی شما لذت میبرند، و با این کار لیست وظایف خود را سبکتر میکنند. مهم این است که یاد بگیرید بدون بهانهتراشیهای طول و دراز و ناله و شکایت از این که چقدر گرفتار و مشغول هستید، بگویید "نه". هرگز نمیتوانید دیگران را راضی کنید، پس از همان اول در مورد اولویتهایتان صادق باشید.
کارمندان پاره وقت به راحتی بهانهتراشی میکنند که اولویتهای دیگر موجب میشوند تا آنها رویدادهای مهم را از دست بدهند، اما توجه داشته باشید که نتایج و معیارهای قابل پیشبینی در این شیوه کاری برای کارمندان پاره وقت بسیار مهمتر از کارمندان تمام وقت است. از قانون 20/80 برای بالا بردن بهرهوری استفاده کنید- یعنی 80 درصد نتیجه از 20 درصد تلاش متمرکز شده حاصل میشود.
برخی ایدههای استارتاپ به مدهای زودگذر و سریع وابسته هستند، یا رقبای زیادی دارند که در یک بازار محدود با هم در ستیزاند. شما نمیتوانید به اندازه یک کسب و کار تمام وقت سرعت لازم برای برنده شدن در این عرصهها را داشته باشید. از سوی دیگر، اگر فناوری جدید و حق ثبت اختراع آن را در اختیار داشته باشید، زمان بیشتری برای راست وریست کردن کارها خواهید داشت.
محصولات و سرویسهای رقابتی موجود در بازار را به دقت بررسی نموده و خود را در صدر تحولات و پیشرفتهای رقبای خود قرار دهید. یک راه برای انجام این کار، تنظیم هشدار گوگل (Google alert)است که به صورت آنلاین آخرین اطلاعات مربوط به رقبا را در اختیارتان قرار میدهد.
هرگاه سودی از کسب و کار عایدتان شد، آن را در بانک پسانداز کنید چون بعدها به آن نیاز پیدا خواهید کرد تا به کسب و کارتان رونق ببخشید، شاید با دیدن عدد و رقمها تحریک شوید و انگیزه پیدا کنید. البته در موارد ضروری هم میتواند کمک کار شما باشد.
اگر کسب و کارتان آنطور که انتظار داشتید، پیش نرفت و ترقی نکرد باید صبور باشید. چون این یک کار پاره وقت است و شما آن را در زمان آزاد خود انجام میدهید، پس نتیجه متفاوتی نسبت به کار تمام وقت شما دارد. به تلاشتان ادامه دهید و منتظر بمانید.
شما با موانع و مشکلات بزرگ و زیادی روبرو میشوید و مجوز تمام وقت هم برای حل و برطرف کردن آنها ندارید. پس به دلیل شرایطی که در آن قرار دارید از انعطافپذیری اهداف و مقاصدتان مطمئن شوید. به خودتان زیاد سخت نگیرید.
ست گادین (Seth Godin) میگوید زمان متوسط برای رسیدن به موفقیت یک شبه در یک استارتاپ، شش سال است؛ حتی اگر تمام وقت کار کنید. همانند هر راهکار دیگری در استارتاپها، اولین نسخه راهکار به احتمال زیاد با اشتباه همراه است و نیاز به تغییر یا اضافه کردن یک یا چند فاکتور اصلی دارد. یاد بگیرید به دنبال نشانههای کوچک موفقیت باشید تا انگیزه همچنان در شما حفظ شود.
شبکهسازی میتواند سرمایهگذار جدید، کارمند فوقالعاده، مشتری جدید یا یک مربی خارقالعاده برای شما به همراه داشته باشد. در رویدادهای صنعتی و استارتاپ حضور پیدا کنید. لینکدین میتواند ابزار قدرتمندی باشد که به شما در شبکه سازی کمک میکند، بنابراین مطمئن شوید که شما و شرکتتان پروفایلهایی در لینکدین داشته باشید و دائماً ارتباطهای جدیدی را اضافه کنید. وقتی کسی شما را در گوگل سرچ میکند، پروفایل لینکدین شما به طور معمول در بالای نتایج جستجو ظاهر میشود، پس اولین و بهترین تاثیر را داشته باشید.
مشاوره گرفتن از کارآفرینان و حرفهایهای کسب و کار ( مثل وکلا و حسابدارها) میتواند ارزشمند باشد. یک هیئت مشاوره تشکیل دهید و با در اختیار قرار دادن سهام شرکتتان به اعضای این هیئت در آنان ایجاد انگیزه نمایید و از این کار نترسید. مربیانی را بیابید تا به شما در نحوه استخدام، توسعه محصول، بازاریابی و افزایش سرمایه مشاوره دهند.
اگر بعد از شنیدن صحبتهای موافقان و مخالفان متوجه شدید که ریسک این کار بسیار بالاست، احتمالاً باید شغل روزانه و تمام وقت خود را مدت بیشتری حفظ کنید و ایده استارتاپ خود را در اختیار فرد دیگری قرار دهید. به طور حتم شغل منظم با حقوق خوب و مزایای خدمات درمانی و بازنشستگی بسیار خوب است و هیچ مشکلی ندارد. اما زندگی به سبک کارآفرینان بسیار لذتبخشتر است حتی اگر پاره وقت باشد.
============================
شاید به این مطالب هم علاقمند باشید:
اکثر کارآفرینان میگویند که به دنبال علاقه خود یا حل مسائلی بودند که در زندگیشان با آنها برخورد داشتهاند. اما گاهی اوقات، بنیانگذاران استارتاپ نیت خوبی ندارند.
در ادامه دلایلی را عنوان میکنیم که بهتر است به خاطر آنها به سراغ کارآفرین شدن نروید:
کارآفرینانی که صاحب ثروت عظیمی هستند، به احتمال زیاد به قصد ثروتمند شدن وارد آن کسب و کار نشدهاند. آنان به دنبال روش نوینی برای جستجوی اطلاعات آنلاین بودهاند، یا عاشق یافتن و ایجاد فرصتهایی برای گسترش راهی که بتوانند علاقه و اشتیاق خود را بیان کنند و بعد متوجه شدند که میتوانند از این راه کسب درآمد هم بکنند. کارآفرینانی که ثروتمند شدهاند به دلیل علاقهشان به کاری است که انجام میدهند. علاقه به کار معنی فراتری برای آنان دارد. آنها برای رسیدن به هدفشان از هیچ کاری فروگذار نمیکنند و اغلب خطر و مشکلات شخصی و ساعت کاری برایشان معنایی ندارد. و در این مسیر پول درآوردن اجتناب ناپذیر است.
عنوان مدیرعاملی یا کارآفرینی با مسئولیت بسیار بالایی همراه است، و هرگز نباید آن را سرسری گرفت و بیتوجه بود. هرگز نباید کسب و کاری را به دلیل پیدا کردن یک عنوان شغلی یا به خاطر معروف شدن آغاز کرد. حتی کسب و کارهایی که توجههای زیادی را به خود جلب کردهاند و بسیار مطرح هستند نیز اگر خوب اجرا نشوند، رو به فنا خواهند رفت. به جای این که فکر کنید "چگونه میتوانم معروف شوم؟" از خودتان بپرسید " چگونه میتوانم چیزی را خلق کنم که شایسته توجه باشد؟"
میخواهید رئیس خودتان باشید؟ از سیاستهای اداری متنفرید؟ قابل درک است؛ اما شروع کسب و کار خودتان چالشهای جدیدی را پیش پای شما میگذارد. مشتری دارید که پول شما را نمیدهد؟ مشکل خودتان است. حالا دیگر کسی را ندارید تا به خاطر کم و کاستیها سرزنشش کنید. شاید از کار سخت و طاقتفرسای گزارش دادن به دیگران و ثبت و بایگانی تمام اسناد و مدارک متنفر باشید، اما حالا اگر حواستان به تمام کارها نباشد و بر آنها نظارت و کنترل نداشته باشید، از خودتان متنفر میشوید.
شغل فعلی خود را دوست ندارید، همیشه مشغول اضافه کاری هستید و 60 ساعت در هفته کار میکنید، و فکر میکنید هرگز وقتی برای خانواده و دوستان خود ندارید. پیش خودتان فکر میکنید که " من باید کسب و کار خودم را راه بیندازم تا مجبور نباشم این همه کار کنم." اشتباه فکر میکنید. راهاندازی و رونق یک کسب و کار به مراتب کار و استرس بیشتری را در مقایسه با زمانی که فقط یک کارمند هستید، برای شما به همراه خواهد داشت. شاید لازم باشد به دقت دلایل خستگی و استرس خود را در محل کار بررسی کنید. با راهاندازی یک کسب و کار جدید، مشکلات شخصی و مشکلات سلامتی شما حل نمیشود.
اکثر ما و بهخصوص کارآفرینانی که رقابت تنگاتنگی با یکدیگر دارند، وقتی میشنویم که میگویند شما نمیتوانید فلان کار را انجام دهید، میخواهیم به آنها ثابت کنیم که اشتباه میکنند. گاهی اوقات خوب است که به دیگران بفهمانید که در مورد شما اشتباه میکنند، چون این کار به شما کمی انگیزه میدهد. اما هرگز نباید برای اثبات خودتان و تواناییهایتان به آنها یک کسب و کار راه بیاندازید.
کارآفرینی، کار پارهوقت نیست. (واحد: نظر نویسنده در تناقض است با این مطلب: چگونه یک کارآفرین پارهوقت موفق باشیم؟)
راهاندازی یک کسب و کار در واقع به معنی هزینه دوم است تا درآمد دوم. برای کسب درآمد بیشتر بهتر است به فکر یک شغل پاره وقت در همان شرکت باشید تا راه انداختن یک کسب و کار.
نباید تمام حرفهای اغراقآمیز یا هر آنچه که در محافل اجتماعی رد و بدل میشوند را باور کنید. حتی دوستان خوب هم مایل نیستند در مورد سختیهای کار و یا دورههای دشواری که برای رسیدن به موفقیت فعلی سپری کردهاند، صحبت کنند.
به نظر میرسد کارآفرینان خوب، استعداد ذاتی خاصی دارند، اما مشخص نیست که این ویژگیها و استعدادها به طور خودکار به فرزندان منتقل شود. اگر علاقه و اشتیاق خود را در جای دیگری میبینید، سعی نکنید کسب و کار خانوادگی راه بیاندازید.
نیت شما قابل تقدیر است، اما این را باید بعد از ایجاد یک شرکت موفق بگویید، نه قبل از آن. اگر تغییر جهان انگیزه اصلی شما است و پول برایتان مهم نیست، پس انجاماش دهید، بدون آن که اجازه دهید راهاندازی یک شرکت، روند حرکت شما را کند نماید.
شروع کسب وکار خودتان با این پیشبینی که وظیفه شغلی محدودتری خواهید داشت، یک منطق اشتباه است. حتی اگر برنامه شما تعمیر ویولنهای کمیاب باشد، هنوز هم باید مطمئن باشید که آیا از پس حسابداری، بازاریابی و یا مالیات برمیآیید یا خیر.
==============================
شاید به این مقالات هم علاقمند باشید:
هس با استارتآپهای حوزه فناوری در سطوح مختلف از آغاز شکلگیری استارتآپها تا ورود عمومی آنها به دنیای حرفهای همکاری داشته است. او به خوبی میداند که شرکتهای بزرگ و مطرح حداقل در یک یا دو صفت شاخص با یکدیگر وجه اشتراک دارند. سونیل راجارمان، به تازگی مصاحبهای با هس داشته است. در این مصاحبه سونیل از هس درباره بنیانگذاران استارتآپها و مشکلات قانونی که این شرکتها در طول حیات خود با آنها روبرو شدهاند سوالاتی پرسیده است.
شما با تعدادی از شرکتهای طراز اول کار کردهاید. به نظر شما شرکتهای موفق چه ویژگیهای مشترکی دارند؟
سیندی هس: همه این شرکتها کار خود را با یک رهبر آغاز کردهاند. هر شرکت موفقی که من با آن کار کردهام یک رهبر بزرگ را در راس هرم خود داشته است. رهبران بزرگ پر شور و سرسخت هستند. آنها آنچه را تصور میکنند چشمانداز آینده شرکت آنها است با جدیت دنبال کرده و برای رسیدن به این هدف از هیچگونه تلاشی چشمپوشی نمیکنند. رهبران بزرگ در نهایت به لحاظ کار سخت الهامبخش تیم خود هستند. آنها به هر فردی در شرکت خود اجازه میدهند روی یک چشمانداز منحصر به فرد متمرکز شود. هدفی که عمدتا دشوار بوده ولی با تمرکز به سرانجام میرسد.
مدیران برجستهای که با آنها همکاری داشتهاید چه افرادی بودند؟
سیندی هس: من با تعدادی از مدیران برجسته و ممتاز کار کردهام، اما برجستهترین آنها نیراو تولیا از NextDoor، نیک وودمن از goPro و آماندا کلو از 6sense بودند. نیراو با مثالها و دستورات صادقانه تیم خود را رهبری میکند. اگر او قادر به انجام کاری نباشد، از هیچکس از افراد تیم خود درخواست نمیکند آن کار را انجام دهند. وودمن مظهر عشق، شور و دوراندیشی است. دوراندیشی او به مراتب فراتر از یک هدف کوتاه مدت است و همواره سعی میکند به چشمانداز رویایی خود رنگ واقعیت ببخشد. آماندا به مثابه فردی است که همواره یک فرهنگ مثبت اندیشی و پایداری را مقابل دیدگان شما قرار میدهد. او یکی از برجستهترین افرادی است که من از نزدیک دیدهام. آماندا، انسانی است که موفقیت تیم خود را به منظور تبدیل شدن به یک شرکت کامل برجسته میسازد. او فردی است که همواره فرصتهای خوبی را برای شرکت خود خلق میکند. آماندا به خوبی میداند چگونه باید به کارمندان خود انگیزه دهد.
چه مشکلات قانونی ممکن است پیش روی شرکتها قرار داشته باشد؟ مشکلاتی که آنها به طور جدی مورد توجه قرار ندادهاند؟
ماهیت نیروی کار پیوسته در حال تغییر است، به ویژه با ظهور شرکتهای زیادی که به دنبال جذب نیرو هستند. به نظر من شرکتها در خصوص بحث دستمزدهای کارمندان و معافیتهای مالی باید تصمیمات درستی را اتخاذ کنند. این یک مسئله جدی است. قوانین جدید اضافه کاری که از اول دسامبر اجرایی خواهند شد، تاثیر بسیار زیادی بر هزینههای عملیاتی شرکتها و به دنبال آن بر پرداخت اضافه کاری در دستمزدها و ساعات کار خواهد گذاشت. آگاهی از این قوانین و طبقهبندی کارکنان در این مقطع زمانی اهمیت ویژهای دارد. گذشته از آن، هر شرکتی در بدو تاسیس و آغاز به کار خود باید درباره حقوق صاحبان سهام و تخصیص سهام اطلاع درستی داشته باشد. اگر در نظر دارید خود را از مشکلات غیر ضروری که ممکن است در آینده به چالش بزرگی برای شما تبدیل شوند، رها کنید بهتر است از همین ابتدا کار خود را بر مبنای اصول اولیه و درست آغاز کنید.
=========================
شاید به این مطالب هم علاقهمند باشید:
چیزی که بیشترین زمان خود را روی آن صرف میکنید همان چیزی است که بیشترین اهمیت را برای شما دارد.
واژۀ «نه» احتمالاً یکی از دشوارترین کلماتی است که پس از دریافت درخواست دیگران میتوان بر زبان جاری ساخت به طوریکه ممکن است برای ناامید نکردن یا نیازردن احساسات شخص دیگر، به اجبار «بله» بگویید. با تمامی این اوصاف، در محیطهایی مثل کار، مدرسه، خانه و یا گردهمآییهای اجتماعی، باید مهارت «نه» گفتن را بیاموزید و دست از خشنود کردن همه بردارید تا بتوانید کنترل زندگی خود را در دست گرفته و زمان خود را به چیزی اختصاص دهید که بیشترین اهمیت را برای شما دارد.
گرچه ممکن است به هنگام «نه» گفتن احساس گناه کنید، ولی این کار به شما کمک میکند تا در بلندمدت آن افراد را ناامید نکنید زیرا که قادر به انجام قول خود نخواهید بود و یا زمان لازم برای انجام آن را نخواهید داشت.
چرا باید نه گفتن را بیاموزید؟ در اینجا به برخی از دلایل لزوم آن اشاره میکنیم. با اسکیل ما همراه باشید.
1. این کار به شما کمک میکند تا زمان خود را مدیریت کنید
هر زمان که به درخواستی پاسخ مثبت میدهید، باید تلاش کنید تا زمانی را برای انجام آن اختصاص دهید و این موضوع مدیریت زندگیتان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در واقع، «نه» کلمۀ مهمی است که استفاده از آن در مدیریت زمان بسیار حائزاهمیت است زیرا به شما کمک میکند تا زمان خود را به چیزهایی اختصاص دهید که اهمیت بیشتری برایتان دارند و یا اثربخشی آنها در تحقق اهدافتان بیشتر است.
2. این امر به حفظ منافع شما کمک میکند
به جای خشنود کردن دیگران و فراموش کردن چیزهایی که برای شما اهمیت دارند، «نه» گفتن به شما کمک میکند تا بر روی زندگی خود تمرکز کرده و اولویتهای خود را مشخص نمایید. این کار شیوهای قدرتمند برای حفاظت از منافع شما و اجازه ندادن به دیگران برای دیکته کردن کارهایی است که میباید انجام دهید. ممکن است خودخواهانه به نظر برسد ولی به تأثیر مثبتی بیندیشید که میتوانید در صورت ارائۀ بهترین حالت خود در هر موقعیت یا کار داشته باشید. و البته حالتی را تصور کنید که نتوانستهاید «بهترین» حالت خود را ارائه کنید و به همین دلیل خسته و مستغرق در وظایفی هستید که انجام آنها را بر عهده گرفتهاید.
3. با این کار مرزها را مشخص میکنید
زمانی که مردم میآموزند چه کاری را برای آنها انجام خواهید داد و چه کاری را انجام نخواهید داد، مشخص کردن مرزها نیز سادهتر میشود. همچنین افراد شما را به عنوان فردی خواهند شناخت که قادر به تصمیمگیری برای خود است.
چگونه بدون احساس گناه «نه» بگوییم؟
1. زودتر «نه» بگویید
بهجای «بله» گفتن در این زمان و ناامید کردن شخص در آینده و انجام ندادن درخواست وی، همین اول «نه» بگویید.
2. در «نه» گفتن صراحت داشته باشید
کلماتی همچون «شاید» یا «احتمالاً» را به کار نبرید زیرا واضح نیستند. اغلب افراد یک «نه» صریح را به «شاید» ترجیح میدهند، زیرا بیتصمیمی و دودلی است که انرژی تمامی افراد درگیر را میگیرد.
3. درخصوص دلایل خود برای «نه» گفتن صادق باشید
دروغ گفتن راجعبه دلایلتان برای «نه» گفتن میتواند باعث احساس گناه در شما شود. لذا برای رد کردن درخواست دیگران دلایل واقعیتان را بگویید. شما دلیلی به مردم بدهکار نیستید و آنها نیز هیچ کنترلی بر زندگی شما ندارند تا به شما بگویند چه کاری باید برای شما مهم باشد و چه کاری نباید مهم باشد. حال، اگر این شخص دوست صمیمیتان است و با او راحت هستید، دلایل خود را بگویید ولی این را بدانید که هر بار که دلیلی را عنوان میکنید، در معرض قضاوت دیگران قرار میگیرید.
4. پاسخ خود را قاطعانه اعلام کنید
مردم از روشهای مختلفی از جمله ناله و تملق گرفته تا قلدری برای گرفتن جواب «بله» استفاده میکنند. با آگاه بودن از این موضوع، میتوانید دریابید که چه زمان افراد درصدد گرفتن جواب مثبت از شما هستند.
5. پاسخ منفی خود را مؤدبانه عنوان کنید
«نه» گفتن به معنای بیادب بودن نیست؛ سعی کنید «نه» گفتن مؤدبانه را بیاموزید. پس از آن، به راحتی میتوانید درخواستهای نامعقول را بدون احساس گناه رد کنید.
اینکه مردم راجعبه تصمیم شما برای «نه» گفتن چه فکری میکنند هیچ اهمیتی ندارد. «نه» گفتن به معنی خودخواه یا بیملاحظه بودن شما نیست؛ بلکه تنها بدین معنی است که شما به قدر کافی قوی هستید و میتوانید اولویتهای خود را تعیین کنید. لذا روی حرف خود بایستید و زمان خود را مدیریت کنید. نگاهی به نحوۀ مدیریت قدرت تصمیمگیری خود بیندازید. به تقویم و چگونگی گذراندن زمان خود نگاه کنید. چیزی که بیشترین زمان خود را صرف آن میکنید همان چیزی است که بیشترین اهمیت را برای شما دارد؛ ببینید که آیا برنامۀ شما بهراستی با برترین اولویتهای شما همخوانی دارد یا خیر.
منبع: www.entrepreneur.com
ایجاد چند شراکت کلیدی کوچک، خصوصاً در مراحل اولیۀ ایجاد کسبوکار، یک راه بسیار ارزشمند برای افزایش مشتریان شما و کسب جریانهای اضافی درآمدی است.
راهاندازی یک کسبوکار هرگز ساده نبوده است، خصوصاً زمانی که بازار مستمراً شلوغتر میشود. پیدا کردن راههایی که موجب استحکام کسبوکار شما شوند و ارتباطات لازم برای موفقیت کسبوکارتان را در مراحل اولیه فراهم آورند پیوسته دشوارتر میشود. با این حال هنوز هم راههایی برای این کار وجود دارد.
شراکت با شرکت های دیگرِ در حال رشد می تواند جرقهای برای نوآوری در میان تیمهای شما ایجاد کرده و عرصهای برای جذب مشتریان جدید از دستۀ منحصربهفردی از مصرفکنندگان فراهم آورد. هر ارتباط ایجاد شده باید به شکل یک خیابان دوطرفه باشد تا از انتفاع هر دو طرف از این ارتباط اطمینان حاصل گردد.
در برخی مقاطع شراکتها موجب کاهش عایدات میگردند، خصوصاً زمانی که تیم کوچکی برای مدیریت روابط وجود دارد. با این حال برخی شراکتهای کلیدی موجب خلق تفاوتهای عمده در مراحل رشد یک شرکت میشوند. در اینجا به سه گونه از روابطی میپردازیم که تأثیر چشمگیری در کسبوکار ما داشتهاند. در ادامه با اسکیل ما همراه باشید.
1. بازاریابی متقابل
برای یک شراکت موفق در بازاریابی متقابل، شرکتهایی را باید بیابید که به ارائۀ محصول مکمل (و نه رقیب) شما میپردازند. علاوهبراین، باید شرکتهایی با مجموعهای منحصربهفرد از مشتریان را در نظر بگیرید که در منطقۀ هدف مشابه قرار میگیرند. این روش یک تاکتیک بسیار مفید به هنگام جذب سرمایۀ اولیهمان در کیکاستارتر (یکی از بزرگترین پلتفرم های جذب سرمایه عمومی) بود.
2. کانال های خردهفروشی
درحالیکه مدل کسبوکار ما به صورت فروش اینترنتی و مستقیم محصولات به مصرفکننده بود، خیلی زود ارزش ایجاد آگاهی محلی برند و افزایش مسیرهای دسترسی به بازار را دریافتیم. به هنگام در نظر گرفتن شرکای خردهفروش، اندیشیدن درخصوص راههای خلق برندی که بتوانند به شیوهای منحصربهفرد ما را از دیگر رقبا متمایز سازند بسیار حائزاهمیت بود. ما مسلماً در بوتیکهای محلی که با سبک ما همخوانی داشته باشند محصولات خود را توزیع میکنیم. با این حال، شما میتوانید ما را در داروخانههای اعیانی حومۀ شهر و یا سالنهای مجلل پیرایش مرکز شهر نیز بیابید.
داشتن شرکای خرده فروشی متعدد به ما اجازه میدهد تا استراتژی منحصربهفردی در ارتباط با هریک از آنها پیش گیریم و تعداد مصرفکنندگان محصولات خود را افزایش دهیم. همچنین میتوانیم از این موضوع اطمینان حاصل کنیم که هریک از شرکا این موضوع را که ما در حال افزودن ارزش به کسبوکار آنها هستیم درک کند.
3. همکاری در زمینۀ محصولات
این قبیل همکاریها فرصتی یگانه برای تسهیم ارزش ویژه برند و بازاریابی متقابل در گروههای موجود مصرفکنندگان هر برند ایجاد می نماید. اولین همکاری ما در زمینۀ تولید جورابی است که با همکاری یک کارگاه محلی ساخت نوشیدنی در سنت لوئیس طراحی شده است. به کمک آنها، ما توانستیم جورابی را تولید کنیم که آوازۀ آن در میان طرفداران آنها پیچید و آنها نیز متعهد شدند تا جورابهای ما را از طریق مغازههای هدیهفروشی خود به فروش برسانند.
به ازای هر جفت جوراب به فروش رفته (چه در این مغازه ها و یا در وبسایت)، یک جفت جوراب به پناهگاه بیخانمانها اهدا میکنیم. این همکاری و برنامۀ کمک به خوبی در میان مشتریان وفادار آنها پذیرفته شده و این امکان را برای هر دو شرکت فراهم آورده تا درخصوص هواداران یکدیگر آگاهی کسب کنند. این قبیل همکاریها فرصتهای زیادی برای متنوعسازی جریانهای درآمدی ما ایجاد کرده و برند ما را تقویت میکنند.
هر شراکت بالقوه باید با ملاحظات دقیق و ارتباطات شفاف انجام پذیرد، چرا که مدیریت این قبیل روابط پیچیدگیهای مضاعفی را در کسبوکار شما ایجاد میکند. با این حال، خلق چند شراکت کلیدی کوچک، خصوصاً در مراحل اولیۀ ایجاد کسبوکار، یک راه بسیار ارزشمند برای رشد مشتریها و ایجاد جریانهای اضافی درآمدی است.
منبع: www.entrepreneur.com
نویسنده : Sarah Haselkorn