واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

ظهور کامپیوترهای برپایه سلولهای مغز انسان

ظهور کامپیوترهای مبتنی بر مغز انسان

ظهور کامپیوترهای مبتنی بر مغز انسان
گروه علمی: هوش مصنوعی همه‌جا حضور دارد. این فناوری در برنامه‌های بهره‌وری، بازی‌های ویدیویی، نوشتن مقالات و حتی طراحی تراشه‌های کامپیوتری مورد استفاده قرار می‌گیرد. درحال‌حاضر هوش مصنوعی به‌عنوان نیرویی غیرقابل توقف در نظر گرفته می‌شود اما دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز اعتقاد دارند فناوری دیگری وجود دارد که می‌تواند بر آن غلبه کند.
فناوری موردنظر دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز، هوش ارگانوئیدی یا OI نامیده می‌شود و برای ایجاد محاسبات شبیه مغز انسان از سلول‌های واقعی مغز انسان بهره می‌برد. OI از ارگانوئیدها یا خوشه‌های بافت زنده‌ی رشدیافته از سلول‌های بنیادی که رفتاری مشابه اندام‌ها دارند بهره می‌برد و به‌عنوان سخت‌افزار بیولوژیکی، سیستم‌های الگوریتمی را نیز تقویت می‌کند. به گفته‌ی محققان جان هاپکینز این فناوری می‌تواند یادگیری پیشرفته‌تر را نسبت‌ به کامپیوترهای معمولی آسان‌تر کند و همین امر باعث ایجاد بازخوردی غنی‌تر و تصمیم‌گیری بهتر نسبت‌ به هوش مصنوعی خواهد شد.

محققان با انتشار مقاله‌ای در مجله‌ی Frontiers in Science یک زیست‌کامپیوتر ساخته‌شده با ارگانوئید مغز را توصیف کرده‌اند که در محیط آزمایشگاهی ساخته شده است. این فناوری به‌لطف بهره‌گرفتن از شکل حجیم‌تر ارگانوئیدهای مغز نسبت‌ به بافت‌های مسطح بین نورون‌ها، سیناپس‌های بیشتری دارد. اکستریم‌تِک می‌نویسد این تیم به‌دنبال راهکاری برای برقراری ارتباط با ارگانوئیدها و ارسال و دریافت اطلاعات از آن‌ها هستند. تیم تحقیقاتی برای دستیابی به هدف خود آزمایشی را روی دستگاه رابط مغز و کامپیوتر انجام می‌دهد. پوسته‌ی انعطاف‌پذیر این دستگاه از الکترودهای کوچک برای دریافت سیگنال از ارگانوئید و ارسال سیگنال به آن‌ها استفاده می‌کند.
درحال‌حاضر هوش OI جان هاپکینز برای ارائه‌ی نتایج موردنظر محققان بسیار کوچک است. ارگانوئیدهای کنونی حدود ۵۰ هزار سلول را درخود جای می‌دهند، درحالی‌که برای کسب نتیجه‌ی دلخواه، باید نزدیک به ۱۰ میلیون سلول را در خود نگه دارند. هنگامی‌ که این ارگانوئیدها به چنین سطحی از سلول‌ها دست یابند، تقریباً حاوی ۱۲۵ تریلیون سیناپس خواهند بود که هرکدام از آن‌ها می‌توانند ۴٫۷ بیت اطلاعات را در خود ذخیره کنند. در مقام مقایسه، سریع‌ترین ابررایانه‌ی جهان ۵۸ میلیارد ترانزیستور دارد که هرکدام از آن‌ها ۴ بیت اطلاعات را ذخیره می‌کنند.

استفاده از سلول‌های مغز انسان برای تأمین انرژی کامپیوترها، پیامدهای اخلاقی آشکاری دارد که محققان نیز آن‌ها را به‌وضوح تأیید می‌کنند. دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز در مقاله‌ی خود توضیحاتی درمورد نظارت بر توسعه‌ی فناوری OI و نگرانی‌های مربوط‌ به حفاظت از حریم خصوصی اهداکنندگان سلول‌های بنیادی ارائه داده‌اند.

چرا نمی توانیم تصمیمات مان را عملی کنیم؟ روش "عدد یک" به ما کمک می کند

از پربیننده های "سواد زندگی"
به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم (مانند تحصیل) را نمی توانستیم محقق کنیم.

بارها تصمیم گرفته ایم که:

- صبح ها نرمش کنیم

- زبان انگلیسی یاد بگیریم

- کمتر غذا بخوریم تا به وزن دلخواه برسیم

- هر روز کمی پیاده روی کنیم

- کتاب خواندن را شروع کنیم

- ...

اما هر بار یکی از این دو اتفاق برایمان افتاده است:

- یا اصلاً شروع نکرده ایم

- یا اندکی بعد از شروع، ادامه اش نداده ایم
 
دو راه برای حل این مشکل فراگیر وجود دارد:

1 - مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم - مانند تحصیل، ازدواج، راه اندازی یک کار و کسب و ... - را نمی توانستیم محقق کنیم.

"دارن هاردی"، نویسنده کتاب "اثر مرکب" می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، به این برمی گردد که "انگیزه کافی" نداریم.

اگر قرار باشد یک سال دیگر به یک کشور انگلیسی زبان مهاجرت کنیم، به احتمال قوی، خواهیم توانست ظرف 12 ماه آینده، زبان انگلیسی را یاد بگیریم، کاری که در 12 سال گذشته نتوانستیم؛ چرا؟ چون قبلاً موتور محرکه ای به نام "انگیزه" نداشتیم ولی الان داریم چون می دانیم سال آینده همین موقع، برای سوار شدن به تاکسی هم نیازمند زبان انگلیسی خواهیم بود.

بنابر این، در بطن هر تصمیمی، باید انگیزه ای قوی نیز تعریف شود (درباره انگیزه بعدها بیشتر صحبت خواهیم کرد).

2 - بعد از تعریف انگیزه، پیشنهاد مشخص من استفاده از روشی است که آن را "روش عدد یک" نامیده ام.

هر کاری را از کوچک ترین واحد آن که "یک" هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیم ساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط "یک دقیقه" نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه.

اگر می خواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاس ها و کتاب ها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز "یک واحد" لغت یاد بگیریم. منظور از "یک واحد" کمترین تعداد لغتی است که می توانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد می تواند حتی یک کلمه باشد (در اینجا کاری با این که حفظ لغت روش خوبی برای یادگیری زبان هست یا نه ندارم).

اگر می خواهیم از حجم غذایمان بکاهیم، نیازی نیست فوراً درگیر یک رژیم غذایی سختگیرانه شویم. کافی است روز اول، تنها یک قاشق از غذای مان را کم کنیم.

اگر می خواهیم پیاده روی کنیم، روز اول به اندازه "یک واحد" پیاده روی کنیم. یک واحد من می تواند فقط 100 متر باشد و یک واحد شخص دیگری 200 متر. مهم این است که از عددی شروع کنیم که به هیچ عنوان - تأکید می کنم به هیچ عنوان - فشار و سختی بر ما تحمیل نکند.

بعد از این که کارمان را با یک واحد شروع کردیم، کافی است بسته به نوع تصمیم و مقتضیات آن یکی از این دو کار را انجام دهیم:

الف) همان یک واحد را در روزهای بعد نیز ادامه دهیم؛ مثلاً هر روز فقط 5 لغت حفظ کنیم. هر روز دو بیت شعر بخوانیم و ...

ب) آرام آرام و بعد از تثبیت واقعی در مرحله اول، کمی بر آن یک واحد اولیه، بیفزاییم؛ مثلاً اگر روزهای اول، تنها یک صفحه کتاب می خواندیم، در هفته بعد روزانه 7 صفحه و چند روز بعد روزانه 12 صفحه بخوانیم و همین طور الی آخر.

یا اگر روزهای اول، روزی 100 قدم پیاده روی می کردیم، رفته رفته بر آن بیفزاییم و روزانه 200 متر و 300 متر و 500 متر و ... پیاده روی کنیم تا به سقف مورد نظرمان که روزی 2 کیلومتر است برسیم و همان را تثبیت کنیم.

یا اگر می خواهیم مصرف برنج مان را به نصف کاهش دهیم، روزهای اول، قبل از شروع به غذا خوردن، یک قاشق برنج از بشقاب مان را برداریم و بیرون بگذاریم. بعد از آن که یک قاشق کمتر برایمان عادی شد، دو قاشق کم کنیم، بعد از چند روز 4 قاشق کم کنیم تا این که مثلاً در یک ماه به نصف بشقاب برسیم.

اگر کسی نمی تواند تصمیمات اش را با کمترین واحد آن شروع کند، مثلاً نمی تواند روزی یک دقیقه نرمش کند یا فقط یک لغت حفظ کند، من هیچ راه حلی برای او سراغ ندارم. اما فارغ از این کنایه(!) مطمئن هستم در هر انسانی این توانایی حداقلی وجود دارد که از روش "عدد یک" استفاده کند و موفق هم بشود.


 "سواد زندگی" ، مدرسه آموزش های کاربردی و دانش پایه "عصر ایران":http://www.savadezendegi.com
*پیشنهاد می کنیم هر روز 5 الی 10 دقیقه سواد زندگی بخوانید: سرمایه گذاری برای عمر.

چگونه برنامه توسعه فردی (IDP) بنویسیم؟

چگونه برنامه توسعه فردی( IDP ) بنویسیم؟

سعید شجاعی

برنامه توسعه فردی یا همان IDP ابزاری است که به شما کمک می کند تا اهداف تحصیلی و شغلی خود را عملی کنید و برای دستیابی به آن ها، با برنامه پیش بروید. این ابزار علاوه بر اینکه به شما در طراحی استراتژی های رشد کمک می کند، برای خودارزیابی هم بسیار کاربرد دارد و می توانید برای اهداف مختلفی در طول زندگی تان از آن استفاده کنید. در ادامه با هم یاد می گیریم که چگونه برنامه توسعه فردی IDP بنویسیم.

برنامه توسعه فردی یا IDP چیست؟

برنامه توسعه فردی یا individual development plan که با حروف مختصر IDP هم شناخته می شود، ابزاری است برای توسعه شخصی و حرفه ای افراد. معمولا دانشجویان و کارمندان از این ابزار برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود در مسیر تحصیلی یا شغلی شان استفاده می کنند. اما برنامه توسعه فردی یا IDP فقط ابزاری برای ارزیابی عملکرد یا یک ابزار موقتی برای دستیابی به اهداف نیست؛ بلکه به صورت یک چرخه پیوسته در جریان است تا به شما در توسعه فردی تان کمک کند. 

شرکت های زیادی از IDP برای کارمندان جدید یا فعلی خود استفاده می کنند. به این صورت که سالانه کارمندان خود را به شرکت در برنامه توسعه فردی تشویق می کنند تا بتوانند فرایند بازخورد و توسعه مهارت ها را در تمام سطوح سازمان، بهبود دهند.

مزایای استفاده از برنامه توسعه فردی

برنامه توسعه فردی به شما کمک می کند که برای آینده آماده شوید. به این ترتیب که چشم انداز مسیر شغلی خود را مشخص و برای استفاده از نقاط قوت خود در راستای توسعه شخصی، اهدافی را تعیین کنید. با کمک IDP می توانید مهارت ها، دانش و تجربه هایی که برای توسعه در مسیر شغلی خود نیاز دارید را کسب کنید. به طور کلی مهم ترین مزایای استفاده از برنامه توسعه فردی عبارتند از:

  • به شما کمک می کند تانقاط قوت خود را شناسایی و هرگونه کمبود در دانش یا مهارت هایتان را پیدا کنید.
  • یک ابزار ارتباطی تاثیرگذار بین شما (دانشجو/کارمند) و سرپرستتان (استاد/مدیر) خواهد بود.
  • برنامه زمان بندی و نحوه تخصیص زمان برای دستیابی به اهدافتان را به صورت بصری با کمک نمودارها و جدول ها به شما نشان می دهد.
  • در طول مسیر، دستاوردهایتان را به شما نشان می دهد تا با احساس موفقیت و رضایت به برنامه خود متعهد و پایبند بمانید.
  • به شما کمک می کند اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود را شناسایی کنید. اهدافی که شما را ترغیب می کنند تا برای رسیدن به آنچه که می خواهید، قدمی موثر بردارید.
  • به ارزیابی عملکرد و میزان توسعه شما پرداخته و تمام نتایج در آن مکتوب می شود.

اجزای اصلی یک برنامه توسعه فردی IDP

برای پاسخ دادن به این سوال که چگونه برنامه توسعه فردی IDP بنویسیم، اول باید با اجزای اصلی آن آشنا شویم. یک برنامه توسعه فردی برای کارمندان از ۴ بخش اصلی تشکیل می شود:

۱. اهداف شغلی

باید در برنامه IDP خود تمام اهداف کوتاه مدت و بلندمدتی که در مسیر شغلی تان دارید را بنویسید. اگر اهدافتان را با تاریخ دستیابی به آن ها را مشخص کنید، بهتر می توانید آن ها را ارزیابی و برای رسیدن به آن ها برنامه ریزی کنید.

۲. نقاط قوت

با استفاده از گزارش های عملکرد سازمان، می توان نقاط قوت، استعدادها و مهارت های هر کارمند را به برنامه توسعه فردی اش اضافه کرد. چراکه تاکید بر این نقاط قوت، می تواند کارمندان را تشویق و ترغیب کند تا با اعتمادبه نفس بیشتری برای رسیدن به اهدافشان تلاش کنند.

۳. فرصت های توسعه

گفتیم که برنامه توسعه فردی به شما کمک می کند تا شکاف ها و کمبودها در مهارت ها و دانش هایتان را پیدا کنید. با مشخص کردن این شکاف ها می توانید فرصت هایی را برای یادگیری آن ها در نظر بگیرید. برای مثال برای رسیدن به هدف «طراح گرافیک شدن» شما باید مهارت «شناخت رنگ» را در کنار سایر مهارت ها بدانید. اما متاسفانه هیچ آموزشی در این حوزه ندیده اید. در اینجا باید به دنبال فرصت های توسعه باشید و برای شرکت در یک کلاس آموزشی، برنامه ریزی کنید. 

۴. برنامه های عملیاتی

بعد از مشخص شدن اهداف، مهارت ها و فرصت های توسعه، حالا باید برای رسیدن به اهدافتان برنامه های عملیاتی قابل دسترسی در نظر بگیرید. شرکت کردن در دوره های آموزشی یا کنفرانس ها، استخدام یک مربی یا کوچ، گفت وگو با سایر همکاران که تجربه و دانش بیشتری دارند و بسیاری اقدامات دیگر می تواند به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کند.

چگونه یک برنامه توسعه فردی برای خود بنویسیم؟

برای نوشتن یک برنامه توسعه فردی می توانید از افرادی که در این زمینه تخصص و تجربه دارند، کمک بگیرید. اما اگر خودتان می خواهید به این سوال پاسخ دهید که چگونه یک برنامه توسعه بنویسید، پیشنهاد می کنیم که مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:

۱. اهداف شغلی خود را مشخص کنید

برای مثال اگر به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اید و می خواهید برای اولین بار به دنبال شغل بگردید، سه تا چهار شغل مورد نظر را برای خود انتخاب کنید. فراموش نکنید که شغل های بسیاری، مسیر یکسانی دارند و هدف گذاری برای یک مورد می تواند برای همه آن ها قابل تعمیم باشد. سپس مهارت ها، دانش و تجربه خود را با شغل هایی که انتخاب کرده اید بسنجید و ببینید با کدام مورد همخوانی بیشتری دارید. بعد از آن اهداف دستیابی به آن شغل را مشخص کنید.

۲. مهارت های موردنیازتان را تعیین کنید

گفتیم که باید مهارت های خود را نسبت به شغل بسنجید. اگر برای دستیابی به یک شغلی نیاز به یادگیری مهارت های بیشتری دارید، آن ها را تعیین کنید و برای یادگیری این مهارت ها برنامه ریزی کنید. اگر مطمئن نیستید که شغل مورد علاقه تان به چه مهارت ها یا تجربه هایی نیاز دارد، بهتر است درباره آن تحقیق کنید. می توانید آگهی های شغل های مرتبط را بخوانید یا با افرادی که شغل مشابهی دارند، گفت وگو کنید.

۳. مهارت ها و دانش تان را ارزیابی کنید

صادقانه مهارت ها و دانش فعلی خود را با مواردی که برای استخدام در شغل مورد نظرتان باید داشته باشید، مقایسه کنید. بعد از آن نقاط قوت خود را مشخص و مواردی که در مسیر توسعه به آن ها نیاز دارید را هم تعیین کنید. بهتر است برای ارزیابی بهتر مهارت هایتان از نظرات یک فرد متخصص هم استفاده کنید. این فرد می تواند استاد یا همکار باسابقه شما باشد. 

۴. اهداف و استراتژی خود را برای توسعه در مسیر شغلی تان بنویسید

حالا وقت آن است تا تمام اهداف و مهارت هایی را که از قبل در نظر گرفته اید، با جزئیات روی کاغذ بیاورید. سپس بر اساس آن ها، اهداف کوتاه مدت (تا سال آینده)، میان مدت (یک تا دو سال) و بلندمدت (سه تا پنج سال) خود را مشخص و استراتژی و برنامه عملیاتی تان را هم طراحی کنید. یعنی قدم هایی که برای رسیدن به اهدافتان باید بردارید را بنویسید. به این ترتیب می توانید تاریخ ها و موعدهای مقرر (deadline) را هم مشخص کنید.

۵. در طول زمان، نظارت و ارزیابی را فراموش نکنید

با شروع برنامه توسعه فردی یا همان IDP، باید نظارت و ارزیابی را هم در نظر بگیرید. یعنی نتایج، موفقیت ها یا حتی شکست ها را مکتوب کنید. مکتوب کردن این موارد به شما کمک می کند تا میزان رشد و دستاوردهای خود را در طول زمان بسنجید و از دیگران بازخورد دریافت کنید. درنتیجه با اعتمادبه نفس و رضایت بیشتری می توانید به برنامه خود پایبند بمانید. 

کلام آخر

چگونه یک برنامه توسعه فردی بنویسیم؟ این سوالی است که دانشجویان و کارمندان زیادی برای رشد و توسعه خود در مسیر تحصیلی یا شغلی شان می پرسند. برای پاسخ دادن به این سوال، اول باید با تعریف IDP آشنا شده، اجزای اصلی آن را بشناسید و سپس برای خود یک برنامه شخصی سازی شده بنویسید. فراموش نکنید که در طول مسیر باید خود را به چالش بکشید، یاد بگیرید و ارزیابی کنید. این رمز موفقیت یک برنامه توسعه فردی است.

کار فکری بسیار، مغز را خسته و موقتاً دچار انباشت مواد زیانبار می کند

کار سخت مغز را سمی می‌کند
محققان برای آزمون فرضیه خود، ۴۰ شرکت کننده خود را به دو گروه تقسیم کردند. هر دو گروه به مدت شش ساعت و نیم در دفتری جلوی رایانه نشستند. یک گروه باید کارهای دشواری را انجام می‌داد که حافظه کاری و توجه مداوم آن‌ها را به دنبال داشت.
جام جم نوشت: ممکن است بدیهی به نظر برسد که در پایان یک روز طولانی بیشتر احتمال دارد تصمیمات تکانشی بگیرید یا رفتار کنترل نشده‌ای داشته باشید. نتایج مطالعه جدیدی که مغز افراد را در ساعات مختلف روز کاری اسکن کرده است، نشان داد کارهای پرتقاضا که نیاز به تمرکز شدید و ثابت دارند، می‌توانند منجر به ایجاد ماده شیمیایی بالقوه سمی‌ای به نام گلوتامات در مغز شوند.
 
گلوتامات که معمولا برای ارسال پیام از سلول‌های عصبی تولید می‌شود در مقادیر زیاد می‌تواند عملکرد ناحیه‌ای از مغز را که در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نقش دارد، یعنی قشر جلوی پیشانی جانبی (LPFC) تغییر دهد. پژوهش‌های علم بار دیگر نشان داده که خستگی ذهنی واقعا ممکن است منجر به واکنش‌های رفتاری شود. مطالعات متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد حکم دادگاه می‌تواند به میزان خستگی قاضی بستگی داشته باشد. 
 
برای مثال، پس از یک روز طولانی در دادگاه، قضات به احتمال زیاد حکم آزادی مشروط را رد می‌کنند. مطالعات نشان می‌دهد پزشکان در پایان جلسه بالینی خسته کننده، بیشتر آنتی‌بیوتیک‌های غیر ضروری را تجویز می‌کنند. مطالعه جدیدی که در موسسه مغز پاریس (ICM) انجام شده، بررسی کرده که آیا عملکردهای شناختی مانند تمرکز، حافظه، چندوظیفگی و حل مسأله می‌توانند باعث خستگی ذهنی شوند که بر تصمیم‌گیری‌های ما در انجام وظایف‌مان تأثیر بگذارد.
 
آنچه در مغز رخ می‌دهد
 
مغز مرکز فرماندهی بدن است که گردش خون، تنفس، عملکرد حرکتی و سیستم عصبی را تنظیم واین فعالیت‌ها را با مصرف مقدار زیادی انرژی هماهنگ می‌کند. سلول‌های عصبی مواد مغذی را برای آزادسازی انرژی (متابولیسم) تجزیه می‌کنند، اما در این فرآیند مولکول‌های محصولات جانبی که به آن‌ها به متابولیت گفته می‌شود هم در سلول‌های مغزی انباشته می‌شود. گلوتامات نوعی متابولیت است؛ مغز این ماده شیمیایی اضافی سمی را در طول خواب پاک می‌کند.
 
پژوهشگران این مطالعه جدید می‌خواستند ببینند آیا کارهای شناختی طولانی‌مدت تأمین ذخایر مواد مغذی مغز را با مشکل مواجه می‌کند یا خیر؟ آن‌ها همچنین آزمایش کردند که آیا این نوع تقاضای تمرکز بالا غلظت بیشتری از مواد سمی را در قشر جلوی پیشانی جانبی نسبت به سایر بخش‌های مغز متمرکز می‌کند یا خیر؟
 
کار سخت مغز را سمی می‌کند
 
برای پاسخ به این سؤال محققان قشر جلوی پیشانی جانبی را با قشر بینایی اولیه مقایسه کردند که اطلاعات بصری را دریافت و پردازش می‌کند.
 
محققان برای آزمون فرضیه خود، ۴۰ شرکت کننده خود را به دو گروه تقسیم کردند. هر دو گروه به مدت شش ساعت و نیم در دفتری جلوی رایانه نشستند. یک گروه باید کارهای دشواری را انجام می‌داد که حافظه کاری و توجه مداوم آن‌ها را به دنبال داشت.
 
به عنوان مثال، حروف هر ۶/۱ ثانیه روی صفحه رایانه نمایش داده می‌شود و شرکت‌کنندگان باید آن‌ها را به حروف صدادار و صامت یا بر اساس رنگ یا حرف بزرگ یا کوچک مرتب کنند. گروه دوم کارهای مشابه، اما بسیار ساده‌تری انجام دادند. نرخ پاسخ صحیح هردو گروه به‌طور متوسط ۸۰درصد بود. 
 
پژوهشگران از طیف‌سنجی تشدید مغناطیسی (MRS) برای اسکن مغز شرکت‌کنندگان و اندازه‌گیری سطوح متابولیت‌ها استفاده کردند. آن‌ها سطح این ترکیبات را ابتدا، وسط و انتهای روز مطالعه کردند، اما نشانگرهای خستگی مانند افزایش غلظت گلوتامات فقط در گروه با کارهای سخت مشاهده شد. تجمع مواد شیمیایی سمی فقط در قشر جلوی پیشانی جانبی و نه در قشر بینایی اولیه مشاهده شد. 
 
پس از انجام تکالیف شناختی دشوار و ساده، دو گروه آزمون تصمیم‌گیری داشتند. این شامل انتخاب‌هایی در مورد تمایل آن‌ها برای انجام فعالیت فیزیکی (این که آیا دوچرخه سواری با شدت‌های مختلف داشته باشند)، فعالیت شناختی و صبر (مدت زمانی که آن‌ها مایل بودند برای دریافت پاداش بزرگ‌تر صبرکنند) بود.
 
بازنگری در روز کاری
 
محققان دریافتند گروه پر کار که سطح بالایی از متابولیت‌ها در قشر جلوی پیشانی جانبی داشتند، انتخاب‌هایی را ترجیح می‌دادند که بار و فشار کمتری داشتند. مردمک‌های این شرکت‌کنندگان کمتر گشاد شده بود (مردمک‌های گشاد نشان‌دهنده برانگیختگی است) و زمان کمتری برای تصمیم‌گیری صرف می‌کردند که نشان می‌دهد آن‌ها این بخش از آزمایش را بدون فکر به پاداشی که برایش در نظر گرفته شده بود، انجام داده‌اند. 
 
با توجه به نتایج این مطالعه، ما باید وظایف کنترل شناختی پرتقاضا را که نیاز به حافظه فعال و توجه مداوم دارند در ساعات کاری کاهش دهیم و این واقعیت را در نظر بگیریم که نوع عملکرد روزانه ما بر وضعیت پایان روزمان اثر می‌گذارد. با توجه به این نتایج، ممکن است برخی مشاغل به ساختارهای بسیار متفاوتی نیاز داشته باشند.

خواندن ذهن افراد ممکن شد/ اختراعی باورنکردنی که فکر انسان را رمزگشایی می‌کند

خواندن ذهن افراد ممکن شد/ اختراعی باورنکردنی که فکر انسان را رمزگشایی می‌کند
الکساندر هاث(Alexander Huth)، نویسنده ارشد این مطالعه و عصب‌شناس دانشگاه تگزاس در آستین، می‌گوید: اگر ۲۰ سال پیش از هر عصب‌شناس شناختی در جهان می‌پرسیدید که آیا این کار شدنی است، آنها به شما می‌خندیدند.
ایسنا نوشت: دانشمندان الگوریتمی طراحی کرده‌اند که افکار افراد را از روی اسکن مغزی آن‌ها می‌خواند.
 
دانشمندان با استفاده از تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی یا اف‌ام‌آرآی(fmri) آنچه را که مردم در حال شنیدن آن بودند و به آن فکر می‌کردند، رمزگشایی کردند. دانشمندان اکنون می‌توانند افکار افراد را بدون حتی لمس سرشان، رمزگشایی کنند.
 
روش‌های پیشین ذهن خوانی بر کاشت الکترود در اعماق مغز افراد متکی بوده است. این روش جدید که در گزارشی در تاریخ ۲۹ سپتامبر به پایگاه داده پیش‌چاپ "bioRxiv" ارسال شده بر یک روش غیرتهاجمی اسکن مغز به نام اف‌ام‌آرآی متکی است. اف‌ام‌آرای جریان خون اکسیژن‌دار را در مغز ردیابی می‌کند و از آنجایی که سلول‌های فعال مغز به انرژی و اکسیژن بیشتری نیاز دارند، این اطلاعات به اندازه‌گیری غیرمستقیم فعالیت مغز کمک می‌کند.
 
طبیعتاً، این اسکن نمی‌تواند فعالیت مغز را در لحظه ثبت کند، زیرا سیگنال‌های الکتریکی منتشر شده توسط سلول‌های مغز بسیار سریع‌تر از حرکت خون در مغز حرکت می‌کنند. اما نکته قابل توجه این است که نویسندگان این مطالعه دریافتند که حتی با در نظر گرفتن این امر می‌توان از این معیار ناقص برای رمزگشایی افکار افراد استفاده کرد، اگرچه نمی‌توان افکار را کلمه به کلمه ترجمه کرد.
 
الکساندر هاث(Alexander Huth)، نویسنده ارشد این مطالعه و عصب‌شناس دانشگاه تگزاس در آستین، می‌گوید: اگر ۲۰ سال پیش از هر عصب‌شناس شناختی در جهان می‌پرسیدید که آیا این کار شدنی است، آنها به شما می‌خندیدند.
 
در این مطالعه جدید، که هنوز در حالت پیش چاپ قرار دارد و توسط سایر محققان مورد بررسی قرار نگرفته، این گروه مغز یک زن و دو مرد ۲۰ تا ۳۰ ساله را اسکن کردند. هر یک از شرکت‌کنندگان در مجموع ۱۶ ساعت به پادکست‌ها و برنامه‌های رادیویی مختلف در حالی که در دستگاه اسکن مغز قرار داشتند، گوش دادند. محققان سپس این اسکن‌ها را به یک الگوریتم رایانه‌ای که آن را «رمزگشا»(decoder) نامیده‌اند، منتقل کردند تا الگوهای موجود در صدا را با الگوهای فعالیت مغزی ضبط شده مقایسه کند.
 
هاث می‌گوید که این الگوریتم پس از آن، توانست با بررسی یک اف‌ام‌آرآی، داستانی براساس محتوای آن تولید کند. داستانی که با طرح اصلی پادکست یا نمایش رادیویی که فرد به آن گوش داده بود به نوع بسیار خوبی مطابقت داشت. به عبارت دیگر، «رمزگشا» می‌تواند استنباط کند که هر شرکت‌کننده بر اساس فعالیت مغزش به چه داستانی گوش کرده است. گفتنی است که این الگوریتم چندین اشتباه مانند تغییر ضمایر شخصیت‌ها و استفاده نادرست از اول و سوم شخص نیز مرتکب شد. هاث می‌گوید: این الگوریتم به دقت می‌داند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما اینکه چه کسی آن کارها را انجام می‌دهد را نمی‌تواند تشخیص دهد.
 
در آزمایش‌های اضافی، این الگوریتم توانست به طور نسبتاً دقیقی طرح یک فیلم صامت را که شرکت‌کنندگان در دستگاه اسکن مغز تماشا کرده بودند، توضیح دهد و حتی توانست داستانی را بازگو کند که شرکت‌کنندگان در ذهنشان آن را تصور کرده بودند. این تیم تحقیقاتی در درازمدت، قصد دارد تا این فناوری را توسعه دهد تا بتوان از آن در رابط‌های مغز و رایانه طراحی شده برای افرادی که نمی‌توانند صحبت یا تایپ کنند، استفاده کرد.