عصر ایران؛ امید جهانشاهی-
همه میدانیم و خوانده و شنیدهایم که اگر یک جوان، هدفی نداشته باشد تا
برای آن بکوشد آیندهای هم نخواهد داشت و آن که آیندهای سزاوار و مطلوب را
برای خود متصور نباشد، انگیزهای برای تلاش ندارد و در نتیجه آیندهای
برای خود نمیسازد.
آینده در گرو تلاش هدفمند است و این تلاش مستلزم داشتن تصویری مطلوب از آینده برای خود.
این «تصویر مطلوب از آینده» اما بر اساس عوامل مختلفی در ذهن فرد شکل میگیرد و از جمله میتوان به این سه اشاره کرد: درکی که از خودش دارد، درکی که از دیگران دارد و درکی که از محیط خود دارد ( جامعهای که در آن زندگی میکند).
این سه درک بر اساس ویژگیهای شخصیتی، میزان دانستهها یا دانش زمینهای،
خاطرهها و مانند اینها شکل میپذیرد و با روایتها و داستانهایی که از
خود و از دیگران و از شهر و کشورش تعریف میکند، به بحث میگذارد و تأیید
میگیرد؛ به تدریج در ذهن و باور او تهنشین می شود. به تعبیر «باربارا تاچمن»
انسان چیزی را که با الگوهای ذهنیاش منطبق نباشد، نمیتواند بپذیرد و
باور کند. تصویر ذهنی هر کس از آینده نیز مثل هر ذهنیت دیگری به شدت متاثر
از درک از خود، از دیگران و از جامعه شکل میگیرد.
از سوی دیگر پژوهش های ویلیام کالوین نشان داده ذهن انسان به طور مداوم در حال روایتسازی دربارۀ آینده است. مدام آینده میسازد، گاهی بیمناک و ناامیدکننده و گاهی دلگرم کننده و انگیزهبخش.
آنچه در مورد فرد و آیندهاش گفته شد در مورد ملت هم صدق میکند: ملتها
هم مدام در حال روایتسازی از آیندهاند و بر آن اساس نگران یا امیدوار
میشوند. ملتها هم خاطره دارند. گفتوگوی ملی و مدنی و دانش و فهم جمعی و
گفتوگو شده دارند.
بر این اساس آنچه انتظار میرود
مقامات و کار به دستان روی آن حساس باشند درک شهروندان نسبت به ایران و
ایرانی بودن، زندگی در ایران و تلقی آنها از دیگر جوامع و کشورهاست. چون
همه اینها برای اینکه مردم بتوانند تصویر مطلوبی از آینده داشته باشند مهم
است حال آن که همه میدانیم متأسفانه در این موارد دچار کاستی هایی جدی
هستیم.
متاسفانه به دلایلی (که بماند) ایران و ایرانیت و هویت
ایرانی مغفول مانده و کمرنگ شده است. همچنین واقعیت این است که درک بسیاری
از شهروندان از غرب بیش از آنکه واقع بینانه باشد، متاثر از بازنماییهای
رسانهای، ستایش گرانه است.
به هرحال کشوری آینده دارد که مردمش بتوانند یک آینده مطلوب را تصور کنند و تحققش را باور داشته باشند.
آیا چنین تصوری در قاطبه مردم وجود دارد و مردم آینده مطلوبی متصور هستند؟ این سوالی است که البته با تحقیق باید به پاسخ آن رسید.
آخرین پژوهش ملی در مورد وضعیت اجتماعی
فرهنگی ایرانیان با عنوان وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایرانی است
در سال 1395 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با
همکاری دانشگاه تهران انجام شده و مجریان آن دانشیاران دانشگاه تهران
-آقایان دکتر غلامرضا غفاری ودکتر محمد رضا جوادی یگانه- بودند. در این
پروژه ملی بین 82 هزار و پانصد نفر در 426 شهر پرسشنامه توزیع شده است.
در این پژوهش ملی آمده است که حدود 37 درصد پاسخگویان معتقدند که «نسل های آینده وضع شان بدتر خواهد بود.»
اگر بخواهیم بدانیم مردم چه تصوری از دیگران دارند: بر اساس این پژوهش،
پاسخگویان در مورد «کشورهای مورد تمایل برای زندگی» به ترتیب: کشورهای
اروپایی (با حدود 46 درصد)، امریکا و کانادا (19 درصد)، ترکیه (حدود 11
درصد) و اقیانوسیه و کشورهای حوزه خلیج فارس (هر کدام با حدود 3 درصد) را
انتخاب کرده اند.
لازم به ذکر است که این پژوهش ملی مربوط به سال
1395 است که وضعیت اقتصادی و معیشتی و قدرت خرید مردم به نسبت امروز بسیار
بهتر بود.
فارغ از این آمار و یافته ها همه می دانیم وضع امید
به آینده در میان شهروندان مطلوب نیست. یکی از ریشه ای ترین دلایل میل به
مهاجرت در جوانان و نخبگان کشور نیز همین است.
برای مواجهه با
این چالش جدی، مسئولان باید دغدغه اقناع مردم را داشته باشند که سیاست
گذاری ها، اقدامات و موضع گیری هایشان در راستای تحقق آینده مطلوب است و
اقتصاد و فرهنگ را بهتر می کند. این اقناع قطعا و به تجربه با شعار حاصل
نمی شود بلکه تنها و تنها محصول عملکرد رسانه های توانمند و دارای استقلال
حرفه ای می تواند باشد.
وقتی برنامه ها و موضع گیری های مسئولان
در ظرف گفت و گوی ملی مورد تحلیل و نقد و بررسی کارشناسان و روزنامه نگاران
رسانه های موافق و مخالف دولت مستقر قرار گیرد، در نهایت آنچه در سطح به
عنوان برآیند نقد و نظرها قرار می گیرد اعتماد به سلامت و صلاحیت مسئولان و
اقناع عمومی نسبت به مسیر درست کشور برای آینده مطلوب است. این ظرف گفت
وگوی ملی چیزی جز رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای و دانشگاه
مستقل از سیاست و جامعه مدنی نیست. اینها ابزار ساختن آینده مطلوب هستند.
نکته دیگری که برای مقابله با این چالش لازم است ترویج و به اصطلاح فرهنگ
سازی «نگاه به آینده» است. نه تنها در سطح سازمانی و شرکتی، مدیریت مبتنی
بر سناریو و تفکر آینده نگری باید در همه سازمان ها و ارگان ها ترویج شود
بلکه در سطح عموم شهروندان هم «عادت رو به جلو بودن» و نماندن در گذشته و
«تاکید بر آینده» باید فرهنگ سازی شود. این مهم را باید در مدارس جدی گرفت.
دانش آموزان همیشه به آینده فکر می کنند، چیزی که مدام باید آنرا تحلیل
کرد چون به شدت برای آینده کشور مهم است.
در کشوری از کودکان
خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات هایی را در آشپزخانه کشیدند.
تحلیلش آن بود که آنها می خواستند مادران شان زمان بیشتری با آنها بازی کند
و کارهای خانه را ربات ها انجام دهند. از این رو، آموزش و پرورش یکی از
استراتژیک ترین سازمانها برای ساختن آینده است.
باور کنیم که
آینده چیزی نیست که با گذشت زمان از راه می رسد، بلکه چیزی است که یک ملت
با ذهنیت و اقدام خود می سازد. اگر نسبت به آن بی تفاوت باشیم آینده
خوشایندی نخواهیم داشت.
عصر ایران -
خلاصه مطلب این است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! در بقیه زندگی
مان، ما چاره ای نداریم جز این که تا می توانیم، خودمان حال خودمان را خوب
کنیم. روزگار بی تعارف تر از آن است که هوای ما را داشته باشد.
در مجموعه عصر ایران، سایتی داریم به نام "سواد زندگی" و در سواد زندگی، مطالبی وجود دارد که می تواند حال ما را ولو اندکی، بهتر کند.
در
این روزهای بهاری، گزیده ای از بهترین مطالب سواد زندگی که فکر می کنیم
بیشتر به درد زندگی می خورند و می توانند حال مان را بهتر کنند، در عصر
ایران بازنشر می کنیم.
در این روزگار سیاست زده، این دمنوش ها را با طیب خاطر پذیرا باشید:
عصر ایران - خلاصه مطلب این است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! در بقیه زندگی مان، ما چاره ای نداریم جز این که تا می توانیم، خودمان حال خودمان را خوب کنیم. روزگار بی تعارف تر از آن است که هوای ما را داشته باشد.
در مجموعه عصر ایران، سایتی داریم به نام "سواد زندگی" و در سواد زندگی، مطالبی وجود دارد که می تواند حال ما را ولو اندکی، بهتر کند.
در
این روزهای بهاری، گزیده ای از بهترین مطالب سواد زندگی که فکر می کنیم
بیشتر به درد زندگی می خورند و می توانند حال مان را بهتر کنند، در عصر
ایران بازنشر می کنیم.
در این روزگار سیاست زده، این دمنوش ها را با طیب خاطر پذیرا باشید:
جعفر محمدی - دردها
یا لذت ها به طور دائمی با ما نمی مانند؛ مطالعات نشان داده است که شادی
یا غم ناشی از یک اتفاق معمولاً از چند ثانیه تا حداکثر 90 روز در انسان
باقی می ماند (استثناها را نادیده می گیریم).
مثلاً وقتی یک کت قدیمی را
می پوشید و ناگهان متوجه می شوید که انگشتری که گم کرده بودید داخل جیب آن
بوده است، خوشحال می شوید ولی بعد از چند ثانیه یا چند دقیقه همه چیز
برایتان عادی می شود و این گونه نیست که تمام عمر آن خوشحالی را با خود حمل
کنید!
وقتی در رشته مورد علاقه تان در دانشگاه قبول می شوید
خوشحالی تان ممکن است 3 - 2 ماه طول بکشد و بعد از آن، ذهن تان با شرایط
جدید سازگار می شود، گو این که شما از اول آفریده شده بودید برای تحصیل در
آن رشته و دانشگاه و لذا اتفاق عجیبی در این میان وجود ندارد که شما را
مدام شعف زده نگه دارد.
اگر خودروی شما را دزد ببرد، اول شوکه می
شوید، اندوهی بزرگ شما را در بر می گیرد و تا مدتها ناراحت هستید ولی بعد
از چندی، زندگی به حالت عادی برمی گردد، انگار که شما هیچگاه آن خودرو را
نداشتید.
حتی کسی که قطع عضو شده است بعد از مدتی -که البته ممکن است
بیش از 90 روز طول بکشد- به زندگی عادی بر می گردد و همانند دیگران به طور
متعارف زندگی می کند. کسانی که به واسطه یک بیماری دردی مزمن دارند، به جدی
و شوخی از این اصطلاح استفاده می کنند که من دیگر با دردم رفیق شده ام.
علت این عادی شدن، "خاصیت سازگاری مغز"
است. مغز وظیفه دارد شما را در یک خط متعادل حیاتی نگه دارد، بنابر این
مانند فنرهای ماشین که در برابر دست اندازها از خودرو و سرنشینان
مراقبت می کنند، مغز نیز در برابر حوادث خوب و بد می کوشد شما را محافظت
کند.
علت این که چرا مغز می کوشد در برابر حوادث بد سازگاری ایجاد کند، مشخص است: اگر ما در بند حوادث و خاطرات منفی و غمبار بمانیم، زمینگیر و ناتوان می شویم و مغز، این را نمی خواهد.
اما چرا مغز در برابر حوادث خوب نیز ایجاد سازگاری می کند و مثلاً باعث می شود ما بعد از چند روز یا چند هفته از خودروی جدیدمان مثل روزهای اول لذت نبریم؟!
پاسخ این است: انسان موجودی لذت جوست و اگر در یک لذت باقی بماند، دیگر انگیزه ای برای رسیدن به مراتب بالاتر و لذت های دیگر نخواهد داشت. ورزشکاری که وزنه مثلاً 150 کیلویی را می زند و مورد تشویق قرار می گیرد و از این موفقیت و مدال لذت می برد باید بعد از مدتی این وضعیت برایش عادی شود تا برای زدن وزنه های سنگین تر انگیزه داشته باشد.
اقتصاد هم بر روی این ویژگی حساب ویژه ای باز کرده است و بنابراین می کوشد در محصولاتی که ارائه می دهد، آپشن های جدیدی را تعریف کند، مثلاً در گوشی های جدید، امکانات تازه تعبیه می کند تا افرادی که گوشی فعلی برایشان عادی شده، برای کسب لذتی جدید، گوشی جدید بخرند.