واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

چگونه برخی افراد کمتر کار می کنند ولی کارهای بیشتری را به پایان می رسانند؟

بعضی از افراد توانایی عجیبی در به انجام رساندن کارها دارند. شب ها و آخر هفته ها را به خود اختصاص می دهند و با این حال نسبت به افرادی که بیش از 10 تا 20 ساعت در هفته بیشتر از آنها کار می کنند،  کارهای بیشتری به انجام می رسانند.

مطالعه جدیدی در دانشگاه استنفورد نشان می دهد که این افراد موارد خاصی را رعایت می کنند. نتایج این مطالعه نشان داد که  زمانیکه ساعت کاری بیش از 50 ساعت در هفته باشد بهره وری در هر ساعت شدیدا کاهش پیدا می کند و اگر ساعت کاری بیش از 55 ساعت در هفته باشد بهره وری بیشتر کاهش می یابد بطوریکه دیگر کار بیشتر فایده ای ندارد. افرادی که 70 ساعت یا بیشتر در هفته کار می کنند در واقع همان میزان کارایی افراد با 55 ساعت کار در هفته را دارا هستند. 

" زمان بیشترین چیزی است که ما میخواهیم اما بدترین استفاده را از آن می کنیم"---ویلیام پن


افراد باهوش اهمیت تأثیر تعطیلات پایان هفته را جهت استراحت و فعالیت های سرحال کننده به خوبی می دانند. آنها از آخر هفته برای ایجادهفته بهتری که در پیش رو دارند استفاده می برند. گفتنش آسان است اما در اینجا چند راه حل عملی به شما ارائه می کنیم که به شما کمک خواهد کرد تا تعادل در آخر هفته و شروع هفته ای با انرژی 110 درصدی داشته باشید. با اسکیل ما همراه باشید.


1. قطع ارتباط کاری

قطع ارتباط کاری مهمترین استراتژی  پایان هفته است چرا که اگر نتوانید در آخر هفته راهی پیدا کنید تا خود را الکترونیکی از کارتان جدا کنید در واقع هرگز کار را ترک نکرده اید. در دسترس بودن 24 ساعته در هفت روز هفته شما را در معرض محرک های تنش زای مسلسل وار قرار می دهد که مانع تجدید تمرکز و شارژ روحی و بدنی شما می شود. اگر خلاصی از ایمیل ها و تماسهای کاری در آخر هفته شدنی نیست،  زمان تعیین شده ای را در روزهای تعطیل برای چک کردن ایمیل ها و پاسخ به پیامهای صوتی اختصاص دهید. برای مثال ایمیل هایتان را عصر پنج شنبه  و در حالیکه فرزندانتان اصلاح مو می کنند  و شب جمعه بعد از صرف شام چک کنید. این برنامه های زمانی برای کار در طول پایان هفته استرس شما را بدون فدا کردن کل مدت تعطیلات، کم می کند.


2. کاهش فعالیت های روزمره و طاقت فرسا در منزل

فعالیت های روزمره طاقت فرسا می تواند کاملا زمان پایان هفته شما را بگیرد. وقتی همچین حالتی اتفاق بیافتد فرصت استراحت و تفکر را از دست می دهید. بدتر از آن اینکه تعداد زیاد این فعالیت ها حس کار در محیط کاری را به شما القا می کند و اگر کل هفته خود را صرف انجام آن کنید در واقع هفته با هفت روز کاری را گذارنده اید. برای جلوگیری از چنین اتفاقی نیازمند این هستید که فعالیت های خود را در طول هفته زمانبندی کنید و اگر نتوانسیتد آنها را طی زمان تعیین شده به پایان برسانید مابقی آن را در آخر هفته که در پیش دارید انجام دهید.


3. ورزش

 در طول هفته زمانی برای ورزش ندارید؟ 48 ساعت در هر پایان هفته دارید تا به آن بپردازید. اگر به بدن خود اجازه دهید حداقل 10 دقیقه در حرکت باشد GABA آزاد می شود( انتقال دهنده عصبی آرامشبخشی است که  استرس را کاهش می دهد). ورزش روشی عالی برای رسیدن به ایده های جدید است. مخترعین و سایر افراد بر این نکته واقف هستند که بودن در فضای بیرون به خلاق بودن کمک شایانی می کند. برای مثال برخی هنگام موج سواری بر امواج دریا ایده های نابی به ذهنشان می رسد. وقتی بر امواج دریا هستید ترکیب فعالیت روحیه بخش موج سواری و چشم انداز زیبا محیطی عالی برای جاری شدن خلاقیت فراهم می سازد. یا زمانی که می دوید، دوچرخه سواری می کنید، باغبانی می کنید این فعالیت های بدنی سبب آزادسازی اندورفین می شود. نکته بسیار مهم  این است که فعالیت بدنی را برای خود پیدا کنید که بتوانید آن را برای خود انجام دهید و به بخش مهمی از لیست کارهای آخر هفته تبدیل شود.


4. تفکر 

تفکر هفتگی ابزاری قدرتمند برای پیشرفت است.  از آخر هفته ها برای تفکر بر نیروهای بزرگتری که صنعت، سازمان و کار شما را شکل می دهند استفاده کنید. بدون مزاحمت های کار فراوان در طول هفته،  باید بتوانید کل موقعیت خود را با دید جدید مشاهده کنید. با این دیدگاه رویکرد خود را برای هفته پیش رو تغییر دهید و کارایی و اثر بخشی کار خود را بهبود بخشید.


5. یکی از کارهای مورد علاقه خود را دنبال کنید

حتما شگفت زده خواهید شد که چه اتفاقی می افتد اگر کار مورد علاقه خود را در آخر هفته ها دنبال کنید. مخالفت نکردن با علاقه خود روشی عالی برای خلاصی از استرس است و ذهن شما را به روش های جدید تفکر باز می کند. کارهایی مانند نواختن موسیقی، مطالعه، نوشتن، نقاشی یا حتی بازی کردن با فرزندانتان میتواند به برانگیختن تفکرات مختلف کمک کند و میتوانید دستاوردهای عظیمی درهفته پیش رو  بدست آورید. 


6. سپری کردن زمان با خانواده

اگر می خواهید انرژی دوباره بگیرید و آسوده خاطر باشید گذراندن وقت با خانواده در آخر هفته امری حیاتی است.  در طول هفته  انرژی انسان تحلیل می رود که میتوان با چند ساعت وقت گذرانی با خانواده کل هفته را با خوشی سپری کرد. فرزندانتان را به پارک ببرید، به ملاقات پدر ومادر خود بروید. با انجام این کارها به احساس رضایت و خرسندی  خواهید رسید.


7. ماجراجویی های زمان بندی شده

 به جای دویدن بر روی تردمیل، پیاده روی در فضای بیرون را برنامه ریزی کنید. فعالیتی را که تاکنون آن را تجربه نکردید یا مدت زمان طولانی از تجربه کردنش گذشته است را امتحان کنید. مطالعات نشان می دهند که انتظار برای چیز خوبی که قرار است اتفاق بیافتد موضوع مهمی است که سبب می شود فعالیتی را لذتبخش کند. با دانستن این مورد که قرار است کار جالبی را برای جمعه انجام دهید نه تنها اینکار در روز برنامه ریزی شده تان لذت بخش است بلکه به طور تأثیرگذاری حالت روحی تان در طول هفته بهبود می بخشد.


8. در زمان مشابهی بیدار شوید

خوابیدن در روز تعطیل برای رسیدن به سطح خواب دلخواه تان بسیار وسوسه انگیز است. اگرچه موقتاً احساس خوبی به شما می دهد اما نداشتن زمان خواب منظم ریتم شبانه روزی شما را نامنظم می کند. بدنتان  بواسطه مجموعه پیچیده ای از مراحل خواب چرخه هایی دارد تا از خواب بیدار شوید و سرحال شوید. یکی از این مراحل آماده سازی مغز است تا هشیار شود که به همین دلیل است بسیاری از مردم قبل از اینکه آلارم خواب زنگ بخورد بیدار می شوند (مغز این موضوع را یادگرفته و آماده می شود). وقتی در آخر هفته  مدت خواب شما از زمان بیداری معمول بگذرد احساس گیجی و خستگی خواهد داشت. این حالت نه تنها کل روز شما مختل می کند بلکه شنبه ها بهره وری کمتری دارید چون مغز شما آماده بیدار شدن در زمان مقرر نیست. اگر می خواهید به میزان خواب دلخواه خود برسید زودتر به جای خوابتان بروید.


9. صبح ها، زمانی برای خود اختصاص دهید

مشکل بتوان زمانی برای خود در آخر هفته در نظر گرفت خصوصاً اگر خانواده داشته باشید. یافتن راهی برای قرار دادن فعالیتی که شما راسر ذوق آورد و تقریبا اولین کاری باشد که صبح انجام دهید، می تواند سهم بسزایی در شادی و آسوده خاطر بودن ذهنتان داشته باشد. علاوه براین روشی عالی است تا با تحمیل کردن بیدار شدن در زمان مقرر در آخر هفته ها، ریتم شبانه روزی خود را بهبود بخشید. دو تا چهار ساعت بعد از اینکه از خواب بیدار می شوید مغز شما به اوج عملکرد خود می رسد پس زودتر بیدار شوید تا چند حرکت فیزیکی انجام دهید و سپس بنشینید و به یک فعالیتی ذهنی بپردازید تا مغز شما به بالاترین حالت عملکردی خود برسد.


10. آماده شدن برای هفته پیش رو

آخر هفته بهترین فرصت است تا دقایقی را جهت برنامه ریزی برای هفته آینده اختصاص دهید. 30 دقیقه برنامه ریزی می تواند دستاوردهای قابل توجهی را در بهره وری و کاهش استرس برایتان به ارمغان بیاورد. درهفته ای که برنامه ریزی برای آن انجام داده اید بیشتر احساس مدیریت کردن خواهید داشت چون بیشترِ تمرکزتان بر روی اجرا است.


منبع: www.entrepreneur.com


بازنشر و استفاده از مقالات اسکیل ما، به هر شکلی تنها با ذکر نام "اسکیل ما" در بخش منابع و ارائه هایپرلینک مجاز می باشد.



کلمات کلیدی :

چرا نمی توانیم تصمیمات مان را عملی کنیم؟ روش "عدد یک" به ما کمک می کند

از پربیننده های "سواد زندگی"
به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم (مانند تحصیل) را نمی توانستیم محقق کنیم.

بارها تصمیم گرفته ایم که:

- صبح ها نرمش کنیم

- زبان انگلیسی یاد بگیریم

- کمتر غذا بخوریم تا به وزن دلخواه برسیم

- هر روز کمی پیاده روی کنیم

- کتاب خواندن را شروع کنیم

- ...

اما هر بار یکی از این دو اتفاق برایمان افتاده است:

- یا اصلاً شروع نکرده ایم

- یا اندکی بعد از شروع، ادامه اش نداده ایم
 
دو راه برای حل این مشکل فراگیر وجود دارد:

1 - مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس به خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. اگر بی اراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم - مانند تحصیل، ازدواج، راه اندازی یک کار و کسب و ... - را نمی توانستیم محقق کنیم.

"دارن هاردی"، نویسنده کتاب "اثر مرکب" می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، به این برمی گردد که "انگیزه کافی" نداریم.

اگر قرار باشد یک سال دیگر به یک کشور انگلیسی زبان مهاجرت کنیم، به احتمال قوی، خواهیم توانست ظرف 12 ماه آینده، زبان انگلیسی را یاد بگیریم، کاری که در 12 سال گذشته نتوانستیم؛ چرا؟ چون قبلاً موتور محرکه ای به نام "انگیزه" نداشتیم ولی الان داریم چون می دانیم سال آینده همین موقع، برای سوار شدن به تاکسی هم نیازمند زبان انگلیسی خواهیم بود.

بنابر این، در بطن هر تصمیمی، باید انگیزه ای قوی نیز تعریف شود (درباره انگیزه بعدها بیشتر صحبت خواهیم کرد).

2 - بعد از تعریف انگیزه، پیشنهاد مشخص من استفاده از روشی است که آن را "روش عدد یک" نامیده ام.

هر کاری را از کوچک ترین واحد آن که "یک" هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیم ساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط "یک دقیقه" نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه.

اگر می خواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاس ها و کتاب ها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز "یک واحد" لغت یاد بگیریم. منظور از "یک واحد" کمترین تعداد لغتی است که می توانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد می تواند حتی یک کلمه باشد (در اینجا کاری با این که حفظ لغت روش خوبی برای یادگیری زبان هست یا نه ندارم).

اگر می خواهیم از حجم غذایمان بکاهیم، نیازی نیست فوراً درگیر یک رژیم غذایی سختگیرانه شویم. کافی است روز اول، تنها یک قاشق از غذای مان را کم کنیم.

اگر می خواهیم پیاده روی کنیم، روز اول به اندازه "یک واحد" پیاده روی کنیم. یک واحد من می تواند فقط 100 متر باشد و یک واحد شخص دیگری 200 متر. مهم این است که از عددی شروع کنیم که به هیچ عنوان - تأکید می کنم به هیچ عنوان - فشار و سختی بر ما تحمیل نکند.

بعد از این که کارمان را با یک واحد شروع کردیم، کافی است بسته به نوع تصمیم و مقتضیات آن یکی از این دو کار را انجام دهیم:

الف) همان یک واحد را در روزهای بعد نیز ادامه دهیم؛ مثلاً هر روز فقط 5 لغت حفظ کنیم. هر روز دو بیت شعر بخوانیم و ...

ب) آرام آرام و بعد از تثبیت واقعی در مرحله اول، کمی بر آن یک واحد اولیه، بیفزاییم؛ مثلاً اگر روزهای اول، تنها یک صفحه کتاب می خواندیم، در هفته بعد روزانه 7 صفحه و چند روز بعد روزانه 12 صفحه بخوانیم و همین طور الی آخر.

یا اگر روزهای اول، روزی 100 قدم پیاده روی می کردیم، رفته رفته بر آن بیفزاییم و روزانه 200 متر و 300 متر و 500 متر و ... پیاده روی کنیم تا به سقف مورد نظرمان که روزی 2 کیلومتر است برسیم و همان را تثبیت کنیم.

یا اگر می خواهیم مصرف برنج مان را به نصف کاهش دهیم، روزهای اول، قبل از شروع به غذا خوردن، یک قاشق برنج از بشقاب مان را برداریم و بیرون بگذاریم. بعد از آن که یک قاشق کمتر برایمان عادی شد، دو قاشق کم کنیم، بعد از چند روز 4 قاشق کم کنیم تا این که مثلاً در یک ماه به نصف بشقاب برسیم.

اگر کسی نمی تواند تصمیمات اش را با کمترین واحد آن شروع کند، مثلاً نمی تواند روزی یک دقیقه نرمش کند یا فقط یک لغت حفظ کند، من هیچ راه حلی برای او سراغ ندارم. اما فارغ از این کنایه(!) مطمئن هستم در هر انسانی این توانایی حداقلی وجود دارد که از روش "عدد یک" استفاده کند و موفق هم بشود.


 "سواد زندگی" ، مدرسه آموزش های کاربردی و دانش پایه "عصر ایران":http://www.savadezendegi.com
*پیشنهاد می کنیم هر روز 5 الی 10 دقیقه سواد زندگی بخوانید: سرمایه گذاری برای عمر.

چگونه برنامه توسعه فردی (IDP) بنویسیم؟

چگونه برنامه توسعه فردی( IDP ) بنویسیم؟

سعید شجاعی

برنامه توسعه فردی یا همان IDP ابزاری است که به شما کمک می کند تا اهداف تحصیلی و شغلی خود را عملی کنید و برای دستیابی به آن ها، با برنامه پیش بروید. این ابزار علاوه بر اینکه به شما در طراحی استراتژی های رشد کمک می کند، برای خودارزیابی هم بسیار کاربرد دارد و می توانید برای اهداف مختلفی در طول زندگی تان از آن استفاده کنید. در ادامه با هم یاد می گیریم که چگونه برنامه توسعه فردی IDP بنویسیم.

برنامه توسعه فردی یا IDP چیست؟

برنامه توسعه فردی یا individual development plan که با حروف مختصر IDP هم شناخته می شود، ابزاری است برای توسعه شخصی و حرفه ای افراد. معمولا دانشجویان و کارمندان از این ابزار برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود در مسیر تحصیلی یا شغلی شان استفاده می کنند. اما برنامه توسعه فردی یا IDP فقط ابزاری برای ارزیابی عملکرد یا یک ابزار موقتی برای دستیابی به اهداف نیست؛ بلکه به صورت یک چرخه پیوسته در جریان است تا به شما در توسعه فردی تان کمک کند. 

شرکت های زیادی از IDP برای کارمندان جدید یا فعلی خود استفاده می کنند. به این صورت که سالانه کارمندان خود را به شرکت در برنامه توسعه فردی تشویق می کنند تا بتوانند فرایند بازخورد و توسعه مهارت ها را در تمام سطوح سازمان، بهبود دهند.

مزایای استفاده از برنامه توسعه فردی

برنامه توسعه فردی به شما کمک می کند که برای آینده آماده شوید. به این ترتیب که چشم انداز مسیر شغلی خود را مشخص و برای استفاده از نقاط قوت خود در راستای توسعه شخصی، اهدافی را تعیین کنید. با کمک IDP می توانید مهارت ها، دانش و تجربه هایی که برای توسعه در مسیر شغلی خود نیاز دارید را کسب کنید. به طور کلی مهم ترین مزایای استفاده از برنامه توسعه فردی عبارتند از:

  • به شما کمک می کند تانقاط قوت خود را شناسایی و هرگونه کمبود در دانش یا مهارت هایتان را پیدا کنید.
  • یک ابزار ارتباطی تاثیرگذار بین شما (دانشجو/کارمند) و سرپرستتان (استاد/مدیر) خواهد بود.
  • برنامه زمان بندی و نحوه تخصیص زمان برای دستیابی به اهدافتان را به صورت بصری با کمک نمودارها و جدول ها به شما نشان می دهد.
  • در طول مسیر، دستاوردهایتان را به شما نشان می دهد تا با احساس موفقیت و رضایت به برنامه خود متعهد و پایبند بمانید.
  • به شما کمک می کند اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود را شناسایی کنید. اهدافی که شما را ترغیب می کنند تا برای رسیدن به آنچه که می خواهید، قدمی موثر بردارید.
  • به ارزیابی عملکرد و میزان توسعه شما پرداخته و تمام نتایج در آن مکتوب می شود.

اجزای اصلی یک برنامه توسعه فردی IDP

برای پاسخ دادن به این سوال که چگونه برنامه توسعه فردی IDP بنویسیم، اول باید با اجزای اصلی آن آشنا شویم. یک برنامه توسعه فردی برای کارمندان از ۴ بخش اصلی تشکیل می شود:

۱. اهداف شغلی

باید در برنامه IDP خود تمام اهداف کوتاه مدت و بلندمدتی که در مسیر شغلی تان دارید را بنویسید. اگر اهدافتان را با تاریخ دستیابی به آن ها را مشخص کنید، بهتر می توانید آن ها را ارزیابی و برای رسیدن به آن ها برنامه ریزی کنید.

۲. نقاط قوت

با استفاده از گزارش های عملکرد سازمان، می توان نقاط قوت، استعدادها و مهارت های هر کارمند را به برنامه توسعه فردی اش اضافه کرد. چراکه تاکید بر این نقاط قوت، می تواند کارمندان را تشویق و ترغیب کند تا با اعتمادبه نفس بیشتری برای رسیدن به اهدافشان تلاش کنند.

۳. فرصت های توسعه

گفتیم که برنامه توسعه فردی به شما کمک می کند تا شکاف ها و کمبودها در مهارت ها و دانش هایتان را پیدا کنید. با مشخص کردن این شکاف ها می توانید فرصت هایی را برای یادگیری آن ها در نظر بگیرید. برای مثال برای رسیدن به هدف «طراح گرافیک شدن» شما باید مهارت «شناخت رنگ» را در کنار سایر مهارت ها بدانید. اما متاسفانه هیچ آموزشی در این حوزه ندیده اید. در اینجا باید به دنبال فرصت های توسعه باشید و برای شرکت در یک کلاس آموزشی، برنامه ریزی کنید. 

۴. برنامه های عملیاتی

بعد از مشخص شدن اهداف، مهارت ها و فرصت های توسعه، حالا باید برای رسیدن به اهدافتان برنامه های عملیاتی قابل دسترسی در نظر بگیرید. شرکت کردن در دوره های آموزشی یا کنفرانس ها، استخدام یک مربی یا کوچ، گفت وگو با سایر همکاران که تجربه و دانش بیشتری دارند و بسیاری اقدامات دیگر می تواند به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کند.

چگونه یک برنامه توسعه فردی برای خود بنویسیم؟

برای نوشتن یک برنامه توسعه فردی می توانید از افرادی که در این زمینه تخصص و تجربه دارند، کمک بگیرید. اما اگر خودتان می خواهید به این سوال پاسخ دهید که چگونه یک برنامه توسعه بنویسید، پیشنهاد می کنیم که مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید:

۱. اهداف شغلی خود را مشخص کنید

برای مثال اگر به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اید و می خواهید برای اولین بار به دنبال شغل بگردید، سه تا چهار شغل مورد نظر را برای خود انتخاب کنید. فراموش نکنید که شغل های بسیاری، مسیر یکسانی دارند و هدف گذاری برای یک مورد می تواند برای همه آن ها قابل تعمیم باشد. سپس مهارت ها، دانش و تجربه خود را با شغل هایی که انتخاب کرده اید بسنجید و ببینید با کدام مورد همخوانی بیشتری دارید. بعد از آن اهداف دستیابی به آن شغل را مشخص کنید.

۲. مهارت های موردنیازتان را تعیین کنید

گفتیم که باید مهارت های خود را نسبت به شغل بسنجید. اگر برای دستیابی به یک شغلی نیاز به یادگیری مهارت های بیشتری دارید، آن ها را تعیین کنید و برای یادگیری این مهارت ها برنامه ریزی کنید. اگر مطمئن نیستید که شغل مورد علاقه تان به چه مهارت ها یا تجربه هایی نیاز دارد، بهتر است درباره آن تحقیق کنید. می توانید آگهی های شغل های مرتبط را بخوانید یا با افرادی که شغل مشابهی دارند، گفت وگو کنید.

۳. مهارت ها و دانش تان را ارزیابی کنید

صادقانه مهارت ها و دانش فعلی خود را با مواردی که برای استخدام در شغل مورد نظرتان باید داشته باشید، مقایسه کنید. بعد از آن نقاط قوت خود را مشخص و مواردی که در مسیر توسعه به آن ها نیاز دارید را هم تعیین کنید. بهتر است برای ارزیابی بهتر مهارت هایتان از نظرات یک فرد متخصص هم استفاده کنید. این فرد می تواند استاد یا همکار باسابقه شما باشد. 

۴. اهداف و استراتژی خود را برای توسعه در مسیر شغلی تان بنویسید

حالا وقت آن است تا تمام اهداف و مهارت هایی را که از قبل در نظر گرفته اید، با جزئیات روی کاغذ بیاورید. سپس بر اساس آن ها، اهداف کوتاه مدت (تا سال آینده)، میان مدت (یک تا دو سال) و بلندمدت (سه تا پنج سال) خود را مشخص و استراتژی و برنامه عملیاتی تان را هم طراحی کنید. یعنی قدم هایی که برای رسیدن به اهدافتان باید بردارید را بنویسید. به این ترتیب می توانید تاریخ ها و موعدهای مقرر (deadline) را هم مشخص کنید.

۵. در طول زمان، نظارت و ارزیابی را فراموش نکنید

با شروع برنامه توسعه فردی یا همان IDP، باید نظارت و ارزیابی را هم در نظر بگیرید. یعنی نتایج، موفقیت ها یا حتی شکست ها را مکتوب کنید. مکتوب کردن این موارد به شما کمک می کند تا میزان رشد و دستاوردهای خود را در طول زمان بسنجید و از دیگران بازخورد دریافت کنید. درنتیجه با اعتمادبه نفس و رضایت بیشتری می توانید به برنامه خود پایبند بمانید. 

کلام آخر

چگونه یک برنامه توسعه فردی بنویسیم؟ این سوالی است که دانشجویان و کارمندان زیادی برای رشد و توسعه خود در مسیر تحصیلی یا شغلی شان می پرسند. برای پاسخ دادن به این سوال، اول باید با تعریف IDP آشنا شده، اجزای اصلی آن را بشناسید و سپس برای خود یک برنامه شخصی سازی شده بنویسید. فراموش نکنید که در طول مسیر باید خود را به چالش بکشید، یاد بگیرید و ارزیابی کنید. این رمز موفقیت یک برنامه توسعه فردی است.

کار فکری بسیار، مغز را خسته و موقتاً دچار انباشت مواد زیانبار می کند

کار سخت مغز را سمی می‌کند
محققان برای آزمون فرضیه خود، ۴۰ شرکت کننده خود را به دو گروه تقسیم کردند. هر دو گروه به مدت شش ساعت و نیم در دفتری جلوی رایانه نشستند. یک گروه باید کارهای دشواری را انجام می‌داد که حافظه کاری و توجه مداوم آن‌ها را به دنبال داشت.
جام جم نوشت: ممکن است بدیهی به نظر برسد که در پایان یک روز طولانی بیشتر احتمال دارد تصمیمات تکانشی بگیرید یا رفتار کنترل نشده‌ای داشته باشید. نتایج مطالعه جدیدی که مغز افراد را در ساعات مختلف روز کاری اسکن کرده است، نشان داد کارهای پرتقاضا که نیاز به تمرکز شدید و ثابت دارند، می‌توانند منجر به ایجاد ماده شیمیایی بالقوه سمی‌ای به نام گلوتامات در مغز شوند.
 
گلوتامات که معمولا برای ارسال پیام از سلول‌های عصبی تولید می‌شود در مقادیر زیاد می‌تواند عملکرد ناحیه‌ای از مغز را که در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نقش دارد، یعنی قشر جلوی پیشانی جانبی (LPFC) تغییر دهد. پژوهش‌های علم بار دیگر نشان داده که خستگی ذهنی واقعا ممکن است منجر به واکنش‌های رفتاری شود. مطالعات متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد حکم دادگاه می‌تواند به میزان خستگی قاضی بستگی داشته باشد. 
 
برای مثال، پس از یک روز طولانی در دادگاه، قضات به احتمال زیاد حکم آزادی مشروط را رد می‌کنند. مطالعات نشان می‌دهد پزشکان در پایان جلسه بالینی خسته کننده، بیشتر آنتی‌بیوتیک‌های غیر ضروری را تجویز می‌کنند. مطالعه جدیدی که در موسسه مغز پاریس (ICM) انجام شده، بررسی کرده که آیا عملکردهای شناختی مانند تمرکز، حافظه، چندوظیفگی و حل مسأله می‌توانند باعث خستگی ذهنی شوند که بر تصمیم‌گیری‌های ما در انجام وظایف‌مان تأثیر بگذارد.
 
آنچه در مغز رخ می‌دهد
 
مغز مرکز فرماندهی بدن است که گردش خون، تنفس، عملکرد حرکتی و سیستم عصبی را تنظیم واین فعالیت‌ها را با مصرف مقدار زیادی انرژی هماهنگ می‌کند. سلول‌های عصبی مواد مغذی را برای آزادسازی انرژی (متابولیسم) تجزیه می‌کنند، اما در این فرآیند مولکول‌های محصولات جانبی که به آن‌ها به متابولیت گفته می‌شود هم در سلول‌های مغزی انباشته می‌شود. گلوتامات نوعی متابولیت است؛ مغز این ماده شیمیایی اضافی سمی را در طول خواب پاک می‌کند.
 
پژوهشگران این مطالعه جدید می‌خواستند ببینند آیا کارهای شناختی طولانی‌مدت تأمین ذخایر مواد مغذی مغز را با مشکل مواجه می‌کند یا خیر؟ آن‌ها همچنین آزمایش کردند که آیا این نوع تقاضای تمرکز بالا غلظت بیشتری از مواد سمی را در قشر جلوی پیشانی جانبی نسبت به سایر بخش‌های مغز متمرکز می‌کند یا خیر؟
 
کار سخت مغز را سمی می‌کند
 
برای پاسخ به این سؤال محققان قشر جلوی پیشانی جانبی را با قشر بینایی اولیه مقایسه کردند که اطلاعات بصری را دریافت و پردازش می‌کند.
 
محققان برای آزمون فرضیه خود، ۴۰ شرکت کننده خود را به دو گروه تقسیم کردند. هر دو گروه به مدت شش ساعت و نیم در دفتری جلوی رایانه نشستند. یک گروه باید کارهای دشواری را انجام می‌داد که حافظه کاری و توجه مداوم آن‌ها را به دنبال داشت.
 
به عنوان مثال، حروف هر ۶/۱ ثانیه روی صفحه رایانه نمایش داده می‌شود و شرکت‌کنندگان باید آن‌ها را به حروف صدادار و صامت یا بر اساس رنگ یا حرف بزرگ یا کوچک مرتب کنند. گروه دوم کارهای مشابه، اما بسیار ساده‌تری انجام دادند. نرخ پاسخ صحیح هردو گروه به‌طور متوسط ۸۰درصد بود. 
 
پژوهشگران از طیف‌سنجی تشدید مغناطیسی (MRS) برای اسکن مغز شرکت‌کنندگان و اندازه‌گیری سطوح متابولیت‌ها استفاده کردند. آن‌ها سطح این ترکیبات را ابتدا، وسط و انتهای روز مطالعه کردند، اما نشانگرهای خستگی مانند افزایش غلظت گلوتامات فقط در گروه با کارهای سخت مشاهده شد. تجمع مواد شیمیایی سمی فقط در قشر جلوی پیشانی جانبی و نه در قشر بینایی اولیه مشاهده شد. 
 
پس از انجام تکالیف شناختی دشوار و ساده، دو گروه آزمون تصمیم‌گیری داشتند. این شامل انتخاب‌هایی در مورد تمایل آن‌ها برای انجام فعالیت فیزیکی (این که آیا دوچرخه سواری با شدت‌های مختلف داشته باشند)، فعالیت شناختی و صبر (مدت زمانی که آن‌ها مایل بودند برای دریافت پاداش بزرگ‌تر صبرکنند) بود.
 
بازنگری در روز کاری
 
محققان دریافتند گروه پر کار که سطح بالایی از متابولیت‌ها در قشر جلوی پیشانی جانبی داشتند، انتخاب‌هایی را ترجیح می‌دادند که بار و فشار کمتری داشتند. مردمک‌های این شرکت‌کنندگان کمتر گشاد شده بود (مردمک‌های گشاد نشان‌دهنده برانگیختگی است) و زمان کمتری برای تصمیم‌گیری صرف می‌کردند که نشان می‌دهد آن‌ها این بخش از آزمایش را بدون فکر به پاداشی که برایش در نظر گرفته شده بود، انجام داده‌اند. 
 
با توجه به نتایج این مطالعه، ما باید وظایف کنترل شناختی پرتقاضا را که نیاز به حافظه فعال و توجه مداوم دارند در ساعات کاری کاهش دهیم و این واقعیت را در نظر بگیریم که نوع عملکرد روزانه ما بر وضعیت پایان روزمان اثر می‌گذارد. با توجه به این نتایج، ممکن است برخی مشاغل به ساختارهای بسیار متفاوتی نیاز داشته باشند.

آینده، کدام آینده؟!/ جای خالیِ روایت‌سازیِ آینده در جامعۀ ایران

در کشوری از کودکان خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات‌ در آشپزخانه کشیدند. می‌خواستند مادران‌شان با آنها بازی کنند و کارهای خانه را ربات‌ها انجام دهند.

عصر ایران؛ امید جهانشاهی-  همه می‌دانیم و خوانده و شنیده‌ایم که اگر یک جوان، هدفی نداشته باشد تا برای آن بکوشد آینده‌ای هم نخواهد داشت و آن که آینده‌ای سزاوار و مطلوب را برای خود متصور نباشد، انگیزه‌ای برای تلاش ندارد و در نتیجه آینده‌ای برای خود نمی‌سازد.

    آینده در گرو تلاش هدف‌مند است و این تلاش مستلزم داشتن تصویری مطلوب از آینده برای خود.

  این «تصویر مطلوب از آینده» اما بر اساس عوامل مختلفی در ذهن فرد شکل می‌گیرد و از جمله می‌توان به این سه اشاره کرد: درکی که از خودش دارد، درکی که از دیگران دارد و درکی که از محیط خود دارد ( جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند).
 
  این سه درک بر اساس ویژگی‌های شخصیتی، میزان دانسته‌ها یا دانش زمینه‌ای، خاطره‌ها و مانند اینها شکل می‌پذیرد و با روایت‌ها و داستان‌هایی که از خود و از دیگران و از شهر و کشورش تعریف می‌کند، به بحث می‌گذارد و تأیید می‌گیرد؛ به تدریج در ذهن و باور او ته‌نشین می شود. به تعبیر «باربارا تاچمن» انسان چیزی را که با الگوهای ذهنی‌اش منطبق نباشد، نمی‌تواند بپذیرد و باور کند. تصویر ذهنی هر کس از آینده نیز مثل هر ذهنیت دیگری به شدت متاثر از درک از خود، از دیگران و از جامعه شکل می‌گیرد.

آینده، کدام آینده؟!/ آینده را به متن گفت و‌گوها بیاوریم

      از سوی دیگر پژوهش های ویلیام کالوین نشان داده ذهن انسان به طور مداوم در حال روایت‌سازی دربارۀ آینده است. مدام آینده می‌سازد، گاهی بیم‌ناک و ناامیدکننده و گاهی دل‌گرم کننده و انگیزه‌بخش.

    آنچه در مورد فرد و آینده‌اش گفته شد در مورد ملت هم صدق می‌کند: ملت‌ها هم مدام در حال روایت‌سازی از آینده‌اند و بر آن اساس نگران یا امیدوار می‌شوند. ملت‌ها هم خاطره دارند. گفت‌وگوی ملی و مدنی و دانش و فهم جمعی و گفت‌و‌گو شده دارند.

     بر این اساس آنچه انتظار می‌رود مقامات و کار به دستان روی آن حساس باشند درک شهروندان نسبت به ایران و ایرانی بودن، زندگی در ایران و تلقی آنها از دیگر جوامع و کشورهاست. چون همه اینها برای اینکه مردم بتوانند تصویر مطلوبی از آینده داشته باشند مهم است حال آن که همه می‌دانیم متأسفانه در این موارد دچار کاستی هایی جدی هستیم.

     متاسفانه به دلایلی (که بماند) ایران و ایرانیت و هویت ایرانی مغفول مانده و کمرنگ شده است. همچنین واقعیت این است که درک بسیاری از شهروندان از غرب بیش از آنکه واقع بینانه باشد، متاثر از بازنمایی‌های رسانه‌ای، ستایش گرانه است.

  به هرحال کشوری آینده دارد که مردمش بتوانند یک آینده مطلوب را تصور کنند و تحققش را باور داشته باشند.
آیا چنین تصوری در قاطبه مردم وجود دارد و مردم آینده مطلوبی متصور هستند؟ این سوالی است که البته با تحقیق باید به پاسخ آن رسید.

  آخرین پژوهش ملی در مورد وضعیت اجتماعی فرهنگی ایرانیان با عنوان وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایرانی است در سال 1395 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری دانشگاه تهران انجام شده و مجریان آن دانشیاران دانشگاه تهران -آقایان دکتر غلامرضا غفاری ودکتر محمد رضا جوادی یگانه- بودند. در این پروژه ملی بین 82 هزار و پانصد نفر در 426 شهر پرسشنامه توزیع شده است.
در این پژوهش ملی آمده است که حدود 37 درصد پاسخگویان معتقدند که «نسل های آینده وضع شان بدتر خواهد بود.»

  اگر بخواهیم بدانیم مردم چه تصوری از دیگران دارند: بر اساس این پژوهش، پاسخگویان در مورد «کشورهای مورد تمایل برای زندگی» به ترتیب: کشورهای اروپایی (با حدود 46 درصد)، امریکا و کانادا (19 درصد)، ترکیه (حدود 11 درصد) و اقیانوسیه و کشورهای حوزه خلیج فارس (هر کدام با حدود 3 درصد) را انتخاب کرده اند.

   لازم به ذکر است که این پژوهش ملی مربوط به سال 1395 است که وضعیت اقتصادی و معیشتی و قدرت خرید مردم به نسبت امروز بسیار بهتر بود.

   فارغ از این آمار و یافته ها همه می دانیم وضع امید به آینده در میان شهروندان مطلوب نیست. یکی از ریشه ای ترین دلایل میل به مهاجرت در جوانان و نخبگان کشور نیز همین است.

   برای مواجهه با این چالش جدی، مسئولان باید دغدغه اقناع مردم را داشته باشند که سیاست گذاری ها، اقدامات و موضع گیری هایشان در راستای تحقق آینده مطلوب است و اقتصاد و فرهنگ را بهتر می کند. این اقناع قطعا و به تجربه با شعار حاصل نمی شود بلکه تنها و تنها محصول عملکرد رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای می تواند باشد.

   وقتی برنامه ها و موضع گیری های مسئولان در ظرف گفت و گوی ملی مورد تحلیل و نقد و بررسی کارشناسان و روزنامه نگاران رسانه های موافق و مخالف دولت مستقر قرار گیرد، در نهایت آنچه در سطح به عنوان برآیند نقد و نظرها قرار می گیرد اعتماد به سلامت و صلاحیت مسئولان و اقناع عمومی نسبت به مسیر درست کشور برای آینده مطلوب است. این ظرف گفت وگوی ملی چیزی جز رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای و دانشگاه مستقل از سیاست و جامعه مدنی نیست. اینها ابزار ساختن آینده مطلوب هستند.

   نکته دیگری که برای مقابله با این چالش لازم است ترویج و به اصطلاح فرهنگ سازی «نگاه به آینده» است. نه تنها در سطح سازمانی و شرکتی، مدیریت مبتنی بر سناریو و تفکر آینده نگری باید در همه سازمان ها و ارگان ها ترویج شود بلکه در سطح عموم شهروندان هم «عادت رو به جلو بودن» و نماندن در گذشته و «تاکید بر آینده» باید فرهنگ سازی شود. این مهم را باید در مدارس جدی گرفت. دانش آموزان همیشه به آینده فکر می کنند، چیزی که مدام باید آنرا تحلیل کرد چون به شدت برای آینده کشور مهم است.

  در کشوری از کودکان خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات هایی را در آشپزخانه کشیدند. تحلیلش آن بود که آنها می خواستند مادران شان زمان بیشتری با آنها بازی کند و کارهای خانه را ربات ها انجام دهند. از این رو، آموزش و پرورش یکی از استراتژیک ترین سازمانها برای ساختن آینده است.

   باور کنیم که آینده چیزی نیست که با گذشت زمان از راه می رسد، بلکه چیزی است که یک ملت با ذهنیت و اقدام خود می سازد. اگر نسبت به آن بی تفاوت باشیم آینده خوشایندی نخواهیم داشت.