احتمالاً همۀ ما در شبکههای اجتماعی چنین تجربهای را داشتهایم: نوشتۀ کاربری را خواندهایم، به نظرمان اشتباه آمده است و تلاش کردهایم تا با دلیل و منطق انتقادمان را برایش توضیح دهیم، اما در جواب بلاک شدهایم یا فحشی نثارمان شده است. بعید نیست که خودمان هم در واکنش به مخالفانمان دست به چنین کارهایی زده باشیم. چرا در شبکههای اجتماعی گفتوگوی سازنده اینقدر دشوار است؟ نیکول ییتمن، متخصص ارتباطات اجتماعی، چند دلیل برای این قبیلهگرایی رایج در شبکههای اجتماعی برمیشمارد.
به گزارش عصرایران به نقل از ترجمان علوم انسانی، نیکول ییتمن در بیگثینک نوشت:
جاناتان راوچ در کتاب مفتشهای مهربان۱ (1991) مینویسد: «هر آدم لیبرالی عاشق شخصیت سقراط است که شیوۀ تحقیق شکاکانه و اهمیت فروتنی فکری -یعنی درنظرداشتن تفاوت میان آنچه میدانید و آنچه خیال میکنید میدانید- را به خیلیها آموخته است».
اما در عصر رسانههای اجتماعی، آیا سقراط (که هنگام مرگش گفت: «فقط یک چیز میدانم: اینکه هیچ نمیدانم») هنوز هم ایدئال لیبرالهاست؟ یا اکوسیستم اینترنت، با پر و بالدادن به اتاقهای پژواک، تعهدات علنی و تخریب حقیقتجویی و پویندگی، باعث نابودی فروتنی فکری شده است؟
خود در اتاق پژواک
پروفسور مایکل پاتریک لینچ، نویسندۀ کتاب اینترنتِ ما: بیشتر دانستن و کمتر فهمیدن در عصر کلاندادهها۲، در کرانیکل آو هایر اجوکیشن مینویسد «یکی از شیوههایی که اینترنت تصویر ما از خودمان را تحریف میکند این است که تمایل ما انسانها برای دستبالاگرفتن دانشمان دربارۀ نحوۀ عملکرد دنیا را تشدید میکند. اینترنتِ ما به یک مکانیسم تقویتی بزرگ تبدیل میشود که تمام اطلاعاتی را که، بر اساس پیشداوریهایمان، مستعد پذیرششان هستیم به خوردمان میدهد و تشویقمان میکند تا افراد حاضر در حبابهای دیگر را پستفطرتهایی ناآگاه بدانیم. فقط خودمان همهچیز را میدانیم، این را حتی اینترنت هم به ما گفته است».
به بیان دیگر، اینترنت نوعی غرور معرفتی را در ما میپروراند، یعنی
این تصور که دانستههایمان خیلی بیشتر از آن چیزی است که واقعاً هست. فیدها
و الگوریتمهای جهتدهیشدۀ رسانههای اجتماعی ما را به سمت اتاقهای
پژواکی حرکت دادهاند که در آنها دیدگاههای خودمان مورد استقبال و
دیدگاههای مخالف مورد تمسخر قرار میگیرند. در پناه این اتاقهای پژواک،
با هیچ چالش جدیای روبهرو نمیشویم و جماعتی که خودمان آنها را
برگزیدهایم تشویقمان میکنند و بدینترتیب، رفتهرفته توانایی خودارزیابی
دقیق را از دست میدهیم و خودمان را بسیار داناتر از آن چیزی تصور میکنیم
که واقعاً هستیم.
پیامدهای تعهد علنی
اما آنچه فروتنی فکری را نابود میکند فقط مکانیسم تقویت اجتماعی از طریق افراد همباور نیست. ردپاهای دیجیتال خودمان هم در این قضیه دخیل است، یعنی آثار دائمیای که نظرات قبلی خودمان برجا میگذارند.
جاناتان هایت، استاد مدرسۀ کسبوکار اشترن در دانشگاه نیویورک، در ژانویۀ 2020 در توییتی چند صفحه از کتاب مشهور رابرت چالدینی در زمینۀ بازاریابی، تحت عنوان تأثیرگذاری۳، را به اشتراک گذاشت و نوشت «این هم یکی دیگر از راههایی که توییتر میتواند به مباحثۀ دموکراتیک آسیب برساند. تعهد علنی به پاسخهای خود باعث میشود تا افراد در برابرِ دادههایی که نشان میدهد قبلاً اشتباه کردهاند، مقاومت بیشتری به خرج دهند».
در آن گزیده از کتاب تأثیرگذاری، چالدینی خلاصۀ آزمایشی از مورتن دویچ و هارولد جرارد، روانشناسان اجتماعی، را میآورد که در آن، مجموعهای از خطوط را به سه گروه دانشجو نشان میدهند. از گروه اول خواستند تا برآورد خودشان را از طول خطها بنویسند و تحویل آزمونگر بدهند؛ از گروه دوم خواستند برآورد خودشان را روی مجیک پد بنویسند و پیش از آنکه کسی آن را ببیند، پد را پاک کنند؛ گروه سوم هم اصلاً برآوردشان را ننوشتند. به دانشجویان ارقامی نشان دادند تا متوجه شوند که برآوردهای اولیهشان دقیق نبوده. چالدینی در ادامه مینویسد:
دانشجویانی که ارزیابی اولشان را ننوشته بودند خیلی کمتر از بقیه به ارزیابیشان پایبند بودند... اما دانشجویانی که موضع اولیهشان را علنی ثبت کرده بودند، با اختلاف زیادی نسبت به بقیه، سرسختی میورزیدند و حاضر نبودند موضعشان را تغییر دهند. تعهد علنی باعث شده بود یکدندهتر از همه باشند.
به سبب وجود رسانههای اجتماعی، اکثر ما خود را بهطور علنی پایبند نظراتمان کردهایم. صفحههایمان در شبکههای اجتماعی حاصل مدخلهای روزانهای است که طی سالها بهطور علنی منتشر شده و دیدگاههای منجمدمان دربارۀ سیاست، اخبار، روابط، مذهب و خیلی موضوعات دیگر در آن ثبت شده است.
کاربران زیرک شبکههای اجتماعی نگرانی این را دارند که ردپاهای دیجیتالشان بر فرصتهای شغلی آیندهشان تأثیر بگذارد، اما کمتر کسی نگران است که ردپاهای دیجیتالش بر ذهن خودش تأثیر بگذارد. پایبندی علنی به نظرات کنونیمان شاید این اثر را بر ما داشته باشد که اگر در آینده اطلاعاتی به دستمان برسد که در حالت عادی نظرمان را تغییر میدهد، حالا نسبت به آنها مقاومت میورزیم و بدینترتیب امکان فروتنی فکری در ما از بین میرود.
ترویج شایعات داغ و تخریبگری
گرچه شاید بعضی از افراد پذیرای این باشند که نظرشان را تغییر دهند، اما بعید است در رسانههای اجتماعی به آن نوع از مطالبی بر بخورند که کشف و رشد واقعی را برانگیزد.
با توجه به اینکه سکۀ رایجِ رسانههای اجتماعی را همرسانی و ریتوییت و لایک و کامنت تشکیل میدهند، اقتصادِ این رسانهها همیشه برندگان و بازندگانی را برمیگزیند و به آفرینگوییها و هجومها، تحقیرها، و گفتوگوهای کوتاه و بیرحمانهای پاداش میدهد که در آنها برندهای یک بازنده را «خرد میکند».
دیوید بروکمن، دانشمند علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، در مقالهای تحت عنوان «چگونه از طریق صحبت، تعصب فردی را از بین ببریم» به وبسایت ووکس میگوید: «این مفهوم در توییتر موج میزند که وظیفۀ ما تخریب و تقبیح کسانی است که با ما مخالفاند». بروکمن و همکاران پژوهشیاش در حال انجام آزمایشهایی با روش «محلهپویی ژرف»۴ هستند.
این تکنیک مستلزم برقراری گفتوگوهای حضوری و دهدقیقهای با رأیدهندگان است که پژوهشگر صبورانه و بدون هیچ قضاوتی به حرف آنها گوش میکند. نشان داده شده که محلهپویی ژرف، برخلاف تعاملات کوتاه، نمایشی و غالباً قضاوتآلود شبکههای اجتماعی، در تغییر نظر مردم موفق است.
برایان برزنیک در وبسایت ووکس مینویسد:
پژوهشهای جدید نشان میدهد که اگر میخواهید نظر کسی را عوض کنید، باید با آنها صبوری کنید، ازشان بخواهید دربارۀ زندگیشان بیندیشند و به حرفشان گوش فرا دهید. بدین صورت نیست که از کسی انتقاد کنید یا بر آنها برچسب پرسشنامههراسی بزنید. همین باعث میشود که با خیلی از گفتوگوهای سیاسی کنونی تفاوتی بزرگ داشته باشد.
به بیان دیگر، آن نوع از گفتوگو که احتمال دارد نظر مردم را عوض کند (یعنی در غرور معرفتیشان رخنه و آنها را وا بدارد تا با محدودیت دانش خود روبهرو شوند) دقیقاً همان گفتمان بدونقضاوت، طولانی و اصیلی است که در اقتصاد کنونی رسانههای اجتماعی بهایی به آن داده نمیشود.
پس پرسش مهم این است: آیا میتوانیم درسهای محلهپویی ژرف را در رسانههای اجتماعی به کار ببندیم؟ آیا میتوانیم به تغییر اقتصاد رسانههای اجتماعی مبادرت بورزیم بهشکلی که بهجای غرور معرفتی و قبیلهگرایی، به دادوستد آزاد اندیشهها، کشف و گفتمان نیکاندیشانه بها بدهند؟
استفادۀ فروتنانه از رسانههای اجتماعی
امیلی چاملیرایت، رئیس مؤسسۀ پژوهشهای انسانی در مصاحبهای با بیگثینک میگوید: «آخرین باری را به یاد بیاورید که پس از گفتوگویی با خود فکر کردید: ’ایول، عجب گفتوگویی بود‘. به احتمال زیاد پس از این گفتوگو حس میکردید آدم باهوشی هستید، چیز جدیدی کشف کردهاید و دربارۀ چیزهای دیگری کنجکاو شدهاید».
چاملیرایت، استاد سابق اقتصاد که نوشتههای زیادی دربارۀ اخلاق گفتوگو دارد، توضیح میدهد که چرا فروتنی فکری اصل نخست یک گفتوگوی خوب است:
دنیا جای واقعاً پیچیدهای است. هیچکدام از ما نمیتوانیم دسترسی کامل به حقیقت داشته باشیم. فقط میتوانیم دنیا را از نظرگاه خاصی ببینیم، پس دانشمان بهخاطر همان نظرگاه حاوی بینشهای خاصی است، اما باز بهخاطر همان نظرگاه، محدودیتهایی هم دارد. پس با دانش محدودی که در دسترس داریم، باید با فروتنی کامل به هر گفتوگویی وارد شویم، چون من به شما نیاز دارم تا نادانستههایم را جبران کنم، درست است؟ شما هم به من نیاز دارید.
این را مد نظر داشته باشید که رسانههای اجتماعی فرصتهای بیشماری برای گفتوگوهای خوب و آموزنده (مثل محلهپویی ژرف) میان افرادی غریبه در سرتاسر دنیا فراهم میآورد.
اگر هر کاربر رسانههای اجتماعی از موضع فروتنی فکری واقعی وارد گفتوگوهای آنلاین شود و درک کند که هریک از دیگر کاربران میتوانند فرصتی برای جبران نادانستهها و رشد او باشند، شبکههای اجتماعی به نیروی پیشرانِ بیسابقهای برای ترقی انسانی تبدیل میشدند، نه مثل حالا، که ظاهراً در قبیلهگرایی سقوط کردهاند.
پینوشتها:
• این مطلب را نیکول ییتمن نوشته و در تاریخ 9 مارس
2020 با عنوان «Is social media killing intellectual humility?» در
وبسایت بیگثینک منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۴ آبان
۱۳۹۹ با عنوان «چرا در توییتر بحث سقراطی ناممکن است؟» و ترجمۀ علیرضا
شفیعینسب منتشر کرده است.
•• نیکول ییتمن (Nicole Yeatman) مدیر
همکاریها و ارتباطات راهبردی در مؤسسۀ آموزشیِ غیرانتفاعی پژوهشهای
انسانی (Institute for Humane Studies) است.
[۱] Kindly Inquisitors
[۲] The Internet of Us: Knowing More and Understanding Less in the Age of Big Data
[۳] Influence
[۴] deep canvassing
اصلاح به معنای مدرن آن بعنوان یک حرکت تدریجی و محافظه کارانه در برابر انقلاب است که عمیق و ناگهانی است.
وی
افزود: قبل از انقلاب، برخی متفکران چپ، برای حرکت حسینی به جای نهضت و
اصلاح از کلمه قیام استفاده میکردند، در حالی که واژه قیام بار چریکی و
نظامی دارد، اما نهضت حسینی چنین ادبیات و حالتی ندارد.
مرحوم شریعتی برای حرکت حسینی واژه انقلاب را به کار میبرد. لازمه انقلاب در آن زمان، جمع آوری تسلیحات و نیروی نظامی بود و چنین فضایی را ایجاد کردند که حرکت امام حسین قیام است. در حالیکه در ادبیات امام حسین واژه خروج وجود دارد که معنایش حرکت و از جای خود تکان خوردن است و همچنین امام واژه اصلاح را بکار بردند.
به گفته فیرحی اصلاح در ادبیات سنتی
در برابر فساد یا افساد است و فساد یعنی چیزی از درون خراب شود. در نظریات
کلاسیک فساد دو گونه است: یکی تدریجی، مثل زنگ زدن آهن. یعنی حکومت خود
بخود از درون به صورت تدریجی فاسد میشود. نوع دوم فساد حالت دفعی و بیرونی
دارد که به آن افساد میگویند، مثل اینکه بر آهن اسید بریزیم.
وی
با اشاره به یک تقسیم بندی دیگر فساد را دو گونه دانست: یک نوع کم شدن
محتوا و لاغر شدن و یک نوع فساد با افزوده شدن موارد غیر به محتوا و آلودن.
طبعا اصلاح هر نوع فساد، باید عکس آن اتفاق باشد؛ یعنی اگر محتوای صحیح
کمرنگ شده باشد، باید آن را تقویت کرد و اگر افزودههای خارجی داشته باشد،
باید آنها را پیراست و زدود.
این پژوهشگر فقه سیاسی با بیان این که
«هر جامعهای معیار خودش را دارد و فسادی که رخ میدهد در تغییر آن معیار
است»، افزود: معیار حسین بن علی که نگران تغییر آن بود و فساد را تغییر آن
میدانست، سنت پیامبر بود و فساد از نظر امام حسین، یعنی کم و زیاد شدن
اجرای سنت پیامبر و اصلاح از نگاه ایشان بازگشت به سنت پیامبر بود.
فیرحی
عوض شدن تفسیر وحی و تحریف سیره پیامبر را دو تغییری دانست که در سالهای
پس از پیامبر رخ داد و توضیح داد: از نظر امیرمومنان، فساد یعنی از جا
درآمدن سنت و سیره پیامبر. نظم اجتماعی که پیامبر ایجاد کرده بود، مبتنی
بود بر انسان آزاد مومن و این انسان جامعه را به درستی میسازد. در زمان
خلیفه دوم، عمر گفت اگر من کج رفتم چه میکنید؟ گفتند با شمشیر راستت
میکنیم؛ یعنی معیار و شاقول مشخص بود و آن سیره و سنت رسول خدا بود.
وی
معجزه دیگر پیامبر غیر از قرآن را تشکیل حکومتی مبتنی بر قرارداد و
توافقات برشمرد و گفت: حتی مبدا اختلاف و جنگ با یهودیان مدینه هم دوره
پیامبر نبود، بلکه ناشی از اختلاف با اوس و خزرج بود که پس از افول تنش،
پیامبر حقوق یهود را برمیگرداند.
در مورد مسیحیان حتی بیش از این است و پیامبر میگوید شما مثل مایید. پیامبر دولت را براساس توافق و قرارداد و جامعه مدنی شکل داده بود و دولت کوچک در کنار جامعه بزرگ را شکل میداد. اما بنی امیه جامعه را لاغر کردند و حقوق مردم و آزادی انسانها را کاهش دادند و دولت را فربه و مطلقه کردند.
فیرحی با اشاره به خطبهای که
سیدالشهدا در مکه قبل از سفر به کربلا یا سال قبل بیان میکند، گفت: ایشان
در این خطبه که در منا بیان شده، تفسیر و تصویر دقیقی از جامعه ارائه
میدهد و خطاب به نخبگان دینی و اجتماعی میفرماید: شما کاری کردید که هیبت
جامعه شکسته شد و بازی را باختید.
همه چیز در اختیار حکومت قرار گرفته و حکومت هم دین را طوری که میخواهد ارائه میدهد. شما اعتبارتان را از دست ندادید، جز به خاطر اختلافتان در حق و سنت پیامبر که موجب گم شدن سیره و راه درست شد.
این استاد علوم سیاسی چهار وضعیت ممکن
در کشورها را این گونه برشمرد: 1.جامعه قوی و دولت قوی، که هر کدام کار
خود را میکند مثل دولتهای اروپایی، 2.جامعه ضعیف و دولت ضعیف، یعنی نه
جامعه میتواند دولت را تغییر دهد و نه دولت جامعه را مثل یمن، 3. جامعه
قوی و دولت ضعیف، که جامعه، دولت را سرنگون میکند و 4. دولت قوی و جامعه
ضعیف که دولت همه فضای فرهنگی، دینی، آزادی و حرکتهای اجتماعی را تصرف
میکند.
وی درباره وضعیت نوع چهارم گفت: در
این شرایط دولت هم قانون گذار است و هم مفسر و جامعه را لاغر میکند و به
اصطلاح خون جامعه را میمکد. اما مردم چاره ای جز چاپلوسی دولت ندارند تا
باقی بمانند.
نخبگان جامعه در چنین شرایطی رو به سوءاستفاده
میآورند و علما هم شرایط دین را تحریف میکنند تا با سلیقه حکومت تطبیق
پیدا کند. از همین روست که امام حسین(ع) در توصیف آن شرایط میفرماید:
جامعه توانش را از دست داد و تبدیل به مستضعفانی شد که در برابر اربابان مطیعند و بخاطر نان شب، کمر خم کردند.
*منبرهای توجیهگر استبداد و دینی که وسیله حکومت شده بود
به
باور فیرحی، مستضعف یعنی کسی که توسط قدرت و حکومت ضعیف شده و آنها جامعه
را لاغر و ضعیف کردند تا در حکمرانی هر تقلبی که بخواهند بکنند و حقایق را
وارونه کنند و هر خط و سیاستی که میخواهند بگذارند. هرکس شرورتر و زورگوتر
استوارتر. به هر شهری بروی، منبرهایی وجود دارد که با صدای بلند استبداد
را توجیه میکنند. دین در واقع وسیله حکومت شده و بی اعتمادی مردم به
نخبگان دینی به دین سرایت میکند و اعتقاد مردم به خدا از دست میرود.
این
پژوهشگر دینی با اشاره به متنی که بعنوان وصیتنامه امام حسین مطرح است،
گفت: در این وصیت ایشان شرایط مدینه را تشریح کرده است. چون راه خروج بر
امام بسته شده، ایشان ناگهانی و بصورت پوششی از مدینه و مکه خارج میشود و
میفرماید من بی دلیل یا از سر خوشی خروج نکردم، بلکه میخواهم به سیره جدم
باز گردم. میفرماید من در این مسیر نظرم را خواهم گفت، هرکس خواست بپذیرد
و هرکس خواست رد کند و من صبر میکنم تا تقدیر الهی رخ دهد.
وی
ادامه داد: در ابتدای حکومت امیرمومنان هم شعار اصلی بازگشت به سیره پیامبر
است، اما آنقدر سیره تغییر کرده که کسی نمیداند سیره پیامبر چیست. این به
اصطلاح تغییر دی ان ای جامعه است.
مشخص میشود نهضت امام حسین یک حرکت چریکی نیست، بلکه یک حرکت گفتمانی و روشنگرانه است. در زمان ضعف جامعه، بهترین حالت آگاهی بخشی است یعنی مشخص کردن شرایط، نه درمان، یعنی مردم بفهمند مشکل چیست.
امام حسین به دنبال مبارزه نبود، دنبال فرار از بیعت بود، مبارزه از ادبیات چپ وارد ذهنیت مذهبی ما شد، امام نه دنبال جنگ بود و نه میخواست بیعت کند، یعنی نه با حاکم و نه علیه دولت، بلکه نوعی مبارزه منفی و در حالی که میخواست بیعت نکردن خود را به همه اعلام کند، انتظار پیروزی هم نداشت.
فیرحی افزود: کوفیان به دلیل ترس از
شام به امام حسین تمایل داشتند، اما جرات میدانداری نداشتند و به همین دلیل
فرزدق به امام میگوید: قلوب کوفیان با توست اما شمشیرهایشان با امویان
است.
این تناقض کامل درون مردم، نتیجه عملکرد انحرافی حکومت است و سیدالشهدا میفرماید: درست است و مردم بنده اموال شان هستند و اگر تناقضی بین دنیا و دین باشد، بسوی دین نمیآیند.
نشستهای «عاشورا و امروز ما» به همت
انجمن اندیشه و قلم، بنیاد اندیشه و احسان توحید و کانون توحید در محل این
کانون با رعایت دستورات بهداشتی برگزار و شبها ساعت 21 از صفحه
instagram.com/andisheqalam/live نیز پخش میشود.
-------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
واقعۀ عاشورا، تقابل بین شیعه و سُنی نبود/ «نه» به تحمیل و تسلیم بود
عصرایران؛ مصطفی داننده- امام حسین(ع) در روز دهم خطاب به لشگر عمر سعد گفت:« همه شما از سفارش من سرپیچی میکنید و کلام مرا گوش نمیدهید زیرا شکمهای شما از حرام انباشته شده و قلبهای شما مُهر خورده است. وای بر شما آیا ساکت نشده و به من گوش نمیدهید!»(بحارالانوار،ج ۴۵،ص۸)
این جملهای است که باید سالها در مورد آن حرف زد . مال حرام با آدمی کاری میکند که گوشش در برابر کلام حق حسین(ع) ناشنواست. مال حرام زمینه ساز فاجعه کربلا میشود. حرف امام را نمیشنوند و گلوی کودک 6 ماهه را میدرند.
این جملهای است که باید در اتاق همه مدیران و کسانی که دستی در کاسه بیتالمال و حق الناس دارد زده شود. مال حرام به راحتی وارد زندگی انسان میشود و آن را به آتش میکشد.
خیلی از ما فکر میکنیم که مال حرام یعنی همان اختلاسها و تخلفهای مالی که متهمانشان را در دادگاه یا کانادا میبینیم. نه، مال حرام راحتتر از اینها هم وارد زندگی ما انسانها میشود.
وقتی کارمندی کارت ورود را میزند و از محل کار خارج میشود، بدون اینکه مرخصی یا کارت خروج را زده باشد، حقوق آن روزش قطعا با اشکال روبرو است. او برای ساعتهایی که در اداره حضور دارد حقوق میگیرد و نه ساعتهایی که نیست!
این یک نمونه از کارهایی است که ممکن است پول حرام را وارد زندگی میکند. کافی است در خلوت کلاهمان را قاضی کنیم و ببینم که آیا حقوقی که میگیریم و یا پولی که به خاطر خدماتی که به مردم ارائه میکنیم، حلال بوده است یا نه؟
خودمانیم زندگی برخی از ما حسابی درگیر این پولهای حرام شده است. حضرت، سنگ محک خوبی پیش روی ما گذاشته است. اگر حرف حق را نشنیدیم بدانیم که پول حرام زندگیمان را گرفته است.
پول حرام، وجدان ما را میکشد. آنهایی که حسین را در روز عاشورا سر بریدند، قبل از آن وجدان خود را سر بریده و به نیزه زده بودند.
خدای ناکرده فکر نکنیم با عزاداری و دادن نذری برای کشته شده دشت کربلا به دست حرام خواران، قلم سیاه بر مال حرامی که روی هم گذاشتهایم و برج و بارو ساختهایم کشیده میشود. در همین شبهای محرم شنیدهایم که خدا از حقالناس نخواهد گذشت و مال حرام همان حق الناسی است که بر گردن ماست.
۲۰ سال پیش، در یکی از اپیزودهای انیمیشن محبوب سیمپسونها، دونالد ترامپ تاجر مشهور عرصه مستغلات درمقام رئیسجمهور آمریکا رویت میشود.
به گزارش فرهیختگان با روی کار آمدن ترامپ، ناگهان فضای مجازی پر میشود از سکانس مذکور، زمانی که ترامپ درحال سخنرانی است و شخصیت اصلی سریال، هومر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است. همین مساله باعث میشود خالقان سیمپسونها را همچون نوستراداموس قرن ۲۱ بدانند.
در سال ۲۰۱۸ مایا سلام، نویسنده مشهور نیویورکتایمز سراغ این موضوع میرود. او در یادداشتی با عنوان «سیمپسونها بسیاری را پیشبینی کردهاند، بیشترشان قابل توضیحند» تفسیری غیرزرد از ماجرا میدهد. این روزنامهنگار تاکید میکند در اتاق نویسندگان سیمپسونها خبری از گوی بلورین جهانبین نیست و بهواقع نویسندگان این سریال باهوشترین نویسندگان جهان نیستند. آل جین، یکی از نویسندگان اصلی سریال از سال ۱۹۹۸، به نیویورکتایمز میگوید: «آینده را میتوان بهتر از کسی پیشبینی کرد که فکر میکند آینده را پیشبینی میکند.»
اپیزودهای سیمپسونها یکسال پس از تولید روی آنتن میرود و جین میگوید بنابراین «این فقط نوعی از قاب ذهن است که فکر میکنیم در یکسال آینده پیشرو داریم... من پیشبینی میکنم مردم بیش از حد پیشبینیهای بزرگ ما را بزرگ میکنند.»
با اینحال تنها مردم نیستند که سیمپسونها را بزرگ میکنند، نخبگان هم مشتاقانه این سریال را دنبال میکنند و دربارهاش مینویسند، مانند ویلیام ایروین که کتابی باعنوان «سیمپسونها و فلسفه» نگاشته و سالهاست آن را بهعنوان کورس دانشگاهی در دانشگاه کالیفرنیا تدریس میکند. جالب است بدانید ایروین مدیرگروه فلسفه کالج کینگ در ویلکزبار است. پس با یک آدم معمولی عاشق شایعات فضای مجازی روبهرو نیستیم.
او بر این باور است که در سریال نویسندگان بر «سیمپسونها» حکومت میکنند، نه بازیگران. نتیجه نمایشی است بستهبندیشده با ارجاعهایی به هنر، ادبیات، فرهنگ پاپ، سیاست و علم. او میگوید: «وقتی بسیاری از افراد باهوش نمایشی تلویزیونی تولید میکنند، الزامی بر پیشبینیهای شگفتانگیز فراهم میشود.»
یکی دیگر از فاکتورهای ممکن «قانون اعداد واقعا بزرگ»، یک مفهوم ارائهشده توسط فردریک ماستلر و پرسی دیاکونیز ریاضیدانان دانشگاه هاروارد است که در سال ۱۹۸۹ در مقالهای باعنوان «روشهایی برای انطباقات مطالعاتی» ارائه دادند. این قانون بیان میکند «با یک نمونه کافی بزرگ، هرچیز نامعقولی برای رخ دادن مستعد است.»
برنارد بیتمن، نویسنده کتاب «ارتباط با همزمانی»، وجود «حوزه خودآگاهی» فضای ذهنی ما را پیش میکشد که اساسا «خودآگاهی جمعی در کار» است. او میگوید: «درشرایط مناسب، ما میتوانیم چیزهایی را بدانیم که نمیدانیم میدانیم و گاهی اوقات میتوانیم رویدادهایی را پیشبینی کنیم یا آنچه را فکر میکنیم جذب کنیم.»
استفانی، نویسنده سریال گفته است: «ما آیندهنگارانی هستیم که ۱۰ ماه پیشرو را مینویسیم، بنابراین میخواهیم حدس بزنیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد.»
مجله اینسایدر، درهمان روزهای نخست ریاستجمهوری ترامپ سراغ جان دونالدسون، استاد فلسفه دانشگاه گلاسگو میرود. این استاد فلسفه بر این باور است که وجه ماجرا در فلسفه است و سریال مقدمهای است بر فلسفه. باور این فیلسوف آن است که «سریال سیمپسونها نمایشی درباره زندگی است و با موقعیتهایی سروکار دارد که به زندگی ما نزدیک است و بر موضوعاتی دست میگذارد که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم؛ پس چندان هم عجیب نیست برخی مسائل به واقعیت تبدیل شوند.» شاید واقعیت همین باشد، شاید دور شدن مخاطبان سریال از واقعیت خویش، بازنمایی واقعیت روز را برایشان عجیبوغریب کرده است. شاید اگر ما نیز، چون آل جین پیشبینیهایمان را روی کاغذ بیاوریم، درنهایت به یک پیشگو بدل شویم؛ امری که حداقل عموم طرفداران سیمپسونها از آن طفره میروند.
پیشگوییهای کارتون سیمپسونها
اگر در فضای مجازی بهدنبال پیشبینیهای سیمپسونها بگردید با انبوهی از مطالب مختلف روبهرو میشوید. طرفداران سریال مشهور کمپانی فاکس تا توانستهاند در این باره تولید محتوا کردهاند. یکی از بهترین فهرستها متعلق به سایت مشهور Business Insider است که در آن شرح مبسوطی از مهمترین پیشبینیهای این شخصیتهای زردرنگ کرده است:
۱- ماهی سهچشم (فصل دوم، اپیزود۴)
در این اپیزود در سال ۱۹۹۰، بارت یک ماهی سهچشم به نام Blinky در رودخانه کنار نیروگاه هستهای صید میکند که خبرساز میشود. بیش از یک دهه بعد، یک ماهی سهچشم در آرژانتین، در یک مخزن آب رویت میشود که از آبی متصل به نیروگاه برق هستهای تغذیه میکرده است.
۲- سانسور داوودِ میکلآنژ (فصل دوم، اپیزود۶)
در سال ۱۹۹۰ اهالی اسپرینگفیلدی علیه به نمایش گذاشته شدن مجسمه داوودِ میکل آنژ در موزه محلی اعتراض میکنند و این اثر هنری را به خاطر برهنه بودنش، موهن میدانند. سانسور مجسمه در جولای۲۰۱۶ رخ میدهد، زمانی که گروهی از فعالان روس کمپینی برای پوشاندن یک مجسمه دوره رنسانس در مرکز سنتپترزبورگ راهاندازی میکنند.
۳- نامهای از گروه بیتلز (فصل دوم، اپیزود ۱۸)
در سال ۱۹۹۱، شخصیت کارتونی رینگو استار، عضو گروه بیتلز به نامه یکی از طرفدارانش پاسخ میدهد که دههها قبل نوشته شده است. در سپتامبر ۲۰۱۳، دو طرفدار بیتلز از اسکس، از جانب پل مککارتنی پاسخ نامه خود را پس از ۵۰ سال دریافت کردند. این پیام صوتی به سالن نمایشی در لندن ارسال شده بود که قرار بود گروه بیتلز در آن اجرا کند؛ اما سالها بعد توسط یک مورخ در یک حراج پیدا میشود. در سال ۲۰۱۳، این دو در برنامه The One Show شبکه بیبیسی حضور یافته و نامه آنان همراه با پاسخ مک کارتنی به نمایش در میآید.
۴- حمله ببری سیگفرید و روی (فصل پنجم، اپیزود۱۰)
در سال ۱۹۹۳ سیمپسونها برنامه شعبدهبازی مشهور سیگفرید و روی را هجو میکنند. در آن هجو، شعبدهبازان به شکل بیرحمانهای توسط یک ببر سفید مورد حمله قرار میگیرند. در سال ۲۰۱۳، روی هورن، عضو گروه در جریان یک نمایش زنده مورد حمله یکی از ببرهای سفید قرار میگیرد، هرچند هورن از این حمله جان سالم به در میبرد.
۵- رسوایی گوشت اسب (فصل پنجم، اپیزود۱۹)
در سال ۱۹۹۴، دوریس، شخصیت رستوراندار کارتون از گوشت اسب برای پختن نهار برای دانشآموزان مدرسه ابتدایی اسپرینگفیلد استفاده میکند. ۹ سال بعد، اداره امنیت غذایی ایرلند در بیش از یکسوم نمونه همبرگرهای گوشتی سوپرمارکتها و رستورانها دیانای اسب مییابد؛ درحالی که این عدد در مورد گوشت خوک ۸۵ درصد بود.
۶- تصحیح خودکار (فصل ششم، اپیزود۸)
در ۱۹۹۴ دو شخصیت کیرنی و دولف، قلدرهای مدرسه در دستگاه نیوتن مینویسند «کتک زدن مارتین». این یادداشت خیلی زود به «خوردن مارتا» تغییر پیدا میکند که میتوان آن را به پیشگویی دخالت تصحیح خودکار دانست. در این اپیزود دستگاه نیوتن با برندی شبیه برند کمپانی اپل نمایش داده میشود. نیتین گاناترا، رئیس سابق بخش مهندسی اپلیکیشنهای iOS اپل گفته بود که این اپیزود انتقادی نقش مهمی در تصحیح کیبورد آیفونها داشته است.
۷- ساعتهای هوشمند (فصل ششم، اپیزود۱۹)
ایده استفاده از ساعت به جای تلفن در سال ۱۹۹۵ نمایش داده میشود، نزدیک به ۲۰ سال پیش از معرفی اولین ساعت هوشمند اپل.
۸- ساخت برج The Shard (فصل ششم، اپیزود۱۹)
در ۱۹۹۵ پیشبینیهای غیرمنتظرهای در اپیزود «عروسی لیزا» به چشم میخورد. در جریان سفر لیزا به لندن، پشت برج موسوم به Tower Bridge یک آسمانخراش دیده میشود که شباهت بسیار عجیبی به برج The Shard دارد و درست در نقطهای که بعدها این برج ساخته شد نیز قرار دارد. ساخت این برج در سال ۲۰۰۹ و ۱۴ سال پس از انتشار فصل ششم آغاز شد.
۹- کتابداران رباتیک (فصل ششم، اپیزود۱۹)
در اپیزود «عروسی لیزا» رباتها جایگزین کتابدارها شدهاند. بیش از ۲۰ سال بعد، دانشجویان رباتیک دانشگاه ابریستویث نمونه اولیه از ربات کتابدار را میسازند؛ درحالی که محققان سنگاپوری شروع به آزمایش رباتهای کتابدار خود کرده بودند.
۱۰- کشف معادله بوزون هیگز (فصل هشتم، اپیزود اول)
درسال ۱۹۹۸ در اپیزودی با عنوان «جادوگر تراس همیشه سبز»، هومر سیمپسون مخترع میشود و در مقابل یک معادله بسیار پیچیده بر تخته سیاه دیده میشود. به گفته سایمون سینگ، نویسنده کتاب «سیمپسونها و اسرار ریاضیاتی آنان»، این معادله یک پیشگویی باورنکردنی از جرم ذره بوزون هیگز است. این معادله در ابتدا توسط پروفسور پیتر هیگز و پنج فیزیکدان دیگر در سال ۱۹۶۴ مطرح شد؛ اما در ۲۰۱۳ دانشمندان توانستند این معادله را در یک آزمایش ۱۳میلیارد دلاری به اثبات برسانند.
۱۱- شیوع ابولا (فصل نهم، اپیزود۳)
۱۷ سال پیش از شیوع ابولا، در یکی از سکانسهای اپیزود «ساکسیفون لیزا»، مارژ به بارت بیمار توصیه میکند کتابی با عنوان «جرج کنجکاو و ویروس ابولا» را بخواند. این ویروس در دهه ۱۹۹۰ شیوع خاصی نداشت؛ اما چند سال بعد به صدر اخبار جهان میرسد. ابولا اولینبار در ۱۹۷۶ کشف شد و با وجود مرگبارترین شیوع آن در زمان حال، در ۱۹۹۵ باعث مرگ ۲۵۴ نفر در کنگو و ۲۲۴ نفر در اوگاندا در سال ۲۰۰۰ شده بود.
۱۲- خرید کمپانی فاکس قرن بیستم توسط دیزنی (فصل دهم، اپیزود۵)
در سال ۱۹۹۸، در اپیزود «وقتی یک ستاره پیش میکشی» ران هاوارد و برایان گریزر سناریویی برای هومر مینویسند. این سناریو در کمپانی فاکس قرن بیستم تولید شده و تابلوی نصبشده بر سردر دفتر مرکزی استودیو نشان میدهد این استودیو بخشی از کمپانی والتدیزنی است. در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۷، دیزنی با رقم ۴/۵۲ میلیارد دلار استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم را خریداری میکند. بدینترتیب کنترل بسیاری از تولیدات تلویزیونی و سینمایی آن زمان مانند «مردان ایکس»، «آواتار» و حتی خود کارتون سیمپسونها نیز بهدست دیزنی میافتد.
۱۳- تولید گیاه توماکو (فصل یازدهم، اپیزود۵)
در سال ۱۹۹۹ هومر از انرژی هستهای برای تولید یک گونه گیاهی هیبریدی متشکل از گوجهفرنگی و تنباکو استفاده میکند و آن را توماکو مینامد. این موضوع الهامبخش یکی از طرفداران سریال سیمپسونها به نام راب باور برای تولید گیاه خاص خود میشود. در سال ۲۰۰۳، باور توانست از ریشه تنباکو و ساقه گوجهفرنگی گیاه جدید توماکو را بیافریند. نویسندگان کارتون متحیر از این ابداع باور و خانوادهاش را به دفتر خود دعوت کردند و مزه میوه توماکو را چشیدند.
۱۴- نقص دستگاههای رایگیری (فصل بیستم، اپیزود۴)
در سال ۲۰۰۸، هومر را میبینیم که سعی دارد در انتخابات عمومی ایالات متحده به باراک اوباما رأی دهد؛ اما دستگاه رایگیری معیوب، رای او را تغییر میدهد. چهار سال بعد، پس از آنکه یک دستگاه رایگیری در پنسیلوانیا بسیاری از آرای ماخوذه برای اوباما را به حساب رقیب جمهوری خواهش، میت رامنی، به ثبت میرساند، مقامات ناچار به برداشتن آن میشوند.
۱۵- پیروزی ایالات متحده بر سوئد در مسابقات المپیک کرلینگ (فصل بیستویکم، اپیزود۱۲)
در یکی از بزرگترین اتفاقات المپیک زمستانی۲۰۱۸، تیم ایالاتمتحده در مسابقه فینال کرلینگ تیم سوئد را شکست میدهد و مدال طلا را بهدست میآورد. این پیروزی تاریخی در اپیزود «پسر کرل را ملاقات میکند» پیشبینی شده بود. در این اپیزود، مارژ و هومر سیمپسون در مسابقات المپیک ونکوور در تیم کرلینگ ایالاتمتحده حضور دارند که در آنجا تیم سوئد را شکست میدهند. در دنیای واقعی، تیم کرلینگ مردان ایالاتمتحده بعد از شکست تیم سوئد و در شرایطی که از حریف عقب بود به مدال طلای المپیک ۲۰۱۸ دست یافت، همان اتفاقی که دقیقا در سیمپسونها به تصویر کشیده شده بود. این پیروزی دومین مدال تیم ملی کرلینگ ایالاتمتحده در تاریخ این ورزش بود.
۱۶- برنده جایزه نوبل (فصل بیستودوم، اپیزود اول)
بنگت هولمشتروم استاد دانشگاه امآیتی در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد، ۶ سال بعد از آنکه نام وی در میان شانسهای دریافت جایزه نوبل اقتصاد در کارتون سیمپسونها دیده شد، نام این استاد برجسته در جریان شرطبندی مارتین، لیزا، دیتابیش و میلهاوس در مورد برندگان جایزه نوبل روی کارت شرطبندی دیده میشود.
۱۷- پیچش داستانی بزرگ دنریس تارگرین در سریال بازی تاج و تخت (فصل بیستونهم، اپیزود اول)
در اپیزود ماقبل آخر فصل هشتم و پایانی سریال بازی تاج و تخت که سال گذشته منتشر شد، دنریس تارگرین با سوزاندن شهر از قبل تسلیم شده کینگز لندینگ توسط اژدهایان خود و کشتن هزاران نفر از ساکنان شهر، مخاطبان سریال را شوکه میکند. در سال ۲۰۱۷ در اپیزود «رعیتزادگان» سیمپسونها سریال بازی تاج و تخت را حسابی هجو میکنند، برای مثال هومر اژدهایی را به زندگی باز میگرداند که در ادامه یک روستا را به خاکستر تبدیل میکند.
۱۸- پیشبینی ریاستجمهوری دونالد ترامپ (فصل یازدهم، اپیزود۱۷)
در اپیزود «بارت به سوی آینده» در سال ۲۰۰۰ لیزا در آینده بهعنوان ریاستجمهوری ایالات متحده انتخاب میشود. وی در دفتر کار خود خطاب به اعضای دولتش چنین میگوید: «همانطور که میدانید ما بودجه بسیار اندک از رئیسجمهور ترامپ به ارث بردهایم» و در ادامه توسط میلهاوس ون هوتن که وزیر امور خارجه است، از ورشکستگی کشورش مطلع میشود. ۶ سال بعد دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده سوگند یاد کرد و اگرچه در سومین سال حضور او در کاخ سفید، کشورش هنوز ورشکسته نشده؛ اما شیوع ویروس کرونا ضربهای بیسابقه به اقتصاد این کشور وارد کرده است.