واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نوشته ای با موضو ع چگونه آدم بهتری شدن

مطمئناً تا به حال به این فکر کرده اید که آیا برای بهتر بودن، کلیدهایی وجود دارد؟ پاسخ این سوال پیچیده است. با این حال، تلاش برای رسیدن به این هدف، هم برای اطرافیان و هم برای خودتان تأثیر تحول آفرینی به همراه خواهد داشت.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردیبرای اینکه بخواهید فرد بهتری شوید، نباید منتظر تجربه موقعیت های خاص یا دشوار بمانید. شما هر روز، این فرصت را دارید که به عنوان یک شخص رشد کنید و نسخه بهتری از خود شوید.

 مطمئناً تا به حال به این فکر کرده اید که آیا برای بهتر بودن، کلیدهایی وجود دارد؟ پاسخ این سوال پیچیده است. با این حال، تلاش برای رسیدن به این هدف، هم برای اطرافیان و هم برای خودتان تأثیر تحول آفرینی به همراه خواهد داشت.

اکثر مردم علاقه مندند به فرد بهتری تبدیل شوند و حاضرند برای آن به طور منظم تلاش کنند. به هر حال، هر تجربه زندگی، چه مثبت یا منفی، می تواند به ما کمک کند تا به انسانی بهتر تبدیل شویم.

گاهی اوقات، موفق می‌شویم، در حالی که زمان های دیگری هست که شما را به خط اصلی برمی گرداند. با این حال ، همانطور که سورن کی‌یرکگارد می‌گوید، مهم این است که تسلیم نشوید. خواستن آینده ای بهتر از خود شروع می شود.

بهتر بودن

کلیدهای هر روز فردِ بهتری بودن

اگر می خواهید راهکارهایی را برای "هر روز شخص بهتری بودن" یاد بگیرید، به خواندن ادامه دهید. در این درس سه رشته در هم متمرکز شده‌اند: انسان شناسی، فلسفه و روانشناسی؛ برخلاف تصور عمومی، فرد بهتری شدن تنها مربوط به روانشناسی مثبت نیست. در حقیقت، چندین رشته در موضوع تبدیل شدن به یک فرد بهتر دخیل هستند.

از طرف دیگر ، جزئیاتی وجود دارد که باید به خاطر بسپارید. این هدف باید یک آرزوی روزانه باشد. صادقانه بگویم، شما نمی‌توانید این کار را به طور کامل انجام دهید. به احتمال زیاد شما همیشه خود را خطاکار و دارای نقص می بینید و حق با شماست. روزی نخواهد بود که شما متوجه نقصی در درون خود نشوید که باید روی آن کار کرد. در حقیقت، آگاهی از این امر به خودی خود دستاورد مهمی است.

کلیدهای فلسفی فرد بهتری بودن

ارسطو گفت که همه قادر به خوبی و فضیلت هستند. با این حال، باید مهربانی کنید تا عادت شود. در اینجا برخی از کلیدهای فلسفی دستیابی به این هدف ارائه می شود:

 محتاط باشید تدبیر به توانایی انعکاسی مربوط است. این بدان معناست که قبل از تصمیم گیری باید به همه چیز فکر کنید و با دیگران ضمن احترام و قدردانی که شایسته آن هستند، رفتار کنید.

 اعتدال (کنترل عاطفی) داشته باشید ضروری است که تمرین کنید و یاد بگیرید بر واقعیت‌های درونی خود مانند خشم، عصبانیت، خودخواهی یا نیاز به قدرت مسلط شوید تا آنگاه به موجودی نجیب تبدیل شوید.

 عدالت داشته باشید رعایت انصاف در هر کاری، احترام داشتن و تمیز بین درست و غلط برای فرد بهتری بودن ضروری است.

 راسخ باشید هر انسانی باید شهامت دفاع از اعتقادات خود را داشته باشد. تمرین کنید که از اصول و ارزش های خود عدول نکنید ضمن این که به ارزش ها و اصول دیگران احترام می گذارید.

کلیدهای مردم شناسی فرد بهتری بودن

الیور اسکات کاری، انسان شناس دانشگاه آکسفورد و همکار موسسه انسان شناسی شناختی و تکاملی است. او در مطالعه ای که مجله Current Anthropology منتشر کرد به سوالاتی پرداخت که تعیین می کند چگونه فرد بهتری باشید. دکتر کاری این ابعاد را به عنوان قوانین اخلاقی تعریف کرد که در 60 کشور مورد مطالعه قرار گرفته است. بیایید ببینیم آنها چه هستند.

از افرادی که برایتان اهمیت دارند، مراقبت کنید. کلید این کار اتخاذ رفتارهایی است که به نفع آنها باشد و خوشبختی آنها را تضمین کند.

به گروه/خانواده/اقوام/دوستان خود کمک کنید.

یاد بگیرید که لطف ها را دریابید و آنها را جبران کنید.

شجاع باشید و از ایستادن بر سر اصول خود و آنچه به آن اعتقاد دارید نترسید.

به هر کس که باشد احترام بگذارید.

داشته ها و منابع خود را به اشتراک بگذارید.

به دیگران حسادت نکنید؛ روی خودتان متمرکز باشید.

کلیدهای روانشناسی فرد بهتری بودن

داروین به ما آموخت که همه ما با مجموعه ای از منابع به جهان می آییم که به ما کمک می کند، هر یک به طریقی، زنده بمانیم. همانطور که آبراهام مزلو می‌گوید، بقا، پایه و اساس است و "تحقق خود” در راس هرم سلسله مراتب نیازهای فرد قرار دارد.

آبراهام مزلو بسیار به صفات افرادی علاقه‌مند بود که کاملاً با محیط سازگار عمل می‌کنند. به گفته وی، همه افراد، توانایی تحقق بخشیدن به خود را دارند، و انگیزه ذاتی هر یک از ما این است که به بهترین فرد ممکن تبدیل شویم.

ادواردو پونست هم توضیح می دهد که، برخلاف سایر حیوانات، چرخه زندگی به ما امکان می دهد دو هدف متفاوت و در عین حال مرتبط را  تعیین و دنبال کنیم: یکی نگهداری و مراقبت از بدن فرد است و دوم رضایت خاطر داشتن.

چهره هایی مانند آبراهام مزلو و مارتین سلیگمن به روشی جالب، کاربردی و مفید به این موضوع پرداختند. از نظر آنها فرد بهتر بودن به معنای سفر به مناطقی مانند هوش هیجانی و قدردانی است. جایی که ما کارکردهای "خود بودن" را در آن تجربه می‌کنیم. پس برای اینکه در هر شرایطی بهترین تلاش خود را بکنید، باید آرزو داشته باشید که به خود سازی واقعی برسید .

ابعادی که برای رسیدن به این هدف باید روی آنها کار کنید:

 خود شناسی شناختن خود آستانه وجودی و هدف اصلی شما در همه زمان ها است. ارتباط با خودِ اصیل‌تان قطعاً شما را در سفر خودشناسی راهنمایی می کند.

 پذیرش را تمرین کنید چیزی که مطمئناً شما را از رنج نجات خواهد داد، یادگیریِ پذیرفتن مردم است، آنچه که هستند. در نهایت، ما قادر به تغییر واقعیت‌ها نیستیم و تنها می توانیم آنها را  به همان گون که هستند، بپذیریم.

 احساسات خود را کنترل کنید هیچ کس به خاطر آنچه برای شما اتفاق می افتد مقصر نیست. در نهایت، شما مسئول خود هستید و باید مناسب رفتار کنید. این بدان معنی است که شما باید یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید. همچنین باید بتوانید نگرانی های خود را به روشی هوشمندانه پاسخ دهید.

ببخشید، تشکر کنید، و تصدیق کنید یادگیریِ بخشیدن دیگران (و خودتان) امری کلیدی است. همچنین یاد بگیرید که لطف دیگرتان را بشناسید و قدرشناس باشید.

همدل باشید چیزهای کمی مانند چسبِ همدلی، همزیستی اجتماعی را بهبود می بخشد. همدلی با دیگران به شما قدرت می‌دهد و یاریتان می کند تا انسان بهتری باشید.

دلسوز دیگران باشید و به خودتان رحم و شفقت داشته باشید شفقت بُعد مهمی است که باید آن را بخاطر بسپارید. به لطف آن، شما می توانید به دیگران احترام بگذارید و رفتارهای پیشگیرانه ای ایجاد کنید که زندگی اطرافیان شما را بهبود بخشد. به همین ترتیب ، هیچ چیز به اندازه گفتگوی دلسوزانه با خود برای احساس آسودگی مهم نیست.


خلاصه

 واقعاً اهمیتی ندارد که کدام یک از رویکردهای سه گانه را برای استفاده و تمرین روزانۀ بهتر بودن انتخاب می‌کنید، چرا که هر کدام از آنها از ابعاد مشترکی که باید تمرین کنید پشتیبانی می کنند. به یاد داشته باشید که این امر پیچیده تر از آن چیزی است که شما فکر می کنید. اما به هر حال، هر روز جای پیشرفت هست و می توان فرد بهتری شد.


کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@

چرا گذشته‌گرا شده‌ایم؟

مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی

*************************

عزیزانی که شیفتۀ «گذشته» اید! زمان در گذر است و یک آن درنگ و توقف ندارد. گذشته‌ها گذشته است.


سعید منصورافشار

 ما را چه شده‌است؟ چرا بسیاری از ما مدام افسوس گذشته را می‌خوریم؟ چرا مانند راننده‌ای که باید حواس خود را متوجه مقابل و رو به رو کند، دایم به آینۀ عقب نگاه می‌کنیم؟

چرا گذشته‌گرا شده‌ایم؟

 با چند مثال شاید بتوان این موضوع را شکافت:

 قهوه خانۀ سنتی، رستوران سنتی، لبنیات سنتی، دیوارهای کاه‌گلی و آجر قرمز کردن نمای ساختمان‌های نوساز و ... تو گویی روح «قجری‌ها» این‌بار به جای بدنۀ استکان‌نعلبکی‌‌ها و قلیان‌ها بر روح و مغز ما نقش بسته‌است. در هنر و معماری و سایر بخش‌ها انگار در چنبره‌ای از گذشته اسیر شده‌ایم و در مقاطعی هم انگار روح دایی جان ناپلئون در برخی از ما دمیده است و یادمان می‌رود "دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند".

 انگار قرار نیست نسل امروزین برای آیندگان یادگاری بر جای بگذارند. تحت تاثیر و یا خیال‌پردازی اتفاقات سالیان دور و گذشته از خاطر برده‌ایم زمان یک لحظه توقف ندارد و درنگ نمی‌کند و موظف‌ایم به نسل جوان کمک کنیم تا راهی برای غلبه بر اندوه و نومیدی و ایجاد حرکت برای رسیدن به فردای بهتر بیابند.

 برخی از ما به جای توجه به جنگل، به چند درخت نگاه می‌کنیم و در نتیجه دگرگونی‌های بزرگ و برجسته و آشکار را آشکارا نمی‌بینیم چون تمرکزمان بر گذشته‌گرایی و گلایه از زمین و زمان است. بی آن‌که علل عقب‌ماندگی‌ها و سیر در گذشته را در نحوه و سیستم حکم‌رانی و عمل و عکس‌العمل خودمان جست وجو کنیم.

   به این نکتۀ مهم و اساسی در چهارچوب آینده‌نگری توجه نمی‌کنیم که طبق پیش‌بینی‌های علمی و پژوهشی، نیمی از مشاغل امروزی تا سال 2030 (9 سال دیگر) از بین خواهد رفت و این وظیفۀ ما و مجموعۀ دولت‌هاست که دانش آموزان و دانشجویان و مردم را برای دنیایی که هنوز مانند کوه یخ بیشتر حجم آن ناپیداست، آماده کنیم.


  پاسخ را باید در «تغییر» در سیستم آموزشی و بهداشتی و آموزش‌های عالی و حرفه و فن جُست. سیستم کنونی آموزشی ما هنوز بر روی چهار چرخ نیم قرن گذشته حرکت می‌کند و به همین دلیل خروجی این خط مشی نخ‌نما شده، حضور و ظهور به اصطلاح فارغ‌التحصیلان کم‌سواد و کم‌اطلاع و بیگانه با تغییر و تحولات سریع تکنولوژیک است که به دلیل ضعف در دانایی و توانایی در ترسیم راهکاری برای آینده و دنیای جدید که در آن «توسعه پایدار» اصل باشد، ناچار به افسانه‌سرایی و خیال پردازی رو آورده‌اند.

این معضل نیز جز با ارتباطات هدف‌دار و ترسیم شده با محافل علمی ـ پژوهشی و صنعتی جهان قابل حل نیست وگرنه مانند این روزها گرفتار ترس و نومیدی و فرار از واقعیت‌ها و چشم بستن به مظاهر فناوری‌های جدید خواهیم بود.

  این گونه است که صرفا گرایش به گذشته مانند اپیدمی رواج پیدا می‌کند و سوار بر مرکبی خیالی از ذهن‌گرایی و خیال پردازی می‌پنداریم به سوی پیشرفت در حرکت‌ایم و ساده لوحانه انتظار داریم که آن مرکب ما را از تاریکی عقب‌ماندگی‌ها به سرمنزل پیشرفت و قله های افتخار جهانی برساند حال آن که این مرکب نمک نشناس است و شیفتۀ بر زمین کوفتن سوار خود!

  عزیزانی که شیفته «گذشته» هستید! گذشته‌ها گذشته است. در حال حاضر و در عصر اقتصاد دیجیتال، نانو ربات‌ها، اینترنت اشیاء، ماشین‌های هوشمند، انرژی‌های تجدیدپذیر، اکتشافات فضایی، هوش مصنوعی و جهان وب به سرعت در حال پیشرفت است.

  از سوی دیگر تغییرات اقلیمی و خشکسالی‌ها بر تاریخ بشر سایه انداخته و سلطه پیدا می کند. باید از همین امروز به فکر حل این مسایل باشیم و تنها چاره هم پذیرفتن اصل «تغییر» در همۀ ابعاد کار و زندگی است.

  برای شروع و در گام نخست، نوسازی سیستم آموزش و پرورش فرزندان آینده‌ساز میهن ضرورت دارد. آنچه ضرورت ندارد این است که چرخ را از نو اختراع کنیم!

  بهره‌گیری از دستاوردهای علمی و تجربی کشورهای پیشرفته جهان از جمله فنلاند، نروژ، نیوزلند و حتی همین امارات متحده عربی می تواند نقش ما را در ساختن فردای ایران با تربیت نسلی دانا، آگاه، چشم‌باز و چشم‌سیر و مسؤولیت‌پذیر پُررنگ کند.

  این یکی از راه‌های فرار از گذشته گرایی و رسیدن و یا سهم داشتن در بازارهای سیال و به سرعت در حال تغییر است. اگرچه ذهن انسان به خصوص در جوامع توسعه نیافته همواره نگران است . در زندگی ماشینی و تقریبا هوشمند امروز البته دلایل کافی برای نگرانی وجود دارد، اما راه پایان دادن به اضطراب و ترس از آینده، گرویدن به گذشته و غرق شدن در خیالات نیست‌.

  همین که بدانیم باید نگران چه باشیم و چگونه برای آینده‌ای متفاوت از جهانی که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم، آماده شویم خود کمک بزرگی برای تغییر شکل و باز مهندسی زندگی‌مان در عصر هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی خواهد بود.

  کافی است «آموختن» و «یادگیری» را به صورت مادام‌العمر سرلوحۀ کار و زندگی خود قرار دهیم و نسخه‌نویس سرگردانی ابدی خویش نباشیم.

سخنرانی آقای وحید جلیلی با عنوان «نظام انقلابی و خطر تاکتیکراسی»


مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی





تازه‌ترین سخنرانی وحید جلیلی با عنوان «نظام انقلابی و خطر تاکتیکراسی»

می‌گویند ما که از آمریکا دموکرات‌تر نیستیم؛ مردم هر چه کمتر مشارکت کنند بهتر! / اسلامیت منهای جمهوریت، اصلا اسلامیت نیست؛ اشرافیت است/ تضعیف مشارکت حداکثری به تضعیف ولایت و قدرت گرفتن اشرافیت منجر خواهد شد

 

شما سراغ دارید اصولگرایی را که از به حضیض افتادن مشارکت در انتخابات اخیر، عذاب وجدان گرفته باشد؟ یک نمونه سراغ دارید؟ ده‌ها نمونه خلافش با ذوق‌زدگی‌ها و خوشحالی‌های زایدالوصف سراغ ندارید؟

گروه سیاسی - رجانیوز: یازدهم دیماه گذشته جلسه مجمع عمومی جبهه عدالتخواه مشهد در مسجد حجه‌المهدی محله راه آهن  برای مشورت پیرامون انتخابات شوراهای شهر؛ برگزار شد. وحید جلیلی مهمان این نشست بود که درباره ظرفیت‌های مردم‌سالاری دینی و چالش‌های آن  سخنرانی کرد. ویراسته سخنان او در این سخنرانی را می‌خوانید:

 
استقلال؛ در اصلی‌ترین شعارِ جمهوری اسلامی، مقدم بر آزادی و جمهوریت و اسلامیت است. استقلال در سیاست، همان هویت در فرهنگ است. و هویت با استقلال معرفتی آغاز می‌شود؛ همان که مهم‌ترین ممیزه و امتیازِ امام خمینی و انقلاب اسلامی است. این مهم است که ما مراقب تئوری‌های انقلاب، مبانی انقلاب، تعاریفی که با انقلاب اسلامی شکل گرفته و وارد جامعه ایران شده باشیم و اینها را؛ هم حفظ و هم تازه‌گردانی کنیم.

 

حواسمان باشد انقلاب اسلامی پیش از آن که یک انقلاب اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی باشد، یک انقلاب معرفتی است. مبانی و آرمان‌های دقیق و محکم دارد. برکات انقلاب، نتیجه سازوکارهایی است که در آن مبانیِ معرفتی ریشه داشته است.

 

استقلال؛ مقدم بر دیگر مفاهیم است نه صرفا به اقتضای وزن و ریتم آن شعار؛ بلکه چون انقلاب اسلامی؛ تعریفِ مستقل خود از آزادی؛ جمهوریت و اسلامیت را دارد و همین است که او را از دیگر انقلاب‌ها و نظام‌های دنیا ممتاز کرده است. بیانیه گام دوم تلاش می‌کند بحث‌های پیشرانِ جامعه ایران در چند دهه آینده را از سطوح تاکتیکی و اجرایی به تراز راهبردی و تئوریک ارتقاء بدهد و مبانی معرفتی و آرمانی انقلاب را یادآوری کند، چرا که انقلاب با دورشدن از تئوریِ رهبران معرفتی‌اش؛رو به انحطاط خواهد رفت.

 

*****

آیت الله خامنه‌ای در بیانیه گام دوم می‌گوید

یک برکت بزرگ انقلاب اسلامی این است که مشارکت مردمی را در انتخابات به اوج رسانید

 

در بند چهارم می‌گوید:

انقلاب اسلامی را… از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت‌‌گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ این‌گونه، روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحت‌های زندگی جاری شد.”

 

چرا بعضا داریم از این برکات فاصله می‌گیریم؟ و بدتر از آن این که چرا دور شدن از این مبانی؛ حساسیتی در ما ایجاد نمی‌کند و بدتر این که گویی قبلا اشتباه می‌کرده‌ایم و ” این، درسته” .

 

یک دلیلش این است که  نگاه معرفتی و آرمانی را کنار گذاشته‌ایم و نگاه تاکتیکی را جایگزین کرده‌ایم. متاسفانه بحث‌های معرفتی و تئوریک ‌ما در حوزه مسایل جمهوریت و مشارکت و رقابت و …  رقیق و ضعیف شده و جای کار معرفتی،  و همبستگی تئوریک را بحث های اجرایی وتشکیل ائتلاف های پوشالیِ تاکتیکی ، گرفته است. ائتلافِ تاکتیکی را جایگزین وحدت کلمه کرده‌اند در حالی که از هم گسیختگی و لاغریِ تئوریک را با ترفندهای تاکتیکی و به قول خودشان سیاست ورزی، نمی‌شود رفو کرد.

 

******

آقا در گام دوم می‌فرمایند:

و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند.”

اگر نظریه مردم‌سالاری دینی و ولایت فقیه؛ حاصل عمر امام است؛ حاصل عمر آیت الله خامنه ای را اگر بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم همین” نظریه نظام انقلابی” است که اساسش را ایشان در یک جمله تبیین کرده است: “میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند”.

 

*****

 انتخابات؛ عرصه چیست؟ عرصه مهم سازمان‌دهی نظم اجتماعی و سیاسی.  آقا این را به عنوان یک تلنگُر تئوریک دارند با ما مطرح می‌کنند. می‌فرمایند که نباید هیچ وقت بین “سازمان دهی اجتماعی و سیاسی” و  “جوشش انقلابی” فاصله بیفتد.

 

حرف آقا در گام دوم درباره انقلاب این است که :

“ بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان به شدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمان‌خواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است” .

 

بعضی‌ها می‌گویند چرا ما باید با رقبا و دشمنان مرزبندی داشته باشیم و متفاوت باشیم؟ ما که از امریکا دموکرات‌تر نیستیم، از اروپا که دموکرات‌تر نیستیم؛ نصف مردم‌شان در انتخابات شرکت نمی‌کنند، چه اشکالی دارد همان مدل را بازسازی کنیم؟ اصلا همین مدل آمریکایی به مذاق‌شان خوش می‌آید، می‌گویند هر چه مردم کمتر شرکت کنند بهتر.

 

رهبری می‌گویند: با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که: “چرا بماند و چگونه بماند”، اینها بحث‌هایی است که در  انتخابات، کاربردی می‌شود.

آقا می‌گوید: “بی‌شک فاصله میان بایدها و واقعیت‌ها همواره وجدان‌های آرمان‌خواه را عذاب داده و می‌دهد.”

 

اما داریم می‌بینم در این انتخابات‌های اخیر؛ دیگر عذاب وجدانی هم وجود ندارد! یعنی انگار اصلا باید همین  جوری باشد! نه تنها عذاب‌آور نیست برایشان، بلکه شوق انگیز هم هست! شما سراغ دارید اصولگرایی را که از به حضیض افتادن مشارکت در انتخابات اخیر، عذاب وجدان گرفته باشد؟ یک نمونه سراغ دارید؟ دهها نمونه خلافش با ذوق‌زدگی‌ها و خوشحالی‌های زایدالوصف سراغ ندارید؟

 

*****

  این را من ده سال پیش هم گفتم و متاسفانه هنوز هم باید تکرار کنم که شوقی و همتی  برای تبیین ابعاد جمهوریتی نظام در جریان انقلابی دیده نمی‌شود.

در حالی که باید باور داشته باشیم این همه حمایت و اصرار امام و آقا بر جمهوریت و مردم‌سالاری؛ نمی‌تواند در مبانی معرفتی دینی ریشه نداشته باشد.

نپرداختن به ابعاد جمهوریتی نظام، یک خطای راهبردی است که البته در ضعف تئوریک نیروهای انقلابی ریشه دارد.

 

******

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ.

می‌شود مردم‌سالاری را این جوری هم دید که اگر “دفع الله الناس بعضهم ببعضنباشد؛ اگر گروه‌های قدرت با همدیگر کنترل نشوند، دین نابود می‌شود.

 راجع به رقابت سیاسی، بالاخره اسلام حرفی دارد یا ندارد؟ مبنایی دارد یا ندارد؟

دوستان نخبه؛ هم حوزوی هم دانشگاهی، باید فکر تولید کنند و ادبیات بسازند.

 خیلی هم ما حرف داریم. تک ‌تک فرازهایی که در بیانات امام و آقا به آن استناد شده می‌تواند کلی تفصیل پیدا کند و بازخوانی تئوریک بشود.

مبانی معرفتی ما از لولا حضور الحاضر

 تا وشاورهم فی الامر

 تا امرهم شوری بینهم،

تا لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض،

 تا رضا العامه و سخط الخاصه؛

تا لیقوم الناس بالقسط،

و….  برای هر کدام از اینها می‌شود کتاب‌ها نوشت.

 

شما اسم خودتان را گذاشته‌اید عدالت‌خواه! قرآن می‌فرماید: “لیقوم الناس بالقسط” ، امروز روزی است که باید روی این کلمه وسطی زوم کنیم: ایستادگی فراگیر عمومی و مردمی!  برای اقامه عدالت؛ جمهور مردم باید در صحنه باشند. صرفا با حرکت نخبگانی و گروهکی نمی‌شود، این را قرآن دارد به ما می‌گوید و ما فکر کردیم با دو تا وبلاگ و دو تا صفحه توی اینستاگرام یا چهار تا تشکل نصفه نیمه سیاسی  بله ما عدالت‌خواه شدیم!

 

 لیقوم الناس بالقسط، خدا می‌گوید مردم را بیاورید پای کار، مردم یعنی جمهور مردم نه یک تعداد خاصی. این آرمان ما و مبنای معرفتی ماست.

 

*****

امروز به نظر می‌رسد همان اتفاقی که در دهه هفتاد و هشتاد در حوزه اقتصاد به نام تکنوکراسی، (عمدتا توسط کارگزاران و اصلاح‌طلب‌ها) شکل گرفت و ما دیر به فکر نقدش افتادیم؛ دارد تکرار می‌شود و این بار تکنوکراسی، در حوزه سیاست به شکل بسیار خطرناک و مخربی توسط مدعیان اصولگرایی؛ بازسازی می‌شود.

من اسم این پدیده خسارت بار را می‌گذارم: ” تاکتیکراسی” !   

تاکتیکراسی یعنی چه؟

تاکتیکراسی یعنی دور کردنِ مسائل و راه حل‌ها از حوزه معرفتی و آرمانی و فروکاستنشان به سطوح تاکتیکی و اجرایی.

 

اگر، در دهه 70 و 80؛ سازمان‌دهی اقتصادی ما؛ از مبانی و شاخص‌هایِ معرفتی و آرمانی انقلاب اسلامی فاصله گرفت و متکی شد به بحث‌های صرفا تکنیکی و اجرایی و پراگماتیستی؛ امروز هم، در  این دو دهه‌؛ یعنی  دهه 90 و دهه آینده که در پیش داریم؛  اصولگراها  دارند تلاش می‌کنند که در سازمان‌دهی اجتماعی و سیاسی؛  با غلبه دادن تاکتیک بر تئوری؛ یک تاکتیکراسی سیاسی را حاکم کنند؛ که از جهات مختلفی مشابه همان تکنوکراسی اقتصادی است.

 

امروز در  اصول‌گرایی؛ تاکتیسین‌ها جای تئوریسین‌ها را گرفته‌اند و ما به اندازه کافی به این خطر توجه نمی‌کنیم. یک تعداد ژورنالیست‌ها و توئیتیست‌های مرتبط با امنیتی‌ها و اطلاعاتی‌ها که بلدند دیگران را جوگیر و فضا را ملتهب کنند؛ می‌شوند محور اجرای مطامع باندهای قدرت. و خطرِ بزرگتر، این است که حتی تئوریسین‌های ما را وادار می‌کنند که با تنازل از مبانی معرفتی، تاکتیسین بشوند.

 

که نمونه‌اش بیانیه آقایان در انتخابات مجلس یازدهم در تهران بود که دیدید امثال آقای سیدمهدی میرباقری و آقای پناهیان و … هم که یک عمق تئوریکی داشتند؛ اینها هم در برابر فضای سیاست‌زده، منفعل شدند و از مقام آرمان و مبانی؛ تنازل کردند و در قامت تاکتیسین وارد شدند و حاضر شدند بر دقت‌های نظری خط قرمز بکشند و طبق قاعده “النصر بالرعب”؛ مردم را دعوت کنند که بله برای اینکه رای بیاوریم، برای اینکه عملیات اجرایی انتخابات  این جوری درست‌تر سامان پیدا ‌کند؛ به جای اینکه نگاه آرمان‌گرایانه داشته باشید، با یک نگاه محافظه‌کارانه و تاکتیکی رای بدهید.

 

 که البته معلوم شد همان ترسی هم که اصولگراها تلاش کردند با استفاده ابزاری از این آقایان، به جان مردم بیاندازند یک ترس توهمی و دروغین بود.

 

********

کاری که تکنوکراسی در حوزه اقتصاد کرد را تاکتیکراسی؛ در حوزه سیاست پیاده می‌کند؛ یعنی آرمان‌زدایی و معرفت‌زدایی از امر سیاسی. این پروژه خطرناکیست که اصولگرایان در مسیر سکولاریزاسیون نظام کلید زده‌اند و نیروهای حزب اللهی باید حواسشان باشد که اولا خودشان هیزم بیار این مظلمه نشوند و ثانیا مقابله با این چالش خطرناک را وظیفه خودشان بدانند.

 

دقیقا اینها مدل همان تکنوکرات‌هایی هستند که اقتصاد را به آن پرتگاه بردند. فرهنگ اقتصادی ما را تکنوکرات‌ها منحرف کردند، این تاکتیکرات‌ها هم با ظواهر موجه؛ دارند فرهنگ سیاسی منبعث از انقلاب اسلامی را که صریحا رهبری دارد با چه الفاظ دقیقی، مبانی‌اش را در همین بیانیه گام دوم متذکر می‌شود، آلوده و استحاله می‌کنند.

 

 و متاسفانه حتی بعضی از فحول موجّه ما هم منفعل می‌شوند، در برابر این فضا از مبانی معرفتی دست می‌کشند، خودشان را در مقام یک تاکتیسین پایین می‌آورند و با این فساد در فرهنگ سیاسی، همدلی و همراهی نشان می‌دهند.

 

*****

امروز یک عده به جمع‌بندی رسیده‌اند که مبنای امام و مبنای رهبری در یکی از مهمترین مسایل نظام  یعنی مشارکت؛ که اصلا نظریه “نظام انقلابی” بر آن بنا شده؛ غلط است. برخی اصولگراها این را تصریح نمی‌کنند، تقیه می‌کنند، اما در عمل، در رفتار، در موضع‌گیری، بر این مبنا عمل می‌کنند چون جمع‌بندی شان این شده که رفتار بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در ماجرای انتخابات و مشارکتِ مردم غلط و باطل بوده و نباید گذاشت آن فرهنگ سیاسی که امام در نظرش بود؛ حاکم بشود و برای کمرنگ کردن مبانی امامین انقلاب در ماجرای انتخابات برنامه‌ریزی می‌کنند و طراحی دارند.

 

انتخابات در نگاه امام؛ عرصه‌ای است برای تشکل و رشد جمهور مردم، اما در رویکرد عمده اصولگراها؛ (مثل اصلاح‌طلب‌ها) دارد تبدیل می‌شود به عرصه‌ای برای تشکل و حاکمیت ِاشرافیت و خواص.

 

و این‌ها البته ادبیات‌های پشتیبان خاص خودشان را دارند. دائم بین جمهوریت و ولایت تضاد ایجاد می‌کنند و در دوره‌های مختلف، جوری جمهوریت را مطرح می‌کنند کانّه با ولایت فقیه در تضاد است و من باب اکل میته پذیرفته شده است. جالب است که در این زمینه اصولگرا و اصلاح‌طلب با یکدیگر متحد و هم نظر هستند. حالا یکی در موضع دفاع از جمهوریت این ادعا را مطرح می‌کند و دیگری در دفاع از اسلامیت ولی هر دو در این که امام از روی اضطرار یا اشتباه جمهوریت و اسلامیت را تلفیق کرده؛ علنا یا در خفا؛ هم رای هستند.

 

در حالی که “جمهوریت و ولایت ” موید هم و در برابر “سلطنت و اشرافیت” هستند.

 انقلاب اسلامی هم افزایی جمهوریت و ولایت برای برانداختن سلطنت و اشرافیت بود.

اگر علت محدثه انقلاب، هم‌افزایی جمهوریت و ولایت است؛ علت مبقیه هم همان است.

با تضعیف جمهوریت یا ولایت؛ آن دیگری تقویت نمی‌شود بلکه اشرافیت قدرت می‌گیرد و زمینه فشار بر ولایت و انزوای جمهوریت فراهم می‌شود.

 

و در بلند مدت، اگر اشرافیت با همین کنار زدن مبانی آرمانی و معرفتی و از جمله حاکمیت تاکتیکراسی؛ برگشت و جمهوریت را تشریفاتی کرد؛ سلطنت را هم -حالا در هر شکل مدرن یا قدیمی‌ای-  برخواهد گرداند و جایگزین ولایت خواهد کرد.  

 

******

آقا سال‌ها پیش نسبت به بازگشت اشرافیت هشدارهای اکید دادند:

تلاش می‌کنند تا با تکیه بر ارتباطات، انتسابها، زرنگیها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، یک طبقه ممتاز بی‌درد جدید را از درون جمهوری اسلامی به وجود آورند، اما به فضل پروردگار نخواهیم گذاشت طبقه بهره‌مندان از پولهای حرام در جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد، و مخلصین اسلام و انقلاب اجازه نخواهند داد که چنین انحراف بزرگی به وجود آید و یک طبقه مرفه بی‌درد جدید از درون نظام سر برآورد.” (دیدار فرماندهان و مسئولان نیروی انتظامی با فرمانده کل قوا – 25/04/1376)

 

” من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانه‌ی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟ نه، ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه‌ی شریفه‌ی «واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» (۱۷) بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش می‌آورد.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 23/05/1370)

 

بعد خیلی جالب است که آقا برای این که زمینه بازگشت اشرافیت به مدیریت کشور و در خلق و خوی مسئولان  کور شود پیشنهادش چیست؟ چه راهی را بهترین راه می داند؟

” بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمانیعنی مسؤولان کشور – ملاک قرار دهیم، مردم‌سالاری دینی است؛ همین چیزی که بارها گفته‌ایم و تکرار شده است. نباید اشتباه شود؛ این مردم‌سالاری به ریشه‌های دمکراسىِ غربی مطلقاً ارتباط ندارد. این یک چیز دیگر است. اوّلاً مردم‌سالاری- دینی دو چیز نیست؛ این‌طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردم‌سالاری هم متعلّق به دین است.”

 

و باز تاکید می‌کنند:

مردم‌سالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالأخره عدّه‌ای را به پای صندوق‌ها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌که این نیمه اوّل تحقّق پیدا کرد، نوبت نیمه دوم است؛ نوبت پاسخگویی است.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

پاسخ گویی به چه کسانی؟ به فلان حزب و بهمان ائتلاف؟

آقا تبیین می‌کنند:

دنبال این نباش که رضایت گروه‌های خاص – یعنی صاحبان ثروت و قدرت – را به دست آوری. من و شما مخاطب این خطابیم. الان شما اگر وزیرید، اگر نماینده‌اید، اگر از مسؤولان مربوط به نیروهای مسلّحید، اگر مربوط به رهبری هستید، اگر مربوط به قوّه قضایّیه هستید، هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید کاری که انجام می‌دهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

اشرافیت بعد از این که شکل گرفت مگر چه کار می‌کند؟

سعی می‌کند مردم را تا می‌تواند از حضور فعال در صحنه دور کند. کیفیت و کمیت حضور جمهور مردم را در صحنه تضعیف کند.

یک سرِ مردم‌سالاری عبارت است از این‌که تشکّل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت گیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می‌کنند، دولت را انتخاب می‌کنند، نمایندگان را انتخاب می‌کنند، مسؤولان اساسی را به‌واسطه یا بی‌واسطه انتخاب می‌کنند؛ …… مردم بایستی بخواهند، بشناسند، تصمیم بگیرند و انتخاب کنند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز شود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.” (بیانات در دیدار کارگزاران نظام – 12/09/1379)

 

مردم باید بشناسند و تصمیم بگیرند”! این را مقایسه کنید با سازوکارهای اصولگرایان در انتخابات‌های اخیر مجلس و شوراها که می‌گویند هر سازوکاری که بخواهد امکان مقایسه بین لیست پیشنهادی اصولگرایان با دیگر نیروهای انقلاب را فراهم کند وحدت‌شکن و اختلاف‌افکن است و توده‌های طرفدار انقلاب، حق ندارند بیرون از حلقه بسته لابی‌های سیاست‌بازان؛ شناختی از ظرفیت‌های انقلاب پیدا کنند.

 

حتی در170 شهر که فقط یک نماینده باید انتخاب بشود، اجازه مقایسه و بررسی نمی‌دهند و می‌گویند مردم حتی  اگر بخواهند در دایره آرمان‌های انقلاب و کسانی که توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شده‌اند؛ حرف‌های مختلف را بشنوند؛ نتیجه مطلوب ما از دست می‌رود و نفع ما در دعوت به رای کورکورانه و پرهیز از تحلیل و بررسی و شناخت توده‌ها از کاندیداهای تایید صلاحیت شده است.   

 

امام می‌گوید:

” انتخابات در انحصار هیچ کس نیست نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه‌ها است. انتخابات مال همۀ مردم است. ” (صحیفه امام خمینی – جلد 18 -صفحه 367)

الان رسما چند دوره است که استراتژی اصولگراها؛ عدول از این مبانی معرفتی انقلاب است.

 

اصولگراها دارند تلاش می‌کنند که انتخابات را به انحصار گروه‌ها و احزاب در بیاورند و حتی الامکان؛ احتمال حضور رویش‌های مستقل مردمی انقلاب اسلامی؛ بیرون از دایره طراحی مافیاهای قدرت را به صفر برسانند. این جمنا بازی‌ها غیر این است که دارد انتخابات را در انحصار گروه‌ها در می‌آورد؟

 

می‌بینید که نه فقط در تهران بلکه در 170 حوزه انتخابیه که برای مجلس فقط یک نماینده انتخاب می‌شود تلاش می‌کنند که با ائتلاف‌های نمایشی؛ از ورود آدم‌های تازه؛ به گردونه رقابت جلوگیری کنند تا انتخابات از حالت حیدری- نعمتی و استقلالی – پرسپولیسی خارج نشود.

 

مصلحت قبایل سیاسی در این است که انتخابات نه عرصه ورود رویش‌های حقیقی و آدم‌های مستقل؛ که میدان حاکمیتِ آدم‌های اعتباری –که حقیقتی جز ارتباط با احزاب و پشت پرده سیاست ندارند_ باشد.

 

امام می‌فرماید:  

از قراری که من شنیده‌ام در دانشگاه بعضی از اشخاص رفته‌اند و گفته‌اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا می‌گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند،این منافی با حق مجتهدین است،آنجا شکست خورده‌اند، حالا عکسش را دارند می‌گویند. این هم روی همین زمینه است، اینکه می‌گویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین می‌کند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسی باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین می‌کند، یعنی آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. اینطور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنی دارد که مثلا یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صدتا مجتهد در جاهای دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار!؟
….
دانشگاهی‌ها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسه‌ای و اینها نیست، همه‌شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوان‌ها را مایوس کنند.

….یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است، برای ایران. برای اینکه، آن یک عده از علما را کنار می‌گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می‌شوند، این تمام ملت را می‌خواهد کنار بگذارد. ” (صحیفه امام خمینی – جلد 18 -صفحه 367)

 

امام با این که انتخابات، و معرفی کاندیدا حتی به انحصار مجتهدین در بیاید شدیدا مخالف بود تا چه رسد به سیاست بازانیکه نه معرفت مجتهدان را دارند نه تقوایشان را.

 

امام می گوید:

انتخابات در انحصار هیچ کس نیست نه در انحصار روحانیون است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه‌ها است. انتخابات مال همۀ مردم است. هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همۀ افراد ملت یک جور هستند در انتخابات؛ یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی انجام می‌دهد با آن کسی که در رأس همه امور است در باب انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رأی دارد، آن هم یک رأی دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم باید یک جور عمل بشود. بنابراین توجه به این که انتخابات جوری باشد که مردم‌پسند باشد نه جوری باشد که فرض کن خان پسند باشد . (14 / 12 / 62)

 

حالا با این مبانی؛ بروید ببینید در شهرستان‌ها چه خبر است؟ ارزیابی کنید بعضی تاکتیک‌ها و سازوکارهای انتخاباتی آقایان را در انتخابات شوراها، در انتخابات مجلس و … . این جنس رفتارهایی که دارد در انتخابات‌های اخیر مطرح می‌شود که آقا مردم چه کاره هستند بخواهند فکر کنند، بخواهند رای از روی آگاهی و شناخت و مقایسه بدهند؟ هر چه رأی کورتر بهتر! قبل انتخابات باید تکلیف انتخابات تمام شده باشد! ما باید قبل از انتخابات؛ گزینه‌ها را منحصرا مشخص کنیم و مردم فقط بیعت کنند!

 

 الان کاری که دارد در عرصه انتخابات صورت می‌گیرد این است دیگر. می‌گویند انتخابات را باید تبدیلش کنیم به بیعت.

 

انتخابات باید مثل امتحان تشریحی باشد؛ اینها حتی به امتحان تستی چند گزینه‌ای هم قائل نیستند و می‌گویند باید به صورت رفراندومِ بله یا خیر برگزار شود! یا بدون این که از ما سوال کنی اینهایی که مثلا برای شوراها یا مجلس  معرفی کرده‌ایم، چه ارجحیتی بر دیگران دارند؛ به ما بله می‌گویی و با این قبیله سیاسی بیعت می‌کنی یا بی‌بصیرت هستی! یا بدون بصیرت و فکر و تحلیل و مقایسه رای می‌دهی یا بی‌بصیرت هستی!

 

شما یا لیستِ اصولگرایان را که در لابی‌های متهم به فساد سیاسی تهیه شده قبول داری و به آن بله می‌گویی؛ یا داری آب به آسیاب دشمن می‌ریزی و شق عصای مسلمین می‌کنی و به جهنم خواهی رفت! در همین مشهد؛ عین این جملات به زبان آورده شد! با همین ادبیات سعی کردند برای تثبیت الگوهای کمونیستی و کاپیتالیستی؛ مبنای دینی بتراشند! این قرائتِ آقایان از اسلام در این مقوله  است. قرائتی که صریحا با اسلام انقلاب و اسلام امام خمینی نه در تباین که در تضاد است و ما در صورت سکوت در برابر این فسادهای سیاسی که ریشه در خطاهای فکری و به ابتذال کشیدن دین دارد؛ مسئول خواهیم بود. این روش‌ها نه تنها جمهوری اسلامی را به سمت حکومت امام زمانی نخواهد برد بلکه زمینه روی کارآمدن امویان و عباسیان را فراهم خواهد کرد. تفکر اموی و عباسی مخالف تکلیف جمهور مردم  برای انتخابِ آگاهانه و مسؤولانه است؛ مشوّق تداول قدرت بین الاغنیاء با ترویج تفکر قبیله‌ای بین توده هاست. این نوع رویکردها؛ اصول‌گرایی نیست؛ این استحاله انقلاب به سود  اشرافیت و سلطنت است.

 

همان جور که تکنوکراسی از دل جریان چپ درآمد، امروز تاکتیکراسی دارد از دل جریان اصول‌گرا درمی‌آید که سازمان‌دهی اجتماعی سیاسی را بر مبنای انحصار طلبی کمونیسم و پول محوری کاپیتالیسم انجام می‌دهد، و با بعضی مبانی دینی نظام در این حوزه رسما وداع کرده است.

 

متاسفانه در  همان تاکتیک‌ هم ضعیف هستند و فقط یک تاکتیک می شناسند و آن هم ” النصر باالرعب” است.

 

وقتی که شما بتوانی فضا را بحرانی نشان بدهی؛ در شرایط بحرانی، حکومت نظامی حاکم می‌شود. در شرایط بحرانی، منع عبور و مرور اتفاق می‌افتد. منع تجمع بیش از چند نفر اتفاق می‌افتد.

 

در انتخابات باید پررونق‌ترین بازار سیاسی در مسیر آرمان‌های انقلاب شکل بگیرد، آدم‌های مختلف، نخبگان گوناگون بیایند در چارچوب قانون اساسی و جمهوری اسلامی، حرف بزنند، ملت گوش کنند، مقایسه کنند، و تصمیم بگیرند و پای هزینه و فایده تصمیمشان هم بایستند و رشد کنند. می‌گویند نه!

 

منع عبور و مرور! حکومت نظامی است!  بی‌خود کرده کسی بخواهد بیاید حکومت نظامی را بشکند. ما در بحران هستیم! بنابراین اگر مثلا در انتخابات شوراها یا مجلس؛ چهار تا بچه حزب‌اللهی بیرون از مناسبات حزب‌اللابی‌ها، کاندیدا بشوند با حداقل امکانات با یک دهم یا بعضا یک صدم امکاناتی که اشراف و اصحاب قدرت و ثروت در اختیارشان هست بخواهند در عرصه انتخابات ورود کنند حتی همین‌ها را برنمی‌تابند

 

امام می‌گوید:

همان طور که بارها گفته‌ام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیّم ندارند و هیچ فرد یا گروه و دسته‌ای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارند … . البته مشورت در کارها از دستورات اسلامی است و مردم با متعهدین و معتمدین خویش مشورت می‌نمایند و افراد و گروه‌ها و روحانیون در حدّ تذکرات قبلی در حوزۀ خود می‌توانند کاندیدا معرفی نمایند، ولی هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند. (11 / 1 / 67)

 

الان استراتژی آقایان این شده که هیچ کس اظهار وجود نکند تا ما انتخابات‌داری کنیم.

 

امام می‌فرماید: ” هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند “و یک عده از اصولگرایان هر کس دیگری که فراتر از مکانیسم‌های بعضا فاسد و مفسد  آنها بخواهد اظهار وجود کند را حواله به جهنم می‌کنند!

 

اسلام شناسی این‌ها را دراین فقره مقایسه کنید با اسلام شناسی امام. بالاخره ما یا باید بگوییم امام خمینی اشتباه کرد یا احتمالا شما دارید بر یک تاکتیک اشتباه و بی مبنا پافشاری می‌کنید و می‌خواهید برایش توجیه شبه دینی بتراشید.

 

با انواع و اقسام تهمت‌ها تلاش می‌کنند که هر کسی را که با انحصار (که اسمش را ائتلاف می گذارند) مخالفت کند؛ بیرون از دایره انقلاب نشان بدهند، در حالی که جریان “تاخیر الافاضل” خودش یک جریان برانداز است.

 

 جریانی که دارد تاخیر الافاضل را تئوریزه می‌کند به نص صریح بیان معصوم علیه السلام یک جریان برانداز است: “یستدل علی ادبار الدول باربع…”

 

امروز چپ و راست؛ اصولگرا و اصلاح‌طلب؛ هر دوتایشان به یک شکل دارند از تاکتیک النصر بالرعب” استفاده می‌کنند. مردم را بترسانیم و رای بیاوریم! آی ملت اگر شما به ما رای ندهید پیاده‌روها را دیوار می‌کشند، النصر بالرعب، این طرف  هم همین جور؛ که دیگر به یک وضعیت مسخره‌آمیزی می‌رسد که تا شش بعدازظهر جمعه دوم اسفند98 هنوز توی مشهد می‌گویند لیست اصلاح‌طلبان در راه است

 

******

می‌گویند شما به تاکتیک معتقد نیستید؟ همین طوری فقط می‌خواهید شعار بدهید، در توهمات غرق بشوید؟

 نه! اما مدل‌های تاکتیکی باید در خدمت راهبرد و تئوری و آرمان باشد، نه در مقابلش

تاکتیک درسازمان‌دهی سیاسی و در انتخابات باید ذیل تئوری و در خدمت حضور فعال‌تر و گسترده‌تر و کیفی‌ترِمردم باشد نه این که به تاکتیک‌هایی فکر کنیم برای حذف مشارکت فعالِ مردم، برای نفی تکلیفِ انتخاب آگاهانه و مسئولانه؛  برای وادار کردن مردم به رای دادن از سر اضطرار و هی اختیار آنها را و امکان مقایسه را محدودتر کردن و قرمز و آبی کردن عرصه.

 

******

چرا این شکاف بین اصولگرایان و امامین انقلاب به وجود آمده است؟

 چون امام تئوری داشت، امام مبنا داشت. امام به”دفع الله الناس بعضهم ببعضمعتقد بود، می‌دانست که اگر رقابت ضعیف بشود و شما به اسم جمنا و خمنا و دمنا و …  اجازه رقابت ندهید این فسادآور است. هی پنج به اضافه شش درست کنید، ده به اضافه هفت؛ چهارده به اضافه دوازده …. .

 

ببینید در شهرهای مختلف برای شوراها برای مجلس؛ می‌گویند هر تشکلی بیاید مدل خودش را برای ائتلاف ارایه کند، کل بحث‌های انتخابات، شده این که کدام مدل می‌تواند تعداد بیشتری از نخبگان را که مجموعه‌شان پانصد نفر نمی‌شوند راضی کند!

 

این هشدار امام است:”این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوان‌ها را مایوس کنند.

 

یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند

می‌پرسیم مردم چه کاره هستند؟ مشارکت سیاسی حداکثری یعنی چه؟ ارتقاء بینش سیاسی در انتخابات یعنی چه؟”؛ می‌گویند: این شوخی‌ها را بگذارید کنار.

 

********

خدا سایه آقا را ان شاءالله تا ظهور امام زمان بر سر ما مستدام کند ولی اگر تا موقعی که آقا هست، جمهوریت نهادینه نشود بترسید از بعد این ماجرا. اگر تا موقعی که بنیان‌گذاران نظام و رهبران تئوریک نظام حضور دارند جمهوریت نهادینه نشود و ریشه‌دار نشود بترسید از حاکمیت اشراف. این کشور چند هزار سال بدون کوچک‌ترین مشارکت مردم اداره شده، چند هزار سال!! کی این کار را کرده، غیر اشراف؟ غیر آن‌هایی که منافع‌شان با منافع توده مردم، جمهور مردم در تضاد بوده؟ شما فکر کردید کسانی انگیزه ندارند که  جمهوریت را در این کشور تضعیف کنند؟

 

در فتنه 88 دیدیم که چطور مدعی‌ترین لیبرال‌ها بسیج شدند که ریشه جمهوریت را بزنند و رای مردم را وتو کنند. هیچ بعید ندانید که این ها مترصدند با همکاری اربابان آمریکایی و انگلیسی‌شان یک جمهوری رضاخانی را حاکم کنند که در آن بشود مسلمان‌ها را مثل آب خوردن به خاطر حجاب و هویت دینی به گلوله بست و مجلس فرمایشی راه انداخت و از مدرنیته و مقابله با ارتجاع دم زد.

 

اراجیف اخیر اینها در نفی اسلامیت؛ نشان دهنده ارادتشان به جمهوریت نیست چون در فتنه 88 معلوم شد در ذات قدرت‌پرست دیکتاتور لیبرال‌ها چیست؛ اتفاقا اینها فهمیده‌اند که در جامعه دینی ایران هیچ تضمینی محکم‌تر از اسلامیت برای حفظ مردم‌سالاری نیست و حذف اسلامیت، برای غرب‌زده‌ها  مقدمه حذف مردم‌سالاری است.

 

اما اشرافیت همه اشرافیت است. چه قیافه اصلاح‌طلب به خودش بگیرد چه اصولگرا. از آن طرف هم طیفی از اصولگراها به اسلامیتی فکر می‌کنند که جمهوریت را در آن کمرنگ کرده باشند در حالی که نمی‌دانند این چنین اسلامیتی خدا کی آفرید؟ اسلامیت منهای جمهوریت؛ منهای حق و تکلیف آحاد مردم برای رشد و مشارکت مسئولانه و آگاهانه؛ اصلا اسلامیت نیست؛ اشرافیت است.

 

 در نگاه امام و آقا، جمهوریت نظام  به اندازه اسلامیت نظام، مبنای معرفتیِ دینی دارد. اصلا دو تا نیست اینها و ما این فرصت طلایی را در ده سال آینده داریم که باید برای جمهوریت کار کنیم. بر خلاف آن چه بعضی اصولگراها تبلیغ می‌کنند؛ جمهوریت و ولایت در مقابل هم نیستند بلکه هم‌افزایی با هم دارند همان طور که اشرافیت و سلطنت هم با یکدیگر هم‌افزایی دارند.

 

تضعیف جمهوریت -یعنی مشارکت حداکثری و آگاهانه و مسئولانه مردم- به تضعیف ولایت و قدرت گرفتن اشرافیت منجر خواهد شد و اشرافیت سیاسی که در قالب ائتلاف‌های شکننده تاکتیکی در اصولگرایی هم خودنمایی کرده ، اگر قدرت بگیرد تلاش خواهد کرد تعاریف سلطنتی از ولایت را جایگزین تعاریف انقلابی کند.

 

آن چیزی که آقا در بیانیه گام دوم می‌گویند چند نفر نگران دارد؟  “چرا بمانیم و چگونه بمانیم” یک بزنگاه اساسی است که اگر بی‌اعتنایی کنیم و خطر را درست در نیابیم معلوم نیست سرنوشت انقلاب و نظام به کجا برسد.

 

*******

تاریخ معاصر نهضت‌های اسلامی در جهان اسلام گواه این است که مهم‌ترین مسئله جهان اسلام رسیدن به مدل مردم‌سالاری دینی است.

 

نهضت متمهدین در سودان قیام کردند با شعار مهدویت چند هزار انگلیسی را در یک روز کشتند حکومت دینی برقرار کردند به رهبری مهدی سودانی، صد و پنجاه سال پیش! حدود 1880 است؛ در عرض سیزده سال حکومت سرنگون شد و انگلیسی‌ها، دو مرتبه برگشتند. در لیبی نهضت سنوسی‌ها همین طور. آن هم باز یک نهضت دینی بود یک نهضت سیاسی مبتنی بر متصوفه‌ای که آنجا حضور داشتند و رهبری دینی آنجا را بعهده داشتند؛ تا برسد به قیام ژنرال نجیب و عبدالناصر تا برسد به همین مورد اخیرش، آقای محمد مرسی.

 

اخوان المسلمین مگر تشکیلات کوچکی است؟ آنها که از همه ما مدعی‌تر هستند. اخوان به آن عظمت؛ کل انقلاب‌شان به دو سال نکشید. چرا؟

 

یک دلیل اصلی‌اش؛ نخبه‌گرایی اینها بود. به دلیل اینکه نتوانستند بفهمند جمهور مردم را به صحنه آوردن و در صحنه نگه داشتن چگونه ممکن است. “چگونه بمانیم ” را امام فهمید و اینها نفهمیدند. چون “چرا بمانیم“ اش را نفهمیدند. همه‌شان هم آدم‌های مدعی بودند.

 

 اینها همه‌شان جنس همین هشت به اضافه سه و ده به اضافه هجده و اینها بودند؛ آدم‌های پخته سیاسی باتجربه تشکیلاتی؛ و خبره ائتلاف سازی بین سیاسیون؛  اما بیگانه با لیقوم “الناس” بالقسط؛ و  به باد دادند، انقلابشان را.

 

 شما فکر کنید اگر امروز یک جمهوری اسلامی در مصر بود!! واقعا می‌توانست در هم‌افزایی با جمهوری اسلامی ایران به تغییر اساسی معادلات در کل جهان بیانجامد.

 

*******

خلاصه این که باید  بحث‌های مربوط به جمهوریت و مردم‌سالاری دینی را جدی گرفت چون یک عده می‌خواهند کشور را تکنیکی و تاکتیکی پیش ببرند نه معرفتی و آرمانی.

 

انتخابات است؟ یک بازی راه می‌اندازیم دو تا مدل  سیاست‌ورزی- به قول خودشان- می‌اندازیم توی میدان و قضیه را جمعش می‌کنیم. این که تاکتیک‌های ما چه نسبتی با مبانی معرفتی-آرمانی انقلاب اسلامی دارد، برایشان کمترین اهمیتی ندارد؛ اینکه با این جور سیاست‌ورزی، فرهنگ سیاسی چه بلایی سرش می‌آید. اینکه افق آینده انقلاب اسلامی بر اساس چه هویتی، چه تعاریفی باید پیش برود؛ اینها دغدغه‌ای برایش ندارند. از نوک بینی‌شان جلوتر را نمی‌توانند ببینند.

 

سکوت در برابر سازوکارهای پشتیبان اشرافیت و مبانی جمهوریت دینی؛ هیچ خدمتی به ولایت یا جمهوریت  نیست. ولایت و جمهوریت اگر از هم جدا بشوند هردو آسیب خواهند دید. آن‌ها که ولایت را تضعیف می‌کنند، در حقیقت دارند از موسس و پشتیبان اصلی جمهوریت در ایران، بعد از یک دوران طولانی چند هزارساله، انتقام می‌گیرند که به حاکمیت اشراف پایان داد و به جمهور مردم هویت بخشید و حق و تکلیفشان را برای مشارکت سیاسی تثبیت کرد.

 

آنها هم که جمهوریت و حضور کیفی و کمی مردم در صحنه مشارکت را تضعیف می‌کنند  در حقیقت دارند زمینه “حضورالحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر” را کمرنگ می‌کنند تا ولایت به جای قدرت جمهور؛ به اشراف و قبایل سیاسی نیازمند بشود و بتوانند به خیال خودشان در بزنگاه‌ها او را تحت فشار قرار بدهند و از او باج بخواهند و در نهایت هم زمینه را برای پدید آمدن یک قدرت متمرکز که به جای جمهور بر اشراف متکی است فراهم کنند.

 

این دو جریان سکولاریزاسیون در دو قبیله اصولگرا و اصلاح طلب، اگر چه در ظاهر مثل لبه های یک قیچی با هم زد و خورد دارند اما دارند برای استحاله جمهوری اسلامی از یک نظام انقلابی و مردمی به یک نظام سکولار و اشرافی، هم افزایی می کنند و جوانان انقلابی و نخبگان حزب اللهی اولا نباید به دام هیچکدام بیفتند وثانیا در مقابله با هر دو جریان استحاله طلبِ ارتجاعی، برای دفاع جانانه از مبانی معرفتی-آرمانی انقلاب اسلامی و تثبیت جمهوریت اسلامی و مردمسالاری دینی همه ظرفیت فکری و فرهنگی و اجتماعی شان را به صحنه بیاورند.

 

جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران – 8 : ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران – 8
در فرهنگ و ادبیات ایران مرگ، پیوستن جزء به کل است و نماد دریا هم گویاترین و زیباترین است. یک لیوان آب را که به دریا بریزید هم آن آب، دیگر نیست و هم دریا شده و قابل تفکیک نیست.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سریال تلویزیونی «امام علی» به کارگردانی داوود میرباقری با صحنه‌ای به پایان می‌رسد که مولا را پس از ضربت نماد جهل مقدس- ابن ملجم- پیوسته به دریا نشان می‌دهد.

  همان زمان خرده گرفته شد که آخر در کوفه دریا کجا بود و دریا دیگر چه صیغه‌ای است؟ کارگردان اما در پاسخ گفت: من این مجموعه را اول با الهام از این سخن دکتر شریعتی ساختم که «علی تنهاست» و دوم با نگاه عرفانی ایرانی و نه صرفاً مذهبی و نگاه من به مرگ نیز بر اساس این سخن مولاناست:

    ما ز بالاییم و بالا می‌رویم

    ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

 
  در این باره که انسان پس از مرگ چه می‌شود قرن‌ها و بلکه هزاره‌هاست که در ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و میان فیلسوفان و دانشمندان بحث و جدل جریان دارد.

  در فرهنگ و ادبیات ایران اما مرگ، پیوستن جزء به کل است و نماد دریا هم گویاترین و زیباترین بیان  و تمثیل. یک لیوان آب را که به دریا بریزید هم آن آب، دیگر نیست و هم دریا شده و قابل تفکیک نیست.

ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

  در این نگاه دیگر درگیر بحث جسم و روح یا از میان رفتن و جاودان شدن نمی‌شویم چرا که ما ز دریاییم و دریا می‌رویم. ما ز بالاییم و بالا می رویم. جزئی هستیم که به کل می‌پیوندیم.

  چرا به این موضوع پرداختم؟ چون کتاب «دربارۀ معنی زندگی» را دوباره خواندم. کتابی کم حجم و بسیارخواندنی و همراه داشتنی . اثر متفاوت «ویل دورانت»- نویسندۀ کتاب بزرگ «تاریخ تمدن»- که در آن از 100 شخصیت مشهور معاصر خود دربارۀ معنی زندگی پرسیده و دیدگاه‌های مختلف مطرح شده است.

  از این که « همه چیز، باطلِ اباطیل است» و «این که زندگی جز بیهودگی نیست» که برگرفته از کتاب «جامعه» در «عهد عتیق» است تا «برتراند راسل» که می‌گوید «زندگی هیچ معنایی ندارد» و «جرج برنارد شاو» که پرسیده «خود این سؤال که زندگی چه معنایی دارد، اصلا چه معنی دارد؟!»

  ویل دورانت اما به انعکاس این نظرات بسنده نکرده و خواننده را سرگردان رها نساخته و در پایان آورده است:

   «ما همه اجزای یک کل هستیم. مثل سلول‌هایی در بدن زندگی و مرگِ جزء، زندگیِ کل است. اگر چه در مقامِ فرد از بین می رویم اما کل به واسطۀ آنچه بوده‌ایم و کرده‌ایم، متفاوت می‌شود.»

  «کارلو روولی» هم در کتاب بسیار خواندنی «واقعیت ناپیدا» می‌نویسد: «در این رقص بی‌پایان اتم‌ها نه انجامی هست نه کرانه‌ای. ما انسان ها نیز مانند مابقی طبیعت، جزئی از این رقص بی پایان‌ایم

  احتمالا خواهید پرسید این دو کتاب را که دو نویسندۀ خارجی نوشته‌اند. ربط آن به فرهنگ و ادبیات ایران چیست؟
ربط این است: تعبیر پیوستن جزء به کل، جان مایۀ فرهنگ و عرفان ماست که به زیبایی در غزلیات شمس آمده است:

ما ز بالاییم و بالا می‌رویم

ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

ما ز بی‌جاییم و از این‌جا نیستیم

ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم
   

  اگر بخواهیم دُز عرفانی آن را بالاتر ببریم به سخنی از محی‌الدین ابن‌عربی می رسیم که مولانا در شعر و نثر، ملهم از او بوده و تمام دریا را مهر و رحمت می‌دیده و جایی برای غضب نمی‌یافته است.

«تواضع فکری»؛ نادانی خود را بپذیریم/ پذیرش نادانی چه فوایدی دارد؟

تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، ببینیم آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند. با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می‌شود
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی- چارلز داروین در سال 1871 نوشت: "نادانی، بیشتر از دانش، اعتماد به نفس می‌آورد." 
تا به حال این سوالات را از خود پرسیده‌اید:
چه زمان به اشتباه خود اقرار می کنید؟
چه زمان حتی با وجود مدارکی واضح دال بر اشتباهتان آن را انکار می‌کنید؟
چه موقع در برابر ایراد دیگران موضع تدافعی می گیرید؟
چه زمان به خود می‌گویید «من هرچیزی را که باید، درباره‌ی این موضوع می دانم»؛ یا «من هم به اندازه‌ی او می‌دانم. فکر می کند کیست که عقیده اش را به من تحمیل می‌کند؟»

تواضع فکری

چرا متواضع باشیم؟ 
نقل است از ارسطو که گفته است: «انسان ذاتاً تمایل به دانستن دارد.» تواضع فکری نمونه‌ی کم‌نظیری از تواضع است، زیرا آدم ممکن است از جهات بسیاری فروتن باشد ولی همچنان محدودیت‌های ذهنی‌اش را نپذیرد. تواضع فکری یعنی تشخیص دادن این که ما همه چیز را نمی‌دانیم. به جای آن، باید بپذیریم که شاید در مورد این که چقدر می‌فهمیم تعصب داریم، و به دنبال منابعی برای رفع کمبودهای معرفتیِ خود باشیم.

امروزه رسانه‌های اینترنتی و دیجیتالی این تصور را به وجود آورده‌اند که دانش نامحدود به راحتی در دسترس ما قرار دارد؛ اما این رسانه‌ها با تنبل کردن ما، فضایی برای رشد نادانی به وجود آورده‌اند. تانیا لومبروزو، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، در مورد این که چگونه فن‌آوری توهم عقلانیت ما را دامن می‌زند توضیح می‌دهد. او توضیح می‌دهد روشی که ما با آن در مورد یک موضوع کسب اطلاع می‌کنیم نقش مهمی در فهم ما دارد. ما هرچه راحت‌تر تصویر یا جمله‌ای را به یاد آوریم، بیشتر فکر می‌کنیم که در یادگیری آن موفق بوده‌ایم، و بنابراین از فرایندهای شناختیِ پرزحمت پرهیز می‌کنیم. برای مثال، معماهای استدلالی که با حروف نأمانوس ارائه می‌شوند، بیشتر شخص را تشویق می‌کنند که برای حل آن‌ها تلاش کند. اما این رویکرد خلاف طراحی‌های روشن برنامک‌‌ها (اَپ‌ها) و وب‌سایت‌هایی است که صفحات گوشی همراه ما را پر کرده‌اند. در آن‌جا روند بازپردازی اطلاعات در مغز ما به شکل فریبنده‌ای نرم و روان است.

چرا پذیرش نادانی بسیار دشوار است؟ 
جولیا روهرر روانشناس شخصیت در انستیتوی توسعه انسانی ماکس پلانک چند سال پیش تلاش کرد همسالان خود -دانشمندان علوم اجتماعی را وادار کند که وقتی اشتباه می کنند به طور علنی و با کمال میل آن را بپذیرند.برای این کار ، او به همراه برخی از همکارانش سایتی را به نام "پروژه از دست دادن اعتماد به نفس" راه انداختند. این سایت  به گونه ای طراحی شد که محققان می توانستند در آن اعلام کنند که دیگر به صحت یکی از یافته های قبلی خود اعتقاد ندارند. 

 روهرر می گوید: "من فکر می کنم این یک مسئله فرهنگی است که مردم تمایلی ندارند که اشتباه خود را بپذیرند در حالی که امری عادی و طبیعی است و انتظار می رود محققان نیز اشتباهات گذشته را بپذیرند و به دلیل آن جریمه نشوند".
انجام این پروژه بی دلیل نبود زیرا تعداد زیادی از یافته های علمی در سال های اخیر رد شده اند. بر اساس نتایج یکی از مطالعات در بررسی مجدد 100 آزمایش روانشناختی، تنها در 40 درصد آنها نتایج قبل تکرار شد. این دوره ای دردناک برای دانشمندان علوم اجتماعی بوده است چرا که " ندانستنِ دامنه ناآگاهی، خودْ بخشی از شرایط انسانی است".
تلاش برای درک نادانیِ خود، تواضع فکری است و این ابزاری حیاتی برای یادگیری است، به ویژه در دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است. اکنون  که فناوری،  دروغ گفتن و انتشار اطلاعات نادرست را به سرعت باورنکردنی آسان کرده است، ما به افرادی نیاز داریم که از نظر فکری فروتن و کنجکاو باشند.

با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می شود:

1. برای اینکه تواضع فکری بیشتری کسب کنیم، همه ما، حتی باهوش ترین مان، باید نقاط کور شناختی خود را بهتر بشناسیم. ذهن ما ناقص تر و نادرست تر از آن است که اغلب دوست داریم بپذیریم. جهل ما می تواند نامرئی باشد.
2. حتی وقتی که بر این چالش بزرگ غلبه کردیم و خطاهای خود را کشف کردیم، باید به خاطر داشته باشیم که لزوماً به دلیل گفتن "اشتباه کردم" مجازات نخواهیم شد. پس باید در گفتن اشتباهات و خطاهایمان شجاع تر باشیم. ما به فرهنگی نیاز داریم که پذیرشِ اشتباه را جشن بگیرد.
3. ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. بنابراین عقایدمان را باید متفکرانه انتخاب کنیم.
همه اینها برای گفتن این است: فروتنی فکری آسان نیست؛ اما فضیلتی است که ارزش تلاشش را دارد.

تواضع فکری چیست؟
تواضع فکری نقطه‌ی مقابل خودبزرگ‌بینی فکری است. شاید ساده‌ترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنی‌های زیادی هستند که ما آنها را نمی‌دانیم.
تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیت‌های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و، از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش می‌آید باید به‌دقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیش‌داوری، و محدودیت‌های نظرگاهی باشیم که از آن به امور می‌نگریم.
لازمه‌ی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً می‌داند ادعا کند. 
همانطور که مارک لیری، روانشناس اجتماعی و شخصیت در دانشگاه دوک می گوید: فروتنی فکری به سادگی "تشخیص این است که اعتقادات شما ممکن است غلط باشد".تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.1

مثال ایده‌آلْ روشی است، که در آن یک دانشمند فعالانه فرضیه خود را زیر سوال می برد و تلاش می‌کند قبل از هر گونه نتیجه گیری هر توضیح ممکن دیگری را برای یک پدیده ببیند و بیان کند. تواضع فکری این سوال است: اینجا چه چیزی کم است؟. 
 تنله پورتر روانشناسی که روی فروتنی فکری مطالعه کرده است، می گوید: "نمی‌دانم آیا می‌توانم به شما بگویم که فروتنی شما را از تکبر دور می‎کند". فروتنیِ معرفتی، فضیلتی فکری است. این واقعیتی اساسی است که دانش ما همیشه موقتی، مشروط و ناقص است - و با هر مدرک جدیدی باید در آن تجدید نظر کرد. البته، نباید دچار افراط شد: لازم نیست در مورد اعتقاد خود به اینکه جهان گرد است فروتن باشید.  

 مایکل لینچ، استاد فلسفه  می گوید: پرسش شخصی و بنیادی که من و شما و هر انسانی متفکری با آن روبرو است، این است که، چگونه نسبت به دیگران ذهنیتی باز داشته باشیم و در عین حال، عقاید اخلاقی خود را محکم حفظ کنیم؟" لینچ می گوید "این مسئله ای برای همه ما است."
فروتن بودن به معنی دست کشیدن از ایده هایی نیست که دوستشان داریم و به آنها اعتقاد داریم؛ بلکه  با این معنی است که در انتخاب عقاید خود متفکر باشیم، آماده وفق دادن آنها باشیم، عیب هایشان را جستجو کنیم، و کنجکاو نباشیم که چرا به اعتقاداتمان، باور داریم. 
تواضع فکری به ضریب هوشی بالا یا مجموعه مهارت خاصی نیاز ندارد. با این حال، ما باید عادت کنیم که به محدودیت های خود بیندیشیم. کاری که می تواند رنج آور باشد. لیری می گوید: "این فرآیند نظارت بر اعتماد به نفس شماست".
تواضع فکری چگونه به ما کمک می‌کند؟
برخلاف فروتنی کلی - که مشخصه آن صداقت ، اخلاص و از خودگذشتگی است - فروتنی فکری در مورد کنجکاوی وسواس گونه است. شما همه چیز را به چالش می کشید - حتی آنچه را فکر می کنید درست است. این مسئله به دلیل عدم اعتماد به نفس یا تغییر دائمی نظر شما نیست بلکه تصمیم شما برای کشف نقاط کور است. تنوع اندیشه برای یافتن بهترین راه حل ها ضروری است. تکبر، کوری فکری است.
تواضع فکری یکی از ویژگی های کلیدی است که غول های بزرگ تجاری مانند گوگل در استخدام های جدید مد نظر قرار می دهند. رهبران خردمند وانمود نمی کنند که همه پاسخ ها را دارند - آنها به جای راه حل با سوال رهبری می کنند. کار آنها این است که بهترین ایده ها را از تیم های خود بگیرند. این مستلزم کنار گذاشتن منیّت و کنار گذاشتن نیاز به همیشه درست بودن است. 
یافته های یک مطالعه نشان داد که مدیران عامل متواضع تأثیر مثبتی در اطراف خود ایجاد می کنند: تیم های آنها از همکاری، شفافیت و اشتیاق بیشتری برای یادگیری برخوردار هستند. 

ادگار شاین در کتاب خود "فروتنانه" سه شکل مختلف فروتنی را مشخص می کند:

 1- فروتنی که در پیرامون بزرگان احساس می کنیم - که بخشی اساسی از زندگی اجتماعی بزرگان است.
 2- فروتنی که در حضور کسانی احساس می کنیم که با موفقیت های خود - که بخشی منظم از زندگی حرفه ای آنها است - ما را حیرت زده می کنند. 

3- "فروتنی اینجا و اکنون" بیشتر مربوط به کسانی است که می خواهند به کارهای بزرگ دست بزنند. "اینجا و اکنون" بازی معمولِ قدرت را به چالش می‌کشد.  دانش بیش از اختیارات رسمی مهم است. 

چه طور شروع کنیم

 1. نقاط کور را بشناسید 
همانطور که به درستی می گویند: "اشتباهات بزرگ از خطاهای کوچک ناشی می شوند". بیاموزید که به کوچکترین جزئیاتی که شما را به عنوان یک حرفه ای نگران می کند توجه کنید. دریابید که نادانی شما قابل مشاهده نیست. عنوان خود را رها کنید. تصمیمات باید مبتنی بر حقایق باشد. نگذارید خودخواهی شما را کور کند.

 2. به اشتباه خود اعتراف کنید
برخلاف تصور عمومی، مردم با کسانی که به اشتباهشان اعتراف می کنند سختگیری نمی کنند. متواضعان فکری در جمع دوستانه تر دیده می شوند - مردم رهبری را که به اشتباه و خطای خود اعتراف می کند به یک رهبر متکبر ترجیح می دهند. از همه مهمتر ، رهبران متواضع فکری مایلند به اشتباه خود اعتراف کنند - آنها اشتباهات خود را می پذیرند و از آنها می آموزند.

3- با بی باکی از منیّت خود بگذرید
بعضی از افراد با تظاهر به این که همیشه کار درست را انجام میدهند مشهور می شوند - آنها معتقدند تصدیق اشتباهاتشان به چهره آنها آسیب می رساند. دفاع از شهرت خود به هر قیمتی بی معنی است. به جای آن انرژی را برای یافتن حقیقت صرف کنید و فراموش نکنید که تواضع فکری ترس از مجازات را برطرف کرده و مردم را به گفتگو و بیان دیدگاه های جایگزین دعوت می کند. همکار خود را تشویق کنید تا وضعیت موجود و دیدگاه های شما را به چالش بکشد. یک فرهنگ منحط از این که مردم به اشتباهات خود اعتراف کنند احساس خطر می کند.

 4- به خرد پاداش دهید و ایده ها را ادغام کنید 
آیا آنقدر اعتماد به نفس دارید که بفهمید همه جوابها را ندارید؟ آیا حاضرید از دیگران یاد بگیرید؟ گفتگوهای سازنده به دلسوزی، همدلی و گوش دادن فعال نیاز دارد. شما باید یاد بگیرید که واقعیت را از چشم دیگران ببینید. خلاقیت از وفور، تغذیه می کند نه از کمبود. به جای گفتن "نه" از اصل "بله " استفاده کنید. 
ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. توسعه خودآگاهی یک سفر مادام العمر است. یافتن بهترین راه حل مهمتر از پیروزی در یک بحث است. بخاطر بسپارید که همیشه عاقل بودن بهتر از تصور زرنگ بودن است. 

1-  برگرفته از کتاب «مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه» نوشته‌ی ریچارد پل و لیندا الدر بازنویسی مهدی خسروانی ناشر: نشر نو صفحه‌ی 37

کانال سواد زندگی در تلگرام:savadzendegi@







_____________________

درس های دیگری در سواد زندگی
مدرسه آموزش‌های دانش پایه و کاربردی عصر ایران

پنج قانونِ دستیابی به خرسندی، رضایت و تندرستی (توصیه‌هایی برای آرامش درونی)

شش دلیلی که نمی‌گذارد مردم تغییر کنند (+"چه‌بایدکرد"‌های عملی)

چگونه با دیگران ارتباط موثر داشته باشیم (+ نکات کاربردی و توصیه‌های عملی)

پرورش تفکر انتقادی در کودکان: چرا باید پرسش‌های بچه‌ها را جدی بگیریم؟

آیا شما خودتان هستید؟! توصیه‌هایی برای "خودبودن" و زندگی اصیل

چگونه "سرسخت" شویم؛ 10 توصیه برای تاب‌آوری در بحران

فرمول ساده "عزت نفس" و 4 راه عملی برای افزایش آن (+ پرسشنامه سنجش عزت نفس)