_____________________
درس های دیگری در سواد زندگی
مدرسه آموزشهای دانش پایه و کاربردی عصر ایران
پنج قانونِ دستیابی به خرسندی، رضایت و تندرستی (توصیههایی برای آرامش درونی)
شش دلیلی که نمیگذارد مردم تغییر کنند (+"چهبایدکرد"های عملی)
چگونه با دیگران ارتباط موثر داشته باشیم (+ نکات کاربردی و توصیههای عملی)
پرورش تفکر انتقادی در کودکان: چرا باید پرسشهای بچهها را جدی بگیریم؟
آیا شما خودتان هستید؟! توصیههایی برای "خودبودن" و زندگی اصیل
چگونه "سرسخت" شویم؛ 10 توصیه برای تابآوری در بحران
فرمول ساده "عزت نفس" و 4 راه عملی برای افزایش آن (+ پرسشنامه سنجش عزت نفس)
احتمالاً همۀ ما در شبکههای اجتماعی چنین تجربهای را داشتهایم: نوشتۀ کاربری را خواندهایم، به نظرمان اشتباه آمده است و تلاش کردهایم تا با دلیل و منطق انتقادمان را برایش توضیح دهیم، اما در جواب بلاک شدهایم یا فحشی نثارمان شده است. بعید نیست که خودمان هم در واکنش به مخالفانمان دست به چنین کارهایی زده باشیم. چرا در شبکههای اجتماعی گفتوگوی سازنده اینقدر دشوار است؟ نیکول ییتمن، متخصص ارتباطات اجتماعی، چند دلیل برای این قبیلهگرایی رایج در شبکههای اجتماعی برمیشمارد.
به گزارش عصرایران به نقل از ترجمان علوم انسانی، نیکول ییتمن در بیگثینک نوشت:
جاناتان راوچ در کتاب مفتشهای مهربان۱ (1991) مینویسد: «هر آدم لیبرالی عاشق شخصیت سقراط است که شیوۀ تحقیق شکاکانه و اهمیت فروتنی فکری -یعنی درنظرداشتن تفاوت میان آنچه میدانید و آنچه خیال میکنید میدانید- را به خیلیها آموخته است».
اما در عصر رسانههای اجتماعی، آیا سقراط (که هنگام مرگش گفت: «فقط یک چیز میدانم: اینکه هیچ نمیدانم») هنوز هم ایدئال لیبرالهاست؟ یا اکوسیستم اینترنت، با پر و بالدادن به اتاقهای پژواک، تعهدات علنی و تخریب حقیقتجویی و پویندگی، باعث نابودی فروتنی فکری شده است؟
خود در اتاق پژواک
پروفسور مایکل پاتریک لینچ، نویسندۀ کتاب اینترنتِ ما: بیشتر دانستن و کمتر فهمیدن در عصر کلاندادهها۲، در کرانیکل آو هایر اجوکیشن مینویسد «یکی از شیوههایی که اینترنت تصویر ما از خودمان را تحریف میکند این است که تمایل ما انسانها برای دستبالاگرفتن دانشمان دربارۀ نحوۀ عملکرد دنیا را تشدید میکند. اینترنتِ ما به یک مکانیسم تقویتی بزرگ تبدیل میشود که تمام اطلاعاتی را که، بر اساس پیشداوریهایمان، مستعد پذیرششان هستیم به خوردمان میدهد و تشویقمان میکند تا افراد حاضر در حبابهای دیگر را پستفطرتهایی ناآگاه بدانیم. فقط خودمان همهچیز را میدانیم، این را حتی اینترنت هم به ما گفته است».
به بیان دیگر، اینترنت نوعی غرور معرفتی را در ما میپروراند، یعنی
این تصور که دانستههایمان خیلی بیشتر از آن چیزی است که واقعاً هست. فیدها
و الگوریتمهای جهتدهیشدۀ رسانههای اجتماعی ما را به سمت اتاقهای
پژواکی حرکت دادهاند که در آنها دیدگاههای خودمان مورد استقبال و
دیدگاههای مخالف مورد تمسخر قرار میگیرند. در پناه این اتاقهای پژواک،
با هیچ چالش جدیای روبهرو نمیشویم و جماعتی که خودمان آنها را
برگزیدهایم تشویقمان میکنند و بدینترتیب، رفتهرفته توانایی خودارزیابی
دقیق را از دست میدهیم و خودمان را بسیار داناتر از آن چیزی تصور میکنیم
که واقعاً هستیم.
پیامدهای تعهد علنی
اما آنچه فروتنی فکری را نابود میکند فقط مکانیسم تقویت اجتماعی از طریق افراد همباور نیست. ردپاهای دیجیتال خودمان هم در این قضیه دخیل است، یعنی آثار دائمیای که نظرات قبلی خودمان برجا میگذارند.
جاناتان هایت، استاد مدرسۀ کسبوکار اشترن در دانشگاه نیویورک، در ژانویۀ 2020 در توییتی چند صفحه از کتاب مشهور رابرت چالدینی در زمینۀ بازاریابی، تحت عنوان تأثیرگذاری۳، را به اشتراک گذاشت و نوشت «این هم یکی دیگر از راههایی که توییتر میتواند به مباحثۀ دموکراتیک آسیب برساند. تعهد علنی به پاسخهای خود باعث میشود تا افراد در برابرِ دادههایی که نشان میدهد قبلاً اشتباه کردهاند، مقاومت بیشتری به خرج دهند».
در آن گزیده از کتاب تأثیرگذاری، چالدینی خلاصۀ آزمایشی از مورتن دویچ و هارولد جرارد، روانشناسان اجتماعی، را میآورد که در آن، مجموعهای از خطوط را به سه گروه دانشجو نشان میدهند. از گروه اول خواستند تا برآورد خودشان را از طول خطها بنویسند و تحویل آزمونگر بدهند؛ از گروه دوم خواستند برآورد خودشان را روی مجیک پد بنویسند و پیش از آنکه کسی آن را ببیند، پد را پاک کنند؛ گروه سوم هم اصلاً برآوردشان را ننوشتند. به دانشجویان ارقامی نشان دادند تا متوجه شوند که برآوردهای اولیهشان دقیق نبوده. چالدینی در ادامه مینویسد:
دانشجویانی که ارزیابی اولشان را ننوشته بودند خیلی کمتر از بقیه به ارزیابیشان پایبند بودند... اما دانشجویانی که موضع اولیهشان را علنی ثبت کرده بودند، با اختلاف زیادی نسبت به بقیه، سرسختی میورزیدند و حاضر نبودند موضعشان را تغییر دهند. تعهد علنی باعث شده بود یکدندهتر از همه باشند.
به سبب وجود رسانههای اجتماعی، اکثر ما خود را بهطور علنی پایبند نظراتمان کردهایم. صفحههایمان در شبکههای اجتماعی حاصل مدخلهای روزانهای است که طی سالها بهطور علنی منتشر شده و دیدگاههای منجمدمان دربارۀ سیاست، اخبار، روابط، مذهب و خیلی موضوعات دیگر در آن ثبت شده است.
کاربران زیرک شبکههای اجتماعی نگرانی این را دارند که ردپاهای دیجیتالشان بر فرصتهای شغلی آیندهشان تأثیر بگذارد، اما کمتر کسی نگران است که ردپاهای دیجیتالش بر ذهن خودش تأثیر بگذارد. پایبندی علنی به نظرات کنونیمان شاید این اثر را بر ما داشته باشد که اگر در آینده اطلاعاتی به دستمان برسد که در حالت عادی نظرمان را تغییر میدهد، حالا نسبت به آنها مقاومت میورزیم و بدینترتیب امکان فروتنی فکری در ما از بین میرود.
ترویج شایعات داغ و تخریبگری
گرچه شاید بعضی از افراد پذیرای این باشند که نظرشان را تغییر دهند، اما بعید است در رسانههای اجتماعی به آن نوع از مطالبی بر بخورند که کشف و رشد واقعی را برانگیزد.
با توجه به اینکه سکۀ رایجِ رسانههای اجتماعی را همرسانی و ریتوییت و لایک و کامنت تشکیل میدهند، اقتصادِ این رسانهها همیشه برندگان و بازندگانی را برمیگزیند و به آفرینگوییها و هجومها، تحقیرها، و گفتوگوهای کوتاه و بیرحمانهای پاداش میدهد که در آنها برندهای یک بازنده را «خرد میکند».
دیوید بروکمن، دانشمند علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، در مقالهای تحت عنوان «چگونه از طریق صحبت، تعصب فردی را از بین ببریم» به وبسایت ووکس میگوید: «این مفهوم در توییتر موج میزند که وظیفۀ ما تخریب و تقبیح کسانی است که با ما مخالفاند». بروکمن و همکاران پژوهشیاش در حال انجام آزمایشهایی با روش «محلهپویی ژرف»۴ هستند.
این تکنیک مستلزم برقراری گفتوگوهای حضوری و دهدقیقهای با رأیدهندگان است که پژوهشگر صبورانه و بدون هیچ قضاوتی به حرف آنها گوش میکند. نشان داده شده که محلهپویی ژرف، برخلاف تعاملات کوتاه، نمایشی و غالباً قضاوتآلود شبکههای اجتماعی، در تغییر نظر مردم موفق است.
برایان برزنیک در وبسایت ووکس مینویسد:
پژوهشهای جدید نشان میدهد که اگر میخواهید نظر کسی را عوض کنید، باید با آنها صبوری کنید، ازشان بخواهید دربارۀ زندگیشان بیندیشند و به حرفشان گوش فرا دهید. بدین صورت نیست که از کسی انتقاد کنید یا بر آنها برچسب پرسشنامههراسی بزنید. همین باعث میشود که با خیلی از گفتوگوهای سیاسی کنونی تفاوتی بزرگ داشته باشد.
به بیان دیگر، آن نوع از گفتوگو که احتمال دارد نظر مردم را عوض کند (یعنی در غرور معرفتیشان رخنه و آنها را وا بدارد تا با محدودیت دانش خود روبهرو شوند) دقیقاً همان گفتمان بدونقضاوت، طولانی و اصیلی است که در اقتصاد کنونی رسانههای اجتماعی بهایی به آن داده نمیشود.
پس پرسش مهم این است: آیا میتوانیم درسهای محلهپویی ژرف را در رسانههای اجتماعی به کار ببندیم؟ آیا میتوانیم به تغییر اقتصاد رسانههای اجتماعی مبادرت بورزیم بهشکلی که بهجای غرور معرفتی و قبیلهگرایی، به دادوستد آزاد اندیشهها، کشف و گفتمان نیکاندیشانه بها بدهند؟
استفادۀ فروتنانه از رسانههای اجتماعی
امیلی چاملیرایت، رئیس مؤسسۀ پژوهشهای انسانی در مصاحبهای با بیگثینک میگوید: «آخرین باری را به یاد بیاورید که پس از گفتوگویی با خود فکر کردید: ’ایول، عجب گفتوگویی بود‘. به احتمال زیاد پس از این گفتوگو حس میکردید آدم باهوشی هستید، چیز جدیدی کشف کردهاید و دربارۀ چیزهای دیگری کنجکاو شدهاید».
چاملیرایت، استاد سابق اقتصاد که نوشتههای زیادی دربارۀ اخلاق گفتوگو دارد، توضیح میدهد که چرا فروتنی فکری اصل نخست یک گفتوگوی خوب است:
دنیا جای واقعاً پیچیدهای است. هیچکدام از ما نمیتوانیم دسترسی کامل به حقیقت داشته باشیم. فقط میتوانیم دنیا را از نظرگاه خاصی ببینیم، پس دانشمان بهخاطر همان نظرگاه حاوی بینشهای خاصی است، اما باز بهخاطر همان نظرگاه، محدودیتهایی هم دارد. پس با دانش محدودی که در دسترس داریم، باید با فروتنی کامل به هر گفتوگویی وارد شویم، چون من به شما نیاز دارم تا نادانستههایم را جبران کنم، درست است؟ شما هم به من نیاز دارید.
این را مد نظر داشته باشید که رسانههای اجتماعی فرصتهای بیشماری برای گفتوگوهای خوب و آموزنده (مثل محلهپویی ژرف) میان افرادی غریبه در سرتاسر دنیا فراهم میآورد.
اگر هر کاربر رسانههای اجتماعی از موضع فروتنی فکری واقعی وارد گفتوگوهای آنلاین شود و درک کند که هریک از دیگر کاربران میتوانند فرصتی برای جبران نادانستهها و رشد او باشند، شبکههای اجتماعی به نیروی پیشرانِ بیسابقهای برای ترقی انسانی تبدیل میشدند، نه مثل حالا، که ظاهراً در قبیلهگرایی سقوط کردهاند.
پینوشتها:
• این مطلب را نیکول ییتمن نوشته و در تاریخ 9 مارس
2020 با عنوان «Is social media killing intellectual humility?» در
وبسایت بیگثینک منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۴ آبان
۱۳۹۹ با عنوان «چرا در توییتر بحث سقراطی ناممکن است؟» و ترجمۀ علیرضا
شفیعینسب منتشر کرده است.
•• نیکول ییتمن (Nicole Yeatman) مدیر
همکاریها و ارتباطات راهبردی در مؤسسۀ آموزشیِ غیرانتفاعی پژوهشهای
انسانی (Institute for Humane Studies) است.
[۱] Kindly Inquisitors
[۲] The Internet of Us: Knowing More and Understanding Less in the Age of Big Data
[۳] Influence
[۴] deep canvassing
اصلاح به معنای مدرن آن بعنوان یک حرکت تدریجی و محافظه کارانه در برابر انقلاب است که عمیق و ناگهانی است.
وی
افزود: قبل از انقلاب، برخی متفکران چپ، برای حرکت حسینی به جای نهضت و
اصلاح از کلمه قیام استفاده میکردند، در حالی که واژه قیام بار چریکی و
نظامی دارد، اما نهضت حسینی چنین ادبیات و حالتی ندارد.
مرحوم شریعتی برای حرکت حسینی واژه انقلاب را به کار میبرد. لازمه انقلاب در آن زمان، جمع آوری تسلیحات و نیروی نظامی بود و چنین فضایی را ایجاد کردند که حرکت امام حسین قیام است. در حالیکه در ادبیات امام حسین واژه خروج وجود دارد که معنایش حرکت و از جای خود تکان خوردن است و همچنین امام واژه اصلاح را بکار بردند.
به گفته فیرحی اصلاح در ادبیات سنتی
در برابر فساد یا افساد است و فساد یعنی چیزی از درون خراب شود. در نظریات
کلاسیک فساد دو گونه است: یکی تدریجی، مثل زنگ زدن آهن. یعنی حکومت خود
بخود از درون به صورت تدریجی فاسد میشود. نوع دوم فساد حالت دفعی و بیرونی
دارد که به آن افساد میگویند، مثل اینکه بر آهن اسید بریزیم.
وی
با اشاره به یک تقسیم بندی دیگر فساد را دو گونه دانست: یک نوع کم شدن
محتوا و لاغر شدن و یک نوع فساد با افزوده شدن موارد غیر به محتوا و آلودن.
طبعا اصلاح هر نوع فساد، باید عکس آن اتفاق باشد؛ یعنی اگر محتوای صحیح
کمرنگ شده باشد، باید آن را تقویت کرد و اگر افزودههای خارجی داشته باشد،
باید آنها را پیراست و زدود.
این پژوهشگر فقه سیاسی با بیان این که
«هر جامعهای معیار خودش را دارد و فسادی که رخ میدهد در تغییر آن معیار
است»، افزود: معیار حسین بن علی که نگران تغییر آن بود و فساد را تغییر آن
میدانست، سنت پیامبر بود و فساد از نظر امام حسین، یعنی کم و زیاد شدن
اجرای سنت پیامبر و اصلاح از نگاه ایشان بازگشت به سنت پیامبر بود.
فیرحی
عوض شدن تفسیر وحی و تحریف سیره پیامبر را دو تغییری دانست که در سالهای
پس از پیامبر رخ داد و توضیح داد: از نظر امیرمومنان، فساد یعنی از جا
درآمدن سنت و سیره پیامبر. نظم اجتماعی که پیامبر ایجاد کرده بود، مبتنی
بود بر انسان آزاد مومن و این انسان جامعه را به درستی میسازد. در زمان
خلیفه دوم، عمر گفت اگر من کج رفتم چه میکنید؟ گفتند با شمشیر راستت
میکنیم؛ یعنی معیار و شاقول مشخص بود و آن سیره و سنت رسول خدا بود.
وی
معجزه دیگر پیامبر غیر از قرآن را تشکیل حکومتی مبتنی بر قرارداد و
توافقات برشمرد و گفت: حتی مبدا اختلاف و جنگ با یهودیان مدینه هم دوره
پیامبر نبود، بلکه ناشی از اختلاف با اوس و خزرج بود که پس از افول تنش،
پیامبر حقوق یهود را برمیگرداند.
در مورد مسیحیان حتی بیش از این است و پیامبر میگوید شما مثل مایید. پیامبر دولت را براساس توافق و قرارداد و جامعه مدنی شکل داده بود و دولت کوچک در کنار جامعه بزرگ را شکل میداد. اما بنی امیه جامعه را لاغر کردند و حقوق مردم و آزادی انسانها را کاهش دادند و دولت را فربه و مطلقه کردند.
فیرحی با اشاره به خطبهای که
سیدالشهدا در مکه قبل از سفر به کربلا یا سال قبل بیان میکند، گفت: ایشان
در این خطبه که در منا بیان شده، تفسیر و تصویر دقیقی از جامعه ارائه
میدهد و خطاب به نخبگان دینی و اجتماعی میفرماید: شما کاری کردید که هیبت
جامعه شکسته شد و بازی را باختید.
همه چیز در اختیار حکومت قرار گرفته و حکومت هم دین را طوری که میخواهد ارائه میدهد. شما اعتبارتان را از دست ندادید، جز به خاطر اختلافتان در حق و سنت پیامبر که موجب گم شدن سیره و راه درست شد.
این استاد علوم سیاسی چهار وضعیت ممکن
در کشورها را این گونه برشمرد: 1.جامعه قوی و دولت قوی، که هر کدام کار
خود را میکند مثل دولتهای اروپایی، 2.جامعه ضعیف و دولت ضعیف، یعنی نه
جامعه میتواند دولت را تغییر دهد و نه دولت جامعه را مثل یمن، 3. جامعه
قوی و دولت ضعیف، که جامعه، دولت را سرنگون میکند و 4. دولت قوی و جامعه
ضعیف که دولت همه فضای فرهنگی، دینی، آزادی و حرکتهای اجتماعی را تصرف
میکند.
وی درباره وضعیت نوع چهارم گفت: در
این شرایط دولت هم قانون گذار است و هم مفسر و جامعه را لاغر میکند و به
اصطلاح خون جامعه را میمکد. اما مردم چاره ای جز چاپلوسی دولت ندارند تا
باقی بمانند.
نخبگان جامعه در چنین شرایطی رو به سوءاستفاده
میآورند و علما هم شرایط دین را تحریف میکنند تا با سلیقه حکومت تطبیق
پیدا کند. از همین روست که امام حسین(ع) در توصیف آن شرایط میفرماید:
جامعه توانش را از دست داد و تبدیل به مستضعفانی شد که در برابر اربابان مطیعند و بخاطر نان شب، کمر خم کردند.
*منبرهای توجیهگر استبداد و دینی که وسیله حکومت شده بود
به
باور فیرحی، مستضعف یعنی کسی که توسط قدرت و حکومت ضعیف شده و آنها جامعه
را لاغر و ضعیف کردند تا در حکمرانی هر تقلبی که بخواهند بکنند و حقایق را
وارونه کنند و هر خط و سیاستی که میخواهند بگذارند. هرکس شرورتر و زورگوتر
استوارتر. به هر شهری بروی، منبرهایی وجود دارد که با صدای بلند استبداد
را توجیه میکنند. دین در واقع وسیله حکومت شده و بی اعتمادی مردم به
نخبگان دینی به دین سرایت میکند و اعتقاد مردم به خدا از دست میرود.
این
پژوهشگر دینی با اشاره به متنی که بعنوان وصیتنامه امام حسین مطرح است،
گفت: در این وصیت ایشان شرایط مدینه را تشریح کرده است. چون راه خروج بر
امام بسته شده، ایشان ناگهانی و بصورت پوششی از مدینه و مکه خارج میشود و
میفرماید من بی دلیل یا از سر خوشی خروج نکردم، بلکه میخواهم به سیره جدم
باز گردم. میفرماید من در این مسیر نظرم را خواهم گفت، هرکس خواست بپذیرد
و هرکس خواست رد کند و من صبر میکنم تا تقدیر الهی رخ دهد.
وی
ادامه داد: در ابتدای حکومت امیرمومنان هم شعار اصلی بازگشت به سیره پیامبر
است، اما آنقدر سیره تغییر کرده که کسی نمیداند سیره پیامبر چیست. این به
اصطلاح تغییر دی ان ای جامعه است.
مشخص میشود نهضت امام حسین یک حرکت چریکی نیست، بلکه یک حرکت گفتمانی و روشنگرانه است. در زمان ضعف جامعه، بهترین حالت آگاهی بخشی است یعنی مشخص کردن شرایط، نه درمان، یعنی مردم بفهمند مشکل چیست.
امام حسین به دنبال مبارزه نبود، دنبال فرار از بیعت بود، مبارزه از ادبیات چپ وارد ذهنیت مذهبی ما شد، امام نه دنبال جنگ بود و نه میخواست بیعت کند، یعنی نه با حاکم و نه علیه دولت، بلکه نوعی مبارزه منفی و در حالی که میخواست بیعت نکردن خود را به همه اعلام کند، انتظار پیروزی هم نداشت.
فیرحی افزود: کوفیان به دلیل ترس از
شام به امام حسین تمایل داشتند، اما جرات میدانداری نداشتند و به همین دلیل
فرزدق به امام میگوید: قلوب کوفیان با توست اما شمشیرهایشان با امویان
است.
این تناقض کامل درون مردم، نتیجه عملکرد انحرافی حکومت است و سیدالشهدا میفرماید: درست است و مردم بنده اموال شان هستند و اگر تناقضی بین دنیا و دین باشد، بسوی دین نمیآیند.
نشستهای «عاشورا و امروز ما» به همت
انجمن اندیشه و قلم، بنیاد اندیشه و احسان توحید و کانون توحید در محل این
کانون با رعایت دستورات بهداشتی برگزار و شبها ساعت 21 از صفحه
instagram.com/andisheqalam/live نیز پخش میشود.
-------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
واقعۀ عاشورا، تقابل بین شیعه و سُنی نبود/ «نه» به تحمیل و تسلیم بود
عصرایران؛ مصطفی داننده- امام حسین(ع) در روز دهم خطاب به لشگر عمر سعد گفت:« همه شما از سفارش من سرپیچی میکنید و کلام مرا گوش نمیدهید زیرا شکمهای شما از حرام انباشته شده و قلبهای شما مُهر خورده است. وای بر شما آیا ساکت نشده و به من گوش نمیدهید!»(بحارالانوار،ج ۴۵،ص۸)
این جملهای است که باید سالها در مورد آن حرف زد . مال حرام با آدمی کاری میکند که گوشش در برابر کلام حق حسین(ع) ناشنواست. مال حرام زمینه ساز فاجعه کربلا میشود. حرف امام را نمیشنوند و گلوی کودک 6 ماهه را میدرند.
این جملهای است که باید در اتاق همه مدیران و کسانی که دستی در کاسه بیتالمال و حق الناس دارد زده شود. مال حرام به راحتی وارد زندگی انسان میشود و آن را به آتش میکشد.
خیلی از ما فکر میکنیم که مال حرام یعنی همان اختلاسها و تخلفهای مالی که متهمانشان را در دادگاه یا کانادا میبینیم. نه، مال حرام راحتتر از اینها هم وارد زندگی ما انسانها میشود.
وقتی کارمندی کارت ورود را میزند و از محل کار خارج میشود، بدون اینکه مرخصی یا کارت خروج را زده باشد، حقوق آن روزش قطعا با اشکال روبرو است. او برای ساعتهایی که در اداره حضور دارد حقوق میگیرد و نه ساعتهایی که نیست!
این یک نمونه از کارهایی است که ممکن است پول حرام را وارد زندگی میکند. کافی است در خلوت کلاهمان را قاضی کنیم و ببینم که آیا حقوقی که میگیریم و یا پولی که به خاطر خدماتی که به مردم ارائه میکنیم، حلال بوده است یا نه؟
خودمانیم زندگی برخی از ما حسابی درگیر این پولهای حرام شده است. حضرت، سنگ محک خوبی پیش روی ما گذاشته است. اگر حرف حق را نشنیدیم بدانیم که پول حرام زندگیمان را گرفته است.
پول حرام، وجدان ما را میکشد. آنهایی که حسین را در روز عاشورا سر بریدند، قبل از آن وجدان خود را سر بریده و به نیزه زده بودند.
خدای ناکرده فکر نکنیم با عزاداری و دادن نذری برای کشته شده دشت کربلا به دست حرام خواران، قلم سیاه بر مال حرامی که روی هم گذاشتهایم و برج و بارو ساختهایم کشیده میشود. در همین شبهای محرم شنیدهایم که خدا از حقالناس نخواهد گذشت و مال حرام همان حق الناسی است که بر گردن ماست.