واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

چه شود به چهره‌ی زرد من نظری برای خدا کنی

هاتف اصفهانی (غزلیات)

چه شود به چهره‌ی زرد من نظری برای خدا کنیکه اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو راز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرمهمه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دونشکنی پیاله‌ی ما که خون به دل شکسته‌ی ما کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمینهمه‌ی غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکرانقدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی

براساس یک مطالعه علمی جدید مشخص شد فصل تولد روی شخصیت آدمها تأثیر می‌گذارد

طالع‌بینی آن‌قدرها هم خرافات نیست؛ فصل تولد روی شخصیت شما تأثیر می‌گذارد (از خبرآنلاین)

دانش > پزشکی - تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد افرادی که در تابستان به دنیا می‌آیند، در مقایسه با متولدان فصل‌های دیگر بیشتر احتمال دارد که دمدمی‌مزاج باشند.

نسیبه خانلرزاده: گروهی از پژوهشگران می‌گویند نوزادانی که در تابستان به دنیا آمده‌اند، در مقایسه با نوزادانی که در زمستان به دنیا می‌آیند، به احتمال بیشتری دمدمی‌مزاج خواهند شد.

به گزارش دیلی تلگراف، این گروه پژوهشگران 400 نفر را مورد بررسی قرار داده و تیپ شخصیتی آن‌ها را با ماهی از سال که در آن به دنیا آمده‌اند، مطابقت دادند. به ادعای آن‌ها، متولدان روزهایی از سال که دما بیشتر از مواقع دیگر بوده، دچار نوعی دمدمی‌مزاجی هستند.

این پژوهشگران اهل بوداپست، دلیل این امر را این می‌دانند که فصل‌ها روی برخی نوروترنسمیترهای (انتقال‌دهنده‌های عصبی) به‌خصوص همچون دوپامین و سروتونین که رفتار را کنترل می‌کنند تأثیر می‌گذارند، هرچند تحقیقات بیشتری موردنیاز است تا چرایی این تاثیر آشکار شود.

آن‌ها کشف کرده‌اند تعداد افراد «ادواری خو» که حالت‌های روحی آن‌ها به‌سرعت بین ناراحتی و شادی تغییر می‌کنند؛ به‌طور قابل‌توجهی در متولدان فصل تابستان بیشتر است. هم‌چنین افرادی با رفتارهای هیجان‌زده (که عمدتاً تمایل به بیش‌ازاندازه مثبت بودن دارند) به‌طور قابل‌توجهی در متولدین فصل‌های تابستان و بهار بیشتر یافت می‌شوند.

این پژوهش همچنین نشان می‌دهد آن‌هایی که در فصل پاییز به دنیا می‌آیند، در مقایسه با دیگران کمتر افسرده‌اند و آن‌هایی که در فصل زمستان به دنیا می‌آیند، به‌احتمال کمتری زودرنج خواهند بود.

ژنیا گوندا، استادیار دانشگاه و رهبر این پژوهش می‌گوید: «پژوهش‌های زیست‌شیمیایی نشان می‌دهد فصلی که در آن به دنیا می‌آیید بر روی انتقال‌دهنده‌های عصبی خاصی همچون دوپامین و سروتونین تأثیر دارد که حتی در زندگی بزرگ‌سالی هم قابل‌تشخیص است. این امر سبب شد که به این فکر بیفتیم شاید فصل تولد اثر درازمدتی داشته باشد. در این تحقیق، 400 نفر را مورد مطالعه قرار دادیم و فصل تولد این افراد را با نوع شخصیت آن‌ها در زندگی بزرگ‌سالی تطبیق دادیم. اساساً این‌طور به نظر می‌رسد که فصل تولد شما، شانس‌تان را در ابتلا به اختلالات رفتاری افزایش یا کاهش دهد. ما هنوز نمی‌توانیم راجع به مکانیسم‌های مؤثر در این پدیده چیزی بگوییم. اکنون در حال بررسی این هستیم که آیا نشانه‌هایی ژنتیکی وجود دارند که به فصل تولد و اختلال در حالات روحی وابسته باشند یا خیر».

شاید این پژوهش سرنخی باشد برای فهم این‌که چرا برخی از معروف‌ترین شخصیت‌ها خلق‌وخوی خوبی دارند، درحالی‌که بقیه عصبانی‌تر هستند.

دوشس کمبریج (جدیدترین عضو خانواده سلطنتی انگلیس و ملکه احتمالی چند دهه آینده این کشور) در فصل زمستان و در روز 20 دی به دنیا آمد و در صورت صحت این پژوهش، احتمال کمتری خواهد داشت که زودرنج و عصبانی باشد، در حالی روی کین، فوتبالیست اسبق تیم منچستریونایتد که بسیار خشن بود در آگوست / مرداد (اوج تابستان) به دنیا آمده بود، یعنی همان وقتی از سال که به گفته این پژوهشگران متولدین آن احتمال بیشتری برای دمدمی‌مزاج بودن دارند.

به‌رغم این‌که هر دو عامل ژنتیک و محیط در خلق‌وخوی انسان دخیل هستند، حالا ما می‌دانیم که فصل تولد هم در این رابطه ایفای نقش می‌کند.

این پژوهش در مجمع سالیانه اروپایی نوروسایکوفارموکولوژی (ECNP) در برلین آلمان ارائه شده است.

شایان ذکر است تاکنون تحقیقات متعددی در مورد درستی یا نادرستی ادعاهای طالع‌بینی انجام شده و حاصل تمام آن‌ها بر بی‌ارتباط بودن ادعاهای طالع‌بینی با سرنوشت افراد است. 

چرا بازیگران مشهور زودتر می‌میرند؟

چرا بازیگران مشهور زودتر می‌میرند؟ (از خبرآنلاین)

جامعه > سلامت - هفته نامه همشهری تندرستی نوشت:

آدم‌‌های مشهور از دور خوشبخت و شاد و بی‌دغدغه به نظر می‌رسند اما در زندگی آنها مسائل و مشکلاتی هست که در زندگی آدم‌های عادی کمتر به چشم می‌خورد؛ مشکلاتی که حتی باعث می‌شود عمر آنها کوتاه شود! دکتر محمد‌رضا خدایی، روانپزشک، این ماجرا را تحلیل می‌کند
فرضیه اول: استرس
به طور کلی سبک زندگی شخصیت‌های معروف از جمله بازیگران فوتبالیست‌ها، خواننده‌ها تا حد زیادی با افراد معمولی جامعه متفاوت است؛ چراکه جامعه انتظار بیشتری از این افراد دارد و همین موضوع استرس فرد مشهور را افزایش می دهد. البته استرس‌ها به سه گروه بد، خوب و خنثی تقسیم می‌شوند؛ به عنوان مثال استرس ناشی از مرگ عزیزان جزو استرس‌های بد‌قرار می‌گیرد اما شنیدن خبر وقوع زلزله در یکی از شهر‌های کشور با‌وجودی که به طور مستقیم به خود فرد مربوط نمی‌شود اما یک استرس خنثی ایجاد می‌کند. از طرفی استرس همیشه به دلیل بروز عوامل ناخوشایند به‌وجود نمی‌آید؛ مثلا قبولی در کنکور یا برنده شدن در یک قرعه‌کشی استرسی را ایجاد می‌کند که به آن استرس خوب می‌گوییم. شهرت هم می‌تواند موجب بروز این نوع استرس شود و تنظیمات فیزیولوژیکی بدن فرد را به هم بریزد. بعضی از افراد حتی افراد مشهور از نظر شخصیتی آسیب‌پذیر‌ترند و بیش از حد معمول دچار استرس می‌شوند اما قادر به کنترل آن هستند؛ در صورتی که برخی دیگر قدرت مدیریت استرس را ندارند و این استرس می‌تواند سلامت‌‌شان را به خطر بیندازد.
سال گذشته «ماریو موروسینی» بازیکن ایتالیایی هنگام دیدار تیم‌های لیورنوو بیسکارا درست اواسط بازی روی زمین افتاد و تلاش پزشکان بی‌نتیجه ماند و این بازیکن جوان جان باخت. البته به گفته پزشکان با وجود استرس بازی‌های جام و به دنبال آن افزایش فشار خون، مرگ این فوتبالیست خیلی هم دور از نتظار نبوده است.
فرضیه دوم: خواب و خوراک نامنظم

بد‌خوابی و بد‌خوراکی بین افراد مشهور یک اصل جا افتاده و عادی است. بسیاری از این ستاره‌ها به دلیل فشرده بودن برنامه‌های کاریشان تغذیه مناسب و خواب منظم و درستی ندارند. آنها عادت دارند شب‌ها تا دیر وقت بیدار بمانند و به جای آن روز بخوابند. این در حالی است که براساس پژوهش‌های معتبر، خواب روزانه به اندازه یک خواب شبانه با کیفیت آرامش بخش‌نیست و بررسی‌های پژوهشگران دانشگاه کلیفرنیا نشان می‌دهد افرادی که خواب خوب شبانه دارند در مقایسه با دیگران از طول عمر بیشتری برخوردار خواهند بود.
آگاتاکریستی خالق 66 رمان جنایی از جمله هرکول پوآرو و خانم مارپل 20 روز قبل از خود‌کشی اعلام کرده بود که به شدت افسرده است و از اختلالات خواب به ویژه کابوس‌های شبانه و بی اشتهایی عصبی رنج می‌برد.
فرضیه سوم: اختلال‌های شخصیتی
من از همه بهترم!
بدون شک به تعداد آدم‌‌های روی کره زمین، شخصیت‌های متفاوت وجود دارد. البته بعضی‌ها از نظر شخصیتی شباهت‌های بسیار زیادی با هم دارند اما شخصیت، یک ویژگی منحصر‌به‌فرد است که هم ذاتی است و هم تحت تاثیر عوامل محیطی شکل می‌گیرد؛ به عنوان مثال بعضی‌ها از نظر شخصیتی گوشه‌گیر هستند اما برخی دیگر ناسازگار و گروهی محافظه‌کارند در این بین افراد هستند که قدرت تنوع‌طلبی و ریسک‌پذیری زیادی دارند، به آنچه دارند قانع نیستند و همیشه به فکرتغییر و پیشرفت و شرایط ثابت را نمی‌پسندند این گروه از معروف شدن بدشان نمی‌آید و اتفاقاً دست به هر کاری می‌زنند تا در جامعه مطرح شوند. حالا اگر فرد از نظر روانی آمادگی مشهور شدن و معروف شدن را داشته باشد، هیچ مشکلی ایجاد نخواهد شد؛ همان طور که بسیاری از بازیگران مشهور ایرانی در کنار شهرت هنری زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی باثباتی هم دارند. در مقابل افرادی که به ویژه در سنین پایین و یا بدون داشتن ظرفیت‌های روانی کامل به شهرت می‌رسند، دچار تبعات و حاشیه‌های شهرت خواهند شد؛ به عنوان مثال دچار خود‌شیفتگی یا به اصطلاح نارسیسیسم می‌شوند؛ به این معنی که احساس عمیق خود بزرگ‌بینی و نوعی بی‌نظیر بودن پیدا می‌کنند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید «تام کروز» بازیگر مطرح هالیوود در جشن تولد 45 سالگی‌اش اعلام کرد در دهه سوم زندگی دچار خود‌شیفتگی شده بود و اگر کمک همسر و روانپزشکش نبود، همچنان با این مشکل روانی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. آقای کروز اعتراف می‌کند که شهرت دردسر و بلای جان است و باید به صورت منطقی با آن کنار آمد چراکه در غیر این صورت زندگی ستاره‌ها را به خطر می‌اندازد.
فرضیه چهارم: روابط خانوادگی ناموفق
سبک زندگی خطرناک
در اینکه شهرت، فرد را وادار به تغییر سبک زندگی می‌کند شکی نیست اما اصولاً شخصیت‌های معروف، افراد متفاوتی هستند که به دلیل همین متفاوت بودن‌شان، تصمیم به مشهور شدن گرفته‌اند. گاهی این متفاوت بودن و میل به تنوع‌طلبی روی زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی فرد تاثیر‌گذار است و در بسیاری از مواقع می‌بینیم که فلان بازیگر یا خواننده چندین ازدواج ناموفق دارد و بعد از گذشت سال‌ها همچنان از مشکلات خانوادگی رنج می‌برد. همانطور که می‌دانیم بخش مهمی از امید به زندگی و طول عمر با کیفیت در روابط خانوادگی منسجم نهفته است و نداشتن خانواده به معنی واقعی کلمه می‌تواند به مرگ زودرس شما منجر شود.
هیث لجر، بازیگر استرالیایی نقش ژوکر در «شوالیه تاریکی» نمونه بارز یک شخصیت مشهور است که شهرت کار دستش داد، تا جایی که از همسرش جدا شد و به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر مرد و بعد‌ها پزشکان علت مرگش را مسمومیت دارویی اعلام کردند.
وایسا دنیا، من می‌خوام پیاده شم!
بهداشت روان، بهداشت جسم و بهداشت معنا سه ضلع مثلث زندگی را تشکیل می‌دهند، بدین صورت که اگر مراقب سلامتی جسمی‌تان باشید، از روان‌تان محافظت کنید و به معنای زندگی که همان رسیدن به آرزو‌ها و در نهایت کمال است، پی ببرید، طول عمر با کیفیتی خواهید داشت تعدادی از ستاره‌ها در سنین پایین به همه خواسته‌هایشان می‌رسند و در واقع دچار نوعی پوچی می‌شوند و امیدشان را به زندگی از دست می دهند چراکه آرزویی ندارند که برای رسیدن به آن تلاش کنند. گاهی نیز این آرزو به حدی عجیب و دست‌نیافتنی است که به افسردگی و حتی خودکشی فرد منجر می‌شود. بعد از اقدام به خود‌کشی بسیاری از ستاره‌ها این سئوال برای مردم جامعه مطرح می‌شود که چرا فلان شخصیت مطرح با آن همه موفقیت، پول موقعیت اجتماعی و... امیدی برای زندگی کردن نداشت؟
جیم‌کری، هنر‌پیشه و کمدین آمریکایی در سال 2004 میلادی برای اولین بار در برنامه تلویزیونی «60 دقیقه» اعلام کرد که به افسردگی شدید مبتلاست. همچنین جی کی رولینگ، خالق هری‌پاتر در سال 2010 میلادی جدایی از همسرش و مهاجرت را مهم‌ترین دلیل ابتلا به افسردگی دانست و گفت: «این افسردگی موجب شده حتی به خود‌کشی فکر کنم اما به کمک روانپزشکم موفق شدم تا بیماری‌ام را کنترل و تا حدی درمان کنم.»

نظر چند کارشناس درباره فیس بوک؛ عامل افزایش یاکاهش جرایم

دیدگاه های کارشناسان درباره مزایا و معایب شبکه های اجتماعی

نویسنده: سمانه شهباز

گروه شوک: بسیاری از کلاهبرداران و مزاحمان فیس بوکی با فرصتی که از فیلترشدن این شبکه ها در ایران به دست می آورند سوءاستفاده می کنند و به نیات پلید و تبهکارانه خود می رسند. به گفته محمد شادابی دادیار شعبه دوم دادسرای ناحیه 31 تهران در واقع اگر فیس بوک در ایران فیلتر نبود طبق قوانین بین المللی، دستگاه های قضایی و پلیس به راحتی می توانستند تنها با یک نامه رسمی و برون مرزی به مسئولان فیس بوک جلوی این تبهکاری ها را بگیرند و در واقع حالادستان قانون بسته است.
    یکی از جرایمی که امروزه در شبکه های اجتماعی به چشم می خورد ایجاد صفحه ای جعلی از سوی تبهکاران با نام و مشخصات فرد دیگری است.
    در بین این پرونده ها شاهد کلاهبرداری از دختر جوانی بودیم که در فیس بوک از سوی مردی فریب خورد. مرد کلاهبرداری که با پرسه زنی در شبکه های اجتماعی طعمه هایش را شناسایی می کرد و به دام می انداخت توانست با جلب اعتماد دختر جوان به حریم خصوصی وی نیز وارد شود و به اطلاعاتش دستبرد بزند. این شیاد با در دست داشتن عکس و اطلاعات از دختر جوان صفحه ای جعلی را به نام وی در فیس بوک باز کرد و به دروغ پراکنی دست زد.
    کلاهبرداری ها از طریق شبکه های اجتماعی اصولاً به دو صورت انجام می شود؛ یکی هتک حیثیت افراد از طریق ایجاد صفحات جعلی و انتشار مطالب غیر اخلاقی و دیگری کلاهبرداری توسط شیادان و فرصت طلبان از طریق شبکه های اجتماعی است.
    گاهی دیده می شود تبهکاران و افراد سودجو با یافتن عکس یکی از آشنایان با جست وجو در اینترنت آن را در شبکه اجتماعی فیس بوک می گذارند و با ترفندی عجیب دست به کلاهبرداری می زنند.
    آن ها با نوشتن یادداشت شماره تماس خود را درج می کنند و پیام می گذارند که برای دوستی و ارتباط برقرار کردن با آن ها می توانند یک شارژ به حساب وی واریز کنند. دراین میان برخی ساده دلان این کار را انجام می دهند بی آن که بدانند در با تلاق فرو رفته اند و جیب صاحبان این سایت را پرپول تر کرده اند.
    هرچند این شیادان با تلاش پلیس ردیابی و دستگیر می شوند اما اگر سازمانی با این شبکه ها در ارتباط بود، شاکیان می توانستند با مراجعه به آن ارگان مشکل شان را حل کنند و مسئولان آن سازمان هم وقتی از موضوع کلاهبرداری آگاه و مطمئن می شوند می توانند سریعاً آن صفحه جعلی و کلاهبرداری را غیر فعال کنند چرا که دیده می شود در سایر کشورها همانطور که سایت ها بدون فیلتر فعال هستند سازمانی هم وجوددارد که بر این سایت هانظارت می کند. شاید اگر چنین ارگان و نهادی هم در کشور ما با کمک مسئولان قضایی و حقوقی تاسیس شود کمتر شاهد چنین تبهکاری هایی خواهیم بود.
    
    رفع فیلترینگ
    مصطفی آب روشن، جامعه شناس می گوید: متاسفانه در جامعه ما با هر واقعیت نوظهور برخوردی قهری و تکانشی صورت می گیرد. با این تصور که شرایط را بر ما تحمیل می کند و تهدید کننده است. بر این مبنا با روش حذف صورت مساله، با این گونه پدیده های اجتماعی برخورد می کنیم در حالی که این همه وقت و هزینه ای که صرف فیلترینگ شبکه های اجتماعی شده است اگر برای فرهنگسازی و آگاه سازی کاربران و خانواده ها به کارگرفته می شد به طور حتم آسیب های کمتری را در فضای مجازی شاهد بودیم چرا که استفاده بهینه از این دستاورد بشری جزو ضرورت های اجتناب ناپذیر دنیای امروزی شده است.
    به گفته آب روشن، شبکه های اجتماعی از جمله فیس بوک مانند هر واقعیت دیگری است که می توان تفسیری تهدید وار از آن ارائه کرد یا فرصت های ارزشی آن را غنیمت شمرد. پس از منظر آسیب شناسی شبکه های اجتماعی به عنوان هر ابزاری که می تواند کاربردی دوگانه داشته باشد بد نیست، بلکه فرهنگ استفاده از آن را باید نهادینه کرد. پس زدن و طرد تکنولوژی هایی که مواجه شدن با آن گریز ناپذیر است به مرور جامعه را دچار واپس ماندگی فرهنگی می کند.
    به اعتقاد این آسیب شناس، فرهنگ مادی که همان شبکه های اجتماعی است رشد می کند اما متاسفانه فرهنگ استفاده از آن به علت حذف فیزیکی رشد نکرده یا مسیر دیگری را طی کرده است. بنابراین در درون یک فرهنگ، اجزا از یکدیگر جدا و گاه بیگانه می شوند. در اثر این تغییر نابسامانی و ناهماهنگی در مجموعه آن ترکیب فرهنگی به وجود می آید.
    
    انگیزه های محرمانه
    سوءاستفاده به بهانه انتقامجویی از عکس و فیلم های افراد، سرقت از حساب های دیگران یا هتک حیثیت افراد جرائمی نیستند که فقط در فیس بوک امکان ارتکابش وجود داشته باشد.
    آب روشن بیان می کند: باید انگیزه های افعال مجرمانه را در جامعه کاهش داد نه این که با ابزارهای فرهنگی به مبارزه برخیزیم، بنابراین نه تنها بایستی تهدیدات فضاهای مجازی را آسیب شناسی و اطلاع رسانی کنیم بلکه باید با ضمانت های اجرایی قوی که قانونگذار در مورد این گونه جرایم وضع کرده با خاطیان حریم خصوصی افراد برخورد کرد.
    محققان و کارشناسان امور اجتماعی معتقدند ممنوعیت هرچیزی کنجکاوی افراد را بیش از پیش تحریک می کند و نکته درخور توجه این که بیشترین آسیب ها و هنجارشکنی نیز در همین شرایط رخ می دهد و بزرگترین اشتباهی که در تبیین این مساله اجتماعی به وجود می آید این است که عده ای فکر می کنند با فیلترینگ سایت فیس بوک جرائم کمتری جامعه را تهدید می کند، در حالی که مساله ارتکاب جرایم اینترنتی مربوط به انگیزه های مجرمانه است و فعل مجرمانه مختص این فضا نبوده و می تواند در قالب های متفاوتی بجز فیس بوک نیز تعیین شود.
    
    خلانظارتی
    دکتر جعفربای، محقق و کارشناس آسیب های اجتماعی می گوید: امروزه در دنیا شبکه های اجتماعی تابع قوانین و مقررات خاصی هستند که براساس قواعد موجود فعالیت های آنان قانونمند شده و نسبت به چگونگی تولید محتوا و عرضه آن نظارت ویژه ای اعمال می شود.
    با وجود این که کشور ما فعالیت های گسترده ای در شبکه های اجتماعی دارد ولی این اقدام مدرن نیز پیشتازانه قبل از تدوین قواعد، قوانین و مقررات دچار تاخیر قانونی شده اند یعنی مقررات دیرتر از حضور پا به عرصه وجود گذاشته است.
    دکتر بای بیان می کند: یکی از بخش های مهم ما در این مساله خلادر کارهای نظارتی است، یعنی ابتدا به ما اجازه فعالیت داده می شود بدون آن که نظارتی در آن صورت گیرد و سپس وقتی تخلفات اتفاق افتاد در اندیشه مقابله برمی آییم.
    
    مثبت و منفی های فناوری
    هر فناوری و نو آوری که بتواند سازوکار و روش های جدیدی را در روابط فیمابین انسان ها و زندگی افراد ایجاد کند می تواند مورد استفاده های مثبت یا منفی قرار بگیرد که استفاده از کامپیوتر، اینترنت و فضای سایبری از جمله این سازو کارها هستند. دکتر علی توانا جرم شناس می گوید: به محض پیدایش و حضور تکنولوژی های جدید در جامعه برخی افراد ساده لوح به دام شیادان فرصت طلب می افتند چرا که جرم همیشه به عنوان اقدامی است که به دیگران ضرر مادی و معنوی وارد می کند.
    دکتر توانا بیان می کند: در خصوص تکنولوژی های جدید بویژه استفاده از فضای مجازی سوءاستفاده و تخلفات بسیاری نسبت به دیگر فناوری ها به وجود آمده است زیرا در فضای مجازی امکان کنترل و رصد اقدامات مجرمانه چندان کار آسانی نیست هرچند که در سال های اخیر برخی روش ها و استفاده از شیوه های جدید باعث شناسایی، جلوگیری و فیلتراژ برخی از فعالیت ها شده است.
    با این حال با وجود افزایش تعداد کاربران در همه جهان بویژه حضور جوانان در این نوع فعالیت ها عملاً کنترل این فناوری را سخت کرده است و به همین دلیل می توان گفت تخلفات و جرایم سایبری بیش از جرایم دیگر مانند ضرب و جرح و سرقت های ساده دیگر است. شنود های غیرقانونی، دسترسی غیرقانونی به کلید واژه ها، ذخیره ها، داده ها و اطلاعات افراد دیگر، کلاهبرداری ها، نشر اکاذیب و شایعه پراکنی های مجرمانه و پخش تصاویر غیر اخلاقی را می توان از جمله جرایم ارتکابی در فضای مجازی دانست. در این میان برخی ازکشورها همانند ایران با ممنوع کردن ورود یا عضویت در برخی سایت ها همانند فیس بوک، توئیتر و... به تعداد این جرایم افزوده است.
    این جرم شناس معتقد است: هرچند که عضویت در این سایت ها برحسب رسمی و قانون جرم تلقی نمی شود اما بر کیفیت ورود به این سامانه ها یعنی دسترسی به آن مستلزم گذر از فیلتراژ و با استفاده از کلیدواژه هایی است که به صورت فیلترشکن عمل می کند که در نتیجه خود معضل مهمی در خصوص این نوع جرایم را به وجود آورده است.
    با اطلاع از این که برخی از وزرا و مسئولان عالی رتبه سابق و فعلی کشور ما نیز در این سامانه ها عضویت داشته و مطالب خود را منتشر می کنند اصل ممنوعیت ورود به شبکه ها نباید جرم تلقی شود زیرا واقعیت این است که دنیای اطلاعات دسترسی آسان به این سامانه های ارتباطی را ایجاد می کند چرا که استفاده از این سامانه ها باعث افزایش ارتباط و در واقع رعایت اصل آزادی چرخش اطلاعات می شود که منطبق با قانون اساسی است و این که منجر می شود جوانان ما اطلاعات جدیدی در خصوص مسائل مهم اجتماعی- سیاسی از این طریق به دست آورند.
    
    راهکار نامناسب ممنوعیت و بستن یک سایت
    دکتر توانا می گوید: ما مخالف انتشار اطلاعات و تصاویر غیر اخلاقی و مسائل مختلف ارتکاب جرم از طریق سامانه ها و فضای مجازی هستیم. مسلماً باید با این جرایم و خاطی ها برخورد کرد اما برخورد، راهکارهای منطقی تری دارد و ممنوعیت ورود و بستن یک سایت راهکار مناسبی نیست.
    
    کاهش جرایم اینترنتی با همکاری فیس بوک
    محمد شادابی، دادیار شعبه دوم دادسرای ناحیه 31 تهران ویژه جرایم رایانه ای و فناوری اطلاعات می گوید: در حال حاضر که دسترسی به سایت فیس بوک محدود است روزانه شاهد شکایات زیادی هستیم مبنی بر این که از تصاویر آن ها در فیس بوک سوءاستفاده شده یا صفحات جعلی با نام آن ها در شبکه اجتماعی ایجاد شده است. بنابراین چنانچه در وضعیت فعلی با فرض این که تصمیمی مبنی بر رفع فیلتر گرفته شود، به طور بدیهی شاهد افزایش چنین شکایتی خواهیم بود. به این ترتیب پیش از رفع فیلتر فیس بوک لازم است از طریق مراجع ذی ربط با مسئولان فیس بوک مذاکره کرده و این سایت سرویسی را به مراجع ذی ربط ایران به منظور دفاع از حقوق شهروندان ایرانی که به هر دلیلی نسبت به موضوعی در شبکه فیس بوک شکایت دارند، ارائه دهیم.
    وی ادامه می دهد: بدیهی است با چنین هماهنگی امکان سوءاستفاده بسیار کاهش خواهد یافت چرا که در این صورت خود این شبکه اجتماعی متهمان را ردیابی و شناسایی می کند.
    در همه دنیا دسترسی به مراجع صلاحیت دار و همکاری فیس بوک با این مراجع امری بدیهی قلمداد می شود و ما جزو معدود کشورهایی هستیم که فیس بوک این سرویس را به ما ارائه نمی دهد و به همین خاطر حقوق بسیاری از شهروندان ایرانی تضییع می شود.
    
    آگاه سازی خانواده ها
    مصطفی آب روشن می گوید: با رفع فیلترینگ این شبکه اجتماعی و در عین حال آگاه سازی خانواده ها در مورد ابعاد مختلف فعالیت های کجروانه در این فضا و ارائه تذکر به سایر متخلفان جهت اصلاح رفتار، توقف فعالیت های مجرمانه و خلاف اخلاق عمومی و در همین راستا هشدار نسبت به تبعات قضایی ارتکاب این جرایم شاهد کاهش آسیب های شبکه های اجتماعی از جمله فیس بوک خواهیم بود.
    
     

 روزنامه ایران، شماره 5533 به تاریخ 21/9/92، صفحه 16 (شوک امروز) 

با “چرا“ شروع کن – خلاصه سخنرانی سایمون سینک در TED

image_pdfimage_print

با چرا شروع کن  خلاصه سخنرانی سایمون سینک در TED

Simon_sinek

سایمون سینک (Simon Sinek) متولد ۱۹۷۳ در ویمبلدون انگلیس، نویسنده، سخنران و متخصص در زمینه راهبری (Leadership)است که با معرفی ایده‌های “دایره طلایی” (the golden circle) و “با چرا شروع کن” (Start With Why) به شهرتی جهانی دست یافت. وی این ایده را اولین بار در سخنرانی TEDx خود با عنوان “چگونه رهبران بزرگ الهام‌بخش عمل می‌شوند؟” (How Great Leaders Inspire Action?) که در سپتامبر ۲۰۰۹ برگزار شد، مطرح نمود (۱و ۲). تا پایان سال ۲۰۱۳، ویدیوی این سخنرانی سومین ویدیوی پربیننده سایت TEDبود و در زمان نگارش این مقاله، تعداد بازدید از آن در سایت TEDاز مرز ۲۰ میلیون نفر گذشته است (۳). سینک در اکتبر ۲۰۰۹ کتاب خود با عنوان “با چرا شروع کن: چگونه رهبران بزرگ می توانند الهام بخش افراد برای عمل کردن باشند” را منتشر کرد که موفقیتی بزرگ را برای وی به ارمغان آورد. مقالات وی در نشریات معتبری همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، واشینگتن پست، هافتینگتون پست و بیزینس ویک انتشار یافته است. سینک هم اکنون در زمینه ارائه مشاوره کسب و کار، بازاریابی و راهبری فعالیت می‌کند (۱).

*******************************************

603px-Golden_circle

سایمون سینک در سخنرانی خود با عنوان “چگونه رهبران بزرگ الهام‌بخش عمل می‌شوند؟” به سوالات جالبی پاسخ می‌دهد. هر چند مثال‌هایی که وی در سخنرانی خود آورده است، عمدتاً معطوف به حوزه کسب و کار است، منتهی به نظر می‌رسد الگوی پیشنهادی وی قابل استفاده برای دیگر حوزه‌های زندگی همچون روابط اجتماعی و رشد و توسعه فردی نیز هست. در اینجا گزیده‌ای از سخنان وی در سخنرانی مذکور آورده شده است. به شما توصیه می‌کنیم، سخنرانی کامل وی را که دارای زیرنویس انگلیسی و فارسی نیز هست، از طریقاین لینک تماشا کنید.

*******************************************

-          به نظرتان چگونه است که بعضی‌ افراد و سازمان‌ها می‌توانند به چیزهایی دست یابند که برخلاف همه پیش‌بینی‌هاست؟

-          چرا شرکت اپل (Apple) تا این حد نوآور است؟ سال به سال و هر سال آنها نوآورتر از همه رقبایشان هستند. در حالی که آنها هم یک شرکت کامپیوتری هستند. درست مثل بقیه.

-          چرا مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش حقوق مدنی شد؟ او تنها کسی نبود که در دوران قبل از حقوق مدنی آمریکارنج برده بود. و او قطعاً تنها سخنران برجسته آن دوران نبود.

-          چرا برادران رایت توانستند هواپیمای موتوری تحت کنترل انسان بسازند وقتی که مطمئنا تیم های دیگری هم بودند که شایسته‌تر بودند، با سرمایه بیشتر، و … اما نتوانستند به هواپیمای موتوری با سرنشین دست یابند، و برادران رایت از آنها پیشی گرفتند؟

-          حدود سه سال و نیم پیش من کشفی کردم که عمیقا نگاه من را به آنگونه که فکر می‌کردم دنیا کار می‌کند تغییر داد، حتی عمیقا شیوه‌ای که من در این دنیا عمل می‌کردم را تغییر داد. الگویی وجود دارد که تمام رهبران و سازمان‌های بزرگ و الهام بخش در دنیا مثل اپل (Apple)، مارتین لوتر کینگ و برادران رایت براساس آن می‌اندیشند، عمل می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند که متفاوت از دیگران است.

-          این الگو چیزی است به نام “دایره طلایی” که من آن را به شکل زیر تصویر می‌کنم. “چرا؟ چگونه؟ چی؟” بگذارید سریع آن را توضیح دهم. هر کسی یا هر سازمانی قطعاً می‌داند که چه کار می‌کند. بعضی‌ از آن‌ها می‌دانند که چگونه آن را انجام می‌دهند. اما افراد یا سازمان‌های بسیار بسیار کمی وجود دارند که واقعاً می‌دانند چرا کاری را انجام می‌دهند. و منظور من از “چرا”، “سودآوری” نیست، زیرا که آن یک نتیجه است و همواره یک نتیجه باقی خواهد ماند. منظور من از “چرا” این است که: “هدفتان چیست؟ انگیزه‌تان چیست؟ باورتان چیست؟ چرا سازمان شما وجود دارد؟ چرا هر روز صبح از تختخواب برمی‌خیزید؟ و چرا هر کس دیگری باید اهمیت بدهد که شما چکار میکنید؟” شیوه‌ای که اغلب ما در ارتباط برقرار کردن در پیش می‌گیریم، حرکت از بیرون دایره (چی) به سمت درون دایره (چرا) هست. اکثر ما از روشن ترین مسائل به طرف مبهم ترین می‌رویم. اما رهبران و سازمان‌های بزرگ همگی از درون دایره (چرا) به سمت بیرون دایره (چی) می اندیشند، عمل می کنند و ارتباط برقرار می کنند.

-          بگذارید مثالی بزنم. اگر اپل مثل هر شرکت معمولی دیگری چنین پیامی را مخابره می‌کرد که: “ما کامپیوترهای خیلی خوبی می‌سازیم. آنها به زیبایی طراحی شده‌اند، کار کردن با آنها آسان هست و کاربرپسند می‌باشند. می‌خواهید یکی از آنها را بخرید؟” و پاسخ ما چیست؟ “ممممممممم مطمئن نیستم”. این شیوه‌ای است که اکثر افراد و سازمان‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. اول می‌گویند چکار می‌کنند، بعد می‌گویند چگونه از بقیه متفاوت هستند یا بهترند و انتظار بروز یک رفتار، خرید یک محصول، گرفتن یک رأی یا چیزی شبیه این را دارند. اما شیوه‌ای که اپل ارتباط برقرار می‌کند در واقع اینگونه است: “هر کاری که ما می‌کنیم، به تغییر وضعیت موجود باور داریم. ما متفاوت اندیشیدن را باور داریم. شیوه‌ای که ما وضعیت موجود را تغییر می‌دهیم با ساخت محصولاتی است که به زیبایی طراحی شده‌اند، کار کردن با آنها آسان است و کاربرپسند می‌باشند. اینگونه است که ما کامیپوترهای خیلی خوبی می‌سازیم. می‌خواهید یکی از آنها را بخرید؟” کاملاً متفاوت است، اینطور نیست؟ شما الان حاضرید از من یک کامپیوتر بخرید. تنها کاری که من کردم برعکس کردن نحوه ارسال اطلاعات بود.

-          مردم کار شما را نمی‌خرند؛ مردم دلیل کار شما را می‌خرند. برای مردم مهم نیست که چه کاری می‌کنید، بلکه برای آنها مهم است که چرا آن کار را می‌کنید.

-          هدف این نیست با هر کسی داد و ستد کنید که به چیزی که شما دارید، نیاز دارد. هدف این است با کسانی داد و ستد کنید که آنچه شما باور دارید را باور دارند.

-          هیچکدام از چیزهایی که می‌گویم عقیده شخصی من نیست، بلکه همه اینها ریشه در علم زیست‌شناسی دارد. نه روان‌شناسی، بلکه زیست‌شناسی. اگر نگاهی به ساختار مغز بیندازیم می‌توان آن را به سه بخش تقسیم کرد که با سه بخش دایره طلایی کاملاً همخوانی دارد. جدیدترین مغز ما، مغز انسان اندیشه‌ورز (Homo Sapien Brain) یا همان نئوکورتکس (Neocortex)، با “چگونگی” سر و کار دارد. نئوکورتکس مسئول تمامی استدلال‌ها و تفکرات تحلیلی و تکلم ماست. دو بخش داخلی، مغز زیرین (Limbic Brain) ما را تشکیل می‌دهند که مسئول درک احساساتمان همچون اعتماد و وفاداری است. این بخش همچنین مسئول تنظیم تمامی رفتارهای انسانی و تمامی تصمیم‌گیریهاست، در حالی که ظرفیتی برای تکلم ندارد. به بیان دیگر، وقتی از بیرون به درون حلقه ارتباط برقرار می‌کنیم، آدم‌ها می‌توانند حجم عظیمی از اطلاعات پیچیده مثل ویژگیها، منافع، حقایق، آمار و ارقام را بفهمند، مسأله اینجاست که اینها برانگیزاننده رفتار نیستند. اما وقتی ارتباط گرفتن از درون حلقه به سمت بیرون حلقه انجام می‌شود، ما ابتدا مستقیماً با آن بخشی از مغز صحبت می‌کنیم که کنترل‌کننده رفتار است و در ادامه به آدمها اجازه می‌دهیم که با چیزهای ملموسی که می‌گوییم و کارهایی که انجام می‌دهیم، حرف ما را مورد بررسی منطقی قرار دهند.

-          بعضی وقتها شما به بعضی افراد همه حقایق و آمار و ارقام را ارائه می‌کنید، و آنها می‌گویند، “ما می‌دانیم که واقعیات و جزئیات چه می‌گویند، اما این حس درستی نمی‌دهد”. چرا ما از این فعل استفاده می‌کنیم، این “حس” درستی نمی‌دهد؟ چون قسمتی از مغز که تصمیم‌گیری را کنترل می‌کند، زبان را کنترل نمی‌کند. نمی‌خواهم تصور شما را خراب کنم اما اینها دل و روح نیست که این رفتار ها را کنترل می‌کنند. اینها همه اینجا در مغز میانی ما اتفاق می افتد، قسمتی از مغز که کنترل کننده تصمیم‌گیری است و نه زبان.

-          اگر آدم‌ها را فقط برای این که می‌توانند کاری را انجام دهند استخدام کنید، آن‌ها برای پول شما کار می‌کنند. اما اگر آدم‌هایی را که آنچه شما باور دارید باور دارند استخدام کنید، آنها با دل و جان برای شما کار خواهند کرد.

-          خیلی از مردم در مورد ساموئل پیرپونت لانگلی (Samuel Pierpont Langley) چیزی نمی‌دانند. وی در اوایل قرن بیستم از وزارت جنگ آمریکا بودجه‌ای پنجاه هزار دلاری دریافت کرد تا ماشین پرواز را بسازد. او بهترین مهندسان زمان را استخدام کرد و به بهترین امکانات فنی دسترسی داشت. فعالیتهای او تحت پوشش خبری نیویورک تایمز بود. او چیزی را در اختیار داشت که می‌توان به آن گفت “دستور غذای موفقیت”. اما چه شد که کمتر کسی او را می‌شناسد و به یاد می‌آورد؟ چندین مایل آن طرف تر در دیتون اوهایو برادران رایت بودند که به هیچکدام از چیزهایی که لانگلی داشت دسترسی نداشتند. تنها تفاوت برادران رایت با لانگلی این بود که آن‌ها با یک انگیزه، با یک هدف و با یک باور کار می‌کردند. آن‌ها باور داشتند که اگر بتوانند راهی برای ساختن این ماشین پرواز بیابند، دنیا را دگرگون خواهد ساخت. در اطراف برادران رایت آدم‌هایی بودند که به باورهای آنها باور داشتند و با دل و جان برایشان کار می‌کردند. اما لانگلی متفاوت بود. او می‌خواست ثروتمند و معروف شود. او در جستجوی نتیجه بود. او در جستجوی ثروتمندان بود. برادران رایت در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ موفق شدند با ماشین اختراعی خود، پرواز کنند. چند روز بعد خبر موفقیت آنها منتشر شد. روزی که برادران رایت موفق به پرواز شدند، لانگلی از کار خود استعفا داد. او می‌توانست به برادران رایت بگوید: “دوستان، این اختراع جالبی است، من حاضرم فناوری شما را ارتقا بدهم.” اما او این کار را نکرد. لانگلی به ثروت و شهرتی که می‌خواست نرسید، به همین خاطر استعفا کرد.

Mr_Pipo_Why_how_what.svg

-          در تابستان ۱۹۶۳، دویست و پنجاه هزار نفر در فروشگاهی در واشینگتن دی سی گرد هم آمدند تا به سخنان دکتر مارتین لوترکینگ گوش دهند. برای آنها هیچ دعوتنامه‌ای فرستاده نشده بود. آن موقع هیچ وب‌سایتی وجود نداشت که بتوان زمان سخنرانی را در آن چک کرد. دکتر کینگ تنها سخنران برجسته آن دوران نبود. او تنها فردی در آمریکا نبود که از دوران پیش از حقوق مدنی رنج برده بود. حتی می‌توان گفت، برخی از ایده‌های او اصلاً ایده‌های خوبی نبودند. اما او یک موهبت داشت. او به جاهای مختلف نمی‌رفت تا به مردم بگوید نیاز است چه چیزی در ایالات متحده آمریکا تغییر کند. او به جاهای مختلف سفر می‌کرد تا با مردم از چیزی بگوید که باور داشت. “من باور دارم، من باور دارم، من باور دارم…” این چیزی بود که او به مردم می‌گفت. و مردمی که چیزی که او باور داشت را باور داشتند، انگیزه او را فهمیدند و انگیزه‌های خودشان را ساختند و به دیگران نیز گفتند. اینگونه بود که دویست و پنجاه هزار نفر در روز درست و در زمان درست در محل سخنرانی او حاضر شدند. چند نفر از آنها آن روز به خاطر دکتر کینگ آمده بودند؟ هیچکدام. آنها به خاطر خودشان آمده بودند. این باور آنها بود که باعث شد سختی مسافرت هشت ساعته با اتوبوس را در گرمای نیمه آگوست به جان بخرند و این ربطی به رنگ پوست آنها نداشت. ۲۵ درصد از کسانی که آن روز در سخنرانی دکتر کینگ حضور داشتند، سفیدپوستان بودند.

-          ما کسانی را دنبال می کنیم که راهبری می‌کنند، نه به این دلیل که مجبوریم، بلکه به این دلیل که می‌خواهیم. ما کسانی که راهبری می‌کنند را دنبال می‌کنیم، نه بخاطر آنها، بلکه به خاطر خودمان. و اینها همان کسانی هستند که با “چرا” شروع می‌کنند. آنها این توانایی را دارند که برای کسانی که اطرافشان هستند الهام‌بخش باشند یا کسانی را پیدا کنند که برای آنان الهام‌بخش باشند.

مراجع:

(۱)http://en.wikipedia.org/wiki/Simon_Sinek

(2)http://www.ted.com/talks/simon_sinek_how_great_leaders_inspire_action

(3) http://blog.ted.com/2013/12/16/the-most-popular-20-ted-talks-2013/

تهیه و تنظیم:

سید ساجد متولیان

دانشجوی خانه توانگری طوبی

 آذر ماه۱۳۹۳