عصر ایران؛ مبینا محمدی -
همه ی ما اهداف یا حداقل کارهایی برای انجام دادن شان داریم؛ تصمیماتی می
گیریم اما معمولاً آن ها را هر چقدر هم جذاب یا مفید باشند بعد از مدتی رها
می کنیم.
مطمئنم همه ی ما در این مورد تجربه ای مشابه داشته ایم که
کاری را آغاز و نیمه تمام رها کنیم؛ چه بر سر تصمیمات ما می آید؟! چه می
شود که با اشتیاق فراوان آغاز می کنیم اما رفته رفته و بعضا ناگهان آن را
کنار می گذاریم؟!
یکی از تصمیماتی را که آخرین بار گرفته اید و نصف و نیمه گذاشته اید را
به یادآورید. احتمالا مدت زیادی را صرف اینکه چگونه باید آن را انجام بدهید
گذاشته اید؛ برنامه ریزی های متعدد و ریزی که به شما این اطمینان را بدهد
که مو لای درزش نمی رود!
گاه آنقدر این بررسی و فکر کردن برای
چگونگی انجام کارمان ، زمان می برد که رفته رفته کمرنگ و کمرنگ تر می شود و
به اندازه ی کافی هم تنبل هستیم که دیگر پی اش را نگیریم، بنابراین هیچوقت
آن را عملی نخواهیم کرد.
تعویق عملی کردن هدف مان به بهانه ی جمع آوری اطلاعات ( از نوع بی خود) هیچ کمکی به شما نمی کند. شاید با خود فکر کنید من باید بدانم چطور باید کاری را انجام بدهم تا بتوانم شروع کنم! منظور من هم این نیست که چشم و گوش بسته وارد شوید و به اصطلاح دل به دریا بزنید؛ به هیچ وجه! جوانب را در نظر بگیرید و پیش زمینه هایتان را جمع آوری کنید و کلیاتی از طرح کارتان داشته باشید اما از اتلاف وقت به شدت جلوگیری کنید زیرا هرچه از لحظه ای که ما تصمیم به انجام کاری می گیریم می گذرد، احتمال انجام آن هم کمتر خواهد شد و این امری طبیعی است!
نکته مهم اینجاست که "چگونه" کار را انجام دهم به تنهایی کافی نیست.
پرسشی دیگر وجود دارد که به احتمال بیشتری ما را از این سستی دور نگاه می
دارد.
برادر کوچولویی دارم که همه ی پرسش هایش با این کلمه شروع میشوند و مطمئنم تمام هم سن و سال های او نیز همینطورند : "چرا؟"
شاید چون در کودکی بیشتر به غریزه ی مان متکی هستیم کمتر به چگونگی می اندیشیم. با یک مثال شفاف تر بیان می کنم. برادرم از من می پرسد چرا باید غذا بخورم ؟! و ما اهمیت بقا را به زبان کودکانه بازگو می کنیم؛ هرگز از کودکی نشنیده ام که بگوید چگونه باید غذا خورد؟! چرا که درهر صورت یا به صورت غریزی و در نهایت با دیدن اطرافیانش آن را فرا می گیرد.
در آغاز حیات خود به دنبال چرایی برای انجام هر کار یا وجود هر شی هستیم
اما آرام آرام که بزرگ تر می شویم این پرسش برایمان کمرنگ تر می شود و
کمتر از خودمان می پرسیم "چرا؟".
"چرا؟" بسیار مهم است چون پاسخ به
آن، به معنای انگیزه من از انجام این کار است. اگر ندانیم که به چه علت در
حال انجام کاری هستیم چیزی نمی گذرد که روحیه مان را از دست می دهیم و
حوصله ی مان سر خواهد رفت.
اما وقتی از دلیل عمل مان می پرسیم دیگر چگونگی آن چندان مهم نخواهد بود و تمام تلاش مان را صرف رسیدن به هدف مان خواهیم کرد.
اما
گاه پیش می آید که ما در آغاز کار به شدت به چرای هدف مان می اندیشیم،
چگونگی اش را پیدا می کنیم و با قدرت نیز آغاز می کنیم اما باز هم همان
روند سستی رخ می دهد!
باز چه بر سر ما آمده؟!
واقعیت این است که ما
انسان های فراموشکاری هستیم؛ نیاز داریم گاهی این چراها و انگیزه ها
برایمان یادآوری شود و نقش بنزین برای ماشین را اجرا کند.
در نظر
بگیرید که برای ۵ سال آینده برای ادامه تحصیل در کشوری انگلیسی زبان برنامه
ریزی می کنید. قطعا باید مسلط به این زبان باشید که از مهمترین فاکتور
های پذیرش تان است. با آنکه علاقه ی چندانی به زبان ندارید اما مهاجرت برای
آینده ی تان مهم تر است. در این جا چرایی مان برای خواندن زبان به اندازه ی
کافی محکم هست اما در حین خواندن زبان گاه تنبلی می کنیم و بیراهه می
رویم؛ در این لحظات باید به خود تلنگر بزنید و انگیزه ی تان از خواندن زبان
را به خود گوشزد کنید. آنگاه دوباره مسیر اصلی را پیدا خواهید کرد.
پیشنهاد می کنم این محرک ها را برای خودتان بنویسید و هر چند وقت یکبار نگاهی به آن بیاندازید و قدرت کلمات را لمس کنید.
چرا ها سوالات مهمی در زندگی هستند که در عین نقش مهمی که دارند گاه فراموش می شوند؛ چرا ها فقط مختص به تصمیمات و اهداف نیستند؛ چراهای دیگری هم وجود دارند که اگر پیش از هرچه به آنها فکر کنیم قطعا احساس بهتری نسبت به خودمان و حتی اطرافیانمان خواهیم داشت. طرح چرا هایی پیش از کلام، پیش از قبول دعوت به یک مهمانی، پیش از آغاز رابطه، پیش از به دنیا آوردن فرزند، پیش از گرفتن مدرک تحصیلی بعدی و ... .
البته زیاد هم به خودتان سخت نگیرید!
بیشتر بخوانید:
یک مطالعه جدید در آمریکا نشان میدهد که یافتن هدف و معنایی در زندگی میتواند خطر مرگ زودرس را کاهش دهد.
به گزارش ایسنا، محققان در این مطالعه دادههای بیش از ۱۰۰۰ بزرگسال آمریکایی را که به پرسشنامههای روانشناختی در مورد هدف زندگی پاسخ داده بودند، مورد بررسی قرار دادند.
آنها دریافتند افرادی که احساس میکردند معنای زندگی را پیدا کردهاند، بهزیستی جسمی و روانی بهتری را گزارش داده و تمایل به داشتن عمر طولانیتری دارند اما افرادی که هنوز به دنبال معنای زندگی بودند، بهزیستی روانی بدتر و همچنین عملکرد ضعیفتر شناختی داشتند.
یافتههای این تیم تحقیقاتی از دانشگاه کالیفرنیای سن دیگو حاکی از آن است که عدم دستیابی به هدف زندگی به خودی خود یک عامل خطر برای مرگ زودرس بوده و یافتن آن ممکن است به افزایش سالهای عمر کمک کند.
به گفته یک استاد روانپزشکی و علوم اعصاب دانشکده پزشکی سن دیگوی آمریکا، بسیاری از افراد از منظر فلسفی به معنی و هدف در زندگی فکر میکنند. نکته آن است که افرادی که به این معنا دست مییابند نسبت به اشخاصی که در یافتن آن موفق نیستند، زندگی شادتر و سالمتری دارند.
در این مطالعه که دادههای بیش از ۱۰۰۰ بزرگسال آمریکاییِ بین ۲۱ تا بیش از ۱۰۰ ساله مورد بررسی قرار گرفته، از شرکتکنندگان خواسته شد تا عباراتی از جمله "من به دنبال یک هدف یا مأموریت برای زندگی خودم هستم" و "من یک هدف رضایتبخش در یافتهام" را امتیازبندی کنند.
نتایج نشان داد افرادی که به این هدف دست یافتهاند از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردارند. همچنین افرادی که در جستوجوی این معنا بودند از افرادی که به دنبال آن نیستند، از وضعیت سلامت بهتری برخوردار هستند.
همچنین اثرات دستیابی به این معنا در افراد کمتر و بیشتر از ۶۰ ساله متفاوت بوده است. در دهه دوم زندگی افراد به طور معمول در مورد شغل، شریک زندگی و هدف خود مطمئن نیستند. با ورود به دهه سوم و چهارم زندگی امکان دارد افراد شغل و شریک زندگی خود را پیدا کرده و جستوجو برای یافتن معنای زندگی کاهش یافته و در عوض معنا افزایش مییابد.
بعد از ۶۰ سالگی معمولا این روند تغییر میکند. افراد در این سن اغلب بازنشسته شدهاند. درست همان طور که داشتن شغلی ثابت منجر به شفافیت هدف زندگی میشود، از دست دادن آن منجر به ایجاد حسی مبهم در مورد هدف زندگی میشود.
بسیاری تصور میکنند با از دست دادن شغلشان، بخشی از هویت خود را از دست دادهاند. همچنین در این سنین مشکلات سلامتی آغاز شده و احتمال دارد افراد بسیاری از اعضای خانواده و عزیزان خود را از دست بدهند. از همین رو با تغییر معنای قبلی افراد شروع به جستوجوی دوباره برای یافتن معنایی جدید در زندگی خود میکنند.
به نوشته روزنامه دیلی میل، در اوایل سال جاری میلادی (۲۰۱۹)، مطالعهای در مورد ۷۰۰۰ آمریکایی میانسال نشان داد افرادی که هدفی قوی در زندگی ندارند، بیش از دو برابر افرادی که حداقل یک هدف قوی در زندگی خود دارند، احتمال مرگ ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی طی یک دوره پنج ساله را دارند. این هدف حتی در جلوگیری از مرگ و میر زودرس بیش از ترک دخانیات یا ورزش منظم تاثیر دارد.
سواد زندگی؛ توسعه
توانمندی های فردی- در درس امروز یکی از بخش های مغز را خواهیم شناخت تا بر اساس آن، بتوانیم تحولی واقعاً جدی و مثبت در زندگی مان پدید آوریم.
شبکه
ای بزرگ از مدارهای عصبی در حد فاصل ساقه مغز و تالاموس وجود دارد که یکی
از مهم ترین اجزای بدن انسان است؛ نام این شبکه "تشکیلات مشبک" است که به
اختصار "RAS" نامیده می شود.
RAS فیلتری برای تقریبا هشت میلیون بیت اطلاعاتی است که مدام و به صورت ناخودآگاه به
سوی مغز جریان می یابند. حتی این سیستم می تواند سر و صداهای مزاحم ذهن
ما را از میان بردارد.
هنگامی که یک پیام
از فیلتراسیون RAS
گذر می کند، وارد مخ
شده و در آن جا به افکار و احساسات خودآگاه و یا هر دوی آنها تبدیل می شود؛ پس RAS به طور مختصر دروازه ورود اطلاعات به مخ است.
Rubén González نویسنده کتاب "شجاعت
موفقیت" در این باره می
گوید: مخ انسان بدون دریافت مجوز از RAS به هیچ پیامی پاسخ نمی دهد. از این رو
می توان گفت که RAS
درست مانند گوگل است؛ میلیون ها وب سایت وجود دارند که شما تنها با تایپ یک
کلید واژه خاص، انواع ناخواسته را فیلتر می کنید.
سوال مهم این است که چه پیام هایی توسط RAS
دریافت و تجزیه و تحلیل می شوند و اجازه می یابند تا به مخ بروند؟
و پاسخ مهم تر این است: فقط مواردی که
RAS
تشخیص دهد برای شما اهمیت زیادی دارند.
اما RAS از کجا تشخیص می دهد
که چه مواردی برای شما مهم هستند؟ پاسخ به این سوال بسیار حیاتی و کاربردی
است: RAS به طور مستمر، شما را زیر نظر دارد و دقت می کند که شما به چه
چیزهایی توجه و تمرکز می کنید و خودش هم نسبت به آنها حساس می شود و جذب
شان می کند.
به عنوان مثال وقتی به دنبال خرید خودروی خاصی هستید،
بیش از همیشه آن را در خیابان ها می بینید چرا که وقتی RAS متوجه می شود
که فلان خودرو برایتان اهمیت دارد، آن را نادیده نمی گیرد در حالی که قبلاً
نادیده می گرفت و شما اصلاً متوجه وجود آن خودرو در خیابان ها نمی شدید. برای آن که بتوانید
عملکرد دقیق و ارزشمند این سیستم را بررسی کنید، می توانید یک آزمایش ساده انجام
دهید: همین الان بر رنگ آبی متمرکز شوید و مغز شما بدون آن که متوجه شوید و یا حتی تلاش خاصی نیاز
باشد، در هر کنجی به دنبال آیتم هایی هرچند جزئی با رنگ آبی خواهد بود!
بنابر این اگر در حال آماده شدن برای یک سخنرانی مهم هستید RAS
تنها در حالتی اقدام به فیلتراسیون مطالب مرتبط می کند که عمده تمرکزتان را روی همین موضوع حفظ کرده باشید.
در واقع به هر چیزی که
بیشتر فکر کنید، RAS آن را مهم تر قلمداد و توجه بیشتری بدان می کند.
Rubén González می گوید: هرچه بیشتر بر اهداف خود متمرکز شوید، ضمیر ناخودآگاه نیز تلاش سخت گیرانه تری برای دست یابی شما به آنها انجام می دهد. دقیقا به همین علت است که نوشتن اهداف به صورت روزانه، تجسم نتیجه مورد انتظار و تمرکز ذهنی منظم بر آنها بسیار اثرگذار خواهد بود چرا که RAS را درگیر می کند.
مثبت نگری و منفی نگری از فیلتر RAS
اگر تصور می کنید فردی منفی نگر هستید، دلیل این موضوع
تمرکز بیشتر شما بر اطلاعات منفی است. یعنی RAS از میان انبوه اطلاعات پیرامونی تان تنها قطعات منفی از پیام های ورودی را گزینش کرده و به فکر یا احساس تان تبدیل می کند.
در مقابل اگر بیشتر زمان خود را به تفکر در مورد موضوعات
مثبت اختصاص می دهید یا اصطلاحاً به نیمه پر لیوان نگاه می کنید RAS به صورت ناخودآگاه هنگام بروز مشکلات نیز هزاران راه حل
کاربردی پیش روی تان قرار می دهد.
RAS بر اساس پارامترهای فردی فیلتر می کند
در صورتی که به جست و جوی بدی ها، موانع و مشکلات باشید، RAS هیچ گاه نمی تواند شما را به
اهداف مثبت تان نزدیک کند. در واقع با تفکرات منفی با دستان خودتان از رسیدن به آینده ای روشن جلوگیری می کنید.
روند
فیلتراسیون اطلاعات، کیفیت زندگی هر فرد تا پایان عمر او را شکل می دهد و
تمام بخش
های اساسی حیات را به تسخیر خود در می آورد. به عنوان مثال وضعیت اقتصادی
را در
نظر بگیرید: چرا برخی افراد با وجود تلاش زیادی که می کنند، به موفقیت مالی
قابل
توجهی دست نمی یابند؟ عمده این افراد در اعماق
ناخودآگاه خود، ایمان و باور دارند که نمی توانند تبدیل به شخصی ثروتمند
شوند. از این رو، RAS هم موقعیت های مناسب برای پیشرفت را نادیده می گیرد و
به مخ راه نمی دهد.
البته منکر واقعیت های بیرونی نیستیم و در این درس، صرفاً موضوع را از منظر RAS بررسی می کنیم.
باید بدانیم که ما خودمان سازنده محدودیت هایی هستیم که در
زندگی تجربه می کنیم . همانطور که گفته شد این محدودیت ها با افکاری
که در ناخودآگاه ذهن نهادینه می شوند، ساخته خواهند شد و RAS نیز آنها را مرتبا تایید خواهد کرد. به همین دلیل اگر به دنبال یک
زندگی توام با آرامش و موفقیت هستیم، باید سیستم RAS را تحت کنترل خود
درآوریم. نحوه این کار نیز بسیار ساده است! تنها لازم است روی مسائلی متمرکز شویم
که می خواهیم به آنها برسیم.
RAS
سیستمی تمرین پذیر است و نمی توان انتظار داشت که ظرف مدت زمان یک شب، این بخش از
مغز حیاتی منحصر به فرد را برای شما رقم بزند. باید به مرور تمرین پذیری RAS را افزایش دهید و کمی در این مسیر
صبور باشید.
"هر چیزی که آن را به طور ثابت در ذهن خود نگه دارید، دقیقا تبدیل به همان تجربیات شما در زندگی می شوند" این جمله ای معروف از آنتونی رابینز اسطوره انگیزه، نویسنده، سخنران و مربی آمریکایی است.
زمانی که این کار را به طور مداوم و طی مدت زمانی طولانی
انجام دهید، کم کم فیلترهای قدیمی RAS
مغز خود را با فیلترهایی بسیار قوی تر جایگزین خواهید کرد که می توانند موفقیت شما
در مراحل مختلف زندگی را تضمین کنند.
بر اساس مطالعات Michael Merzenich عصب پژوه آمریکایی با 30
ساعت تمرین مشخص طبق تکنیک های عصب شناسی، می توان به حافظه، عملکردهای شناختی،
الگوهای کلامی، خوانش و حتی قابلیت های RAS
قوت بخشید. بنابراین کافی است یک ساعت در
روز به مدت یک ماه مسیر زیر را دنبال کنید. قطعاً بعد از کسب نتایج حیرت
انگیز این تمرین ها، آنها را تا آخر عمر ادامه خواهید داد و لذت خواهید
برد:
- مدیتیشن و یوگا : حتماً در یک کلاس ثبت نام کنید یا اگر دسترسی ندارید بکوشید با استفاده از اینترنت یا کتاب های معتبر، مدیتیشین و یوگا را بیاموزید و انجام دهید.
- تغذیه حاوی مقادیر مناسب از امگا 3 و اسیدهای چرب ضروری: سرچ کنید و ببینید چه غذاهایی حاوی این مواد هستند.
- نوشتن واژه ها، عبارات و جملات مثبت مرتبط با اهداف شخصی: دفترچه ای داشته باشید و در آن اهداف و توانمندی هایتان را با جملات کاملا مثبت بنویسید و مدام بروز کنید و بخوانید.
- تکرار کلامی هدف هر روز صبح و شب: هر روز، اهداف تان را بر زبان بیاورید.
- خواب مناسب بین 6.5 تا 8 ساعت: این درس را بخوانید (کلیک کنید).
- دوری از محیط های پرتنش: هر چند سخت است ولی تا حد امکان این کار را بکنید. مثلاً چرا باید ویدئویی که حاوی صحنه های دلخراش است را تماشا کنید؟
- تصویر پردازی: خود را در جایی که می خواهید بدان برسید تصور کنید.حتی در بهترین روزها، ممکن است با احساس خستگی مواجه شوید. اگر با کمبود انرژی در میانه روز مواجه می شوید، چرت زدن روشی سالم برای احیای سطوح انرژی و جبران کمبود خواب است.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "لیو استرانگ"، به هر دلیل که خواب خوب شبانه را تجربه نکرده باشید، چرتی کوتاه در روز بعد می تواند به بهبود شرایط خلق و خو و سطوح انرژی شما کمک کند.
البته اگر معمولا هنگام شب در به خواب رفتن با دشواری مواجه هستید یا به بی خوابی مبتلا هستید، چرت روزانه می تواند علیه شما وارد عمل شود. چرت روزانه می تواند احتمال خواب آلودگی هنگام شب را کاهش دهد، از این رو، باید به چرخه ای معیوب سلام کنید!
اجازه دهید این گونه در نظر بگیریم که چرت زدن برای شما خوب است. در همین راستا، چرت 20 تا 30 دقیقه ای برای شما کفایت می کند و چرت طولانیتر ممکن است موجب احساس سستی و بی حالی در شما شود.
در صورت امکان، هر روز زمانی یکسان را برای چرت زدن انتخاب کنید، از این رو، مغز می داند چه زمانی انتظار خواب و بیداری را داشته باشد. برنامه ریزی چرت روزانه پیش از ساعت دو بعد از ظهر حالت ایده آل است زیرا در خواب شبانه اختلالی ایجاد نمی کند.
البته چرت زدن به معنای آن نیست که لزوما مجبور به خوابیدن باشید. در واقع، مجبور کردن خود به خوابیدن در زمانی مشخص گاهی اوقات می تواند احساس فشار بیش از حد را در انسان ایجاد کند. در عوض، به اتاقی تاریک رفته، دستگاه های خود را خاموش کنید، کفش های خود را درآورید، در وضعیتی راحت دراز بکشید، چشم های خود را ببندید و درباره چیزی دلپذیر و آرامش بخش فکر کنید. اگر به خواب رفتید که فوق العاده است و اگر این گونه نشد، همچنان می توانید از فواید یک استراحت خوب بهرهمند شوید. در اصل، مهم نیست که چه اتفاقی در این مدت رخ می دهد زیرا در هر صورت با یک بازی برد برد مواجه هستید و احتمالا پس از آن پر انرژی به فعالیت های خود ادامه می دهید. این ذهنیت روشی خوب برای چرت زدن و به طور کلی خوابیدن است.
یک استراحت کوتاه در طول روز می تواند برای سلامت قلب شما مفید باشد. یک مطالعه که در سپتامبر 2019 در نشریه Heart منتشر شد، به بررسی شرایط بیش از 3,600 نفر پرداخت و مشخص شد خطر تجربه یک حمله قلبی یا سکته مغزی در افرادی که یک یا دو بار در هفته چرت می زدند، تقریبا نصف آنهایی بود که هرگز این کار را انجام نمی دادند. پژوهشگران این فرضیه را مطرح کردند که چرت زدن های گاه به گاه می تواند به کاهش استرس کمک کند که این شرایط نیز خطر مواجهه با مشکلات قلبی را کاهش می دهد.
آیا پس از یک دوره خواب ناکافی با احساس ابتلا به بیماری مواجه هستید؟ چرت زدن می تواند برای شما مفید باشد. در مطالعه ای کوچک که در مارس 2015 در نشریه The Journal of Clinical Endocrinology & Metabolism منتشر شد، 11 مرد سالم تنها به دو ساعت خواب شبانه محدود شدند. روز بعد، آنها یا 30 دقیقه هنگام صبح یا بعد از ظهر چرت می زدند یا از این کار منع می شدند. پژوهشگران دریافتند که اگرچه کمبود خواب تاثیر منفی بر برخی نشانگرهای زیستی مرتبط با استرس و عملکرد سیستم ایمنی داشته است، اما چرت زدن می تواند به بازگشت سطوح آنها به شرایط عادی کمک کند.
مطالعه ای که در فوریه 2019 در نشریه Journal of Sleep Research منتشر شد، نشان داد که چرت زدن پس از یادگیری به مغز در تفسیر بهتر اطلاعات کمک می کند. اساسا، افراد پس از بیدار شدن از بینش و بصیرت بیشتری برخوردار بودند که یک ابزار حل مساله قدرتمند محسوب می شود و ممکن است به کسب آگاهی و رسیدن به نتایجی بهتر کمک کند.
در میان فواید شناختی چرت زدن، تقویت مغز و حفظ اطلاعات از جایگاه بالایی برخوردار است. طی مطالعه ای که در ژانویه 2019 در نشریه Sleep منتشر شد، بزرگسالان جوان اطلاعات آموزشی را فرا گرفته و پس از چرتی یک ساعته یا وقت استراحتی کوتاه به مطالعه ادامه دادند. پژوهشگران دریافتند که چرت زدن به تقویت حافظه کمک کرده است. همچنین، آنهایی که چرت زده بودند، هوشیاری بهتر در ادامه روز را گزارش کردند که به افزایش بهرهوری آنها منتج شده بود.
مشخص شده است که چرت زدن نه تنها برای فرایندهای ذهنی مفید است، بلکه اثر مثبتی بر استقامت و عملکرد بدن نیز دارد. طی مطالعه ای در سال 2007 که در نشریه Journal of Sports Sciences منتشر شد، 10 مرد سالم یک سری دوی سرعت را پیش و پس از 30 دقیقه چرت پس از ناهار انجام دادند. رکوردهای زمانی آنها پس از چرت زدن بهتر شده بود. به گفته پژوهشگران، چرت زدن ممکن است بخشی مهم از رژیم ورزشکارانی باشد که طی تمرینات و مسابقات با محدودیت هایی در زمینه خواب مواجه می شوند.