«دمیس هاسابیس»، مدیرعامل دیپمایند گوگل، در مصاحبه جدیدی نگرانیهایش درباره توسعه سریع هوش جامع مصنوعی (AGI) و خطراتی را که این فناوری ممکن است به وجود بیاورد، مطرح کرده است.
به گزارش دیجیاتو، دمیس هاسابیس در گفتگو با تایم گفت جامعه هنوز آمادگی پذیرش هوش جامع مصنوعی را ندارد. مدیرعامل گوگل دیپمایند دراینباره توضیح داد:
«[این فناوری] بههرحال بهزودی از راه میرسد و مطمئن نیستم جامعه خیلی برای آن آماده باشد. باید در این مورد فکر کنیم و به مسائلی که قبلاً درباره آنها صحبت کردم؛ یعنی کنترلپذیری این سیستمها و دسترسی به این سیستمها و اطمینان از اینکه همهچیز بهخوبی پیش میرود، فکر کنیم.»
دمیس هاسابیس گفت شرکتهای فناوری ۵ تا ۱۰ سال آینده میتوانند به هوش جامع مصنوعی دست یابند. البته این مدیر ارشد گوگل در ادامه به خطرات توسعه بیقاعده هوش مصنوعی نیز اشاره کرد و گفت این موضوع حتی گاهی اوقات خواب او را نیز مختل میکند. (AGI) نوعی هوش مصنوعی است که از انسان باهوشتر است و از قابلیتهای شناختی بشر نیز پیشی میگیرد.
نگرانیهای مدیرعامل دیپمایند گوگل که بر فعالیتهای هوش مصنوعی این شرکت نظارت میکند زمانی مطرح میشود که سرمایهگذاران مبالغ هنگفتی پول به این فضا تزریق کردهاند. باوجوداین، مسیر هوش جامع مصنوعی هنوز بسیار خام است و ایجاد مسیری روشن برای سودآوری فعلاً غیرممکن به نظر میرسد.
البته هاسابیس تنها کسی نیست که نگران این مسئله است. «داریو آمودی»، مدیرعامل آنتروپیک، نیز اخیراً اعتراف کرده این شرکت نحوه کار مدلهایش را درک نمیکند و این موضوع نگرانیهایی بین کاربران ایجاد کرده است.
«جفری هینتون»، پدرخوانده هوش مصنوعی، نیز در مصاحبه اخیرش گفته مردم هنوز متوجه خطرات هوش مصنوعی نشدهاند و آنچه دارد رخ میدهد، درک نکردهاند. هینتون به همین دلیل خواستار سرمایهگذاری بیشتر شرکتهای فعال در این زمینه روی مسئله ایمنی شده بود.وزیر دادگستری با بیان اینکه با اجرایی شدن قانون جدید «الزام به ثبت معاملات اموال غیرمنقول»، کشاورزان صاحب زمینهای خرد نیز میتوانند سند رسمی دریافت کنند، گفت: این اقدام گامی مهم در راستای تثبیت مالکیت و پایان دادن به اختلافات محلی بر سر اراضی زراعی است.
به گزارش ایسنا، امینحسین رحیمی ۱۸ اردیبهشت، در سفری به شهرستان قوچان و بازدید از منطقه مرزی باجگیران، با تأکید بر ظرفیتهای این منطقه مرزی، تصریح کرد: گرچه بازارچه مرزی این منطقه که سالها تعطیل بود، با پیگیریهای مستمر نماینده و همکاری مسئولان اجرایی در دولت گذشته و فعلی، مجدداً فعال شده، اما توسعه آن ضرورتی انکارناپذیر است؛ چراکه در وضعیت فعلی پاسخگوی نیاز معیشتی مردم منطقه نیست.
وزیر دادگستری افزود: مردم منطقه خواهان دریافت غرفه در این بازارچه هستند و این نشان میدهد که بازارچه پتانسیل بالایی برای ایجاد اشتغال دارد، ضمن اینکه توسعه بازارچه میتواند گام نخست برای پیگیری جدیتر موضوع ایجاد منطقه آزاد تجاری در این منطقه باشد، هرچند تحقق آن نیازمند فراهم شدن زیرساختهای قانونی و اجرایی است.
رحیمی همچنین به مشکلات مربوط به اسناد اراضی کشاورزی اشاره کرد و گفت: یکی از پیگیریهای جدی نماینده شهرستان، مسئله سنددار شدن املاک فاقد سند یا دارای سند مشاعی بوده است که خوشبختانه با اصلاح قانون در قالب قانون الزام به ثبت معاملات اموال غیرمنقول، این امکان فراهم شده که حتی برای اراضی کشاورزی خرد نیز مشروط به حفظ کاربری زراعی سند صادر شود.
وی ادامه داد: فرایند صدور اسناد تکبرگی در شهرستان آغاز شده و امیدواریم با پیگیری سازمان ثبت و همکاری مسئولان، مردم روستاها و دارندگان اراضی کشاورزی در قوچان به زودی صاحب سند رسمی شوند.
وزیر دادگستری با اشاره به مسائل مرتبط با تردد مرزی میان ایران و ترکمنستان اظهار کرد: در حال حاضر تردد از این مرز عمدتاً به صورت یکطرفه و از سوی ترکمنستان انجام میشود و این وضعیت برای هموطنان ما مطلوب نیست.رحیمی افزود: یکی از مسائل مهم در این زمینه، موضوع صدور ویزا برای شهروندان ایرانی است که باید مورد بررسی و پیگیری جدی قرار گیرد؛ دولت تلاش خواهد کرد تا در تعامل با کشور همسایه، راهکاری برای تسهیل در رفتوآمد مرزنشینان و رفع موانع موجود در صدور ویزا فراهم شود.
وزیر دادگستری در پایان به موضوع منابع آبی مشترک در نقاط مرزی نیز اشاره کرد و گفت: مطالعات مربوط به مبادلات مرزی آبی در حوزه وزارت نیرو در حال بررسی است، اما حفظ منابع آبی با توجه به وضعیت خشکسالی، یکی از اولویتهای مهم ماست.
در جهانی که پر است از نمایشهای پرزرقوبرق و رقابتهای گاه بیمنطق، تنها کسانی به موفقیت واقعی میرسند که راهی متفاوت انتخاب میکنند. موفقیت، فقط نتیجهی استعداد یا پشتکار نیست؛ پشت آن، مجموعهای از مهارتهای پنهان وجود دارد که اغلب از چشمها دور میماند. مهارتهایی مثل تسلط درونی، حضور مؤثر و درک عمیق از قدرت سکوت و رفتارهای سنجیده.
به گزارش یک پزشک، نکاتی که در ادامه میآید، شاید چیزی شبیه به دستورالعملهای کتاب «شهریار» اثر ماکیاولی هستند؛ اما در قالبی مدرن و عملیاتی برای زندگی امروز. این توصیهها نهتنها تو را در نگاه دیگران تأثیرگذارتر میکنند، بلکه باعث میشوند از درون نیز احساس کنترل و تمرکز بیشتری داشته باشی.
البته این مسیر برای هر کسی مناسب نیست؛ بعضیها آمادگی روحی یا اخلاقیِ لازم برای روبرو شدن با نتایج آن را ندارند. چون این سبک زندگی، نوعی فاصلهگذاری هوشمندانه و گاه سختگیرانه با دنیاست. اما برای آنهایی که میخواهند جدی گرفته شوند، این مسیر میتواند راهی تازه و کارآمد باشد.
این فهرست، مجموعهای از اصولی است که اگر با درک و تمرین همراه شوند، تو را به فردی مرموز، محترم و تأثیرگذار تبدیل میکنند. مرموز بودن، بهمعنای انزوا نیست؛ بلکه یعنی آگاهانه اطلاعاتت را کنترل کنی، رفتارت را بسنجی و اجازه ندهی دیگران خیلی راحت تو را بشناسند. در زمانی که همه دنبال تأیید فوری از دیگران هستند، کسی که آرام، متین و مطمئن ظاهر میشود، خودبهخود نگاهها را بهسمت خودش میکشد. این قواعد نه برای فریبدادن، بلکه برای حفظ حریم، وقار و قدرت درونیاند.
نگاه مستقیم، یکی از سادهترین و در عین حال مؤثرترین ابزارهای قدرت در تعامل انسانی است. وقتی در یک مکالمه چشمبهچشم میشوی و آرام میمانی، نوعی تسلط روانی بر فضا ایجاد میکنی. کسی که زودتر نگاهش را میدزدد، ناخودآگاه در موقعیت ضعف قرار میگیرد. البته این بهمعنای زل زدن یا خیره شدن نیست؛ بلکه نوعی نگاه آرام و ثابت است که نشان میدهد کنترل را در دست داری.
در فضای مذاکره یا گفتگو، چنین رفتاری بیصدا پیام اعتماد بهنفس تو را منتقل میکند. حتی اگر در درونت اضطراب باشد، وقتی نگاهت محکم باشد، طرف مقابل آن را حس نمیکند. در واقع، تو از چشمانت برای هدایت رابطه استفاده میکنی. آدمهای باتأثیر همیشه با چشمهایشان شروع میکنند، نه با زبانشان. قدرت در نگاه است، اگر بدانی چطور از آن استفاده کنی.
در شرایط حساس، مهمترین چیزی که باید حفظ کنی، ظاهر آرام و متین توست. کنترل احساسات نشانه بلوغ فکریست و باعث میشود دیگران نتوانند بر تو مسلط شوند. اگر کسی تو را در حال ترس، خشم یا سردرگمی ببیند، اعتمادش را نسبت به تو از دست میدهد. برای اینکه قوی دیده شوی، باید یاد بگیری واکنشهای ناگهانی را کنترل کنی و پیش از هر عکسالعملی، چند ثانیه تأمل داشته باشی.
آدمهایی که در لحظه تصمیم نمیگیرند و حرف نمیزنند، معمولاً در موقعیتهای سخت بهتر عمل میکنند. این سکوت و خویشتنداری، تو را از یک فرد معمولی جدا میکند. قضاوت دیگران درباره تو، خیلی وقتها به همین لحظههای حساس بستگی دارد. اگر در آن لحظه بتوانی آرام بمانی، بقیه تو را رهبر میبینند.
کسی که مدام توضیح میدهد، اغلب ناآگاهانه خودش را در موضع دفاعی قرار میدهد. وقتی بیش از حد توضیح میدهی، پیام پنهانیات این است که «لطفاً من را بپذیرید»، و این نشانهی تزلزل است. در مقابل، آدمی که حرفش را آرام، مختصر و محکم میزند، نیازی به قانعکردن دیگران ندارد.
او خودش میداند که چه میخواهد بگوید و برایش مهم نیست بقیه چه فکری میکنند. اعتمادبهنفس واقعی، در سکوتی است که پس از حرف، فضا را پر میکند. توضیحهای زیاد اغلب باعث میشود تأثیر کلامت از بین برود. اگر یکبار نظر دادی، صبر کن و واکنشها را ببین. قرار نیست همهچیز را برای همه روشن کنی.
آدمهایی که همیشه واکنشهایشان یکسان است، خیلی زود تحت کنترل دیگران درمیآیند. اگر دیگران بدانند تو در هر موقعیت چه خواهی گفت یا کرد، عملاً بر تو مسلط شدهاند. اما وقتی رفتار تو قابل پیشبینی نباشد، آنها محتاطتر میشوند و فاصلهای همراه با احترام ایجاد میکنند. این یعنی، تو همیشه یک قدم جلوتر از ذهن آنهایی هستی که میخواهند تو را مدیریت کنند.
رمزآلود بودن، نه بهمعنای گیجبودن است و نه ناپایداری؛ بلکه یعنی همیشه یک لایه ناشناخته در تو باقی بماند. غافلگیری هوشمندانه، دیگران را در موقعیت تدافعی قرار میدهد. کسی که بتواند موقعیتها را پیشبینی کند، اما خودش پیشبینیناپذیر باشد، همیشه برگ برنده دارد. این رفتار تو را جذابتر و در عین حال خطرناکتر میکند. هیچکس نمیخواهد با آدمی روبهرو شود که نمیتواند قدم بعدیاش را حدس بزند.
آدمهایی که زیاد حرف میزنند، معمولاً توجهی به آنچه در اطرافشان میگذرد ندارند. اما کسانی که بیشتر گوش میدهند و نگاه میکنند، قدرت درک بالاتری از موقعیتها دارند. سکوت آگاهانه، تو را به یک ناظر دقیق تبدیل میکند؛ کسی که بدون هیاهو همهچیز را متوجه میشود.
وقتی کمتر حرف میزنی، حرفهایت وزن بیشتری پیدا میکنند. حتی اگر چیزی نگویی، حضور آرام و تمرکزت باعث میشود بقیه تو را جدیتر بگیرند. تماشای رفتار دیگران، به تو اطلاعاتی میدهد که هیچکلامی نمیتواند منتقل کند. این سکوت تو، یک نوع قدرت نرم است؛ آرام ولی نافذ. هرچه کمتر نیاز به صحبت داشته باشی، قویتر دیده میشوی. گاهی فقط حضورِ آرام تو، کافیست تا بقیه دست از شلوغی بردارند.
کسی که مدام بهدنبال دیگران میدود، کمکم ارزش خودش را از دست میدهد. آدمهایی که زیادی در دسترس باشند، اغلب نادیده گرفته میشوند. اما وقتی تو آرام، متمرکز و بینیاز ظاهر میشوی، دیگران ناخودآگاه جذب تو میشوند. این یعنی بهجای دنبال توجه بودن، باید آنقدر بر خودت مسلط باشی که توجه خودش سراغت بیاید. آدمهای باوقار، همیشه یک قدم عقب میمانند، اما درست وقتی لازم باشد وارد میشوند.
اگر قرار باشد کسی بخشی از زندگیات باشد، خودش راهش را پیدا خواهد کرد. هر بار که بدون دعوت نزدیک میشوی، اعتبارت را کمرنگتر میکنی. جذابیت واقعی، در فاصلهگذاری هوشمندانه و نرفتن دنبال کسانیست که باید خودشان بیایند. یاد بگیر گاهی فقط تماشا کنی و بگذاری انتخاب از سمت آنها باشد.
وقتی برنامههایت را برای همه تعریف میکنی، هم اثربخشیشان را کاهش میدهی و هم خودت را در معرض قضاوت قرار میدهی. گاهی حرف زدن دربارهی یک هدف، فقط تو را سیر میکند، بدون اینکه حرکتی کرده باشی. آدمهای باهوش برنامههایشان را برای خودشان نگه میدارند و در سکوت جلو میروند.
چون میدانند تأثیرِ نتیجه، از وعده دادن قویتر است. تو نیازی نداری کسی را قانع کنی که در مسیر درستی هستی، فقط باید پیش بروی. وقتی به نتیجه برسی، همه خواهند دید، حتی اگر نخواسته باشی کسی ببیند. این شیوه تو را از هیاهوی دیگران جدا میکند و تمرکزت را حفظ مینماید. در فضایی که همه از آرزوهایشان حرف میزنند، کسی که بدون سر و صدا عمل میکند، مرموز و اثرگذار میشود. بگذار موفقیتت بلندتر از حرفهایت صحبت کند.
نحوهی راه رفتنت خیلی بیشتر از آنچه فکر میکنی، توجه برمیانگیزد. کسی که با بدن خمیده، قدمهای تند و شتابزده راه میرود، اعتمادبهنفسش را ناخودآگاه از دست میدهد. اما وقتی آرام، با گامهایی محکم و با نگاهی متمرکز راه میروی، همه متوجه حضورت میشوند. راه رفتن با هدف، پیام سکوتآمیزیست که میگوید: «من میدانم کجا میروم». بدون اینکه کلمهای بگویی، داری درباره شخصیتت صحبت میکنی. این حرکتهای ظریف، همان چیزهاییاند که تو را در ذهن دیگران ماندگار میکنند. آدمهای قدرتمند همیشه آگاهانه فضا را مدیریت میکنند، حتی وقتی فقط در حال حرکتاند. بدن هم زبان دارد و راه رفتنت ترجمهی دقیق ذهن توست. پس با قدمهایت اقتدار را منتقل کن، نه با توضیح و حرف.
سکوت آگاهانه، یکی از آن چیزهاییست که در نگاه اول ساده بهنظر میرسد اما عمق زیادی دارد. وقتی پیش از حرف زدن مکث میکنی، به حرفت اعتبار میدهی. این مکث کوتاه، نهتنها نشاندهندهی تمرکز توست، بلکه باعث میشود دیگران بهحرفت گوش بسپارند. کسانی که بدون فکر کردن حرف میزنند، اغلب شنیده نمیشوند. اما آنکه جملهاش را با تأمل شروع میکند، توجه جمع را بهخود جلب میکند.
تو با سکوتکردن، بیآنکه فریاد بزنی، اعتبارت را افزایش میدهی. این کار به شنونده نشان میدهد که حرفت ارزش فکر کردن دارد. در واقع، تو با تأخیرِ کوتاه در گفتن، حرفت را سنگینتر و قویتر میکنی. قدرت همیشه در شتاب نیست، گاهی در همان سکوتیست که همه منتظرند شکسته شود.
کسی که واقعاً قدرتمند است، نیازی به دیده شدن ندارد، چون حضورش خودش را نشان میدهد. التماس برای توجه، نشانهی ضعف درونیست و باعث میشود دیگران تو را جدی نگیرند. وقتی برای دیده شدن تلاش زیادی میکنی، ارزش واقعیات را نادیده میگیرند. قدرت یعنی اینکه در سکوت و با رفتار طبیعی، توجه را جذب کنی نه طلبش کنی. مردم بیشتر به کسانی احترام میگذارند که آرام و باوقارند، نه آنهایی که دنبال تأیید گرفتناند.
اگر با خودت راحت باشی و نیازی به جلب نظر نداشته باشی، دیگران بیشتر به تو جذب میشوند. نگاه کن چهکسی ساکت نشسته اما همه به سمتش متمایلاند؛ قدرت واقعی همین است. شخصیت تو باید آنقدر استوار باشد که حضور تو خودش دیده شود. آنکه به دنبال جلب توجه با تمنا نیست، در نهایت دیده خواهد شد.
عصر ایران؛ لیلا احمدی- مفسری با قواره و شمایل توماس فریدمن نیاز به معرفی ندارد، ولی بد نیست به سیاق همیشه، در آغاز نوشته، توضیح مختصری دربارهی دیدگاه کلی نویسنده و نقش تأثیرگذارش در شکلدهی به افکار عمومی و گفتمان سیاسی آمریکا داده شود. دیدگاهش بهطور مرتب در نیویورکتایمز منتشر میشود و خوانندگان فراوانی در میان سیاستمداران، دانشگاهیان و نخبگان دارد.
او دهههاست که مسائل خاورمیانه و روابط آمریکا با جهان عرب، اسرائیل، چین و روسیه را با عمق فکری و دیدگاهی منحصربهفرد روایت میکند. غالب سیاستگذاران، خواه موافق یا مخالف، تحلیلهای او را دنبال میکنند و همگی در اینباره اتفاقنظر دارند که فریدمن، اشارات قابلتأمل و تحلیلهای بحثبرانگیزی دارد. او یکی از مهمترین منتقدان سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا است و در دورههای مختلف، نقدهای جدی و تأثیرگذاری ارائه داده است.
دیدگاهش پلی است میان نخبگان و عموم مردم. فریدمن میتواند مفاهیم پیچیدهی جهانیسازی، ژئوپلیتیک، اقتصاد و تکنولوژی را به زبان ساده و قابلفهم برای مخاطب عام شرح دهد. همین قابلیت، جایگاه او را در میان مفسرانِ برجسته، تثبیت کرده است. او در رأس قدرت سیاسی نیست، اما صدایی نیرومند در تفسیر و ترسیمِ سیاست در آمریکا و جهان غرب است.
دیدگاه فریدمن در قبال سیاستهای دونالد ترامپ بهشدت منفی، انتقادی و هشداردهنده است. او ترامپ را سیاستمداری ناکارآمد و تهدیدی اساسی برای بنیانهای دموکراسی آمریکا میداند. ترامپ از نگاه فریدمن، خودکامهای بالقوه است که به تخریب نهادهای دموکراتیک و قانونمدار آمریکا اهتمام دارد. ترامپ، نهادهایی مانند دستگاه قضایی، سازمانهای امنیتی و رسانهها را دشمن خود قلمداد میکند و به جای التزام به قانون، وفاداری شخصی را برمیگزیند.
به نظر فریدمن، سیاست خارجی ترامپ، تضعیفکنندهی جایگاه جهانیِ آمریکاست. او به جای حفظ اتحادهای سنتی و ائتلاف با دموکراسیهای قدرتمند اروپایی، به تحقیر آنها پرداخته و قدرت نرم آمریکا - یعنی توان جذب متحدان و نخبگان جهانی- را نابود کرده است.
به عقیده او، ترامپ از مفاهیم تاریخی، سوءاستفادهی سیاسی میکند و مصائب مردم را دستمایهای برای سرکوب آزادی و تقویت سیاستهای راست افراطی کرده است.فریدمن نگران از بین رفتن تصویر اخلاقی و ارزشیِ آمریکاست؛ کشوری که زمانی الهامبخش آزادی، تکثر و پیشرفت بود و اکنون با شتاب به کشوری خودکامه، تنگنظر، بیگانههراس و مرتجع مبدل میشود.
او ترامپ را نیروی مخربی میبیند که سیاستهای نادرستی در پیش گرفته و تیشه به ریشهی هویت آمریکا - بهعنوان کشوری پیشرو در دموکراسی و حقوق بشر- زده است.
فریدمن بهوضوح از تصمیمات ترامپ خشمگین است و در این مقاله نیز با لحنی عتابآلود، از دیدار اخیر دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید انتقاد میکند. دیدار این دو رهبر، تجسم ائتلافی ویرانگر است و نشان میدهد که هر دو در مسیر تضعیف دموکراسی، قانونگرایی و ارزشهای لیبرال حرکت میکنند. فریدمن آنها را رهبرانی میداند که نهادهای مستقل را تضعیف میکنند، با برچسبِ «دولت پنهان» به مخالفان میتازند و اتحاد با کشورهای دموکراتیک را فدای ائتلافهای اقتدارگرا میکنند.
او در این مجال، به تاسی از دیدگاه فرید زکریا و با اشاره به کتاب مهم او باعنوان جهان پساآمریکایی، از «پساآمریکا» و «پسااسرائیل» سخن گفته و هشدار داده که این دو کشور، آگاهانه از هویت تاریخی و آرمانیشان - در قالب دموکراسیهایی قانونمحور و عدالتطلب- فاصله گرفتهاند. فریدمن، عملکرد ترامپ و نتانیاهو را در بهرهبرداری ابزاری از یهودستیزی، سرکوب آزادی بیان، تضعیف نهادهای امنیتی و قضایی و تحقیر نخبگان علمی و فنی، مخاطرهآمیز میداند.
او جامعه مدنی اسرائیل را مقاومتر از آمریکا قلمداد کرده و با اشاره به هشدار شخصیتهای امنیتی اسرائیل درباره نتانیاهو، از خوانندگان میخواهد «مبارزه برای نجات دموکراسی» را جدی بگیرند و تمامقد در حراست از آن بکوشند.
[م. شایان ذکر است که آثار و مقالات ارائهشده در بخش ترجمه، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.]
➖➖➖➖➖➖➖
روزگاری دیدار رئیسجمهور ایالاتمتحده و نخستوزیر اسرائیل، مایهی
مباهات یهودیان آمریکایی و اسرائیلی بود. چنین رخدادی از دید غالب ناظران،
همکاری دو رهبر دموکراتیک قلمداد میشد و حالا چه؟ با نظر به عکس صمیمانهی
دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، دست در دست هم در دفتر بیضیِشکلِ کاخ
سفید، انزجار و دلسردی به سراغمان میآید.
ترامپ و نتانیاهو در حال ایجاد جهان «پساآمریکایی» و «پساسرائیلی» هستند. منظورم از «پساآمریکا»، آمریکایی نیست که قدرتش بهتدریج کاهش مییابد. اشاره به آمریکایی دارم که عامدانه به هویت بنیادیناش پشتپا میزند و میکوشد از الگوی تعهد به حاکمیت قانون در داخل و بهبود وضع بشر در خارج، فاصله بگیرد. منظور از «پساسرائیل» هم، اسرائیلی است که آگاهانه از هویت تاریخیاش فاصله میگیرد تا دیگر [به زعم نویسنده] دموکراسی قانونمدار و پیشرو در منطقهای مملو از خودکامگان نباشد؛ کشوری که همیشه بهشرط تأمین امنیت، صلح پایدار با فلسطینیها را بر «تملک دائم» غزه و کرانهی باختری و مذاکره را بر جنگ برتری میداد.
دیگر دشوار بتوان تصور کرد که آرمان آمریکاییِ ترامپ و معاونش، جی.دی. ونس، وجه اشتراکی با سخنان رونالد ریگان در ژانویه ۱۹۸۹ بیابد. ریگان در سخنرانی وداعش آمریکای دیگری را تجسم کرده بود و از لزوم القای ارزشهای آمریکایی به نوباوگان سخن گفته بود.
«از واقعیت آمریکا بگویید و شرح دهید که در تاریخ جهان چه جایگاهی دارد.» او آمریکا را به مشعلی اخلاقی و سیاسی بر فراز جهان مانند کرده بود.
«کشوری رفیع، راسخ و پرمباهات، بر فراز صخرههایی استوارتر از اقیانوسها و در تیررسِ تندبادها، ... پرتوان به کرم و لطف پروردگار ... آکنده از مردمانی مختلف با گونهگونترین پیشینهها... در جوار هم به صلح و آشتی ... در دیاری که بندرهای آزاد دارد و زنده است به تجارت و بداعت ... مرز و بومی که اگر در آن دیواری هست، دری در میان دارد؛ دری و درهایی گشوده به روی همتمندان و دلداران»
ترامپ و ونس در تلاشاند آمریکایی بسازند که هیچ شباهتی به آمریکای عصر ریگان ندارد و به متحدانِ دموکرات، به بازار آزاد و قانونمدار و به اتحادیهی اروپا به چشم تحقیر مینگرد. ترامپ اخیراً گفته اتحادیهی اروپا برای «دور زدن آمریکا» تأسیس شده و در روز دیدار با نتانیاهو در دفتر بیضیشکل هم این ادعا را تکرار کرده است. چنین گفتهای با آن میزان کینهتوزی و جهالت تاریخی که از او سراغ داریم، نفس را در سینه حبس میکند.
ترامپ و ونس میخواهند ما را به پساآمریکایی برسانند که حافظان دلیرِ مرزهای آزادی و قهرمانان دلاوری مانند اوکراینیها را از خود میراند و در ازای تمدید کمکهای نظامی به اکراه، بهرهبرداری از معادن و مخازنِ میهن جنگزده را پیش میکشد.
[م. سخنرانی وداع رونالد ریگان در ۱۱ ژانویه ۱۹۸۹، پس از هشت سال ریاستجمهوری، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین سخنرانیهای خداحافظی در تاریخ آمریکا است. ریگان در این سخنرانی، ضمن مرور دوران ریاستجمهوریاش، بر ارزشهای آمریکایی، نقش کلیدی مردم و آزادی تأکید کرده است. او آمریکا را «شهری درخشان و رفیع» قلمداد کرده و از اهمیت ایمان به کشور، میهنپرستی و مسئولیت فردی سخن گفته است.
نکتهی برجستهی سخنرانی، هشدار ریگان درباره کاهش حس ملیگرایی و دانستههای مدنی نسل جوان است. اگر آمریکاییها ندانند چه چیزی آنها را به ملت مبدل کرده است، آزادی و ارزشهایشان به خطر میافتد. پس خواستار بازگشت به آموزش تاریخ و ارزشهای بنیادین آمریکا شده است.
سخنرانی ریگان از این حیث مهم است که خلاصهای از مواضع سیاسی او است، با نگاهی آیندهنگر به نقش شهروندان در حراست از دموکراسی. خیلیها این خطابه را بیانیهای فرهنگی و سیاسی میدانند که همچنان الهامبخش محافظهکاران و طرفداران آزادی فردی است.]
هر دو رهبر، خواهان استبدادند. هر دو در پی تضعیف حاکمیت قانون و «نخبگان» در کشورشان هستند؛ میخواهند منتقدان را در لوای «دولت پنهان»، در هم بکوبند. هر دو کشورشان را از آرمانی جهانی که زمانی «نور بر ملتها» میتاباند، به ملیگراییِ تنگنظرانه، خشونت و قساوتی سوق میدهند که میکوشد پاکسازی قومی را عادی جلوه دهد. هر دو، مخالفان سیاسیشان را نه رقبای مشروع که دشمنان داخلی قلمداد میکنند و کابینه را با افراد بیکفایتی انباشتهاند که اعتنایی به قانون ندارند و تنها مزیتشان، وفاداری به شخص اول مملکت است.
هر دو، کشور را از متحدان سنتی دموکرات زدودهاند. هر دو، گسترش سرزمینی را حق الهی خود میدانند. یکی میگوید «از خلیج آمریکا تا گرینلند» را تصاحب میکنم و دیگری به دنبال «کرانهی باختری تا غزه» است.
فرید زکریا در سال ۲۰۰۸، کتابی آیندهنگرانه با عنوان «جهان پساآمریکایی» منتشر کرد و این ایده را بسط داد که حتی اگر در آینده، ایالات متحده قدرت برتر جهانی باقی بماند، در دورانِ پس از جنگ سرد، «ظهور دیگران» (کشورهایی مانند چین و هند)، سلطهی نسبی آمریکا را خدشهدار میکند.
[م. کتاب «جهان پسا-آمریکایی» نوشته فرید زکریا، تحلیلگر برجسته روابط بینالملل، نگاهی است به تحول نظم جهانی در قرن ۲۱ و افول نسبی قدرت ایالات متحده.
او در این کتاب توضیح میدهد که به موازات سقوط آمریکا، شاهد برآمدنِ قدرتهای دیگر مانند چین، هند، برزیل و برخی کشورهای در حال توسعه خواهیم بود که قدرت را از غرب به شرق و از آمریکا به دیگر بازیگران جهانی منتقل میکنند.
زکریا معتقد است که آمریکا کماکان قدرت مهمی باقی خواهد ماند، اما دیگر یگانه ابرقدرتِ بیرقیب نخواهد بود. او اصطلاح «ظهور دیگران» را برای این روند به کار میبرد و از آمریکا میخواهد که خود را با نظم جدید جهانی وفق دهد، واقعبینانه با دیگر قدرتها تعامل کند و از یکجانبهگرایی فاصله بگیرد.
کتاب همچنین نقدهایی به سیاستهای داخلی آمریکا و مسائلی مثل کاهش کیفیت آموزش، فقدان نوگرایی در زیرساختها و سیاستزدگی شدید دارد. زکریا میگوید آمریکا با سرمایهگذاری در علم، نوآوری و دیپلماسیِ هوشمند و با گشودگی و انعطاف درقبال کشورهای جهان میتواند نقش رهبری را حفظ کند.
این کتاب دیدگاهی واقعگرایانه و آیندهنگرانه نسبت به تحولات قدرت در جهان دارد و از این نظر بسیار تأثیرگذار بوده است.]
آنها میخواهند ما را به «پساآمریکایی» برسانند که دیگر تمایلی به حفظ قدرت نرم خود ندارد و در پی تقویت آن هم نیست؛ قدرتی که به آمریکا امکان میداد متحدان زیادی جذب کند و مهاجران نخبه را به سوی خود بکشاند. این مفهوم را اولینبار، جوزف نای (استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد) مطرح کرد. ترامپ و یارانش برای این قدرت نرم هیچ ارزشی قائل نیستند و از این واقعیت غافلاند که اگر این قابلیت را از دست بدهیم، توانِ متقاعدکردنِ کشورهای دیگر به ائتلاف و توان حفظ منافع و ارزشهایمان را از دست خواهیم داد؛ مزیتی بیهمتا که تاکنون ما را از روسیه و چین متمایز کرده است.
به قول لری دایموند (کارشناس حوزه دموکراسی در دانشگاه استنفورد)، "ترامپ نهفقط مشاغل و ارزشها که بهمعنای واقعی کلمه، آمریکا را تضعیف میکند. آمریکای ترامپ تا جایی که در تصورم میگنجد، غریبهترین آمریکایی است که تاکنون در آن زیستهام و میخواهم عاقبتبهخیریِ نوههایم را در آن ببینم."
نتانیاهو نیز با تمام توان مشغول پیریزیِ کشوری پسااسرائیلی است. ترامپ، رئیس افبیآی را به دلیل فقدان وفاداری برکنار کرد و نتانیاهو هم به صرافت افتاده تا همین کار را با رونن بار، رئیس محترم و معتبر شاباک (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) انجام دهد؛ آن هم دقیقا وقتی که بار مشغول تحقیق درباره برخی از نزدیکان نتانیاهو به اتهام همدستی احتمالی با دولت قطر است.
حالا قرعه به نام نتانیاهو افتاده و او را به اتهام فساد در دادگاه محاکمه میکنند.
[م. دادگاه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از مهمترین پروندههای فساد سیاسی در تاریخ این کشور است. او در چند پرونده مختلف با اتهاماتی از قبیل رشوه، فریب افکار عمومی و سوءاستفاده از قدرت روبهرو است. این پروندهها بهطور خاص شامل سه پرونده با شمارههای ۱۰۰۰، ۲۰۰۰ و ۴۰۰۰ میشوند:
پرونده ۱۰۰۰: نتانیاهو متهم است از بازرگانانی مانند آرنون میلچن، هدایای گرانقیمت شامل سیگار، شامپاین و جواهرات دریافت کرده است.
پرونده ۲۰۰۰: گفتوگوهای نتانیاهو با ناشر روزنامه «یدیعوت آحارونوت» درباره پوشش مطلوب رسانهای برای محدود کردن رقیب رسانهای او، محور این پرونده است.
پرونده ۴۰۰۰: جدیترین اتهام او مربوط به کمک به شرکت مخابراتی «بِزِک» در ازای پوشش مثبتِ وبسایت خبری آن (والا) است.
نتانیاهو همه این اتهامات را رد کرده و آنها را «تله سیاسی» نامیده است. دادگاه رسیدگی به اتهامات او از سال ۲۰۲۰ در جریان است و بیبی با وجود فشارهای قانونی، قدرت سیاسی خود را حفظ کرده است. روند دادگاه و نتایج احتمالی آن میتواند تأثیر چشمگیری بر آینده سیاسی اسرائیل بگذارد.]
«رئیسجمهور ترامپ به پدیده قابلتوجهی متوسل شده است؛ نوعی یهودستیزی که از دل مباحث مربوط به اسرائیل بیرون آمده و قرار است مسائلی مانند سرکوب مهاجرت، آموزش عالی و آزادی بیان در اسرائیل را توجیه کند.»
جاناتان جکوبی (مدیر ملی پروژهی نکسوس که در زمینهی مبارزه با یهودستیزی و دفاع از دموکراسی فعالیت میکند) میگوید:
"بهعنوان فردی یهودی و آمریکایی، نیاز و تمایلی به دفاع ریاکارانه از ترامپ ندارم. او همان کسی است که در سال ۲۰۱۷، ملیگرایان سفیدپوست و نئونازیهایی را که در شارلوتسویلِ ویرجینیا تظاهرات کردند، «اشخاص بسیار محترم» توصیف کرد. جی.دی. ونس هم از حزب AfD آلمان که همدلی با نازیها دارد و جنایات هولوکاست را ناچیز میشمارد، حمایت کرده است. رهبران این حزب بر این باورند که آلمانیها دیگر نباید بهخاطر جرائم نازیها، احساس گناه کنند."
[م. حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD)، حزب راستگرای افراطی آلمان است که در سال ۲۰۱۳ تأسیس شد و ابتدا در مخالفت با سیاستهای مالی اتحادیه اروپا و بحران یورو شکل گرفت، اما سپس تمرکز خود را بر موضوعات جنجالی مانند ضدیت با مهاجرت، اسلامهراسی، ملیگرایی، و تردید نسبت به اتحادیه اروپا گذاشت. AfD خواهان کنترل شدیدتر مرزها و محدودکردن پذیرش پناهجویان، بهویژه مسلمانان است.
این حزب از سیاستهای چندفرهنگی و جهانیسازی انتقاد میکند و بر محافظت از فرهنگ و هویت ملی آلمان تأکید دارد. همچنین در قبال روسیه موضع نرمی دارد و از تقویت روابط با این کشور حمایت میکند.
در برخی ایالتهای شرقی آلمان، AfD توانسته آرای قابلتوجهی کسب کند، اما در سطح ملی هنوز در انزوا قرار دارد و سایر احزاب، حاضر به ائتلاف با آن نیستند. مواضع تندِ برخی از اعضا، این حزب را با اتهاماتی نظیر نژادپرستی و نفرتپراکنی مواجه کرده است. با وجود انتقادات گسترده، محبوبیت AfD و نقش آن در سیاست آلمان رو به افزایش است.]
خاخام شارون بروس از کنیسهی IKAR واقع در لسآنجلس، در خلال یکی از مواعظش در روز ۸ مارس هشدار داد:
«ما
یهودیان به ابزاری برای پیشبرد برنامهی سیاسی مبدل شدهایم؛ برنامهای که
به بافت اجتماعی، نهادهای محافظ یهودیان و سایر اقلیتها، آسیب خواهد زد.
از ما سوءاستفاده میشود. رنجها و آلام ما، به بهانهای برای پایمالکردن
رؤیای دموکراسیِ چندنژادی بدل گشته است و همزمان هدف تشکیل کشور مسیحی
سفیدپوست را محقق میکند.»
[م. اتهام یهودستیزی به دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، بیشتر به خاطر اظهارات و مواضع مبهم یا جنجالی او در رابطه با یهودیان و اسرائیل مطرح شده است. برخی از انتقادات شامل سخنان کلینگر درباره یهودیان آمریکایی، وفاداری دوگانه و استفاده از کلیشههای قدیمی است. ترامپ روابط نزدیکی با دولت اسرائیل داشت و اقداماتی چون انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم را انجام داد، اما منتقدان میگویند حمایت از اسرائیل لزوماً به معنای عدم یهودستیزی نیست. اظهارات او بارها موجب ناراحتی بخشی از جامعه یهودی آمریکا و واکنش گروههای مدافع حقوق اقلیتها شده است.]
نتانیاهو مانند ترامپ و تاحدی به لطف او، احساس مصونیت میکند و بر این باور است که هیچچیز نمیتواند او را زمین بزند. این طرز فکر به سطوح پایینتر فرماندهی هم منتقل شده و به رویدادهایی مانند حادثهی ماه گذشته انجامیده است؛ حادثهای که در خلال آن نیروهای اسرائیلی در جنوب غزه، جان ۱۵ امدادگر را گرفتند. یکی از مقامهای ارشدِ ارتش اسرائیل به روزنامهی هاآرتص گفته است: «زنجیرهی فرماندهی در سطوح پایینتر، حقیقت را کتمان میکند.»
[م. در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۲۵، ارتش اسرائیل در حملهای به جنوب غزه و منطقه رفح، دو کاروان امدادی را هدف قرار داد که منجر به کشته شدن ۱۵ امدادگر شد. این امدادگران متعلق به هلالاحمر فلسطین و واحد دفاع مدنی بودند. ویدئوهای منتشرشده نشان میدهد خودروهای امدادی علائم اضطراری داشتند. برخی از اجساد با دست و پاهای بسته و آثار شلیک از فاصله نزدیک یافت شدند. ارتش اسرائیل این حادثه را "اشتباه جدی" قلمداد کرده، اما رسانههای جهان آن را نقض آشکار حقوق بشر میدانند. پس از حادثه، اجساد در گورهای کمعمق دفن و خودروها تخریب شدند. این اقدام واکنشهای گستردهای در پی داشت. چند فرمانده نظامی اسرائیل تاکنون توبیخ و برکنار شدهاند. سازمان ملل هم خواستار تحقیقات مستقل و فوری در این باره شده است.]
خوشبختانه جامعهی مدنی اسرائیل نشان داده مقاومتی مثالزدنی و بهمراتب عظیمتر از جامعهی مدنی آمریکا دارد. تعجبی هم ندارد. ترامپ میتواند نخبگان آمریکا را با تمجید هوادارانش تحقیر کند، اما اسرائیلیها بهخوبی میدانند که کشورشان بدون نخبگان فنی، علمی و نظامی دوام نمیآورد. به همین دلیل است که این ماه، ۱۸ نفر از رؤسای سابق نهادهای امنیتی اسرائیل—از ارتش، موساد، شاباک، اطلاعات نظامی و پلیس—اعلام کردند که نتانیاهو دیگر برای خدمت بهعنوان نخستوزیر صلاحیت ندارد. آنها اعلام کردند که «رفتار نخستوزیر، تهدیدی واضح و عاجل برای امنیت و آیندهی اسرائیل بهعنوان کشوری یهودی و دموکراتیک است.»
به کسانی که رؤیای ممانعت از شکلگیری جهان پساآمریکایی و پسااسرائیلی را دارند، این پیام را میدهم که "همه ما برای آینده میجنگیم و من تمام قد، با تمام وجود در کنارتان هستم. ما هرگز از پا در نخواهیم آمد."
[م. جامعه مدنی اسرائیل در سالهای اخیر، بهویژه از زمان بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت، مخالفتهای گستردهای با سیاستها و عملکرد او نشان داده است. این مخالفتها بهویژه با طرح جنجالی اصلاحات قضایی که از سوی دولت راستگرای او پیشنهاد شد، شدت گرفته است.
این طرح که با هدف کاهش اختیارات دیوان عالی و افزایش نفوذ دولت بر قوه قضائیه مطرح شد، موجی از اعتراضات عمومی و تظاهرات بیسابقه در سراسر اسرائیل برانگیخت.
مخالفان، از جمله وکلا، قضات، دانشگاهیان، فعالان حقوق بشر و گروههای مدنی، معتقدند که این اصلاحات، دموکراسی اسرائیل را تضعیف کرده و اصل تفکیک قوا را به خطر میاندازد. همچنین، بسیاری از افسران ارشد نظامی و نیروهای ذخیره ارتش هشدار دادند که بیثباتی سیاسی میتواند امنیت ملی اسرائیل را به خطر اندازد.
افزون بر مسائل قضایی، فساد مالی، مدیریت نادرست در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و بحرانهای امنیتی، از دیگر دلایل مخالفت جامعه مدنی با نتانیاهو است. این مخالفتها نشاندهنده شکاف عمیق میان بخشهایی از مردم اسرائیل و دولت اوست و آینده سیاسی نتانیاهو را در هالهای از ابهام قرار داده است.]
تولید بمب هیدروژنی غیرهستهای چین در بحبوحه حمایت نظامی فزاینده آمریکا از تایوان و تلاش چین برای تسلط بر دریای چین جنوبی صورت میگیرد. این بمب دو کیلوگرمی توسط مؤسسه تحقیقاتی ۷۰۵ وابسته به شرکت کشتیسازی دولتی چین (CSSC) ساخته شده است که به دلیل تولید انواع تسلیحات زیر آبی شناخته شده است.
به گزارش فارس، در این بمب برخلاف بمبهای هستهای سنتی، از یک ماده ذخیرهسازی هیدروژن در حالت جامد به نام هیدرید منیزیم استفاده شده که پودری نقرهای بوده و قادر است هیدروژن بیشتری نسبت به مخازن تحتفشار ذخیره کند.
هیدرید منیزیم پس از انفجار بهسرعت به علت حرارت تجزیه شده و گاز هیدروژن را آزاد میکند. این گاز به شکل یک گلوله آتش پایدار با بیش از ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد حرارت برای بیش از دو ثانیه مشتعل میشود و قدرت آن ۱۵ برابر بیشتر از انفجار حجمی معادل از تیانتی است.
این انفجار قوی منجر به آسیب حرارتی گستردهای میشود که برای ذوب آلیاژهای آلومینیوم کافی است و کنترل دقیق شدت انفجار را نیز ممکن میکند و باعث تخریب یکنواخت در مناطق وسیعی میشود.در جریان آزمایش این موشک، قابلیت هدایت انرژی شدید گرمایی توسط آن مورد بررسی دقیق قرار گرفت.
در این انفجار کنترل شده، اوج فشار به ۴۲۸.۴۳ کیلو پاسکال در دو متری بمب رسید. قدرت این انفجار تقریباً ۴۰ درصد بیشتر از یک انفجار مشابه با استفاده از تیانتی بود، اما گرمای منتشر شده از آن بسیار فراتر از آن چیزی بود که تیانتی بتواند ایجاد کند.
انفجار اولیه، پودر هیدرید منیزیم را به قطعات ریز تبدیل کرده و سطوح تازهای از انرژی گرمایی را آزاد میکند. این گرما گاز هیدروژن را آزادکرده و این گاز با هوای اطراف مخلوط میشود. این روند به واکنشهای متناوب و انفجارهای حرارتی پی در پی منجر میشود که یک تخریب وسیع و کنترل شده ایجاد میکند.این بمب فقط یک انفجار ایجاد نمیکند و به علت واکنشیهای پیدرپی، یک گلوله آتشین خروشان را به وجود میآورد که برای چند ثانیه داغ باقیمانده و به آن اجازه میدهد منطقه وسیعی را بپوشاند.این گرمای پایدار این بمب را به ابزاری عالی برای ازبینبردن نیروهای پراکنده دشمن در یک میدان باز نبرد مبدل میکند و البته میتوان انرژی این بمب را بر روی یک نقطه واحد و باارزش هم متمرکز کرد تا یک پل یا انبار سوخت را نابود کرد.
ارتش چین همچنین میتواند از این بمب برای ممانعت از دسترسی دشمن به مسیرهای کلیدی از طریق سوزاندن بخشهایی از یک جاده، برای نابودی زیرساختهای ارائه خدمات ضروری با هدف قراردادن نیروگاهها یا مراکز ارتباطی و برای ضربهزدن به یک خوشه خاص از تجهیزات یا افراد بدون تخریب کل منطقه استفاده کند.
بمب یادشده برای نابودی انبوهی از پهپادهای مهاجم و حتی کشتیها و زیردریاییها نیز قابل استفاده است. در اوایل سال جاری، یک مرکز تولید انبوه هیدرید منیزیم در استان شانشی چین افتتاح شد که قادر به تولید سالانه ۱۵۰ تن از این ماده بود. این امر ازآنجهت قابلتوجه است که تا همین اواخر، هیدرید منیزیم که بسیار واکنشپذیر است، تنها به میزان چند گرم در روز در آزمایشگاهها تولید میشد.