واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

امامِ صلح و اصلاح و مصالح جامعه/ به بهانۀ میلادی فرخنده

برای درک رویکرد امام حسن علیه السلام که ضرورت بقای جامعه را در مذاکره و قدم نهادن در وادی صلح و آشتی می‌دانست، باید به شرایط تربیتی توجه کرد.

امیر یعقوب حقیقت تبریزی


  نیمۀ ماه بهار قرآن یادآور زادروز حضرت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه‌السلام است.

امامِ صلح و اصلاح و مصالح جامعه ؛ به بهانۀ میلادی فرخنده


  از این رو مایلم یاد داشت خود را با این پیام ارزنده‌ امیرالمؤمنین علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) آغاز کنم:
واللّه واللّه فی‌القرآن، لایسبقکم بالعمل به غیرکم  از خدا بترسید درباره قرآن، که دیگران با عمل به آن، بر شما پیشی نگیرند.  نهج البلاغه، نامه ۴۷.

  و اما در اینکه هنوز بسیاری از مردم مخصوصا شیعیان، در فهم تفاوت رویکرد امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام درمانده‌اند و نمی‌دانند چرا اولی با معاویه از درِ مذاکره در آمد و ضمن بیعت با او، تمام قدرت را یک جا به پسر ابوسفیان واگذاشت؛ اما دومی ضمن رد بیعت، کمترین نرمشی در برابر یزید نشان نداد و با قبول قتل عام و اسارت خانواده و یاران، سرسختانه از موضع خود، گامی عقب ننشست.


  و با اینکه هنوز هم توجیهات برخی نویسندگان و خطیبان در این باره و ربط آن به تفاوت معاویه و یزید و یا تفاوت شرایط تاریخی آن دوران اقناع‌کننده نیست، اما همه می‌دانیم که پس از شهادت امام علی، مردم عراق با امام حسن بیعت کردند و او را عملاً زمام‌دار و خلیفه و حاکم بخش بزرگی از سرزمین های امپراتوری اسلامی در آن عصر می‌دانستند.


  بر این اساس باید مشی سیاسی و موضع گیری‌های آن حضرت را در برهه های مختلف، با مصالح مسلمین در جامعه آن روز مرتبط دانست وحفظ جان مردم و توجه و تأکید آن حضرت نسبت به بقای جامعه را از همین زاویه نگریست و این را که ایشان مصلحت دین خدا و مردم و تشیع را بر جایگاه شخصی خود ترجیح داد و بر معاهدات خود با معاویه پای‌بند بود و هرگز خدعه نکرد   باید از مهم‌ترین موضوعات مرتبط با همان جایگاه زعامت و رهبری ایشان در آن دوران سرنوشت‌ساز بر شمرد.

  پر واضح است که اگر غیر از این بود لزومی نداشت آن حضرت مصالح عمومی جامعه را بر مصالح فردی خود مقدم بدارد و به شخصیت و جایگاه او از نگاه برخی در بیرون آن همه آسیب وارد شود.

 آسیبی شدیدتر از این که از دو سو و از ناحیه دوست و دشمن در معرض تهمت و شبهه و اتهام قرار گیرد و دشمن با طرح شایعاتی از قبیل تعدد زوجات آن حضرت و دوست با شعار "یا مُذِلّ‌المؤمنین" به ترور شخصیت ایشان بپردازد؟

  بی تردید منطق امام مجتبی در مواجهه با دشمن و دغدغۀ حفظ جامعه اسلامی و کیان تشیع به دلیل انسانی و اسلامی بودن آن، برای هر دوره‌ای و هر حکومتی قابل الگو برداری و مفید است.


 از این روست که بر این باورم که منشأ این مدل رفتاری ارزنده در حکومت‌داری نیز باید مورد توجه و دقت نظر قرار بگیرد.

  برای فهم هرچه بهتر این مهم، کافی است به فرازهای دیگری از خطبه ۴۷ نهج البلاغه نظری بیندازیم و در سیرۀ علی علیه السلام جستجو کنیم که می‌فرمایند:


  "شما را به ترس از خدا سفارش مى‌کنم، به دنیا پرستى روى نیاورید، گرچه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست می‌دهید اندوه‌ناک مباشید، حق را بگویید، و براى پاداش الهى عمل کنید و دشمن ستم‌گر و یاور ستمدیده باشید.


  شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانى را که این وصیّت به آن ها مى‌رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ایجاد صلح و آشتى در میانتان سفارش مى‌کنم.


  زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که می‌فرمود: «اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است»."


  در پرتو چنین تربیتی بود که امام حسن علیه‌السلام در آن شرایط، امور مسلمین و ضرورت بقای جامعه را در مذاکره و قدم نهادن در وادی صلح و آشتی می‌دانست.

مجاهدات شرط مرابطه مؤمنانه منتظرانه

مرابطه مؤمنانه منتظرانه

امیرالمؤمنین علی(ع) در کلامی لطیف فرمودند:

«آیه‌ای در قرآن هست که کسی پیش از من و بعد از من بدان عمل نکرده است.»1
سپس اشاره به آیه 12 از «سوره مجادله» داشتند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه...؛
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که می‌خواهید با رسول خدا نجوا کنید، پیش از آن، صدقه‌ای در راه خدا بدهید...»

علّت شهرت این آیه مبارکه به «آیه نجوا» و شأن نزول آن، به واقعه‌ای برمی‌گردد که اشراف و توانگران، به کرّات پیش پیامبر اکرم(ص) می‌آمدند، بالادست مجلس می‌نشستند و به قصد تفاخر و نشان دادن نزدیکی خود به رسول مکرّم(ص) با ایشان در گوشی نجوا می‌کردند.
این جماعت ضمن آنکه به فقیران مجال گفت‌وگو نمی‌دادند، با پرگویی و بیهوده‌گویی هم وقت پیامبر خدا(ص) را می‌گرفتند و موجب آزار ایشان می‌شدند تا آنکه این آیه نازل شد.

خداوند متعال در این آیه، برای نجوا با رسول الله(ص)، شرط پرداخت درهمی صدقه را اعلام فرمود. اعلام این شرط، باعث شد تا مزاحمان از اطراف پراکنده شوند و تنها یک مرد بود که به این فرمان عمل کرد.

حضرت امیرمؤمنان(ع) درباره این ماجرا فرمودند:
«دیناری داشتم، به ده درهم فروختم و هرگاه با پیامبر(ص) نجوا می‌کردم، درهمی صدقه می‌دادم تا تمام شد...»2

البتّه با نزول آیه‌ای دیگر، آیه نجوا و حکم صدقه دادن به قصد نجوا با رسول خدا(ص) نسخ شد.
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون‏؛3
آیا از اینکه پیش از نجواتان صدقاتی بدهید، ترسیدید؟ حال که عمل نکردید و خدا عفوتان کرد، پس نماز برپا دارید و زکات بدهید و مطیع خدا و رسولش باشید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.»

نزول آیه نجوا و حکم صدقه، یک آزمون بود برای سنجش مدّعیان و یک تعلیم تا مسلمانان بدانند، ضرورتاً باید برای آنچه که طالبند و دوست دارند، هزینه کنند و ظریف‌تر آنکه، اهل ذکاوت و هوشمندی دریابند، به آنکه حاضر نیست برای رسیدن به مطلوبش هزینه کند، چیزی نباید داد؛ اعمّ از آنکه حرفه‌ای باشد یا دانشی یا هر چیز دیگری؛

گویی خداوند متعال که عالم بر همه اسرار و نیّت‌های درونی خلق عالم است، می‌خواست رجحان و برتری مردی را اعلام و اثبات نماید که در ایشان، آمادگی و بینایی تمام موجود بوده که حاضر شدند از مال خود برای رسیدن به علم و معرفت بگذرند.

در آن فرصت و در وقت پرداخت صدقه، حضرت علی(ع) ده سؤال عرضه داشتند و ده پاسخ دریافت کردند. پاسخ‌های مجمل به سؤالاتی کوتاه که می‌توان درباره هر سؤال و جواب، ساعت‌ها به گفت‌وگو نشست؛ به عبارت دیگر، از میانه یک «آیه نجوا» از زبان رسول مکرّم(ص)، ده آیه سر برآورد.

بدین سبب عرض می‌کنم این‌همه آیه سر برآورد که هر پاسخ رسول مکرّم(ص)، حکم آیه‌ای آسمانی داشت؛ چرا که خداوند درباره آن وجود مبارک فرموده است:
«ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏؛4
یار شما [رسول الله(ص)] نه گمراه شده و نه در نادانی مانده و از سر هوس سخن نمی‌گوید. این سخن [او]، جز وحی‌ای که وحی می‌شود، نیست...»

اعلام دینداری و ایمان زبانی، کفایت از تحقّق ایمان در انسان و برخورداری جانش از لقمه‌های نورانی نمی‌کند، مجاهدت با مال و جان، موجب به شکوفه نشستن نهال دینداری، کشف حقایق مستتر، منوّر شدن جان مؤمنان و سرانجام، بسط و تعمیق جغرافیای دینداری در گستره زمین می‌شود؛ مگر جز این است که قبیله ایمان، سنن الهی و احکام آسمانی از مسیر مجاهدت مجاهدان در اقصا نقاط عالم گسترده شده و تاریکی‌های جهل را از صفحات قلب چند صد میلیون نفر از بندگان خدا زدوده است؟ و هر کجا که مسلمانان دست از مجاهدت برداشته اند، خوار و زمین‌گیر شده و مشرکان و کفّار بر جان و خاک آنان مستولی گشتند.

جهاد با مال و جان و آمادگی برای جهاد، شرط حیات مؤمنانه و زمینه‌ساز مبسوط‌الید شدن امام برای زدودن کفر و شرک و نفاق از پهنه زمین و بسط دولت کریمه است.

خداوند متعال در «سوره توبه»، آیات 44 تا 46، مؤمنان متّقی و حیات مؤمنانه را به نحوی شگفت معرّفی می‌کند و می‌فرماید.
«لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ؛5
کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، برای اینکه با مال و جانشان جهاد کنند، از تو اجازه نمی‌طلبند و خداوند به احوال متّقیان داناست.»

مؤمنان متّقی، برای جهاد با مال و جان، منتظر اذن رسول خدا(ص) و نیازمند صدور اذن و فرمان نمی‌مانند و ضرورتی برای ارائه دلیل و برهان و ترک جهاد، با مال و جان نمی‌شناسند.

«إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فی‏ رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون‏؛6
ای رسول! تنها کسانی از تو اجازه معافی از جهاد می‌خواهند که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و دل‌هایشان در شکّ و ریب است و آن منافقان پیوسته در شکّ و تردید مانده و سرگردانند.»

در ادامه، خداوند با اقامه دلیل و نشانه، پرده از مرز میان ایمان و نفاق برمی‌دارد و می‌فرماید:
«وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً...؛7
اگر (اینان) می‌خواستند که به جنگ (جهاد) بیرون شوند، برای خویش ساز و برگی آماده کرده بودند...»

چونان بنی‌اسرائیل جفاکار که پس از تجربه آن‌همه داد و دهش و اعجاز از سوی رسول مکرّم(ع)، بر دروازه‌های شهر ستمکاران ایستاده و به جای مجاهدت در رکاب حضرت موسی(ع)، خطاب به ایشان گفتند:
«... یا مُوسی‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون‏؛8
ای موسی! تا آن مردم (قوم عمالقه) در آن سرزمین هستند، ما ابداً داخل آن نخواهیم شد. پس تو خودت با پروردگارت بروید و با آنان جنگ کنید. ما همین‌جا نشسته‌ایم.»

ما هم دانسته و ندانسته، بی‌هیچ اهتمام جدّی و قصدی برای مجاهدت، ولو با مال، در مسیر انتظار و آمادگی برای استقبال از امام منتظَر، به کار و بار خویش مشغول شده و به عبث، چشم انتظار معجزه نشسته‌ایم.

موضوع گشایش دروازه‌های شهر ستمکاران در دوره حیات حضرت موسی(ع) معطّل ماند، سرگردانی چهل ساله بنی‌اسرائیل در میان صحرا اتّفاق افتاد و آن رسول مکرّم از دنیا رفت؛ در تنهایی و غربت تمام. تا آنکه در عصر وصیّ آن رسول، حضرت یوشع بن نون(ع)، بنی‌اسرائیل توبه‌کنان کمر همّت بسته و روی به جهاد آوردند و با گشودن دروازه‌ها و شکست دادن عمالقه، پیروزمندانه به شهر وارد شدند.

از آمادگی مؤمنانه منتظران برای جهاد و زمینه‌سازی، با عنوان «مرابطه» (
مرزبانی) یاد می‌شود.می‌خواستم عرض کنم، مرزبانی منتظران و اظهار محبّت و معرفت ایشان، بدون آمادگی برای جهاد مال و جان در طریق حضرت دوست محقّق نمی‌شود.
هیچیک از ما، در میدان گشوده‌شده سال‌های آخرالزّمانی، معذور و برکنار نمی‌ماند.

آنان که خداوند از روی لطف و کرم به ایشان زبان فصیح و قلم روان عطا کرده، به همان اندازه موظّف و مکلّف به میدان‌داری‌اند که صاحبان جاه و مال در مسیر نشر معارف مهدوی شیعی، تربیت جوانان و نوجوانان و سرانجام بسط عدالت و قسط میان مؤمنان و مستضعفان این وطن ولایی و اسلامی باید قیام کرد و با تدارک ادوات و امکانات لازم، چراغ امیدواری را در خانه دل شیعیان روشن کرد. شاید که این اظهار آمادگی عملی دریای رحمت خداوندی را به جوش آورده، موجب تعجیل در ظهور حضرت امام عدل و مهربانی شود.


با موعود و خانواده بزرگ موعودیان منتظر همراه شوید و با اعطای سهمی از اعتبار، وقت و مال خویش، ما را در رساندن آثار مهدوی موعود به میان طالبان و تشنگان معارف مهدوی و علوی یاری دهید.

اسماعیل شفیعی سروستانی


پی‌نوشت:
1. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، تهران، چاپ اوّل، 1410ه‍ .ق.، ص 470.
2. همان، ص 470.
3. سوره مجادله، آیه 13.
4. سوره نجم، آیات 2-4.
5. سوره توبه، آیه 44.
6. سوره توبه، آیه 45.
7. سوره توبه، آیه 46.
8. سوره مائده، آیه 24.


مرتبط:
- مرابطه مرزبانی مومنانه منتظران: سخنان آقای اسماعیل شفیعی سروستانی در نیمه شعبان فروردین1400 خورشیدی
8255657384

لینک اوقات شرعی سراسر کشور

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات، به اطلاع می رسانیم جدول کامل اوقات شرعی همه شهرهای ایران در عصر ایران قابل دسترس است.
برای مشاهده ساعات دقیق اذان ها و طلوع و غروب آفتاب در سراسر کشور، وارد این لینک شوید.

اوقات شرعی سراسر کشور (لینک)

دلایل طولانی شدن غیبت امام زمان (عج)

در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند.

دلایل طولانی شدن غیبت امام زمان (عج)

در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند.
گروه معارف-رجانیوز: یکی از مسائل مهم دنیای امروزی بحث از منجی عالم بشریت است. کسی که انسان‌ها را از چنگال ظلم و ستم رهانیده و جهان را پر از عدل و داد می‌کند. ادیان و مذاهب مختلف برای پاسخ به این خواسته درونی، تمام تلاش خود را کرده‌اند تا با معرفی آن شخص، امید را به پیروان خود هدیه کنند. شیعیان نیز با اعتقاد به منجی موعود، با ادله‌ای محکم بر این باورند که آن شخص یازدهمین فرزند امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
 
ریشه یابی غیبت امام عصر علیه‌السلام
به گزارش رجانیوز، در بررسی علل اصلیِ غیبت امام عصر علیه‌السلام و خصوصاً فلسفه‌ طولانی شدن غیبت آن حضرت، به موارد متعددی برخورد می‌کنیم که هر کدام سهمی در این امر دارند. شاید یکی از مهمترین و اصلی‌ترین علل غیبت آن حضرت را بتوان از زمان حمله به خانه‌ امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه‌ زهرا سلام الله علیها ریشه‌یابی کرد؛ زیرا اولین انحراف و اصلی‌ترین بدعت در اسلام، از همان روز شکل گرفته و در همان آزمون بود که بیشتر مسلمین از ایمان حقیقی سقوط کردند. [۱] از همان‌جا بود که مسلمانان، درمورد تعهدی که در مقابل خدا و رسول او بر عهده داشتند، کوتاهی کرده و آن را به جا نیاوردند و متأسفانه همین سستی و اهمال در امر دین از ناحیه‌ عموم مسلمین و شیعیان باعث می‌شود تا ائمه‌ معصومین علیهم السلام یکی پس از دیگری مجبور به خانه‌نشینی شده و امکانی برای قیام و اصلاح جامعه نیابند.
 
با نگاه به احادیث، علل و حکمت‌های دیگری نیز می‌توان برای این غیبت طولانی یافت کرد که در اینجا به اختصار، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
 
۱. رشد و تکمیل عقول مردم
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّی لَا یَبْقَی صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَی النَّاسِ‏ حَتَّی لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ؛ [۲] این امر (یعنی ظهور و تشکیل حکومت به دست قائم آل محمد علیهم السلام) محقق نمی‌شود، تا زمانی که هیچ دسته‌ای از مردم باقی نمانند، مگر آنکه (مدتی) بر مردم حکومت کرده باشند، تا بعد از آن، کسی نگوید که اگر ما به حکومت می‌رسیدیم، به عدل و قسط رفتار می‌کردیم. سپس (امام) قائم به حق وعدل قیام می‌کند.»
 
یکی از وجوه مطرح شده به عنوان علت این غیبت طولانی، داده شدن فرصتی به مردم برای تجربه و تأمل و فهم عمیق‌تر و دقیق‌تر از جهان و آیین الهی است. به این ترتیب مَکاتب و ایدئولوژی‌های مختلف در طول قرن‌ها بر مردم حکومت کرده و در مقامِ عمل، ناکارآمدی خود را اثبات می‌کنند تا در نهایت مردم با اندیشه و تجربه‌ خود به این نتیجه برسند که جز با تکیه کردن بر آیین الهی و رهبری فردی معصوم، نمی‌توان عدالت را در جهان برقرار نمود. از این طریق، مردم احساس نیاز شدید به رهبری معصوم پیدا کرده و در صورت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از ایشان تبعیت راستین می‌نمایند.
 
۲. پرهیز از بیعت با ستمگران
اجتناب از بیعت با حاکمان ستمگر در سراسر جهان، یکی از علل غیبت امام عصر علیه‌السلام است. غرض این است که در هنگام قیام، بیعت احدی بر گردنشان نبوده و در نتیجه وامدار کسی نباشند. امام رضا علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: «کَأَنِّی بِالشِّیعَةِ عِنْدَ فِقْدَانِهِمُ الثَّالِثَ‏ مِنْ وُلْدِی یَطْلُبُونَ الْمَرْعَی...؛ [۳] گویی شیعیان را می‌بینم که به هنگام از دست رفتن سومین فرزند از نسل من، به دنبال امام (بعدی) می‌گردند ولی او را نمی‌یابند. گفتم: چرا او را نمی‌یابند، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: زیرا امامشان از آنها غایب می‌شود. گفتم: برای چه؟ فرمودند: برای آن که وقتی با شمشیر قیام می‌کند، بیعت أحدی بر عهده‌اش نباشد.
 
۳. ظلم و ستم مردم
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: ای مردم! بدانید که زمین هرگز از حجت الهی خالی نمی ماند؛ امّا پروردگار عالم مردم را به خاطر ظلم و ستمی که مرتکب می شوند و همینطور به جهت زیاده روی هایی که در حق خود انجام می دهند به زودی از دیدن حجت خودش محروم خواهد ساخت.[۴]
 
۴. اجرای سنت پیامبران گذشت
یکی از علل ذکر شده در روایات آن است که سنت خداوند در مورد برخی از امت های پیامبران بر آن بوده که با غیبت و عدم حضور موقتِ آن پیامبر در میان امّت، مردم را امتحان کرده و ایمان آن ها را بیازماید؛ همان گونه که در ماجرای غیبت چهل روزه‌ی حضرت موسی علیه السلام از قوم بنی اسرائیل و گمراه شدن آنان به واسطه گوساله سامری دیده می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: «إِنَّ لِلْقَائِمِ (علیه السلام) مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَی إِلَّا أَنْ یُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) فِی غَیْبَاتِهِمْ؛[۵] همانا برای قائم از ما اهل بیت، غیبتی است که دوره‌اش طولانی می‌شود. به ایشان گفتم: چرا این گونه است، ای فرزند رسول خدا؟ فرمودند: همانا خداوند عزوجل إبا دارد از این که سنت پیامبران در موضوع غیبتشان را درمورد او جاری نسازد.»
 
۵. خروج مؤمنان از صلب کفّار و منافقان
زمانی که حضرت نوح علیه السلام با علم الهیِ خویش متوجه شدند که دیگر هیچ مؤمنی در نسل کافران باقی نمانده، آنها را نفرین کردند. در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً؛ [۶] اگر آن ها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می‏ کنند و جز فرزندانی بدکار و کافر از آنان ایجاد نمی‌شود.»
 
یکی دیگر از علل غیبت امام زمان علیه السلام همین مطلب است؛ زیرا برای خداوند متعال، مؤمنینی وجود دارد که به صورت امانت و ودیعه در صُلب عده‌ای از کافرین و منافقین قرار دارند و ایشان هرگز ظهور نخواهند کرد، مگر آن که امانت‌های الهی ظاهر شوند؛ آنگاه با هر که بخواهد مقابله کرده و آنان را به قتل می‌رساند.[۷]
 
۷. عدم همدلی شیعیان
حضرت می فرمایند: «وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا...؛ [۸] اگر شیعیان ما که خداوند توفیقِ طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می‌شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‌گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما. پس علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز اخباری که از کردارناپسندِ ایشان به ما می‌رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.»
 
بر این اساس، حجاب و مانع اصلی از ملاقات آن حضرت و امکان ظهور و قیام جهانی ایشان، گناهان ما و عدم تقوای الهی و پرهیز از محرمات می‌باشد که سبب می‌گردد تا خداوند همچنان این بلاء و محنت را بر مردم مستدام دارد. پس بیاییم با دعا و تضرع به درگاه الهی و با حفظ هر چه بیشتر تقوا و انجام وظایف دینی، به سهم خودمان، برای ظهور حضرت مقدمه سازی کنیم؛ ان شاءالله.
 
پی نوشت
[۱] بحارالانوار،ج۳۴، ص۲۷۴
[۲] بحارالانوار،ج۵۲، ص۲۴۴
[۳] بحارالانوار،ج۵۲، ص۹۶
[۴] بحارالانوار،ج۵۱، ص۱۱۲و۱۱۳
[۵] علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۵
[۶] سوره نوح، آیه ۲۷
[۷] کمال الدین و تمام النعمه،ج۲، ص۶۴۲[۸] احتجاج، ج۲، ص۴۹۹
 
منبع: فارس

چه تصوری از خودتان در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده دارید؟

آن آدم ۲۰ سال آینده «من» نیستمچه تصوری از خودتان در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده دارید؟ معمولاً وقتی درباره آینده‌مان فکر می‌کنیم، آدمی ثروتمند، خوشبخت، سالم و معروف را می‌بینیم. گویی قرار است در سال‌های آینده تحولی بنیادین پیدا کنیم، ناگهان درهای بخت به رویمان باز شود و حتی صورت جسمانی‌مان را بهتر و زیباتر کند. در واقع، تصویر ما از آینده خودمان چنان از پیوندهای امروزین شخصیت‌مان جداست که گویی داریم یک بیگانه، یک آدم‌ناشناس را خیال‌پردازی می‌کنیم. چرا؟

روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: فیلسوف انگلیسی «درک پارفیت» در کتاب «دوران‌سازش دلایل و اشخاص» دیدگاهی شدیداً تقلیل‌گرایانه درباره هویت فردی ارائه می‌دهد: هویت وجود ندارد حداقل نه در آن معنایی که ما معمولاً آن را در نظر می‌گیریم. طبق استدلال پارفیت، ما آدمیان هویتی واحد نیستیم که در طول زمان پیش می‌رود، بلکه زنجیره‌ای از خویشتن‌های متوالی هستیم که هر یک با خویشتن‌های قبلی و بعدی مماس می‌شود و در عین حال از هر دو متمایز است. درباره پسری که شروع به سیگار کشیدن می‌کند به رغم اینکه می‌داند، ممکن است که چند دهه بعد بر اثر این عادت دچار رنج و بیماری شود، نباید قضاوت‌های سخت‌گیرانه کرد، زیرا از دیدگاه پارفیت «این پسر خود را با خویشتن آینده‌اش یکی نمی‌داند. نگرش او به این خویشتن آینده از جهاتی مانند نگرش او به دیگران است.»

دیدگاه پارفیت حتی بین فیلسوفان نیز مناقشه‌انگیز بوده است، اما روانشناسان اندک اندک دارند به این حقیقت پی می‌برند که شاید این دیدگاه دقیقاً نگرش ما را نسبت به تصمیم‌گیری‌های خودمان توصیف می‌کند: واقعیت این است که ما به خویشتن آینده خود همچون یک بیگانه می‌نگریم. اگرچه ما به طرزی گریزناپذیر در سرنوشت فردی شریک خواهیم بود که یک دهه بعد، یک ربع قرن بعد یا بیشتر به آن تبدیل خواهیم شد، اما این فرد برای ما ناشناخته است. این امر توانایی ما را در انجام انتخاب‌های خوب از طرف آن خویشتن‌ها که البته از طرف خودمان است، سلب می‌کند. آن تصمیم‌های امیدبخش و درخشان را در آغاز سال نو در نظر بگیرید. اگر شما کاملاً خود را در فراموش‌کردن آن تصمیم‌ها محق می‌دانید، شاید بدین دلیل باشد که احساس می‌کنید آن تصمیم‌ها را کس دیگری گرفته است.

هال هرشفیلد، استادیار دانشکده کسب‌وکار استرن در دانشگاه نیویورک می‌گوید: «این نوعی تصور عجیب و غریب است. ما در سطح روانشناختی و عاطفی واقعاً به خویشتنِ آینده خود چنان می‌نگریم که گویی فردی دیگر است.»

هرشفیلد و همکارانش با استفاده از «اف. ام. آر. آی» * به مطالعه تغییرات فعالیت مغز در مواقعی پرداختند که آدم‌ها وضعیت کنونی خود را در نظر می‌گیرند و به آینده خود می‌اندیشند. آن‌ها به مطالعه دقیق دو ناحیه از مغز به نام‌های کورتکس پیش‌پیشانی میانی و کورتکس سینگولیت دمی قدامی پرداختند که بیشتر هنگامی فعال هستند که فرد درباره خودش می‌اندیشد، تا هنگامی که به فردی دیگر می‌اندیشد. آن‌ها دریافتند این دو ناحیه هنگامی‌که افراد به وضعیت امروز خودشان می‌اندیشند، در مقایسه با هنگامی‌که به خودشان در آینده می‌اندیشند با شدت بیشتری فعال می‌شوند. خویشتن آینده آن‌ها مانند کسی دیگر احساس می‌شود. افرادی که بیشترین تغییر فعالیت مغزی را هنگام صحبت درباره خویشتن آینده خود نشان می‌دهند آن‌هایی هستند که با کمترین احتمال، سود مالی بلندمدت فراوان را بر سود فوری اندک ترجیح می‌دهند. امیلی پرونین، روانشناس دانشگاه پرینستون، در پژوهش‌هایش به نتایجی مشابه دست یافته است. پرونین و تیمش در مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۸ به دانشجویان می‌گویند، قرار است در آزمایشی درباره نفرت شرکت کنند که در آن باید معجونی ساخته شده از سس گوجه‌فرنگی و سس سویا را بنوشند. آن‌ها به دانشجویان می‌گویند هرچه آنان، خویشتن‌های آینده آنان یا دیگر دانشجویان بیشتر از این معجون مصرف کنند، بیشتر به سود علم خواهد بود.

دانشجویانی که به آن‌ها گفته می‌شود باید این معجون نفرت‌انگیز را همان روز بنوشند، متعهد می‌شوند که دو قاشق سوپ‌خوری مصرف کنند، اما دانشجویانی که خویشتن‌های آینده خود (در ترم بعد) یا دیگر دانشجویان را متعهد به شرکت در آزمایش می‌کنند، می‌پذیرند که به‌طور میانگین نیم فنجان بنوشند. پرونین می‌گوید ما به خویشتن آینده خود چنان می‌اندیشیم که به دیگران می‌اندیشیم: به‌صورت سوم شخص.

گسستگی بین خویشتن کنونی ما و خویشتن آینده ما پیامدهایی جدی برای چگونگی تصمیم‌گیری‌هایمان دارد. ممکن است اهمال‌کاری را انتخاب کنیم و بگذاریم نسخه‌ای دیگر از خویشتن ما از پس مسائل یا کارها برآید. یا می‌توانیم، همانند مثال پارفیت درباره پسر سیگاری، بر آن نسخه‌ای از خویشتن خود تمرکز کنیم که لذت می‌برد و خویشتنی را که هزینه می‌پردازد، نادیده بگیریم، اما اگر اهمال‌کاری یا مسئولیت‌ناپذیری می‌تواند از پیوند سست شما با خویشتن آینده خودتان سرچشمه بگیرد، شاید تقویت این پیوند راهکاری مؤثر برای این مشکل باشد. این دقیقاً شگردی است که برخی پژوهشگران دارند در پیش می‌گیرند. آنه ویلسون، روانشناس دانشگاه ویلفرد لوریر کانادا، ادراک افراد از زمان را دستکاری می‌کند: او جداولی زمانی را به آزمایش شوندگان ارائه می‌کند که طوری مرتب شده‌اند که باعث می‌شود رخدادی آتی، نظیر تاریخ تحویل یک مقاله، یا بسیار نزدیک به نظر برسد یا بسیار دور. ویلسون می‌گوید: «استفاده از جدول زمانی طولانی‌تر باعث می‌شود که افراد پیوند بیشتری با خویشتن آینده خودشان احساس کنند.» این امر، به نوبه خود، دانشجویان را برمی‌انگیزد تا تکالیف خود را زودتر انجام دهند، و خویشتن پایان‌ترم خودشان را از استرس انجام کار در دقیقه ۹۰ نجات دهند.

هرشفیلد بیشتر رویکردی مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته را برگزیده است. او و همکارانش، با الهام از کاربرد تصاویر برای برانگیختن افراد به انجام کمک‌های خیرخواهانه، آزمایش‌شوندگان را به یک اتاق واقعیت مجازی می‌برند و از آن‌ها می‌خواهند به یک آینه نگاه کنند. آزمایش‌شوندگان یا خویشتن کنونی خود را می‌بینند یا تصویری از پیری خودشان که به روش دیجیتالی ترسیم شده است. هنگامی‌که از اتاق بیرون می‌آیند، از آن‌ها می‌پرسند که چگونه هزار دلار را خرج خواهند کرد. آن‌هایی که تصویر پیری خودشان را می‌بینند، در مقایسه با کسانی که تصویر کنونی خویش را می‌بینند، می‌گویند که دو برابر در حساب بازنشستگی خود پس‌انداز می‌کنند. شاید این خبر مهمی برای بخشی از مؤسسات مالی باشد. آلیانتس، غول صنعت بیمه، هزینه پروژه‌ای آزمایشی را در غرب میانه امریکا می‌پردازد که در آن تیم هرشفیلد هنگامی که کارمندان دولتی بخشی از حقوق خود را به مستمری بازنشستگی اختصاص می‌دهند، تصویر پیری‌شان را به آن‌ها نشان می‌دهند.

مریل اِج، واحد کارگزاری آنلاین بانک امریکایی مریل لینچ، این رویکرد را، به‌روش آنلاین با خدمتی به نام بازنشستگی چهره پیش گرفته است. تک‌تک تصاویر دهه به دهه فرد در آینده با پیش‌بینی‌های تکان‌دهنده هزینه زندگی و پیشنهادهایی برای سرمایه‌گذاری در سال‌های طلایی عمر فرد همراه است. هرشفیلد هم‌اکنون دارد درباره این امر پژوهش می‌کند که آیا تصاویر شبیه‌سازی شده می‌تواند به افراد کمک کنند تا وزن خود را کاهش دهند یا خیر.

البته، شیوه برخورد ما با خویشتن آینده خودمان ضرورتاً منفی نیست: از آنجا که ما به خویشتن آینده خودمان به‌سان فردی دیگر می‌اندیشیم، تصمیم‌گیری ما درباره او چگونگی برخورد ما با دیگران را بازتاب می‌دهد. هرچند پسر سیگاری مثال پارفیت بدون هیچ فکری سلامت خویشتن آینده خودش را به خطر می‌اندازد، دیگران ممکن است به‌روشی متفاوت عمل کنند. هرشفیلد می‌گوید: «حقیقت این است که ما همیشه، در روابط انسانی‌مان یا در ازدواج‌هایمان، برای دیگران ازخودگذشتگی می‌کنیم.» بنابراین، جنبه مثبت گسستگی ما از خویشتن آینده خودمان آن است که این امر دلیلی دیگر برای تمرین خوبی‌کردن به دیگران است. یکی از این دیگران هم ممکن است شما باشید.

پی‌نوشت:

* «اف. ام. آر. آی» : تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی: در این روش تصاویری متناوب از مغز در حال فعالیت و سپس در حال استراحت گرفته می‌شود. سپس این تصاویر با یکدیگر مقایسه می‌شوند تا نواحی درگیر در یک فعالیت مغزی به‌طور فیزیولوژیکی مشخص شوند.

نقل از: وبسایت ترجمان با اندکی تلخیص / نوشته آلیسا اُپار / ترجمه علی برزگر / مرجع: نوتیلوس