واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

مطلبی و نظری درباره راههای استفاده بهتر از وقت و پیشگیری از اتلاف آن

هر چیز به همان میزان که دارای اهمیت و ارزش است ، دشمن و آفت پیرامون آن نیز بیشتر خواهد بود . اگر برنامه ریزی دارای اهمیت ویژه است باید خوب بدانیم که این پدیده با ارزش سارقان بیشماری نیز دارد . سارقان زمان همیشه در اطراف مایند و اگر مهار نشوند ، فرصت های بی بازگشت را از بین می برند .

راهزنان وقت را می توان در این پدیده ها یافت :

▪ تعارفات

تعارفات بیش از حد و نداشتن شهامت نه گفتن ، نابودگر فرصت ها است . بیشتر افراد که در زندگی شکست های ناشی از اتلاف فرصت ها را یدک می کشند و در برنامه ها با انبوهی از کارهای نیمه تمام و فعالیت های زخمی رو به رویند ، تنها بدان سبب است که نمی توانند پاسخ نه دهند ، به همین علت در دام این سارق گرفتار می شوند .

امروزه بعضی از افراد نمی توانند یا نمی دانند که چگونه ، چه زمانی و به چه شیوه ای به سارقان زمان پاسخ بدهند و تنها راه این امر را توسل به عذر یا بیماری می دانند .

▪ به گفته پژوهش گران : میانگین فاصله بین خداحافظی یک خانواده بعد از میهمانی تا زمان خروج از منزل حدود ۳۰ دقیقه است .

● عادتهای بد خوراکی

در غذای ما ایرانیان کربوهیدرات و نشاسته و قند بسیار زیاد است . این نوع تغذیه عامل بسیار مهمی در خستگی مفرط ، چاقی و اختلال در برنامه ها است .

حضرت امام علی علیه السلام می فرماید : عادت سرشت و طبیعت دوم انسان است . سرشت اولی همان طبیعت فطری است . و سرشت دومی عادت ها است .

نیز می فرماید : عادت چون پادشاه قدرتمند بر قلمرو وجود انسان حکم می راند .

و نیز می فرماید : عادت ، آفت تلاش ها و کوشش های انسان است .

آن حضرت در جای دیگر می فرماید : عادت ، دشمنی است که مالک انسان می شود و انسان برده وار در اختیار او قرار می گیرد . البته در این همه ، منظور عادت های بد است .

● تلفن های مزاحم و غیر ضروری

تلفن از ابزارهای ضروری زندگی بشر امروز به شمار می رود . اما با همه سودمندی اش ممکن است سارق زمان باشد . گفتگوهای طولانی ، حاشیه روی های بی مورد و حتی استفاده های مکرر و غیرضروری از آن به خستگی روانی ، انقطاع از زمان و کار، عصبانیت ، ابهام و تحلیل رفتن قوای جسمانی می انجامد . خلل هایی که تلفن های غیرضروری در کار پدید می آورند موجب هدر رفتن وقت می گردد .

● ملاقات کنندگان

در خانه ، محل کار ، خیابان و محیط های دیگر اجتماع با افراد گوناگونی ارتباط داریم و با آنها ملاقات ، صحبت و رایزنی می کنیم ، بعضی افراد فرصت های مرده خویش را برای ملاقات غیرضروری با ما تنظیم می کنند ، و چه بسا ما در اوج مطالعه یا کار و فعالیت باشیم ، باید توجه داشته باشیم که بسیاری از این ملاقات ها ، ارتباط ها از سود معنوی و مادی و ارزشی تهی است . این دیدارها وقت را نابود می کنند و آدمی را از پرداختن به امور مهم تر باز می دارند . 

 

● اطلاعات اضافی

اغلب افراد در محیط کار و زندگی با اطلاعات ، یادداشت ها و مطالب اضافی رو به رویند . این اطلاعات که ذهن ما را اشغال کرده است ، معمولا به نابودی وقت می انجامد . بررسی و مراجعات مکرر و بیهوده و بازبینی خاطرات نهفته در لابلای آن ها ، جز اتلاف وقت معنایی ندارد .

برای پیشگیری از این هزینه جبران ناپذیر ، باید اطلاعات کیفی موجود ، پس از دسته بندی ، در جای مناسب قرار گیرند و اطلاعات کمی به شکل فهرست ، نمودار یا جدول و غیر آن خلاصه شوند تا به هنگام نیاز به بخشی از آنها ، به بازبینی تمام آنها ناگزیر نگردیم وقت بسیار هزینه نکنیم .

● هشداری در استفاده از اینترنت

یکی از خطرات که حتی کارشناسان میکروسافت و خود بیل گیتس به آن اشاره کرده این است که یکی از نتایج ضمنی راه اندازی وسیع اینترنت غرق شدن مردم دنیا در اطلاعات اضافی است . آموزش اینترنت و کسب اطلاعات جدید و مفید کار پسندیده ای است ، اما غرق شدن در غرقاب اطلاعات بی پایان و غیرضروری آن نوعی اتلاف زمان ، عمر ، هزینه و فرصت ها است . البته این قضیه در امور سرگرم کننده دیگری غیر از اینترنت هم ممکن است صادق باشد که افراط و تفریط در هر کاری نابودگر فرصتها و منابع است .

● خودمحوری

یکی از سارقان اصلی زمان ، خودمحوری (خود را قطب ، ناظر و فاعل همه کارها دانستن ) است . در حالیکه در انجام کارها می توان از دیگران کمک گرفت ، که اصطلاحا بدان مشارکت یا مدیریت مشارکتی یا تفویض اختیار گویند . بنابراین باید در انجام کارها از یاری همکاران و دوستان بهره بگیریم و از هزینه کردن وقت در امور کم اهمیت پرهیز کنیم . افزون بر این خود محوری سبب فشار عصبی و تنش های روانی شدید می گردد . افراد خود محور در انبوهی از اطلاعات غوطه ورند و همواره از کمبود وقت شکوه می کنند .

از همین رو متخصصان برنامه ریزی می گویند : خود را در گیر کارهایی که دیگران هم می توانند انجام دهند یا باید انجام دهند نکنید .

افراد خودمحور گاهی در انبوهی از کارها که جرات یا جسارت تفویض آن را ندارند دفن می شوند بسیاری از دوستان ، همکاران ، اعضای خانواده و غیر آن می توانند در خیلی از امور به ما کمک کنند .

● تقسیم نمودن توان انجام کار

انسان از ظرفیت و توان انجام کار محدود برخوردار است . همه ما انسان ها در طی شبانه روز ظرفیت هایی متفاوت داریم بنابراین ، توان انجام کار تعریف شده و محدودی را می توانیم صرف نماییم و شایسته است که با توجه به امور و وظایفمان انرژی خود را تقسیم نماییم . استفاده موثر از وقت به میزان تقسیم صحیح توان انجام کار در طی شبانه روز بستگی دارد . بسیاری از افراد در نخستین ساعات صبح فعال و پر جنب و جوش ظاهر شده ، همه توان خود را مصرف می کنند ، تا جایی که توان جایگزین هم نمی تواند ، آنها را برای فعالیت های بعدی آماده کند و علاوه بر آن استهلاک روانی آنها را بی رمق می سازد . به همین علت ساعات باقی مانده شبانه روز به سبب این خستگی طاقت فرسا تلف می گردد . در حقیقت این تندی و خستگی عامل سرقت زمان های باقی مانده می گردد .

پس بهتر است که توان خود را در طی روز تقسیم کنیم و با صبر و حوصله و بردباری بر توسن زمان و توان مسلط شویم و بدانیم که کارهای ضروری و غیر ضروری کدامند و توان خود را مطابق آنها تنظیم و در تمام ساعات روز آن را تقسیط (قسط بندی ) کنیم .

● ترک اولویت گذاری

نداشتن فهرستی از کارها و مشخص نبودن اولویت ها عامل دیگری است که به نابودی فرصت ها می انجامد . کارهای روزانه ما سه حالت دارند :

۱) امور فوری

۲) کارهای متوسط

۳) امور عادی و معمولی

اگر کارها درست اولویت بندی نشود در موضوعات جزئی و بی اهمیت وقت بسیاری را هزینه می کنیم و در نتیجه نمی توانیم به قدر کافی در وظایف عمده و حساس متمرکز شویم . داشتن یک دفترچه کوچک برای فهرست کردن کارها بر اساس اهمیت شان بسیار سودمند است .

● نوع نگرش به زمان

نوع نگرش به زمان ، گویای روش استفاده و بهره گیری از آن است . نگرش به زمان در قالب روز هفته و ماه به سرقت پنهان زمان می انجامد برای جلوگیری از این سرقت باید زمان را در قالب های دقیقه ، ثانیه و لحظه بینیم برنامه ریزی و زمان بندی شده ، یعنی نجات دادن و ذخیره سازی لحظه ها و ثانیه ها .

آثار نگرش دقیق و لحظه ای به زمان

اهداف حرفه ای و شخصی سریع تر و مطمئن تر حاصل می گردند .

وقت ذخیره می شود

وقت کافی برای رسیدن به تمام کارها ، وظایف و فعالیت ها خواهیم داشت .

فشار عصبی روز مره زندگی کاستی می پذیرد و انسان از عادت ها و روش های بهتر و مطمئن تر برخوردار می شود .

راز موفقیت بسیاری از افراد موفق ، استفاده بهینه و کارآمد از لحظات و فرصت های کوچک زندگی است .

ابهام در اهداف و مقاصد

مارک تواین می نویسد : اگر اهداف روشن نباشد ، باید دوچندان زمان صرف نمود و دو چندان تلاش کرد .

مدیریت زمان در بستر اهداف محرک و مشوق فعالیت هایند . برنامه ریزی مبتنی بر هدف روشی بهینه و پاسخ گوتر است .

آن که در برنامه هایش اهدافی آگاهانه و هوشمندانه پی می گیرد ، با استفاده از انضباط و انگیزش شخصی ، بعدی جدید در خویش پدید می آورد که اصطلاحا نیروهای ناخود آگاه خوانده می شود . روشن بودن اهداف با تعیین اولویت ارتباط تنگاتنگ دارند . یعنی اولویت با اهداف روشن و آسان است ابهام در اهداف به تعیین نکردن اولویت و در نتیجه از دست دادن فرصت در کارهای کم اهمیت می انجامد .

دیگر سارقان زمان عبارتند از :

▪ صحبت های کم اهمیت

▪ میهمانان ناخوانده

▪ مطالعه مطالب کم اهمیت و غیر ضروری

▪ روش های غیر صحیح و عادتهای نادرست مطالعه

▪ نداشتن انضباط کاری

▪ سستی و بی ارادگی در تصمیم گیری

▪ دوباره کاری

▪ ناتوانی « نه » گفتن به خواسته های نابجا

▪ نداشتن تمرکز فکر

▪ عادت به امروز و فردا کردن

▪ ترس از شکست

و ...

● راههای ایجاد وقت

زنده کردن وقت مرده ( مثل زمانهایی که در انتظار هستیم ، در اتوبوس ، و ... )

انجام کارها به طور همزمان

تنظیم کردن وقت خواب

کنترل بیشتر روی وقت تفریح

نه گفتن به در خواست های غیر مهم و تقاضاهای نابجا

عقب انداختن کارهای غیر مهم

(تکمیل مطلب از واحد)

درخواست تدبیر و چاره اندیشی برای حداقل 20 سال خشکسالی

مرکز مطالعات عصرایران بررسی می کند
سعید افشار*
عصرایران - این یک واقعیت بسیار جدی است: ادامه خشکسالی و بحران های زیست محیطی، "تغییرات ساختاری" در کشورهای مبتلا به آن ایجاد خواهد کرد. اگر کمی واقع بین باشیم و نگاه هیجانی به توسعه را کنار بگذاریم (منظور مدیران و افرادی هستند که خروج پرفشار آب از دریچه سدها را به عنوان توسعه در تلویزیون ها نشان می دهند) حقیقت، تکان دهنده تر از آنی هست که فکرش را می کنیم.

همین چند روز پیش در خبرها آمده بود که فرماندار کالیفرنیا به دلیل ادامه خشکسالی در بیشتر مناطق آن ایالت، هزینه آب برای مصارف خانگی و کشت را برای مردم 20 برابر کرده است، یا در کراچی پاکستان به دلیل مشکلات کمبود آب و نزولات آسمانی کارخانه فولاد را تعطیل کرده اند. در انگلیس برای آبیاری چمن حیاط منازل جریمه سنگین تعیین شده و مثال های دیگر.

ما در کشورمان چشم انداز توسعه 20ساله تعریف کرده ایم و طبق اهداف تعیین شده تا سال 1404 می بایستی پیشرفته ترین کشور منطقه باشیم. این در حالی است که ادامه خشکسالی ها در بخشی از کره زمین و از جمله ایران، برنامه های توسعه را تحت تاثیر جدی قرار خواهد داد.

پیشنهاد مشخص ما تدوین مجدد برنامه، نه از نوع برنامه های توسعه پنج ساله، بلکه برنامه های کوتاه مدت یکساله برای رشد اقتصادی است که مشکل اشتغال و رکود را نیز حل کند. تعطیلی یا محدودسازی جدی برنامه های توسعه کشاورزی و صنایع سنگین هر چند تلخ اما بی هیچ تعارفی ضروری است.

طبق آمار موجود، بخش کشاورزی سهمیه ای حدود 42میلیارد متر مکعب آب را در سال مصرف می کند (معادل 85 درصد موجودی منابع آبی کشور) در صورتیکه سهم همین بخش در تولید ناخالص ملی حدود 12درصد است.

واقعا در این شرایط بحرانی،چه دلیلی دارد این همه منابع آبی را عملا جایی مصرف کنیم که کمترین بازدهی مثبت در توسعه اقتصادی را دارد، مثلا در استان فارس که سال هاست از کم آبی و خشکسالی در رنج است، چه ضرورتی ایجاب می کند که از عمق صدها متری زمین و خاک های از تشنگی تفتیده و با هزینه ای بسیار بالا آب استخراج کنیم و صرف تولید هندوانه و صیفی جات کنیم؟

چه ضرورتی به ما دیکته می کند که در استان های بی آب و کم آبی مانند اصفهان، یزد، کرمان، خراسان و ... صنایع فولاد، صنایع سنگین، مجتمع های بزرگ تولیدی و تجاری "آب بَر" تاسیس و راه اندازی کنیم؟

اگر نگاهی از دریچه توسعه ملی و نه منطقه ای به این برنامه های صنعتی داشته باشیم باید بپرسیم چرا صنایع سنگین آب بر، به مناطقی مانند چابهار، بندرجاسک و سایر کرانه های دریای عمان و خلیج فارس منتقل یا تأسیسات جدید در این مناطق احداث نمی شوند؟

همان طور که ذکر شد، پیشنهاد مشخص ما تحدید یا حتی تعطیلی - ولو مقطعی - صنایع آب بر غیرلازم و غیرضروری مانند صنایع فولاد و اتومبیل سازی است و نیز تغییر سریع الگوی کشت در مناطق کم آب. اگر این کار به زودی و با شجاعت تمام انجام نگیرد، متاسفانه شاهد اثرگذاری خشکسالی در صنایع نفت، پتروشیمی و گاز و برق که سهم زیادی در تولید ناخالص ملی دارند، خواهیم بود.

پیشنهاد دیگر ما، تدوین استراتژی توسعه همه جانبه و ایجاد اشتغال پایدار از طریق گرایش به"اقتصاد شبکه" درعصر انقلاب فناوری اطلاعات است. 
اقتصاد دیجیتال یعنی بهره گیری از دستاوردهای فناوری اطلاعات، که انقلابی در کسب و کار جدید پدید آورده و می تواند گره گشای بسیاری از مشکلات مانند بیکاری، آلودگی محیط زیست، تشنجات اجتماعی و ... باشد. 

در حال حاضر کمپانی هایی مانند مایکروسافت، اپل، گوگل، فیس بوک، علی بابا و ... صدها هزار شغل بوجود آورده اند. 
در ایران هم می توانیم با توجه به مشکلات خشکسالی صنایع نرم افزار و تکنولوژی اطلاعات را با همکاری کمپانی های بزرگ بین المللی راه اندازی و توسعه دهیم و صدها هزار شغل در پنج سال آینده بوجود آوریم و تربیت هزاران تکنیسین ماهر را جزو برنامه های خود قرار دهیم. تکنولوژی و فناوری اطلاعات می تواند در دهها صنعت دیگر مانند خودروسازی و بوجود آمدن شرکت بزرگ خدمات فنی و مدیریتی کمک حال ما و جهانیان باشد. در کنار آن صنعت توریسم، صنایع دستی، صنعت موسیقی، صنعت فیلم و ... می تواند جایگزین خوبی برای صنایع تعطیل شده با هدف بالابردن تولید ناخالص ملی و ایجاد اشتغال پایدار باشد. 

مثال های زیادی در این رابطه می توان زد، از بالارفتن سهام مایکروسافت و گوگل گرفته تا پذیرفته شدن سایت فروش بازرگانی اینترنتی علی بابا در وال استریت.فراموش نکنیم که
 صنعتIT بسیار اشتغال زاست، به شرطی که زیرساخت آن از جمله داشتن اینترنت پرسرعت با استاندارد جهانی، آماده گردد.

بدیهی است که همه این تحولات نیروی انسانی کارآمد می خواهد و لذا می توان نیروهای بیکار شده از رهگذر محدودسازی کشاورزی و صنایع آب بَر را در یک بازه زمانی در تخصص های گوناگون از IT گرفته تا توریسم اموزش داد و زیر ساخت انسانی را فراهم ساخت.

انرژی های تجدیدپذیر و از جمله انرژی خورشیدی می تواند در استراتژی توسعه درازمدت کشور سهمی بسزا داشته باشد، آخرین اخبار حاکی از این است که تاسال 2018 میلادی بیش از پنجاه درصد برق مورد نیاز اتحادیه اروپا از محل تولید نیروگاههای خورشیدی مستقر در صحرای غربی آفریقا تامین خواهد شد. کویرهای خشک لوت، نمک و حتی بستر دریاچه سابق ارومیه (در صوتر عدم احیا) می تواند بستری برای احداث و توسعه نیروگاههای انرژی خورشیدی باشد.
توسعه توریسم که منبعی بی نهایت برای درآمدزایی است نیز می تواند و باید در دستور کار جدی قرار بگیرد. توریسم، بخشی از آینده گریزناپذیر ماست.

بدیهی است که میان آرزوها و رسیدن به آن، دره عمیقی وجود دارد که تنها با سلاح علم، آگاهی، جهان بینی بالا، تعامل با همه کشورهای جهان و تلاش شبانه روزی پر خواهد شد.
ما در این راه نیاز به اصلاح جدی وضعیت آموزش و پرورش و آموزش عالی داریم ولی آنها متاسفانه به بنگاه های تولید انبوه مدرک تبدیل شده اند،بدون اینکه کمترین دانش آموخته دارای مهارت کافی تربیت کنند. 
تعداد بالای مراکز آموزش عالی و داشتن رقم میلیونی دانشجو، لزوما به مفهوم توسعه یک کشور نیست، توسعه دانشگاهها و تشکیل رشته های تحصیلی بایستی در چارچوب برنامه های استراتژی توسعه درازمدت اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور تبیین و تعیین شود.

 پیشنهاد می کنیم که بی هیچ غروری، الگوی توسعه اقتصادی ترکیه و هند و مالزی در 20سال اخیر مدنظر جدی قرار گیرد، ما پیشنهاد می کنیم برای کم کردن حجم دولت و در نتیجه کاهش بار مالی دولت، شرکت های دولتی منحل گردند و بانکها و نهادهای دیگر حق بنگاه داری نداشته باشند، تا بخش خصوصی نیمه جان کشور بتواند دراین دوران بسیار سخت نقشی به عهده بگیرد. 

یک پیشنهاد ساده هم به صدا و سیما داریم، در سه سال گذشته که خشکسالی شروع شده، صدا و سیما نه تنها بصورتی جدی عمق بحران را نشان نداده، بلکه گاهی اگر قطراتی باران یا برف در استان های شمالی می بارد در تمام شبکه ها به صورتی گسترده نشان داده می شود و مردم هم تصور می کنند بحران خشکسالی و کم آبی حل شده است!

ما در مرحله بسیار دشوار حضور در دوران خشکسالی، که حداقل دو دهه دیگر ادامه خواهد داشت، هستیم و نیاز به همکاری همه ارکان اداره کننده کشور داریم. باور کنیم که با همدلی و هماهنگی حکومت و مردم می توان این مشکل را به فرصت تبدیل کرد. ما می توانیم با شجاعت صورت مساله را توسط مسؤولان ارشد کشور به مردم و به صورتی رو در رو در تلویزیون (مجری لازم نیست) طرح و روزهای سختی که در سال های خشکسالی در پیش داریم صادقانه در میان گذاریم و برای عبور کم خطر و پر سود از این بحران استمداد کنیم. باور کنید انقلاب دیجیتال می تواند به کمک توسعه ایران هم بیاید، اگر واقعا بخواهیم. شانس همیشه با شجاعان و عقلانیت گرا ها است. 

*استاد دانشگاه، فعال محیط زیست، کارآفرین و رئیس مرکز مطالعات عصر ایران


عصر نفتی ایران دارد تمام می شود، آیا می تواند به عصر کار و تولید برمبنای علم و تعقل وارد شود؟

دوران تنبلی دولتی و ملی به پایان رسیده است. "نفت را می فروشیم و با پولش زندگی می کنیم"، در حال تبدیل شدن به یک خاطره است. دیگر نفتی برای خوشگذرانی نداریم، باید سخت کار کنیم و با صادر کردن تولیدات مان و با رونق دادن به گردشگری، روزگار بگذرانیم.
عصر ایران ؛ جعفر محمدی - ماه عسل "ایرانی ها و نفت" که بیش از یک قرن به طول انجامید، به پایان خود نزدیک می شود و در همین یکی دو سال آینده، برای همیشه به تاریخ خواهد پیوست.

نفت، را بی تردید می توان یکی از مهم ترین بازیگران و مؤلفه های تاریخ معاصر ایران دانست که نه فقط در حیات سیاسی و اجتماعی ما ایرانیان، که در زندگی فرد فرد ما، آثار مثبت و منفی اش را به یادگار گذاشته است که در این مقال، مجال پرداختن به آن نیست؛ سخن این است که هر چه بوده تمام شده و عصر "ایران بدون نفت" در حال آغاز شدن است.

ایران در طول حدود یک قرن گذشته، 1200 میلیارد دلار نفت فروخت و اقتصادش مانند معتادی بدان وابسته شد بی آن که در تمام این سال های طولانی، فکری به حال روزگار بدون نفت شود، گو این که شراب نفت، چنان مستی فزوده بود که کسی به بیداری بعدش اندیشه نمی کرد.

ماه عسل صدساله به پایان رسید

هر چه بوده گذشته و نفت به پایان رسیده است. البته هنوز استخراج می کنیم ولی قرار نیست مانند صد سال گذشته، نفت ما را پولدار کند؛ از این به بعد، حداکثر خواهد توانست نقش پول تو جیبی را بازی کند و کم رنگ تر و کم رنگ تر شود.

زمانی با درآمد نفتی ، می شد هزاران پروژه عمرانی را کلید زد و کشور را ساخت اما اینک درآمد نفتی ایران سالانه حدود 70 هزار میلیارد تومان است و میزان حقوقی که دولت به مستمری بگیرانش می دهد، بالغ بر 80 هزار میلیارد تومان است. یعنی پول نفت، کفاف حقوق کارمندان و بازنشستگانش را هم نمی دهد.(+)

این در حالی است که دستمزدها سال به سال بالا می رود و قیمت نفت مدام در حال سقوط است و کارشناسان معتقدند که این سقوط بسیار طولانی خواهد بود. حتی پیش بینی می شود نفت به 35 دلار هم برسد و در این بها، ثابت بماند. نگاهی به برنامه های کاهش عملیات و بودجه شرکت های بزرگ نفتی دنیا مانند بی پی و شل، نشان می دهد که آنها هم آینده خود را بر مبنای قیمت پایین نفت تدارک دیده اند.

در دورانی که نفت به بالای صد دلار رسید و چند سالی هم در آنجا خوش نشینی کرد، سرمایه گذاری در عرصه انرژی های غیر نفتی، توجیه اقتصادی یافت و به شدت رشد کرد. به عنوان مثال، تولید پنل های خورشیدی که بسیار گران تمام می شد، با پژوهش های یک دهه اخیر به کاهش قیمت تولید رسید به طوری که در شش سال اخیر، دو بار قیمت شان نصف شد و این روند، همچنان ادامه دارد.

بنابر این، درست است که قیمت نفت کاهش یافته ولی چون سرمایه گذاری های کلانی انجام شده، توقف شان به صرفه نیست و ادامه خواهند یافت و از سوی دیگر، دستاوردهای علمی جدید، هزینه انرژی سازی های غیرنفتی را نیز کاهش داده و می دهد.

بزرگ ترین تولید کننده نفت جهان، یعنی عربستان نیز برای این که با اقتصادی شدن انرژی های غیرنفتی مقابله کند، مدام تولید نفت را افزایش می دهد تا قیمت کاهش یابد.

مصرف کنندگان بزرگ انرژی جهان نیز به طور جدی و هدفمند، گذر از نفت را برنامه ریزی کرده اند. به عنوان مثال، آلمان با توسعه نیروگاه های خورشیدی و بادی خود در صدد است نیمی از انرژی مورد نیاز خود را از آسمان تأمین کند و در همین راستا، چندی پیش یک نیروگاه که با سوخت فسیلی کار می کرد را تعطیل کرده است.(+)

ماه عسل صدساله به پایان رسید

نیروگاه خورشیدی در آلمان
مجموع این شرایط نشان می دهد که آینده دیگر از آن نفت نیست. در ایران هم ، تا چند سال آینده، درآمد حاصله از فروش نفت، تنها کفاف بخشی از دستمزدها را خواهد داد، سپس میزان تولید نفت با مصرف داخلی برابر خواهد شد و ایران از فهرست صادر کنندگان نفت خارج می شود و حتی یک دلار درآمد نفتی هم نخواهد داشت. این اتفاق، در آینده ای بسیار نزدیک رخ خواهد داد.

بنابراین، دولت ها و مردم ایران باید بدانند که ایران دیگر یک کشور نفتی ، همانند یکصد سال گذشته نیست. همین الان نیز درآمد نفتی، کمتر از میزان دستمزدی است که دولت موظف به پرداخت آن است و سال به سال، اوضاع بدتر خواهد شد، نه فقط وضعیت ایران که اوضاع همه کشورهای نفتی جهان.
 
دوران تنبلی دولتی و ملی به پایان رسیده است. "نفت را می فروشیم و با پولش زندگی می کنیم"، در حال تبدیل شدن به یک خاطره است.
دیگر نفتی برای خوشگذرانی نداریم، باید سخت کار کنیم و با صادر کردن تولیدات مان و با رونق دادن به گردشگری، روزگار بگذرانیم... ماه عسل صد ساله به پایان رسیده است!

تحلیل وزیر خارجه سابق بریتانیا از آینده؛ بی‌نظمی جهانی در حال افزایش است

بی‌نظمی جهانی در حال افزایش است

عصر جنگ، کشتار و آوارگی 

(از ویستا از دیپلماسی ایرانی)

*نویسنده: دیوید میلیبند

دیپلماسی ایرانی: بحران اوکراین نباید چشم ما را به روی مسائل پیچیده امور جهانی ببندد. در حالی که جهان در مقایسه با 300 سال گذشته صلح آمیزتر شده است، اما وقتی تعداد جنگ های میان کشورها و سطح بی نظمی ها را بررسی می کنید مشاهده می شود که تعداد آنها در حال افزایش است. در حقیقت بی نظمی جهانی در حال افزایش است.

این مسئله تنها در انفجارهای سوریه و گسترش درگیری ها، آوارگی و درد و رنج عظیم اهالی کشورهای همسایه آن دیده نمی شود، بلکه در نیجریه، بزرگترین کشور آفریقا، حداقل 2500 شهروند در ماه گذشته به دست گروه تندرو بوکو حرام کشته شدند. تخمین زده می شود 1.5 میلیون نفر در استان های شمال شرقی یوبه، بورنو و اداماوا، آواره شده اند. همچنین میزان خشونت ها در دو کشور همسایه نیجر و چاد افزایش یافته است.

علاوه بر این طالبان در افغانستان از شکست فاصله دارد. دولت آفریقای مرکزی در حال نزاع بر سر اعمال قدرت در پایتخت است. حدود 1700 قبیله و گروه شبه نظامی در لیبی مشغول جنگ قدرت هستند. هنوز 40 گروه مسلح در شرق کنگو حضور دارند و این لیست همچنان می تواند بیشتر شود.

در تمام این مناطق و در حالی که بدترین میزان آوارگی و جنگ و فاجعه وجود دارد، بخش بشردوستانه با وجود کمبود منابع در خط مقدم حضور دارد. آژانس های سازمان ملل و گروه های همکار آن به منظور سازماندهی قربانیان طراحی شده اند اما با مشکلاتی همچون زمان محدود و قوانین بین کشورها روبه رو هستند.

سه مکتب فکری درباره اینکه چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است، وجود دارد. یک دیدگاه این است که همانند اصلاحات پانصد سال پیش اروپا، جهان امروز شاهد مبارزه در جهان اسلام است. درباره تهدید افراط گرایی اسلامی برای غرب باید به مقاله احمد رشید اشاره کنیم که می گوید: «داعش نه تنها در حال جنگ با غرب است، بلکه بالاتر از همه، جنگی درون اسلام در حال انجام است. نزاع سنی ها علیه شیعیان، اما علاوه بر این جنگ سنی های افراطی علیه مسلمانان میانه رو هم هست.»

این جنگ داخلی به جای کثرت گرایی به دنبال پاکسازی است. کشورها و مناطق مختلف را از هم جدا می کند، مردم را تشویق به پیوستن به جهاد می کند و علیه مسلمانان، همانند مسیحیان و یهودیان دست به خشونت می زند. اما جنگ داخلی اسلام توضیح رضایت بخش و کافی برای توجیه هرج و مرجی که در سودان جنوبی که جمعیت 11 میلیون نفری آن سه سال پیش به استقلال رسیدند، نیست.

اگرچه جدیدترین کشور جهان با یک جنگ داخلی تلخ میان مسیحیان و مسلمانان روبه رو شده است اما رفراندوم استقلال، حمایتی 99 درصدی کسب کرد. با این وجود هنوز 1.5 میلیون نفر از شهروندان این کشور بی خانمان شده اند که هیچ ربطی به اسلام ندارد و همه چیز مربوط به مبارزات قومی بر سر کنترل منابع کشور است.

حداقل دو عامل دیگر برای درک بحران حادی که در 30 تا 40 کشور شکننده جهان در سراسر جهان در جریان است، وجود دارد. اولی سمت متغیر جهانی شدن است که فاصله زیادی با همگن نمودن جمعیت و پاک کردن تفاوت های جهان دارد. عصر ما به طور فزاینده ای توسط هویت قومی، سیاسی، مذهبی و محلی شناخته می شود و تعداد زیادی از دولت ها قادر به حل صلح آمیز این چالش ها نیستند. نظام های سیاسی این کشورها بیش از حد شکننده است، جمعیتشان بیش از اندازه فقیر است و همسایگانشان به اندازه ای فضول و مداخله گر هستند که مانع از پیدا کردن راهی برای تقسیم قدرت و رسیدگی به نیازهای مردم می شوند.

اما یک عامل دیگر هم برای توضیح یک دهه بی نظمی و هرج و مرج و بحران های انسانی و دولت های شکست خورده وجود دارد و آن ضعیف بودن سیستم بین الملل و تقسیم شدن آن است. اگرچه جنگ سرد هم با قطب های جهانی، بلوک های ژئوپولیتیک و درگیری های نیابتی شناخته می شود، اما سیستم بین المللی در آن زمان نظم بیشتری داشت.

بخش های بشردوستانه در حال تلاش برای بهبود عملکرد خود در زمینه های گوناگون هستند. اما در حالی که ما می توانیم سرعت مرگ و میر را کاهش دهیم، نمی توانیم جلوی کشتار را بگیریم. این چالشی برای سیاست جهانی است، چالشی که مربوط به اولویت بندی، سازماندهی و ارزش ها است.


* وزیر خارجه بریتانیا در سال های 2007 تا 2010 و رئیس کنونی کمیته بین المللی نجات

منبع: پراجکت سیندیکیت/ مترجم: حسین هوشمند

تحلیل توماس فریدمن از آینده داعش

توماس فریدمن بررسی کرد
کد خبر: ۲۲۴۹۷۳
۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۵
فرارو- توماس فریدمن، روزنامه نگار، ستون نویس و نویسنده آمریکایی در یادداشتی برای نیویورک تایمز به بررسی تهدیدات اخیر داعش در تازه ترین ویدئوی منتشره از این گروه پرداخته و راهی دشوار را برای نابودی این گروه تروریستی ترسیم می کند.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از نیویورک تایمز، توماس فریدمن نوشت:  این بار ایتالیایی ها درست متوجه شده اند. هفته گذشته آدام تیلور،خبرنگار واشنگتن پست توئیت های کاربران ایتالیایی پس از انتشار ویدئویی داعش را گردآوری کرد. داعش در این ویدئوی مرگبار هشدار می دهد: «امروز ما در جنوب رم هستیم. به خواست خدا، رم را تصرف می کنیم.»

کاربران ایتالیایی با هشتگ «ما داریم میاییم رم» این ادعای داعش را به استهزا گرفته و با جملاتی نظیر «اینجا ترافیک شدید است، ممکن است گیر بیافتید»، «راستی با قطار نیایید، همیشه دیر می کند» و «کمی دیر است، ایتالیا همین حالا هم توسط دولتش نابود شده» این تروریست ها را مخاطب قرار دادند.

روش های کشنده داعش جوک و لطیفه نیستند اما ایتالیایی ها به درستی داعش را به سخره گرفته اند. زمانیکه به شکلی رنج آور از رابطه داعش با اسلام صحبت می کنیم، یک واقعیت ساده در مورد بسیاری از کسانی که جذب چنین گروه هایی می شوند را از یاد برده ایم. روسلان سارنی پس از دستگیری برادرزاده هایش که متهم به بمبگذاری در ماراتون بستون بودند، حرف کاملا درستی را مطرح کرد. او گفت: «آنها تنها دو بازنده بودند» که از افراد بهتر از خود تنفر داشتند و لباس ایدئولوژی را بر این حس پوشانده بودند. او گفت: «هرکاری دیگری که با مذهب و با اسلام انجام دهیم، کلاهبرداری و تقلب است.»

واقعیات بسیاری در این مطلب نهفته است. داعش از سه جناح سست تشکیل شده است و پیش از آنکه گرفتار جنگ دیگری در عراق و سوریه شویم، باید هر سه جناح را بشناسیم. یک بخش این گروه از داوطلبان خارجی تشکیل شده، برخی جهادگرایان سرسخت هستند اما بسیاری از آنها تنها افراد شکست خورده، ناجور، ماجراجویان و مردان جوانی هستند که هرگز قدرت یا شغلی نداشته اند. تردید دارم که بسیاری از آنها واقعا دانش آموزان جدی اسلام باشند. اگر روند شکست داعش آغاز شود، نتواند به سربازان خود شغل یا قدرت بدهد، این گروه رفته رفته کوچک خواهد شد.

دومین  بخش این گروه که ستون اصلی آن محسوب می شود، از مقامات سابق ارتش بعثی های سنی و قبایل محلی عراقی تشکیل شده که حمایتی منفعالانه از داعش دارند. با وجود آنکه سنی های عراق یک سوم جمعیت این کشور را شکل می دهند، در طول چندین نسل بر این کشور حکومت کرده اند و حال نمی توانند بپذیرند که اکثریت شیعه در راس قدرت باشد. ضمن اینکه بسیاری از سنی ها از شکل حکومت داری دولت حاکم ناراضی بودند.

سومین بخش داعش متشکل از ایدئولوگ های واقعی است که رهبری شان را ابوبکر البغدادی برعهده دارد. آنها تفسیر آخرالزمانی خود را از اسلام دارند. اما اسلام هیچ واتیکانی ندارد که بخواهد بگوید اسلام چه کسی معتبرتر است، بنابراین در پس زمینه های مختلف، به اشکال گوناگون نمود پیدا می‎کند. یک اسلام اعتدالی وجود دارد که در پس زمینه‎هایی با شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شایسته بروز می‎کند - اسلامی که در هند، اندونزی و مالزی دیده می شود- و هرگز سدی در مسیر پیشرفت مردم نشده است. اسلام های دیگر مانند اسلام خشکه مقدسی، ضدکثرت گرا، ضد تحصیلات مدرن و ضد زن نیز وجود دارد که در گوشه های قبیله نشین جهان عرب، نیجریه و پاکستان به چشم می‎خورد و مانع از پیشرفت آنها می شود.

به همین دلیل است که داعش مشکلی ناشی از اسلام نیست. داعش محصول دهه ها حکمرانی شکست خورده در جهان عرب و پاکستان و قرن ها تحجر اسلام اعراب است. آنها یکدیگر را تغذیه می‎کنند. بنابراین برای شکست داعش و جلوگیری از شکل گیری داعشی دیگر، باید: رهبری آن را نابود کرد، به مسلمانانی پیوست که تفسیر افراطی از اسلام که از عربستان و پاکستان صادر می شود را بی‎اعتبار می‎کنند، بی‎عدالتی، فساد، فرقه گرایی و سقوط دولت ها که در جهان عرب و پاکستان شیوع پیدا کرده را ریشه کن کرد. می‎دانم این مسئله غیرممکن به نظر می رسد اما این مشکل بسیار عمیق است. این تنها راه رسیدن به یک اسلام عرب اعتدالی و کاستن از تعداد جوانانی است که برای کسب شان و مقام، مقاصد اشتباه را انتخاب می کنند.