واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

حزقیال: پیامبری که 35 هزار مرده را زنده کرد

امام رضا(ع) برای اصلاح عقیده اشتباه جاثلیق مسیحی درباره خدا بودن حضرت عیسی(ع) فرمود: «حزقیل نبی» 35 هزار نفر را زنده کرد، بعد آنکه 60 سال از مرگشان می‌گذشت. پس او را هم باید پروردگار بدانی!

به گزارش خبرگزاری فارس، زمانی که امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) به مرو هجرت کردند، مأمون برای تضعیف جایگاه حضرت رضا(ع) به فضل‌بن سهل امر کرد که اندیشمندانی مثل جاثلیق، رأس‌الجالوت، بزرگان صابئی، هربز بزرگ، زردشتیان، نسطاس رومی و متکلمان را فرا بخواند و آنان با هشتمین پیشوای شیعیان مناظره کنند.

مأمون برای آغاز مناظره خطاب به بزرگ مسیحیان گفت: «ای جاثلیق! ایشان پسرعمویم علی‌بن موسی‌بن جعفر، از فرزندان فاطمه، دختر پیامبرمان و پسر علی‌بن ابیطالب(ع) است. دوست دارم با ایشان سخن بگویی و مناظره کنی و انصاف را رعایت کنی.»

محدثان بزرگی همچون شیخ طبرسی، شیخ صدوق و علامه مجلسی متن مبسوط این مناظره را نقل کرده و آورده‌اند که جاثلیق خطاب به مأمون پاسخ داد: «ای امیرالمؤمنین! چگونه با شخصی مناظره کنم که دلایلش از کتابی است که من آن کتاب را قبول ندارم و نیز به پیامبری معتقد است که من به او ایمان ندارم.»

در این هنگام امام رضا(ع) لب به سخن گشودند و در پاسخ فرمود: «ای نصرانی! اگر من از انجیلت دلیل بیاورم قبول می‌کنی؟» و بدین ترتیب مناظره میان ایشان و بزرگ مسیحیان آغاز می‌شود.

جاثلیق در بخشی از این مناظره می‌گوید: «هر کس که مرده‌ها را زنده کند، کور‌ها و جذامی‌‌ها را شفا دهد، او پروردگاری است که مستحق پرستش است.»

امام رضا(ع) برای اصلاح این عقیده غلط مسیحیان نمونه‌های تاریخی را مثال می‌زنند. آن حضرت خطاب به جاثلیق می‌فرمایند: «یَسَع» هم کار عیسی را انجام داد. بر روی آب راه رفت، مرده‌ها را زنده کرد و کورها و جذامی‌ها را شفا داد. اما امتش او را پروردگار خود قرار ندادند و هیچ‌کس او را عبادت نکرد. «حزقیل نبی» (1) نیز کار عیسی‌بن مریم را انجام داد. 35 هزار نفر را زنده کرد، بعد آنکه 60 سال از مرگشان می‌گذشت.

امام رضا(ع) مثال‌های دیگری در این باره ذکر می‌کنند و پس از بیان این نمونه‌ها خطاب به رقیب خویش در مناظره می‌فرمایند: نمی‌توانی این مواردی را که برایت بیان کردم، رد کنی؛ چون تورات، انجیل، زبور و فرقان درباره آن سخن گفته‌اند. پس اگر هر کسی‌که مرده زنده می‌کند و کور و خوره‌دار را شفا می‌دهد، پروردگاری غیر از خداست، باید همه آنها را پروردگار بدانی! 

پی‌نوشت:

حزقیل یا حزقیال (متولد 627 قبل از میلاد) از پیامبران بنی‌اسرائیل بود. مشهور مورّخان و مفسّران گفته‌اند که حزقیل همان ذوالکفل است که نامش در قرآن کریم (آیه 85 سوره انبیاء) بعد از نام اسماعیل و ادریس آمده است. هر چند آرامگاهی در شهر دزفول به نام حزقیل نبی موجود است اما اکثر مورخان مدفن این پیامبر الهی را در منطقه کفل واقع در جنوب عراق ذکر کرده‌اند. 

منبع: کتاب «ترجمه و شرح چند احتجاج‌ امام رضا(ع)»، انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع)

رعایت تعادل در امور جسمانی از دیدگاه مذهب

مجله:طوبی-مهر 1385، شماره 10

نویسنده : شکیبا سادات جوهری ، صفحه 77

کوتاهی در تأمین نیازهای جسمانی

انسان برای سیر و سلوک الهی، بدن سالم می خواهد. جسم، مرکب روح است و اگر ناسالم باشد، صاحب آن به پیشرفت علمی و معنوی نخواهد رسید. آدمی آن گاه تعادل فکری دارد که از جسم و جانی سالم بهره مند باشد. پس در کنار مسئولیت تعالی روح، مسئولیت نگه داری از جسم نیز مهم و سنگین است که البته نباید در تأمین نیازهای آن افراط و تفریط کنیم. برخی از افراد به بهانه مراقبت از جسم، همواره می کوشند تا راحتی و آسایش آن را فراهم آورند تا آنجا که حتی در تأمین لقمه حلال، دقت لازم را ندارند.

همچنین، در اسلام، کوتاهی در این امر نکوهش شده است. ترک دنیا و ناکام گذاشتن جسم از لذت های مشروع آن، خلاف فطرت و طبیعت آدمی است. مسلمان واقعی باید بنا بر سیره پیامبر خدا و دیگر پیشوایان دین عمل کند. رهبانیت و کناره گیری از همسر و فرزند و خانواده، روحیه یک مسلمان متعادل و حقیقی نیست. امام صادق7 در تبیین شیوه متعادل برای زندگی مسلمانان می فرماید: «شیعه نیست آن که دنیایش را فدای دینش کند یا اینکه دینش را فدای دنیا کند».

خداوند در قرآن کریم نیز در کلامی دل نشین می فرماید:

وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ اْلآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا.(قصص: 77)

در آنچه خداوند به تو داده است (از مال، عقل و علم و شعور)، آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیایت نیز فراموش نکن.

از این آیه برمی آید که انسان باید هم برای دنیا کار کند و هم آخرت. هم روح را ارضا کند و هم جسم را.

پیام متن:

1. تعادل فکری، در گرو سلامتی جسم و جان.

2. پرهیز از زیاده روی و کوتاهی در امر رسیدگی به خواسته های جسم.

زیاده روی در تأمین نیازهای جسمانی

بی گمان، هر انسانی، کمال خواه است و در هر دو زمینه مادی و معنوی، اگر به خواست خود و آزادانه عمل کند، نهایتی برای آن متصور نیست. اگر انسان در تأمین خوراک، پوشاک، مسکن و دیگر نیازهای مادی و جسمی، حد و مرز آن را رعایت نکند، خود را دچار عذاب دنیا و آخرت خواهد کرد.

خداوند متعال در قرآن مجید هشدار می دهد که زندگی مصرفی و تجملی که نشانه زیاده روی آدمی در روی آوردن به لذت های مادی است، انسان و اجتماع را به نابودی می کشاند، چنانکه در آیه 45 سوره واقعه، یکی از دلایل گرفتار آمدن انسان به عذاب الهی را «مترف» بودن؛ یعنی طغیان گری به دلیل فزونی و فراوانی نعمت می داند.

برخی از گناهان در تجمل گرایی ریشه دارد؛ چون انسان تجمل گرا برای تأمین هزینه مصرفی خود، چه بسا، به دزدی، رشوه خواری، اختلاس، تقلب و حقه بازی روی می آورد که همه اینها برخاسته از زیاده خواهی و افراط گری در برآوردن نیازهای جسمانی اوست.

پیام متن:

دزدی، رشوه خواری، اختلاس، ریاکاری و سرانجام، گرفتار آمدن به عذاب الهی، پی آمدهای زیاده خواهی بشر است.

اندوه و اضطراب، آفت جسم

غصه و نگرانی، یکی از تهدیدکننده های اساسی سلامت جسم است و می تواند به آسانی، آدمی را از رسیدگی به امور زندگی باز دارد و نشاط را از او برباید.

هرگاه ناراحتی و ناامیدی بر زندگی آدمی حاکم شود، این آفت ها، از سلامت تن و روان می کاهد و آثار ناگواری حتی بر زندگی اطرافیان فرد اندوهگین بر جای می گذارد. تعلیم و تربیت که رکن اساسی در رشد و کمال انسان است، هنگامی معنا می یابد که اندوه و پریشانی در وجود شخص رخنه نکرده باشد. بر این اساس، به منظور داشتن جسمی سالم، پیش از هر چیز باید با اندوه و اضطراب مبارزه کرد. آن گاه می توان به عقل سالم نیز دست یافت، چنان که گفته اند:

«عقل سالم، در بدن سالم است».

پیام متن:

1. اندوه و اضطراب از آفات خطرناک جسم هستند.

2. تن سالم، از ثمره های مبارزه با اندوه و اضطراب و عقل سالم، از ثمره های بدن سالم است.

میانه روی در بهره برداری از دنیا

اسلام، آدمیان را نه به دنیاگرایی صِرف سفارش می کند و نه آخرت گرایی مطلق را می پسندد، بلکه پیروان خود را به میانه روی و بهره برداری متوازن از هر دو فرمان می دهد. امام صادق علیه السلام در نکوهش محبت شدید به دنیا، می فرماید: «رأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ حُبُّ الدُّنیا؛ محبت به دنیا، ریشه همه گناهان است».

از سوی دیگر، دین اسلام، پیروان خود را از بی میلی شدید به دنیا برحذر می دارد و در روایتی دیگر، این موازنه را این گونه یاد آوری می کند:

لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ الدُّنْیا لِآخِرَته وَ لا آخِرَتَهُ لِدُنْیاه.

کسی که دنیای خود را به خاطر آخرت ترک کند یا آخرت خویش را به خاطر دنیا نادیده بگیرد، از ما نیست.

اسلام از پیروان خود می خواهد در بهره برداری از مواهب دنیا میانه روی را رعایت کنند. برای مثال، اسلام پرخوری را به شدت نکوهش کرده و آن را مایه تعطیلی فکر شمرده است در مقابل، در روایتی از حضرت علی علیه السلام می خوانیم:

«مَنِ اقْتَصَرَ فی أَکْلِهِ کَثُرَتْ صِحَّتُهُ وَ صَلُحَتْ فِکْرَتُه.

کسی که در خوراکش تعادل داشته باشد، بدن و فکرش سالم خواهد ماند.

دوری از اعتدال، افزون بر زیان های جسمی، روح را از دست یابی به کمال و ارزش های انسانی نیز محروم می سازد.

پیام متن:

1. یکی از نشانه های مؤمن، دوری از افراط و تفریط در همه امور زندگی است.

2. سفارش اسلام به تعادل در بهره برداری از مواهب دنیا است.

مطلبی درباره اسم اعظم خداوند

از وبلاگ "دریچه ای به جاودانگی"


چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم

می‌گویند: هر کس آن (اسم اعظم خداوند) را بداند، هر کاری بخواهد می‌تواند انجام دهد


در این باره که اسم اعظم خدا چیست...

اقوال فراوانی وجود دارد

امام حسن عسکری علیه السلام در این باره فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدی اش نزدیکتر است



 

اســم اعظم خدا

اســم اعظم / دعای جوشن کبیر / آیة الکرسی

میدانیم دعای جوشن سخنان خداوند است که توسط حضرت جبرائیل بر پیامبر اکرم ص برای در امان ماندن پیامبر و پیروانش از شیطان و شیطان صفتان نازل شده و از جمله خواص آن است که اگر بر کفنت نوشته شود حق تعالی حیا فرماید که تو را به آتش عذاب کند

لازم به ذکر است که این دعا شامل صد فصل است که هر فصل مشتمل بر ده اسم الهی می باشد 

و در پایان هر فصلش میخوانیم{ سُبحانَک یا لا اِلهَ اِلّا اَنتَ اَلْغَوثَ اَلغَوثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ } یعنی پاک و منزهی خدا ، ای آنکه جز تو نیست خدایی، به فریاد رس ، رها ساز ما را از آتش ،‌ ای پرورگار

میدانیم که خداوند دارای 1001 اسم و ذات است که همه آنها در جوشن آمده که هزارتای آن معلوم و یکی از آنها که همان اسم اعظم خداست مخفی است که فقط آنهایی که روحشان به جسمشان غلبه دارد ( اکثر ما جسممان بر روحمان غلبه دارد ) و انسانهای مقرب درگاهش آنرا درک و احساس میکنند و هرکس اسم اعظم خدا را بداند میتواند حتی به کل دنیا تسلط یابد 

اسم اعظم خدایتعالى آنست که افتتاح او اللّه و اختتام او هُوَ است

   و حروفش نقطه ندارد وَلا یَتَغَیَّرُ قَرائَتُهُ اُعْرِبَ اَمْ لَمْ یُعْرَبْ

 


علاوه بر جوشن ، احتمال وجود اسم اعظم خدا در پنج آیه زیر از قرآن کریم وجود دارد.

هر کس پنج آیه مبارکه زیر را وِرد خود قرار دهد و هر روز یازده مرتبه بخواند هر آینه آسان شود براى او هر مهمّى از کُلّى و جُزئى بزودى و هر خواسته ای داشته باشی مستجاب میشود انشاءالله تعالى

   { بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم }

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فىِ السَّمَوَتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِى یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَینْ‏َ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشىَ‏ْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا یَُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلىِ‏ُّ الْعَظِیمُ
آن خدائى که غیر از او خدائى نیست: زنده (و) پاینده است. خمارى و خواب او را نمیگیرد. آنچه که در آسمانها و زمین میباشد اختصاص به او دارد کیست که بتواند بجز با اذن او نزد او شفاعت نماید. خدا آنچه را که در جلو و پشت سر مردم است میداند. آنان بچیزى از علم او احاطه ندارند مگر آنچه را که او بخواهد. کرسى یعنى علم خدا آسمانها و زمین را فراگرفته است. و نگاهدارى آنها بر او گران نیست و خدا برتر و بزرگوار میباشد

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ(2) نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَبَ بِالْحَقّ‏ِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ وَ أَنزَلَ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِیلَ(3) مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ أَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ(4)

2- خدائى غیر از آن خدائى که زنده و پاینده است وجود ندارد3- او کتاب بر حق یعنى قرآن را در حالى بر تو فرو فرستاد که آنچه را پیش از خودش بوده تصدیق مینماید4- و قبلا تورات و انجیل را نازل کرد تا براى مردم باعث هدایت شوند و فرقان را فرو فرستاد ، براى آنان که به آیات خدا ایمان نمى‏آورند عذابى سخت مهیاست، و خدا پیروزمند و انتقام گیرنده است.

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَمَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا(87)

اللَّه خدایى است که هیچ خدایى جز او نیست. به تحقیق همه شما را در روز قیامت- که هیچ شکى در آن نیست- گرد مى‏آورد و چه کسى از خدا به گفتار راستگوى‏تر است؟ (87)

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنىَ‏(8)

8- خدا آن خدائى است که جز او خدائى وجود ندارد. نام‏هاى نیک به خدا اختصاص دارد

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(13)

خداى یکتاست که هیچ خدایى جز او نیست. مؤمنان البته بر خداى یکتا توکل کنند. (13)

  * فضیلت و اهمیت ایه الکرسی

رسول اللَّه ص میفرمایند:آیة الکرسى از گنجى زیر عرش الهى به من داده شده است و به هیچ پیامبرى قبل از من داده نشد.

ابى عبد اللّه (ع) میفرمایند: براى هر چیزى بلندى و قلّه‏اى است و بلندى و قلّه قرآن آیة الکرسى است.  


  * *


*در میان مردم شایع شده که اسم اعظم، اسمی است لفظی از اسمهای خدای تعالی که اگر خدا را به آن بخوانند دعا مستجاب می شود. و در هیچ مقصدی از تأثیر باز نمی ماند. و چون در میان اسمای حسنای خدا به چنین اسمی دست نیافته، و در اسم جلالة «الله» نیز چنین اثری ندیده اند، معتقد شدند به این که اسم اعظم مرکب از حروفی است که هر کس آن حروف و نحوة ترکیب آن را نمی داند، و اگر کسی به آن دست بیابد همه موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در آیند.[1]

و در قرآن کریم و نیز در روایات و ادعیه، برای اسمای الهی تأثیر ویژه ای دانسته شده است. مثلاً در قرآن کریم در آیات مربوط به خلافت حضرت آدم ـ علیه السلام ـ سرّ خلیفه شدن آدم را علم به اسماءالله می داند. قطعاً این علم که ملائکه توان تحمل بدون واسطه آن را نداشتند، تنها علم به الفاظ یا مفاهیم ذهنی اسماء خداوند نبوده است. در برخی ادعیه، مانند دعای سمات، گشایش درهای رحمت آسمان و نجات از تنگناهای زمین و آسان شدن سختیها و زنده شدن مردگان و برطرف شدن بلاها از آثار این اسماء و صفات شمرده شده است.

«اللهم ان اسئلک باسمک العظیم الاعظم... اذا دعیت به علی... کشف البأساء و الضرّاء انکشفت» و در روایات نیز آثار مهمّی برای اسماء الهی ذکر شده است. از جمله از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده که خدای سبحان 99 اسم دارد. که هر کس آنها را احصاء کند داخل بهشت می شود.

«ان الله تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسماً، مائةً الا واحداً من أحصاها دخل الجنّه»[2]

 

البته نباید گمان برد که این آثار مهمّ بر اسم لفظی یا مفاهیم ذهنی مترتّب است. زیرا هرگز با لفظ و مفهوم ذهنی نمی توان در جهان عینی اثر گذاشت و مرده را زنده کرد. اگر فرموده اند کسی که اسم اعظم خدا را بداند صاحب طیّ الارض خواهد بود، چنین نیست که اگر لفظی را به زبان آورد یا مفهومی را در ذهن حاضر کند بدون تکامل روح و رسیدن به حقیقت اسم اعظم بتواند از عهدة این گونه امور بر آید.

 

***اسم اعظم مرتبه و مقام عینی است، نه لفظ و مفهوم. اگر روح کامل شد و به مقام ولایت رسید، مظهر قدرت حقّ یا اسمی از اسماء و صفتی از صفات خدای سبحان شد، به قدرتی دست می یابد که می تواند به اذن خدا مرده را زنده کند و تصرّفات دیگری داشته باشد.[3]***

و همة این مضامین که از قرآن و ادعیه و روایات آوردیم مؤید این است که انسان ها هیچ وقت از دست یابی به اسم اعظم خدا منع نشده اند. بلکه دست یافتن به اسم اعظم و حقیقت اسماء و صفات الهی، رسیدن به کمال و سیر و صعود معنوی است. و الا صِرف لفظ و اسم خُشک و خالی که راه به جایی نمی برد. بلکه انسان باید با جدّیت و تلاش و با سیر طریق کمال، خود مظهر اسماء اعظم الهی گردد. و چنین نیست که اسم اعظم مثل رمزی باشد که با یاد گرفتن آن هر شخصی حتّی کسی که فاقد کمال است معنوی و عرفانی باشد بتواند هر کاری را که می خواهد انجام دهد.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:


[1] . موسوی همدانی، محمدباقر، ترجمة تفسیر المیزان، قم، ‌دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه امور مدرسین حوزه علمیه، ص 463.

[2] . توحید صدوق، ص 198، ب 29، ح 8.

[3] . جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، توحید در قرآن، نشر اسراء، ج 2، ص 252 و 251.


مرتبط:

بررسی مفهوم اسم اعظم از ویکی فقه

 

گزارشی از واقعیت وضعیت اشتغال و بیکاری فارغ التحصیلان

گزارش جدید دولت از بیکاری فارغ‌التحصیلان (از تابناک)


معاون اول رئیس جمهور می‌گوید اشتغال‌زایی در 10سال گذشته صفر بوده و این مسئله باعث شده تا بیکاری فارغ التحصیلان نگران کننده شود، برای خروج از این وضعیت باید سالیانه 800 هزارتا یک میلیون شغل ایجاد کنیم.


مهر در ادامه نوشت: آخرین گزارش مرکز آمار ایران نشان می دهد تعداد بیکاران مطلق کشور 2 میلیون و 500 هزارنفر و تعداد افرادی که در معرض بیکاری قرار دارند یک میلیون و 800 هزارنفر است. همچنین بیشترین تعداد بیکاران مربوط به گروه سنی زیر 30 سال می شود و طبق اعلام مقامات دولتی، حدودا یک میلیون و 200 هزارنفر از کل بیکاران کشور را فارغ التحصیلان دانشگاهی تشیکل می دهد.

نرخ بیکاری جوانان 2 برابر نرخ عمومی کشور و بیکاری زنان متقاضی شغل کشور نیز تا 40 درصد است؛ از اینرو بیکاری و تقاضا برای شغل به عنوان یکی از مهم ترین خواسته ها و نیازهای خانوارهای ایرانی شناخته می شود؛ موضوعی که دولت تدبیر و امید در دوره فعالیت یک و نیم ساله خود قادر به حل آن نبوده است.

متاسفانه طی دوران های گذشته، دولت ها از موضوع بیکاری و تقاضاهای شغل در کشور به عنوان یک سوژه تبلیغاتی استفاده کرده و بیشتر از اینکه در زمینه کاهش بیکاری اقدامات موثری را انجام داده باشند، درباره آن سخن گفته شده و وعده داده اند.

بنابراین بیکاری در طول دو دهه گذشته به یک مسئله جدی و دغدغه برای خانواده ها تبدیل شد و با ناتوانی دولت ها در حل کامل آن، امروز کشور با انباشت تقاضا برای کار مواجه است و فارغ التحصیلان دانشگاهی برای ورود به بازار کار با دشواری ها و مسائل فراوانی روبرو هستند.

توقف اشتغال زایی جدید در 10 سال گذشته

مسئولان وزارت کار می گویند در صورتی که کشور بخواهد از بیکاری خارج شود و به نیازهای شغلی جوانان پاسخ مناسبی بدهیم، سالیانه بین 800 هزار تا یک میلیون شغل باید ایجاد شود؛ اما مقامات دولت تدبیر و امید معتقدند در 10 سال گذشته تقریبا هیچ شغل موثری به اقتصاد کشور اضافه نشده است.

تنها در دو دولت سابق کشور، آمارهای فراوانی از ایجاد سالیانه 2 میلیون و 500 هزار شغل جدید در کشور ارائه شد، اما کارشناسان اقتصادی و بازار کار معتقدند در شرایطی که کشور دچار رکود شدید بوده و نرخ رشد اقتصادی منفی بوده است، چگونه دولت می توانست میلیون ها فرصت شغلی ایجاد کند؟

حال اسحاق جهانگیری؛ معاون اول رئیس جمهور درباره بیکاری گفت: طی 10 سال گذشته میزان اشتغال زایی خالص در کشور نزدیک به صفر بوده، متاسفانه وضعیت بیکاری نیروهای تحصیل کرده در کشور نگران کننده است.

وی با بیان اینکه اقتصاد ایران مستعد تولید شغل است افزود: این ظرفیت در اقتصاد کشور وجود دارد که سالانه بین ۸۰۰ هزار تا یک میلیون شغل ایجاد شود و لازمه اشتغال زایی سرمایه گذاری است.

جهانگیری موتور حرکت تولید و اشتغال زایی را بخش خصوصی برشمرد و بیان داشت: با ابلاغ سیاست های اصل ۴۴ توسط مقام معظم رهبری و تاکید بر حضور پُر رنگ بخش خصوصی، دیگر به مصلحت نیست که بر سر این موضوع که صنایع دولتی باشد یا خصوصی بحث شود؛ بلکه باید با حمایت از حضور بخش خصوصی به فکر تولید بود.

سالیانه 800 هزار تا یک میلیون شغل نیاز داریم

مسئولان دولت تدبیر و امید در واکنش به ناتوانی این دولت در حل مسئله بیکاری و وعده های داده شده در این زمینه، اعلام کرده با مثبت شدن نرخ رشد اقتصادی کشور، باید زمانی سپری شود تا اثرات آن بتواند خود را در عرصه اقتصادی نشان دهد؛ از اینرو اشتغال زایی های صورت گرفته نیز با فاصله خود را نشان خواهد داد.

آنها همچنین اعلام کرده اند در سال جاری 400 هزار فرصت شغلی جدید ایجاد شده است. در عین حال، نرخ بیکاری تک رقمی اعلام شده در تابستان امسال در فصل پاییز دوباره افزایش یافت و هنوز هم صدها هزار درخواست برای اشتغال از سوی جوانان و به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی وجود دارد.

یکی از معضلات مربوط به بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی، عدم مهارت برای پذیرش تصدی های بازار کار و منطبق نبودن آموزش های دانشگاهی با نیازهای بنگاه ها است. در اینباره رئیس جمهور به تازگی خواستار بازنگری در رشته های دانشگاهی شده و بر این موضوع تاکید می شود که باید از ادامه پذیرش دانشجو در برخی رشته هایی که بازار کار ممکن است تا سال ها نیازی به آن نداشته باشد، جلوگیری شود.

همچنین سازمان فنی و حرفه ای کشور نیز طرحی را برای مهارت آموزی فارغ التحصیلان دانشگاهی ارائه کرده و مسئولان این سازمان می گویند از طریق این آموزش ها که برای اولین بار به فارغ التحصیلان دانشگاهی ارائه می شود، به دنبال پُر کردن خلاء بین عدم مهارت کارجویان و نیازهای واقعی بازار کار هستند

بیان زندگی الگوی پیامبر در مقدمۀ امام صدر به کتاب سیرة الرسول

متن پیش‌ رو، مقدمۀ امام صدر است به کتاب سیرة الرسول نوشتۀ استاد زکی بیضون. امام صدر این مقدمه را در تاریخ ۱۹۶۹/۱۲/۷ (۱۳۴۸/۹/۱۶) نگاشته است.


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب‌العالمین والصلوة علی قائد الخلق و الرسول الأمین محمد و آله الأطهار مصابیح الهدی وسفن النجاة. 

یکی از اصولی که در سیرۀ پاک محمدی به آن برمی‌خوریم، اصلِ حرکتِ پیوسته و ثمربخشیِ پیوسته است. پیامبر (ص) این اصل را چنین تبیین فرموده است: «اگر زمان مرگ انسان مؤمنی فرا رسد و در دست خود نهالی داشته باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را می‌کارد.» این حدیث پیامبر دربارۀ مرد مؤمنی است که رسالت او در زندگی، کشاورزی و درخت‌کاری است.

این مؤمن وقتی که در باغش در حال کار است و نهالی در دست دارد، مرگش فرا می‌رسد. آن‌گونه که پیامبر (ص) می‌گوید، این مؤمن در برابر مرگ تسلیم نمی‌شود، بلکه آخرین لحظۀ باقی‌مانده از زندگی خود را نیز غنیمت می‌-شمارد. او جوهرۀ همین یک لحظه را بیرون می‌کشد و آن را به حیات دائمیِ تازه‌ای تبدیل می‌کند. او زمان را در جایی که حقیقت زمان را جاودانه سازد، متوقف می‌کند. 

در گفتۀ پیشوای ما این مؤمن، نهالی را که در دست دارد، می‌کارد و حیاتی نو را بنیان می‌گذارد. با رشد نهال آن حیات نیز بالنده می‌شود و سایه‌سار آن درختِ دارای شاخه‌ها و برگ‌ها و میوه‌های گوارا، آسایش را برای خستگان فراهم می‌آورد و هوایی پاک و غذایی کافی به انسان و به کسانی که «شما روزی‌دهندۀ آنان نیستید» تقدیم می‌کند. بدین‌ترتیب، حیاتی که آن مؤمنِ درخت‌کار پدید آورده، در تولید بشری نمود پیدا می‌کند؛ تولیدی که از آسایش و غذا ابزاری برای دهش و بخشندگی فراهم می‌آورد و این چنین است که درخت پاک ما از خاک سر بر می‌آورد تا به آسمان برسد و لحظه‌ای گذرا از عمر انسانِ محمدی به جاودانگی تبدیل می‌شود. 

این لحظه نمونه‌ای از آن عمری است که حضرت محمد (ص) برای امت خویش می‌خواهد: حرکتی پیوسته از گهواره تا گور؛ هر لحظه‌ای چشمه‌ای است؛ هر آنی کلیدی است برای جاودانگی. حیاتی معجزه‌گر؛ هر دمی فرصتی است برای محقق ساختن آرمان بی‌پایانی که آرام نمی‌گیرد و نمی‌ایستد و سیری‌ناپذیر است. 

حضرت محمد (ص) چنین حیاتی را به انسان مسلمان پیشنهاد می‌دهد. حیات او نیز حیات نمونه‌ای از همین رنگ بود: الگویی نیک برای انسان زنده. پیامبر بزرگوار اسلام همواره این اصل را در زندگی خود دنبال کرد و آن را به امت خویش نیز آموخت، همان‌گونه که همۀ دستورات خداوندی را به انسان ابلاغ کرد و خود نیز در حیات تابناکش آن‌ها را به کار بست و از این روست که زندگی او رسالتی الهی برای خوشبخت کردن انسان شده است. از این روست که مرتبۀ سیرۀ پیامبر (ص) پس از قرآن کریم است و اعمال این آفریده با سخنان خداوند قرین می‌شود و قلب او چنان به وحی الهی نزدیک شد که پیام‌آورنده و پیام‌گیرنده با یکدیگر درآمیختند و عاقل و معقول با هم متحد شدند. 

سیرۀ محمدی دومین رکن مکتب اسلام است و در مرتبۀ بعد از قرآن کریم و دانش‌های نهفته در آن قرار می‌گیرد. این سیره باید در سطح‌های گوناگون به قشرهای گوناگون مردم در هر کجا ارائه شود تا سرتاسر زندگی مسلمانان را فراگیرد و آن را یک‌پارچه حرکت و دهش کند.