دبیرکل سازمان ملل متحد نسبت به تشدید تهدید و تفرقه در جهان هشدار داد و گفت ما در لبه پرتگاه هستیم و در جهت اشتباه حرکت میکنیم، جهان باید بیدار شود.
به گزارش ایرنا، آنتونیو گوترش روز سهشنبه در سخنرانی افتتاحیه هفتاد و ششمین نشست سران عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد، افزود: من اینجا هستم تا زنگ خطر را به صدا درآورم؛ جهان ما هرگز بیش از این، تهدید یا متفرق نشده است.
وی ادامه داد: ما با بزرگترین آبشار بحران در طول عمر خود روبرو هستیم. همه گیری کووید -۱۹ نابرابریهای خیرهکننده را افزایش داده، بحران آب و هوا این سیاره را به شدت درگیر و تحول از افغانستان و اتیوپی تا یمن و فراتر از آن، صلح را خنثی کرده است.
دبیرکل سازمان ملل متحد اضافه کرد: موج بیاعتمادی و اطلاعات غلط، مردم را دو قطبی و جوامع را فلج کرده است. حقوق بشر زیر رگبار است. علم مورد حمله قرار گرفته است و راههای اقتصادی اگر رخ دهند، برای آسیبپذیرترین افراد، بسیار کم و خیلی دیر پیش میرود. همبستگی عملی در حال از بین رفتن است، درست زمانی که ما به آن بیشتر نیاز داریم.
تراژدی عدم اراده سیاسی در واکسیناسیون
گوترش توضیح داد: شاید یک تصویر گویای آنچه باشد که در حال رخ دادن است، تصویری که از برخی از نقاط جهان از واکسنهای کووید -۱۹ در سطل زباله دیدهایم؛ منقضی شده و استفاده نشده. از یک سو، ما شاهد تولید واکسنها در زمان بی سابقه هستیم که پیروزی علم و نبوغ بشری است و از سوی دیگر، میبینیم که این پیروزی با تراژدی عدم اراده سیاسی، خودخواهی و بیاعتمادی ناتمام میماند.وی اظهار کرد: مازاد در برخی از کشورها، قفسههای خالی در کشورهای دیگر، بیشتر کشورهای ثروتمند جهان واکسینه شدهاند اما بیش از ۹۰ درصد آفریقاییها هنوز منتظر نخستین دُز واکسن خود هستند. این یک کیفرخواست اخلاقی برای وضعیت جهان ما و قباحت است. ما در آزمون علوم قبول اما در اخلاق رد شدیم.
فاصله سالهای نوری تا اهداف آب و هوایی
دبیرکل سازمان ملل متحد با هشدار نسبت به خطر تغییرات آب و هوایی گفت: گزارش اخیر هیات بین دولتی تغییرات آب و هوا یک زنگ قرمز برای بشریت بود. ما علائم هشدار دهنده را در هر قاره و منطقه مشاهده میکنیم؛ دمای سوزان، از دست دادن تنوع زیستی، هوای آلوده، آب و فضاهای طبیعی و بلایای مرتبط با آب و هوا در هربار.
گوترش با بیان اینکه حتی این شهر (نیویورک) به عنوان پایتخت اقتصادی جهان نیز مصون نیست، افزود: دانشمندان آب و هوا به ما میگویند هنوز برای زنده نگه داشتن هدف ۱.۵ درجه توافق آب و هوایی پاریس دیر نیست اما پنجره به سرعت بسته میشود.
وی ادامه داد: ما به کاهش ۴۵ درصدی انتشار گازهای گلخانهای تا سال ۲۰۳۰ نیاز داریم. با این حال ، گزارش اخیر سازمان ملل متحد نشان میدهد که با تعهدات ملی آب و هوایی فعلی، انتشار این گازها تا سال ۲۰۳۰، ۱۶ درصد افزایش مییابد. این ما را به جهنم افزایش دما حداقل ۲.۷ درجه بالاتر از سطح پیش از صنعتی شدن، محکوم میکند. دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین با استناد به گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) از فاصله ۲۰ میلیارد دلاری در منابع ضروری و وعده داده شده به کشورهای در حال توسعه، انتقاد کرد.
گوترش اضافه کرد: فاصله تا کنفرانس آب و هوایی سازمان ملل در گلاسکو چند هفته است اما به نظر میرسد سالهای نوری تا رسیدن به اهدافمان فاصله داریم. باید جدی بگیریم و سریع عمل کنیم.
وی خاطرنشان کرد: همهگیری کووید-۱۹ و بحران آب و هوا، شکنندگیهای عمیقی را به عنوان جوامع و به عنوان یک سیاره نشان داده است. با این حال، به جای فروتنی در برابر این چالشهای عظیم تهاجمی، غرور را میبینیم. به جای راه همبستگی، ما در بن بست نابودی هستیم.
بیماری بیاعتمادی
دبیرکل سازمان ملل متحد تاکید کرد: همزمان بیماری دیگری در جهان امروز در حال گسترش است؛ بیماری بی اعتمادی. وقتی مردم میبینند که وعدههای پیشرفت توسط واقعیتهای سخت روزمره زندگی آنها انکار شده است،
وقتی میبینند که حقوق و آزادیهای اساسی آنها محدود شده است، وقتی میبینند که فساد کوچک و بزرگ در اطراف آنها وجود دارد، وقتی میبینند که میلیاردرها به فضا میروند و میلیونها نفر بر روی زمین گرسنه میمانند، وقتی والدین آیندهای غمافزاتر از تلاش امروزشان برای فرزندان خود میبینند.
گوترش عنوان کرد: و هنگامی که جوانان اصلاً آیندهای نمیبینند، افرادی که به آنها خدمت میکنیم و نماینده آنها هستیم، ممکن است ایمان خود را نه تنها به دولتها و نهادهای خود بلکه به ارزشهایی که برای بیش از ۷۵ سال محرک سازمان ملل متحد بوده است، از دست بدهند.
وی، صلح، حقوق بشر، کرامت برای همه، برابری، عدالت و همبستگی را در کانون ارزشها دانست که شکست اعتماد منجر به شکست آنها میشود.
دبیرکل سازمان ملل متحد تصریح کرد: اگر مردم در زندگی روزمره خود نتیجهای نبینند، ارزش نمی یابند. فضا ندادن برای خلاقیت به افراد، انگیزههای بشریت را تباه میکند. این اکسیژن را برای اصلاح آسان، راه حلهای کاذب و نظریههای توطئه فراهم میسازد.
تاکید بر چندجانبهگرایی
گوترش در بخش دیگری از سخنان خود به چالشهای موجود جهانی اشاره و اظهار کرد: سیستم چندجانبه امروزی در ابزارها و ظرفیتهای خود ، نسبت به آنچه برای مدیریت موثر مدیریت کالاهای عمومی جهانی مورد نیاز است، بسیار محدود است. ما باید حکومت جهانی را تقویت، بر آینده تمرکز، قرارداد اجتماعی را تمدید و اطمینان حاصل کنیم که سازمان ملل متحد برای دوره جدید مناسب است.
وی یادآور شد: دستور کار مشترک ما بر اساس منشور سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، دستور کار ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار و توافق آب و هوایی پاریس است.
چالشهای امنیتی جهان
دبیرکل سازمان ملل متحد با تاکید بر اینکه در وهله نخست باید شکاف صلح را پر کنیم، افزود: برای بسیاری از مردم در سراسر جهان، صلح و ثبات یک رویای دور باقی مانده است. در افغانستان، جایی که ما باید کمکهای بشردوستانه را تقویت و از حقوق بشر به ویژه زنان و دختران دفاع کنیم.
گوترش ادامه داد: در اتیوپی، جایی که ما از همه طرفها میخواهیم که فوری خصومتها را متوقف، دسترسی بشردوستانه را تضمین و شرایط را برای شروع گفتوگوی سیاسی به رهبری اتیوپی ایجاد کنند. در میانمار، جایی که ما حمایت بیدریغ مردم را در پی دستیابی به دموکراسی، صلح، حقوق بشر و حاکمیت قانون تاکید میکنیم.
وی اضافه کرد: در ساحل عاج، جایی که ما متعهد به بسیج کمکهای بینالمللی برای امنیت، توسعه و حکمرانی منطقه هستیم. در مناطقی چون یمن، لیبی و سوریه، جایی که باید از بنبست عبور و برای صلح تلاش کنیم.
دبیرکل سازمان ملل متحد اظهار کرد: در اسرائیل و فلسطین، جایی که ما از سران آن میخواهیم گفتوگوی معناداری را از سر بگیرند، راه حل دو کشور را به عنوان تنها راه صلح عادلانه و همه جانبه به رسمیت بشناسند. در هائیتی و بسیاری از نقاط دیگر باقی مانده، جایی که ما در هر مرحله از بحران همبستگی قرار داریم.
بازگشت کودتاها و تصرف قدرت با زور
گوترش از انفجار تصرف قدرت با زور هم سخن گفت و افزود: کودتای نظامی برمی گردد. عدم وحدت بین جامعه بینالمللی کمکی نمیکند. تقسیمات ژئوپلیتیکی همکاری بینالمللی را تضعیف و ظرفیت شورای امنیت را برای اتخاذ تصمیمات لازم محدود میکند.
وی با بیان اینکه احساس معافیت از مجازات در حال گسترش است، گفت: در عین حال ، پرداختن به چالشهای اقتصادی و توسعه چشمگیر غیرممکن خواهد بود در حالی که دو اقتصاد بزرگ جهان با یکدیگر در تضاد هستند.
نگرانی از اختلاف قدرتهای جهانی
دبیرکل سازمان ملل متحد افزود: با این وجود، میترسم جهان ما در حال خزیدن به سمت دو مجموعه متفاوت از قوانین اقتصادی، تجاری، مالی و فناوری، دو رویکرد متفاوت در توسعه هوش مصنوعی و در نهایت دو استراتژی نظامی و ژئوپلتیک متفاوت باشد.
گوترش اظهار کرد: این دستورالعملی مشکلدار و بسیار پیشبینی پذیرتر از جنگ سرد است. برای بازگرداندن اعتماد و القای امید به همکاری نیاز داریم. ما به گفتوگو، به مفاهمه نیاز داریم و باید در زمینه پیشگیری، حفظ و ایجاد صلح سرمایهگذاری کنیم.
وی تصریح کرد: ما به پیشرفت در زمینه خلع سلاح هستهای و تلاشهای مشترک خود برای مقابله با تروریسم نیاز داریم. ما برای مبارزه با خشونت جنسیتی در هر کشوری به یک برنامه اضطراری نیاز داریم. برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار و ایجاد دنیایی بهتر، ما میتوانیم و باید شکاف جنسیتی را بر هم بزنیم.
تهدیدهای سایبری و سوءاستفاده از دادهها
دبیرکل سازمان ملل متحد چالش جهانی دیگر را موضوع دیجیتال دانست و توضیح داد: بازگرداندن اعتماد و الهام بخشیدن به امید به معنای رفع شکاف دیجیتالی است. نیمی از بشریت به اینترنت دسترسی ندارند و ما باید همه را تا سال ۲۰۳۰ به هم متصل کنیم.
گوترش خاطرنشان کرد: این چشمانداز نقشه راه من برای همکاری دیجیتال است تا از وعده فناوری دیجیتال در عین محافظت از مردم در برابر خطرات آن استقبال کنم. یکی از بزرگترین خطراتی که ما با آن روبرو هستیم دسترسی روزافزون بسترهای دیجیتالی و استفاده و سوء استفاده از دادهها است.
وی اضافه کرد: یک کتابخانه وسیع از اطلاعات در مورد هر یک از ما جمع آوری شده است اما ما کلیدهای آن کتابخانه را نداریم. ما نمی دانیم این اطلاعات چگونه، توسط چه کسی یا با چه اهدافی جمع آوری شده است اما میدانیم که دادههای ما به صورت تجاری برای افزایش سود شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد.
دبیرکل سازمان ملل متحد یادآور شد: الگوهای رفتاری ما همچون قراردادهای آتی، کالا شده و فروخته میشود. دادههای ما همچنین برای تأثیر بر ادراک و نظرات ما استفاده میشود. دولتها و دیگران میتوانند از آن برای کنترل یا دستکاری رفتار مردم، نقض حقوق بشر افراد یا گروهها و تضعیف دموکراسی سوء استفاده کنند. این یک داستان علمی تخیلی نیست؛ یک واقعیت علمی است.
گوترش حمله سایبری را سرآغاز جنگ احتمالی آتی دانست و گفت: من مطمئن هستم که هرگونه رویارویی بزرگ آینده - خدای ناکرده - با یک حمله سایبری بزرگ آغاز خواهد شد. چارچوبهای قانونی برای رسیدگی به این مساله کجاست؟ سلاحهای خودمختار، امروزه میتوانند اهداف را انتخاب کرده و افراد را بدون دخالت انسان بکشند. آنها باید ممنوع شوند.
انتصاب یک نماینده ویژه
وی با انتقاد از اینکه در مورد چگونگی تنظیم این فناوریها اجماع وجود ندارد، نسل جوان را محور تحولات آتی دانست و افزود: ما به استعدادها، ایدهها و انرژی نسل جدید نیاز داریم. من یک نماینده ویژه برای نسلهای آینده تعیین و دفتر جوانان سازمان ملل متحد را ایجاد میکنم.
دبیرکل سازمان ملل متحد وابستگی متقابل را منطق قرن ۲۱ خواند و اظهار کرد: در این وابستگی، ستاره اصلی سازمان ملل متحد است. این زمان ما است. لحظه ای برای تحول، عصری برای شعله ور شدن مجدد چند جانبه گرایی و امکانات. اجازه دهید اعتماد را بازگردانیم؛ بگذارید امید را القا کنیم و بگذارید همین حالا شروع کنیم.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر بگویم خبر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی همان قدر تلخ است که احتمال سقوط «پنجشیر» و ورود طالبان به حریم احمد شاه مسعود در بیستمین سالگرد شهادت او، مپندارید که قصد اغراق دارم و گزاف است چرا که هر دو از چیرگی تعصب بر خِرَدورزی و رواداری حکایت میکند.
اعتبار یک دانشگاه به استادان و مدرسان و پژوهشگران
آن است که در کار تولید اندیشهاند نه به صرف تعداد مقالات منتشره و مدارک
صادره و اگر دیگران به استادی و تدریس و تحقیق در دانشگاهی میبالند به
سبب آن است که استادان و مدرسان و محققانی پیش از آنان بدان اعتبار و منزلت
بخشیدهاند و بر این سیاق میتوان گفت آن که در این میان آسیب میبیند و
اعتبار از کف میدهد نه دکتر بیژن عبدالکریمی که اعتبار دانشگاه آزاد
اسلامی است چندان که امثال دکتر حسین بشیریه به دانشگاه امام صادق اعتبار افزونتری بخشیدند.
امروز اعتبار دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران بیشتر است یا 60 سال قبل؟
دانشگاه و ساختمان که همان است و بودجه و شمار دانشجویان هم که بسیار بیشتر
شده. پس چه بود و چه داشت که حالا نیست و ندارد؟ اسلامی ندوشن و جلالالدین همایی و فروزانفر و ملکالشعرای بهار و امثال آنها و همین حالا باز شفیعی کدکنی
است که اعتبار میدهد نه در و پنجره. یا در جاهای دیگر استادانی که یک
جزوه را سیسال درس میدهند و سؤال کردن بلدند و پاسخدادن نه و دغدغۀ
اجتماعی ندارند. این که دیگر دانشگاه نیست. دبیرستان است.
بیژن عبدالکریمی مسلمانی ایران دوست و آزاده است و اندیشۀ خود را در پستو پنهان نکرد و در برنامۀ «زاویه» شبکه چهار سیما به مردم شناسانده شد. سیمای جمهوری اسلامی ایران نه تلویزیون فارسی بیبیسی.
اهمیت استاد چنان است که روحانیون نمیگویند در فلان حوزه یا مدرسۀ علمیه
درس خواندهاند بلکه به نام استاد اشاره میکنند و اخراج استاد یعنی
سرمایهسوزی و اهانت به جایگاه علم و استقلال فکری. «شرف المکان بالمکین».
اعتبار هر جای، به جایگیران آن است.
سرمایۀ دانشگاه آزاد، ساختمانها و املاکی نیست که به پشتوانۀ نفوذ و حمایت و اعتبار هاشمی رفسنجانی و سبک خاص مدیریت دکتر جاسبی
گرد آمد. سرمایۀ دانشگاه آزاد، استادان آن و دانش آموختگانی است که اگر
دانش و مهارت داشته باشند اعتبار میآفرینند و اگر نه برند آسیب میبیند.
نخستین نکتهای که به ذهن متبادر میشود این است که دانشگاه آزاد با استاد خود مثل کارمند تحت امر رفتار میکند. مرحوم شیخ محمد یزدی هم البته میخواست حوزه را چنین زیر تیول دربیاورد و به مرجع محبوبی چون آیتالله موسی شبیری زنجانی هم تشر میزد اما حوزه تا توانسته زیر بار نرفته است.
نهاد دانشگاه باید مستقل بماند و در عصر کالاییشدن فرهنگ و تجاری شدن
همه چیز و غیر سیاسی شدن دانشجویان، امثال دکتر عبدالکریمی را باید حفظ کرد
نه آن که برانید چون اعتبار خودتان زایل و ضایع میشود.
به یاد آوریم که اعتبار و وجهۀ دکتر غلامعلی افروز
رییس وقت دانشگاه تهران به خاطر اخراج دو استاد از دانشکدۀ حقوق چگونه
آسیب دید در حالی که به سبب برنامههای روانشناسی در تلویزیون محبوب بود.
دکتر افروز البته به نویسندۀ این سطور لطف فراوان دارد و 17 سال قبل در سوگ عموی من چندان میگریست که از دو رفیق شفیق، در داغ فراق دیگری انتظار میرود اما این که در روز معارفۀ رییس جدید از بیم اعتراض دانشجویان از درِ پشتی خارج شد یک واقعیت است و من هم آن روز سخت برای او اندوهگین شدم. او که در جریان اشغال سفارت ایران در لندن در سال 1359 اگر اسکاتلندیارد دیرتر اقدام میکرد سومین قربانی گروگانگیری میشد و اینگونه از مرگی چنان دهشتناک رسته بود اعتبار خود را به خاطر اخراج دو استاد چنین به مخاطره انداخت.
از این رو امیدوارم در سطح عالی این
خطا جبران شود چرا که دستور به بازگشت دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد عقب
نشینی نیست. پاسداشتِ سرمایه و اعتبار و تکرار نکردن آن تجربه در دانشگاه
مادر است.
در غیر این صورت چه نیاز به اندیشیدن و فلسفیدن؟ یک
جزوه به همه بدهید همان را از رو بخوانند. اصلا شهریه بگیرید مدرک بدهید.
خلاص.
اخراجی این گونه این شایبه را هم ایجاد میکند که کرسیهای
تدریس را خالی میکنند تا نیروهایی که با سهمیه و سفارش و رابطه تحصیلات
تکمیلی را تمام کردهاند بر جای آنان بنشینند و در واقع جا را برای آنها
باز میکنند.
هر چند ترجیح اغلب کسانی که چندان پرمایه نیستند
استفاده از مدرک برای تصدی مناصب آب و ناندارتر است. چرا که در دانشگاه،
میزان سواد استاد در مواجهه و محاجه با دانشجویان و در کلاس و سخنرانی محک
میخورد و از حتی از دستخط او میتوان دریافت چه در چنته دارد و در واقع
چقدر ندارد ولی در اداره با زیردستانی سرو کار دارد که در گیر و دار زندگی و
تأمین معیشت کاری به او ندارند. (کما این که یکی دو ماه است یک کانال
تلگرامی به پروپای استادان تاریخ میپیچد و ادعاهایی دربارۀ سواد و نوع
اخذ مدرک و تعداد مقاله هاشان مطرح میکند هر چند میتواند ناشی از
پارهای خرده حسابهای شخصی هم باشد اما از این واقعیت حکایت میکند که زیر
ذرهبین قضاوت بضاعت علمیاند).
همچنین بهانهای به دستگاههای تبلیغی مخالف جمهوری اسلامی میدهد تا بگویند در رژیم پهلوی، آیتالله مرتضی مطهری (که اگرچه اهل مبارزه علنی به سبک طالقانی و منتظری
نبود اما همه میدانستند که با حکومت نیست) بدون تحصیلات دانشگاهی جذب و
عضو هیأت علمی دانشکده الهیات (معقول و منقول) دانشگاه تهران میشود و رییس
پرآوازۀ دانشگاه تهران که دانشمندی بینالمللی بود در پاسخ به برخی
انتقادات و اعتراضات، به داوری استاد دیگر دانشگاه - دکتر عبدالحسین زرینکوب- ارجاع میدهد که خود، استادِ استادان بود و چند روز دیگر سالگرد درگذشت اوست.
مطهری هم توان و بنیۀ علمی خود را چنان بروز میدهد که روزی پرفسور رضا
رییس دانشگاه وقتی او را منتظر اتوبوس یا تاکسی میبیند توقف میکند تا
سوار شود و شخصا به خانه میرساندش و روز بعد دستور میدهد حقوق مطهری چنان
افزایش یابد تا بتواند بهترین اتومبیل را خریداری کند و پس از آن استاد
دانشکده، بنز سوار میشود.
تا آن زمان سابقه نداشت یک روحانی نه
از ارث پدری یا خرید و فروش املاک یا درآمد منبر یا به خاطر حمایت تاجر و
کاسبی یا مسؤولیت یک موقوفه که با پول تدریس و حقالتالیف و نه هیچ درآمد
دیگر اتومبیلی در حد بنز سوار شود. نهایت فولکس قورباغهای بود و اگر
محضردار بودند پژو 504 و تیپهایی مثل ناطق نوری هم با پیکان رفت و آمد میکردند و اغلب البته فاقد خودرو شخصی بودند.
بیژن عبدالکریمی بنز که ندارد هیچ، یک بار جایی گفته بود خانه هم ندارد و
مستأجر است و بعید است در این چند سال که امکان خرید خانه جز با مالکیت
املاکی دیگر سلب شده خانهدار شده باشد. پس او نیست که از دست میدهد.
دانشگاه است که خود را محروم میکند و نسلی که از اندیشه و تفکر دورتر
میشوند و اگر قرار است استاد، مستقل نباشد و طوطیوار هر چه را گفتند
تکرار کند چه نیاز به استاد؟ در هر کلاس دانشجویان را بنشانند و شبکههای
متعدد تلویزیون را برای آنان روشن کنند و یکی را هم مراقب بگذارند تا چشم
برندارند.
«ناوالنی» رهبر اپوزسیون روسیه و مشهورترین زندانی مخالف پوتین در مصاحبۀ اخیر خود با «نیویورک تایمز»
دربارۀ این که روزها را در زندان چگونه میگذراند گفته است هر روز باید 8
ساعت پای تلویزیون بنشینیم تا آگاهیمان زیاد شود: «مطالعه و نوشتن و هر
کار دیگری ممنوع است. شما باید روی یک صندلی بنشینید و فقط تلویزیون تماشا
کنید و اگر خوابتان ببرد نگهبان فریاد میزند: نخواب! تلویزیون تماشا
کن».
در این واقعیت که سوء عملکردها و جذاب نبودن صدا و سیما و
جوان بودن اکثریت جمعیت جوان موجب اثرگذاری نگاه تلویزیون «من و تو» به
تاریخ و گذشته شده تردیدی نیست ولی با حذف امثال عبدالکریمی نه تنها اصلاح
نمیشود که به مثابه گزاره ای در تأیید به میدان میآید.
برای آن که بدانیم بیژن عبدالکریمی کیست و چقدر در حق این انسان شریف جفا شده بخش آخر سخنرانی اخیر او در «نشست عاشورا و امروز ما» در همین محرم امسال که به همت انجمن اندیشه و قلم و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار و خبر آن در عصر ایران هم منتشر شد بهترین گواه است:
«روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق به امام حسینع
یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای
ماست. این عشق در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست
و از دل سنت عاشورایی هرگز قبیلهپرستی، ستیزه جویی و تجاوز به حقوق
دیگران در نمیآید. از این رو شبه روشنفکران نباید به نام عقل و عقلانیت
مدرن، نمادهای یک ملت را از او بگیرند و در برهوت بیهویتی رها کنند. این
ملت، ملت امام حسین است و تا پیرو حسین است نه قدرت داخلی و نه خارجی
نمیتواند با این ملت کاری کند.»
این سخنان را همین
امسال و یک ماه پیش گفته و منتشر شده است. به آنچه به صورت تقطیع شده در
فضای مجازی منتشر میشود یا شبه دانشجویی حسب وظیفه یا نادانی گزارش یا ضبط
یا سعایت میکند اعتماد نکنید.
نه به خاطر بیژن عبدالکریمی که به تعبیر بامداد شاعر «نوالۀ ناگزیر را گردن کج نمیکند» که به خاطر اعتبار خودتان این خطا را اصلاح کنید.
بانک مرکزی روسیه در گزارشی پیش بینی کرد که جهان در سه ماهه نخست سال ۲۰۲۲ با بحران اقتصادی مواجه خواهد شد که قابل مقایسه با بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ خواهد بود.
به گزارش ایرنا، بانک مرکزی روسیه روز شنبه در گزارش خود خاطر نشان کرد که سناریوی بحران مالی و اقتصادی جهانی شامل نوسانات در بازارهای مالی جهانی در سال ۲۰۲۲ میشود.
در گزارش آمده است: در صورت بروز بحران جهانی، سیاستهای بانکی و مالی آمریکا سختتر میشود که باعث افزایش نگرانی سرمایه گذاران در مورد دورنمای بازگشت سرمایه خود خواهد شد.
بانک مرکزی روسیه در گزارش خود گفته است که بر اثر بروز این وضعیت، سال ۲۰۲۳ با آغاز فروش گسترده داراییهای مالی دارای ریسک در بازارهای مالی و متشنج شدن وضع بازارهای مالی کشورهای دارای بدهیهای بزرگ شروع میشود.
در این گزارش پیش بینی شده است که فعالیتهای مالی در عرصه جهانی در سال آینده به شدت کاهش مییابد و این مساله باعث کاهش تقاضا برای خرید نفت و سقوط قیمت آن در بازار جهانی نفت تا بشکه ای ۴۰ دلار خواهد شد.
بر اساس این پیش بینی قیمت نفت در بازار جهانی در سال ۲۰۲۴ شروع به افزایش خواهد کرد و به بشکه ای ۴۵ دلار خواهد رسید.بانک مرکزی روسیه همچنین پیش بینی کرده است که بخاطر وضعیت پیش آمده بر اثر همه گیری کرونا در روسیه، رشد تولید ناخالص ملی این کشور در سال ۲۰۲۲ نزدیک به صفر خواهد بود و در سال ۲۰۲۳ آهنگ رشد تولید ناخالص ملی روسیه سرعت میگیرد و به ۳.۵ تا ۴.۵ درصد خواهد رسید.
کمیته آمار دولتی روسیه به تازگی اعلام کرد که تولید ناخالص ملی این کشور در نیمه نخست سال جاری میلادی در مقایسه با زمان مشابه سال گذشته ۴.۸ درصد رشد کرد.
بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ با حاد شدن بحران مسکن در آمریکا آغاز شد که در نهایت منجر به بدهکاری مردم به سیستم بانکی شد بهطوریکه خانههای این افراد که به عنوان ضمانت در نظر گرفته شده بود، به نقدینگی تبدیل نمیشد. کل میزان وام داده شده در آمریکا ۱۲ تریلیون دلار است.
این بحران منجر به ورشکستگی چندین بانک و موسسه مالی بزرگ آمریکایی شد و در مجموع ۱.۳ هزار میلیارد دلار خسارت به بار آورد.
همینک نیز اقتصاد آمریکا با مشکلات عدیدهای مواجه است و بازار و موسسات مالی این کشور تحت فشار زیادی قرار دارند.
بدهی دولتی آمریکا به بیش از ۲۳ هزار میلیارد دلار رسیده است و این شاخص همچنان افزایش مییابد.
«الکسی پوشکوف» سیاستمدار و سناتور روسیه اعلام کرد: آمریکا با بحران اقتصادی بزرگ مواجه خواهد شد.
عصر ایران؛ محمدباقر محسنی ساروی - روزهایی که مذاکره با نمایندگان گروه طالبان به رهبری «استانکزی» و «ملاعبدالغنی برادر» در قطر ادامه داشت و «زَلمَی خلیلزاد» میآمد و میرفت و برخی تحلیلگرانِ شوهای خبری از این رویداد با عنوان «دستاورد» یاد میکردند، من که همواره نگران افغانستان بودم و از ریلگذاریِ درست توسعه در این کشور آگاهی داشتم و از ترورهای هدف مندِ فعالان مدنی، فعالان حوزه زنان و رسانه که برنامه ویژه طالبان بود -اما گردن نمیگرفت و آن را به داعش نسبت میداد- اخباری موثق داشتم، با خود میاندیشیدم نشست با چنین گروه واپس گرایی با چنان عقبهای چه دستاوردی میتواند باشد؟
از حدود یکماه قبل که حملات طالبان به صورت مستمر و فزاینده آغاز شد نیز
کاملاً پیدا بود که طالبان از حمایت خارجی ویژه برخوردارند و از حدود یک
هفته قبل که سقوط ولایات آغاز شد تا هنگام تحریر این یادداشت 25 ولایت
(استان) از 34 ولایت این کشور به تصرف طالبان درآمده و بهویژه طی دو روز
اخیر شاهد اظهارات عجیب و غریبی هستیم که نظم و نظام سیاست بینالملل را به
زیر سؤال برد.
دو روز قبل، وزیران امور خارجه و دفاع آمریکا از
«اشرف غنی» خواستند کنار بکشد و زمینه را برای دولت انتقالی فراهم کند. این
در حالی است که دولت انتقالی برای وضعیتی عکس اوضاع افغانستان، تشکیل
میشود یعنی در شرایطی که یک دولت مستبد و غیرانتخابی، قدرت را در دست دارد
و گروهی که داعیه انتخابات آزاد و نمایندگی مردم را دارند در مقام یک
اپوزیسیون قدرتمند دولت مستقر را به چالش میکشند.
نظام حاکم بر افغانستان جایگاهی پذیرفتهشده در جهان دارد و دولت
اشرف غنی نیز برابر قانون اساسی این کشور با آرای مردم، تشکیل شد و بهرغم
کاستیها و حتی فساد برخی مدیران، دهان مردم را نبست و از اصولِ مهم و
محوری یک دولت انتخابی، خارج نشد و در سوی دیگر، طالبان یک گروه شبهنظامی
با عقبهای که برای جهان روشن است و با اعتقادی که به انتخابات ندارد و به
دنبال «اِمارت اسلامی» است، قصد دارد تمام کشور را در ید قدرت خود بگیرد و
در چنین شرایطی، سخن از استعفای اشرف غنی و تشکیل دولت انتقالی «مهندسی
معکوس در سیاست» به لطیفه بیشتر شبیه است.
در آخرین نشست نماینده ایالات متحده با نمایندگان طالبان که روز جمعه
در دوحه تشکیل شد، نماینده آمریکا از طالبان خواست در صورت ورود به کابل،
به سفارت آمریکا حمله نکنند! همانگونه که پیشتر در مذاکرات قطر توافق
کرده بودند که طالبان هیچ نیروی آمریکایی را هدف قرار ندهد و همین بند،
آنان را در ترور افراد غیرنظامی افغان و فعالان مدنی جسور کرد.
این خوشخیالی «بایدنی» در شرایطی است که یک سناتور آمریکایی -میچ مکانل؛
رهبر جمهوریخواهان سنا- ضمن انتقاد از سیاست خروج کامل «جو بایدن» این
اقدام را غیرمسؤولانه خواند و پیشبینی کرد طالبان روز 11 سپتامبر - کمتر
از یکماه دیگر- حضور خود در کابل را با آتشزدن سفارت آمریکا در پایتخت
افغانستان جشن میگیرد.
بیانیه دبیر کل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» نیز تعارضآلوداست. وی ضمن ابراز نگرانی نسبت به اوضاع افغانستان، گفت: طالبان اگر با حملات خود کنترل افغانستان را به دست بگیرد به رسمیت شناخته نخواهد شد!
استولتنبرگ با بیان اینکه با اعضای ناتو برای رایزنی درباره وضعیت
افغانستان جلسهای برگزار کردهاند، گفت: ناتو تا حد امکان از دولت
افغانستان و نیروهای امنیتی این کشور حمایت خواهد کرد!
دبیرکل
ناتو با بیان اینکه نگران خشونت و موارد نقض حقوق بشر طالبان هستند، تصریح
کرد: طالبان باید درک کند که اگر افغانستان را به زور تصرف کند توسط جامعه
بینالملل به رسمیت شناخته نخواهد شد و ما در خصوص حمایت از راهحل سیاسی
اراده قاطع داریم!
به نظر میرسد طرحی بزرگ تر برای افغانستان
ریخته شده که حتی شبهنظامیان طالب نیز در مقیاس بزرگتر، مانند همه مردم
افغان، بازنده هستند اما قدرتهای خارجی بر اجرای این طرح، اصرار دارند ولو
با مهندسی معکوس و تناقضگویی و خیانت آشکار به مردم مظلوم و تنهای
افغانستان.
عصر ایران؛ سروش بامداد- یکی از فعالان حمل و نقل برای کاهش تلفات جادهای و جلوگیری از سوانح رانندگی راهکار ساده و بسیار کم هزینهای دارد.
او که پیشنهاد یا راهکار خود را با عصر ایران
در میان گذاشته میگوید بخش قابل توجهی از سوانح رانندگی با تلفات بالا
مربوط به وسایط نقلیۀ سنگین است و بررسیها نشان میدهد در سراشیب
(سرپایینی) بیشتر دچار سانحه میشوند تا وقتی رو به ارتفاع و بالا در حرکت
هستند.
در مسیرهای سراشیب خاصه وقتی بار سنگین حمل میکنند یا
اتوبوسهای حامل مسافر که در سرازیری ناگزیر از ترمزهای متعدد هستند امکان
عمل نکردن ترمز بیشتر است.
در این مواقع راننده چارهای ندارد جز این که کامیون، تریلی یا اتوبوس
را به طریقی دیگر متوقف کند چون هر لحظه احتمال خطر بیشتر می شود و از این
رو با برخورد به کوه و صخره و گارد ریل و هر مانع بازدارنده دیگر متوقف
میسازد یا آماده باشد به دره سقوط کند یا استقبال از هر اتفاق پیش بینی
نشدۀ دیگر.
دربارۀ اتوبوس همکاران محیط زیستی ما هم ظاهرا همین
اتفاق رخ داد. سربالایی را پشت سر گذاشته بودند و در سرپایینی هر چه ترمز
زد نگرفت و اگر تپه شنی پیش رو بود آن دو دختر نازنین هم پرپر و خانواده
هایی عزادار نمی شدند.
حالا راهکار یا پیشنهاد ساده و عملیاتی این
فعال حمل و نقل که به گفته خود تمام ایران را طی 40 سال درنوردیده و معتقد
است نقاط حادثه خیز همین سرپایینی های تندند که راننده دیگر نمیتواند با
ترمز کنترل کند با جملۀ آخر بند قبلی روشن شده و این است:
وزارت راه یا پلیس راه یا مقامات محلی شهرستان یا روستای نزدیک به آن نقاط ، توقفگاههایی
ایجاد و چند کامیون شن و ماسه در آن تخلیه و از جلوتر با تابلوهای بزرگ
اطلاع رسانی کنند که مثلا 500 متر به تپۀ شنی مانده تا راننده با طیب خاطر
برنامه ریزی و کامیون، تریلی یا اتوبوس فاقد ترمز را با آن متوقف کند. همیشه هم به خاطر ترمز نیست. ممکن است راننده خود دچار مشکلی شده باشد و از عهدۀ کنترل برنیاید.
تصور کنید رانندۀ هراسان از عمل نکردن ترمز و مستأصل از کنترل که چارهای
جز متوقف کردن با صخره نمیبیند ناگاه با تابلوی تپۀ شنی مواجه شود و
اتوبوس یا کامیون را به جانب آن براند و در برخورد متوقف شود بی آن که آسیب
جانی و حتی صدمۀ مالی وارد شود. البته به مرور دیگر «ناگاه» هم نباید باشد
و انتظار داشته باشد.
این کار واقعا ساده است و نیاز به بررسی در
کمیسیون تخصصی دولت یا مجلس انقلابی یا پژوهش در فلان مرکز یا سفارش به
مرکز مطالعات راهبردی فلان نهاد تحقیقاتی هم ندارد و آزمایش آن هم به سادگی
میسر است و کمی همت میخواهد و خارج شدن از این لابیرنت اداری که یادش
رفته هدف رفاه انسانها بوده نه این که آدمها لای چرخ های آن له شوند.
دوستی که با خودرو به اصفهان رفته بود میگفت معلوم است که راننده از این
یکنواختی خسته میشود. در کشوری که او زندگی میکرد تدبیری اندیشیده
بودند. کنار آزادراههایی اینگونه مراکز تفریحی ویژۀ کودکان ایجاد کرده
بودند و بچهها در خودرو از پدر یا مادر راننده میخواستند توقف کند و همین
توقف و پذیرایی با قهوه یا نسکافه یا نوشیدن یک استکان چای خواب از سر
راننده به در میکرد.
عادت کردهایم راه حلهای ساده را کنار
بگذاریم و دنبال راهکارهای پر خرج و پر طمطراق برویم و با حرفهای گنده
گنده و اصطلاحات دهان پر کن خودمان یا دیگران را سرگرم کنیم اگر نگوییم
بفریبیم.
پس داستان روشن است: بخش قابل توجهی از سوانح مربوط به
وسایط سنگین است که در سراشیبی با بار یا مسافر نمیتوانند کنترل و ترمز
کنند ولی اگر توقفگاه ماسهای یا تپه شنی پیش رو باشد با آن متوقف میکنند
وگرنه تریلی است و اتوبوس پرمسافری که از مقابل می آید یا اتوبوس است و
درهای که به ته آن فرو می غلتد و جان های شیرینی که از دست میرود.
کاش مدیران محلی منتظر دستور و بخشنامه از تهران نمانند و خودشان دست به کار شوند. در فواصل شن و ماسه تخلیه کنید تا آدم ها نمیرند. نه پول چندانی میخواهد نه به تحریمها مربوط است نه به جایی برمیخورد. امتحان کنید. یک نفر هم نمیرد کافی است.